انسان نمیتواند به بهانه آزادی منافع خود را به خطر بیندازد
تفاوت سوم [بین آزادی در فرهنگ اسلامی و آزادی در فرهنگهای بشری] این است که در اسلام قانون که محدود کنندهی آزادی انسان است، فقط در زمینهی مسائل اجتماعی نیست، بلکه شامل مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان هم میشود. توضیح این مطلب را در چند جملهی کوتاه عرض کنم. در فرهنگ غربی که قانون مرز آزادی را معین میکند، این قانون ناظر به مسائل اجتماعی است. بدین معنی که قانون میگوید آزادیِ هیچ انسانی نباید آزادی دیگران را تهدید کند و منافع آنها را به خطر بیندازد. در اسلام مرز فقط این نیست، یعنی قانونی که آزادی انسان را محدود میکند، به انسان میگوید که استفادهی از آزادی علاوهی بر اینکه باید آزادی دیگران را به خطر نیندازد و منافع جامعه را و دیگران را تهدید نکند، باید منافع خود او را هم، خود انسان و خود آن شخص را به خطر نیندازد. قوانین بشری برای انسان تا آنجائی که هیچ گونه کار او رابطهای با جامعه نداشته باشد، تکلیفی معین نمیکند؛ توصیه چرا، اما تکلیف و الزام نه. اسلام و ادیان الهی علاوه بر اینکه به فکر حفظ حقوق و آزادیهای دیگران هستند و میگویند یک انسان نباید به بهانهی آزاد بودن، حقوق دیگران را تهدید کند و به خطر بیندازد، همچنین میگویند که یک انسان به بهانهی آزاد بودن و اختیار داشتن، حق ندارد و نمیتواند منافع شخص خودش را هم به خطر بیندازد. خود او هم نباید از قِبل آزادی او ضرر ببیند. لذا ضرر زدن به خود در اسلام ممنوع است، خودکشی ممنوع است. بر اساس فکر اسلامی هیچ کس نمیتواند بگوید که من آزادم، پس اموال خودم را از بین میبرم، جان خودم را نابود میکنم یا به سلامتی خودم ضرر میزنم. او همان طور که موظف است که با حرکات خود و اعمال خود و رفتار خود و گفتار خود، حقوق دیگران و آزادی آنها را محدود نکند و به خطر نیندازد، موظف است آزادی خود و حدود خود و حقوق خود را هم به خطر نیندازد. این یک مرز اساسی و اصلی بین آزادی از دیدگاه اسلام و آزادی از دیدگاههای دیگر و در فرهنگهای بشری است. لذا در اسلام انظلام هم جایز نیست، یعنی زیر بار زور رفتن هم ولو به خود یک شخص مربوط بشود، حرام است. در اسلام عمل نکردن به واجبات و نپیمودن راه تکامل هم حرام است. در اسلام راکد گذاشتن استعدادهای خود حتی در آنجائی که فقط به شخص خود او مربوط میشود و به اجتماع ربط پیدا نمیکند، ممنوع و حرام است. خودکشی، خودزنی و خودآزاررسانی هم ممنوع و حرام است. بنابراین یک انسان نمیتواند بگوید من اختیار خودم را دارم و به اختیار خودم میخواهم آزادی خودم را سلب کنم یا خودم را در اختیار دیگران قرار بدهم یا فلان تحمیل را و زور را تحمل کنم یا روح خودم و دل خودم را تربیت و تکامل نبخشم.
البته یک نکتهی بسیار مهم و قابل توجه این است که این ممنوعیت آزادی او در رابطهی با حقوق خود او و ضرر وارد کردن به خود او، خود این حفظِ آزادی، باز یک تکلیف شخصی است. یعنی هیچ دولتی و حکومتی و قانونی حق ندارد کسی را بر اینکه او حفظ حقوق خودش را بکند، اگر به جامعه مربوط نیست، مجبور کند یا او را تعقیب کند و یا محاکمه کند. لذا اسلام در آن مواردی که آسیبرسانی کسی فقط به خود او است، تجسس را و تفحص و پیگیری را و افشاگری را ممنوع میکند. بعضی از کارهای خلاف و حرام در شرع مقدس اسلام وجود دارد که ضرر آنها به اجتماع فقط در آن صورتی است که در جامعه این کار افشا بشود؛ اگر افشا نشود، کار مضری است، اما فقط به خود آن گناه کننده و مرتکب این عمل ضرر خواهد رساند، نه به دیگران. در یک چنین مواردی اسلام دستور نمیدهد که تفحص کنید، تجسس کنید، ببینید آیا این آدم در خانهی خود، در خلوت خود کار حرامی، خلافی انجام میدهد یا نه؟ مردم وظیفه ندارند که کار خلاف دیگران را تحقیق و تفحص کنند، مادامی که آن کار خلاف به خود آن شخص بر میگردد. اما به خود او این تکلیف الهی هست، یعنی خدا او را مجازات خواهد کرد. حفظ خود و حفظ حقوق خود یک واجب است. قرآن به انسانها میفرماید یا به مؤمنین: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»؛(1) جان خودتان را، وجود خودتان را و همین طور اهل خود را، یعنی آن کسانی که تحت تأثیر شما هستند، حفظ کنید؛ نگذارید در آتش غضب الهی بسوزند؛ نگذارید به مجازات الهی مبتلا بشوند. «یا ایّها الّذین امنوا علیکم انفسکم»؛(2) بر عهدهی شما، حفظ نفوس خود شماست. آنجا که به جامعه ارتباط پیدا میکند، قانون، دولت، دستگاه اجرائی، دستگاه قضائی، باید مواظب باشد و مرتکب را طبق قانون ممنوع کند یا مجازات کند. اما آنجائی که استفادهی از امکانات به ضرر خود انسان فقط تمام میشود، قانون تکلیفی ندارد، اما انسان مسلمان از نظر اسلام آزادیِ وارد آوردن این ضربه بر خود را هم ندارد؛ نابود کردن حقوق خود را هم مجاز نیست که انجام بدهد. این یک فرق اساسی است بین آزادی از نظر اسلام و آزادی در مفهوم و فرهنگ غربی.1365/11/03
1 )
سوره مبارکه التحريم آیه 6
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا قوا أَنفُسَكُم وَأَهليكُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ عَلَيها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعصونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُم وَيَفعَلونَ ما يُؤمَرونَ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور کامل) اجرا مینمایند!
2 )
سوره مبارکه المائدة آیه 105
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا عَلَيكُم أَنفُسَكُم ۖ لا يَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَيتُم ۚ إِلَى اللَّهِ مَرجِعُكُم جَميعًا فَيُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم تَعمَلونَ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهی کسانی که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آنچه عمل میکردید، آگاه میسازد.
لینک ثابت
در معنای آزادی و حدود آزادی مقداری صحبت كردیم و دو فرق اساسی بین آزادی در فرهنگ اسلامی و آزادی در فرهنگهای بشری و بخصوص در فرهنگ غربِ امروز را ذكر كردم كه دومی آن عبارت بود از اینكه در مفهوم آزادیِ اسلامی توحید و عبودیت انحصاری پروردگار نهفته است و این ریشهی آزادی است و گفتم كه آزاد بودن انسان بدین معناست كه از هر آنچه غیر خداست، چه قانون، چه آداب و عادات، چه قدرتها و سلطهها باید رها باشد و فقط تحت فرمان خدای متعال باشد و این است كه به انسان كرامت و ارزش میدهد و آزادی او را به معنای واقعی كلمه تأمین میكند و لذا اسلام به خاطر اهمیتی كه برای آزادی بدین معنای وسیع و درخشان قائل است، جهاد آزادیبخش را جزو احكام اصلی دین قرار داده است و جهاد در حقیقت یك وسیلهای است برای كسب و حفظ آزادی. تفاوت سومی هم هست كه عرض میكنم، البته به اختصار تا اولاً بتوانیم به مباحث جزئیتر و عینیتر در مسئلهی آزادی بپردازیم و ثانیاً چون امروز مباحث و مسائل خطبهی دوم احتمالاً طولانی است، این خطبه را كوتاهتر بكنم.1365/11/03
لینک ثابت
در اسلام راكد گذاشتن استعدادهای خود حتی در آنجائی كه فقط به شخص خود او مربوط میشود و به اجتماع ربط پیدا نمیكند، ممنوع و حرام است.1365/11/03
لینک ثابت
بحثی كه در خطبهی اول امروز عرض خواهم كرد، دنبالهی مباحث مربوط به تأمین آزادی در جامعهی اسلامی و وظیفهی حكومت اسلامی در این باره است. در معنای آزادی و حدود آزادی مقداری صحبت كردیم و دو فرق اساسی بین آزادی در فرهنگ اسلامی و آزادی در فرهنگهای بشری و بخصوص در فرهنگ غربِ امروز را ذكر كردم كه دومی آن عبارت بود از اینكه در مفهوم آزادیِ اسلامی توحید و عبودیت انحصاری پروردگار نهفته است و این ریشهی آزادی است و گفتم كه آزاد بودن انسان بدین معناست كه از هر آنچه غیر خداست، چه قانون، چه آداب و عادات، چه قدرتها و سلطهها باید رها باشد و فقط تحت فرمان خدای متعال باشد و این است كه به انسان كرامت و ارزش میدهد و آزادی او را به معنای واقعی كلمه تأمین میكند و لذا اسلام به خاطر اهمیتی كه برای آزادی بدین معنای وسیع و درخشان قائل است، جهاد آزادیبخش را جزو احكام اصلی دین قرار داده است و جهاد در حقیقت یك وسیلهای است برای كسب و حفظ آزادی. تفاوت سومی هم هست كه عرض میكنم، البته به اختصار تا اولاً بتوانیم به مباحث جزئیتر و عینیتر در مسئلهی آزادی بپردازیم و ثانیاً چون امروز مباحث و مسائل خطبهی دوم احتمالاً طولانی است، این خطبه را كوتاهتر بكنم.
تفاوت سوم این است كه در اسلام قانون كه محدود كنندهی آزادی انسان است، فقط در زمینهی مسائل اجتماعی نیست، بلكه شامل مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان هم میشود. توضیح این مطلب را در چند جملهی كوتاه عرض كنم. در فرهنگ غربی كه قانون مرز آزادی را معین میكند، این قانون ناظر به مسائل اجتماعی است. بدین معنی كه قانون میگوید آزادیِ هیچ انسانی نباید آزادی دیگران را تهدید كند و منافع آنها را به خطر بیندازد. در اسلام مرز فقط این نیست، یعنی قانونی كه آزادی انسان را محدود میكند، به انسان میگوید كه استفادهی از آزادی علاوهی بر اینكه باید آزادی دیگران را به خطر نیندازد و منافع جامعه را و دیگران را تهدید نكند، باید منافع خود او را هم، خود انسان و خود آن شخص را به خطر نیندازد. قوانین بشری برای انسان تا آنجائی كه هیچ گونه كار او رابطهای با جامعه نداشته باشد، تكلیفی معین نمیكند؛ توصیه چرا، اما تكلیف و الزام نه. اسلام و ادیان الهی علاوه بر اینكه به فكر حفظ حقوق و آزادیهای دیگران هستند و میگویند یك انسان نباید به بهانهی آزاد بودن، حقوق دیگران را تهدید كند و به خطر بیندازد، همچنین میگویند كه یك انسان به بهانهی آزاد بودن و اختیار داشتن، حق ندارد و نمیتواند منافع شخص خودش را هم به خطر بیندازد. خود او هم نباید از قِبل آزادی او ضرر ببیند. لذا ضرر زدن به خود در اسلام ممنوع است، خودكشی ممنوع است. بر اساس فكر اسلامی هیچ كس نمیتواند بگوید كه من آزادم، پس اموال خودم را از بین میبرم، جان خودم را نابود میكنم یا به سلامتی خودم ضرر میزنم. او همان طور كه موظف است كه با حركات خود و اعمال خود و رفتار خود و گفتار خود، حقوق دیگران و آزادی آنها را محدود نكند و به خطر نیندازد، موظف است آزادی خود و حدود خود و حقوق خود را هم به خطر نیندازد. این یك مرز اساسی و اصلی بین آزادی از دیدگاه اسلام و آزادی از دیدگاههای دیگر و در فرهنگهای بشری است. لذا در اسلام انظلام هم جایز نیست، یعنی زیر بار زور رفتن هم ولو به خود یك شخص مربوط بشود، حرام است. در اسلام عمل نكردن به واجبات و نپیمودن راه تكامل هم حرام است. در اسلام راكد گذاشتن استعدادهای خود حتی در آنجائی كه فقط به شخص خود او مربوط میشود و به اجتماع ربط پیدا نمیكند، ممنوع و حرام است. خودكشی، خودزنی و خودآزاررسانی هم ممنوع و حرام است. بنابراین یك انسان نمیتواند بگوید من اختیار خودم را دارم و به اختیار خودم میخواهم آزادی خودم را سلب كنم یا خودم را در اختیار دیگران قرار بدهم یا فلان تحمیل را و زور را تحمل كنم یا روح خودم و دل خودم را تربیت و تكامل نبخشم.
البته یك نكتهی بسیار مهم و قابل توجه این است كه این ممنوعیت آزادی او در رابطهی با حقوق خود او و ضرر وارد كردن به خود او، خود این حفظِ آزادی، باز یك تكلیف شخصی است. یعنی هیچ دولتی و حكومتی و قانونی حق ندارد كسی را بر اینكه او حفظ حقوق خودش را بكند، اگر به جامعه مربوط نیست، مجبور كند یا او را تعقیب كند و یا محاكمه كند. لذا اسلام در آن مواردی كه آسیبرسانی كسی فقط به خود او است، تجسس را و تفحص و پیگیری را و افشاگری را ممنوع میكند. بعضی از كارهای خلاف و حرام در شرع مقدس اسلام وجود دارد كه ضرر آنها به اجتماع فقط در آن صورتی است كه درجامعه این كار افشا بشود؛ اگر افشا نشود، كار مضری است، اما فقط به خود آن گناه كننده و مرتكب این عمل ضرر خواهد رساند، نه به دیگران. در یك چنین مواردی اسلام دستور نمیدهد كه تفحص كنید، تجسس كنید، ببینید آیا این آدم در خانهی خود، در خلوت خود كار حرامی، خلافی انجام میدهد یا نه؟ مردم وظیفه ندارند كه كار خلاف دیگران را تحقیق و تفحص كنند، مادامی كه آن كار خلاف به خود آن شخص بر میگردد. اما به خود او این تكلیف الهی هست، یعنی خدا او را مجازات خواهد كرد. حفظ خود و حفظ حقوق خود یك واجب است. قرآن به انسانها میفرماید یا به مؤمنین: «قوا انفسكم و اهلیكم نارا»؛(2) جان خودتان را، وجود خودتان را و همین طور اهل خود را، یعنی آن كسانی كه تحت تأثیر شما هستند، حفظ كنید؛ نگذارید در آتش غضب الهی بسوزند؛ نگذارید به مجازات الهی مبتلا بشوند. «یا ایّها الّذین امنوا علیكم انفسكم»؛(3) بر عهدهی شما، حفظ نفوس خود شماست. آنجا كه به جامعه ارتباط پیدا میكند، قانون، دولت، دستگاه اجرائی، دستگاه قضائی، باید مواظب باشد و مرتكب را طبق قانون ممنوع كند یا مجازات كند. اما آنجائی كه استفادهی از امكانات به ضرر خود انسان فقط تمام میشود، قانون تكلیفی ندارد، اما انسان مسلمان از نظر اسلام آزادیِ وارد آوردن این ضربه بر خود را هم ندارد؛ نابود كردن حقوق خود را هم مجاز نیست كه انجام بدهد. این یك فرق اساسی است بین آزادی از نظر اسلام و آزادی در مفهوم و فرهنگ غربی.1365/11/03
لینک ثابت
جهاد در حقیقت یک وسیلهای است برای کسب و حفظ آزادی1365/11/03
لینک ثابت
اسلام به خاطر اهمیتی که برای آزادی بدین معنای وسیع و درخشان قائل است، جهاد آزادی بخش را جزو احکام اصلی دین قرار داده است و جهاد در حقیقت یک وسیلهای است برای کسب و حفظ آزادی1365/11/03
لینک ثابت
تقوای الهی سرمایهی تلاش موفق مؤمن در دنیا و نجات نهائی او در آخرت است.1365/11/03
لینک ثابت
آزاد بودن انسان بدین معناست که از هر آنچه غیر خداست، چه قانون، چه آداب و عادات، چه قدرتها و سلطهها باید رها باشد.1365/11/03
لینک ثابت
فقط تحت فرمان خدای متعال بودن است که به انسان کرامت و ارزش میدهد و آزادی او را به معنای واقعی کلمه تأمین میکند.1365/11/03
لینک ثابت
اسلام به خاطر اهمیتی که برای آزادی قائل است، جهاد آزادیبخش را جزو احکام اصلی دین قرار داده است1365/11/03
لینک ثابت
جهاد در حقیقت یک وسیلهای است برای کسب و حفظ آزادی.1365/11/03
لینک ثابت
در مفهوم آزادىِ اسلامی توحید و عبودیت انحصاری پروردگار نهفته است و این ریشهی آزادی است. آزاد بودن انسان بدین معناست که از هر آنچه غیر خداست، چه قانون، چه آداب و عادات، چه قدرتها و سلطهها باید رها باشد و فقط تحت فرمان خدای متعال باشد و این است که به انسان کرامت و ارزش میدهد و آزادی او را به معنای واقعی کلمه تأمین میکند و لذا اسلام به خاطر اهمیتی که برای آزادی بدین معنای وسیع و درخشان قائل است، جهاد آزادیبخش را جزو احکام اصلی دین قرار داده است و جهاد در حقیقت یک وسیلهای است برای کسب و حفظ آزادی.1365/11/03
لینک ثابت
در اسلام قانون که محدود کنندهی آزادی انسان است، فقط در زمینهی مسائل اجتماعی نیست، بلکه شامل مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان هم میشود... در فرهنگ غربی که قانون مرز آزادی را معین میکند، این قانون ناظر به مسائل اجتماعی است. بدین معنی که قانون میگوید آزادىِ هیچ انسانی نباید آزادی دیگران را تهدید کند و منافع آنها را به خطر بیندازد. در اسلام مرز فقط این نیست، یعنی قانونی که آزادی انسان را محدود میکند، به انسان میگوید که استفادهی از آزادی علاوهی بر اینکه باید آزادی دیگران را به خطر نیندازد و منافع جامعه را و دیگران را تهدید نکند، باید منافع خود او را هم، خود انسان و خود آن شخص را به خطر نیندازد. قوانین بشری برای انسان تا آنجائی که هیچ گونه کار او رابطهای با جامعه نداشته باشد، تکلیفی معین نمیکند؛ توصیه چرا، اما تکلیف و الزام نه. اسلام و ادیان الهی علاوه بر اینکه به فکر حفظ حقوق و آزادیهای دیگران هستند و میگویند یک انسان نباید به بهانهی آزاد بودن، حقوق دیگران را تهدید کند و به خطر بیندازد، همچنین میگویند که یک انسان به بهانهی آزاد بودن و اختیار داشتن، حق ندارد و نمیتواند منافع شخص خودش را هم به خطر بیندازد. خود او هم نباید از قِبل آزادی او ضرر ببیند. لذا ضرر زدن به خود در اسلام ممنوع است، خودکشی ممنوع است. بر اساس فکر اسلامی هیچ کس نمیتواند بگوید که من آزادم، پس اموال خودم را از بین میبرم، جان خودم را نابود میکنم یا به سلامتی خودم ضرر میزنم. او همان طور که موظف است که با حرکات خود و اعمال خود و رفتار خود و گفتار خود، حقوق دیگران و آزادی آنها را محدود نکند و به خطر نیندازد، موظف است آزادی خود و حدود خود و حقوق خود را هم به خطر نیندازد. این یک مرز اساسی و اصلی بین آزادی از دیدگاه اسلام و آزادی از دیدگاههای دیگر و در فرهنگهای بشری است. لذا در اسلام انظلام هم جایز نیست، یعنی زیر بار زور رفتن هم ولو به خود یک شخص مربوط بشود، حرام است. در اسلام عمل نکردن به واجبات و نپیمودن راه تکامل هم حرام است. در اسلام راکد گذاشتن استعدادهای خود حتی در آنجائی که فقط به شخص خود او مربوط میشود و به اجتماع ربط پیدا نمیکند، ممنوع و حرام است. خودکشی، خودزنی و خودآزاررسانی هم ممنوع و حرام است. بنابراین یک انسان نمیتواند بگوید من اختیار خودم را دارم و به اختیار خودم میخواهم آزادی خودم را سلب کنم یا خودم را در اختیار دیگران قرار بدهم یا فلان تحمیل را و زور را تحمل کنم یا روح خودم و دل خودم را تربیت و تکامل نبخشم.
البته یک نکتهی بسیار مهم و قابل توجه این است که این ممنوعیت آزادی او در رابطهی با حقوق خود او و ضرر وارد کردن به خود او، خود این حفظِ آزادی، باز یک تکلیف شخصی است. یعنی هیچ دولتی و حکومتی و قانونی حق ندارد کسی را بر اینکه او حفظ حقوق خودش را بکند، اگر به جامعه مربوط نیست، مجبور کند یا او را تعقیب کند و یا محاکمه کند. لذا اسلام در آن مواردی که آسیبرسانی کسی فقط به خود او است، تجسس را و تفحص و پیگیری را و افشاگری را ممنوع میکند. بعضی از کارهای خلاف و حرام در شرع مقدس اسلام وجود دارد که ضرر آنها به اجتماع فقط در آن صورتی است که در جامعه این کار افشا بشود؛ اگر افشا نشود، کار مضری است، اما فقط به خود آن گناه کننده و مرتکب این عمل ضرر خواهد رساند، نه به دیگران. در یک چنین مواردی اسلام دستور نمیدهد که تفحص کنید، تجسس کنید، ببینید آیا این آدم در خانهی خود، در خلوت خود کار حرامی، خلافی انجام میدهد یا نه؟ مردم وظیفه ندارند که کار خلاف دیگران را تحقیق و تفحص کنند، مادامی که آن کار خلاف به خود آن شخص بر میگردد. اما به خود او این تکلیف الهی هست، یعنی خدا او را مجازات خواهد کرد. حفظ خود و حفظ حقوق خود یک واجب است. قرآن به انسانها میفرماید یا به مؤمنین: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»؛ جان خودتان را، وجود خودتان را و همین طور اهل خود را، یعنی آن کسانی که تحت تأثیر شما هستند، حفظ کنید؛ نگذارید در آتش غضب الهی بسوزند؛ نگذارید به مجازات الهی مبتلا بشوند. «یا ایّها الّذین امنوا علیکم انفسکم»؛ بر عهدهی شما، حفظ نفوس خود شماست. آنجا که به جامعه ارتباط پیدا میکند، قانون، دولت، دستگاه اجرائی، دستگاه قضائی، باید مواظب باشد و مرتکب را طبق قانون ممنوع کند یا مجازات کند. اما آنجائی که استفادهی از امکانات به ضرر خود انسان فقط تمام میشود، قانون تکلیفی ندارد، اما انسان مسلمان از نظر اسلام آزادىِ وارد آوردن این ضربه بر خود را هم ندارد؛ نابود کردن حقوق خود را هم مجاز نیست که انجام بدهد. این یک فرق اساسی است بین آزادی از نظر اسلام و آزادی در مفهوم و فرهنگ غربی.1365/11/03
لینک ثابت
آزادی با همین مفهوم درخشانی که امروز دنیا از او یاد میکند، یعنی آزادی از قید عبودیتها و رقّیّتها و اسارتها و سلطهها و ارزش دادن به ارادهی انسان، با همین مفهوم، در اسلام هست. اینی که بعضی تصور کردند که آزادی با این مفهوم، دو سه قرن است که در دنیا پیدا شده، این اشتباه است. در آیات و در روایات ... آزادی درست با همین مفهوم - مفهوم کلی - در اسلام سابقه دارد؛ بلکه در ادیان دیگر هم، منتها مفهوم آزادی صددرصد منطبق با آزادی اسلامی نیست؛ آزادی اسلامی یک دامنهی وسیعتری دارد؛ در یک جهاتی دقیقتر و حساستر است.1365/11/03
لینک ثابت
بعضی از کارهای خلاف و حرام در شرع مقدس اسلام وجود دارد که ضرر آنها به اجتماع فقط در آن صورتی است که در جامعه این کار افشا بشود؛ اگر افشا نشود، کار مضری است، اما فقط به خود آن گناه کننده و مرتکب این عمل ضرر خواهد رساند، نه به دیگران. در یک چنین مواردی اسلام دستور نمیدهد که تفحص کنید، تجسس کنید، ببینید آیا این آدم در خانهی خود، در خلوت خود کار حرامی، خلافی انجام میدهد یا نه؟ مردم وظیفه ندارند که کار خلاف دیگران را تحقیق و تفحص کنند، مادامی که آن کار خلاف به خود آن شخص بر میگردد. اما به خود او این تکلیف الهی هست، یعنی خدا او را مجازات خواهد کرد. حفظ خود و حفظ حقوق خود یک واجب است. قرآن به انسانها میفرماید یا به مؤمنین: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»؛ جان خودتان را، وجود خودتان را و همین طور اهل خود را، یعنی آن کسانی که تحت تأثیر شما هستند، حفظ کنید؛ نگذارید در آتش غضب الهی بسوزند؛ نگذارید به مجازات الهی مبتلا بشوند. «یا ایّها الّذین امنوا علیکم انفسکم»؛ بر عهدهی شما، حفظ نفوس خود شماست. آنجا که به جامعه ارتباط پیدا میکند، قانون، دولت، دستگاه اجرائی، دستگاه قضائی، باید مواظب باشد و مرتکب را طبق قانون ممنوع کند یا مجازات کند... انسان مسلمان از نظر اسلام آزادىِ وارد آوردن این ضربه بر خود را هم ندارد؛ نابود کردن حقوق خود را هم مجاز نیست که انجام بدهد.1365/11/03
لینک ثابت