دوران ظهور اسلام، دوران اوج سخنوری عرب است، یعنی بعد از دوره جاهلیت دورههای دیگری هم در سخن عربی اعم از شعر و نثر داریم و عمدتاً در شعر. دوران مخضرمین است، بعدر دروان عوائل است، بعد دوران محدثین است. به هرحال شعرای زیادی از برجستگان عالم ادب هستند که همهی اینها به عظمت سخنوران زمان پیغمبر اعتراف دارند یعنی امرء القیس و عنطره و کسانی بودند که قصائد آن روز دنیای عرب بوسیلهی آنها سروده میشد، از لحاظ استحکام و قوت شاعری و چیرهدستی سطح بالا در سخنوران عرب در طول قرون متمادی بودند، یعنی امروز هم که شما یک ادیب عرب را پیدا کنید از معلّقات سبع، همان هفت قصیدهای که هر سال بر دیوار کعبه آویختند برای شما سخن میگوید. عرب آن زمان شعرشناس و شعرفهم بود، حتی روستائیان و بادیه نشینها هم شعرشناس بودند و این در عرب رایج بود. البته الان من نمیدانم در بین اعراب چنین چیزهایی وجود دارد و چقدر با شعر آشنا هستند؟ ولی در گذشتههای دور شعر و شاعری همگانی بوده و من در احوالات شعرای دورههای مختلف عرب این را خواندم که مثلاً یک شاعری مثل: فرزدق یا جریر که هر دو هم عصر بودند. اینها در شعر خودشان وقتی شعر میگفتند میآمدند و در یک نقطهای که محل اجتماع مردم بود و به آن میگفتند نادی که همان معنای باشگاه امروز را داشت شعرشان را میخواندند مردم جمع میشدند با دقت گوش میکردند و لذت میبردند، یعنی چیزی که امروز در زبان فارسی و در زمانهای گذشته هم من در محیطهایفارسی زبان چنین چیزی را نشنیدم و سراغ ندارم.
شعر در جمع فارسی زبانها کالای برگزیده است، یعنی دربارها و آدمهای برجسته و ادبا و هوشمندان جامعه از شعر استفاده میکردند و لذت میبردند، اما در بین عرب اینطور نبود و عامهی مردم از شعر لذت میبردند، یک نفر میآمد شعرش را میخواند مردم کوچه و خیابان از هر طبقهای همه جمع میشدند، مخصوصاً اهل قبایل که شعر را گوش میدادند، بهتر میفهمیدند و لذت بیشتری هم میبردند و ترجیح میدادند. یکی میگفت شعر این خوب است، دیگری میگفت شعر او خوب است یعنی اهل شعر و ادب بودند، شعر را میشناختند.1371/02/02
لینک ثابت