keyword/content
1402/03/21
1402/01/01
1401/09/15
1401/06/30
1401/02/21
1400/12/19
1400/11/10
1400/04/28
1400/04/28
1400/01/01
1400/01/01
1399/12/30
1399/09/05
1399/06/31
1399/05/10
1399/04/22
1399/03/14
1399/03/02
1399/02/28
1399/02/17
1398/11/29
1397/11/22
1397/07/12
1397/06/18
1397/04/09
1397/03/30
1397/03/30
1397/03/07
1397/01/01
1396/11/29
1396/10/06
1396/10/06
1396/05/12
1396/03/31
1396/03/22
1396/03/17
1396/03/14
1396/02/27
1395/11/19
1395/08/12
1395/07/28
1395/07/28
1395/04/12
1395/01/18
1395/01/01
1395/01/01
1394/08/20
1394/08/20
1394/04/20
1394/04/13
1394/02/30
1393/02/23
1393/01/01
1392/05/15
1392/03/14
1392/03/14
1392/01/01
1391/12/21
1391/07/22
1391/07/22
1391/07/20
1391/05/16
1391/05/03
1391/03/07
1390/11/14
1390/07/20
1390/06/09
1390/05/16
1390/03/14
1390/01/08
1389/11/15
1389/07/28
1388/06/29
1388/03/14
1387/10/19
1387/09/24
1387/07/03
1386/10/13
1386/10/12
1386/06/31
1386/02/25
1386/01/01
1385/11/28
1385/08/21
1385/07/13
1385/05/23
1385/02/12
1384/02/14
1384/02/12
1383/11/10
1383/10/19
1383/10/17
1383/09/11
1382/05/15
1380/04/07
1379/12/09
1369/08/28
1368/03/28
1360/09/05

آنچه به طور مجمل میشود گفت، این است که این صنعت (هسته‌ای)، هم از لحاظ پیشرفت کشور و توانایی‌های کشور در عرصه‌های فنّی، اقتصادی، سلامت و غیره که به کشور آبرو میبخشد و زندگی را برای مردم بهتر میکند دارای اهمّیّت است، هم از جهت وزن سیاسی جهانی و بین‌المللی برای کشور؛ یعنی وقتی که شما در بخشهای مختلف این صنعت پیشرفت دارید و دارید کار انجام میدهید و گره‌گشایی میکنید، مراکز اطّلاعاتی جهان و بسیاری از سیاستمداران دنیا و شاید خیلی از دانشمندان و اهل مطالعه میفهمند و این برای کشور آبرو است؛ پس پیشرفت این صنعت از لحاظ بین‌المللی و از لحاظ وزن و جایگاه و آبروی ملّی هم دارای اهمّیّت است. این، دو جهت. جهت سوّم از لحاظ روحیه‌ی اعتماد به نفْس ملّی است. خب می‌بینید، دستگاه‌های مختلف تبلیغاتی دشمنان با همه‌ی وجود دارند کار میکنند که کشور را بی‌آینده نشان بدهند، جوانها را مأیوس کنند؛ این دیگر در فضای مجازی، در تلویزیون‌ها، در اظهارات سیاسی مشهود است. این کار شما درست نقطه‌ی مقابل این حرکت دشمن است؛ یعنی روح امید را، روح اعتماد به نفْس را در ملّت تزریق میکند؛ مردم، جوانها، نخبگان، میفهمند که چه میدانهای اساسی و مهمّی را میتوانند کشف کنند، تصرّف کنند و بپیمایند.

آنچه بنده به عنوان تحوّل عرض میکنم، بکلّی متفاوت است با این تحوّلی که گاهی در زبان دشمنان تکرار میشود. آنچه بنده از کلمه‌ی تحوّل به عنوان تحوّل اراده میکنم، عبارت است از تغییر بخشها و نقاط معیوب؛ چه در نظام اسلامی، چه در جامعه‌ی ایرانی. ما نقاط معیوب داریم، بخشهای ضعیف داریم، ضعفهایی داریم؛ این ضعفها را باید شناسایی کنیم، این نقاط را باید مشخّص کنیم و با اراده‌ی قاطع ــ که حالا خواهم گفت که کار آسانی هم نیست ــ ضعفها را برطرف کنیم و تبدیل به قوّت کنیم که بعضی از مثالهایش را بعداً عرض خواهم کرد.
البتّه این کار دشوار و سنگینی است و احتیاج دارد به اعتماد به نفس ملّی. اگر یک ملّتی به استعدادهای خود اعتماد دارد، به توانایی‌های خود اعتماد دارد، قادر به اقدامات تحوّلی است؛ ملّتی که اعتماد به نفس دارد، میتواند اقدامات تحوّلی را بخوبی به سرانجام برساند؛ مسئولان این ملّت هم جرئت میکنند که دم از تحوّل بزنند و اقدام به تحوّل بکنند. خب، ملّت ما بحمدالله از اعتماد به نفس برخوردار است؛ ملّت ما، ملّتی است دارای عزّت نفس، دارای اعتماد به نفس، استقلال‌خواه، شجاع که حالا نمونه‌هایش را همه‌ی شماها دیده‌اید و من هم یک چند نمونه‌ای بعداً عرض خواهم کرد. ملّت ما در عرصه‌های مختلف نشان داده که به خودش اعتماد دارد، به توانایی‌های خودش اعتماد دارد.

انقلاب اسلامی ایران مثل همه‌ی انقلابها، بنیانهای پیشین را تغییر داد؛ یعنی طبیعت انقلاب، تهاجم به بنیانهای پیشین است؛ طبیعت هر انقلابی این است. انقلاب می‌آید برای اینکه بنیانهای اقتصادی غلط، بنیانهای فرهنگی غلط، بنیانهای سیاسی غلط را تغییر بدهد و دگرگون بکند. انقلاب آمد این بنیانها را تغییر داد؛ همیشه همین ‌جور بوده، در صدر اسلام هم همین اتّفاق افتاد.
خب حالا مراد ما از بنیانهای فرهنگی غلط چیست. مراد، گزاره‌های غلطی است که بر اذهان مردم حاکم است. ذهن مردم بتدریج و تحت عوامل مختلف، تحت تأثیر گزاره‌های غلطی قرار میگیرد. حالا مثلاً در انقلاب ما یکی از گزاره‌های غلط که میشود مثال زد، مسئله‌ی «نمیتوانیم» بود. یعنی واقعاً بر ذهنیّت جامعه‌ی ما، جوانان ما، «نمیتوانیم» حاکم بود.

... این یک گزاره‌ی فرهنگی رایج بود: «نمیتوانیم»؛ که این خودکم‌بینی ملّی، عدم اعتماد به نفس ملّی بود. یا مثلاً شیفتگی نسبت به غرب: هر چیز غربی از نظرشان شیرین بود؛ افتخارِ به کار بردن لغات فرنگی؛ هر لغت فرنگی را به کار میبردند، افتخار میکردند. و از این قبیل صدها مورد میشود [مثال زد]؛ یعنی گزاره‌های کلیدی، چیزهایی که واقعاً در زندگی بشر تأثیر میگذارد، اینها وجود داشت؛ چه در زمینه‌های اجتماعی که مثال زدم، چه در زمینه‌های شخصی، در زمینه‌های زندگی شخصی، آن فرهنگهای غلطی که رایج بود در ذهن ماها، که حالا مثالهای فراوانی دارد که وقت را من نمیگیرم؛ انقلاب آمد اینها را، این بنیانها را، بعضی را متزلزل کرد، بعضی را بکلّی از بین برد، جایگزین کرد؛ «نمیتوانیم» را «میتوانیم» کرد؛ شیفتگی نسبت به غرب را‌، تبدیل کرد به اعتراض نسبت به غرب و انتقاد نسبت به غرب. در مسائل شخصی، خودشیفتگی و خودپسندی و میل به شهرت و مانند اینها را تبدیل کرد به ایثار، ازخودگذشتگی، عدم اصرار بر آوردن نام خود. و این چیزها خب یک چیزهای خیلی مهمّی است؛ انقلاب این کارها را انجام داد؛ و این تغییر فرهنگی به معنای واقعی کلمه اتّفاق افتاد.

در مجموعِ جهاد دفاع مقدّس، ملّت ایران فهمید که پیروزی، پیشرفت، عقب ماندن دشمن، صیانت کشور، با مقاومت به دست می‌آید نه با تسلیم؛ این را فهمیدیم؛ این را ملّت ایران به دست آوردند؛ این شد یک اصل برای ما. ما از این اصل در بسیاری از مسائل گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و غیره استفاده کردیم و استفاده میکنیم. موضع کشور در بسیاری از این مسائل و سرفصل‌ها موضع ایستادگی است، موضع اقدام است، موضع پیشرفت است، نه موضع تسلیم و عقب‌نشینی. این احساس که باید مقاومت کرد، موجب شد که هم اطمینان و اعتماد به نفْس داخلی به وجود بیاید ــ یعنی در داخل سیاسیّون کشور، عناصر فعّال کشور، فعّالان فرهنگی کشور، یک اعتماد به نفسی پیدا کنند در همه‌ی قضایای گوناگونی که برای یک کشور پیش می‌آید و یک اطمینانی پیدا کنند ــ و هم به دشمن یاد داد که در محاسبات خودش قدرت داخلی ایران را به حساب بیاورد، مقاومت ایران را به حساب بیاورد. ما خوشبختانه با همین روحیه توانستیم تعدادی از نقشه‌های مهمّ دشمن را به شکست بکشانیم. نیروهای سیاسی ما، نیروهای نظامی ما توانستند در بسیاری جاها دشمن را ناکام بگذارند؛ دشمن فشار حدّاکثری را تحمیل کرد، ناکام شد؛ دشمن طرح خاورمیانه‌ی جدید را به میدان آورد، ناکام ماند؛ دشمن تعرّض به مرزهای ما را از هوا و دریا به نحوی شروع کرد، ناکام ماند؛ پرنده‌ی هوایی‌اش را زدند، متجاوز دریایی‌اش را تصرّف کردند؛ اعتماد به نفْس ملّی یعنی همین؛ این ناشی از همان اصل آموخته‌شده‌ی در دفاع مقدّس است که مقاومت، راه صیانت کشور است.

در مورد آموزش و پرورش، یک نکته‌ی کلّی‌ای وجود دارد که بنده روی آن تأکید میکنم، در صحبتها و نوشته‌ها هم تکرار شده این معنا. ما بایستی کاری کنیم که دانش‌آموز ما دارای هویّت ملّی بشود؛ هدف از تربیت دانش‌آموز، از آمدن این دانش‌آموز به مدرسه، به دبستان یا دبیرستان، صرفاً این نباشد که بخواهد درس یاد بگیرد. خب بله، درس هم باید یاد بگیرد، علم هم باید بیاموزد، امّا مهم‌تر از علم‌آموزی یا لااقل در حدّ علم‌آموزی این است که او احساس هویّت بکند، یک انسان باهویّت ساخته بشود در اینجا که هویّت ملّی و احساس اعتماد به نفْس ملّی پیدا بکند و کودک ما از عمق جان، با افتخارات کشور آشنا بشود؛ این چیزی است که امروز وجود ندارد. خیلی از افتخارات هست؛ حالا ایشان اسم مرحوم آقای کاظمی‌آشتیانی را آوردند؛ شما بین بچّه‌های مدارستان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی‌آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی‌ای که این مرد و این جوان داشت ــ جوان هم بود ــ می‌شناسند و مثلاً فرض کنید رونالدو را چند درصد می‌شناسند! گاهی اوقات بچّه‌های کوچک خانواده‌ی ما اسمهایی را هم می‌آورند که من حتّی نمیتوانم یاد بگیرم آن اسمها را! قشنگ اینها را می‌شناسند، [میدانند] این چه‌کاره است. ما چرا افتخارات ملّی خودمان را نمی‌شناسیم؟ این خیلی مهم است.
یک بخش از این چیزهایی که میگوییم «هویّت ملّی» همین است که افتخارات ملّی را، گذشته‌ی علمی را، گذشته‌ی سیاسی را، گذشته‌ی بین‌المللی را بشناسند، تلاشی که شده و مجاهدتی که شده بشناسند. قضایای انقلاب را چه تعدادی از این بچّه‌های امروز، نسل سوّم و چهارم، درست میدانند؟ از امام بزرگوار، بجز اسم و بجز بعضی از همین تعبیرات ستایش‌آمیز، چقدر اطّلاع دارند؟ از دانشمندان کشور چقدر اطّلاع دارند؟ اینها افتخارات ملّی است. با آرمانهای انقلاب چقدر آشنا هستند؟ خب این انقلابی که توانست این طوفان عظیم را برپا کند، این اقیانوس را به حرکت دربیاورد، شوخی نیست؛ [اینکه] یک حرکت انقلابی بتواند یک کشوری را در تمام اجزائش به حرکت دربیاورد ــ یعنی در دوران انقلاب، راه‌پیمایی‌هایی که میشد، تظاهراتی که میشد، فقط مربوط به تهران یا فلان شهر بزرگ نبود، در فلان روستا هم همین تظاهرات انجام میگرفت ــ این یعنی تلاطم یک اقیانوس.
چه چیزی بود که توانست اینها را این جور حرکت بدهد؟ امام چه کار کرد؟ امام چه میگفت؟ حرف امام چه بود؟ بیست و چند جلد اظهارات امام و فرمایشات امام و نوشته‌های امام امروز در دسترس است؛ چقدر خوانده شده؟ چقدر توجّه شده به اینها؟ آرمانهای انقلاب را بدانند. فقط هم دانستن نیست؛ با اینها آمیخته بشوند؛ این جوان و نوجوان، در دبستان و دبیرستان، آمیخته‌ی با این آرمانها بشود و جان او، دل او، با اینها آشنا بشود. خب بله، ما احتیاج به فرمول شیمی و ریاضی و زبان خارجی و امثال اینها هم داریم؛ این حرف ما به این معنا نیست که ما درس را کنار بگذاریم؛ نه درس که لازم است، ما که معتقدیم پرچم علم را باید هر روز بیشتر بلند کرد در کشور، منتها در کنارش پرچم هویّت ملّی، هویّت افتخار‌آمیز، هویّت انقلابی، هویّت اسلامی هم باید بلند بشود.

یک رکن مهمّ اقتدار ملّی، آن چیزهایی است که به طور مستقیم به توده‌ی ملّت برمیگردد؛ مثل اتّحاد ملّی، مثل اعتماد ملّی، مثل امید ملّی، امید عمومی، مثل اعتماد به نفْس ملّی. یک وقت هست جنابعالی که مسئول فلان بخش دستگاه اداره‌ی کشور هستید، آدم دارای اعتماد به نفْسی هستید امّا یک کاری میخواهید انجام بدهید که احتیاج به کمک مردم دارد؛ [اگر] مردم این اعتماد به نفْس را نداشته باشند، شما نمیتوانید این کار را انجام بدهید؛ که بنده مفصّل راجع به این اعتماد به نفْس ملّی یک وقتی صحبت کردم. یا استحکام ایمان ملّی؛ یک اصولی وجود دارد که ملّت ما به این اصول مؤمن است؛ این ایمان موجب شد که در آن وقتی که در دست مردم هیچ اسلحه‌ای نبود، حتّی سنگ هم خیلی اوقات نبود، توانستند در مقابل گلوله‌ی نظامیان رژیم طاغوت بِایستند و او را سرنگون کنند؛ [این] بر اثر ایمان بود. این ایمان ملّی خیلی سرمایه‌ی ارزشمندی است؛ حفظ ایمان ملّی، یکی از این سرمایه‌ها است که به مردم ارتباط پیدا میکند. یا مسئله‌ی معیشت عمومی یا مسئله‌ی روان بودن مسائل اجتماعی… لذا به همین دلیل که چون حضور مردم بسیار مهم است و حضور مردم هم وابسته‌ی به این چیزها است، شما می‌بینید که شیاطین کوچک و بزرگ در صدد اغوای مردمند؛ [همان جور] که رئیسشان گفت «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین»، دائم مشغول اغواء [هستند]؛ به وسیله‌ی این رسانه‌هایی که امروز دیگر خیلی آسان کرده رساندن هر حرفی را، هر دروغی را و تزیین کردن و توجیه کردن هر حرف غلطی را، دائم به اعماق ذهنیّات جامعه چیزهایی را میرسانند. اغواء میکنند دیگر؛ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین؛ برای اینکه بتوانند مردم را از آن ایمان، از آن اعتماد، از آن امید، از آن اعتماد به نفْس، از این چیزهایی که گفتیم منصرف کنند و آنها را مأیوس کنند، اعتماد به نفْس آنها را سلب کنند، اعتماد به مسئولین را از آنها سلب کنند، اتّحاد ملّی را تضعیف کنند؛ دائم در حال یک چنین کارهایی هستند؛ و این کاری است که دشمن میکند.

جهش تولید اهمّیّت دارد چون اگر واقعاً تولید را بتوانید جهش بدهید، همه‌ی شاخصهای اقتصادی مهمّ کشور تغییر پیدا میکند، تحوّل پیدا میکند؛ تولید این جوری است؛ یعنی اشتغال پایدار به وجود می‌آید، بیکاری کاهش پیدا میکند، صادرات رونق پیدا میکند، درآمد ارزی برای کشور فراهم میشود، نرخ تورّم کاهش پیدا میکند؛ علاوه‌ی بر اینها استقلال اقتصادی در کشور به وجود می‌آید و این موجب عزّت ملّی است -کشورها با استقلال اقتصادی، با توانایی‌های اقتصاد داخلی‌شان افتخار میکنند و سربلند میشوند- عزّت و امنیّت ملّی را تأمین میکند، اعتماد به نفْس ملّی را بالا میبرد و اقتصاد کشور را در مقابل تکانه‌هایی که از بیرون تحمیل میشود یا در داخل به وجود می‌آید حراست میکند و حفظ میکند، که البتّه در سیاست اقتصاد مقاومتی که اعلان شد، همه‌ی اینها در نظر گرفته شده و گفته شده.

صراط مستقیمی که مناسک حج -سعی و طواف و عرفات و جمرات- و شعائر و شُکوه و وحدت حج به ما نشان میدهد، توکّل به خدا و توجّه به قدرت لایزال الهی، و اعتماد به نفْسِ ملّی، و اعتقاد به تلاش و مجاهدت، و عزم راسخ بر حرکت، و امید وافر به پیروزی است.

صراط مستقیمی که مناسک حج -سعی و طواف و عرفات و جمرات- و شعائر و شُکوه و وحدت حج به ما نشان میدهد، توکّل به خدا و توجّه به قدرت لایزال الهی، و اعتماد به نفْسِ ملّی، و اعتقاد به تلاش و مجاهدت، و عزم راسخ بر حرکت، و امید وافر به پیروزی است.

اگر بخواهیم یک مقایسه‌ی کوچک و پُرمعنا با هنگام ورود کشور در قرن قبلی -یعنی ۱۳۰۰- بکنیم، ۱۳۰۰(۱) آغاز دیکتاتوریِ وابسته‌ی رضاخان بود که در واقع کودتای انگلیسی به وسیله و به دست رضاخان بود و در حقیقت حکمرانیِ وابسته و دیکتاتوری و انگلیسی در کشور بود؛ این ورود در ۱۳۰۰ بود. امسال ورود در ۱۴۰۰، سال انتخابات است، یعنی حکمرانی مبتنی بر استقلال، بر آراء مردم، بر اتّکاء به نفْس و اعتماد به نفْس ملّی؛ این ورودِ امسال ما در این قرن، [واجد] یک تفاوت به این مهمّی با ورود در سال ۱۳۰۰ و ورود در قرن چهاردهم بوده است. امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند همه‌ی امور ما را با همین نسبت به سمت جلو و به سمت پیشرفت هدایت بفرماید.

حالا بعضی از آمریکایی‌ها روی همان قرارداد برجام هم حرف دارند. شنیدم بعضی از آمریکایی‌ها میگویند که امروز شرایط سال ۹۴ و ۹۵ که برجام امضا شد فرق کرده، تغییر کرده، پس باید برجام هم تغییر پیدا کند؛ بنده قبول دارم، بله، امروز شرایط نسبت به سال ۹۴ و ۹۵ تغییر کرده منتها به نفع آمریکا تغییر نکرده، به نفع ما کرده؛ شرایط تغییر کرده به نفع ایران نه به نفع شما! ایران از ۹۴ تا امروز خیلی قوی‌تر شده، توانسته به خودش متّکی باشد و اعتماد به نفْس پیدا کرده؛ شما از ۹۴ تا حالا بی‌آبرو شده‌اید! یک دولتی سر کار آمد در آمریکا که با حرفش، با عملش، با رفتارش و بعد هم با کناره‌گیری‌اش کشور شما را مفتضح کرد. مشکلات اقتصادی، تمام مجموعه‌ی کشور شما را فرا گرفته؛ یعنی این جور نیست [که به نفع شما باشد]. بله شرایط عوض شده، [امّا] به ضرر شما؛ اگر چنانچه بنا است برجام تغییر پیدا کند، باید به نفع ایران تغییر پیدا کند نه اینها. ما بحمدالله تحریمها را بی‌اثر کردیم؛ با شرکتهای دانش‌بنیان فراوان، حرکت عظیم جوانان، ابتکارهای گوناگون در این زمینه؛ ان‌شاء‌الله همین راه را هم ادامه خواهیم داد، امّا شما روزبه‌روز گرفتارتر شُدید؛ تا امروز هم گرفتارید؛ معلوم نیست سرنوشت این رئیس‌جمهور هم چه جوری خواهد شد.

شعار جهش تولید به معنای واقعی کلمه یک شعار به تمام معنا انقلابی است، شعار مهمّی است. جهش تولید اگر بدرستی در کشور اتّفاق بیفتد -که ان‌شاءالله اتّفاق خواهد افتاد- هم تأثیرات عمیق اقتصادی در کشور میگذارد -در مورد ارزش پول و بقیّه‌ی مسائل عمده‌ی اقتصادی تأثیر میگذارد- و هم علاوه‌ی بر آنها موجب اعتماد به نفْس ملّی میشود، موجب رضایتمندی عمومی مردم میشود، تضمین‌کننده‌ی امنیّت ملّی میشود؛ یعنی اگر تولید جهش‌یافته در کشور ان‌شاءالله اتّفاق بیفتد که امیدواریم اتّفاق بیفتد، این عوارض مهم و این منافع بزرگ بر آن متحقّق میشود.

بسیج یادگار بزرگ و درخشان امام راحل، و مظهر اقتدار ملی، و نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت است.
در دفاع از کشور و استقلال و ثبات آن، در خدمات حیاتی با مقیاس گستره‌ی کشوری، در فعالیتهای پیشرو علمی و فناوریهای نوین، در رویکردهای ارزشی و ایجاد فضای معنوی، همه جا نام بسیج برده میشود و حضور بسیج جلوه میکند. ایمان، و عزم، و احساس مسئولیت، و اعتماد به نفس، پایه‌های اصلی این توانائیها و گره‌گشائیها است. و اینها خود نعمتها و موهبتهای خداوند است که باید با شکر الهی و مراقبت دائمی، آنها را حفظ کرد و بر آن افزود.

دفاع مقدس به ملّت ما روحیه‌ی خودباوری داد. این خودباوری در بین جمع کثیری از مردم که خوشبختانه امروز شما در میدان علم و در میدانهای گوناگون -[یعنی] ساخت‌وساز و دیگر چیزها- گاهی مشاهده میکنید، عمدتاً به خاطر دفاع مقدّس است؛ یعنی فرض کنید که یک جوان بیست‌وچندساله با اقتدار تمام، با اطمینان به نفْس تمام، یک جمعیّتی را ، یک لشکر را دنبال خودش راه می‌انداخت میرفت و به دشمن ضربه‌ی قاطع میزد؛ این به مردم احساس خودباوری میدهد، احساس اطمینان به نفْس میدهد. و دفاع مقدّس توانست ثابت کند که ملّت ایران از ورطه‌هایی مثل ورطه‌ی جنگ تحمیلی میتواند با سربلندی، سر بلند کند.

شکّی نیست که تحریم یک جنایتی است از طرف آمریکا، ضربه‌ای است که آمریکا حواله کرده به ملّت ایران؛ لکن ایرانی زیرک از این حمله، از این دشمنی حُسن استفاده را کرده و سود برده؛ یعنی کارهایی کرده که به کوری چشم دشمن و بر خلاف نظر دشمن تحقّق پیدا کرده. مردم ما، جوانهای ما، مسئولین ما، دانشمندان ما، فعّالان سیاسی و اجتماعی ما این تحریم را وسیله‌ای قرار دادند برای اینکه اتّکاء به نفْس ملّی را افزایش دهند. میدانید دیگر که تحریمهای ثانویه یعنی آمریکا به همه‌ی شرکتها، به همه‌ی کشورها، به همه‌ی افراد میگوید که شما حق ندارید مثلاً فلان جنسی را که ایران لازم دارد به او بدهید؛ خب طبعاً آن چیزی که ما لازم داریم از خارج بیاوریم، به دست ما نمیرسد؛ این موجب شد که کسانی در داخل، در موارد متعدّد -یک مورد و دو مورد نیست، صدها مورد است- وقتی که دیدند دستشان به خارج نمیرسد، به فکر بیفتند که در داخل تولید کنند.

اگر چنانچه این تفکّر و روحیه‌ی خوداتّکائی و اعتمادبه‌نفْس ملّی -که امروز خوشبختانه عمومیّت پیدا کرده و بخصوص در بین قشر جوان تحصیل‌کرده‌ی با عزم و اراده رشد پیدا کرده- و این اعتماد به نیروی داخلی در اقتصاد به همین شکل پیش برود و امیدهای واهی‌ای که گاهی انسان مشاهده میکند به بیرون از مرزها وجود دارد و اقتصاد کشور را شرطی میکند نسبت به تصمیم‌گیری بیگانگان، اگر چنانچه وجود نداشته باشد یا ضعیف بشود و اعتماد ملّی افزایش پیدا کند، به نظر بنده همه‌ی این مشکلاتی که امروز در اقتصاد وجود دارد قابل رفع و برطرف کردن است. بایستی از این بنیه‌ی قوی کشور استفاده کرد.

ملّت ایران نسبت به خود یک نگاه حقارت‌پندارانه داشت؛ یعنی اینکه این ملّت بتواند بر اراده‌ی قدرتها، بر اراده‌ی ابرقدرت‌ها فائق بیاید، مطلقاً به ذهن احدی خطور نمیکرد. نه فقط حالا اراده‌ی قدرتهای جهانی، حتّی اراده‌ی قدرتهای داخلی، حتّی اراده‌ی فلان مسئول -فرض کنید که- یک اداره‌ی امنیّتی یا انتظامی، اصلاً به ذهن مردم خطور نمیکرد که بتوانند غلبه کنند بر اراده‌ی صاحبان اراده‌های تلخ و خطرناک. احساس حقارت میکردند، احساس توانایی نمیکردند؛ امام این را تبدیل کرد به احساس عزّت، احساس اعتماد به نفْس، و مردم را از این حالت که حکومت استبدادی را یک امر طبیعی بدانند -که این‌ جور بود؛ آن زمان تصور ماها کأنّه این بود که خب بالاخره یک شخصی در رأس مملکت هست و اراده‌ی او حاکم است؛ خب طبیعت مسئله همین است و اصلاً این را یک امر طبیعی و عادّی میدانستیم- تبدیل کردند به انسانهایی که خودشان نوع حکومت را تعیین میکنند. از شعارهای مردم در انقلاب، اوّل، نظام اسلامی، حکومت اسلامی، بعد هم جمهوری اسلامی بوده؛ مردم خودشان تعیین‌کننده بودند، مطالبه‌کننده بودند؛ بعد هم در انتخابات‌های گوناگون شخص حاکم را، اشخاص مورد مسئولیّت در بخشهای مختلف حکومت را مردم معیّن کرده‌اند؛ یعنی حالت خودحقیرپنداری که در مردم بود، بکلّی تبدیل شد به حالت عزّت و اعتماد به نفْس ملّی.

سیاست عمده‌ی استکبار و صهیونیسم، کمرنگ کردن مسئله‌ی فلسطین در ذهنیّت جوامع مسلمان و به سَمت فراموشی راندن آن است. و فوری‌ترین وظیفه، مبارزه با این خیانتی است که به دست مزدوران سیاسی و فرهنگی دشمن در خودِ کشورهای اسلامی صورت میگیرد. و حقیقت آن است که مسئله‌ای به عظمت مسئله‌ی فلسطین چیزی نیست که غیرت و اعتماد به نفْس و هوشمندی روزافزون ملّتهای مسلمان، اجازه‌ی فراموش شدن آن را بدهد؛ هر چند آمریکا و دیگر سلطه‌گران و پادوهای منطقه‌ای آنان همه‌ی پول و توان خود را برای آن به کار گیرند.

دشمن سیاست تلاش برای تحقیر ملّت را ادامه میدهد؛ یعنی امروز هم همان سیاستها را دارند [ادامه میدهند؛] یعنی دشمن مأیوس نشده است از اینکه بتواند در روحیات مردم تأثیر بگذارد. این نکته را بایستی همه‌ی ما در تحلیل‌هایمان، در اظهارنظرهایمان، در اعتراضهایمان در نظر بگیریم که دشمن امروز در صدد این است که این احساس عزّت را، احساس قدرت را، اطمینان به نفسْ ملّی را مخدوش کند و از بین ببرد. البتّه دشمن تلاش میکند، خدای متعال هم عکس این را تقدیر کرده. همین حادثه‌ی کرونا موجب شد که مردم احساس عزّت بیشتری پیدا کنند؛ خب شما ملاحظه کنید، در غرب، در کشورهای غربی، در آمریکا چه خبر است. همین حادثه‌ که اینجا هم آمد، آنجا هم رفت؛ آنجا ببینید وضع چه‌ جوری است، اینجا وضع چه‌ جوری بود: مدیریّتی که شد، حضوری که مردم پیدا کردند، کارهای بزرگی که در این زمینه انجام گرفت. یا [مثلاً] پرتاب ماهواره، یا کارهای علمی‌ای که الان دارد انجام میگیرد برای شناخت همین ویروس. اینها همه حوادثی است که خدای متعال [مقدّر کرده]؛ یا این نهضت عظیم کمک مؤمنانه و خدمتی که انجام گرفت. پس شرایط کشور، اینها است. آن جبهه‌بندی هست، آن دشمنی هست، آن ظرفیّتها هست و این احساس عزّت و قدرت هم در کشور وجود دارد.

تولید داخلی برای اقتصاد کشور و اقتصاد سالم، حیاتی است، لکن فقط این نیست. تولید از لحاظ سیاسی، یک کشور را دارای اعتماد به نفْس میکند، ملّت را دارای احساس عزّت میکند. اینکه ملّت احساس کنند که نیازهایشان در داخل کشورِ خودشان به وسیله‌ی خودشان تأمین میشود، برای یک ملّت خیلی مایه‌ی عزّت و افتخار است؛ تا اینکه ببینند هر چه لازم دارند، بایستی از دیگران بگیرند؛ بایستی از دیگران آن را التماس بکنند؛ [دیگران هم] گاهی بدهند، گاهی هم ندهند؛ و انواع و اقسامش را بدهند؛ یعنی گاهی خوبش را بدهند، گاهی بدش را بدهند؛ اینکه خود یک ملّت بتواند تولیدکننده و تأمین‌کننده‌ی نیازهای خودش باشد، به او اعتماد به ‌نفْس میدهد، به او احساس عزّت میدهد؛ پس می‌بینید مسئله‌ی تولید، ابعادی فراتر از ابعاد اقتصادی محض دارد.

سابقه‌ی دلبستگی و انفعال در مقابل دشمن هم بایستی یک نقطه‌ی منفی ]برای انتخاب نماینده[ به شمار بیاید و مردود به حساب بیاید. کسانی که این سابقه را دارند که در مقابل دشمن منفعلند، در مقابل دشمن قدرت ایستادگی ندارند، اعتماد به نفْس ندارند، اینها انصافاً برای نمایندگی این ملّت مناسب نیستند. این ملّت اعتماد به نفْس ملّی دارد؛ ملّت ما اعتماد به نفْس ملّی دارد، که هر کسی نگاه کند به کشورِ ما همین را احساس میکند.

فرصتهای مادّی کشور نیز فهرستی طولانی را تشکیل میدهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند میتوانند با فعّال کردن و بهره‌گیری از آن، درآمدهای ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بی‌نیاز و به معنی واقعی دارای اعتمادبه‌نفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند.

مهم این است که شما جوانها تصوّر نکنید که راهی که پیش ‌روی ما است، یک اتوبان آسفالته‌ی بی‌مانع است؛ نه‌. راه پیشرفت به روی ما باز است امّا راه پُرپیچ‌و‌خمی است، راه دارای فراز‌و‌نشیبی است، موانعی در این راه وجود دارد، دشمن به‌طور کامل در مقابل ما فعّال است. ما باید در مقابله‌ی با موانع، این راه را طی کنیم؛ این [کار] شرایطی دارد.

گام دوّم، اعتماد‌ به نفْس و عزم بر ایستادگی است. آدمهای بی‌روحیه، مردّد، ترسو، فرصت‌طلب، خودکم‌بین، در این میدان هیچ هنری نمیتوانند نشان بدهند، اگر مانع برای دیگران درست نکنند. خودشان که هیچ‌ کاری نمیتوانند بکنند، گاهی مانع هم در مقابل دیگران به وجود می‌آورند؛ مأیوسند، دیگران را هم مأیوس میکنند؛ تنبلند، دیگران را هم وادار به تنبلی میکنند. قرآن کریم درباره‌ی گروهی از افرادی که در آن‌وقت بودند، این‌جور میفرماید: لَو خَرَجوا فیکـُم ما زادوکُم اِلّاخَبالًا وَ لَاَوضَعوا خِلالَکُم‌؛ یعنی اینها اگر به میدان جهاد هم با شما بیایند، شما را به فساد میکشانند؛ حتّی اگر با شما به میدان جهاد هم بیایند، در میان شما اختلال ایجاد میکنند؛ کمک که نمیکنند، مانع راه هم میشوند. البتّه جوانهای ما در همه‌ی آن جهادهایی که قبلاً اسم آوردم و گفتم، به این بلیّه مبتلا نبودند؛ اعتماد ‌به نفْس داشتند، شجاعت داشتند، تردید نداشتند، بزدل و ترسو نبودند؛ که اگر بودند، کارها پیش نمیرفت.

برای هوشمندان عالَم شگفت‌آور است که جمهوری اسلامی با اتّکاء به خدای متعال و با تکیه به قدرت ملّی توانسته است آمریکا را در عمده‌ی هدفهای خودش در این منطقه شکست بدهد. این حرفی نیست که ما اینجا بزنیم؛ این حرفی است که تحلیلگران سیاسی دنیا به آن اعتراف میکنند و از آن شگفت‌زده میشوند؛ این واقعیّتی است. قدرتهای استکباری بیش از آنچه در واقع توانایی و اقتدار داشته باشند، با تشر، با اخم، با ابراز قدرت، کار خودشان را پیش میبرند. اگر ملّتی از این تشر نترسید، از این اَخم جا نخورد، اگر ملّتی به قدرت خود اعتماد کرد، اطمینان کرد و با شجاعت قدم در میدان حق و عدالت گذاشت، ابرقدرت‌ها را به عقب‌نشینی وادار میکند و شکست میدهد.

انقلاب که شد -حالا عوامل انقلاب، تحلیل و تفسیر طولانی‌ای دارد- این بند از دست‌و‌پای مردم برداشته شد، این زنجیر گسسته شد. مردم اسیر بودند، بی‌اختیار بودند، دیگران مسلّط بودند؛ این سلطه از سر ملّت ایران برداشته شد، ملّت ایران طعم استقلال و آزادی را چشید. با حضور ملّت ایران در میدانهای انقلاب و پیروزی این انقلاب، اعتمادبه‌نفس ملّی به وجود آمد؛ مردم ایران فهمیدند که کاره‌ای هستند، میتوانند در اوضاع کشورشان اثر بگذارند، آن هم این‌جور اثری، و ریشه‌ی سلطنتِ به قول آنها ۲۵۰۰ساله را از اعماق زمین بِکَنند، بیندازند در مزبله؛ مردم این را احساس کردند و این، اعتمادبه‌نفس داد به ملّت ایران. این اعتمادبه‌نفس ملّی با نیروی ایمان همراه بود؛ ما مثل بعضی از کشورهای دیگری که انقلاب کردند، بی‌خدا، بی‌توکّل، بی‌معنویّت نبودیم که وسط راه بمانیم؛ ایمان، ما را نگه داشت، ما را حفظ کرد، ما را هدایت کرد، ما را پیش برد؛ این ایمان گوهر ذی‌قیمتی بود؛ روحی بود در کالبد این حرکت عمومی؛ روح امید را ایمان در ما زنده کرد؛ روح ایثار و فداکاری را ایمان در ما زنده کرد.

من حالا باید اظهار تأسّف کنم که متأسّفانه مطالعه‌ی تاریخ در بین جوانان ما، مردم ما یک‌قدری ضعیف و کم‌رنگ است، وَالّا اگر انسان تاریخ را بداند، میبیند این ملّت، هم در تاریخ برجسته است، هم در زمان حاضر. در تاریخ، ملّت ما نماد ایمان، نماد علم، نماد اعتماد‌به‌نفس، نماد افتخار به داشته‌های خود و نماد پایداری است؛ در تاریخ این‌جور است. من یکی دو نمونه با اشاره عرض بکنم؛ ببینید، سلجوقی‌ها در قرنهای پنجم ششم هجری به‌طرف ایران آمدند؛ یک عدّه از جنوب به‌طرف ایران آمدند، یک عدّه از شمال به‌طرف آسیای صغیر رفتند. آن جماعتی که رفتند آسیای صغیر، زبان آنها را تغییر دادند، تمدّنشان را تغییر دادند، فرهنگشان را تغییر دادند، همه‌چیزشان را عوض کردند؛ آناتولیِ قدیمِ دولتِ بیزانس را اینها رفتند به آنچه فرهنگ خودشان بود، تبدیل کردند. آنهایی که از جنوب آمدند -که همین سلجوقی‌های ایران هستند- در تمدّن ایران و فرهنگ ایران هضم شدند؛ همانها بودند امّا اینجا هضم شدند؛ نه‌فقط در تمدّن و فرهنگ ایرانی هضم شدند بلکه ناچار خودشان به مبلّغان و مروّجان فرهنگ ایرانی تبدیل شدند. شما نگاه کنید در دوران سلجوقی، هنر ما، معماری ما، شعر ما، نثر ما در چه اوجی قرار دارد! اینها ایرانی نبودند -سلجوقی بودند، بیگانه بودند- امّا ایران اینها را در دل خودش هضم کرد؛ معنای اقتدار یک ملّت و استحکام یک ملّت این است.

در دوره‌ی خود ما، چهل سال است که سخت‌ترین دشمنی‌ها دارد با این ملّت میشود، که از این سخت‌تر دیگر؟! واقعاً با هیچ ملّتی این اندازه خصمانه برخورد نشده؛ خصمانه و جامع‌الجهات. یک جبهه‌ی احزاب عجیب‌وغریبی مثل جنگ احزاب صدر اسلام در ابعاد چند میلیون برابر، علیه جمهوری اسلامی تشکیل شده، همه‌جور کاری که توانسته‌اند انجام داده‌اند؛ تحریم کرده‌اند، تبلیغات کرده‌اند، جنگ کرده‌اند، توطئه‌ی امنیّتی کرده‌اند؛ همه‌جور کاری که میتوانستند انجام داده‌اند. شما امروزِ این ملّت را مقایسه کنید با چهل سال قبل، اوّل انقلاب؛ اقتدار این ملّت، عظمت این ملّت، پیشرفت این ملّت، علم این ملّت، حضور قوی بین‌المللی این ملّت قابل مقایسه‌ی با اوّل [نیست]. روزبه‌روز پیشرفت کرده؛ ملّت، این است. شما عصاره‌ی فضایل این ملّتید؛ پس ببینید، بدانید چه‌جوری باید رفتار کنید. این ملّت، ملّتی است که باایمان است، باعلم است، بااعتمادبه‌نفس است، مستقل است، امتیازات خودش را میداند و بر این امتیازات پا میفشارد. چهل سال از انقلاب میگذرد.

در مسیر انقلاب یک صیرورت دائمی‌ای وجود دارد که این صیرورت دائمی، بتدریج آن آرزوهای بزرگ را، آن ارزشهای والا را، آن آرمانها را در جامعه تحقّق میبخشد. خب، حالا این آرمانهای بزرگ چیست؟ من شش‌ هفت مورد از این آرمانهای بزرگ را ذکر میکنم؛ البتّه فقط اینها نیست.
...
دوّم، اعتمادبه‌نفس ملّی؛ که بنده روی این اعتمادبه‌نفس ملّی مفصّلاً بحث کرده‌ام -در سالهای گذشته، در مجامع بزرگ- که این اعتمادبه‌نفس ملّی، راه وابستگی را میبندد. اگر این اعتمادبه‌نفس وجود داشت، ملّت احساس نمیکند که به وابستگی نیاز دارد، بلکه از وابستگیِ به دیگران میگریزد.

در بابِ ارزشهای اصلیِ انقلاب و شعارهای انقلاب و اصول بنیادین انقلاب، آنچه من میتوانم عرض بکنم این است که انقلاب، امتحان خوبی در این زمینه پس داده است؛ یعنی ملّت ایران توانسته است اصول بنیادین را و شعارهای اصلی انقلاب را به همان استحکامِ اوّل، تا امروز حفظ کند. شعارها و ارزشهای اصلی اینها است: استقلال، آزادی، مردم‌سالاری، اعتماد به نفس ملّی و خود‌باوری ملّی، عدالت، و برتر و بالاتر از همه‌ی اینها تحقّق و پیاده شدن احکام دین و شریعت در کشور؛ این شعارها با همان طراوتِ اوّل حفظ شده است.

ارزش و اصل دیگر، اعتماد به نفس ملّی و خودباوری ملّت ایران است یعنی ملّت، در مقابل دیگران احساس انفعال و سرافکندگی نداشته باشد؛ یعنی روحیه‌ی «ما میتوانیم»؛ این امروز بحمداللّه در کشور وجود دارد. البتّه عرض کردم، شرح اینها و آمارهای مربوط به اینها طولانی است و اینها را در جلسه‌ی دیگری عرض خواهم کرد. امروز بحمداللّه ملّت ما و جوانان ما روی پای خودشان می‌ایستند و احساس استقلال و خودباوری میکنند.

اثر مردم‌سالاری زنده کردن استعدادها هم هست؛ وقتی مردم وارد میدان شدند، به مردم اعتماد شد، به مردم اعتنا شد، این‌جوری میشود. حسّ اعتماد به نفس ملّی در مردم زنده میشود؛ آن‌وقت در میدانهای علمی پیشرفت میکنند، در میدانهای صنعتی پیشرفت میکنند، در دانشهای نوپدید پیشرفت میکنند، در تأثیرگذاری سیاسی در منطقه پیشرفت میکنند؛ اینها همه ناشی از حضور مردم و تأثیرگذاری مردم بر حوادث کشور است؛ کشور و ملّت عظمت پیدا میکند.

در آن پروپاگاندای غربی، فریب افکار عمومی اشکالی ندارد، بازیگری اشکالی ندارد، رفتارهای هنرپیشه‌وار اشکالی ندارد، دروغ گفتن اشکالی ندارد. هرچه انسان را به آن نتیجه‌ی مادّی برساند، در پروپاگاندای غربی جایز است؛ [امّا] در تبلیغ اسلامی ابداً. در تبلیغ اسلامی صداقت، امانت‌داری، احساس مسئولیّت و مانند اینها لازم است.
قهراً افکار عمومی وقتی‌که در یک مسئله‌ای فعّال شد و صاحب‌نظر شد، به طور طبیعی جسمها را به حرکت در‌می‌آورَد، ذهنها را به حرکت درمی‌آورَد، ابتکارها را وارد میدان میکند. به طور طبیعی در تبلیغ اسلامی، فرصتها و تهدیدها برای مردم بیان میشود؛ دشمنها و دوستها برای مردم معیّن میشوند، شناسانده میشوند؛ اعتماد به نفس به مردم داده میشود؛ اینها در تبلیغ وجود دارد. ... امید و اعتماد، در تبلیغ باید وجود داشته باشد. برای یک ملّت بدترین حادثه این است که اعتمادبه‌نفس‌اش را از دست بدهد، امیدش به آینده را از دست بدهد.
برادران عزیز، خواهران عزیز! بدانید امروز بیشترین نقشه‌ی دشمنان، این کارهای عظیم، متّوجه این است که ملّت ایران این اعتماد به نفسی را که دارد از دست بدهد. حالا من خواهم پرداخت به این قضیّه، عرض خواهم کرد. تلاش مهمّ جنگ نرم دشمن، امروز متوجّه این است که ملّت ایران امیدش را از دست بدهد.

ما در مورد فضای مجازی این را میگوییم ؛ میگوییم مواظب شلّیک توپخانه‌ی دشمن باشید در این فضا؛ حواستان باشد. از این فضا، دشمن علیه هویّت شما، موجودیّت شما، نظام شما، انقلاب شما استفاده نکند. آمارهای بی‌پایه میدهند، دروغ میگویند، نسبت دروغ میدهند، چهره‌های مورد قبول مردم را -که باید مردم به اینها اعتقاد داشته باشند- تخریب میکنند، موفّقیّتهای انقلاب را کتمان میکنند، دروغ‌انگاری میکنند؛ ناموفّقیّتها را، ضعفها را، کاستی‌ها را اگر یکی است هزار تا جلوه میدهند، اگر یک‌جا است به همه‌جا تعمیم میدهند؛ کارهای دشمن اینها است دیگر؛ اینها کارهای دشمن است؛ برای چه؟ برای اینکه راز پیروزی انقلاب اسلامی را دشمن فهمیده؛ رازش اعتقاد مردم و ایمان مردم است؛ میخواهد این ایمان را از بین ببرد. حالا اگر در طبقات سنین بالا نتوانست، [میخواهد] این اعتقاد را در جوان و نوجوان و نسل نو از بین ببرد که دیگر مردم پشت سر این انقلاب و این نظام نَایستند؛ هدفش این است. اینکه مردم را ناامید کنند، مردم را بدبین کنند، اعتماد به نفس مردم را بگیرند، آینده را تاریک نشان بدهند، کاری است که امروز دشمن دارد میکند.

دشمن مشغول دشمنی است، کارهای گوناگونی انجام میدهد؛ منتها به فضل الهی، به توفیق پروردگار، ملّت ایران و مسئولان کشور آبدیده شده‌اند.
ما را تحریم کردند؛ تحریم البتّه مشکلاتی را برای کشور به وجود می‌آورد، در این تردیدی نیست، لکن تحریمها موجب شد که ما چشممان بر روی امکانات خودمان باز شد. خیلی از ظرفیّتها را دارا بودیم، [امّا] نمیدانستیم، از آنها غافل بودیم. وقتی تحریم شدیم، به خود آمدیم؛ نگاه کردیم، ظرفیّتهای موجود داخلی را پیدا کردیم و از آنها استفاده کردیم. امروز علی‌رغم میل دشمن و خواست دشمن، ما قوی هستیم؛ ازلحاظ سیاسی قوی هستیم، ازلحاظ نظامی قوی هستیم، ازلحاظ امنیّتی قوی هستیم. امروز جمهوری اسلامی بمراتب قوی‌تر و مقتدرتر از سالهای اوّل است، با وجود این‌همه تحریم، با وجود این‌همه دشمنی؛ معنایش این است که ما از ترفندی که دشمن علیه ما به کار بُرد، به نفع کشور و به نفع خودمان استفاده کردیم. دشمنی‌های صریح دشمن، ما را مقاوم‌تر کرد. نه‌فقط دشمنی‌های صریح؛ بعضی‌ها بصراحت دشمنی میکنند -مثل آنهایی که امروز سر کارند در آمریکا و بعضی جاهای دیگر- [امّا] دشمنی‌های بعضی‌ها به‌صورت دست چدنی در دستکش مخملین است، که ما قبلاً عرض کردیم؛ آن هم دشمنی است. در مقابل این دشمنی‌ها، ما به فضل پروردگار، به توفیق و هدایت الهی، مقاوم‌تر شدیم؛ اعتماد‌به‌نفس‌مان افزایش پیدا کرد. ما امروز بمراتب از سالهای اوّل قوی‌تریم. راه‌های مقابله‌ی با دشمن را هم بلدیم. امروز به توفیق الهی، ملّت ایران راه‌های مقابله‌ی با ترفندهای دشمن را یاد گرفت؛ مسئولین بلدند، میدانند چه‌جور باید برخورد کنند با دشمن، که برخورد میکنند؛ امکانات هم بیشتر داریم، از دشمن و ترفندهای دشمن هم هیچ هراسی نداریم.

نظام اسلامی حرفهای زیادی دارد؛ حرفهای تازه‌ی زیادی دارد- و در دهه‌های آینده، نیروی انسانی ما، نیرویی که امروز شما دارید تربیت میکنید، با همّت خود، با عزم خود، با سواد خود و دانشی که آموخته، با روحیّاتی که به او داده شده، خواهد توانست این حصار وابستگی و تعطیل و مانند اینها را بشکند و واقعاً یک حرکت به معنای واقعی بکند و ایران و ایرانی در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد؛ یا این خواهد شد، یا خدای نکرده، وارد یک دوران تحقیرشدگی طولانی دیگری خواهد شد، اگر چنانچه این خصوصیّات را نیروی انسانی ما نداشته باشد؛ اگر نیروی انسانی ما وابسته اندیشید، وابسته حرکت کرد، از وابستگی خوشش آمد، قدر استقلال را ندانست، قدر اسلام و ارزشهای اسلامی را ندانست، به خودش بی‌اعتماد بود -اگر این‌جور بود- آن‌وقت ما وارد یک دالان تاریک طولانی دیگری خواهیم شد، مثل همین دورانی که در زیرسلطه‌ی غرب از اندکی قبل از مشروطه تا قبل از انقلاب قرار داشتیم که با زحمت زیاد و با تلاش زیاد، توانستیم خودمان را به یک نحوی نجات بدهیم؛ باز وارد همان فرآیند تلخ دشوار گذشته خواهیم بود. این بستگی دارد به اینکه شما امروز این دانشجو را چه‌جوری پرورش بدهید. بنابراین پرورش دانشجو به نظر من خیلی مهم است.
 شما جوان را باید تربیت کنید برای آن صورت اوّل؛ برای اینکه این جوانی که امروز شما تربیت میکنید، بتواند در قبال قضایای آینده و حوادث و تحوّلات مهمّی که جهان در مقابل خود دارد -نه فقط کشور ما یا منطقه‌ی غرب آسیا که البتّه تحوّلات جهانی، اینجا هم اثر دارد یا یکی از مراکز مهمّش اینجا است، لکن تحوّلاتی که من عرض میکنم تحوّلات جهانی است؛ زمینه‌های علمی و عملی و سیاسی و تقسیم قدرت و امثال اینها؛ تحوّلات عجیبی وجود خواهد داشت- یک عنصری باشد مقاوم، با عزم و اراده، با ایمان، دارای اعتماد به نفْس، کاربلد، کاردان، آگاه باشد، عمیق باشد، انقلابی باشد، متدیّن باشد تا بتواند در آن روز کشور را به راهی که شایسته‌ی او است ببرَد.

من در صحبت اوّل سال، شاید مجملاً یک فهرستی از دستاوردهای کشور در زمینه‌های مختلف -در زمینه‌های زیرساختی، در زمینه‌های نیروی انسانی؛ در زمینه‌های گوناگون- گفتم؛ چون بعضی حاضر نیستند اینها را اقرار کنند، اعتراف کنند؛ [حتّی] بعضی از خود مسئولین هم غفلت میکنند از آنچه دستاورد انقلاب است. [اینکه] با این مسائلی که برای کشور پیش آمد، با این‌همه مشکلات، با تحمیل جنگ، با تحمیل تحریمهای کذائی، با دشمنیِ صریح و واضحِ قدرتهای مسلّط دنیا، کشور توانسته است این دستاوردها را به دست بیاورد، اینها نیست جز اینکه کشور احساس هویّت کرد؛ ملّت ایران هویّت خودش را فهمید، شناخت، احساس موجودیّت کرد، با قوّت و قدرت حرکت کرد؛ این احساس هویّت چنین حالتی را به انسان میدهد؛ این اعتماد‌به‌نفس را به انسان میدهد.

دو دسته کشور در دنیا به‌ وجود آمد -که [این] مربوط به مثلاً دو سه قرن پیش به این‌طرف است- کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه. کشورهای مسلّط، البتّه عمدتاً یا عموماً کشورهای اروپا بودند. حالا دلایلی هم دارد که چرا و چگونه شد که این کشورها شدند کشورهای مسلّط؛ چه خصوصیّتی وجود داشت که به اینجا منتهی شد؛ آیا ازلحاظ خلقت، اینها مثلاً یک امتیازی دارند؟ ازلحاظ ذهنیّت، اینها یک برتری‌ای دارند؟ یا نه، یک عواملی پیش می‌آید و یک بخشی از دنیا یا یک کشوری از کشورهای دنیا یک رجحانی بر دیگران پیدا میکند. بالاخره دلایلی دارد که حالا نمیخواهیم وارد آن دلایل بشویم؛ یعنی بحث ما این نیست. به‌هرحال این اتّفاق افتاد: کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه.
 خب، یک دوگانه‌هایی به وجود آمد
...
 
 اعتماد به نفس و انفعال؛ این هم یک دوگانه‌ی دیگر است. کشورهای مسلّط، اعتماد به نفس داشتند، حرف میزدند، توقّع میکردند، دنیا را متعلّق به خودشان میدانستند؛ [امّا] این مجموعه‌ی زیر سلطه که البتّه خیلی هم ازلحاظ کمیّت بیشتر بودند، اینها دچار انفعال، دچار وادادگی و ضعف نفس بودند.
 صدور جهان‌بینی و فرهنگ و رسوم و عادات؛ یکی از به‌اصطلاح لوازم و تبعات این نظام سلطه‌، این است که آن کشورهایی که ابتکار دارند، پیشرفت دارند، اعتماد به نفس دارند؛ عادات خودشان و رسوم خودشان و جهان‌بینی خودشان را منتقل میکنند به کشورهای زیر سلطه؛ اینها هم از آنها قبول میکنند؛ به‌صورت کتاب، به‌صورت تحقیقات و انواع و اقسام [دیگر] که اینها هرکدام شواهد تاریخی واضح و روشنی دارد که [اگر] اهل مطالعه باشید و اینها را دنبال کنید، کاملاً پیدا میکنید. آن‌وقت علاوه‌ی بر همه‌ی اینها، برنامه‌ریزی برای ادامه‌ی همین حالت. یعنی آن کشورهایی که مسلّط بودند، برنامه‌ریزی علمی دقیقی کردند برای اینکه این حالت ادامه پیدا کند؛ یعنی ابدی بشود؛ تغییرپذیر نباشد. یک همچنین حالتی در دنیا به وجود آمد. این وضعیّت دنیا در این دو سه قرن اخیر بوده.

انقلاب را بزرگ بدارید، گرامی بدارید، شما که دلسوز کشور و ملّت هستید ارزشهای انقلاب را به‌معنای واقعی کلمه زنده کنید و احیاء کنید؛ کشور به این احتیاج دارد. این‌جور نباشد که ما به‌خاطر اهداف کوتاه‌مدّت، به‌خاطر تحوّلات گوناگون عرصه‌ی سیاستهای روزمرّه و زودگذر، از آن ارزشهای والا فراموش کنیم، انقلاب را فراموش کنیم. امروز ما اگر میخواهیم در میدان علم پیش برویم، در میدان سیاست پیش برویم، در میدان اقتصاد پیش برویم، اگر میخواهیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، احتیاج داریم به جرئت و اعتمادبه‌نفسی که انقلاب به یک ملّت میدهد و به ما داد. آن جرئت و اعتمادبه‌نفس را از بین نبرید، آن را تضعیف نکنید. امروز ملّت ایران به آن اعتمادبه‌نفس نیاز دارند؛ امروز هم جوان ما آماده است برای اینکه در راه‌های بزرگ، در کارهای بزرگ سینه سپر کند، وارد بشود، وارد میدان بشود؛ من عرض میکنم ما در داخل کشور میلیون‌ها جوان داریم که اگر تجربه‌ای مثل تجربه‌ی سالهای ۶۰ برای کشور پیش بیاید، قطعاً اینها با کمال قدرت، با کمال عزّت نفس، با کمال دلاوری و عزم وارد میدان میشوند و کشور را حفظ میکنند و نگه میدارند.

همه مراقبت کنند و بدانند که ملّت ایران دشمن دارد؛ در مقابل دشمن باید چهره‌ی ملّت، چهره‌ای باشد که حاکی باشد هم از تصمیم، هم از اطمینان به نفْس؛ سکینه و آرامش. این دو چیز باید وجود داشته باشد. عزم و تصمیم راسخ، آنجایی که باید تصمیم گرفت، و در هر حال توکّل به خدای متعال و اعتماد به نفْس و احساس قدرت و توانایی که خوشبختانه ملّت ایران این را دارند، انسان این را احساس میکند. خب حالا در بحثها و حرفهای انتخاباتی، گاهی یک حرفهایی زده شد که شایسته‌ی ملّت بزرگ ایران نبود، لکن حضور مردم همه‌ی این مسائل را حل خواهد کرد؛ این چیزها تأثیری در حضور مردم نخواهد گذاشت ان‌شاءالله و به توفیق الهی. ان‌شاءالله مردم -زن و مرد- در سرتاسر کشور شرکت خواهند کرد و آبرو خواهند بخشید به نظام جمهوری اسلامی، با حضور خودشان، با عزم راسخ خودشان.

ملّت ایران راه خودش را پیدا کرده؛ ملّت ایران حرکت را با منطق و عقلانیّت و با توکّل به خدا، با قدرت، با سرعت، با اطمینان به نفس دارد پیش میبرد و این راه را طی میکند. امروز ملّت ایران به خودش اطمینان دارد؛ جوانهای ما با اطمینان به نفس کار میکنند؛ دستگاه‌های دانشگاهی ما، مجموعه‌های دانشگاهی ما مملو و سرشار است از فکر و ابتکار که امروز در زمینه‌ی علم دارد انجام میگیرد؛ در زمینه‌ی ساخت‌وساز هم همین‌جور است؛ در زمینه‌های گوناگون هم همین‌جور است؛ عقلانیّت حرف اوّل را در کشور دارد میزند، منتها با توکّل به خدای متعال، با اعتماد به خدای متعال. ما میدانیم که ملّت ایران در این راه مطمئنّاً پیروز خواهد شد و به نتایج مطلوب خودش، به آرمانهای مطلوب خودش خواهد رسید.

عزیزان من! خودتان را برای آینده آماده کنید؛ خودتان را برای اداره‌ی این کشور آماده کنید. علاج مشکلات این کشور -چه مشکلاتی که امروز داریم، چه مشکلاتی که بعدها خواهیم داشت، چه مشکلاتی که هر کشوری و هر ملّتی دارد؛ بالاخره هیچ کشوری که بدون مشکل نیست- و حلّ این مشکلات، در گرو جوشیدن اراده و استقامت از درون ملّت است؛ از درون ملّت بایستی اراده، استقامت، عزم راسخ، ایستادگی بجوشد؛ چشمها، باز؛ روحیّه‌ها با توکّل به خدا و اعتمادبه‌نفس، قوی. اگر به خدا توکّل داشته باشیم و به خودمان اعتماد کنیم، روحیّه‌هایمان قوی خواهد بود؛ هم در زمینه‌ی علمی، هم در زمینه‌ی مدیریّتی، هم در زمینه‌ی اداری.

ما میخواهیم یک جامعه‌ای و کشوری در فضای علمیِ دنیا سر بلند کند که دنیا را از جهالت و ضلالتی که به آن دچار است نجات بدهد. جوانهای عزیز! این شدنی است. اگر شما بتوانید کشورتان را پیشرفته کنید از لحاظ علمی، از لحاظ اعتمادبه‌نفس، از لحاظ ابتکارات، از لحاظ تلاش، در این دنیای سرشار از جهالت و ضلالت، یک کشوری سر بر خواهد آورد که از لحاظ شاخصهای مورد قبول دنیا -شاخص علم، شاخص پیشرفت فنّاوری، شاخص ثروت، شاخص مادّیّات و شاخصهای انسانی- و درعین‌حال برخوردار از معنویّت و شرافت و توجّه به خدا و ایمان و اعتماد به خدا در سطح عالی قرار میگیرد. این اگرچنانچه به‌وجود بیاید، مهم‌ترین مؤثّر و تأثیرگذارنده‌ی در جلب ایمانها و دلهای مردم خواهد بود؛ بشریّت را میتوانید شما نجات بدهید.

انقلاب یک تحوّل ایجاد کرد؛ انقلاب اسلامی یک تحوّل عظیم ایجاد کرد. آنچه من امروز تعبیر میکنم، میگویم در انقلاب، خودباوری و اعتماد به نفس، به جنگِ وابستگی رفت؛ خدا هم کمک کرد.

قبل از انقلاب هم در مبارزات، دانشجویان حضور فعّالی داشتند لکن آنچه بروز پیدا کرد و عاملی شد در جهت پیشرفت انقلاب، به‌طور واضح فعّالیّتهای دانشجویی بعد از انقلاب بود که یکی از اینها مثلاً فرض کنید تشکیل جهاد سازندگی بود؛ جهاد سازندگی کار بزرگی بود، اوّلین شکوفه‌های خودکفائی و سازندگی و ابتکار ملّی و اعتمادبه‌نفس ملّی در جهاد سازندگی شکل گرفت و منعقد شد.

عمده این است که ما به خودمان اتّکاء کنیم؛ اساس کار این است. ما باید به خودمان اتّکاء کنیم؛ به دیگران نمیشود اتّکاء کرد، به بیگانگان نمیشود اتّکاء کرد، نمیشود اعتماد کرد. من مکرّر در دوران همین مذاکرات هسته‌ای -شاید چهار پنج مرتبه یا بیشتر- گفتم به آمریکایی‌ها نمیشود اعتماد کرد.(۳) حالا هم ملاحظه میکنید و می‌بینید؛ حرفهایی که میزنند، اظهاراتی که میکنند و عملکردی که نشان میدهند، کاملاً امضای آن حرفی است که بنده آن‌وقت میزدم؛ یعنی واقعاً نمیشود به اینها اعتماد کرد. [البتّه‌] آمریکایی‌ها به‌عنوان نماد بداخلاقی و بداَدایی [هستند] فقط آنها [هم‌] نیستند، دیگرانی هم هستند که همین‌جور بداَدا و بداخلاق و بدرفتارند؛ بالاخره نمیشود به آنها اعتماد کرد. ما باید به خودمان اعتماد کنیم، به خودمان تکیه کنیم و بدانیم میتوانیم و بدانیم که خدای متعال هم کمک میکند. امیرالمؤمنین میفرماید: فَلَمّا رَاَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ عَلَینَا النَّصرَ وَ اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبت؛(۴) وقتی ما صادقانه وارد میدان میشویم و حرکت میکنیم، خدای متعال نصرت را به ما قطعاً خواهد داد. خب زندگی فرازونشیب دارد؛ زندگی فردی هم فرازونشیب دارد، چه برسد به زندگی اجتماعی و زندگی یک ملّت. یک جاهایی انسان دچار مشکل میشود، یک جاهایی دچار ناهنجاری و شرایط نامطلوب میشود، یک جاهایی هم انسان مواجه با گشایش میشود؛ همه‌جورش هست. عمده این است که ما آن خطّ مستقیم را و صراط مستقیم را ان‌شاءالله دنبال کنیم و پیش برویم.
۳) از جمله، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم؛ ۱۳۹۴/۶/۱۸
۴) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۵۶

یکی از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بی‌اعتقادی به خود، بی‌اعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبه‌نفس ملّی؛ در مقابل چشمشان زرق‌وبرق کشورهای غربی را مشاهده میکردند، پیشرفتهای علمی و پیشرفتهای فنّاوری و زرق‌وبرق تمدّنی مادّی آنها را میدیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود، در کشور این چیزها نبود، عقب‌ماندگی بود، لذا احساس بی‌اعتمادی به خود میکردند، احساس ناباوری به خود میکردند. آن روز در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ بسازد! شماها نمیدانید لولهنگ چیست؛ لولهنگ آفتابه‌ی گِلی [است]، آن هم نه آفتابه‌ی از جنس فلز. آن قدیمِ قدیم معمول بود که از جنس گِل آفتابه درست میکردند. میگفت ایرانی لیاقتش همین است که برود لولهنگ بسازد؛ ایرانی را چه به اختراعات! آن روز این‌جوری میگفتند. یک نفر دیگر از برجستگان آن دوران میگفت که ایرانی اگر بخواهد پیش برود، بایستی از فرق سر تا پا بشود غربی و اروپایی؛ باید همه‌چیزِ خودش را شبیه آنها بکند، شاید بتواند جلو برود؛ یعنی به خودشان باور نداشتند. خب، انقلاب آمد این ناباوری را بکلّی تبدیل کرد به باور به خود، اعتمادبه‌نفس ملّی؛ امروز جوان ایرانی میگوید ما میتوانیم. در بسیاری از موارد در پیشرفتهای علمی -غیر از آنچه حالا امروز بحمدالله در دسترس قرار گرفته است و پیشرفتهایی که تحقّق پیدا کرده است- جوانهای ما گاهی اوقات یک فکرهای نویی را مطرح میکنند که دستگاه‌های مسئول توانایی ندارند اینها را جمع‌وجور کنند؛ جوان ایرانی اعتمادبه‌نفس دارد. وقتی باور به خود نبود، پیشرفت هم نیست؛ وقتی باور به خود بود، شعار «ما میتوانیم» بود، توانایی هم می‌آید؛ کشور میشود توانا، ملّت میشود توانا. امروز ما این را داریم مشاهده میکنیم.

پنجاه سال در این کشور در دوران طاغوت، قبل از انقلاب، دانشگاه وجود داشت؛ در این دانشگاه، هم اساتید متعهّد و خوبی بودند، هم دانشجویان بااستعدادی بودند -حالا تعداد نسبت به امروز کم بود؛ از لحاظ نسبی خیلی کمتر از امروز [بود] لکن همانهایی که بودند، به‌هرحال جوانهای ایرانی بودند دیگر، جوانهای بااستعداد بودند- [ولی] یک حرکت علمی، یک پدیده‌ی نوِ علمی در تمام طول این پنجاه سال در ایران وجود ندارد. چرا؟ چون باور نمیکردند که بتوانند، اطمینان نداشتند به خودشان؛ این بی‌اطمینانی را تزریق کرده بودند در اذهان ملّت. امروز، ما هر روزی در کشور یک نوآوری داریم؛ نوآوری علمی، نوآوری فنّاوری. دشمنان ما وقتی می‌بینند این نوآوری‌ها را، عصبانی میشوند. امروز کشور ما با وجود تحریم در رشته‌های متعدّدی از دانشهای پیشرفته، جزوِ ده کشور اوّل دنیا است. حالا آنچه جلوی چشم مردم است، ابزارهای نظامی و همین وسایل جنگی‌ای است که شما ملاحظه میکنید در اختیار سپاه و ارتش و دیگران هست. پیشرفتهایی که اینها در زمینه‌های گوناگون کرده‌اند، در زمینه‌ی نانو و در همین زمینه‌ی هسته‌ای، به‌خاطر باور به خود است. یکی از سنگرهای دشمن در ایران، ناباوری ملّت به خود بود، و یکی از سنگرهای بزرگ پیروزی ملّت و جوانان ملّت، باور به خود و روحیه‌ی «ما میتوانیم» است. این هم یکی از سنگرهای دشمن بود.

مروز در کشور ما، در محیط دانشگاه ما، در محیط علمی ما، روحیّه‌ی ساختن و اتّکاءبه‌نفْس و اعتمادبه‌نفْس و حرف داشتن و حرف زدن و مقاله‌ی استنادی تولید کردن که دیگران در دنیا به آن استناد کنند، از این حرفها امروز در کشور ما زیاد است؛ آن روز نبود. آن روز ما نه توانستیم از اخلاق علمی و زمینه‌ی علمی میراث خودمان استفاده کنیم، نه توانستیم از میراث معنوی و میراث اخلاقی محیط علمی خودمان استفاده کنیم.

[باید] افرادی تربیت بشوند با اعتمادبه‌نفس، با انگیزه، سرشار از امید. درست گفته‌اند که یأس بزرگ‌ترین ضرر است؛ مأیوس نباید بشوند، باید امیدوار باشند به آینده‌ی کشور؛ جای امید هم هست؛ جای یأس نیست؛ این‌همه ظرفیّت!

یک آرمان دیگر عبارت است از آرمان اعتماد به نفس؛ یعنی همین «ما میتوانیم» که در حرفهای شماها هم بود؛ این یک آرمان است. بایستی دنبال تفکّر اعتماد به نفس ملّی و اعتقاد به قدرت و توانایی ملّی [بود] و به‌عنوان یک آرمان حتماً باید تعقیب بشود. البتّه تعقیب آرمانها یک لوازمی دارد که باید به آن لوازم عمل بشود.

امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزه‌ی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبه‌نفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکرده‌ایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّه‌ی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفاده‌ی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّه‌ی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّه‌ی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دست‌اندازی، تجاوز و خدشه‌دار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یک‌چنین روحیّه‌هایی نیاز داریم. این روحیّه‌ها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علم‌آموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و به‌وجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق.

امروز دشمنان مشغول چالش هستند و هر روزی یک‌جور چالشی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار میدهند؛ ما ابائی نداریم، ما بیمی نداریم. اگر ما جسم بی‌جان و بی‌تحرّکی بودیم، علیه ما چالشی وجود نداشت؛ ما متحرّکیم، ما زنده‌ایم، ما روبه‌رشدیم، ما فعّالیم، بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در مقابل ما چالش به‌وجود بیاید و با قدرت، با توکّل به خدای متعال، با اعتماد به وعده‌ی الهی و با تکیه‌ی به نفس و اعتماد به نفس از این چالشها عبور خواهیم کرد.

ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتى»؛ اقتصاد مقاومتى یعنى ما اگر به نیروى داخلى، به ابتکار جوانها، به فعّالیّت ذهنها و بازوها در داخل، تکیه کنیم و اعتماد کنیم، از فخر و منّت دشمنان خارجى، خودمان را رها خواهیم کرد؛ راه درست این است. معناى اقتصاد مقاومتى این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهاى بى‌پایانى را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایى کنیم، با برنامه‌ریزى درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم، این استعدادها به کار گرفته بشوند. من یکى دو روز پیش گفتم در یک دیدارى؛ هرجایى که ما به ابتکار و استعداد جوانانمان تکیه کردیم، آنجا ناگهان مثل چشمه‌اى جوشید، شکوفا شد؛ در قضایاى مربوط به مسائل هسته‌اى، در قضایاى مربوط به مسائل دارویى، در درمانهاى گوناگون، در سلّولهاى بنیادى، در نانو، در این برنامه‌هاى صنعتىِ دفاعى، هرجایى ما سرمایه‌گذارى [کردیم‌] و به این نیروى جوان و علاقه‌مند و مؤمن و بااخلاص داخلى تکیه کردیم و به او ارج نهادیم، کارمان پیش رفت؛ خب، به این برسیم. مسائل اقتصادى هم همین‌جور است؛ ظرفیّتهاى اقتصادى باید فعّال بشود؛ این راه پیشرفت کشور است. آن‌وقت کشور، هم از لحاط مادّى و اقتصادى، هم از لحاظ اعتبار بین‌المللى، هم از لحاظ عزّت ملّى و اعتمادبه‌نفس ملّت ایران، و هم از لحاظ معنوى و اخلاقى و روحى پیشرفت خواهد کرد.

در تخریب فرهنگی، کاری که تخریب‌کنند‌گان فرهنگ انجام میدهند این است که به‌جای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته‌ باشد، نمیتواند به هیچ‌جا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبه‌نفس ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبهه‌افکنی و بی‌اعتقادی؛ جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّت‌جویی و شهوت‌رانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد. دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان را در مقابل اینها انجام بدهند.

این پیشرفت علمی و این توفیقاتی كه تا امروز در محیط علمی كشور اتفاق افتاده است، به بركت انقلاب اسلامی است؛ این به بركت اسلام است، به بركت انقلاب است. اگر عامل فعال و پیشبرنده‌ی انقلاب و اعتقاد دینی نمیتوانست اوضاع كشور را به طور عموم و از جمله در مسئله‌ی علم تحت تأثیر قرار دهد، یقیناً شعاع نفوذ قدرتهای سلطه‌گر اجازه نمیداد یك كشوری مثل ایران - كه آنها چشم طمع به آن دوخته‌اند - بتواند در زمینه‌ی علم این پیشرفتها را بكند و این خودباوری و اعتمادبه‌نفس را به دست آورد؛ نمیگذاشتند؛ كمااینكه جاهای دیگر هم نمیگذارند؛ آنجاهائی كه آنها تسلط و نفوذ دارند. این انقلاب اسلامی بود كه آمد آن فضا را شكست و فضای علمی را غالب كرد. بنابراین همه باید خودمان را مدیون بدانیم و متعهد بدانیم به حفظ و پاسداری آرمانهای انقلاب و ارزشهای انقلاب.

یكی از ابزارهای مؤثر دشمنان برای تسلط بر ملتها، همین تلقین «نمیتوانید» است؛ كه ملتها مأیوس شوند، بگویند ما كه نمیتوانیم كاری بكنیم. با این ترفند، صد سال ملت ایران در میدانهای سیاست، علم، اقتصاد و همه‌ی میدانهای زندگی عقب افتاد. امام مطلب را برگرداند، این ابزار تسلط ابرقدرتها را از دست آنها گرفت، به ملت ایران گفت «شما میتوانید»؛ شجاعت را به ما برگرداند، تصمیم و قاطعیت را به ما برگرداند، اعتماد به نفس را به ما برگرداند، ما ملت ایران احساس كردیم میتوانیم؛ حركت كردیم، اقدام كردیم؛ لذا ملت ایران در همه‌ی میدانها - كه حالا اشاره‌ای خواهم كرد - در این سی و چند سال پیروز شده است.

سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، كه همین سه باور به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همه‌ی حركتهای امام، خود را به معنای واقعی كلمه نشان داد.
(...)
این سه باور، امام را زنده نگه داشت؛ جوان نگه داشت؛ فكر امام و راه امام و طریقه‌ی امام را برای این ملت، ماندگار و ثابت كرد؛ آن وقت همین سه باور بتدریج در مردم ما، در جوانان ما، در قشرهای گوناگون، همگانی شد؛ امید پیدا شد، اعتماد به نفس پیدا شد، توكل به خدا پیدا شد؛ اینها جای یأس را گرفت، جای تاریك‌نمائی را گرفت، جای بدبینی را گرفت؛ مردم ایران روحیات خودشان را تغییر دادند، خدای متعال هم وضع آنها را تغییر داد: «انّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم»؛ ملت ایران راه خود را، حركت خود را، انگیزه‌های خود را اصلاح كردند، خدای متعال هم به آنها كمك كرد، به آنها نصرت داد و پشتیبانی كرد.

حوادث سال 91 درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است که یک ملت زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما و برای همه‌ی کسانی که مسائل ایران را دنبال میکنند، معلوم شد که آنچه برای یک ملت مهم است، تکیه به استعداد درونی خود، توکل به خدای بزرگ، اعتماد به خود و عدم تکیه‌ی به دشمنان است؛ این است که میتواند یک ملت را به جلو ببرد.

بخش عمومی و اجتماعی یک قهرمان این است که چون او مظهر توانائی‌های یک ملت در یک رشته‌ی خاص محسوب میشود، اعتماد ملی میدهد؛ یعنی به مجموعه‌ی آحاد ملت، اعتمادبه‌نفس میدهد؛ این خیلی چیز مهمی است. از طرف دیگر، یک قهرمان، آحاد جامعه را تشویق میکند به این که در این راه حرکت کنند. یعنی ورزش قهرمانی در واقع موتور حرکت ورزش همگانی است و میتوان با ورزش قهرمانی کاری کرد که ورزش همگانی رائج شود. ورزش همگانی هم یکی از ضروریات زندگی است؛ مثل غذا خوردن است، مثل تنفس کردن است؛ باید به آن توجه کرد. این هم یک جنبه‌ی دیگر از فهرست تأثیرات اجتماعی ورزش است.

من یک نکته‌ی دیگر را هم اضافه کنم بر آنچه که عزیزان ما در اینجا بیان کردند. گفتند: «آن کسانی که در دوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهه‌های جنوب و غرب رفتند وارد میدانها شدند و جان خود را کف دست گرفتند، به سه دسته تقسیم میشوند: بعضی‌ها از گذشته‌شان پشیمان میشوند، بعضی‌ها بی‌تفاوت میمانند، بعضی‌ها پایبند میمانند. آنهائی که پایبند میمانند، باید از غصه دق کنند». این جمله‌ی اخیر را من قبول ندارم. آنهائی که پایبند میمانند، شاهد به ثمرنشستن این نهال و تناورشدن این درخت خواهند بود. اینجور نیست که با روی گرداندن کسانی، این حرکت عظیم، این بنای معْظم و شامخ تکان بخورد. با برگشتن یک عده‌ای از این قافله‌ی عظیم، هرگز این قافله از راه باز نمیماند؛ «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»؛ این را خدای متعال در قرآن فرموده است به مسلمانان صدر اسلام، به آن کسانی که در رکاب پیغمبر جهاد کردند و جنگیدند و جان خودشان را فدا کردند؛ قرآن در واقع همین حقیقت را برای آنها بیان میکند.
دلها را باید نگه داشت. بعضی از دلها میلرزند، میلغزند، نمیتوانند خودشان را بر آن لبه‌ی مرتفع نگه دارند و حرکت را ادامه دهند؛ لذا سقوط میکنند. قرآن از اینها تعبیر کرده است به: «من یرتدّ منکم عن دینه». ارتداد، به طور مطلق همه جا به معنای برگشتن از دین نیست؛ پشت کردن به دین نیست؛ معنایش این است که از آن راهی که در گذشته میرفت، برمیگردد. بله، یک عده‌ای در انقلاب ما هم بوده‌اند، در صدر اسلام هم بودند؛ راهی را که در کنار پیغمبر حرکت میکردند، ادامه ندادند؛ اما آیا راه متوقف ماند؟ آیا راه متوقف میمانَد؟ آیا قافله در جای خود می‌ایستد؟ قافله حرکت میکند: «فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»؛ رویشهائی به وجود خواهد آمد. یکی از این رویشها، خود شما جوانها هستید. شما که دوران جنگ را ندیدید، شما که امام را ندیدید، شما که در عرصه‌های جنگ نبودید؛ اما امروز سرتاسر کشور اسلامی و انقلابی ما از روحیه‌ی ایستادگی و ثبات و افتخار و احساس عزت، لبریز است.
یک روزی گردانهای منطقه‌ی شما - خراسان شمالی - در جبهه خطشکنی میکردند؛ امروز هم شماها خطشکنی میکنید. امروز هم ایستادگی شما در مقابله‌ی با زیاده‌خواهی و افزون‌طلبی و تجاوزطلبی قدرتهای سلطه‌گر عالم، خطشکنی است. امروز ملت ایران دارد خطشکنی میکند. انقلابهائی که در منطقه، در بیداری اسلامی پیروز شدند - که البته ما به همه‌ی این انقلابها احترام میگذاریم و قدر آنها را میدانیم - اینها را مقایسه کنید با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی؛ ببینید این ایستادگی، این اقتدار، این اعتمادبه‌نفس در ملت ایران، دیگر کجا پیدا میشود؟ اینها خطشکنی است.
قدرتمندان عالم و سلطه‌گرهای دنیا خودشان را عادت داده‌اند که از طرف همه‌ی مردم دنیا حرف بزنند، به نفع منافع حقیر خودشان، به نفع سرمایه‌دارانشان؛ عادت کرده‌اند که در همه‌ی امور کشورها دخالت کنند، به نفع خواسته‌های فزونخواهانه و مستکبرانه‌ی خودشان. ملتها گاهی یک ناله‌ای میکنند، گاهی یک فریادی میزنند؛ اما در مقابل نهیب قدرتمندها، چه کسی میتواند ایستادگی کند؟ کدام ملت است که با منطق، با استدلال و با استحکام نشان دهد که در مقابل زیاده‌خواهی‌های استکبار ایستاده است؟ جز ملت ایران؟ دیگران هم هر کاری میکنند، رتبه‌های فروتر از ملت ایران است. خدا کند آنها از ما جلو بزنند - حرفی نداریم - چه بهتر که ملتهای مسلمان و ملتهای دیگر پیش بیایند، از ما هم جلوتر بروند؛ اما واقعیت قضیه این نیست؛ امروز ملت ایران جلو است، ملت ایران خطشکن است.
جوانهای ما که آن روز نبودند، اما امروز هستند؛ این مژده است، این بشارت است. اهل فکر و اهل تأمل، بر روی این پدیده‌ی شگفت‌آور تکیه کنند که در نظام جمهوری اسلامی، با وجود همه‌ی کج‌تابی‌هائی که از گوشه و کنار دیده شده، امروز این انگیزه، این ایستادگی، این آگاهی، این عزم راسخ، بین جوانهای ما، از دوران دفاع مقدس اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
چطور میشود که رویشها در یک ملت از ریزشها بیشتر است؟ بله، ریزشهائی وجود دارد؛ کسانی هستند که از راه برمیگردند، کسانی هستند که احساس خستگی میکنند، کسانی هستند که به گذشته‌ی خودشان شک میکنند، کسانی هستند که به لبخند دشمنان و فریب دغلکاران از راه در میروند؛ اما در مقابل، مردان و زنان شجاعِ آگاهِ آشنا با حقایق زمانه و مسلط بر بسیاری از مسائل گوناگون سیاسی - که آن روز مطرح نبود و وجود نداشت - در جامعه‌ی ما حضور دارند؛ اینها رویشهای جدیدند. امروز وضع ما اینجوری است. یک عده‌ای به بعضی از ظواهر نگاه میکنند، قضاوتهای غلط میکنند؛ خیال میکنند که جوانها از دین برگشته‌اند. نخیر؛ جوانها علاقه‌مند به این راهند، علاقه‌مند به آن چیزی هستند که ایمان به آن در دل آنها راسخ است؛ و این مربوط به اکثریت جوان این کشور است؛ و این از برکت خون شهداست؛ و این به برکت فداکاری عزیزان شما و جوانهای شماست.

خب، پیشرفت شاخصهائی دارد. یکی از شاخصهای پیشرفت یک ملت، عزت ملی و اعتمادبه‌نفس ملی است. ادعای من این است که با لحاظ این شاخص، ملت ما پیشرفت زیادی کرده است. امروز ملت ما دارای اعتمادبه‌نفس در عرصه‌ی سیاست بین‌المللی است. اینکه شما ملاحظه میکنید مسئولان کشور در مواجهه‌ی با قضایای جهانی، با اعتمادبه‌نفسِ کامل حرف میزنند، ناشی از این است که ملت ما احساس عزت و اعتمادبه‌نفس میکند. اسلام به ما این اعتمادبه‌نفس را داده است. هر مقداری که با اسلام و احکام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشیم، این اعتمادبه‌نفس ملی بیشتر خواهد شد. مقوله‌ی عزت ملی و اعتمادبه‌نفس ملی، به طور کلی محسوس است. در عرصه‌های جهانی؛ چه در مسابقات علمیِ جهانی، چه در رقابتهای سیاسیِ جهانی، امروز ملت ایران حرف برای گفتن دارد. مسئولین کشور به اعتماد ایستادگی ملت، در عرصه‌های جهانی و صحنه‌های بین‌المللی می‌ایستند و کار خودشان را و حرف خودشان را پیش میبرند. این یک شاخص است.

نکته‌ی بعد، خودباوری است. ما باید کودک را از آغاز دارای اعتمادبه‌نفس و باور به هویت خود بار بیاوریم. البته این مخصوص کودکان دبستانی نیست؛ در دبیرستان هم همین هست، در دانشگاه هم همین هست. در کشور ما متأسفانه فرهنگِ کاملاً منحرفی از گذشته پایه‌گذاری شده، که هنوز آثارش از بین نرفته - با این همه تبلیغاتی که ماها از اول انقلاب تا امروز داشتیم - و آن، نگاه نیازمندانه‌ی به سمت غرب، بزرگ دیدن غرب و کوچک دیدن خود در مقابل اوست؛ که متأسفانه این فرهنگ ریشه‌کن نشده و وجود دارد؛ این به دلیل نبود خودباوری است. اینکه شما ملاحظه میکنید فلان مارکِ جنس خارجی پول بیشتری طلب میکند، اما طرفدار بیشتری هم در بین یک طبقه‌ای دارد، در حالی که جنس مشابه داخلی گاهی کیفیتش بهتر از آن است، به خاطر همین نگاه است؛ این یک بیماری است، این یک آفت است. اگر چنانچه گفته شود که فلان متخصص، دوره‌های تخصص را در داخل گذرانده است، به خارج نرفته است، در وهله‌ی اول یک نگاه منفی نسبت به او وجود خواهد داشت. بله، اگر چنانچه این متخصص داخلی که در داخل تحصیل کرده، با کارهای برجسته‌ی خود توانست این باور را به هم بزند - که در این سالهای اخیر، فراوان هم اتفاق افتاده - آن مطلب دیگری است؛ اما مادامی که بگویند این تحصیلکرده‌ی خارج است، این تحصیلکرده‌ی داخل است، نگاه به او برتر خواهد بود. اینها عیب است.

ما با یک محاسبه‌ای، یک راهی را انتخاب کردیم. انقلاب اسلامی آمد تحولات عمده‌ای را در این کشور به وجود آورد؛ سلطنت را تبدیل کرد به حکومت مردم، مردم‌سالاری؛ وابستگی را تبدیل کرد به استقلال؛ عقب‌ماندگی تاریخیِ مزمن را تبدیل کرد به پیشرفت - که دارید می‌بینید - تحقیرشدگی را تبدیل کرد به اعتماد به نفس و احساس عزت؛ اینها کارهای انقلاب بوده. خب، دشمن ما، یعنی آن دستگاه مقتدرِ مادی که تا قبل از انقلاب بر اقتصاد این کشور و سیاست این کشور و فرهنگ این کشور و منابع این کشور و تصمیمهای مسئولان این کشور مسلط بوده، از این وضع ناراحت است؛ میخواهد این را عوض کند؛ چه کار کند؟ برای او تنها راه، منحصر در این است که ملت ایران و مسئولین ایران در نهایت به یک محاسبه‌ای برسند که احساس کنند ادامه‌ی این راه به صرفشان نیست.

یک واقعیت دیگر این است که کشور در مواجهه‌ی با چالشها و تهدیدها، در مقایسه‌ی با سالهای اول انقلاب، بمراتب قوی‌تر شده. امروز ما در مواجهه‌ی با تهدیدها، از روز اول خیلی قوی‌تریم؛ هم اعتماد به نفسمان بیشتر است، هم توکلمان به خدا الحمدللّه کم نیست، هم توانائی‌های عینی و موجود و محسوس و ملموس ما بیشتر از گذشته است. قدرتها با همه‌ی توانشان دارند تلاش میکنند، اعتراف میکنند که نمیتوانند پیش بروند؛ نتوانستند کار خودشان را پیش ببرند.

وفقیّت ملّت ایران در فرستادن این پیام روشنگر و پرمغز به افکار عمومی جهان، لطف دیگری است از سوی خدای توانا و مهربان که در طول این مسیر پرچالش، همواره یاری و راهنمایی خود را مبذول داشته و هرگز این ملّت مؤمن و مجاهد را تنها نگذاشته است. با همه‌ی وجود، خدای عزّوجلّ را سپاس می‌گویم و پیشانی سپاس بر درگاه عظمت او می‌سایم.
همچنین واجب می‌دانم که با دلی سرشار از تکریم و قدرشناسی، به ملّت بزرگ و تاریخ‌سازِ ایران درود فرستم و حضورِ بهنگام آنان را در عرصه‌ی این آزمون که مانند همیشه، نمایشگر بصیرت و اعتماد به نفس و شناختِ درستِ زمانه بود، سپاس گویم.

آنچه که من به عنوان خطوط اساسی انقلابمان عرض میکنم، فقط یک دو سه جمله است، که شرح و تفصیل آن بسیار طولانی و مفصل است. این خصوصیات در انقلاب ما وجود داشت. انقلاب ما رژیم ضد اسلام را از بین برد، رژیم اسلامی بر سر کار آورد؛ رژیم دیکتاتور و مستبد را از بین برد، رژیم مردم‌سالار به جای آن نشاند؛ وابستگی‌ای که کشور ما در طول سالهای متمادی گرفتار آن بود و در دوران پهلوی‌ها به فجیع‌ترین و فضیح‌ترین وضع خود رسیده بود، از بین برد و استقلال همه‌جانبه را به ملت ما داد؛ اختناق نفسگیری که بر ملت ما حاکم بود، از بین برد، آزادی به این ملت داد - آراء خودشان را، حرفهای خودشان را بتوانند آزادانه ابراز کنند؛ فضا، فضای آزادی شد - تحقیرشدگی تاریخیِ ملت ما را از بین برد، عزت ملی داد. ده‌ها سال ملت ما تحقیر شد. این ملت بزرگ، با این سابقه‌ی تاریخی، با این مواریث عظیم فرهنگی و علمی و تاریخی، در مقابل حکام زورگو و فاسد، و پشت سر آنها در مقابل مستعمران و سلطه‌گران بین‌المللی تحقیر شد. انقلاب ما این را از بین برد، تبدیل کرد به عزت ملی. امروز ملت ایران احساس عزت میکنند، احساس تشخص میکنند. انقلاب، ضعف نفس و خودکم‌بینی را در ملت ما از بین برد؛ به جای آن، اعتماد به نفس ملی را به ملت داد. ما خودکم‌بینی داشتیم؛ فکر میکردیم نه کار علمی از ما برمی‌آید، نه کار سیاسی از ما برمی‌آید، نه کار عظیم نظامی از ما برمی‌آید. ما فکر میکردیم یک ملت ضعیفی هستیم؛ این را به ما تلقین کرده بودند، تزریق کرده بودند. انقلاب این را از ملت گرفت، به جای آن، اعتماد به نفس ملی به ما داد. ما امروز در همه‌ی میدانها اعتماد به نفس داریم؛ میدانیم که میتوانیم، و دنبال این توانستن حرکت میکنیم، و همه جا هم بحمداللّه به مقاصدمان میرسیم.

مردم عزیز ما در همه جای کشور بدانند که حوادث کشور ما در این کشورها بشدت دارای تأثیر است. آنها به کشور ما نگاه میکنند؛ اگر ما دارای پیشرفت باشیم، دارای امنیت باشیم، مشارکت عمومی داشته باشیم، اعتماد به نفس ملی داشته باشیم، وحدت ملی داشته باشیم، اینها راه را در این جهت انتخاب خواهند کرد؛ اما اگر خدای نکرده ما ناامنی داشته باشیم، ضعف داشته باشیم، رکود داشته باشیم، تفرقه داشته باشیم - همین چیزهائی که دشمن میخواهد ما داشته باشیم - این آنها را مأیوس خواهد کرد، نشاط آنها را از بین خواهد برد. لذا ما یک مسئولیت مهمی در این زمینه داریم، که بایستی خودمان را - که ملت ایران به عنوان الگو شناخته شده است - جوری پیش ببریم که برای این ملتها دارای ارزش باشد؛ نشاط ایجاد کند، آنها را به آینده‌شان امیدوار کند.

ملت عزیز ایران تاکنون توانسته‌اند این استقامت در راه و پیمودن صراط مستقیم را با تمام قدرت و توان ادامه دهند و اثراتش را دارند می‌بینند. این مقطع سی ساله‌ی انقلاب و کشور ما، یکی از درخشانترین مقاطع حیات تاریخی ماست. در طول سی سال، نسلهای متعددِ پی‌درپی، جوانان دیروز، جوانان امروز، نوجوانان امروز - که جوانان فردایند - همه با یک هدف، با یک نفس، با یک انگیزه، در این میدانهای دشوار به سمت جلو حرکت میکنند. ما ملت ایران سی سال است که در مقابل خباثت و فشار استکبار - فشار تحریم، فشار تهدید؛ تهدید نظامی، تهدید سیاسی، تهدید امنیتی - ایستاده‌ایم و به توفیق الهی بر دشمنان خودمان فائق آمده‌ایم. آنها نمیخواستند ملت ایران را عزیز و مقتدر و پیشرونده و امیدار ببینند؛ اما علی‌رغم آنها، امروز ملت ایران عزیز و پیشرونده و مقتدر و دارای اتکاء به نفس و دارای چشم‌انداز و امید فراوان نسبت به آینده است.

پیشرفت در اعتماد به نفس ملی. امروز بخصوص جوانهای ما اعتماد به نفسشان از ده سال پیش، از بیست سال پیش بیشتر است. ایشان درست گفتند، بنده هم اطلاع دارم؛ در زمینه‌های علمی، هر کاری که زیرساخت آن در کشور موجود باشد، جوانهای ما آماده هستند آن را انجام دهند. یعنی هیچ چیزی نیست که ما به جوانهای دانشمندمان بگوئیم این را دنبال کنید و اینها بعد از اندکی نتوانند؛ مشروط بر اینکه زیرساختش موجود باشد. ما بحمدالله یک چنین وضعی داریم. کارهای عمرانی گسترده‌ای در کشور انجام گرفته؛ اینها پیشرفت است. در این زمینه‌ها پیشرفتهای خیلی زیادی داشتیم.

یک مظهر دیگر عقلانیت امام، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکائی در ملت بود. در طول سالهای متمادی، از آغاز تسلط و ورود غربی‌ها در این کشور - یعنی از اول قرن 19 میلادی که پای غربی‌ها به ایران باز شد - دائماً به وسیله‌ی عوامل و دستیارانِ خودشان، با تحلیلهای گوناگون، توی سر ملت ایران میزدند؛ ملت ایران را تحقیر میکردند، به ملت ایران میباوراندند که نمیتواند، عُرضه‌ی اقدام علمی و پیشرفت علمی ندارد، توانائی کار کردن و روی پای خود ایستادن را ندارد. سردمداران رژیم پهلوی و قبل از او، مکرر ملت ایران را تحقیر میکردند. اینجور وانمود میکردند که اگر پیشرفتی متصور است، اگر کار بزرگی باید بشود، باید به وسیله‌ی غربی‌ها بشود؛ ملت ایران توانائی ندارد. امام بزرگوار به یک چنین ملتی روح اعتماد به نفس را تزریق کرد، و این نقطه‌ی تحول ملت ایران شد. پیشرفتهای ما در زمینه‌ی علمی، در زمینه‌ی صنعتی، در انواع و اقسام عرصه‌های زندگی، معلول همین اعتماد به نفس است. امروز جوان ایرانی ما، صنعتگر ایرانی ما، دانشمند ایرانی ما، سیاستمدار ایرانی ما، مبلّغ ایرانی ما احساس توانائی میکند. این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد. این، یکی از مظاهر مهم عقلانیت امام بزرگوار بود.

آنچه که من امروز اینجا مشاهده کردم، خرسندکننده است. البته نقائصی وجود دارد؛ باید به فکر باشند، و هستند. انسان احساس میکند که در فکر برطرف کردن نقائصند. در عین حال کاری که انجام گرفته، کار بسیار عظیمی است؛ و این نشان میدهد که ملت ایران هر کاری را که اراده کند، میتواند انجام دهد. این احساس توانائی در یک ملت، بزرگترین سرمایه‌ی معنوی و روحی برای آن ملت است؛ و ملت ما این احساس را دارد؛ شواهدش هم در همه‌ی بخشها دارد مشاهده میشود.

قبل از انقلاب، تکیه‌ی علم و فناوری کشور به طور کامل به غرب بود. بارها گفته‌ام؛ بعضی از قطعات هواپیماهای نظامی ما را که خراب شده بود، سائیده شده بود، بنا بود اصلاح شود، اجازه نمیدادند مهندسین داخلی نیروی هوائی این قطعه را باز کنند، ببینند چی هست، چه برسد به اینکه به فکر درست کردنش بیفتند. قطعه را میگذاشتند توی هواپیما، میبردند آمریکا، یکی به جایش می‌آوردند؛ یا اگر بنا بود اصلاحش کنند، اصلاحش میکردند. صنعتی که وجود داشت، صنعت مونتاژ محض بود، بدون هیچ ابتکاری. بعد از انقلاب، خودباوری علمی و اعتماد به نفس ملی به وجود آمد؛ حضور این همه دانشمند، دانشمندان برجسته و بزرگ، در رشته‌های مختلف، مشاهده شد. امروز ما دانشمندانی در داخل کشور داریم که در سطح جهان، شبیه آنها و نظیر آنها قابل شمارشند؛ تعداد معدودی هستند. دانشمندان ما پیش رفتند؛ غالباً هم جوان.

من مادران شهدائی را زیارت كردم كه بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات كردم كه احساس عزت و افتخار میكردند، به خاطر اینكه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری كه عمه‌ی ما زینب كبری‌ (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثه‌ی كربلا چیز كوچكی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یك حقیقت زیبا مشاهده میكند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانواده‌های بسیاری را دیدم كه همین احساس زینب كبری‌ در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست كه به یك ملت اقتدار میدهد؛ اینهاست كه اعتماد به نفس را در یك ملت به وجود می‌آورد؛ اینهاست كه تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربده‌های مستانه‌ی دولتهای متجاوز و مستكبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.

دفاع مقدس جهاد بزرگ دینی و ملی ملت ایران بود. ملت ایران روح اعتماد به نفس ملی را به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هشت سال دفاع قدرتمندانه توانست در خود تقویت کند، توانست استعدادها را در خود شکوفا کند، توانست ظرفیتهای ناشناخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود را بشناسد. جوانهای ما در جنگ تحمیلی، چه در نیروهای مسلح - ارتش و سپاه - و چه در بسیج عظیم مردمی - بسیج مستضعفان - توانستند چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را از ایران نشان بدهند که ده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سال بود - شاید بشود گفت دویست سیصد سال بود - که از ایران چنین چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دیده نشده بود. اگر شما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید امروز ملت ما و جوانان ما با ظرفیت عظیم استعداد خود در میدانهای دانش و فناوری حضور دارند، بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از این مرهون دفاع مقدس است. آنجا بود که ملت ایران آگاه شدند، دانستند که چه ظرفیتی دارند، چه قدرتی دارند. آنهائی که به جمهوری اسلامی حمله کردند، به خودشان وعده دادند که سه روز دیگر، یک هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دیگر، یک ماه دیگر، تهران را فتح خواهند کرد(!) امروز از آن روزها نزدیک به سی سال گذشته است؛ ملت ایران روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز مقتدرتر و قوی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر شده است؛ این درخت روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز تناورتر و ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارتر شده است و آن مفلوکهائی که آن خیالهای باطل را کردند، هر کدامشان در کنجی به زباله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دان افتادند و نابود شدند. بعد از این هم همین جور خواهد بود.

خودباوری و اعتماد به نفس ملی یکی از دو رکن اساسی پیشرفت هر کشور است. یک رکن، امکانات مادی است، اما امکانات مادی کافی نیست. یک ملت ممکن است امکانات مادی زیادی هم داشته باشد، اما به رشد و ترقی و تعالی نرسد؛ نتواند یک ملت عزیز و قدرتمند بشود. خوب، ما در دوران قبل از انقلاب همین نفت را داشتیم، همین گاز را داشتیم، همین معادن عظیم فلزات ذی‌قیمت را داشتیم، همین استعدادهای درخشان و نیروی انسانیِ بااستعداد را داشتیم؛ اما در عین حال یک ملت دست سوم، گمنام در دنیا، توسری‌خور قدرتهای بزرگ، زیر یوغ یک حکومتی که فاسد بود، دست‌نشانده بود، متصل به دشمنان ملت بود، زندگی میکردیم. پس امکانات مادی کافی نیست، مؤلفه‌های دیگری لازم است؛ مؤلفه‌های معنوی. یکی از مهمترین این مؤلفه‌ها، همین خودباوری است، اعتماد به نفس است و اینکه یک ملت باور کند که میتواند. امام ملت ما را به این باور رساند که میتواند بایستاد؛ میتواند مقاومت کند؛ میتواند کشور خود را آزاد کند؛ میتواند نظامی را که خود به وجود آورده است، با کمال قدرت این نظام را حفظ کند؛ میتواند در دنیا، در سیاستهای بین‌الملل اثر بگذارد، که همین جور هم شد. این همان عزت ملی است که من بیست روز قبل از این در سنندج در بین برادران کُردمان این مسئله را مطرح کردم. عزت ملی خیلی برای یک کشور مهم است. این عزت ملی فقط حرف هم نیست. این ترجمه‌ی عملی در همه‌ی عرصه‌های زندگی ما دارد.

نظام اسلامی هم در این سی سال با همین اعتماد به نفس پیش رفت. البته فراز و نشیب داشت، افت و خیز داشت؛ اما توقف نداشت؛ ملت توقف نکردند. این عزت ملت ما امروز در دنیا هم منعکس است. من قبول نمیکنم حرف آن کسانی را که تصور میکنند ملت ما به خاطر پایبندی به مبانی و اصول خود، در دنیا خوار شده است، از چشم افتاده است؛ ابداً. ما دشمن داریم. دشمنان ما یک جبهه‌ی متحدی هستند متشکل از قدرتهای مداخله‌گر و زورگوی عالم. اینها وقتی ببینند یک کشوری از مدار آنها خارج شد - کشورهائی که اینها به عنوان اقمار خودشان در مدار خود نگه داشته بودند - مثل کشور ایران که با انقلاب اسلامی از مدار آنها خارج شد، سعی میکنند با او مقابله کنند، او را بکوبند؛ تحقیر میکنند؛ وسائل تبلیغاتی‌شان هم زیاد است. این معنایش این نیست که ما عزت خودمان را از دست دادیم. نه، در اعماق دل همان کسانی که دشمن اسلام و دشمن جمهوری اسلامی هستند، احترام امام و ملت ایران رسوخ یافته است.

قدرتهای سلطه‌گر دنیا حرفشان حرف آخر نیست. حرف آخر را ملتها میزنند؛ عزم ملتها و ایمان ملتهاست که حرف آخر را میزند. این را ملت ایران یاد داد. البته انقلاب در دنیا قبل از انقلاب اسلامی هم به وجود آمده است، لیکن هیچ انقلابی - در طول تاریخ انقلابها شما نگاه کنید؛ از انقلاب کبیر فرانسه و قبل از او و بعد از او - نتوانسته اصول خودش را در طول دهه‌های متوالی حفظ کند؛ آنچنانی که انقلاب اسلامی ایران این اصول را حفظ کرده است و در خط مستقیم خودش حرکت کرده؛ تسلیم این و آن نشده؛ راه خودش را مستقیم به سمت جلو رفته.

نسخه‌ی آینده همین است؛ همه‌ی ملت ایران این را میدانند و باید بدانند و شما باید بدانید و میدانید. راه پیروزی نهائی و کامل ملت ایران این است که این خط مستقیم، خط ایمان؛ ایمان به خدا، ایمان به خود، ایمان به قدرت ملی، اعتماد به نفس ملی و راه حرکت و مجاهدت در همه‌ی اشکالش؛ مجاهدت علمی، مجاهدت عملی - و آنجائی که لازم است، مجاهدت نظامی - و ایمان و جهاد را از دست ندهند.

شجاعت در برابر هیبت دشمن، جزو شاخصهاست. در مقابل دشمن اگر مسئولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملتهائی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده‌ی علت این بود که مسئولان - پیشروان قافله‌ی ملت - شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آماده‌ی به جانبازی هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین میرود و این ظرفیت هم نابود میشود. آن روزی که شهر اصفهان در دوره‌ی شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسین‌ها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمیکنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمیکنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.

دستگاه‌های مدیریتی، هم اساتید، در داخل دانشگاه‌ها خودباوری را ترویج کنید. جوانی که تحت تربیت و تحت آموزش و تعلیم شماست، باید به خود اعتماد داشته باشد - آن اعتماد به نفس ملی که عرض کردیم. بحثِ این نیست که شخصی به خودش اعتماد دارد، بحثِ این است که ما به خصال ملی خودمان، به امکانات ملی خودمان، به ذخائر فرهنگی خودمان، یک اعتماد به نفس عمومی داشته باشیم که به آن گفتیم اعتماد به نفس ملی - این حالت بایست در یکایک جوانهای ما بروز پیدا کند؛ یعنی جوان ما وقتی که می‌ایستد اینجا حرف میزند، باید اعتماد به نفس ملی خود داشته باشد؛ چون جوان، مظهر امید است.

من حالا با دانشجوها هم چند روز دیگر ملاقات دارم؛ جوانها می‌آیند اینجا می‌ایستند و حرف میزنند. باید هیچ نشانه‌ای از یأس و تردید در دستیابی به اهداف در این حرف محسوس نباشد؛ باید سرشار از امید باشد. کما اینکه واقعیتها هم همین را تأیید میکند. شما در قبال این، مسئولید. البته عوامل اجتماعی گوناگونی دارد: عوامل سیاسی، اجتماعی، غیره؛ اما استاد در کلاس یا در آزمایشگاه یا در کارگاه آموزشی تأثیر خیلی زیادی دارد. باور به خود و امید به آینده را بایستی در جوان تزریق کنید.

در اجتماع عمومی مردم راجع به اعتماد به نفس مطالبی گفتم. مخاطب اصلی و اولی شمائید. آنی که ما به شدت نیازمند اعتماد به نفس او هستیم، قشر جوان ماست؛ بخصوص قشر جوان اهل علم و فرزانه و بالقوه اداره کننده‏ی بخشی از آینده‏ی این کشور؛ چه اداره کننده‏ی علمی، چه اداره کننده‏ی سیاسی، چه اداره کننده‏ی عملی و اجرائی. این قشر باید توصیه‏ی به اعتماد به نفس را - که من دیروز به صورت گذرا گفتم و امروز میخواهم قدری بیشتر درباره‏ی آن حرف بزنم - درست به گوش بشنود و از اعماق دل بپذیرد و در همه‏ی فعالیتهای خود آن را محور و ملاک قرار بدهد.

چرا من مسئله‏ی اعتماد به نفس را اصلاً مطرح میکنم؟ مگر در کشور چه اتفاقی افتاده که بنده اصرار دارم روی اعتماد به نفس ملتمان یا جوانانمان تکیه کنم؟ توضیحی وجود دارد. ملت ما بر اثر انقلاب، بر اثر دفاع مقدس، بر اثر تأثیر شخصیت ویژه‏ی امام - که حالا بعد اگر ان‏شاءاللَّه یادم ماند، اشاره میکنم که در ایجاد اعتماد به نفس ملی، شخص امام و عناصر تشکیل دهنده‏ی شخصیت او، یکی از بیشترین تأثیرها را داشت - و بر اثر پیشرفتهای گوناگون، امروز به یک نصاب قابل قبولی از اعتماد به نفس دست یافته است. بیم آن هست که در عرصه‏ی جنگهای روانی و تبلیغاتی و به اصطلاح جنگ نرم بین ما و دشمنانی که بسیار اصرار بر ادامه‏ی این نبرد دارند، این اعتماد به نفس یا خدشه پیدا کند، تضعیف بشود، متزلزل بشود یا لااقل در حدی که ملت ما به آن احتیاج دارد، پیش نرود. ما در نیمه‏ی راهیم. من به عیان می‏بینم که در ذهن و زبان و عمل بسیاری از برجستگان کشورمان این اعتماد به نفس هنوز به حد نصاب لازم نرسیده.

نقطه‏ی مقابل اعتماد به نفس، خودکم‏بینی است؛ خودکم‏بینی در مقابل فکر یک جناحی از ملتهای عالم - که امروز غرب مظهر آن است - خودکم‏بینی در مقابل فلسفه‏ی آنها، خودکم‏بینی در مقابل علم آنها، حتّی خودکم‏بینی در مقابل الگوهای توسعه‏ی ملی که آنها پیشنهاد میکنند؛ در حالی که الگوی توسعه‏ی ملی نسبت به ملتهای مختلف، گوناگون است. خودکم‏بینی، این بیماری بسیار خطرناک، که در طول ده‏ها سال متوالی آن را در کالبد ملت ما تزریق کردند. واژه‏ی فرنگی، فکرِ فرنگی، گرده‏برداری از واژه‏های فرنگی، جزو کارهای رایج ماست. من الان گوش میکنم، متأسفانه می‏بینم علاوه بر واژه‏های فرنگی‏ای که در طول ده‏ها سالِ گذشته بر زبان مردم جاری شده و وجود دارد، باز در رادیو و تلویزیون ما هر چند وقتی یک بار، یک واژه‏ی فرنگیِ دیگر مطرح میشود که مردم باید از هم سؤال کنند: آقا این یعنی چه؟! بروند به یکی مراجعه کنند؛ آقا معنایش چیست، تا معنایش را بفهمند! خب، چه لزومی دارد؟ این مفهومی که تازه وارد کشور شده که شما میخواهید برایش لغتی بیان کنید، خب برایش لغت بساز! زبان فارسی با این گستردگی.

اینها آن خودکم‏بینی‏هائی است که از اثرات گذشته است. این را برای چه گفتم؟ برای اینکه معلوم بشود ما هنوز در وادی اعتماد به نفس خیلی باید جلو برویم. من میترسم که این روح اعتماد به نفس ملی آن رشد لازم را نکند. این بحث را برای این میکنم. دیروز هم که گفتم، به همین منظور است؛ امروز هم که با شما خصوصی‏تر و مفصل‏تر صحبت خواهم کرد، باز به همین منظور است.

ما آن دونده‏ای هستیم که باید برسیم به خط پایان؛ باید برسیم به خط بُرد. دائم باید بدویم. اینجا شما روی پلاکارد نوشته‏اید در سال 1404 ایران کشوری است توسعه‏یافته. دنباله‏ی چشم‏انداز این است که از کشورهای دیگر در منطقه باید از لحاظ فناوری و چه و چه و چه جلوتر باشد. شما خیال میکنید کشورهای دیگر همین‏طور ایستاده‏اند که ما جلو برویم، آنها حرکت نکنند؟ آنها هم دارند حرکت میکنند. مسابقه‏ی دوندگی است، مسابقه‏ی دو است. اگر وسط راه همت من و شما سست شود، اگر امیدمان کم شود، اگر خیال کنیم که آقا فایده‏ای ندارد، خب نمیرسیم. من از این بیمناکم؛ لذا راجع به اعتماد به نفس میخواهم صحبت کنم.

امروز ما یک حد نصابی از اعتماد به نفس را داریم، که عرض کردم به برکت آن چند عاملی است که گفته شد. دشمن ما عبارت است از دستگاه استکبار سیطره‏جوی جهانی. دشمن که میگویم، این است. حالا مظهرش را شما بگوئید دولت آمریکاست، باشد؛ یا فلان دولت دیگر است، باشد. مشکل ما با کشورها و دولتها، مشکل بومی و نژادی و ملی و اسمی نیست؛ مشکل این است که یک مجموعه‏ی سیطره‏جوئی در قدرتها و سیاستهای دنیا به وجود آمده؛ اینها عادت کرده‏اند بر سیطره‏جوئی و برخورد نکردن با مانع جدی. حالا اینجا یک مانع جدی به وجود آمده؛ اسمش حکومت اسلامی است، جمهوری اسلامی است. با این مانع جدی بشدت پنجه می‏اندازند؛ بحث ما این است. دشمن یعنی آن جناح سیطره‏جوی سیاست و قدرت‏طلب جهانی، با هر اسمی. البته از نظر من امروز مظهرش دولت ایالات متحده‏ی آمریکاست و بزرگترین شیطان مجسمش آن است؛ حالا هر اسمی داشته باشد، هر کسی باشد؛ این دشمن است. دشمنی‏اش هم با ما به خاطر همین است که اینجا یک مانعی است. مثل یک بُرنده‏ای که همین‏طور میبُرید و جلو میرفت، بدون مانع؛ حالا جلویش یک رشته‏ی فولادیِ محکم قرار گرفته، نمیگذارد جلو برود. فشار برای خاطر این است. چالش ما با غرب، برگشتش به این است.

این دشمنی که در مقابل ملت ایران است، با این اعتماد به نفسی که شما تا امروز به آن رسیده‏اید، ستیزه خواهد کرد؛ بخصوص که امروز آمریکا در سیاستهای خاورمیانه‏ایِ خودش شکست خورده. سیاستهای خاورمیانه‏ای آمریکا عمدتاً معطوف به جمهوری اسلامی بود. از یک طرف افغانستان، از یک طرف عراق؛ فکر میکردند جمهوری اسلامی بین دو لبه‏ی یک گازانبر قرار خواهد گرفت و زیر فشار واقع میشود و دستهایش را بالا میبرد. سیاست خاورمیانه‏ای آمریکا مبتنی بود بر تقویت رژیم صهیونیستی، و یکی از بزرگترین اقدامها و تصمیماتشان این بود که در داخل لبنان - که همسایه‏ی مشرف بر سرزمین فلسطینِ غصب شده است - آن نیروی محرکه و مؤمن و اثرگذار و نافذ، یعنی حزب‏اللَّه و نیروی مقاومت را از بین ببرند. سال گذشته با آن شکست مفتضحانه، این از دستشان گرفته شد. از پارسال تا حالا هم مرتب دارند دست و پا میزنند، برای اینکه شاید بتوانند در لبنان یک کاری بکنند، یک حکومت طرفدار آمریکا، یک ارتش طرفدار آمریکا به وجود بیاورند؛ که الان مشکل و معضله‏ی لبنان به خاطر این است. آمریکائی‏ها حاضر نیستند به‏آسانی این گوشتِ به خیال خودشان پخته را از زیر دندانشان بیرون بیاورند؛ برای اینکه بتوانند یک فرد دست‏نشانده‏ای به عنوان رئیس - که فرمانده ارتش هم هست - و به تبع آن، یک دولت دست‏نشانده در آنجا به وجود بیاورند تا بتوانند حزب‏اللَّه را زیر فشار قرار دهند؛ اما تا حالا نتوانسته‏اند. برای قدرتی مثل آمریکا، اینها ناکامی است. با آن همه ادعا، با آن همه توان، با آن همه پول، با آن دستگاه دیپلماسیِ فوق‏العاده قوی، و با آن ابزارهای گوناگون فنی و انسانی نتوانستند با حزب‏اللَّه مواجه شوند. اینها حزب‏اللَّه را هم مرتبط با ایران میدانند؛ پیروزی حزب‏اللَّه را، پیروزی جمهوری اسلامی میدانند. اینجا هم شکست خوردند.

در مسئله‏ی هسته‏ای، آمریکائی‏ها تا همین چند ماه پیش اصرار، اصرار که باید ایران بکلی همه‏ی فعالیتهای هسته‏ای‏اش را کنار بگذارد؛ یعنی مثل آن کاری که با لیبی کردند؛ ته‏اش را جارو کند، تقدیم کند به آنها؛ بکلی اعلام انصراف کند. اخیراً - چند هفته‏ی قبل از این - وضع به جائی رسیده است که گفتند ایران در همین حدی که هست، توقف کند. ببینید فاصله‏ی اینها خیلی زیاد است. یک روزی بود که اینها حاضر نبودند پنج عدد سانتریفیوژ را تحمل کنند. مسئولین گفتگو و مذاکره‏ی با اروپا حاضر شده بودند بیست تا سانتریفیوژ را نگه دارند، آنها گفته بودند نمیشود؛ گفته بودند پس لااقل پنج تا، گفته بودند نمیشود. اگر میگفتند یکی، باز هم میگفتند نمیشود! امروز سه هزار تا سانتریفیوژ دارد کار میکند، مبالغ زیادی هم آماده‏ی کار گذاشتن است. میگویند در همین حد متوقف شوید. این هم یکی از ناکامی‏های آمریکاست.

در خود منطقه آمریکائی‏ها تلاش کردند از بعد از قضیه‏ی بیستم شهریورِ آن برجهای دوقلو، صحنه را تصویر کنند به یک صحنه‏ی دو قطبی در این منطقه: جنگ بین دموکراسی و تروریزم. چقدر تبلیغات کردند، چقدر کار کردند، چقدر تهاجم نظامی و لشکرکشی و خرج کردند و هر کاری توانستند، کردند تا بگویند ما حامل دموکراسی هستیم، منطقه حامله‏ی تروریزم است؛ ما آمده‏ایم منطقه را نجات دهیم. امروز شما نگاه کنید در خود عراق که مرکز و محور فعالیتهای اینها بود؛ از مردم عادی که سؤال کنید، میگویند موجب و عامل تروریزم خود آمریکائی‏هایند؛ هیچ کس معتقد نیست که آمریکا برای عراق دموکراسی آورده. این حکومتی که تشکیل شد، این دولتی که روی کار آمد، این مجلسی که روی کار آمد، علی‏رغم آمریکا آمد؛ نمیخواستند این بشود؛ ناچار شدند؛ این را همه میدانند. بنابراین در صحنه‏های مختلف، اینها ناکام شدند.

آیا وقتی که یک قدرت سیطره‏جو برای عقب نشاندن روحی و روانی یک ملت و شکستن اعتماد به نفس او، اینطور ناکام میشود، آیا ساکت میماند؟ جواب این است که نه، ساکت نمیماند؛ دنبال راه‏های جدید میگردد. چون او دنبال راه‏های جدید میگردد، ما باید به فکر شیوه‏های جدید باشیم. ما باید محاسبه‏ی راه‏های جدید دشمن را بکنیم؛ بدانیم امکانات او، امکانات کمی نیست. من بارها گفته‏ام: «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد». دشمن امکانات تبیلغاتی‏اش با امکانات تبلیغاتی جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست. این را هم من به شما عرض بکنم؛ در زمینه‏های کار فرهنگی، در زمینه‏های کار تبلیغاتی و ارتباطاتی، امکانات دشمن خیلی زیاد است؛ دائم مشغولند، پول هم فراوان خرج میکنند. اینی که گفتند آقا ما هشتاد میلیون دلار، صد میلیون دلار به مخالفین نظام در ایران - به تعبیر خودشان اوپوزیسیون - میدهیم، اینها ظاهر قضیه است؛ هزینه‏های آنها برای این کار خیلی بیشتر از این چیزهاست. دارند هزینه میکنند. من و شما، جوان این مملکت، دانشجوی این مملکت، مسئول این مملکت، استاد این مملکت باید بداند که دشمن از چه راهی وارد خواهد شد؛ پیش بینی کند. اگر پیش‏بینی کردید، آن وقت پدیده‏هائی که در جامعه پیش می‏آید، اینها را میشناسید. وقتی شما میدانید که فرضاً سیلی در راه است، یا طوفانی در راه است، پدیده‏های پیش از حدوث سیل یا طوفان وقتی در زندگی شما اتفاق می‏افتد، این لحظات پیش از سیل یا طوفان را میشناسید و عاملش را میدانید. وقتی نمیدانید، این عوامل برای شما ناشناخته است. گاهی انسان به آن عوامل نادانسته کمک میکند. این است که این بحث را برای ما جدی میکند.

من اول راجع به اهمیت اعتماد به نفس چند جمله‏ای عرض بکنم. اعتماد به نفس ملی که باید در نخبگان یک کشور بروز کند، مهمترین تأثیرش این است که حالت انتظار کمک و دستگیری از دیگران را از انسان میگیرد. ملتی که به خودش اعتماد ندارد، همیشه منتظر است برای او چیزی فراهم کنند و به او بدهند. وقتی منتظر بودید برایتان غذای آماده بیاورند، دیگر غذا درست نمیکنید؛ غذا درست کردن هم بلد نمیشوید. این یکی از خطرات عمده است، خیلی هم واضح است؛ یعنی چیز فلسفیِ پیچیده‏ی مشکلی نیست. اما همین شی‏ء واضح و سازوکار واضح برای عقب ماندگی کشور، گاهی از نظر ماها مورد غفلت قرار میگیرد.

من فراموش نمیکنم؛ بر حسب تصادف، سالها پیش از پیروزی انقلاب منزل دوستی رفته بودیم - اهل یکی از شهرستانهای شمال کشور بود، آمده بود مشهد، ما رفتیم دیدنش - نماینده‏ی آن شهر در مجلس شورای ملیِ آن روز هم اتفاقاً مشهد بود و او هم آمده بود دیدن این شخص. تصادفاً ما با یک نماینده‏ی مجلس یک ساعتی همنشین شدیم. ما آن وقت جوان بودیم، مثل حالای شماها - که هر چه دلتان میخواهد، میگوئید - ما هم ملاحظه‏ی جوانب قضیه را نمیکردیم. بنده شروع کردم انتقاد از دستگاه، و همان حرفهائی که آن وقتها در ذهن ما بود، گفتیم. او نماینده‏ی مجلس شاه بود، به او برخورد؛ لذا بنا کرد با ما مجادله کردن. از جمله‏ی حرفهائی که من به او زدم، این بود که گفتم: آقا مملکت را راکد نگه داشته‏اید؛ همه‏اش واردات، همه‏اش واردات، همه‏اش مصنوعات دیگران؛ پس خود ما چرا کاری نمیکنیم؟ جوابی که او داد، جالب است، که شما بدانید طرز فکرها چه بود. گفت: آقا بهتر، بهتر! اروپائی‏ها مثل نوکر برای ما کار کنند، ما از نتیجه‏ی کارکرد آنها استفاده کنیم! ببینید چطور این زهر را گاهی تا اعماق جان آحاد یک ملت و نخبگان یک ملت نفوذ میدهند که اینطوری صحبت میکنند.

وقتی اعتماد به نفس نبود، حالت انسان، حالت انتظار کمک دیگران و انتظار دستگیری دیگران است. مثل آدم مفلوک و زمینگیر یک گوشه‏ای نشسته، منتظر است یک نفری از آنجا عبور کند، یک کمکی به او بکند. نقطه‏ی مقابلش حالت استغناء است: انسان منتظر نباشد که برای او بیاورند. وقتی منتظر نبود، در اندیشه‏ی فراهم کردن نیازهای خود بود، این استعدادهای موجود در وجود او - استعدادهای نهفته‏ی در وجود یک ملت - به کار می‏افتد. استعدادها که به کار افتاد؛ استعدادی که بالقوه بود، بالفعل شد و موفقیت کسب کرد، یک موفقیت به صورت خوشه‏ای موفقیتهای بعدی را به وجود می‏آورد. یک موفقیت، یک خوشه موفقیت را پشت سر خودش می‏آورد؛ طبیعت کار این است.

در دوران دفاع مقدس، اوائل کار، بخصوص بچه‏های سپاه و بسیج واقعاً چیزی نداشتند؛ سلاح لازم را نداشتند؛ عمده‏ی سلاحشان همین کلاشینکف بود؛ یک تفنگ انفرادی. نمیشد با این سلاح جنگید؛ لذا به فکر افتادند. خود این به فکر افتادن، بابهائی را به روی آنها باز کرد. من بارها گفته‏ام که در دوران جنگ، ما بایستی آر.پی.جی هفت را به صورت قاچاقی با پولِ چند برابر از کشورهای دیگر می‏آوردیم و نهایت سختی را متحمل میشدیم؛ پولِ چند برابر هم میدادیم تا یک تعداد سلاحهای ابتدائیِ اینطوری را به دست بیاوریم. نتیجه‏ی آن تجربه‏ها و اعتماد به نفس این شد که ملت ایران به جائی برسد که سلاحهائی که خودش تولید میکند، در منطقه بخشی‏اش درجه‏ی یک و بی نظیر باشد، بخشی هم کم نظیر باشد. این به خاطر همین نیاز بود؛ چون به ما نمیفروختند، چون به ما نمیدادند. ما احساس کردیم که باید به خودمان تکیه کنیم. جوانهای ما به خودشان تکیه کردند. این تکیه‏ی به خود، استعدادها را جوشاند. این جوشش استعدادها فراورده دارد؛ فراورده‏ها هر یکی چندین دنباله دارد. این در همه جا هست. این اعتماد به نفس، هم در کشفیات هست، هم در علم هست، هم در ساخت و تولید هست، هم در الگوی توسعه هست.

من در یکی دو تا دیدار دانشجوئیِ سفرهای سال گذشته در مشهد و سمنان، راجع به مسئله‏ی الگوی توسعه صحبت کردم؛ الگوی توسعه‏ی ایرانی، الگوی توسعه‏ی بومی، که ما برای توسعه‏ی کشور به سراغ نظریات دانشمندان اروپائی نرویم. نمیگویم از علم آنها استفاده نکنیم؛ اما نسخه‏ی آنها مال خودشان. علم آنها را یاد بگیریم؛ اما نسخه‏ی بیماریِ خودمان را خودمان بنویسیم، تا مورد اعتماد خودمان باشد، تا بتوانیم به آن تکیه کنیم، اطمینان کنیم. حالا اگر اعتماد به نفس نباشد، میگوئیم آقا مگر ما میتوانیم؟ این همه دیگران تجربه کردند، ما حالا چه بالاتر از آنها میخواهیم بیاوریم؟ این، نبود اعتماد به نفس است؛ که الان هم متأسفانه بعضی‏ها میگویند! بعضی از تحصیلکرده‏های ما همین را میگویند. ما گفتیم الگوی توسعه‏ی بومی تهیه کنیم، میگویند آقا کدام الگوی توسعه‏ی بومی؛ مگر میشود؟! ببینید، این همان رسوبات باقیمانده‏ی از گذشته است؛ نبود اعتماد به نفس است. اگر یک ملت میخواهد پیشرفت کند، نمیشود منتظر دیگران باشد.

غربی‏ها، اروپائی‏ها یکی از شیرین‏کارترین کارهایشان که به نفع خودشان تمام شد، این بود که آمدند نخبگان کشورهای دیگر را در مشت گرفتند، افکار خودشان را به اینها تلقین کردند؛ بعد اینها را رها کردند توی کشورهای خودشان، گفتند بروید. کشورهای غربی - یعنی انگلیس، فرانسه و بقیه‏ی کشورها - به جای اینکه پول خرج کنند تا افکار سیاسی خودشان را در آن کشورها پیاده کنند، تربیت‏شده‏های آنها رفتند بدون مزد و منت، کارهای آنها را برایشان انجام دادند. جزو بلاهای کشورهای عقب‏مانده و توسعه نیافته، یکی این بود. هنوز هم دنباله‏هایشان هستند و دارند کار خودشان را میکنند. این باید شکسته شود. اهمیت اعتماد به نفس این است که اگر ما اعتماد به نفس ملی پیدا کردیم، این استعدادها خواهد جوشید؛ آن وقت خواهیم دید که میتوانیم؛ برای ما اثبات خواهد شد که میتوانیم.

سه مانع اصلی در راه فرایند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد که ما باید متوجه این سه رخنه باشیم. این سه رخنه میتوانند فرایند اعتماد به نفس ملی و منتهی شدن آن به پیروزی‏های پی‏درپی و رسیدن به آرمانها را مخدوش کنند.

اول، ایجاد یأس است؛ تیره کردن افق، به رخ کشیدن فاصله‏های علمی. این واقعیتی است؛ ما از لحاظ علمی، امروز با دنیای پیشرفته‏ی علمی که دویست سال است دارد کار علمی میکند، فاصله داریم. این فاصله‏ها را به رخ میکشند و میگویند آقا چطور میخواهید شما اینها را طی کنید؟ مگر میشود؟ جوان محقق و پژوهشگر و دانشمند ما را با این کار مأیوس میکنند. من میگویم: بله، میشود؛ چرا نمیشود؟ ما از دانش دیگران استفاده میکنیم و پا را یک قدم بالاتر میگذاریم؛ کمااینکه این کار را کرده‏ایم. ما از دانش دیگران استفاده کرده‏ایم. گاهی چیزهائی ساخته‏ایم که در دنیا نیست؛ مثل بعضی از پیشرفتهای پزشکی و داروئی و امثال اینها. اینها با استفاده از مقدمات دانش غربی به دست آمده، اما کارهای بزرگتری از آنها انجام گرفته. فاصله نباید ما را مأیوس کند. ما میتوانیم شتاب علمی‏مان را زیاد کنیم؛ این فاصله را روزبه‏روز کمتر کنیم؛ همت کنیم پیش برویم. بخصوص که امروز دنیای غرب دچار آفتهای جدی است که در پنجاه سال پیش و صد سال پیش این آفتها را نداشت. امروز آفتهای اخلاقی، آفتهای جنسی، تزلزل روحیه‏ها در غرب خیلی شدیدتر از آن روزهاست؛ امروز اینها در آنجا یک گرفتاری است. البته این مسائل بلندمدت، خودش را آسان نشان نمیدهد؛ اما از حرفهای آنها، از حرفهای اندیشمندانشان، متفکرینشان آدم میفهمد که نگرانند. نسل جوانشان رو به انحطاط است، جرم و جنایت رو به توسعه است، فروپاشی خانواده‏ها رو به تزاید است و همین طور دارد زیاد میشود؛ مهار هم از دستشان خارج شده است و گرفتارند. چه اشکال دارد؛ یک ملتی که مصمم است، خودش را تا حدودی میتواند از این بلایا حفظ کند، تصمیم دارد، توکل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد، آرمانهای مشخص هم دارد، این راه را طی کند؟ کمااینکه آنها طی کردند. ما یک روزی جلوتر از غرب بودیم؛ ما دچار آفت شدیم، آنها تلاش کردند، جلو افتادند. ما حالا میتوانیم جلو بیفتیم. طی کردن فاصله‏ها مطلقاً مستبعد نیست از یک ملتی که جوانش با همت حرکت میکند و پیش میرود؛ مسئولان و مدیرانش هم با همت می‏نشینند برنامه‏ریزی و طراحی میکنند. بنابراین سه تا مانع ممکن است دشمن طراحی کند: یکی پراکندن یأس، یکی منحرف کردن استعدادها، یکی هم برخورد سخت و خشن؛ یعنی تحمیل تهاجم نظامی و از قبیل اینها.

در مورد این مسئله‏ی اول که پراکندن نومیدی و یأس است، من اصرار دارم شما جوانها بیشتر فکر کنید، تأمل کنید و نشانه‏هایش را ببینید. همین الان دارند این کار را میکنند؛ یک عده‏ای هم برای آنها و از زبان آنها و از حنجره‏ی آنها به نفع آنها حرف میزنند.

حالا این چند مورد را ببینید: یکی از آنها مسئله‏ی انرژی هسته‏ای است. در داخل کشور خودمان جنجال راه انداختند که آقا انرژی هسته‏ای هزینه‏ی بدون سود است؛ چرا دارید این کار را میکنید؟ حالا تبلیغات جهانی که این مسئله را کاملاً دنبال میکرد و هنوز هم میکند؛ اما در داخل کشور خودمان از اولی که این مسئله‏ی هسته‏ای مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این تا حالا مرتباً این مطلب را گفته‏اند و تکرار کرده‏اند. حتّی عده‏ای نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیکدانیم. اینکه میگویند ما توانسته‏ایم دستگاه‏های سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلاً واقعیت ندارد! به قدری قرص این را گفتند که ما مجبور شدیم افرادی را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسی کنند، درست ببینند؛ نکند که همینی که اینها میگویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! کار، بسیار خوب، صحیح، علمی و محکم دارد انجام میگیرد. اول گفتند نمیشود، نمیتوانیم؛ بعد که دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینه‏ای است که سود ندارد، فایده‏ای ندارد. بنده در سخنرانی عمومی عید نوروز سال گذشته مفصل درباره‏ی این صحبت کردم و نمیخواهم تکرار کنم. چطور فایده‏ای ندارد؟ ما برای بیست سال دیگر حداقل بایستی بیست هزار مگاوات برق از انرژی هسته‏ای به دست بیاوریم. برآوردی که برای مصرف انرژی در کشور و تولید برقِ مورد نیاز کرده‏اند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژی هسته‏ای باشد؛ والّا ما باید برق را از دیگران گدائی کنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدائی کنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهائی که با نیروی برق میچرخد، باید بگذریم؛ از کارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت. خب، ما کِی شروع کنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الان اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممکن است دیر هم شده باشد. ببینید چه مغالطه‏ی عجیبی است که «آقا احتیاج نداریم»! یا میگویند: شما نیروگاه هسته‏ای که نمیتوانید بسازید؛ این اورانیومهای غنی‏شده‏ی سه چهار درصد را برای چه میخواهید؟ باز بحث «نمیتوانید» است. چرا نمیتوانیم؟ ملتی که بدون کمک و بدون استاد توانست یک چنین مراکز عظیم غنی‏سازی را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه بسازد؟ باید بتوانیم. چرا نتوانیم؟ یک روزی میگفتند: شما نمیتوانید نیروگاه بخاری هم بسازید. من یادم هست دوره‏ی ریاست جمهوری خود من بود؛ نیروگاهی بود که در زمان رژیم گذشته شروع شده بود، نصفه‏کاره مانده بود. می‏آمدند میرفتند تا دلالهای بین‏المللی از یک کشوری بیایند آن را درست کنند. بعضی‏ها هم میگفتند ما در داخل میتوانیم درست کنیم. ما چند نفر از مسئولین مرتبط با این مسائل را در دفتر ریاست جمهوری خواستیم - چند تا از رؤسای کشور را - نخست وزیر و دیگران را هم دعوت کردیم تا بحث کنیم. اینها آمدند گفتند: آقا امکان ندارد که ما بتوانیم آن نیروگاه را - که نزدیک تهران هم هست - به آخر برسانیم و افتتاح کنیم. این، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلاً امکان ندارد؛ حتماً بایستی خارجی بیاید. ما خارجی را نیاوردیم؛ متخصص داخلی رفت آن را کامل کرد، درست هم کرد، الان هم سالهاست که دارد برق میدهد و از تولید او دارد کشور استفاده میکند.

اول انقلاب جهاد سازندگی میخواست سیلو بسازد. میدانید سیلوهای ما را در دوران طاغوت، شوروی‏ها میساختند. رژیم طاغوت گندم را از آمریکا میگرفت، سیلویش را شوروی میساخت! سیلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناوری پیچیده‏ای است. جهاد سازندگی گفت میخواهیم سیلو بسازیم؛ از اطراف صدا بلند شد که آقا نمیتوانید؛ بیخود خودتان را معطل نکنید، سرمایه‏ی کشور را هم به باد ندهید. یک نمونه‏ی سیلوی کوچکی در خوزستان ساختند که بنده آن وقت رفتم بازدید کردم. امروز کشور جمهوری اسلامیِ شما یکی از سیلوسازهای درجه‏ی یک دنیاست؛ جزء کشورهای سیلوساز برجسته‏ی درجه‏ی یک است.

یکی از سدهای نزدیک تهران آب میداد. گفتند بروند این را درست کنند؛ گفتند خود کمپانی سازنده‏ی این سد باید بیاید؛ رفتند آوردند. این هم مربوط به اوائل ریاست جمهوری ماست. میگفتند: مگر ما میتوانیم سد درست کنیم؟ همین تلقیناتِ گذشته بود. جوانهای ما همت کردند، رفتد سراغ سدسازی. امروز کشور جمهوری اسلامی به فضل الهی بهترین سدساز این منطقه است. در منطقه‏ی ما هیچ کشوری مثل جمهوری اسلامی مسلط بر ساختن سدهای بزرگ - چه سد بتونی، چه سد خاکی - نیست. سدهائی که ما ساختیم، از مشابه‏های خودش که زمان طاغوت به وسیله‏ی شرکتهای خارجی ساخته شده، بهتر و با ظرفیت بیشتر و البته با هزینه‏ی بسیار بسیار کمتر است؛ کار خودمان هم هست. چرا نمیتوانیم؟ نخیر، نیروگاه هسته‏ای هم میتوانیم بسازیم؛ باید بسازیم. امروز شروع بکنیم، چند سال دیگر جواب خواهد داد. چند سال دیگر شروع بکنیم، چند سال بعدش جواب خواهد داد. اگر شروع نکنیم، عقب میمانیم. امروز اگر غنی‏سازی را شروع نمیکردیم، بایستی ده سال بعد، بیست سال بعد بالاخره شروع میکردیم. میگویند آقا روس‏ها که به شما اورانیوم غنی‏سازی‏شده میدهند، سوخت نیروگاه هسته‏ای میدهند؛ خودتان میخواهید چه کار کنید؟ این از آن حرفهائی است که این آقای رئیس جمهور محترم کم‏دان آمریکا هم اخیراً بیان فرمودند، که خب روس‏ها که دارند میدهند، ایران میخواهد چه کار کند! اینجا هم یک عده‏ای که نه به قدر او محترمند، نه به قدر او کم‏دانند، همان حرف را تکرار کردند که آقا روس‏ها که دارند میفروشند. دیدید دیگر؛ محموله‏ی اول آمد، محموله‏ی دوم آمد؛ دیگر شما میخواهید چه کار کنید که خودتان غنی‏سازی کنید؟ این مثل این میماند که به کشوری که ذخائر نفتیِ زیر زمینش پر است، بگویند آقا چرا چاه میزنی؛ خب برو نفت را بخر از بیرون بیاور! یعنی کشوری که دارای ذخائر نفتی است، بشود واردکننده‏ی نفت! چقدر خنده‏آور است. اگر یک روزی دلشان نخواست این سوخت را بدهند، یا گفتند به این قیمت میدهیم، یا گفتند به این شرط میدهیم، ملت ایران ناچار است قبول کند.

ببینید، اینها آن چیزهائی است که اگر چنانچه توجه کنید، خواهید دید همان نقشه‏ی ایجاد یأس دشمن است که حالا یک کار به این عظمت انجام گرفته - مسئله‏ی انرژی هسته‏ای - این همه درباره‏اش مردم شادی و خوشحالی کردند، آقا در بیاید که: چرا شما بیخود مملکت را به این چالشهای این‏چنینی میکشانید، برای خاطر یک چیز کم‏اهمیتِ انرژی هسته‏ای؟! ببینید، این همان ایجاد یأس است؛ این همان چیزی است که شما باید مراقبش باشید. این یکی از آن رخنه‏هاست که اعتماد به نفس ملی را ضربه میزند؛ همچنان که در چند سال قبل متأسفانه این کار شد. یعنی همین مسئله‏ی انرژی هسته‏ای را که باید پشتوانه‏ی مستحکم اعتماد به نفس ما ملت ایران میشد، خواستند وسیله‏ای بکنند برای اینکه اعتماد به نفس را از ما بگیرند. هی فشار آوردند که باید این را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانه‏ی یو.سی.اف اصفهان، گفتند: این را هم باید تعطیل کنید. آن مقدمات اوّلی است. بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت باید معادن اورانیوم را هم که توی این کشور هست، کلاً یک‏جا جمع کنید بدهید به ما، تا خاطرجمع شویم که شما نمیخواهید بمب اتم بسازید!

این فرایند عقب‏نشینی البته برای ما یک فایده‏ای داشت - بی‏فایده نبود این عقب‏نشینی‏ها - فایده‏اش این بود که هم خودمان وعده‏ها و حرفهای رقبای اروپائی و غربی را تجربه کردیم، هم افکار عمومی دنیا تجربه کرد. امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید، ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال! دو سال تعلیق موقت کردیم. فایده‏اش چه شد؟ اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛ ما هم به خیال موقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد، یک قرشمال بازی‏ای در سطح دنیا درست کردند - در سطح مطبوعات و رسانه‏ها و محافل سیاسی - وای، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند! تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود! ما این را تجربه کرده‏ایم؛ دیگر، تجربه‏ی جدیدی نیست. آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافی نیست؛ اصلاً باید بکلی بساط اتمی را جمع کنید. همین اروپائی‏ها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتی این کار را کردیم، گفتند بایستی جمع کنید! این فرایند عقب‏نشینی، این فایده را برای ما داشت؛ هم برای خود ما تجربه شد، هم برای افکار عمومی دنیا تجربه شد. لیکن عقب‏نشینی بود دیگر؛ عقب‏نشینی کردند.

من همان وقت هم در جلسه‏ی مسئولین - که از تلویزیون پخش شد - گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه‏ی پی‏درپی ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان میشوم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستی این روند عقب‏نشینی متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروی، و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقب‏نشینی در آن دولت انجام گرفته بود؛ و همین کار هم شد. در زمان دولت قبل، اولین قدم به سمت پیشرفت برداشته شد؛ تصمیم گرفته شد که کارخانه‏ی یو.سی.اف اصفهان راه‏اندازی شود، و راه‏اندازی هم شد، و دنبالش هم بحمداللَّه این پیشرفتهای بعدی است تا امروز.

مایه‏ی اعتماد به نفس ملی را تبدیل میکنند به مایه‏ی بی‏اعتمادی، که نبادا دشمن حمله کند، نبادا دشمن ضربه بزند. از این قبیل مسائل زیاد است؛ این چیزهائی که سعی میکنند با وسوسه ایجاد کردن، کار خود را پیش ببرند. مثلاً ما یکی از سیاستهای اساسی‏مان قطع رابطه‏ی با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلی ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشوری، با هر دولتی داشته باشیم. مسئله این است که شرائط این دولت به گونه‏ای است که رابطه‏ی با او برای ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشوری به دنبال تعریف یک منفعتی ایجاد میکند؛ آنجائی که برای ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولی‏ دنبال رابطه نمیرویم.

یک نمونه از ایجاد یأس که من این را لازم است عرض کنم - یعنی انصاف اقتضاء میکند که انسان اینها را بگوید - اشکال‏تراشی‏های غیر منطقی است. امروز شما ملاحظه کنید؛ متأسفانه راجع به اغلب تصمیمات دستگاه اداره‏ی کشور از سوی یک عده مخالف‏خوان اشکال‏تراشی میشود؛ اشکال‏تراشی‏های غیر منطقی. اگر تصمیم اقتصادی است، اگر تصمیم سیاسی است، اگر تصمیم در حوزه‏ی مسائل هنری و فرهنگی است، اگر تصمیم در حوزه‏ی مسائل بین‏المللی است، به خصوص نسبت به دولت - حالا نسبت به رهبری یک مقدار رودربایستی‏ای هست و یک چیزهائی را ملاحظه میکنند - آزاد، راحت و با اهانت مطالبی میگویند. این کارها زشت است.

ممکن است کسانی که این کارها را میکنند، ندانند چه تأثیر سوئی این کار دارد. این، همان ایجاد یأس است؛ یعنی نقطه‏ی مقابل اعتماد به نفس. این، حالت ایجاد خودباختگی و انفعال و خودکم‏بینی است. خیلی از کسانی که در این میدانها تلاش میکنند، فعالیت میکنند، متأسفانه نمیفهمند و توجه ندارند که تأثیر کارشان چیست. اینها آدمهای بدخواهی نیستند. البته بعضی بدخواه هستند، اما غالباً بدخواه نیستند؛ ملتفت نیستند، ارزیابی درستی از کار خودشان ندارند. دولت تصمیم اقتصادی میگیرد، اعتراض پشت سر اعتراض، آن هم با لحنهای اهانت‏آمیز؛ تصمیم سیاسی میگیرد، همین طور؛ تصمیم بین‏المللی میگیرد، همین طور؛ به فلان سفر میرود، همین‏طور؛ به فلان سفر نمیرود، همین طور. وقتی ما سوار این اتوبوس شدیم و به این راننده اطمینان کردیم، دیگر سر هر پیچی که نباید گفت آقا مواظب باش، آقا دستم فلان شد، دلم لرزید. خب دارد رانندگی میکند، میرود دیگر. این در حالی است که این دولت انصافاً دولت پرکار و در بعضی از خصوصیات نمونه است. اینکه به همه‏ی شهرها میروند، این خیلی برای من مهم است؛ خیلی برای من جالب است. رئیس جمهور، وزیر و مدیران ارشد اجرائی کشور به شهرهای مختلف میروند. این رفتن به شهرها خیلی تأثیر دارد. بعضی میگویند آقا ما گزارشها را که میخوانیم؛ نه، گزارش خواندن فرق میکند با رفتن. شاید بیش از اغلب مدیرها برای من گزارش می‏آید. وقتی انسان میرود به یک شهری، میرود به یک استانی، می‏نشیند با یک مردمی، می‏نشیند با یک مجموعه‏ی جوانی، می‏بیند گزارشها با آنچه که واقعیت است، تفاوتهائی دارد. انسان آنچه که می‏بیند و میشنود، از گزارش خیلی باارزش‏تر است. این کار را امروز دولت دارد میکند. به همه جای کشور سفر میکنند. یک گوشه‏ای از این را میگیرند، تبدیلش میکنند به نقطه‏ی ضعف و ایراد گرفتن. چرا در این سفر صد تا مصوبه داشتید؛ در حالی که پنجاه تایش بیشتر قابل عمل نیست؟ خیلی خوب، حالا پنجاه تایش عمل بشود؛ این بهتر از هیچی نیست؟ اینها ایجاد یأس است. ایرادتراشی‏های بیخود: چرا به فلان سفر رفتید؟ چرا به فلان سفر نرفتید؟ اینها اشکال‏تراشی‏هائی است که یأس‏آفرین است. عرض کردم؛ اغلب کسانی هم که این کار میکنند، توجه ندارند به دنباله‏ی کارشان. بالاخره هر دولتی ضعفی دارد. نه اینکه این دولت ضعف ندارد؛ چرا، ضعف و خطا دارند؛ مثل بقیه‏ی دولتها. بنده‏ای که میخواهم خطا بگیرم، مگر خودم خطا ندارم؟ خطاهای ما الی ماشاءاللَّه؛ یکی دو تا که نیست. انسان جایزالخطاست؛ باید تلاش کند خطا نکند یا کمتر بکند. کسانی هم که خطای طرف مقابل را می‏بینند، باید دلسوزی کنند و خطا را به گوش او برسانند؛ اما هوچیگری کردن، مردم را دلسرد کردن، اعتماد به نفس مردم را شکستن، آنها را ناامید کردن نسبت به آینده، هیچ روا نیست. این خطاب من به همه است؛ هم به مطبوعات، هم به رسانه‏ها، هم به مسئولین، هم به کسانی که منبرهای گوناگون خطابه و سخن گفتنِ با مردم را دارند؛ در مجلس، در نماز جمعه، در جاهای دیگر، در دانشگاه‏ها. این چیزی است که بحث مصلحت کشور است؛ باید مصلحت کشور را رعایت کرد. این هم یکی از آن راه‏های مقابله‏ی با اعتماد به نفس ملی است.

یکی از راه‏ها - که این راه سوم را هم غربی‏ها بشدت در این سالها دنبال کردند - مسئله‏ی هوچیگری است؛ هوچیگری مطبوعاتی. آدم خیال میکند که هو کردن افراد مال محدوده‏های خاصی از مردم است، توی مجامع خاصی؛ نخیر، در سطح بین‏الملل یکی از کارهائی که بسیار رایج است، هوچیگری است؛ هوچیگری رسانه‏ای. امروز امکانات رسانه‏ای هم فراوان است.

در مسئله‏ی دموکراسی، کسانی که حکومتهای کودتائی را پشتیبانی کردند - الان حکومتهای کودتائی هستند، که من نمیخواهم اسم بیاورم؛ خود شماها میدانید - حکومتهای مستبد موروثی را بشدت پشتیبانی کردند، در آنجاهائی که با نیروی نظامی، با شعار دموکراسی رفتند، نتوانستند دموکراسی را راه بیندازند؛ یعنی نخواستند. در عراق اول حاکم نظامی گذاشتند؛ بعد دیدند کار پیش نمیرود، حاکم سیاسی گذاشتند؛ بعد با انتخابات مخالفت کردند. علی‏رغم آنها انتخابات انجام گرفت. حالا هم مرتب این حکومت و مجلس عراق و دولت عراق را که منتخب مردمند، تهدید میکنند. اینها آن وقت میگویند شما دموکراسی ندارید! باز در داخل یک عده‏ای متأسفانه همان حرف را تکرار میکنند. من واقعاً تعجب میکنم. اینها یأس ایجاد کردن و هوچیگری است؛ ضد اعتماد به نفس ملت ایران است.

من از اینکه این هوچیگری‏ها اثر مطلوب آنها را بگذارد، نگرانم. اینکه راجع به اعتماد به نفس حرف میزنم، یکی از عللش این است. این هوچیگری‏ها اول در چهار نفر به اصطلاح نخبه‏های ما اثر بگذارد، از طرف ملت ایران احساس شرم کنند در مقابل آن هتاک غربی، و آنها شروع کنند به حمله کردن؛ اعتماد به نفس ضربه بخورد. توجه داشته باشید که این هوچیگری‏ها یکی از شیوه‏های سه‏گانه برای متزلزل کردن اعتماد به نفس یک ملت است.

چیزهائی که این اعتماد به نفس را ضعیف میکند، باید از آن اجتناب شود؛ بخصوص نخبگان، که بعضی از اینها را من گفتم؛ خودتان فکر کنید، رویش مطالعه کنید؛ چیزهائی که این اعتماد به نفس را تقویت می کند، اینها را باید برجسته کنید؛ شما در نشریات دانشجوئی، استاد در سر کلاس، دانشجوها در تشکلهای دانشجوئی، دانشجوها در محیط اثرگذاری خودشان.

یکی از این برادرها گفتند با اینکه اثرگذاری دانشجوها زیاد است، در همه‏ی مسائل با آنها مشورت نمیشود. خب، با مجموعه‏ی چندین هزار نفری دانشجوئی چگونه میشود مشورت کرد؟ حالا پنجاه شصت هزار دانشجو در یزد است. مشورت یک سازوکار خاصی دارد. کارها بی‏مشورت هم نیست. من میخواهم بگویم اثرگذاری دانشجوئی بیش از آنچه که با مشورت‏دهی به مسئولین باشد، با جهت‏دهی به عناصر انسانی در نیروهای تحت تأثیر است. شما در خانواده‏تان میتوانید اثر بگذارید؛ روی برادر و خواهرتان میتوانید اثر بگذارید؛ روی پدر و مادرتان میتوانید اثر بگذارید. در محیط زندگی خودتان، روی فامیل، روی دوست، روی همبازی در ورزش میتوانید اثر بگذارید؛ اثر به زبان، اثر به منش، اثر به رفتار. این بهترین توفیق و پیروزی برای دانشجوست؛ اثرگذاری در محیطهائی که میتواند در آن اثرگذاری بکند. البته بعضی محیطها از این هم بیشتر است. بخصوص شما جوانید؛ این جوانی را قدر بدانید؛ این حوصله و نشاط جوانی را قدر بدانید. ماها در دوران اختناق - حالا نباید خیلی از خودمان بگوئیم؛ شماها از آن وقت ماها خیلی جلوترید؛ اما حالا بد نیست این را هم بدانید - که به سن حالاهای شما بودیم، جوان بودیم، وضعیت از لحاظ امنیتی یا غیره طوری بود که نمیشد رفت یک جائی نشست؛ وقتی مجبور بودیم یک جائی صحبت کنیم، سه ساعت، چهار ساعت سر پا به بحث و تبادل نظر و گفتن و شنفتن میگذشت! جوان نیرو دارد، نشاط دارد، توانائی دارد؛ میتواند با پشتوانه‏ی همین نیروی جوانی خود اثرگذاری کند. پس عوامل تضعیف اعتماد به نفس را بایستی هرچه میتوانیم، حذف کنیم؛ عوامل را هرچه میتوانیم، تقویت کنیم.

ملت ما یکی از داروهای بسیار لازم و مؤثری که نیاز دارد - داروی روحی و فکری - و باید این را در میان خود توسعه و ترویج کند، داروی اعتماد به نفس است. ملت ایران باید اعتماد به نفسی را که به برکت انقلاب و به برکت ایستادگی در میدان پرخطر انقلاب به دست آورد و بعد در میدان دفاع مقدس با همه‏ی آن مشکلات با ایستادگی خود، این اعتماد به نفس در او تقویت شد، این اعتماد به نفس را باید حفظ کند. این اعتماد به نفس، به ملت ایران این جرئت را، این همت را، این توانائی را میدهد که این راه طولانیِ تا آرمانهای ترسیم‏شده‏ی برای جامعه‏ی اسلامی را طی بکند؛ بدون او نمیشود. بدون اعتماد به نفس نمیشود این راه را رفت.

انقلاب ما یک آرمانهائی را ترسیم کرد. مردم مؤمن ما وقتی به هدایت دین خودشان نگاه کردند، دیدند این آرمانها همان چیزهائی است که به آن نیاز دارند. لذا در راه او حرکت کردند؛ جوانشان را هم دادند، جانشان را هم دادند، مالشان را هم دادند، پاش ایستادند. ما میخواهیم به این آرمانها برسیم. این آرمانها چیست؟ اگر در یک جمله بخواهیم این آرمانها را بگوئیم، «جامعه‏ی اسلامی» است. ما امروز در راه جامعه‏ی اسلامی داریم حرکت می‏کنیم.

جامعه‏ی اسلامی آن جامعه‏ای است که در او عدالت به نحو کامل استقرار داشته باشد؛ اخلاق اسلامی به صورت گسترده در میان مردم وجود داشته باشد؛ مردمان همان ترازی را به دست بیاورند که پیامبران الهی میخواستند این تراز ساخته بشود در میان جامعه‏ی اسلامی؛ قدرتمند، شجاع، عزیز، برخوردار از مواهب زندگی و در عین حال عبد خدا؛ تسلیم اراده‏ی پروردگار. آزادی حقیقی برای یک ملت و برای یک انسان این است که اراده‏ی خودش را، همت خودش را، نیرو و توان خودش را به کار بیندازد برای بهروزی خود و آن بهروزی را در عبودیت خدا و بندگی خدا ببیند. ما دنبال این هستیم.

گر بخواهیم به آن آرمان برسیم، احتیاج دارد به اعتماد به نفس. باید بگوئیم میتوانیم؛ همچنانیکه تا امروز آن کارهائی را که اراده‏ی ملی به آن تعلق گرفت، توانستیم انجام بدهیم. مگر شوخی بود در یک کشوری که زیر فشار استکبار و استعمار است، فاسدترین حکومتهای جهان بر آن حکومت میکند و شرق و غرب عالم، منافعشان را در حکومت آن خاندان منحوس می‏بینند، این خاندان را به زیر کشیدن؛ بنیاد پوشالی حکومت سلطنتی موروثی را بکلی از بین بردن؛ یک نظام مردمی، متکی به آراء ملت، متکی به عواطف مردم، در یک چنین کشور استبدادزده‏ی در طول قرنهای متمادی به وجود آوردن؛ این کار شوخی است؟! این کار را ملت ایران کرد. امروز در این منطقه، هیچ کشوری از لحاظ اتکاء به آراء و عواطف مردم، به جمهوری اسلامی نمیرسد.

ملت ایران با اعتماد به نفس خود این بنای مبارک را گذاشت؛ توانست مردم‏سالاری را به وجود بیاورد، آن هم با یک شیوه‏ی تازه و بی‏سابقه؛ مردم‏سالاری دینی. در همه‏ی جای دنیا دموکراسیها در یک چهارچوب قرار دارند. هیچ جا وجود ندارد که یک دموکراسی‏ای باشد، اما به وسیله‏ی یک چهارچوب و یک هدفگذاری خاصی هدایت نشود؛ یا به وسیله‏ی احزاب است، یا به وسیله‏ی دستگاههای قضائی است، یا به وسیله‏ی دستگاههای خارج از دستگاه قضائی و اجرائی است. همه جای دنیا اینجور است. ما این چهارچوب را اسلام قرار دادیم؛ چون ملت ایران ملت مسلمانند؛ چون ملت ایران مؤمنند. این شد مردم‏سالاری دینی، مردم‏سالاری اسلامی.

علت اینکه ملتهای مسلمان از کشورهای دیگر، به چشم عظمت به ملت ایران نگاه میکنند، این است که ملت ایران اولاً جرئت کرد وارد میدان بشود و نظام حکومتی جرئت کرد به مردم میدان بدهد و بعد هم یک معنای خاصی، یک شکل خاصی، صیغه‏ی خاصی از مردم‏سالاری را که دنیا او را نمیشناخت، در دنیا مطرح کرد؛ مثل پرچمی در دست گرفت.

مه جای دنیا ملتها و دولتها تحت تأثیر هوچی‏بازیهای تبلیغاتی دشمنانشان قرار میگیرند؛ ملت ایران تحت تأثیر هوچی‏بازیها قرار نگرفت. در قضیه‏ی مردم‏سالاری دینی، در بسیاری از قضایای دیگر، در مسئله‏ی زنان، در مسئله‏ی شیوه‏های معمول ما در سیاست خارجی، در ارتباطمان با قطبهای قدرت جهانی، در هیچ کدام از اینها، ملت ایران به خاطر هوچی‏بازیهای تبلیغاتی منفعل نشد؛ راه خودش را عوض نکرد، بعد از این هم همین خواهد بود. من میگویم این اعتماد به نفس را ملت ایران باید حفظ کند.

یکی از نشانه‏های این اعتماد به نفس، قدم گذاشتن ملت ایران در میدانهای کشفیات علمیِ سطح بالاست، یکی‏اش مسئله‏ی انرژی هسته‏ای است که حالا در دهان همه‏ی مردم ما هست؛ اما فقط این نیست؛ در بخشهای بسیار حساس، بسیار دقیق، بسیار نو، جوانان ما، دانشمندان ما، برجستگان ما وارد میدان شدند، کارهای بزرگ انجام دادند؛ همین مسئله‏ی سلولهای بنیادی، کشف داروهای جدید و بی‏سابقه برای برخی از بیماریهای صعب‏العلاج - که اعلان کردند، بعد هم باز ان‏شاءاللَّه اعلام خواهند کرد - در مسائل گوناگون. ایرانی استعداد خودش را به میدان آورد و اعتماد به نفس نشان داد و پیش رفت و بعد از این هم پیش خواهیم رفت.

یک عرصه‏ی دیگر، مسئله‏ی اعتماد به نفس ملی است که در زمینه‏های علمی، در زمینه‏های سیاسی، در زمینه‏های فناوری خودش را نشان داده و دارد نشان میدهد. در این کشور، مهندس ما جرئت نمیکرد اسم ساختن نیروگاه برق را بیاورد؛ جرئت نمیکرد اسم ساختن سد را بر زبان جاری کند؛ جرئت نمیکرد اسم ساختن فرودگاه را بر زبان جاری کند. همه‏ی این کارها را باید خارجیها میکردند.

مهندس ایرانی حداکثر این بود که در آن پروژه‏ای که یک مهندس خارجی یا یک شرکت خارجی قبول کرده بود، یک گوشه‏ای عضو بشود؛ اگر آنها قبول میکردند؛ بعضی جاها هم قبول نمیکردند. من پای همین سد کرخه، سه چهار سال پیش، مصاحبه کردم و مفصل شرح دادم؛ سد کارون 3 را - نه سد کرخه را - با سد دز مقایسه کردم. سد دز زمان طاغوت ساخته شده، سد کارون 3 زمان جمهوری اسلامی ساخته شده؛ شبیه هم هستند. دو تا سد بتونی با ظرفیتهای نزدیک به هم از لحاظ آب و از لحاظ برق. در ساخت سد دز چقدر به ایرانیها توهین کردند؛ چقدر تحقیر کردند و آبروریزی کردند برای مهندس ایرانی و سرمایه‏دار ایرانی و سرمایه‏گذار ایرانی؛ اما در ساخت این سد، خودِ جوان ایرانی، مهندس ایرانی، این کار پیچیده‏ی عظیم را که خیلی از آن سد دز از لحاظ کار فنیِ ساخت بتون و وصل بتون به بدنه‏ی کوه حساستر و مهمتر است - که تفاصیلش را برای ما شرح دادند - انجام داد، نیروگاهش را خودش درست کرد، سدش را خودش درست کرد، جاده‏ی زیر آب را که از بین رفته بود و پل معلق هوائی طولانی را خودش درست کرد؛ با افتخار. عرقش در آمد، اما سرش به افتخار برافراشته شد. این، چیز کمی نیست. این را در همه چیز شما تعمیم بدهید.

آنچه که انقلاب به ما داده و توقع ما از خودمان است، این است که این را روز به روز در خودمان تقویت کنیم؛ آن، اعتماد به نفس است. اعتماد به نفس ملی؛ ملت به خود اعتماد به نفس داشته باشد، بداند که میتواند مقاصد خودش را با همت بلند و با مجاهدت و با همدستیِ همه‏ی کشور با یکدیگر، پیش ببرد؛ این را باید بدانیم. جامعه‏ی دانشگاهی ما در زمینه‏ی کار خود، در زمینه‏ی علم‏پژوهی خود باید این را از بُن دندان باور کند و دانشجوی ما، استاد ما، محقق ما، مدیران دانشگاهی ما بدانند که هر کاری بخواهند، می‏توانند بکنند؛ در سایه‏ی همت، در سایه‏ی مجاهدت و در سایه‏ی تلاش. این،آن چیزی است که ما لازم داریم.

ادامه‌ی حرکت ملیِ ما باید یک ادامه‌ی متناسب با نیازهای ملت ما باشد. این یک حقیقتی است که ملت ایران بر اثر تسلط قدرتهای طاغوتی و قدرتهای فاسد و دولتهای وابسته یا بی‌کفایت در طول دهها سال - شاید نزدیک به دویست سال - دچار عقب‌ماندگی‌های زیادی در عرصه‌های گوناگون بوده است. امروز که ملت ایران به برکت اسلام و نظام جمهوری اسلامی به خودآگاهی و اعتماد به نفس دست یافته است، باید ما این فاصله‌های طولانی را با سرعت طی کنیم. ما فاصله‌های بسیار زیادی با آنچه که شأن ایران سربلند و پُرافتخار است، داریم؛ این فاصله‌ها جز با همت بلند، جز با امید بی‌پایان، جز با تلاش همه‌جانبه‌ی ملی میسر نخواهد شد.

ملت ما هدف روشنی دارد؛ هدف بزرگ ملی ما «استقلال ملی، عزت ملی و رفاه عمومی ملت» است. همه‌ی اینها به برکت اسلام و ایمان اسلامی تحقق‌یافتنی است. ما این را تجربه کردیم و دریافتیم. ملت ما ظرفیت بسیار زیادی برای پیمودن راههای دشوار به سوی آینده‌های محبوب و مطلوب دارد. ظرفیت ملی ما، اگر به طور کامل و همه‌جانبه مورد استفاده قرار بگیرد، بدون تردید ملت ایران خواهد توانست به همه‌ی امیدها و آرزوهای خود دست پیدا کند.

تحرک ملت ایران به برکت اسلام آغاز شد و این بیداری و این امید و این اعتماد به نفس روزبه‌روز تا امروز بیشتر شد و ما هر سالی که نو می‌شود، باید عزم خود را نو کنیم و پا را در میدانهای تازه‌تری بگذاریم.

با این همه جوان، با این همه انسان پرشور، با این همتهای بلند، با این شجاعتها، کارهای بسیار بزرگی می‏شود انجام داد. مسؤولان از پیشرفت نترسند، از حرکت به سمت قله‏های بزرگ نترسند؛ واهمه نکنند. از دشمن هم واهمه نکنند. نمی‏گوییم احتیاط نکنند، چرا، احتیاط در همه حال لازم است، اما احتیاط کردن غیر از ترسیدن است. اگر کسی از دشمن ترسید، مرعوب دشمن شد، دیگر حرکت نمی‏تواند بکند. نخیر، از دشمن نترسند. البته مواظب باشند، مراقب باشند، جوانب کارهاشان را بسنجند، احتیاط هم بکنند، لیکن عزم جلو رفتن را هرگز از دل خودشان و دل این ملت خارج نکنند. توقف جایز نیست؛ چه در دانشگاه، چه در محیطهای علمی دیگر، چه در محیطهای صنعتی، چه در کارخانه، چه در محیط تجارت و دادوستد، چه در محیطهای علمیِ دینی. در همه‏ی محیطها توقف جایز نیست. باید جلو رفت. ما حالا که گرمِ حرکت شدیم، ملت ما گرم حرکت شده است، بیشتر از گذشته می‏فهمیم که توانایی حرکت این ملت خیلی زیاد است و ما می‏توانیم ان‏شاءاللَّه به برکت این آزادی و همت و اعتماد به نفسی که انقلاب به این ملت داده است، راههای خیلی دشواری را بپیماییم.

خوشبختانه یک دولت مردمی و پایبند به ارزشهای دینی هم سر کار است. خود رئیس جمهور با شیوه و منش مردمی، با ساده‌زیستی، با دلبستگی کامل به ارزشهای اسلامی، با شجاعت و اعتمادبه‌نفس، در میدان کار و تلاش است؛ اجزای دولت و خود رئیس جمهور، کمربسته‌ی خدمت به مردم مشغول کار هستند. ابتکار عمل را - هم در مسائل کشور و هم در مسائل بین‌المللی - در دست دارند. امروز در عرصه‌ی بین‌المللی دیگر این‌طور نیست که مسئولان کشور ما مجبور باشند دنبال حرف سیاستمداران و سیاست‌سازان بین‌المللی بدوند؛ نه، ابتکار عمل در دست مسئولان ماست. اعتمادبه‌نفس و ایمان و اتکاء به خدا در مسئولان کشور، یک چنین اثری دارد و امروز بحمدالله این‌طور است. رئیس جمهور، اهل کار، اهل ابتکار، اهل خدمت، اهل عمل، وارد میدان و خسته نشو است؛ این، افقها را روشن می‌کند. امروز نظام سیاسی ما این‌طوری است؛ نظام باثبات، مردم مؤمن، جوانان علاقه‌مند، پرتحرک و پرشور، و مسئولان دلسوز و علاقه‌مند، شجاع و دارای ابتکار عمل.

درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمی جلوتر بودند و به مناطق خیلی عجیب و باورنکردنی‏ای هم رسیدند؛ در این تردیدی نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همه‏ی افتخارات گذشته‏مان، به خاطر تنبلیها و سوءسیاستها؛ در این تردیدی نیست. اما من قبلاً هم گفته‏ام، ما از شاگردی کردنِ پیش کسی که بلد است، ننگمان نمیآید؛ ولی میگوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معنای این نگاه تقلیدی، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم. نوآوری لازم است. اعتماد به نفسِ شخصی و اعتماد به نفسِ ملی در اساتید ما، یک ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و کار علمی بکند. به آن کار علمی‏اش تکیه بکند و افتخار کند. ثانیاً، اعتماد به نفسِ ملی داشته باشد. به قابلیت و تواناییهای این ملت اعتماد داشته باشد. اگر این معنا در یک استاد وجود داشته باشد، این سرریز خواهد شد در محیط درس، در کلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثیر تربیتی خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پرکاری؛ ما یک مقداری از ناحیه‏ی کم‏کاریهایمان و تنبلیهایمان - در بخشها و سطوح مختلف - ضربه خوردیم. باید کار کرد و از کار نباید خسته شد. بنابراین نوآوری و ابتکار، شجاعت علمی، اعتماد به نفس شخصی و ملی و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمی ماست. مخاطب این هم اساتید دانشگاهند.

یکی هم مسئله‏ی تربیت دینی دانشجویان است. امروز خوشبختانه در سطح دانشگاههای کشور، ما اساتید مؤمن، مخلص، دارای باورهای عمیق دینی و دارای حس اعتماد به نفس ملی، فراوان داریم. اینها تربیت‏شده‏های دوران انقلاب هستند که خوشبختانه در سطح دانشگاه، در همه جا، با پایه‏های والای علمی مشغول خدمت هستند؛ که این مایه‏ی خرسندی و افتخار است.

تربیت دینی دانشجویان، بایستی یکی از اهداف مجموعه‏ی اساتید دانشگاهی کشور باشد. دانشجو را باید هم متدین و هم دارای باورهای ملی - همان اعتماد به نفس ملی که عرض کردیم - بار آورد. خلاف این را من گاهی از بعضی از دانشگاهها و بعضی از کلاسهای درس میشنوم. استادی میآید طوری درباره‏ی کشور حرف میزند که دانشجو از اینکه ایرانی است، بیزار میشود. این بی‏انصافی است؛ این برخلاف مصلحت این جوان و برخلاف مصلحت این نسل عمل کردن است. باید جوان را به هویت ملی و باورهای ملی خودش پایبند کرد؛ طوری که افتخار کند که ایرانی است و افتخار هم دارد. واقعاً افتخار دارد ایرانی بودن؛ آن هم ایرانی که امروز به خاطر مواضع سیاسی‏اش و مواضع بین‏المللی‏اش در دنیای اسلام، عزیزترین است. اگر شما امروز در همه جای دنیای اسلام بروید، نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران، عزیزترین ملت در چشم ملتها هستند؛ از شرق دنیای اسلام بگیرید تا غرب دنیای اسلام؛ از آسیا تا آفریقا؛ همه جا همین‏طور است. خوب، جوان ایرانی به این موقعیتی که دارد، علاوه‏ی بر مواریثِ فرهنگیِ تاریخی‏اش و افتخارات تاریخی‏اش، و علاوه بر استعدادهای موجود کشور - انسانی و طبیعی - چرا دلخوش نباشد؟ چرا او را مأیوس کنیم؟ از این چیزها گاهی مشاهده میشود، که البته برادران و خواهران عزیزی که اینجا تشریف دارید و همچنین بقیه‏ی اساتید، این را جزوِ وظایف خودشان بدانند. احیاء و رشد بخشیدنِ به هویت اسلامی و دینی و ایرانیِ جوانمان، یکی از مهمترین مسائل ماست و کمک فراوانی هم به پیشرفت کشور میکند.

ذهن جوان دانشجو، ذهن پرسشگری است؛ این خیلی چیز خوبی است. بعضی خیال میکنند این نقطه‏ی ضعف است؛ نه، این نقطه‏ی قوّت است. گاهی این‏قدر از ما نمی‏پرسند که دلمان میگیرد؛ میگوییم بپرسند تا بتوانیم یک چیزی را بگوییم. دانشجو باید بپرسد، تا آنچه را که میشود گفت، به او بتوان گفت. بهترین کسانی که میتوانند در مسائل دینی، اعتقادی، سیاسی، معرفتی، توحیدی، پرسشگری کنند، جوانانِ دانشجو هستند. با این زمینه و استعداد، ما بایستی برای محیط دینی دانشجو و فضای تربیتی، دینی و فرهنگی دانشگاهها تلاش کنیم. در همین زمینه، مسئله‏ی اعتماد به نفس ملی را - که حالا چون متداول است، میگویند غرور ملی؛ چون کلمه‏ی غرور، کلمه‏ی قشنگ خوش‏معنایی نیست؛ اما حالا متداول است. مراد همان احساس افتخار و اعتماد به نفس ملی است - باید در دانشجو زنده کرد. ما از اول، درسهایمان این‏طور بوده که اسم دانشمند یونانیِ قدیم - طالس فرض بفرمایید - تا دانشمندان گوناگون غربی در قاعده‏ی هندسه یا در فرمول شیمی را می‏شناختیم؛ و همین‏طور دانشمندان دیگر را تا امروز؛ اما به قدر یک تاریخ علم‏نویس مانند «جرج سارتُن» - من سی چهل سال پیش، هم کتاب «پیر روسو» را که تاریخ علوم است، هم کتاب «جرج سارتن» را دیده بودم - که دوره‏های علمی اسلامی را تقسیم میکند به دوره‏ی جابربن‏حیان، دوره‏ی خوارزمی و دوره‏ی فلان، دانشمندان خودمان را نمی‏شناسیم! دانشجوی ما آنها را نمی‏شناسد، ولی آنها می‏شناسند! خیام را به عنوان یک دانشمند و یک ریاضی‏دان بزرگ در دنیای غرب می‏شناسند؛ اما دانشجوی ما خیام را مثلاً با کوزه‏ی گلیِ می می‏شناسد؛ اگر هم بشناسد. نمیداند خیام که بوده است. ببینید اینها موجب میشود که آن اعتماد به نفس ملی از دست برود و دانشجوی ما سابقه‏ی علمی، گذشته‏ی علمی و میراث عظیم علمی خودش را نشناسد و افتخارات علمی خودش را در گذشته نداند. این از جمله‏ی کارهایی است که باید حتماً در محیط دانشگاه انجام بگیرد. درس میگذارید، رشته میگذارید، تبلیغات میکنید، هر کاری میکنید، من نمیدانم، این کار باید بشود.

آموزش و پرورش سنگ بنای آینده‏ی کشور است. ما اگر مشکلاتی در زمینه‏های اخلاقی و رفتاری، علمی، اعتماد به نفسِ ملی و عمومی و در زمینه‏های گوناگون دیگر داریم، در ریشه‏کاویِ اینها به آموزش و پرورش می‏رسیم. همان‏طور که بعضی دوستان گفتند، آموزش و پرورش از مراکز دیربازده است، لیکن بازده آموزش و پرورش یک بازده حیاتی، تعیین‏کننده و ماندگار است. اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همه‏ی اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه می‏آموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بی‏معنی است؛ فکر می‏کنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیل‏دار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دوره‏ی دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی. این را به عنوان یک مثال عرض کردم برای روشن شدن این مطلب که آموزش و پرورش چقدر می‏تواند در آینده‏ی یک کشور اثر بگذارد، که البته برای شما هم روشن است.

. مهمترین کاری که باید امروز در کنار آن قاعده‏سازی انجام بگیرد، این است که به مقوله‏ی پرورش - به هر شکلی - اهمیت داده شود ؛ نه چون ما مسلمانیم، مسئله فقط این نیست. امروز در دنیای غربِ از لحاظ دانش و فناوری پیشرفته، مسئله‏ی پرورش در بسیاری از کشورها جزوِ آن مبانی اصلی است؛ مسئول و مأمور پرورشی وجود دارد. به پرورش اهمیت می‏دهند. پرورش فقط دیندار شدن و عمق ایمان یافتن نیست که ما دنبالش هستیم. پرورش تأثیر خودش را در رفتارها، برخوردها، رشد شخصیت، تقویت اعتماد به نفس و جوشاندن چشمه‏ی استعداد نشان می‏دهد. بنابراین مسئله‏ی پرورشی، یک مسئله‏ی مهم است.

وقتی ما می‌گوییم مرزهای علم را باید بشکافیم و باید از سخن روز علم یک قدم جلوتر برویم، این برای بعضی باورنکردنی است. وقتی من می‌گویم ما باید به آن‌جا برسیم که اگر در اکناف عالم یک پژوهشگر، یک دانشمند، بخواهد به فلان نظریه‌ی علمی یا نظریه‌ی فلسفی دست پیدا کند، ناچار باشد زبان فارسی را یاد بگیرد، بعضی با نگاه انکارآمیز به این نگاه می‌کنند. من معتقدم و می‌بینم در مقابل خودم که چنین چیزی شدنی است. ما اگر همت کنیم، می‌توانیم تا بیست سال دیگر، تا سی سال دیگر، کاری کنیم که وقتی نام‌آوران عرصه‌ی علم و فناوری را در دنیا نام می‌آورند، ایرانیان و کشور ما در صدر قرار بگیرد؛ می‌توانیم این کار را بکنیم؛ ما استعدادمان خیلی خوب است؛ همه چیز این را گواهی می‌دهد. آنچه ما کم داشتیم - که انقلاب به ما داد - اعتمادبه‌نفس بود؛ ما امروز اعتمادبه‌نفس پیدا کرده‌ایم. جریان علمی کشور، خوشبختانه جریان خوبی است؛ این جوانهای ما امروز اعتمادبه‌نفس دارند.

ما کسانی بودیم که در اول انقلاب در بسیاری از نیازمندی‌های خودمان محتاج بودیم که از فرآورده‌ی فکر و سرانگشت دیگران استفاده کنیم؛ اما امروز دیگران زیادی در دنیا هستند که از فرآورده‌ی فکر و سرانگشت ایرانی دارند استفاده می‌کنند؛ این واقعیت است؛ ما پیش‌رفته‌ایم. این، به‌خاطر اعتمادبه‌نفس است؛ باید این اعتمادبه‌نفس ملی را در زمینه‌ی علم تقویت کرد و اسلام این را به ما می‌آموزد؛ و ما ان‌شاءالله پیش می‌رویم.

تشکیل هویت نسل جدید به دست معلم است؛ یعنی حتی نقشی پررنگ‌تر از نقش خانواده و پدر و مادر. خود شما هم فرزندان مدرسه‌یی دارید و می‌بینید که گاهی اوقات فرمایش آقا معلم یا خانم معلم برای بچه وحی منزل است؛ به خانه می‌آید، کاری را انجام می‌دهد یا کاری را انجام نمی‌دهد، یا ساعتی می‌خوابد یا ساعتی ورزش می‌کند، یا کار دیگری می‌کند؛ چون اینها را معلم گفته. پدر و مادر که بارها این حرفها را می‌گویند، تأثیر ندارد؛ اما حرف معلم تأثیر دارد. در اکثر موارد حرف معلم بر حرف پدر و مادر در ذهن کودک و نوجوان ترجیح پیدا می‌کند. این است نقش معلم. اگر ما می‌خواهیم این هویت، خوب شکل بگیرد؛ اگر می‌خواهیم نسلی به‌وجود بیاید که اعتمادبه‌نفس و انضباط اجتماعی داشته باشد؛ یک نسل مسؤولیت‌پذیر و باعرضه و باکفایت برای کارهای بزرگ، یک نسل دارای ابتکار، یک نسل مهربان و بدون احساس انتقام‌گیری در درون خانواده‌ی بزرگ جامعه، یک نسل فداکار، یک نسل پرکار، یک نسل کم اسراف و دور از اسراف؛ اگر می‌خواهیم فرهنگ عمومی جامعه به این سمت حرکت کند، راه و کلیدش آموزش و پرورش است. برای تربیت چنین نسلی، آموزش و پرورش باید مهیا و مناسب باشد.

با نظام جمهوری اسلامی ایران هم بد و دشمن‌اند؛ چون نظام جمهوری اسلامی و مسؤولان آن حاضر نیستند ملت ایران را تسلیم آنها کنند؛ آنها این را می‌خواهند. هر دولتی در هر کشوری حاضر باشد به ملت خود خیانت کند و ملت خود را تسلیم امریکا کند، با او خوبند و از او خوششان می‌آید و او را تمجید می‌کنند؛ مرتجع باشد، قدیمی باشد، نظام کودتایی باشد، نظام سلطنتی باشد، برایشان فرقی نمی‌کند؛ آن‌جا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! اگر دولت جمهوری اسلامی هم - العیاذبالله - حاضر بود ملت خود را تسلیم دشمنان کند، به جمهوری اسلامی نه تهمت نقض حقوق بشر می‌زدند، نه تهمت حمایت از تروریسم می‌زدند. دشمنی آنها با نظام جمهوری اسلامی و دولتمردان این نظام به‌خاطر این است که اینها ایستاده‌اند و حاضر نیستند برای به‌دست آوردن دل دشمنان بیگانه، به ملت خودشان پشت کنند. مشروعیت این دولتمردان هم به همین است. هر دولتی در ایران اسلامی که به مردم خود تکیه نداشته باشد، مشروع نیست. آن مسؤولی که خواست دشمن را بر خواست ملت ترجیح بدهد، در مقابل دشمن ضعف نشان بدهد و حاضر باشد ضعف خود را بر ملت تحمیل کند، از مردم نیست؛ مردم چنین مسؤول و دولتمداری را قبول ندارند. ملت ایران، قوی و شجاع است. هر کس می‌خواهد با این ملت و برای این ملت کار کند، باید دارای شجاعت، تدبیر، قوت قلب و در مقابل دشمنان دارای اعتمادبه‌نفس باشد.

امروز اگر شما به کشور نگاه کنید، با دوران طاغوت قابل مقایسه نیست؛ از لحاظ پیشرفتهای مادی، پیشرفته‌تر است؛ از لحاظ توسعه، توسعه‌یافته‌تر است؛ از لحاظ معنویت و اخلاق، بمراتب از آن زمان والاتر و عالی‌تر است. آن روز این کشور دربست در اختیار امریکایی‌ها بود؛ هم اقتصادش، هم سیاستش، هم روابط اجتماعی‌اش. آنچه در این کشور تدبیر می‌شد، در جهت منافع سلطه‌گران بیگانه و متنفذ در ایران بود. آن روز ملت ایران در گزینش مدیران ارشد کشور کمترین دخالتی نداشت. آن روز برای اکثریت ملت، مطلقا فکری نمی‌شد؛ کاری انجام نمی‌گرفت و اصلا اهتمامی وجود نداشت. آن روز علم در کشور در نهایت عقب‌افتادگی و عقب‌ماندگی بود؛ این‌همه استعداد درخشان که در این کشور وجود دارد، راکد و معطل بود. اگر کسی می‌توانست راهی پیدا کند، به کشورهای دیگر می‌رفت و برای آنها مشغول می‌شد؛ کمااین‌که خیل عظیمی رفتند. آن روز ملت ایران برای کوچکترین تولید خود محتاج خارجی بود؛ یا وارد می‌کرد و یا اگر در داخل ساخته می‌شد، خارجی آن را می‌ساخت. ما آن روز سیم خاردار و دسته‌ی بیل و این چیزها را هم از خارج وارد می‌کردیم! کشور به برکت انقلاب تحرک پیدا کرد و زیرورو شد. آن روز در جمعیت سی‌وپنج میلیونی و چهل میلیونی کشور تعداد بسیار کمی دانشجو بود. امروز جمعیت ما تقریبا دو برابر شده است؛ اما تعداد دانشجویان ما حدود پانزده برابر شده! شمار استادان و تعداد دانشگاه‌ها بمراتب از این بیشتر است. صنایعی که ملت ایران به‌دست خودشان ایجاد کرده‌اند، یک ماجرای شگفت‌انگیز است. آن روز ساده‌ترین چیزها را هم باید دیگران می‌آمدند و می‌ساختند. پول ما را می‌گرفتند، ما را تحقیر می‌کردند، اما برای ما نوع نازلش را تهیه می‌کردند! امروز جوانهای ما پیچیده‌ترین و برجسته‌ترین فناوری‌ها را آورده‌اند در میدان دید عمومی قرار داده‌اند، که نمونه‌هایش را شنیده‌اید و می‌دانید. آنچه در معرض افکار عمومی و دید عمومی است، بمراتب کمتر از واقعیت است. آن روز اگر می‌خواستند روی یک رودخانه سدی ببندند، باید می‌رفتند از چهار تا کشور التماس می‌کردند و پولهای کلان به اینها می‌دادند تا بیایند سدی درست کنند؛ آن هم در مواردی نامطمئن! امروز جوانهای خود ما لااقل ده‌ها برابر آن روز - و یقینا بیشتر - به دست خودشان این چیزها را می‌سازند. کشور رشد کرده؛ علم کشور رشد کرده؛ رشد اقتصادی کشور بمراتب از آن روز بهتر است؛ توسعه‌یافتگی کشور از آن روز بیشتر است؛ معنویت و اخلاق کشور قابل مقایسه‌ی با آن روز نیست؛ اعتماد به نفس ملی، امروز صد برابر آن روز است؛ و بالاتر از همه این‌که امروز کشور مستقل است. همه‌ی این جنجالها و بداخلاقی‌های جهانی هم که می‌بینید، به‌خاطر این استقلال است. این استقلال را مجاهدت مردم برای این کشور به ارمغان آورد. این راه، برگشت‌یافتنی نیست؛ این را همه در دنیا بدانند. ملت ایران بار دیگر اجازه نخواهد داد امریکایی‌ها در این مملکت نفوذ پیدا کنند. از روز اول هم دشمنی‌های همین رژیم غارتگر و مسرف - یعنی رژیم ایالات متحده‌ی امریکا - در ایران شروع شد، تا امروز هم ادامه دارد و بعدا هم ادامه خواهد داشت. تا امروز این دشمنی‌ها اثر نکرده، بعدا هم به حول و قوه‌ی الهی هیچ اثری نخواهد کرد. البته تحلیل‌گران و راهبردسازان استکباری دنیا تصور می‌کنند همان ماجرایی را که در انقلاب اتفاق افتاد و ملت توانستند یک تحول عظیم در کشور و نظام سیاسی به‌وجود بیاورند، بار دیگر با اهداف خبیث استکباری می‌توانند چنین چیزی را به‌وجود بیاورند؛ خودشان را به این در و آن در هم می‌زنند. در ده پانزده سال اخیر بارها ایادی جاسوسی امریکا و صهیونیست‌ها و مجموعه‌ی استکبار جهانی سعی کرده‌اند بلکه بتوانند در ایران مردم را تحریک و وادار کنند، یا گوشه‌یی از مردم را به نام مردم تحریک و وادار کنند؛ شاید بتوانند حوادث انقلاب را شبیه‌سازی کنند. بی‌عقل‌ها نمی‌دانند که حادثه‌ی انقلاب، درونی بود؛ برخاسته‌ی از ایمان بود؛ متکی به دل یکایک آحاد ملت ایران بود؛ تحمیلی نبود؛ پولی نبود. چنین چیزی اگر یک روز ممکن بشود، علیه خود رژیم ایالات متحده و وابستگان آنها ممکن خواهد شد. نظام مستقر و مستحکم ایمانی که پایه‌اش در دل مردم است، به این بادها کمترین تکانی نمی‌خورد؛ اما آنها تلاشی خود را می‌کنند؛ ملت باید هشیار باشد.

امروز باید توجه کنیم که علم همچنان‌که در یک فرد عزت‌نفس و اعتماد به نفس می‌آفریند، در یک ملت هم عینا همین کار را می‌کند. شما ببینید یک انسان عالم که برای خودش جایگاهی در معرفت علمی قائل است، در مقابل هر قدرت پولی و سیاسی‌یی قرار بگیرد، در ظاهر ممکن است الزاماتی او را مجبور به کرنش‌ها و کوتاه‌آمدن‌هایی بکند؛ اما در دل خود برای خودش عزت قائل است. موجودی خودش را با تهیدستی طرف مقابلش مقایسه می‌کند، لذا احساس عزت و احساس اعتمادبه‌نفس و احساس غرور می‌کند. یک ملت هم عینا همین‌طور است. ملتی که از علم و دانش برخوردار بود، فتوحات علمی داشت و توانست در دنیا در علم نوآفرینی کند، به‌طور طبیعی دارای اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس خواهد بود. اگر این عزت‌نفس و این اعتمادبه‌نفس در ملتی پدید آمد، بسیاری از مشکلات او حل خواهد شد؛ کارهای بزرگ می‌کند، خطرپذیری‌ها می‌کند، در میدانهای دشوار قدم می‌گذارد و کوه‌ها را از جا می‌کند. کلید این کارها علم است. ما باید علم را در کشور احیا کنیم.

هویت حقیقی جامعه، هویت اخلاقی آنهاست؛ یعنی در واقع سازه‌ی اصلی برای یک اجتماع، شاکله‌ی اخلاقی آن جامعه است و همه چیز بر محور آن شکل می‌گیرد. ما باید به اخلاق خیلی اهمیت بدهیم. صدا و سیما در زمینه‌ی پرورش و گسترش و تفهیم و تبیین فضیلت‌های اخلاقی باید برنامه‌ریزی کند؛ یکی از اهداف صدا و سیما در همه‌ی برنامه‌ها باید این باشد.

اخلاق‌های رفتاری افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‌ریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران - این‌که دیگران حقی دارند و باید حق آنها رعایت شود، یکی از خلقیات و فضایل بسیار مهم است - کرامت انسان، احساس مسؤولیت، اعتماد به نفس ملی، شجاعت شخصی و شجاعت ملی، قناعت - یکی از مهمترین فضایل اخلاقی برای یک کشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخی زمینه‌ها دچار مصیبت هستیم، به‌خاطر این است که این اخلاق حسنه‌ی مهم اسلامی را فراموش کرده‌ایم - امانت، درستکاری، حق‌طلبی، زیبایی‌طلبی - یکی از خلقیات خوب، زیبایی‌طلبی است؛ یعنی به دنبال زیبایی بودن، زندگی را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگی را و هم باطن زندگی را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر - نفی مصرف‌زدگی، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم.

چیزهای دیگری هم در کنار برنامه وجود دارد. اعتماد به نفس ملی را از دست ندهیم. این‌که امام فرمودند «ما می‌توانیم»، جمله‌ی بسیار مهم و پُرمعنایی است. باور کنیم که می‌توانیم. با این همه دشمنی، شما توانستید کار کنید. حتّی اگر هیچ کار مثبتی هم نکرده بودید و توانسته بودید بمانید، هنر بود. این همه کارهای مثبت و ارزشمند صورت گرفته؛ این نشان‌دهنده‌ی آن است که می‌توانید و می‌توانیم. اگر انسان بخواهد نمونه‌های این توانستن را بگوید، خیلی زیاد است. از همین توانستنهای ماست که ناراحتند. صریحاً اعلام کرده‌اند که ما نمی‌توانیم ببینیم جمهوری اسلامی به فناوری برتر هسته‌ای و از این قبیل چیزهایی که وجود دارد، برسد. در زمینه‌های گوناگون، در زمینه‌های گیاهی و غیره هم انصافاً کارهای خیلی خوبی در کشور شده است. بنابراین ما می‌توانیم این اعتماد به نفس را حفظ کنیم.

امروز نظام جمهوری اسلامی - که مستقل و دارای اعتماد به نفس است - در مقابل زیاده‌خواهی نظام استکبار جهانی ایستاده است. امروز برای نادیده گرفتن حقِ‌ّ ملت فلسطین، امریکا و دستیارانش و صهیونیستهای دنیا و پولدارهای درجه یک عالم، همه نیروی رسانه‌ای و سیاسیِ خود را صرف می‌کنند، برای این‌که چند میلیون انسان فلسطینی را به‌کلّی خفه و از صحنه معادلات جهانی و انسانی حذف کنند. هر جا هم که دستشان رسیده است، اعمال نفوذ کرده‌اند و دولتها را با خودشان همراه کرده‌اند؛ اما وقتی به ایران می‌رسند، شمشیرشان با صخره برخورد می‌کند و می‌بینند هیچ فایده‌ای ندارد. بنابراین با نظام جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند و می‌خواهند این مانع را از سر راه بردارند. اگر دستگاه استکباری، با انگیزه شوم و خباثت‌آمیز و با تکیه به پول و ارتباطات سیاسی و قدرت پوشش رسانه‌ایِ خود توانست در داخل کشور پایگاهی درست کند و انسانهای فریب‌خورده و زبونی را علیه مصالح کشورشان به خدمت گیرد و اینها در جهت خواست دشمن، عملی انجام دهند، این جنایت از آن جنایتِ مالی به مراتب بالاتر است. چه کسی می‌خواهد در مقابل این بی‌عدالتی علیه ملت ایران بایستد؟ این کار، شجاعت و اقتدار و انگیزه لازم دارد.

برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی ممکن‏تر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهای آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهای خودشان شکل دهند. هر باوری که یک ملت را به اتّکای به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش برای استقلال و آزادی وادار کند، دشمن خونی آن، کسانی هستند که می‏خواهند با قدرت متمرکز، همه دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه می‏کنند. در نقطه مقابلش، سعی می‏کنند با راهها و شیوه‏های مختلف، افکار و باورها و جهتگیریهایی را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونه‏ای بیندیشد که آنها می‏خواهند. وقتی آن‏طور اندیشید، آن‏گونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئوری‏سازی استعماری. این کار را از اوّلِ انقلاب در ایران کرده‏اند و امروز هم می‏کنند. در جاهای دیگر دنیا هم انجام داده‏اند؛ مخصوص این دوران هم نیست.

روزی بود که ایرانی با همه‏ی خصلتهای برجسته و ممتاز ملی خود، با همه‏ی ذخیره‏های فرهنگی انباشته‏ی بی‏نظیر خود، برای گذراندن این دوره‏ها باید به خانه‏ی دشمنان این ملت و به نیاز به سمت دیگران کشیده می‏شد؛ آن‏هم کسانی که خیر ایران و ایرانی، برای آنها مطرح نبود. امروز خلبانان ما، افسران برجسته‏ی فنی ما، دانشوران ممتاز ما، در رشته‏های گوناگون مورد نیاز ارتش جمهوری اسلامی ایران، محتاج آن نیستند که برای گذراندن این دوره‏ها، به امریکا و اروپا و حتّی به کشورهایی که ازلحاظ دانش، چندان امتیازی هم ندارند و در گذشته می‏رفتند، بروند. این، یک پیروزی است. این پیروزی هم مثل دیگر پیروزیها، ناشی از انقلاب بزرگ ملت ایران و اعتماد به نفسی است که این ملت، در سایه‏ی این انقلاب و در سایه‏ی قدرت‏نماییِ ایمان عمیق خود، به دست آورد.

امروز ملت ایران به معنای حقیقی کلمه، به خود مؤمن و متکی است. ملت ایران فهمیده است که می‏تواند گرهها را باز کند، راهها را بگشاید، مانعها را بردارد، سدهای ممانعت کننده‏ی راه تکامل را ویران کند، از حیثیت و دین و ارزشهای انقلابی و اسلامی و شرف دیرین تاریخی و علمی خود دفاع کند. این را ملت ایران آسان به دست نیاورد. نیروهای مسلح در طول سالهای جنگ تحمیلی و پیش از آن و تا امروز، در این راه تلاش زیادی کردند. نیروهای مردم هم همیشه پشت سر نیروهای مسلح و در بسیاری از موارد در کنار آنان، در مقدمترین صفوف خطر حضور داشتند. یعنی ملت ما یکپارچه از خود و از شرف و حیثیت و آینده و از موجودیت خود دفاع کرد.

امام کبیر ما عصر جدیدی را آغاز کرد، و امروز که دلها و جانهامان لبالب از حسرت فقدان آن عزیز بی‏همتای امت اسلامی است، بزرگترین وظیفه‏ی ما این است که مشخصات عصری را که امام)ره( آغاز کردند و ملت را درفضای آن قرار دادند و به جهان اعلام فرمودند، بدانیم و این مشخصه‏ها را حفظ کنیم. عزاداری واقعی وقتی است که ما به این فریضه عمل کنیم.

عصری که امام بزرگ و عظیم‏الشأن ما آغاز کردند، مشخصه‏هایی دارد که عمده‏ی آنها عبارت است از: ایجاد روح عزت و استقلال و استغنا و اعتماد به نفس برای ملتی که در طول سالیان متمادی سعی شده بود این روحیات از او گرفته شود و دیگران بر سرنوشت او تسلط پیدا کنند.

تشكیل بسیج مستضعفان به فرمان امام بزرگوار كه به قصد حفظ دستاوردهای عزیز و ارجمند انقلاب اسلامی صورت گرفت یكی از ویژگیهای انقلاب ماست. انقلابی كه تنها با اتكاء به تعالیم رهائی‌بخش اسلام و بدون تكیه بر هیچ قدرت خارجی شروع شد و به پیروزی رسید و برای ادامه‌ی این پیروزی نیز تنها به قدرت ملتی متكی است كه با توكل به خدا و اعتماد به نفس و ابراز لیاقت در جهت تداوم انقلاب و حفظ دستاوردهای آن گام بر می‌دارد.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی