بحثی كه امروز در این خطبه و در خطبههای اول تا چندین جمعه انشاءاللّه ادامه خواهم داد، یك بحث تازهای است كه البته به مباحث قبلی مرتبط و متصل است، اما درعینحال یك بحث مستقلی هم هست و آن بحث در باب آزادی از نظر اسلام و قرآن است كه یكی از بحثهای مهم اسلامی و اجتماعی است و لازم است كه یك بار - ولو به صورت مجمل - در این تریبون عمومی این مسئله مطرح بشود. ارتباط این بحث با مباحث گذشته به صورت فهرستوار عرض میشود كه رشتهی مطلب در ذهن شنوندگان عزیز گسسته نشود و آن به این ترتیب است كه بحث ما در وظائف حكومت اسلامی در رابطهی با جامعه بود و عرض كردم كه این وظائف دو نوع است: یك نوع وظائف مربوط به امور معنوی و یك نوع وظائف مربوط به رفاه مادی. در وظائف معنوی، یكی از وظائف را كه عبارت بود از تعلیم و تربیت و تزكیهی جامعه، به تفصیل عرض كردم و نقش صدا و سیما را در این باب مشروحاً بیان كردم و عرض شد كه دولت اسلامی موظف است كه جامعه را با فرهنگ بالاتر و معلومات عمیقتر و آگاهیهای همگانی مجهز كند و بدین وسیله جلوِ نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد. و برای اینكه تأثیر رسانههای عمومی از جمله صدا و سیما و همچنین روزنامهها و مطبوعات روشن بشود، دو نمونه و دو مثال را عرض كردم از تبلیغات ننگین رژیم گذشته كه به وسیلهی صدا و سیما و مطبوعات در جامعه گسترش و عمق پیدا كرده بود: یكی در باب اسراف و فرهنگ مصرفگرائی بود و دیگری در باب فساد و فحشاء جنسی. و این بحثها به همان بحث اصلی مربوط میشد كه عبارت بود از وظائف دولت اسلامی در باب تعلیم مردم و تربیت آنها و تزكیهی آنها و تقویت مبانی آگاهی و فرهنگی آنها. وظیفهی دیگر دولت در رابطهی با وظائف معنوی در جامعه، همین وظیفهی تأمین آزادی است برای افراد جامعه و زمینههای رهائی انسان از عیوب مخرب، مفسد و متوقف كننده و همهی موانع حركت و رشد و جهش انسانها؛ مبارزهی با اینها - كه همان مبارزه برای آزادی افراد جامعه است - این هم یكی از تلاشهای لازم و واجب برای دولت اسلامی است كه یقیناً نمیشود جمهوری اسلامی و حكومت اسلامی باشد و این تلاش نباشد.
برای اینكه این بحث روشن بشود، ناچار باید دربارهی اصل مفهوم آزادی و نظر اسلام در باب آزادی و اینكه آزادی چه معنائی دارد، یك بحثی انجام بگیرد، كه همین بحثی است كه من امروز شروع میكنم و در هفتههای بعدی كه به نماز بیایم، انشاءاللّه آن را ادامه میدهم و امیدوارم مجموعهی بحثی كه انجام میگیرد، یك بحث مفیدی برای آگاهیهای جامعه و همچنین برای عمل ما مسئولان جامعه باشد.
اولاً باید مفهوم آزادی را روشن كنیم. آزادی یعنی چه؟ چون تقریباً همهی دولتهائی كه در دنیا نامی و عنوانی و هیاهوئی دارند و بلوكهای شرق و غرب، دم از آزادی میزنند. هم دموكراسیهای غربی، مدعی آزادیاند؛ منتها آزادی در آنجا آزادی فردی است و یك معنای خاصی برای آزادی قائلند و همچنین كشورهای بلوك شرق و رژیمهای سوسیالیستی یا مدعی سوسیالیستی، آنها هم دم از آزادی و دموكراسی میزنند. همان طوری كه ملاحظه میكنید، بیشتر كشورهای شرقی و وابستهی به بلوك شرق، در نام و عنوان دولتشان كلمهی «دموكراتیك» را به كار میبرند كه همان به معنای آزادی و آزاد هست و میخواهند ادعا كنند كه در اینجا هم، در این كشورها هم یكی از هدفها آزادی است، كه البته در آنجا مقصود آنها از آزادی، آزادی فردی نیست، بلكه آزادی در مقیاس جامعه است و حل شدن و هضم شدنِ آزادی فرد در آن چیزی كه آنها آن را آزادی جامعه میشمرند. پس میبینید كه در دنیا ادعای آزادی هست و هر دولتی، هر رژیمی، هر مكتبی و هر دستگاهی، آزادی را به یك نحو خاصی معنا میكنند و همه هم مدعی این هستند كه آزادی را در جامعهی خودشان تأمین كردهاند.
در داخل اجتماعات اسلامی و از جمله اجتماع خود ما هم عدهای هستند كه دم از طرفداری از آزادی میزنند؛ چه افراد انقلابی و مؤمن كه نام آزادی را به عنوان یك شیء مقدس بر زبان میآورند و طرفدار تأمین آزادیها به شكلهای مختلف هستند - بعضی آزادی سیاسی، بعضی آزادی اقتصادی و انواع آزادیهای دیگر - چه كسانی كه آزادی را و طرفداری از آزادی و مطالبهی آزادی را یك وسیلهای قرار دادهاند برای اینكه اغراض سیاسی خودشان را در زیر آن بپوشانند. پس در داخل جامعه هم در بین گروههای روشنفكر، آگاه، مردم معمولیِ ما كه بحمداللّه این روزها از آگاهیهای سیاسی بالائی برخوردار هستند، باز كلمهی آزادی به معانی مختلف و با تعبیرات مختلف تكرار میشود؛ هر كسی از آزادی یك معنائی و یك مفهومی را در ذهن خود میآورد. باز اینجا حدود آزادی مشخص نیست. البته بعضیها هم هستند از افرادی كه طرفدار بیبندوباریهای گوناگون هستند - بیبندوباریهای جنسی، بیبندوباریهای اخلاقی - كه اینها هم باز با شعار آزادی و اینكه ما آزاد هستیم كه هر كاری میخواهیم بكنیم و با مطرح كردن همان نوع آزادیای كه در غرب است - متأسفانه آن چیزی كه اسم او را آزادی گذاشتند - باز اسم آزادی را میآورند كه غالباً وقتی در جامعهی ما گفته میشود آزادی، همان معنای آزادی غربی در ذهنها تداعی میكند، كه ما حالا دربارهی آن آزادی انشاءاللّه صحبت خواهیم كرد و شاید اگر معنای آزادی و تعریف درست آزادی را بنده توفیق پیدا كنم كه درست بیان كنم، شاید بسیاری از این ادعاهای آزادی در دنیا زیر سؤال برود. یعنی ما ببینیم كه نه، در كشورهای غربی، در همین دموكراسیها، همین جاهائی كه علیالظاهر روزنامهها میتوانند هر حرفی را بنویسند یا تلویزیونها چیزهائی را بگویند - كه نمایش و دكور آزادی وجود دارد - این در حقیقت یك بَزك غلیظی است كه بر چهرهی زشت نظامهای مستبد و دیكتاتور كشیده شده و در واقع آزادی آنجا هم وجود ندارد. شاید آن آزادیها با بیانی كه بعد انشاءاللّه خواهم كرد و معنای آزادی كه بیان میكنیم و بحثی كه میكنیم، اصلاً زیر سؤال برود و شاید بتواند این بحث یك سررشتهای بشود برای اینكه خیلی از ملتهای كشورهای بهاصطلاح آزاد، در آزاد بودن خودشان شك كنند و مطالبهی آزادی را بكنند.1365/09/14
لینک ثابت