news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرعکسعکسفيلمفيلمشعرشعر
1392/08/24

آخرین شب عزاداری ایام محرم در حسینیه امام خمینی

مداحی آقای محمدرضا طاهری - 00:38:29
سخنرانی حجت السلام رفیعی - 00:45:32
مداحی آقای سادات رضوی به عنوان مداح پیش از منبر - 00:23:59


آخرین شب از مراسم عزاداری محرم ۱۴۳۵ با حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد. در این مراسم آقایان سید علی سادات‌رضوی و محمدرضا طاهری به مدیحه‌سرایی پرداختند. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای متن اشعار این مراسم را منتشر می‌کند.

* متن اشعار خوانده‌شده توسط مداح اهل بیت؛ آقای سید علی سادات‌رضوی
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif یک
باغ خلد مخلّد است حسین
حامی دین احمد است حسین
سرو بستان حیدر و زهرا
گل باغ محمد است حسین
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif دو
ای مهر سپهر ازل از چهره مشعشع
وی عرش حق از خون رضیع تو مرصع
ارباب حقایق همه بی پرده و برقع
چون کعبه به درگاه تو بنشسته مربع
یعنی که تویی کعبه ارباب حقایق
 
ای پیر و مراد دل هفتاد و دو سالک
آن شب که شدی ساقی و دادی یه یکایک
از جام شرف باده حلّت بفنائک
یا لیتنی إنّا معک از خیل ملائک
برخاست که معشوق خدا بود و تو عاشق
 
زان زمره یکی گفت أیا ساقی سرمست
من برخیِ جان تو که جان بی تو نشایست
آن یک به نوا بود که من عبدم و پابست
وین یک به ترنم که نبرّم ز تو من دست
گر دست مرا تیغ ببرّد ز مرافق
 
آنان که ز مهر تو قد افراخته بودند
سر در قدم عشق تو انداخته بودند
در نرد غمت نقد جهان باخته بودند
ماندند که دل از همه پرداخته بودند
ماندند و از آن بزم وفا رفت منافق
 
آن شب که لبت شد مترنّم به مناجات
حاجات چو بردی به درِ قاضی حاجات
دانستم‌ت ای شاه که دیگر شده‌ای مات
مستغرق توحیدی و مستغنی بالذات
چون ذات تو با ذات خدا گشت موافق
 
ای بر دم شمشیر بلا کرده سر ایثار
از تیغ دریغی نشد از بهر تو یک بار
یک تن نشنیدیم بر او این همه آثار
ای زخم تو افزون به تن از لاله به کهسار
داغی‌ست ز داغ تو به هر برگ شقایق
 
تا تیغ ستم خون تو را در دهن آغشت
تیغ غمت احرار جهان را به عزا کشت
تنها نه منم کوفته بر رخ ز غمت مشت
هفتاد و ملت همه از ارمن و زرتشت
دل‌باخته توست به هر دین و سلایق
 
کس چون تو نداده‌ست پسر فدیه به خلاق
کس چون تو نکرده‌ست ز محبوب خود انفاق
سرسلسله عشقی و سرحلقه عشاق
کس چون تو نمانده‌ست چنین بر سر میثاق
کس چون تو نگشته‌ست بدین مرحله واثق
 
آن روز که با کودک شش‌ماهه در آغوش
تو گرم نوا بودی و او واله و خاموش
تیر آمد و زد بوسه از این گوش به آن گوش
افتاد سر طفل از این دوش به آن دوش
آن خون گلو از چه سپردی تو به خالق
 
گویند که سقای حرم قدّ رسا داشت
پایش به زمین اندر و گردن به سما داشت
اسپهبد لشگر بُد و در پنجه لوا داشت
در صولت خود هیمنه شیر خدا داشت
کوچک ز چه شد مضجع آن سرو حدائق
 
دو روز و سه شب جسم تو بر خاک چرا بود
رأس تو به نی زینت افلاک چرا بود
لعل لبت از چوب جفا چاک چرا بود
گر بود بر او خون دل تاک چرا بود
آن هم لب پاکی که به قرآن شده ناطق
 
ای زاده آزاده پیغمبر مرسل
ای سینه بی‌کینه‌ات از مهر مؤمل  
بی غسل و کفن از چه تنت ماند معطل
چون شد که در آن دشت تنت گشت مرمّل
چون شد که سرت گشت از آن جسم مفارق
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif سه
ای یاوران آل پیمبر بنی‌أسد
اجر شما و ساقی کوثر بنی‌أسد
در این زمین به دست شما دفن می‌شود
تنهای پاره پاره و بی سر بنی‌أسد
بهر شما شناختن این همه شهید
در این دیار نیست میسّر بنی‌أسد
من می‌شناسم این شهدا را در این دیار
با آن که بی سرند سراسر بنی‌أسد
انصار أهل بیت خدا و پیمبرند
این جسم‌های پاک و مطهر بنی‌أسد
این بی‌زره‌بدن گل گلزار مجتباست
کز حمله خزان شده پرپر بنی‌أسد
این صحف ورق‌ورق ریخته به خاک
باشد برادرم علی اکبر بنی‌أسد
این جسم چاک‌چاک علمدار کربلاست
عباس نور دیده حیدر، بنی‌أسد
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif چهار
به تاب و تبم من، ز غم لبالم من
اگر که زنده ماندم، رهین زینبم من
 
منم یوسف زهرا، منم یوسف زهرا
که مانده‌ام به صحرا، که مانده‌ام به صحرا  

 
اگر که زنده ماندم، نه این که بود امانم
عدو گمان نمی‌کرد، که من زنده بمانم
 
منم یوسف زهرا، منم یوسف زهرا
که مانده‌ام به صحرا، که مانده‌ام به صحرا 

 
چنان عدو دو پایم، به زیر ناقه بسته
که دانه‌های زنجیر، به استخوان نشسته
 
منم یوسف زهرا، منم یوسف زهرا
که مانده‌ام به صحرا، که مانده‌ام به صحرا 

 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif پنج
از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست


* متن اشعار خوانده‌شده توسط مداح اهل بیت؛ آقای محمدرضا طاهری
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif یک

دانه وحدت بجو هر خوشه را حاصل مخوان
دل بگیر از غیر او هر گوشه‌ای را دل مخوان
خانه آباد دنیا، منزلت‌ساز تو نیست
ای دلت گنج ازل، ویرانه را منزل مخوان
نیست جز با گوهر دریادلی آسودگی
ای صدف، پشت نهنگ دهر را ساحل مخوان
بشنو آوای تشهد را ز اجزای جهان
از خدا غافل مشو، جز خویش را غافل مخوان
شاهدم بیتی ز شعر صائب تبریزی است
شعر او را جز برای مردم کامل مخوان :
«فیض عام حق به ذرّات جهان تابیده است
هیچ نقشی را در این وحدت‌سرا باطل مخوان»
جوهر پرواز را در زیر تیغ آور به دست
مرغ دانا! صید دام و دانه را بسمل مخوان
 
ای دل از مردی بخوان که عشق را آماده بود
سرو آزادی که با هفتاد و دو آزاده بود
 
عاقبت دستش رقم زد سرنوشتی ناب را
بوریای او ربود از مخمل شب خواب را
کیست این سان شمع جانش آب گردد در بلا
روشنی بخشد ولی خورشید عالم‌تاب را؟!
دید کافر مستی خود را به منبر می‌برد
دید مؤمن طاق نسیان می‌کند محراب را
او که دنیا در نگاهش ذره‌ای شوکت نداشت
روز عاشورا چنین فرموده بود اصحاب را:
یا عباد الله لیس الموت إلّا قَنطَرَه
وا نهید ای پارسایان عالم اسباب را
کاروان دل به آهنگ شهادت زنده است
این نوا هر پرده در شور آورد مضراب را
 
می‌توان «هیهات منا الذّله» را همراه شد
تا که همچون او چراغ هر دل آگاه شد
 
ساقیا! آن سکر بی ساغر نمی‌دانم چه شد
آن می رنگین‌تر از کوثر نمی‌دانم چه شد
رفت بالا شعله‌های نفس از دیوار دل
سوخت باغ جان، گل باور نمی‌دانم چه شد
وای بر امّت! به انکار حسینٌمنّی‌اند
آن سفارش‌های پیغمبر نمی‌دانم چه شد
نیزه و شمشیر و تیر و سنگ هم‌پیمان شدند
من در آن لحظه دلِ خواهر نمی‌دانم چه شد
سینه او – عرش – را قاتل به چشم فرش دید
شمر روی سینه‌اش... دیگر نمی‌دانم چه شد
جوشن و پیراهن و عمّامه و نعلین او
هر یکی غارت شد اما سر نمی‌دانم چه شد
سر؟ چرا می‌دانم آن سر در تنور خولی است
لیک در غوغای خاکستر نمی‌دانم چه شد
من نمی‌دانم چه شد اما خدا خود شاهد است
ماجرایی را که تا آخر نمی‌دانم چه شد
من فقط دیدم که نعلِ اسب‌هاشان تازه است
بعد از آن تصمیم شرم‌آور نمی‌دانم چه شد
من که در شام غریبان حال مولایم علی
در غم صدیقه أطهر نمی‌دانم چه شد
پس مسلّم دان که این جا حال زین‌العابدین
وقتِ دفنِ آن تن بی سر نمی‌‌دانم چه شد
شیر دارد مادر و اصغر نمی‌دانم کجاست
آب آزاد است آب‌آور نمی‌دانم چه شد
شوق أحلی من عسل قاسم نمی‌دانم کجاست
مست صهبای ازل اکبر نمی‌دانم چه شد
 
این قدَر دانم شب غم‌ها به پایان می‌رسد
روزگار انتقامِ خونِ یاران می‌رسد
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif دو
تو ای داده از خون به دین آبرو
ز جا خیز و با قاتل خود بگو
 
که بر دخترم هرچه خواهی بزن
ولی تازیانه به زینب مزن
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif سه
لحظه‌ای آتشین است، وقت احیای دین است
روح قرآنم اما، بر زمین است
 
ای شهید توحیدم، غرق خونی خورشیدم
من غروب سرخت را، زیبا دیدم
 
یا حسین یاابن‌الزهرا یاابن‌الزهرا یاابن‌الزهرا
 
ظاهراً یک اسیرم، من فناناپذیرم
می‌روم تا علم را، پس بگیرم
 
پیکر مولایم را، می‌گذارم در صحرا
می‌برندم بی عباس، نامحرم‌ها
 
یا حسین یاابن‌الزهرا یاابن‌الزهرا یاابن‌الزهرا
 
کودکانت سپاهم، تیغ من سوز آهم
عزت حیدری هست، در نگاهم
 
سلسله بر بازویم، رنگ نیلی بر رویم
زیر کعب نی هم از، تو می‌گویم
 
یا حسین یاابن‌الزهرا یاابن‌الزهرا یاابن‌الزهرا
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif چهار
آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم
ماه را شرمنده از آن خلقت زیبا کنم
گشته از داغ خزان پرپر همه گل‌های من
جستجو در بین این گل‌ها گل زهرا کنم
گر به خون قانون آزادی نوشتی در جهان
من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم
تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است
زین زمین تا شام غم برنامه را اجرا کنم
 
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif پنج
قُتِل الحسین بکربلا، ذُبِح العطشان بنینوا
 
خودم دیدم که صحرا لاله‌گون است
زمین کربلا دریای خون بود
خودم دیدم که بر هر برگ لاله
نوشته این سخن با خط خون بود:
 
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را
به هر گل می‌رسم می‌بویم او را
 
قُتِل الحسین بکربلا، ذُبِح العطشان بنینوا
 
اگر کشتند چرا آبت ندادند
تو را زان درّ نایابت ندادند
 
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
 
چرا عمامه‌ای بر سر نداری
چرا انگشت و انگشتر نداری
 
قُتِل الحسین بکربلا، ذُبِح العطشان بنینوا
 
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک‌بالان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
 
کجایی ای امام و رهبر ما
بکش دست نوازش بر سر ما

خدایا رهبر ما را نگه دار
گل پیغمبر ما را نگه دار
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی