من توصیههای زیادی داشتم؛ نکات متعددی اینجا یادداشت کردم - که در واقع یک دفترچه است - منتها چون وقت نیست، فقط دو تا نکتهاش را عرض میکنم. یکی همین مسئلهی نقشهی علمی است. نقشهی جامع علمی کشور - آنطور که به من گزارش دادند - خوشبختانه کارهای نهائیاش انجام گرفته و نزدیک به تصویب نهائی و ابلاغ است. اگر چنانچه این نقشهی جامع علمی در اختیار همهی ما در دانشگاهها قرار بگیرد، آن وقت روی این باید کار کرد. همه باید ملتزم و پایبند باشند. اولاً نقشهی جامع علمی احتیاج دارد به یک برنامهی اجرائی. بایستی مسئولین دستگاههای دولتی بنشینند برنامهای را طراحی کنند تا این نقشهی جامع علمی بتواند عملیاتی و پیاده شود و تحقق پیدا کند. به قول یکی از آقایان، فقط این نباشد که ما علم را تولید کنیم، بعد منتشرش نکنیم، بگذاریم کنار، از آن استفاده نکنیم؛ باید از این استفاده کنیم. ثانیاً نقشهی جامع علمی بایستی زنده و پویا و بهروز باشد. ما نمیخواهیم یک چیزی برای سالیان متمادی درست کنیم؛ این مال امروز است. ای بسا تا سه سال دیگر، پنج سال دیگر وضعیت به گونهای بشود که مجبور شویم بخشی از این نقشه را جابهجا کنیم؛ باید بکنیم. نقشه باید زنده و پویا و بهروز باشد؛ یک عدهای باید مراقب این معنا باشند. ثالثاً برنامههای پنج سالهی توسعه در زمینهی آنچه که مربوط به دانش و آموزش عالی است، باید دقیقاً بر طبق نقشهی جامع علمی طراحی و برنامهریزی شود. برنامههای توسعه بایستی از نقشهی جامع علمی در این بخش خاص تبعیت کند. همچنین سازوکار قوی هم برای نظارت وجود داشته باشد؛ که این را هم دوستان گفتند.1389/06/14
لینک ثابت
یکی از آقایان اشاره کردند که ما در برخورد با علوم انسانیِ کنونی، به جای برخورد سلبی با رویکردهای غربی، برخورد ایجابی بکنیم؛ به معنای اینکه رویکردهای اسلامی را مطرح کنیم. بله، اساس قضیه همین است؛ شکی نیست. در خلأ که نمیشود زندگی کرد. وقتی مسئله مطرح شد، پاسخ میخواهد؛ یا پاسخ اوست، یا پاسخ ماست؛ منتها مهم دو چیز است: یکی اینکه همین پاسخی که ما داریم، باید تدوین شود- این کار را شما باید بکنید، این را اساتید حوزه و دانشگاه باید بکنند؛ کی این کار را بکند؟ این که دیگر کار دولتی نیست- دوم اینکه جرأت مناقشهی در رویکرد کنونیِ غربیِ ناشی از لیبرال دموکراسی به وجود بیاید؛ این دو چیز لازم است. این هر دو چیز دست شماست؛ دست اساتید متخصص در علوم انسانی است. البته اینکه گفته شود یک مدیریتی لازم است، یک ساختار ویژهای لازم است، اینها قابل تأمل است، قابل توجه است؛ باید رویش مطالعه کرد، حرف درستی هم هست- لااقل کلیاش درست است- لیکن به هر حال کار، کار اساتید علوم انسانی است.1389/06/14
لینک ثابت
پیشرفت عامل تبدیل شدن کشور از یک نهال به شجره طیبه
یک عدهای نشستند پای دل دانشجو و استاد و آیهی یأس خواندن و یأسپراکنی: آقا نمیشود، آقا نمیتوانیم، آقا فایدهای ندارد. اینها واقعاً مثل موریانهاند؛ موجودات پلید، مخرب، ویرانگر. کشور با طراوتِ تمام دارد پیش میرود. این درخت تناور نهالی بود، امروز بحمداللَّه شجرهی طیبه شده است؛ «کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء».(1) در همهی بخشها ما داریم پیش میرویم. البته چالش هم داریم. آدم اگر بخواهد زمین نخورد، باید راه نرود. بخواهیم راه بیفتیم، زمین خوردن دارد، تنه زدن دارد، تنه خوردن دارد. چالش، خاصیت حرکت یک ملت است؛ بدون چالش که نمیشود. با این طراوت، با این ایستادگی، ملت دارد جلو میرود؛ یک عدهای مینشینند گوشه و کنار، بیخ گوش این، بیخ گوش آن، با دانشجو، با استاد، با هر کدام یک جور، با مردم عادی یک جور، آیهی یأس خواندن و یأسپراکنی. نه، واقع قضیه همین چیزی است که ایشان گفتند.1389/06/14
1 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 24
أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ
ترجمه:
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
لینک ثابت
کسب صفای باطن در ماه رمضان
روزهای آخر ماه رمضان است و حال و هوای دل و جان مردم ما - از جمله شما - حال و هوای عبادت و خشوع و صفاست؛ انشاءاللَّه. در دعاهای این ایام و این شبها خواندید که: «اللّهمّ و هذه ایّام شهر رمضان قد انقضت و لیالیه قد تصرّمت».(1) عرض میکنیم: پروردگارا! شبهای ماه رمضان سپری شد، روزهای ماه رمضان درنوردیده شد و ما نمیدانیم که در این روزها و شبهائی که گذشت، چه مقدار توانستیم ظرف وجود خودمان را از رحمت تو، از عنایت تو لبریز کنیم و چه مقدار بهره ببریم. و عرض میکنیم: «ان لم تکن رضیت منّا فالأن فارض منّا»؛ پروردگارا! اگر تا این لحظه ما نتوانستهایم رضایت و خشنودی تو را کسب کنیم، درخواست و تمنا میکنیم که در همین لحظه رضایت خودت را شامل حال ما بفرما.
خوب، طهارت و صفای نفس برای همه مهم است، برای همه لازم است، در زندگی همه مؤثر است؛ اما به نظر من برای استادان و دانشمندان مهمتر است، مفیدتر است، پرسودتر است. اولاً به خاطر اینکه شما که استاد هستید، بیش از آن مقداری که گفتار شما در تکوین شخصیت شاگرد و جوان اثر بگذارد، منش شما و رفتار شما اثر میگذارد - غالباً اینجور است - به طوری که اگر گفتار شما او را به یک جهتی سوق بدهد، اما رفتار شما همراه با آن جهت نباشد، این رفتار و منش تأثیر میگذارد در مخاطب شما، در شاگرد شما، در آن متعلم و جوانی که دانشجوی شماست. این، یک جهتِ اهمیت صفای نفس است. اگر استاد ما از معنویت و روح باصفا برخوردار باشد، فضای کلاس را، فضای درس را، فضای دل متعلم را منور خواهد کرد. ما به این احتیاج داریم. علاوهی بر این، شما دانشمند هستید؛ لذا دانش اگر با نورانیت همراه باشد، جهت درست را پیدا خواهد کرد.1389/06/14
1 )
إقبالالأعمال، سید بن طاووس ص 198 ؛
أنه كان يقول فی كل ليلة من العشر الأواخر اللهم إنك قلت فی كتابك المنزل شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فعظمت حرمة شهر رمضان بما أنزلت فيه من القرآن و خصصته بليلة القدر و جعلتها خيرا من ألف شهر اللهم و هذه أيام شهر رمضان قد انقضت و لياليه قد تصرمت و قد صرت يا إلهی منه إلى ما أنت أعلم به منی و أحصى لعدده من الخلق أجمعين فأسألك بما سألك به ملائكتك المقربون و أنبياؤك المرسلون و عبادك الصالحون أن تصلی على محمد و آل محمد و أن تفك رقبتی من النار و تدخلنی الجنة برحمتك و أن تتفضل علی بعفوك و كرمك و تتقبل تقربی و تستجيب دعائی و تمن علی بالأمن يوم الخوف من كل هول أعددته ليوم القيامة إلهی و أعوذ بوجهك الكريم و بجلالك العظيم أن ينقضی أيام شهر رمضان و لياليه و لك قبلی تبعة أو ذنب تؤاخذنی به أو خطيئة تريد أن تقتصها منی لم تغفرها لی سيدی سيدی سيدی أسألك يا لا إله إلا أنت إذ لا إله إلا أنت إن كنت رضيت عنی فی هذا الشهر فازدد عنی رضى و إن لم تكن رضيت عنی فمن الآن فارض عنی يا أرحم الراحمين يا الله يا أحد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا أحد و أكثر أن تقول أی [يا] ملين الحديد لداود عليه السلام يا كاشف الضر و الكرب العظام عن أيوب عليه السلام أی مفرج هم يعقوب عليه السلام أی منفس غم يوسف عليه السلام صل على محمد و آل محمد كما أنت أهله أن تصلی عليهم أجمعين و افعل بی ما أنت أهله [أهل] و لا تفعل بی ما أنا أهله »
ترجمه:
محمد بن ابی عمر از مزارم روایت شده است كه امام صادق (ع) در هر شب دهه آخر [این دعا را] می خواند: خداوندا همانا كه در كتاب نازل شده خویش فرمودى: ماه رمضان ماهى است كه قرآن براى هدايت مردم و حجت و برهان بر هدایت و جدایی كننده حق از باطل، نازل گرديده است، پس احترام اين ماه را به واسطه نزول قرآن بزرگ داشتی و آن را به شب قدر مخصوص گرداندی و مقام آن شب را بهتر از هزار ماه قرار دادى اى خدا اينك روزهاى ماه رمضان گذشته شده است و شبهاى آن سپری شده است و ای خدای من حال مرا در اين ماه، تو بهتر از من مىدانى و به شماره اعمالم از همه مردم آگاه ترى پس من از تو آنچه را فرشتگان مقربت و پیغمبران فرستاده شده ات و بندگان شايسته تو از تو درخواست كردند، درخواست مىكنم كه بر محمد و خاندانش درود فرستى و مرا از آتش دوزخ برهانی و به رحمتت به بهشت داخل گردانی و بر من به عفو و بزرگواریت احسان نمایی و نزدیكیم را به درگاهت بپذيری و دعايم را مستجاب كنی و در روز ترس (قیامت) مرا از هراسی كه در روز قیامت مهيا ساختهاى به امان دادنم، منت گذاری. خدایا من به ذات بزرگوارت و به جلال عظمتت پناه مىبرم كه روز و شبهاى ماه مبارك سپری شود و هنوز برای تو بر گردن من ، جرم و گناهى باقى باشد كه مرا به آن گناه بازخواست و مجازات كنى يا گناهی كرده باشم كه نبخشى و خواهى كه از من انتقام آن كشى. اى آقا و مولا و سرورم من، از تو اى كه جز تو خدايى نيست زیرا كه معبودی جز تو نیست می خواهم كه اگر در اين ماه از من خشنود شدهاى پس بر خوشنودی و رضایت برمن بيفزا و اگر از من خشنود نشدهاى، همين ساعت از من خشنود و راضی باش. اى مهربانترين مهربانان، اى خدا اى ذات يكتا، اى غنى بالذات، اى آنكه فرزند نزاده و زاده نشده و او را هیچ همتایی نباشد. و بسیار بگو: اى خدايى كه آهن را برای داود (ع) نرم كردى، اى آنكه سختی و اندوه سخت و بزرگ را از ايوب (ع) برطرف كردى، اى زداینده اندوه يعقوب (ع)، اى برطرف كننده غم يوسف عليه السلام، بر محمد و خاندانش درود فرست آنگونه كه خود شايسته آنی كه بر تمام آنان درود فرستی. با من آن كن كه تو را شايسته است نه آنچه مرا سزاوار آن است.
لینک ثابت
امروز کشور نیازمند یک جهاد علمی است. البته اینجا که عرض میکنم علم، منظورم معنای عام علم است؛ نه فقط علوم تجربی. ما یک جهاد علمی لازم داریم. من حالا خواهم پرداخت به بعضی از مطالبی که برادران و خواهران بیان کردند و اگر یک نقطهنظری باشد، در ذیل بیانات دوستان عرض خواهم کرد؛ اما آنچه که به نظر من جمعبندی همهی مسائل است- که بنده خود را متعهد میدانم که آن را، هم بگویم، هم دنبال کنم، هم با دقت و وسواس و دلواپسی نگاه کنم ببینم به کجا رسید- این است که کشور نیاز دارد به جهاد علمی.
ببینید، جهاد یک معنای خاصی دارد. معنای جهاد فقط تلاش نیست. در مفهوم اسلامی، جهاد عبارت است از آن تلاشی که در مقابل یک دشمن است، در مقابل یک خصم است. هر تلاشی جهاد نیست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شیطان، جهاد در میدان نظامی، مواجههی با یک دشمن است؛ مواجههی با یک معارض است. امروز ما در زمینهی علم نیاز داریم که اینجور تلاشی در کشور بکنیم؛ احساس کنیم موانعی وجود دارد، باید این موانع را برداریم؛ دارد معارضههائی میشود، باید این معارضهها را در هم بشکنیم؛ در زمینهی عرضهی امکانات علمی، خسّتهائی از سوی کسانی که صاحبان آن هستند- که کشورهای پیشرفتهی علمی است- وجود دارد، باید در مقابل این خسّتها از خودمان عزت و جوشندگی و فورانِ از درون نشان بدهیم. امروز دنیا علیرغم تظاهر به سخاوت علمی، در نهایتِ خسّت علمی است. آن کسانی که بر حسب عوامل گوناگونی توانستند در یک برههای پیشرفت علمی را صاحب و مالک بشوند و موتور پیشرفت را سوار بشوند و از همهی بشر جلو بزنند- که همین کشورهای پیشرفتهی غربی هستند، که تقریباً از دورهی رنسانس به این طرف دست اینها افتاده؛ یک روز هم دست ما بود- اینها انحصارگرند، انحصارطلبند؛ اینها نمیخواهند دائرهی این دانش، دائرهی این اقتدار توسعه پیدا کند؛ با دانائی ملتها مخالفند؛ بخصوص بعد از آنکه این دانش در دست آنها وسیلهای شد برای سیاست. استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوی کند، مقتدر کند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگی خودشان را میکردند. بریتانیا کجا، اندونزی کجا؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتی که استعمار از علم زائیده شد و قدرت بینالمللی و قدرت سیاسی متکی به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل کردند.1389/06/14
لینک ثابت
دوستان اشاره کردند به برنامهریزی سیصد ساله. البته من اعتقادی به سیصد سال برنامهریزی ندارم؛ اما این فکر را، این روحیه را میپسندم که احساس کنیم سی سال گذشته، ما قدم اولیم؛ ده قدم بخواهیم برداریم، میشود سیصد سال دیگر. باید بدانیم قدمهای اولیم، باید بدانیم میتوانیم قدمهای بلندتری را برداریم؛ این احساس باید به وجود بیاید. و من اعتقادم این است که این احساس حتماً به وجود میآید؛ کمااینکه این حرکت عظیم علمی، این نوآوری علمی، این تولید علم، این پرداختن به مرزهای دانش، به فکرمان نمیرسید که شدنی باشد؛ خوب، مطرح شد، گفته شد، دنبالگیری شد؛ امروز شما ثمراتش را دارید مشاهده میکنید. بنابراین میتوانیم قدمهای بلندتر را برداریم، میتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم.1389/06/14
لینک ثابت
پایهی علم هم بر فلسفه است؛ فلسفه نباشد، علم وجود ندارد. اگر استنتاج فلسفی نباشد، اصلًا علم میشود بیمعنا. تولید فکر خیلی مهم است. البته تولید فکر از تولید علم دشوارتر است. متفکرین و نخبگان فکری در معرض آسیبهائی هستند که نخبگان علمی کمتر در معرض آن آسیبها قرار میگیرند. بنابراین کار، کار دشواری است؛ اما بسیار مهم است. نکتهای که مطرح کردند، نکتهی درستی بود؛ بنده بهره بردم و این را قبول دارم.1389/06/14
لینک ثابت
نقشهی جامع علمی کشور- آنطور که به من گزارش دادند- خوشبختانه کارهای نهائیاش انجام گرفته و نزدیک به تصویب نهائی و ابلاغ است. اگر چنانچه این نقشهی جامع علمی در اختیار همهی ما در دانشگاهها قرار بگیرد، آن وقت روی این باید کار کرد. همه باید ملتزم و پایبند باشند. اولًا نقشهی جامع علمی احتیاج دارد به یک برنامهی اجرائی. بایستی مسئولین دستگاههای دولتی بنشینند برنامهای را طراحی کنند تا این نقشهی جامع علمی بتواند عملیاتی و پیاده شود و تحقق پیدا کند. به قول یکی از آقایان، فقط این نباشد که ما علم را تولید کنیم، بعد منتشرش نکنیم، بگذاریم کنار، از آن استفاده نکنیم؛ باید از این استفاده کنیم. ثانیاً نقشهی جامع علمی بایستی زنده و پویا و بهروز باشد. ما نمیخواهیم یک چیزی برای سالیان متمادی درست کنیم؛ این مال امروز است. ای بسا تا سه سال دیگر، پنج سال دیگر وضعیت به گونهای بشود که مجبور شویم بخشی از این نقشه را جابهجا کنیم؛ باید بکنیم. نقشه باید زنده و پویا و بهروز باشد؛ یک عدهای باید مراقب این معنا باشند. ثالثاً برنامههای پنج سالهی توسعه در زمینهی آنچه که مربوط به دانش و آموزش عالی است، باید دقیقاً بر طبق نقشهی جامع علمی طراحی و برنامهریزی شود. برنامههای توسعه بایستی از نقشهی جامع علمی در این بخش خاص تبعیت کند. همچنین سازوکار قوی هم برای نظارت وجود داشته باشد؛ که این را هم دوستان گفتند.1389/06/14
لینک ثابت
امروز کشور نیازمند یک جهاد علمی است. البته اینجا که عرض میکنم علم، منظورم معنای عام علم است؛ نه فقط علوم تجربی. ما یک جهاد علمی لازم داریم. من حالا خواهم پرداخت به بعضی از مطالبی که برادران و خواهران بیان کردند و اگر یک نقطهنظری باشد، در ذیل بیانات دوستان عرض خواهم کرد؛ اما آنچه که به نظر من جمعبندی همهی مسائل است- که بنده خود را متعهد میدانم که آن را، هم بگویم، هم دنبال کنم، هم با دقت و وسواس و دلواپسی نگاه کنم ببینم به کجا رسید- این است که کشور نیاز دارد به جهاد علمی.
ببینید، جهاد یک معنای خاصی دارد. معنای جهاد فقط تلاش نیست. در مفهوم اسلامی، جهاد عبارت است از آن تلاشی که در مقابل یک دشمن است، در مقابل یک خصم است. هر تلاشی جهاد نیست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شیطان، جهاد در میدان نظامی، مواجههی با یک دشمن است؛ مواجههی با یک معارض است. امروز ما در زمینهی علم نیاز داریم که اینجور تلاشی در کشور بکنیم؛ احساس کنیم موانعی وجود دارد، باید این موانع را برداریم؛ دارد معارضههائی میشود، باید این معارضهها را در هم بشکنیم؛ در زمینهی عرضهی امکانات علمی، خسّتهائی از سوی کسانی که صاحبان آن هستند- که کشورهای پیشرفتهی علمی است- وجود دارد، باید در مقابل این خسّتها از خودمان عزت و جوشندگی و فورانِ از درون نشان بدهیم. امروز دنیا علیرغم تظاهر به سخاوت علمی، در نهایتِ خسّت علمی است. آن کسانی که بر حسب عوامل گوناگونی توانستند در یک برههای پیشرفت علمی را صاحب و مالک بشوند و موتور پیشرفت را سوار بشوند و از همهی بشر جلو بزنند- که همین کشورهای پیشرفتهی غربی هستند، که تقریباً از دورهی رنسانس به این طرف دست اینها افتاده؛ یک روز هم دست ما بود- اینها انحصارگرند، انحصارطلبند؛ اینها نمیخواهند دائرهی این دانش، دائرهی این اقتدار توسعه پیدا کند؛ با دانائی ملتها مخالفند؛ بخصوص بعد از آنکه این دانش در دست آنها وسیلهای شد برای سیاست. استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوی کند، مقتدر کند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگی خودشان را میکردند. بریتانیا کجا، اندونزی کجا؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتی که استعمار از علم زائیده شد و قدرت بینالمللی و قدرت سیاسی متکی به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل کردند.
حالا یک ملتی اراده میکند و تصمیمی میگیرد که روی پای خود بایستد، از استعداد خود استفاده کند، خوشبختانه این زمینهها هم به یک شکلی برای او فراهم است- ملت ما اینجوری است- شاید بعضی از ملتهای دیگر باشند که اگر چنانچه آنها تصمیم میگرفتند در مسئلهی علم روی پای خودشان بایستند، نمیتوانستند؛ چون نه آن پیشینهی تاریخی را داشتند، نه آن استعداد بومی و منطقهای و ذاتی خودشان را داشتند. کشور ما بحمداللَّه اینها را دارد. انقلاب هم شد، حرکت عظیمی هم انجام گرفت، بیداریای به وجود آمد، احساس توانائیای به وجود آمد، یک حرکت مهمی شروع شد، که خوب، پیشرفتهای فراوانی هم داشته. ما باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که این حرکت در آغاز خود است. ما اول راهیم.
دوستان اشاره کردند به برنامهریزی سیصد ساله. البته من اعتقادی به سیصد سال برنامهریزی ندارم؛ اما این فکر را، این روحیه را میپسندم که احساس کنیم سی سال گذشته، ما قدم اولیم؛ ده قدم بخواهیم برداریم، میشود سیصد سال دیگر. باید بدانیم قدمهای اولیم، باید بدانیم میتوانیم قدمهای بلندتری را برداریم؛ این احساس باید به وجود بیاید. و من اعتقادم این است که این احساس حتماً به وجود میآید؛ کمااینکه این حرکت عظیم علمی، این نوآوری علمی، این تولید علم، این پرداختن به مرزهای دانش، به فکرمان نمیرسید که شدنی باشد؛ خوب، مطرح شد، گفته شد، دنبالگیری شد؛ امروز شما ثمراتش را دارید مشاهده میکنید. بنابراین میتوانیم قدمهای بلندتر را برداریم، میتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم.1389/06/14
لینک ثابت
حالا یک ملتی اراده میکند و تصمیمی میگیرد که روی پای خود بایستد، از استعداد خود استفاده کند، خوشبختانه این زمینهها هم به یک شکلی برای او فراهم است- ملت ما اینجوری است- شاید بعضی از ملتهای دیگر باشند که اگر چنانچه آنها تصمیم میگرفتند در مسئلهی علم روی پای خودشان بایستند، نمیتوانستند؛ چون نه آن پیشینهی تاریخی را داشتند، نه آن استعداد بومی و منطقهای و ذاتی خودشان را داشتند. کشور ما بحمداللَّه اینها را دارد. انقلاب هم شد، حرکت عظیمی هم انجام گرفت، بیداریای به وجود آمد، احساس توانائیای به وجود آمد، یک حرکت مهمی شروع شد، که خوب، پیشرفتهای فراوانی هم داشته. ما باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که این حرکت در آغاز خود است. ما اول راهیم.1389/06/14
لینک ثابت
ما باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که این حرکت در آغاز خود است. ما اول راهیم.دوستان اشاره کردند به برنامهریزی سیصد ساله. البته من اعتقادی به سیصد سال برنامهریزی ندارم؛ اما این فکر را، این روحیه را میپسندم که احساس کنیم سی سال گذشته، ما قدم اولیم؛ ده قدم بخواهیم برداریم، میشود سیصد سال دیگر. باید بدانیم قدمهای اولیم، باید بدانیم میتوانیم قدمهای بلندتری را برداریم؛ این احساس باید به وجود بیاید. و من اعتقادم این است که این احساس حتماً به وجود میآید؛ کمااینکه این حرکت عظیم علمی، این نوآوری علمی، این تولید علم، این پرداختن به مرزهای دانش، به فکرمان نمیرسید که شدنی باشد؛ خوب، مطرح شد، گفته شد، دنبالگیری شد؛ امروز شما ثمراتش را دارید مشاهده میکنید. بنابراین میتوانیم قدمهای بلندتر را برداریم، میتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم.1389/06/14
لینک ثابت
ببینید، جهاد یك معنای خاصی دارد. معنای جهاد فقط تلاش نیست. در مفهوم اسلامی، جهاد عبارت است از آن تلاشی كه در مقابل یك دشمن است، در مقابل یك خصم است. هر تلاشی جهاد نیست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شیطان، جهاد در میدان نظامی، مواجههی با یك دشمن است؛ مواجههی با یك معارض است. امروز ما در زمینهی علم نیاز داریم كه اینجور تلاشی در كشور بكنیم؛ احساس كنیم موانعی وجود دارد، باید این موانع را برداریم؛ دارد معارضههائی میشود، باید این معارضهها را در هم بشكنیم؛ در زمینهی عرضهی امكانات علمی، خسّتهائی از سوی كسانی كه صاحبان آن هستند - كه كشورهای پیشرفتهی علمی است - وجود دارد، باید در مقابل این خسّتها از خودمان عزت و جوشندگی و فورانِ از درون نشان بدهیم. امروز دنیا علیرغم تظاهر به سخاوت علمی، در نهایتِ خسّت علمی است. آن كسانی كه بر حسب عوامل گوناگونی توانستند در یك برههای پیشرفت علمی را صاحب و مالك بشوند و موتور پیشرفت را سوار بشوند و از همهی بشر جلو بزنند - كه همین كشورهای پیشرفتهی غربی هستند، كه تقریباً از دورهی رنسانس به این طرف دست اینها افتاده؛ یك روز هم دست ما بود - اینها انحصارگرند، انحصارطلبند؛ اینها نمیخواهند دائرهی این دانش، دائرهی این اقتدار توسعه پیدا كند؛ با دانائی ملتها مخالفند؛ بخصوص بعد از آنكه این دانش در دست آنها وسیلهای شد برای سیاست. استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوی كند، مقتدر كند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگی خودشان را میكردند. بریتانیا كجا، اندونزی كجا؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتی كه استعمار از علم زائیده شد و قدرت بینالمللی و قدرت سیاسی متكی به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل كردند.1389/06/14
لینک ثابت
نقشهی جامع علمی بایستی زنده و پویا و بهروز باشد.1389/06/14
لینک ثابت
نقشه جامع علمی, برنامههای توسعه
برنامههای پنج سالهی توسعه در زمینهی آنچه كه مربوط به دانش و آموزش عالی است، باید دقیقا بر طبق نقشهی جامع علمی طراحی و برنامهریزی شود.1389/06/14
لینک ثابت
مسئولیت جمهوری اسلامی نسبت به زنان
یکی از خانمها در مورد انتخاب دانشجویان و عدم تناسب پایاننامهها با نیازهای علمی صحبت کردند؛ که بسیار حرف درستی است، جزو حرفهای ما هم هست. همچنین بر لزوم مسیر دوجانبه میان رهبری و جامعهی زنان تأکید کردند. البته نمیشود جامعهی زنان را مقایسه کرد با دانشگاه یا نیروهای مسلح. خوب، جامعهی زنان یعنی نصف بیشتر جمعیت کشور؛ این را نمیشود مثلاً با یک جامعهی دانشگاهی یا فرض کنید یک مجموعهی نظامی مقایسه کرد؛ ولی خوب، حرف درستی است. به هر حال ما باید فکر کنیم و نقطهنظرهای بانوان دانشمند و فرزانه و تحصیلکردهی کشور را بشنویم؛ چون مسائل زنان، مسائل مهمی است؛ راست میگویند. واقعاً امروز مشکل زنان در دنیا - نه تنها در کشور ما - یکی از مشکلات اصلی است. در کشور ما مسائل زنان شاید نسبت به خیلی از کشورهای دنیا، از جمله نسبت به کشورهای غربی، مسائل کمتری است؛ آنجاها مسائلِ خیلی سختتری است.1389/06/14
لینک ثابت
استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوی کند، مقتدر کند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگی خودشان را میکردند. بریتانیا کجا، اندونزی کجا؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتی که استعمار از علم زائیده شد و قدرت بینالمللی و قدرت سیاسی متکی به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل کردند1389/06/14
لینک ثابت