نظام سلطه / استکبار جهانی/زرسالاران زورمدار/استکبار/صهیونیسم / سلطه جهانی/سلطهگران جهانی
هر ملتی، اگر تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شد، از دست رفته است. هر ملتی، اگر حاضر شد از شرف ملی، اقتدار ملی و ارادهی ملی چشم بپوشد، در ورطهی ضعف بیپایان و وادییی که آخر آن معلوم نیست، لغزید. هر دولتی که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه یکپارچهی سلطهی جهانی تسلیم شود، بیش از گذشته محکوم به ضعف و ذلت و تحت سلطه قرار گرفتن و هضم شدن شخصیت شد. این، یکی از چیزهایی است که وضع فعلی جهان، آن را نشان میدهد.
دستگاه سلطه، به سمت یکپارچه شدن هرچه بیشتر پیش میرود. دو قطب قدرتی که در مقابل هم قرار داشتند، به یک مرکز قدرت تبدیل شدند، یا تبدیل میشوند. البته همانطوری که عرض کردم، نمیشود پیشبینی قطعی کرد؛ اما ظواهر امر - آنطوری که ما امروز نگاه میکنیم - این است. حتی دولتهای ضعیفی که متکی به ملتهای خودشان نیستند و دم از آزادی میزنند و شعارهای آزادیخواهانه میدهند، مجبور میشوند که تسلیم بشوند و بسیاری از تحمیلات را قبول کنند. این، یکی از واقعیتهایی است که وجود دارد و فعلا اینطوری است. حالا تا در آینده، چهطور به صورت قطعی بشود، البته احتمالاتی هست. درعینحال، متأسفانه الان وضع اینگونه است. سلطهی غرب و بخصوص امریکا، در میان کشورهای آسیایی، آفریقایی، امریکای لاتین، حتی اروپای شرقی، رو به افزایش است و امریکا امروز بر حسب موازین ظاهری و محاسبات معمولی قدرت، حقیقتا یک ابرقدرت است. این، یک طرف قضیه است.
1369/04/25
لینک ثابت
حرکت خونین مردم الجزایر، در زیر چکمهی ظلم و استعمار فرانسویها بود که رشد کرد و آن انقلاب عظیم را به راه انداخت. آن حرکت، حاکی از آگاهی و رشد و بینش روشن سیاسی و هویت اسلامی نبود؛ آنچنان که حرکت امروز همان مردم در شرایط امروزی کشورشان میتواند باشد. دیگر ملتهای مسلمان و دیگر اقلیتهای مسلمان در کشورهای غیراسلامی، همینطورند. این، یک واقعیت است. کار بهجایی رسیده که سردمداران نظام غربی، امروز بیملاحظه تصریح میکنند که تقابل آیندهی عالم، بین جناح استکبار و سلطه و بین اسلام است. ما این را به حدس درمییافتیم.
اوایلی که این قضایای اروپای شرقی پیش آمد- بروز همهی این حوادث، در یک سال گذشته است و این از عجایب میباشد - ما به حدس میگفتیم که چنین وضعی پیش خواهد آمد. امروز تصریح بعضی از سردمداران همین دستگاه سلطهی استکباری غرب، به این معناست. آنها چنین چیزی را اظهار کردهاند و اظهار میکنند. پس، نتیجه میگیریم که اگر اقتدار سلطهی ظاهری در یکجا متمرکز میشود، یا به یک جانب و به یک صف برمیگردد، اقتدار معنوی اسلام - قدرت جدید و عظیم امروز دنیا - هم خودش را نشان میدهد و آشکار میکند. این چیزی که عرض کردم، نه یک حدس و نه یک امر خطابیگونه است. این، بیان واقعیتی است که برای ما حتمی و محسوس است.
1369/04/25
لینک ثابت
هر ملتی، اگر تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شد، از دست رفته است.1369/04/25
لینک ثابت