newspart/index2
سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)

در اسلام راه تعیین حاکم و ولی امر فقط انتخاب نیست، بلکه ما دو راه برای تعیین حاکم داریم - این طبق دیدگاه شیعه در مسئله‌ی انتخاب حاکم و ولی امر است؛ برادران اهل سنت مختصر تفاوتی دیدگاهشان با ما دارد؛ یعنی یکی از راه‌هائی را که ما میگوئیم، آنها قبول ندارند و چند راه دیگر را آنها قبول دارند که مورد توافق علمای شیعه نیست - یکی نصب الهی است. توجه کنید که نصب در اسلام و در تشیع، نصب اشخاص نیست. یعنی هیچ کس، هیچ حاکمی حتی آن حاکمی که خود او منصوب از قبل خداست، خود او حق ندارد کسی را نصب کند. نصب پیغمبر یا نصب امام از این جهت که حکایت میکند از نصب خدا، دارای اعتبار است؛ یکی این راه. که به اعتقاد ما پیغمبر اکرم امام بعد از خودش را نصب کرد و امیرالمؤمنین دوره‌ی امامت معصوم را که دوران دوازده امام شیعه است، نصب کرد. تعیین ولی امر به وسیله‌ی نصب انجام گرفت. حالا در هنگامی که نصب انجام میگیرد، بیعت چقدر تأثیر دارد یا ندارد، آن یک بحث دیگر و بحث دقیقی است که شاید بخشی از آن در دنباله‌ی عرایضم روشن بشود. یک راه دیگر، راه انتخاب است. انتخاب کجاست؟ انتخاب در یکی از دو جاست: یا در آنجائی که نصب وجود ندارد؛ مثل دوران غیبت. در دوران غیبت کسی منصوب خدا نیست؛ آنجا معیارهائی معین شده. نصب فقها به معنای تعیین معیار است که ائمه (علیهم السّلام) در متون روایت و احکامی که بیان کردند، ملاکها و معیارهائی را برای حاکم اسلامی مشخص کردند؛ در چهارچوب این ملاکها و معیارها مردم امام را انتخاب میکنند و گزینش میکنند. پس انتخاب یکی در آنجائی است که نصب وجود ندارد و جای نصب نیست؛ مثل دوران غیبت و دیگر در آنجائی است که اگر نصب هم هست، به نصب عمل نشده است؛ مثل دوران خلافت امیرالمؤمنین که امیرالمؤمنین بنا به اعتقاد خود او و به اعتقاد یاران و پیروان او منصوب از قِبل پیغمبر بود که پیغمبر هم او را به حکم خدا نصب کرده بود، لکن در واقعیت تاریخی این نصب مورد قبول قرار نگرفت، مورد عمل واقع نشد و کار به آنجائی رسید که مردم در یک برهه‌ای از زمان آمدند به امیرالمؤمنین مراجعه کردند، اصرار کردند، از آن حضرت تقاضا کردند که خلافت را بپذیرد و به اجماع امت تقریباً امیرالمؤمنین انتخاب شد به خلافت و ولایت امر. این هم یکی از آنجاهائی است که انتخاب مردم نافذ است. لذا همان طوری که در روایاتی که آن هفته عرض کردم شنیدید، امیرالمؤمنین استناد میکند برای اثبات خلافت خود به مراجعه‌ی مردم، به قبول مردم، به بیعت مردم، به اینکه مردم او را خواستند و از او تقاضا کردند و با او بیعت کردند؛ به این چیزها استناد میکند. اگر اینها حجت نبود، اگر از نظر خود امیرالمؤمنین معتبر نبود، ولو از نظر خصم معتبر است، امیرالمؤمنین این را به خصم نمیگفت، به خود مردم نمیگفت که شما بروید سراغ دیگری، دیگری را انتخاب کنید. نمیگفت چون شما من را انتخاب کردید، چون اصرار کردید، من قبول میکنم. پس در اسلام برای انتخاب مردم و گزینش مردم و سرسپردگی مردم به یک ولی امر، یک اعتبار قطعی و حقیقی در یک چنین موردی هم معین شده. این یک نکته که جای انتخاب این است...
یک نکته دیگر این است که در روایات و در آثار اسلامی گاهی به جمله‌ی اهل حل و عقد برخورد میکنیم یا در بعضی از روایات مهاجر و انصار. در دنیای آن روز انتخاب عموم مردم عملی نبود؛ یعنی اگر قرار بود خلیفه در مدینه یا در کوفه مینشست و دست روی دست میگذاشت و کارها همین طور معوق میماند تا در اقصی نقاط عالم اسلام انتخابات انجام بگیرد و مردم بگویند و نظرخواهی کنند و بعد یک عده از مردم موافقت کنند، یک عده مخالفت کنند، اهل یک شهر بپذیرند، اهل یک شهر بگویند نه، ما این را قبول نداریم، فلان کس دیگر را قبول داریم و بعد بخواهند بشمارند این آراء را، نتیجه را بیاورند به کوفه یا مدینه، ممکن بود سالی یا سالهائی طول بکشد و امور مسلمین این را اجازه نمیداد. امروز با امکاناتی که وجود دارد، همه‌ی این کارها در ظرف چند روز انجام میگیرد...
من یک دو، سه تا از روایاتی را که در این باب هست میخوانم؛ البته بیشتر یادداشت کردم، لکن چون وقت نمیخواهم زیاد گرفته بشود، به دو سه روایت اکتفا میکنم تا معلوم بشود که در نظر اسلام حق رأی مردم و انتخاب مردم چقدر مهم است و اگر کسی در باب اسلام غیر از این نظر بدهد، یقیناً نسبت به اسلام جفا شده. یک روایت، روایت امیرالمؤمنین است که در کتاب معروف سلیم بن قیس هلالی نقل شده؛ در آنجا از قول امیرالمؤمنین اینجور نقل شده که: «و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل»؛ وقتی که رئیس یک جامعه و حاکم یک کشور و یک امت اسلامی از دنیا برود یا کشته بشود، واجب است بر مردم به حکم اسلام و به حکم خدا که: «ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدّموا یدا و لا رجلا و لا یبدئوا بشیء قبل ان یختاروا لانفسهم اماما»؛ هیچ کاری نباید بکنند، هیچ اقدامی را شروع نباید بکنند، به هیچ عمل بزرگ و کوچکی دست نباید بزنند، در هیچ کاری سرمایه‌گذاری نباید بکنند، تا اینکه یک امامی را معین بکنند و اختیار بکنند. اینجا مسئله‌ی «اختیار» دارد. یعنی گزینش حاکم برای جامعه‌ی اسلامی و رئیس امت اسلامی و کشور اسلامی به عنوان یک واجب برای مردم معرفی شده، آن هم واجبی با این اهمیت که باید از همه‌ی کارها مردم او را جلوتر بیندازند و مقدم بدانند و به او اقدام بکنند. آنوقت شرایط آن رئیس کشور و نظام اسلامی را ذکر کرده: «اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السّنة»، تا آخر حدیث که اینجا تعبیر، تعبیر اختیار است؛ یعنی انتخاب و گزینش. یک روایت دیگر باز از قول امیرالمؤمنین نقل شده که در روزی که با آن حضرت مردم بیعت کردند که روز جمعه هم بود، حضرت آمدند مسجد، جمعیت بسیار زیادی در مسجد مدینه جمع شده بودند و امیرالمؤمنین با صدای بلند به مردم اینجور فرمودند: «ایّها النّاس انّ هذا امرکم لیس لاحد فیه حقّ الّا من امّرتم»؛ یعنی ای مردم این مسئله‌ی شماست، قضیه قضیه‌ی شماست، کاری است متعلق به شما مردم و هیچ کس حقی در این کار، یعنی در خلافت و حکومت ندارد، «الّا من امّرتم»؛ مگر کسی که شما او را امارت بدهید و حاکمیت بدهید. اینجا هم باز ملاحظه میکنید که امیرالمؤمنین نه در مقام احتجاج با دشمن، نه در مقام مباحثه و مجادله و اخذ به حجت خصم، بلکه با مردم خودش، با همان کسانی که او را قبول دارند، با او بیعت کردند، از او تقاضا کردند که همه چیز را میتواند با آنها صریحاً در میان بگذارد، به آنها میگوید که هیچ کس حق ندارد، مگر آن کسی که شما او را امارت دادید. البته روشن است همان طور که گفتیم این در آنجائی است که به نصب الهی اخذ نشده. یعنی امیرالمؤمنین که منصوب خدا و به دست پیغمبر هست، به این نصب عمل نشده، حالا که عمل نشده، جز امیر کردن مردم و انتخاب مردم هیچ راه دیگری برای انتخاب کسی وجود ندارد.1366/04/12

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی