با اینکه نظام جمهورى اسلامى، از آغاز بر یک مبناى فرهنگى بنیان شد و رهبر و پدیدآورندهى این نظام، یک عنصرِ بیش از همه چیز فرهنگى بود و مسئولان این نظام هم در طول این مدت، تقریباً همیشه همینطور بودهاند، درعینحال باید اعتراف کنیم که در زمینههاى فرهنگى، آن کار مطلوب و مورد انتظار را خیلى انجام ندادهایم. نه اینکه کس خاصى یا جمع خاصى مورد سؤال باشد. نه، مجموعاً در زمینههاى فرهنگى، ما کمکارى داریم؛ حقاً این را باید قبول کنیم. به همین خاطر است که طبعاً از یک مجموعهى اینطورى، همه خیلى انتظارات دارند و شاید بیش از همه، تلاش فرهنگى مورد انتظار است و همانطور که اسمش «شوراى عالى انقلاب فرهنگى» است، انقلاب فرهنگى مورد انتظار است.
آیا فرهنگ جامعه، بر مبناى تفکر و روحیهى انقلاب، آن تحول لازم را پیدا کرده است؟ اگر بگوییم بله، چنانچه کسى با ژرفنگرى به مسئله نگاه کند، بعید است که این را از ما قبول نماید. البته خیلى تغییرات ایجاد شده؛ اما نمىشود ادعا کرد که تحول کامل فرهنگى انجام شده است. شاید انتظار هم نباشد که در طول ده، دوازده سال، تحول کامل فرهنگى انجام شود و مثلًا لازم باشد که در طول سى سال، چهل سال و یا پنجاه سال، این تحول انجام شود حرفى نیست اما حرکت باید به آن جهت باشد.
وظیفهى اساسى روحانیت، هدایت مردم به سمت اهدافى است که قرآن کریم و نیز پیامبران در طول تاریخ نبوت، آنها را ترسیم کردند و وسیلهى آن، انذار است. «لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً» ، «أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ» ، «أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» ؛ انذار و ترساندن. ما در موضع کسى که مىخواهد میراث فخیم علماى دین در طول این هزار سال را حفظ کند و هدایت مردم را استمرار بدهد، باید به منقلب کردن دلها، روشن کردن ذهنها، تصحیح مسیرها و جهتگیریها، خالص کردن عملها و تحول درونى مردم به یک مؤمن واقعى با اخلاق حقیقى اسلامى، همت بگماریم. این، وظیفهى اصلى ماست. این، همان انذار است. این مقصود بزرگ، به وسیلهى انذار انجام مىگیرد.1369/09/19
لینک ثابت