مصلحان اسلامی و متفکرانی که در یک صد و پنجاه سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بر دوش گرفتند از قبیل سیّد جمال الدین و محمّد اقبال و دیگران با همهی خدمات ارجمند و گرانبهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که بهجای برپا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوّت و قدرت انقلاب، که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستجو کردند. این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجهی عمل پیامبران أولوالعزم را که سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بودهاند نباید داشت.1369/03/10
لینک ثابت
دانشگاهها باید تلاش علمی و تحقیقی خود را با روحیهی انقلابی و نشاط اسلامی دنبال کنند؛ وگرنه سرنوشت آنها بهتر از دانشگاههای دوران طاغوت نخواهد بود که در آن، خودباختگی علمی در برابر بیگانگان و تحقیر ارزشهای خودی، راه را بر جوشش استعدادها میبست و مغزهای مستعد را هم به گریز از مرزوبوم خود تشویق میکرد. اساتید عالیقدر و دلسوز، باید فضای انقلابی را برای تربیت نیروهای مستعد مغتنم بشمارند و دانشجویان ضمن تکریم و احترام به اساتید که فریضهیی اسلامی است نباید اجازه دهند احیاناً کسی بدخواهانه، از علم و تخصص، وسیلهای برای هموار کردن راه فرهنگ استعماری در دانشگاهها درست کند و مانند دوران سلطهی بیگانگان، دانشگاه را پرورشگاه مغزهای از خود بیگانه و بیگانهپرست سازد. روشنفکران دلسوز و صادق بدانند که امروز، روز آزمایشی بزرگ است و تاریخ در بارهی آنان و رفتار امروزیشان، قضاوتی دقیق و افشاگر خواهد داشت.
اگر کسانی از وابستگان به قشر روشنفکر کشور، در دوران سلطهی بیگانگان و حکومت خودفروختگان، توفیق آن را نیافتهاند که به اقتضای مسئولیت روشنفکران، در صفوف ملت قرار گرفته و در جایگاه خود در جبههی مبارزه با امریکا و رژیم دستنشاندهاش قرار گیرند، امروز که روز حکومت مردم و حاکمیت ارزشهای اسلامی و انسانی و روز مبارزه با بیگانگان کینهورز و خدعهگر است، باید گذشته را جبران و صفوف مبارزهی ملت ایران را با امریکا و استکبار و امپراتوری خبیثِ زر و زور جهانی، به سهم خود و به قدر نیرو و توان خود مدد برسانند و زبان و قلم و هنر را در خدمت جهاد عظیم اسلامی این ملت قرار دهند.
زندگی در نظامی که بر پایهی معرفت و فرهنگ و ارزشهای الهی بنیان نهاده شده، برای همه افتخارانگیز است؛ نظامی که در رأس آن امام خمینی است؛ آن عظیمالقدری که حتّی دشمنانش او را بزرگ و خارقالعاده میشمارند و به عظمتش کینه میورزند. هیچکس اعتلای معنوی او و زهد و پارسایی او و دانش و معرفت او و صفای روح بزرگ او را انکار نمیکند. هیچکس در او، کمترین شائبهیی از ضعف و تسلیم در برابر دشمنان ملت نمیشناسد و قلهیی برتر از او در عظمت روحی، گمان نمیبرد.
چقدر کوچک و زبون و بیمقدارند کسانی که خود را دلبسته به نظامی بدانند که در رأس آن، مردمی فاسد و فاسق و خائن، مانند پادشاهان صد سال اخیر قرار داشته باشند و گردانندگان آن، امثال رضا خان و محمّد رضا و عَلَم و اقبال و هویدا و زاهدی و منصور و وابستگان بدنام و مجرمشان باشند و امریکا و انگلیس، ارباب اینهمه و صاحباختیار ملک و ملت باشند.
آیا روشنفکرنمایانی که در سایهی آزادی اسلامی، فرصت و امکان آن را یافتهاند که صفحاتی را به داعیهی روشنفکری، از سخنانی خوشایند بیگانگانِ مطرود پُر و منتشر کنند، شهامت آن را دارند که به صراحت اقرار کنند که داغ و غصّهی آنان، نه برای علم یا آزادی، بلکه به خاطر جمع شدن سفرهی ننگین فسق و فساد و کوتاه شدن دست مروّجان فرهنگ تباهگر غربی است؟ و دشمنی آنان با نظام، نه به دلیل وجود عیب و نقیصهیی در آن، بلکه به انگیزهی بازگشت به همان دنیای شرمآوری است که بیگانگان برای آنان به وجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند؟! از مسخشدگان فرهنگ استعماری غرب، هیچ انتظاری نیست؛ امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزی است که تعالی و عزت و پیشرفت معنوی و مادّی ملت و کشور خود را میجویند و سلطهی بیگانه را در همهی اشکالش مردود میشمارند. شایسته است که اینان نظام اسلامی را که مایهی عزت ایران و حیات دوبارهی ملت است قدر بدانند و مسئولیت خود را در آن بشناسند.1369/03/10
لینک ثابت