سینمای دینی
برای دریافت فایل ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو را کلیک نمایید:
در آستانه برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR کلیپ صوتی «سینمای دینی» را منتشر کرد. این کلیپ صوتی به بازخوانی بیانات حضرت آیتالله خامنهای درباره سینما میپردازد. پیش از این نیز، کلیپهای صوتی «تهاجم هالیوودی» و «نوبتِ سینما» با همین موضوع منتشر شده بود.
متن کامل بیانات رهبر انقلاب که در این کلیپ صوتی میشنوید:
نکته دیگری که آن را یادداشت کردهام و در بیانات آقایان هم مطرح شده بود، بحث هنر دینی است. من میخواهم این را عرض کنم که هنر دینی بههیچوجه به معنای قشریگری و تظاهر ریاکارانهی دینی نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینی به وجود نمیآید. ای بسا هنری صددرصد دینی باشد، اما در آن از واژگان عرفی و غیردینی استفاده شده باشد. نباید تصوّر کرد که هنر دینی آن است که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینی - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینی آن است که بتواند معارفی را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهای پاکی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینی است. اینها حقایقی است که همه پیامبران الهی برای آوردن آنها به میان زندگی بشر، بارهای سنگینی را تحمّل کردند. نمیشود ما اینجا بنشینیم و تلاشهای زبدهترین انسانهای عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بیتفاوت بگذریم. هنر دینی این معارف را منتشر میکند؛ هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی میکند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیهای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. مثلاً هیچ لزومی ندارد که در محاورات سینمایی یا در تئاتر، نام و یا شکلی که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینی باشد؛ نه. شما میتوانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهای نمایشی بیاورید. در این صورت به هنر دینی توجّه کردهاید.
آن چیزی که در هنر دینی بهشدّت مورد توجّه است، این است که این هنر در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هویّت انسان و جامعه قرار نگیرد. جامعه ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احساس هویّت کرد؛ یعنی شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نودونهم در امواج حرکات جهانی، غرق و گم بودیم. انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت میتواند در اساسیترین مسائل جهانی، سخن و موضعی داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجّه به اینکه قدرتمندان و قلدرهای عالم چه میخواهند، ابراز کند و پای آن بایستد. ارزش یک ملت در جامعه بینالملل به این چیزهاست، نه به دنبالهروی کورکورانه؛ آن هم نه از چیزهای خوب، بلکه از نقاط منفی. برای یک ملت، بلهقربانگوی دولتهای گردن کلفتتر و قویتر و ثروتمندتر بودن، ارزش نیست؛ این را انقلاب به ما داد؛ این به برکت اسلام به ما رسید. امروز هم با قدرتِ تمام، نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران در صحنه جهانی به عنوان یک ملت شجاع که در زمینه مسائل گوناگون صاحب ایدهاند، مطرحند. درعینحال ما بیاییم با کمک هنر خود، دائماً از کنار این معنا بساییم، یا آن را به انواع حرفها و لجنها آغشته کنیم. این درست است؟ هنر نباید در این جهت قرار گیرد.
بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر - ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
اهمیت این هنر، مسئولیت شما را هم بالا میبرد. من این را میخواهم عرض بکنم؛ یعنی شماها یک مسئولیت سنگینی دارید. همانطور که دوستان گفتند، هیچکس به شماها دستور نداده که بروید کارگردان یا سینماگر بشوید، این میل، استعداد و شوق شما بوده که وارد این میدان شدهاید؛ اما حالا که وارد شدهاید، این مسئولیت را بپذیرید. شما میتوانید خیلی اثر بگذارید. ببینید! من وقتی به یک واعظ، یک روحانی و یک نویسندهی کتاب دینی - که او هم یک روایتگر حقایق و معارف محسوب میشود - خطاب میکنم و میگویم آقا شما مواظب حرف زدنت، مواظب لغتی که به کار میبری و مطلبی که متناسب با زمان انتخاب میکنی، باش؛ اگر حرفی را که اینجا نباید بزنی، زدی، یا باید بزنی، نزدی، و به خاطر حرف تو یک جوانی به دین بیاعتقاد شد یا یک حقیقتی از حقایق دینی را به خاطر گفتار تو کج فهمید؛ تو پیش خدای متعال مسئولی؛ من میخواهم به شما بگویم، این تذکر به شما که برادر و خواهر عزیز ما هستید و این ابزار هنری بسیار کارآمد در اختیار شماست، طبعاً با یک ضریب خیلی بالایی مضاعف میشود؛ بگویم ده برابر؛ یقیناً بیشتر؛ یعنی شما ببینید تأثیر یک فیلم هنریِ کارآمد در مقایسهی با یک منبر چقدر فاصله دارد!
بیانات بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون - ۱۳۸۵/۰۳/۲۳
هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. کسی که قریحه هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهّد است. هنرمند تنبل و بیتلاش، هنرمندی که برای تعالی کار هنریِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمیکند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است. هنرمند باید دائم تلاش کند. البته ممکن است انسان یک وقت به جایی برسد که بیش از آن نمیتواند تلاش کند - بحثی نیست - اما تا آنجایی که میتواند، باید برای اعتلای قالب هنری تلاش کند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسؤولیت - البته این شور و عشق هم مسؤولیت است؛ آن هم یک دست قوی است که انسان را وادار به کاری میکند و نمیگذارد که احساس تنبلی و تنآسایی، او را از کار باز بدارد - به دست نمیآید.
علاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه میخواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمیشود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرفهای ما گوش میدهد. باید ببینیم به او چه میخواهیم بدهیم. البته بحث اینکه ما وارد کدام دستهبندیِ سیاسی بشویم یا نشویم - این حرفهایی که بعضی از دوستان میزنند - مسائلی است که شما باید از اینها عبور کرده باشید. اینها محلِّ کلام نیست؛ محلِّ کلام، اخلاق و فضیلت است. من مطلبی را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم که گفته بود در یک کار هنری، یک درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ یا احتیاطاً اینگونه بگوییم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسید که این حرف، حرف دقیقی نیست. اگر از من سؤال کنند، من میگویم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اینها با هم منافات ندارند. باید صددرصد کار را با خلاّقیت هنری ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالی و تعالیبخش و پیشبرنده و فضیلتساز پُر کرد و انباشت. آن چیزی که دغدغه برخی آدمهای دلسوز در زمینه مسائل هنری است، این است که ما به بهانه آزادی تخیّل یا آزادی هنری، فضیلتسوزی و هتک اخلاق نکنیم. این بسیار مهمّ است. بنابراین هنرِ متعهّد یک واژه درست است.
هنرمند باید خود را به حقیقتی متعهّد بداند. آن حقیقت چیست؟ اینکه هنرمند در چه سطحی از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه و یا بخشی از آن حقیقت را ببیند و بشناسد، بحث دیگری است. البته هرچه اندیشه و فکر و درک عقلانی بالاتر باشد، میتواند به آن درک ظریف هنری کیفیّت بیشتری بدهد. حافظ شیرازی صرفاً یک هنرمند نیست؛ بلکه معارف بلندی نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمیآید؛ بلکه یک پشتوانه فلسفی و فکری لازم دارد. باید متّکا یا نقطه عزیمت و خاستگاهی از اندیشه والا، این درک هنری و سپس تبیین هنری را پشتیبانی کند. البته همه در یک سطح نیستند؛ توقّع هم نیست که چنین باشند. این در مورد همهی رشتههای هنری صادق است. شما از معماری بگیرید تا نقاشی و طرّاحی و مجسمهسازی و تا کارهای سینما و تئاتر و شعر و موسیقی و بقیه رشتههای هنری؛ همین معنا در آنها وجود دارد. یک وقت شما معماری را میبینید که اندیشهای دارد؛ یک وقت یک معمار از لحاظ اندیشه، لُخت و بیهویّت است و متّکی به فکری نیست. اینها اگر بخواهند بنایی را ایجاد کنند، دو گونه طرّاحی میکنند. اگر ساخت یک شهر را به دست دو نفر آدمِ اینطوری بدهند، یک نیمه آن با نیمه دیگر بهکلّی متفاوت خواهد بود. بههرحال این تعهّد، لازم است.
هنرِ ملتزم و متعهّد، یک حقیقت است و ما باید به آن اقرار کنیم. نمیتوان رها و یله و بیهوا و با انگیزههای روزبهروز و احیاناً پایین و پست یا ناسالم، دنبال هنر رفت و سرافراز بود؛ چون آن ابتهاجی که در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ویژهای دارد که با شادیهای معمولی فرق دارد و در غیرهنرمند اصلاً دیده نمیشود - در صورتی حقیقتاً به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چیزی میرود و چه کار میخواهد بکند، تا با هنرمندیِ خودش احساس رضایت و بهجت کند که آن کار را انجام میدهد. در این صورت باید اخلاق انسانی، فضیلتها و معارف والای دینی و الهی مورد توجّه باشند.
بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر - ۱۳۸۰/۰۵/۰۱