یکی از چیزهایی که در طول دوران دوازده ساله، مسؤولان نظام جمهوری اسلامی و حتی شخص شخیص امام بزرگوار را - که تحقیقا انسان برتر و فوق انسانهای متعارف بود - خشنود و خوشدل میکرد و خستگیها را از تن آنها میزدود، دیدار جوانان مؤمن و مخلص و پولادین و سربازان جان بر کف انقلاب اسلامی بود، که حقیقتا ارزشمندترین فرآورده و دستاورد این انقلاب محسوب میشوند. از جملهی آنها، شما برادران عزیز کمیتهی انقلاب اسلامی هستید؛ مخصوصا فرماندهان و سابقهداران و پیشکسوتان این تشکیلات انقلابی ناب، که مصیبتها دیدید، زحمتها کشیدید، با انقلاب متولد شدید، با انقلاب رشد کردید، از انقلاب تغذیه شدید، جانانه به انقلاب خدمت کردید و جان را - که عزیزترین موجودی هر انسانی است - به چیزی نگرفتید.1369/10/10
لینک ثابت
انقلاب ما آمد، تا انسان صالح تربیت کند. نقش انسان صالح، این است. برادران عزیز من! آن چیزی که این انقلاب را تا امروز نگهداشته است، عبارت از صلاح انسانهاست؛ همان مقدار مایهی صلاحی که ما ملت داریم. در حق ملتمان هم مبالغه نمیکنیم. امروز صلاح غلبه دارد و پرچم را به دست گرفته و حاکم است و حرکت به سمت صلاح، برنامهریزی شده است. البته تا صلاح مطلق هم فاصله بسی طولانی است.
اینکه شما و آن کسی که زیر دستتان و با شما کار میکند، به عنوان جوان کمیتهیی، اگر توطئهی دشمن در شکل قاچاقچی ظاهر میشود، در آنجا حاضرید؛ اگر به شکل جنگ تحمیلی ظاهر میشود، در آنجا حاضرید؛ اگر به شکل رواج فحشا و فساد ظاهر میشود، در آنجا حاضرید؛ اگر به شکل ترویج بیهودگی و مواد مخدر و پوچیها و پوسیدگیها ظاهر میشود، در آنجا حاضرید؛ معنایش همین تولیت انسانهای صالح و جوانان صالح نسبت به انقلاب و دستاوردهای آن و از خود دانستن و نگهداری و پاسداری محکم از آن است؛ مخصوص شما هم نیست. همهی جوانان صالح، همهی انسانهای خوب و همهی برادران مؤمن از قشرهای مختلف، اینطورند. البته مسؤولیتها سنگین و سبک دارد، آدمها یکسان نیستند و تجربهها جوهرها را آشکار میکند.1369/10/10
لینک ثابت
انسان صالح؛ خلیفه خدا روی زمین و مانع گسترش ظلم
حقیقتاً این واقعیتی است که برای یک انقلاب، انسانسازی از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب، انسانسازی نکند، هیچ کاری نکرده است. اگر کسی فکر بکند، دلیل این معنا واضح است. یعنی این حرف، واقعاً استدلال نمیخواهد؛ چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیدهی بیجان و کور و تاریک است. آن چیزی که به عالم خاکی جان میبخشد، ارزش میدهد، نور میدهد و معنا و مضمون به وجود میآورد، انسان است. «انّی جاعل فیالارض خلیفة»(1). جانشین، عنوانی است که خدا به انسان داده است. این جانشین را کجا گذاشتهاند؟ «فیالارض». ارض بدون این جانشین، چیست و چه ارزشی دارد؟
تمام پیامبران و عباداللَّه الصّالحین، همّشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید، امام در بیانیهیی در چند سال قبل فرمودند، فتحالفتوح انقلاب اسلامی، ساختن جوانانی از این قبیل است، یک حرف نبود که همینطور بر قلم امام جاری شده باشد. این، یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتحالفتوح، یعنی ساختن انسان صالح.1369/10/10
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 30
وَإِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَليفَةً ۖ قالوا أَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها وَيَسفِكُ الدِّماءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قالَ إِنّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ
ترجمه:
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»
لینک ثابت
ظلم و جور دنیا ناشی از تسلط انسانهای ناصالح
این بدبختیهایی که شما میبینید روی زمین را فرا گرفته است و در زیارتها و آثار مربوط به ولیّعصر(ارواحنالترابمقدمهالفداء) آمده است: «کما ملئت ظلما و جورا»(1)؛ زمین در تمام دورههای تاریخ، پُر از ظلم و جور شده است و میشود و آن بزرگوار میآید، همهی زمین را از قسط و عدل پُر میکند، این ظلم و جور روی زمین، بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح، بر اثر سروری و خدایگانی انسانهای ناصالح.
دنیا امروز از چه مینالد؟ پاسخش روشن است. دنیا امروز از تبعیض مینالد، از محرومیتهای تحمیل شده بر انسانها مینالد، از تحقیر انسان مینالد، از پُر شدن فضا از گند غرور متکبرانهی قشری خاص در عالم مینالد. بشریت، در فشار این حوادث تلخ است. پنج هزار سال پیش، دنیا از چه مینالید؟ آیا از نداشتن هواپیما مینالید؟ از نداشتن کامپیوتر مینالید؟ مگر کامپیوتر، کسی را سعادتمند میکند؟ پنج هزار سال پیش هم دنیا از همین تبعیضها و ظلمها و از همین تحقیر جوهر انسانیت و سلطهی نامردمان بر زندگی و سرنوشت انسانها مینالید.
تا وقتی که عدالت و دین خالص و ناب بر دنیا مستقر نشود، بشریت همیشه از همان چیزها مینالد؛ والّا بشریت نمیتواند بگوید، آن روزی که قطار برقی و جت نداشتم، بدبخت بودم؛ امروز که اینها را دارم، خوشبختم. آیا امروز بشریت خوشبخت است؟ آیا امروز انسان مظلوم در دنیا در اکثریت نیست؟ آیا امروز یک مجموعهی تبهکار - که در عالم، در اقلیت مطلقند - بر سرنوشت انسانها حکومت نمیکنند؟ همین حرفها در همیشهی تاریخ بوده و این، آن سرشت دگرگونگیناپذیر انسان است. گوهر انسانیت، همیشه یک گوهر است و همواره در مقابل یک جریان فاسد ایستاده است.1369/10/10
1 )
كمال الدين و تمام النعمة ، شیخ صدوقج1ص 258 ح 3
همان، ص 287 ، ح 4
الكافی، شیخ كلینی، ج1 ، ص 338 ، ح 7
احتجاج طبرسی : ج2 ص 494
احتجاج، طبرسی، ج1صص68و69
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 522 (زیارت آل یاسین)
بحار الانوار ، علامه مجلسی ج3ص268
امالی ، صدوق ص338
حَدَّثَنِی جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِيفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِيفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ كَفَرَ بِآيَاتِی وَ كُتُبِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِی زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِی الَّذِی يَمْلَأ
ترجمه:
امام صادق (ع) از پدرانش علیهم السلام نقل فرمودند كه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل درباره پروردگار بزرگ و بلند قدر مرا آگاه كرد كه گفت كسی كه بداند معبودی جز من نیست كه یگانه ام و محمد بنده و فرستاده من و علی بن ابیطالب جانشین من و امامان كه از نسل اویند حجت های منند، او را به سبب رحمتم وارد بهشت می كنم و با عفو بخششم از آتش نجاتش می دهم و همسایگی خویش را برای او قرار می دهم و ارجمندی خود را برای او واجب می كنم و نعمتم را برای او تمام می گردانم و او را از [بندگان] خاص و صمیمی خود قرار می دهم. اگر مرا ندا دهد او را پاسخ دهم و چون مرا بخواند او را اجابت كنم و اگر از من چیزی درخواست كند به او می دهم و چون او ساكت شود من [با نعمت دادن به او] شروع می كنم .اگر بدی كند به او رحم كنم و اگر از من فرار كند او را می خوانم هر چند به قبله خود برگردد و اگر درب مرا بكوبد برویش باز كنم و كسی كه گواهی ندهد كه پروردگاری جز منِ یكتا نیستیا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد كه محمد بنده و رسول من است یا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد علی جانشین من است یا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد كه امامانی كه از نسل اویند حجت های من هستند براستی كه به نعمت های من كافر شده و عظمت مرا حقیر كرده وبه آیات و كتابهای من كافر شده اگر آهنگ من كند از آمدنش جلوگیری می كنم و اگر از من درخواست كند محرومش می كنم و اگر مرا ندا دهد صدای او نخواهم شنید و اگر مرا بخواند دعوتش را اجابت نمی كنم و اگر به من امید بندد ناامیدش می كنم و این است كیفر او از طرف من و من هرگز نسبت به بندگان ستمكار نیستم پس جابر بن عبدالله انصاری برخاست و گفت ای رسول خدا امامان از نسل علی(ع) چه كسانی هستند گفت حسن و حسین سروران جوانان بهشت سپس سرور عابدان عصر خود، علیبن حسین بعد باقر، محمد بن علی و تو ای جابر او را درك خواهی كرد و سلام مرا به او برسان بعد صادق جعفر بن محمد بعد كاظم موسى بن جعفر بعد رضا علی بن موسى بعد تقی محمد بن علی بعد نقی علی بن محمد بعد زكی حسن بن علی و سپس پسرش قیام كننده به حق مهدی و هدایت گر امتم كه زمین را كه پر از انحراف و ستم شده است آكنده از عدالت می كند. ای جابر ایشان جانشینان و اوصیاء و فرزندان و خویشان من می باشند
لینک ثابت
لزوم شناخت و رعایت حدود الهی در همه حال
من به شما - در هر شأنی که هستید - نصیحتی عرض میکنم. البته این نصیحت، در درجهی اول، به خود من متوجه است و آن، حفظ حدود الهی است. اصل قضیه، این است. بعد از ایمان آوردن به اسلام، آنچه که مطرح میشود، حفظ خطکشیهای اسلام است. «و من یتعدّ حدوداللَّه فاولئک هم الظّالمون»(1). تعدی از حدود الهی، جایز نیست. اسلام و خطکشیها را دقیق معین کرده است. اگر کسی هم فکر کند که اسلام خطکشی نکرده است، باید خودش را ملامت کند و برود معلوماتش را زیاد نماید. حکومت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، آن وقتی سربلند است که بتواند حدود الهی را حفظ کند.
عبّاد بصری، امام سجاد(سلاماللَّهعلیه) را در راه حج دید و عرض کرد: «ترکت الجهاد و صعوبته و اقبلت علی الحجّ و لینه». یعنی جهاد و سختیهایش را رها کردهای و سراغ حج آمدهای که کار آسانی است؟! این آیه را هم برای حضرت خواند: «انّ اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیلاللَّه فیقتلون و یقتلون». او برای امام سجاد(ع) آیهی قرآن میخواند که چرا شما عوض جهاد، به حج میآیید؟! جهاد زیر پرچم چه کسی؟ عبدالملک مروان! یعنی امام سجاد(ع) زیر پرچم عبدالملک برود و جهاد کند؟ آیا این جهاد است؟ حضرت فرمود: دنبالهی این آیه را بلدی؟ عرض کرد: بله. فرمودند: بخوان. خواند: «التّائبون العابدون الحامدون السّائحون الرّاکعون السّاجدون الامرون بالمعروف و النّاهون عن المنکر و الحافظون لحدود اللَّه». حضرت فرمود: هر وقت که تائبون، عابدون، حامدون، سائحون، راکعون، ساجدون، امرون بالمعروف، ناهون عن المنکر و حافظون لحدوداللَّه سر کار آمدند، من زیر پرچم آنها میروم و آنگاه جهاد خواهم کرد؛ حالا روز جهاد نیست.(2)
حدود را بشناسید و طبق آن عمل کنید. هرچه که حد الهی است، آن درست است. سلایق شخصی باید دخالت نکند.1369/10/10
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 229
الطَّلاقُ مَرَّتانِ ۖ فَإِمساكٌ بِمَعروفٍ أَو تَسريحٌ بِإِحسانٍ ۗ وَلا يَحِلُّ لَكُم أَن تَأخُذوا مِمّا آتَيتُموهُنَّ شَيئًا إِلّا أَن يَخافا أَلّا يُقيما حُدودَ اللَّهِ ۖ فَإِن خِفتُم أَلّا يُقيما حُدودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيهِما فيمَا افتَدَت بِهِ ۗ تِلكَ حُدودُ اللَّهِ فَلا تَعتَدوها ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدودَ اللَّهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ الظّالِمونَ
ترجمه:
طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود). و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها دادهاید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسند که حدود الهی را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی برای آنها نیست که زن، فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است.
2 )
الكافی،ثقة الاسلام كلینی 5 ص 22 ح1
تفسیر القمی،علی بن ابراهیم القمی،ج1ص306
عوال اللالی،ابن ابی جمهور ج2ص98
لَقِيَ عَبَّادٌ الْبَصْرِيُّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ص فِی طَرِيقِ مَكَّةَ فَقَالَ لَهُ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ تَرَكْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ وَ لِينَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوابِبَيْعِكُمُ الَّذِی بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع أَتِمَّ الْآيَةَ فَقَالَ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِذَا رَأَيْنَا هَؤُلَاءِ الَّذِينَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ ».
ترجمه:
امام صادق (ع) فرمود: عباد بصری در راه مكه با امام سجاد(ع) برخورد كرد گفت ای علی بن حسین جهاد وسختی هایش را رها كردی و رو به حج و راحتیش آوردی خداوند بلند مرتبه می گوید: براستی كه خدا جان ها و اموال مومنان در برابر بهشت كه از آن آنهاست می خرد. در راه خدا می جنگند و می كشند و كشته می شوند این وعده حقی است بر او در تورات و انجیل و قرآن و چه كسی از خدا به عهدش وفادارتر است پس به داد و ستدی كه با خدا كرده اید بشارت دهید و این است آن پیروزی بزرگ. پس امام سجاد(ع) به او گفت آیه را كامل كن گفت [مومنان همان]توبه كنندگان، عبادت كنندگان، ستایشگران، روزه داران، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، آمران به معروف و نهی كنندگان از منكر و حافظان احكام خدا [می باشند] و مومنان را بشارت ده پس امام سجاد(ع) گفت هر گاه كسانی دیدیم كه ویژگیشان این ها باشد پس جهاد در كنار آنان از حج برتر است.
لینک ثابت
تقدّم رضایت خدا بر رضایت همه مردم
کارهای حساسی در دستتان است[خطاب به فرماندهان و جمعی از پاسداران کمیته های انقلاب اسلامی]. مبارزهی با منکرات، حساس است. مبارزهی با مواد مخدر، حساس است. مبارزهی با ضد انقلاب، حساس است. مواجههی با انسانها، حساس است. هر انسانی، دنیایی است. اینها خیلی حساس و مهم است. اگر در نظرمان، قاعدهی شرعی را روشن و مسلّم فهمیدیم و به آن اتکا کردیم، هرکه هرچه میخواهد بگوید، بگوید؛ هر کس بدش میآید، بیاید؛ هر کس خوشش میآید، بیاید. «انّ رضی النّاس لایملک»(1). مگر میشود همهی دلها را دانه دانه به دست آورد؟ باید دید حق چیست و حکم خدا کدام است.
اعتقادم این است که مهمترین خصلت امام بزرگوار ما این بود که خویش و بیگانه و دوست و آشنا، برایش فرقی نداشت. حقیقتاً خدا میداند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه و معصومین، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. اگر کسی هم بگوید، به نظر من بیانصافی کرده است. انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد. آن مرد، اگر میفهمید که تکلیف است، عمل میکرد. نگفت که اگر من تنها بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟ او، این را راست میگفت.1369/10/10
1 )
امالی ،شیخ صدوق،ص102ح3
.وسائل الشیعه ج27 ص396ح34045
بحار الانوارج67ص2ح4
ع و قد قلت له يا ابن رسول الله أخبرنی عمن تقبل شهادته و من لا تقبل فقال يا علقمة كل من كان على فطرة الإسلام جازت شهادته قال فقلت له تقبل شهادة مقترف للذنوب فقال يا علقمة لو لم تقبل شهادة المقترفين للذنوب لما قبلت إلا شهادات الأنبياء و الأوصياء لأنهم هم المعصومون دون سائر الخلق فمن لم تره بعينك يرتكب ذنبا أو لم يشهد عليه بذلك شاهدان فهو من أهل العدالة و الستر و شهادته مقبولة و إن كان فی نفسه مذنبا و من اغتابه بما فيه فهو خارج عن ولاية الله عز و جل داخل فی ولاية الشيطان و لقد حدثنی أبی عن أبيه عن آبائه ع أن رسول الله ص قال من اغتاب مؤمنا بما فيه لم يجمع الله بينهما فی الجنة أبدا و من اغتاب مؤمنا بما ليس فيه انقطعت العصمة بينهما و كان المغتاب فی النار خالدا فيها و بئس المصير قال علقمة فقلت للصادق ع يا ابن رسول الله إن الناس ينسبوننا إلى عظائم الأمور و قد ضاقت بذلك صدورنا فقال ع يا علقمة إن رضا الناس لا يملك و ألسنتهم لا تضبط و كيف تسلمون مما لم يسلم منه أنبياء الله و رسله و حجج الله ع أ لم ينسبوا يوسف ع إلى أنه...».
ترجمه:
علقمه گوید به امام صادق(ع) گفتم ای پسر رسول خدا مرا از كسی كه شهادتش قبول شود و كسی كه شهادتش قبول نشود آگاه كن پس گفت هر كسی كه به روش و آیین اسلام باشد شهادت او مجاز است سپس به او گفتم شهادت گناهكار پذیرفته است پس گفت ای علقمه اگر شهادت گناهكاران پذیرفته نشود، شهادت كسی جز پیامبران و اوصیاء پذیرفته نشود چرا كه آنان معصومند نه باقی مردم پس اگر كه به چشم خود نبیند كه كسی گناه می كند یا دو نفر شاهد بدان گواهی ندهند همانا كه او شایسته عدالت و حیاست و شهادت او مقبول است هر چند در پیش خود گناهكار باشد و كسی كه پشت سرش از آنچه در اوست بد گوید براستی كه از ولایت خدا بلند مرتبه خارج و به ولایت شیطان وارد شده است و پدرم از پدران خود مرا روایت كرده اند كه رسول خدا (ص) فرمود كسی كه غیبت مومنی كند به آن چیزی كه در آن است خداوند هرگز آن دو را در بهشت یكجا نمی كند و كسی كه كه غیبت مومنی كند به آن چیزی كه در آن نیست پرده عصمت را میان آن دو پاره می شود و غیبت كننده تا ابد در آتش خواهد بود و چه بد سرانجامی است. علقمه گوید به امام صادق(ع) گفتم ای پسر رسول خدا همانا كه مردم كارهای بزرگ (حرف های بد)به ما نسبت می دهند و به خاطر آن سینه هایمان تنگ شده است پس گفت ای علقمه براستی كه خشنودى مردم را نتوان به دست آورد و جلو زبانهايشان را نتوان گرفت،چگونه در امان مانيد از چيزى كه پيامبران و فرستادگان و حجتهاى خدا عليهمالسلام از آن در امان نماندند...؟ آیا به یوسف(ع) نسبت ندادند كه...
لینک ثابت
عمل به تکلیف، انگیزه حرکت امام
اعتقادم این است که مهمترین خصلت امام بزرگوار ما این بود که خویش و بیگانه و دوست و آشنا، برایش فرقی نداشت. حقیقتاً خدا میداند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه و معصومین، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. اگر کسی هم بگوید، به نظر من بیانصافی کرده است. انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد. آن مرد، اگر میفهمید که تکلیف است، عمل میکرد. نگفت که اگر من تنها بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟ او، این را راست میگفت.
آن روزی که او به مردم خطاب کرد و مبارزه را شروع نمود، در بین علما و بزرگان و شخصیتهای برجسته و انسانهای لایقی که بودند، انصافاً هیچکس گمان نمیکرد که مردم پشت سر کسی که صاحب این دعوت و فریاد است، راه بیفتند. البته امام به مردم ایمان داشت و معتقد بود که میآیند؛ اما درعینحال، آن دریادلی از توکل به خدا و اینکه من تکلیفم را عمل میکنم، میخواهند بیایند، میخواهند نیایند، مهم بود. خدای متعال هم قاعدهیی دارد: «من کان للَّه کان اللَّه له»(1). «من اصلح فیما بینه و بین اللَّه اصلح اللَّه فیما بینه و بین النّاس»(2). هر کس بین خود و خدا را درست و اصلاح کند، خدا بین او و مردم را درست خواهد کرد.
در زندانهای فلسطین، در گوشهی کشورهای آفریقایی، در تونس و مراکش، تحت اختناق به نام او شعار میدهند. چه کسی این کار را کرده است؟ ما تبلیغ کردهایم؟ آیا دستگاههای تبلیغی میتوانند بگویند که این کارها را ما کردهایم؟ من هشت سال رئیس جمهور بودم؛ میدانم که در این مملکت چه خبر است. هیچکس نمیتواند بگوید که اسم امام را من در فلان جا بردم. اسم امام، خودش مثل سرازیر شدن آب در یک سرزمین صاف و مستعد رفت. نمیخواهد کسی آن را پارو بزند؛ خودش سرازیر میشود و میرود، تا چشنده و نوشندهی خودش را پیدا کند.1369/10/10
1 )
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 79، ص 197 ؛
روضة المتقين ، محمد تقی مجلسی، ج13، ص 195؛
الوافی، فیض كاشانی، ج 8، ص 784 .
كما ورد من كان لله كان الله له و من أصلح أمر دينه أصلح الله أمر دنياه و من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس.
ترجمه:
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: هر كس كه از برای خدا باشد، خداوند برای اوست، و هر كس امر دینش را اصلاح نماید خداوند امر دنیایش را اصلاح كند و هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند.
2 )
قصار 89 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند.
و هر كس كار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند كار دنيايش را اصلاح كند. و آن را كه از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است
2 )
كافی،الشیخ الكلینی ج8 ص307ح477؛
الفقیه،الشیخ الصدوق،ج4ص396ح5845
ثواب الاعمال،الشیخ الصدوق،ص181
بحار الانوار،علامه مجلسی،ج74ص381ح2
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ إِذَا كَتَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ كَتَبُوا بِثَلَاثَةٍ لَيْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ كَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ
ترجمه:
امير المؤمنين «ع» فرمود شيوه فقها و حكما اين بود كه در نگارشات خود بهم سه چيز مينوشتند و چهارمى نداشت.
هر كه هم خود را آخرتش كند خدا هم دنيايش را كفايت كند.
هر كه درونش را اصلاح كند خدا برونش را اصلاح كند.
هر كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خدا ميان او و خلق را اصلاح نمايد
لینک ثابت
انسان صالح، خلیفه خدا روی زمین ومانع گسترش ظلم
حقیقتاً این واقعیتی است که برای یک انقلاب، انسانسازی از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب، انسانسازی نکند، هیچ کاری نکرده است. اگر کسی فکر بکند، دلیل این معنا واضح است. یعنی این حرف، واقعاً استدلال نمیخواهد؛ چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیدهی بیجان و کور و تاریک است. آن چیزی که به عالم خاکی جان میبخشد، ارزش میدهد، نور میدهد و معنا و مضمون به وجود میآورد، انسان است. «انّی جاعل فیالارض خلیفة»(1). جانشین، عنوانی است که خدا به انسان داده است. این جانشین را کجا گذاشتهاند؟ «فیالارض». ارض بدون این جانشین، چیست و چه ارزشی دارد؟
تمام پیامبران و عباداللَّه الصّالحین، همّشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید، امام در بیانیهیی در چند سال قبل فرمودند، فتحالفتوح انقلاب اسلامی، ساختن جوانانی از این قبیل است، یک حرف نبود که همینطور بر قلم امام جاری شده باشد. این، یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتحالفتوح، یعنی ساختن انسان صالح.
این بدبختیهایی که شما میبینید روی زمین را فرا گرفته است و در زیارتها و آثار مربوط به ولیّعصر(ارواحنالترابمقدمهالفداء) آمده است: «کما ملئت ظلما و جورا»(2)؛ زمین در تمام دورههای تاریخ، پُر از ظلم و جور شده است و میشود و آن بزرگوار میآید، همهی زمین را از قسط و عدل پُر میکند، این ظلم و جور روی زمین، بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح، بر اثر سروری و خدایگانی انسانهای ناصالح.
دنیا امروز از چه مینالد؟ پاسخش روشن است. دنیا امروز از تبعیض مینالد، از محرومیتهای تحمیل شده بر انسانها مینالد، از تحقیر انسان مینالد، از پُر شدن فضا از گند غرور متکبرانهی قشری خاص در عالم مینالد. بشریت، در فشار این حوادث تلخ است. پنج هزار سال پیش، دنیا از چه مینالید؟ آیا از نداشتن هواپیما مینالید؟ از نداشتن کامپیوتر مینالید؟ مگر کامپیوتر، کسی را سعادتمند میکند؟ پنج هزار سال پیش هم دنیا از همین تبعیضها و ظلمها و از همین تحقیر جوهر انسانیت و سلطهی نامردمان بر زندگی و سرنوشت انسانها مینالید.
تا وقتی که عدالت و دین خالص و ناب بر دنیا مستقر نشود، بشریت همیشه از همان چیزها مینالد؛ والّا بشریت نمیتواند بگوید، آن روزی که قطار برقی و جت نداشتم، بدبخت بودم؛ امروز که اینها را دارم، خوشبختم. آیا امروز بشریت خوشبخت است؟ آیا امروز انسان مظلوم در دنیا در اکثریت نیست؟ آیا امروز یک مجموعهی تبهکار - که در عالم، در اقلیت مطلقند - بر سرنوشت انسانها حکومت نمیکنند؟ همین حرفها در همیشهی تاریخ بوده و این، آن سرشت دگرگونگیناپذیر انسان است. گوهر انسانیت، همیشه یک گوهر است و همواره در مقابل یک جریان فاسد ایستاده است.
انقلاب ما آمد، تا انسان صالح تربیت کند. نقش انسان صالح، این است. برادران عزیز من! آن چیزی که این انقلاب را تا امروز نگهداشته است، عبارت از صلاح انسانهاست؛ همان مقدار مایهی صلاحی که ما ملت داریم. در حق ملتمان هم مبالغه نمیکنیم. امروز صلاح غلبه دارد و پرچم را به دست گرفته و حاکم است و حرکت به سمت صلاح، برنامهریزی شده است. البته تا صلاح مطلق هم فاصله بسی طولانی است.1369/10/10
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 30
وَإِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَليفَةً ۖ قالوا أَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها وَيَسفِكُ الدِّماءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قالَ إِنّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ
ترجمه:
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»
2 )
كمال الدین و تمام النعمة ،الشیخ الصدوق ج1ص258؛
الامالی ،شیخ الصدوق ص338 ؛
الاحتجاج، الطبرسی، ج1ص 68 ؛
بحار الانوار،علامه مجلسی ج3ص268 ؛
حدثنی جبرئيل عن رب العزة جل جلاله أنه قال من علم أن لا إله إلا أنا وحدی و أن محمدا عبدی و رسولی و أن علی بن أبی طالب خليفتی و أن الأئمة من ولده حججی أدخله الجنة برحمتی و نجيته من النار بعفوی و أبحت له جواری و أوجبت له كرامتی و أتممت عليه نعمتی و جعلته من خاصتی و خالصتی إن نادانی لبيته و إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطيته و إن سكت ابتدأته و إن أساء رحمته و إن فر منی دعوته و إن رجع إلی قبلته و إن قرع بابی فتحته و من لم يشهد أن لا إله إلا أنا وحدی أو شهد بذلك و لم يشهد أن محمدا عبدی و رسولی أو شهد بذلك و لم يشهد أن علی بن أبی طالب خليفتی أو شهد بذلك و لم يشهد أن الأئمة من ولده حججی فقد جحد نعمتی و صغر عظمتی و كفر بآياتی و كتبی إن قصدنی حجبته و إن سألنی حرمته و إن نادانی لم أسمع نداءه و إن دعانی لم أستجب دعاءه و إن رجانی خيبته و ذلك جزاؤه منی و ما أنا بظلام للعبيد فقام جابر بن عبد الله الأنصاری فقال يا رسول الله و من الأئمة من ولد علی بن أبی طالب قال الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة ثم سيد العابدين فی زمانه علی بن الحسين ثم الباقر محمد بن علی و ستدركه يا جابر فإذا أدركته فأقرئه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم الكاظم موسى بن جعفر ثم الرضا علی بن موسى ثم التقی محمد بن علی ثم النقی علی بن محمد ثم الزكی الحسن بن علی ثم ابنه القائم بالحق مهدی أمتی الذی يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما هؤلاء يا جابر خلفائی و أوصيائی و أولادی و عترتي...
ترجمه:
رسول خدا (ص) فرمود جبرئيل از رب العزت جل جلاله براى من حديث كرد كه او فرمود هر كس بداند كه معبودى جز من تنها نيست و اينكه محمد بنده و رسول من است و على بن ابى طالب خليفه منست و ائمه از فرزندانش حجج منند او را برحمت خود ببهشت ميبرم و بعفو خود از دوزخ بر كنار مىدارم و جوار خود را براى او مباح ميكنم و كرامت خود را براى او واجب مينمايم و نعمت خود را بر او تمام ميسازم و او را از خاصان و برگزيدگان خود ميكنم، اگر مرا بخواند پاسخش ميدهم و اگر خواهشى كند اجابت كنم و اگر پرسشى نمايد باو عطا كنم و اگر خاموش بماند بدو آغاز كنم و اگر بد كند رحمش كنم و اگر بگريزد او را بخوانم و اگر برگردد او را بپذيرم و اگر در خانهام را بكوبد برويش باز كنم و هر كس گواهى بدهد كه معبودى نيست جز من تنها و گواهى ندهد كه محمد بنده و فرستاده من است يا بآن شهادت دهد ولى گواهى ندهد كه على بن ابى طالب خليفه من است يا بدان گواهى دهد ولى گواهى ندهد كه امامان بعد از او حجج منند بتحقيق كه نعمت مرا انكار كرده و عظمت مرا كوچك شمرده و بآيات و كتب من كافر شده اگر قصد من كند او را محجوب سازم و اگر
خواهش كند محرومش كنم و اگر مرا بخواند آوازش را نشنوم و اگر دعا كند اجابت نكنم و اگر اميدوارم شود نوميدش سازم، اين است جزايش از طرف من و من هرگز ستمكار بر- بندگانم نيستم.
جابر بن عبد اللَّه انصارى از جابر خواست و گفت يا رسول اللَّه كيانند ائمه از اولاد على بن ابى طالب؟
فرمود حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت سپس سيد العابدين زمان خود على بن الحسين سپس باقر محمد بن على اى جابر محققا او را درك كنى چون او را درك كردى از قول من باو سلام برسان سپس امام صادق جعفر بن محمد سپس كاظم موسى بن جعفر سپس رضا على بن موسى سپس تقى محمد بن على سپس نقى على بن محمد سپس زكى حسن بن على سپس پسرش قائم بالحق مهدى امث من آنكه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده است، آنان اى جابر خليفههاى منند و اوصياء و اولاد و عترت من ...
لینک ثابت
ملت ما، از چنگ قدرت شیطانیِ خونریزِ ظالمانهی رژیم كافرمنش و فاسق و فاجر و عیاش و ضد مردمی و وابستهی به بیگانه و بیاعتنای به مصالح ملت و نیز سرانی كه فقط خوشیهای خودشان را در نظر داشتند و همهی امكانات عظیم این مملكت را برای چنین چیزی صرف میكردند، نجات پیدا كرد. این، حادثهی خیلی عظیمی است.1369/10/10
لینک ثابت
حکومت اسلامی, حدود الهی, نظام جمهوری اسلامی ایران
حكومت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، آن وقتی سربلند است كه بتواند حدود الهی را حفظ كند.1369/10/10
لینک ثابت
این مجموعه است که امریکا و استکبار را پشت در نگهداشت و نفوذ پول و زور و تبلیغات را کُند کرد. کجاى دنیاست که در مقابل توطئههایى از قبیل توطئههایى که نسبت به جمهورى اسلامى شد، بتواند بایستد و مقاومت کند؟ جمهورى اسلامى، نه فقط ایستاد و مقاومت کرد و خود را حفظ نمود، بلکه دشمن را متزلزل کرد. امروز نقش رهبرى قلابىیى که امریکاییها در دنیا براى خود ادعا مىکردند، بشدت متزلزل شده و زیر سؤال رفته است. بدعملترین دولتها نسبت به بشریت، ادعاى رهبرى بشریت را مىکند! این، بدترین فاجعه براى بشریت است.1369/10/10
لینک ثابت
تمام پیامبران و عباد الله الصّالحین، همّشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید، امام در بیانیهاى در چند سال قبل فرمودند، فتح الفتوح انقلاب اسلامى، ساختن جوانانى از این قبیل است، یک حرف نبود که همینطور بر قلم امام جارى شده باشد. این، یک مبناى اسلامى و الهى بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتح الفتوح، یعنى ساختن انسان صالح.
این بدبختیهایى که شما مىبینید روى زمین را فراگرفته است و در زیارتها و آثار مربوط به ولىّعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) آمده است:
«کما ملئت ظلما و جورا»
؛ زمین در تمام دورههاى تاریخ، پُر از ظلم و جور شده است و مىشود و آن بزرگوار مىآید، همهى زمین را از قسط و عدل پُر مىکند، این ظلم و جور روى زمین، بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح، بر اثر سرورى و خدایگانى انسانهاى ناصالح.1369/10/10
لینک ثابت
مرعوبیت ریئس جمهور یکی از کشورهای آفریقایی در مقابل هیأت ایرانی
در زندانهای فلسطین، در گوشهی کشورهای آفریقایی، در تونس و مراکش، تحت اختناق به نام او [امام(ره)]شعار میدهند. چه کسی این کار را کرده است؟ ما تبلیغ کردهایم؟ آیا دستگاههای تبلیغی میتوانند بگویند که این کارها را ما کردهایم؟ من هشت سال رئیس جمهور بودم؛ میدانم که در این مملکت چه خبر است. هیچکس نمیتواند بگوید که اسم امام را من در فلان جا بردم. اسم امام، خودش مثل سرازیر شدن آب در یک سرزمین صاف و مستعد رفت. نمیخواهد کسی آن را پارو بزند؛ خودش سرازیر میشود و میرود، تا چشنده و نوشندهی خودش را پیدا کند.
در ایام ریاست جمهوری، به یکی از کشورهای آفریقایی سفر رسمی داشتم. از پلکان هواپیما که پایین آمدم، دیدم که رئیسجمهور آن کشور، مرعوب من شده است. این وضعیت، در چهرهاش کاملاً آشکار بود. در ماشین تشریفاتی نشستیم، تا ما را به محل مهمانسرا ببرند. در ماشین دیدم که این شخص، بدون آنکه خودش بخواهد، یک طرف نشسته و جرأت نمیکند به صورت من نگاه کند! من با زحمت و با تبسم و خنده و نرمگویی، یواش یواش او را به صحبت آوردم. وقتی به ایران برگشتم، به امام گفتم، من در آنجا دیدم که اینها در ما رشحهیی از وجود شما را میبینند.
آن رئیسجمهور، در مقابل من که اینطور خاضع نبود - من که کسی نبودم - او در مقابل امام خاضع بود؛ امامی که مظهر انقلاب بود. آن شخص - که نمیخواهم اسمش را بیاورم - نمیتوانست خودش را نگهدارد. او یک رئیسجمهور گردن کلفت و معروفِ حسابی هم است؛ از این آدمهای خردهریز نیست؛ اما از هیأت ایرانی، امام را میدید و بویش را میشنید.1369/10/10
لینک ثابت
این مجموعه است که امریکا و استکبار را پشت در نگهداشت و نفوذ پول و زور و تبلیغات را کُند کرد. کجای دنیاست که در مقابل توطئههایی از قبیل توطئههایی که نسبت به جمهوری اسلامی شد، بتواند بایستد و مقاومت کند؟ جمهوری اسلامی، نه فقط ایستاد و مقاومت کرد و خود را حفظ نمود، بلکه دشمن را متزلزل کرد. امروز نقش رهبری قلابییی که امریکاییها در دنیا برای خود ادعا میکردند، بشدت متزلزل شده و زیر سؤال رفته است. بدعملترین دولتها نسبت به بشریت، ادعای رهبری بشریت را میکند! این، بدترین فاجعه برای بشریت است.1369/10/10
لینک ثابت
مهمترین خصلت امام بزرگوار ما این بود که خویش و بیگانه و دوست و آشنا، برایش فرقی نداشت. حقیقتاً خدا میداند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه و معصومین، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. اگر کسی هم بگوید، به نظر من بیانصافی کرده است. انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد. آن مرد، اگر میفهمید که تکلیف است، عمل میکرد. نگفت که اگر من تنها بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟ او، این را راست میگفت.
آن روزی که او به مردم خطاب کرد و مبارزه را شروع نمود، در بین علما و بزرگان و شخصیتهای برجسته و انسانهای لایقی که بودند، انصافاً هیچکس گمان نمیکرد که مردم پشت سر کسی که صاحب این دعوت و فریاد است، راه بیفتند. البته امام بهمردم ایمان داشت و معتقد بود که میآیند؛ اما در عین حال، آن دریادلی از توکل به خدا و اینکه من تکلیفم را عمل میکنم، میخواهند بیایند، میخواهند نیایند، مهم بود. خدای متعال هم قاعدهیی دارد: «من کان للَّه کان اللَّه له». «من اصلح فیما بینه و بین اللَّه اصلح اللَّه فیما بینه و بین النّاس»(10). هر کس بین خود و خدا را درست و اصلاح کند، خدا بین او و مردم را درست خواهد کرد.
...
شما در آنجایی که باید طبق تکلیف شرعی عمل کنید، هیچ ملاحظه نکنید که کسی خواهد گفت، برو تند عمل کن، این چه ملاحظهیی است که میکنی. ابداً. در میدان جنگ هم وقتی با دشمن طرفید، آنجایی که باید خشونت بکنید، به تکلیف شرعی خود عمل کنید و ملاحظه نکنید که کسی شما را بر تندی ملامت بکند؛ باید حد را بشناسید.1369/10/10
لینک ثابت
در اینجا، من به برادران عزیز روحانی هم که تشریف دارند، یک جمله عرض بکنم. مسؤولیت حفظ معنویت و روح و حال این برادران، به عهدهی شماست. انسان، سایشپذیر است. هر انسان دیگری جز معصومین، در برخوردها و سایشها و اصطکاکها، ساییده و کم میشود و برجستگیهای روحیش تغییر میکند؛ باید مراقبش بود. اینکه ذکر دایمی گفتهاند، برای خاطر این است. انسان دایماً باید متذکر باشد؛ والّا خراب خواهد شد.
...
خداوند انشاءاللَّه به شما توفیق بدهد و تأیید و کمکتان کند. انشاءاللَّه که در این مرحلهی کنونی انقلاب و کشور و نیز در آینده، شأن شایسته و وظیفهی خداپسند خودتان را انجام بدهید و صمیمانه و برادرانه و در خدمت به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی، مثل همیشه بانشاط و سرحال و کاملاً در راه و مواظب حدود الهی، حرکت بکنید. خدای متعال هم کمک خواهد کرد و انشاءاللَّه شر دشمنان از عالم اسلام کم شود.1369/10/10
لینک ثابت