اسلام ناب محمدی -
تعداد فیش :
121 ،
تعداد مقاله :
2
1402/01/01
1400/10/19
1400/03/14
1397/05/28
1396/05/12
1396/03/14
1395/11/01
1395/05/31
1395/03/25
1395/03/14
1395/02/25
1395/02/16
1395/01/11
1394/12/25
1394/06/25
1393/12/21
1393/08/26
1393/07/08
1393/04/08
1391/09/21
1390/02/14
1389/11/23
1389/08/03
1389/03/14
1388/12/13
1388/11/22
1388/07/02
1388/02/28
1388/02/26
1387/01/01
1386/05/28
1386/03/14
1385/08/17
1385/05/31
1385/01/25
1384/10/29
1383/11/24
1382/06/19
1382/03/14
1382/02/29
1382/01/01
1381/07/04
1380/09/03
1378/09/03
1378/07/09
1378/03/12
1378/03/12
1377/12/28
1377/09/23
1377/09/23
1377/08/26
1377/07/15
1377/07/15
1377/07/14
1377/03/14
1376/11/14
1376/07/24
1376/03/03
1376/01/01
1374/03/03
1374/03/03
1372/11/24
1372/10/01
1372/06/15
1372/05/12
1372/04/23
1372/02/28
1372/02/15
1371/04/08
1371/03/14
1371/03/14
1371/02/20
1370/11/30
1370/07/05
1370/06/25
1370/06/25
1370/03/26
1370/03/13
1369/12/14
1369/11/17
1369/09/13
1369/09/07
1369/08/05
1369/06/26
1369/06/04
1369/05/07
1369/03/14
1369/03/14
1369/03/10
1369/03/10
1369/03/10
1369/03/10
1369/03/02
1369/02/12
1369/01/22
1369/01/04
1369/01/02
1368/11/16
1368/10/18
1368/09/07
1368/09/07
1368/09/02
1368/09/02
1368/09/01
1368/08/24
1368/08/24
1368/08/04
1368/07/26
1368/07/15
1368/07/12
1368/05/12
1368/05/12
1368/04/21
1368/04/14
1368/04/14
1368/04/14
1368/04/14
1368/04/11
1368/04/04
1368/03/29
1368/03/24
طلبی که باید عرض بکنم در این باب، تبیین مراد ما از تحوّل است. تحوّل یعنی چه؟ تحوّل یعنی دگرگونی. میخواهیم چه چیزی دگرگون بشود و تغییر پیدا کند؟ مهمترین مسئله این است. دشمنان نظام اسلامی هم میگویند دگرگونی، آنها هم دنبال دگرگونی هستند، [امّا] دگرگونی مورد نظر آنها درست نقطهی مقابل آن چیزی است که مورد نظر ما است. آنها این دگرگونی را مطرح میکنند و متأسّفانه در داخل هم بعضیها به تبع آنها یا به تقلید آنها همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان میکنند: مثلاً تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانهها است، همان حرف دشمنها است، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بیتوجّهی، گاهی هم با انگیزههای های دیگر، آن حرف را تکرار میکند. آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد، عبارت است از تغییر هویّت جمهوری اسلامی. دشمنان ایران اسلامی استکبار و صهیونیسم هستند؛ اینها با هویّت جمهوری اسلامی مخالفند؛ اگر میگویند تغییر، تحوّل، تغییر ساختار، انقلاب و امثال اینها، مقصودشان این است که هویّت جمهوری اسلامی تغییر پیدا بکند. هدف آنها حذف همهی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام میاندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی. آنها با تکرار نام امام مخالفند، با مطرح شدن تعالیم امام مخالفند، با مسئلهی ولایت فقیه مخالفند، با بیستودوّم بهمن مخالفند، با روز قدس مخالفند، با انتخابات در جمهوری اسلامی و حضور پُرشور مردم مخالفند، با هر چیزی که نشانهای از اسلام انقلابی و جمهوری اسلامی در آن پُررنگ است مخالفند؛ نظرشان تغییر این چیزها است. اگر اسم تغییر ساختار میآورند، اسم تحوّل میآورند، مقصودشان این است که اینها را که اتّفاقاً اینها همه نقاط قوّت کشور ما است، نقاط قوّت جمهوری اسلامی است، میخواهند حذف کنند.
اصول انقلاب در درجهی اوّل، مثل حاکمیّت دین. اصلاً جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی برای حاکمیّت دین خدا تشکیل شد؛ اصلاً برای این است که جامعه با شکل و هندسهی دینی زندگی کند و تنظیم بشود. حکومت با هندسهی دینی تنظیم بشود و حرکت کند و پیش برود و اقدام کند؛ این جزو بیّنات انقلاب بود. مردم جان دادند، خون خودشان را تقدیم کردند، نثار کردند برای اینکه این اتّفاق بیفتد؛ این جزو اصول انقلاب است؛ این را تضعیف میکنند. یا مثلاً عدم تسلیم در برابر دشمن مستکبر؛ این جزو اصول انقلاب است. تسلیم نباید شد؛ زورگویی دشمن را نباید تحمّل کرد؛ اینکه ما با دشمن مِنبابمثال یک وقتی مذاکره کنیم، صحبت کنیم، تعامل کنیم، این یک حرف دیگر است. انقلاب به ما میگوید که در مقابل زورگویی و حرف زور دشمن، نباید تسلیم شد؛ تا حالا هم به توفیق الهی تسلیم نشدهایم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ این جزو اصول است. این را تضعیف میکنند، [میگویند] مثلاً «آقا چرا، چه مانعی دارد، چه اشکالی دارد؟» یعنی کمرنگ کردن یک چنین اصول برجستهای. یا استقلال کشور، یا مبارزهی با فساد، مبارزهی با بیعدالتی و امثال اینها؛ اینها اصول انقلاب است.
امام هم در مورد اسلام و هم در مورد مردمسالاری بیانات روشن و محکم و قاطعی دارند. امام در مورد اسلام، اسلام متحجّرین و اسلام التقاطیّون را به طور قاطع رد میکنند. از سویی متحجّرین را رد میکنند، از سویی التقاطیها را، یعنی کسانی که به اسم اسلام حرفهای دیگران را به خورد مخاطبین خودشان و به خورد جامعه میدهند؛ اینها را امام به طور قاطع رد میکند. اسلام در نظر امام یک اسلامی است که عدالتخواه است، ضدّ استکبار است، ضدّ فساد است؛ اینها در بیانات امام روشن و واضح است؛ هم در وصیّتنامه هست، هم در این حدود بیست و چند جلد بیانات امام که چاپ شده؛ ملاحظه کنید. حالا ما که خودمان مستقیماً از زبان خود امام شنفتهایم؛ آنهایی که نبودند و ندیدند، اینها به این بیانات مراجعه کنند؛ متن فرمایشات امام روشن است.
اسلامی که امام به آن معتقد است ضدّ استکبار است؛ یعنی ضدّ آمریکا است؛ ضدّ سلطهطلبی بیگانگان است، ضدّ دخالت بیگانگان و قدرتهای بیگانه در امور داخلی کشور است؛ ضدّ زانو زدن در مقابل دشمن است. اسلامِ ضدّ فساد؛ اسلامی که امام به آن معتقد است اسلام ضدّ فساد است، ضدّ ویژهخواری است؛ و این چیزهایی که مشخّص میشود در زمینههای حضور فساد در بعضی از بخشها، قطعاً اینها نقطهی مقابل اسلام است. اسلام، اسلامی است که با فساد مبارزه کند؛ دولتی اسلامی آن دولتی است که با فساد مبارزه کند. ضدّ تحجّر؛ ]یعنی[ افکار عقبماندهی قدیمیِ این جوری را وارد میدان زندگی کردن، از فکر نو اسلامی و فکر نو امام بزرگوار فاصله گرفتن. اسلام، ضدّ اشرافیگری است؛ اسلام طرفدار محرومان است. اسلام ضدّ اختلاف طبقاتی است، ضدّ فاصلههای ]بین[ فقیر و غنی است. امام در یکی از نامههایشان به یک مسئولی -که این مربوط به همین اواخر عمر مبارک امام بزرگوار است؛ چند ماه قبل از رحلتشان- این جور مینویسند: «شما باید نشان دهید که مردم ما بر علیه ظلم و بیداد و تحجّر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمّدی را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یک کلام، اسلام آمریکایی کردند»؛(۱۲) این مربوط به دیماه سال ۶۷ است، این جور نیست که بگوییم مال مثلاً دوران شور و نشاط انقلابی اوایل کار است؛ نه، امام چند ماه قبل از رحلتشان این را مرقوم فرمودند. خب، بنابراین نظر امام در مورد اسلام این جوری است. سازمان تبلیغات اسلامی یکی از مهمترین رویشهای انقلاب اسلامی است که با تصمیمی روشنبینانه و ژرفنگرانه با هدف تبلیغ و عرضهی اندیشهی تابناک اسلام ناب محمدی (صلواتاللهعلیهوآله) به جامعهی انقلابی بویژه جوانان جویای حقیقت و معرفت، شکل گرفت. این سازمان بحمدالله طی حدود ۴ دهه اخیر منشأ خدمات و برکاتی بوده است و امروز ضرورت وجودی آن نهتنها کاهش نیافته بلکه ضریبی فزاینده یافته است.
با استمداد از هدایت و عنایت پروردگار و در سایهی توجّهات حضرت ولیّاللهاعظم (ارواحنا فداه) و با تبرّک و تفأّل به همزمانی با ایّام ولادت حضرت امام ابیالحسنالرّضا (علیهآلافالتّحیّةوالثّناء)، اینجانب به پیروی از گزینش ملّت ایران، رأی آنان را تنفیذ و دانشمند محترم جناب حجّتالاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم و با دعا برای موفّقیّت ایشان، مؤکّداً توصیه میکنم که این منصب خطیر را وسیلهای برای کسب رضای الهی و ذخیرهای برای هنگامهی لقاء پروردگار قرار دهند و همّت خود را متوجّه استقرار عدالت، و جانبداری از محرومان مستضعف، و اجرای احکام اسلام ناب، و تقویت وحدت و عزّت ملّی، و توجّه به توانمندیها و ظرفیّتهای عظیم کشور، و صراحت در بزرگداشت ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی نمایند، و مطمئن باشند که ملّت غیور و شجاع، خدمتگزاران کشور را در دشواریها و در مقابله با زورگوییها و زیادهخواهیهای استکبار تنها نخواهد گذاشت. لازم میدانم بار دیگر دربارهی اجرای برنامهی اقتصاد مقاومتی و توجّه ویژه به موضوع اشتغال و تولید داخلی تأکید کنم و یادآوری نمایم که رأی ملّت و تنفیذ آن، موکول به حفظ و رعایت تعهّد به صراط قویم و مستقیم اسلامی و انقلابی است.
امام یک جذّابیّتهای شخصی داشت، یک جذّابیّتهایی در شعارهای امام وجود داشت؛ این جذّابیّتها آنقدر قوی بود که توانست قشرهای مختلف مردم و از جوانها را وارد میدان کند.
... بخشی از جذّابیّتها مربوط به اصولی بود که امام ارائه میکرد. مثلاً ازجملهی چیزهایی که امام به مردم ارائه میکرد، اسلام بود؛ اسلام ناب، اسلام ناب محمّدی. اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجّر است، نه اسیر و پابند التقاط است. در دورانی که هم تحجّر وجود داشت، هم التقاط وجود داشت، امام، اسلام ناب را مطرح کرد؛ این برای جوان مسلمان، جذّاب بود. ازجملهی مبانی اعلامی امام و شعارهای امام، استقلال بود؛ ازجملهی آنها آزادی بود؛ ازجملهی آنها عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی بود؛ اینها مبانی امام بود که مطرح میکرد؛ اینها همه جذّاب است. انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید. در نبرد نامتقارن جبههی کفر و استکبار با پرچم برافراشتهی اسلام ناب، این وظیفهی همهی ما است. هرکدام باید چشمهی بابرکتی از معرفت درست اسلامی و صراط مستقیم الهی باشیم. سرزنده و پرامید و روشن باد دلهای پاک شما.
امروز شما ملاحظه کنید در منطقهی غرب آسیا -که اسمش را گذاشتهاند خاور میانه- قدرتهای درجهی یک مادّی دنیا زمینگیر شدهاند؛ آمریکا امروز در منطقهی غرب آسیا زمینگیر است. [اینها] امروز اهدافی دارند، کارهایی دارند، مقاصدی دارند در این منطقه؛ یک بخش از این مقاصد عبارت است از تقویت پایگاه استکباری رژیم صهیونیستی در این منطقه، یک بخش آن عبارت است از تصرّف همهی منافذ و منابع قدرت در منطقه که دولتها و حکومتها بیایند زیر چتر آنها، از امکانات اینها استفاده کنند؛ فرمانروایی بر منطقه، [امّا] امروز نتوانستهاند. چه مانع شده است از اینکه مقاصد اینها تحقّق پیدا کند؟ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی -هر دو تعبیر درست است؛ اسلام انقلابی هم درست است، انقلاب اسلامی هم درست است- که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده. این، مانع شده. اگر اسلام نبود، ایمان به خدا نبود، ایمان به معارف اسلامی نبود، تعهّد و پایبندی به وظایف دینی نبود، نظام جمهوری اسلامی هم مثل دیگران میرفت زیر چتر همین نظام سلطه و قدرت استکباری آمریکا و غیر آمریکا؛ همچنانکه دیگران رفتند. بنابراین، آماج حملهی آنها همین چیزی است که این بنای اسلامی را به وجود آورده؛ یعنی ایمان. اگر ایمان اسلامی نبود، این کشوری که ما دیده بودیم و این نظامی که ما آن را با گوشت و پوست و استخوان خودمان تجربه کردیم، ممکن نبود که تغییری پیدا بکند؛ این ایمان اسلامی بود.
حالا این توانمندیهایی که ما داریم چیست؟ بنده البتّه چند مورد از توانمندیهایی را که بیشتر آماج دشمنیها است اینجا یادداشت کردهام:
اوّل، ایمان اسلامی است؛ ایمان اسلامی. ممکن است بعضی تعجّب کنند و بگویند آقا، امروز که دنیا، دنیای آزادیِ فکر و عقیده و مانند اینها است! نه آقا، بیش از همهچیز با آن اسلام نابی که امام (رضواناللهعلیه) تعبیر کردند و مبنای حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی است، دشمنند. شما نگاه کنید به فعّالیّتهایی که امروز در دنیا میشود برای شکستن سدّ این ایمان در هرجا و بخصوص در نظام جمهوری اسلامی و در میان مردم. اگر شما اهل شبکههای اجتماعی هستید و اهل فضای مجازی هستید، خوب میفهمید و خوب میدانید که بنده کجا را دارم اشاره میکنم؛ از همهی طُرق دارند استفاده میکنند که ایمان اسلامی ما را متزلزل کنند. ما یعنی چه کسی؟ یعنی منِ پیرمرد هفتاد هشتاد ساله؟ نه، نسبت به ماها خیلی نگران نیستند؛ ایمان نسل بعد ما را و نسل بعدِ بعد ما را [میخواهند متزلزل کنند]؛ دارد تلاش میشود. خب، یکی از آن زمینههای اقتدار ما و زمینههای توانمندی ما، ایمان اسلامی ما است؛ این یکی از آماج دشمنیهای آنها است. عرض کردیم که شاخص اوّل، پایبندی به ارزشهای مبنائی و اساسی اسلام است. بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم؛ مبانی اساسی ما اینها است. مبنای اوّل، پایبندی به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است. اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است، اسلام آمریکایی هم دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجّر، یک شاخه اسلام سکولار؛ این اسلام آمریکایی است. استکبار و قدرتهای مادّی از هر دو شاخه پشتیبانی کردهاند و میکنند؛ یک جاهایی آنها را به وجود میآورند، یک جاهایی آنها را راهنمایی میکنند، یک جاهایی آنها را کمک میکنند؛ اسلام ناب در مقابل آنها است؛ اسلام ناب اسلامی است که همهجانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود. اسلام ناب آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و در خلوت شخصیمان معیّن میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معیّن میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معیّن میکند؛ این اسلام ناب است. این یکی از مبانی است که باید به این پابند بود.
در لبهی دیگر این قیچی، «اسلام التقاطی» و «اسلام آمریکایی» مشغول مقابله با «اسلام ناب» هستند.
جمهوری اسلامی، از آغاز کار، هیچ جنگی را شروع نکرده است و هیچ حرکت نظامیای علیه هیچ کشوری انجام نداده است امّا حرف خود را و شعار خود را با صدای بلند اعلام کرده است. امام بزرگوار ما اسلام آمریکایی و اسلام متحجّر را در کنار هم قرار داد؛ هر دوی اینها در مقابل اسلام ناب قرار میگیرند. آنها از اسلام ناب میترسند.
یک نظامی در دنیا، در این بلبشو، در این جنگل بههمریختهی بههمآمیخته و ظلم و زور، به وجود آمده است که یک پایههایی دارد که این پایهها درست نقطهی مقابل آن چیزی است که امروز نظام جهانی بر آن استوار است؛ نقطهی مقابلِ ظلم است، نقطهی مقابلِ استثمار است، نقطهی مقابلِ جنگطلبی است، نقطهی مقابلِ فساد است؛ آن نظام، نظام جمهوری اسلامی است. این نظام براساس اسلام، براساس دین، براساس تفکّرات اسلامی ناب به وجود آمده و یک جماعتی هم از اوّل در رأس این نظام قرار گرفتند که طبیعت اینها این است که از قدرتهای بزرگ نمیترسند و آن روحانیّونند. این را خود تحلیلگرها و جامعهشناسهای غربی، امروز میگویند؛ از اوّل انقلاب هم میگفتند؛ میگفتند این آخوندها نمیترسند از ما.
آن تحلیلی را که حالا باید جلوی انسان بیاورند، تماشا کند، بخواند، دقّت کند، تا به یک نتیجهی عمقی برسد، این را امام همینطور نگاه که میکرد میفهمید؛ مرد پخته، مرد آگاه. شما نگاه کنید ببینید روی چه چیزهایی این مردِ حکیمِ پختهی آگاه تکیه کرده، آنها اساسِ مسئله است، مسائل اساسی آنها است. اینها را نبایستی بتوانند تغییر بدهند؛ یک شکل مخالفت با نظام و مخالفت با انقلاب مخالفت با این چیزها است. اگر چنانچه در کارهای ما، در حرفهای ما، در جهتگیریها و رویکردهای تبلیغی ما مخالفت با آن مبانی وجود داشته باشد ضدّیّت با انقلاب و ضدّیّت با نظام اسلامی و ضدّیّت با اسلام سیاسیای است که تحقّق پیدا کرده.
بعد از دوران صدر اسلام، اوّلین باری است که اسلامِ صحیحِ نابِ متّکی به قرآن و حدیث در عالم واقع، دارد تحقّق پیدا میکند؛ حتّی در دورانهایی که مثلًا علما، محترم هم بودند، اینجور نبوده. فرض کنیم در دوران صفویّه؛ خب علما، محترم بودند؛ محقّقکَرکی از شام پا میشود میآید در اصفهان یا در قزوین یا در کجا و شیخالاسلام کلّ کشور هم میشود؛ پدر شیخ بهایی، خود شیخ بهایی، اینها همه کسانی هستند که جزو علمای بزرگ بودند، خیلی هم محترم بودند، امّا اینها حدّاکثر کاری که میکردند این بود که مثلاً فرض کنید که دستگاه قضاوت را برعهده بگیرند، آنهم تا جایی که منافات با برخی از تندرویهای دستگاه حکومت و سلطنت نداشته باشد؛ وَالّا شاهعباس و شاهطهماسب و بقیّهی سلاطین، کار خودشان را میکردند، حکومت اسلامی نبود، حکومت دینی نبود. اینکه منشأ و مبدأ احکام حکومتی کتاب و سنّت باشد، روایات ائمّه باشد، از صدر اسلام -یعنی حالا آن مقداری که صدر اسلام بوده، بعد از آن- تا امروز دیگر سابقه نداشته است. امروز در ایران اوّلین بار است که یک چنین حکومتی بهوجود میآید. معنای اسلام سیاسی این است؛ اسلام سیاسی یعنی اسلامی که سیاست ادارهی جامعه را و مدیریّت جامعه را برعهده میگیرد؛ یعنی اسلام میشود مدیر جامعه. این بار اوّلی است که در اینجا اتّفاق افتاده است؛ این را میخواهند از بین ببرند، این را میخواهند نابود کنند؛ نابودکردنش هم به همین شکلی است که عرض کردم. انقلاب، انقلاب اسلامی است. عدّهای اصرار دارند که بگویند «انقلاب ۵۷»؛ اسم اسلام را نمیخواهند بیاورند، از اسم اسلام میترسند، از اسم انقلاب اسلامی میترسند. اسلام، پایه و مایه و همهی محتوای انقلاب ما است؛ البتّه اسلام ما اسلام ناب است، اسلام وابستهی به تفکّرات انحرافی و غلط و عوامانه و ابلهانهی افرادی مثل تکفیریها نیست؛ اسلام مبتنی بر عقل و نقل -اسلام عاقلانه- اسلام متّکی به قرآن، اسلام متّکی به معارف نبوی و معارف اهل بیت (علیهمالسّلام)، با تفکّرات روشن، با منطق قوی و روشن، یک چنین اسلامی است. این است اسلام؛ اسلامِ قابل دفاع در همهی محافل کاملاً بهروز عالَم.
ما بایستی تلاش کنیم، یعنی در نظام جمهوری اسلامی، کار بزرگ و مهم این است که ما همه - هر کسی در هر نقطهای قرار دارد که توانی در این زمینه دارد - باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم، اسلامِ طرفدار مظلوم و ضدّ ظالم را در دنیا مطرح کنیم. همان جوانی که در اروپا است، یا در آمریکا است، یا در مناطق خیلی دوردست است، از این خصوصیّت مبتهج میشود، به هیجان میآید که معلوم بشود اسلام عبارت است از نیرویی، انگیزهای، فکری که علیه ظالمین و ستمگران و به نفع مظلومین حرکت میکند، برنامه دارد و این را وظیفهی خودش میداند. اسلامِ طرفدار عقلانیّت، اسلامِ فلسفههای عمیق، اسلامِ تفکّر، اسلامی که در قرآن اینهمه به عقل و فکر و لبّ(۱۷) و مانند اینها اهمّیّت داده شده را معرّفی کنیم؛ اسلامِ طرفدار عقلانیّت و ضدّ قشریگری، ضدّ تحجّر، ضدّ اسیر اوهام و تخیّلات خود شدن - که کسانی به نام اسلام این چیزها را دارند - اسلام ناب را نشان بدهیم، بگوییم اسلام، این است؛ اسلامِ متعهّد در برابر لاابالیگری. بله، امروز دستگاههای فراوانی جوانها را به بیمبالاتی، به لاابالیگری، به لاقیدی در امور گوناگون سوق میدهند. خب، اسلامی که انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد میخواهد و میطلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیّت سکولار است که میرود در گوشهی کلیسا، خودش را زندانی میکند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همینجور است؛ کسانی هستند امروز دعوت میکنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشهی مسجد یا گوشهی خانهها فرامیخواند. اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزهی با مستکبران. به نظر من این یک وظیفهای است که بهعهدهی همه است؛ دستگاههای تبلیغاتی ما، دستگاههای علمی ما، حوزههای علمیّهی ما باید این هدف را دنبال بکنند. اینکه امروز اسلام را آماج حملات خودشان قرار دادهاند [بهخاطر این است]؛ آن کسانی هم که آماج قرار دادهاند، مشخّص است چه کسانی هستند و چه دستگاههایی و چه جریانهایی هستند؛ مشخّص است؛ اینها وابستهی به یک مجموعهی قدرتمندِ زر و زور سیاسی و اقتصادیِ غالباً صهیونیست یهودی، و اگر صهیونیست یهودی هم نیستند صهیونیست غیر یهودی - که امروز در دنیا صهیونیستهای غیر یهودی داریم - هستند. در مقابل اینها ما از این فرصت استفاده کنیم و این سؤال را مطرح کنیم در ذهن مردم دنیا و در ذهن جوانها که فکر کنید، ببینید چرا به اسلام اینهمه حمله میکنند؛ آنوقت اسلامِ واقعی را در اختیار اینها بگذاریم.
به نظر بنده اگر ما مجموعهی روحانیّون و اهل علم و کسانی که در مسائل دینی کار میکنند، در همهی مسائل خودمان این را هدف قرار بدهیم یعنی تحقّق اسلام بکامله و مقابلهی با دشمنیها با این شکل، موفّقیّتهای زیادی خواهیم داشت. امروز یکی از کارهای اساسی و مهمی که در شرکتهای هنری معروف دنیا مورد استفاده قرار میگیرد عبارت است از ترساندن مردم از اسلام. چرا؟ اگر اسلام منافع جهانخواران را تهدید نکرده بود، در مقابل آن، این واکنشها نشان داده نمیشد. اینکه میبینید گروههایی را به نام اسلام و به نام حکومت اسلامی میسازند، میتراشند، مسلّح میکنند، پشتیبانی میکنند، به جان انسانها میاندازند و کشورها را بهوسیلهی آنها ناامن میکنند، این نشاندهندهی نفوذ پیام اسلام است. از اسلام حقیقی میترسند، از اسلام ناب میترسند؛ اسلامی که نسل پیش از شما در میدانهای نبرد، در میدانهای سیاست، در میدانهای انقلاب آن را سرِدست گرفت و به دنیا نشان داد. و همینطور که این جوانهای عزیز اشاره کردند و نشان دادند، امروز شما وارثان آن شهدای بزرگ و آن مردان عظیمالقدر هستید. پیام اسلام برای انسانیّت، پیام آسایش، عزّت، سربلندی و پیام زندگیِ همراه با امنوامان است؛ این را دشمنان نمیخواهند در دنیا شناخته بشود و ملّتها با آن آشنا بشوند.
سومین موضوع مهم و دارای اولویت، نگاه هوشمندانهای است که فعالان دلسوز جهان اسلام باید به تفاوت میان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی داشته باشند و از خلط و اشتباه میان این دو، خود و دیگران را برحذر بدارند. نخستین بار امام راحل بزرگ ما به تمایز این دو مقوله همت گماشته و آن را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کرد. اسلامِ ناب، اسلامِ صفا و معنویت، اسلامِ پرهیزکاری و مردمسالاری، اسلامِ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم» (۲) است. اسلامِ آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امت اسلامی است. اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند، به جای اعتماد به وعدهی الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند، به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد، با آمریکای مستکبر علیه ملت خود یا ملتهای دیگر متحد شود، اسلام نیست؛ نفاق خطرناک و مهلکی است که هر مسلمان صادقی باید با آن مبارزه کند.
آنچه دیده میشود در دنیاى اسلام این است که به نام اسلام، دشمنان اسلام در پوشش اسلام با اسلام مقابله میکنند؛ همان تعبیرى که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) فرمود: اسلام آمریکایى، در مقابل اسلام ناب محمّدى. اسلام آمریکایى، اسلامى است که با طاغوت میسازد، با صهیونیسم میسازد، در خدمت هدفهاى آمریکا قرار میگیرد، ظاهر آن هم اسلام است، اسم آن هم اسلام است، شاید بعضى از مراسم اسلامى را هم انجام میدهند؛ اگرچه آنطورى که انسان میشنود - حالا ما اطّلاع خیلى دقیقى نداریم - این کسانى که به نام اسلام، با شکل تعصّبآمیزى در برخى از کشورها - اخیراً در عراق و قبلاً در برخى از جاهاى دیگر - ظهور و بُروز پیدا کردند، خیلى هم پابند به احکام و شرایع دینى و وظایف دینىِ شخصى هم نیستند؛ امّا آنچه مسلّم است، در جهت کلّى قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت میکنند. اسلام همراهى با دشمنان دین را، ولایت دشمنان دین را، ولایت مستکبرین را جزو چیزهایى دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ اَلَّذینَ ءامَنُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِالله وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ الطّاغُوت؛ اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت میکنید، کشف بکنید که این اسلام، اسلام درست و حسابىاى نیست، اسلام واقعى نیست، یکجاى کار عیب دارد؛ امروز اینجور است. البتّه انسان دستهاى دشمن را میتواند ببیند؛ باید باور کرد که دست خبیث سرویسهاى امنیّتى و جاسوسى رژیمهاى دشمن اسلام در ایجاد اینجور قضایا و اینجور بلواها براى مسلمانها - حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم - نقش حتمى دارند؛ آنها هستند که دارند صحنهگردانى میکنند، کمااینکه انسان مشاهده میکند؛ نشانهها و دلایل آنها هم آشکار است. اگر امّت اسلامى با معارف قرآن انس داشته باشد، بیشتر آشنا باشد، اینجور حوادث کمتر پیش مىآید. ارتباط و اتّصال دلها به خدا مانع میشود از اینکه دلها به راه خدا خیانت کنند؛ که امیدواریم این پیش بیاید.
البته دشمنان از کلمهی «بیداری اسلامی» میترسند؛ سعی میکنند عنوان «بیداری اسلامی» برای این حرکت عظیم به کار نرود. چرا؟ چون وقتی اسلام در هیئت حقیقی خود، در قوارهی واقعی خود بروز و ظهور پیدا میکند، تن اینها میلرزد. اینها از اسلامِ بردهی دلار نمیترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافیگری نمیترسند؛ از اسم اسلامی که امتداد و انتهائی در عمل و در تودهی مردم نداشته باشد، نمیترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهی مردم، اسلام توکل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهی که فرمود: «و لینصرنّ الله من ینصره»، میترسند. وقتی اسم این اسلام میآید، نشانی از این اسلام پیدا میشود، مستکبرین عالم به خودشان میلرزند - «کأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نمیخواهند عنوانِ بیداری اسلامی باشد. ولی ما معتقدیم نخیر، این یک بیداری اسلامی است، بیداری حقیقی است، و رسوخ پیدا کرده است، امتداد پیدا کرده است، به این آسانیها هم دشمنان نمیتوانند آن را از راه خودش منحرف کنند.
اقتصاد ما، معماری ما، زندگی عرفی و فرهنگی ما و خیلی چیزهای دیگر ما به خاطر خیانت یا بدفهمی نخبگان سیاسی دورانهای طاغوت، به این بلا مبتلا شد. خب، الحمدللَّه انقلاب اسلامی آمد مسیر را عوض کرد. ما آمدیم به سمت خودجوشی، خوددانی و خودفهمی؛ لیکن هنوز بسیاری از بنیانها به همان حال سابق موجود است؛ از جمله همین مسئلهی آموزش و پرورش. ما باید از تجربههای دنیا - چه دنیای غرب، چه دنیای شرق؛ ملتهای گوناگون - حتماً استفاده کنیم برای کیفیت بخشیدن به الگوی خودمان. نیاز ما به تحول، از اینجاست.
این تحول باید بر اساس ایجاد یک الگوی مستقل ایرانی و برخاستهی از معنویات و نیاز این کشور باشد؛ یعنی در واقع برخاستهی از اسلام ناب، اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد. ما بایستی یک چنین الگوئی به وجود بیاوریم. تحول باید ناظر به این باشد. هدف این الگوی جدید، این ترکیب و ساخت جدید برای آموزش و پرورش باید چه باشد؟ هدف، تربیت نیروی انسانیِ طراز جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی میخواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد، میخواهد خودش به سعادت برسد، دنیا و آخرت خود را آباد کند - همچنان که قرآن به ما یاد میدهد که میتوان دنیا و آخرت را با هم آباد کرد و باید این کار انجام بگیرد - اگر میخواهد به ملتهای دیگر کمک برساند، که »کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس«، شاهد و مبشر ملتهای دیگر باشد، خب، طبیعتاً نیازهائی دارد: باید انسانهای شریف، دانا، با استعدادهای جوشان، دارای ابتکار، دارای اخلاق نیک انسانی، دارای شجاعت، قوّت خطرپذیری، ورود در میدانهای جدید، بدون هیچگونه عقدهی خودکمبینی یا خودبرتربینی، انسانهای دلدادهی به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل، انسانهای صبور، انسانهای بردبار و حلیم، انسانهای خوشبین و انسانهای امیدوار تربیت کنید. اسلام همهی اینها را به صورت بستهی کامل در اختیار همهی معتقدین و مؤمنین خود قرار داده. این بسته را باز کنیم، دانهدانه از این مواد استفاده کنیم، بهرهمند شویم، آنها را بچشیم و درون وجود خودمان ذخیره کنیم. خروجی آموزش و پرورش باید اینجور انسانی باشد. انسانهای تنگنظر، انسانهای بدبین، انسانهای ناامید، انسانهای افسرده، انسانهای بیتقوا، ناپرهیزگار و آلودهدامن نمیتوانند جوامع را پیش ببرند و ملتها را خوشبخت کنند؛ طبعاً نمیتوانند الگو هم باشند. تحول آموزش و پرورش ناظر به این است. در آستانه پایان یافتن دورهی مسئولیت هیئت اُمناء محترم دفتر تبلیغات اسلامی، اکنون حضرات حجج اسلام جناب آقای محمّدجعفریگیلانی، جناب آقای محمّدیعراقی، جناب آقای احمد واعظی، جناب آقای سیّدعباس صالحی، جنابآقای عبدالرضا ایزدپناه، جناب آقای حمید پارسانیا، جناب آقای احمد عابدی، جناب آقای علیرضا امینی و جناب آقای عبدالحسین خسروپناه و معاونت تبلیغ مدیریت حوزهی علمیه قم را به عضویت هیئت اُمناء و نیز با اطلاع از رأی و نظر آقایان محترم، جناب حجتالاسلام آقای احمد واعظی را به مدت پنجسال به ریاست آن دفتر منصوب می نمایم. امیدوارم ریاست جدید آن دفتر که خود از چهرههای برجسته و فاضل حوزه میباشد، با بهرهمندی از توان ارزشمند و بالای فکری و نظری آقایان هیئت اُمناء و به برکت وجود نیروهای کارآمد و متعهد در درون مجموعه دفتر تبلیغات و نیز با جلب هر چه بیشتر همکاری فضلای متعهد و روشنبین و انقلابی حوزهی علمیه، بتواند آن دفتر را بیشتر از گذشته در تولید فکر و اندیشهی مبتنی بر معارف اسلام ناب(قرآن و اهل بیت علیهمالسلام) و اقدامات نرمافزاری فاخر موفق و روزآمد نماید.
خیلی خوشوقتم از اینکه امروز این توفیق را پیدا کردم که در جمع شما طلاب و فضلای عزیز غیر ایرانی، همچنین در کنار مدرسان و اساتید و مدیران این مجموعه، این دقایق باارزش را داشته باشم. طلاب و فضلای غیر ایرانی بدانند که آنها در ایران اسلامی غریبه نیستند. شما حتّی مهمان هم نیستید، شما صاحبخانهاید. شما فرزندان عزیز من هستید. ما مقدم این پروانههای عاشق را که به شوق فراگیری معارف اسلام ناب به این دیار سفر کردهاند، گرامی میداریم. ما وظیفهی خودمان میدانیم که شما عزیزان را در حد توان خودمان، از آنچه که از معارف اسلام ناب و معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در اختیار ماست، برخوردار کنیم.
اولین درسی که انقلاب اسلامی و نظام مبارک جمهوری اسلامی به ما داد، این بود که ما نگاهمان را از حصار و چهاردیواری ملت ایران منعطف کنیم به عرصهی وسیع امت اسلامی. امام بزرگوار ما به ما تعلیم کرد که نگاه ما باید به ساحت عظیم امت باشد. درست است که کشور ایران در دوران طاغوت در زیر فشار استبداد و استعمار به جان آمده بود و له میشد و باید نجات داده میشد، اما فشار اساسی و تهاجم اساسی، تهاجم تاریخی به امت اسلام بود. امت بزرگ اسلامی که در یکی از حساسترین نقاط جغرافیائی عالم استقرار داشته است، بر اثر دخالت قدرتهای بزرگ، طمعورزی دولتهای بزرگ و مقتدر، تجاوز و تعدی استکبار در طول چند قرن، دچار ضعف، انکسار، عقب ماندگی، استعمار زدگی، فقر- هم فقر مادی، هم فقر علمی- شده بود. انقلاب اسلامی نگاهش به دنیای اسلام بود؛ نگاهش به برداشتن دست ظالم و متجاوز استکبار از روی سر امت اسلامی و از زندگی امت اسلامی بود. لذا وقتی انقلاب در ایران پیروز شد، ملتهای مسلمان در شرق و غرب عالم احساس کردند که در زندگی آنها نسیم تازهای وزید، هوا عوض شد؛ احساس کردند گشایشی در کارهاشان پیدا شد؛ لذا در آفریقا، در آسیا، در همهی مناطقی که مسلمانها زندگی میکردند، مسلمانان احساس کردند که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی، راه تازهای در مقابل آنها گشوده شد. این را ما از امام آموختیم و این خط روشنِ نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز بوده است. بخشی از کار بزرگ، همین کاری است که شما دارید انجام میدهید. شما از نزدیک به صد کشور در اینجا جمع شدهاید تا با معارف اسلام ناب نجاتبخش آشنا شوید. اولین و اصلیترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام، مسئلهی اسلام ناب محمدی است؛ یعنی اسلام ظلمستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائی» را در فرهنگ سیاسی ما وارد کرد. اسلام آمریکائی یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بیتفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیادهخواهی، اسلام بیتفاوت در مقابل دستاندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همهی اینها میسازد. این اسلام را امام نامگذاری کرد: اسلام آمریکائی. فکر اسلام ناب، فکر همیشگی امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهوری اسلامی نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکانپذیر نبود. اگر نظام سیاسی کشور بر پایهی شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزهی واقعی و حقیقی بکند. لذا امام حراست و صیانت از جمهوری اسلامی را اوجب واجبات میدانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات. واجبترین واجبها، صیانت از جمهوری اسلامی است؛ چون صیانت اسلام- به معنای حقیقی کلمه- وابستهی به صیانت از نظام سیاسی اسلامی است. بدون نظام سیاسی، امکان ندارد.
روز هفدهم ربیعالاول، روز بسیار بزرگی در تاریخ بشر است. ولادت زبدهی بشر، صفوت خوبان و خلاصهی فضائل الهی که در وجود ابناء بشر قرار داده است، در یک چنین روزی است. همچنین ولادت امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) که وصی بحق پیغمبر و ناشر افکار صحیح اسلامی و اسلام ناب است، در یک چنین روزی است.
آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پُر انگیزه در جشن سی و یکسالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریبخوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دَم از «مردم» میزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟
مسئلهی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهمالسّلام)، چه ولایت فقیه که دنبالهی ولایت معصومین و ادامهی او هست. مسئلهی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در کشور و در نظام است، که زاویهای پیدا نکند، مشکلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حرکت کند و پیش برود. و این اسلام ناب هم که در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریکائی. اسلام آمریکائی فقط آن نیست که آمریکاپسند باشد؛ هر چیزی که خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همینجور است، اسلام التقاطی هم همینجور است، اسلام سرمایهداری هم همینجور است، اسلام سوسیالیستی هم همینجور است، اسلامهائی که با شکلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همهاش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریکائی است. انسان مشاهده میکند در این معارضههائی که با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلامهای گوناگون حضور داشتهاند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجههی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشتهاند. خوب، در این نگاه به اسلام و درک و فهم از اسلام، فرد و جامعه باهم ملاحظه میشوند، معنویت و عدالت باهم ملاحظه میشوند، شریعت و عقلانیت با یکدیگر ملاحظه میشوند، عاطفه و قاطعیت در کنار هم دیده میشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت- که آن هم خارج از شریعت البته نیست- در جای خود؛ همه در کنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومهی مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.
من در این سفر کردستان، خدا را شاکر هستم که بااینکه اطلاعات زیادی از این منطقه از پیش، به طور شنیداری و خواندنی داشتم، اما مطالب زیادتر و حقائق بیشتری از این مردم عزیز، از شما مردم خونگرم و بامحبت و وفادار و شجاع و نجیب، پیدا کردم و حقائق بیشتری به دست آوردم. امیدوارم إن شاء اللَّه مسئولین کشور قدر شما مردم خوب و نجیب و مؤمن و وفادار را بدانند. شما هم قدر این مسئولین خدمتگزار را بدانید. با این اتحاد و همدستی ملت و مسئولان است که ایران عزیز ما خواهد توانست به آن اهدافی که اسلام انقلابی و اسلام ناب ترسیم کرده است، خود را برساند.
ملت ما، جوانان ما، اندیشمندان ما، دانشجویان ما، آیندهسازان ما، ناتوانی شیوههای مدیریت کشورهای غربی را ببینند و ناتوانی آنها را در ادارهی این مهمترین بخش مدیریتشان یعنی اقتصاد را ببینند- فرهنگ به جای خود، آداب انسانی به جای خود، بیاعتنائی به حرمت بشر به جای خود، تبعیضهائی که در قلمرو قدرت خودشان انجام میدهند به جای خود؛ در همهی این موارد، تمدن غربی امتحان بدی پس داده است- و آنگاه ملت ما، مسئولین ما، جوانان ما بالخصوص، این را محور فکر خودشان قرار بدهند و بر اساسِ این تأمل کنند که برای مدیریت کشور، برای روشهای گوناگون ادارهی این ملت بزرگ، به فکر نسخههای خودی، به فکر نسخههای بومی باشید. این ایجاب میکند به اسلام توجه دقیقتری کنید. اسلام نگاه روشن و روشنگری به انسان و انسانیت و شیوههای انسانی دارد. از اسلام متحجر دفاع نمیکنیم؛ از اسلامی که با کمال تنگنظری به همهی مسائل نگاه کند، مثل آنچه که بعضی از مدعیان اسلام میگویند، ما به او دعوت نمیکنیم؛ اسلام ناب، اسلام هشداردهندهی انسان و توجهدهندهی انسان به تعقل و تفکر و تدبر؛ اسلامِ قرآن، اسلامِ سنت، اسلامِ اهل بیت؛ اسلامی که یک نمونهاش در کشور بزرگ ما با این گرفتاریهای فراوانِ چندین دهسالهی دوران تسلط دشمن، توانست یک چنین حرکتی را ساماندهی کند و این آزادی و این استقلال را از خود نشان دهد؛ ما به این اسلام دعوت میکنیم.
یک جمله هم در باب میلاد مسعود امام به حق ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق (علیه الصّلاة و السّلام) عرض کنم. این امام بزرگوار در دوران زندگی، بیش از دیگر امامان فرصت پیدا کردند که معارف اهل بیت را- یعنی معارف اسلام ناب را- به دلهای مشتاق و تشنهلبان برسانند اشتباه است اگر کسی خیال کند همهی آن هزاران نفری که از امام صادق درس آموختند، شیعیان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، بسیاری بودند که به امامت امام صادق- آنچنانی که شیعه معتقد است- معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف اسلامی که در اختیار آن بزرگوار بود استفاده میکردند. در روایات ما بسیار است روایاتی که راویان آنها از اهل سنتند- از غیر شیعه هستند- اما از حضرت ابی عبد الله الصّادق نقل میکنند و روایت میکنند. معنای این حرف این است که امروز هم دنیای اسلام و امت اسلامی نیازمند معارف امام صادق و اهل بیت است. دنیای اسلام محتاج دانستن معارف اهل بیت و تعالیم امام صادق و سایر ائمه است؛ باید استفاده کنند. قشرهای مختلف و اقسام مختلف امت اسلامی، به این وسیله باید با یکدیگر همافزایی کنند تا سطح معارف اسلامی بالا برود. لازمهی این کار این است که حجاب خصومت و دشمنی و کینهورزی میان فرقههای مسلمان فاصله نیندازد؛ وحدت اسلامی که میگوییم یعنی این.
اصل «ایجاد اختلاف»، یک انگیزهی دیگر هم دارد که آن بعد از قیام ملت ایران و برافراشته شدن پرچم انقلاب اسلامی در این کشور به آن انگیزهی قبلی اضافه شد و آن این است که میترسند از اینکه تفکرات اسلام ناب، اسلام جهاد، اسلام استقلال، اسلام عزت و هویت، اسلامی که تسلط بیگانگان و دشمنان را بر امت اسلامی گناه میداند و آن را به هیچ قیمت نمیپذیرد، از ایران به بقیهی جوامع اسلامی سرایت کند و مشکله را برای آنها چند برابر کند. سعی میکنند بین ایران اسلامی و بین سایر مناطق جهان اختلاف بیندازند. میدانند که تفکراتی که یک ملت را- یک ملت استعمارزده مثل ملت ما را در دوران طاغوت- بیدار میکند، به صحنه میآورد، به مجاهدت وادار میکند، ترس او را میریزد، او را به وسط میدان کارزار عظیم بینالمللی میکشاند و او را در همهی مراحل از میدان پیروز خارج میکند، برای جهانخواران، برای کسانی که برنامه برای منطقهی خاورمیانه و برای نفت اینجا و برای بقیهی چیزهای اینجا دارند، خیلی خطرناک است. نمیخواهند بگذارند؛ البته خیلی هم تلاش کردهاند، موفق هم نشدهاند تا امروز.
من با اصرار میخواهم به نخبگان سیاسی و فرهنگی خودمان این توصیه را بکنم که مبانی اسلام را آنچنانی که از کتاب و سنت فهمیده میشود، بیان کنند و در مقابل نگاه پرسشگر مردم دنیا یا مردمی از داخل کشور خودمان قرار بدهند. این بسیار بد است که بعضی از ما احیاناً به خاطر احساس حقارتی که در مقابل غربیها میکنند، سعی کنیم افکار اسلامی را آنجوری بیان کنیم که با نظرات غربی تطبیق بکند؛ این بسیار نامناسب و ناشایسته است. ما امروز معارفی داریم؛ ادبیات سیاسیِ ما در دنیای امروز دارای جذابیت است. یک عدهای چون خودشان دلباختهی به مفاهیم غربی هستند، افکار اسلامی، مبانی حکومتی و قواعد گوناگون اجتماعی در اسلام را جوری بیان میکنند که با مبانی غربی تطبیق کند؛ برای اینکه آنها خوششان بیاید!ما باید این فکر را بکنیم که این نوآوری اسلامی را که تاکنون برکات خودش را به این روشنی نشان داده است- بااینکه ما در عمل نواقص زیادی داشتهایم- بتوانیم به دنیا تفهیم کنیم؛ به دنیا بشناسانیم. امروز مشتاقان معارف معنوی واقعی و راستین- معارف معنوی راستین، نه آنچه که بعضی از مکاتب انحرافی به عنوان معنویت بیان میکنند- در دنیا بیشمارند؛ زیادند. زندگی مادی، چرخ و پَر زندگی ماشینی، مردم بسیاری را به ستوه آورده است. مکتب اسلام میتواند دریچهای در مقابل آنها باز کند؛ عالَم نوی را به آنها نشان بدهد. ما نباید در بیان حقایق اسلامی، نوآوریهای اسلامی را با تطبیق با مبانی غلط دیگران از بین ببریم و این جلوه را خراب کنیم. ما از یاد گرفتن از دیگران ننگ نداریم. هرچه را که بلد نیستیم، از دیگران یاد میگیریم. آن حرف خوبی که دیگران بگویند، آن را از آنها میپذیریم؛ این دستور اسلام است؛ اما آنجایی که میخواهیم سخن اسلام را بیان کنیم، باید سخن اسلامِ ناب را فراهم بکنیم.
در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینی و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانی دارند روز به روز خرافات جدیدی را وارد جامعهی ما میکنند. مبارزهی با خرافات را باید جدی بگیرید. این روش علمای ما بوده.
این ملت توانا، این ملت باهوش، این ملت دارای این سابقهی تاریخی عظیم، این ملتی که امروز در میدان علم، در میدان جهاد، در میدان فناوری، در میدان سیاست درخشش خودش را نشان میدهد، زیر دست و پا له میشد. امام، ملت را به صحنه آورد؛ به مردم اعتماد کرد، مردم هم خودشان را نشان دادند. وقتی او به مردم اعتماد کرد، مردم هم به او اعتماد کردند. اینجا، نقطهای که محل امید کفر بود، شد پرچمدار اسلام ناب محمدی و روز به روز إن شاء اللّه ملت ایران در این صراط پیش خواهند رفت. آن کسانی که خیال کردند با فاصله گرفتن از مبدأ انقلاب و با غیبت امام بزرگوارمان و وفات او، مردم از ارزشها فاصله خواهند گرفت، به خطا رفتهاند؛ اشتباه کردهاند و میبینند که اشتباه کردهاند. ما به این ارزشهای متمسک هستیم؛ ما ارزشهای اسلامی را مایهی عزت ملی خودمان میدانیم؛ ما این ارزشها را موجب رشد استعدادها در ملتمان میدانیم. ما به برکت اسلام، به حول و قوهی الهی خواهیم توانست با سرعتی بیش از سرعت متعارف و معمول، قلههای علم را بالا برویم و این قلهها را فتح کنیم. ما بر ضعفی که در سالیان متمادی بر ما تحمیل شده است، فائق خواهیم آمد و خودمان را قوی خواهیم کرد
امروز ملت فلسطین، وسط میدانِ یک جهاد دشوار و بلندمدت است و این نه تنها جهاد فلسطین که بخش برجستهای است از جبههی گستردهی جهاد دنیای اسلام با مستکبرین متجاوز و سفّاک و غارتگر. دنیای اسلام بیدار شده، شعار حاکمیت اسلام در همهی کشورهای اسلامی جایگاه نخست را در میان جوانان و دانشگاهیان و روشنفکران این کشورها بازیافته. ایران اسلامی که پروراننده و بعملآورندهی اندیشهی مردمسالاری دینی است، روز به روز قویتر و پیشرفتهتر شده، اسلام ناب که امام خمینی آن را پیراسته از التقاط و انحراف و جمود و تحجّر معرفی کرد، در عرصهی سیاسی بسیاری از کشورها امتداد یافته و در شرق و غرب دنیای اسلام ریشه دوانیده است. طعم تلخ و زهرآگین لیبرال دمکراسی غرب که تبلیغات امریکایی، مزوّرانه میخواست آن را داروی شفابخش معرفی کند، جان و تن ملت اسلامی را آزرده و دل آنان را گداخته است. عراق و افغانستان و لبنان، گوانتانامو و ابو غریب و سیاهچالهای پنهان دیگر و پیش از همه، شهرهای غزه و ساحل غربی، واژهی آزادی و حقوق بشر غربی را که رژیم امریکا بیشرمترین و وقیحترین مبلّغ آن است، برای ملتهای ما ترجمه کرده است. امروز لیبرال دمکراسی غرب به همان اندازه در دنیای اسلام رسوا و منفور است که سوسیالیزم و کمونیزمِ دیروز شرق. ملتهای مسلمان میخواهند آزادی و کرامت و پیشرفت و عزت را در سایهی اسلام به دست آورند؛ ملتهای مسلمان از سلطهی دویستسالهی بیگانگان و استعمارگران به ستوه آمده و از فقر و ذلت و عقبماندگی تحمیلی خسته شدهاند. ما حق داریم و میتوانیم تحقیر و تکبر دولتهای سلطهگر را به خودشان برگردانیم؛ این احساس صادق ملتهای ما و نسل کنونی دنیای اسلام از شرق آسیا تا قلب آفریقاست و این، میدانِ جهادی پیچیده و متنوع و دشوار و بلندمدت است، و اگر فلسطین را پرچم این جهاد بنامیم، سخنی به گزاف نگفتهایم
امروز مهمترین نیاز دنیای اسلام این است که، آن جوهر اسلام ناب و گوهر تابناک- با شکلی که تهمت بیسوادی، تحجّر، مقدسمآبی و از زمان عقب ماندن و عقبمانده بودن دیگر به آن وارد نیاید- بتواند به اهداف خودش برسد؛ ما در دنیای اسلام و امت اسلامی این را نیاز داریم. حرکت ملتها به سمت این آرمانهای بلند، آن وقت منطقی خواهد شد؛ آن وقت نخبگان جوامع، خودشان سربازان و بسیجیان این راه خواهند شد. شما میدانید که در دنیای اسلام، پولهای زیادی خرج شد. در طول این سالها، از طرف دستگاه استکبار، برای خریدن نخبگان اقداماتی انجام شد؛ نخبگانی که اگرچه از لحاظ علمی یا سیاسی نخبه بودند؛ اما ارزش درونیشان، خیلی پایین بود و خیلی راحت خریده شدند؛ قلمها و زبانهایشان را فروختند، حتی فکرها و وجودشان را فروختند؛ این از زمانهای خیلی قدیم شروع شد؛ یعنی از قدیمِ در دوران معاصر؛ از زمانی که روشنفکری غربی در این کشور به وجود آمد- که من یکوقتی گفتم روشنفکری در کشور ما بیمار متولد شد-. از آن روز اینها سراغ این نخبهها رفتند و با پول تطمیعشان کردند. اینها هم حقیر، ضعیف و اسیر بودند و تن دادند و خودشان را به پول فروختند. چهل سال قبل از این، مرحوم آل احمد مینویسد: «اگر میفروشی، همان به که بازوی خود را؛ اما قلم خود را هرگز.» این را آل احمد در دههی چهل، در یکی از کتابهایش نوشته است. انسان بازو و تنش را بفروشد؛ اما قلمش را- یعنی جان و فکرش را- نفروشد. اما آنها فروختند و دیگران هم خریدند؛ نخبگان را گرفتند. لذا حرکتهای عمومی مردمی در بسیاری از جاها، نه فقط از سوی نخبگان همراهی نشد؛ بلکه حتی نخبگان مثل یک دیواری در مقابل آن ایستادند. آن وقت بهانهی نخبگان در مقابل حرکتهای اسلامی، پیش خودشان چه بود؟ میگفتند اینها قدیمی است، اینها متحجّرانه است، اینها آخوندبازی است، اینها نمیدانم فلان است.
اگر شما بتوانید گوهر اسلام ناب و آن درخشندگیها را، به آن شکلی که بتواند در جامهی آراستهی علم، خودش را نشان بدهد، ارائه دهید، کار بزرگی که کردهاید، این است که راه را برای ورود نخبگان در این میدانها باز کردهاید. آمیزش علم و معنویت، علم و ایمان، علم و اخلاق، آن خلأ امروز دنیاست. دانشگاه اسلامی، علم و ایمان، علم و معنویت، علم و اخلاق را باهم همراه میکند. علم را میآموزد و جهتگیری علم را از اخلاق و ایمان میگیرد. اینکه گفتند علم با دین میسازد یا نمیسازد، این ندیدن منطقهی نفوذ علم و دین است؛ اینها هرکدام یک منطقهی نفوذی دارند؛ تلفیق اینها، این است که علم- یعنی این سلاح را- ایمان- یعنی آن به کار برنده- میگیرد و جهتش را مشخص میکند؛ با این سلاح میشود بهترین و بدترین آدمها را هدف قرار داد؛ منتها تا این سلاح دست که باشد؟ این سلاح «علم» است و «ایمان» جهت آن را مشخص میکند. اگر ایمان بر دانش غربی تسلط داشت، دانش غربی به بمب اتم نمیرسید، تا بعد اینقدر تویش گیر کنند که چه کارش کنیم؛ محدودش کنیم؛ نگذاریم تا دنیا ویران نشود. کارشان اصلًا به اینجا نمیرسید. اگر ایمان با دانش همراه بود، اصلًا استعمار و استعمار نو- که استعمار نو مخلوق دانش بود- به وجود نمیآمد. تسلط بر کشورها، تصرف کشورها، تسلط قهرآمیز بر ملتها و بردن ثروت ملتها- که این بلای این دویست سال گذشتهی دنیا و ملتهاست- اینها اصلًا به وجود نمیآمد. علمِ جدا از ایمان، این است و شما در دانشگاه اسلامی، میخواهید این خلأ را پُر و علم را با ایمان آمیخته کنید؛ یعنی دانش را چه در بافت درونی خودش، چه در استنتاجش و چه در جهتگیریهایی که در آن به کار خواهد رفت، از ایمان سیراب کنید. ملت ما راه اسلام ناب محمدی (ص) را که راه نویدبخش پیشرفت و توسعه همگام با عدالت و آزادی و استقلال ملی است، آگاهانه انتخاب کرده و آن را آگاهانه ادامه خواهد داد.
میدان دوم، نشر فرهنگ اسلام ناب و تفکّر دینی و ترویج تفکّری است که به بیداری دنیای اسلام انجامید. نام اسلام و حقیقت اسلام، به شکل فردی در سراسر دنیای اسلام بود- در بین بعضی غلیظ، در بین بعضی رقیقتر- اما نگاه اسلام به دنیا، به ملت و به امّت اسلامی بهعنوان یک موجود عظیم و دارای استعداد فراوان و قادر به حرکت و بیدار شدن، نگاهی است که در ایران اسلامی ریشه گرفت و ظاهر شد و به همهی دنیا اشعاع کرد. نگاه به اسلام از این دید و ترویج این تفکّر در دنیای اسلام- تفکّری که حکومتی به وجود آورده است که توانسته آزادی، مردمسالاری و حکومتِ متّکی به آراءِ مردم را از درون مفاهیم و تعالیم اسلام بیرون آورد- چیزی است که در هیچ نقطهای از دنیای اسلام در زمان ما و لااقل قرنهای پیش از زمان ما سابقه نداشته است. آنچه از حکومت اسلامیِ دوران خلفای عثمانی و خلفای قبل از آن- عبّاسی و اموی- در ذهن مردم وجود داشت، مفهوم دیگری بود که با مفهومی که امروز دنیای اسلام از حکومت با دید ایران اسلامی درک میکند، بهکلّی متفاوت است. این فرهنگ دینیِ برخاسته از نظام اسلامی که خود منشإِ نظام اسلامی هم بوده است و حرکت به سمت وحدت اسلامی- که در همین تفکّر، یکی از چیزهایی که وجود دارد، وحدت امّت اسلامی است؛ یعنی نگاه اسلام به امّت بهعنوان یک مجموعهی واحد- و همچنین پرهیز از اختلافات قومی و طایفهای در دنیای اسلام و در جوامع اسلامی، چیزی است که پیامآور آن، انقلاب اسلامی بود. از اینها نباید غفلت نمود و اینها را نباید فراموش کرد.
ما باید به آزادی، مردمسالاری و عدالتطلبی- که انقلاب اسلامی شعار آنها را داد و اسلام را با این نگاهها و شعارها و نقطه نظرها به دنیا معرفی کرد- توجّه داشته باشیم. امروز هم در دنیا و در سطوح مختلف، با همهی مفاهیمی که در مجموعهی تفکّرات نظام اسلامیِ برخاسته از اسلام است، مقابله و مبارزه میشود. با حاکمیت دین، با تکفّل دین نسبت به امور زندگی مردم، با سازگاری مردمسالاری با دین، هم در میدان نظر و هم در میدان عمل، مقابله و مبارزه میشود؛ همچنان که با وحدت امّت اسلامی هم به شدّت مبارزه میشود، که این از تجربههای قدیمی استعمار است. امروز ما میبینیم در نقاط مختلف دنیا دشمنان مسألهی جنگ طایفهای و عقیدتی را بین مسلمانان بهجد تعقیب میکنند. همین الآن در عراق به بخشی از دنیای اسلام اینطور تفهیم میکنند که حکومت آیندهی عراق دستِ شیعه خواهد افتاد و این برای آنها خطر است. به شیعه هم اینگونه تفهیم میکنند که دشمنان شما سنّیها هستند. آنها سیاستهای خود را اینطور پیش میبرند تا بین شیعه و سنّی و بین طوایف مختلف اسلامی اختلاف بیندازند. این از سیاستهای کهنه و قدیمی استعمار است، که انگلیسیها هم در این سیاست جزو کهنه کارها هستند و خوب بلدند؛ در داخل کشور ما هم تلاشهایی در این زمینه میکنند. شعار اسلام ناب و اسلامی که نظام اسلامی بر پایهی آن به وجود آمد، این است که مسلمانان با وجود اختلافشان در عقاید و در مبانی مذهبی خود، باید اتّحاد کلمه داشته باشند؛ روی مواردِ اتّفاقی تکیه کنند و از جریحهدار کردن احساسات یکدیگر خودداری نمایند. این فرهنگ دینی با این معنا و با این نگاه که در آن، آزادی و عدالت و مردمسالاری و بسط وحدت در دنیای اسلام و میان امّت اسلامی وجود دارد، یکی از میدانهای مجاهدت ماست که باید در آن تلاش کنیم. اسلام سعادت مردم را دنبال میکند. اسلام با فساد و ظلم و تبعیض مخالف است. اسلام برای رفاه مردم در کنار معنویت مردم به میدان آمده است. امام این را از آغاز شروع مبارزات تا تشکیل نظام اسلامی و تا آخر عمر، مکرّر بیان کرد. امامِ عظیمالشّأن ما در دنیای اسلام این را نشان داد که فقه اسلام- یعنی مقرّرات ادارهی زندگی مردم- در کنار فلسفهی اسلام- یعنی تفکّر روشنبینانه و عمیق و استدلالی- و عرفان اسلام- یعنی زهد و انقطاع إلی اللّه و دامن برچیدن از هواهای نفسانی- چه معجزهی بزرگی میتواند بیافریند. امام عملًا نشان داد که اسلام سیاسی، همان اسلام معنوی است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بیداری ملتهای اسلامی، تبلیغ میکردند که اسلامِ معنوی و اسلامِ اخلاقی از اسلامِ سیاسی جداست. امروز هم همین را تبلیغ میکنند. امروز هم دستگاههای تبلیغاتی دشمن و جبههی دشمنِ نظام اسلامی با انواع و اقسام وسایل تبلیغاتی سعی میکند اسلامِ سیاسی و اسلامِ عدالتخواه و اسلامِ اجتماعی را به عنوان چهرهای خشن در دنیا معرفی کند و مردم را به اسلامِ منزوی، اسلامِ تسلیمطلبانه و اسلامی که در مقابل متجاوز و ظالم و زورگو هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد، سوق دهد. امام این را شکست و این انگارهی دروغین از اسلام را باطل کرد و اسلام ناب را مطرح نمود. اسلام نابی که امام مطرح کرد، یعنی ضدّ اسلام متحجّر و خرافی و همچنین ضد اسلام رنگ باخته در مقابل مکاتب بیگانه و التقاطی. هم آن روز، هم در طول سالهای مبارزه برای تشکیل نظام اسلامی، و هم تا امروز، این یکی از نقاطی است که جبههی دشمن اسلام روی آن تأکید میکند: سیاست را از معنویت جدا کردن؛ یعنی اگر کسی میخواهد مسلمان باشد، باید سرِ خود بگیرد و گوشهای بنشیند و به اینکه دشمن چه میکند، متجاوز چه میکند، اشغالگر چه میکند، کاری نداشته باشد. امروز هم این را تبلیغ میکنند. امام نقطهی مقابلِ این را در دنیای اسلام مطرح کرد و امروز دنیای اسلام این موج عظیم را در درون خود دارد. شما به هر کشوری از کشورهای اسلامی بروید، میبینید اسلامِ زنده، در نظر نخبگان، جوانان، دانشگاهیان، دانشمندان، علما و آزادگانِ آنجا، اسلامی است که بتواند ملت خود را در مقابل زورگویان و قلدران و قدرتطلبان و متجاوزان عالَم حفظ و حمایت کند و به آن مصونیّت ببخشد و اجازهی دخالت و تسلّط و سیطرهی دشمن را بر مردم ندهد. آنها این اسلام را میخواهند و اسلام ناب محمّدی یعنی همین.
امروز دنیای اسلام برای به دست آوردن عزّت و موجودیّت و هویّتِ خود یک راه بیشتر ندارد و آن برگشت به اسلام است؛ البته اسلام واقعی، نه یک اسلام متحجّرِ آمیخته با خرافات که دشمنان اسلام تبلیغ میکنند و میگویند اسلام این است- اینطور اسلامی کارآمد نیست- و نه اسلامِ تطبیقدادهشدهی با اصول امریکایی و مورد نظر غربیها که آن هم اسلام نیست؛ هر دوی اینها اسلام امریکایی است، که امام بزرگوار ما تقابل ایجاد کردند و فرمودند: «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمّدی». اسلام ناب و خالص، اسلامِ توحید و وحدت بین امّت اسلامی، اسلامِ «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا »، اسلامِ «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه »، اسلامی که میگوید: «و لو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض ». برگشت به این اسلام، تنها علاج و نسخهی درمان امّت اسلامی است و این ممکن است. امروز حرکت به سمت این اسلام، از شرق تا غرب دنیای اسلام، همه جا را فراگرفته و این همان چیزی است که دشمنان اسلام را دستپاچه کرده است.
فرهنگ و ادبیّات انقلاب در دنیای اسلام مفاهیمی را زنده کرد. درست است که سازماندهی و تأسیس از طرف خود آمریکاییها و دست نشاندههای آنها بود؛ اما فرهنگ ضدّ استکباری، ضدّیت با تسلّط دنیای کفر بر اسلام، ضدّیت با وابستگی سیاسی و اقتصادی بتدریج همهی توطئههای آنها را علیه خودشان تربیت کرد. این فرهنگها به وسیلهی انقلاب و با تعالیم امام راحل گسترش پیدا کرده است. کار به آنجا رسید که مجبور شدند افغانستان را اشغال کنند و هنوز هم نظامیهای امریکایی در افغانستانند. فرهنگ انقلاب اسلامی در دنیای اسلام بهطور کامل رسوخ و نفوذ کرده است. دشمنان میدانند تا وقتیکه دنیای اسلام و امّت اسلامی معتقد به اسلامند و فرهنگ قرآنی بر ذهن آنها حاکم است و اسلام ناب محمّدی- به تعبیر امام راحل- برای مردم هدف و آرمان است، نمیتوانند کاری از پیش ببرند. لذا سعی کردهاند اسلام را در افکار عمومی دنیا خراب کنند.
بار دیگر فرارسیدن روز شهیدان در هفتهی دفاع مقدس، دلها را به یاد عزیزترین فرزندان ملت ایران به تپش میافکند و خاطرهی همیشه زندهی این زندگان جاوید را جلوهای تازه میبخشد. ملت ما استقلال و عزت خود را مرهون خون پاک رادمردانی است که سرمایهی حیات و نشاط خود را به آرمانهای والا و ارزشهای متعالی نظام اسلامی تقدیم کردند و پرچم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را که به دست امام و امت به اهتزاز درآمد، برافراشته نگاه داشتند.
جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ محسن اراکی دامت افاضاته
سلامعلیکم، با عنایت به درخواست مکرر مؤمنین جهت برگزاری نماز وحدت آفرین جمعه در مرکز اسلامی لندن حضرتعالی را جهت اقامه این فریضه الهی منصوب مینمایم. انتظار میرود جنابعالی که از مراتب علم و عمل برخوردار هستید نماز جمعه را به پایگاهی جهت بیان اندیشههای اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله) و انقلاب اسلامی و محور وحدت و همدلی مسلمین تبدیل نمائید. انقلاب اسلامی، عزّت اسلام را بر روی دست گرفت و به همهی دنیا نشان داد. انقلاب اسلامی نشان داد که اسلام میتواند به یک ملت، سرافرازی و عزّت دهد؛ یک ملت را از زیر بار فشار و تحمیل بیگانگان نجات دهد و از حالت تحقیری که بر آن ملت تحمیل کردهاند، بیرون بکشد. میتواند استعدادهای یک ملت را در همهی میدانها بروز و ظهور بخشد؛ میتواند به یک ملت، قدرت دفاع از خود، قدرت دفاع از عقاید و از هویت و شخصیت خود بدهد. انقلاب اسلامی این را نشان داد. لذا آن وقتیکه انقلاب اسلامی پیروز شد و وقتی امام بزرگ ما آن شخصیت عظیم، آن شخصیت بینظیر در زمان ما توانست از زبان این ملت، سخن بگوید، همهی مسلمانان عالم احساس افتخار و حیات کردند؛ احساس کردند که زنده شدهاند. این خون تازهای که در رگهای امّت اسلامی دوید، دشمنان را بسیار دستپاچه و سراسیمه کرد. آنها نیروهایشان را روی هم گذاشتند تا با این پدیدهی عظیم یعنی اسلام انقلابی که امروز آن را یک ملت فریاد میکند مبارزه کنند. از روزِ اوّل تا امروز در طول این بیست سال مبارزه کردند! مبارزه با چیست؟ مبارزه با عزّت و استقلال ملت ایران و مبارزه با هویت ملت ایران است؛ اما چون اسلام است که این عزّت را داده و به ملت ایران، هویت بخشیده است؛ چون اسلام است که به ملت ایران قدرت بخشیده است تا بتواند آرمانها، آرزوها و خواستهای خود را علناً بر زبان آورد و آن را دنبال کند و از اخم قدرتها و دستنشاندگان آنها و حکومتهای فاسد نترسد؛ چون اسلام است که این امتیاز را به ملت ایران بخشیده است، با اسلام دشمنند. دشمنی با اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام زندگیبخش، اسلامی که وقتی پرچمش برافراشته میشود، همهی دنیا را به خود متوجّه میکند؛ همچنانی که امروز هم همینطور است. دشمنی با این اسلام بهخاطر این است که اسلام، دست بیگانگان را از اینجا کوتاه کرد و منابع این کشور را از دست بیگانگان نجات داد. لذا امروز خدمت به ایران و خدمت به ملت ایران، عبارت از خدمت به اسلام است. هرکس که امروز اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام زندگیبخش و اسلام مبارزه با ظلم و ستم را گرامی بدارد نه آن چیزی که به نام اسلام در مقابل ظلم و ستم، تعظیم میکند! آن اسلام نیست، فریب است هرکس که امروز اسلام حقیقی و به تعبیر امام بزرگوار ما اسلام ناب محمّدی را تأیید و حمایت کند، اوست که برای ایران و ملت ایران، برای تاریخ ایران و آیندهی ایران و یکایک آحاد این ملت خدمت میکند. بسیجیان این امتیاز را دارند که در میدان این خدمت آمادهاند. بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان أرواحنا فداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است؛ لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر أرواحنا فداه مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
دومین چیزی که امام بر روی آن نهایت اهتمام را داشت، احیای روح دینی و تقویت ایمان در مردم بود؛ همان ایمانی که در خودش وجود داشت؛ لذا روی مسائل دین تعبّد و هرآنچه که به دین مربوط میشد نهایت کوشش و دقّت را داشت و هیچ حاضر نبود در این زمینه کوتاه بیاید؛ چون دین علاجکننده است. وقتی روح دینی در ملتی بود، اثر آن فقط این نیست که از لحاظ شخصی، مردمِ خوب و پاکیزه و پارسایی خواهند شد؛ اثر روح دینی، در زندگی اجتماعی منعکس میشود؛ اگر دینِ درست باشد. برای همین هم بود که با دینی که امام ترویج میکرد، اسلامی که امام آن را اسلام ناب مینامید، همهی دشمنان بزرگ دنیا و دنبالههایشان در داخل کشور، شروع به مخالفت کردند؛ بهعنوان اینکه این دین، سیاسی و حکومتی است. گاهی هم دایهی دلسوزتر از مادر میشدند حالا هم گاهی میشوند که آقا شما دینِ سیاسی و دینِ حکومتی را که مطرح میکنید، دین از نظر مردم ضعیف میشود؛ ایمان دینی مردم سست میشود! این، درست عکس واقعیت است. وقتی دین در یک جامعه بود، روح فداکاری در آن جامعه هست. وقتی دین در یک جامعه بود، آگاهی و هوشیاری و احساس مسئولیت در یک جامعه هست. اینکه شما میبینید امروز در جامعه و کشور ما نسبت به مسائل دینی تا آنجایی که به اطّلاع مردم میرسد در مردم احساس مسئولیت و احساس غیرت هست، این بهخاطر روح دینی است. دشمن میخواهد این روح را تضعیف کند. امام این روح را در همهی ارکان جامعه چه ارکان حکومتی، چه آحاد مردم به شدّت تقویت میکرد؛ یعنی در دولت، در مجلس، در قوّهی قضائیّه، در قوانین، در شورای نگهبان، در انتخابات و در همه چیز، امام بر روی ایمان دینی و تعبّد دینی و تقیّد دینی تکیه میکرد.
امام جمهوری اسلامی را مطرح کرد. جمهوری اسلامی، یعنی یک نظام حکومتیِ نوبنیاد و نوآورده شده که با هیچیک از نظامهای متعارف دنیایی شباهت نداشت؛ اما همهی خصوصیّات مثبتی را که میشود در یک نظام پیشبینی کرد، در جمهوری اسلامی هست: اسلام هست، آراءِ مردم هست، ایمان مردم هست، احساس عزّت هست، تعبّد هست، احکام و مقرّرات اسلامی که احیاکنندهی زندگی انسان است هست. بله؛ اگر ما اسلام را به معنای شناختهشدهی بهوسیلهی امام یعنی به همان معنای صحیح و ناب و متّکی به مبانی و اصول به مرحلهی عمل بیاوریم، همه جا جواب خواهد داد؛ همچنان که هرجا به میدان آمدیم و دفاع کردیم و اصرار ورزیدیم، جواب داد. این اسلام، در نظام حکومتی جواب داد؛ که حالا مجال نیست من بگویم این قوارهی حکومتی که امروز در ایران وجود دارد، از همهی قوارههایی که امروز در بخشهای مختلف جهان هست، برای آزادی و پیشرفت یک ملت متناسبتر است؛ هم از دمکراسیهای غربی، هم از انواع و اقسام نظامهای حکومتی دیگر؛ چه برسد به آن نظامهای بستهی استبدادی که راجع به آنها اصلًا بحثی نداریم. آنجایی که پیشنهاد نظام اسلامی، هرچه بود، عمل شد، جواب داد؛ در زمینهی پایبندی به مسائل فرهنگی و مقابلهی با دشمن، جواب داد. تا آن روز، همیشه کشور و ملت ما گیرندهی فرهنگ غرب بود؛ اما به برکت اقدام امام، جریان فرهنگی دوسویه شد؛ یک جریان فرهنگی هم از سوی مرکز ما یعنی از سوی جامعهی اسلامی به سمت بیرون این جامعه به حرکت درآمد؛ آنچنان شد که سران استکبار را بارها و بارها به وحشت انداخت و تا امروز هم آن را تکرار میکنند؛ البته این روزها کمتر. فریاد میکردند که شما میخواهید انقلابتان را صادر کنید؛ درحالیکه ما انقلابمان را بستهبندی نکرده بودیم تا به جایی صادر کنیم! تجلیل از امام بزرگوار ما فقط بهعنوان یک قدردانی و تجلیل از گذشته نیست، بلکه به معنای اصرار و پافشاری بر آن خطّ و راهی است که امام بزرگوار با انقلاب خود، با قیام خود، با سیرهی خود، با درسهای خود، با وصیتنامهی خود، برای ملت ایران و همهی مسلمانان عالم باقی گذاشت. امام بهعنوان یک الگو، بهعنوان یک معلّم، بهعنوان یک رهبر، در ذهن ما و در واقعیت جامعهی ما حضور دارد. جسم او نیست، اما فکر او هست، راه او هست، درس او هست و این درس، همان چیزی است که ملت ایران و همهی مسلمانان عالم به آن احتیاج دارند؛ دیروز هم احتیاج داشتند، امروز هم احتیاج دارند. لذا درس امام زنده است، راه امام زنده است، خطّ امام زنده است، انگشت اشارهی امام جلوِ چشم همه است. اگر ما بخواهیم این درس را برای مسلمانان عالم خلاصه کنیم، این خلاصه عبارت است از بازگشت به اسلام ناب؛ اسلامی که میتواند برای مردم و ملتها همه چیز را به ارمغان آورد.
سادهانگاری است اگر امید و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشتهی آفتزا، نادیده گرفته شود. امروز آماج بسیاری از تبلیغات خصمانهی دشمنان، در درجهی اول، دانشجویان و دانشگاهیانند. امروز درحالیکه نسل جوان روشنفکر در بسیاری از کشورهای اسلامی، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله) است، طراحان تبلیغاتی نظام سلطهی جهانی، در صدد آنند که نسل جوان و نوخاستهی کشورِ انقلاب را با آرمانهای انقلاب، بیگانه و از ریشهی خود جدا کنند. دستهای طرار و مغزهای مکار و دلارهای بیشمار در تلاشی بیهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفتهاند. آنان از بیداری جوانان و قدرت تحلیلی که در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافلاند. بااینحال جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتید متعهد، دانشگاهی و روحانی، باید مسئولیت سنگین روشنگری و جهاد فکری و علمی را بیش از پیش بر دوش خود احساس کنند و در میدان علم و دین و آرمانگرایی به مسابقهیی الهی که پاداش آن بهشت دنیوی و اخروی است، بپردازند.
برادران مسلمان ما در همه جای جهان بدانند که نظام جمهوری اسلامی با قدرت و استحکام در راه روشنی که اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ترسیم کرده، به پیش میرود و ایران سرافراز با یکپارچگی مسئولان کشور و وحدت کلمهی مردم مؤمن و رشیدش در ادامهی خط امام خمینی عظیم راحل همهی توطئههای اقتصادی و سیاسی و امنیتی و غوغاهای تبلیغاتی دشمن را پشت سر گذارده و روز به روز به هدفهای بزرگ خود نزدیکتر خواهد شد، و همانطور که در این بیست سال بارها با نصرت الهی، دشمن را ناکام ساخته بازهم با ایمان و عمل صالح خود، نصرت و رحمت الهی را شامل حال خویش خواهد ساخت إن شاء اللّه.
حقیقت ناب و اسلام ناب که امام بزرگوار بر روی آن این همه تأکید میکردند، برای این است که ما این متاع را که متاع ذهن مردم و متاع مغزها و متاع دلهاست خالص، بدون غلّ و غش، بدون تقلّب و بدون کم و زیادهایی که دستهای خائن و گنهکار یا غافل و جاهل به وجود آوردهاند، به مخاطبان برسانیم. این بزرگترین امانت الهی است؛ «ان الله یأمرکم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها» . بزرگترین و نفیسترین و مؤثّرترین و گرانبهاترین امانتی که خدای متعال به ما داده است، معارف الهی و حقایق الهی است. اینها را بایستی به صورت ناب و به صورت خالص، هرچه نزدیکتر به واقع به دست بیاوریم و آن را به مخاطب برسانیم.
نقطهی بسیار حسّاسِ اوّل برای امریکا همانطور که عرض کردم مبارزه با اسلام ناب و نهضت اسلامی و بیداری اسلامی است و که امروز در همهی دنیای اسلام، مظاهر آن به نحوی از انحاء مشاهده میشود و خود آنها هم به شدّت نگران این قضیه هستند. با تمرکز بر روی ایران اسلامی هم مبارزه میکنند و میدانند که کورهی اصلی این حرکت و کانون اصلی این غوغای انسانی و الهی اینجاست. با هر شکلی که میتوانند، میخواهند نظام و دولت جمهوری اسلامی و کشور اسلامی و ملت مسلمان ما را دچار فلج و اختلال کنند.
من اعتقاد ندارم که بایستی هرکس فهم خود را در اسلام مطلق کند؛ نه. این فهمیدنِ اسلام و فهمیدنِ قرآن، مثل همهی استنباطها و فهمهای دیگر، احتیاج به مقدّماتی دارد؛ احتیاج به کار کردن دارد؛ احتیاج به داشتن استعدادی در حدّی دارد و با تنگنظریها، با تحجّرها و با تعصّبها سازگار نیست همچنان که با بیبندوباریها هم سازگار نیست لیکن حرف این است که آنچه از اسلام فهمیده میشود، آنچه از اسلام مورد قبول قرار میگیرد، آنچه به عنوان هدایت اسلامی جلوِ راه ما قرار میگیرد، آن را بایستی با قدرت، با شجاعت، با ایمان، با امید و با خوشبینی به آینده گرفت و رفت. راه را باید طی کرد و حرکت را باید ادامه داد و این کاری است که امروز ملت ایران میکند. امروز دولت و ملت ایران در راه اسلام ناب، در راه اسلامی که به برکت انقلاب توانستند با آن آشنا شوند، طی طریق میکنند. البته متّهم میکنند؛ گاهی میگویند متعصّبند، گاهی میگویند مرتجعند، گاهی میگویند افراطیاند، گاهی میگویند تندروند. خوب؛ بگویند. از دشمن که انتظاری نیست. ما اسلام را شناختهایم؛ به اسلام ایمان آوردهایم؛ به پیامبر اسلام عشق میورزیم؛ به راهی که میرویم، اعتقاد داریم؛ این راه را تجربه کردهایم و این راه را خواهیم رفت. ملت ایران این راه را خواهد رفت.
حقیقتِ درخشان نظام و انقلاب اسلامی، این حرکت عظیم را انجام داد، که هیچکس هم خیال نمیکرد چنین چیزی اتّفاق بیفتد. بعضی از آن به اصطلاح روشنفکرانی که آن روز گاهی یک کلمهی سیاسی میگفتند و دل خودشان را خوش میکردند که در میدان مبارزه کار میکنند، غایت مطلوبشان این بود که مثل اقمار شوروی سابق، مثل این کشورهای کمونیستی بیچارهی آفریقا و آسیا و غیره، یا مثل کشورهایی از قبیل ترکیه و پاکستان و امثال اینها شوند! بیشتر از این به ذهنشان نمیرسید. اینکه این ملت، مستقل شود، روی پای خود بایستد، استعدادهای خود را شکوفا کند، حرف خود را خودش بزند، راه خود را خودش برگزیند، مسئولین خود را خودش انتخاب کند، کشور را متعلّق به خود بداند و سرمایههای کشور را صرفشدهی در خود کشور بداند، به ذهن آنها خطور نمیکرد! این کار را انقلاب کرد. این کار به رهبری امام و به همّت این مردمی شد که ایمان داشتند. ستون این خیمهی عظیم، ایمان است؛ ایمان به آن حقیقت درخشندهای که چنین معجزهای را میکند. ایمان به اسلام انقلابی و اسلام ناب محمّدی. دشمن هم این را فهمید. از روز اوّل، دشمن این را فهمید و تلاش کرد بلکه بتواند این ایمان را متزلزل کند. بیست سال است که دشمن از راههای مختلف، دائم برای ضعیف کردن ایمان مردم وارد میشود. به وسیلهی انقلاب، تودهنی میخورد، ولی باز از راه دیگر میآید!
انتخابات، خودش مهمّ است. حضور مردم در انتخابات مهمّ است. البته مجلس خبرگان هم حائز اهمیت است؛ اما اهمیت انتخابات و حضور مردم، اهمیت نقد است و کشور را بالفعل بیمه میکند. همهی جناحهای سیاسی در کشور بایستی به این نکته توجّه کنند. کسانی که به نظام معتقدند؛ حالا اسم خودشان را هرچه میگذارند بنده که به این تعبیرات چپ و راست و اینها هیچ اعتقادی ندارم؛ هرکس اسم خودش را چپ میگذارد، هرکس اسم خودش را راست میگذارد، هرکس اسم خودش را میانه میگذارد، هرچه و هرکه هستند مسائل جناحی را کنار بگذارند؛ مسائل خطّی و درگیریهای برادر با برادر را فعلًا کنار بگذارند. درگیریهای جناحهای گوناگون در کشور ما، درگیریِ برادر با برادر است. وقتی بیگانه جلو میآید، اگر برادر با برادر اختلاف هم داشته باشد، اگر با همدیگر قهر هم باشند، باهم میآیند و متّحد در مقابل بیگانه قرار میگیرند. قضیهی انقلاب اینگونه است. البته در درون دایرهی معتقدینِ به امام و انقلاب و معتقدینِ به اسلام ناب، اختلاف سلیقههای گوناگونی هست؛ باشد. وجود اینگونه اختلافات، در نهایت هیچ ضرری هم نمیزند؛ به شرط اینکه مراقب باشند دشمن از این اختلافات، استفاده نکند. آنجایی که لازم است، همه باهم همدست شوند و پشتیبانِ انقلاب و پشتیبانِ نظام باشند؛ نگذارند دشمن از حرف آنها، از اشاره و از کار آنها سوءاستفاده کند. این مسئله مهمّ است.
هدف دشمن هم عبارت است از همان حقیقت درخشانى که امام بزرگوار ما و این ملّت بزرگ با آنهمه مجاهدات توانستند آن حقیقت را در خارج، تجسُّد ببخشند و تحقّق ببخشند؛ یعنى همان اسلام ناب، اسلام بیدار و زنده، اسلام حقیقى، اسلامِ مسلمین صدر اسلام؛ نه اسلامِ چُرتى و خُمود و تنبل و سازشکار؛ هدف آنها [مبارزه با] این است؛ و تا این در داخل کشور ما هست، معارض دارد. البتّه روى دیگر سکّه هم این است که تا این اسلام در بین ما هست، قوّت و استقامت و نشاط و حیات در بین ما روزافزون خواهد بود؛ این هم هست. یعنى درست همان چیزى که دشمن براى ما مىآفریند، همان چیزى است که نیرو براى ما مىآفریند. اینجور نیست که ما فکر کنیم خب حالا این اسلامى که اینقدر براى ما دشمن میتراشد، کنار بگذاریم، زندگیمان را بکنیم؛ نه، این اسلام وقتىکه نیست، دشمن مىآید مسلّط میشود بر ما؛ مثل دورهى پیش از انقلاب. خب آنوقت هم همین دشمن بود منتها دشمنِ فاتح -دشمنى که آمده خانه را، سرزمین را گرفته، راحت نشسته دارد زندگى خودش را میکند- وَالّا دشمن که از صحنه خارج نمیشود، چون دشمن طمع دارد، زمینههاى استفاده و سوءاستفادهى خودش را در نظر میگیرد و میخواهد آن را تأمین بکند؛ [امّا] این نیروى اسلامى، این قوّت اسلامى آمده دست دشمن را کوتاه کرده؛ دشمن دارد تلاش میکند بلکه بتواند آن وضعیّت را برگردانَد.
ا امام بزرگوار، با همهی وجود، از اسلام دم زد. امروز همه امام را با وجودشان و با دلشان قبول دارند. کلمات امام، کلمات واضحی است؛ محکمات و بیّنات است. فرمایشات امام، هنوز در فضا طنینافکن است. وصیتنامهی امام، میثاق همیشگی امام با امّت است. همه باید این کلمات را درست بفهمیم و بر آن تدبّر کنیم، تا راه امام را اشتباه نکنیم. کسانی که دم از امام میزنند، اما حاضر نیستند فکر امام و راه امام را بپذیرند و به آن تن بدهند، اشتباه میکنند. امروز ملت، دولت، رئیسجمهور، مجلس شورای اسلامی، قوّهی قضائیّه، همهی مسئولان بلندپایهی نظام، آحاد مردم، دانشگاهها و حوزههای علمیّه، دلشان برای اسلام میتپد. دنیا هم که برای انقلاب ما ارزش قائل است، به خاطر همین است که پشتیبانی عظیم میلیونی از این انقلاب را میبیند. اسلام عزیز، اسلام ناب، اسلامی که امام بزرگوار ما عمرش را وقف آن کرده بود و این ملت در راهش این همه فداکاری کرد، کارایی خود را نشان داده است. ملت ایران، هم در به وجود آوردن این انقلاب، هم در جنگ تحمیلی و دفاع از کشور در مقابل دشمنان متجاوز و هم در دوران سازندگی، نشان داد که این اسلام کارآمد است و میتواند کشور ویرانهای را بسازد؛ و إن شاء اللّه در میدانهای دیگری که باقی است در زمینههای مختلف اقتصادی و فرهنگی اسلام عزیز کارایی خود را نشان خواهد داد.
ملت ایران هم مظلوم است. شیعیان در بسیاری از نقاط عالم همینطورند. علّت هم این است که مکتب اهل بیت علیهمالسّلام از اوّل بر اساس مبارزه با تحریف و کشاندن جریان ایران اسلامی به میل قدرتهای حاکم، حرکت کرده است. کسی که در زندگی ائمّه علیهمالسّلام مطالعه و تفحّص کند، این را به وضوح مییابد. در دوران سلاطین بنی امیّه و بنی عبّاس، اهل بیت علیهمالسّلام مثل عَلَمها و پرچمهایی بودند که راه اسلام ناب و بری از تحریف را به مردم نشان میدادند؛ اسلامی که قدرتها نمیتوانستند به خاطر حفظ حکومت خودشان، یا به خاطر تأمین تعیّش و عیاشیهای خودشان، به آن چیزی بیفزایند، یا از آن چیزی کم کنند. این چیزی نیست که ما بگوییم شیعه فقط روایت کند؛ در همه تواریخ اسلامی میشود از کسانی که به خاطر یک مقتدر و یک حاکم، به جعل حدیث میپرداختند و تفسیر آیات کریمه قرآن وضع میکردند، نمونههایی پیدا کرد. ائمّه در مقابل این میایستادند. هرکس که در مقابل تحریف و در مقابل کشاندن مذهب به این طرف و آن طرف به میل صاحبان قدرت بایستد، مورد ستم قرار میگیرد. نفس این مکتب و این عقیده، این خصوصیت را دارد؛ چارهای هم نیست. با این دشمنیها، مجاهدت را هم نمیشود تعطیل کرد.
هم جوانان این ملت، هم مسئولان این کشور، هم قشرهای مختلف و همهی کسانی که ایران را سربلند میخواهند، میدانند که تا وقتی پرچم اسلام بر این کشور گسترده است و پرتو اسلام ناب محمّدی از این کشور به سرتاسر دنیای اسلام میتابد، این کشور عزیز است؛ این کشور در میان ملتها سربلند است و این کشور هم از لحاظ مادّی، هم از لحاظ معنوی، هم از جهات علمی و فرهنگی و هم از همهی جهاتی که برای یک ملت دارای اهمیت است آیندهدار است. این ملت با این خصوصیات، از اسلام و از قرآن و از ارزشهایی که قرآن آنها را در مقابل ارزشهای طاغوتی مطرح کرده است، دست برنخواهدداشت و به وسیلهی اسلام خواهد توانست ملتهای دیگر را هم به فضل پروردگار نجات دهد. این، وضع ملت ایران است که دشمن یا عمداً و یا از روی غلط و اشتباه، آن را بد میفهمد، بد تفسیر میکند و بد تبلیغ مینماید.
صحنهی زیبا و پرشوری که در روز جمعهی دوم خرداد و در پای صندوقهای رأی آفریدید، حقیقتاً یک حماسهی تاریخی بود. آگاهی و هوشیاری سیاسی شما یکبار دیگر به کمک خداوند، درست در لحظهی مقتضی، کار خود را کرد و از ایران اسلامی چهرهای بانشاط، مصمم، و سرشار از ایمان و آگاهی به دنیا نشان داد و بحمد اللّه کشور را در برابر توطئهی دشمنان و وسوسهی بدخواهان تا مدتها بیمه کرد. شرکت شما در یک مسابقهی سالم و مسئولانه برای انتخاب رئیسجمهور، با امنیت و انضباط تمام، و با رعایت بیشتر ملاحظاتی که در چنین حرکت عظیمی با ابعاد یک ملت بزرگ، در دنیا کمیاب و کمنظیر است، برای دوست و دشمن ثابت کرد که ملت ما به برکت عمل به اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) در صحنهی جهاد سیاسی نیز مانند صحنهی جهاد نظامی، از انسجام و ابتکار و نظم و قاعدهی درست برخوردار است و نَفَس زهرآگین دشمنان که از ماهها پیش به قصد دلسرد کردن مردم، صوری بودن و جدی نبودن انتخابات را با زبانهای مختلف در همهی تبلیغات فرامرزی خود تکرار میکردند، در او کمترین تأثیر را ندارند. اکنون با حضور بسیار گستردهی شما ملت عزیز در این آزمایش الهی، و با اختصاص اکثریت قاطع آراء به رئیسجمهور منتخب مردم، ایران اسلامی از آزمایشی دیگر، موفق و سرافراز بیرون آمده و دوران تازهای در تاریخ درخشان جمهوری اسلامی آغاز شده است. ملت عزیز ما باید در دل از خداوند متعال شاکر باشد که او را به این حرکت افتخارآمیز هدایت کرد و دشمنان او را ناکام ساخت.
شما امروز اسلام را با پنجاه سال قبل مقایسه کنید. امروز در کشورهایی که رژیمهای آنها با همهی ابزارهای ممکن با اسلام میجنگند، اسلام رو به گسترش است. بهعنوان مثال رژیم ایالات متّحدهی امریکا با هر وسیلهای که به دستش برسد و بتواند، با اسلام مبارزه میکند البته ظاهر مطلب را هم حفظ میکند و میگوید من با اسلام معارضهای ندارم، یا با مسلمانان دشمنی ندارم؛ اما این، یک ظاهر نفاقآلود است، بر ای اینکه مسلمین را از آنچه که میگذرد، غافل کند اما در همین کشوری که رژیم آن با اسلام مخالف است و اگر اسلام صحیح و ناب را جایی سراغ کند، با هر وسیلهی ممکن با آن مبارزه میکند، آنگونه که آمارها نشان میدهد، اسلام دین دوم است. یعنی تعداد مسلمانان در این کشور، بسیار زیاد است و روز به روز نه فقط سیاهان امریکا، بلکه سفیدپوستان امریکا آمریکاییهای نژاد بومی اصلی که شاید چند نسل است که در این کشور هستند به اسلام گرایش پیدا میکنند. در اروپا همینطور است. در آفریقا همینطور است. در شرق دور همینطور است.
در عصر تسلّط ظلم، کفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصری که عدالتْ خلاف قانون و ظلمْ قانون و مقرّراتِ بینالمللی شده است، حق به حکومت رسید. اینکه شما میبینید ابرقدرتها زورگویی میکنند و میخواهند نظام جدیدی را بر دنیا حاکم کنند- که البته همان نظام قبلی هم نظام حاکمیّت ابرقدرتها بود- این، همان سلطهی ظلم است. برای هرآنچه در دنیا ظلم، حقکشی و تبعیض میشود، اسمهای قانونی مثل «حقوق بشر»، «دفاع از ارزشهای انسانی» و از این قبیل میگذارند. بدترین نوع سیطرهی ظلم این است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنیا مسلّط شود. در چنین زمانی، ناگهان به برکت عاشورا، حجاب ظلمت شکافته و خورشید حقیقت آشکار شد. حق، به قدرت و حکومت رسید. اسلام که همهی دستها سعی میکردند آن را منزوی کنند، در وسط عرصه، خودش را مطرح کرد و دنیا مجبور شد که حضور اسلامِ راستین و ناب را در شکل حکومت جمهوری اسلامی بپذیرد. شروع نهضت پانزده خرداد هم به برکت عاشورا بود. امسال بعد از گذشت سی و دو سه سال از حادثهی پانزده خرداد، مثل آن سال اوّل، دوباره خرداد با محرّم همزمان و مقارن شده است.
درست است که امروز تبلیغات دشمن، همهی فضای ذهن بشریّت را فراگرفته است. در این، شکّی نیست. درست است که اموال کلانی برای تشویش چهرهی اسلام، بخصوص تشیّع، خرج میشود. درست است که هرکس که منافع نامشروعی در زندگی ملتها و کشورها دارد، خود را موظّف به فعالیت علیه اسلام و حکومت اسلامی میبیند. درست است که کفر، با همهی تفرّق و تشتّتش، با استفاده از همهی امکانات، در یک امر اتّفاق کرده و آن ضدّیت با اسلامِ ناب است و حتّی اسلام محرّف را هم به جنگِ اسلامِ ناب آورده و به میدان کشانیده است. اینها همه درست؛ اما آیا جناح حق و جبههی اسلامِ نابِ نمیتواند در مقابل این تبلیغات خصمانه و خباثتآلود، به برکت روح، پیام و حقیقت عاشورا و پیام محرّم، همان معجزه را یکبار دیگر تکرار کند؟! چرا نتواند؟! سختی دارد؛ اما ممکن است. همّت و فداکاری لازم دارد. راه باز است؛ بنبست نیست.
گردشکار در سازمان صدا و سیما باید در جهت رسیدن به کیفیت برتر در همهی برنامههای آن باشد و گسترش کمی در درجهی دوم قرار گیرد با این حال پوشش حد اقل لازم در سراسر کشور و در همهی گوشهها و راهها و روستاهای آن بر هر چیز دیگر مقدم است. تشکیلات آن سازمان مورد بازنگری قرار گیرد و در جهت سبک و کار آمد کردن دگرگونیهای لازم در آن پدید آید. از همکاری دانشگاهیان و محافل دانشگاهی برای مطرح کردن مباحث علمی و اجتماعی و ارائهی دیدگاههای تازه برای عموم مردم بهره گرفته شود. در مباحث اسلامی به کیفیت و عمق و والایی مطالب توجه شود و از طرح مطالب ضعیف و آمیخته به اوهام و سلائق شخصی پرهیز گردد و برای برآمدن این مقصود همکاری متین و سنجیدهیی با حوزههای علمیه و علمای دین بخصوص فضلاء و علمای عالیمقام حوزهی مبارکهی قم برقرار گردد. بطور کلی صدا و سیما مدرسی گسترده برای طرح حقایق اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و معارف اهل بیت (علیهمالسّلام) به گونهی اصیل و صحیح گردد. در تولید برنامههای هنری از همکاری نهادهای فرهنگی کشور مانند وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات و حوزهی هنری و غیر آنها بیشترین بهره شایسته گرفته شود.
کیهان از جملهی مطبوعاتی است که بحمد اللّه در طریق رشد و صلاح پیش رفته و به آن آلودگیها دچار نشده است. با این حال انتظار از آن مؤسسه آن است که نقش مثبت خود را هرچه برجستهتر و عمیقتر سازد و همهی نشریات وابسته به خود را به سمت برترین حدّ ممکن پیش ببرد. در این مأموریت بزرگ، هدایت و توفیق و کمک پروردگار را متضرّعانه در خواست نمایید و از کمک همکاران شایسته و مشاوران و مجریان متعهّد و کار آمد بهره بگیرید. با حُسن عمل و صدق گفتار و شجاعت ادبی و بکارگیری زبان استوار فارسی و اتقان مطالب و روح این همه، حفظ جهتگیری اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و اصول انقلاب اسلامی، اعتماد مردم را جلب کنید و تلاش خود را در معرض تعداد هرچه بیشتری از اذهان این ملت بااستعداد و برجسته و باعظمت بگذارید. خداوند جنابعالی و همکاران محترمتان را مشمول کمک خود و عنایات ویژهی حضرت بقیة اللّه الاعظم (أرواحنا فداه) قرار دهد.
ضایعهی درگذشت عالم مجاهد بزرگوار جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابو طالب محمودی امامجمعهی خدوم و پرتلاش اراک که حقاً یکی از علمای عاملین و یکی از خدمتگزاران صادق و مخلص اسلام و مسلمین بود موجب تأسف عمیق اینجانب گردید. این روحانی آگاه و روشنبین چه در سنگر محراب و مسجد و چه در صحنهی مجلس شورای اسلامی که سالها در آن به خدمت اشتغال داشت، نمایشگر نقش مهمّ عالم دین در روزگار فرصت برای خدمت به مردم و انجام تکلیف نسبت به اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) بود، به ویژه دوران کوتاه ولی پربرکت امامت جمعهی اراک، چنانکه شایسته است، محور تلاش آگاهانه و مرکز هدایت دینی و انقلابی مردم مؤمن و فداکار آن سامان به حساب میآمد. ارتحال این سلالهی دودمان نبوت و امامت و شاگرد مکتب دین و قرآن ضایعه و خسارتی برای حوزهی جهاد مبارکِ آن عالم عزیز است. اینجانب این مصیبت را به حوزهی علمیه و علمای اعلام و دوستان و علاقهمندان آن مرحوم و عموم مردم استان مرکزی و گلپایگان بخصوص خانوادهی محترم و فرزندان مکرّم ایشان تسلیت میگویم و صبر جمیل و اجر جزیل برای آنان و مغفرت و ثواب الهی برای روح آن عزیز مسئلت مینمایم.
اینجانب ضمن تبریک به ملّت عزیزمان برای این حسن انتخاب و با معرفت به مقام و مرتبت والای شخصیّت برجسته و چهرهی منور نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن جناب آقای هاشمی رفسنجانی (دام عُلاه) رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. بدیهی است که تنفیذ اینجانب نیز مانند رأی ملّت تا زمانی است که ایشان در همان صراط مستقیم و منهاج قویمی قدم برمیدارند که سالهای عمر بابرکت خود را در طی مراحل نورانی آن گذرانیدهاند یعنی راه دفاع اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و حمایت از محرومان و مستضعفان و کوشش برای ریشهکن کردن فقر و تبعیض و استقرار عدالت اجتماعی و تمسک به اصول پایدار انقلاب اسلامی، که البته همواره چنین خواهد بود.
به مناسبت انتساب این ایام به امام چهارم علیه الصّلاة و السّلام است. چون بیست و پنجم ماه محرّم، بنا به روایتی که شاید هم روایت و قولِ قویتر باشد وفات امام چهارم است. آن بزرگوار، تقریباً سی و چهار سال بعد از حادثهی کربلا، در محیط اسلامی آن روز زندگی کرد و این زندگی، از همه جهت یکی از زندگیهای پر از درس است که ایکاش کسانی که از کیفیّات عالی این زندگی آگاهی دارند، آن را برای مردم، برای مسلمین و حتّی برای غیر مسلمانان تشریح میکردند، تا معلوم میشد که چگونه چهارمین امام بزرگوارِ ما، بعد از حادثهی عاشورا که ضربهی عظیمی بر پیکر اسلام ناب و راستین بود، توانست یکتنه بایستد و مانع از ویران شدن بنای دین شود. اگر تلاشهای امام سجّاد علیه الصّلاة و السّلام نبود، شهادت امام حسین علیه الصّلاة و السّلام ضایع شده بود و آثار آن نمیماند. سهم امام چهارم، سهم عظیمی است. در زندگی امام چهارم، چند رشته کار وجود دارد که یکی از آنها، همین رشتهی اخلاق است. یعنی تربیت و تهذیب اخلاق جامعهی اسلامی.
اصول جمهوری اسلامی که همان راه امام و مبانی مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ایران اسلامی، معتبر و مبنای زندگی سیاسی و اجتماعی ما است و دولت و ملّت ایران، زندگی در سایهی اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) را که با فداکاری و بذل عزیزترین جانها به دست آمده، در هیچ شرائطی از دست نخواهند داد و اصول امام خمینی (رضوان اللّه علیه) و در رأس آن اصل عدم انفکاک دین از سیاست و مقاومت در برابر فشار مادّیگری مدرن، برای منزوی کردن اسلام و قرآن، اصول همیشه زندهی جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند.
دشمنی که مطهّری را بر زمین انداخت و خون او را جاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم میداد، صدمه میدید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانی که با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان میرسید، هرکسی را هم که شبیه مطهّری و کوچکتر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین میانداختند؛ اما خدای متعال به آنها این فرصت را نداد و إن شاء اللّه، هرگز هم نخواهد داد.
بر همهی مسئولان محترم آن سازمان و بر همهی دستاندرکاران تبلیغات اسلامی لازم است که به دشمنیهای بیدرنگ اردوگاه استکبار با اسلام ناب، توجهی هوشمندانه داشته و ترفندهای آنان را برای تحریف حقائق و زشت نشان دادن چهرهی پاک این آئین مقدس، به درستی بشناسند و فراخور تلاش بیامان دشمن، کمر به تبیین حقایق اسلام و معرفی این آئین نجاتبخش ببندند.
ششم، اصرار بر شکستن حصار تحجّر و التقاط در فهم و عمل اسلامی و التزام به اسلام ناب. هم تحجّر، از دیدگاه امام - در بیان و عمل - مردود بود، هم التقاط.
من از همهی ارگانهای جمهوری اسلامی، به خاطر پایبندیشان به معیارها و موازین خط امام، تشکر میکنم. از قوهی قضائیه، از قوهی مقنّنه، از مسئولین و اعضای آنها؛ به خاطر اینکه همهی دستگاههای کشور، یک معیار اساسی دارند و آن، اسلام ناب است و مجسمکنندهی اسلام ناب، یعنی امام امت، رضوان اللّه علیه و خط و راه او. این، چیز باارزشی است. ملت و دولت، همینطور فکر و همینگونه عمل میکنند. بنده انتظار دارم در آینده هم، ملت ما همینطور حرکت و مشی کند. پشت سر مسئولین، کمک کار مسئولین، دلسوز مسئولین، و صمیمی و ناصح نسبت به مسئولین باشد. از مسئولین هم انتظار دارم همین راه را ادامه دهند. بخصوص طبقات محروم، پابرهنگان و مستضعفین جامعه، باید برای تمام تلاشها و فعالیتها محور و معیار باشند. کسانی که به تعبیر امام، صاحبان این کشورند؛ کسانی که جنگ را، بسیج را، دفاع فداکارانه در مقابل تجاوز دشمن را، با جان خودشان تحمل کردند. همه چیز باید برای آنها و در جهت منافع آنها باشد.
انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی قدس الله نفسه الزکیّة احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) و سرآغاز تحولات عمیق و سریع در جهان و مبشر سقوط و اضمحلال قدرتها و امپراتوریهای بزرگ شد. بیداری و خودیابی و ایستادگی مسلمانان موجب شد که ما جلوههائی از قدرت و حکمت الهی را شاهد باشیم و وعدهی حتمی خداوند در ظهور دین و مکنت مسلمین و وراثت صالحین و خلافت مستضعفین را در آینهی تجارب زمانه، به یقین دریابیم و قیام مهدی موعود أرواحنا فداه و استقرار دولت الهی جهانی آن حضرت را به حقیقت منتظر باشیم.
صحنههای مبارزه و انقلاب، شاید به شکلهای دیگر همچنان ادامه دارد. استکبار جهانی، دشمنان خونی اسلام، آنهایی که از اسلام میهراسند و میدانند که اسلام مانع غارتگری آنهاست، بیکار ننشستهاند. دشمنان بزرگ و پُر مکر و فن ما، از این اسلام عزیز و ناب، از این نظام جمهوری اسلامی که برای اولین بار بعد از صدر اسلام، در دنیا نظامی بر پایهی مقررات اسلام تشکیل میشود و از این حرکت عظیمی که موجب شد دست دشمن از این کشور کوتاه بشود، حاضر نیستند بگذرند.
دشمن میخواهد میان فرقههای اسلامی نزاع باشد؛ بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دشمن خواسته است بین ایران انقلابی و اسلامی و بقیهی ملتها جدایی بیندازد. از خدا میخواهند که در دنیای اسلام گفته شود: «اینها شیعه هستند و انقلابشان انقلاب شیعی است و به ما سنیها ربطی ندارد»! ملت ایران از اول انقلاب گفته است بله، ما شیعه و موالیان اهل بیت پیامبریم؛ اما این انقلاب، یک انقلاب اسلامی بر اساس قرآن، بر اساس توحید، بر اساس اسلام خالص و ناب، بر اساس وحدت و برادری بین همهی مسلمین است. این را از اول ملت ما گفتند و امام ما نیز این را فریاد کشید و بیان کرد.
تذکر مشفقانهی اینجانب به شما عزیزان که میدانم شما خود با همهی دل آگاه، آن را در مییابید آن است که تا حرکت در خط اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) هست، دشمن کمینگرفته و دستکینگشاده نیز هست، و توطئه و خیانت و مفسدهانگیزی نسبت به نظام مقدس اسلامی نیز هست. و تا این تهدیدها هست، حضور فداییان انقلاب و فرزندان صمیمی و بازوان قدرتمند آن نیز ضرورتی حیاتی است. شما با این بینش و دریافت است که باید سپاه را سازماندهی و فرماندهی کنید و آن را منضبط و آموزشدیده و روشنبین و کارآمد سازید.
امروز مکتبی که به انسانها تعلیم بدهد که باید با این شیطان زر و زور جنگید، وجود ندارد؛ ناسیونالیسم و حس ملیت هم در مقابل آن قدرت قرار ندارد. یک روز در آفریقا و در امریکای لاتین و در بعضی کشورهای آسیا، استعمارگران مستقیماً قدرت را به دست میگرفتند؛ روحیهی قومیت و ملیت مردم را جریحهدار میکردند و در مقابل خودشان قرار میدادند؛ امروز آن هم نیست. امروز سیاست استعماری، خیلی دقیقتر از آن است که حس ناسیونالیسم و ملیتگرایی و قومیتگرایی مردم را بر علیه خود تحریک بکند. قومیت عربی، یک نمونه است. آیا قومیت عربی در مقابل امریکا خواهد ایستاد، یا در خدمت امریکاست و به نفع آنها به کار خواهد رفت؟ هیچ مکتبی، هیچ سنگری و هیچ نقطهی اتکاء و امیدی وجود ندارد. البته انسانهای حقطلب هیچوقت از بین نمیروند. خفقان ناشی از قدرت استکبار و قدرتنماییهای او و خلافهایی که هماکنون مرتکب میشود و بعدها بیشتر مرتکب خواهد شد، اینها هیچکدام از بین نخواهد رفت و از نظر انسانهای دقیق و حساس، مغفول نخواهند ماند. نسل جوان در کشورهای مختلفِ فقیر و وابسته و در خدمت استکبار غربی، مطمئناً مثل گذشته جوش و خروش خواهند داشت؛ اینها که از بین نمیروند؛ اما سنگری هم ندارند و وسیلهای که پشت سر آن قرار بگیرند و آن را برای اطفای غیظ خود در مقابل مستکبران و ظالمان به کار ببرند، در اختیارشان نیست. یک وسیله باقی است، و آن اسلام است؛ آن هم اسلام با تفسیر درست و انقلابی و به تعبیر امام بزرگوارمان، اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله). این اسلام است که امروز در مقابل این همه قدرتنمایی در دنیا حضور دارد و از آن میترسند؛ این اسلام است که هنوز ملتها را به خود جذب میکند؛ این اسلام است که امروز شما به هر نقطه از نقاط عالم که سفر کنید چه کشور اسلامی باشد، چه غیر اسلامی انسانها و جوانان زیادی را مییابید که به شوق آن، به همان شبحی که از دور میبینند و میشنوند، امید و دل بستهاند؛ لذا به شما نزدیک میشوند، با شما حرف میزنند، از شما استفسار میکنند و خیلیها از شما کمک میخواهند.
امروز به جز اسلام و انسانهای مؤمن و مصمم، هیچ نقطهی امید دیگری برای مقابله با این تهدید بزرگ نیست. و خدا را سپاس که امروز خورشید منور اسلام حیاتبخش، دوباره بر دل و جان انسانها تابیدن گرفته و بسیاری ملتهای مسلمان در راه تحقق بخشیدن اسلام در زندگی خود، با عوامل دوری مردم از دین خدا مبارزه را آغاز کردهاند. این، حرکتی فرخنده و امیدبخش است و به توفیق الهی همین است که زنجیر سلطهی شیطانی امریکا و هر قدرت طغیانگر دیگر را خواهد گشود و همه را نجات خواهد داد؛ «کتب الله لأغلبنّ انا و رسلی». ملتها و دولتها در قبال روحیهی گرایش به اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) اسلامی که سرلوحهاش، قطع نفوذ شیطان بزرگ و بقیهی شیاطین از زندگی ملتهاست به یک اندازه مسئولند. دولتهای اسلامی اگر به کشور و ملت خود علاقهمندند، باید بدانند این آن چیزی است که زندگی و شرف و استقلال ملتها و کشورها و قدرت دولتها را تأمین میکند.
دشمنان که نتوانستهاند و به یاری خدا هرگز نخواهند توانست ایران اسلامی را از راه امام راحل و خط فکری، سیاسی او جدا کنند، تلاش میکنند در تبلیغات زهرآگین خود وانمود کنند که چنین چیزی اتفاق افتاده و جمهوری اسلامی از مبدأ و ریشه و بنیان خود جدا افتاده است. آنان بهویژه در مواردی این سخن باطل را با جنجال بیشتری از بوقهای تبلیغاتی دشمنان تکرار میکنند که جمهوری اسلامی در یکی از صحنههای جهانی یا داخلی، به موفقیت و موقعیتی دست یافته باشد. هدف آنان از این سمپاشی، تحت تأثیر گرفتن افکار عمومی مسلمانان بهپاخاسته و انقلابی در کشورهای اسلامی است، که با بیداری و امیدی که از پیروزی و پایداری ایران اسلامی سرچشمه گرفته، هماکنون کار را بر ایادی استکبار در بسیاری از این کشورها دشوار ساختهاند. استکبار و شبکهی تبلیغاتی وابسته به آن، همت گماشتهاند که امید و خوشبینی این مسلمانان بهپاخاسته را مبدل به نومیدی و بدبینی کنند، و برای این مقصود، هیچچیز بهتر و مؤثرتر از آن نیست که انقلاب اسلامیِ پیشاهنگ و بنبستشکن ملت ایران را ناکام و ناتوان جلوه دهند و چنین قلمداد کنند که ایران اسلامی در مواجهه با مشکلات، مجبور شده است از راه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خط روشن امام خمینی (قدّس سرّه) روی بگرداند.
اینجانب، با قوّت و قاطعیت اعلام میکنم که این ترفند استکبار، خود دلیل محکمی بر عجز آنان در مقابله با انقلاب اسلامی ایران و نشان بارزی بر تداوم این راه مقدس در زادگاه نظام نوین اسلامی است. ملت ایران، بهتر از هرکس دانسته است که یگانه سنگر مستحکم در برابر زر و زور اردوگاه استکبار و بهویژه امریکای غدار که امروز علناً دم از سلطهگری بر ملل مظلوم و ضعیف میزند تمسک به اسلام و قرآن و پایبندی به اصول نجاتبخش آن است، و انحراف از این اصول، راه را بر نفوذ دشمنان اسلام باز، و آنان را در سلطهی انتقامجویانه بر ملتی که بزرگترین ضربه را بر منافع نامشروع و حیثیت دروغین مستکبرین وارد آورده، کامیاب میسازد. از آن روست که این ملت هوشمند و شجاع، از لحظهی اوجگیری نهضت عظیم خود، همواره با همهی وجود، از اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دفاع کرده و هوشیارانه با ترفندها و توطئههایی که از سوی سردمداران استکبار و متولیان اسلام امریکایی هدایت میشده، مبارزه کرده است؛ و إن شاء اللّه همواره چنین خواهد بود. هدف این است که ما صدا و سیما را به آن اوج و کمالی برسانیم که کلیهی برنامههای آن، با بهترین کیفیتها، در جهت رسوخ و نفوذ دادن اندیشهی اسلام ناب و همهی ملحقاتش از اخلاق و عمل در زندگی مخاطبانش باشد. هر برنامهی آن، باید این خصوصیت را داشته باشد. این، هدف ماست. از اول صبح تا آخر شب که پیچ رادیو و تلویزیون را باز میکنیم، تکتک برنامهها، حتّی آرم برنامهها، موزیک متن فیلمها و برنامههای گوناگون، حتّی چهرهی گویندگان و مجریانی که دیده میشوند و لحن کلام گویندگانی که صدایشان شنیده میشود، باید این خصوصیات را داشته باشد. ببینید، این کار چقدر مهم است.
پیام دیگر انقلاب ما این بود که قدرتهای مادّی، از مقابلهی با ارزشهای معنوی و حرکت و ارادهی انسانها عاجزند. امروز کسانی که در دنیا، این حقیقت را نفهمیده باشند، کمند؛ مگر آنهایی که به حوادث عالم، با دقت نظر نمیکنند. بزرگترین نشانهی ضعف دستگاههای استکباریِ متکی به قدرت مادّی، همین است که این انقلاب و این نظام و اسلام ناب، در کشور ایران اسلامی ماند و روز به روز قویتر و ریشهدارتر شد. اینکه یک نظام اسلامی، در عالم به وجود بیاید و بتواند بماند و روز به روز قویتر بشود، نشانهی پوچی و ناتوانی قدرتهای مادّی است؛ زیرا آنها اگر بتوانند، صبر و تحمل نمیکنند و چنین قدرتی را نمیتوانند بگذارند بماند و با همهی قدرت، با آن روبهرو میشوند و شدند.
امروز بعد از اینکه انقلاب اسلامی، بُرندگی اسلام را نشان داد، دشمنان اسلام و مسلمین جدیتر شدند. انقلاب اسلامی، جبهههای جدیدی علیه اسلام به وجود آورد؛ فقط به خاطر اینکه اسلام را معرفی کرد و نشان داد که اسلام با ظلم مخالف است و فهماند که مسلم واقعی، آن کسی است که در مقابل قلدری و سرکشی و نظام سلطهی جهانی، تسلیم نمیشود و زیر بار نمیرود. این، سلطهگران را بهشدت خشمگین کرد و در مقابل اسلام، جبهههای جدیدی به وجود آورد. نمونههایش را در همه جای دنیا مشاهده میکنید. هم در اروپا مشاهده میکنید که علیه گروهها و افراد مسلمان، چه کارهایی انجام میگیرد؛ هم در آفریقا مشاهده میکنید که این حرکات تبشیری را فقط برای مقابلهی با اسلام ناب به راه انداختهاند؛ هم در خود کشورهای اسلامی مشاهده میکنید که روی حرکات اسلامی، چقدر فشار است. در هرجایی، به یک نحو است. مظاهری از آن را در کشورهای دیگر مثل هند مشاهده میکنید. این ماجرای مسجد بابری، یکی از آن مسایلی است که اگرچه موضوع آن، یک مسجد است و شاید به نظر بعضی کوچک بیاید؛ اما کوچک نیست. این، نشاندهندهی آن است که دشمنان اسلام، تا اینجا ایستادهاند که یک عده را علیه مقدسات اسلام تحریک کنند و زندگی را بر مسلمانان تلخ نمایند.
مگر ممکن است که ملت ما، دشمنیهای استکبار و بیش از همه امریکا را فراموش کنند؟ مگر ممکن است طمعورزیها و زیادهطلبیها و تجاوزهای پنهان و آشکار امریکا را ندیده بگیرند؟ فهمیدند که دشمنی ملت ایران نسبت به دشمنان اسلام و در رأس آنها رژیم امریکا، تمامشدنی نیست. فهمیدند که ملت ایران ایستاده است، تا از اسلام انقلابی و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دفاع کند. فهمیدند که دولت و ملت و مسئولان، اهل سازش و معامله نیستند. حالا که اینها را فهمیدهاند، از همه طرف خباثتهایشان را شروع کردهاند متوقف نشده بود؛ تشدید کردند و مثل زمان حضرت امام و همین دوران فاصلهی رحلت حضرت امام تا امروز، بلندگوهای جهانی را از تبلیغ علیه نظام اسلامی پُر کردند. امروز، چنین وضعیتی است.
آن عاملی که میتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزهگر، جز اسلام ناب و قرآن کریم و احکام مقدس آسمانی نیست. بشر حقیقتاً در سختی و بدبختی است. اکثریت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طیبات روی زمین، به انسانهای خبیث اختصاص پیدا میکند. عدل در دنیا نیست. علاوه بر اینکه عدل نیست، شعور به فقدان عدل هم نیست و مهمتر اینکه نجاتبخش را هم که اسلام و قرآن و احکام الهی است کسی در دنیا درست نمیشناسد. با استنباط از بینش قرآنی، برحسب تکلیف و تحلیل تاریخی، اسلام باید ملتها را نجات بدهد.
ملتها امید بستهاند و بیدار شدهاند. مسلمانان، امروز به اسلام خودشان افتخار میکنند و احساس عزت مینمایند. امروز ترس قدرتمندان و زورگویان عالم، فقط از اسلام و قرآن و مسلمانان واقعی است. امروز واهمهی مرتجعان و پیروان و علمداران اسلام امریکایی، از اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) است. همه فهمیدند و دانستند که اسلام از جا برخاسته و حرکت را آغاز کرده و بازوان خود را باز کرده است و به مسلمانان امید و به مستضعفان نوید میدهد؛ و این هم خواهد شد. اگر مشکلاتی بر اثر نفوذ ابرقدرتهاست، برطرف میشود.
اگر میبینید کسانی با نام اسلام، در مقابل دشمنان اسلام کوتاه میآیند، به خاطر این است که آنان اسمشان، اسم اسلام است، ولی باطنشان از اسلام خبری ندارد. بعضی از این مرتجعان منطقه این مسلماننامها، این مدعیان مسلمانی با نیرنگهای گوناگون، برای فریب دادن اذهان ملتها، اسم اسلام و ادعای آن را بر زبان جاری میکنند، ولی از اسلام خبری ندارند! معلوم است که اینگونه کسان، در مقابل قدرت کفر، متزلزل و مرعوب میشوند؛ اما اسلام واقعی و ناب، در مقابل هیچچیزی مرعوب نمیشود و هیچچیز نمیتواند او را شکست بدهد.
صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزی تدریس میشود؛ در این دانشگاه چه چیزی میخواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت از پیامها، پایهها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایدهآل است. ما میخواهیم به این نقطه برسیم؛ ولی فاصله داریم. شما بیش از من هم این را میدانید. من عیوب صدا و سیما را خیلی میدانم؛ اما مطمئناً هرکدام از شما در بخش خودتان، بیش از من معایب را میدانید. البته بیش از من هم تلاشها و اخلاصهایی را که در آنجا خرج شده و میشود، میدانید؛ در این هم بحثی نیست.
امام بزرگوار ما، مجسمهیی از ارزشهای انقلاب ما بود. از یکی از همسران پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواستند که آن بزرگوار را توصیف کند. در جواب گفت: «کان خلقه القرآن» . یعنی قرآن مجسم بود. ما امروز در بارهی امام بزرگوارمان باید عرض کنیم که او اسلام انقلابی مجسم، اسلام ناب مجسم در زندگی و اخلاق و احساسات و تصمیمگیریها و نیز فانی برای خدا بود. خدای متعال هم به او پاداش داد. کاری که به دست این بزرگوار در این دوران انجام گرفت، کاری بینظیر بود. بعد از کار پیامبران أولوالعزم، کسی چنین حرکت عظیمی انجام نداده بود.
ما باید به امید خدا و با توکل به او، این راه را ادامه بدهیم. ما از دشمن اسلام و انقلاب نمیترسیم. ما در راه خدا، إن شاء اللّه احساس خستگی و ضعف نمیکنیم. ابهت قدرتهای پوشالی مادّی، نخواهد توانست ما را در این راه و به سمت این هدف، متزلزل کند. ما آن روزی را در مقابل چشم داریم که اسلام توانسته باشد به همهی مسلمانان عالم عزت بدهد، به آنها زندگی شرافتمندانه عطا کند و شرّ غدهی سرطانی اسرائیل را از پیکر اسلامی و میهن اسلامی بکند. ما چشم به روزی داریم که امت مسلمان، یکپارچه و متحد، از همهی کشورهای اسلامی، پرچم اسلام را بهدست گیرند و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) را در مقابل چشمهای مردم جهان عرضه کنند و شوق و محبت انسانها در همه جای عالم را به سمت آن جلب نمایند. هدف ما اینهاست. راه ما همان راهی است که امام بزرگوارمان ترسیم کردند. همسفر ملت ایران در این راه طولانی، دلهای مشتاق ملتهای مسلمان دیگر است. در این راه باید اتحادمان را حفظ کنیم و یک آن، هدفهای متعالی را از چشم دور نداریم.
امروزه غالب کشورهای اسلامی، پس از ده سال که جیب کمپانیها و دولتهای غربی از منابع آنها پُرشده، هنوز در وادی عقبماندگی سرگردانند و هنوز محتاج صنعت و علم و کالای غربی و هنوز در عالم سیاست، طفیلی و پیرو ناگزیر آنان. این، همان خسران عظیمی است که از روز اول بر اثر عدم توجه به اصل بنیادین اسلام یعنی توحید اسلامی پیش آمده و هرچه زمان پیشتر رفته و علم کاملتر شده و دولتها و کشورهایی را مجهزتر کرده، کشورهای اسلامی ناتوانتر، وابستهتر، کمجرأتتر و بیابتکارتر شدهاند. راه علاج آن است که مسلمانان به اسلام ناب که در آن، توحید و نفی عبودیتِ غیر خدا، از هر چیز برجستهتر و درخشندهتر است برگردند و عزت و قدرت خود را در اسلام بجویند. و این چیزی است که طراحان توطئههای ضد اسلامی، همیشه از آن بیمناک بوده و در راه پیدایش آن، موانع جدی مینهادهاند. هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، از آنجا که پیشبینی میشد که جاذبه و محبوبیت انقلاب، ملتهای مسلمان و حتّی بعضی غیر مسلمانها را شیفتهی اسلام کند، همهی دستهای استعماری به کار افتاد، تا از نفوذ معنوی اسلام جلوگیری کند. تلاش وسیع و همهجانبهی استکبار در برابر نفوذ اسلام، هیچ موجبی جز این ندارد که گسترش اسلام و مفاهیم اسلامی در هر نقطهی جهان، به معنای جمع شدن بساط استکبار و ایادی آن در آن نقطه است.
طبیعت اسلام ناب، طبیعتی پُرجاذبه است و دلهایی را که آلودهی غرضورزی و کینهتوزی نباشد، به خود جلب میکند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دلها و چشمهای نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسهی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میانتهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبندهی جباران و برپاکنندهی حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جایگزین اسلام امریکایی گردید. و مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم سراسیمه و دیوانهوار کسانی شده است که دل به زوال اسلام در ایران و در همهی کشورهای اسلامی بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامی بیمحتوا و وسیلهای برای تحمیق و اغفال مردم را میپسندیدند. و لذا از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز، هیچ فرصتی را برای تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهی نسبت به جمهوری اسلامی و کانون حرکت جهانی اسلام یعنی ایران از دست ندادهاند.
پیش از هر چیز، زنده داشتن یاد و راه و درس جاودانهی امام خمینی (أعلی اللّه کلمته) است، که مشعل راه و ترسیمکنندهی خط اساسی حرکت و تعیینکنندهی شاخصهای اصلی و حیاتی این جادهی مبارک و فرجام تابناک آن است. حیات و شخصیت خمینی کبیر، تجسم اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و تبلور انقلاب اسلامی بوده و او خود و سخنش و انگشت اشارهاش، خضر راه این حرکت الهی و روشنگر نقاط مبهم و برطرفکنندهی همهی تردیدها بوده و همچنان خواهد بود. ملت ایران و از همه بیشتر مسئولان کشور، باید این درس بزرگ را هرگز از یاد نبرند.
بعضی از پادشاهان و رؤسای عرب، به خاطر جلب نظر معبودشان امریکا، حتّی انگیزههای عربی و عرق قومیت را که دائماً از آن دم میزنند، در برابر اسرائیل به فراموشی میسپارند و به جای آن، میدان مسابقه با اسرائیل در گرفتن کمک از امریکا را هرچه بیشتر گرم میکنند. این داغ ننگ را چه کسی از پیشانی ملت عرب خواهد زدود؟ و آیا جوانان مسلمان بیدار در کشورهای عربی، این خیانت را بر خودفروختگان خواهند بخشید؟! در نظر این زمامداران خائن، قومیت و وحدت عربی، فقط هنگامی باید مورد استفاده قرار گیرد که امریکا بخواهد از آن در برابر ایران اسلامی و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) بهرهبرداری کند. اف بر وجدانهای خفته و دلهای ناپاکی که لطف و عنایت امریکا را به قیمت از دست دادن همه چیز، هم ثروتهای خداداد طبیعی، هم شأن و کرامت انسانی و ایمان اسلامی و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب کردند و با کفران نعمتهای خدا، خود و ملتهایشان را در سراشیب انحطاط و ابتلا به غضب الهی دچار ساختند. «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفراً و احلّوا قومهم دار البوار جهنّم یصلونها و بئس القرار».
ما در شکلدهی و راهاندازی حرکت اسلامی در جهان، هیچ نقش مستقیم و غیر مستقیمی که از روی برنامهریزی و طراحی ما باشد، نداریم؛ از اول هم نداشتیم. نقش، از آنِ اسلام است؛ یعنی همین که ملت ایران توانستهاند پرچم اسلام زندگی و زندگیساز و اسلام مبارز، نه اسلام تسلیم در مقابل دشمنان خدا، نه اسلام طاغوت و نه اسلام امریکایی همانطوری که امام عزیزمان تعبیر کردند بلکه اسلام ناب محمّدی (ص) را بلند کنند، در دست محکم نگهدارند و متزلزل نشوند. نفس همین، برای ملتهای مسلمان دنیا امیدبخش است.
مذاکره، یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با امریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل میشود؟ اینطوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله. مذاکره با امریکا، یعنی معامله با امریکا. معامله، یعنی دادوستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به امریکا چه میخواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما میخواهید به امریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه میتوانیم به امریکا بدهیم؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ «و ما نقموا منهم الّا ان یؤمنوا باللّه العزیز الحمید». و اللّه که امریکا از هیچچیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمّدی، ناراحت نیست. او میخواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او میخواهد شما این گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟
بعد از صلح امام حسن مجتبی (علیه الصّلاة و السّلام)، کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال آلودهیی که به نام خلافت و در معنا سلطنت به وجود آمده بود، نشود. این، هنر امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) بود. امام حسن مجتبی کاری کرد که جریان اصیل اسلام که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان امیر المؤمنین و زمان خود او رسیده بود در مجرای دیگری، جریان پیدا بکند؛ منتها اگرنه به شکل حکومت زیرا ممکن نبود لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند. این، دورهی سوم اسلام است. اسلام، دوباره نهضت شد. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلمستیز، اسلام سازشناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرّا از اینکه بازیچهی دست هواها و هوسها بشود، باقی ماند؛ اما در شکل نهضت باقی ماند. یعنی در زمان امام حسن (علیه الصّلاة و السّلام)، تفکر انقلابیِ اسلامی که دورهیی را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود دوباره برگشت و یک نهضت شد. البته در این دوره، کار این نهضت، به مراتب مشکلتر از دورهی خود پیامبر بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند؛ درحالیکه از مذهب نبودند. مشکلیِ کار ائمهی هدی (علیهمالسّلام)، اینجا بود.
هرکسی که به خط انقلاب و اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نزدیکتر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچیگریها و سوءقصدها و بدجنسیها و موذیگریهای جناح استکبار هم نزدیکتر است. با هر آخوندی بد نیستند؛ با بعضی از آخوندها خیلی هم خوبند؛ همچنان که در دستگاه سلطنت هم همینطور بود. آن دستگاهی که میخواست ریشهی روحانیت را بکند، خاطر بعضی از آخوندها را هم میخواست! به آخوندهای درباری پول میداد و به آنها سفارش میکرد که عمامهتان را یک مقدار بزرگتر و ریشتان را هم یک مقدار بلندتر کنید! اینها را دیده بودیم، ما از اینها خبر داریم. رژیم طاغوت، خاطر اینگونه روحانیون را هم میخواست و با آنها ملاقات هم میکرد.
مردم نباید فراموش بکنند که ما هرچه داریم، به برکت اسلام ناب و اسلام انقلابی است؛ اسلامی که به فکر طبقات مستضعف و محروم است، نه اسلامی که در خدمت قدرتمندان و اغنیاست. بله، در دنیا کسان دیگری هستند که ادعای اسلام میکنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمّد نیست؛ اسلام ابو جهل و ابو لهب است؛ اسلام امریکاست. کسانی هستند که ادعای اسلام و اسم اسلام را وسیلهای برای چاپیدن و سوءاستفاده و تحمیق بیشتر قرار دادهاند. آن اسلام، اسلامی است که به نفع سرمایهداران و زراندوزان و صاحبان میلیاردها دلار در بانکهای خارجی است. ما آن اسلام را قبول نداریم.
جناب حجة الاسلام آقای آقا سیّد ساجد علی نقوی (دامت افاضاته)
با تکریم و احترام نسبت به برادران ایمانی و اصدقای مخلص و غیور از مؤمنین پاکستان (ایّدهم الله و اعزّهم و نصرهم و إجابة لمسئولکم)، جنابعالی را به نمایندگی خود در امور دینی و مذهبی برای مردم آن سامان منصوب میکنم. اهمّ وظایف جنابعالی و سایر علما و روحانیون در آن خطهی اسلامی آن است که با مدد گرفتن از توفیقات و تفضلات الهی و توجهات حضرت نبی اکرم و رسول معظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمهی اطهار (علیهمالسّلام) بالخصوص حضرت ولیّ الله الاعظم صاحب العصر و الزّمان (ارواحنا فداه)، بر گسترش معارف اسلامی و تبیین حقایق قرآنی مخصوصاً در میان قشر جوان همت گماشته، چهرهی منوّر اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) را بر قلوب مشتاق و مستعد آنان عرضه نمایید و با هوشیاری در برابر توطئههای دشمنان اسلام و ایادی استکبار و بندگان زر و زور، با اتکال به خدا مبانی وحدت میان مسلمین را مستحکم ساخته، آنان را از تشتت و تفرقه برحذر دارید و نیز برای ایجاد یگانگی کامل میان برادران شیعه و مخلصین اهل بیت (علیهم الصّلاة و السّلام) سعی بلیغ مبذول فرمایید. و جنابعالی از طرف اینجانب مجازید در اخذ وجوه شرعیه از جمله سهمین مبارکین و صرف آن در مصارف مقرره. مجلس شورای اسلامی، نقطهی امید نظام و مظهر اقتدار و اختیار ملت است. جایگاه مقدسی است که همیشه و در همهی احوال، میتواند و میباید رأی و ارادهی ملت مسلمان و انقلابی را به کرسی بنشاند و مصلحت مردم را در شکل مقررات لازم الاتباع در بافت و رفتار نظام و حکومت، تضمین کند. خانهی مردم و ملجأ دولت مردمی و مظهر ارزشهای اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) و به تعبیر امام حکیم و فقیدمان، عصارهی فضایل ملت است. در این مجلس، دور شدن از فضایل و پایبند شدن به اغراض شخصی و گروهی و آلوده شدن به هواهای سیاسی و نفسانی، از هرکس که باشد، مردود و محکوم است. در این مجلس، رأی باید تابع معرفت، و بحث باید دور از تنازع و جدال باشد. در هر موضعگیری و هر سخنی، باید رضای خدا و مصلحت انقلاب و خواست و نیاز مردم در نظر گرفته شود. همواره در این مجلس، معدود افرادی بودهاند که از این تکالیف غفلت ورزیده و راه، کج کردهاند و شاید امروز نیز باشند؛ لیکن اکثریت قاطع نمایندگان محترم که بحمد اللّه در همهی دورهها و امروز، در راه راست اسلام و انقلاب حرکت میکردهاند و میکنند، باید پاس نعمت بزرگ جمهوری اسلامی را بدارند و در اعمال و آراء و گفتار خود، خدا را حاضر و ناظر بدانند و مصلحت انقلاب و کشور را با هیچچیز دیگر معاوضه ننمایند. البته، مجلس همواره باید به وظایف قانونی خود عمل و از حق قانونی خود استفاده کند؛ اما هم نمایندگان محترم و هم مردم رشید ما قادرند تفاوت میان عمل به تکلیف قانونی و عمل برطبق غرض شخصی و سیاسی را درک کنند.
امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوقالعادهیی است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، علیه اسلام- و حتّی اسلامی که در تودهی مردم الجزائر نفوذ دارد- وارد کارزار شده است. فقط یک استثنا دارد و آن اسلامِ وابسته به دستگاههای استعماری و فهدگونه است؛ و الّا حتّی اسلامهای به معنای اعتقاد عوامانهی مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابی- و به تعبیر آنها اسلام ایران- که دیگر وضعش روشن است.
امروز، همان تفکر ضد اسلام ناب، یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، ضد مذهب ناب- که دایرهاش از انقلاب وسیعتر است- به کلیت اسلام و به یک معنا به هر مذهبی که احساس میکنند در آن اصالتی وجود دارد، متوجه است. امروز، کاردینالهای مسیحی امریکای لاتین، به همان اندازه مغضوبند که علمای انقلابی مصر یا تونس مورد غضب واقع شدهاند. الآن تمام دنیا متوجه این است؛ منتها همه میدانند و متوجهند که ایران، کانون اصلی است.
در سالگرد بسیج، نکتهی مهمی که بسیجیان و همهی ملت ایران باید بدان توجه کنند، این است که قدرتهای استکباری غرب، امروز در همه جا خود را با اسلام روبهرو میبینند. آنان از اسلام احساس خطر میکنند. آنان هر نشانهی اسلامخواهی را، طلیعهی خطری جدی برای قدرت و منافع خود تلقی میکنند. بدیهی است که اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) که ظلم و فساد و انحطاط اخلاقی را در محیط زندگی بشر تحمل نمیکند، برای نظامهایی که بر پایهی ظلم و فساد و انحطاط بنا شدهاند، خطری حقیقی است. این است که همهی قدرتهای شیطانی عالم، امروز در مصاف جلوههای اسلام، از خشنترین روشهای برخورد استفاده میکنند و بدیهیترین اصولی را که تا کنون شعار دادهاند، زیر پا میگذراند.
امروز قدرتمداران عالم و ادارهکنندگان نظام سلطه در جهان، اسلام را خطری بزرگ میشمارند و تجدید حیات اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) را در ایران، نه تنها برای منافع منطقهای، بلکه برای منافع جهانی خود که عملًا در حفظ و استقرار نظام سلطه- یعنی تقسیم کشورهای جهان به سلطهگر و سلطهپذیر- متبلور شده است، تهدیدی جدی به حساب میآورند، و بر این اساس با همهی توان خود به مصاف اسلام آمده، و بیش از همه با سرچشمهی امیدبخش این فیض الهی- یعنی انقلاب پیروز اسلامی و نظام مقدس اسلامی در ایران- دشمنی و عناد میورزند.
امروز، در سرتاسر عالم حقیقت روشنی محسوس است که اگر کسی از مسائل جهان مطلع باشد، این حقیقت را خواهد دید و نخواهد توانست انکار کند و آن این است که اسلام در اجتماعات بشری در حال نفوذ و رشد است؛ چه اجتماعاتی که از ظلم و ستم قدرتهای شیطانی و نظامهای طاغوتی بجان آمدهاند و به دنبال فکر و راه جدیدی هستند- مثل جوامع کشورهای آفریقایی و آسیایی و امثال اینها- و چه حتّی جوامع کشورهای اروپایی. البته، کدام اسلام؟ این، قابل بحث است؛ چون دو نوع اسلام وجود دارد که شاید بعضی از ظواهر این دو، باهم شبیه باشند، اما روح و جهتگیری آنها یکسان نیست: یکی اسلام حقیقی و قرآنی و ناب محمّدی (ص) است؛ یعنی همان اسلامی که پیروان خود را به وضع جدیدی از زندگی دعوت میکند و در خدمت صاحبان قدرت و رؤسای شرق و غرب قرار نمیگیرد. دیگری هم همان اسلامی است که ظواهر و اسم اسلام را دارد؛ امّا به آسانی در خدمت امریکا و غرب و شرق قرار میگیرد- مثل اسلامِ همین قلدرهایی که بر بعضی از کشورهای اسلامی مسلطند. آنها هم از اسلام دم میزنند؛ اما اسلام برای آنها یک دکان و وسیلهی حیات و قدرت است؛ و الّا اسلام اگر همان اسلامِ قرآن باشد، تسلط امریکا بر مخازن نفتی و سرنوشت مسلمین را صریحاً رد میکند. چطور ممکن است که کسی هم مسلمان باشد و هم مطیع و منقاد امریکا؟! هم مسلمان باشد و هم اهل فساد و انحطاط و عیش و طرب و انواع و اقسام گرفتاریهای اخلاقی؟! هم مسلمان باشد و هم به مردم ظلم کند و در رأس قدرت ظالمانهیی قرار داشته باشد و به میل دشمنان اسلام بر مسلمانها فشار وارد کند. پس، همان تعبیر «اسلام امریکایی»- که امام فقید و بزرگوارمان مکرّر بیان میکردند- تعبیر درستی برای اسلام آنچنان افراد و مدعیانی است. آنچه امروز در دلها و جوامع بشری نفوذ میکند، اسلام حقیقی و ناب و سازشناپذیر است. لذا شما میبینید در کشورهایی که مردمِ آن مسلمان هستند- مثل بعضی از کشورهای عربی و آفریقایی که تودهی مردم مسلمانند- مساجد معمور است؛ اما جمعی بهعنوان طرفداری از اسلام قیام میکنند و حکومتهای وابسته، این جمع را زیر فشار قرار میدهند و آنها را با انواع شکنجهها، شکنجه میکنند و نهایتاً هم آنها را خرابکار مینامند!! این، به چه معناست؟ معنایش این است که آنچه در آن کشورها رایج است، چون از لُب و حقیقت اسلام فاصله دارد، لذا افراد مؤمن و دارای وجدانِ آگاه و آزاد در صدد برمیآیند که اسلام واقعی و سازشناپذیر را حاکم کنند و به همین خاطر اصطکاک پیش میآید.
تجهیزاتی که امروز در اختیار دشمنان اسلام است، هیچوقت در طول تاریخ در اختیار دشمنان اسلام قرار نداشته است. مثلًا در دورهیی از صدر اسلام، خلفای ظالم و غاصب میخواستند نسبت به امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سمپاشی کرده و در متن جامعهی اسلامی، علیه امیر المؤمنین و علیه اسلام ناب و علیه تفسیر صحیح قرآن تبلیغات کنند تا مردم را به راهی که خودشان مایلند، بکشانند. این کار را چگونه انجام میدادند؟ در چه مدتی و با چه وسایلی باید کسانی را به سرتاسر عالم میفرستادند؟ اینکه در عالم اسلام هرکسی برود جمعیتی را پیدا کند، خطبهیی بخواند، حرفی بزند و مطلبی را که حکام جور میخواهند، در اختیار مردم و اذهان آنان قرار بدهد، کاری مشکل بود. البته، کارِ مشکل را میکردند؛ اما طبیعتاً توفیقات آنها زیاد نبود.
امریکا، از اسلامِ نوکرمآبهایی مثل بعضی از دولتهای دیگر نمیترسد - آن اسلام ترس ندارد - از آن اسلامی میترسد که اسلام ناب است، اسلام قرآنی است، اسلام جهاد و مبارزه و اسلام توکل به خداست؛ یعنی همان اسلامی که در دست مردم انقلابی ما و در دست شماست و دست جوانهایتان بود که رفتند و جنگیدند و شهید شدند. از این اسلام میترسند.
از آنجا که نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عنوان پشتیبان و بازوی مسلح انقلاب اسلامی، باید باقی و کارآمد بماند، لازم است عقیده، آگاهی، اخلاق اسلامی در آن، روزافزون و متناسب با وظیفهی ایثار و دفاع مخلصانه از اسلام ناب محمدی (ص) متزاید شود و خاطرات جاوید شهادتها و رشادتها، دلاوریها و اخلاصها در آن همواره متبلور باشد. لذا بنا به پیشنهاد نمایندهی اینجانب در سپاه- جناب حجة الاسلام آقای نوری (حفظه اللّه)- جنابعالی را که از بیت علم و تقوا و فضیلت و شهادت و پرورشیافتهی مکتب بزرگوارانی چون شهید بهشتی و شهید قدوسی (رضوان الله تعالی علیهما) و دارای سوابق درخشان مجاهدت در قبل و بعد از انقلاب- بهویژه در کوران جنگ و دفاع مقدس- و حایز مراتب فضل و آگاهی و بینش سیاسی میباشید، به سمت قائممقام نمایندهی ولیّ فقیه در سپاه با کلیهی اختیارات مصرحه منصوب میکنم
صدها حادثهی توجه برانگیز و پرمعنی و درعینحال ظاهراً بیارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی بن جعفر (علیهمالسّلام) هنگامی معنی میشود و ربط مییابد که ما آن رشتهی مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظهی شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزهی ائمه (علیهمالسّلام) است که در تمام دوران دویستوپنجاهساله و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولًا تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایهی تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً، تبیین مسألهی امامت و حاکمیت سیاسی در جامعهی اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و همهی پیامبران؛ یعنی اقامهی قسط و عدل و زدودن أنداد اللّه از صحنهی حکومت و سپردن زمام ادارهی زندگی به خلفاء اللّه و بندگان صالح خداوند.
حضور آقایان در دانشگاهها، متکفل تبیین اسلام و رفع اشکالات فکری و سد راه انحرافات و کجاندیشیها و کجرویها در امور اسلامی و جلوهگر ساختن ارزشهای والای اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله) است که با بهرهگیری از انواع وسایل و ابزارهای معمول و نیز شرکت مؤثر در گروههای معارف اسلامیِ دانشگاهها باید تحقق پذیرد. بدیهی است مسئولان امور دانشگاهها، همهگونه همکاری و هماهنگی را با آقایان خواهند داشت و هر نوع پشتیبانیِ لازم را از آنان خواهند کرد. لازم است حضرات آقایان محترم، کلیهی خطوط اساسی و چگونگی فعالیت فضلای روحانی مزبور را در اساسنامهای تدوین نمایید تا بدون دخالت در امور اجرایی دانشگاهها و با اشراف پدرانه بر تشکلهای اسلامی موجود در آنها، وظایف دقیق خود را بشناسند.
همهی قدرتمندان عالم، همان کسانی که در دنیا به دخالتِ در کشورها و اقدام علیه مصالح آنها شناخته شدهاند و استعمار را به وجود آوردند و جنگهای خونین را به راه انداختند و ملتها را ذلیل کردند و سرمایههای مردم را نابود و ضایع کردند، در تلاشند تا به قول خودشان برای مسألهی لبنان راه حلی پیدا کنند. این راه حل چیست؟ آیا راه حلِّ مشکل مردم است یا راه حلِّ مشکل استکبار؟! چون در لبنان فقط مردم نیستند که مشکل دارند؛ امریکا و دولتهای مرتجع هم در لبنان بهخاطر بیداری مردم و شیوع و رواج تفکر اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اعتقاد مردم به مجاهدت و مبارزه و عدم سکوت و عدم ذلت، مشکل پیدا کردهاند. این راه حلی که میخواهند پیدا کنند، راه حلِّ کیست؟ آیا راه حلِّ مشکل استکبار را میخواهند جستجو کنند یا راه حلِّ مشکل مردم را؟ اینجاست که حق و باطل، ملاک و معیار و علامت پیدا میکند.
حمد بیپایان پروردگار را که حیات طیبهی خود را به ملتی بخشید که حضرت روح اللّه را چون جان شیرین در خود پذیرا گشت و به هدایت و زعامت او، پرچم اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله) و ولایت علوی و حسینی را برافراشت، چشم جهانیان را در او خیره ساخت و آیات فرج مستضعفان را در سرگذشت پُرماجرای او آشکار ساخت و پس از ارتحال امامش و جان عزیزش به سوی رفیق اعلی، قلب او را محکم و راه او را روشن داشت و بر عزم و ارادهی پولادینش در ادامهی راه خود استوار ساخت.
اینجانب، ضمن سپاس مجدد از الطاف نهان و آشکار حضرت حقتعالی (جلّت عظمته)، به پیروی از ملت عظیمالشّأن و با معرفت به مقام و مرتبت یاور صمیمی امام و شخصیت برجستهی نظام جمهوری اسلامی و بازوی توانا و زبان گویای آن، جناب آقای هاشمی رفسنجانی (دامت تأییداته)، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم و بدیهی است که این رأی و تنفیذ تا زمانی است که ایشان در همین صراط مستقیم و نورانی که عمر شریف خود را تاکنون در آن گذرانیدهاند- یعنی راه دفاع از اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و طرفداری از محرومین و مستضعفین و کوشش برای ریشهکن کردن فقر و محرومیت و استقرار عدالت اجتماعی- راه خود را ادامه دهند که البته چنین خواهد بود.
هرجا که اسلام ناب و حقیقی ظاهر شد، گروههای شر و فساد در مقابل آن صف میبستند و با همهی توان با آن مبارزه میکردند؛ اما اسلامی که از شعارهای اصلی و روح خود خالی شد و با ظلم درنیفتاد و با انواع و اقسام فساد اخلاقی دمساز و دمخور شد و از اصول خود چشمپوشی کرد و به بعضی از شعایر اکتفا نمود، قدرتها با آن مبارزه نمیکنند و شریرها در مقابل آن صف نمیکشند. این موضوع در تاریخ فصل عریض و مشبعی دارد که شما میتوانید در کتابها بخوانید و مانند آن را در دوران تاریک و سرشار از فساد و تباهی سلطنت رژیم گذشته و دیگر رژیمهایی که بر ایران حاکم بودند، ببینید. امروز هم در دنیا اسلامی که با ظلم و زورگویی درافتد و چپاولگری و فساد را محکوم کند، وجود دارد. این اسلام باید در انتظار دشمنی ابرقدرتها و امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای غارتگر عالم و سلاطین فاسد و رؤسای مفسد امروز دنیا باشد. روزی که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهای اسلام واقعی را مطرح میکردیم، میدانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صفآرایی میکنند. در صدر اسلام هم همینگونه بود. آن روزی که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینهی پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعی گفتند: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله» ؛ این، چیز تازهای نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعدهی الهی را دیدند، ایمانشان قویتر شد. هرجا که اسلام واقعی آشکار شد، اگرچه قدرتهای خبیث و پلید در مقابل آن صفآرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف و فطرتهای پاک و ناآلوده، با همهی توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام (ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آنگونه بر سر و سینهی خود میزدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، اینطور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یککلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد. آن چیزی که به پاها و دلهای شما قوّت داد، تا بتوانید راههای طولانی را طی کنید و به اینجا بیایید، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. این اسلام است که دلها را جذب و جمع میکند و نیرویی عظیم و شکستناپذیر به وجود میآورد. راز اصلی همین نکته است، که ما باید آن را درست درک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم. انقلاب اسلامی تا وقتیکه در خط صحیح اسلام ناب- یعنی خط امام- با دقت حرکت میکند و شما مردم دین و اسلام را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهید و روحیهی دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی را زنده نگه میدارید و شعارهای کوبنده و برخاسته از متن اسلام را مورد توجه قرار میدهید، نه امریکا و نه شرق و غرب و نه ارتجاع و نه هیچ قدرت دیگر، قادر نخواهند بود که شما و کشور و نظام جمهوری اسلامی را از حرکت به سمت هدفهای خود بازدارند.
آری، اگرچه یوسف عزیز امت اسلام اکنون در میان ما نیست و جای او که همهساله در وجود یکایک حاجیان دلباخته و سر از پا نشناختهی ایرانی تجلی میکرد، خالی است، ولی هماکنون نیز او را در هر دل ذاکر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حقگو و در وجود هر مسلمان غیور و دلسوخته و در هرجا که در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمین و برائت از مشرکین و نفرت از «انداد الله» و اصنام جاهلیت هست، میتوان یافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدی زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین برافراشته است.
آیا تضعیف اسلام و مسلمین، ایجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامی و تبرّی از اولیای خدا و تهمت و بهتان به آنها و افکار آیات خدا- و لو سیاسی هم باشد اشکالی ندارد؛ ولی حمایت از مظلومان و برائت از مشرکان و همنوایی با محرومان و ستمدیدگان و اعتراض به تسلط امریکا و اسرائیل بر کشورهای اسلامی و مخالفت با غارتگری کمپانیهای خارجی و محکوم کردن خیانت رؤسا و سلاطین مسلماننام و حمایت از مبارزات مسلمانان واقعی و امثال آن جرم است؟! اینجاست که سخن امام فقید ما، آن داعی إلی اللّه و فانی فی الله آشکار میشود که اسلام را به اسلام ناب محمّدی (ص) و اسلام امریکایی تقسیم میکرد. اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازشناپذیری با زورگویان و فتنهگران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.
آری، این اسلام امریکایی است که مردم را به دوری از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسی میخواند؛ ولی اسلام ناب محمّدی، سیاست را بخشی از دین و غیر قابل جدایی از آن میداند و همهی مسلمین را به درک و عمل سیاسی دعوت میکند؛ و این چیزی است که ملتهای مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویای اسلام به یاد داشته باشند
نزدیک به چهل روز است که امت اسلام در سوگ امام و مراد و مقتدای خود در التهاب و سوز و خروش است. نزدیک چهل روز است که امام خمینی، آن بندهی مطیع خدا، آن دشمن آشتیناپذیر مستکبران، آن طرفدار و خدمتگزار مستضعفان و محرومان و مظلومان، آن برافرازندهی پرچم اسلام ناب محمّدی و افشاگر اسلام امریکایی، آن فریادرس مسلمانان جهان، آن مجمع خصال والای اسلامی و آن مسلمان کامل، در میان ما نیست. او به ملکوت اعلی پیوست و ملت انقلابی ایران و دیگر فرزندانش در سراسر جهان را داغدار و ماتمزده کرد؛ اما طنین صدای او که ندای حق و عدل بود، در دلهای امتش و در فضای جهان هست و خواهد بود. او نمرده است و نخواهد مرد. برای او که راهرو راه پیامبران بود- همچون خود پیامبران- مرگ جسم به معنای مرگ شخصیت نیست.
اسلامی که پیام پیامبر اسلام (ص) را با خود همراه داشته باشد، حتماً دشمنی ابو جهل و ابو لهب را برخواهد انگیخت. اگر شما در جایی دیدید ابوجهلها و ابولهبها و بقیهی صنادید کفر جهانی، در مقابل پیام اسلام بیتفاوتند، بدانید این اسلام، اسلام صدر اسلام و پیامبر اکرم (ص) نیست و روح و تپش حقیقی اسلام در آن مشاهده نمیشود. آن اسلامی که صنادید زر و زور و اقطاب قدرت جاهلی و طاغوتی را در دنیا میترساند، اسلام ناب محمّدی (ص) است.
از آنجا که انقلاب اسلامی ایران بر پایهی شریعت اسلام ناب محمّدی (ص) استوار شده است، نمیتواند به مرز و ملیت و قومیت خاصی محدود باشد. مسئله این نیست که ملت ایران یا مسئولان این کشور بخواهند با روشهای معمول دنیا، انقلاب را به جایی و برای کسی صادر کنند؛ بلکه موضوع این است که وقتی تفکر و درک اسلامی و الهی و بینش نوین برای جمعی از مسلمین مطرح میشود، بهطور طبیعی همهی فضای عالم اسلام بنا بر ظرفیت و موقعیت خود، از آن بینش و درک استفاده خواهند کرد.
از خدای متعال، تفضل و امداد ربوبی را برای تحمل بار مسئولیت و حرکت در راه اهداف عالیه مسئلت مینمایم. اکنون که بحمد اللّه با فداکاریهای ملت بزرگ ایران، پرچم اسلام برافراشته و پیام قرآن در جهان مطرح شده است، بزرگترین وظیفه آن است که به شکرانهی این نعمت عظما، هدف اصلی- یعنی تحکیم پایههای اسلام ناب محمّدی و تحقق شریعت در نظام زندگی- را بیش از پیش ارج نهاده، هیچ فرصت و امکانی را برای وصول آن از دست ندهیم. امید است توفیقات الهی شامل حال همهی رهروان این راه باشد.
امیدوارم خدای متعال توفیق دهد، تا بتوانیم در همین خط صحیح و درستی که به اعتقاد ما همهی آرمانهای انقلاب: رفع محرومیت و فقر، کمک به مستضعفان، زنده کردن و احیای ارزشهای اصیل اسلام ناب و ... با تداوم این خط تأمین میشود، حرکت کنیم و إن شاء اللّه با تقویت و ترویج و توسعهی آن، به طرف اهداف مقدسمان پیش برویم.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|