در تحولاتی كه در طول دو سه قرن اخیر، كه قرن انقلابهای بزرگ است، اتفاق افتاده، هرچه من نگاه كردم - حالا شما مطالعه كنید، شاید مواردی را شما پیدا كنید - موردی را پیدا نكردم كه مثل انقلاب اسلامی، تحولی كه در دورهی اول پدید آمد، در دورههای بعد یا دهههای بعد، با همان شكل، با همان هدفها، به سوی همان آرمانها و با همان جهتگیریها ادامه پیدا كند. یا اصلاً ادامه پیدا نكرده، مثل انقلاب شوروی؛ یا ادامه پیدا كرده، منتها با یك فترتی، با یك فاصلهی طولانی زمانی، همراه با مرارتها و محنتها و سختیهای فراوان، مثل انقلاب كبیر فرانسه، مثل استقلال آمریكا؛ حالا تعبیر كنیم به انقلاب یا هرچه. آن اهداف اولیه در نهایت به یك شكلی تأمین شد، اما با زحمات زیاد و با یك فاصلهی طولانی. مثلاً در همین انقلاب كبیر فرانسه، «كبیر» كه میگویند، به خاطر این است كه بعد از این انقلاب، دو سه تا انقلاب دیگر در طول پنجاه شصت سال در فرانسه اتفاق افتاد؛ منتها آن انقلاب اول، انقلاب مهمتر و مؤثرتری بود كه در سال 1789 - برای اینكه یادتان بماند: هزار، بعد هفت، هشت، نُه! این، سال انقلاب كبیر فرانسه است - علیه حكومت سلطنتی فرانسه به وقوع پیوست؛ یعنی همین كاری كه در ایران انجام گرفت. البته آن خانوادهی سلطنتی كه آن وقت در فرانسه حكومت میكردند، خیلی ریشهدارتر و مقتدرتر بودند از این خانوادهی پیزُری پهلوی ما! خانوادهی بوربنها بودند، چند صد سال بود كه اینها بر فرانسه حكومت میكردند، در میانشان پادشاهان بسیار مقتدری از همین سلسله وجود داشتند. این انقلاب در این سالی كه گفتم - 1789 میلادی - اتفاق افتاد.1390/05/19
لینک ثابت