حکومت اسلام یک حکومت مردمی است
وقتی ما میگوییم حکومت اسلام یک حکومت مردمی است، معنای این حرف این نیست که حکومت اسلامی، حکومت خدا نیست. معلوم است که همهی ادیان الهی به حکومت خدا دعوت کردهاند و همهی پیغمبران و جانشینان آنها مردم را به نظامی الهی که در آن حاکمیت از آنِ خدا و قوانین خدا است، فراخواندهاند؛ امّا در اسلام حکومت «اللَّه» با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود منافاتی ندارد. حکومت مردم به معنای حکومت مردم، آنچنان که در دمکراسیهای غربی بیان میشود، نیست و در اینباره مختصری قبلاً عرض کردهام. حکومت مردم به همان اندازهای است که بر طبق فرمان خدا به مردم اجازه و امکان تصمیمگیری و اقدام داده شده است و لذا در قرآن دربارهی بنیاسرائیل میفرماید: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً؛(1) یعنی حکومت، حکومت مستضعفان است و این منافاتی ندارد که حکومت مستضعفان به معنای حکومت خدا و در چهارچوب احکام الهی باشد.1362/05/14
1 )
سوره مبارکه القصص آیه 5
وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ
ترجمه:
ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!
لینک ثابت
مشورت با مردم در جامعه اسلامی
در صدر اسلام حکومت پیغمبر و تا مدّتی بعد از رحلت پیغمبر، حکومت جامعهی اسلامی یک حکومت مردمی بود. در دوران امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) مردم در صحنهی حکومت به معنای واقعی دخالت داشتند، نظر میدادند، رأی میدادند، تصمیم میگرفتند و حقّ مشورت - که قرآن پیغمبر را به آن امر کرده است - متعلّق به مردم بود که: وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ؛(1) مردم حق دارند که با آنها مشورت بشود.1362/05/14
لینک ثابت
بیشترین چیزی که آحاد ملّت و ما مسئولان دولت را، در مواضع درست و اسلامیمان استوار خواهد داشت، تقوای خدا است؛ از روی بیتقوایی حرف نزنید، از روی بیتقوایی شایعه پخش نکنید، از روی بیتقوایی سخن بدخواهان را نپذیرید، از روی بیتقوایی به این یا آن انسان مؤمن و فداکار که دارای چهرهی منوّری پیش خدا و خلق خدا است، بدگویی نکنید. ای برادران و خواهران! تقوای خدا را در همهی گفتهها و همهی کردارها پیشهی خود کنید.1362/05/14
لینک ثابت
تقوای خدا بیشترین چیزی است که آحاد ملّت و مسئولان را، در مواضع درست و اسلامیمان استوار خواهد داشت.1362/05/14
لینک ثابت
از روی بیتقوایی به انسان مؤمن و فداکار که دارای چهرهی منوّری پیش خدا و خلق خدا است، بدگویی نکنید.1362/05/14
لینک ثابت
تقوای خدا را در همهی گفتهها و کردارها پیشهی خود کنید.1362/05/14
لینک ثابت
ما معتقدیم در دوران ائمّهی معصومین (علیهم الصّلاة و السّلام) با اینکه آنها در جامعه بهعنوان حاکم شناخته نشده بودند و پذیرفته نشده بودند، همهی شئون حاکم، متعلّق به آنها بود و لذا بود که تلاش هم میکردند، فعّالیت هم میکردند و ما در مورد زندگی ائمّه (علیهمالسّلام) و از جمله در مورد زندگی امام صادق از روی شواهد و قرائن تردیدناپذیر میدانیم که این بزرگواران تلاش میکردند تا حکومت را که متعلّق به آنها و از آنِ آنها است، قبضه کنند.1362/05/14
لینک ثابت
[یک رکن برای حاکم اسلامی] قبول مردم و پذیرش مردم است. اگر مردم، آن حاکم و شخصی را که دارای ملاکهای حکومت است نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست. اگر دو نفر که هر دو دارای این ملاکها هستند، یکی از نظر مردم شناخته شد و پذیرفته شد، او حاکم است. پس قبول مردم و پذیرش مردم، شرط در حاکمیت است و این همان چیزی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی حتّی در مورد رهبر مورد نظر بوده و بر روی آن فکر شده و تصمیمگیری شده است... در مورد رئیسجمهور هم همینجور است؛ انتخابات انجام میگیرد، مردم کسی را که واجد شرایط بدانند، انتخاب میکنند.1362/05/14
لینک ثابت
در حکومت اسلام، مردم در تعیین شخص حاکم دارای نقش و تأثیرند. البتّه در حکومتهای دینی و حکومت اسلامی، یک مقطعی از زمان و یک برههای از زمان، حکومت یک حکومت تعیین شدهی خدایی است؛ این را همهی مسلمین قبول دارند؛ در آنجا در تعیین حاکم، مردم نقشی ندارند. البتّه اهلسنّت این فاصله را مخصوص به زمان پیغمبر میدانند، امّا شیعه آن را غیر از دوران نبوّت، شامل دوران امامت هم میداند. در دوران نبوّت و دوران امامت، حاکم جامعهی اسلامی از سوی خدا تعیین شده، مردم نقشی ندارند. مردم چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند؛ پیغمبر، امام و پیشوای جامعه است؛ رهبر و حاکم مردم است. البتّه اگر مردم دانستند و پذیرفتند، این حاکمیتِ حقیقی و این حاکمیتِ حقوقی، جنبهی واقعی هم پیدا میکند؛ امّا اگر مردم ندانستند، نشناختند، یا نپذیرفتند، آن کسی که بحق، حاکم مردم است، از منصب حکومت برکنار میماند؛ امّا حاکم او است. لذا ما معتقدیم در دوران ائمّهی معصومین (علیهم الصّلاة و السّلام) با اینکه آنها در جامعه بهعنوان حاکم شناخته نشده بودند و پذیرفته نشده بودند، همهی شئون حاکم، متعلّق به آنها بود و لذا بود که تلاش هم میکردند، فعّالیت هم میکردند و ما در مورد زندگی ائمّه (علیهمالسّلام) و از جمله در مورد زندگی امام صادق از روی شواهد و قرائن تردیدناپذیر میدانیم که این بزرگواران تلاش میکردند تا حکومت را که متعلّق به آنها و از آنِ آنها است، قبضه کنند.1362/05/14
لینک ثابت
[یک رکن برای حاکم اسلامی] قبول مردم و پذیرش مردم است. اگر مردم، آن حاکم و شخصی را که دارای ملاکهای حکومت است نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست. اگر دو نفر که هر دو دارای این ملاکها هستند، یکی از نظر مردم شناخته شد و پذیرفته شد، او حاکم است. پس قبول مردم و پذیرش مردم، شرط در حاکمیت است و این همان چیزی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی حتّی در مورد رهبر مورد نظر بوده و بر روی آن فکر شده و تصمیمگیری شده است... در مورد رئیسجمهور هم همینجور است؛ انتخابات انجام میگیرد، مردم کسی را که واجد شرایط بدانند، انتخاب میکنند.1362/05/14
لینک ثابت