newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
انفاق؛ یک اصل اسلامی

اگر در جامعه‌ی اسلامی خلائی، نیازی وجود داشت، همه‌ی افراد جامعه بدون استثنا، كسانی كه توانسته‌اند تحصیل مالی بكنند، موظفند بر حسب اختلاف تمكن خودشان آن خلأ را پر كنند. اسلام نمیگوید كه مردم تحصیل مال بكنند، اما آن مال را فقط صرف مصارف شخصی خودشان بكنند، بلكه اسلام میگوید مردم تحصیل مال بكنند و از آن مالی كه تحصیل كرده‌اند، حوائج معمولی زندگی و نیاز خود را برآورده بكنند و مابقی آن را در راه خدا انفاق بكنند. «و یسئلونك ما ذا ینفقون قل العفو»؛(1) از تو سئوال میكنند كه چه چیزی را انفاق بكنند - كه ظاهر قضیه این است كه سئوال كننده از جنس مورد انفاق سئوال كرده است - قرآن جواب را از سئوال او منصرف میكند، جواب نمیدهد كه از چه جنسی انفاق بكن و از چه جنسی نكن، بلكه جواب میدهد «قل العفو»؛ به آنها بگو كه زیادی‌ها را، هرچه مورد نیاز لازم زندگی شماست، خرج كنید؛ اما هر چیزی كه مورد نیاز حقیقی زندگی نیست، آن را در راه خدا انفاق كنید. این یك اصل اسلامی است. بنابراین خیلی طبیعی است كه ثروت‌اندوزی بر طبق نظر اسلام یك حركت غیر اسلامی است كه آیه‌ی شریفه‌ی «و الّذین یكنزون الذّهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشرّهم بعذاب الیم»(2) را در هفته‌ی گذشته عرض كردم و گفتم كه بشارت به عذاب دردناك در این آیه دلیل بر این است كه كنز ذهب و فضه و به عبارت امروز نگهداری ثروت و ندادن آن در راه خدا یك عمل مغضوب پروردگار است و شاید بشود گفت یك گناه كبیره است. این طرز فكر اسلام در باب انفاق است.
امروز در این خطبه من از بحث اصلی كه در خطبه‌های قبلی آن را تعقیب میكردم، قدری به حاشیه خواهم رفت و بحث انفاق را كه در حاشیه‌ی آن بحث قرار داشت، به عنوان یك مسئله‌ی اصلی مطرح میكنم. البته منظور من بحث تحلیلی و استدلالی و فلسفی نیست، بلكه فقط مایلم متون اسلامی را، آن هم بعضی از متون را در باب انفاق برای شما بخوانم. ما امروز باید نظر قرآن و اسلام را در باب مال و انفاق آن دائماً در مد نظر داشته باشیم و به دنبال آن عمل كنیم. والّا گفتن بی‌عمل، فلسفه‌بافی در عالم ذهن، استدلال و بحث و فرمول دادن بدون نتیجه، شأن و دأب اسلام نیست. در این آیه‌ای كه در اول این خطبه - این خطبه و خطبه‌ی قبل - خواندم، میفرماید: «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»؛(3) یعنی در راه خدا انفاق كنید و به دست خودتان، خودتان را در هلاكت نیندازید. كه یك روایتی در بعضی از تفاسیر نقل كردند در ذیل این آیه كه در یكی از جنگهای مسلمین با روم كه ابوایوب انصاری صحابی پیغمبر اكرم هم در آن شركت داشت، یكی از سربازان اسلام كه مرد متهور و شجاعی بود، رفت به میدان و جنگید و در صفوف دشمن رخنه كرد تا اینكه رفت به قلب دشمن. عده‌ای كه در این طرف او را نگاه میكردند، فریادشان بلند شد كه: «سبحان اللّه القی بنفسه الی التّهلكة»؛ این شخص خودش را به هلاكت انداخت، یعنی اشاره‌ی به آیه‌ی قرآن كه: «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة». حالا حساسیت یك مسلمان قرآن‌شناس را اینجا ببینید كه چقدر زیاد است. ابوایوب انصاری در آنجا حاضر بود، دید اینها دارند در معنای «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة» اشتباه میكنند و فكر میكنند معنای اینكه نباید انسان خود را به دست خود در هلاكت بیندازد، این است كه نباید به قلب لشگر دشمن بزند و دارند این جوان مسلمان شجاع را به خاطر شجاعتش محكوم میكنند؛ فریادش بلند شد، گفت ساكت باشید، این آیه درباره‌ی ما نازل شد. ما آنجا بودیم و میدانیم كه این آیه برای چه نازل شد. ماجرا این بود كه وقتی اسلام بعد از گذشت چند سالی بعد از هجرت یك عزتی پیدا كرد و یاوران اسلام زیاد شدند، ما كه انصار بودیم با خودمان فكر كردیم كه خب، روز اول مهاجرین محتاج به كمك ما بودند، ما آنها را كمك میكردیم و به مصارف جامعه‌ی اسلامی مدد میرساندیم. امروز دیگر خوب است ما یك قدری به خودمان برسیم، برویم سراغ كسب و كارمان و ترمیم خرابی‌هامان و تهیه‌ی لوازم زندگی به قدر یك زندگی مرفه و از جهاد در راه خدا و از انفاق در راه خدا غافل میشدیم. این آیه نازل شد، به ما گفت: «و انفقوا فی سبیل اللّه»؛ در راه خدا انفاق كنید، «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»؛ خودتان در تهلكه نیندازید با این فكر غلط، با این تصوری كه دیگر حالا ما كار خودمان را كردیم، خوب است یك قدری هم به خودمان بپردازیم و برسیم. «فتهلكة فی الاقامة فی المال و الولد»؛ ابوایوب انصاری گفت: تهلكه در این است كه مسلمان پابند مال خود و زندگی خود و خانواده‌ی خود بشود و از تكلیف الهی كه جهاد و انفاق هست، غافل بشود. تهلكه این نیست كه انسان شجاعی با دشمن خدا مقابله كند، اگرچه جانش به خطر بیفتد. این برداشت مسلمان صدر اسلام از آیه‌ی «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة» است.
آن مسئله‌ای كه در باب انفاق باید مورد توجه قرار بگیرد و من خیلی گذرا از آن عبور میكنم تا به آیاتی كه یادداشت كردم برسم، این است كه برای رفع فقر در جامعه، برای پر كردن خلأهای مالی در جامعه، برای شریك كردن همه‌ی آحاد مردم در اداره‌ی جامعه، بهترین راه و موفقترین وسائل، همان وسیله و راهی است كه اسلام معین كرده. یعنی اینكه كسانی كه تمكن دارند، به هر اندازه‌ای كه تمكن دارند، به مخارج عمومی، به مصارف عمومی كمك كنند كه یكی از آنها كمك به فقراست، اما منحصر در كمك به فقرا هم نیست. این نمیشود كه در جامعه‌ی اسلامی كسانی كسب مال و ثروت بكنند و تصور بكنند كه آنچه دارند، «انّما اوتیتوه علی علم»،(4) حرف قارون را بزنند. قارون وقتی میگفتند این اموال را جمع میكنی، میگفت من با زیركی خودم، با دانائی خودم، با كوشش و تلاش خودم به دست آوردم، ناز شصتم. این فكر، فكر غلطی است كه كسی بگوید آنچه من به دست آوردم، با تلاش و زیركی و هوشیاری خودم بوده، پس ناز شصتم. نه، مسئله این نیست در منطق اسلام، مسئله این است كه همه موظفند به نیازهای اجتماعی كمك كنند. اگر در همین جامعه‌ی كنونی ما رفع فقر در جامعه با یك برنامه‌ریزی به وسیله‌ی كمكهای مردمی مورد توجه قرار بگیرد، مطمئناً در طول چند سالی وضعیت جامعه و چهره‌ی كشور عوض خواهد شد و در همه جای دنیا همین جور است. البته در مقیاس جهانی هم بین كشورهای فقیر و غنی مسائلی از همین قبیل و حادتر از این وجود دارد كه حالا او از محل بحث ما خارج است؛ ما در چهارچوب جامعه‌ی خودمان بحث میكنیم. پس برای اینكه در جامعه تعادل ثروت به وجود بیاید، جامعه دو قطبی از لحاظ ثروت نشود، اسراف و فساد مالی به وجود نیاید، فقر به وجود نیاید، بهترین راه و موفقترین شیوه‌ها همین شیوه‌ی انفاق است. شما لذا می‌بینید كه در قرآن آیات متعددی، ده‌ها آیه درباره‌ی انفاق هست و برای راه‌های مختلف، از جمله برای جهاد فی سبیل اللّه كه گمان میكنم هفت تا، هشت تا آیه در قرآن، جهاد با مال را در كنار جهاد با جان قرار داده. همچنانی كه جهاد با نفس واجب است، پس جهاد با مال هم واجب است. «و تجاهدون فی سبیل اللّه باموالكم و انفسكم»؛(5) هم مال و هم جان، در یك ردیف، در یك طراز، با یك لحن مورد توجه قرار گرفته.
این راجع به مسئله‌ی انفاق؛ اما من مقید شدم امروز یك مقداری صرف وقت بكنم و آیات را از كلام اللّه مجید استخراج بكنم. البته این بخش كوچك آیاتی است كه در باب انفاق است؛ منتهی‌ در هر كدامی یك نكته‌ای را مورد توجه قرار دادم و اینجا ذكر كردم. چند آیه‌ای را عرض میكنم و البته مقصود من این است كه ما حقایق اسلامی را عادت كنیم كه از زبان قرآن و متون اسلامی و حدیث بیابیم و متنی فكر كنیم. ما به یاد داشته باشیم توصیه‌های قرآن را، هم مؤثرتر است، نورانیتش بیشتر است، دلها از آن بیشتر متأثر میشود و همین كه به واقع و حقیقتِ تفكر اسلامی نزدیكتر است. یك بخش از آیات آنی است كه در انفاق باید بهترینها را انفاق كرد كه چند آیه در قرآن هست. این یك تمرین است، یك آزمایش است كه یك آیه این است كه: «یا ایّها الّذین امنوا انفقوا من طیّبات ما كسبتم و ممّا اخرجنا لكم من الارض و لا تیمّموا الخبیث منه تنفقون»؛(6) یعنی ای كسانی كه به خدا ایمان آوردید، از بهترینها، از زیباترینها، از آنچه كه نفیستر و قیمتی‌تر هست، در راه خدا انفاق كنید. نروید سراغ جنس بد و آن را در راه خدا بخواهید بدهید، زیادی‌ها، لباس زیادی، خوراك زیادی، آن چیزی كه از دهن افتاده و خود شما آن را كنار گذاشتید، آن را در راه خدا انفاق كنید. نه، از بهترین آنچه كه دارید، در راه خدا انفاق كنید كه این آیه‌ی سوره‌ی بقره است و آیه‌ی سوره‌ی آل عمران هم كه معروف است، در ذهن همه هست كه: «لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون»؛(7) آن عزیزترهاش را در راه خدا بده، آنچه كه بیشتر به آن علاقه داری. یك آیه، یا یك دسته آیات در این باب است كه انفاق در راه خدا مثل نماز یك عبادت است و ریا آن را باطل میكند. اگر انفاق را برای این بكنیم كه دیگران بگویند به به، فلانی انفاق در راه خدا كرد، تحسین كنند ما را، این عمل را خراب میكند و باطل میكند كه: «لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذی كالّذی ینفق ماله رئاء النّاس»،(8) كه معلوم میشود كه آن كسی كه رئاء النّاسْ مالش را میدهد، برای ریا، او هم كار خودش را باطل میكند. اما در عین حال اگر چنانچه بدون ریا باشد، هم در راه خدا آشكارا انفاق كردن خوب است و هم پنهان انفاق كردن. این موجب نشود كه كسانی انفاق آشكار نكنند، بكنند، بدون ریا باشد، اما آشكار بودن، در معرض دیدها بودن، هیچ اشكالی ندارد كه میفرماید: «ان تبدوا الصّدقات فنعمّا هی»؛(9) چه بهتر كه آنچه را كه در راه خدا میدهید، آن را آشكار كنید، دیگران ببینند، تشویق بشوند و كار خیر فضای جامعه را پر كند.
چند آیه در قرآن هست كه میفهماند به ما كه انفاق نكردن در راه خدا و خشك‌دستی در راه‌های خیر علامت نفاق است؛ نفاق كه شاخ و دم ندارد. آن كسانی كه ادعای ایمان میكنند و اگر به آنها بگوئید بی‌ایمان، بدشان می‌آید؛ اما حاضر نیستند یك ریال از مال خودشان را در راه خدا خرج بكنند و حاضر نیستند بخش متناسبی از مال را در راه خدا بدهند، اینها یا الان منافقند یا خوف نفاق درباره‌شان هست كه یك جا در علائم منافقین میفرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف و یقبضون أیدیهم»؛(10) دستهاشان را میبندند؛ یعنی انفاق نمیكنند و در یك جای دیگر هم آن كسانی هستند كه با خدا عهد میكنند كه اگر خدا به آنها چیزی بدهد، در راه خدا انفاق كنند: «فلمّا اتاهم من فضله بخلوا به و تولّوا»؛(11) اینها هم كه بعد از آنی كه چیزدار شدند، بخل میكنند، اینها را خدا میفرماید: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»؛(12) چون وعده‌ی خدا را تخلف كردند، بنابراین خدای متعال در دل اینها نفاق می‌اندازد. پس حاصل مطلب اینكه یكی از نشانه‌های منافق این است كه او قبض ید میكند، یعنی انفاق نمیكند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم كه هر كسی كه قبض ید میكند، این مطلقاً منافق است، اما مطمئناً یكی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای كسانی كه انفاق نمیكنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند كسانی كه در راه خدا حاضر نیستند انفاق بكنند؟ كه این آیه‌ی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلّوه. ثمّ الجحیم صلّوه. ثمّ فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه. انّه كان لا یؤمن باللّه العظیم. و لا یحضّ علی طعام المسكین»؛(13) اینجا مسئله‌ی انفاق نكردن نیست، مسئله‌ی بی‌تفاوت بودن در مقابل فقرِ فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن كسی كه خودش هم نمیتواند انفاق كند، باید دیگران را وادار كند به انفاق. در آخر سوره‌ی منافقون میفرماید: «و انفقوا ممّا رزقناكم من قبل ان یأتی احدكم الموت فیقول ربّ لو لا اخّرتنی الی اجل قریب فاصّدّق و اكن من الصّالحین»؛(14) یعنی در آنوقتی كه مرگ به سراغ او می‌آید - كه ناگهانی هم مرگ به سراغ همه می‌آید، همه ناگهان با مرگ روبه‌رو میشوند، پیش‌بینی‌اش را نكردند - آنجا ناگهان به خود می‌آید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق كنم. حسرت انفاق نكردن اموالی كه حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی كه باز هست از جمله آیاتی كه انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل كه حالا آیات دیگری هم یادداشت كردم. یك روایتی را در آخر عرایضم عرض كنم كه یك قدری باز حدود كار را برای ما روشن میكند و آن روایت این است كه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و اله و سلّم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی كه خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یك مقداری خرما، یك كوتی از خرما یك گوشه‌ای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند كه اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع كردی؟ گفت یا رسول اللّه چون شما گاهی مهمان برایتان می‌آید و وقتی مهمان دارید، ممكن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی كنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا كه مهمانی برای شما بیاید. «اعدّ ذلك لاضیافك»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یك مشت خرمائی كه برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تكون لك دخان فی نار جهنّم»؛ نمیترسی كه این خرمائی كه اینجا جمع كردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی كه مردم در بیرون به اینی كه شما تو خانه‌ات جمع كردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی كه خدای متعال این را وسیله‌ی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق كن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس كم و كسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یك روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند ان‌شاءاللّه، از خدا نترس كه كم و كسر در كار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی كه لازم است.(15) و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) هم به فرزندش امام جواد نامه‌ای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به كار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛(16) در راه خدا انفاق كن پسرم و نترس از اینكه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فكر اسلام است و این طرز فكر اسلام فقط مال متوسطین و فقرا نیست كه هر وقت ما یك چیزی را اعلام كردیم، یا برای جنگ، یا برای سیل یا برای نیازهای گوناگون، اولین كسانی كه اجابت كردند، طبقه‌ی متوسط مردم است. می‌آیند انگشتری را، طلائی را به آدم میدهند كه آدم خجالت میكشد، اشك انسان در می‌آید، می‌بیند كه این چه خانواده‌ی ضعیفی است، انگشتری كه به حسب قیمت ظاهری كم‌بهاست، اگرچه در باطن بسیار باارزش و قیمتی است، اینها هستند غالباً كه می‌آیند میدهند؛ افراد متوسط و افراد فقیر، آن كسانی كه پولهای بیشتر دارند، كمتر می‌آیند.1366/08/29


1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 219
يَسأَلونَكَ عَنِ الخَمرِ وَالمَيسِرِ ۖ قُل فيهِما إِثمٌ كَبيرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَإِثمُهُما أَكبَرُ مِن نَفعِهِما ۗ وَيَسأَلونَكَ ماذا يُنفِقونَ قُلِ العَفوَ ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرونَ
ترجمه:
در باره شراب و قمار از تو سؤال می‌کنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو می‌پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود.» اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن می‌سازد، شاید اندیشه کنید!
2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 34
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِنَّ كَثيرًا مِنَ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ لَيَأكُلونَ أَموالَ النّاسِ بِالباطِلِ وَيَصُدّونَ عَن سَبيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذينَ يَكنِزونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلا يُنفِقونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَليمٍ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل می‌خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!
3 ) سوره مبارکه البقرة آیه 195
وَأَنفِقوا في سَبيلِ اللَّهِ وَلا تُلقوا بِأَيديكُم إِلَى التَّهلُكَةِ ۛ وَأَحسِنوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ
ترجمه:
و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست می‌دارد.
4 ) سوره مبارکه القصص آیه 78
قالَ إِنَّما أوتيتُهُ عَلىٰ عِلمٍ عِندي ۚ أَوَلَم يَعلَم أَنَّ اللَّهَ قَد أَهلَكَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرونِ مَن هُوَ أَشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَأَكثَرُ جَمعًا ۚ وَلا يُسأَلُ عَن ذُنوبِهِمُ المُجرِمونَ
ترجمه:
(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!» آیا او نمی‌دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‌شوند.
5 ) سوره مبارکه الصف آیه 11
تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَرَسولِهِ وَتُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِكُم وَأَنفُسِكُم ۚ ذٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمونَ
ترجمه:
به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!
6 ) سوره مبارکه البقرة آیه 267
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَنفِقوا مِن طَيِّباتِ ما كَسَبتُم وَمِمّا أَخرَجنا لَكُم مِنَ الأَرضِ ۖ وَلا تَيَمَّمُوا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ وَلَستُم بِآخِذيهِ إِلّا أَن تُغمِضوا فيهِ ۚ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از قسمتهای پاکیزه اموالی که (از طریق تجارت) به دست آورده‌اید، و از آنچه از زمین برای شما خارج ساخته‌ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و برای انفاق، به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالی که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید؛ مگر از روی اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بی‌نیاز و شایسته ستایش است.
7 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 92
لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّىٰ تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَيءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ
ترجمه:
هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق می‌کنید، خداوند از آن آگاه است.
8 ) سوره مبارکه البقرة آیه 264
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تُبطِلوا صَدَقاتِكُم بِالمَنِّ وَالأَذىٰ كَالَّذي يُنفِقُ مالَهُ رِئَاءَ النّاسِ وَلا يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۖ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفوانٍ عَلَيهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلدًا ۖ لا يَقدِرونَ عَلىٰ شَيءٍ مِمّا كَسَبوا ۗ وَاللَّهُ لا يَهدِي القَومَ الكافِرينَ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می‌کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمی‌آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن، (قشر نازکی از) خاک باشد؛ (و بذرهایی در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاری که انجام داده‌اند، چیزی به دست نمی‌آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمی‌کند.
9 ) سوره مبارکه البقرة آیه 271
إِن تُبدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِيَ ۖ وَإِن تُخفوها وَتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَيرٌ لَكُم ۚ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِن سَيِّئَاتِكُم ۗ وَاللَّهُ بِما تَعمَلونَ خَبيرٌ
ترجمه:
اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است! و قسمتی از گناهان شما را می‌پوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است.
10 ) سوره مبارکه التوبة آیه 67
المُنافِقونَ وَالمُنافِقاتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمُنكَرِ وَيَنهَونَ عَنِ المَعروفِ وَيَقبِضونَ أَيدِيَهُم ۚ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم ۗ إِنَّ المُنافِقينَ هُمُ الفاسِقونَ
ترجمه:
مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهی از معروف می‌کنند؛ و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) می‌بندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند!
11 ) سوره مبارکه التوبة آیه 76
فَلَمّا آتاهُم مِن فَضلِهِ بَخِلوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَهُم مُعرِضونَ
ترجمه:
امّا هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند!
12 ) سوره مبارکه التوبة آیه 77
فَأَعقَبَهُم نِفاقًا في قُلوبِهِم إِلىٰ يَومِ يَلقَونَهُ بِما أَخلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدوهُ وَبِما كانوا يَكذِبونَ
ترجمه:
این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ می‌گفتند.
13 ) سوره مبارکه الحاقة آیه 30
خُذوهُ فَغُلّوهُ
ترجمه:
او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید!
13 ) سوره مبارکه الحاقة آیه 31
ثُمَّ الجَحيمَ صَلّوهُ
ترجمه:
سپس او را در دوزخ بیفکنید!
13 ) سوره مبارکه الحاقة آیه 32
ثُمَّ في سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعونَ ذِراعًا فَاسلُكوهُ
ترجمه:
بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید؛
13 ) سوره مبارکه الحاقة آیه 33
إِنَّهُ كانَ لا يُؤمِنُ بِاللَّهِ العَظيمِ
ترجمه:
چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی‌آورد،
13 ) سوره مبارکه الحاقة آیه 34
وَلا يَحُضُّ عَلىٰ طَعامِ المِسكينِ
ترجمه:
و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی‌نمود؛
14 ) سوره مبارکه المنافقون آیه 10
وَأَنفِقوا مِن ما رَزَقناكُم مِن قَبلِ أَن يَأتِيَ أَحَدَكُمُ المَوتُ فَيَقولَ رَبِّ لَولا أَخَّرتَني إِلىٰ أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِنَ الصّالِحينَ
ترجمه:
از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟!»
15 )
ميزان الحكمة، محمدی ری شهری، ج 12، ص 388 ح 20704.

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله ـ لِبلالٍ و عِندَهُ صُبرٌ مِن تَمرٍ ـ : ما هذا يا بِلالُ ؟ قالَ : اُعِدُّ ذلكَ لأضيافِكَ . قالَ : أ ما تَخشى أن يَكونَ لَكَ دُخانٌ فی نارِ جَهَنَّمَ ؟ ! أنفِقْ يا بِلالُ ، و لا تَخشَ مِن ذی العَرشِ إقلالاً .
ترجمه:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خطاب به بلال حبشى آنگاه كه مقدارى خرما نزد او بود فرمود : اين چيست اى بلال؟ عرض كرد : اين را براى ميهمانان شما فراهم مى آورم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : آيا نمى ترسى كه اينها به دودى در آتش دوزخ برايت تبديل شود؟! انفاق كن اى بلال! و از خداوند صاحب عرش، ترسِ تنگدستى نداشته باش.
16 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ‏4، ص 43، ح 5؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏50، ص 102.

فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً.
ترجمه:
امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: انفاق كن و از خدا مترس كه بر تو تنگ گيرد يا تهى دست شوى.
لینک ثابت
شان نزول آیه «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة» دربیان ابوایوب انصاری

باید نظر قرآن و اسلام را در باب مال و انفاق آن دائماً در مد نظر داشته باشیم و به دنبال آن عمل کنیم. والّا گفتن بی‌عمل، فلسفه‌بافی در عالم ذهن، استدلال و بحث و فرمول دادن بدون نتیجه، شأن و دأب اسلام نیست. در این آیه‌ای که در اول این خطبه - این خطبه و خطبه‌ی قبل - خواندم، میفرماید: «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة»؛ یعنی در راه خدا انفاق کنید و به دست خودتان، خودتان را در هلاکت نیندازید. که یک روایتی در بعضی از تفاسیر نقل کردند در ذیل این آیه که در یکی از جنگهای مسلمین با روم که ابوایوب انصاری صحابی پیغمبر اکرم هم در آن شرکت داشت، یکی از سربازان اسلام که مرد متهور و شجاعی بود، رفت به میدان و جنگید و در صفوف دشمن رخنه کرد تا اینکه رفت به قلب دشمن. عده‌ای که در این طرف او را نگاه میکردند، فریادشان بلند شد که: «سبحان اللّه القی بنفسه الی التّهلکة»؛ این شخص خودش را به هلاکت انداخت، یعنی اشاره‌ی به آیه‌ی قرآن که: «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة». حالا حساسیت یک مسلمان قرآن‌شناس را اینجا ببینید که چقدر زیاد است. ابوایوب انصاری در آنجا حاضر بود، دید اینها دارند در معنای «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة» اشتباه میکنند و فکر میکنند معنای اینکه نباید انسان خود را به دست خود در هلاکت بیندازد، این است که نباید به قلب لشگر دشمن بزند و دارند این جوان مسلمان شجاع را به خاطر شجاعتش محکوم میکنند؛ فریادش بلند شد، گفت ساکت باشید، این آیه درباره‌ی ما نازل شد. ما آنجا بودیم و میدانیم که این آیه برای چه نازل شد. ماجرا این بود که وقتی اسلام بعد از گذشت چند سالی بعد از هجرت یک عزتی پیدا کرد و یاوران اسلام زیاد شدند، ما که انصار بودیم با خودمان فکر کردیم که خب، روز اول مهاجرین محتاج به کمک ما بودند، ما آنها را کمک میکردیم و به مصارف جامعه‌ی اسلامی مدد میرساندیم. امروز دیگر خوب است ما یک قدری به خودمان برسیم، برویم سراغ کسب و کارمان و ترمیم خرابی‌هامان و تهیه‌ی لوازم زندگی به قدر یک زندگی مرفه و از جهاد در راه خدا و از انفاق در راه خدا غافل میشدیم. این آیه نازل شد، به ما گفت: «و انفقوا فی سبیل اللّه»؛ در راه خدا انفاق کنید، «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة»؛ خودتان در تهلکه نیندازید با این فکر غلط، با این تصوری که دیگر حالا ما کار خودمان را کردیم، خوب است یک قدری هم به خودمان بپردازیم و برسیم. «فتهلکة فی الاقامة فی المال و الولد»؛ ابوایوب انصاری گفت: تهلکه در این است که مسلمان پابند مال خود و زندگی خود و خانواده‌ی خود بشود و از تکلیف الهی که جهاد و انفاق هست، غافل بشود. تهلکه این نیست که انسان شجاعی با دشمن خدا مقابله کند، اگرچه جانش به خطر بیفتد. این برداشت مسلمان صدر اسلام از آیه‌ی «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة» است.1366/08/29
لینک ثابت
اهتمام به انفاق در سیره پیامبر(ص)

یکی از نشانه‌های منافق این است که او قبض ید میکند، یعنی انفاق نمیکند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم که هر کسی که قبض ید میکند، این مطلقاً منافق است، اما مطمئناً یکی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای کسانی که انفاق نمیکنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند کسانی که در راه خدا حاضر نیستند انفاق بکنند؟ که این آیه‌ی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلّوه. ثمّ الجحیم صلّوه. ثمّ فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه. انّه کان لا یؤمن باللّه العظیم. و لا یحضّ علی طعام المسکین»؛اینجا مسئله‌ی انفاق نکردن نیست، مسئله‌ی بی‌تفاوت بودن در مقابل فقرِ فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن کسی که خودش هم نمیتواند انفاق کند، باید دیگران را وادار کند به انفاق. در آخر سوره‌ی منافقون میفرماید: «و انفقوا ممّا رزقناکم من قبل ان یأتی احدکم الموت فیقول ربّ لو لا اخّرتنی الی اجل قریب فاصّدّق و اکن من الصّالحین» یعنی در آنوقتی که مرگ به سراغ او می‌آید - که ناگهانی هم مرگ به سراغ همه می‌آید، همه ناگهان با مرگ روبه‌رو میشوند، پیش‌بینی‌اش را نکردند - آنجا ناگهان به خود می‌آید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق کنم. حسرت انفاق نکردن اموالی که حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی که باز هست از جمله آیاتی که انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل که حالا آیات دیگری هم یادداشت کردم. یک روایتی را در آخر عرایضم عرض کنم که یک قدری باز حدود کار را برای ما روشن میکند و آن روایت این است که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و اله و سلّم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی که خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یک مقداری خرما، یک کوتی از خرما یک گوشه‌ای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند که اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع کردی؟ گفت یا رسول اللّه چون شما گاهی مهمان برایتان می‌آید و وقتی مهمان دارید، ممکن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی کنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا که مهمانی برای شما بیاید. «اعدّ ذلک لاضیافک»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یک مشت خرمائی که برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تکون لک دخان فی نار جهنّم»؛نمیترسی که این خرمائی که اینجا جمع کردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی که مردم در بیرون به اینی که شما تو خانه‌ات جمع کردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی که خدای متعال این را وسیله‌ی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق کن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس کم و کسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یک روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند ان‌شاءاللّه، از خدا نترس که کم و کسر در کار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی که لازم است. و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) هم به فرزندش امام جواد نامه‌ای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به کار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فکر اسلام است .1366/08/29
لینک ثابت
ضایع نشدن مال انفاق شده بانگاه به سیره پیامبر(ص)

هر وقت ما یک چیزی را اعلام کردیم، یا برای جنگ، یا برای سیل یا برای نیازهای گوناگون، اولین کسانی که اجابت کردند، طبقه‌ی متوسط مردم است. می‌آیند انگشتری را، طلائی را به آدم میدهند که آدم خجالت میکشد، اشک انسان در می‌آید، می‌بیند که این چه خانواده‌ی ضعیفی است، انگشتری که به حسب قیمت ظاهری کم‌بهاست، اگرچه در باطن بسیار باارزش و قیمتی است، اینها هستند غالباً که می‌آیند میدهند؛ افراد متوسط و افراد فقیر، آن کسانی که پولهای بیشتر دارند، کمتر می‌آیند، نمیگویم هیچ نمی‌آیند، اما کمتر می‌آیند، این نمیشود. در جامعه‌ی اسلامی آن کسانی که بیشتر دارند، آنها بایستی بیشتر بدهند، فکر نکنند از مالشان کم میشود، آنچه گیر آنها می‌آید، بمراتب ارزشمندتر و بزرگتر است از آنچه که از دست آنها میرود. آنچه نمیدهند، او از دستشان میرود، آنی که میدهند، او میماند. رسول خدا گوساله‌ای را یا بزغاله‌ای را قربانی کردند و آمدند فقرای مدینه و این گوشت را هی قطعه قطعه پیغمبر برید، داد به اینها و بردند. یک کتف این بزغاله ماند در خانه، یکی از زوجات رسول اللّه عرض کرد یا رسول اللّه! این بزغاله همه‌اش رفت، فقط کتفش ماند. پیغمبر فرمودند همه‌اش ماند، فقط کتفش خواهد رفت. همین کتفی که من و تو آن را میخوریم و هضم میشود و نابود میشود، این در حقیقت نابود شده و از بین رفته، بقیه‌ای که دادیم، ماند پیش خدا. نترسند از اینکه آنچه دادند، از بین رفت، بدهند در راه خدا و نیازها را برآورده کنند.1366/08/29
لینک ثابت
جامعه اسلامی

بحثی هم كه امروز در خطبه‌ی اول عرض میكنم، بحث در باب انفاق فی سبیل اللّه است كه بحثهای خطبه‌های قبلی در باب مسائل مربوط به آزادی اقتصادی در جامعه‌ی اسلامی به اینجا رسید. عرض كردیم كه وقتی اسلام معتقد به اقتصاد مردمی است و فعالیت اقتصادی را در انحصار دولت و كارمندان دولت قرار نمیدهد و به آحاد انسان در جامعه این اجازه را میدهد كه تلاش كنند و فعالیت كنند و تحصیل مال بكنند، طبیعی است كه لازمه‌ی این طرز فكر، این است كه اگر درجامعه‌ی اسلامی خلائی، نیازی وجود داشت، همه‌ی افراد جامعه بدون استثنا، كسانی كه توانسته‌اند تحصیل مالی بكنند، موظفند بر حسب اختلاف تمكن خودشان آن خلأ را پر كنند. اسلام نمیگوید كه مردم تحصیل مال بكنند، اما آن مال را فقط صرف مصارف شخصی خودشان بكنند، بلكه اسلام میگوید مردم تحصیل مال بكنند و از آن مالی كه تحصیل كرده‌اند، حوائج معمولی زندگی و نیاز خود را برآورده بكنند و مابقی آن را در راه خدا انفاق بكنند. «و یسئلونك ما ذا ینفقون قل العفو»؛ از تو سئوال میكنند كه چه چیزی را انفاق بكنند - كه ظاهر قضیه این است كه سئوال كننده از جنس مورد انفاق سئوال كرده است - قرآن جواب را از سئوال او منصرف میكند، جواب نمیدهد كه از چه جنسی انفاق بكن و از چه جنسی نكن، بلكه جواب میدهد «قل العفو»؛ به آنها بگو كه زیادی‌ها را، هرچه مورد نیاز لازم زندگی شماست، خرج كنید؛ اما هر چیزی كه مورد نیاز حقیقی زندگی نیست، آن را در راه خدا انفاق كنید. این یك اصل اسلامی است. بنابراین خیلی طبیعی است كه ثروت‌اندوزی بر طبق نظر اسلام یك حركت غیر اسلامی است كه آیه‌ی شریفه‌ی «و الّذین یكنزون الذّهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشرّهم بعذاب الیم» را در هفته‌ی گذشته عرض كردم و گفتم كه بشارت به عذاب دردناك در این آیه دلیل بر این است كه كنز ذهب و فضه و به عبارت امروز نگهداری ثروت و ندادن آن در راه خدا یك عمل مغضوب پروردگار است و شاید بشود گفت یك گناه كبیره است. این طرز فكر اسلام در باب انفاق است.
امروز در این خطبه من از بحث اصلی كه در خطبه‌های قبلی آن را تعقیب میكردم، قدری به حاشیه خواهم رفت و بحث انفاق را كه در حاشیه‌ی آن بحث قرار داشت، به عنوان یك مسئله‌ی اصلی مطرح میكنم. البته منظور من بحث تحلیلی و استدلالی و فلسفی نیست، بلكه فقط مایلم متون اسلامی را، آن هم بعضی از متون را در باب انفاق برای شما بخوانم. ما امروز باید نظر قرآن و اسلام را در باب مال و انفاق آن دائماً در مد نظر داشته باشیم و به دنبال آن عمل كنیم. والّا گفتن بی‌عمل، فلسفه‌بافی در عالم ذهن، استدلال و بحث و فرمول دادن بدون نتیجه، شأن و دأب اسلام نیست. در این آیه‌ای كه در اول این خطبه - این خطبه و خطبه‌ی قبل - خواندم، میفرماید: «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»؛ یعنی در راه خدا انفاق كنید و به دست خودتان، خودتان را در هلاكت نیندازید. كه یك روایتی در بعضی از تفاسیر نقل كردند در ذیل این آیه كه در یكی از جنگهای مسلمین با روم كه ابوایوب انصاری صحابی پیغمبر اكرم هم در آن شركت داشت، یكی از سربازان اسلام كه مرد متهور و شجاعی بود، رفت به میدان و جنگید و در صفوف دشمن رخنه كرد تا اینكه رفت به قلب دشمن. عده‌ای كه در این طرف او را نگاه میكردند، فریادشان بلند شد كه: «سبحان اللّه القی بنفسه الی التّهلكة»؛ این شخص خودش را به هلاكت انداخت، یعنی اشاره‌ی به آیه‌ی قرآن كه: «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة». حالا حساسیت یك مسلمان قرآن‌شناس را اینجا ببینید كه چقدر زیاد است. ابوایوب انصاری در آنجا حاضر بود، دید اینها دارند در معنای «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة» اشتباه میكنند و فكر میكنند معنای اینكه نباید انسان خود را به دست خود در هلاكت بیندازد، این است كه نباید به قلب لشگر دشمن بزند و دارند این جوان مسلمان شجاع را به خاطر شجاعتش محكوم میكنند؛ فریادش بلند شد، گفت ساكت باشید، این آیه درباره‌ی ما نازل شد. ما آنجا بودیم و میدانیم كه این آیه برای چه نازل شد. ماجرا این بود كه وقتی اسلام بعد از گذشت چند سالی بعد از هجرت یك عزتی پیدا كرد و یاوران اسلام زیاد شدند، ما كه انصار بودیم با خودمان فكر كردیم كه خب، روز اول مهاجرین محتاج به كمك ما بودند، ما آنها را كمك میكردیم و به مصارف جامعه‌ی اسلامی مدد میرساندیم. امروز دیگر خوب است ما یك قدری به خودمان برسیم، برویم سراغ كسب و كارمان و ترمیم خرابی‌هامان و تهیه‌ی لوازم زندگی به قدر یك زندگی مرفه و از جهاد در راه خدا و از انفاق در راه خدا غافل میشدیم. این آیه نازل شد، به ما گفت: «و انفقوا فی سبیل اللّه»؛ در راه خدا انفاق كنید، «و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة»؛ خودتان در تهلكه نیندازید با این فكر غلط، با این تصوری كه دیگر حالا ما كار خودمان را كردیم، خوب است یك قدری هم به خودمان بپردازیم و برسیم. «فتهلكة فی الاقامة فی المال و الولد»؛ ابوایوب انصاری گفت: تهلكه در این است كه مسلمان پابند مال خود و زندگی خود و خانواده‌ی خود بشود و از تكلیف الهی كه جهاد و انفاق هست، غافل بشود. تهلكه این نیست كه انسان شجاعی با دشمن خدا مقابله كند، اگرچه جانش به خطر بیفتد. این برداشت مسلمان صدر اسلام از آیه‌ی «و انفقوا فی سبیل اللّه و لا تلقوا بایدیكم الی التّهلكة» است.
آن مسئله‌ای كه در باب انفاق باید مورد توجه قرار بگیرد و من خیلی گذرا از آن عبور میكنم تا به آیاتی كه یادداشت كردم برسم، این است كه برای رفع فقر در جامعه، برای پر كردن خلأهای مالی در جامعه، برای شریك كردن همه‌ی آحاد مردم در اداره‌ی جامعه، بهترین راه و موفقترین وسائل، همان وسیله و راهی است كه اسلام معین كرده. یعنی اینكه كسانی كه تمكن دارند، به هر اندازه‌ای كه تمكن دارند، به مخارج عمومی، به مصارف عمومی كمك كنند كه یكی از آنها كمك به فقراست، اما منحصر در كمك به فقرا هم نیست. این نمیشود كه در جامعه‌ی اسلامی كسانی كسب مال و ثروت بكنند و تصور بكنند كه آنچه دارند، «انّما اوتیتوه علی علم»، حرف قارون را بزنند. قارون وقتی میگفتند این اموال را جمع میكنی، میگفت من با زیركی خودم، با دانائی خودم، با كوشش و تلاش خودم به دست آوردم، ناز شصتم. این فكر، فكر غلطی است كه كسی بگوید آنچه من به دست آوردم، با تلاش و زیركی و هوشیاری خودم بوده، پس ناز شصتم. نه، مسئله این نیست در منطق اسلام، مسئله این است كه همه موظفند به نیازهای اجتماعی كمك كنند. اگر در همین جامعه‌ی كنونی ما رفع فقر در جامعه با یك برنامه‌ریزی به وسیله‌ی كمكهای مردمی مورد توجه قرار بگیرد، مطمئناً در طول چند سالی وضعیت جامعه و چهره‌ی كشور عوض خواهد شد و در همه جای دنیا همین جور است. البته در مقیاس جهانی هم بین كشورهای فقیر و غنی مسائلی از همین قبیل و حادتر از این وجود دارد كه حالا او از محل بحث ما خارج است؛ ما در چهارچوب جامعه‌ی خودمان بحث میكنیم. پس برای اینكه در جامعه تعادل ثروت به وجود بیاید، جامعه دو قطبی از لحاظ ثروت نشود، اسراف و فساد مالی به وجود نیاید، فقر به وجود نیاید، بهترین راه و موفقترین شیوه‌ها همین شیوه‌ی انفاق است. شما لذا می‌بینید كه در قرآن آیات متعددی، ده‌ها آیه درباره‌ی انفاق هست و برای راه‌های مختلف، از جمله برای جهاد فی سبیل اللّه كه گمان میكنم هفت تا، هشت تا آیه در قرآن، جهاد با مال را در كنار جهاد با جان قرار داده. همچنانی كه جهاد با نفس واجب است، پس جهاد با مال هم واجب است. «و تجاهدون فی سبیل اللّه باموالكم و انفسكم»؛ هم مال و هم جان، در یك ردیف، در یك طراز، با یك لحن مورد توجه قرار گرفته.
این راجع به مسئله‌ی انفاق؛ اما من مقید شدم امروز یك مقداری صرف وقت بكنم و آیات را از كلام اللّه مجید استخراج بكنم. البته این بخش كوچك آیاتی است كه در باب انفاق است؛ منتهی‌ در هر كدامی یك نكته‌ای را مورد توجه قرار دادم و اینجا ذكر كردم. چند آیه‌ای را عرض میكنم و البته مقصود من این است كه ما حقایق اسلامی را عادت كنیم كه از زبان قرآن و متون اسلامی و حدیث بیابیم و متنی فكر كنیم. ما به یاد داشته باشیم توصیه‌های قرآن را، هم مؤثرتر است، نورانیتش بیشتر است، دلها از آن بیشتر متأثر میشود و همین كه به واقع و حقیقتِ تفكر اسلامی نزدیكتر است. یك بخش از آیات آنی است كه در انفاق باید بهترینها را انفاق كرد كه چند آیه در قرآن هست. این یك تمرین است، یك آزمایش است كه یك آیه این است كه: «یا ایّها الّذین امنوا انفقوا من طیّبات ما كسبتم و ممّا اخرجنا لكم من الارض و لا تیمّموا الخبیث منه تنفقون»؛ یعنی ای كسانی كه به خدا ایمان آوردید، از بهترینها، از زیباترینها، از آنچه كه نفیستر و قیمتی‌تر هست، در راه خدا انفاق كنید. نروید سراغ جنس بد و آن را در راه خدا بخواهید بدهید، زیادی‌ها، لباس زیادی، خوراك زیادی، آن چیزی كه از دهن افتاده و خود شما آن را كنار گذاشتید، آن را در راه خدا انفاق كنید. نه، از بهترین آنچه كه دارید، در راه خدا انفاق كنید كه این آیه‌ی سوره‌ی بقره است و آیه‌ی سوره‌ی آل عمران هم كه معروف است، در ذهن همه هست كه: «لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون»؛ آن عزیزترهاش را در راه خدا بده، آنچه كه بیشتر به آن علاقه داری. یك آیه، یا یك دسته آیات در این باب است كه انفاق در راه خدا مثل نماز یك عبادت است و ریا آن را باطل میكند. اگر انفاق را برای این بكنیم كه دیگران بگویند به به، فلانی انفاق در راه خدا كرد، تحسین كنند ما را، این عمل را خراب میكند و باطل میكند كه: «لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذی كالّذی ینفق ماله رئاء النّاس»، كه معلوم میشود كه آن كسی كه رئاء النّاسْ مالش را میدهد، برای ریا، او هم كار خودش را باطل میكند. اما در عین حال اگر چنانچه بدون ریا باشد، هم در راه خدا آشكارا انفاق كردن خوب است و هم پنهان انفاق كردن. این موجب نشود كه كسانی انفاق آشكار نكنند، بكنند، بدون ریا باشد، اما آشكار بودن، در معرض دیدها بودن، هیچ اشكالی ندارد كه میفرماید: «ان تبدوا الصّدقات فنعمّا هی»؛ چه بهتر كه آنچه را كه در راه خدا میدهید، آن را آشكار كنید، دیگران ببینند، تشویق بشوند و كار خیر فضای جامعه را پر كند.
چند آیه در قرآن هست كه میفهماند به ما كه انفاق نكردن در راه خدا و خشك‌دستی در راه‌های خیر علامت نفاق است؛ نفاق كه شاخ و دم ندارد. آن كسانی كه ادعای ایمان میكنند و اگر به آنها بگوئید بی‌ایمان، بدشان می‌آید؛ اما حاضر نیستند یك ریال از مال خودشان را در راه خدا خرج بكنند و حاضر نیستند بخش متناسبی از مال را در راه خدا بدهند، اینها یا الان منافقند یا خوف نفاق درباره‌شان هست كه یك جا در علائم منافقین میفرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف و یقبضون أیدیهم»؛ دستهاشان را میبندند؛ یعنی انفاق نمیكنند و در یك جای دیگر هم آن كسانی هستند كه با خدا عهد میكنند كه اگر خدا به آنها چیزی بدهد، در راه خدا انفاق كنند: «فلمّا اتاهم من فضله بخلوا به و تولّوا»؛ اینها هم كه بعد از آنی كه چیزدار شدند، بخل میكنند، اینها را خدا میفرماید: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»؛ چون وعده‌ی خدا را تخلف كردند، بنابراین خدای متعال در دل اینها نفاق می‌اندازد. پس حاصل مطلب اینكه یكی از نشانه‌های منافق این است كه او قبض ید میكند، یعنی انفاق نمیكند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم كه هر كسی كه قبض ید میكند، این مطلقاً منافق است، اما مطمئناً یكی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای كسانی كه انفاق نمیكنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند كسانی كه در راه خدا حاضر نیستند انفاق بكنند؟ كه این آیه‌ی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلّوه. ثمّ الجحیم صلّوه. ثمّ فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه. انّه كان لا یؤمن باللّه العظیم. و لا یحضّ علی طعام المسكین»؛ اینجا مسئله‌ی انفاق نكردن نیست، مسئله‌ی بی‌تفاوت بودن در مقابل فقرِ فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن كسی كه خودش هم نمیتواند انفاق كند، باید دیگران را وادار كند به انفاق. در آخر سوره‌ی منافقون میفرماید: «و انفقوا ممّا رزقناكم من قبل ان یأتی احدكم الموت فیقول ربّ لو لا اخّرتنی الی اجل قریب فاصّدّق و اكن من الصّالحین»؛ یعنی در آنوقتی كه مرگ به سراغ او می‌آید - كه ناگهانی هم مرگ به سراغ همه می‌آید، همه ناگهان با مرگ روبه‌رو میشوند، پیش‌بینی‌اش را نكردند - آنجا ناگهان به خود می‌آید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق كنم. حسرت انفاق نكردن اموالی كه حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی كه باز هست از جمله آیاتی كه انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل كه حالا آیات دیگری هم یادداشت كردم. یك روایتی را در آخر عرایضم عرض كنم كه یك قدری باز حدود كار را برای ما روشن میكند و آن روایت این است كه رسول خدا (صلّی اللّه علیه و اله و سلّم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی كه خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یك مقداری خرما، یك كوتی از خرما یك گوشه‌ای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند كه اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع كردی؟ گفت یا رسول اللّه چون شما گاهی مهمان برایتان می‌آید و وقتی مهمان دارید، ممكن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی كنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا كه مهمانی برای شما بیاید. «اعدّ ذلك لاضیافك»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یك مشت خرمائی كه برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تكون لك دخان فی نار جهنّم»؛ نمیترسی كه این خرمائی كه اینجا جمع كردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی كه مردم در بیرون به اینی كه شما تو خانه‌ات جمع كردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی كه خدای متعال این را وسیله‌ی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق كن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس كم و كسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یك روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند ان‌شاءاللّه، از خدا نترس كه كم و كسر در كار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی كه لازم است. و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) هم به فرزندش امام جواد نامه‌ای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به كار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق كن پسرم و نترس از اینكه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فكر اسلام است و این طرز فكر اسلام فقط مال متوسطین و فقرا نیست كه هر وقت ما یك چیزی را اعلام كردیم، یا برای جنگ، یا برای سیل یا برای نیازهای گوناگون، اولین كسانی كه اجابت كردند، طبقه‌ی متوسط مردم است. می‌آیند انگشتری را، طلائی را به آدم میدهند كه آدم خجالت میكشد، اشك انسان در می‌آید، می‌بیند كه این چه خانواده‌ی ضعیفی است، انگشتری كه به حسب قیمت ظاهری كم‌بهاست، اگرچه در باطن بسیار باارزش و قیمتی است، اینها هستند غالباً كه می‌آیند میدهند؛ افراد متوسط و افراد فقیر، آن كسانی كه پولهای بیشتر دارند، كمتر می‌آیند، نمیگویم هیچ نمی‌آیند، اما كمتر می‌آیند، این نمیشود. در جامعه‌ی اسلامی آن كسانی كه بیشتر دارند، آنها بایستی بیشتر بدهند، فكر نكنند از مالشان كم میشود، آنچه گیر آنها می‌آید، بمراتب ارزشمندتر و بزرگتر است از آنچه كه از دست آنها میرود. آنچه نمیدهند، او از دستشان میرود، آنی كه میدهند، او میماند. رسول خدا گوساله‌ای را یا بزغاله‌ای را قربانی كردند و آمدند فقرای مدینه و این گوشت را هی قطعه قطعه پیغمبر برید، داد به اینها و بردند. یك كتف این بزغاله ماند در خانه، یكی از زوجات رسول اللّه عرض كرد یا رسول اللّه! این بزغاله همه‌اش رفت، فقط كتفش ماند. پیغمبر فرمودند همه‌اش ماند، فقط كتفش خواهد رفت. همین كتفی كه من و تو آن را میخوریم و هضم میشود و نابود میشود، این در حقیقت نابود شده و از بین رفته، بقیه‌ای كه دادیم، ماند پیش خدا. نترسند از اینكه آنچه دادند، از بین رفت، بدهند در راه خدا و نیازها را برآورده كنند. ما مایلیم كه با دعوت اسلامی، با دعوت موعظه‌آمیز و نصیحت‌آمیز، آن كسانی كه تمكن دارند، بیایند نیازهای جامعه را پر كنند. البته امروز مسئله‌ی جهاد مالی است كه فوق‌العاده هم مهم است، اما همیشه هم انواع و اقسام انفاقها در جامعه هست و مخصوص امروز نیست، انفاق را باید همیشه كرد و برای همیشه آن را قدر شناخت.1366/08/29

لینک ثابت
امام جواد (علیه‌السلام)

امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصلاه و السلام) هم به فرزندش امام جواد نامه‌ای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به کار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فکر اسلام است .1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

یکی از نشانه‌های منافق این است که او قبض ید میکند، یعنی انفاق نمیکند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم که هر کسی که قبض ید میکند، این مطلقا منافق است، اما مطمئنا یکی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای کسانی که انفاق نمیکنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند کسانی که در راه خدا حاضر نیستند انفاق بکنند؟ که این آیه‌ی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلوه. ثم الجحیم صلوه. ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه. انه کان لا یومن بالله العظیم. و لا یحض علی طعام المسکین»؛اینجا مسئله‌ی انفاق نکردن نیست، مسئله‌ی بی‌تفاوت بودن در مقابل فقر فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن کسی که خودش هم نمیتواند انفاق کند، باید دیگران را وادار کند به انفاق. در آخر سوره‌ی منافقون میفرماید: «و انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لو لا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین» یعنی در آنوقتی که مرگ به سراغ او می‌آید - که ناگهانی هم مرگ به سراغ همه می‌آید، همه ناگهان با مرگ روبه‌رو میشوند، پیش‌بینی‌اش را نکردند - آنجا ناگهان به خود می‌آید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق کنم. حسرت انفاق نکردن اموالی که حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی که باز هست از جمله آیاتی که انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل که حالا آیات دیگری هم یادداشت کردم. یک روایتی را در آخر عرایضم عرض کنم که یک قدری باز حدود کار را برای ما روشن میکند و آن روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی که خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یک مقداری خرما، یک کوتی از خرما یک گوشه‌ای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند که اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع کردی؟ گفت یا رسول الله چون شما گاهی مهمان برایتان می‌آید و وقتی مهمان دارید، ممکن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی کنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا که مهمانی برای شما بیاید. «اعد ذلک لاضیافک»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یک مشت خرمائی که برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تکون لک دخان فی نار جهنم»؛نمیترسی که این خرمائی که اینجا جمع کردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی که مردم در بیرون به اینی که شما تو خانه‌ات جمع کردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی که خدای متعال این را وسیله‌ی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق کن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس کم و کسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یک روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند ان‌شاالله، از خدا نترس که کم و کسر در کار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی که لازم است. و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصلاه و السلام) هم به فرزندش امام جواد نامه‌ای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به کار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فکر اسلام است .1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

وقتی اسلام معتقد به اقتصاد مردمی است و فعالیت اقتصادی را در انحصار دولت و کارمندان دولت قرار نمیدهد و به آحاد انسان در جامعه این اجازه را میدهد که تلاش کنند و فعالیت کنند و تحصیل مال بکنند، طبیعی است که لازمه‌ی این طرز فکر، این است که اگر در جامعه‌ی اسلامی خلائی، نیازی وجود داشت، همه‌ی افراد جامعه بدون استثنا، کسانی که توانسته‌اند تحصیل مالی بکنند، موظفند بر حسب اختلاف تمکن خودشان آن خلأ را پر کنند. اسلام نمیگوید که مردم تحصیل مال بکنند، اما آن مال را فقط صرف مصارف شخصی خودشان بکنند، بلکه اسلام میگوید مردم تحصیل مال بکنند و از آن مالی که تحصیل کرده‌اند، حوائج معمولی زندگی و نیاز خود را برآورده بکنند و مابقی آن را در راه خدا انفاق بکنند. «و یسئلونک ما ذا ینفقون قل العفو»؛ از تو سئوال میکنند که چه چیزی را انفاق بکنند - که ظاهر قضیه این است که سئوال کننده از جنس مورد انفاق سئوال کرده است - قرآن جواب را از سئوال او منصرف میکند، جواب نمیدهد که از چه جنسی انفاق بکن و از چه جنسی نکن، بلکه جواب میدهد «قل العفو»؛ به آنها بگو که زیادیها را، هرچه مورد نیاز لازم زندگی شماست، خرج کنید؛ اما هر چیزی که مورد نیاز حقیقی زندگی نیست، آن را در راه خدا انفاق کنید. این یک اصل اسلامی است. بنابراین خیلی طبیعی است که ثروت‌اندوزی بر طبق نظر اسلام یک حرکت غیر اسلامی است که آیه‌ی شریفه‌ی «و الّذین یکنزون الذّهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرّهم بعذاب الیم» را ... و گفتم که بشارت به عذاب دردناک در این آیه دلیل بر این است که کنز ذهب و فضه و به عبارت امروز نگهداری ثروت و ندادن آن در راه خدا یک عمل مغضوب پروردگار است و شاید بشود گفت یک گناه کبیره است.1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

در این آیه‌ای که ...خواندم، میفرماید: «و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة»؛ یعنی در راه خدا انفاق کنید و به دست خودتان، خودتان را در هلاکت نیندازید. که یک روایتی در بعضی از تفاسیر نقل کردند در ذیل این آیه که در یکی از جنگهای مسلمین با روم که ابوایوب انصاری صحابی پیغمبر اکرم هم در آن شرکت داشت، یکی از سربازان اسلام که مرد متهور و شجاعی بود، رفت به میدان و جنگید و در صفوف دشمن رخنه کرد تا اینکه رفت به قلب دشمن. عده‌ای که در این طرف او را نگاه میکردند، فریادشان بلند شد که: «سبحان الله القی بنفسه الی التّهلکة»؛ این شخص خودش را به هلاکت انداخت، یعنی اشاره‌ی به آیه‌ی قرآن که: «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة». حالا حساسیت یک مسلمان قرآن‌شناس را اینجا ببینید که چقدر زیاد است. ابوایوب انصاری در آنجا حاضر بود، دید اینها دارند در معنای «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة» اشتباه میکنند و فکر میکنند معنای اینکه نباید انسان خود را به دست خود در هلاکت بیندازد، این است که نباید به قلب لشگر دشمن بزند و دارند این جوان مسلمان شجاع را به خاطر شجاعتش محکوم میکنند؛ فریادش بلند شد، گفت ساکت باشید، این آیه درباره‌ی ما نازل شد. ما آنجا بودیم و میدانیم که این آیه برای چه نازل شد. ماجرا این بود که وقتی اسلام بعد از گذشت چند سالی بعد از هجرت یک عزتی پیدا کرد و یاوران اسلام زیاد شدند، ما که انصار بودیم با خودمان فکر کردیم که خب، روز اول مهاجرین محتاج به کمک ما بودند، ما آنها را کمک میکردیم و به مصارف جامعه‌ی اسلامی مدد میرساندیم. امروز دیگر خوب است ما یک قدری به خودمان برسیم، برویم سراغ کسب و کارمان و ترمیم خرابیهامان و تهیه‌ی لوازم زندگی به قدر یک زندگی مرفه و از جهاد در راه خدا و از انفاق در راه خدا غافل میشدیم. این آیه نازل شد، به ما گفت: «و انفقوا فی سبیل الله»؛ در راه خدا انفاق کنید، «و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة»؛ خودتان در تهلکه نیندازید با این فکر غلط، با این تصوری که دیگر حالا ما کار خودمان را کردیم، خوب است یک قدری هم به خودمان بپردازیم و برسیم. «فتهلکة فی الاقامة فی المال و الولد»؛ ابوایوب انصاری گفت: تهلکه در این است که مسلمان پابند مال خود و زندگی خود و خانواده‌ی خود بشود و از تکلیف الهی که جهاد و انفاق هست، غافل بشود. تهلکه این نیست که انسان شجاعی با دشمن خدا مقابله کند، اگرچه جانش به خطر بیفتد. این برداشت مسلمان صدر اسلام از آیه‌ی «و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکة» است.1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

برای رفع فقر در جامعه، برای پر کردن خلأهای مالی در جامعه، برای شریک کردن همه‌ی آحاد مردم در اداره‌ی جامعه، بهترین راه و موفقترین وسائل، همان وسیله و راهی است که اسلام معین کرده. یعنی اینکه کسانی که تمکن دارند، به هر اندازه‌ای که تمکن دارند، به مخارج عمومی، به مصارف عمومی کمک کنند که یکی از آنها کمک به فقراست، اما منحصر در کمک به فقرا هم نیست. این نمیشود که در جامعه‌ی اسلامی کسانی کسب مال و ثروت بکنند و تصور بکنند که آنچه دارند، «انّما اوتیتوه علی علم»، حرف قارون را بزنند. قارون وقتی میگفتند این اموال را جمع میکنی، میگفت من با زیرکی خودم، با دانائی خودم، با کوشش و تلاش خودم به دست آوردم، ناز شصتم. این فکر، فکر غلطی است که کسی بگوید آنچه من به دست آوردم، با تلاش و زیرکی و هوشیاری خودم بوده، پس ناز شصتم. نه، مسئله این نیست در منطق اسلام، مسئله این است که همه موظفند به نیازهای اجتماعی کمک کنند. اگر در همین جامعه‌ی کنونی ما رفع فقر در جامعه با یک برنامه‌ریزی به وسیله‌ی کمکهای مردمی مورد توجه قرار بگیرد، مطمئناً در طول چند سالی وضعیت جامعه و چهره‌ی کشور عوض خواهد شد و در همه جای دنیا همین جور است. البته در مقیاس جهانی هم بین کشورهای فقیر و غنی مسائلی از همین قبیل و حادتر از این وجود دارد که حالا او از محل بحث ما خارج است؛ ما در چهارچوب جامعه‌ی خودمان بحث میکنیم. پس برای اینکه در جامعه تعادل ثروت به وجود بیاید، جامعه دو قطبی از لحاظ ثروت نشود، اسراف و فساد مالی به وجود نیاید، فقر به وجود نیاید، بهترین راه و موفقترین شیوه‌ها همین شیوه‌ی انفاق است. شما لذا میبینید که در قرآن آیات متعددی، ده‌ها آیه درباره‌ی انفاق هست و برای راه‌های مختلف، از جمله برای جهاد فی سبیل الله که گمان میکنم هفت تا، هشت تا آیه در قرآن، جهاد با مال را در کنار جهاد با جان قرار داده. همچنانی که جهاد با نفس واجب است، پس جهاد با مال هم واجب است. «و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم»؛ هم مال و هم جان، در یک ردیف، در یک طراز، با یک لحن مورد توجه قرار گرفته.1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

در انفاق باید بهترینها را انفاق کرد که چند آیه در قرآن هست. این یک تمرین است، یک آزمایش است که یک آیه این است که: «یا ایّها الّذین امنوا انفقوا من طیّبات ما کسبتم و ممّا اخرجنا لکم من الارض و لا تیمّموا الخبیث منه تنفقون»؛ یعنی ای کسانی که به خدا ایمان آوردید، از بهترینها، از زیباترینها، از آنچه که نفیستر و قیمتیتر هست، در راه خدا انفاق کنید. نروید سراغ جنس بد و آن را در راه خدا بخواهید بدهید، زیادیها، لباس زیادی، خوراک زیادی، آن چیزی که از دهن افتاده و خود شما آن را کنار گذاشتید، آن را در راه خدا انفاق کنید. نه، از بهترین آنچه که دارید، در راه خدا انفاق کنید که این آیه‌ی سوره‌ی بقره است و آیه‌ی سوره‌ی آل عمران هم که معروف است، در ذهن همه هست که: «لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون»؛ آن عزیزترهاش را در راه خدا بده، آنچه که بیشتر به آن علاقه داری.1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

یک آیه، یا یک دسته آیات در این باب است که انفاق در راه خدا مثل نماز یک عبادت است و ریا آن را باطل میکند. اگر انفاق را برای این بکنیم که دیگران بگویند به به، فلانی انفاق در راه خدا کرد، تحسین کنند ما را، این عمل را خراب میکند و باطل میکند که: «لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی کالّذی ینفق ماله رئاء النّاس»، که معلوم میشود که آن کسی که رئاء النّاسْ مالش را میدهد، برای ریا، او هم کار خودش را باطل میکند. اما در عین حال اگر چنانچه بدون ریا باشد، هم در راه خدا آشکارا انفاق کردن خوب است و هم پنهان انفاق کردن. این موجب نشود که کسانی انفاق آشکار نکنند، بکنند، بدون ریا باشد، اما آشکار بودن، در معرض دیدها بودن، هیچ اشکالی ندارد که میفرماید: «ان تبدوا الصّدقات فنعمّا هی»؛ چه بهتر که آنچه را که در راه خدا میدهید، آن را آشکار کنید، دیگران ببینند، تشویق بشوند و کار خیر فضای جامعه را پر کند.1366/08/29
لینک ثابت
انفاق

«خذوه فغلوه. ثم الجحیم صلوه. ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه. انه کان لا یومن بالله العظیم. و لا یحض علی طعام المسکین»؛اینجا مسئله‌ی انفاق نکردن نیست، مسئله‌ی بی‌تفاوت بودن در مقابل فقر فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن کسی که خودش هم نمیتواند انفاق کند، باید دیگران را وادار کند به انفاق.1366/08/29
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی