مادامی که ایمان، با محبت و عشق عمیق و رنگ و بوی پیوند عاطفی همراه نباشد، کارایی لازم را ندارد. محبت است که در مقام عمل و تحرک- آن هم در حد بالا- به ایمان کارایی میبخشد. بدون محبت نمیشد ما نهضت را به پیش ببریم. بالاترین عنوان محبت- یعنی محبت به اهل بیت- در تفکر اسلامی، در اختیار ماست. اوج این محبت، در مسألهی کربلا و عاشورا و حفظ یادگارهای گرانبهای فداکاری مردان خدا در آن روز است که برای تاریخ و فرهنگ تشیع، به یادگار گذاشته شده است.
در آن روزهایی که مسائل اسلامی، با دیدهای نو مطرح میشد و جاذبههای خوبی هم داشت و برای کسانی که با دین و اسلام سروکار زیادی نداشتند، موضوع مبارکی هم بود و گرایشهای نو در تفکر اسلامی، چیز بدی نبود- بلکه برای عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخیره محسوب میشد- یک گرایش شبه روشنفکرانه به وجود آمده بود که ما بیاییم مسائل ایمانی و اعتقادی اسلام را از مسائل عاطفی و احساسی- از جمله مسائل مربوط به عاشورا و روضهخوانیها و گریه- جدا کنیم!!
شاید بسیاری در آن روزها بودند که با توجه به اینکه در ماجرای ذکر عاشورا و روایت فداکاری ابا عبد اللّه (علیه الصّلاة و السّلام) چیزهایی وارد شده بود و احیاناً به شکلهای تحریفآمیزی بیان میشد، این حرف برایشان مطلوب و شیرین بود و این گرایش رشد میکرد؛ لیکن در صحنهی عمل، ما بوضوح دیدیم که تا وقتی این مسئله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمی و علنی و در چارچوب قضایای عاشورا مطرح نشد، هیچ کار جدی و واقعی انجام نگرفت.1368/05/11
لینک ثابت