ملاصدرا, شیخ احمد طیب به نظر من ارتباطات بینالمللی شما با مجامع علمی باید زیاد باشد. امروز هم زمینهی دنیای اسلام آماده است. مثلاً فرض كنید مصر حالا یك مقداری درش باز شده است. خب، این «احمد طیب» خودش جزء علاقهمندان به فلسفهی ملاصدرا است؛ با اینكه میدانید در مجموعهی علمای اهل سنت، گرایش عقلی و فلسفی خیلی ضعیف است. آنجا كسانی هستند كه با مسائل فلسفی و حِكمی ما تا حدودی ارتباط ذهنی و علمی برقرار كردهاند؛ خب از همین میشود استفاده كرد، ارتباطات را زیاد كنید، دعوتشان كنید، شما بروید؛ فقط برای مسائل حِكمی و عقلی و عرفانی و كلامی. این هم یك نكته است كه به نظر من خیلی باید به آن توجه شود.1391/11/23
ملاصدرا, اسفار اربعه, آقاعلی مدرس زنوزی, رسالة فی وجود الرابطی به نظر من در بخشهای مختلف، مسائل گوناگون فلسفی قابل تبیین است. ما امروز در همین فلسفهی خودمان مسائل گوناگونی داریم كه اینها را باید تبیین كرد. یك مسئلهای است، كه باید این را بیان و روشن كرد. گذشتگان ما هم داشتهاند. یعنی هم در قدیم و هم در دوران معاصر، دربارهی یك مسئلهی خاصی از مسائل فلسفه، كتاب مینوشتند. خود ملاصدرا در كنار كتاب عظیم «اسفار»، شما میبینید مثلاً «مشاعر» را دارد، تقریباً مخصوص مسائل وجود؛ یا مثلاً «مبدأ و معاد» را دارد، دربارهی مسائل مبدأ و معاد. همین مرحوم آقا علی زنوزی كه شما اسم آوردید، ایشان دربارهی «وجود رابطی» رسالهای نوشته است. البته چهل پنجاه سال پیش، من آن را دیدم؛ رسالهی كوچكی بود به نام «رساله فی الوجود الرّابطی». حالا تعیین این كه كدام مسئله اولویت دارد كه انسان آن را مورد توجه قرار دهد، یك بحث دیگر است؛ اینكه واقعاً وجود رابطی اینقدر اهمیت دارد كه انسان دربارهاش رسالهای بنویسد یا نه؛ اما خب، خیلی مهم است كه انسان مسائل گوناگونی را انتخاب كند و ذكر كند.1391/11/23
لذات فلسفه, ویل دورانت, زریاب خویی، عباس, هگل, امانوئل کانت, دکارت, ملاصدرا, آقاعلی مدرس زنوزی, میرزا ابوالحسن جلوه, شیخ شهابالدین سهروردی, میرداماد یك كار دیگری هم كه به نظر من جایش خالی است، نوشتههائی دربارهی فلسفهی تطبیقی است؛ شبیه آن كاری كه ویل دورانت در «لذات فلسفه» كرده، كه لابد ملاحظه كردهاید. «لذات فلسفه» یك كتابی است كه با ادبیات خیلی شیوا و شیرینی نوشته شده و مرحوم دكتر عباس زریاب هم ترجمهی خیلی خوبی كرده؛ انصافاً خیلی خوشقلم ترجمه كرده. این كتاب، مباحثه و مناظرهی بین فلاسفهی قدیم و جدید غرب است در یك مسئلهی خاصی؛ مثل اینكه اینها یك جلسهای تشكیل دادهاند و دارند با هم بحث میكنند؛ هگل یك چیزی میگوید، بعد كانت جواب او را میدهد، بعد دكارت حرف خودش را میزند؛ همین طور دانه دانه اینها شروع میكنند با همدیگر بحث كردن. اگر یك چنین كار شیرین و شیوائی انجام بگیرد، چقدر خوب است. فرض كنید این كار دربارهی موضوع «اصالةالوجود» انجام بگیرد؛ ملاصدرا یك حرف دارد، همین مرحوم آقا علی حكیم یك حرف دارد، مرحوم جلوه یك حرف دارد؛ بعد، از قدما، شیخ اشراق یك حرف دارد - كه منكر این معناست - میرداماد یك حرف دارد. اگر فرضاً اینها با همدیگر بحث كنند، چقدر چیز قشنگی از آب در میآید. اینها حكمت را ترویج میكند، و ما امروز به این ترویج احتیاج داریم.1391/11/23
لزوم تبیین مسائل خاص فلسفی به نظر من در بخشهای مختلف، مسائل گوناگون فلسفی قابل تبیین است. ما امروز در همین فلسفهی خودمان مسائل گوناگونی داریم که اینها را باید تبیین کرد. یک مسئلهای است، که باید این را بیان و روشن کرد. گذشتگان ما هم داشتهاند. یعنی هم در قدیم و هم در دوران معاصر، دربارهی یک مسئلهی خاصی از مسائل فلسفه، کتاب مینوشتند. خود ملاصدرا در کنار کتاب عظیم «اسفار»، شما میبینید مثلاً «مشاعر» را دارد، تقریباً مخصوص مسائل وجود؛ یا مثلاً «مبدأ و معاد» را دارد، دربارهی مسائل مبدأ و معاد. همین مرحوم آقا علی زنوزی که شما اسم آوردید، ایشان دربارهی «وجود رابطی» رسالهای نوشته است. البته چهل پنجاه سال پیش، من آن را دیدم؛ رسالهی کوچکی بود به نام «رساله فی الوجود الرّابطی». حالا تعیین این که کدام مسئله اولویت دارد که انسان آن را مورد توجه قرار دهد، یک بحث دیگر است؛ اینکه واقعاً وجود رابطی اینقدر اهمیت دارد که انسان دربارهاش رسالهای بنویسد یا نه؛ اما خب، خیلی مهم است که انسان مسائل گوناگونی را انتخاب کند و ذکر کند.1391/11/23
ملاصدرا از مرحوم دکتر زریاب که هم دانشگاهی مسلطِ خوبی بود، هم طلبهی خوبی بود- ایشان دورهی طلبگی خوبی را گذرانده بود و با علوم اسلامی آشنا بود و شاگرد امام بود- یکی از دوستانمان نقل میکرد- من خودم از ایشان نشنیدم- که یک فرصت مطالعاتی در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا، بعد که برگشته بود، گفته بود امروز آن چیزی که من در محیطهای عملیِ دانشگاههای اروپا مشاهده کردم، نیاز به ملّاصدرا و شیخ انصاری است. شیخ انصاری کارش در حقوق است، فقه است؛ ملّا صدرا حکمت الهی است. میگوید من میبینم امروز اینها تشنهی ملّاصدرا و شیخ انصاریاند. این برداشتِ یک استاد غربشناسِ زباندانِ مسلط به چند زبان اروپائی است که سالها هم در آنجاها زندگی کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامی هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستی است.1386/07/09
ملاصدرا فلسفهی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک میکرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفهی ما - مثل ابنسینا و ملاّ صدرا - عارف هم بودهاند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفهی جدید - یعنی فلسفهی ملاّ صدرا - بهخاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی و خدا میرساند؛ پالایش میکند و در انسان اخلاق بهوجود میآورد. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفهی ملاّ صدراست؛ یعنی راهی که ملاّ صدرا آمده، راه درستی است.1382/10/29
ناقص بودن ، امتداد سیاسی و اجتماعی نداشتن فلسفه اسلامی دو سه نکته درخصوص آموزش فلسفه و پژوهش فلسفی عرض میکنم، که خوشبختانه دیدم در ذهن بعضی دوستان هم هست. یکی مسألهی امتداد سیاسی - اجتماعی فلسفه است که من مکرّر به دوستان گفتهام و الان هم در تأیید فرمایش بعضی از آقایان عرض میکنم؛ منتها نه با تعبیر رنسانس فلسفی؛ نباید به این معنا مطرح شود. ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفهمان احتیاج نداریم. نقص فلسفهی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفهی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفههای غربی برای همهی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند؛ اما فلسفهی ما بهطور کلّی در زمینهی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کمااینکه خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لاالهالا اللَّه» (1) فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمیماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. میتوان در مبانی موجود فلسفیِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت بهوجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آنگاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همهی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفیِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفههای مضاف که آقایان فرمودند: فلسفهی اخلاق، فلسفهی اقتصاد و.... این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچکس غیر از شما نمیتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید.1382/10/29
1 )
سوره مبارکه الصافات آیه 35 إِنَّهُم كانوا إِذا قيلَ لَهُم لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَستَكبِرونَ ترجمه: چرا که وقتی به آنها گفته میشد: «معبودی جز خدا وجود ندارد»، تکبّر و سرکشی میکردند...
1 )
سوره مبارکه محمد آیه 19 فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم ترجمه: پس بدان که معبودی جز «اللّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند!
ملاصدرا از تشکیل این مجمع بزرگ علمی و فکری که بر گرد اندیشه و شخصیّت فیلسوف نامدار ایرانی، حکیم صدرالمتألّهین شیرازی فراهم آمده، احساس افتخار و مسرّت میکنم و خدای سبحان را سپاس میگویم.
اگرچه دانستههای دنیای غرب و حتی بخشهایی از دنیای اسلام از این شخصیّت کم نظیر چندان وسیع نیست، ولی حوزههای فلسفی ایران لااقل در سه قرن اخیر - یعنی تقریباً از صد سال پس از تألیف کتاب اسفار تاکنون - یکسره از آراء فلسفی صدرالمتألّهین تغذیه شده و کتابها و آراء مهمّ او - که بسیاری از آنها حداقل در قالب استدلالی و عقلانیاش از ابتکارات اوست - محور درس و تحقیق و شرح و تنقیح بوده است. از طرفههای زمانه این است که صدرالمتألّهین، هم بیشترین پیروان و منتحلان فلسفی و هم بیشترین منتقدان و مخالفان را در مدت چهار قرن گذشته داشته است. در این مدت بیشترین مشعلداران فلسفهی الهی در ایران، دنباله روان و شارحان فلسفهیی بشمار میروند که او با نبوغ و ابتکار خود همچون ناسخ شیوههای معروف مشایی و اشراقی، و مشتمل بر همهی برجستگیهای آن، بنیان نهاد و مبانی آن را در هزاران صفحه با تقریر رسا و پر جاذبهی خویش، تبیین کرد. و باز در همین مدّت کسان زیادی از منتحلان عقاید او در ابواب وجود و الهیات خاص و معاد و غیره، به همان سرنوشتی دچار شدند که وی در دوران زندگیاش آن را بتلخی آزموده و موطن مألوف را بخاطر آن ترک کرد. البتّه نقد علمی و تحقیقی آراء او بدور از توسّل به طعن و جنجال نیز از دوران یکی از دو شاگرد بلافصل و مقرّبش تا امروز ادامه داشته و نامآورانی چند از حکمای متأله، در برخی از اصلیترین مبانیِ دستگاه فلسفی شامخ صدرایی، مناقشات جدّی وارد کردهاند. تردید نباید کرد که هم آن تاثیر خاضع کننده بر روی بزرگانی از سرآمدان فلسفی، و هم این برانگیختگی عقیدتی یا علمی از سوی منتقدان و مخالفان، به نقطهی یگانهیی اشاره میکند که همانا جز عظمت فکری، و نیروی ابداع، و بنیان رفیعِ فلسفهی این حکیم بزرگ، چیز دیگری نیست.
مکتب فلسفی صدرالمتألّهین همچون شخصیت و زندگی خود او، مجموعهی در هم تنیده و به وحدت رسیدهی چند عنصر گرانبها است. در فلسفهی او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، و شهود عرفانی، و وحی قرآنی، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیّت او تحقیق و تأمّل برهانی، و ذوق و مکاشفهی عرفانی، و تعبّد و تدیّن و زهد و انس با کتاب و سنّت، همه با هم دخیل گشته، و در عمر علمیِ پنجاه سالهی او رحلههای تحصیلی به مراکز علمی روزگار، با مهاجرت به کهک قم برای عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پیاده اِحرامیِ حج شدن، همراه گردیده است. همانگونه که فلسفهی صدرایی - که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده - در هنگام پیدایش خود، نقطهی اوج فلسفهی اسلامی تا زمان او و ضربهیی قاطع بر حملات تخریبی مشکّکان و فلسفهستیزان دورانهای میانهی اسلامی بوده است، امروزه پس از بهرهگیری چهار صد ساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی، و نقد و تبیین و تکمیل در حوزههای فلسفه، و وَرز یافتن با دست توانای فلاسفهی نامدار حوزههای علمی بویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحکام بلکه شادابی و سرزندگی مضاعفی گرفته و میتواند در جایگاه شایستهی خود در بنای فرهنگ و تمدن، بایستد و چون خورشیدی در ذهن انسانها بدرخشد و فضای ذهنی راتابناک سازد.
مکتب فلسفی صدرالمتألّهین همچون همهی فلسفهها در محدودهی ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به همهی انسانها و جامعهها است. همواره همهی بشریت به یک چهارچوب و استخوان بندی متقن عقلانی برای فهم و تفسیر هستی نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنی بدون چنین پایهی مستحکم و قابل قبولی نمیتواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینهی روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد. و چنین است که بگمان ما فلسفهی اسلامی بویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشهی انسان این روزگار میجوید و سرانجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلّفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون امام خمینی که یگانهی دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزهی درسی و تحقیقی پربرکت حکیم علامهی طباطبایی که استاد یگانهی مبانی ملاصدرا در طول سی سال در حوزهی قم به شمار میرفت، و تلاش تلامذه و همدورههای آنان، بیشک دورهی با برکتی برای فلسفه الهی است. و اکنون بر پایی این گردهمایی بزرگ از فرزانگان ایرانی و غیر ایرانی مژدهی آگاهیهای ژرفتر و گستردهتری در باب فلسفه ملاصدرا میرساند. شاید این یکی از موجباتی شود که مسیر مستقیم و تکاملی و نامتناقض فلسفه که از ممیّزات فلسفهی اسلامی بویژه پس از روشن شدن مشعل حکمت صدرایی است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب، با مسیر پر تقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفهی غربی در همین چهار صد سال مقایسه شود و فرصت تازهیی برای نقد و بحث در باشگاه جهانیِمعرفت و استدلال عقلانی، فراهم آید.
در پایان لازم میدانم سپاس عمیق و صمیمانهی خود را از برگزار کنندگان عزیز این مجمع علمی و نیز از شرکتکنندگان آن ابراز دارم و انتظار خود را برای نشر مجموعهی آراء صدرالمتألّهین در کتابی جداگانه تکرار کنم.1378/03/01
پيروان و منتقدان و مخالفان فلسفه صدرالمتألّهين در چهار قرن اخیر از طرفههای زمانه این است كه صدرالمتألّهین، هم بیشترین پیروان و منتحلان فلسفی و هم بیشترین منتقدان و مخالفان را در مدت چهار قرن گذشته داشته است. در این مدت بیشترین مشعلداران فلسفهی الهی در ایران، دنباله روان و شارحان فلسفهیی بشمار میروند كه او با نبوغ و ابتكار خود همچون ناسخ شیوههای معروف مشایی و اشراقی، و مشتمل بر همهی برجستگیهای آن، بنیان نهاد و مبانی آن را در هزاران صفحه با تقریر رسا و پر جاذبهی خویش، تبیین كرد. و باز در همین مدّت كسان زیادی از منتحلان عقاید او در ابواب وجود و الهیات خاص و معاد و غیره، به همان سرنوشتی دچار شدند كه وی در دوران زندگیاش آن را بتلخی آزموده و موطن مألوف را بخاطر آن ترك كرد. البتّه نقد علمی و تحقیقی آراء او بدور از توسّل به طعن و جنجال نیز از دوران یكی از دو شاگرد بلافصل و مقرّبش تا امروز ادامه داشته و نامآورانی چند از حكمای متأله، در برخی از اصلیترین مبانیِ دستگاه فلسفی شامخ صدرایی، مناقشات جدّی وارد كردهاند. تردید نباید كرد كه هم آن تاثیر خاضع كننده بر روی بزرگانی از سرآمدان فلسفی، و هم این برانگیختگی عقیدتی یا علمی از سوی منتقدان و مخالفان، به نقطهی یگانهیی اشاره میكند كه همانا جز عظمت فكری، و نیروی ابداع، و بنیان رفیعِ فلسفهی این حكیم بزرگ، چیز دیگری نیست.1378/03/01
ملاصدرا یکی از فضلای برجسته زمان ما که بهطور کامل با فرهنگ جدید آشنا بود و چند زبان میدانست و سالها در دانشگاههای مختلف دنیا تدریس کرده یا تعلیم گرفته بود، پس از سفری که برای یک فرصت مطالعاتی به اروپا رفته و بازگشته بود، نوشته یا گفته بود که امروز ذهنیّت دنیای غرب، دیگر دنبال این زرق و برقها نیست؛ بلکه به دنبال «شیخ انصاری»ها و «آخوند ملّاصدرا»هاست! و این دیگر حرف منِ طلبه نیست. امروز این انسانهای معنوی هستند که از زیر انبار تهمتها میدرخشند و مردمی را که در تاریکی مادیّت دست و پا میزنند، به خود جذب میکنند. شیخ انصاری و آخوند ملّاصدرا - یکی فقیه و دیگری حکیمِ عارف - هر دو در دنیای غرب، با خصوصیّت زهد و عبادت فراوان، به یاد ماندنی و تاریخی هستند.1374/09/16
ملاصدرا یکی از اندیشمندان ایرانی خودِ ما گفته بود - بنده شنیدم آن شخص به رحمت خدا رفته است - که «امروز غرب در جستجوی چهرههایی مثل شیخ انصاری و ملّاصدراست.» زندگی، معنوّیات و ارزشهای آنها، امروز چهرههای غربی و متفکّرین غربی را جذب میکند.1374/03/03