آمریکا با همهی قدرتنمائیهایش، با همهی هیاهوها و جنجالهایش، امروز در موضع ضعف و موضع متزلزلی است. من نمیخواهم به خبرهای پشت پرده یا به چیزهای ظاهری تمسک کنم؛ حساب من، یک حساب دو دو تا چهارتاست. ببینید، رئیس جمهور کنونی آمریکا با شعار «تغییر» سر کار آمد. تغییر یعنی چه؟ یعنی وضعیتی داریم که بسیار بد است، من میخواهم آن وضعیت را تغییر بدهم. او با این شعار آمد توی میدان، مردم هم به خاطر شعار تغییر، به او رأی دادند؛ والّا مردمِ نژادپرست حاضر نبودند به یک فردی که از نژاد سیاه است، رأی بدهند؛ اما رأی دادند، به امید تغییر. خب، اینکه شعار «تغییر» اینقدر در مردم اثر میگذارد، نشاندهندهی وضع بد فعلی است. یعنی وضعی که در هنگام نامزد ریاست جمهوری شدن این آقا بر آمریکا حاکم بوده است، به اعتراف مردم آمریکا، وضع بدی بوده است و او قول داد که تغییر پیدا بشود. پس بدی مسلّم شد. ما نمیخواهیم این را بگوئیم؛ خود مردم آمریکا اعتراف کردند که وضعشان بد است. خب، حالا این آقا آمد سر کار؛ آیا تغییر ایجاد کرد؟ توانست تغییر بدهد؟ توانست آن وضع بد را عوض کند؟ امروز آمریکا پانزده هزار میلیارد دلار گرفتاری و بدهکاری دارد. این بدهکاریها از تولید ناخالص ملیشان یا بیشتر است یا برابر تولید ناخالص ملی این کشور است؛ این برای یک کشور، بدبختی و گرفتاری است. آن هم که وضع سیاسیشان است: مجبور شدند بدون دستاورد از عراق بیرون بیایند. در افغانستان روزبهروز وضعشان بدتر میشود. در پاکستان که یکی از کشورهای همراه با آنها بود، روزبهروز بدنامتر میشوند. در کشورهای اسلامی، در مصر، در شمال آفریقا، در تونس، آمریکائیها از آن هیمنه کاملاً ساقط شدهاند. علاوهی بر همهی اینها، جنبش تسخیر والاستریت در خود شهرهای آمریکا به راه افتاده است. این وضعیت، وضعیت خوبی است؟ این حسابِ دو دو تا چهارتاست؛ این حسابِ پیچیدهای نیست. تغییر را مردم آمریکا قبول کردند؛ یعنی وضعیت کنونی بد است؛ آن وضعیت بد هم تا حالا تغییر پیدا نکرده است. بنابراین آمریکا گرفتار است.1391/01/01
لینک ثابت