newspart/index2
جامعه اسلامی / جامعه/زندگی اجتماعی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
جامعه اسلامی

بحثی كه در خطبه‌ی اول امروز عرض خواهم كرد، دنباله‌ی مباحث مربوط به تأمین آزادی در جامعه‌ی اسلامی و وظیفه‌ی حكومت اسلامی در این باره است. در معنای آزادی و حدود آزادی مقداری صحبت كردیم و دو فرق اساسی بین آزادی در فرهنگ اسلامی و آزادی در فرهنگهای بشری و بخصوص در فرهنگ غربِ امروز را ذكر كردم كه دومی آن عبارت بود از اینكه در مفهوم آزادیِ اسلامی توحید و عبودیت انحصاری پروردگار نهفته است و این ریشه‌ی آزادی است و گفتم كه آزاد بودن انسان بدین معناست كه از هر آنچه غیر خداست، چه قانون، چه آداب و عادات، چه قدرتها و سلطه‌ها باید رها باشد و فقط تحت فرمان خدای متعال باشد و این است كه به انسان كرامت و ارزش میدهد و آزادی او را به معنای واقعی كلمه تأمین میكند و لذا اسلام به خاطر اهمیتی كه برای آزادی بدین معنای وسیع و درخشان قائل است، جهاد آزادی‌بخش را جزو احكام اصلی دین قرار داده است و جهاد در حقیقت یك وسیله‌ای است برای كسب و حفظ آزادی. تفاوت سومی هم هست كه عرض میكنم، البته به اختصار تا اولاً بتوانیم به مباحث جزئی‌تر و عینی‌تر در مسئله‌ی آزادی بپردازیم و ثانیاً چون امروز مباحث و مسائل خطبه‌ی دوم احتمالاً طولانی است، این خطبه را كوتاه‌تر بكنم.
تفاوت سوم این است كه در اسلام قانون كه محدود كننده‌ی آزادی انسان است، فقط در زمینه‌ی مسائل اجتماعی نیست، بلكه شامل مسائل فردی و شخصی و خصوصی انسان هم میشود. توضیح این مطلب را در چند جمله‌ی كوتاه عرض كنم. در فرهنگ غربی كه قانون مرز آزادی را معین میكند، این قانون ناظر به مسائل اجتماعی است. بدین معنی كه قانون میگوید آزادیِ هیچ انسانی نباید آزادی دیگران را تهدید كند و منافع آنها را به خطر بیندازد. در اسلام مرز فقط این نیست، یعنی قانونی كه آزادی انسان را محدود میكند، به انسان میگوید كه استفاده‌ی از آزادی علاوه‌ی بر اینكه باید آزادی دیگران را به خطر نیندازد و منافع جامعه را و دیگران را تهدید نكند، باید منافع خود او را هم، خود انسان و خود آن شخص را به خطر نیندازد. قوانین بشری برای انسان تا آنجائی كه هیچ گونه كار او رابطه‌ای با جامعه نداشته باشد، تكلیفی معین نمیكند؛ توصیه چرا، اما تكلیف و الزام نه. اسلام و ادیان الهی علاوه بر اینكه به فكر حفظ حقوق و آزادی‌های دیگران هستند و میگویند یك انسان نباید به بهانه‌ی آزاد بودن، حقوق دیگران را تهدید كند و به خطر بیندازد، همچنین میگویند كه یك انسان به بهانه‌ی آزاد بودن و اختیار داشتن، حق ندارد و نمیتواند منافع شخص خودش را هم به خطر بیندازد. خود او هم نباید از قِبل آزادی او ضرر ببیند. لذا ضرر زدن به خود در اسلام ممنوع است، خودكشی ممنوع است. بر اساس فكر اسلامی هیچ كس نمیتواند بگوید كه من آزادم، پس اموال خودم را از بین میبرم، جان خودم را نابود میكنم یا به سلامتی خودم ضرر میزنم. او همان طور كه موظف است كه با حركات خود و اعمال خود و رفتار خود و گفتار خود، حقوق دیگران و آزادی آنها را محدود نكند و به خطر نیندازد، موظف است آزادی خود و حدود خود و حقوق خود را هم به خطر نیندازد. این یك مرز اساسی و اصلی بین آزادی از دیدگاه اسلام و آزادی از دیدگاه‌های دیگر و در فرهنگهای بشری است. لذا در اسلام انظلام هم جایز نیست، یعنی زیر بار زور رفتن هم ولو به خود یك شخص مربوط بشود، حرام است. در اسلام عمل نكردن به واجبات و نپیمودن راه تكامل هم حرام است. در اسلام راكد گذاشتن استعدادهای خود حتی در آنجائی كه فقط به شخص خود او مربوط میشود و به اجتماع ربط پیدا نمیكند، ممنوع و حرام است. خودكشی، خودزنی و خودآزاررسانی هم ممنوع و حرام است. بنابراین یك انسان نمیتواند بگوید من اختیار خودم را دارم و به اختیار خودم میخواهم آزادی خودم را سلب كنم یا خودم را در اختیار دیگران قرار بدهم یا فلان تحمیل را و زور را تحمل كنم یا روح خودم و دل خودم را تربیت و تكامل نبخشم.
البته یك نكته‌ی بسیار مهم و قابل توجه این است كه این ممنوعیت آزادی او در رابطه‌ی با حقوق خود او و ضرر وارد كردن به خود او، خود این حفظِ آزادی، باز یك تكلیف شخصی است. یعنی هیچ دولتی و حكومتی و قانونی حق ندارد كسی را بر اینكه او حفظ حقوق خودش را بكند، اگر به جامعه مربوط نیست، مجبور كند یا او را تعقیب كند و یا محاكمه كند. لذا اسلام در آن مواردی كه آسیب‌رسانی كسی فقط به خود او است، تجسس را و تفحص و پیگیری را و افشاگری را ممنوع میكند. بعضی از كارهای خلاف و حرام در شرع مقدس اسلام وجود دارد كه ضرر آنها به اجتماع فقط در آن صورتی است كه درجامعه این كار افشا بشود؛ اگر افشا نشود، كار مضری است، اما فقط به خود آن گناه كننده و مرتكب این عمل ضرر خواهد رساند، نه به دیگران. در یك چنین مواردی اسلام دستور نمیدهد كه تفحص كنید، تجسس كنید، ببینید آیا این آدم در خانه‌ی خود، در خلوت خود كار حرامی، خلافی انجام میدهد یا نه؟ مردم وظیفه ندارند كه كار خلاف دیگران را تحقیق و تفحص كنند، مادامی كه آن كار خلاف به خود آن شخص بر میگردد. اما به خود او این تكلیف الهی هست، یعنی خدا او را مجازات خواهد كرد. حفظ خود و حفظ حقوق خود یك واجب است. قرآن به انسانها میفرماید یا به مؤمنین: «قوا انفسكم و اهلیكم نارا»؛(2) جان خودتان را، وجود خودتان را و همین طور اهل خود را، یعنی آن كسانی كه تحت تأثیر شما هستند، حفظ كنید؛ نگذارید در آتش غضب الهی بسوزند؛ نگذارید به مجازات الهی مبتلا بشوند. «یا ایّها الّذین امنوا علیكم انفسكم»؛(3) بر عهده‌ی شما، حفظ نفوس خود شماست. آنجا كه به جامعه ارتباط پیدا میكند، قانون، دولت، دستگاه اجرائی، دستگاه قضائی، باید مواظب باشد و مرتكب را طبق قانون ممنوع كند یا مجازات كند. اما آنجائی كه استفاده‌ی از امكانات به ضرر خود انسان فقط تمام میشود، قانون تكلیفی ندارد، اما انسان مسلمان از نظر اسلام آزادیِ وارد آوردن این ضربه بر خود را هم ندارد؛ نابود كردن حقوق خود را هم مجاز نیست كه انجام بدهد. این یك فرق اساسی است بین آزادی از نظر اسلام و آزادی در مفهوم و فرهنگ غربی.1365/11/03

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی