بنده وقتی به وضعیت عمومی دانشگاهها خوب نگاه میکنم، میبینم بحمدالله وزیر ما آقای دکتر معین است که برادری عزیز و مسلمانی انقلابی است و من چقدر ایشان را دوست میدارم و چه اعتقادی دارم به دیانت و روحیهی انقلابی ایشان. رؤسای دانشگاهها هم که شما هستید؛ همه از برادران مؤمن و خوبید. اما وقتی محصول این مدیریت را در داخل دانشگاهها نگاه میکنیم، میبینیم آنطور که انتظار هست، نیست. علتش چیست؟ این را باید شما دنبال گیری کنید. باید به این، رسیدگی کنید. کسی گمان نکند که امروز دیگر لزومی ندارد دربارهی مثلاً تدیناساتید یا کسانی که مسؤولیتهایی در بخشهای مختلف دانشگاهها دارند، حساسیت داشته باشیم؛ و فقط باید بپردازیم به اینکه کمیت دانشجو را زیاد کنیم یا کیفیت آموزش را بالا ببریم. نه؛ گیرم که شما دو برابر این مقداری که امروز دانشجو تربیت میکنید، تربیت کردید. فرض کنیم کیفیت هم بالا رفت - که بعید میدانم بدون توجه به تعهدات انقلابی و اسلامی، بشود کیفیت را بالا برد - اما وقتی متخرج این دانشگاه برای این کشور و برای این آرزوهای بزرگ ملی، ارزشی قائل نباشد؛ دلی نسوزاند و کاری نکند، چیزی نصیب کشور نشده و سرمایهگذاری شما پاسخی نداده است. بنابراین اصل قضیه آن است که ما برویم سراغ اینکه در این دانشگاه میخواهیم چگونه آدمی بسازیم؟ اگر پاسخ این است که میخواهیم یک متخصص مؤمن به مبانیانقلاب و معتقد به انقلاب و تلاشگر در راه هدفهای انقلاب بسازیم - که از نظر ما همین است و غیر از این نیست - آن وقت باید برای او برنامهریزی کرد. باید فکری در دانشگاه کرد تا بشود چنین کسی را تربیت نمود.1371/08/19
لینک ثابت
من خواهش میکنم آقایان رؤسای دانشگاهها، به این مهم توجه فرمایند. چنین چیزی امکان ندارد که یک پسر دانشجوی ما بهخاطر ظاهر مذهبیاش مورد بیمهری قرار گیرد، یا یک دختر دانشجوی ما به خاطر حجابش مورد بیمهری یا خدای نکرده اهانت قرار گیرد. البته گزارشهایی که تاکنون به من رسیده، قطعی نشده است. اما چندی پیش، یکی دو مورد در حد نزدیک به یقین بود که بنده هم عکسالعملی نشان دادم. اینطور نباشد استادی که نسبت به مسائل انقلابی، چندان اهمیت نمیدهد و ما هم شفاعت کردیم و چندی پیش به دانشجویان گفتیم «عیبی ندارد، بگذارید چنین استادی بیاید درسش را بدهد و برود»، حالا در کلاس، یا در موقع امتحان، به گونهای برخورد کند که دانشجوی مسلمان و انقلابی احساس ناامنی کند. این، اصلاً قابل قبول نیست. این را آقایان توجه فرمایند. اگر با چنین استادی برخورد کردید یا پیدا کردید، باید برخورد خشن بکنید. مسألهی پایبندی به ضدیت با مباحث و مسائل انقلابی، تا این حد که موجب شود یک استاد که شاگردش را مثل فرزند خودش باید دوست بدارد، برای خاطر چادر با او برخورد کند!؟ معلوم میشود این استاد نسبت به دین و مسائل اسلامی و انقلابی، خیلی در دل عناد دارد. اگر چنین کسی هست و چنین عنادی وجود دارد، چه لزومی دارد از چنین استادی استفاده کنید!؟1371/08/19
لینک ثابت
انصافاً کار علمی و میدان علم، میدان جهاد است و سنگر بزرگی است1371/08/19
لینک ثابت
دانشجوی امروز ما، باید طوری تربیت شود که برای شعارهای انقلاب ارزش قائل باشد1371/08/19
لینک ثابت
دانشجویان را بایستی به سمت رشتههای مورد علاقهشان سوق داد، تا ابتکار و نبوغشان ظاهر شود1371/08/19
لینک ثابت
ما اگر بخواهیم نسلی تربیت کنیم که در ده، پانزده سال آینده بتواند جامعهی اسلامی و انقلابی را حفظ کند، امروز تعهدات و التزامات ویژهای برای این نسل قائل شویم. توضیحاً عرض کنیم که مثلاً پانزده سال بعد، ما پانزده سال دیگر از مبدأ انقلاب فاصله خواهیم گرفت و آن شور انقلابی که مثل همهی چیزهای دیگر در آغاز بیشتر و گرمتر است، به همین نسبت فرو خواهد نشست. اگر ما، قبل از آنکه این شعله فرو بنشیند، توانسته باشیم هیزم مناسب و آتشهای ماندگار و دیرپایی فراهم کنیم، جامعه از گرمای انقلاب در بیست و پنج یا بیست سال بعد از پیروزی، بهره خواهد برد. اما اگر از این شعله، برای پدید آوردن آتش دیرپا - و نه آتش زودمیر و تمام شدنی - استفاده نکرده باشیم، در پانزده سال بعد، یعنی زمانی که این جوان به بازار کار وارد میشود و در محیط جامعه مشغول بهرهدهی میگردد، دیگر بعید است بتوانیم از او انتظار داشته باشیم که به توقعات انقلابی و اسلامی در ادارهی جامعه پاسخ دهد. این، یک امر روشن و طبیعی است. حالا شما امروز برای تربیت آن نسل چه کار باید بکنید؟ این، غیر از درس خواندن و تحقیق است. این، یک امر دیگر است. امروز دانشگاههای ما باید به گونهای باشند که متخرج آنها، عنصری پایبند به انقلاب و اسلام باشد. برای ارزشهای این انقلاب، که در رأس آنها ارزش استقلال ملی و آزادی کشور و رهایی از قید و بند سلطهگران جهانی و پایبندی متعهدانه و متعبدانه به اسلام است، باید فکری کرده باشیم. یعنی این دانشجوی امروز ما، باید طوری تربیت شود که برای این شعارها ارزش قائل باشد.1371/08/19
لینک ثابت
کسی گمان نکند که امروز دیگر لزومی ندارد دربارهی مثلاً تدیناساتید یا کسانی که مسؤولیتهایی در بخشهای مختلف دانشگاهها دارند، حساسیت داشته باشیم؛ و فقط باید بپردازیم به اینکه کمیت دانشجو را زیاد کنیم یا کیفیت آموزش را بالا ببریم. نه؛ گیرم که شما دو برابر این مقداری که امروز دانشجو تربیت میکنید، تربیت کردید. فرض کنیم کیفیت هم بالا رفت - که بعید میدانم بدون توجه به تعهدات انقلابی و اسلامی، بشود کیفیت را بالا برد - اما وقتی متخرج این دانشگاه برای این کشور و برای این آرزوهای بزرگ ملی، ارزشی قائل نباشد؛ دلی نسوزاند و کاری نکند، چیزی نصیب کشور نشده و سرمایهگذاری شما پاسخی نداده است. بنابراین اصل قضیه آن است که ما برویم سراغ اینکه در این دانشگاه میخواهیم چگونه آدمی بسازیم؟ اگر پاسخ این است که میخواهیم یک متخصص مؤمن به مبانیانقلاب و معتقد به انقلاب و تلاشگر در راه هدفهای انقلاب بسازیم - که از نظر ما همین است و غیر از این نیست - آن وقت باید برای او برنامهریزی کرد. باید فکری در دانشگاه کرد تا بشود چنین کسی را تربیت نمود.1371/08/19
لینک ثابت
در سالهای اول انقلاب - یعنی در سالهای اول ریاست جمهوری بنده - گاهی اوقات اساتید یا رؤسای دانشگاهها، تنها یا چند نفری میآمدند یا واسطه میفرستادند و از من میخواستند که شما سفارش ما را به دانشجوها بکنید؛ چون دانشجویان حرمت استاد را در کلاس نگه نمیدارند. این جریان، مربوط به آن وقتی بود که دانشجویان گاهی که یک استاد در کلاس حرفی میزد، اشارهای میکرد و مثلاً اهانتی خواسته ناخواسته از دهانش بیرون میآمد، یا مثلاً زیاش یا لباسش یا سابقهاش طور خاصی بود، به طرفش برمیگشتند. اینها مکرر میآمدند پیش ما که سفارشی به این دانشجویان انقلابی بکنید. ما هم، حقاً و انصافاً، این سفارشها را کردیم. چند بار در تهران، در شیراز، در تبریز و جاهای دیگر سخنرانی کردم و به دانشجویان گفتم «چرا شما قدر علم را نگه نمیدارید؟» دانشجویان هم - خدا پدرشان را بیامرزد - گوش کردند و آنچه را که ما میخواستیم عمل کردند. حالا وضع طوری شده است که خیال میکنم باید سفارش دانشجویانمان را به اساتید بکنیم! البته دانشجویان، به ما شکایتی نکردهاند؛ و خدا نکند که شکایت کنند. چون میدانید که شکایت دانشجو، چندان آسان نیست. مثل شکایت اساتید نیست که سه نفر چهار نفر بیایند پیش ما یا واسطهای بفرستند. من میشنوم که در بعضی از جاها، استاد نسبت به دانشجوی انقلابی و مسلمان، برخورد خشن دارد. اگر این طور باشد که کلاس یا محیط امتحان، برای دانشجوی مسلمان ما محیط ناامنی باشد، ما مجبوریم طور دیگری عمل کنیم. من خواهش میکنم آقایان رؤسای دانشگاهها، به این مهم توجه فرمایند. چنین چیزی امکان ندارد که یک پسر دانشجوی ما بهخاطر ظاهر مذهبیاش مورد بیمهری قرار گیرد، یا یک دختر دانشجوی ما به خاطر حجابش مورد بیمهری یا خدای نکرده اهانت قرار گیرد. البته گزارشهایی که تاکنون به من رسیده، قطعی نشده است. اما چندی پیش، یکی دو مورد در حد نزدیک به یقین بود که بنده هم عکسالعملی نشان دادم. اینطور نباشد استادی که نسبت به مسائل انقلابی، چندان اهمیت نمیدهد و ما هم شفاعت کردیم و چندی پیش به دانشجویان گفتیم «عیبی ندارد، بگذارید چنین استادی بیاید درسش را بدهد و برود»، حالا در کلاس، یا در موقع امتحان، به گونهای برخورد کند که دانشجوی مسلمان و انقلابی احساس ناامنی کند.1371/08/19
لینک ثابت
دانشجویان را بایستی به سمت رشتههای مورد علاقهشان سوق داد، تا ابتکار و نبوغشان ظاهر شود. گاهی که در تلویزیون با دانشجویی مصاحبه میکنند و میپرسند «آقا، شما با میل خودتان به این رشته رفتید؟» میگوید «نه!» شیوهی کنکور ما اینطوری است! شیوهی مسابقات ورودی دانشگاهها، اینطوری است! هرچه ممکن باشد از این ضعف کناره بگیریم، بهتر است. ببینید آقایان؛ اگر ما استعداد کسی را مورد توجه قرار دادیم و او را در همان جایی که استعداد و میل او هست به کار گماشتیم، امروز هم پیدا شدن ابوعلیسیناها و محمد بن زکریای رازیها و امثال آنها بعید نیست. نباید تصور کرد که چون امروز دنیا در علم خیلی پیشرفت کرده و ما از لحاظ علمی عقب هستیم، پس شکوفایی نبوغها و استعدادها ممکن نیست. نه؛ اینطور نیست که شکوفایی نبوغها و استعدادها، صرفاً در زمانهای رواج پیشرفتهای علمی پیش آمده باشد. البته رواج پیشرفت علمی، برای آموختن، چیز خوبی است. برای دانشجوی متوسط امر خوبی است؛ اما برای دانشجوی ممتاز، شرایط گوناگون، حقیقتاً میتواند سرچشمهی استعداد او را باز کند. باید گشت و این دانشجویان را پیدا کرد. و این نخواهد شد، مگر آنکه هرکس، در رشتهی دلخواه خودش کار کند - در جایی که دوست میدارد، در آنجایی که استعدادش را دارد و در حقیقت برای آن آفریده شده - تا نبوغ و استعداد او ظاهر شود. والّا اگر در جایی برخلاف میل و رغبت و استعداد گماشته شود، اگر استعدادی هم در باطنش باشد، ظهور نخواهد کرد. یکی از راههایش... موضوع «دانشجوی بومی» است. بحمدالله مراکز دانشگاهی، امروز تقریباً در همه جا هست. در بیرجند، در زاهدان، در مشهد، در اصفهان، در شیراز. اینها باید بتوانند دانشجوی خودشان را جذب کنند؛ مگر افرادی که وضع استثنایی داشته باشند و باید منتقل و یا جابهجا شوند.1371/08/19
لینک ثابت
دولت یک دستگاه اجرایی است. یک عده افراد در اینجا هستند که در زمینههای سیاستگذاری، سازماندهی، تجهیزات و کیفیت و چگونگی بهرهگیری، صاحبنظرند. اینها از دانشگاه میخواهند که روی این مسأله برای ما کار کنید. آنها هم کار میکنند؛ هم برای خودشان عامل پیشرفت است و هم دولت میان عدهی معدودی از کارشناسان دستگاههای اداری یا سازمان برنامه و غیره، منحصر نمیماند. ما به این احتیاج داریم.1371/08/19
لینک ثابت
دستگاههای صنعتی و دستگاه معدن و زمینشناسی ما... با مسائلی مواجهند. در دانشگاههای ما عناصر بسیاری هستند که در مسائل زمینشناسی و معدن شناسی واردند؛ متخصصند؛ تحصیل کردهاند. اما یک گوشه نشستهاند و حداکثر در یک کلاس درس میدهند. ما کجا این همه نیرو در زمینهی معدن در وزارتخانهی مربوطه داریم؟ اگر از این استاد و عدهای از دانشجویان او که استعدادهای جوان پرنشاطی هستند، استفاده کنیم، بهرههای زیادی خواهیم برد.1371/08/19
لینک ثابت