لزوم وحدت طریق و جهت ائمه جمعه
[ائمه جمعه از لحاظ سیاسی، آن وقتی میتوانند مفید باشند که مجتمع باشند و متفرق نگردند. یعنی مجموعهی ائمهی جمعه، یک جهت و یک حرکت داشته باشند.]
مبادا خدای نکرده ائمهی جمعه تحت تأثیر حرف این و آنی قرار بگیرند که گاهی چرندی، اتهام بیربطی و یا مطلب واهی و بیاساسی را مطرح میکنند. حالا اگر یک نفر در یک جلسهی خصوصی حرفی را میزند، بحث دیگری است؛ اما امام جمعه نباید این حرفها را قبول بکند، تا در حرفها و اعمال و منش او واضح بشود. اینطور چیزها را رعایت بکنید. این، همان وحدت طریق و راه و جهت است. بقیهی امور هم اختلاف بود، باشد؛ «اختلاف امّتی رحمة»(1). ما از اینکه سر بعضی از جزییات، بین آقایان اختلاف هم باشد، هیچ نگرانی نداریم.1369/03/07
1 )
معاني الأخبار ، شیخ صدوق ص 157
علل الشرائع ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 85
احتجاج ، شیخ طبرسی ، ج 2 ، ص 355
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 1 ، ص 227
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً رَوَوْا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَم اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَةٌ فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ إِنْ كَانَ اخْتِلَافُهُمْ رَحْمَةً فَاجْتِمَاعُهُمْ عَذَابٌ قَالَ لَيْسَ حَيْثُ ذَهَبْتَ وَ ذَهَبُوا إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَنْفِرُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَخْتَلِفُوا إِلَيْهِ فَيَتَعَلَّمُوا ثُمَّ يَرْجِعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ فَيُعَلِّمُوهُمْ إِنَّمَا أَرَادَ اخْتِلَافَهُمْ مِنَ الْبُلْدَانِ لَا اخْتِلَافاً فِی دِينِ اللَّهِ إِنَّمَا الدِّينُ وَاحِد »
ترجمه:
عبدالمؤمن انصارى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: گروهى روايت كردهاند كه پیامبر خدا (ص) فرموده است: «اختلاف امّت من دلسوزی است» فرمود: راست گفتهاند، عرض كردم: اگر اختلاف آنان دلسوزی باشد، پس با هم بودنشان عذاب است! فرمود: آن طور كه تو و آنان پنداشتهايد نيست، بلكه مقصودش فرموده خداى بزرگ و بلند قدر است: فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (پس چرا از هر گروه ايشان طايفه ای كوچ نمی كنند، تا در دين آگاهییابند و قوم خود را بيم دهند، هر گاه كه به سوى ايشان برگردند تا شايد آنان خدا ترس شده و از نافرمانى حذر كنند- توبه 9: 122) خداوند به آنان فرمان داده است به سوى پيامبر خدا (ص) عازم شوند و به خدمتش آمد و رفت كنند و احكام را بياموزند، بعد به سوى خويشان خود برگردند و به آنان ياد دهند، جز اين نيست كه خداوند رفت و آمدشان را از سرزمينها اراده فرموده است، نه اختلاف در دين خدا، زيرا بىترديد دين يكى است.
لینک ثابت
امر به تقوا از مشکل ترین کارهای ائمه جمعه
به نظر من، یکی از مشکلترین کارهایی که به عهدهی ما ائمهی جمعه گذاشته شده، امر به تقواست. این کار، برای کسی که خودش در آن حد از تقوا نباشد که بخواهد مردم را به تقوا امر کند، و آدمی که وقتی میخواهد امر به تقوا کند، ناگهان احساس کند که مصداق آیهی شریفهی: «أتأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»(1) قرار گرفته، خیلی سخت است.1369/03/07
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 44
أَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَتَنسَونَ أَنفُسَكُم وَأَنتُم تَتلونَ الكِتابَ ۚ أَفَلا تَعقِلونَ
ترجمه:
آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش مینمایید؛ با اینکه شما کتاب (آسمانی) را میخوانید! آیا نمیاندیشید؟!
لینک ثابت
سنگینی و ارزش وظیفه ائمه جمعه در حکومت اسلامی
آیا ما میخواهیم که این دین، کلمهی «لا اله الا اللَّه» و نظام اسلامی، در دنیا مایهی غبطهی انسانها باشد یا نه؟ اگر نمیخواهیم، پس چرا مبلّغیم؟ برویم مشغول بقالی و کاسبی بشویم! ما که لباس تبلیغ را به تنمان کردهایم، هدفمان «کلمة اللَّه هی العلیا»(1) است؛ یعنی میخواهیم کلمهی خدا را برترین و بالاترین قرار بدهیم. در طول زندگیمان، این کار را از راه منبر و گفتن بلد بودیم و انجام دادیم. حالا هم امام جمعه هستیم و در نظام و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی زندگی میکنیم که خود این به تنهایی، بهقدر میلیونها بار گفتن و صدها سال تبلیغ در سطح بالا قیمت دارد؛ چون جمهوری اسلامی، عمل و تحقق خارجی است و تأثیرش قابل مقایسه با گفتن نیست. این، میتواند مبلّغ اسلام باشد.
اگر میخواهیم که حکومت و نظام و جامعهی اسلامی، برای ملتهای مستضعف عالم، مایهی غبطه و «لتکونوا شهداء»(2) و وسیلهی رغبت و تشویق و جذب باشد، باید مشکل را علاج کنیم و آن مقداری که در سطح ما و به عهدهی ماست، آن را انجام بدهیم. حالا به مسؤولیتهای دیگر و آن کس که دو یا سه مسؤولیت دارد، کاری ندارم؛ فعلاً امام جمعه - من حیث هو امام جمعه - را عرض میکنم.
در مورد امام جمعه، این کار در صورتی تحقق پیدا میکند که او خود را برای آن، علماً و عملاً با کفایت کند و آگاهیهای لازم را برای ایجاد و انتقال معرفت به مردم کسب کند و تقوا و ورع را رعایت نماید و به آنچه که میگوید، عمل کند. به همین خاطر است که کار آقایان، کار بسیار مهمی است.1369/03/07
1 )
سوره مبارکه التوبة آیه 40
إِلّا تَنصُروهُ فَقَد نَصَرَهُ اللَّهُ إِذ أَخرَجَهُ الَّذينَ كَفَروا ثانِيَ اثنَينِ إِذ هُما فِي الغارِ إِذ يَقولُ لِصاحِبِهِ لا تَحزَن إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ۖ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنودٍ لَم تَرَوها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفلىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ العُليا ۗ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه:
اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 143
وَكَذٰلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا ۗ وَما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتي كُنتَ عَلَيها إِلّا لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلىٰ عَقِبَيهِ ۚ وَإِن كانَت لَكَبيرَةً إِلّا عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنّاسِ لَرَءوفٌ رَحيمٌ
ترجمه:
همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی میکنند، از آنها که به جاهلیت بازمیگردند، مشخص شوند. و مسلماً این حکم، جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهای شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان [= نماز] شما را ضایع نمیگرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
میخواهم عرض بکنم که این استثنایی بودن وضعیت، برای زبدهترین آدمهای دنیا قابل فهم است. متفکران و نویسندگان و شعرا و سیاسیون برجسته را هم که در دنیا میبینید راجع به انقلاب و امام، اینطور با همهی وجود شعر گفتند، حرف زدند، مقاله نوشتند، تمجید کردند، تحسین کردند، به همین خاطر است. اگر این حرفهایی که خارجیهای حسابی، راجع به امام و انقلاب گفتند، جمع بشود، چندین جلد کتاب میشود؛ منتها رسانهها - این رادیوی بی.بی.سی و رادیوی امریکا - در دست صهیونیستها و یک عده از دشمنان سرسخت و صددرصدِ ماست و معلوم است که آنها این چیزها را منتشر نمیکنند، مگر به قدر ضرورت و اینکه یکوقت مجبور بشوند منتشر کنند.1369/03/07
لینک ثابت
این مردمی که در هر شهری هستند، اجزای اصلی نظام و تعیینکننده میباشند. اگر خدای نکرده جنگی بشود، اینها هستند که باید بیایند دفاع کنند. اگر سازندگی باشد، اینها هستند که در سازندگی باید شرکت کنند. اگر حمایت از حرکتی باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. اگر خنثی کردن توطئهی دشمن باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. دشمن هم که میخواهد کاری انجام بدهد، چون از کودتای نظامی و تهاجم خارجی مأیوس است، به فکر کار کردن روی ذهن همین مردم میافتد.
میبیند که این رادیوهای خارجی، چه تلاشی میکنند، چه زحمتی میکشند و چه پولی خرج میکنند. خدا میداند این دهها رادیویی که ساعتهای متمادی، علیه ما در دنیا حرف میزنند، هزینهشان چقدر میشود. هریک ساعت تولید یک برنامهی رادیویی، چقدر خرجش است؟ این پول زیاد را برای چه خرج میکنند؟ برای چه به زبان فارسی برنامه پخش میکنند؟ برای اینکه روی همین مردمی که عناصر اصلی انقلابند، اثر بگذارند. آنها هم با همهی بیاطلاعیشان از مسائل ایران، این نکته را فهمیدهاند که در ایران، همهکاره مردمند. اگر بخواهید کاری بشود، باید نظر مردم را برگردانید. پس در این نظام، مردم همهکارهاند.
در این نظام، مجموعه و صحنهی عظیمی پُر از مردم را تصور کنید. اگر در وسط این تشکیلات، مرکز هدایت عمومی یعنی دستگاه رهبری را فرض کنیم، آن پایگاهها و مراکز نزدیک به ذهن و گوش و جسم مردم در سرتاسر کشور، نمازهای جمعه است. یعنی نمازهای جمعه در هرجایی از نقاط کشور، بَهر و بخشی از کار دستگاه رهبری این کشور را انجام میدهند، مردم را توجیه میکنند، به استقامت در راه وادار مینمایند، از اشتباهات دور نگه میدارند، ذهن مردم را با معارفِ لازم آشنا میکنند، دشمنان را نسبت به نفوذ در اذهان مردم مأیوس میکنند، از اینکه دشمن بتواند روی مردم اثر سوء بگذارد، مانع میشوند و مردم را به حرکت و تلاش در مجموعهی کلی نظام وادار میکنند. وقتی نظام مردمی است، همهی مردم باید حرکت کنند، تا نظام راه بیفتد؛ و الّا اگر عدهیی از مردم حرکت نکردند، حرکت نظام، کُند خواهد شد.1369/03/07
لینک ثابت
مسافرتهایی که من به خارج از کشور میکردم، غالباً به همین کشورهایی بوده است که به اصطلاح در آنجاها انقلابی اتفاق افتاده است. مثلاً لیبی، الجزایر، موزامبیک، زیمبابوه، چین و کرهی شمالی، غالباً از این قبیل بوده است. ما زندگی و تفکر و رابطهی رجال و رهبران انقلابی با مردم را از نزدیک دیدهایم و لمس کردهایم. هیچکدام از اینها، مصداقی برای آن مفهومی که از یک انقلاب و حکومت مردمی در ذهنمان هست، نیست. لذا وقتی هم میمیرند، تشییع جنازهشان، همان تشییع جنازهیی است که برای سلاطین انجام میگیرد، و نه چیزی بیشتر. از مردم خبری نیست. مردم در هیچ قضیهیی از قضایای این کشورها، نقش و حضور ندارند؛ چون در انقلابشان، مردم نقش و حضور نداشتند. کودتایی شده، حزبی سر کار آمده، قدرت را به دست گرفته، رقبایش را از بین برده و گاهی سالها با هم رقابت کردهاند و جنگ قدرت به راه انداختهاند.
این جنگ قدرتی هم که در تلکس خبرگزاریها منعکس میشود و میبینید که دایماً امریکا و بی.بی.سی و سایر خبرگزاریها و رادیوها آن را مطرح میکنند، به خاطر آن است که این بیعقلها، آن را در دنیا دیدهاند و نسخهاش را در اینجا جستجو میکنند! اصلاً در اینجا، رابطه چگونه است؟ در ایران هم بعضی از افراد، با یکدیگر مخالفند. بعضی با هم خوبند، بعضی بدند، بعضی خیلی بدند؛ اما نوع خوب بودنها، بد بودنها، دشمنی کردنها و رقابت کردنها، اصلاً آن نوع نیست؛ یک چیز دیگر است و قابل مقایسه با هم نیست. این را تحلیلگران نمیفهمند. آنچه که در ایران اتفاق افتاد، اینها نبود. در ایران، حقیقتاً متن مردم انقلاب را به دوش کشیدند و آن را به پیروزی رساندند. نسخه این است و همین نسخه الان در دنیا عمل میشود.
اینکه من گاهی در بعضی از صحبتها گفتهام که آنچه در اروپای شرقی و در بعضی از جاهای دنیا پیش آمد، متأثر از انقلاب ماست، یک حرف خطابی نبوده؛ این واقعیت است. مثلاً آنچه که در کشور رومانی، یا بعضی از کشورهای دیگر اروپای شرقی پیش آمد، عبارت از حضور مردم بود که در مقابل سلاح گرم، با جسم و جان خودشان به خیابانها آمده بودند. کاربرد سلاح گرم از طرف گروه حاکم، این خاصیت را دارد که اگر با جسم انسانها مواجه شد، جسم انسانها در صورت مقاومت، بر آن فایق خواهد آمد و پیروز خواهد شد. هیچ جای دنیا هم، عکس این امکان ندارد.1369/03/07
لینک ثابت
این مردمی كه در هر شهری هستند، اجزای اصلی نظام و تعیینكننده میباشند. اگر خدای نكرده جنگی بشود، اینها هستند كه باید بیایند دفاع كنند. اگر سازندگی باشد، اینها هستند كه در سازندگی باید شركت كنند. اگر حمایت از حركتی باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. اگر خنثی كردن توطئهی دشمن باشد، به وسیلهی اینها باید انجام بگیرد. دشمن هم كه میخواهد كاری انجام بدهد، چون از كودتای نظامی و تهاجم خارجی مأیوس است، به فكر كار كردن روی ذهن همین مردم میافتد.1369/03/07
لینک ثابت
در هیچكدام از این كشورها، آن حادثهیی كه در ایران اتفاق افتاد، اتفاق نیفتاد. اسم همهی اینها، انقلاب بود. یعنی مثلاً انقلاب در ایران و انقلاب در شوروی، واقعاً مشترك لفظی است، ولی اصلاً یك كار انجام نشده؛ دو كار انجام شده است. آنچه كه در ایران اتفاق افتاد، با آنچه كه در كشور شوروی در سال 1917 اتفاق افتاد و منجر به انقلاب ماركسیستی و كمونیستی شد، بكلی متفاوت است. البته اینها مشتركات و وجوه تشابهی با هم دارند؛ اما حقیقتشان یك چیز نیست.
حالا اگر من بخواهم وارد این بحث بشوم و فرقهایش را بگویم، میترسم از اصل مطلب دور بمانم. اگر بخواهیم اجمالاً مطرح كنیم، باید بگوییم در آن انقلابی كه در كشور شوروی اتفاق افتاد، محور و عامل قضیه، عبارت از حزب یا تشكیلاتی بود كه با ایدئولوژی و تفكر خاصی، در رأس و رهبری كشور قرار داشت. آنها سالها كار كردند، بعد هم آمدند وارد میدان شدند و درحقیقت روی یك حركت مردمی اثر گذاشتند و بعد هم از آن حركت مردمی، بُل گرفتند.
بنابراین، استفادهی واقعی را آنها بردند كه در رأس كار آمدند و حكومت كردند. آنها در مقابل مردم هم هیچ تعهدی نداشتند. اصلاً از اول، به مردم اجازهی نفسكشیدن ندادند. در ایدئولوژیشان هم این هست؛ دیكتاتوری پرولتاریا. یعنی آن قوّهی - به قول و ادعای آنها - كارگری كه در رأس كار قرار میگیرد، اصلاً دیكتاتوری میكند و به كسی اجازهی نفس كشیدن نمیدهد. آنكه فعال مایشاء است، همان رأس قدرت و هیأت حاكمه میباشد كه عبارت از یك حزب است.
واقعاً مردم در انقلاب روسیه و در كنار حزب، چهكاره بودند؟ قضیه این بود كه قبل از حكومت كمونیستها، حكومت معروف تزارها در رأس كار قرار داشت كه زیاد فساد و ظلم میكرد، ولی درعینحال مردم زندگی میكردند؛ یعنی هیچ نشانهیی از اینكه بناست این اوضاع تغییر كند، وجود نداشت. حادثهیی پیشآمد كرد كه عبارت از كمبود نان بود. حالا تشكیلات دولتی، یا خیانت كردند و یا بیعرضگی نشان دادند. البته در بحبوبهی جنگ بینالمللی اول بود و حكومت روسیه با آلمان و اتریش و آن گروه جنگ بینالمللیِ اول میجنگید. ناگهان، این طرف، كمبود نان پیدا شد و در شهر مسكو نان كم آمد و مردم به خاطر گرسنگی، از خانهها بیرون آمدند. این، واقعیت و متن تاریخ است و ادعا نیست. آن حزب هم از بلبشوی اوضاع جنگ استفاده كرده بود و كسانی را به داخل كشور فرستاده بود. تا دیدند كه قضیه اینطوری است، به مسأله رنگ سیاسی دادند و جنجالی درست كردند. بعد هم با طرح شعارها و هدایت حزبی، مردمی را كه برای نان - نان به معنای واقعی، یعنی قرص نان - شورش كرده بودند، علیه حكومت تحریك كردند. به عبارت دیگر، اگر در آنجا نان پیدا میشد و به مردم میدادند میخوردند، شورش تمام شده بود! این، حادثهی روسیه بود.
چهقدر خطا میكنند كسانی كه وقتی میخواهند انقلاب اسلامی را تحلیل كنند، میروند از سوابق و اندوختههای ذهنی خودشان نسبت به انقلابهای دیگر استفاده میكنند، تا این انقلاب را تحلیل كنند؛ درحالیكه اصلاً این انقلاب، با آن ابزارها قابل تحلیل نیست. در انقلاب روسیه، قضیهی نان بود؛ بعد هم آن گروه آمدند مردم را تحریك كردند. پیداست كه یك گروه متشكلِ سیاسیِ ایدئولوژیدارِ زرنگِ كهنهكار و سابقهدار در مبارزه، وقتی بخواهند یك عده مردم را آنتریك كنند، راه بیندازند، به آنان شعار یاد بدهند و سیاسیشان بكنند، راحت میتوانند. زمینهی مردم آماده بود، اینها هم نانها را در تنور گرم چسباندند، بعد هم خودشان كندند و استفاده بردند. این، انقلاب شد! غالب انقلابهایی كه در دنیا اتفاق افتاده، یا چیزی شبیه این است - حتّی با نقش كمتری برای مردم - یا یك كودتاست...
مسافرتهایی كه من به خارج از كشور میكردم، غالباً به همین كشورهایی بوده است كه به اصطلاح در آنجاها انقلابی اتفاق افتاده است. مثلاً لیبی، الجزایر، موزامبیك، زیمبابوه، چین و كرهی شمالی، غالباً از این قبیل بوده است. ما زندگی و تفكر و رابطهی رجال و رهبران انقلابی با مردم را از نزدیك دیدهایم و لمس كردهایم. هیچكدام از اینها، مصداقی برای آن مفهومی كه از یك انقلاب و حكومت مردمی در ذهنمان هست، نیست. لذا وقتی هم میمیرند، تشییع جنازهشان، همان تشییع جنازهیی است كه برای سلاطین انجام میگیرد، و نه چیزی بیشتر. از مردم خبری نیست. مردم در هیچ قضیهیی از قضایای این كشورها، نقش و حضور ندارند؛ چون در انقلابشان، مردم نقش و حضور نداشتند. كودتایی شده، حزبی سر كار آمده، قدرت را به دست گرفته، رقبایش را از بین برده و گاهی سالها با هم رقابت كردهاند و جنگ قدرت به راه انداختهاند...
معیارها، فهم و درك مردم از انقلاب است. نظام ما، نظام مردمی است؛ نه نظام حزبی كه ریسمانهایش به نقطهیی وصل است و در آن نقطه، یك حزب نشسته و هر كاری كه میخواهد، انجام میدهد. نخیر، اینجا اجزای اصلی نظام، در تمام كشور - حتّی در روستاها و شهرهای دورافتاده و در بخشها - پراكندهاند.1369/03/07
لینک ثابت
چهقدر خطا میكنند كسانی كه وقتی میخواهند انقلاب اسلامی را تحلیل كنند، میروند از سوابق و اندوختههای ذهنی خودشان نسبت به انقلابهای دیگر استفاده میكنند، تا این انقلاب را تحلیل كنند؛ درحالیكه اصلاً این انقلاب، با آن ابزارها قابل تحلیل نیست. در انقلاب روسیه، قضیهی نان بود؛ بعد هم آن گروه آمدند مردم را تحریك كردند. پیداست كه یك گروه متشكلِ سیاسیِ ایدئولوژیدارِ زرنگِ كهنهكار و سابقهدار در مبارزه، وقتی بخواهند یك عده مردم را آنتریك كنند، راه بیندازند، به آنان شعار یاد بدهند و سیاسیشان بكنند، راحت میتوانند. زمینهی مردم آماده بود، اینها هم نانها را در تنور گرم چسباندند، بعد هم خودشان كندند و استفاده بردند. این، انقلاب شد! غالب انقلابهایی كه در دنیا اتفاق افتاده، یا چیزی شبیه این است - حتّی با نقش كمتری برای مردم - یا یك كودتاست.1369/03/07
لینک ثابت
سنگرهای معنوی, سنگرهای معنوی, ائمه جمعه
سنگرهاى دفاع معنوى در مقابل دشمنان در سطح جامعه، ائمهى جمعهاند.1369/03/07
لینک ثابت
مسوولان انقلاب در سرتاسر كشور، ائمهى جمعهاند.1369/03/07
لینک ثابت
پايگاههاى هدايت و رهبرى مردم در سرتاسر كشور، ائمهى جمعهاند.1369/03/07
لینک ثابت
از مشكلترين كارهايى كه به عهدهى ما ائمهى جمعه گذاشته شده، امر به تقواست.1369/03/07
لینک ثابت
انقلاب اسلامى در كشور ايران كارى كرد كه در هيچ جاى دنيا نظير آن كار انجام نشده است.1369/03/07
لینک ثابت
اینکه من گاهى در بعضى از صحبتها گفتهام که آنچه در اروپاى شرقى و در بعضى از جاهاى دنیا پیش آمد، متأثر از انقلاب ماست، یک حرف خطابى نبوده؛ این واقعیت است. مثلاً آنچه که در کشور رومانى، یا بعضى از کشورهاى دیگر اروپاى شرقى پیش آمد، عبارت از حضور مردم بود که در مقابل سلاح گرم، با جسم و جان خودشان به خیابانها آمده بودند. کاربرد سلاح گرم از طرف گروه حاکم، این خاصیت را دارد که اگر با جسم انسانها مواجه شد، جسم انسانها در صورت مقاومت، بر آن فایق خواهد آمد و پیروز خواهد شد. هیچ جاى دنیا هم، عکس این امکان ندارد.
در خفقانآمیزترین کشورها هم، اگر گروههاى مردم - که با جسم خودشان، به مقابلهى با تفنگها آمدهاند - فقط نوبتى چند مقاومت کنند و از میدان در نروند و از کشته شدن نترسند، پیروز خواهند شد؛ کمااینکه در جاهاى دیگر دنیا دیدیم همینطور پیروز شدند. آنجاهایى که پیروزى پیش نمىآید، به دلیل این است که مردم نمىآیند. مردم باید بیایند. آمدن گروهى از مردم، فایدهیى ندارد؛ باید آحاد مردم راه بیفتند؛ همانىکه شما در ایران دیدید. آنهایى که متخلف شدند، گروه و نبذى از مردم بودند. نمىشود گفت گروهى از مردم آمدند؛ نه، متن مردم آمدند. سایر کشورها هم از ایران یاد گرفتند.1369/03/07
لینک ثابت
کمبودنان؛ عامل تحریک انقلاب روسیه
انقلاب اسلامی در کشور ایران کاری کرد که در هیچ جای دنیا نظیر آن کار انجام نشده است. من که این نکته را عرض میکنم، شاید بتوانم بگویم که سرگذشت همهی انقلابهای دوران انقلابات - یعنی قرن بیستم - را خواندهام و یادم نمیآید که ماجرای یکی از انقلابهای این کشورها را نخوانده و ندانسته باشم. از انقلاب کشور روسیه و شوروی گرفته، تا آنچه که در هند و مصر و کشورهای امریکای لاتین و دیگر کشورهای آفریقایی و آسیایی پیش آمد.
در هیچکدام از این کشورها، آن حادثهیی که در ایران اتفاق افتاد، اتفاق نیفتاد. اسم همهی اینها، انقلاب بود. یعنی مثلاً انقلاب در ایران و انقلاب در شوروی، واقعاً مشترک لفظی است، ولی اصلاً یک کار انجام نشده؛ دو کار انجام شده است. آنچه که در ایران اتفاق افتاد، با آنچه که در کشور شوروی در سال ۱۹۱۷ اتفاق افتاد و منجر به انقلاب مارکسیستی و کمونیستی شد، بکلی متفاوت است. البته اینها مشترکات و وجوه تشابهی با هم دارند؛ اما حقیقتشان یک چیز نیست.
حالا اگر من بخواهم وارد این بحث بشوم و فرقهایش را بگویم، میترسم از اصل مطلب دور بمانم. اگر بخواهیم اجمالاً مطرح کنیم، باید بگوییم در آن انقلابی که در کشور شوروی اتفاق افتاد، محور و عامل قضیه، عبارت از حزب یا تشکیلاتی بود که با ایدئولوژی و تفکر خاصی، در رأس و رهبری کشور قرار داشت. آنها سالها کار کردند، بعد هم آمدند وارد میدان شدند و درحقیقت روی یک حرکت مردمی اثر گذاشتند و بعد هم از آن حرکت مردمی، بُل گرفتند.
بنابراین، استفادهی واقعی را آنها بردند که در رأس کار آمدند و حکومت کردند. آنها در مقابل مردم هم هیچ تعهدی نداشتند. اصلاً از اول، به مردم اجازهی نفسکشیدن ندادند. در ایدئولوژیشان هم این هست؛ دیکتاتوری پرولتاریا. یعنی آن قوّهی - به قول و ادعای آنها - کارگری که در رأس کار قرار میگیرد، اصلاً دیکتاتوری میکند و به کسی اجازهی نفس کشیدن نمیدهد. آنکه فعال مایشاء است، همان رأس قدرت و هیأت حاکمه میباشد که عبارت از یک حزب است.
واقعاً مردم در انقلاب روسیه و در کنار حزب، چهکاره بودند؟ قضیه این بود که قبل از حکومت کمونیستها، حکومت معروف تزارها در رأس کار قرار داشت که زیاد فساد و ظلم میکرد، ولی درعینحال مردم زندگی میکردند؛ یعنی هیچ نشانهیی از اینکه بناست این اوضاع تغییر کند، وجود نداشت. حادثهیی پیشآمد کرد که عبارت از کمبود نان بود. حالا تشکیلات دولتی، یا خیانت کردند و یا بیعرضگی نشان دادند. البته در بحبوبهی جنگ بینالمللی اول بود و حکومت روسیه با آلمان و اتریش و آن گروه جنگ بینالمللىِ اول میجنگید. ناگهان، این طرف، کمبود نان پیدا شد و در شهر مسکو نان کم آمد و مردم به خاطر گرسنگی، از خانهها بیرون آمدند. این، واقعیت و متن تاریخ است و ادعا نیست. آن حزب هم از بلبشوی اوضاع جنگ استفاده کرده بود و کسانی را به داخل کشور فرستاده بود. تا دیدند که قضیه اینطوری است، به مسأله رنگ سیاسی دادند و جنجالی درست کردند. بعد هم با طرح شعارها و هدایت حزبی، مردمی را که برای نان - نان به معنای واقعی، یعنی قرص نان - شورش کرده بودند، علیه حکومت تحریک کردند. به عبارت دیگر، اگر در آنجا نان پیدا میشد و به مردم میدادند میخوردند، شورش تمام شده بود! این، حادثهی روسیه بود.
چهقدر خطا میکنند کسانی که وقتی میخواهند انقلاب اسلامی را تحلیل کنند، میروند از سوابق و اندوختههای ذهنی خودشان نسبت به انقلابهای دیگر استفاده میکنند، تا این انقلاب را تحلیل کنند؛ درحالیکه اصلاً این انقلاب، با آن ابزارها قابل تحلیل نیست. در انقلاب روسیه، قضیهی نان بود؛ بعد هم آن گروه آمدند مردم را تحریک کردند. پیداست که یک گروه متشکلِ سیاسىِ ایدئولوژیدارِ زرنگِ کهنهکار و سابقهدار در مبارزه، وقتی بخواهند یک عده مردم را آنتریک کنند، راه بیندازند، به آنان شعار یاد بدهند و سیاسیشان بکنند، راحت میتوانند. زمینهی مردم آماده بود، اینها هم نانها را در تنور گرم چسباندند، بعد هم خودشان کندند و استفاده بردند. این، انقلاب شد! غالب انقلابهایی که در دنیا اتفاق افتاده، یا چیزی شبیه این است - حتّی با نقش کمتری برای مردم - یا یک کودتاست.1369/03/07
لینک ثابت