امامت و ولایت, اسلام, ارزشهای والای الهی, ولایت فقیه
ولایت در اسلام، ناشی از ارزشهاست؛ ارزشهایی که وجود آنها، هم آن سِمت و هم مردم را مصونیت میبخشد.1370/04/10
لینک ثابت
امامت و ولایت, ولایت فقیه
ولایت، یعنی حاکمیت انسانهای پارسا، انسانهای مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهای عامل به صالحات. این، معنای ولایت اسلامی است.1370/04/10
لینک ثابت
یک بعد واقعه غدیر؛ حکومت تابع ارزشها
«ابنابیالحدید» میگوید: فضایل علیبنابیطالب به طوری در آن روز [روز غدیر] برای مردم واضح بود که بعد از رحلت پیامبر، احدی از مهاجران و اغلب انصار شک نداشتند که مسألهی خلافت بر علی قرار خواهد گرفت؛ یعنی در نظر آنان جزو مسلّمات بود. در موارد دیگر، خود رسول اکرم هم راجع به امیرالمؤمنین چیزهای زیادی فرموده است.
آنچه از طرق ما شیعیان و نیز از طریق اهل سنت روایت شده، متواتر است. خیلی از فضایل را به شکل متواتر، هم شیعه و هم سنی روایت کردهاند؛ مخصوص شیعه نیست. حتّی یکی از مورخان قدیمی مشهور - «ابن اسحاق» صاحب سیرهی معروف - میگوید: پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: اگر بیم این را نداشتم که مردم در باب تو حرفهایی بزنند که پیروان عیسی دربارهی او زدند، چیزی را دربارهی تو میگفتم که هرجا عبور میکنی، مردم خاک زیر پای تو را به عنوان تبرک بردارند.(1) این روایت شاید از طرق شیعه هم نقل شده باشد؛ من ندیدهام. «ابنابیالحدید» از «ابناسحاق» نقل میکند؛ یعنی کسانی که معتقد به نصب امیرالمؤمنین هم نیستند، اما این حرفها را در فضایل آن حضرت دارند.
این، یک بُعد واقعهی غدیر است؛ یعنی امضاء و اثبات این فضایل و اینکه این فضایل و ارزشها، به حکومت و به این ارزش قراردادی در جامعهی اسلامی منتهی میشود. این بُعد، بُعد بسیار مهمی است و معلوم میشود که در اسلام، طبق دید پیامبر و وحی الهی، حکومت تابع ارزشهاست؛ تابع چیزهای دیگر نیست. این، خود یک اصل اسلامی است.1370/04/10
1 )
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، شیخ مفید ج 1 ص 117 ؛
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 21 ، ص 79 ؛
« قَالَ لَهُ النَّبِيُّ ع فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَبَّكَ كَمَا أَحْبَبْتَهَا ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ لَوْ لَا أَنَّنِی أُشْفِقُ أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنْهُمْ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْك »
ترجمه:
پیامبر (ص)فرمودند ای على براستی كه خداوند تو را دوست دارد همانگونه كه تو [سوره اخلاص]را دوست داری سپس فرمود ای علی اگر بيم اين را نداشتم كه عده ای از مسلمانان گفتار مسیحیان را كه درباره مسيح گفته شده درباره تو بگويند امروز تو را چنان معرفى می كردم كه از هيچ گروهی از آنان عبور نكنى جز اينكه خاك زیر قدمهایت را [به عنوان تبرك]بردارند.
لینک ثابت
ولایت تعبیر اسلام برای حکومت
یک بُعد دیگر در قضیه و حدیث غدیر، همین مسألهی ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه»(1). آن وقتی که پیامبر(ص) در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او بهکار میبرد و ولایت او را به ولایت خود مقترن میکند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حایز اهمیت است. یعنی اسلام، منهای همین مفهوم ولایت - که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قایل نیست.
آن کسی که ولیّ و حاکم مردم است، یک سلطان نیست؛ یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمیشود؛ از بُعد اینکه او هر کاری که میخواهد، میتواند بکند، مورد توجه و رعایت نیست؛ بلکه از باب ولایت و سرپرستی او، و اینکه ولیّ مؤمنین یا ولیّ امور مسلمین است، این حق یا این شغل یا این سمت مورد توجه قرار میگیرد. قضیهی حکومت در اسلام، از این جهت مورد توجه است.1370/04/10
1 )
كافی ،ثقة الاسلام كلینی ج 1 ص 420 ح 42
تهذيبالأحكام ، شیخ طوسی ج3 ص263
منلايحضرهالفقيه، شیخ صدوق ج 2 ص 559
بحارالأنوار،علامه مجلسی ج21 ص 387
كنز العمال، متقی هندی، ج13، ص 105
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ قَالَ نَزَلَتْ فِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ آمَنُوا بِالنَّبِيِّ ص فِی أَوَّلِ الْأَمْرِ وَ كَفَرُوا حَيْثُ عُرِضَتْ عَلَيْهِمُ الْوَلَايَةُ حِينَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ آمَنُوا بِالْبَيْعَةِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ثُمَّ كَفَرُوا حَيْثُ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يَقِرُّوا بِالْبَيْعَةِ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً بِأَخْذِهِمْ مَنْ بَايَعَهُ بِالْبَيْعَةِ لَهُمْ فَهَؤُلَاءِ لَمْ يَبْقَ فِيهِمْ مِنَ الْإِيمَانِ شَيْءٌ »
ترجمه:
امام صادق (ع)در باره قول خداى عز و جل: «آنها كه ایمان آورده و باز كافر شدند، ایمان آورده و باز كافر شدند و آنگاه بر كفر خود افزودند، هرگز توبه آنها پذيرفته نگردد» فرمود: اين آيه در باره فلان و فلان و فلان (خلفاء ثلاثه) نازل شده كه ابتدا به پيامبر (ص) ايمان آوردند و چون ولايت علی(ع) به آنها عرضه شد، انكار كردند، همان زمان كه پيامبر (ص) فرمود: هر كس من مولاى او هستم اين على مولاى او است، سپس بوسيله بيعت كردن با امير المؤمنين (ع) ايمان آوردند، و بعد چون رسول خدا (ص) درگذشت كافر شدند، و بر بيعت خود پايدارى نكردند، سپس بوسيله بيعت گرفتن براى خود از كسانى كه با امير المؤمنين (ع) بيعت كرده بودند، بر كفر خود افزودند، پس در ايشان اثرى از ايمان باقى نماند.
لینک ثابت
آنچه از طرق ما شیعیان و نیز از طریق اهل سنت روایت شده، متواتر است. خیلی از فضایل را به شکل متواتر، هم شیعه و هم سنی روایت کردهاند؛ مخصوص شیعه نیست. حتّی یکی از مورخان قدیمی مشهور - «ابن اسحاق» صاحب سیرهی معروف - میگوید: پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: اگر بیم این را نداشتم که مردم در باب تو حرفهایی بزنند که پیروان عیسی دربارهی او زدند، چیزی را دربارهی تو میگفتم که هرجا عبور میکنی، مردم خاک زیر پای تو را به عنوان تبرک بردارند. این روایت شاید از طرق شیعه هم نقل شده باشد؛ من ندیدهام. «ابنابیالحدید» از «ابناسحاق» نقل میکند؛ یعنی کسانی که معتقد به نصب امیرالمؤمنین هم نیستند، اما این حرفها را در فضایل آن حضرت دارند.1370/04/10
لینک ثابت
عدالت, ولایت فقیه, حاکم اسلامی
هر تبعیضى، هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفهیى، عدالت را از والى سلب مىکند.1370/04/10
لینک ثابت
در روز غدیر، این حرکت عظیمی که طبق روایات متواتره، به وسیلهی نبىّاکرم (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) انجام شد، دارای ابعادی بود. البته یک بُعد، فضیلت امیرالمؤمنین بود. مردم هم میدانستند و از نزدیک این فضایل را در آن بزرگوار مشاهده میکردند. پیامبر اکرم، و در واقع ارادهی الهی هم همان فضایل و ارزشها را معتبر دانست و بر اساس آن ارزشها، ولایت و حاکمیت بعد از پیامبر را تعیین کرد. معلوم شد آن کسی میتواند در مرتبهی حکومت بر مسلمین قرار بگیرد، که دارای آن ارزشها باشد. لازم نبود که پیامبر اکرم فضایل امیرالمؤمنین را در آن روز بیان کند؛ مردم میدانستند.
«ابنابیالحدید» میگوید: فضایل علی بن ابی طالب به طوری در آن روز برای مردم واضح بود که بعد از رحلت پیامبر، احدی از مهاجران و اغلب انصار شک نداشتند که مسألهی خلافت بر علی قرار خواهد گرفت؛ یعنی در نظر آنان جزو مسلّمات بود. در موارد دیگر، خود رسول اکرم هم راجع به امیرالمؤمنین چیزهای زیادی فرموده است.
آنچه از طرق ما شیعیان و نیز از طریق اهل سنت روایت شده، متواتر است. خیلی از فضایل را به شکل متواتر، هم شیعه و هم سنی روایت کردهاند؛ مخصوص شیعه نیست. حتّی یکی از مورخان قدیمی مشهور - «ابن اسحاق» صاحب سیرهی معروف - میگوید: پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: اگر بیم این را نداشتم که مردم در باب تو حرفهایی بزنند که پیروان عیسی دربارهی او زدند، چیزی را دربارهی تو میگفتم که هرجا عبور میکنی، مردم خاک زیر پای تو را به عنوان تبرک بردارند. این روایت شاید از طرق شیعه هم نقل شده باشد؛ من ندیدهام. «ابنابیالحدید» از «ابناسحاق» نقل میکند؛ یعنی کسانی که معتقد به نصب امیرالمؤمنین هم نیستند، اما این حرفها را در فضایل آن حضرت دارند.
این، یک بُعد واقعهی غدیر است؛ یعنی امضاء و اثبات این فضایل و اینکه این فضایل و ارزشها، به حکومت و به این ارزش قراردادی در جامعهی اسلامی منتهی میشود. این بُعد، بُعد بسیار مهمی است و معلوم میشود که در اسلام، طبق دید پیامبر و وحی الهی، حکومت تابع ارزشهاست؛ تابع چیزهای دیگر نیست. این، خود یک اصل اسلامی است.
یک بُعد دیگر در قضیه و حدیث غدیر، همین مسألهی ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه». آن وقتی که پیامبر(ص) در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او بهکار میبرد و ولایت او را به ولایت خود مقترن میکند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حایز اهمیت است. یعنی اسلام، منهای همین مفهوم ولایت - که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قایل نیست.
آن کسی که ولىّ و حاکم مردم است، یک سلطان نیست؛ یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمیشود؛ از بُعد اینکه او هر کاری که میخواهد، میتواند بکند، مورد توجه و رعایت نیست؛ بلکه از باب ولایت و سرپرستی او، و اینکه ولىّ مؤمنین یا ولىّ امور مسلمین است، این حق یا این شغل یا این سمت مورد توجه قرار میگیرد. قضیهی حکومت در اسلام، از این جهت مورد توجه است.1370/04/10
لینک ثابت
یک بُعد در قضیه و حدیث غدیر، همین مسألهی ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه». آن وقتی که پیامبر(ص) در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او بهکار میبرد و ولایت او را به ولایت خود مقترن میکند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حایز اهمیت است. اسلام، منهای همین مفهوم ولایت - که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قایل نیست.
آن کسی که ولىّ و حاکم مردم است، یک سلطان نیست؛ یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمیشود؛ از بُعد اینکه او هر کاری که میخواهد، میتواند بکند، مورد توجه و رعایت نیست؛ بلکه از باب ولایت و سرپرستی او، و اینکه ولىّ مؤمنین یا ولىّ امور مسلمین است، این حق یا این شغل یا این سمت مورد توجه قرار میگیرد. قضیهی حکومت در اسلام، از این جهت مورد توجه است.1370/04/10
لینک ثابت
اگر مفهوم ولایت و آنچه را که اسلام برای ولىّ و والی به عنوان شرط و وظیفه قرار داده است، بشکافیم - که در کلمات ائمهی معصومین در این باب، خیلی حرفهای آموختنی وجود دارد، و در همین نامهی امیرالمؤمنین به مالک اشتر و آن توصیههای بزرگ، مفاهیم ارزندهی زیادی هست - خواهیم دید که مردمیترین نوع حکومت این است. در فرهنگ بشری - یعنی فرهنگ آزادیخواهان عالم در طول تاریخ - هیچ چیزی که از حکومت زشت باشد، در مفهوم ولایت وجود ندارد. مفهوم استبداد یا خودسری، به میل خود یا به ضرر مردم تصمیم گرفتن، مطلقاً در معنای ولایت اسلامی نیست. نه اینکه یک شخصی نمیتواند به نام ولایت از این کارها بکند؛ خیر، شیاطینی هستند که با همهی نامهای خوب، همهی کارهای بد را در دنیا کردهاند. مقصود، آموزش و درس و راه اسلامی است. البته کسانی که دلباختهی مفاهیم غربی و بیگانهی از اسلام هستند، ممکن است حرفهایی بزنند، یا تصوراتی بکنند؛ لیکن اینها بر اثر نشناختن مفهوم ولایت است.1370/04/10
لینک ثابت
ولایت در اسلام، ناشی از ارزشهاست؛ ارزشهایی که وجود آنها، هم آن سِمت و هم مردم را مصونیت میبخشد. مثلاً عدالت به معنای خاص - یعنی آن ملکهی نفسانی - از جملهی شرایط ولایت است. اگر این شرط تأمین شد، ولایت یک چیز آسیبناپذیر است؛ زیرا به مجرد اینکه کمترین عمل خلافی که خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهی اسلامی است، از طرف آن ولىّ یا والی تحقق پیدا کرد، شرط عدالت سلب میشود. کوچکترین ظلم و کوچکترین کجرفتاری که خلاف شرع باشد، عدالت را سلب میکند. هر تبعیضی، هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفهیی، عدالت را از والی سلب میکند. وقتی هم که عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل میشود.
در کدام سیستم حکومتی دنیا، چنین شکلی وجود دارد؟ در کدام طریقهی ضمانت و نظارت مردمی، چنین روشی وجود دارد که در آن، خیر انسانیت و خیر جامعه و مصالح بشری و ارزشها باشد؟ البته تخلف از معیارها، در همهی شکلها میتواند صورت بگیرد. بر فرض حفظ معیارها، شما ملاحظه کنید ببینید، این چه شکل متینی است که اسلام مقرر کرده است.
ما مسلمین باید ولایت را تجربه کنیم. در طول قرنهای متمادی نگذاشتند. چه کسانی نگذاشتند؟ همان کسانی که حکومت به سبک ولایت، آنها را از مسند قدرت و حکومت کنار میزند؛ والّا به نفع مردم است. کدام کشورها هستند که اگر در رأس حاکمیتشان یک انسان پرهیزگارِ پارسای مؤمنِ مراعاتکنندهی اوامر و نواهی الهی و عامل به صالحات و حسنات باشد، برای آنها بهتر نباشد، از اینکه فرد میگسارِ شهوترانِ پولپرستِ دنیاپرستی بر سر کار باشد؟ هر ملت و هر مذهبی که میخواهند، داشته باشند.
ولایت، یعنی حاکمیت انسانهای پارسا، انسانهای مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهای عامل به صالحات. این، معنای ولایت اسلامی است. کدام ملت و کدام کشور است که این را نخواهند و به نفعشان نباشد؛ مفهوم آن را تصور کنند و تصدیق نکنند؟ چه کسانی با این اصل و با این روش مخالفند؟ معلوم است؛ آن قدرتطلبانی که در وجود و نفس خودشان، تحقق آن معیارها - یعنی تحقق پارسایی، تخلی از شهوات و بیاعتنایی به زخارف دنیا - را عملی نمیبینند. کدامیک از این قدرتمندانی که امروز زمامهای امور را در دنیا بهدست گرفتهاند، حاضرند اساس حکومت و ولایتی باشند که اسلام گفته است؟
ما همیشه این را گفتهایم و این جزو مسلّمات انقلاب ماست که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، یک تعرض عمومی به فرهنگ غیر اسلامی و ضد اسلامی است که امروز بر قدرتهای جهانی حاکم است و ارکان قدرت جهانی بر اساس آن شکل گرفته است. به همینخاطر، با اسلام و با این انقلاب و این نظام مخالفند؛ زیرا اجزای فرهنگ سیاسی رایج بین قدرتمندان عالم را زیر سؤال برده است. فرهنگ ما، فرهنگی مغایر با آن فرهنگهاست؛ کمااینکه وضع حکومت و قدرت سیاسی و رابطهی آن قدرت با مردم و پیوندهای بین آنها و مردم را مشاهده میکنید.
این چیزهایی که ناشی از اصل ولایت در اسلام است، چهقدر برای انسانها مفید، پُردرخشش، زیبا و جاذبهدار است. هر کس از هرجای دنیا به کشور ما نگاه کند، همین چیزهایی که در زندگی امام بزرگوارمان بود، و آنچه را که این ملت در طول این ده، دوازده سال به آن عادت کردهاند، میبیند. این، معنای ولایت است؛ و ما عرض میکنیم که اگر ملتها، قطع نظر از مذاهب و ادیانی که بر آنها حاکم است، بخواهند راه سعادت را پیدا کنند، باید به ولایت اسلامی برگردند.1370/04/10
لینک ثابت
ولایت اسلامی بهشکل کامل، در یک جامعهی اسلامی عملی است؛ چون ولایت براساس ارزشهای اسلامی - یعنی عدالت اسلامی، علم اسلامی و دین اسلامی - است؛ اما بهشکل غیر کامل، در همهی ملتها و در میان همهی جوامع عملی است. اگر میخواهند کسی را به عنوان رهبر و حاکم بر جامعه انتخاب کنند، سراغ آن کسی که سرمایهداران معرفی میکنند، نروند؛ سراغ پارساترین و پاکترین و بیاعتناترین انسانها به دنیا بروند؛ آن کسی که قدرت را سرمایهی شخصی خود به حساب نمیآورد و از آن برای سود شخصی خویش استفاده نمیکند.
این، رشحهیی از رشحات ولایت در اسلام است و دمکراسیهای جاری عالم از آن بینصیبند. این، از برکات اسلام است. لذا از اول انقلاب هم همین عنوان ولایت و ولایت فقیه - که دو مفهوم است؛ یکی خود مفهوم ولایت، یکی این که این ولایت متعلق به فقیه و دینشناس و عالم دین است - از طرف کسانی که درحقیقت تحمل این بافت ارزشی کامل را نمیتوانستند و نمیتوانند بکنند، مورد تعرض شدید قرار گرفت1370/04/10
لینک ثابت
حکومت ولایت فقیه، مردمیترین نوع حکومت است.1370/04/10
لینک ثابت
در روز غدیر، این حرکت عظیمی که طبق روایات متواتره، به وسیلهی نبىّاکرم (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) انجام شد، دارای ابعادی بود. البته یک بُعد، فضیلت امیرالمؤمنین بود. مردم هم میدانستند و از نزدیک این فضایل را در آن بزرگوار مشاهده میکردند. پیامبر اکرم، و در واقع ارادهی الهی هم همان فضایل و ارزشها را معتبر دانست و بر اساس آن ارزشها، ولایت و حاکمیت بعد از پیامبر را تعیین کرد. معلوم شد آن کسی میتواند در مرتبهی حکومت بر مسلمین قرار بگیرد، که دارای آن ارزشها باشد. لازم نبود که پیامبر اکرم فضایل امیرالمؤمنین را در آن روز بیان کند؛ مردم میدانستند.
«ابنابیالحدید» میگوید: فضایل علی بن ابی طالب به طوری در آن روز برای مردم واضح بود که بعد از رحلت پیامبر، احدی از مهاجران و اغلب انصار شک نداشتند که مسألهی خلافت بر علی قرار خواهد گرفت؛ یعنی در نظر آنان جزو مسلّمات بود. در موارد دیگر، خود رسول اکرم هم راجع به امیرالمؤمنین چیزهای زیادی فرموده است.
آنچه از طرق ما شیعیان و نیز از طریق اهل سنت روایت شده، متواتر است. خیلی از فضایل را به شکل متواتر، هم شیعه و هم سنی روایت کردهاند؛ مخصوص شیعه نیست. حتّی یکی از مورخان قدیمی مشهور - «ابن اسحاق» صاحب سیرهی معروف - میگوید: پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: اگر بیم این را نداشتم که مردم در باب تو حرفهایی بزنند که پیروان عیسی دربارهی او زدند، چیزی را دربارهی تو میگفتم که هرجا عبور میکنی، مردم خاک زیر پای تو را به عنوان تبرک بردارند. این روایت شاید از طرق شیعه هم نقل شده باشد؛ من ندیدهام. «ابنابیالحدید» از «ابناسحاق» نقل میکند؛ یعنی کسانی که معتقد به نصب امیرالمؤمنین هم نیستند، اما این حرفها را در فضایل آن حضرت دارند. این، یک بُعد واقعهی غدیر است؛ یعنی امضاء و اثبات این فضایل و اینکه این فضایل و ارزشها، به حکومت و به این ارزش قراردادی در جامعهی اسلامی منتهی میشود. این بُعد، بُعد بسیار مهمی است و معلوم میشود که در اسلام، طبق دید پیامبر و وحی الهی، حکومت تابع ارزشهاست؛ تابع چیزهای دیگر نیست. این، خود یک اصل اسلامی است.1370/04/10
لینک ثابت
یک بُعد... در قضیه و حدیث غدیر، همین مسألهی ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه». آن وقتی که پیامبر(ص) در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او بهکار میبرد و ولایت او را به ولایت خود مقترن میکند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حایز اهمیت است. یعنی اسلام، منهای همین مفهوم ولایت - که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قایل نیست.1370/04/10
لینک ثابت
سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
در اسلام، طبق دید پیامبر و وحی الهی، حکومت تابع ارزشهاست.1370/04/10
لینک ثابت
سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
در اسلام، طبق دید پیامبر و وحی الهی، حکومت تابع ارزشهاست؛ تابع چیزهای دیگر نیست.1370/04/10
لینک ثابت