تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوی مستقل ایرانی و برخاستهی از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنی در واقع برخاستهی از اسلام ناب و اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد.1390/02/14
لینک ثابت
تحول
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوی مستقل ایرانی و برخاستهی از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنی در واقع برخاستهی از اسلام ناب و اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد.1390/02/14 لینک ثابت دلیل تحول [در آموزش و پرورش] چیست؟ آخر، بیخودی و بیدلیل که انسان یک چیزی را متحول نمیکند. چرا میخواهیم تحول ایجاد کنیم؟ دلیل سادهاش این است که نظام کنونی آموزش و پرورش ما توانائی لازم را برای تربیت نسلهای گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجهی اول این است که این نظام و این تشکیلات، وارداتی است؛ برخاستهی از نیازهای درونی ما نیست. این، یکی از مشکلات بزرگ ماست. یک وقت تجربههای یک ملت، گذران تاریخىِ زندگی یک ملت، او را به این نتیجه میرساند که باید اینجور تعلیم کند، اینجور تربیت بدهد، اینجور خانه بسازد، اینجور مشی کند، اینجور مدیریت کند؛ این خوب است. انسان باید همیشه از تجارب دیگران هم استفاده کند. ما بدمان نمیآید و ننگمان نمیکند که از دیگران یاد بگیریم. آنچه که بد است، این است که ما بیائیم الگوهای ملتهای دیگر و فرهنگهای دیگر را به طور دربست در بین ملت و کشور خودمان پیاده کنیم و اقتضائات و شرائط و زمینهها را اصلاً در نظر نگیریم. از صد سال پیش، این در کشور ما اتفاق افتاده است. آن کسانی که نیت خوب داشتند و میخواستند کشور را پیش ببرند، اما نفهمیدند چه جور میشود این کشور را پیش برد - حالا آنهائی که مزدور سرویسهای جاسوسی و دولتهای بیگانه بودند، به کنار - فکر کردند باید بروند سر تا پا بشوند به شکل آن بیگانگان، که گفتند ما از سر تا قدم باید فرنگی شویم؛ هم گفتند، هم در نوشتههاشان هست؛ آنها این خطای بزرگ را کردند؛ از جمله آموزش و پرورش ما. خیلی چیزهای دیگر ما هم متأسفانه همین جور بود. اقتصاد ما، معماری ما، زندگی عرفی و فرهنگی ما و خیلی چیزهای دیگر ما به خاطر خیانت یا بدفهمی نخبگان سیاسی دورانهای طاغوت، به این بلا مبتلا شد. خب، الحمدللَّه انقلاب اسلامی آمد مسیر را عوض کرد. ما آمدیم به سمت خودجوشی، خوددانی و خودفهمی؛ لیکن هنوز بسیاری از بنیانها به همان حال سابق موجود است؛ از جمله همین مسئلهی آموزش و پرورش. ما باید از تجربههای دنیا - چه دنیای غرب، چه دنیای شرق؛ ملتهای گوناگون - حتماً استفاده کنیم برای کیفیت بخشیدن به الگوی خودمان. نیاز ما به تحول، از اینجاست. این تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوی مستقل ایرانی و برخاستهی از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنی در واقع برخاستهی از اسلام ناب، اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد. ما بایستی یک چنین الگوئی به وجود بیاوریم. تحول باید ناظر به این باشد. هدف این الگوی جدید، این ترکیب و ساخت جدید برای آموزش و پرورش باید چه باشد؟ هدف، تربیت نیروی انسانىِ طراز جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد، میخواهد خودش به سعادت برسد، دنیا و آخرت خود را آباد کند - همچنان که قرآن به ما یاد میدهد که میتوان دنیا و آخرت را با هم آباد کرد و باید این کار انجام بگیرد - اگر میخواهد به ملتهای دیگر کمک برساند، که «کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس»، شاهد و مبشر ملتهای دیگر باشد، خب، طبیعتاً نیازهائی دارد: باید انسانهای شریف، دانا، با استعدادهای جوشان، دارای ابتکار، دارای اخلاق نیک انسانی، دارای شجاعت، قوّت خطرپذیری، ورود در میدانهای جدید، بدون هیچگونه عقدهی خودکمبینی یا خودبرتربینی، انسانهای دلدادهی به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل، انسانهای صبور، انسانهای بردبار و حلیم، انسانهای خوشبین و انسانهای امیدوار تربیت کنید. اسلام همهی اینها را به صورت بستهی کامل در اختیار همهی معتقدین و مؤمنین خود قرار داده. این بسته را باز کنیم، دانهدانه از این مواد استفاده کنیم، بهرهمند شویم، آنها را بچشیم و درون وجود خودمان ذخیره کنیم. خروجی آموزش و پرورش باید اینجور انسانی باشد. انسانهای تنگنظر، انسانهای بدبین، انسانهای ناامید، انسانهای افسرده، انسانهای بیتقوا، ناپرهیزگار و آلودهدامن نمیتوانند جوامع را پیش ببرند و ملتها را خوشبخت کنند؛ طبعاً نمیتوانند الگو هم باشند. تحول آموزش و پرورش ناظر به این است.1390/02/14 لینک ثابت [در تحول آموزش و پرورش] جهت را مشخص کنید، بدانید چه کار میخواهیم بکنیم. نقشهی جامع برای تحول، در دستمان باشد. بر اساس این نقشهی جامع، اجزای گوناگون را، یکی زودتر، یکی دیرتر، به وجود میآوریم. شما در ذهنتان طرح یک ساختمان کاملِ جامعِ زیبای مستحکم را در یک زمین بزرگ و در جای مناسب میریزید؛ میدانید چه کار میخواهید بکنید. حالا از یک گوشهای شروع میکنید. گاهی یک جزئی از ساختمان را این طرف، گاهی یک جزء دیگر را آن طرف میسازید. آدمی که نگاه میکند، ممکن است نفهمد چه چیزی در خواهد آمد؛ اما شما که نقشه در ذهنتان هست، میدانید چه کار دارید میکنید. هر جزئی، تأمینکنندهی بخشی از آن نقشهی جامع است. این وقتی است که نقشهی جامع داشته باشید. اگر نقشهی جامع وجود نداشت، اگر در این تحول، نگاه کلان وجود نداشته باشد، کارها ممکن است متناقض از آب در بیاید؛ تکراری باشد، زائد باشد، کمبودهای بزرگی به وجود بیاید. 1390/02/14 لینک ثابت |