قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران / قانون/قانونگرایی / قانون اساسی
عدم تجربه حکومت داری علت نقص بخشی از قانون اساسی اول انقلاب
قانون اساسی یکی از مترقیترین قانونهای اساسی دنیاست -قانون اساسی ما - این را توجه داشته باشید. یکی از بهترین قانونهای اساسی است؛ منتها قانون اساسی دو قسمت دارد؛ یک قسمت آنجایی که وظائف حکومت اسلامی، وظائف نظام، هدفها و آرمانهای کلی نظام جمهوری اسلامی، حقوق اساسی ملت و حقوق عمومی، اینها را بیان میکند. در این زمینه قانون اساسی ما حقّاً و انصافاً یکی از بهترین قانونها است و مترقیترین است و آن بخشهایش اگر هم گوشه و کنارش نقصی داشته باشد، واقعاً دست باید بهش نخورد، برای اینکه ما هر کار بکنیم، بهتر از آن را شاید نتوانیم بوجود بیاوریم. علتش هم این است، آن کسانی که نشستهاند این قانون را تدوین کردند، دو خصوصیت در آن جمع به طور جمع وجود داشت؛ یک خصوصیت علم دین بود، آگاهی از دین بود، یک خصوصیت روحیهی انقلابی و آگاهی از ایدههای انقلابی اسلام بود. این مجموعه و این ترکیب، محصول بسیار خوبی را به بار آورده که آن بخش هدفها و آرمانها و وظایف عمومی و حقوق اساسی و اینجور چیزها کلیات قانون اساسی است. اینش هیچ خدشهای و بحثی ندارد.
قسمت دوم از قانون اساسی، یعنی بخشی از قانون اساسی، بخش تشکیلات ادارهی حکومت است. تشکیلات دولت است. یعنی آن سازماندهی نیروها برای ادارهی این کشور و به کار گرفتن امکانات کشور برای رسیدن به آن هدفها است. این بخش، همان بخشی است که ناقص است. چرا حالا؟ علتش بسیار واضح است، چون آن آقایانی که نشستند، عزیزانی که قانون اساسی را تدوین کردند، هیچکدام تجربهی حکومت و مُلکداری، حتی دخالت در تشکیلات حکومتی هم نداشتند. هیچ، نه بزرگان علماء، نه روشنفکرانی که آنجا بودند، هیچکدام در زمینهی تشکیلات سیاسی کشور، هیچگونه تجربهای نداشتند. ما خودمان در شورای انقلاب نشستیم این پیشنویس قانون اساسی را قبل از آنی که برود به مجلس خبرگان، رویش یک قدری کار کردیم و اینها، بعد هم که رفت در مجلس خبرگان و آنجا هم یک تغییرات زیادی کرد. و نه ما که در شورای انقلاب بودیم، آن روز -سال پنجاهوهشت، پنجاهوهفت و اوائل پنجاهوهشت- نه آن آقایانی که در مجلس خبرگان جمع شدند، هیچکدام از ماه هیچ تجربهای از کیفیت ادارهی کشور نداشتیم. قوهی قضائیه چهجوری باشد، قوهی مجریه چهجوری باشد، قوهی مقننه چهجوری باشد. یک کلیاتی را میدانستیم. این از این طرف، از یک طرف.
از طرفی دیگر، همهی ما یک تجربهی تلخی از گذشته داشتیم، که در رژیم گذشته تمام قدرتهای کشور در یکجا جمع شده بود. قوهی مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس شورای ملی دوران رژیم هیچ کاری نمیکرد. بگوییم استقلالی داشته باشد، بگوییم واقعاً از روی معرفت و مصلحت یک قانونی، یک کار درست و حسابی توی مملکت؛ ابداً. یکمشت کسانی بودند که به اراده و میل دستگاه حکومت و دربار راه پیدا میکردند در مجلس، با پول در حقیقت این چیزها معامله میشد. آنجا هم هر چی دل دربار میخواست و آن قدرت مطلقه، همان را عمل میکردند. آنکه قوهی مقننهاش بود. قوهی قضائیه هم در یک بخشهایی البته قوهی قضائیه یک جلوههایی از استقلال نشان میداد از حق نباید بگذریم،. من دیده بودم در بخشی از دادگستریهای سراسر کشور، نه در کل قوهی قضائیه اما، در گوشه و کنار حقیقتاً دیده بودیم ما قاضیهای استخواندار و گردنکلفتی را که علیرغم میل دستگاه، یک وقتی یک حکمی میدادند، یک حرکتی میکردند، اما مجموع قوهی قضائیه و آن پیکرهی کلی قوهی قضائیه چیزی نبود که بتواند در مقابل آن دیکتاتوری و استبداد محمدرضاخانی مقاومت کند و ایستادگی کند. قوهی مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخستوزیر کی بود؟ همهکاره یک نفر بود و او شخص طاغوت خبیث.
این تجربه را ما همه داشتیم. چوبش را خورده بودیم. ضررش را دیده بودیم. اشکالش را برای مملکت شناخته بودیم. همهی تلاش در مجلس خبرگان، بنده خوب در ذهنم هست و یادم است، دور این محور دور میزد که کاری کنند که قدرت یک جا متمرکز نشود. خیلی خوب، ایدهی بدی هم نیست قدرت یک جا نبایستی، همهی قدرتها یکجا متمرکز بشوند، اما وقتی افراط در این کار شد، تشتت و پراکندگی قدرت هم از آن طرف پشت بام افتادن است. خب بله، تمرکز زیادی چیز بدی است، اما تشتت زیادی چی؟ آن چیز خوبی است؟ نه آن هم بسیار بد است. حالا ما بعد از ده سال تجربه، من هشت سال است که تقریباً در رأس قوهی مجریه هستم. شاید کمتر کسی در رابطهی با قانون اساسی از لحاظ اجراء به قدر من تجربه دارد. من هشت سال است به عنوان کسی که میخواسته قانون اساسی اجراء بشود و رئیس قوهی مجریه هم بوده با این مسأله سر و کار دارم. گمان میکنم مسئولین بالای دیگر جمهوری اسلامی، برادرمان آقای نخستوزیر و بعضی از برادران دیگر هم عیناً همین استنتاج من را آنها هم دارند. هر کسی که سر و کار داشته، یعنی میداند. بنده خب بیش از همه با قانون اساسی و با اجرای این قانون سروکار داشتم، میبینم من.
اینجوری که در قانون اساسی ما تشکیلات قوهی مجریه، ترسیم شده و همچنین تشکیلات قوهی قضائیه، اینجوری نمیشود مملکت را بهدرستی و باقدرت اداره کرد. این مشکل دارد.1368/02/08
لینک ثابت
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
قانون اساسی یکی از مترقیترین قانونهای اساسی دنیاست -قانون اساسی ما - این را توجه داشته باشید. یکی از بهترین قانونهای اساسی است؛ منتها قانون اساسی دو قسمت دارد؛ یک قسمت آنجایی که وظائف حکومت اسلامی، وظائف نظام، هدفها و آرمانهای کلی نظام جمهوری اسلامی، حقوق اساسی ملت و حقوق عمومی، اینها را بیان میکند. در این زمینه قانون اساسی ما حقّاً و انصافاً یکی از بهترین قانونها است و مترقیترین است و آن بخشهایش اگر هم گوشه و کنارش نقصی داشته باشد، واقعاً دست باید بهش نخورد، برای اینکه ما هر کار بکنیم، بهتر از آن را شاید نتوانیم بوجود بیاوریم. علتش هم این است، آن کسانی که نشستهاند این قانون را تدوین کردند، دو خصوصیت در آن جمع به طور جمع وجود داشت؛ یک خصوصیت علم دین بود، آگاهی از دین بود، یک خصوصیت روحیهی انقلابی و آگاهی از ایدههای انقلابی اسلام بود. این مجموعه و این ترکیب، محصول بسیار خوبی را به بار آورده که آن بخش هدفها و آرمانها و وظایف عمومی و حقوق اساسی و اینجور چیزها کلیات قانون اساسی است. اینش هیچ خدشهای و بحثی ندارد.
قسمت دوم از قانون اساسی، یعنی بخشی از قانون اساسی، بخش تشکیلات ادارهی حکومت است. تشکیلات دولت است. یعنی آن سازماندهی نیروها برای ادارهی این کشور و به کار گرفتن امکانات کشور برای رسیدن به آن هدفها است. این بخش، همان بخشی است که ناقص است. چرا حالا؟ علتش بسیار واضح است، چون آن آقایانی که نشستند، عزیزانی که قانون اساسی را تدوین کردند، هیچکدام تجربهی حکومت و مُلکداری، حتی دخالت در تشکیلات حکومتی هم نداشتند. هیچ، نه بزرگان علماء، نه روشنفکرانی که آنجا بودند، هیچکدام در زمینهی تشکیلات سیاسی کشور، هیچگونه تجربهای نداشتند. ما خودمان در شورای انقلاب نشستیم این پیشنویس قانون اساسی را قبل از آنی که برود به مجلس خبرگان، رویش یک قدری کار کردیم و اینها، بعد هم که رفت در مجلس خبرگان و آنجا هم یک تغییرات زیادی کرد. و نه ما که در شورای انقلاب بودیم، آن روز -سال پنجاهوهشت، پنجاهوهفت و اوائل پنجاهوهشت- نه آن آقایانی که در مجلس خبرگان جمع شدند، هیچکدام از ماه هیچ تجربهای از کیفیت ادارهی کشور نداشتیم. قوهی قضائیه چهجوری باشد، قوهی مجریه چهجوری باشد، قوهی مقننه چهجوری باشد. یک کلیاتی را میدانستیم. این از این طرف، از یک طرف.
از طرفی دیگر، همهی ما یک تجربهی تلخی از گذشته داشتیم، که در رژیم گذشته تمام قدرتهای کشور در یکجا جمع شده بود. قوهی مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس شورای ملی دوران رژیم هیچ کاری نمیکرد. بگوییم استقلالی داشته باشد، بگوییم واقعاً از روی معرفت و مصلحت یک قانونی، یک کار درست و حسابی توی مملکت؛ ابداً. یکمشت کسانی بودند که به اراده و میل دستگاه حکومت و دربار راه پیدا میکردند در مجلس، با پول در حقیقت این چیزها معامله میشد. آنجا هم هر چی دل دربار میخواست و آن قدرت مطلقه، همان را عمل میکردند. آنکه قوهی مقننهاش بود. قوهی قضائیه هم در یک بخشهایی البته قوهی قضائیه یک جلوههایی از استقلال نشان میداد از حق نباید بگذریم،. من دیده بودم در بخشی از دادگستریهای سراسر کشور، نه در کل قوهی قضائیه اما، در گوشه و کنار حقیقتاً دیده بودیم ما قاضیهای استخواندار و گردنکلفتی را که علیرغم میل دستگاه، یک وقتی یک حکمی میدادند، یک حرکتی میکردند، اما مجموع قوهی قضائیه و آن پیکرهی کلی قوهی قضائیه چیزی نبود که بتواند در مقابل آن دیکتاتوری و استبداد محمدرضاخانی مقاومت کند و ایستادگی کند. قوهی مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخستوزیر کی بود؟ همهکاره یک نفر بود و او شخص طاغوت خبیث.
این تجربه را ما همه داشتیم. چوبش را خورده بودیم. ضررش را دیده بودیم. اشکالش را برای مملکت شناخته بودیم. همهی تلاش در مجلس خبرگان، بنده خوب در ذهنم هست و یادم است، دور این محور دور میزد که کاری کنند که قدرت یک جا متمرکز نشود. خیلی خوب، ایدهی بدی هم نیست قدرت یک جا نبایستی، همهی قدرتها یکجا متمرکز بشوند، اما وقتی افراط در این کار شد، تشتت و پراکندگی قدرت هم از آن طرف پشت بام افتادن است. خب بله، تمرکز زیادی چیز بدی است، اما تشتت زیادی چی؟ آن چیز خوبی است؟ نه آن هم بسیار بد است. حالا ما بعد از ده سال تجربه، من هشت سال است که تقریباً در رأس قوهی مجریه هستم. شاید کمتر کسی در رابطهی با قانون اساسی از لحاظ اجراء به قدر من تجربه دارد. من هشت سال است به عنوان کسی که میخواسته قانون اساسی اجراء بشود و رئیس قوهی مجریه هم بوده با این مسأله سر و کار دارم. گمان میکنم مسئولین بالای دیگر جمهوری اسلامی، برادرمان آقای نخستوزیر و بعضی از برادران دیگر هم عیناً همین استنتاج من را آنها هم دارند. هر کسی که سر و کار داشته، یعنی میداند. بنده خب بیش از همه با قانون اساسی و با اجرای این قانون سروکار داشتم، میبینم من.
اینجوری که در قانون اساسی ما تشکیلات قوهی مجریه، ترسیم شده و همچنین تشکیلات قوهی قضائیه، اینجوری نمیشود مملکت را بهدرستی و باقدرت اداره کرد. این مشکل دارد. تشتت و پراکندگی بیش از آن مقداری است که مجاز است در یک تشکیلات درست و مقتدر. یک مقداری از نیروها بایستی، قدرتها بایستی یکجا متمرکز بشود. البته هر کسی که قدرت متمرکز داشت، کارش به دیکتاتوری نمیریسد، نمیکشد. اگر دستگاه نظارتی نباشد، اگر کنترلی از سوی نمایندگان مردم نباشد، اگر دستگاه قضایی مقتدری نباشد، بله؛ حرکت به سمت دیکتاتوری از جاهای کوچکی آغاز میشود و به جاهای بزرگی میرسد، اما اگر چنانچه قوهی مقننهی آگاه بصیر هوشیاری وجود داشته باشد و قوهی قضائیهی مستقل زرنگ قوی هوشیاری باشد، در رأس قوهی مجریه اگر کسانی هم باشند که امکانات و قدرتهای قوهی مجریه توی قبضهی آنها باشد، نمیتوانند کار تخلفی بکنند. میتوانند خوب اداره کنند، اما تخلف نه، میتوان جلوی تخلفات آنها را گرفت. این یک چیزی است که ما با تجربهی این ده ساله به اینجا رسیدهایم و احساس میکنیم خوشبختانه امروز همهی مسؤولین تقریباً دستاندرکارها به این نتیجه رسیدهاند. امام عزیزمان هم که در بیان خودشان فرمودند که از مدتی پیش به این نتیجه رسیده بودم منتها مسألهی جنگ در بین بود، حالا بنشینند این عده آدمهای مورد اعتماد حضرت امام که آگاهی هم دارند، بنشینند یک چیز خوبی را پیشنهاد کنند و در اختیار آراء مردم گذاشته بشود و اجراء شود.
من به شما عرض بکنم برادران و خواهران عزیز بدانید قانون اساسی من در دو سال قبل از این هم راجع به قانون اساسی تو همین تریبون مفصل صحبت کردم، قانون اساسی را دست کم نگیرید. چیز کوچکی نگیرید. نگویید حالا قانون اساسی به نان و آب و برق و اتوبوس و بقیهی چیزهای ما چه ارتباطی دارد، نه، همهی اینها ناشی از قانون اساسی است. تمام امور مملکت، همهی چیزهایی که شما در زندگی شخصیتان و در زندگی اجتماعی و در کار اقتصادی و در کار سیاسی و در کار نظامی، باهاش مواجه میشوید، از خوب و بد و تلخ و شیرین، به نحوی به قانون اساسی ارتباط دارد. سرچشمه آنجاست. مبادا مردم خیال کنند حالا قانون اساسی چه اهمیتی دارد. نهخیر، قانون اساسی بیشترین اهمیت را دارد. اشکال کوچکی در قانون اساسی که باشد، در زندگی روزمرهی مردم بعد از گذشت واسطههای زیاد و زمانهای نسبتاً طولانی، تأثیرات بسیار زیادی را میگذارد و عیوب فراوانی را در زندگی مردم ایجاد میکند.
این اصلاح قانون اساسی یا در یکی دو اصل شاید تتمیم هم باشد؛ هم اصلاح و هم تتمیم. این انشاءاللَّه یک نویدی است برای اینکه وضع زندگی و وضع ادارهی جامعه و مدیریت جامعه، بهتر بشود در آینده. مدیر جامعه هر کس که خواهد بود، بتواند آنچنانی که صحیح میداند، حق میداند، بجا میداند، بتواند عمل کند، بتواند اقدام بکند. والاّ کسی در موضع مدیریت جامعه قرار بگیرد، یک چیزی هم مصلحت بداند، اما ابزار قانون در اختیارش نباشد برای عمل کردن. خب این چه فایده دارد؟ خب معلوم است که کار پیش نخواهد رفت. مشکلات به وجود خواهد آمد. مردم توجه بکنند که اصلاح قانون اساسی یعنی اصلاح رفتار معمولی و عادی زندگی، اصلاح جهتگیریهای زندگی.1368/02/08
لینک ثابت
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
قانون اساسی یکی از مترقیترین قانونهای اساسی دنیاست.1368/02/08
لینک ثابت
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[قانون اساسی ما] یکی از بهترین قانونهای اساسی است.1368/02/08
لینک ثابت
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
تمام امور مملکت، همهی چیزهایی که شما در زندگی شخصیتان و در زندگی اجتماعی و در کار اقتصادی و در کار سیاسی و در کار نظامی، باهاش مواجه میشوید، از خوب و بد و تلخ و شیرین، به نحوی به قانون اساسی ارتباط دارد. سرچشمه آنجاست.1368/02/08
لینک ثابت