نظامسازى- که گفتیم امام بزرگوار ما بر اساس مبانى فقهى، نظامسازى کرد- یک امر دفعى و یکباره نیست؛ معنایش این نیست که ما یک نظامى را بر اساس فقه کشف کردیم و استدلال کردیم و این را گذاشتیم وسط، و این تمام شد؛ نه، اینجورى نیست. نظامسازى یک امر جارى است؛ روزبهروز بایستى تکمیل شود، تتمیم شود. ممکن است یک جائى اشتباه کرده باشیم اما مهم این است که ما بر اساس این اشتباه، خودمان را تصحیح کنیم، خودمان را اصلاح کنیم؛ این جزو متمم نظامسازى است. نه اینکه گذشته را خراب کنیم. اینکه ما مىگوئیم نظامسازى جریان دارد، معنایش این نیست که هرچه را ساختیم و بنا کردیم، خراب کنیم؛ قانون اساسىمان را خراب کنیم، نظام حکومتى و دولتىمان را ضایع کنیم؛ نه، آنچه را که ساختیم، حفظ کنیم، نواقصش را برطرف کنیم، آن را تکمیل کنیم. این کار، یک کار لازمى است.
من تصورم این است که بُعد مهمى از قید اطلاق که امام منضم کردند به ولایت فقیه- که در قانون اساسىِ اول قید «مطلقه» نبود؛ این را امام اضافه کردند- ناظر به همین است؛ یعنى انعطافپذیرى. دستگاه ولایت- که دستگاه عظیم ولایت، یعنى در واقع مجموعهى آن دستگاههاى تصمیمساز و تصمیمگیر که در رأسش رهبرى قرار دارد؛ اما مجموعه، یک مجموعه است- باید بتواند به طور دائم خودش را پیش ببرد، متحول کند؛ چون تحول جزو سنتهاى زندگى انسان و تاریخ بشرى است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد. تحول یعنى تکمیل، پیش رفتن به سمت آنچه که درستتر است، آنچه که کاملتر است. یعنى آنچه را که ساختیم، ببینیم نقصهایش کجاست، آن را برطرف کنیم؛ ببینیم کجا کم داریم، آن را اضافه کنیم. این جریان بایستى ادامه پیدا کند.1390/06/17
لینک ثابت