خانوادههای معظّم و مکرّم شهیدان دوران دفاع مقدّس و شهیدان انقلاب. تا ابد این ملّت مدیون فرزندان شما است. چون هر چه این ملّت در این سالها به دست آورده است، عزّت این ملّت، امنیّت این ملّت، پیشرفت این ملّت، همه و همه مدیون این جوانهای عزیزی است که دل از خانه و خانواده و پدر و مادر و همسر و فرزند و مانند اینها کندند و رفتند سینه سپر کردند در مقابل دشمن؛ آن هم دشمنی که همهی دنیا در مقابل ما، آن روز از او حمایت میکردند؛ هم غرب، هم شرق، هم ارتجاع منطقه، همه و همه از این دشمن خبیث بعثی ما حمایت میکردند. اگر جوانهای دلاور و شجاع و فداکاری مثل جوانهای شما وجود نداشتند که بروند و خودشان را مثل یک سپری، مثل یک سدّی در مقابل دشمن قرار بدهند، این دشمن پایش به داخل کشور میکشید و میرسید و به هیچ چیزی رحم نمیکرد. شما الان ببینید در شمال آفریقا، در بعضی از کشورهای منطقهی غرب آسیا چه خبر است؛ آنچه در ایران با حضور بعثیها اتّفاق میافتاد، ده برابر بدتر از آن چیزی بود که امروز در لیبی هست، چند سال در سوریه بود، مدّتها در عراق بود و از این قبیل. چه کسی مانع شد؟ چه کسی جلوی این خسارت عظیم تاریخی و ملّی را گرفت؟ جوانهای شما، همین شهدا.
و به نظر من ارزش خانوادههای شهدا -این پدری که سه شهید را از دست داده، مادری که سه شهید را از دست داده، بعضیها سه شهید، بعضی دو شهید، بعضیها پنج شهید یا بیشتر- کمتر از ارزش آن شهدا نیست. آن شهید، جوان بود، احساسات بود، حماسه داشت، رفت جلو؛ این پدر و مادر، این دستهگل را تربیت کرده بودند، زحمت کشیده بودند، بزرگ کرده بودند، به این حد رسانده بودند، جلوی چشمشان رفت و جسدش برگشت، گاهی جسدش هم برنگشت! شجاعت پدرها و مادرها و فداکاری پدرها و مادرها به نظر من کمتر از جوانهایشان نیست و من مکرّر به خانوادهی شهدا میگویم که خدا سایهی خانوادهی شهدا را از سر این ملّت کم نکند. خانوادهی شهدا خیلی حق دارند، خیلی برای این کشور ارزش دارند؛ شهدای عزیز هم که واقعاً همینجور؛ حالا جایگاهشان پیش خدای متعال که به جای خود، امّا تأثیرشان در کشور و وجودشان در کشور هم یک مسئلهی بسیار مهمّی است.
...
آن چیزی که میتواند جلوی اِعمال دشمنی را بگیرد، روح شجاعت و روح فداکاری و روح ایمان است که نمونهی کاملش این بچّههای شما بودند، این جوانهای شما بودند. و من اظهار ارادتم به خانوادهی شهدا یک اظهار ارادت واقعی است. قدر شهید و خانوادهی شهید و پدر و مادر شهید و همسر شهید و فرزند شهید را میدانیم؛ میدانیم که اینها چه حقّ بزرگی به گردن کشور و انقلاب و نظام و تاریخ ما دارند.
دربارهی خانوادهی شهدا من حرفْ زیاد دارم؛ زیاد هم حرف زدهام؛ حرفهای زیادی دارم دربارهی خانوادهی شهدا. مسئلهی خانوادهی شهدا فقط این نیست که یک شهید از آنها در راه حق به شهادت رسیده؛ صبر آنها خودش یک کوه باارزش است. همینکه پدر شهید، مادر شهید، همسر شهید، فرزند شهید، صبر میکنند بر این مصیبت، خود این یک ارزش بسیار والایی است؛ بسیار والا. اُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَوٰتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة؛ شما باور میکنید که خدا بر شما صلوات بفرستد؟ خدا صلوات بفرستد بر شما! شما که خانوادهی شهید هستید، وقتی صبر میکنید بر این مصیبت و شکر میکنید خدا را و تحمّل میکنید و این را پای خدا حساب میکنید، این صبر شما موجب میشود که خدای عزّوجل -که مالک مُلک و ملکوت است، مالک عالم وجود است- بر شما صلوات بفرستد. اینها ارزش است؛ ما این مفاهیم را باید درست بفهمیم. این مفاهیم، نیروهای عجیبی در وجود ما ایجاد میکند، ما را آماده میکند برای خیلی کارهای بزرگ.
شما که خانوادهی شهدا هستید، خودتان داغدارید و دستتان در کار است؛ من میخواهم این را عرض بکنم -این حرفها پخش میشود، گفته میشود تا مردم بدانند که این شهیدان ما چقدر دارند به این کشور خدمت میکنند- خدمت، فقط دادن آب و نان نیست؛ بالاتر از آب و نان، امنیّت است؛ اینها دارند امنیّت کشور را تأمین میکنند. در همهی مرزهای کشور اینجوری است؛ چه آنهایی که در خارج کشور در دفاع از حرم کار میکنند، چه آنهایی که در مرزها کار میکنند، چه آنهایی که در داخل شهرها و جادّهها برای امنیّت کار میکنند، همهی اینها حقّ حیات به گردن کشور دارند.
قدر شهدا را باید بدانیم، قدر خانوادههای شهدا را باید بدانیم. برادران عزیز، خواهران عزیز! هرکسی که سعی کند که یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود، به این کشور خیانت کرده؛ هرکسی که سعی کند که به خانوادههای شهدا اهانت بشود یا بیاعتنائی بشود یا مورد تعرّض زبانی قرار بگیرند، به این کشور خیانت کرده؛ [چون] اینجا بحث نظام نیست، بحث کشور است؛ به کشور خیانت کرده. به شهدا باید احترام بگذارند و قدر آنها را بدانند؛ به خانوادهی شهدا باید احترام بگذارند و قدر آنها را بدانند؛ خود را زیر بار منّت شهیدان بدانند. خب «زیر بار منّت شهیدان» یعنی چه؟ یعنی زیربار آن همسری که راضی میشود شوهرش برود در میدان جنگ به شهادت برسد؛ پس زیر بار [منّت] آن خانم هم هستند؛ زیر بار منّت آن پدر یا آن مادری که رضایت میدهد فرزندش برود [هم هستند]؛ زیر بار منّت اینها قرار بگیرند و همه بدانند، اینها است که ارزشها را در کشورمان زنده میدارد.
بچّههای همدان؛ بچّههای صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بیادّعا؛ یاران حسین (علیهالسّلام)؛ یاوران دین خدا .. و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور .. و آنگاه فضای معنویّت و معرفت؛ دلهای روشن، همّتها و عزمهای راسخ؛ بصیرتها و دیدهای ماورائی .. اینها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمهی این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکشتر میسازد.
سلام بر یاران حسین (علیهالسّلام) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانههایی چون سُلگی و خوشلفظ را به ما شناساند.
خدا انشاءاللّه سایهی شماها را کم نکند، سایهی رزمندگان را کم نکند، سایهی خانوادههای شهدا را کم نکند.خانوادههای شهدا گاهی میآیند اینجا پیش من؛ اصلاً زبان انسان قاصر است از اینکه این حالتی را که اینها دارند، توصیف کند. زن نسبتاً جوان که فرزند جوانتر از خودش رفته جبهه و در سوریه شهید شده، آمده و با یک شهامتی حرف میزند و با یک گذشتی حرف میزند! خب میدانید، حالا با وضع دوران دفاع مقدّس هم فرق دارد؛ آنجا صدای توپ دشمن را همه میشنفتند، اینجا صدای توپ را فقط گوشهای شنوا میشنوند، همه نمیشنوند، درعینحال در یک چنین شرایطی، این مادر، این همسر، این پدر [جوانشان را میفرستند]. چند روز پیش از این، یک عدّهای از آنها اینجا بودند؛ من اسم یک خانوادهای را آوردم، پدر خانواده [آمد]، دیدم یک مردی آمد جوان -خودش جوان بود، شاید مثلاً چهل و چند سال یا چهل و دو سه سال- این جوانش را، پسرش را [فرستاده بود]. گفتم پسر بزرگت بود؟ گفت بله. پسر بزرگِ جوانِ مثل گل را فرستاده سوریه! اینها مهم است؛ چیزهای عجیبی است. این انقلاب یک چیز عجیبی است؛ حتّی شماها هم که رفتهاید در دلش و آنجور کار کردهاید، هنوز به آن اعماق و ریزهکاریهایش نرسیدهاید؛ ما که بیشتر از شما نرسیدهایم؛ خیلی این انقلاب چیز عجیبی است. این برای اربابهای دنیا، حالاحالاها دردسرها خواهد داشت؛ این اوّل کار است الان. زنده باشید.
بیستوپنجم آبان تا آخر آبان، از روزهایی است که نهفقط اصفهان بلکه کشور و تاریخ و معارف ما آن را نباید هرگز فراموش کند. در بیستوپنجم آبان سال ۶١ در یک روز اصفهانیها حدود ۳۶۰ شهید را تشییع کردند؛ این چیز کوچکی نیست. حدود ۳۶۰ شهید در یک روز وارد اصفهان شدند و روی دست مردم تشییع شدند. شما جوانها نبودید، آن روزها را ندیدید، آن حماسه و آن شور را ندیدید. چند روز بعد [هم] -اینکه عرض میکنیم تا آخر آبان، چون شاید هنوز به سیاُم آبان نرسیده بود- ۲۵۰ شهید دیگر را وارد اصفهان کردند؛ باز مردم تشییع کردند، روی دست گرفتند و با استحکام، طاقت نشان دادند؛ خیلی طاقت میخواهد، خیلی ظرفیّت میخواهد. ظرفیّت روحی بالاتر است از ظرفیّت جسمی و ظرفیّت اجتماعی. اینکه مردم یک شهر بچّههای خودشان را، جوانهای خودشان را ، آنهم بهترین جوانها را، بر روی دستشان تشییع کنند و خم به ابرو نیاورند، خیلی مهم است. اینها را اگر در تاریخ نوشته بودند، در کتابها برای ما میخواندند، ما راحت باور نمیکردیم امّا به چشم خودمان دیدیم. چطور طاقت آوردند؟ در همان روز و فردای آن روزی که حدود ۳۶۰ شهید تشییع شدند، جوانها صف کشیدند برای رفتن به جبهه و رفتند. دو لشکر قَدَر که در شهر اصفهان و شهرهای استان اصفهان بودند -لشکر امام حسین (علیهالسّلام) و لشکر نجف- دوباره پُر شد از جمعیّت جوان مؤمن و فداکار. نه پدر و مادرها مانع شدند، نه جوانها تردید کردند. دوباره همان دو لشکر خطشکن که این ضایعهی سنگین بر آنها وارد شده بود، پُر شد. در عملیّات محرّم بیشتر شهدا اصفهانی بودند؛ اصفهان این است. نباید بگذارید این فراموش بشود.
آرمان جوانها چه بود؟ اینهایی که رفتند جنگیدند با چه اهداف بلندی رفتند جنگیدند؟ آیا مسئله فقط یک جنگ ارضی و مرزی و مانند اینها بود که دشمنی متعرّضِ مرزهای ما شده و ما میخواهیم دشمن را عقب بزنیم؟ فقط این بود؟ آرمان پدر و مادرها چه بود؟ این پدر و مادری که این جوان را تربیت کرده، حاضر نیست یک خار به پای این جوانش برود، حاضر نیست این جوان اندک بیماری پیدا کند، این جوان را همین طور میفرستد به طرف جبهه، درحالیکه خیلی مطمئن نیست که او برخواهد گشت؛ این خیلی مهم است. این پدر و مادرها با چه آرمانی این جوان را فرستادند؟ اینها مهم است، به اینها توجّه کنید؛ خیلیها سعی میکنند اینها را مکتوم نگه دارند. آرمانشان اسلام بود، آرمانشان خدا بود، آرمانشان حکومت دینی و اسلامی بود؛ این بود که این جوان را میکشاند میبرد جبهه. کسی که باور ندارد، وصیّتنامهها را نگاه کند؛ اینکه امام بزرگوار توصیه میکردند که پنجاه سال عبادت کردید خدا قبول کند، بروید یک بار هم این وصیّتنامهها را بخوانید؛ این بهخاطر این است که این وصیّتنامه نشان میدهد که این جوان برای چه آمده؛ چه جاذبهای، چه مغناطیسی او را حرکت داده؛ از هوسهای جوانی بگذرد، از درسش بگذرد، از دانشگاهش بگذرد، از محیط راحت زندگی کنار پدر و مادر بگذرد، بیاید در سرمای منطقهی غرب یا گرمای منطقهی خوزستان، آنجا با دشمن بجنگد و جانش را کف دستش بگیرد. جنگیدن با دشمن هم از دور یک چیز آسانی به نظر میآید؛ تا کسی نرود آنجا، صدای توپ و تفنگ و انفجار و مانند اینها را نبیند و نشنود، درست درک نمیکند که چه خبر است. این جوان پا میشود میرود آنجا، جانش را کف دستش میگیرد، از خطرات عبور میکند، برای چه؟ این در وصیّتنامهها منعکس است؛ برای خدا، برای امام، برای حجاب. دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود. اینجور نباشد که تصوّر بشود «فقط یک جنگی بود مثل جنگهایی که بقیّه دارند در دنیا میکنند؛ بالاخره هر کشوری دشمنی دارد، گاهی جنگی اتّفاق میافتد، جوانهایی میروند در جبهه و میجنگند؛ کشته میشوند یا زنده بر میگردند یا مجروح برمیگردند؛ اینها هم مثل آنها»، این نبود قضیّه؛ قضیّه قضیّهی دین بود، قضیّهی آرمان الهی بود، قضیّهی حاکمیّت اسلام بود، قضیّهی انقلاب بود، اسلام انقلابی بود که اینها را میکشاند.
پدر و مادرها هم همینجور؛ پدر و مادرها اگر برای خاطر خدا نبود، اگر به امید لطف الهی و فیض الهی نبود، چطور حاضر میشدند اجازه بدهند جوانشان برود میدان جنگ؛ و بعد هم صبر کنند. بنده بارها به خانوادههای شهدا، به پدر و مادرها این را عرض میکنم و میگویم این صبر شما [بود] که موجب شد این حرکت، این شعلهی مقاومت و مبارزهی در راه حق فرو نخوابد و از بین نرود؛ صبر پدر و مادرها بود وَالّا اگر پدر و مادرها، وقتی جوانشان رفت و شهید شد، آه و ناله و گریه و شکایت و دعوا [ میکردند] و اینور و آنور [گله میکردند]، خب خانوادهی بعدی جوانشان را نمیفرستادند. این خانوادههای شهدا بودند، این روحیّهها بود [که انقلاب را حفظ کرد]؛ روحیّهی ایثار، گذشت.
من شاید این خاطره را بارها گفته باشم - البتّه خاطره فراوان است، صدها جا، شاید خیلی بیشتر از این - در یکی از شهرها که زمان ریاست جمهوری رفته بودم. بعد که سخنرانی کردم و برگشتم بیایم، مردم دوروبر ما اجتماع کرده بودند و اظهار محبّت میکردند، من هم میرفتم طرف ماشین که سوار بشوم، شنفتم که یک خانمی از پشت سر در وسط جمعیّت مرتّب صدا میزند و اسم بنده را میآورد. فهمیدم کار مهمّی دارد؛ ایستادم. گفتم بگذارید این خانم بیاید ببینم چهکار دارد که در این جمعیّت اینجور داد میکشد. آمد جلو، گفت که آقا پسر من اسیر شده بود - به نظرم، حالا درست یادم نیست، شاید گفت تنها پسرم؛ احتمال میدهم گفت تنها پسرم - چند روز پیش اطّلاع پیدا کردم که در اسارتگاه شهید شده؛ به امام بگویید که - شاید مثلاً به این تعبیر، حالا جزئیّاتش یادم نمانده، البتّه یادداشت کردهام، بارها هم گفتهام - فدای سرتان؛ و اگر باز هم پسر داشته باشم، باز هم میفرستم. این پیغامی بود که یک مادر [شهید گفت]. ببینید این روحیّه را! من آمدم به امام این را عرض کردم، امام گریهاش گرفت؛ از شنیدن این سخن و این احساس، اشک به چشم امام آمد. این روحیّهها برای چه کسی بود، برای چه بود؟ جز برای خدا یک چنین چیزهایی را انسان نمیتواند مشاهده کند که مادر دو شهید بچّههایش را خودش ببرد داخل قبر بگذارد و گریه نکند! یا بخواهد از دوروبریهایش که گریه نکنند، بگوید من بچّههایم را در راه خدا دادهام، خوشحال هم باشد؛ اینها آن آرمان است.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با تجلیل از روحیهی بالا و فداکاری و صبر خانوادهی شهید محمدزاده بهخصوص همسر شهید، افزودند: شما خانوادههای شهدا مظهر انقلاب اسلامی هستید و ما با دیدن شما عزیزان، روحیهی مضاعف میگیریم.
خیلی خوشآمدید خواهران و برادران عزیز، خانوادههای معظّم شهیدان که بدون مبالغه بقای انقلاب و امنیّت کشور و پیشرفت کشور از هر جهتی مرهون صبر و استقامت خانوادههای معظّم و مرهون خون آن شهیدان عزیز است.
...
خانوادههای شهدا خیلی عزیزند. من همیشه عرض کردهام که در سنگر مقدّم دفاع از ارزشها و دفاع از انقلاب و دفاع از اسلام و دفاع از قرآن، شهیدان ما هستند و بلافاصله پشت سر اینها خانوادههایند؛ پدرها، مادرها، همسرها، فرزندان؛ این را باید قدر دانست. تأثیرات این شهادتها برای اسلام و مسلمین چیز کمی نیست. امروز بعد از گذشت ۳۵ سال از حادثهی هفتم تیر و شهادت آن عزیزان، همچنان این حادثه الهامبخش است.
امروز مسئلهی شهدای دفاع از حریم اهلبیت مطرح است؛ این از آن ماجراهای عجیب تاریخ است. ما در دوران جنگ جوانها را تشویق میکردیم به اینکه بروید به میدان جنگ، اجابت میکردند و میرفتند؛ امام یک سخنرانی میکردند، خیل جوانها راه میافتادند میرفتند [امّا] امروز ما چنین تشویقی نمیکنیم، درعینحال این انگیزه چقدر قوی است، این ایمان چقدر شفّاف است که این جوان از ایران، از افغانستان، از کشورهای دیگر راه میافتد، بلند میشود از همسر جوانش، از کودک خردسالش، از زندگی راحتش میگذرد، میرود در یک کشور غریب، در یک خاک غریب، در راه خدا مجاهدت میکند و به شهادت میرسد. این چیز کوچکی است؟ قدمبهقدم تاریخ انقلاب اسلامی از این شگفتیهای تاریخساز به خود دیده است؛ اینها شگفتی است.
و من عرض کنم این سه جنبه دارد: یک جنبه، جنبهی صبر خودِ این شهید و انگیزه و ایمان این شهید است؛ یک جنبه، جنبهی صبر خانوادهها و تحمّل آنها است؛ [چون] این زن جوان میتوانست کاری کند که شوهرش نرود؛ این پدر و مادر میتوانستند مانع رفتن جوانشان بشوند؛ اینها صبر کردند؛ هم برای رفتن او، هم هنگام برگشتن جنازهی مطهّر او، و [هم] بعد از او. و جنبهی سوّم خودِ حادثه است که تاریخنگار انقلاب اسلامی است؛ انقلاب این است، نظام اسلامی این است. این انگیزهها، این ایمانها، این قدرتهای روحی، این عزم و ارادهها است که جمهوری اسلامی را به وجود آورده؛ میشود دستِکم گرفت جمهوری اسلامی را؟ دشمنها چه خیال میکنند دربارهی نظام جمهوری اسلامی؟ یک پیکرهی عظیمی، همه اقتدار، همه توانمندی؛ جمهوری اسلامی را این چیزها تشکیل داده.
خب بله، فلان گوشه یک ضعف هست، فلان آدم سستهمّت و سستارادهای هم هست که دچار اعتیاد میشود، دچار فساد میشود، دچار انواعواقسام اشکالات میشود؛ این در هر جامعهای هست؛ مهم این است که یک جامعه از آن ارکان نگهدارندهای برخوردار باشد که بتواند آن را پیش ببرد و در مقابل حوادث حفظ کند و مثل صخرهای آن را نگه دارد؛ این ستونهای صخرهوار همین شهدای ما هستند، همین خانوادهها هستند، همین فداکاران هستند، همین ایثارگران هستند؛ اینها هستند. برای همین هم هست که جمهوری اسلامی در چالشهای گوناگون، غالباً بر این چالشها غلبه کرده.
...
شما خانوادهها رنج کشیدید، غصّه خوردید؛ حق هم دارید؛ از دست دادن جوانتان -چه جوان، همسرتان باشد، چه فرزندتان باشد، چه دامادتان باشد، چه برادرتان باشد- خیلی سخت است. برای بازماندگان، خیلی سخت است، خیلی دشوار است امّا بدانید آنها خیلی خوشند؛ آنها در زیر سایهی نعمت الهی دارند زندگی میکنند.
ایشان با تجلیل از صبر و شکرگزاری همسر و خانوادهی شهید همدانی و با اشاره به سهیم بودن خانوادههای شهیدان در اجر و پاداش آنان، خاطرنشان کردند: ادامه یافتن سلسلهی شهادت و رونق و صفای روزافزون این نعمت عظیم در جامعه، مرهون همین صبرها و شکرگزاریهاست و از خداوند میخواهیم که آن شهید عزیز را با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اولیاء خود محشور گرداند و خانوادهی این شهید را نیز مشمول باران الطاف و برکات خود فرماید.
نقش سپاه پاسداران در دریا نقش مهمّی است، نقش فعّالیّتهای جوانان منطقهی جنوب -استان بوشهر یا بقیّهی استانهای ساحلی- نقش برجستهای است. جوانهای جنوب حقیقتاً امتحان خودشان را دادهاند و خوب دادهاند و نشان دادهاند که میتوانند از حیثیّت کشورشان و انقلابشان و نظامشان به معنای واقعی کلمه دفاع کنند. نقش خانوادههای محترم و عزیزی که حضور در آن منطقه را پذیرفتهاند و در آنجا ساکن شدهاند، نقش بسیار مهمّی است؛ اگر خانوادهها با مردان خانواده همراه و همدل نباشند کارها پیش نمیرود. امروز خوشبختانه زنان کشور ما، بانوان کشور ما انگیزههایی دارند بسیار روشن، صمیمی، آگاهانه؛ در همهی دورهی جنگ هم همینجور بود. بنده این توفیق را گاهی دارم که با خانوادههای شهدا بنشینیم، صحبت کنیم؛ غالباً مادرهای شهدا اگر از پدران شهدا، پرانگیزهتر و پرشورتر نباشند، کمتر نیستند و در بسیاری از این موارد انگیزهها و بصیرتهایشان بیشتر هم هست. اینها زنان جامعهی ما هستند؛ این خیلی برای کشور ارزش محسوب میشود.
شماها که جانباز هستید، همین الان در حال مبارزهاید، همین حالا با همین جانبازی خودتان در واقع دارید جهاد میکنید.
...
نکته مربوط به این خانمها است که از شما بهعنوان همسر پذیرایی میکنند و پذیرای رنج شما هستند. بله، همانطور که این آقا در این شعر قشنگشان بیان کردند، این خانمها بهمعنای واقعی کلمه ایثارگرند؛ این ایثار است، ایثار بزرگی است؛ خدمت آنها ارزش خیلی بالایی دارد. رنج مریضداری از رنج مریضی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. اینکه انسان یک جانباز را با مشکلاتش، با محدودیّتهای جسمیاش پذیرایی کند، تروخشک کند، به حرف او گوش بدهد، در مقابل بیحوصلگیهای طبیعیای که جانباز ممکن است داشته باشد، بیحوصله نشود، خیلی اجر بالایی پیش خدای متعال دارد. من به خانمها -همسران شما جانبازان- میتوانم این عرض را بکنم که خدای متعال مژده میدهد به شماها بهخاطر عظمت این کاری که انجام میدهید؛ این واقعاً یک جهاد و یک حماسه است؛
این کتابهایی را که مربوط به زندگی شهدا است، بنده گاهی میخوانم؛ حقیقتاً درسدهنده است؛ بنده درس میگیرم، بنده روحیّه میگیرم از خواندن این کتابها؛ نشان میدهد که اینها چه شخصیّتهایی بودند، چه روحیّاتی داشتند، چه عظمتی داشتند، چه خدمتی کردند با این ایثار خودشان؛ جان خودشان را کف دست گرفتند وارد میدان شدند. شهدای هفتم تیر نمیدانستند که یک چنین حادثهای در انتظار آنها است؟ معلوم بود؛ آن روز هر کسی در این میدان حرکت میکرد، مثل کسی بود که در میدان مین دارد حرکت میکند؛ از همهطرف حوادث گوناگون بود، امّا درعینحال شجاعانه وارد این میدان شدند و حرکت کردند. برکات شهدا خیلی زیاد است؛ یعنی واقعاً با این تعبیرات نمیشود حقّ شهیدان را ادا کرد؛ واقعاً نمیشود کاری را که آنها کردند، خدمتی را که آنها کردند ادا کرد.
خانوادهی شهدا هم همینجورند. در این جلسهی امروز ما خانوادههایی تشریف دارند که سه شهید دادهاند، سه شهید یا بیشتر؛ تحمّل از دست دادن پارههای جگر انسان و عزیزان انسان، این به زبان آسان است. خانوادههایی هستند که فقط دو پسر داشتند و همین دو پسر را در راه خدا در میدان دفاع مقدّس تقدیم کردند؛ بانوانی در اینجا تشریف دارند که هم همسر خودشان و هم فرزند خودشان را در راه خدا دادند. اینها به زبان آسان است! ما در تاریخ صدر اسلام میخواندیم که در جنگ اُحد، بانویی سه پیکر شهید را سوار راحلهای کرده بود و از میدان اُحد میآورد مدینه؛ تعجّب میکردیم که چطور چنین چیزی [ممکن است]! واقعاً به نظر انسان مثل افسانه میآمد؛ حالا در مقابل چشممان این واقعیّتهای افسانهگون و افسانهمانند را داریم میبینیم. با روحیّههای بالا، با روحیّههای خوب، روحیّههایی که میتواند افراد کمروحیّه را هم مبتهج کند، روحیّه بدهد، عزم آنها را تثبیت کند و تقویت بکند. و امروز کشور ما به این عزم راسخ احتیاج دارد.
کشور ما و ملّت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد.
و احتیاج دارد به اینکه خود را آماده کند برای مواجهه. این مواجهه همیشه مواجههی سخت نیست، مواجههی در میدان جنگ نظامی نیست؛ دشوارتر از آن، مواجههی در میدان جنگ نرم است، در میدان فرهنگ است، در میدان سیاست است، در میدان زندگی اجتماعی است. ملّت عزیز ایران، امروز به پیام شهیدان نیازمند است؛ احتیاج به این پیام دارد. ملّت ما احتیاج دارد به این پیام امیدبخش، این پیام افشاگر، این پیام سرشار از ابتهاج معنوی و روحیّهی معنوی که شهدا به ما میدهند. و ملّت، مدیون شهدا است و مدیون شما خانوادههای شهدا است؛ همه مدیونیم. آن کسانی که این را کتمان کنند، آن کسانی که حاضر نیستند نام شهیدان به عظمت برده بشود و هرجا نام شهیدی برده بشود یا نام شهدا برده بشود و تجلیلی از شهدا بشود کأنّه به آنها دارند زخم میزنند، اینها بیگانگان از مصالح این ملّتند؛ اینها اجنبیاند؛ حالا شناسنامه[شان] ایرانی است امّا در واقع اجنبیاند؛ اینها با ملّت ایران یکرو و یکدل نیستند.
دفاع هشت سالهی ملت ایران مجموعهی در هم تنیدهئی از عظمتها و جلوههای جلال و جمالی است که یک ملت میتواند در نمایشگاه زندگی تاریخی خود به نمایش بگذارد. ولی شهید و شهادت، آن نگین درخشان و خیرهکنندهئی است که در این مجموعهی شگفت آور، برجستهتر و گرانبهاتر از هر پدیدهی دیگر به چشم میآید. این برجستگی، محصول فداکاری مخلصانهی انسانی است که خود و همهی شئون حیات مادی را در برابر رضای الهی نادیده انگاشته و همه چیز را نثار این راه پر افتخار کرده است.
خانوادههای شهیدان؛ پدران، مادران، همسران، فرزندان و دیگر دلبستگان شهید نیز هر یک سهمی از این افتخار و عزت معنوی را بدست آوردهاند.
سلام خدا و فرشتگان و بندگان صالح بر این برجستگان جوامع بشری باد.
من تعجّب میکنم چطور ممکن است کسى تصوّر کند که فیلم «شیار ۱۴۳» ضدّ ارزش یا ضدّ دفاع مقدّس است؛ من نمیفهمم از کجاى فیلم، این در مىآید. بله، آن مادر به این در و آن در میزند براى اینکه یک نشان یا اثرى از پسرش پیدا کند؛ این روشن است، این چیز کاملاً طبیعىاى است؛ اتفاقاً اهمیت ماجراى دفاع مقدّس در همین است؛ مادر، با این هویّت، با این تشخّص، با این احساس غیر قابل توصیف - که واقعاً احساس مادر نسبت به فرزند اصلاً قابل توصیف نیست و ماها که نمیتوانیم مادر باشیم، اصلاً درک نمیکنیم عظمت این احساس را - با یک چنین احساسى این مادر، هم تحمّل میکند هجرت فرزند خودش را بهسوى جبهههاى جنگ، هم تحمّل میکند شهادت او را، هم افتخار میکند. ما در طول این هشت سال دفاع مقدّس و بعد از آن، از مادران، گِله نشنفتیم بلکه بهعکس، مادرها را حماسىتر از بسیارى از پدرها یافتیم. من این توفیق را داشتهام که با بعضى از خانوادههاى شهدا روى فرششان، زیر سقفشان، بنشینم و صمیمانه با آنهاحرف بزنم؛ تا الان ندیدهام - هیچ یادم نمىآید، حتّى یک مورد هم در بین شاید هزاران مورد - که مادرى از شهادت فرزندش گِله کرده باشد؛ نه، بهعکس، مادرها افتخار میکنند، اظهار سربلندى میکنند، اظهار سرافرازى میکنند؛ این خیلى مهم است. این مادر با این احساسات مادرانه که براى فرزندش یک چنین فداکارىاى دارد و حاضر نمیشود که آن بچّه مثلاً در محلّ کارش گرسنه بماند یا مانند اینها، در عین حال شهادت او را تحمّل میکند، هجرت او راتحمّل میکند، فراق او را تحمّل میکند و هیچ گِلهاى نمیکند، هیچ شکایتى نمیکند؛ اینها خیلى به نظر من نکات مهمّى است.
ما احتیاج نداریم به اسطورهسازى. دیگران مجبورند اسطورهسازى کنند؛ یا یک مورد خاصّى را پیداکنند، صدسال، دویستسال، پانصدسال دربارهى آن حرف بزنند! مثلاً یک زنى - فرض کنید - یکجایى در دنیا یک فداکارىاى کرده، اسمش را بهعنوان یک نامِ آشناى براى همهى بشریّت تبدیل کنند. ما صدها و هزارها از این قبیل زن، از این قبیل مرد، از این قبیل جوان، از این قبیل قهرمان، در داخل کشورمان داشتیم و همین دفاع مقدّس یک عرصهاى بود که اینها بُروز کرد، ظهور کرد. نگذاریم این تاریخ از بین برود.
سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دلهای صبور و پرظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگر گوشهگان دلبندشان به نشانهئی از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند؛ و با این همه، با شکیبائی و صبوری خود نقشی بی نظیر و استثنائی از خود بر جای نهادند. پاداش این صبر بزرگ، روشنی چشم آنان به مژدهی رحمت الهی خواهد بود انشاءالله.
امروز وقتی ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهای متعدّدی - کتابهای علمی، کتابهای پژوهشی، کتابهای تاریخی، کتابهای ادبی، کتابهای سیاسی، کتابهای هنری - گذاشته شده؛ جزو برترین نوشتهها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامی - چه مقالات و چه کتابها - نوشتههای بانوان ما است، که این واقعاً مایهی افتخار است. در تاریخ ما بیسابقه است؛ ما دورههای گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضای فرهنگی کشور؛ ما هرگز اینهمه انسان برجستهی در زمینههای مختلف - چه در مسائل حوزوی، چه در مسائل دانشگاهی - نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجستهی هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانی، در عرصهی مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنبالههای آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهی کسانی که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهی محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانی را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوی فداکاری که یک عمر زندگی خودش را میگذارد برای مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگی یک معلول و جانباز، برای خاطر خدا؛ این چیز کوچکی نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادری که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهای زنانهی جامعهی ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهی زن در کشور [است].
بزرگداشت شهیدان و تکریم نام آن بزرگمردان، بیش از خود آنان، ملتی را که این گوهرهای ناب را در درون خود پرورانده است، سرافراز می سازد. ما با این تکریم، منتّی بر آنان نداریم؛ آنانند که با درخشش خود، ما را سرافراز و درخشان کردند و بر ما منت نهادند. ملت ایران با فداکاری شهیدانش و با صبر و پایداری آزادگان و جانبازانش، و با گذشت و بزرگواری خاندانهای آنان، توانست خود را به قله های عزت برساند و راه روشن خود به سوی آینده را بگشاید.
سلام خداوند و فرشتگان و پاکان عالم بر شهیدان و جانبازان و آزادگان و خانواده های صبور و فداکار آنان.
زنان فعّالِ در جبههی انقلاب، یک روزی نقشآفرینی برجستهای کردند - هم اندکی پیش از پیروزی انقلاب، هم در اوائل انقلاب، هم در دوران جنگ تحمیلی - و از خودشان حضور نمایانی نشان دادند؛ نگذارید حضور نمایان زنان فعّال در جبههی انقلاب کمرنگ بشود. دیگران در مواجههی با انقلاب و معارضهی با انقلاب سعی میکنند از عنصر زن و زنانِ کارآمد استفاده کنند؛ جبههی انقلاب، زنان کارآمد و فعّال و زبانآور و نویسنده و عالِم و دانشمند بمراتب بیشتر دارد؛ خانمهایی که اهل اِقدامند، اهل فکرند، اهل نگارش و نویسندگیاند، اهل سخن گفتنند، اهل فکر دادنند، صحنهی انقلاب و دفاع از انقلاب را خالی نگذارند؛
امروز در اینجا برای تعظیم به ارتش هزاران نفرهی زنان شهیدی گرد آمدهاید که در تغییر مسیر تاریخ اسلام و کشور، نقشی شایسته ایفاء کردند و سربلند به محضر خدای متعال رفتند؛ لشکری از فرشتگان که از جان مقدس خویش در راه اسلام مایه گذاردند، تماشاچی نبودند و قدم در میدان عمل نهادند و در نقش معماران ایران جدید ظاهر شدند. اینان زنان بزرگی بودند که تعریف جدیدی از «زن» به شرق و غرب ارائه کردند.
زن در تعریف غالباً شرقی، همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی، و در تعریف غالباً غربی، به مثابه موجودی که جنسیت او بر انسانیتش میچربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایهداری جدید است، معرفی میشد. شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است. زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که میتوان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و درعین حال، در متن و مرکز بود. میتوان سنگر خانواده را پاکیزه نگاهداشت و در عرصهی سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازیهای جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد. زنانی که اوج احساس و لطف و رحمت زنانه را با روح جهاد و شهادت و مقاومت درآمیختند و مردانهترین میدانها را با شجاعت و اخلاص و فداکاری خود فتح کردند.
در انقلاب اسلامی و در دفاع مقدس، زنانی ظهور کردند که میتوانند تعریف زن و حضور او در ساحت رشد و تهذیب خویش، و در ساحت حفظ خانهی سالم و خانوادهی متعادل، و در ساحت ولایت اجتماعی و جهاد امر به معروف و نهی از منکر، و جهاد اجتماعی را جهانی کنند و بنبستهای بزرگ را در هم بشکنند.
اقتدار و جذبهی تازهای به برکت خون این زنان مجاهد در عصر جدید ظهور کرده است که زنان را ابتداء در جهان اسلام تحت تأثیر قرار داد و دیر یا زود در سرنوشت و جایگاه زنان جهان دست خواهد برد.
تا آفتاب درخشان خدیجهی کبری علیهاالسلام و فاطمهی زهرا علیهاالسلام و زینب کبری علیهاالسلام میدرخشد، طرحهای کهنه و نو «ضدّ زن» به نتیجه نخواهد رسید و هزاران زن کربلایی ما نهتنها خطوط سیاه ستمهای ظاهری را در هم شکستهاند، بلکه ستمهای مدرن به زن را نیز رسوا و بیآبرو کرده و نشان دادهاند که حق کرامت الهی زن، بالاترین حقوق زن است که در جهان به اصطلاح مدرن، هرگز شناخته نشده و امروز وقت شناختهشدن آن است. به خانوادهی این شهیدان والامقام تبریک میگویم و امیدوارم که به برکت خون این زنان شریف و مجاهد، رسانهها و هنرمندان و فرزانگان و سینماگرانی بتوانند جهاد بزرگ زن ایرانی مسلمان را به دنیا که سخت محتاج شناختن آن است، بنمایانند.
زن مجاهد مسلمان ایرانی، معلّم ثانی برای زنان جهان خواهد بود؛ پس از معلم اول که زنان مجاهد صدر اسلام بودند.
سلام خدا بر بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمهی زهرا و بر همهی زنان بزرگ صدر اسلام و بر بانوان فداکار و از جان گذشتهی ایران اسلامی.
باید به مجموعهی خانوادههای ایثارگر این استان، خانوادههای شهیدان، عزیزان جانباز که با تحمل مشکلات جانبازی در طول سالهای متمادی، عزم خود را، ایستادگی خود را، ایمان راسخ خود را از دست ندادند و ایستادند و همچنان ایستادهاند، ادای احترام کرد. بنده لازم میدانم علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص به پدران و مادران و همسران و فرزندان شهدای عزیز، به خانوادههای عزیزان جانباز و همسران آنها که متحمل زحمات آنها هستند، عرض ارادت کنم. این تلاشها، تلاشهائی است که در دیوان ارزشهای الهی، در شمار برترین ارزشها قرار دارد. اینها یک اجتماع را، یک جامعه را، یک ملت را در طراز بالا زنده نگه میدارد و او را آمادهی خودسازی میکند.
شما جوانانتان را بزرگ کردید، زحمت کشیدید، تربیت کردید، مثل دستهی گل به جامعه تحویل دادید؛ آنها رفتند در راه خدا شهید شدند. همهی ملت ایران باید سپاسگزار شما باشد. همه باید یاد شهیدان را گرامی بدارند. فرزندان شهدا باید به پدران خود افتخار کنند. فرزندان شهدا باید راه و میراث پدران خود را به نسلهای بعدی بسپرند. ملت ایران به شهیدان خود افتخار میکند. ما به ارادت و اخلاص به خانوادههای شهیدان افتخار میکنیم و معتقدیم شهدا در خط مقدم حرکت کردند؛ پشت سر آنها بلافاصله پدران و مادران و همسرانند؛ ایستادگی کردند، ایثار کردند. امروز به برکت این ایثار، حرکت عظیم انقلابی ملت ما برقرار است و انشاءالله روزبهروز مستحکمتر و باثباتتر خواهد بود.
شهیدان خود، تجسّم شگفتیها و زیباییهای دوران جهاد فیسبیلاللهاند. راز بزرگ پیروزی در همهی میدانها، از خودگذشتگی است و انسانهای ازخودگذشته و فداکارند که ملتهای خود را به اوج شکوه و عظمت میرسانند. رهاشدن از تعلقات حقیر مادّی است که چنین انسانهایی را به آنچنان توانایی شگفتانگیز میرساند و قدرت فرامادّی به آنان میبخشد. شهیدان عزیز ما و خانوادههای صبور و بزرگواران آنان که برای خدا از نفیسترین داشتههای عالم مادّی چشم پوشیدند، در صفوف مقدّم چنین انسانهایی قرار دارند.
خانوادههای عزیزِ رزمندگان ما، چه رزمندگان ارتش، چه سپاه، چه بسیج، چه نیروی انتظامی، چه کارکنان وزارت دفاع - همینهائی که فرماندهی محترم اسم آوردند - و همسران آنها بدانند که به کی دارند کمک میکنند، شریک زندگیشان کیه. شریک زندگی شما جزو کسانی است که در این بنای رفیع و باشکوه، نقشهای حساس دارد؛ نیروهای مسلح اینجورند دیگر. به تعبیر امیرالمؤمنین: «حصون الرعیّة»؛ حصارهای رعیتند، حصارهای ملتند، حصارهای معنوی کشورند. وجود نیروهای مسلح مستقل، آگاه، مبتکر، شجاع، فداکار، بدون اینکه گلولهای هم شلیک بکنند، برای یک کشور امنیتآور است؛ دشمنان را سر جای خودشان مینشاند. یک چنین اهمیتی دارند نیروهای مسلح. شما همسرانِ اینها هستید. بله، فرماندهی محترم از قول من نقل کردند - من هم تا حالا شاید ده بار یا بیشتر گفتهام - که شما مردها هر فضیلتی را که میتوانید در میدان مجاهدات عمومی و بزرگ به دست بیاورید، نصفش مال این خانمی است که با شما شریک زندگی است، با شما دارد زندگی میکند. اگر همسر یک کسی که وارد میدان است - وارد میدان مجاهدت و کار و تلاش - با او همراه نباشد - یا نق بزند یا مزاحمت کند یا زندگی با او را سخت بداند، همراهی نکند با او - او نمیتواند کار بکند. اگر خوب میتوانید کار کنید، ناشی از برکاتِ وجود این همسر خوب و مهربان است. این را خودِ همسران، اول تشخیص بدهند. خود شما قدر بدانید همسرىِ مردی را که زحمت میکشد و نصف اجرش مال شماست. مردی را که در بنای رفیع نظام جمهوری اسلامی و نظام اسلامىِ نوین - که انشاءاللّه زمینهساز تمدن نوین اسلامی است - نقش دارد، شما قدر بدانید. این مردی که همسر شماست، با این هویت پیش شما شناخته بشود. فرزندان هم همین جور. بچهها و فرزندان کارکنان نیروهای مسلح باید افتخار کنند، ببالند به پدرانشان.
همین جا من لازم میدانم احترام کنم و سلام عرض کنم به خانوادههای معزز شهیدان و صلوات بفرستم بر روح مطهر آنها؛ شهیدی که همهی هستىِ خود را، وجود خود را، یعنی سرمایهی اصلیاش را آورده در راه خدا، در معرض هزینه شدن در راه خدا قرار داده، خدای متعال هم از او قبول کرده. خیلیها البته رفتند که هزینه بشوند، قبول نشد، دیگر حالا به دلائل مختلف؛ بعضی را خدای متعال لایق ندانست، بعضی را هم خدای متعال نگه داشت برای مسئولیتها و کارهای لازم دیگر. حالا آنهائی که لایق بودند و رفتند، اینها خیلی ارزششان بالاست، خیلی. شهدا حقیقتاً انوار تابناکی هستند که جامعه را، آینده را، تاریخ را روشن میکنند. خانوادههای آنها هم صبر کردند؛ صبر بر مجاهدت آنها، صبر بر رفتن آنها به سوی میدانهای خطر. به زبان آسان میآید: خانمی که میبیند شوهرش دارد میرود طرف میدانی که این میدان، خطری است و او تحمل میکند، کار او پرارزش است، کار این خانم هم پرارزش؛ بعد هم که او به شهادت میرسد، این شهادت را هم تحمل میکند، صبر میکند. و من عرض بکنم اگر تحمل خانوادههای شهدا نبود، جریان شهادت با این شکفتگی و نشاط در جامعهی ما مواجه نمیشد و تلقی نمیشد. این خانوادههای شهدا هستند که این منت بزرگ را بر سر جامعهی ما دارند که شهادت اینقدر شیرین است در چشمها. به هر حال، احترام و سلام و تکریم ما نثار آنها باد. هم فرزندان آنها، هم فرزندان شما کارکنان، افتخار باید بکنند، باید ببالند به اینکه پدرانشان در این راه حرکت میکنند.
اجر آزادگان یک طرف، اجر خانوادهها - همسران، فرزندان، پدرها، مادرها، نزدیکان - یک طرف. ما گاهی که توفیق پیدا میکردیم در خانهی شهیدی با پدر و مادر یا کسان اسیری ملاقات کنیم، انسان میفهمید که این خانوادهی اسیر چه حالی دارند، چه احساسی دارند؛ احساس آنها سختتر و تلختر از احساس خانوادهی شهید بود. برادر یک اسیر مفقودالاثری به من گفت: شما دیدید که خانوادههائی که یک جوانی در جبهه دارند، شب عملیات چه حالی دارند؟ راست میگفت دیگر؛ شب عملیات که میشد و همه میفهمیدند امشب عملیات است، آن خانوادههائی که یک جوانی در جبهه داشتند، دلشان متلاطم بود. این برادرِ آن مفقودالاثر به من گفت که برای ما هر شب، شب عملیات است؛ هر شب دلمان متلاطم است که او در چه حالی است، در چه وضعی است و امروز چه خواهد شد. این سختیهائی است که خانوادهها تحمل کردند؛ لذا اجر آنها هم خیلی والا و بلند است.
من به شما عرض کنم، اگر زنان در حرکت اجتماعی یک ملتی حضور نداشته باشند، آن حرکت به جائی نخواهد رسید، موفق نخواهد شد. اگر زنان در یک حرکت حضور پیدا بکنند، یک حضور جدی و آگاهانه و از روی بصیرت، آن حرکت به طور مضاعف پیشرفت خواهد کرد. در این حرکت عظیمِ بیداری اسلامی، نقش زنان، یک نقش بی بدیل است و باید ادامه پیدا کند. زنان هستند که همسران خود را و فرزندان خود را برای حضور در خطرناکترین میدانها و جبههها آماده میکنند و تشجیع میکنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ایران و همچنین بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، برجستگی نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده کردیم و دیدیم. اگر در جنگی که هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در میدان جنگ، در عرصهی عظیم ملی حضور نمیداشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمیشدیم. زنها، ما را پیروز کردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اینها با صبر خود یک فضایی را در یک منطقهی محدودی به وجود آوردند، که آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشویق میکرد؛ و این در سراسر کشور گسترده شد و گسترده بود. نتیجه این شد که فضای کشور ما یکسره فضای مجاهدت شد، فضای فداکاری و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پیروز شدیم
خوشبختانه زنان جامعهی ما حقاً و انصافاً نه فقط در انقلاب ما، بلکه از گذشته هم همین جور بوده است؛ زنان متدین ما در میدانهای گوناگون و در همهی قضایا جزو پیشروان بودند. قبل از شروع مبارزات تند مشروطیت، زنها در میدان بودند. در یک برههای، مبارزات مشروطیت آرام بود؛ بعد شدت پیدا کرد، که همه وارد شدند. آن وقتی که هنوز همه وارد نشده بودند و در واقع فقط یک عدهای از علما و خواص دنبال این قضایا بودند، زنها بلند شدند، یک اجتماعی تشکیل دادند، آمدند اینجا سر راه حاکم و زمامدار وقت را گرفتند، او از دست اینها فرار کرد، رفت در کاخش مخفی شد! رفتند آن طرف، فراشباشیهای دستگاه حکومت، اینها را کتک زدند. آن زمان با چادر و چاقچور وارد میدان شده بودند. اکثر قریب به همهی شماها چاقچور را ندیدهاید. چادر و چاقچور و روبند، نوع بستهی حجاب اسلامی - ایرانی بود. با آن حالت، اینها وارد این میدان شدند. حالا یک عدهای خیال میکنند زن تا وقتی که بیحجاب نباشد، بیاخلاق نباشد، نمیتواند در میدانهای گوناگونِ اجتماعی و سیاسی وارد شود. در همین انقلاب خود ما، در بعضی از نقاط کشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند، در خیابانها حرکت راه انداختند و مقابله کردند؛ که ما اطلاع قطعی داریم. در دوران انقلاب همین جور، در مبارزات گوناگون بعد از پیروزی انقلاب همین جور، در جنگ تحمیلی همین جور.
بارها من این را گفتهام؛ در زیارت خانوادههای شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاعتر و مقاومتر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را میشود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دستهی گل، بعد راضی بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد برای اینکه جمهوری اسلامی دشمنشاد نشود، بر جنازهی او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانوادههای شهدا گفتم گریه کنید؛ چرا گریه نمیکنید؟ گریه ایرادی ندارد. گریه نمیکردند، میگفتند میترسیم جمهوری اسلامی دشمنشاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار». زنهای ما اینهایند؛ امتحان خوبی دادند.
اولین امام جمعهی شهید و شهید محراب از تبریز بود؛ از پنج شهید محراب، دو نفرشان مال تبریزند. در بین لشکرها، در بین سردارها، لشکر عاشورا و رزمندگان آذربایجانی و تبریزی و سرداران آنها جزو برجستگانند. یک لشکر مجموعهای از جوانهاست، همهی مردم تو لشکر نیستند؛ اما اگر همهی مردم در راه نباشند، همهی مردم دلشان در این جهت نباشد، یک لشکر دلاورِ قهرمانی مثل آن لشکر به وجود نمیآید. جنازهی شهدا را هی بیاورند، تشییع کنند، هی مردم مشتاقتر بشوند؛ پدر مادرها جوانهاشان را بیشتر بفرستند جبهه؛ اینها همه معنا دارد. اینها همان راز موفقیت ملت ایران است.
شهید شدن، از نظر ما که اهل دنیا هستیم و داریم زندگی میکنیم و بخصوص شما که پدرید، مادرید، همسرید و خب، محبتتان نسبت به او یک محبت فوقالعاده است، تلخ است؛ چون از دست دادن است، فقدان است. در عرصهی ظاهر زندگی، این فقدان است؛ لذا تلخ است. پوستهی شهادت این است؛ فقدان و از دست دادن و ندیدن او و دیدن جای خالی او. لیکن لُبّ شهادت، خیلی برتر از اینهاست. لُبّ شهادت این است که یک انسانی، یک بشری، ناگهان از درجات عالیهی الهی سر در آورد؛ مقامش از فرشتگان بالاتر برود؛ در آن زندگی اصلی که همهی ما بعد از چهل سال، پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، خواه ناخواه وارد آن میشویم و زندگىِ ابدی است، جایگاهش عالی شود، رتبهی عالی داشته باشد، مورد توجه باشد، فیض او در روز قیامت به دیگران برسد؛ «یسعی نورهم بین ایدیهم و بأیمانهم» . از جملهی خصوصیات روز قیامت، ظلمانی بودن فضاست؛ چون خورشیدی وجود ندارد، وسیلهی نوری وجود ندارد؛ همهی آحاد بشر در یک حالت ظلماتند. وقتی که این بندگان خوب - که از جملهی بهترینهاشان، همین جوان شماست - حرکت میکنند، نور اینها در جلویشان و در کنارشان تلألؤ پیدا میکند. دیگرانی هستند که در روز قیامت با حسرت به اینها نگاه میکنند و میگویند که از نورتان به ما بدهید - کسانی که شایستهی آن نور نیستند - اینها در جواب میگویند: «ارجعوا ورائکم فالتمسوا نورا»؛ بروید پشت سرتان را نگاه کنید - یعنی آن زندگی دنیائیتان را - اگر بناست نوری داشته باشید، از آنجا آن نور را کسب کنید؛ اینجا به کسی نور نمیدهند. این نوری است که آنجا دادند، اینجا بروز و ظهور پیدا کرده. این بُعد دومِ شخصیت جوان شما و همهی شهدا است.
نگاه کلان به جنگ، یک نگاه کاملاً محنتبار بود. خب، آن گردانی که جلو با شوق و ذوق دارد میجنگد، او که نمیداند توی قرارگاه اصلی نسبت به مجموعهی جبهه چه حالتی وجود دارد، چه ضعفهائی هست، چه نگرانیها و دغدغههای جدیای هست؛ و پشت سر قرارگاه اصلی، در سطح کلان، در کشور، چه کمبودهائی، چه دلهرههائی وجود دارد. دوران سختی بود. در این دوران سخت، نقش زنان، یک نقش فوقالعاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در میدان جنگ، در کارهای پشتیبانی و بعضاً بندرت در کارهای عملیاتی و نظامی - که من بخش کارهای پشتیبانیاش را خودم از نزدیک در اهواز دیدم - یک نقش فوقالعاده بود. زنها حتّی در بخشهای نظامی هم فعال بودند؛ همین نوشتهی خانم حسینی - دا - این را نشان میدهد. اینها یک مجموعهی کاری است که واقعاً با هیچ معیاری، با هیچ ترازوئی قابل اندازهگیری نیست. مادر، مادر شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید؛ شوخی نیست؛ اینها به زبان آسان میآید. بچهی انسان سرما میخورد، دو تا سرفه میکند، چقدر نگران میشویم؟ یک بچهی انسان برود کشته بشود، دومی برود کشته بشود، سومی برود کشته بشود؛ شوخی است؟ و این مادر با همان احساسات مادرانهی سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشی ایفاء کند که صد تا مادر دیگر تشویق بشوند بچههاشان را بفرستند میدان جنگ. اگر این مادرها آن وقتی که جنازهی بچههاشان میآمد یا حتّی نمیآمد، آه و ناله میکردند، گله میکردند، یقه چاک میزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ میکردند، مطمئناً جنگ در همان سالهای اول و در همان مراحل اول زمینگیر میشد. نقش مادران شهدا این است.
همسران صبور شهدا، زنهای جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگی شیرین خانوادگىِ مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضی بشوند این شوهر جوان بلند شود برود جائی که ممکن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل کنند؛ بعد هم افتخار کنند، سرشان را بالا بگیرند. اینها آن نقشهای بیبدیل است. بعد آنچه که تا امروز ادامه دارد، همسری با جانبازان است. خانمهائی رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد ناقصِ معیوبِ احیاناً بداخلاقِ به خاطر وضع جسمی یا اختلالات ناشی از موجگرفتگی و غیره را انسان به عنوان یک متعهد و یک مسئول، داوطلبانه و بدون هیچ اجباری برود پذیرائیاش را به عهده بگیرد، خیلی فداکاری کرده است. یک وقت شما میگوئید من میآیم روزی دو ساعت از شما پذیرائی میکنم. خب، هر روزی که شما میروید، او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توی خانهی او میگذارید؛ شدید بدهکار! یعنی طبیعت کار این است که باید شما این کار را بکنید. اینها این فداکاری را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد.
و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسی که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او فهمید، در حالی که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم
ایشان در جمع خانواده این شهید گرانقدر، با اشاره به همت والا و تلاشهای خالصانه حاج حسن مقدم خاطر نشان کردند: خانواده های این عناصر فعال، در اجر و ثواب آنها سهیماند.
حضرت آیتالله خامنهای صبر خانوادههای شهدا را ذخیرهای ارزشمند برای آخرت دانستند و تأکید کردند: کشور و انقلاب همچنان در مسیر خواست و اراده شهدا به پیشرفت و حرکت پویای خود ادامه خواهد داد.
خدای متعال را بسیار سپاسگزارم که عمری داد و توانستیم بار دیگر این شهر مقاوم و مردم غیور و عزیز آن را از نزدیک زیارت کنیم. حقاً در دوران دفاع مقدس، این شهر امتحان خوبی پس داد. جوانان عزیزی که امروز در مجموعهی مردم گیلانغرب و مجموعهی شهرستان زندگی میکنند، باید به خود ببالند که پدران آنها، مادران آنها، گذشتگان آنها یک چنین عظمت و شکوهی را در یک دورانِ بسیار سخت از خود نشان دادند. من آن روزها چند بار به گیلانغرب آمدم؛ هم در خود شهر، هم در ارتفاعات نزدیک به این شهر - منطقهی کوههای برآفتاب و مناطق استقرار نیروهای خودمان - و غربت نیروهای مدافع را در این منطقه به چشم دیدم؛ لیکن با همهی این غربت، نشانههای شجاعت و دلاوری این مردم هم آشکار بود. شهری که نه فقط به وسیلهی بمباران، بلکه به وسیلهی تهاجم زمینی هم تهدید میشد، توانست بایستد، مقاومت کند و مردم، شهر را تخلیه نکنند. این یادبود بسیار عظیمی است از آن دوران سخت، و واقعاً جای افتخار دارد.
یکی از چیزهائی که در حفظ همین مرز هویت ملی تأثیر زیاد دارد، عبارت است از حفظ خاطرات آن دوران دفاع مقدس و دوران باشکوه. این که در شهر شما یک بانوی مسلمان و شجاع در مقام دفاع میتواند سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی مهاجم را به خاک و خون بکشد، این را نگه دارید و برای خودتان حفظ کنید. این که این شهر توانسته است در سختترین شرائط در مقابل تهاجم دشمن بایستد، این را برای خودتان نگه دارید و حفظ کنید. البته برای گیلانغرب حفظ خاطرات دوران دفاع مقدس لازم است؛ عیناً حفظ این خاطرات، برای مردم قصر شیرین، برای مردم اسلامآباد غرب لازم است. در آن مناطق هم مردان و زنان مدافع و مبارزی حضور داشتند، تلاش کردند و با همهی وجود در مقابل دشمن ایستادند. این حفظ هویت اسلامی ملت ایران آنقدر اهمیت دارد که برای آن، مردان بزرگ، دانشمندان بزرگ، مجاهدان بزرگ، شخصیتهای برجسته باید احساس مسئولیت کنند.
نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی، با این آرمانها، با این هدفها، با این داعیهی بزرگی که دارد - دشمن ظلم است، دشمن استکبار است، دشمن زیادهخواهىِ متکبرانهی قدرتهای بینالمللی است - با چالشهائی مواجه میشود؛ به رنگهای مختلف، به شکلهای گوناگون؛ لذا باید آماده باشد. این آمادگی، بیش از همه چیز متکی به ایمانهای مردم است. آن حصار پشتیبان، آن پاسدار اعظم در دفاع از هویت یک ملت و عزت یک ملت و نجات یک ملت از کید دشمنان، آگاهی مردم است؛ این را ما در جنگ تجربه کردیم. امروز هم در هر بخشی، در هر مجموعهای از کار که مسئولان آگاهانه متوجه باشند و به مردم نقش بدهند، همین اتفاق خواهد افتاد.
جمهورىِ اسلامی است، مردمسالاری است؛ مردمسالاری اسلامی. مردمسالاری باید معنائی داشته باشد؛ معنای واقعی دارد، تعارف نیست. شهدا، جانبازان، آزادگان و خانوادههای آنها در این راه، بهترین آزمایش را دادند. این صبر عظیمی کهخانوادههای شهیدان نشان دادند، خیلی ارزش دارد. اگر خانوادهها بیصبری نشان میدادند، بیمعرفتی نشان میدادند، بیبصیرتی نشان میدادند، فضای مجاهدت سرد میشد؛ دلها مشتاق فداکاری و ایثارگری باقی نمیماند. خانوادهها صبر نشان دادند. سالهای متمادی از آن دوران دفاع مقدس گذشته است، اما باب شهادت بسته نشده؛ باز هم مشاهده میکنیم خانوادههائی داغدار عزیزانی میشوند که به مناسبتهای گوناگون وادی شهادت بر روی آنها در باز میکند، آنها پر میگشایند و میروند. اگر این بصیرت و این صبر در ملتی باشد، بدون تردید این ملت قلهها را درخواهد نوردید.
دوران دفاع مقدس، آزمایش بزرگی برای این استان بود. جنگِ هشت ساله از این استان شروع شد و در این استان ختم شد. اولین حملات هوائی رژیم بعثی عراق به این استان و به شهرهای این استان - به همین اسلامآباد و گیلانغرب و بقیهی مناطق مرزی - و اولین تجاوز مرزی به قصر شیرین در این استان بود. هشت سال بعد هم باز جنگ در اینجا خاتمه پیدا کرد. آخرین حرکت دفاعی کشور ما و مردم عزیز ما در قضیهی مرصاد، باز در این استان بود.
...
نقش زنان در این استان، یکی از نقشهای برجسته است. ما در تمام استانهای کشور - بجز یک استان دیگر غیر از استان کرمانشاه - این همه زن شهیده و زن جانباز که در قضایای دفاع مقدس به شهادت رسیدند یا جانباز شدند، نداریم. در اینجا زنانی که در جبهه شهید شدند و همچنین کسانی که در بمبارانهای دشمن به شهادت رسیدند، فقط یک نمونهی دیگر در سرتاسر کشور دارد.
زبان ما قاصر است که بخواهیم از شماها که هستیتان را، وجودتان را، سلامتیتان را، آسایش یک عمر را در پای انقلاب و اسلام نثار کردید، تشکر کنیم. واقعاً زحمتِ بیهوده است که امثال من بخواهیم از شماها سپاسگزاری کنیم. شماها با خدا معامله کردید، و واقعاً باید خطاب به شماها گفت: «فاستبشروا ببیعکم الّذی بایعتم به»؛ (۱) بشارت باد به شما، با این معاملهای که با خدا کردید.
همین اندازه ابراز احترام و تکریم را لازم است من به این خانمها عرض بکنم؛ پرستاران و همسران و کسانی که به تعبیر این برادر عزیزمان، پروانهوار گرد جانباز قطع نخاعی، جانباز گردنی میچرخند، برای اینکه آسایش او را فراهم کنند، ادامهی زندگی راحت او را ممکن کنند. من واقعاً از همهی این همسران محترم، صمیمانه و از ته دل تشکر میکنم. این خانمها بدانند که اجر آنها در خدمت صادقانه و با روی خوش به این جانباز، یکی از بزرگترین ایثارهاست، یکی از برجستهترین جهادهاست؛ پیش خدای متعال اجرهای بزرگ دارد.
ما همه احتیاج داریم. لحظهای فرا خواهد رسید که انسان احساس میکند دستش خالی است. روزی فرا خواهد رسید که انسان احساس میکند در مقابل خدای متعال، در مقابل محاسبهی الهی، مؤاخذهی الهی، ملاقات الهی، کفهی اعمال او سبک است، خالی است. این خدماتی که شماها میکنید، آنجا به درد میخورد. لحظه لحظهی صبری که در طول این سی سال، بیست و پنج سال، از اول جانبازی تا حالا کردید و سالهای بعد هم خواهید کرد - که انشاءالله خدا به جانبازان شفا عنایت کند - و هرچه که این حالات وجودداشته باشد، باز صبر خواهید کرد، خدای متعال آن را محاسبه میکند. در محاسبات الهی، هیچ چیز فوت نمیشود. انسان یک ساعت درد میکشد، یک ناراحتی احساس میکند، یک حسرتی میخورد که رنجی دارد، اما آن را برای خدا تحمل میکند، این نوشتهشده است. اینها قابل توصیف هم نیست. غیر از ذات مقدس پروردگار و مأموران او - که کرامالکاتبین باشند - از افراد بشر، هیچ کس نمیتواند این احساسی را که در شما هست، درک بکند؛ اصلاً قابل بیان نیست؛ اما خدای متعال احساس میکند، میداند، میفهمد و ثبت میشود. ثبت که شد، انشاءالله پاداشش به شما داده خواهد شد. قدر این لحظهها را بدانید. گفت:
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را رنجی دهی، خود راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با عشق تو پیوندم زنند
به این حالتی که به آن ابتلاء پیدا کردهاید، با این دید نگاه کنید. وقتی که انسان در تاریکی قرار میگیرد، روشنائی و نور را بیشتر میبیند و حس میکند. در این رنجهاست که میشود خدا را از نزدیک دید؛ این مهم است. به هر حال انشاءالله خدای متعال به شماها اجر بدهد.
من اگر بخواهم قضاوت خودم را عرض بکنم، باید بگویم مسئلهی جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنی - همین وضعی که شما دارید - مهمتر از مسئلهی شهید شدن است؛ چون شهادت یک بار است و تمام میشود، بعد هم انسان میرود عروج میکند. این وضعی که شما دارید، با قضاوتی که من امروز دارم، اینجور به نظرم میرسد که وزنهی این ایثار از آن ایثاری که اسمش شهادت است، سنگینتر است؛ به خاطر رنجهایش، به خاطر مشکلاتش، هم برای خودتان، هم برای پدر و مادرهاتان، کسانتان، هم برای همسرانتان، هم برای فرزندانتان. این جزو آن رقمهای بسیار درشت این کار بزرگی است که انجام گرفته. انشاءالله به همین نسبت هم خدای متعال به شما اجر بدهد و اجر شما را سنگین کند.
در نخستین روز هفتهی دفاع مقدس که یادآور مجاهدت عمومی و با شکوه ملت ایران در برابر کید و مکر دشمنان انقلاب و بدخواهان نظام جمهوری اسلامی است، نام و یاد شهیدان عالیمقام و سرافراز را گرامی میدارم و برترین درجات بهشتی را برای آنان از خداوند متعال مسألت میکنم. همچنین سلام و احترام و ارادت قلبی خود به خاندانهای شریف و ایثارگر آنان که با صبر و پایداری بینظیر خود چهرهی ملت ایران را در تاریخ، درخشان ساختند تقدیم میکنم.
این همسران مجاهدان راه حق و مبارزان و سرداران و مادران آنها حقیقتاً آیتی هستند از صبر و مقاومت. شرح حال اینها را که انسان نگاه میکند و میخواند، رنجهای اینها را که ملاحظه میکند - البته بانوانی که قبل از انقلاب همسر مبارزینی بودند که سختیهائی را تحمل میکردند، نمونههائی هم در آنجا دیده میشد؛ لیکن نمونههای کامل در دورهی دفاع مقدس بود - میبیند این همسران چه کشیدند، این مادران چه کشیدند. اینها فرزندان را فرستادند جبههها؛ بسیاری از آنها شهید شدند، جانباز شدند و این اسوههای صبر و مقاومت مثل کوه، استوار ایستادند.
ایشان صبر و پایداری خانواده های شهید را افتخاری بزرگ برای کشور برشمردند و افزودند: اجر و پاداش الهی برای این جانفشانی ها و خونهای به ناحق ریخته، بزرگترین تسلی است ضمن آنکه قدردانی و ارزش گذاری مردم و رسانه ها، تسلای دیگری برای تحمل این حادثه سخت و سنگین است و این صبر و تحمل شما، موجب جلبِ رحمت الهی می شود.
در جنگ هشت ساله، همه میدانند و اشاره هم کردند؛ اصفهانیها با این یگانهای گوناگون، در خطوط مقدم کار میکردند. خوب، این برای همه معلوم است. آنچه که برای خیلیها معلوم نیست، نقش انسانهای گمنام و بیادعائی است که در طول این سالها در زمینهی پشتیبانیها فعالیت کردند؛ زنانی که در خانه بودند، بازاریانی که در کسب و پیشهی بازار بودند، افرادی که در دستگاههای اداری مشغول فعالیت بودند، جهادگرانی که انواع و اقسام خدمات را به جبهه میرساندند. از اینها شهیدداده هم داریم؛ کسانی که شهید شدند یا شهید دادند، ادعائی هم نداشتند و ندارند، اسمشان هم جائی نیست؛ اما در آسمانها مشهورند، در ملأ اعلی شناخته شدهاند. در محاسبهی الهی، کوچکترین کارها گم نمیشود. این همه کاروان کمکرسانی از اصفهان، این همتها، این انگیزهها، آن وقت خانوادهی این شهیدان. شهدا یک لحظه سختی را درک کردند و پرواز کردند؛ آنها که رنجی ندارند - «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» - مسئله، مسئلهی خانوادههاست؛ پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها، برادران و خواهران، داغدیدهها؛ اینها صبر کردند، اینها افتخار کردند. خانوادههائی در اصفهان هستند که سه شهید دادند؛خانوادههائی که یک پسر داشتند، همان پسر را دادند؛ ابراهیمهای زمان؛ اینهاست که هویت یک ملت را میسازد، اینهاست که یک ملت را به عزت میرساند.
عزیزان من! مسئلهی شهادت بسیار مسئلهی عمیقی است؛ مسئلهی مهمی است. مردم ما با ایمانشان، با احساسات دینیشان، با شجاعتشان، این مسئله را در عمل بین خودشان حل کردند؛ شهید دادند و پدر مادرهائی بودند که بر شهیدانشان حتّی گریه هم نکردند؛ خانوادههائی بودند که در مراسم ختم شهیدانشان لباس شادی پوشیدند؛ بنابراین از لحاظ عملی در ذهن مردم حل شد؛ لیکن ما خیلی میدان داریم برای اینکه دربارهی شهادت فکر کنیم.
صف اول، ایثارگران ما قرار دارند - همین جانبازها - اینها پیشوایان ما شدند؛ اینها طلایهداران این جبههی حق شدند؛ رفتند باور به شهادت را، باور به معاملهی با خدا را در میدان عمل نشان دادند.
صف دوم متعلق به خانوادههاست؛ به شما پدرها، مادرها، فرزندان شهیدان، همسران شهیدان؛ شما که صبر کردید، شما که این حادثهی بظاهر تلخ را تحمل کردید. از دست دادن عزیزان تلخ است، سنگین است. پدر و مادر زحمت میکشند، این دستهی گل را، این نهال عزیز بابرکت را با خون دل آبیاری میکنند، بزرگ میکنند، بعد جسد او را از جبهه میآورند؛ چیز سنگینی است، چیز آسانی نیست. پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها این حادثهی بظاهر تلخ را با آغوش باز قبول کردند؛ نشان دادند که معاملهی با خدا را باور دارند.
من مادران شهدائی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمهی ما زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثهی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده میکند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانوادههای بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت اقتدار میدهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود میآورد؛ اینهاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربدههای مستانهی دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.
امروز ملت ایران از تهدیدها، از عربدههای رؤسای جمهور مادی و غرق در شهواتی که بر دنیا حاکمند، نمیترسد؛ بر سر آرمانهای خود محکم ایستاده است؛ همان طور که پدران و مادران محترم و عزیزی که آمدند اینجا صحبت کردند، بیان کردند؛ این حرفها راست است. خانوادههای شهدا ایستادهاند، ملت ایران ایستادهاند، به خاطر این اقتدار معنوی و این قوّتی که از ناحیهی ایمان به خدا در آنها وجود دارد. این ایمان را باید تقویت کرد.
رحمت خدا و سلام خداوند بر امام بزرگوار ما که این راه را او به ما نشان داد؛ او ما را توی این راه انداخت؛ او دست ما را گرفت؛ او با آن جوهر الهىِ خود ما را بیدار کرد و به این وادی کشاند. هرچه این ملت پیشرفت کند، خدای متعال بر حسنات آن بزرگوار خواهد افزود. و سلام و رحمت خدا بر شهدای ما، بر مجاهدان ما و کسانی که در این راه فداکاری کردند، جان خودشان را کف دست گرفتند، آمدند وسط میدان؛ چه خود آنها، چه خانوادههای آنها، چه آنهائی که به شهادت رسیدند، چه آنهائی که آسیب جسمی دیدند، جانباز شدند، و چه آنهائی که بحمداللَّه برای ملت ما باقی ماندند. خداوند همهی آنها را مأجور بدارد.
صف اول رزمندگان مبارز و دلاور، جوانهای فداکاری بودند که فرزندان این آب و خاک و پروریدگان این منطقه بودند: مردم عزیز خوزستان؛ زنهاشان، مردهاشان. من در دوران دفاع مقدس به بعضی از روستاهائی که زیر ستم دشمن بعثی قرار گرفته بود، رفتم و از نزدیک وضعیت آن مردم را، روحیهی آنها را دیدم. آنها پیوستگیشان به ایران اسلامی و به ملت مبارز و قهرمان و به اسلام - که در ایران پرچم آن برافراشته شده بود - آن چنان بود که دشمنان بعثی نتوانسته بودند با وسوسهی قومیت و همزبانی، این پیوند مستحکم را سست کنند. بنابراین حضور ما در این منطقه، از یک جهت قدردانی از مردم عزیز خوزستان است.
لحاظ معنوی جلسهی بسیار پرعظمتی است. حقیقتاً برای یک ملت مایهی افتخار است که پدران و مادرانی، جگرگوشگان خودشان را با این کیفیت در راه خدا به دست خودشان بفرستند و این عزیزان به شهادت برسند و این داغ بزرگ و سنگین به خاطر رضای الهی به کام آنان شیرین بیاید؛ آن هم پدران و مادرانی که بعضاً دو فرزند پسر داشتند، هر دو شهید شدند؛ سه فرزند آنها به شهادت رسیدند؛ چهار فرزند آنها به شهادت رسیدند؛ اینها چیز کوچکی نیست، مخصوص یک بخش از کشور ما و ملت ما هم نیست. شما جمع حاضر که این خصوصیت بسیار باعظمت در شما هست، پدران و مادران چنین جوانانی هستید که از نقاط مختلف کشور، از اقوام گوناگون کشور و از شهرهای مختلف کشور در میان شما هستند؛ از فارس، از عرب، از ترک، از کرد، از ترکمن، از بلوچ. کدام ملت یک چنین ترکیب شگفتآوری را در خود دارد؟ من در همین سفر کردستان خانوادهای را زیارت کردم که شش فرزندشان در راه خدا شهید شده بودند. قبلاً هم البته این خانواده را من دیده بودم. این سفر دیدم پدر و مادر این خانواده از دنیا رفتهاند. یاد این بزرگان، یاد این مردان و زنان دلاور، یعنی پدران و مادران شهدا مثل یاد خود شهدا همیشه زنده است. اینها از خاطرهی یک ملت و یک تاریخ هرگز نخواهد رفت. ما در تاریخ، چیزهائی مربوط به صدر اسلام میخواندیم که اعماق آن را درک نمیکردیم؛ مثل داستان به نظر میآمد؛ اما امروز در ملت خود، در کنار خود، افرادی را میبینیم که از لحاظ فداکاری، از آن زنان و آن مردان که یاد آنان در تاریخ اسلام هزار و چهارصد سال باقی مانده، بالاترند. اینها صبرشان از آنها بیشتر است. آنها نفس گرم رسول خدا را میدیدند، پیغمبر را به چشم میدیدند، در رکاب او میجنگیدند، اینها با هزار و چهارصد سال فاصله، »و امنّا به و لمنره صدقا و عدلا « - که در دعای سمات است - با این ایمان مستحکم اینجور ایستادند؛ این چیز کمی است؟ ملت ایران اینجور پیروز شد عزیزان من!
این ایمانهای محکم، این ارادههای پولادین، این ایثار و فداکاری بزرگ پدرها و مادرها و خانوادهی شهدا، آنچنان پایههای این بنای مستحکم را قوی و ماندگار کرد، که هیچ طوفانی نتوانسته است و بعد از این هم به اذن الهی نخواهد توانست این بنیان رفیع را تکان بدهد؛ از جا بکند.
پایهی این بنای مستحکم جمهوری اسلامی، همین صبر شما، همین ایمان شما، همین استقامت شماست. این است که جوانهای امروز ما را با گذشت سی سال از انقلاب این جور انقلابی بار میآورد که شما دارید نمونهی جوانان مؤمن و انقلابی را میبینید. و اینها همه به برکت اسلام است، به برکت قرآن است.
شما برای خدا فرزندانتان را به جبهه فرستادید، برای خدا در مقابل مصیبت فقدان آنها صبر کردید. اگر نظام اسلامی اندکی از اسلام و از راه اسلام و از هدفهای اسلام انحراف پیدا کند، مطمئناً این پشتوانهی عظیم، دیگر برای او باقی نخواهد ماند. اینکه امام بزرگوار ما در همهی اظهاراتش، در همهی گفتههایش بر روی اسلام تکیه میکرد، به خاطر همین حقیقت است. اسلام است که ما را نگه داشت، اسلام است که به ما قوت بخشید، اسلام است که ما را امیدوار به پیروزی کرد و وارد این میدانهای سخت کرد، اسلام بود که در حملهی» بیتالمقدس «آن جوانان غریب، آن نیروهای مسلحِ فاقد امکانات را آنجور در مقابل دشمن بعثی وادار به استقامت کرد که توانستند او را مفتضح کنند، شکست بدهند، خرمشهر را پس بگیرند، از سرزمین اسلامی او را بیرون کنند. این نظام با اسلام به وجود آمد، با اسلام هم زنده خواهد ماند.
...
ملت ایران تا ابد مدیون شهدا و خانوادههای شهداست. این را همهی ملت ما باید بدانند. هرچه ما عزت به دست بیاوریم، هرچه پیشرفت به دست بیاوریم، مرهون خون شهدای عزیز شما، این جگرگوشههای شماست. اینها بودند که به ما، به کشورشان، به ملتشان، به اسلام عزت دادند. این را همه باید قدر بدانند؛ مسئولین هم باید قدر بدانند، خود شما خانوادهها هم باید قدر بدانید؛ و میدانید.
کمتر خانوادهی شهیدی را من دیدهام که به شهادت فرزند خود افتخار نکند، احساس سربلندی نکند؛ هیچ، شاید هرگز خانوادهی شهیدی را ندیده باشیم. به شهدای خودشان افتخار میکنند، حق هم همین است، جای افتخار هم دارد. نه شما، همهی ما، همهی ملت ایران، همهی مسئولین باید به این مردان دلاور، به این جوانان شجاع افتخار کنند.
من در همهی سفرها به زیارت خانوادههای شهدا مفتخر میشوم و با آنها ملاقات میکنم و روح معنویت را در همهی استانها و شهرهائی که اجتماعات مشابه با این اجتماع در آن تشکیل میشود، لمس میکنم، حس میکنم؛ ولی میخواهم عرض کنم شهدای کردستان و خانوادههای این شهیدان خصوصیاتی دارند که در دیگر استانها کمتر دیده میشود و غالباً دیده نمیشود. این خصوصیات یکی این است که شهیدان این خطه مظلومانهتر و غریبانهتر به شهادت رسیدند و خانوادههای آنها صبر دشوارتری کردند. چرا؟ چون عوامل دشمنان انقلاب و دشمنان کشور در این استان وضعیت و فضائی را بخصوص در سالهای اول برای خانوادههای شهیدان به وجود میآوردند که زندگی در آن فضا برای پدران، مادران، برادران، خواهران، گاهی از اصل شهادت مشکلتر بود. آن ضد انقلاب و آن سرانگشتان پلیدی که قصد داشتند کردستان را به مرکز جنگ داخلی و برادرکشی در کشور تبدیل کنند، به این اکتفا نکردند که بهترین جوانان این استان و این مردم را به خاک و خون بکشند، بلکه خانوادههای آنها را هم در دورانی نسبتاً طولانی زیر فشار قرار میدادند. این خانوادهها در سایر استانهای کشور مصیبتشان فقط همین بود که عزیزشان از دستشان رفته بود. در یک فضای گرم و پر از شور و نشاط، مردم نام عزیزان شهید اینها را بر سر دست میگرفتند و به آنها افتخار میکردند؛ اما در کردستان موارد زیادی اتفاق افتاد، ما هم مطلع شدیم و مطلع بودیم که دشمنان این استان، دشمنان این کشور، به خانوادههای شهید هم فشار وارد میکردند؛ فشار روانی، فشار جسمی و فشار امنیتی. البته این فشارها نتیجه نداشت و آنها را در چشم این مردم رو سفید نکرد، رو سیاهتر کرد. مردم کردستان اگر چه به عطوفت و مهربانی و مهماننوازی، به روحیهی سرشار از مهر و محبت مشهور هستند - و همین جور هم هست - در عین حال به رشادت، به شهامت، به دلیری و دلاوری هم مشهورند و دشمنان این ملت نتوانستند پشت خانوادههای شهدا را خم کنند.
...
خانوادههای سه شهید، خانوادههای دو شهید. خانمهائی که هم شوهرشان را از دست دادند، هم فرزندشان را از دست دادند و در مقابل فشار روانی و سیاسی دشمن، بعدِ از دست دادن جگر گوشهیشان هم تسلیم نشدند، زیر فشار دشمن شانه خم نکردند. این خیلی عظمت دارد. من این را در کردستان دیدم.
جوانان عزیز شما هم در جبههی ضد انقلاب جنگیدند، هم در جبههی رژیم بعثی صدام؛ در هر دو جبهه در مقابلهی با این دو دسته دشمن که ریشهشان هم البته به هم نزدیک بود، این جوانان ایستادگی کردند. جوانان کُرد، جوانان اهل مریوان و سقز و بانه و قروه و بیجار در عملیات فاو در کنار بقیهی هممیهنان خود و برادران خود جنگیدند، ایستادند و شهید دادند. اینجا هم در مقابلهی با ضد انقلاب و همچنین در مقابلهی با دشمن بعثی مبارزه کردند. من فراموش نمیکنم آن مجاهدتی را که در مریوان و دزلی دیدم که این جوانها چگونه مثل آتشهای گداخته در مقابل دشمن ایستاده بودند. عزیزان من! آن چیزی که یک ملت را از درون محکم میکند، همین مجاهدتهاست. ما از سستعنصری به جائی نمیرسیم. ما از تسلیم شدن در برابر زورگوئی در مسابقهی میان ملتها هیچ رتبهای را کسب نمیکنیم. اینی که در نهج البلاغه میفرماید: «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة فتحه اللَّه لخاصّة اولیائه»، این معنایش چیست؟ جهاد، مجاهدت در راه خدا و در راه حق دری از درهای بهشت است که خدای متعال این در را فقط برای خاصان اولیای خود گشوده است. یعنی جوانهای شما، شهیدان شما، عزیزان شما جزو خاصان اولیای الهی بودند که توانستند از این در عبور کنند. چرا خدای متعال اینها را خاصان اولیای خود میداند؟ زیرا اگر این مجاهدتها نباشد، یک ملت همیشه توسریخور، همیشه عقبمانده، همیشه ضعیف، همیشه زورشنو باقی خواهد ماند. ملت ما، ملت بزرگ ایران در مجموعههای گوناگون این عظمت را از خودشان نشان دادند و شما در اینجا امتحان خوبی دادید؛ شما در این امتحان بزرگ رتبهی خوبی کسب کردید.
بهائی که ما میپردازیم، باید ملاحظه شود با آن چیزی که با این پرداخت، برای اسلام، برای مسلمین، برای امت اسلامی و برای جامعه به دست میآید. گاهی صد تومان انسان خرج کند، اسراف کرده؛ گاهی صد میلیارد اگر خرج کند، اسراف نکرده. باید دید چه در مقابلش میگیریم.
انقلاب اسلامی عمل به این نسخه بود. امام بزرگوار ما به این نسخه عمل کرد. یک عدهای آدمهای ظاهرنگر و سطحیبین - البته آدمهای خوب، مردمان بدی نبودند؛ ما اینها را میشناختیم - همان وقت میگفتند که ایشان این جوانها را توی میدان آوردند و بهترین جوانهای ما به کشتن داده میشوند؛ خونشان ریخته میشود. خیال میکردند که امام نمیداند که جان این جوانها در خطر قرار میگیرد. دلشان برای او میسوخت. این ناشی بود از اینکه محاسبه درست نمیشد. خوب بله، در جنگ تحمیلی، ما این همه شهید دادیم، این همه جانباز دادیم، این همه خانواده داغدار شدند. این، بهای بزرگی است؛ اما در مقابل، چه؟ در مقابل، استقلال کشور، پرچم اسلام، هویت ایران اسلامی را در مقابل آن طوفان عظیم حفظ کردیم.
هر آنچه که مربوط به وجود نورانی شهید است، شگفتی است. انگیزهی او برای حرکت به سمت جهاد - که در دنیای مادی و در میان این همه انگیزهی رنگارنگ جذاب، یک جوانی برخیزد، قیامِ للَّه کند و به سمت میدان مجاهدت حرکت بکند - این خود یک شگفتی است؛
...
و بعد خون شهید است. خانوادهی شهید، مادر شهید، پدر شهید، همسر و فرزندان شهید، برادران و خواهران و نزدیکان و دوستان شهید - که اگر این جوان با مرگ معمولی از دنیا رفته بود، اینها گریبان پاره میکردند و صبر نمیکردند - در مقابل خون این شهید، آنچنان صبر و متانت و آرامش و استقامتی نشان میدادند که انسان متحیر میماند. مادر دو شهید به من گفت: من بچههایم را خودم دفن کردم، در خاک گذاشتم و دستم نلرزید! پدر چند شهید گفت: اگر چند برابر اینها من بچه داشتم، حاضر بودم آنها را در راه خدا بدهم! این چه عنصری است؟ این چه جوهری است؟ این چه برق درخشندهای است که خدا در دل حادثهی شهادت قرار داده است که اینجور دنیای تاریک را روشن میکند؟ هشت سال ملت ایران با این برق درخشان در دل مرد و زن خود، همراه بود. و خدا دستگیری کرد؛ خدا کمک کرد.
یکی از چیزهائی که من همیشه احساس میکنم، احترام به همسران جانبازان است. بعضی از این بانوان عزیز، این جانباز را با همین جانبازیش قبول کردند و پذیرفتند؛ آفرین! بعضیشان جوان رعنائی را که با او ازدواج کردند، ناگهان دیدند به یک ازپاافتاده و به یک جانباز تبدیل شد؛ پذیرفتند و استقبال کردند؛ آفرین! همسران جانبازان خیلی باارزشند. همسران شهدا - که جوانان عزیز را تربیت کردند - خیلی باارزشند. من در شرح حال شهدای شیراز، دیدم که تعدادی از فرزندان شهدای شیراز و استان فارس، رتبههای علمىِ بالا و رتبههای تحقیقىِ بالا به دست آوردهاند. این چه جور به دست میآید!؟ با مجاهدت آن مادر، آن همسر شهید، آن شیرزن و آن مجاهدهی فیاللَّه؛ جهاد او این است: «حسن التّبعل»؛ حسن التّبعل یعنی این؛ یعنی آبروی شوهر را حفظ کردن؛ شخصیت شوهر را حفظ کردن؛ این حسن التّبعل است؛ یک نمونهاش همین است که شوهر رفت در راه خدا؛ بچههایش و جوجههایش را در آغوش رعایت خودشان و با تربیت خودشان آنچنان بزرگ کنند که اینها احساس افتخار کنند و راه شهید را ادامه بدهند.
رهبر انقلاب اسلامی با ستایش از صبر و استقامت و جایگاه رفیع خانوادههای شهیدان و ایثارگران، آنان را ستونها و پایههای عظیم نظام اسلامی برشمردند و قدرشناسی از این عزیزان را وظیفهای همگانی دانستند.
ایشان فداکاری را لازمهی هر پیشرفت و تحول خواندند و با اشاره به برافراشتهشدن پرچم اسلام به دست ملت ایران افزودند: به برکت انقلاب ملت ایران، گرایش به دین و معنویت در جهانِ سراسر مادّیت امروز، احیا شد و ملت ایران در چشم جهانیان عزیز و مقتدر گردید و این افتخار در درجهی اول متعلق به شهدا، ایثارگران و خانوادههای آنان است.
آنچه که ما بیشتر از همهی مقولات و همهی عرصهها باید در آن پیشروی میکردیم و نکردیم، همین عرصهی معنویات و خودسازی و دل را آراستن و اخلاق را زیور دادن است. ما در این زمینهها انصافاً عقبیم.
اگر بخواهید یک نمونه برای آنچه که شایستهی ماست، پیدا کنید، نگاه کنید به دوران دفاع مقدس. ببینید آن جوانهائی که در جبهه بودند، آن پدر مادرهائی که این جوانها را اینجور میفرستادند، آن خانوادههائی که آنجور با شوق و ذوق جبهه را پشتیبانی میکردند، چه حالتی، چه احساساتی داشتند. آنها نمونههای خوبی است. البته نمیگوئیم نمونهی اعلاست، اما نمونههای بسیار خوبی بود. ما باید به همان سیاق، با همان آهنگ و نواخت، پیش میرفتیم؛ ما پیش نرفتیم. البته آنها را هم گاهی داریم فراموش میکنیم. بعضیهامان فراموش میکنیم، بعضیهامان متأسفانه انکار میکنیم! و بدتر، بعضیها آن حالات را تخطئه میکنیم! این مسائل را در بعضی از اظهارات میبینید. نسنجیدهگوئیها و یاوهگوئیهائی که گاهی گوشه کنار شنیده میشود؛ حتی تخطئهی آن حالات زیبا و مقدس رزمندگان ما و جوانان ما در دوران دفاع مقدس.
البته ماها غالباً از آن جزئیات خبر هم نداریم؛ حتی من هم که دارم میگویم و حتی آن کسانی هم که در جنگ بودند - فرماندهان - آنها هم از همهی آنچه که اتفاق افتاده، خبر ندارند. اینقدر میدان صیرورت و تحول و پیشرفت به سمت صفات عالیه و فضائل انسانی در آنجا زیاد بوده - تقریباً به عدد افرادی که آنجا بودند - که واقعاً احصاء آنها ممکن نیست.
خانوادهی شهیدان و ایثارگران از نظر تأثیر و ارزش رفتار و حرکت، فقط با خود شهدا قابل مقایسه هستند؛ با هیچ قشر دیگری در انقلاب، این مجموعه قابل مقایسه نیستند. ارزش آن مادران و پدران، آن همسران و فرزندان و بازماندگان که حرمت خون شهیدشان را حفظ کردند و خودشان با صبرشان، با گذشتشان مظهر دیگری شدند از فداکاری در پیشبرد اهداف انقلاب، این است که یکی از مؤثرترین و نقشآفرینترین عناصر کشورند.
پدران شهدا، مادران شهدا، همسران صبور شهدا، فرزندان شهدا در این افتخارات پشت سر شهدا قرار دارند. اگر خانوادههای شهدا این صبوری را نمیداشتند، این تکریم به شهادت عزیزان خود برایشان اینقدر بااهمیت نبود، قدر شهادت در جامعهی ما میشکست. شهدا خودشان گوهر گرانبهائی شدند و درخشیدند و خانوادههای شهدا با رفتار خود، با ایمان خود، با صبوری خود، این گوهر درخشنده را در معرض دید همه قرار دادند.
لازم است از همسران جانبازان هم صمیمانه تشکر کنم؛ خانوادههاشان، همسرانشان، که این شهیدان زنده را مثل جان گرامی رعایت کردند و حفظ کردند.
خدا را شکر میکنیم که خون شهدای ۲۹ بهمنِ ۵۶ تبریز و خون شهدای عزیز ما در قضایای گوناگون و در جنگ تحمیلی هدر نرفت. خدا را شکر میکنیم. خونها داده شد؛ خانوادهها عزیز خودشان را دادند، اما در مقابل، هویت ملی خودشان را گرفتند، استقلال خودشان را گرفتند، عزت خودشان را گرفتند. کشور ما از یک کشورِ دستنشاندهىِ وابسته به امریکا یک روز، وابستهی به انگلیس یک روز، در مشت و چنگ یک عده انسانهای مادىِ دنیاپرستِ فاسدِ مفسدِ عیّاشِ بیبندوبار خارج شد، به یک کشور مستقل، یک کشور آزاد، یک کشوری که دشمنانش هم امروز قبول دارند و میگویند که به ملت ایران و کشور ایران، زور نمیشود گفت، تبدیل شد.
مسئولان هر چه برای این ملت بکنند، حقیقتاً کم است. انسان مبهوت میماند. من الان مادر شهیدان مؤمنی را زیارت کردم. سه جوان در راه خدا داده و یک پسرِ جانباز دارد و خودش سالخورده است؛ اما با وجود همهی اینها از لحاظ روحی مثل کوه ایستاده است. دست اینها را باید بوسید؛ عظمت واقعی یعنی این. یک ملت وقتی یک چنین عظمتهای انسانی را در درون خود دارد، باید مطمئن باشد که به هر کار بزرگی همت بگمارد، از عهدهی آن برخواهد آمد.
گاهی من با خانوادهی معظم شهدا در خانههایشان، زیر سقفهایشان مینشینم و میبینم گاهی مادرِ یک شهید، حقیقتاً یک نخبهی فکری و روحی است؛ یک انسان برجسته است. همین جا هم دیدیم؛ در جاهای دیگر هم دیدهام. انسان تحت تأثیر قرار میگیرد. نخبه آن کسی است که بتواند برجستگی خودش را بدون ادعا، با شخصیت خود، با هویت خود و با ذات خود، به دیگران تفهیم کند. من این را میبینم. در بین مردم استانها و مردم سراسر کشور، برجستگانی در همه جا هستند؛ اما ما از هم خبر نداریم. خوب بود اگر فرصت بود و اگر میتوانستیم، به جای این شش نفر از دوستان که تشریف آوردند - غیر از آقای استاندار - شصت نفر میآمدند و صحبت میکردند. من واقعاً مشتری و طالب هستم. متأسفانه مجال کم است. توصیه میکنم جلسات نخبگان و سخن گفتن آنان و سخن شنیدن از آنان، باب بشود. مسئولان مختلف، در ردههای مختلف این کار را بکنند.
در قرآن یکی از کم نظیرترین تعبیرات، این تعبیر است. صلوات و رحمت خدا بر آن صابران که مصیبت و حادثه ی گزنده را تحمل می کنند و با روی باز با آن مواجه می شوند. مادری که دسته گلِ عزیز خود را در طول سالیان دراز بزرگ کرده و به برگ و بار رسانده؛ پدری که آرزوىِ جوانی فرزند را در طول سالیان دشوارِ تربیت همواره در دل پرورانده، ناگهان خبر می شود که این جوان در جبهه ی جنگ به شهادت رسید؛ صبر می کند. خبر شهادت به همسر محبوب او می رسد؛ یارِ دورانهای تلخ و شیرین زندگی و دلِ پیوند خورده ی با دلِ این زن؛ خیلی اینها سخت است؛ خیلی سخت است؛ اما مردم ما با بازترین چهره و شیرین ترین برخورد، این سختیها را تحمل کردند. این گزافه نیست اگر بگوییم در هیچ ملتی و در هیچ جنگی، آزمایشی که ملت ما دادند، پیش نیامده است. خود جنگ یک داستان است، دنباله های جنگ - یعنی خانه های رزمندگان، خانه های شهیدان، خانه های جانبازان، خودِ آن جانبازان - یک داستان دیگری است؛ این داستان دوم گاهی از آن داستان اول گزنده تر است. صبرِ پدر و مادر و همسر و فرزند در فقدان عزیزشان در جبهه، گاهی دشوارتر از صبر خود آن رزمنده است در زیر گلوله های آتش بار دشمن. این صبر را مردم نشان دادند. من با پدران شهدا، مادران شهدا و همسران شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم؛ داستانها و ماجراها در این دیدارها از زبان آنها شنیده ام که حیرت آور است. شماها هم می دانید.
تصادف اول فروردین با اربعین حسینی، در حقیقت تقارن دو فروردین است؛ تقارن دو بهار است. ضمن تسلیت به همهی مؤمنین و همهی شیعیان و مسلمانان به مناسبت اربعین حسینی، عید نوروز و آغاز بهار را به ایرانیان و به دیگر ملتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند، تبریک عرض میکنم؛ بالخصوص به ایثارگران کشورمان و به خانوادههای مجاهد و ایثارگری که با همهی وجود و توان خود، در راه اعتلای اسلام و ایران تلاش کردند.
ملت ایران از جان خود، از عزم و ارادهی پولادین خود مایه گذاشت و تا امروز کارهای عظیمی انجام شده است که بعضی از آنها شبیه افسانه است. این حرکتی که از اول انقلاب تا امروز در جهت ایجاد یک بنای رفیع اجتماعىِ مبتنی بر هدایت دین و انگشت اشارهی قرآن، در کشور ما انجام میگیرد، تداوم همان حرکت ائمه (علیهمالسّلام) است. لُب و لباب و مظهر خالص و کامل این حرکت هم از اول انقلاب تا حالا، بسیج بوده است. وقتی میگوییم «بسیج»، مراد ما فقط یک مجموعهی نظامی و مُلبس به لباس نظامی و آموزشهای نظامی نیست، بلکه بسیج، یعنی مجموعهی انسانهایی که نیروی خودشان را به میدان میآورند تا در جهاد عمومی کشور و ملتشان، در جهت رسیدن به قلهها، فعال باشند و با آنها همکاری کنند و در کارشان سهیم باشند؛ این، معنای بسیج است. آن مادری که با عشق به فرزند خود - که عشق مادران به فرزندانشان، چیزی شبیه افسانههاست؛ افسانهیی که هر روز در زندگی ما، هزاران و هزاران بار واقعیت و تجسم پیدا میکند - با طوع و رغبت، او را راهی جبههی دفاع میکند و بعد که جنازهی فرزند شهیدش را تحویل میگیرد، به جای اظهار پشیمانی، به جای اظهار گله، اظهار سرافرازی و افتخار میکند، مظهر یک بسیجی کامل است. آن خانوادههایی که در دوران سخت این کشور، در همهی مشکلاتی که بر سر راه این ملت وجود داشت، خود را سهیم دانستند؛ با زبانشان، با پولشان، با کارِ دستیشان، با حضورشان، همان کاری را که میتوانستند انجام بدهند، آن را به میدان آوردند، اینها بسیجیاند
نکتهی دوم مربوط به همسران محترم جانبازهاست که من لازم میدانم از آنها تشکر کنم. آنها در رنجهای زندگی یک جانباز، داوطلبانه خودشان را شریک کردند و مشکلاتی را بر خود هموار کردند، که پیش خدای متعال اجر دارد. همسران جانبازان اجرشان خیلی بالاست و حقیقتاً ما باید از آنها تشکر کنیم. البته آنها هم باید بدانند که این جانباز یک نعمت خداست در دست آنها و برای آنها؛ چون وسیلهی اجر و پاداش الهی و جلب رضایت خداست؛ و البته جلب رضایت خدا با تلاش و زحمت و جدیت به دست میآید؛ همهی خیرات عالم اینگونه است. هیچ کس با راحتی و تنپروری به چیزی نمیرسد. هر کس هر دستاوردی در هر مقولهیی از مقولات مادی و معنوی دارد، با رنج دارد. اگر کسی علمی به دست میآورد، ثروتی به دست میآورد، نام نیکی به دست میآورد، اینها با رنج به دست میآید؛ با راحتی و تنپروری به دست نمیآید. ملتها پیروزی و عزتی که به دست میآورند، با رنج به دست میآورند. دستاوردهای اخروی هم عیناً همینطور است. ثواب الهی، رضای الهی و بهشت خداوند با رنج به دست میآید؛ بدون رنج به دست نمیآید. انسان باید تلاش و جد و جهد کند. یکی از این رنجها و جد و جهدها هم همین است که همسران جانبازان نسبت به جانبازان متحمل میشوند.
اعتقاد من این است که ما هرچه برای دورهی دفاع مقدس سرمایهگذاری و کار کنیم، زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره، خیلی گسترده، وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفادهی خوب و درخوری نشده. البته کتابهای خوبی نوشته شده، لیکن این رشته باید استمرار پیدا کند.
...
نسل جدید ما متأسفانه کماطلاع است. باید کاری کرد که نسل جدید و نسلهای بعد، از این ظرفیت، از این ذخیرهی عظیم و از این گنج تمام نشدنی استفادهی روحی کنند؛ امید پیدا کنند و خودشان را بشناسند. این زن ماست، این مرد ماست، این جوانهای ما هستند که اینطور در میدانهای نبرد توانستند ابتکار کنند.
اولِ جنگ، ما هیچ چیز نداشتیم. همهی شما یا اغلبتان در جنگ بودید؛ بنده هم از نزدیک شاهد بودم؛ واقعاً دست ما خالی بود؛ نه ارتش ما امکاناتی داشت، نه سپاه که آن روز اصلاً تشکل درستی نداشت؛ حتّی تفنگ انفرادی در دست افراد نبود؛ وسایل ابتدایىِ یک جنگ حقیقی در اختیار نبود. در منطقهی اهواز - که بنده آنجاها بودم - بعضی از یگانهای یک تیپ ما شاید حدود ده دستگاه تانک در اختیار داشتند؛ یعنی یکدهمِ آنچه باید داشته باشند. تانکهایشان از بین رفته بود، منهدم شده بود؛ در عین حال جوانهای ما ایستاده بودند و تلاش میکردند.
روز سوم خرداد، همان ساعت اولی که رزمندگان ما خرمشهر را گرفته بودند، مرحوم شهید صیاد شیرازی به من تلفن کرد - بنده آن وقت رئیس جمهور بودم - و گزارش اوضاع جبهه را میداد. میگفت الان هزاران سرباز و افسر عراقی صف بستهاند، برای اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند! قدرت معنوی یک ملت این است. فقط خرمشهر نیست - خرمشهر یک نماد است - کربلای 5 ما هم همینطور بود؛ والفجر 8 ما هم همینطور بود؛ فتوحات فراوان دیگر ما هم همینطور بود؛ عملیات خیبر و بدر و مجموعهی هشت سال دفاع مقدس ما هم همینطور بود. البته ناکامی و شکست هم داشتیم و شهید هم دادیم؛ میدان مبارزه است. به برکت ایمان شهیدان ما و ایمان شما پدران و مادران و همسران - که شماها هم پشت سر شهدا قرار دارید؛ چون اگر پدر شهید، مادر شهید و همسر شهید با او همدل و همایمان نباشند، او نمیتواند برود بجنگد - توانستید در این مبارزه پیروز شوید. این همان درسی است که باید همواره جلوی چشم ما باشد و به آن نگاه کنیم.
پیشرفت ما نسبت به همسانانِ ما بسیار بیشتر و جلوتر است. ما خیلی پیشرفت کردهایم؛ اما این پیشرفتها مرهون آن دفاعها و مجاهدتهاست. ملت ایران با همهی وجود مرهون تلاش و مجاهدت این ایثارگران است؛ چه ایثارگرانی که شهید شدند، چه ایثارگرانی که شهید دادند - مثل شماها - چه ایثارگرانی که جانباز شدند، چه ایثارگرانی که زندگی دشوار جانبازی را برای عزیزان خودشان تحمل کردند - پدران اینها، مادران اینها، همسران اینها - چه آنهایی که در بند دشمن جبارِ جرّار اسیر شدند و پدر و مادرها لحظهلحظهی دوران اسارت را با خون دل تحمل کردند، و چه آنهایی که از اسارت برنگشتند و در همانجا شهید شدند؛ و چه آنهایی که به جبهههای جنگ رفتند و خطر را پذیرفتند و جان خودشان را کف دست گرفتند و همهی نیروی خودشان را صرف کردند، اما خدای متعال خواست اینها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار مسئولان و رؤسای سازمانهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، خدمت به ایثارگران وخانوادههای آنان را کار بسیار بزرگ و باارزش خواندند و افزودند: ایثارگران وخانوادههای آنان با احیای فرهنگ پرافتخار شهادت و ایثارگری، نهتنها موجب گسترش معنویت و اسلام ناب در جامعه، بلکه در سراسر جهان شدند.
مهمترین نقطهی قوت ما در قیام جمهوری اسلامی، نقطهی قوت انسانی بود. ما که نه سلاح داشتیم، نه پول داشتیم، نه سازماندهی داشتیم، نه حزب داشتیم و نه پشتیبانی جهانی؛ ما ملت ایران در همهی کشورهای دنیا یک نقطه را نداشتیم که از قیام، انقلاب و حرکت ما حمایت و دفاع کنند. آنچه این ملت را پیروز کرد، قدرت نیروی انسانی بود؛ یعنی آگاهی و ایستادگی؛ همان که امیرالمؤمنین در جنگ صفین فرمود: «اَلا لایحمل هذا العَلَم الّا اهل البصر والصبر»؛ بصر یعنی بصیرت و آگاهی؛ صبر یعنی پایداری؛ فقط اینها هستند که میتوانند این عَلَم را در دست بگیرند و پیش بروند. قلهی این صبر و بصر شهدای مایند؛ همین آزادگانی هستند که اینجا حضور دارند و همین جانبازان عزیزی هستند که اینجا نشستهاند. اینها بودند که جان خودشان را در معرض نابودی گذاشتند؛ از حیات خودشان برای دوام این حرکت و این قیام بزرگ و انسانی مایه گذاشتند؛ اینها اوج ایثار و مظهر بصر و صبرند؛ مظهر آگاهی و ایستادگی و پایداری. آیا کشور ما به آگاهی احتیاج ندارد؟ آیا رسیدن به آرمانهای این ملت و این انقلاب احتیاج به پایداری ندارد؟ آیا در مقابل شیطنتها و دشمنیها و بغضهای غارتگران جهانی این ملت احتیاج ندارد که آن سلاح کارآمد خود را همواره در دست داشته باشد؛ یعنی سلاح اراده، پایداری، ایمان و آگاهی؟ اگر احتیاج دارد - که دارد - پس بایستی این روحیهی ایمان و آگاهی و پایداری در قالب احترام به نمادهای آن در مردم حفظ شود و نمادها، همین شهدایند؛ همین جانبازانند؛ همین آزادگانند.
اگر من از شهدا احترام میکنم، اگر اظهار اخلاص به خانوادههای شهدا میکنم، این صِرف یک احساسات خشک و خالی نیست؛ به معنای این است که این یک راهبرد حقیقی برای ملت ماست؛ یاد شهدا باید گرامی داشته شود. این جوانان عزیز، این خانوادههای پُرطاقت، این پدران و مادران، این همسران و فرزندان؛ اینهایی که با صبر و پایداری خودشان توانستند این راه طولانی را از این گردنههای دشوار عبور بدهند، بایستی مورد تجلیل قرار بگیرند، تا برای نسل جوان ما و برای آیندهی کشور ما این پرچم بر سر پا بماند.
ما مطالبی که در تاریخ خوانده بودیم، مثل افسانه به گوش ما میآمد؛ اما آنها را در زندگی واقعىِ خودمان دیدیم. من این را به جوانها میخواهم بگویم؛ به فرزندان شهدا و به خانوادههای آنها: آن عظمتی که خانوادههای شهدا و پدرها و مادرها و همسرها نشان دادهاند، از عظمت خود شهدا کمتر نیست. ما مادران و پدرانی را دیدیم که اینها با حادثهی سنگین و کوبندهی فقدان فرزند خودشان مثل بشارت برخورد کردند؛ چون میدانستند که فرزند آنها در چه راهی حرکت میکند.
من امروز عرض میکنم: پدران شهدای ما! مادران شهدای ما! همسران داغدار آنها! فرزندانی که خیلیها پدران خودشان را ندیدند یا چند صباحی بیشتر ندیدند! جانبازان عزیزی که سلامت خودشان را برای سالهای طولانی از دست دادهاند! زحمات شما به توفیق الهی و به حول و قوهی الهی بر باد نرفت و خدا به تلاش شما برکت داد و کار و کشور و ملت شما را از تنگناهای بزرگی نجات داد.
از خداوند متعال شکرگزارم که یکبار دیگر به من توفیق داد تا توانستم در این امر عمومی و مهمّ کشورمان - یعنی انتخابات - شرکت کنم. من امروز به سی نفر رأی دادم و خوشحالم؛ اولاً از این جهت که یک وظیفه و تکلیف را انجام دادم؛ ثانیاً از این جهت که حقّی را بهعنوان یک شهروند استیفاء کردم. هر شهروند حق دارد به اندازه یک نفر در انتخابات مجلس شرکت کند. من هم این حق را داشتم و امروز آن را استیفاء کردم. لازم میدانم از ارواح طیّبه و انسانهای بزرگی یاد کنم که با تلاش و مجاهدتِ خود این راه را برای ما باز کردند و به ملت ایران این امکان را دادند که آزادانه سرنوشت خود را انتخاب کند. امام بزرگوار ما در رأس این انسانها قرار دارد. به روح بزرگ ایشان درود میفرستم و از خدای متعال علوّ درجات ایشان را مسألت میکنم. همچنین به شهدای عزیزمان، ایثارگران دوران انقلاب و دوران دفاع مقدّس و خانوادههایشان درود میفرستم. اینها بودند که با تلاش خود این امکان را به ما دادند.
در روزی که مزین به نام مبارک شهید است، مخلصانهترین سلام و درود خود را به روح مطهر شهیدان والا مقام تقدیم میدارم و فضل و رحمتالهی را برای آنان مسألت میکنم. در حقیقت همهی روزهای دههی فجر روز شهید است، زیرا همهی دستاوردهای انقلاب اسلامی مرهون مجاهدت و صبر شهیدان و خانوادههای مکرم آنها است. امروز عزت و استقلال ملت ایران و پیشرفتهای مادی و معنوی کشور که مردم و مسؤولان ما آنها را بحق، مایهی افتخار خود میدانند و بدان میبالند، ببرکت جانفشانیهای بهترین فرزندان این مرز و بوم در راه استقرار نظام اسلامی و دفاع از ارزشهای آن به دست آمده است. مسؤولان کشور باید خود را امانتدار این ودیعهی الهی بدانند و با همهی توان خود در پاسداری از آن بکوشند. همان دشمنانی کهرزمندگان و مردان و زنان رشید و فداکار ما، جان عزیز و گرامیترین عزیزان خود را در مقابله با آنان به میدان آوردند، امروز هم در کمین نشستهاند. اندکی غفلت ما به تسلط دشمن خواهد انجامید و سرمایهی بزرگ ملت ایران را به هدر خواهد داد. همه باید در راه آبادی و سربلندی ایران و حاکمیت اسلام، تلاش کنیم و روح شهیدان و قلب مبارک حضرت ولیالله اعظم ارواحنا فداه را خشنود سازیم ان شاءالله.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به عظمت انکار نشدنی شهیدان، جانبازان، آزادگان و خانواده های پر استقامت آنها افزودند: پرچم برافراشته شده اسلام در این سرزمین بزرگ، روزی با حمله صدام ددمنش و حامیان جهانی و منطقه ای او از جمله امریکا و صهیونیزم به شدت تهدید شد اما شهیدان حماسه ساز و دیگر رزمندگان فداکار ما، آن خطر بزرگ که اسلام و ایران و فرد فرد ملت ایران را تهدید می کرد دفع کردند و بر اوج قله و جهاد در راه خدا ایستادند. ایشان ایستادگی در مقابل هجوم همه جانبه صدام و پشتیبانان غربی و شرقی اش را کاری بسیار با عظمت برشمردند و خاطر نشان کردند: هر کشور دیگری هدف این تهاجم بود از پای درمی آمد اما ملت ایران و نظام سلامی 8 سال در برابر حمله متجاوزان پایداری کردند و آنان را ناکام گذاشتند.
حضرت آیت الله خامنه ای صبر و استقامت و بصیرت خانواده های شهدا و ایثارگران را از عوامل اصلی پایداری جوانان مومن ملت در جبهه های جنگ تحمیلی خواندند و افزودند: همه مسؤولان و کسانیکه در افکار عمومی تاثیر گذارند باید با قدر شناسی از این همه ایثار و استقامت،افتخارات بی شمارشهیدان، آزادگان، جانبازان و خانواده های آنان را حفظ و پاسداری کنند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی برکات بیپایان خون پاک شهیدان و آثار عظیم صبر و استقامت حیرتانگیز پدران مادران و همسران شهدا را از آیات آشکار الهی و تجلی معجزهی ایمان در ملت ایران خواندند و افزودند: ایثار شهیدان و جانبازان استقامت آزادگان فداکاری همهی رزمندگان و ایثارگران و پایداری خانوادههای این عزیزان و دیگر قشرهای ملت دشمنان این آب و خاک را به عجز کشانده است.
ایشان صبر و استقامت ملتها در برابر مشکلات را زمینهساز عزت و عظمت آنان برشمرد و خاطرنشان کردند: خون شهیدان عزیز ما بوستان سرسبزی در جهان اسلام بهوجود آورده و با بلندآوازه کردن نام ایران نگاه همهی ملتها را متوجه ملت ایران ساخته است که این عزت و عظمت از آثار ایمان و پایداری ملت ایران به ویژه خانوادههای عزیز شهیدان و ایثارگران به شمار می آید.
با دلی سرشار از تکریم و ستایش، به روح شهیدان عزیز درود میفرستم و نام و یاد بلندآوازهی آنان را گرامی میدارم. این مردان خدا با دلهائی که به ایمان و اخلاص و شجاعت، مزیّن بود، کشور و ملت خود را در یکی از بزرگترین حوادث تاریخی، از مهلکه نجات دادند و تهدیدی را که میتوانست به ذلت و اسارت ایران و شکست اسلام بینجامد، دفع کردند. آنان با فداکاری دلاورانهی خود بیداری اسلامی را در جهان تداوم بخشیدند و پرچم پیروزی اسلامی را که با انقلاب بزرگ ملت ایران به اهتزار درآمده بود برافراشته نگاه داشتند. دشمن بعثی که بسود هدفهای استعماری غرب، به کشور ما هجوم آورده بود، از دلیران مؤمن و غیور ما شکست خورد و پس از هشت سال، سرافکنده در پشت مرزهای خود متوقف گشت. ملت ایران در این آزمون مرگ و زندگی، بهای سنگینی پرداخت ولی استقلال و عزت ملی و هویّت اسلامی خود را که برای ملتها از همه چیز گرانبهاتر است حفظ کرد و پرچم بیداری اسلامی را که دنیای اسلام به آن چشم دوخته است، سربلند نگاه داشت.
اکنون آن دشمن عنود که نخستین ضربات را از رزمندگان اسلام دریافت کرده و به لبهی پرتگاه ذلّت و نابودی کشانده شده بود، از صحنه حذف شده و در لجنزار ذلت و ناکامی و خسران دنیوی و اخروی سقوط کرده است، و شهیدان و جانبازان و دیگر دلاورمردان عرصهی دفاع و جهاد و خانوادههای صبور و پرگذشت آنان تجربهی درخشان دیگری را در تاریخ بشریت ثبت کردهاند.
این تجربهی درسآموز، سرمشق همیشگی ملت بزرگ ایران و الگوی موفقی در برابر چشم همهی ملتهای مسلمان است.
امروز به فضل پروردگار ملت ایران ایستاده است. ما در این راه صدها هزار شهید دادهایم. هزاران هزار جوان ما در این راه به میدان ایثار و مبارزه رفتهاند. خانوادههای ما - زنها و مردهای ما - در این راه فداکاری کردهاند. این را آسان بهدست نیاوردهایم و بدیهی است که این ملت آنچه را که آسان به دست نیاورده، با کمال قدرت حفظ خواهد کرد.
امروز سران استکبار جهانی اعتراف میکنند که در دوران دفاع مقدس، قشون مهاجم را با همهی توان تجهیز میکرده و کینهی خود با نظام اسلامی و ملت مؤمن و شجاع انقلابی ایران را با کمک همه جانبه به مهاجمان بعثی بُروز میدادهاند. بازوی توانای ملت ایران یعنی جوانان و مردان فداکار و مؤمن و پشت سر آنان، خانوادهها و کسانشان، دشمن را ناکام ساخت و ساز و برگ امپراتوریهای استکبار را به سُخره گرفت و نظام اسلامی و این ملت مقاوم، در جهان و تاریخ، سرافراز شدند. خون شهیدان عزیز ما بهای بزرگی است که ملت ایران برای حفظ شرف و استقلال و دین و عزت خود پرداخته است. امروز تعظیم در برابر این مجاهدان راه خدا وظیفهی وجدانی و اخلاقی هر مسلمان و هر ایرانی است. چهرهی نورانی و جذاب شهیدان والامقام، الگوی همهی جوانانی است که هویت اسلامی و ایرانی خود را ارج مینهند و سلطهی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بیگانگان را ذلتی بزرگ و تحملناپذیر برای خود میدانند. امروز نیز ملت شجاع و جوانان سرافراز ما نقش ایمان و عزم راسخ ملی را در حفظ ثروتهای مادی و معنوی خویش، بخوبی میدانند و در عرصههای گوناگون آن را نشان خواهند داد انشاءاللَّه.
واقعه خرمشهر از دور فقط یک حادثه تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود. وقتی رژیم عراق با تشویق دولتهای دشمنِ انقلاب به مرزهای ما حمله کرد، هدفگیری دقیقی کرده بود. خرمشهر، قدمِ اوّل و بسیار مؤثّر از این هدفگیری بود.
...
در قدمِ اوّل، نیروهای عراقی پیشرفتهایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر - که مرزِ نزدیکتر بود - حمله کنند، دچار مانع شدند. علّت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانان مؤمن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند؛ یعنی در اینجا انقلاب شروع کرد خود را نشان دادن؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمینگیر شد. آنجا نیروهای مسلّح و ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند و این اوّلین تودهنیای بود که به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ایران را گرفته بود؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه دشمن قرار داشت. بنده در ماههای اوّلِ جنگ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلّح را میدیدم. نیروهای مسلّح، عازم و جازم بودند؛ اما غم سنگینی بر دلشان نشسته بود. بتدریج عظمت نیروهای مردمی، خود را نشان داد. سپاه پاسداران بهسرعت خود را سازماندهی کرد و نیروهای مردمی و بسیج مردمی بتدریج سازمان پیدا کردند؛ یعنی جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد.
بارها این را گفتهام که خیلیها به امام حسین علیهالسّلام مراجعه و او را بر این ایستادگی ملامت میکردند. آنها مردمان بد و یا کوچکی هم نبودند؛ بعضی جزو بزرگان اسلام بودند؛ اما بد میفهمیدند و ضعفهای بشری بر آنها غالب شده بود. لذا میخواستند حسینبنعلی را هم مغلوب همان ضعفها کنند؛ اما امام حسین علیهالسّلام صبر کرد و مغلوب نشد و یکایک کسانی که با امام حسین بودند، در این مبارزه معنوی و درونی پیروز شدند. آن مادری که جوان خود را با افتخار و خشنودی به طرف این میدان فرستاد؛ آن جوانی که از لذّات ظاهری زندگی گذشت و خود را تسلیم میدان جهاد و مبارزه کرد؛ پیرمردانی مثل «حبیببنمظاهر» و «مسلمبنعوسجه» که از راحتی دوران پیرمردی و بستر گرم و نرم خانه خودشان گذشتند و سختی را تحمّل کردند؛ آن سردار شجاعی که در میان دشمنان جایگاهی داشت - «حُرّبنیزید ریاحی» - و از آن جایگاه صرفنظر کرد و به حسینبنعلی پیوست، همه در این مبارزه باطنی و معنوی پیروز شدند.
یکی از این چند واژه، واژهی «استقامت» است: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة الّا تخافوا و لا تحزنوا»؛ (۸) کسانی که پایداری و استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنها نازل میشوند؛ یعنی در همین حالِ حیات دنیویشان، با ملکوت اعلی ارتباط پیدا میکنند؛ یعنی از لحاظ روحی و فکری و روانی، یک ذخیرهی تمامنشدنی پیدا میکنند و هیچ خوف و بیم و اندوهی بر آنها سایه نخواهد افکند. بیم در مقابل خطرهایی است که ممکن است در این راه انسان را تهدید کند. وقتی انسان ترس نداشت، جریتر و با قدرتِ بیشتر و روحیهی بهتر در این راه پیش میرود و به هدف نزدیکتر میشود. انسان وقتی حزن و اندوه ندارد، به خاطر این است که چیزی را از دست نمیدهد. اوّلاً موفّقیتهای این راه زیاد است؛ ثانیاً اگر انسان چیزی را هم از دست بدهد، چون در راه وظیفه و انجام تکلیف الهی است، وجدانش آسوده است؛ مثل خانوادههای شهدا که بچههای آنها شهید شدهاند و داغدیدهاند، اما درعینحال دلهایشان شاد است. اینها فرق دارند با کسانی که این حادثه برای آنها بر اثر غیر شهادت پیش آمده است.
من به پدران و مادرانی که عزیزان خود را در میدان نبرد طولانی حقّ و باطل در این چند سال از دست دادهاند، به فرزندانی که پدران شهید خود را هرگز ندیدند، به همسرانی که سنگینی فراق همسر و یار و غمخوار خود را تحمّل کردند، عرض میکنم: عزیزان من! با شهادت عزیزانتان، شما خسارت و ضرر نکردید. عزیزانِ شما اگر از دست شما رفتند، اما در خزانه گرانبهای شهادت الهی، شخصیتشان همچنان محفوظ و حاضر و ناظر است. این زندگی میگذرد و همه کس خواهد رفت؛ اما آن کسی سرافراز است و بُرد کرده است که رفتن او از این دنیا، برای مردم و دین و تاریخ و کشورش دستاوردی داشته باشد. چنین انسانی است که خدای متعال او را از ملائکه هم بالاتر دانسته است.
من بارها با همه وجود و از ته دل به بازماندگان شهدا عرض کردهام، دعا کنیم خدا ما را با عزیزان و شهدای شما محشور کند؛ اینها هستند که پیش خدا مقام دارند. عزیزان شما به بهترین دستاوردی که یک انسان ممکن است دست پیدا کند، دست پیدا کردند. البته اجر شما هم بلافاصله پشت سر اجر شهید قرار دارد. بارها من گفتهام، خاکریز شهدا در مقابل دشمنان دین و حقیقت، خاکریز اوّل است؛ خاکریز دوم، خانوادههای شهدایند. پشت سرِ آنها شما هستید. این رنجهای شما و این فراقها و غصّهها و محرومیت از دیدن و احساس کردن حضور عزیزانتان، پیش خدای متعال اجر دارد. خدای متعال به خانوادههای شهیدان اجر بسیار بزرگی میدهد؛ بخصوص که آنها ناسپاسی هم نکردند. در تمام طول جنگ، خانوادههای شهدا با سرافرازی، آنچنان از شهادت عزیزشان سخن گفتند که دیگران را هم تشویق کردند تا جوانانشان را به میدان شهادت بفرستند.
ایشان تجلیل از انگیزههای شهیدان، جانبازان، آزادگان، ایثارگران و احترام به خانوادههای معظم آنان را وظیفهای همگانی خواندند و با قدردانی از صبر و پایداری و ایمان خانوادههای ایثارگران افزودند: مسؤولان بنیاد شهید و بنیاد جانبازان باید به مسؤولیت سنگین خود در قبال این عزیزان بطور کامل عمل کنند.
شهادت، گل خوشبو و معطّری است که جز دستِ برگزیدگان خداوند در میان انسانها، به آن نمیرسد و جز مشامِ آنها آن را بو نمیکند. خانوادههای شهدا به شهدایشان افتخار کنند. همسرانِ رنجکشیده، پدران و مادران داغدیده و فرزندانِ سایه پدر بر سر ندیده، این رنجها را کشیدهاند؛ اما اکنون احساس میکنند سربلندند. پدران و شوهران و فرزندان شما بودند که توانستند این کشور را - که امروز بحمداللَّه عزیز است - به این عزّت برسانند. اگر آنها نبودند، وضع ما طور دیگری بود.
امیدواریم خداوند متعال، الطاف خودش را مثل همیشه شامل حال این ملت بزرگ کند؛ روح مطهّر امام بزرگوار را - که بانی و مهندس این بنای شامخ است - با اولیایش محشور فرماید؛ شهدای عظیمالشّأن و عظیمالقدر ما و همه ایثارگران، جانبازان، آزادگان و خانوادههایشان را - که بزرگترین حق را به گردن ملت ایران و بخصوص به گردن مسؤولان دارند - با پیغمبر و آل او محشور کند و انشاءاللَّه این روز و این مرحله جدید از مسؤولیت اجرایی کشور را برای ملت ما و کسانی که مسؤولیتی برعهده گرفتهاند، مبارک قرار دهد.
از جمله چیزهای دیگری که یک کار را ارزش میبخشد، این است که آن کار دارای خطر باشد؛ همچنین استمرار و تداوم در آن کار لازم باشد. همهی این خصوصیات در کار شما وجود دارد. کار شما، کار بیریا و بیسروصدایی است. وقتی مردم، صد شهید را تشییع میکنند، کسی نمیفهمد که برای پیکر پاک هر شهید چقدر رنج و چقدر حوصله به کار رفته تا استخوانهای مطهّر و نشانههای بدنش با آن همه مشکلات بیرون آمده و در این تابوتِ جاسازی شده در اختیار مردم قرار گرفته است. این رنج را شما میفهمید. کار شما همچنین پُر خطر است. شما در این چند سال تعداد زیادی شهید دادید - چهل و هفت شهید در این راهی که هیچ کس خیال نمیکند شهادتی در آن باشد - و باب شهادت را در اینجا باز نگه داشتید.
آثار و برکات این کار هم - همانطور که برادرمان اشاره کردند - بسیار زیاد است: هم فضای جبهه و جهاد و شهادت و فداکاری را زنده نگه میدارد، هم مشکلات و نگرانیها و دغدغههای خانوادههای مفقودالاثرها را برطرف میکند. چقدر سخت است کهخانوادهای مفقودالاثر داشته باشد. خانوادهای که نمیداند جوانش زنده است یا نه، هر لحظه برایش مثل شب عملیات است. دائم در حال نگرانی است که آیا زنده است، آیا شهید شده، آیا زنده خواهد ماند، آیا او را خواهند دید؟ وضع خانوادههای شهدا بسیار بهتر از خانوادههای مفقودالاثرهاست.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا و ایثارگران و همچنین تعدادی از کارگران شهرستان ساوه، خانوادههای شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران را بهترین سرمایههای کشور برشمردند و تأکید کردند: در هر برنامهای، سرلوحه فکر، اندیشه و دستورالعمل اجرا و برنامهریزی دولت، مجلس، دستگاه قضایی و همه مسؤولان باید گرامیداشت این سرمایههای عظیم باشد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس افزودند: مخلصترین، هوشمندترین و بهترین عناصر نسل جوان کشور، آن جوانانی هستند که به هنگام نیاز کشور به فداکاری، در خط مقدم ایثارگری قرار گرفتند.
ایشان ایثارگری و فداکاری ایثارگران و خانوادههای شهدا را ذخیرهای معنوی برای آنان و جامعه دانستند و با تأکید بر لزوم مراقبت از این ذخیره معنوی خاطرنشان کردند: یاد و نام اسلام و محبت به خاندان پیامبر(علیهم السلام) بود که چنین صحنههای باشکوهی را در دوران دفاع مقدس آفرید.
حضرت آیتالله خامنهای تصریح کردند: در طول تاریخ جز برههای از صدر اسلام، هیچ مجموعهای را نمیتوان یافت که به عظمت و شکوه خانوادههای شهدا در دوران انقلاب اسلامی باشد.
حضرت آیتالله خامنهای یکی از دستاوردهای ارزشمند جنگ تحمیلی را علیرغم خسارتهای مادی آن، استحکام نظام اسلامی دانستند و افزودند: هدف استکبار جهانی از سازماندهی جنگ هشتساله بر ضد کشور و ملت ایران، جلوگیری از ایجاد انگیزه و امید در ملتهای اسلامی و الگو شدن نظام جمهوری اسلامی بود، اما فداکاری جوانان و رزمندگان اسلام و خانوادههای آنان مانع از تحقق اهداف و خواستههای قدرتهای جهانی شد.
حضرت آیتالله خامنهای سختیها و رنجهای جانبازان، آزادگان و خانوادههای آنان و همچنین خانوادههای شهداء و مفقودین را ذخیره و پشتوانهای معنوی برای آنان و ملت ایران دانستند و تصریح کردند: هیچ ملتی بدون سرمایه و گوهر معنویت به کمال نمیرسد و آن حرکتی که بدون پشتوانه معنویت و ایمان به خدا باشد، متوقف خواهد شد.
این ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستایی و زن روستایی، مرد و زن مستضعف شهری، خانوادههای گوناگون، جوانهای فراوان، قشرهای مختلف، سازمانهای رزمنده کشور - ارتش، سپاه، حتی نیروی انتظامی و بسیج عظیم مردم - همه اینها آمدند وارد میدان شدند. حقیقتاً ملت ایران در آن هشت سال، کار بزرگی را انجام داد. در تاریخ این چندین قرنی که میتواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم که ملت ایران این گونه با طوع و رغبت وارد یک ماجرای عظیم نظامی شده باشد و از دل و جان مایه گذاشته باشد؛ با ایمان خود، با عاطفه خود، با دست خود. در دورانهای مختلف، حتی در دوران صفویّه که جنگهای بزرگ و کارهای بزرگی هم شد، این چیزهایی که امروز ما مشاهده میکنیم، اصلاً وجود نداشته است. دلایل روشنی هم دارد؛ نه این که نشود اینها را تحلیل کرد؛ معلوم است چرا. به هرحال این پدیده در تاریخ ایران ما یک پدیده حقیقتاً بینظیر؛ یا اگر احتیاط کنیم، بگوییم کم نظیر بود.
هفتهی دفاع مقدس نمودار مجموعهای از برجستهترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشتهی اسلام و قرآن است.
در این مجموعهی تابناک درخشندهترین و نفیسترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنان جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفهی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند، هیچ ملتی و کشوری بدون چنین مجاهدتها به عزت و تعالی دست نخواهد یافت.
کشور ما مدیون فداکاری این جانهای عزیز و خانوادههای صبور آنهاست.
هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همهی دورانها بداند.
رحمت خدا و درود پیامبران و فرشتگان و بندگان صالح او بر این ارواح طیب و طاهر باد.
وقتی نهضت اسلامی به مرحله انقلاب اسلامی رسید و زنان با همان برداشت طبیعی که از اسلام در جامعه زنانه بود، جلو افتادند؛ امام فرمودند - و درست هم فرمودند - که: اگر زنان در این نهضت همکاری نمیکردند، انقلاب هم پیروز نمیشد. یقیناً اگر زنها در داخل خیابانها و در راهپیماییهای عظیم حضور پیدا نمیکردند - آن حضور عظیم و باشکوه زنان در دوران انقلاب - انقلاب پیروز نمیشد. در جنگ تحمیلی اگر امثال همین مادر گرامی سه شهید و مادران شهیدان و همسران شهیدان - که من افتخار داشتهام با هزارها نفرِ اینها از نزدیک نشست و برخاست و گفتگو کنم و خصوصیات آنها را مشاهده کنم - ایمان خود، صبر خود، ایستادگی خود، معرفت خود و روشنبینی خود در قبال ضایعات جنگ و فداکاریهای جوانان و مردان را نشان نمیدادند، جنگ پیروز نمیشد. اگر مادران و همسران شهدا بیصبری نشان میدادند، شوق جهاد در راه خدا و شهادت در دل مردها میخشکید؛ اینگونه نمیجوشید؛ اینگونه به جامعه طراوت نمیداد. در میدان جنگ هم زنان نقشهای درجه اوّل را ایفا کردند. اگر در طول انقلاب، وفاداری زنان، عواطف زنان، حضور زنان در میدانهای مختلف، در راهپیماییها و در انتخاباتها نمیبود، یقیناً این حرکت عظیم مردمی نمیتوانست اینگونه شکل پیدا کند و ادامه یابد. این نظر اسلام است، این نظر نظام اسلامی است.
امروز در هیچ جای دنیا زنانی که مثل این مادران شهدای ما، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید باشند، نیستند. در جامعه ما، مادرانی با این خصوصیات که از پدرها بهتر و قویتر و آگاهانهتر ایستادند، در این میدان بسیارند. این همان تربیت اسلامی است؛ این همان دامان پاک و مطهّر و نورانی فاطمه زهرا سلاماللهعلیهاست. شما دخترانِ فاطمه هستید؛ فرزندان فاطمه زهرا هستید؛ دنبالهروان فاطمه زهرا هستید.
وقتى وارد مقولهى ایثارگران - بسیجیان و جانبازان، خانوادههاى شهدا و آزادگان - مىشویم که دیگر غوغاست؛ اینها هم باید در شمار هنرمندان به حساب آیند. هنر اینها عبارت است از شناخت نیاز زمان و گذشت از خود براى پُرکردن خلأ. این هنرِ بزرگى است و هر کسى این هنر را ندارد. خیلیها زمانه را نمىشناسند و نیاز زمان را نمىدانند؛ متوجه نیستند که امروز نیاز تاریخى و اجتماعىِ این جامعه چیست. وقتى در کنار ریل تولید، صد نفر کارگر ایستادهاند، هر کدام باید کارى انجام دهند. یکى باید پیچى را محکم کند، یکى باید مهرهاى را بگذارد، یکى باید روغن بزند؛ هر کدام باید بدانند چهکار مىکنند. وقتى قطعهاى جلوِ کارگر رسید و زمانِ محکم کردن پیچ است، اگر مهره بگذارد، کار بیجایى انجام داده است. وقتى یک قطعه جلوِ کارگرى رسید که باید مهره بگذارد، اگر آچار گرفت و بنا کرد به پیچ کردن، کار بیخودى انجام داده است؛ بنابراین باید بدانند چه کارى لازم است و لحظهى زمانه چه مىطلبد. بعضى کسان این را نمیفهمند؛ بعضى مىفهمند، اما آن کارى را که باید بکنند، نمىکنند و سختشان است. ایثارگران - بسیجیان، جانبازان، خانوادههاى شهدا و آزادگان - کسانى هستند که هم نیاز لحظه را شناختند؛ هم آنچه را که نیاز بود، بخشیدند.
مقام معظم رهبری با تأکید بر این که ایثارگری و مجاهدت رزمندگان و شهدا در طول دفاع مقدس مانع از تحقق خواست دشمنان برای تحقیر ملت ایران و شکستن مرزهای این کشور پرافتخار شد، افزودند: افتخار بزرگ این شرف و عظمت، متعلق به پدران، مادران، همسران و فرزندان شهداء است.
یک جمله درباره هفتم تیر عرض کنم. مهمترین چیزی که در این حادثه همه دلها و چشمها را به خود مشغول کرد، این بود که ضربههای خصمانه دشمن بر پیکره انقلاب هرچه سنگینتر باشد، جوشش ایمان و صلابت صبر و استقامت در مردم بیشتر خواهد شد. هفتاد و چند نفر از مدیران برجستهای که در میان آنها شخصیتی مثل شهید بهشتی حضور داشت، یکجا بهوسیله دشمن از نظام اسلامی گرفته شدند؛ آن هم با آن وضع فاجعهآمیز و حزنانگیز. عکسالعمل این انقلاب و این ملت چه بود؟ مردم، با ایمان و با صلابت صبر و استقامت خودشان و آن خانوادههای معظّم با شکیبایی و بردباریِ مؤمنانهشان، توانستند چنان پاسخی به دشمن بدهند که در محاسبات مادّی و در هیچ وضعیتی قابل گنجانیدن نبود و نیست. انقلاب را بیمه کردند، دشمن را مطرود کردند و نام ملت ایران را بلند آوازه کردند.
آثار انسانی دفاع مقدس باید برای همیشه در سازمانهای نظامی و محیطهای فرهنگی گرامی داشته شود و کسانی که مجاری امور را در دست دارند، هرگز نباید ارزش کار جانبازان، خانوادههای معظم شهیدان و سرداران این حماسه جاوید را فراموش کنند و اینجانب نیز همواره در مقابل آن همه تلاشهای مخلصانه و بویژه در برابر کسانی که در این راه مقدس به شهادت رسیدند، تعظیم میکنم.
پدران و مادران و همسران و دیگر بستگان شهدای عزیز، نیز دارای پاداشی بزرگاند این پاداش صبر و استقامت آنهاست و پاداش قبول مصیبت در راه خدا.تلاش و مجاهدت آنان نیز باید صرف آن شود که این پاداش بزرگ را برای خود حفظ کنند.
امید است همه ملت ایران براستی قدردان شهیدان و خاندانهای معظم آنان باشند و رضای الهی و حمایت حضرت بقیهالله الاعظم علیه آلاف السلام و ارواحنا فداه را بدین وسیله جلب کنند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار از همسران جانبازان به سبب اهتمام در خدمت به جانبازان تقدیر و تشکر کردند و اهمیت وظایف و تکالیف دینی و قانونی مسؤولان بنیاد جانبازان و دستگاههای خدمت رسان به جانبازان را مورد تأکید قرار دادند.
در قیامت هم گروه اوّلی که انشاءالله مورد لطف و رحمت و رضوان الهی قرار میگیرند، شهدایند. و صف دوم، پدران و مادران و خانوادهها هستند. شما پدران و مادران به گردن این انقلاب و این کشور، خیلی حق دارید. صبر شما، تحمّل و بردباری شما، تسلیم شما در مقابل حادثهی تلخی که چون در راه خداست، شیرین به کام شما میآید، پیش خدا خیلی اهمیت دارد.
یک مادر، فقدان عزیز خودش را چطور تحمّل میکند!؟ دوری گلی را که در طول سالهای متمادی در آغوش خود پرورده و نهالی را که با زلال محبّت خود آبیاری کرده است، چطور تحمّل میکند!؟ ولی ما، مادران عزیزی را سراغ داشتیم و سراغ داریم که در غم شهادت فرزند شهید خود، حتّی خم به ابرو نیاوردند! بنده گاهی که به دیدار خانوادههای شهدا مشرّف میشوم و از روی ارادت به آنها سری میزنم، بعضی از مادران میگویند ما گریه نمیکنیم تا دشمن، احساس ضعف در ما نکند. بنده به آن مادران عرض کردهام نه؛ گریه کنید، گریه اشکالی ندارد. ما باید به آنها بگوییم گریه کنید! چقدر عظمت در این دلها و در این روحها نهفته است!؟ پدران همینطور، مادران هم همینطور. فرزندانی هم که امروز به دوران جوانی رسیدهاند، بهخاطر شهادت پدرانشان افتخار میکنند؛ اینها خیلی عزیزند. همسران شهدا هم همینطور. جانبازان هم مثل شهدا هستند. جانباز قطع نخاعی، این جوانی که جوانی خودش را در راه خدا از دست داده، کم چیزی را از دست نداده است؛ اما با افتخار، با شرف و با عزّت، تحمّل میکند. خانوادهها، مخصوصاً همسران جانبازان هم همینطور. آزادگان هم بعضی دو سال، بعضی پنج سال، بعضی ده سال در اسارت دشمن بودند و در مقابل دشمن، ضعف نشان ندادند. آبروی ملت ایران و آبروی کشور و امام را حفظ کردند، تا سرفراز به خانهی خودشان برگشتند. خانوادهها، پدران و مادران، همسران و فرزندانشان، همه بر گردن انقلاب حق دارند.
عزیزان من! شادابی این انقلاب به این است که عزّت شهیدان، عزّت خانوادههای شهیدان و ایثارگران و احترام آنها محفوظ بماند و ارزش کار آنها فراموش نشود. بعضیها میخواهند یاد شهدا را هم به فراموشی بسپارند. ما متأسفانه کسانی را داریم - بخصوص بعضی روشنفکرنمایان و قلم بهدستان - که میخواهند یاد شهدا و ایثارگران از خاطرهها محو شود؛ یعنی یاد شهامت و شجاعت و عظمت این ملت، از خاطرهها برود! این خلاف مصلحت ملی و خلاف راه سعادت ملت است؛ این خلاف مصالح ملتی است که میخواهد آرمانهای بزرگ را دنبال کند. باید یاد شهدا را زنده نگه داشت. خانوادههای شهدا! به شهیدانتان افتخار کنید. جانبازان! افتخار کنید به اینکه در راه خدا امتحان سختی دادید. آزادگان! افتخار کنید که در دوران اسارت، از خود ضعف نشان ندادید. خانوادههایتان هم باید افتخار کنند. افتخار به معنای تکبّر و به معنای حقیر دانستن دیگران نیست؛ به معنای شکر کردن خداست. خدا را شاکر باشید که این نعمت بزرگ را به شما و به ملتتان داده است.
عزیزان من! جوانانی که پدرانتان را ندیدید، یا در دوران کودکی خود چند صباحی آنها را دیدید و رنج نداشتن پدر را در طول جوانی خود حس میکنید؛ ای فرزندان شهدا! پدران شما به این ملت، به این کشور و این مرزها عظمت و استقلال و آزادی دادند؛ خون پدران شما هدر نرفت. ای پدران و مادران شهدای عزیز ما! خون جوانان برومند شما که آنها را با خون دل بزرگ کردید و شهید شدند، هدر نرفت؛ خدا نخواست. ارادهی بیگانگان بر این کشور حکومت میکرد. بیگانهپرستان بر این سرزمین وسیع و پهناور حکومت میکردند. منافع ملی و رشد شخصیت ملت، مورد اعتنای آنها نبود. آنها میخواستند با اربابان خودشان - با قدرتمندان بینالمللی - در یک قرارداد ننگین توافق کنند که اینجا سلطنت کنند، آنها هم هرچه میخواهند از این ملت غارت کنند و ببرند و ارادهی خودشان را بر این ملت تحمیل نمایند، ملت هم در زیر سایهی شوم چنین قراردادهای ننگینی، هر طور که میخواهد بندگی کند؛ در فقر، در تنگدستی، در ذلّت، در بیدینی و غرق در شهوات! فقر و اسارت و فساد باهم! اگر جوانان، غیور مردان و غیور زنانِ این ملت نبودند، این انقلاب نمیتوانست این ملت را نجات دهد. اگر جوانان شما نبودند، امام عزیز و بزرگوار ما با همهی عظمتش نمیتوانست کاری انجام دهد. هنر بزرگ امام این بود که قدر این ملت را دانست، قدرت این ملت را کشف کرد، شخصیت زنان و مردان مؤمن و نفوذ ایمان در اعماق دل این ملت را تشخیص داد، برروی آن تکیه کرد و این ملت به پا خاست.
شما خانوادههای عزیز شهیدان، حقّی بر گردن این ملت دارید که این ملت هرگز نباید آن را فراموش کند؛ زیرا در یکی از خطرناکترین لحظات حیات این ملت، جوانان شما بودند که به کمک ملت عظیمالشّأن ایران و به کمک اسلام شتافتند؛ به کمک استقلال این کشور رفته و جانشان را کف دست گرفتند و شهید شدند. همیشه مهم آن است که کسی در لحظهی نیاز، در آنجایی که به او احتیاج است، حاضر باشد. بعضیها کاری را که باید انجام دهند، به وقت انجام نمیدهند؛ هر وقت دیگر که انجام دهند، آن نتیجه را نخواهد داد.
خانوادههای عزیز شهیدان! ای کسانیکه بهترین جوانان این کشور در آغوش شما بزرگ شدند و بزرگترین فداکاریها را از خود نشان دادند! بدانید اگر این فداکاریها نبود، اگر این دلیری در راه خدا نبود، اگر این مردانگیهای فرزندان شما نبود، امروز ایران با همهی سابقهی تاریخیش، با همهی فرهنگ با ارزش و همهی منابع زیر زمینیش، مثل مهرهای در دست سردمداران استکبار جهانی بود؛ همچنان که خیلی از کشورهای دیگر اینگونهاند. اموالشان را میبرند، دینشان را غارت میکنند، به فرهنگشان بیاحترامی میکنند و شخصیت و هویت ملی آنها را ندیده میگیرند. چرا؟ چون آن ملتها در مقابل این متجاوزین، از خود قدرت نشان نمیدهند. قدرت ملی چیست؟ قدرت ملی این است که انسانهایی در این کشور و در میان این ملت باشند که ارادهی ایستادگی و حرکت به سمت هدفهای عالی را داشته باشند و از خطر نترسند.
از قبل از پیروزی این انقلاب، تا دوران جنگ و در طول هشت سال جنگ، بهترین جوانان و بهترین پدران و مادران این کشور در طول تاریخ، بروز و ظهور کردند؛ خود را نشان دادند. این هم به برکت اسلام بود که این استعدادها توانست اینطور نمایان شود، والّا همیشه انسانِ بزرگ و خوب هست، ولی قدرت بروز ندارد. اگر این جوانان شما نبودند، امروز این کشور مهرهای در دست امریکا بود. جوانان شما - شهدای گرانقدر ما - نشان دادند که این ملت، زنده است، قدرت دفاع از خود را دارد و در مقابل زورگوییها و تحقیرها تسلیم نمیشود. وقتی این پایگاه والا برای یک ملت، به برکت شجاعت مردان شجاع و رشید ثابت شد، آن وقت این ملت میتواند سازندگی کند، در وادی علم پیش برود، استعدادهای خودش را بروز دهد و به جاهای بالا برسد، والّا ملتی که نتواند ثابت کند که میتواند از خودش دفاع کند، ملتی که هرکسی از هر طرف دلش خواست، بتواند دست دراز کند و منابع مادّی و معنوی او را غارت نماید، این ملت، قدرت بر سازندگی مادّی و معنوی نخواهد داشت.
جوانان شما این کار بزرگ را انجام دادند و من به شما عرض کنم که ای پدران، ای مادران و همسران که عزیزانتان به جبهههای جنگ رفتند، به میدانهای خطر شتافتند و شما با صبر و با احساس سربلندیِ خود، آنها را تشویق کردید. اگر شهیدان ما در صف اوّل قرار دارند، بلافاصله شما در شرف و افتخار و ثواب الهی، پشت سرِ آنها هستید. تاریخ، این را فراموش نخواهد کرد. مادری که جوان خود را آمادهی حرکت در راه خدا میبیند، جلوِ او را که نمیگیرد هیچ، او را تشویق هم میکند، رتبهی این مادر، رتبهی همان شهید و مقام این پدر، مقام همان ایثارگر است. شما فرزندان و بازماندگان و برادران و خواهران شهدا بدانید، تا وقتی نام شهید در این کشور، محترم است؛ تا وقتی آحاد ملت برای شهدای ما در این کشور، در دل خود تکریم قائلند، این ملت در مقابل هیچ قدرتی شکست نخواهد خورد. بعضی میخواهند اینطور وانمود کنند که ارزش خانوادههای شهدا مربوط به دورهی جنگ بود! بعضی میخواهند اینطور بباورانند که شهید هم آدمی مثل آدمهای دیگر بود! بعضی میخواهند پرچم برافراشتهی فداکاری و ایثارگری را در کشور ما نادیده بگیرند! اینها دشمنان ملتند؛ چه بدانند و چه ندانند. اینها بلندگوهای دشمنند؛ چه بفهمند و چه نفهمند. پرچم فداکاری و ایثار، باید بلند باشد. جانبازان ما هم جزو برجستگانند؛ آزادگان ما هم جزو فداکارانند؛ جوانانی که به میدانهای جنگ رفتند، فداکاری کردند و بحمدالله سالم برگشتند، اینها هم جزو ذخایر این ملتند. این ذخایر، ارزشمند است.
آنچه که اهمیت دارد، وجود جوانان مؤمن، پرشور و پرتلاش است؛ لذا اینکه میبینید مسؤولان کشور به بسیج و به ایثارگران اهمیت میدهند، بهخاطر این است. خانوادههای شهدا که این همه مورد تأکید هستند، بهخاطر عملِ صالح است؛ بهخاطر تلاشی است که در راه خدا کردهاند. جانبازان که مورد توجّه و اهتمام و توصیه قرار میگیرند، بهخاطر این است. اینها ارزشهاست. یعنی شما وقتی یک انسانِ با ایمان، با هدف، پرکار، پرتلاش و با جدّ و جهد - مجاهد فیسبیلاللَّه - هستید، بر آن کسیکه این خصوصیات را ندارد، ترجیح دارید. اینها ارزشهای اسلامی است. نظام اسلامی، نظامی است که متکی به مردم و برروی دوشهای مردم است و این مردم با همین خصوصیّات - چه زنانشان، چه مردانشان، بخصوص جوانانشان - باید جامعه را به سمت رفاه پیش ببرند. همه در این جهت وظیفه دارند. البته مسؤولان وظیفهی سنگینتری دارند؛ باید امکانات را برای جوانان فراهم کنند تا بتوانند در این راهِ درست، به حرکت درآیند.
بخصوص فرارسیدن عید را به خانوادههای ایثارگر و خدمتگزاری که با جان خود، با سلامت و با عزیزان خود به این کشور و این انقلاب و این ملت، خدمت کردند - خانوادههای عزیز شهیدان، جانبازان و خانوادههای محترمشان، آزادگان و دیگران - تبریک عرض میکنم. از خداوند گرداننده دلها و دیدهها مسألت میکنم و میخواهم که دل ملت ایران را شاد و پُر امید و سرشار از مهربانی و صمیمیّت و محبّت گرداند و دیدگانش را با نشان دادن آفاق روشن از آینده، روشن کند.
خانوادههای مکرّم شهیدان، خیلی خوش آمدید. در واقع هم خود شما و هم شهدای شما، چراغان تابان تاریخ و نظام ما هستید؛ قدم روی چشم ما گذاشتید و لطف کردید.
...
شهادت یک پدیده فوقالعاده است؛ چون همه خیرات و کارهای نیکی که انسان میکند - هر انسانی - کار خود اوست؛ ولی شهادت محصولی از تلاش دستجمعی یک مجموعه انسان است که یک نفر شهید میشود.
این جوانی که جبهه رفت و شهید شد، فقط خودش نبود که مجاهدت کرد؛ شما هم که پدر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت. شما هم که مادر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت. رفتن یک جوان به سمت محلّ خطر - جایی که جان او در خطر است - این فقط مجاهدت او نیست؛ پدر او هم با رفتن او مجاهدت میکند، مادر او هم با رفتن او مجاهدت میکند، همسر او هم مجاهدت میکند، فرزندان او هم مجاهدت میکنند، هر کسی هم که به او علاقه دارد، مجاهدت میکند. و شگفتا که این مجاهدتها تمام هم نمیشود! خود او به جبهه میرود، مدّتی ایستادگی میکند، صبر میکند، جهاد میکند و به شهادت میرسد. مجاهدت او تمام شد؛ اما مجاهدت این مادر، ادامه دارد. مجاهدت این پدر، ادامه دارد. صبر اینها مجاهدت اینهاست. مجاهدت این فرزندان، ادامه دارد؛ مجاهدت آن همسر جوان، ادامه دارد. اینها که صبر میکنند، اینها که شکایت نمیکنند، اینها که این را پای خدا محاسبه میکنند، اینها که این خون را مایه افتخار خودشان میدانند، اینها که با این صبر و شکر خودشان گردونه مجاهدت را در بین بقیه مردم ادامه میدهند، اینها که مایه تشویق دیگران به جهاد میشوند، اینها که با بیانات حکایتکننده از استواری آنها مایه آبروی یک ملت میشوند، اینها که موجب میشوند ملت و کشور در عرصه افکار عالم، به صورت یک الگو درآید - که ملت ایران در آمده است - اینها مجاهدت میکنند.
اگر پدران، مادران و همسران شهدا بیصبری و شکایت میکردند؛ منّت میگذاشتند و آه و ناله میکردند، مگر چهره این ملت اینقدر درخشان میشد!؟ این شما بودید که به این ملت آبرو دادید. این شما بودید که با حرفهایتان، با بیاناتتان، با منش و رفتارتان، با بالا گرفتن سرتان به خاطر شهادت این فرزند، چهره این ملت را اینطور نورانی کردید! این مجاهدت، هنوز هم ادامه دارد. سالهاست که این شهید، به رضوان الهی پیوسته است - مجاهدت او تمام شد - ولی مجاهدت شما ادامه دارد. کدام ارزشی و کدام کار بزرگی اینطور ترکیب پیچیدهای از مجاهدتهای گوناگون - آن هم برای مدّتهای طولانی - است!؟ هر کار خوبی را یک بار انجام میدهند، تمام میشود. صدقه در راه خدا، پولی است میدهند، تمام میشود و میرود؛ اما شهادت، اینگونه نیست. ببینید چقدر والاست! این هم این بُعد دیگر.
یک بُعد دیگر در باب شهادت هم این است که همه باید پاسدار خون شهید باشند و از آن حفاظت کنند. حفاظت از خون شهید یعنی چه؟ یعنی ببیند این جوان، این خانواده، این پدر و مادر، این همّتها و روحیههای عظیم و شکستناپذیر، دنبال چه هدفی رفتند؟ آن هدف را از جان خودتان بیشتر محافظت کنید. شهدای ما برای خدا مجاهدت کردند؛ در راه خدا به شهادت رسیدند؛ برای حاکمیت دین خدا در کشور - که مایه سعادت دنیا و آخرت است - سختیها را تحمّل کردند. پدران و مادران هم همینطور. این که خانواده شهدا در مقابل شهادت عزیزانشان بهترین و زیباترین صبر را نشان دادند به خاطر خدا بود. این راه شهداست.
یک نکته اساسی وجود دارد که همه باید آن را به خاطر داشته باشند. یک کشور اگر بخواهد آزاد و مستقل و بدون وابستگی و تبعیّت از قدرتهای ظالمِ عالم زندگی کند، به ایستادگی احتیاج دارد. در مواقع حسّاس برای یک ملت، ایستادگی را چه کسانی انجام میدهند؟ بهترین و فداکارترین و پاکترین و بااخلاصترین فرزندان یک ملت. اینها کسانی هستند که در مواقع سختی، فداکاری میکنند و ایستادگی نشان میدهند و از آبروی کشور و از استقلال و هویّت ملی خودشان دفاع میکنند. اینها در کشور و در نظام جمهوری اسلامی چه کسانی هستند؟ همان جوانان فداکاری هستند که در دوران جنگ تحمیلی و قبل از آن، توانستند در میدانهای جنگ در مقابل دشمن بایستند؛ یعنی شهدای گرانقدر ما، جانبازان عزیز ما، آزادگان سرافراز ما، خانوادههای اینها، کسانی که هنوز مفقودالاثر هستند - بنابر اینکه مفقودالاثرهایی در داخل خاک بیگانه داشته باشیم - همه کسانی که در این راهها استقامت کردند؛ یعنی بسیجیان، یعنی نظامیان، یعنی پاسداران، یعنی نیروهای مؤمن و حزبالّلهی کشور. قدرتِ حقیقی کشور مربوط به اینهاست. توانایىِ کشور ناشی از اینهاست. هر کشور و ملتی که چنین جوانانی داشته باشد، هیچ قدرت جهانی نمیتواند به او زور بگوید، او را تحت سیطره درآورد؛ اوضاع او را به دست گیرد. در واقع چنین کشور و ملتی سرافراز خواهد بود.
همهی شما - بخصوص آنهایی که زیاد ماندند - رمز مقاومت و ایستادگی هستید. شما نشان دهندهی این حقیقت هستید که رنجها میگذرد و اجرها میماند. از همه بیشتر غم و رنج این آقای «لشگری» بود که ما هر وقت به یاد ایشان میافتادیم، حقیقتاً غمی دلمان را میگرفت. هجده، نوزده سال، زمان بلندی است؛ زمان کمی نیست که ایشان در چنگ دشمن بودند و بحمداللَّه صبر و استقامت کردند. امیدواریم خدای متعال به همهی شما اجر دهد و موفّقتان بدارد و انشاءاللَّه خانوادههای شما - فرزندان و کسان و والدینتان - را مشمول رحمت و خیر کند. عین این ثواب و اجری را که خدای متعال به شما میدهد، به کسان شما هم میدهد؛ چون آنها هم خیلی رنج کشیدند، خیلی زجر کشیدند. گاهی میشود آن کسی که خودش در زندان است و از میهن عزیز و خانوادهاش دور است، کمتر رنج میکشد، تا کسانی که در انتظار او هستند و جای خالیاش را دائماً میبینند. آنها هم خیلی رنج کشیدند. خداوند انشاءاللَّه به آنها هم اجری وافر عطا کند - که حتماً هم عطا خواهد کرد - انشاءاللَّه موفّق باشید.
مقام معظم رهبری در این دیدار، آحاد ملت ایران را وامدار شهدا و خانوادههای معظم آنان دانستند و فرمودند: ایران اسلامی و انقلابی به خانوادههای شهدا، جانبازان و آزادگان با همه وجود بدهکار و مدیون است و با گذشت زمان و روشنتر شدن عظمت جهاد مقدس و دفاع مردانه رزمندگان ما در هشت سال جنگ تحمیلی، معلوم خواهد شد که شهدا، جانبازان، آزادگان و رزمندگان دلاور ما چه حق بزرگی بر گردن ملت ایران و تاریخ این سرزمین دارند.
روز شهیدان در دههی مبارک فجر، یکی از فرصتهای عرض ارادت و اخلاص، به ساحت والای شهیدان انقلاب اسلامی است. انسانهای والا و سعادتمندی که توفیق مجاهدت یافتند و پاداش شهادت گرفتند. فرشتهسیرتانی که متاع دنیای گذران را، در بازار سودای معنوی و الهی نثار کردند و رضوان خدا را، که برترین سود هر سودای معنوی است، به دست آوردند. فرزانگانی که توانستند، عمر فانی را در خدمت سعادت ابدی و عمر جاودان بگذرانند.
امروز کشور و ملت و انقلاب به این عزیزان و بازماندگان آنان، دِینی بزرگ دارد. عزت امروز ایران، و همهی پیشرفتهای کشور، و امنیت و استقلال، و هر دستاورد بزرگ دیگر هدیهی گرانبهایی است که شهیدان و پدران و مادران و همسرانِ صبور آنان، به ملت ایران ارزانی داشتند.
خواهران من! دختران من! بانوان کشور اسلامی! بدانید، در هر زمانی، در هر محیط کوچکی و در هر خانوادهای که زنی با این تربیت توانست رشد کند، همان عظمت را پیدا کرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّی در دوران اختناق، حتّی در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است. اگر خانوادهای توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد. ما در ایران هم داشتیم، در زمان خودمان هم داشتیم، در خارج از ایران هم داشتیم. در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفکّرِ هنرمندی به نام خانم «بنتالهدی» - خواهر شهید صدر - توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنتالهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. اینگونه زنهایی را باید تربیت کرد و پرورش داد.
در جامعه خودمان هم از این قبیل زنان زیاد داشتیم. در دوران اختناق هم کموبیش داشتیم. در دوران مبارزات، بعد در دوران نظام اسلامی، زنان بزرگ؛ این زنانی که توانستند شهیدانی را پرورش دهند؛ این زنانی که توانستند شوهران یا فرزندان خود را به صورت انسانهای فداکاری درآورند که بروند و از کشور و انقلاب دفاع کنند؛ از هستی ملت و از آبروی ملت دفاع کنند. اینها زنان بزرگی هستند. این زنان بودند که توانستند این کار بزرگ را بکنند، و من موارد متعدّدی را شاهد بود.
خیلی از کسانی که امروز به اصطلاح سنگ حقوق زن را به سینه میزنند، در واقع سنگ آزادی غربی و بیبندوباری را به سینه میزنند و از غربیها تقلید میکنند؛ همینهایی که گاهی چیزهایی هم مینویسند. اینها از آن افتخارات سهمی نداشتند؛ از آن عظمتی که زن ایرانی در این هجدهساله بعد از پیروزی انقلاب نشان داده و آفریده است، سهمی نداشتند و کار بزرگی نکردند. خیلی از اینها به فکر جیب خود، درآمد خود، کیف خود و وسایل آرایش و زینت خود بودند. اینها هیچ عظمتی ندارند.
از بعد از پیروزی انقلاب، درباره مسأله زن و تلاش برای دفاع از حقوق زنان، فعّالیتهای زیادی شده است. در حقیقت باید گفت که بعد از انقلاب، از زن ایرانی تجلیل شده است. پیشقراول این تجلیل هم امام بزرگوار بود که با همه وجود برای زن ایرانىِ مسلمان ارزش و احترام قائل بود. همین بینش بود که موجب شد زنان کشور در انقلاب اسلامی سهم بزرگی را ایفا کردند؛ به طوری که اگر حضور زنان در نهضت انقلابی ملت ایران نمیبود، به احتمال زیاد این انقلاب به این شکل پیروز نمیشد؛ یا اصلاً پیروز نمیشد، یا مشکلات بزرگی در سر راه آن پدید میآمد. بنابراین، حضور زنان مشکلگشا بود. در جنگ هم همین طور بود، در مسائل دیگر از اوّل انقلاب تا بهحال هم همینگونه بوده است. بنابراین، تلاش زیادی شده است؛ لیکن در عین حال درباره مسألهی زن، حقوق زن، رفع ستم از زنان و فراهم کردن زمینههای مناسب برای زنان کشورمان، لازم است کار فرهنگی بزرگی انجام گیرد. من امروز با این نیّت این بحث را میکنم که به ایجاد این فضای فرهنگی کمک شود.
دشمن اصلی ما در جنگ تحمیلی تنها عراق نبود، بلکه همه کفر و استکبار برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی در جبهه عراق با یکدیگر همسنگر شدند اما انقلاب اسلامی توانست در برابر ضربات پیاپی و تمامی نیروها و تجهیزات دشمنان همپیمان اسلام بایستد و با گذشت هشت سال از دفاع مقدس، دشمن را با تحمل خسارتهای غیر قابل استحصاء و بدون تصرف حتی یک وجب از خاک ایران عزیز ناکام گذاشت، و این همه به برکت روحیه و معنویت خانوادههای شهدا که ذخیرهای تمام نشدنی در دستگاه دفاعی کشور محسوب میشود، به دست آمده است.
حضرت آیتالله خامنهای ایثارگران و خانوادههای معظم شهدا را دارای بیشترین افتخار در ایران اسلامی برشمردند و با تجلیل از فداکاری و ایثارگری همسران شهدا و جانبازان فرمودند: ایثارگران در ایران اسلامی، نه طلبکارانه، بلکه خالصانه و خاضعانه برخورد کنند ، اما از سوی دیگر مسئولین و همه ملت باید در برابر آنان احساس بدهکاری کنند. من به عنوان یک مسئول خود را مرهون خانوادههای شهدا و ایثارگران میدانم و با تمام وجود در برابر عظمت آنها احساس کوچکی میکنم و این احساسی صادق است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی توجه عموم مردم و مسئولین را به ضرورت تکریم و تعظیم نسبت به ایثارگران و خانوادههای معظم شهیدان جلب کردند و در پایان سخنانشان فرمودند: جوامع بسیاری در دنیا براثر دفاع مقدس ملت ایران به اسلام و مذهب تشیع توجه پیدا کردند و ایران اسلامی در سایه آن عزت و عظمت پیدا کرد، بنا بر این افتخار این دستاورد بزرگ بیش از همه متعلق به شهدا و خانوادههای آنان، جانبازان، و ایثارگران است و بر همین اساس، ملت ایران باید خود را در مقابل آنان موظف به احترام و تکریم بدانند.
یافتن پیکرهای مطهر شهدای مفقودالاثر خدمت به روحیه ملی و عموم مردم است و کسانی که این کار مهم و سخت را دنبال میکنند در واقع با خارج کردن پیکرهای مطهر شهدا از غربت، به اضطراب و دلهره خانوادههای معظم آنان پایان میدهند و بدون تردید این عزیزان با کار طاقتفرسای خود خدمت ارزشمندی به شهدا و خانوادههای معظم آنان انجام میدهند.
اگر سختیها را تحمّل کردید، خدای متعال درهای فَرَج را خواهد گشود. اگر مجاهدت در راه خدا را بر جسم و نفس خودتان هموار کردید، خدای متعال روشنایی فَرَج را به شما نشان خواهد داد و درهای فَرَج را به روی شما باز خواهد کرد: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب». خدای متعال به برکت مجاهدت و به شرط ایستادگی، بیرون از دایره محاسبه معمولی عقول بشری، درها را باز و راهها را هموار میکند.
عزیزان من! این، تجربه گرانقدری است. ما امروز یک نسل نوی شادابِ تازه به میدان وارد شدهای را در کشور خودمان داریم که باید از این تجربهها استفاده کند. از تجربه میدان جنگ که ایستادگی در آن، شهادت و جانبازی و محرومیت از سلامتی و دوری از خانمان و راحتی و فرزندان و عزیزان را داشت، باید استفاده کند. هزاران سختی در میدان جنگ هست که فقط برای کسی که در آن شرایط قرار دارد، قابل لمس است، و لاغیر. تحمّل این سختیها، یک کار عظیم است. ایستادگی در میدان نبرد با دشمن، میدانهای اسارت، دوران جانبازی - که جانبازان ما هنوز در میدان مقاومت و ایستادگی هستند - یک کار عظیم محسوب میشود. عزیزان جانباز بدانند که مبارزه آنها ادامه دارد. جانبازان ما، در تمام دوران جانبازی در حال مجاهدتند. این فضیلت، مخصوص آنها و کسان و همسران و خانوادههایشان است، تا وقتی که انشاءاللَّه سلامت و عافیت پیدا کنند.
این مجموعه ایثارها، امروز کشور ما را به اینجا رسانده است. مگر تصوّر میشد که کوچک و بزرگِ ملتی تنها، بدون هیچ پشتوانه جهانی و بدون هیچ کمک قابل ذکر از سوی هیچ گوشهای از قدرتهای عالم، بتواند اینگونه در میدان جهاد مقدّس و دفاع از خود و سازندگی و استقلال و مبارزه با همه نوع فشارهای دشمنان قلدر ایستادگی کند و روزبهروز دشمنان را متعجّبتر نماید؟ مگر ممکن بود که بدون این گذشتها و این ایثارها و این فداکاریها، ما به اینجا برسیم؟ هر کدام از شما که اینجا هستید؛ چه آزادگان عزیز، چه آنهایی که هنوز دربندند، چه خانوادههایتان، چه فرزندانتان، چه پدران و مادرانتان، چه همسرانتان، چه خانوادههای شهدا، چه خانوادههای جانبازان، چه فرزندان شهدا، و همه کسانی که به نحوی رنجها را بر جسم و جان خودشان تحمّل کردند، ایثارگران و پشتیبانی کنندگان، هر کدام به سهم خودشان در به وجود آمدن این ذخیره عظیم و تمام نشدنی و بینظیر ملت ایران سهیم هستند. هر کدام از شما اگر این فداکاریای را که کردید، نمیکردید؛ این صبری را که کردید، نمیکردید؛ این مجموعهای که امروز در اختیار ملت ایران است، به وجود نمیآمد و این موفّقیتها هم عاید انجام نمیشد. این، درس قرآن است.
لحظه لحظه عمر و شب و روز اسیرانی که هنوز در دست دشمن هستند - که ما البته بهطور دقیق آمار آنها را نداریم؛ اما فیالجمله میدانیم که مجموعهای از این قبیل هستند - در پیش خدای متعال دارای ارزش است و درست مثل شهدا که ما در باب آنها عرض کردهایم که از لحاظ ثواب، در درجه اوّلْ شهدا و پشت سر آنها هم خانوادههایشان هستند، من به شما عرض میکنم که در مورد اسرا نیز همینطور است؛ یعنی در ردیف اوّلِ ثواب و اجر، اسرا هستند که آن رنج را تحمّل میکنند، پشت سرِ آنها هم شما خانوادههای اسرا هستید که خیلی هم اجر دارید.
من میدانم خانوادهای که عزیزی را مفقود دارد و از سرنوشت او بیخبر است، چه میکشد. برای مادران و پدران و همسران و فرزندان و خانوادهها، مراحل خیلی سختی است، ساعات و شب و روز دشواری است؛ اما اجر آن هم به همین اندازه بزرگ است. البته من برای اسرای دشمن هم که پیش ما هستند، احساس ترحّم میکنم. حتّی برای آنها هم دعا میکنم که خداوند وسیله آزادیشان را فراهم کند. ولی آنها در واقع اسیر ما نیستند؛ اسیر دولت بعثیاند؛ چون اگر دولت بعثی نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب درستی میداد، ما داعیهیی نداشتیم که اینها را در اینجا نگهداریم. ما هم اینها را رها میکردیم، تا سراغ خانه و زندگیشان بروند.
...
علی اىّ حال، این امتحان، امتحان بزرگی برای شماست و بدانید عزیزان من! هر یک از این مصائب الهی که برای انسان پیش میآید، در کنار خود اجر بزرگ و عایدی هم دارد. قضیه یکطرفه نیست. انسان در مقابل دشواری و محنت، از خدای متعال عوض میگیرد و هیچ کس در دستگاه الهی مغبون نمیشود. آن کسی که فرزندش شهید شده است، با آن کسی که فرزندش در خانه کنار او با راحتی زندگی میکند، پیش خدا یکسان نیستند. آن کسی که در راه خدا، سلامت خود یا سلامت عزیزش را از دست داده است، پیش آنکه این رنج را ندارد، یکسان نیستند. آن کسی که عزیزش از او دور است و خبری از او ندارد، با دیگران یکسان نیست. بر روی همه تلاشها و فعّالیتهایی که یک انسان یا یک جامعه انجام میدهد، اجر الهی هست؛ «و هم فیها لایبخسون». در دستگاه خدا، هیچ کس دچار غَبن و بَخس نمیشود؛ این را بدانید. این، یک امتحان الهی است و امیدواریم که خدای متعال هم کمک بفرماید. این آقایان مسؤولان بخش اسرا هم انصافاً تلاش میکنند و زحمت میکشند. ما شاهد و ناظر هستیم که دولت و مسؤولان دولتی هم خیلی تلاش میکنند. ما میبینیم که اینها چه میکنند؛ ولی طرف مقابل ما اینطور است. امیدواریم که انشاءاللَّه خدای متعال بر اثر استقامت و صبر شما و مسؤولان، نتیجه را هر چه شیرینتر عاید کند.
یقیناً فضیلت خانوادههای مکرّم شهدا از لحاظ عظمت، بلافاصله پشت سرِ فضیلت شهداست. شما خانوادهها، سنگرداران شهادت و مرزداران فضیلت در طول دوران دفاع مقدّس بودهاید و روحیه شما و فرزندان شهدا - که همین حالا گوشههای زیبایی از آن را در سخنان مادر بزرگوار سه شهید و فرزند عزیز سردار شهید شنیدیم - توانسته است در طول دوران دفاع مقدّس و بعد از آن، عظمت نظام اسلامی و روحیه والای ملت بزرگ ایران را حفظ کند و روحیه دشمنان را تضعیف نماید.
بعد از اقامه دولت حق، به فضل الهی زنان کشور اسلامی ایران توانستند شخصیت حقیقی خودشان را تا حدود زیادی پیدا کنند، در میدانهای گوناگونی حضور یابند و عظمت روحیه زن مسلمان را نشان دهند، که شما نمونهاش را در وضع این مادر شهید و مادران عزیز و دلاور سایر شهدا دیدید و میبینید. من هرجا که با مادران شهدا مواجه شدهام، آنها را حتّی از پدران شهدا هم قویتر دیدهام. غالباً نمونهاش را در روحیه این مادران بزرگوار و شجاع میتوانید ببینید. این، عظمت زن مسلمان در میدانهای سیاسی و فرهنگی است.
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، شوهران خود را به انسانهای مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روی فرزند و شوهر. این، نقشی است که زن میتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همهی کارهای زن مهمتر، همین کار است. از همهی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدانهای بزرگ است، و خدا را شکر میکنیم که زن ایرانی و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است.
البته زنان شجاع و آگاه و مقاوم و صبور ایران، در دوران انقلاب، در دوران جنگ -چه در پشت جبهه، چه در جبهه، چه در داخل خانهها- و کلاًّ در همهی میدانها، حضوری فعّال داشتند. امروز هم در میدان سیاست، در میدان فرهنگ، در میدان انقلاب، در فعّالیتهای مقابل چشم دشمنان جهانی، زنان ما حضور فعّال دارند.
در سال ۱۳۵۹، این شهر و این استان، در معرض یک آزمایش عظیم خونبار الهی واقع شد. دست دشمن، نقشه استکبار، برنامهریزی دستگاههای فعّال صهیونیستی و استعماری، همه با هم این طور ترتیب دادند که این بخش از میهن عزیز ما، در معرض یکی از سختترین آزمایشهای الهی خونبار قرار گیرد. جنگ تحمیلی، هشت سال به طول انجامید؛ یعنی از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۷. در این مدت، شما مردم شجاع و دلاور این استان، در معرض این امتحان بسیار دشوار قرار داشتید. البته دشمن، جنگ را بر خوزستان تحمیل نکرد؛ بر ایران تحمیل کرد و همه ایران در مقابل او قیام کردند تا از کشور دفاع کنند؛ اما خوزستان در معرض سختترین و شدیدترین ضربات دشمن قرار گرفت و به وسیله دشمن، بیشترین فاجعه آفرینی در این استان واقع شد و مردم این استان، از زنان و مردان و حتّی افراد مسن و نوجوانان، در معرض امتحانی بسیار سخت واقع شدند تا جنگ تمام شد. بیش از همه مردم کشور، مردم استانهای مرزی و بیش از همهی استانهای مرزی، استان خونبار خوزستان، رنج جنگ را تحمّل کرد.
دوران جنگ تحمیلی را همه میدانند. هیچ کس نیست که نداند مردم خرمشهر و آبادان و مردم شجاع و غیور و مؤمن اهواز یا دزفول و دیگر شهرهای این استان، در مقابل دشمنی که میخواست ملت شهرها را خالی کند، چه عکسالعملی نشان دادند. جوانان و پیرمردان و مردان و زنان ایستادند و مبارزه کردند و جنگیدند. من در سوسنگرد، یک زن مسلمان شجاع را دیدم که مردم سوسنگرد میگفتند او در هنگام حضور نیروهای متجاوز در این شهر، با چوبدستی خود، چند متجاوز را به خاک انداخته و نابود کرده است! در سرتاسر این استان ممتَحن و مجرّب، مردان و زنان و خانوادهها، شهریها و روستاییها، عشایر عرب و لُر و بختیاری و مردم فارس که در این استان هستند، همه و همه در کنار یکدیگر و دست در دست هم، در مقابل متجاوزان ایستادند. البته ملت ایران به کمک استانهای مرزی آمد - در این شکّی نیست - و آزمایش بزرگ، آزمایش ملت ایران بود؛ اما چه کسی است که نداند استانی که در کنار مرز است، در مقابل اوّلین حملات دشمن، چه شکنجه و درد دشواری را تحمّل میکند. و این استان، هشت سال این دشواری را تحمّل کرد و ایستاد و فداکاری نمود.
خانوادههای مکرم شهدا با فداکاری، صبر و هوشیاری خود، بخصوص در دوران جنگ تحمیلی، کار بزرگی را به انجام رساندند و اکنون تمامی کسانی که با شهدا پیوند و ارتباطی داشتهاند، باید خود را صاحب انقلاب و نگهبان و پاسدار ارزشهای آن بدانند، زیرا آنان با سرمایهگذاری عظیم خود توانستهاند این انقلاب را به برگ و بار برسانند.
لحظهی جان دادن، ما وارد عالم دیگری میشویم. برای آن روز، خودمان را باید آماده کنیم. همهی این دنیا، همهی این ثروتها، همهی این انرژیهایی که خدای متعال در وجود شما در این عالم به ودیعه گذاشته است، همهی آنچه که خدا برای بشر خواسته است - حکومت عادلانه، زندگی مرفّه، چه و چه و چه - برای این است که انسان فرصت پیدا کند تا خود را برای نشئهی آن عالم آماده نماید. خود را آماده کنید، با خدا اُنس بگیرید، با خداوند مناجات کنید، ذکر بگویید و استغفار کنید. آن وقت انسانهایی که این طور رو به خدا میآورند و دل خود را تطهیر میکنند و از گناه رو برمیگردانند و تصمیم بر عمل خیر میگیرند، موجودات عظیمی هستند که در رویارویی با مشکلات این عالم، میتوانند مقابله کنند. یک نمونهاش، امام بزرگوار ماست؛ نمونههای دیگرش، مؤمنین جامعهی خود ما هستند؛ این جوانان مؤمن و نستوه، این زنان و مردان، آنهایی که شهید شدند، آنهایی که جانباز شدند، آنهایی که زندانهای سختِ دوران اسارت را تحمّل کردند، آنهایی که فراق عزیزان را تحمّل کردند، آنهایی که سختیهای میدان جنگ را تحمّل کردند و امروز شما هزار نفر از اینها را تشییع میکنید. هر یک از اینها، یک نمونهی ممتاز و عالی هستند که جا دارد هر ملتی یک نفر از این شهدا را داشته باشد، او را تجلیل کند؛ او را بزرگ بدارد و الگو قرار دهد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان از همسران جانبازان به سبب شریک شدن در رنجهای آنان ستایش کردند و داستان زندگی همسران جانبازان را بسیار با عظمت و پرشکوه خواندند.
نقش اجتماعات زنان در پیروزی انقلاب، به احتمال زیاد از اجتماعات مخصوص مردان بیشتر بود. یعنی حضور زنان در مبارزات عمومی و سیاسی، یک نقش چند گانه داشت. مرد یک نفر بود و خودش میآمد در مبارزات یا در اجتماعات و راهپیماییها شرکت میکرد. همین و بس! اما وقتی زنِ خانه، خود را در مبارزه سهیم میدانست و وارد میدان میشد، در واقع خانهای را که در آن، مرد و زن و فرزندان هستند، به صحنه میآورد و خانوادهای را در میدانِ مبارزه حاضر میکرد. در جنگ نیز همین طور بود. یعنی اگر خانوادههای شهدا - مادران و همسران - صبر نمیکردند، جنگ دچار مشکلات بسیار بزرگی میشد. در آن مقطع، نقش زنان، بسیار برجسته بود. انقلاب و جنگ، زنان ما را در جامعه از آگاهی و رشد سیاسی برخوردار کرد. زن، وقتی با سواد باشد و از آگاهی سیاسی برخوردار شود، کسی نمیتواند به آسانی به او زور بگوید و حقّش را پایمال کند. اینها غنیمتهایی بود که در انقلاب برای زنان پیش آمد.
مقام معظم رهبری با تجلیل از صبر و استقامت مادران، پدران، همسران و دیگر بازماندگان شهدا و نیز با ستایش از ایثار و تحمل جانبازان و فداکاری خانواده و همسران آنها و قدردانی از استقامت و صلابت آزادگان و خانوادههای این عزیزان افزودند در پرتو این همه فداکاری و پایداری و ایثار، ملت ایران عزیز و با عزت شد و پرچم اسلام در جهان به اهتزاز درآمد.
ملت عزیز ایران! حرفی که من به عنوان جمعبندی هفده سال انقلاب پیروزمندِ سربلندِ نظام جمهوری اسلامی و به عنوان جمعبندی نظرات امام راحلمان و نظرات این مردم، میتوانم مطرح کنم، یک کلمه است و آن این است که هر دولت و جمعیت و ملت و شخصی در دنیا خیال کند که میتواند با زور و تهدید، ملت ایران را تحت تاثیر قرار دهد، سخت در اشتباه است. این ملت، با هشت سال مقاومت جوانمردانه خود در جنگ تحمیلی؛ با هفده سال ایستادگی در مقابل تهدیدها و خباثتهای استکبار و دشمنان، حداقل این مسأله را به همه دنیا ثابت کرده است که ملتی نیست که با زور و تهدید بشود او را به راهی کشاند، یا از راهی برگرداند.این مادران را ببینید! این شیرزنانی که فرزندان خود را در راه خدا، به جبهههای جنگ فرستادند - مثل کسی که به حجله عروسی میفرستد - و خم به ابرو نیاوردند. ببینید این ملت مبارز را! ببینید ملت ایران، در طول این هفده سال، از چه پیچهای خطرناکی گذشته است!
رهبر معظم انقلاب اسلامی مادران و پدران شهدا را مفتخر به تربیت فرزندانی عالیمقام دانستند و در بخش دیگری از سخنانشان در تجلیل از مقام جانبازان و آزادگان فرمودند: جانباز، یک شهید زنده است و اگر روح و حقیقت جانبازی را برای خود نگه دارد، قدر و منزلت شهید را خواهد داشت. آزادگان نیز دوران سخت اسارت را با افتخار و سربلندی سپری کردند اما لحظهای از این ایام پررنج، از دید کرام الکاتبین پوشیده نمانده است، لذا آنان باید به حفظ این اوج منور در نامه اعمال خود اهتمام ورزند و قدر آن را بدانند.
مقام معظم رهبری صبر بر شهادت و سختیهای ناشی از مجاهدت فرزندان ملت را برجستهترین طاعات و از بزرگترین حسنات دانستند و فرمودند: جانبازان و آزادگان و خانوادههای آنان، سالهای سخت و روزهای دشواری را در دوران دفاع مقدس سپری کردند و در پرتو صبر و مقاومت آنان و خانوادههای معظم شهدا، ملت ایران در دنیا عزیز و گرانقدر شد و بر همین اساس همه مردم باید قدر این مجاهدتها را بدانند و به آزادگان، جانبازان و رزمندگان احترام و تکریم کنند. زیرا افتخار و سربلندی امروز ملت ایران مرهون مجاهدتهای خالصانه آنان است.
روستاییان شهید داده به رهبرشان صمیمانه گفتند که بچههای ما جان خود را در راه دفاع از میهن اسلامی و برای برافراشته ماندن پرچم حکومت حق اسلامی فدا کردهاند و رهبر انقلاب نیز آلامشان را با این سخن تسکین دادند که شما به عنوان خانواده شهدا نور دیده ما هستید و به گردن این کشور حق دارید زیرا جوانانی را تربیت کردید که جان خود را برای حراست از ناموس، ملت و مرزهای کشور در طبق اخلاص نهادند، خداوند آنان را با امام حسین(ع) محشور کند.
امروزِ استان مازندران این است؛ یک جمعیت مؤمن، پرشور، علاقهمند و جوانانی که هیچ خطری نمیتواند آنها را از دفاعِ از ارزشهای این انقلاب باز بدارد. پدران و مادرانی که جوانان خود را ایثارگرانه در این راه فرستادهاند و میفرستند؛ خانوادهها و قشرهای مختلف، همه و همه در خطوط مقدّم این انقلاب قرار داشتند و قرار دارند. امروزِ استان مازندران این است.
بنده همیشه به پدران و مادران و همسران شهدا؛ یعنی آنان که مصیبت شهید را حس کردهاند، این موضوع را عرض میکنم که: شهید، خود مصیبتی حس نمیکند. شهید غرق در نعمت است. حرکتی انجام میدهد و برای جهاد قدم برمیدارد. نَفْس این اقدام بزرگترین کاری است که یک انسان میکند؛ انسانی که خود را از گرفتاریها، اسارتها و جاذبههای کوبنده و شدید مادّی که همهی انسانها را اسیر خود کرده، رها میسازد. همهی ما در بند اسارت مادّیاتیم؛ اسیر پول، مقام، خواستههای نفسانی، شهوات، نام، زن و فرزند، رفاقت، رودربایستیها و ترس و طمع. اینها قیود اسارت ماست. انسان باید بسیار قوی باشد که از این اسارتها خود را رها کند.
کسی که برای جهاد قدم برمیدارد، این کار را انجام میدهد و خود را رها میکند. در واقع این همان کار بزرگی است که آن انسان انجام میدهد و تا این کار را انجام داد، مستوجب لطف و فضل الهی میشود. بزرگترین ثوابی هم که خدا به این انسان میدهد شهادت است. این مقام، جای حسرت و غبطه خوردن دارد. اگر من و شما تا آخر عمر غبطه بخوریم که چرا در میدان شرف و مجاهدت، به سرنوشت شهدا دچار نشدیم، جا دارد؛ چون خدای متعال به مجرّد آنکه جرعهی گوارای شهادت را به انسانی تعارف کرد، بزرگترین اجر را به او داده است. پس، شهید غرق در نعمت است و از همان لحظهی اوّل، رنج او تمام شده است. طبق آنچه که بعضی روایات میگویند، در همین نشئه وقتی ضربه وارد میآید و شهید به خاک میافتد، هنوز روح از تن او خارج نشده است که فرشتگان رحمت الهی احاطهاش میکنند. شهید در همین نشئهی مادیّتی که من و شما در آن گرفتاریم - همین جا - بهشت و نعیم خدا یعنی آن «مالا عین رأت ولا اذن سمعت» را میبیند. پس او در نعمت الهی غرق میشود: «و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون. (۲)» اگر او با ما حرف بزند، نمیگوید که من رنج کشیدم. حرف او این است که: «شما نمیدانید اینجا چه خبر است! اینجا رحمت است، لذّت است، نعمت است؛ اینجا خداست». او اجر خود را گرفته است؛ اما اینجا مصیبت فقدانش گریبانگیر کسانی است. پدر، مادر وهمسر شهید، اوّلین کسانی هستند که از فقدان او رنج میبرند. رنج و تحمّل آنها، خود اجری عظیم در پی دارد. بنده وقتی با خانوادههای معظّم شهدا مواجه میشوم، به آنها عرض میکنم خطّ مقدّم و خاکریز اوّل در محاسبهی ارزشهای الهی در مقابل ارزشهای طاغوتی، شهید است. شهید در مرتبهی جلو است و پشت سر او بلافاصله کسانش - پدر، مادر، همسر، فرزندان، برادر، خواهر و دوستان - ایستادهاند. اینها کسانی هستند که از باران فضل الهی بر شهید، بهره میبرند.
من نمیدانم خدای عظیم؛ خدایی که همهی عظمتهای عالم از وجود او ناشی میشود، وقتی چیزی را عظیم بخواند، آن چیز چقدر عظمت پیدا میکند. اجر جانبازان همین است. اینها ارزشهای الهی است. بازماندگان شهدا و کسان جانبازان و افرادی که به نحوی مصیبت مجاهدت را چشیدهاند - که لفظ ایثارگران به آنها اطلاق میشود و لفظ درستی است؛ چرا که آزادگان و مفقودان و خانوادههایشان واقعاً ایثارگر بودهاند - همه از سفرهی بینهایت فضل الهی در باب جهاد و شهادت برخوردار میشوند. شرطش این است که با خدای متعال حساب باز کنند. «احتساب»؛ با خدا حساب کنند. آنگاه اجرشان را دریافت میکنند. بعضی از بازماندگان شهدا، به جای یک مجاهدت، چندین مجاهدت کردهاند. از یک جهت، مجاهدت کردند که فرزند خوبی را پرورش دادند و این مجاهدت اجر دارد. از این جهت نیز مجاهدت کردند که مایهی امید و نور دیدهشان را در راه خدا به جبهه فرستادند. مجاهدت دیگر آن بود که نگرانیهای دورهی حضور فرزندشان را که در جبهه به سر میبرد، تحمّل کردند. شبهای عملیات، خانوادههایی که عزیزی در جبهه داشتند، مضطرب میشدند. این نیز مجاهدت است. لحظه لحظهی اضطراب شما مادران پیش خدای متعال محفوظ است. خیال نکنید اینها گم میشود؛ در دیوان الهی محفوظ است. یک مجاهدت دیگر هم آن بود که وقتی خبر شهادت عزیز خود را شنیدند، بیصبری و بیتابی به خرج ندادند و جبههی حق را دشمنشاد نکردند. ملت ایران در دنیا به استقامت معروف شد. بنده در دورهی مسؤولیت اجرایی، رؤسا و شخصیتهای برجستهی سیاسی و انقلابیِ سراسر دنیا را میدیدم که وقتی در مورد ملت ایران حرف میزدند، از وجنات و کلماتشان روشن بود که از اعماق دل برای ملت ایران احترام قائلند. آنها این احترام را به دلیل همین مواردی که گفتیم، قائل میشدند. شنیده نشد که خانوادهی شهیدی بیتابی و ناشکری کند. البته گریه کردن ایرادی ندارد؛ امّا ناشکری نکردند. برای خدا دادند و این، آن چیزی است که مردان بزرگ عالم را تحت تأثیر قرار میدهد. زمانی من به مازندران آمدم. در یکی از شهرهای مازندران، بعد از سخنرانی، وقتی میخواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار میورزد که با من صحبت کند. گفتم که بگذارند بیاید. خانم جلو آمد و گفت: پسر من در دست بعثیها اسیر بود. همین چند روز قبل به من خبر دادند که او زیر شکنجه کشته شده است. شما که به تهران رفتید، از قول من به امام سلام برسانید و بگویید: پسر من فدای شما؛ من ناراحت نیستم.
این جمله را در همین مازندران - در بابل یا ساری، یادم نیست - خانمی به من گفت. وقتی در تهران مطلب را به امام گفتم، آن مرد با عظمت و با ابهّت و آن کوه صبر و حلم، چنان در هم و منقلب شد که تعجّب کردم! اینهاست که ملتی را بزرگ میکند و برای یک ملت آبرو میسازد. ما در تاریخ اسلام شنیده و یا خوانده بودیم که افرادی وقتی شوهر، برادر و یا فرزندشان را در راه اسلام از دست میدادند، میگفتند: جان پیغمبر به سلامت باشد، اینها مهم نیست. لکن این از خودگذشتگی را بارها و بارها به چشم خودمان در قضایای هشت سال جنگ تحمیلی و در دوران انقلاب دیدیم. هزاران دل استوار و محکم در راه خدا، داستانهای تاریخی آفریدند. اینها حوادث ناچیزی نیست. اینها همان ارزشهایی است که ملتی را بزرگ و سرافراز میکند. این هم مجاهدتی دیگر بود که صبر کردند. شما خانوادههای شهدا صبر کردید؛ مادران صبر کردند. مادرانی که طاقت ندارند خاری را به پای فرزندشان ببینند، چطور طاقت میآورند بدن غرقه به خون فرزندشان را ببینند و گریه نکنند و اشک نریزند!؟ از این قبیل مادران و پدران و همسران داشتهایم. امروز هم بحمدالله خانوادههای شهدای ما اینگونهاند و من خلاف این سراغ ندارم. مجاهدت دیگری نیز هست که شما هنوز با آن سرو کار دارید. آدمهای سطحینگر و مادّیای هستند که قدر شهید و خانوادهی شهید را نمیدانند. این عدّه همیشه وجود داشتهاند؛ در جامعه ما هم وجود دارند. همهی آدمها یکسان نیستند. ایمانها، مختلف و بینشها و معرفتها متفاوت است. درک و شعور انسانها نیز مختلف است. همه در یک سطح نیستند. بودند کسانی که در هشت سال جنگ تحمیلی، دامنشان هم به آب این دریا تر نشد. دنبال کار خودشان بودند. چنین آدمهایی در جامعه وجود دارند. کسانی هستند که هنوز قدر شهید و شهادت را نمیشناسند و گاهی حرفی میزنند و اشارهای میکنند و قدر ناشناسی آنها از خلال جملهای آشکار میشود و تحمّل این موضوع برای خانوادهی شهید سخت است. تحمّل اینگونه حرفها نیز مجاهدتی دیگر است.
خیال نکنیم که یک زن مسلمان و مؤمن، لزوماً اهل معلومات و معارف نیست؛ بلکه همهی ارزشهای اسلامی، برای زن مسلمان مهمّ است و یکی از برترین ارزشها، علم و معرفت است. لذاست که اگر شما در جامعهی اسلامی به زن نگاه کنید، رفتار عمومی او را رفتاری میبینید که در جهت ارزشهای واقعی، در جهت علم، در جهت تقوا، در جهت تخصصّهای بالا، در جهت فعّالیت و تلاش سیاسی، در جهت کمک رسانی به انسانها، در جهت کیفیّت دادن به محیط خانه و خانواده و احیای سنّت خانواده است. امروز محیطهای مادّی، دچار خلأ خانوادهاند و خانواده، سست و بیپایه است. کاش دستگاههای ارتباط جمعی ما، خبرهایی را که از دنیای غرب راجع به محیط خانواده و وضع زن و کودک و مرد میرسد، قدری در نوشتهها منعکس میکردند تا مردم ما متوجّه میشدند که بنای مستحکم خانواده و رسیدگی به خانواده در جوامع ما، چه نعمت بزرگی است. زن مسلمان از درون خانواده تا درون جامعه، مسائل علمی، مسائل سیاسی، کمک رسانی، ارزشهای اخلاقی و نشان دادنِ منشهای بزرگ انقلابی، همه را با هم دارد.
خوشبختانه زنان ما این را نشان دادند که هنگام مبارزه میتوانند محور مبارزه قرار گیرند. این را، هم در دوران انقلاب و هم در دوران جنگ و تا امروز نشان دادهاند. آنچه در این میان جایی ندارد یا جای زیادی ندارد، پرداختن به ارزشهای پوچ و خیالی و بیهوده است؛ چیزهایی که متأسفانه در جوامعِ زنان دنیا، به آنها خیلی اهمیت داده میشود. مسائلی مانند آرایشها و لباس پوشیدنها و مُدها و تفاخرها و غیره، ارزشهای پنداری و پوچند. غرب و دستگاهها و شبکههای صهیونیستی و کسانی که میخواهند از این طریق شرکتهای خودشان را پولدارتر کنند و به فکر منابع و منافع مادّی خودشانند، سرِ زنان و مردان را با این ارزشها گرم میکنند؛ اما در جوامع اسلامی، به این چیزها اهمیت کمتری داده میشود.
در جایی که مسألهی دین و اخلاقِ جامعه و مبارزه مطرح است، زن در صفوف مقدّم قرار میگیرد و درسی برای مردان جامعه شوهران و فرزندان - میشود. این، همان کاری است که در نظام اسلامی انجام گرفت. مادران و همسران شهدا و ایثارگران و رزمندگان، امتحان خوبی دادند و جلوه خوبی از زن مسلمان را به دنیا نشان دادند. این، چیزی است که دشمنان اسلام از آن واهمه دارند. امروز تلاش عظیمی برای به غفلت دچار کردن زنان ما از اصالتها و ارزشهای معنوی میشود. من عرض میکنم که شما زنان مسلمان، بانوان انقلاب و بانوانی که میتوانید برای تاریخ این کشور مایه افتخار باشید، امروز بزرگترین مسؤولیت خودتان را این بدانید که با تبلیغاتِ دستهای مغرضِ رسانههای خارجی که میخواهند ارزشهای پوچ را در جامعه گسترش دهند، مبارزه کنید. شما این را رسالت خودتان بدانید. بحمدالله در تاریخ ما هم - که تاریخ پرشکوه اسلام است - الگوهای بزرگی هستند که یک نمونهاش زینب کبری سلامالله علیهاست.
یاد شهیدان، یادبود ارزشهای انسانی است، و گرامیداشت آنان، تجلیل از برترین خصال بشری است. یاد شهیدان باید با تدبر و عبرتگیری همراه باشد. آنان همان فرزانگانی هستند که جان عاریت را که کالایی تمامشدنی و رو به زوال است، با نعیم پایدار الهی سودا کردند و خود را از خسرانی که هر انسانی خواه ناخواه دچار آن است یعنی اضمحلال تدریجی سرمایهی زندگی، به نیکوترین وجه رها ساختند. عمل صالح آنان که از ایمانی پایدار ریشه میگرفته است، برترین عملهای صالح است.
این درس بزرگ را شهید، با حضور خود، با کرامت خود، با اجر عظیمی که بدو وعده داده شده است بطور پیوسته به ما که هنوز در پشت حصارهای مادیت و خود پرستی زندانی میباشیم، میدهد و ما را به جهاد، به هجرت الیاللَّه، به تلاش مخلصانه در راه خدا که همان انجام تکلیف هر زمان و پاسخ به نیاز هر لحظه است، فرا میخواند. رحمت خدا بر آنان و تفضل و اجر الهی شامل حال خانوادههای صبور و سرافراز آنان باد.
امام بزرگوار ما - که تا ابدالآباد نور و رحمت الهی بر روح مطّهر او در حال فیضان باشد - مکرر در طول این سالها میفرمود: «دشمن میخواهد ایران را به قهقرا برگرداند و همان جایی ببرد که ملت ما حرکت خود را آغاز کرده است و او را در همان حصار گذشته نگه دارد و به منابع و معادن و خیرات و برکات و نیروهای انسانی کشور دست باز کند و برای خود و نوکرانش پول و لذّت و ثروت جمع آوری کند و ملت ایران را در سیاهچال بدبختیای که زندگی میکرد، رها کند». مردم سخنان ارزشمند امام را باور کردند و جوانان هم حقیقت را فهمیدند؛ لذا حماسه آن هشت سال پدید آمد. امروز شما و همه مردم ایران - و بلکه ملتهای دیگر - بایستی از آن حماسه درس بگیرید.
در این هشت سال خیلی کارها شد که هنوز عشری از اعشار تلاشهای دهساله جوانان و ملت ما و مادران و پداران و خیرخواهان این امّت به سلک نگارش در نیامده است و هنوز از آن تلاشهای بسیار، عدّهای خبر ندارند. من به جوانان امروز - بخصوص نوجوانان - مؤکّداً توصیه میکنم کتابهایی را که شرح و گزارش گوشهای از جنگ هشت ساله است، قدر بدانند و آنها را بخوانند؛ زیرا حقایق زیادی در آن کتابها بازگو شده است. همین خاطراتی که جوانان مینویسند و گزارشهایی که از آن روزها میدهند؛ خواندنی و عبرتآموز است.
آنچه که هنوز بیان نشده، به مراتب بیشتر از آن چیزی است که تاکنون بیان شده است.
این ملت و همه ملتهای دیگر، فقط از جوانان تشکیل نشدهاند. جوانان نوکِ پیکانند. به آن مادری که جوانش را تجهیز کرد و به جبهه فرستاد، نگاه کنید! به آن خانوادهای که فقط دو پسر جوان داشت و آنها را تقدیم اسلام کرده بود و میگفت: «وقتی دو بچه ما رفتند و شهید شدند، باز ما مثل اوّل تنها شدیم» بنگرید! مگر این صحنهها شوخی است؟ به این همه ایمان و صفا و اخلاصی که در جبهههای جنگ خرج شد، نگاه کنید! به آن همه ابتکار و ذوقی که برای خود کافی کردن نیروهای مسلّح مصرف شد تا پیش دیگران دست دراز نکنیم، توجّه کنید! در سال پنجاه و نه ما حتّی گلوله آر. پی. جی را هم باید میخریدیم، ولی به ما نمیفروختند! پنج هزار آر. پی. جی وارد اهواز شد؛ مثل این که همه دنیا را به کسانی که آن جا بودند، دادند!
امروز همین ملت، همین جوانان، همین استعدادها، همین پاسداران و همین ارتش، قدم در میدانهایی گذاشتهاند که اگر دشمن بشنود، باور هم نخواهد کرد. دشمن تبلیغات میکند که اینها بمب اتم درست میکنند! خودش میداند دروغ میگوید و همه هم میدانند این ادّعا دروغ است. دشمن نمیخواهد پیشرفتهای ما را باور کند. یکی از برکات دفاع هشت ساله ما، همین پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی و ساخت دقیقترین ابزارهاست که با دست خالی و بدون هیچ سابقهای آنها را به دست آوردیم و جزو موجودی ملت ایران شده است. این مجموعه باارزش است و باید برای اسلام و مسلمین حفظ شود؛ یعنی جوان رزمندهاش که صف مقدّم است و خاکریز اوّل را نگه میدارد و نیز عواطف و ایمان پدر و مادر و عشق و جوش و شور آن کودک و دختر و پسر جوان و نوجوان که عمق انقلاب و میدان جنگ محسوب میشدند، باید حفظ شود. زمانِ جنگ، وقتی بسیجی به خانه بر میگشت، آن جا را هم صحنه دیگری میدید که او را دوباره امیدوارانه بر میگرداند. مردم، بازار مسلمانان، ادارات، بسیجهای گوناگون دانشگاه و همه و همه مجموعاً سرمایه ملی هستند. اینها باید حفظ شوند.
غرب میخواهد فرهنگ خود را بر همه جا حاکم کند. فرهنگ غرب، برهنگی است. البته به شما عرض کنم که این برهنگی، این فساد و بی بندو باری و این شکل فضاحتآمیزی که بعضی از زنان در بسیاری از کشورهای غربی دارند، بحمداللَّه در خودِ غرب نیز همهگیر نیست. این، کاری است که بر اثر تبلیغاتِ غلطِ خودِ آنها، روزبهروز افزایش پیدا میکند. و الاّ حتی تا چهل، پنجاه سال پیش، در خودِ کشورهای غربی، به این شدّت نبود. آنها میخواهند همان فساد و بیبندوباری را که خودشان گرفتارش شدهاند، به کشورهای اسلامی هم صادر کنند. ولی ما این را نمیخواهیم. این، برای زندگی اجتماعی مضرّ است و برای آنها هم مضرّ است. هر جا باشد، مضرّ است. روش اسلامی برای ما بهترین است. زنان ما در طول حوادث انقلاب و بعد از انقلاب تا امروز، نشان دادهاند که در آن چیزهایی که معیار واقعی زندگی و ارزش و برجستگی آنهاست، در سطوح عالی قرار دارند. مادری که فرزندان خود را در راه خدا و در راه هدف - هدفی که برای او مقدّس است و پیشِ خدا هم مقدّس است - تقدیم میکند و خم به ابرو نمیآورد، یک عمل برجسته انجام داده است و این امر کوچکی نیست. این را با هر معیار و میزانی اندازهگیری کنید، با عظمت است. زن جوانی که حرمت همسرش و خودش را به مدت ده، یازده سال که همسرش در زندانهای دشمن اسیر بوده، باکمال عفّت و سربلندی و پاکدامنی حفظ کرده است، آیا کارش ارزش نیست!؟ اینها ارزشند.
زنان ما در میدان جنگ حضور پیدا کردند؛ در میدان بازسازی حضور پیدا کردند و در میدان نشان دادنِ قدرتروانی، از همه بیشتر فعّالیت کردند. بهترین کسانی که در جوّ تبلیغات گوناگونِ دشمنان ایستادند، بانوان کشور ما بودند.
حضرت آیتالله خامنهای پس از ورود به شهر دو گنبدان بلافاصله در محل اجتماع صدها تن از خانوادههای معظم شهدا و مفقودین، جانبازان و ایثاگران حضور یافتند و طی سخنانی از مقام و منزلت آنان در دفاع از حریم اسلام و پایمردی در راه خدا تجلیل کردند.
مقاممعظمرهبری از همسران جانبازان به سبب ابراز محبت و عطوفت خویش به جانبازان فداکار قدردانی کردند و در پایان از خانوادههای معظم شهدا و مفقودین و نیز ایثارگران و جانبازان خواستند تا با صبر و بردباری در برابر مشکلات، شایستگی استمرار لطف و تفضل الهی را برای خود حفظ کنند.
حضرت آیتالله خامنهای بلافاصله پس از ورود به دهدشت در اجتماع خانوادههای معظم شهدا، مفقودین، جانبازان و آزادگان این شهرستان حضور یافتند و از فداکاریها و ایثارگریهای آنان در راه دفاع از آرمانها و اهداف بلند اسلام و انقلاب تجلیل بعمل آوردند.
ایثارگران در هرجای کشور که هستند، پایههاىِ محکمِ حرکت به سمت هدفهای انقلابند. رزمندگان عزیزی که میدانهای جنگ را درنوردیدند و امروز بحمد اللّه در لابهلای مردم هستند و مشغول خدمات گوناگونند، و همچنین خانوادههایشان، حقِّ بزرگی بر گردن ما دارند. امیدوارم که خداوند همهی شما را مشمول برکات و تفضّلات خودش قرار دهد.
حضرت آیتالله خامنهای طی سخنانی فداکاری خانوادههای معظم شهدا و مفقودین و جانبازان را در مقام و مرتبه فداکاری فرزندان و همسران ایثارگر آنان توصیف کردند و فرمودند: چنین فداکاریهائی جز در سایه ایمان و عشق به خدا ممکن نیست و تنها پیوند و ارتباط عمیق با خداست که آمادگی مجاهدت و جانبازی را در انسان بوجود میآورد.
رهبر انقلاب اسلامی عزت اسلام و سربلندی قرآن را ثمره فداکاریهای بزرگ شهدا، مفقودین، جانبازان، آزادگان و خانوادههای مکرم آنان دانستند و فرمودند: در سایه فداکاری و جانبازی شهدا و تمامی ایثارگران و خانوادههای معظم آنان، اسلام عزت و مسلمین عظمت خود را باز یافتند و امروز مسلمانان جهان حتی جوامع پیشرفته اسلامی و روشنفکران مسلمان در اقصینقاط جهان به مسلمانی خود میبالند و به آن مفتخر هستند، در اروپا یک ملت، برای حفظ هویت اسلامی خود، جانفشانی میکند و بهترین جوانان و روشنفکران در کشورهای اسلامی به سبب تمسک به اسلام زندانی، شکنجه و محاکمه میشوند.
حقیقت این است که ارتش، یک فرصت بسیار خوب به دست آورد و آن فرصت، جهاد مقدّس بود. اگر در دنیا ارتشی باشد که جنگ را در میدانهای واقعی نبرد تجربه نکند و فقط در کتابها و کلاسها و از زبان این و آن درباره جنگ بشنود، این ارتش، یک ارتش واقعی، یا لااقل یک ارتش سرافراز نیست. اما آن ارتشی که جنگ را با پوست و گوشت و استخوان و سراسرِ حیات خود، آن هم نه یک روز و دو روز، بلکه بیش از هشت سال، لمس میکند و خود و همسر و فرزندان و خانهاش، با جنگ و حوادث جنگ آمیخته میشوند و همه آنها از مصایب آن متأثّر میگردند - به خصوص جنگی که در راه تجاوزطلبی و افزونخواهی و توسعه متصرّفات و قلمرو نیست؛ بلکه جنگی در راه دفاع از ملیّت و کیان کشور و دفاع از اسلام و انقلاب و شرف ملت ایران است - یک ارتش واقعی، آبرومند و سرافراز است.
امروز ارتش ما این گونه است. البته کسانی هم هستند که بعد از پایان جنگ وارد ارتش شدهاند و یا در ایام جنگ، توفیق حضور در خطوط نبرد را به آن شکل نداشتهاند. لکن حکم روی اکثریّت است. اکثر قاطع افراد ارتشی ما، هم خود و هم خانوادههایشان، از حادثه جنگ، اثر پذیرفتند و آزمایشِ دشوارِ جنگ را با همه وجود لمس کردند. این، خیلی امتیاز و افتخار است.
عید سعید نوروز را به همه هم میهنان عزیز و ایرانیانی که در سراسر جهان زندگی میکنند، تبریک عرض میکنم. بخصوص به ایثارگران و خانوادههای معظّمی که به نحوی از انحاء در حرکت عظیم ملت ایران، تلاش و کوششِ دشواری را متحمّل شدهاند. مخصوصاً به خانوادههای معظّم شهدا و جانبازان عزیز و خانوادههایشان. همچنین، به آزادگان عزیز و کسانی که هنوز در اسارتند و خانوادههایشان، تبریک عرض میکنم. دعا میکنیم که انشاءاللَّه هر چه زودتر، مفقودالاثرهای ما و کسانی که هنوز در زندانهای اسارت گرفتارند، آزاد شوند و با بازگشت خودشان، دل ما را شاد کنند.
مقام معظم رهبری تبعیت زنان امروز جامعه اسلامی ایران از حضرت فاطمه زهرا(س) را به لحاظ کمی و کیفی بینظیر توصیف کردند و ضمن ابراز احترام و تکریم قلبی به آنان فرمودند: اینجانب در مقابل عظمت، ایثار و فداکاری همسران جانبازان و همچنین همسران اسراء و آزادگان و رزمندگان اسلام به لحاظ اسوه بودن در صبر و استقامت و حفظ و حراست از حریم امن خانه و خانواده و نیز در برابر همسران و مادران فداکاری که فرزندان و همسران خود را تجهیز کرده و به میدان شهادت فرستادند احساس تواضع میکنم. زنان مسلمانی که امروز در نظام اسلامی با جدیت، دلسوزی و همراه با عفت و عصمت درس میخوانند، طبابت میکنند و یا در محیطهای اجتماعی، علمی و سیاسی فعال هستند، پیروان فاطمه زهرا(س) محسوب میشوند و اینجانب با همه وجود برای چنین زنانی احترام و تکریم قائل هستم.
همه ما باید درود بفرستیم به ارواح مطهّر شهدا: شهدای بسیج، شهدای نیروهای مسلّح ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و همه شهدایی که در میدانهای مختلف شربت شهادت نوشیدند و در راه وظیفه جان دادند. همچنین سلام و درود بفرستیم به خانوادههای این عزیزان شهید و خانوادههای رزمندگان که مشوّق آنها بودند، و همچنین آزادگان و مفقودالاثرهایی که هنوز در اسارتند، و امیدواریم که خبرهای خوشی از آنها به ما و به خانوادههایشان آنها برسد، و همچنین بهجانبازان و مجروحین و خانوادههای آنها.
اگر چه روز شهیدان، مناسبت نیکویی برای عرض ارادت به ساحت شهیدان عالیمقام و ستارگان درخشان تاریخ امروز و فردای ما است، لیکن حق آن است که ملّت بزرگ همهی روزها و سراسر تاریخ خود را مدیون و مرهون جوانمردانی است که با حضور فداکارانهی خود در صف دفاع از میهن عزیز، انقلاب بزرگ خود را پیروز و ملت کهن خود را سربلند و روسفید کردند. مردم ما باید آن روزهای پرمحنتی را که کشور اسلامی مورد تهاجم دشمنان قرار داشت و در بیرون و درون مرزها، در لباسها و زیر نامهای گوناگون، به ملت و کشور ما جفا و دشمنی و خیانت میشد، هرگز از یاد نبرند، فداکاری شهیدان و گذشت خانوادهها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیرهی آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود و بنام خدای بزرگ و یاری ولیاللَّه الاعظم (ارواحنافداه) و با رهبری امام راحل بزرگوار، کشور را نجات داد. همیشه و در همه تجربههای دشوار ملّی، همانگونه فداکاریها است که سپیدهی نجات کشور و ملت را پدیدار میسازند. بدین جهت وظیفهی قدردانی از ایثارگران به ویژه شهیدان، فریضهیی عینی و تعیینی و همیشگی است. سلام خدا بر شهیدان، درود بر همهی ایثارگران و خانوادههای گرامی آنان و رحمت و برکات خدا بر امام راحل شهیدان و سلسله جنبان شهادت در ایران اسلامی.
آن کسانی که در [ طول] هشت سال که این ملّت در خون و آتش گذرانید، دهها شهر کشور مورد تهاجم هوایی و بمباران دشمن قرار گرفت و میلیونها نفر از آحاد این مردم بمرور در این هشت سال در قالب نیروهای بسیجی به این میدانهای جنگ رفتند و برگشتند و چقدر شهید شدند، دامنشان هم به دریای جنگ و خطر تر نشد، آدمهای سستعنصری هستند. البتّه بعضیها نمیتوانند، قادر نیستند، آن بحث دیگری است. نظام جمهوری اسلامی بعضیها را نمیگذارد به میدان جنگ بروند؛ آنها را نگه میدارند. بودند کسانی که ما در هنگام جنگ به آنها میگفتیم به میدان جنگ نروید، چون با شما در پشت جبهه کار دیگری داریم. امّا آن کسی که عذری ندارد، مشکلی ندارد، و در سرنوشت دشوار ملّت خود، خود را سهیم نمیکند، او آدم سستعنصری است. در نقطهی مقابل، آن کسانیکه در طول این هشت سال به میدان نبرد رفتند یا عزیزان خود را فرستادند - مثل همین مادران رزمندگان و همسران رزمندگان و بعضی پدران رزمندگان که اینها خودشان نمیتوانستند به جبهه بروند، امّا عزیزانشان را به میدان جنگ فرستادند - در معیارهای الهی و حتّی در معیارهای انسانی باارزش و پیشرفته هم، از ارزش والایی برخوردارند. شما بروید در مقابل هر یک از آدمهای باانصافی که در هر جای دنیا زندگی میکنند، بگویید یک ملّتی دچار یک آزمایش بسیار دشوار هشت ساله شده است و این آقا از اوّل آمادگی خودش را اعلام کرده است و بعضی ده ماه، بعضی بیست ماه، بعضی پنجاه ماه، بعضی صد ماه رفتند در این جبهه ایستادند، جنگیدند یا عزیزانشان را فرستادند، قضاوت تو نسبت به این شخص چیست؟ آن کسی که میخواهد قضاوت کند، لازم نیست مسلمان باشد، لازم نیست با ما دوست باشد. همین قدر که باانصاف باشد، خواهد گفت این یک انسان باارزشی است که برای کشور خود و ملّت خود و ارزشهای خود و ناموس خود و شرف خود و دفاع مشروع به میدان جنگ میرود و جان خود را در معرض خطر قرار میدهد. این را همه آدمهای باانصاف عالم، تصدیق میکنند.
من به همهی شهدای عزیز این دیار درود میفرستم و به پدران و مادرانی که آن شهدا را تربیت کردند و به همسران شهدا که صبر کردند و این مصائب را تحمل کردند و امروز، روز ولادت با سعادت موسیبنجعفر (علیهالصّلاةوالسّلام) است. و روز عید است و امید است که پرورگار عالم به برکت این بزرگوار و به برکت ائمه اطهار، شما مردم عزیز و فداکار را مشمول دعاهای ولیعصر (اروحنافداه) قرار دهد.
در نظام و انقلاب اسلامی، خانوادههای شهدا هم با خانوادههای کشته شدگان ملتهای دیگر و کشورهای دیگر یک فرق اساسی دارند: این خانوادهها، این مصیبت را، با خدای متعال حساب کردند. آن را مثل نعمتی از خدای متعال دریافت کردند و پای این مصیبت صبر کردند. این خیلی مهم است.
خدای متعال به بنده توفیق داده است که با خانوادههای شهدا، مراوده و نشست و برخاست داشته باشم. به خانهی آنها و روی فرش آنها و زیر سقف آنها بروم. هر جا من مصیبت را بزرگتر یافتم، صبر آن خانواده را هم عظیمتر و باشکوهتر دیدم. آنخانوادهای که یک پسر داشته و همان یکی شهید شده است؛ آن خانوادهای که فقط دو پسر داشته است و همان دو پسر در راه خدا به شهادت رسیدهاند؛ آن خانوادهای که سه شهید یا چهار شهید در راه خدا داده است، من میبینم صبرشان هم ازخانوادههای دیگر بیشتر است. این، به معنای چیست عزیزانِ من؟ در بسیاری از موارد، مادران از پدران صبرشان بیشتر است. این برای چیست؟ این آن جلوهی محبّت الهی است که خدا در دل مؤمنین میاندازد؛ آنها را به خودشان جلب میکند؛ آنها را با حکمت آشنا میکند و به آنها صبر میدهد.
در کشور ما یک ماجرای عظیم واقع شد و آن، همین انقلابِ بزرگ بود. این جنگ و این حوادث و تهاجم دشمن و ایستادگی جانانهی ملتِ دلاور ما و تقدیم این همه شهید و جانباز و دادن دهها هزار اسیر و مفقود، یک حادثه بزرگ و بیسابقه در تاریخ اسلام بود. بنده وقتی مطالعه و مقایسه میکنم، میبینم که غیر از شهدای کربلا شهدای کربلا، حساب دیگری دارند. ماجرای آنها یک ماجرای مخصوص به خودشان است؛ و هیچکس شبیه آنها نیست همهی شهدای صدر اسلام در جنگهای گوناگون پیغمبر و امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهمالصّلاةوالسّلام، کمّاً و کیفاً از شهدای دوران ما و انقلاب اسلامی پایینترند و شهدای ما از آنها جلوترند. خانوادهها نیز همانطور. این، یک حادثهی عظیم بود. حال آنچه که من به شما عرض میکنم، این است که محصول این فداکاری بزرگ، باید قدر دانسته شود. درست است که همه باید به خانوادههای شهدا احترام کنند؛ همه باید به جانبازان احترام کنند. درست است که ما در مقابل شما خانوادههای فداکار؛ شما جانبازان؛ شما که جوانتان را دادید؛ شما که سلامتیتان را دادید؛ شما که چندین سال جوانیتان را در زندانهای دشمن گذراندید، یا فرزندانتان مفقود شدند، باید سر تعظیم خم کنیم و باید شما را مثل چشممان عزیز بداریم. این یک مطلب مسلّم است. لکن آنچه که از این مهمتر است این است که این شهادتها، این جانبازیها، این ایثارگریها، آن لحظهلحظهی رنج و محنت در زندانهای دشمن، برای چه بود؟ برای چیست؟ در راه چیست؟ آن را ما باید گرامی تر بداریم.
همه اینها برای این بود که نظام اسلامی بر سرِ پا بماند. همهی اینها برای این است که حکومت الهی و حاکمیت قرآن بر جامعهی بشری استقرار پیدا کند. همهی اینها برای این بود که ظلم و کفر و استکبار، از زندگی بشر بیرون برود. همهی اینها برای این بود که نظام جمهوری اسلامی که یک تنه در مقابل دنیای کفر و استکبار ایستاده است، استحکام پیدا کند. همهی اینها برای این بود که ایران عزیز، ایران اسلامی و ملت عزیز ایران، بتوانند در مقابل دشمنان خبیث و پلید، مقاومت کنند؛ حرمت این ملت حفظ شود و عظمت اسلام در ایران برقرار بماند. همهی این فداکاریها، برای این بود.
شما خانوادههای عزیز شهدا، شما جانبازان و شما کسانی که برای انقلاب، از جان یا عزیزان خودتان سرمایهگذاری کردید، باید بدانید که بحمداللَّه این خونهای پاک، اثرخودش را بخشیده است. تلاشهای امام بزرگوار، کار خودش را کرده است. فداکاری و مجاهدت شما ملت، تأثیر خود را بخشیده است و انشاءاللَّه تحت توجّهات ولىّعصر، ارواحنالتراب مقدمهالفداء و عنایات و ادعیه زاکیّه آن بزرگوار، روزبهروز این ملت در راه استقلال و سربلندی و آبادی و بهبود زندگی پیش خواهد رفت و برای ملتهای دیگر الگو خواهد شد.
هرجا که مشاهده کردید فداکاران راه اسلام - از شهدا و جانبازان - زیادند، بدانید که دلهای زنان ومردان و پدران و مادران، با عشق الهی و عشق اسلام و عشق امام و عشق به انقلاب آغشته است. این مادران شهدا، این پدرانِ عزیز از دست داده، این خانوادههای جوان پرورده و به میدان جنگ فرستاده، مجاهدت بزرگی کردند. خدارا سپاسگزارم که یک بار دیگر باشما روبهرو شدم و این اظهار اخلاص و ارادت به مردم مازندران را به زبان خود عرض کردم.
امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان، همهی کسانشان به شما که بیشترین غم و سنگین ترین غصه را دارید، تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا میبیند، واقعا آرامش پیدا نمیکند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و میدهد.
من با خانوادههای شهدا زیاد نشست و برخاست کردهام و میکنم و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگِ او شهادت نبود، تا ابد قابل تسلی نبود؛ اما خدای متعال در شهادت سرّی قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان میدهد.
من خانوادهی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود. البته از این قبیل زیاد دیدهام؛ این یک نمونهاش. وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی میکرد که به جبهه برود میدید، با خودش فکر میکرد که «اگر این جوان کشته شود، پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست». یعنی منظره این را نشان میداد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود. من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشتهام. این عکس حال مخصوصی دارد. اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر میکردم اگر این بچه کشته شود، من خواهم مرد!»- یعنی همان احساسی را که من از مشاهدهی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تأیید میکرد- میگفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد!»
در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما میدانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز میکند، یعنی آن چیزی که همهی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشتههای وادیهای عشق و شور معنوی و عرفانی یک عمر به دنبالش گشتهاند و دویدهاند او با این فداکاری و این شهادت بهدست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است، خوشحال میشوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.
در میان روزهای این دهه ی نور و فجر، امروز به شهیدان اختصاص یافته است. در حقیقت همه ی روزهای این دهه و همه ی روزهای سال را باید متعلق به شهیدان دانست زیرا اگر مجاهدت فداکارانه ی جوانان این مرز و بوم که به این شهادت ها منتهی شدهاست نمی بود، همه ی روزهای این ملت،در زیر چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ایران، به شبهای تار بدل می گشت، لیکن امروز فرصتی است که همه با شهیدان تجدید خاطره کنند، از آنان از صمیم جان قدردانی کنند، در برابر صبر و گذشت خانواده هایشان سر تکریم فرود آورند و فضا را از احترام به شهادت و شهید و خانواده های شاهد آکنده سازند.
تا ملت ما از چنین روحیه ی تکریم و احترامی نسبت به فداکاران صفوف مقدم برخوردار است، علم سرافرازی این ملت در اهتزازخواهدبود.
شما ببینید وقتی زن مسلمان به فطرت و به اصل خود برمیگردد، چه معجزه عظیمی درست میکند! آنچنان که در انقلاب ما و در نظام اسلامی ما بحمداللَّه مشاهده شد و امروز هم مشاهده میشود. ما کجا آن قدرت و عظمت را از زنان دیدهبودیم که امروز از مادران شهدا میبینیم؟ کجا ما آن فداکاریها را از زنان جوان دیده بودیم، که با فرستادن همسران محبوبشان به جبهههای جنگ، آنها با خاطر آسوده در این میدانها باشند؟ این، عظمت اسلام است که در چهره زنان انقلابی ما، در دوران انقلاب و امروز، بحمداللَّه آشکار است. تبلیغ نکنند که با حفظ حجاب، با حفظ عفّت، با خانهداری و با تربیت فرزند، انسان نمیتواند کسب علم کند. ما امروز بحمداللَّه چقدر زنان دانشمند و عالم در رشتههای مختلف در جامعهمان داریم: دانشجویان کوشا و با استعداد و با ارزش، فارغالتّحصیلان سطح بالا، پزشکان ممتاز و طراز بالا! امروز در جمهوری اسلامی رشتههای گوناگون علمی در اختیار خانمهاست؛ زنهایی که عفاف و عصمتشان را هم حفظ کردند، طهارت زنانه را هم حفظ کردند، حجاب را هم - به شکل کامل - حفظ کردند، به تربیت فرزند هم به شیوه اسلامی میرسند، شوهرداری را نیز همانطوری که اسلام گفته است انجام میدهند، فعّالیت علمی و سیاسی هم میکنند. الان در بین شما - مجموع خانمهایی که اینجا تشریف دارید - عدّه زیادی هستند که فعّالیتهای سیاسی و اجتماعی دارند؛ آن هم فعّالیتهای ممتاز و برجسته؛ چه خانمهای مجرّد، چه خانمهایی که متأهّلند و همسران آنها افتخار میکنند و باید هم افتخار کنند که زنهایشان در میدانهای گوناگون پیشتازند. با روحیه اسلامی و در محیط اسلامی، زن میتواند به کمال واقعی خود برسد؛ دور از آن هرزگیها، دور از آن تجمّلگراییها و دور از پستشدن و حقیرشدن در مقابل مصرف.
همین ملت، در این جنگی که در زمان شما و ما اتفاق افتاد، چشم همهی دنیا را به خودش متوجه کرد؛ ایران را سربلند کرد و قدرت اسلام را نشان داد. با اینکه فقط یک کشور همسایه نبود که به ما حمله میکرد؛ بلکه پشت سر آن امریکا بود، شوروی آن روز بود، دیگر قدرتهای مسلح عالم بودند؛ اما درعینحال، به خاطر ایمان به خدا، رهبری امام بزرگوار - آن انسان فوقالعاده - و فداکاری جوانان و گذشت خانوادهها، توانست یک حرکت همراه با افتخار را در این حادثه انجام دهد.
حضرت آیتالله خامنهای ایمان اسلامی مردم را ضامن تداوم انقلاب دانستند و با تمجید از مجاهدتهای بزرگ خانوادههای معظم شهدا، مقاومت آزادگان در اسارتگاهها و فداکاری جانبازان فرمودند: ایثارگران، خانوادههای شهدا، جانبازان و آزادگان باید همواره خود را در خط مقدم مقابله با کید دشمنان اسلام بدانند و با حفظ هوشیاری از اسلام، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی که ثمره خون شهدا و مجاهدت ملت ایران است مراقبت کنند و با حضور و مجاهدت مستمر خود در صحنه،قدرتهای طماع جهانی را مأیوس و ناامید سازند.
روزی بود که وقتی نام آزادگان و گروگانهای عزیز ما در دست دشمن - یعنی شما - برده میشد، دل را غبار غم و اندوه میپوشاند. یک فضای یأسآلود بر دلها حاکم بود. واقعاً انسان نمیدانست که سرنوشت این عزیزان، این جوانان پاکیزه و مطهّر، این فداکاران میدان جنگ، در دست آن رژیم قسىّالقلب و دور ازانسانیّت، چگونه خواهد شد و به کجا خواهد رسید. من فراموش نمیکنم در ماههای رمضان، وقتی که این دعای شریف را میخواندیم: «اَللّهمَفُکَّ کُلّاَسیر»، قلب من مورد هجوم غمهای گوناگونی قرار میگرفت. غمِ اسیران، غمِ پدران و مادران و همسران و فرزندان، غمِ آن لحظههایی که ما به تفصیل نمیدانستیم چگونه است، اما میدانستیم که چقدر تلخ است، قلبمان را میفشرد و از اعماق قلب، این دعا را عرض میکردیم و فقط امید ما به معجزنمایی ذات مقدّس احدیّت جلّت عظمته بود. والّا اسباب عادّی، روال قضایا را طور دیگری نشان میداد. اینکه اسیرانِ پاک نهاد و فداکار ملت ایران، به تعداد دهها هزار، بی حرف وبهانه، در مدّتی کوتاه، آن هم با ابتکار دشمن و با شروع او، راه بیفتند و به داخل کشور بیایند، جزو رؤیاهایی بود که به نظر ما، جز با قدرت استثنایی خدا، امکانپذیر نبود. والّا، همه چیز تابع قدرت خداست. نَفَسهای ما هم با قدرت الهی آمد و رفت میکند. این، فقط با یک قدرت نمایی استثنایی قابل تأمین بود ولا غیر.
عقبه ما، در مبارزه ملت ایران با قلدری استکبار جهانی، عبارت بود از «فرهنگ» ما. منطقه عقبه ما عبارت بود از اخلاق اسلامی، توکّل به خدا، ایمان و علاقه به اسلام. یعنی علاقه آن مادری که چهار پسرش شهید شدهاند و میگوید من اینها را در راه اسلام دادم، و به این راضی است. بنده خانوادههایی را ازنزدیک دیدهام -یعنی به خانه آنها رفتهام و باپدران و مادران صحبت کردهام. روایت نیست؛ خودم از نزدیک دیدهام.- خانوادهای که دو پسر داشتند، هر دو شهید شدند. خانوادهای که سه پسر داشتند و هر سه شهید شدند. این مگر شوخی است؟! این مصیبت، مگر قابل تحمّل است؟! این پدر و مادر باید از غصّه دیوانه شوند . آن وقت، مادر، که عواطف جوشانتری هم دارد، با کمال قدرت میگوید: «مااینها را در راه اسلام دادیم، و حرفی نداریم.» عجب!
امروز در جامعهی ما چه کسی هست که از این دو کلمهی پدر شهید و مادر شهید نتواند حرفی بزند؟ اهل فلان روستا و فلان محلهی دور افتاده را شما میدیدید آنجا که میدان گیرش میآمد وقتی فرزندش شهید شده بود، احساساتش به غلیان میآمد و میایستاد یک ساعت در مورد این کلمه صحبت میکرد، ولذا روشنفکری در انحصار یک قشر خاصی نیست.
زنان مسلمان ایران در مسائل انقلاب و جنگ و مقاطع حساس پس از پیروزی انقلاب همواره نقش مهمی را ایفا کردند و نفوذ طبیعی و قهری خود بر همسران و پسران خویش را در راه تحقق اهداف انقلاب و مقابله با دشمنان اسلام بکار گرفتند. حضور فعال مردان در میدان مبارزه تجربه ای عینی از نقش مؤثر زنان در پیشبرد انقلاب اسلامی است و روحیه، درک و فهم عمیق مادران و همسران شهدا نیز نشانه ی بارزی از آن است.
رحمت الهی با مردن انسان تمام نمیشود. رحمتی است که همینطور مستمراً در دنیا هست تا دوران برزخ و شب اول قبر و قیامت و غوغای عجیب قیامت و تا انشاءالله در بهشت. همین رحمت رحیمی الهی هم به طور یکسان بین مؤمنین تقسیم نمیشود. در این مورد خاص، خدای متعال تساوی قائل نیست؛ چنان که رحمت او به بعضی کمتر و به بعضی بیشتر میرسد. من خیال میکنم از جمله کسانی که این رحمت در حد وافری به آنها میرسد - غیر از خود شهدا - پدران و مادران شهدای این روزگارند؛ زیرا پدران و مادران شهدا نقشی ایفا کردند که با نقش خود شهدا قابل مقایسه است. هیچ وقت نمیشود کسی را که در جبهه حضور دارد و جانش را میدهد، با کسی که در جبهه نیست مقایسه کرد. او کجا و این کجا! اما نقش پدران و مادران شهدای ما در این زمان، با آنها قابل مقایسه است. حتی اگر حمل بر مبالغه نشود، معتقدم که در مواردی - نه همهی موارد - نقش پدر و مادر شهید از نقش جوان شهید برجستهتر و بزرگتر است.
پدر و مادری که دو پسر داشتند و هر دو را در راه خدا دادند، چیز کمی نیست! یا پدر و مادری که یک پسر داشتند و او را در راه خدا دادند، چیز کوچکی نیست! یا کسی که دو تا سه فرزندش را در راه خدا داده، چیز اندکی نیست!
یک وقت به خانهی شهیدی رفته بودم. مادر شهید در خانه بود اما پدرش حضور نداشت. برخی از همسایهها هم آمده بودند و آنجا حضور داشتند. پرسیدم بقیهی اعضای خانواده کجایند؟ مادر شهید گفت: «ما کس دیگری نداریم. دو فرزند پسر داشتم، که هر دو شهید شدند.» بعد افزود: «همسرم تاب نمیآورد در خانه بماند؛ به کوچه و خیابان میرود و من در خانه تنها میمانم!»
نمیشود گفت که شأن چنین مادری از دو شهیدش کمتر است. واقعاً خیلی عظمت دارد!
عرض من این است که پدر و مادر و خانوادهی شهدای زمان ما، نقش بزرگی ایفا کردند. آنها کاری کردند تا مبارزه ادامه پیدا کند. اگر پدران و مادران شهدای ما در آن وهلهی اول - مثلاً سال اول یا دو سال اول جنگ - اظهار بیصبری میکردند و این بیصبری در جامعه منعکس میشد و به والدین دیگر میرسید، شما خیال میکنید بچههای دیگران، به این آسانی عازم جبهه میشدند؟ مادران اینطور رضایت میدادند و پدران چنین استقبال میکردند؟
خوب؛ چه کسی این جهاد را استمرار میبخشد و دنبال میکند؟ مسلماً آنکه ایمان بالایی دارد. آن روز، جبههی جنگ مشخص بود؛ جهاد دشواری هم بود. از همه طرف مشکلات مختلف بر سر ملت میریخت و مظهرش هم جبههی جنگ بود. اگر پدران و مادران، این شجاعت، این فداکاری، این استغناء و این گذشت واقعاً عظیم را به خرج نمیدادند، مگر جهاد ادامه پیدا میکرد!؟ هیچ نفسی جز نفس امام، که گرمترین نفس بعد از معصومین است، نتوانست خیل جوانان و رزمندگان را به جبهه بکشاند. واقعاً هیچ کس بعد از معصومین نتوانست! حتماً خواندهاید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبههها، چه کشیدند! قرآن میگوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الّا فرارا»؛ به آنان میگویی عازم جبههی نبرد شوید، امّا هر کدامشان بهانهای میآورند. میگویند: «خانهمان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد میشود.» نفس پیغمبر بود، اما نمیتوانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجدداً عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. میخواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی بودند برای اینکه جهاد استمرار پیدا کند؛ برای اینکه ملت شکست نخورد؛ برای اینکه انقلاب در قمار جهانی نبازد و در این مقابلهی جهانی نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد. مسلماً اگر این همه فداکاری، این همه گذشت و این همه عزیمتهای الهی نبود، نفس معصوم هم اثر نمیکرد. این است که من معتقدم آن «کفلین من رحمته» - که در دعاها میخوانید: «و کفلین من رحمتک» - انشاءالله از آن شماهاست و البته باید حفظش کنید. همهی دستاوردهای الهی، مثل دستاوردهای دنیوی، نگه داشتن میخواهد. فرضاً شما پول کلانی به دست میآورید. اگر آن را در جایی ثبت و ضبط و نگهداری نکنید و یا در معامله با آن پول، جانب احتیاط را رها کنید، از دست میرود.
ثواب الهی نیز همینطور است. اگر انسان ثواب الهی را رعایت و مراقبت نکند و برای خود حفظش ننماید، از دست میرود. ما، در روایات خود، مسألهای به نام «حبط» داریم. در قرآن هم میفرماید: «فاحبط الله اعمالهم» خدا نکند که اعمال ما «حبط» گردد. باید مراقب بود. همه باید مراقب باشند. خداوند در قرآن میفرماید: «الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و التقوا اجر عظیم»؛ کسانی که در میدان جنگ مجروح شدند؛ یعنی به آنها ضربه وارد آمد - مثل جانبازان ما - باید کار نیکو انجام دهند و تقوا پیشه کنند تا خدا به آنان «اجر عظیم» بدهد. صرف اینکه مثلاً بنده در میدان جنگ مجروح شدم، کافی نیست. شماها بحمدالله این سرمایهی عظیم را جمع کردهاید. البته آسان هم جمع نکردهاید. دو فرزند، سه فرزند و یا یک فرزند در این راه دادهاید. واقعاً اینها مثل افسانه است. بسیار شکوهمند و با عظمت است. و خدا به شما صبر داد؛ بخصوص به مادران صبر داد. البته من نمیتوانم به شما چیزی عرض کنم؛ چون شما، پدران و مادران، اینجا نشستهاید و آدم با رودربایستی مواجه است. اما من غالباً مادران را بهتر از پدران دیدهام. بنده، به خانهی شهدا زیاد میروم. شاید صدی هشتاد و بلکه بیشتر، خانمی که مادر شهید است، قرصتر و محکمتر و قویتر و روشنتر از آقایی است که پدر شهید است!
ملت بحمداللَّه ایستادهاند. ملت ما، ملت خوب و قوی و مقاوم و شجاع و فداکاری هستند. این بچهبسیجیها، این جوانان فداکار، این پدران و مادران فداکار، این خانوادههای شهدا، این قشرهایی که در دوران سیزدهسالهی گذشته این همه امتحان دادند، باز هم هستند. اگر کسی خیال کند که اینها مأیوس شدهاند یا رو برگرداندهاند، خطاست؛ بههیچوجه اینطور نیست. شما در بیستودوم بهمن و در همهی مراسم دیدید و هرجا هم لازم باشد، خواهید دید که این ملت ایستادهاند. روحانیت هم بایستی وظیفهی خودش را بداند که در میدانهای کار و تلاش و بخصوص خطر، پیشاپیش مردم باشد؛ امیدواریم که خداوند به همهی ما این توفیق را عنایت کند.
امروز هم وعدههای الهی به ما میگوید که شما ملت مقاوم و شجاع؛ شمایی که این همه توطئه را از سر گذرانیدهاید؛ شمایی که در کورهی حوادث آبدیده شدهاید؛ شما پدران و مادران شهدا، شما خانوادههای شهیدپرور و رزمندهپرور، شما دلهای مؤمن در سرتاسر کشور، این جمعیتهای میلیونىِ عظیمِ مردمِ مؤمن به خدا و قرآن، همچنان که ایستادهاید، همچنان که کارتان را بحمداللَّه تا امروز پیش بردهاید، همچنان که کشورتان را از دست جهانخواران بیرون کشیدهاید و دست گرگها و سگهای ولگرد را از این کشور کوتاه کردهاید - که کشور متعلق به خودتان و در اختیار خودتان و وابسته به ابتکار و ادارهی خودتان است - همچنان که جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشتهاید و محاصرهی اقتصادی را به زانو درآوردهاید، همچنان که تا امروز بحمداللَّه این مشکلات را تحمل کردهاید و از خطرهای بزرگ گذشتهاید، اگر همین اتحاد و ایمان و ایستادگی در میدانهای انقلاب و همین وفاداری به خط امام عظیمالشأن و همین نترسیدنِ از استکبارِ مسلطِ جهانخوار را ادامه بدهید، به فضل پروردگار همهی هدفهای دیگر شما هم برآورده خواهد شد؛ که یکی از این هدفها، نابود شدن و از هم پاشیده شدن پیکرهی استکبار جهانی است؛ این وعدهی الهی است و وعدهی الهی بلاشک عمل خواهد کرد؛ اگرچه بسیاری در دنیا آن را نپسندند و نخواهند؛ این همان چشماندازی است که به ما امید میدهد؛ و این همان امیدی است که در جریان انتظار فرج، آموزشهای اسلامی به ما یاد داده است. انشاءاللَّه افقهای روشن، یکی پس از دیگری، در مقابل آن ملتی است که در حال راه رفتن و حرکت است.
امروز هم وعدههای الهی به ما میگوید که شما ملت مقاوم و شجاع؛ شمایی که این همه توطئه را از سر گذرانیدهاید؛ شمایی که در کورهی حوادث آبدیده شدهاید؛ شما پدران و مادران شهدا، شما خانوادههای شهیدپرور و رزمندهپرور، شما دلهای مؤمن در سرتاسر کشور، این جمعیتهای میلیونىِ عظیمِ مردمِ مؤمن به خدا و قرآن، همچنان که ایستادهاید، همچنان که کارتان را بحمداللَّه تا امروز پیش بردهاید، همچنان که کشورتان را از دست جهانخواران بیرون کشیدهاید و دست گرگها و سگهای ولگرد را از این کشور کوتاه کردهاید - که کشور متعلق به خودتان و در اختیار خودتان و وابسته به ابتکار و ادارهی خودتان است - همچنان که جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشتهاید و محاصرهی اقتصادی را به زانو درآوردهاید، همچنان که تا امروز بحمداللَّه این مشکلات را تحمل کردهاید و از خطرهای بزرگ گذشتهاید، اگر همین اتحاد و ایمان و ایستادگی در میدانهای انقلاب و همین وفاداری به خط امام عظیمالشأن و همین نترسیدنِ از استکبارِ مسلطِ جهانخوار را ادامه بدهید، به فضل پروردگار همهی هدفهای دیگر شما هم برآورده خواهد شد؛ که یکی از این هدفها، نابود شدن و از هم پاشیده شدن پیکرهی استکبار جهانی است؛ این وعدهی الهی است و وعدهی الهی بلاشک عمل خواهد کرد؛ اگرچه بسیاری در دنیا آن را نپسندند و نخواهند؛ این همان چشماندازی است که به ما امید میدهد؛ و این همان امیدی است که در جریان انتظار فرج، آموزشهای اسلامی به ما یاد داده است. انشاءاللَّه افقهای روشن، یکی پس از دیگری، در مقابل آن ملتی است که در حال راه رفتن و حرکت است.
انسان قوای معین و عمر محدودی دارد؛ باید اینها را به عنوان سرمایهیی در اختیار حق قرار بدهد. این است سلوک یک مؤمنِ به علی(علیهالسّلام). این است که اگر چنین شخصی در بشر - ولو در جمع کوچکی از بشر - به وجود بیاید، خواهد توانست دنیا را از ظلم و جور خالی کند. ما انسانهای چسبیدهی به غذا و خوراک و راحتی و عشرت و زندگی و خانه و جاه و جلال و مقام و قدرت و سایر دلبستگیها و سرگرمیهای بشر در دنیا، نمیتوانیم از میان این حصارها خودمان را خارج کنیم و آنگونه در آن راه حرکت کنیم؛ و نتیجه در دنیا این میشود که مشاهده میکنید.
اگر از این روحیه، درخششی در یک انسان به وجود بیاید، همان خواهد شد که شما در جبهههای جنگ دیدید؛ در شهدا دیدید؛ در رزمندگان شجاع ما دیدید؛ در آزادگان ما در زندانها دیدید؛ در جانبازان صبور ما دیدید؛ در خانوادهها و پدران و مادران دیدید؛ در طول انقلاب و دوران جنگ تا امروز، در این ملت دیدید و مشاهده کردید که چه هنگامهیی در دنیا به وجود آورد. این، یک چیز ناقص و کوچک بود؛ قطرهیی بود از آنچه که دریای آن در روح بزرگ امیرالمؤمنین وجود داشت.
در صحنههای گوناگون سیاسی کشور، در راهپیماییها، در اعلام نفرت از دشمنان، در پشتیبانی از مسؤولان کشور و از امام بزرگوار راحل (رضواناللَّهتعالی علیه) و در قضایای گوناگون، آحاد مردم و قشرهای مختلف، در وسط صحنه حضور داشتهاند و همیشه رأی و حرفشان را گفتهاند و طبق همان هم عمل شده است. در بزرگترین تجربهی این کشور - یعنی جنگ تحمیلی - همین نیروهای عظیم مردمی بودند که صحنههای جنگ را تشکیل دادند و در صفوف مقدم جنگیدند و فداکاری کردند و در پشت جبهه، پدران و مادران و زنان و آحاد مردم این کشور، از این نظام دفاع کردند و از رزمندگان حمایت نمودند؛ یعنی یک نظام مردمىِ کامل. با وجود این، شما میبینید که دوازده، سیزده سال است که دشمنان هرچه توانستهاند، علیه این نظام تبلیغات کردهاند؛ این دشمنىِ آنها را میرساند. هر کس در راه اسلام حرکت میکند، باید منتظر خصومتها و دشمنیهای دشمنان اسلام باشد.
من همیشه به خانوادههای شهدا گفتهام که شهدای ما خط مقدمند؛ پشت سر شهدا، خانوادههاشان هستند؛ همین پدران و مادران و همسران که به رزمندگی جوان و مرد خانه و محبوبشان افتخار کردند؛ از کشته شدن او نترسیدند؛ او را از رفتن منع نکردند؛ حتّی مادران بچههاشان را تشویق کردند! چه میشنویم و چه میبینیم؟! این چه حوادث عظیمی است در زمان ما و در مقابل چشم ما؟! اگر این حوادث در تاریخ بود، انسان با تردید آنها را میگفت. خیلیها هم در بیرون از این مرزها، این مسائل را با تعجبِ زیاد میشنوند؛ اما شما خودتان آنها را لمس کردهاید.
در رفتنِ به میدان جنگ، پدران با فرزندانشان، و فرزندان با یکدیگر مسابقه گذاشتند! همسران غصه خوردند و گریه کردند که چرا آنها نمیتوانند به میدان جنگ بروند؛ و صبر کردند و در خانهها نشستند و پشت جبهه را نگهداشتند؛ بعد هم که آن رزمنده شهید شد، پدران و مادران و همسران و فرزندان شکر کردند و به شهادت شهیدشان افتخار نمودند! این است که شعلهی یک نهضت، همچنان زنده میماند. این است که امام بزرگوار، قلهی عزت و عظمت را برای اسلام فتح میکند. این است که ملتها صریحاً میگویند: ای ملت ایران! ما از شما یاد گرفتیم؛ شما معلم ما هستید.
من به شما عرض میکنم که ای پدران و مادران و همسران و فرزندان و برادران و خواهران شهدا ! این آبرو و این روحیه را برای خودتان حفظ کنید؛ همچنان که بحمداللَّه حفظ کردهاید. دنیا تاریک و پُر از ظلم است. ملتها تنهایند و احتیاج به پشتگرمی دارند. روحیهی شما و تداوم نهضت شما و استقامت شما، مایهی روحیه و پشتگرمی برای ملتهاست. شما زنان مسلمان، برای زنان فلسطین و زنان کشورهای اسلامی، مایهی دلگرمی هستید. صریحاً میگویند که ما از شما - بخصوص از شما جوانان - یاد گرفتهایم. این مقاومت را حفظ کنید و این ایستادگی را غنیمت بشمارید. با استقامتتان، با وحدتتان، با حضورتان در صحنههای گوناگون سیاسی و اقتصادی و سازندگی و ادارهی کشور، و با پیشبرد کارها و پشت سر مسؤولان قرار گرفتن، آبرویی را که به اسلام دادهاید، تداوم ببخشید؛ شماها اسلام را زنده کردید.
جانبازان عزیز هم شهدای زندهی ما هستند؛ چون مثل شهید به میدان جنگ رفتهاند و مثل شهید ضربت خوردهاند؛ منتها کرامت الهی آنها را حفظ کرده است. اینها زندهاند، اما در رتبهی شهیدان. به این عزیزان هم توصیه میکنم که این کرامت الهی را برای خودشان حفظ کنند؛ «للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم». باید همیشه آن روحیهیی را که آنها را در میدان نبرد به پیش میبُرد و به فداکاری وادار میکرد، حفظ کنند. البته همهی دستگاهها موظفند که قدر و ارج این عزیزان - چه خانوادهی شهدا، چه جانبازان، چه آزادگان، چه خانوادههاشان، چه فرزندانشان - را حفظ کنند. بالاتر از همهی اینها، لطف و تفضل الهی است، که امیدواریم همواره شامل حال شما باشد و بماند.
شما عزیزان، در دنیا و آخرت عزیزید؛ به خاطر اینکه در راه خدا مشکل بزرگی را تحمل کردید و آن، فقدان پدر است؛ این چیز خیلی مهمی است و باید این را حفظ کنید. این ارزش، دایمی و لایزال نیست؛ بسته به این است که خودتان آن را نگهدارید و حفظ کنید؛ و حفظش به این است که تقوا را رعایت کنید.
راه آن پدران و آن شهیدان را حفظ کنید. شما انشاءاللَّه مقامات عالیهی علمی را طی میکنید، محقق میشوید، دانشمند میشوید، استاد میشوید، دکتر میشوید، کارهای فنی میکنید، کارخانهها را اداره میکنید، بخشهای دولتی و ملی را اداره میکنید. هرجا هستید - چه در دانشگاه و چه در محیط کار - بایستی فراموش نکنید که راه، راه همان شهیدی است که شما بازماندهی او محسوب میشوید. راه او را باید دنبال کنید؛ و این آن چیزی است که اگر ما به یاد داشته باشیم، انقلابِ ما را حفظ خواهد کرد.
بحمداللَّه انقلاب کمک عظیمی به جامعهی زنان کشور ما کرد. من خانوادهها و زنانی را دیدم و میبینم که واقعاً گذشت و فداکاری و دریادلی آنها در مقابل حوادث، از مردان بیشتر است. من با خانوادهی شهدا نشستوبرخاست نسبتاً زیادی دارم. مکرر این نکته را گفتهام که در میان خانوادههای شهدا، غالباً مادر شهید، برای تحمل این حادثهی مهم، روحیهی بهتر و برداشت بهتر و ظرفیت بیشتری نسبت به پدر شهید دارد. البته موارد عکس هم هست؛ اما اینگونه موارد تقریباً بیشتر است و من آن را بیشتر دیدهام. بر اثر این حادثهی عظیم انقلاب، خانمها خیلی خیلی پیش آمدند و رشد کردند. نقش زنان در انقلاب، یک نقش تعیینکننده بود؛ در جنگ، یک نقش تعیینکننده بود؛ در دوران آینده هم نقششان انشاءاللَّه تعیینکننده خواهد بود؛ به شرطی که ما این جهات ارزشی را در زن رعایت کنیم. اینهاست که تأمینکننده و تضمینکنندهی این آینده است. امیدواریم که خداوند شماها را تأیید کند.
بعد از هشت سال جنگ، لازم نیست ما قسم و آیه بخوریم که در جنگ پیروز شدهایم. پیروزی در جنگ مگر چیست؟ اگر دشمنی با آن حجم قدرت و با آن عظمت مادّی به یک ملت حمله کند، هشت سال هم علیه او مبارزه کند، اما بعد از هشت سال همه چیز مثل روز اول باشد؛ نه یک قدم از سرزمین این ملت دست دیگری باشد، نه این ملت کوچکترین تحمیلی را از دشمن قبول کرده باشد، آیا این پیروزی این ملت نیست؟ ملت ما با جوانانش، با رزمندگانش، با ارتش و سپاه و بسیج مردمیش، با عشایر دلاورش، با مردم کوچه و بازارش، با خانوادههای ایثارگرش، با زنان و مردان آگاه و هوشیارش، با شجاعت و ایمان و توکل بینظیر رهبر عظیمالشأنش، توانست در مقابل امریکا و اروپا و شوروىِ آن روز و امپراتوری شرق و غرب بایستد و بعد از هشت سال همهی آنها را وادار بکند که به پیروزی ملت ایران و به شکست خودشان اعتراف کنند.
... چه شد که این پیروزی به دست آمد؟ برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور! چه شد که شما پیروز شدید؟ آیا جز ایمان شما، توکل شما به خدا، تصمیم شما برای ایستادگی در مقابل دشمنان خدا، وحدت کلمهی شما - که به هیچ وسیلهیی نتوانستند آن را در هم بشکنند - فداکاری قهرمانانهی جوانان شما؛ جوانانی که در عین جوانی، از لذتهای دنیا گذشتند و تسلیم وسوسهها نشدند؛ و پدر و مادری که از جوانانشان گذشتند و تسلیم وسوسهی محبت و عشق به اولادشان نشدند؛ و بیاعتنایی به زخارف دنیا و نگریستن به هدف عالی - یعنی سربلندی اسلام و مسلمین - پیروزی ملت ایران عامل دیگری داشت؟ اگر ایران در آن روزی که دشمن از همه طرف به آن حمله کرد، به شرق یا به غرب، به امریکا، به اروپا، به شوروی رو میآورد، باز هم پیروز شده بود؟ نمیگذاشتند پیروز بشود. جنگ تمام میشد، اما جنگ بدون پیروزی و بدون افتخار؛ سلطهی خودشان را بر این ملت از سر میگرفتند.
جانبازان عزیز که سلامت خود را فدا کردهاند و اسیران آزاده و سربلند که سالیانی از آزادی خود را مایه گذاشتهاند، و خانوادههای این همه، که انواع رنجها را در راه خدا به جان خریدهاند، همگی در صفوف مقدم این جایگاه ارزشی، و پشت سر شهیدان والا مقام ما قرار دارند. این فداکاریهای بزرگ در کنار حضور مستمر رزمندگان ملت ما در جبهههای گوناگون کارزار انقلابی، توانسته است اسلام را سربلند، و دست بیگانگان را از میهن ،کوتاه و ایران را بلند آوازه و آبرومند سازد. این مجاهدتها توانسته است راه ملتایران را به سوی هدفهای متعالی اسلام، بگشاید و در دنیای تاریک و اسیر مادیت و شهوت، دریچهیی به معنویت به روی او باز کند و به او عزت وشخصیت ببخشد.
در ایام هفتهی دفاع مقدس - که یادآور فصل مهمی از زندگی این ملت و تاریخ پُرافتخار پس از انقلاب است - هیچ چیز شایستهتر و لازمتر از این نیست که ما از فداکاران دوران جنگ و سربازان جان بر کف اسلام، و کسانیکه جان خود را در وسط معرکهی حق و باطل به گروگان گذاشتند، تا آبروی اسلام و آبروی این ملت و حیثیت جهاد در راه خدا را حفظ کنند، تجلیل کنیم و آنها را بزرگ بداریم؛ مخصوصاً پاکبازانی که هرچه داشتند، در این میدان نثار کردند؛ یعنی شهدای عزیز ما و خانوادههای صبورِ پُرگذشت آنان، جانبازان فداکار و بلندنظر و گرانقدر ما و خانوادههای رنجکشیدهی آنان، آزادگان عزیز ما و خانوادههای آنان، و مفقودان و اسرای دور از میهنمان و کسان و خانوادههای نگران آنان. تجلیل از این عزیزان، وظیفهی بزرگی برای ملت است.
ملت ما بحمداللَّه با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از این پیروزی درخشان، خود را از این حالت تحقیرآمیز نجات داد. بعد هم ماجرای جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و این ملت بزرگ ثابت کرد که میتواند از خودش دفاع کند؛ این درسی برای ملتهای دیگر شد. ما در مقابل بزرگترین قدرتهای ترکیبشدهی عالم قرار گرفتیم؛ یعنی در طول هشت سال، همه با کمک به دشمنمان، در مقابل ما صفآرایی کردند؛ اما بعد از این هشت سال، نتوانستند یکصدم از مقاصد خودشان را به دست بیاورند و سرافکنده به جای اول برگشتند. آیا این برای یک ملت عزت نیست؟
آنچه که من میخواهم تأکید کنم، این است که ملت ما نباید هرگز فراهمآورندگان این عزت را فراموش کند. آنها چه کسانی هستند؟ رزمندگان، نیروهای مسلح، آحاد بسیج عظیم و بیپایان مردمی، جوانان مؤمن این مملکت و خانوادههای صبور و غیور این ملت. اینها بودند که این حماسهی بزرگ را آفریدند. این کشور همیشه به رزمندگان دوران هشتساله، بخصوص به خانوادههای شهدا و جانبازان و آزادگان و مفقودان و اسرا و خانوادههایشان مدیون است؛ ما به اینها مدیون هستیم.
امروز خانوادههای شهدا آنچنان عزت و بزرگواری از خود نشان دادهاند که چهرهی منور اسلام به وسیلهی آنان به بسیاری از مردم دنیا شناسانده شد. کشورهای دیگر هم جنگ داشتهاند، آنها هم کشته دادهاند، آنها هم پدران و مادران و خانوادههای کشتهشدگان داشتهاند؛ ولی آیا آنها مثل شما صبر کردهاند؟ مثل شما پای خدا حساب کردهاند؟ مثل شما هوشیاری بخرج دادهاند؟ ابداً. من تاریخچهی ملتهایی را که جنگ داشتند و جوانانشان کشته شدند، خواندهام. شاید بشود گفت که مثل خانوادههای شهدای عزیز ما، در هیچ ملتی نظیر ندارد؛ این هم به برکت اسلام است. آن مادری که دو پسر، سه پسر، یا چهار پسر را در راه خدا قربانی کرده، بایستد و بگوید فرزندان دیگری هم که دارم - یا اگر داشته باشم - فدای اسلام، ما این روحیه را جای دیگری سراغ نداریم؛ این مخصوص شماست.
در کنار شهدای عزیز ما و خانوادههایشان، شهیدان زندهی انقلاب، یعنی جانبازان و خانوادههای آنان هستند؛ آن زجرکشیدهها، آن کسانی که سلامت خودشان را در راه خدا دادهاند. در کنار آنها، این آزادگان عزیز ما هستند که سالهای متمادی در جبههی مقدم - یعنی در زندانها و اسارتگاههای عراق - از شما و از آرمانهای شما و شهیدانتان دفاع کردند و عزت اسلام را حفظ نمودند. این صبر خانوادههای آزادگان، در پیش پروردگار و اولیایش، چیزی بزرگ و مستوجب ثواب عظیمی است. این مفقودان عزیز ما که تاکنون از آنها اثری نیافتهایم، اما میدانیم که عدهیی از عزیزان ما هنوز در بندهای عراق هستند، چهقدر صبر کردند و صبر میکنند؛ خانوادههایشان هم همینطور.
به همهی شما برادران بسیار عزیز حاضر در این جلسه، که افتخار گذراندن یک دورهی دشوار امتحان را کسب کردید، خوشآمد عرض میکنم و اخلاص و ارادت قلبی خودم را به یکایک شما عزیزان ابراز میکنم و فرصت را نیز مغتنم میشمارم و از همینجا به آحاد آزادگان سراسر کشور - این قهرمانان زندهی انقلاب و نظام اسلامی - ارادت و اخلاص خودم را ابراز میدارم و به خانوادههای آنها، که سختی این دوران مشقتبار را با صبر و توکل تحمل کردند، سلام میفرستم.
در فاصلهی میان دو سالگرد حضرت امام قدس سرهالشریف عنایات حضرت حقجلو علا و توجهات ولیاللهالاعظم روحیفداه شامل حال ملت ما گشت و حقوق تضییع شدهیی به این ملت سرافراز و عظیمالشأن برگردانده شد که مهم ترین آن بازگشت پیروزمندانهی آزادگان عزیز و سربلند ما بود. اینجانب ضمن شکرو سپاس به درگاه پروردگار بار دیگر یاد و نام این عزیزان را که هماکنوندر تهران مجمعی بزرگ فراهم آورده و از سراسر کشور به تجدید عهد شوای عالی قدرشان شتافتهاند گرامی داشته، به خانوادههای محترم شهدای بزرگوار و جانبازان فداکار و رزمندگان غیور و بااخلاص، ضمن عرضارادت، یادآوری میکنم که این نیز محصول پایداری و صبر شما و رهبری آنامام راحل عالی مقام رضواناللهعلیه است; "ولینصرن الله من ینصره انالله لقوی عزیز".
بازماندگان شهدایعزیزمان و بیش از همه مادر و پدر و همسر و فرزندا شهیدان، در شأن و ارزشالهی، بلافاصله پشت سر شهیدان عالیقدر قرار دارند. و فداکاری و صبر آنان از ارج و قدر والایی برخوردار است.
در باب بنیاد شهید، آنچه که من همیشه از سابق به آن توجه داشتهام و نگرانش هستم و در پیامهایی که گاهی در این هفت، هشت، ده سال اخیر در سالگردهای بنیاد و مناسبتهای مختلف دادهام، یا به بعضی از مسؤولان بنیاد - آقای کروبی و بقیهی آقایانی که گاهی با من ملاقات داشتهاند - یا در اجتماعاتی که گاهی جمعیتهای بنیاد آمدهاند، گفتهام، این است که سروکار بنیاد شهید، با یک مجموعهی انسانىِ ظریف و حساس است. این نهاد، با کمیتهی امداد و بنیاد مستضعفان و جانبازان فرق میکند؛ اگرچه جنبهی جانبازان بنیاد مستضعفان تقریباً همینطور است.
شما با مجموعهیی روبهرو هستید که در اخلاص و وفا و ایمان و عمل صالحشان - یعنی همین ملاکهای اصلی که ما در اختیار داریم - هیچ شکی نیست. اگر هم تردیدی باشد که فلان خانواده، آیا همان اخلاص اول را دارند یا نه، ما باید به خودمان مراجعه کنیم و سؤال نماییم که به چه علتی اینطوری شده است؟ والّا آن خانوادهیی که فرزندش را به میدان شهادت میفرستد و صبر میکند و سرش را بالا میگیرد و افتخار میکند، یا آن زنی که شوهرش میرود و افتخار میکند، یک موجود خودىِ انقلاب و انقلابی است؛ در این نباید بحثی داشت.
از طرفی، انسان هم است؛ یعنی ظرافتهای یک انسان و توقعات و ارزشهای یک خانوادهی شهید هم در او هست. این سه چیز است که هر کدام به تنهایی، رعایتهایی را ایجاب میکند. یعنی یک مجموعهی انسانی است که به خودی خود، رعایتهایی را لازم دارد؛ مجموعهیی که به دلیلی، توقع درستی دارند؛ مجموعهیی که به دلیل روشن و برهانی، اخلاصشان ثابت شده است. ببینید، چهقدر کار شماها سخت است.
ما هرچه داریم، به برکت شهدای عزیزمان داریم. اگر امروز اسلام در جهان دارای عزت است، به برکت شهداست. اگرامروز جمهوری اسلامی، به صورت یک قدرت مردمی در دنیا مطرح است، به برکت خون شهداست. اگر ملتهای مسلمان دیگر در نقاط مختلف عالم، ملت ایران را الگوی مقاومت و مبارزهی خودشان قرار دادهاند، به برکت فداکاری شهداست. در درجهی اول، شهدای ما قرار دارند. پشت سر شهدای عزیز هم بقیهی فداکاران، اعم از جانبازان، آزادگان، خانوادههای مکرّم شهدا، در صف دوم قرار دارند. اگر خانوادههای شهدا، مقاومت و صبر نمیکردند و از خودشان استقامت و متانت نشان نمیدادند، وضع طور دیگری میشد.
ما در داستانهای تاریخی خواندهایم که شهیددادههای صدر اسلام، اگر پدرشان یا شوهرشان شهید شده بود؛ اگر فرزندان یا برادرانشان به شهادت رسیده بودند، صبر و مقاومت میکردند. در جنگ اُحد که عدهیی از مسلمین به شهادت رسیدند، یک زن درحالیکه جسد سه شهید را با خود حمل میکرد، وقتی به مسلمانان در نزدیکی شهر مدینه رسید، اولین سؤالی که کرد، از سلامتی پیامبر(ص) بود. یعنی سلامتی رسولاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم)، برای او اهمیت بیشتری از جان عزیزانش داشت. اینها را ما در تاریخ خوانده بودیم؛ اما آنچه که در کشور ما اتفاق افتاد، اگر نگوییم اهمیتش از صدر اسلام بیشتر است، یقیناً کمتر نیست.
بعضیها دو فرزند، بعضیها سه فرزند، بعضیها چهار فرزندشان به شهادت رسیدند. مادرانی را که عزیزانشان به شهادت رسیده بودند، ما دیدیم آنچنان از خودشان استقامت نشان میدادند که انسان را به حیرت فرو میبرد. من با خانوادههای مکرّم شهدا، بحمداللَّه دیدوبازدید و نشستهای متعددی را همیشه داشتهام و دارم. به نظرم رسیده است که مادران شهدا، از لحاظ قوّت و قدرت، حقیقتاً بینظیرند. این، چه نیرویی است که به زنی که عاطفه و احساسات در او قوی است و فرزند خودش را عاشقانه دوست میدارد، آنچنان قوّتی میبخشد که در مقابل شهادت یک فرزند یا دو فرزند یا بیشتر، چنین قدرت و قوّتی را از خود نشان میدهد؟ این، از ایمان است. ایمان بود که مردم ما را در انقلاب پیروز کرد. ایمان بود که ملت ما را درجنگ، به پیروزیهای درخشان رساند. ایمان مردم بود که اسلام و قرآن را در دنیا سربلند کرد و جمهوری اسلامی را به این عزت و عظمت رسانید. این ایمان است که به خانوادههای شهدا، صبر و قوّت و استقامت میدهد. این ایمان را قدر بدانید و حفظ کنید. این، آن چیزی است که هیچ سلاحی در مقابل آن، کارگر نیست.
عطر جهاد و شهادت، در این فضا پراکنده است. آزادگان، کسانی هستند که افتخار سالهای پُربرکت و پُراجر دوران زندگی جوانی خودشان را همراه دارند و یاد روزها و ساعتها و لحظههای دشوار و پُرخاطرهیی را برای ما زنده میکنند. هر ساعتی که شما گذراندید، پیش خدا محفوظ است. آن شبهای طولانی و پُررنج، آن روزهای پُرهراس و دشوار، آن سختیها و فشارها، آن مرعوبیتها، آن گرسنگی و سرما و گرما، آن دوری و غربت و جفا کشیدنِ از نااهلان و ایستادگی در مقابل خواست دشمنان خدا و همهی این ساعتها و لحظهها و رنجها، در دیوان الهی محفوظ است. خیال نکنید که اینها از بین رفت. همهی اینها، مثل یک نوار صوت و تصویر مانده است. یک لحظهی از این لحظات، از بین نرفته و پیش خدا موجود است. شما جانبازان عزیز هم همینطور؛ شبهای سختیتان، رنج میدان جنگتان، سختی بیمارستان و بسترتان، دردهایتان، رنجهای ناشناختهتان. و شما خانوادههای شهیدان، صبرتان، داغ سوزنده و درعینحال شیرینتان، فراق عزیزانتان، فقدان میوهی دلتان، چون برای خداست، همه و همه محفوظ است.
اینشهیدان با ایثار خود پرچم اسلام را که دست توانای رهبر عظیمالشأن ما حضرت امام خمینی اعلی الله مقامه در این سرزمین برافراشته بود سربلندنگهداشتند و اسلام و معنویت را در همهی اقطار عالم عزیز کردند. اگر امروز بانگ مسلمانی از چهار گوشهی عالم به گوش میرسد و اگر ملتهای مسلمان به هویت اسلامی خود بازگشته و سنگینی بار سلطهی مستکبران را احساس میکنند، و اگر جهاد اسلامی پس از سالها فراموشی دوباره به جایگاه ارزشی رفیع خودبازگشته، همه و همه به برکت استقرار جمهوری اسلامی و استمرار انقلاباسلامی است که خود مرهون شهادت و گذشت این عزیزان و خانوادههایشان ونیز جانبازان عزیز و ارجمند است. ملت ما باید قدر این عزیزان را بداند ونتایج مجاهدات آنان را پاسداری کند و همهی موفقیتها و پیروزیها را با ارزشجان گرانبها و صبر بزرگ آنان محاسبه کند و قدر آن را بشناسد.
حضور عزیزان ازبندرسته و آزادگان سربلند و افتخارآفرینمان در این جمع انبوه و در کنار خانوادههای معظم شهدای عالیقدر و جانبازان و مفقودان و کارگزاران مختلف کشور، به همهی ما و همهی قشرهای مختلف ملتمان، این حقیقت را بهطور روشن میفهماند که صبر و مقاومت و ایثار و جانبازی و فداکاری در راه خدا - که در درجهی اول، شهدای عالیقدر ما و در درجهی بعد، اسرا و جانبازان و خانوادههای این عزیزان وخانوادههایی که عزیزانشان مفقودالاثر هستند، به آن مفتخرند - ثمرات شیرینی دارد که یکی از آنها همین است که ما در یک مجمع، این عزیزانمان و این یوسفهای ملت ایران را که سالیان درازی از ما دور بودند، با احساس پیروزی و افتخار و با رضایت از لطف خداوندی، در کنار قشرهای دیگر میبینیم.
ما نامههایی از بعضی از آزادگان در طول این دو سالِ بعد از آتشبس تا امروز داشتهایم که به خانوادههایشان مینوشتند. وقتی خانوادهها میفهمیدند که ما مخاطب هستیم، نامهها را میآوردند و به ما میدادند. من هم برای خیلی از این نامهها جواب مینوشتم. مینوشتند که شما برای آزادی ما، به دشمن باج ندهید. این را اسیر مینوشت. این، برای یک ملت، خیلی مهم است که اسیرش در دست دشمن، بهجای اینکه مثل انسانهای بیایمان، مرتب التماس کند که بیایید من را آزاد کنید، نامه بنویسد که من میخواهم با سربلندی آزاد بشوم؛ نمیخواهد به خاطر آزادی من، پیش دشمن کوچک بشوید. اینها را ما داشتیم. اینها جزو اسناد شرف ملی ماست و تا ابد محفوظ خواهد بود.
از طرف خانوادهها و ملت هم همینطور بود. با اینکه پدران، مادران، همسران و فرزندان سخت میگذراندند، اما هرگز مشکلی برای مسؤولان درست نکردند و فشار نیاوردند. میفهمیدند که مسؤولان تلاش میکنند، تا اسرایشان با سربلندی و افتخار آزاد بشوند؛ همین کاری که خدای متعال پیش آورد، کمک کرد و شد. این هم کار خدا بود. هرچه ما پیشرفت داریم، کار خدا و تدبیر و ارادهی الهی است. ماها هیچکارهایم. البته برادران عزیز ما در دولت، خیلی زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ اما لطف خدا، اشاره و ارادهی الهی، همهی کارها را روبهراه کرد و جادهها را هموار نمود. کار خدا بود، بعد از این هم همینطور است.
امروز با هشت سال و ده سال و دوازده سال پیش یک فرق عمده دارد و آن، این است که در آن روزها دشمنان اسلام و مسلمین امیدوار و عازم بودند که بتوانند این نهال را از بیخ و بن قلع و قمع کنند. امروز این نهال ریشه دوانده، درخت تناوری شده، خون شهدا آن را آبیاری کرده و مراقبت مادران و پدران و زجر دیدگان و مجاهدان فیسبیلاللَّه و نیز صبر و استقامت فرزندان اسلام و دلاوران راه اسلام، آن را مستحکم کرده است. امروز دشمنان باز هم دشمنند؛ اما دیگر امید ندارند که بتوانند این درخت تناور و تنومند را قلع و قمع کنند.
شماها ده سال، هشت سال - کمتر یا بیشتر - سختترین دوران را گذراندید؛ جوانی و زندگی باطراوت دوران شباب را در راه خدا دادید؛ اما ضرر نکردید؛ چون با خدا معامله کردید. صبر و استقامت شما، به اسلام آبرو بخشید. خانوادههای شما - پدران، مادران، همسران و فرزندان - با صبر خود اسلام را رو سفید کردند و به نظام و جمهوری اسلامی آبرو دادند.
در این مدت هشت سال و ده سال و دوران تلخ اسارت شما در دست دشمن، ملت ایران با سربلندی از گذرگاههای بسیار سختی عبور کرد. این ملت در جادهی آسفالته حرکت نکرد؛ گردنهها را طی کرد و با خطرها مواجه شد. یک روز تقریباً تمام قدرتهای دنیا و تحقیقاً همهی قدرتهای بزرگ، در مقابل این ملت مظلوم دست به دست هم دادند؛ اما این ملت با امید و توکل به خدا، پشت سر آن انسان استثنایی زمان ما، آن سلالهی پیامبران، آن یادگار حقیقی پیامبر و علی و حسینبنعلی(علیهم السّلام) ایستاد. امروز اگر دشمنان جمهوری اسلامی هم به زبان نیاورند، در دلشان به ارزش والای امام و ملتِ پشت سر امام معترفند. شماها جزو بهترین و عزیزترین نمونهها هستید. ما به شما و به خانوادههای شما و به مجاهدت شما افتخار میکنیم. دشمنان اسلام باید امید اندک خود را از منحرف کردن این ملت و این کشور و این نظام از اسلام به گور ببرند.
شما بحمداللَّه برگشتید. دوران سختی بر شما گذشت. بر خانوادههای شما هم خیلی سخت گذشت. بر ملت ایران نیز به خاطر نداشتن جوانان فداکار و مردان مؤمن و رزمندگان مخلصی مثل شماها و بقیهی اسرای آزادهی عزیز ما، سخت گذشت؛ اما صبر و مقاومت و توکل به خدا، همه چیز را در جهت مصلحت ملت ایران و مصلحت صابران پیش برد. این هم تجربهیی شد. خدای متعال فرموده است: «انّ مع العسر یسرا»: هر سختی - اگر صبر کنید - یک آسانی به دنبال خود دارد. ما ملت، این را در این ده، دوازده سال، مکرر تجربه کردهایم. این هم تجربهی دیگری شد. خدا را به این خاطر، شکر میکنیم. امیدواریم که انشاءاللَّه بقیهی اسرای عزیز و آزادمردان و آزادگان نور چشم ما و نور چشم ملت ایران، زودتر بیایند. شما ذخیرهی بزرگ الهی و یک ثروت عظیم انسانی هستید که در دست دشمن، غصب شده بودید. خدای متعال، شما را به ملت و به این کشور اسلامی برگرداند. انشاءاللَّه همه بتوانیم وظایفمان را انجام بدهیم.
...
انقلاب ما، همه چیز را بهعکس آنچه که دشمنان اسلام و شیطانها میخواستند، کرد. امروز، ملتهای اسلام بیدار شدهاند. امروز، نهضت اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی دنیا، اوج گرفته است. امروز، اسلام و انقلاب اسلامی و نهضت اسلامی، یک ارزش بزرگ ملی و اجتماعی و سیاسی محسوب میشود. امروز، کار به جایی رسیده است که حتّی کسانی که با اسلام هیچ میانهیی ندارند، برای مصلحت زمانه، دم از اسلام میزنند! امروز، اسلام عزیز شده است. این عزت را چه چیزی به اسلام داد؟ خون شهیدان ما، زحمات و صبرها و مقاومتهای شما، تلاشها و محنتپذیریها و صبرها و استقامتهای خانوادههای شما - این مادران، این پدران، این همسران، این فرزندان - تلاش مخلصانهی کسانی که همهی آرزوهای جوانی و مادّی را کنار گذاشتند و در خط اسلام، مبارزه و مجاهده کردند. اینها اثر کرد.
در این مقال، لازم است بزرگداشت وفاداران فداکار نیز به عنوان یکی از نقاط عمدهی معارف انقلاب ذکر شود. مقصود از وفاداران انقلاب، آنهایند که با نثار جان خود یا عزیزان خود یا سلامتی خود، پایههای انقلاب را استحکام بخشیدند و دست دشمنان را از کشور و نظام اسلامی کوتاه کردند: خانوادههای مکرّم شهیدان، دلیرمردان جانباز و اسیر و مفقود و خانوادههای بزرگوار آنان، رزمندگان نیروهای مسلح و عناصر پاکباز بسیج که عمر خود را در جبههها گذرانیدهاند، جهادگرانی که نیروی خود را در دو جبههی جنگ و سازندگی صرف کردند... و همهی کسانی که در این امتحان الهی، با سختیها و ابتلائات بزرگش دست و پنجه نرم کردند، باید مورد تکریم و قدرشناسی همیشگی ملت باشند.
مادر اسیری - نمیدانم در تبریز بود، یا در جای دیگر - به من گفت که بچهام اسیر بود، امروز خبر آمد که شهید شده است. شما برو به امام بگو که فدای سرتان، من ناراحت نیستم. این زن، وضع خیلی عجیبی داشت. دیدم جمعیت را میشکافد و میآید. نمیگذاشتند بیاید؛ من گفتم بگذارید بیاید، ببینم چه میگوید. آمد این حرف را زد. از این حرف، من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی که خدمت امام آمدم، یادم هم رفت اول بگویم؛ بعد که بیرون آمدم، یادم آمد. به یکی از آقایانی که در آنجا بود، گفتم به امام عرض بکنید، یک جمله ماند. ایشان، پشت درِ حیاط اندرونی آمدند، من هم به آنجا رفتم. وقتی حرف آن زن را گفتم، امام آنچنان چهرهیی نشان دادند و آنچنان رقتی پیدا کردند و گریهشان گرفت که من از گفتنش پشیمان شدم.
ارزش اساسی یک ارتش به این است که در راه ملت و هدفهای بزرگ ملی حرکت کند. ملت ما در راه حاکمیت اسلام قیام کرد و برای اسلام جان داد. این همه شهدای ارجمند و عزیز در سطح کشور، که از آحاد مردم بودند و در نیروهای مسلح هم عضویت نداشتند و فقط به عنوان بسیجی به جبههها آمدند و خانوادهها و پدران و مادرانشان آنها را همراهی کردند، به عشق اسلام تن به آن همه فداکاری دادند و بالاخره هم شهید شدند. چند برابر آنها، عناصری بودند که خود یا فرزندانشان را در معرض خطر گذاشتند و بحمداللَّه پس از جنگ یا در اثنای جنگ، با سلامت به خانههایشان برگشتند. آنها هم به عشق اسلام وارد این میدان شدند.
من اکنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و دیگر کسان شهدای عزیز و جانبازان و اسراء و مفقودین درود می فرستم و اعلام می کنم که آنان در رتبه و شأن معنوی بلافاصله پشت سر عزیزان فداکار خویشند.
امروز بحمداللَّه و به توفیق الهی، با نشاطترین و سرزندهترین و قویترین و شجاعترین ملتهای دنیا، شما ملت ایران هستید و این را ملتهای بزرگ دنیا قبول دارند و فهمیده و پذیرفتهاند. این را برای خودتان حفظ کنید. شهدای شما امروز در صدر لوحهی افتخار در میان ملتهایی هستند که انقلاب ایران را میشناسند و کم و بیش آگاهی دارند. امروز، جانبازان شما نمونههای بزرگ افتخار و شجاعت و فداکاری و یادگارهای دوران حماسهاند. امروز، خانوادههای عزیز و عظیمالشّأن شهدای شما کسانی هستند که همهی منصفان عالم - کسانی که قضایای ایران و انقلاب ایران را میشناسند - آنها را با عظمت و بزرگوار و صبور و نیرومند به حساب میآورند. این را باید شما حفظ کنید. این، به برکت اسلام و رهبری امام عظیمالشّأن و به برکت وحدت کلمهی شماست. اینها را برای خودتان نگه دارید. شیطانها باید از نفوذ در افکار ملت ایران مأیوس شوند.
امروز، در هر نقطهیی از عالم که سیاستها بخواهند بر مسلمانها فشار وارد کنند، به آسانی انجام میدهند. برای قدرتها آسان است که بر تودههای ضعیف و بیسلاح و بیدفاع، فشار وارد کنند. مثلاً میبینید که هزاران مسلمان در هند زیر فشار قرار میگیرند. دولت آنجا هم اگر نگوییم به دشمنان اسلام و مسلمین کمک میکند - که احتمال دارد کمک هم بکند - حداقل این است که آرام نشسته و تماشا میکند که اکثریتی، جمع مسلمانان را - با این که خیلی زیادند، اما در آن کشور اقلیتند - زیر فشار قرار بدهند، کشتار کنند، اهانت نمایند، کتک بزنند و آواره کنند. این، یک نمونه در کشورهای اسلامی است.
گروههای مسلمانی که برای دفاع از اسلام قیام میکنند، بهوسیلهی سردمداران آن کشورها به راحتی زیر فشار و شکنجه و زندان قرار میگیرند و قدرتهای جهانی هم از اینها - یعنی از دولتها - حمایت میکنند. مصر، امروز این گونه است. بسیاری از کشورهای دیگر در دنیا همین گونهاند. یک ملت مسلمان مانند ملت فلسطین را از شهر و خانه و کشورشان بیرون میکنند و قدرتهای بزرگ جهانی هم به این کار کمک مینمایند و بلکه خودشان آن را انجام میدهند. پس، میبینید که امروز تجهیزات و قدرت و امکانات دشمنان اسلام برای فشار آوردن روی مسلمانها و طرفداران اسلام، با گذشته خیلی تفاوت کرده است.
حالا در این شرایط، اگر ملتی برای دفاع از اسلام و برای عظمت دادن به آن قیام کند و در راه اعتلای اسلام مجاهدت نماید و از کسی و چیزی نترسد و در راه این مجاهدت به شهادت برسد، این قیام و مجاهدت و شهادت، از همیشهی تاریخ باارزشتر است و ملت ایران، بخصوص خانوادههای شهدا و عناصر شهید ما، امروز این امتیاز را داشته و دارند که برای اسلامی قیام کردند و خون و شهید دادند که دشمنان این اسلام در سطح عالم، به انواع سلاحها مجهزند.
ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدرِ مسلطِ زورگوی ظالمِ پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و با عظمتی است. این، همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما بهخاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود.
روز طلوع اسلام فرا رسیده و اسلام در صحنه ماندنی است. آن وقتی که میتوانستند اسلام را منزوی کنند، گذشت. سالهای متمادی اسلام را منزوی کردند و این انزوا بهقدری بود که دیگر از آن نمیترسیدند؛ چون خطری برایشان نداشت. اسلام فراری، اسلام مخفی شده، اسلامی که مسلمانهایش ننگشان میآید بگویند ما مسلمانیم و ننگشان میآمد در اول سخنرانیهایشان «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم» بگویند، هیچ خطری برای استکبار ندارد.
نمایندگان جمهوری اسلامی، مردانه و قدرتمندانه، نام خدا را در تمام تریبونهای بزرگ دنیا عظمت بخشیدند و به آن افتخار کردند. آن وقت دیگران دیدند که از قافله عقب ماندهاند و لذا حالا بعضی از سران مسلمان وقتی میخواهند در جایی نطق کنند، اول کار «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم» میگویند! خجالت میکشیدند «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم» بگویند. اصلاً اسم خدا را نمیآوردند و ننگشان میآمد. اسلام این گونه در غربت بود.
بنابراین، از چنین اسلامی نمیترسیدند؛ همچنانکه از اسلام زراندوزانی مثل سعودی و امثال او نمیترسند. امریکا، از اسلامِ نوکرمآبهایی مثل بعضی از دولتهای دیگر نمیترسد - آن اسلام ترس ندارد - از آن اسلامی میترسد که اسلام ناب است، اسلام قرآنی است، اسلام جهاد و مبارزه و اسلام توکل به خداست؛ یعنی همان اسلامی که در دست مردم انقلابی ما و در دست شماست و دست جوانهایتان بود که رفتند و جنگیدند و شهید شدند. از این اسلام میترسند.
هم خانوادههای شهدای عزیزمان و هم خانوادههای اسرای عزیزمان و هم جانبازان عزیزمان و خانوادههای گرامیشان، قدر خودشانرا بدانند و مطمئن باشند که عمل آنها امروز خیلی ارزش داشته و دارد و تأثیر زیادی برای عظمت اسلام داشته و خواهد داشت. البته، همهی مردم باید قدر این عزیزان را بدانند و دستگاههای دولتی و مردم معمولی باید آگاه باشند که شهید و خانوادهاش و جانباز و خانوادهاش و اسیر و خانوادهاش، جزو برجستهترین انسانها و شریفترین و عزیزترین آنها هستند و باید همان گونه هم با آنها معامله شود. البته، معاملهی خدا و آنچه خدا با شما خواهد کرد، از همه بالاتر و باارزشتر و ماندگارتر است.
همهی کسانی که در جنگ تحمیلیِ هشتساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشتهاند، مخصوصاً خانوادههای شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمدهاند. خدا را بر این توفیق بزرگ، سپاس بگزارند و روحیهی دفاع از اسلام را که موهبتی عظیم است، برای خود حفظ کنند.
بازماندگان شهدا باید به شهدا افتخار کنند؛ ولی به این کار اکتفا نکنند. باید راه شهدا را که راه دین و فداکاری برای اسلام و سربازی برای انقلاب و تقویت نظام اسلامی بود، دنبال کنید. بازماندگان شهدا، باید احترام به اسلام و استحکام بخشیدن به نظام و سربازی انقلاب را، بیشتر از بقیهی مردم شعار خود قرار بدهند و در این راه حرکت کنند. بعضی خیال میکنند چون خانوادههای شهدا مورد احترام و عطوفت دستگاههای دولتی و مردم هستند، دیگر وظیفهیی برعهده ندارند و با دادن شهید، از آنها سلب وظیفه شده است. این، اشتباه است. هر که برای این نظام بیشتر سرمایهگذاری کرده، بیشتر موظف به حفظ نظام است و هرکه در شرکتی، سهم بیشتری داشته باشد، نسبت به منافع آن شرکت حساسیت بیشتری دارد. خانوادههای شهدا چون با دادن عزیزشان، سرمایهگذاری بیشتری برای بقای نظام کردهاند، باید بیش از تمام مردم برای حفظ نظام اسلامی و حیثیت آن حساس باشند؛ که بحمداللَّه اینگونه هم هست و خوشبختانه بازماندگان شهدای ما به نحوی هستند که انشاءاللَّه کارشان موجب رضای روح مطهر شهدای ماست.
نکتهیی را که در اینجا باید برای شما خانوادههای اسرا و مفقودان عرض کنم، این است که شما از جمله قشرهای فداکار این انقلاب به حساب میآیید. بعد از خانوادهی شهدا، شما هستید. البته، رنج خانوادههای مفقودان بیشتر است. مفقودی که ما داریم، یا اسیر و یا شهید است. غم این خانوادهها سنگینتر و رنج آنها بیشتر است؛ اما به هر حال در دلشان نور امیدی هست که عزیزشان را روزی خواهند دید و خدا کند و دعای ما این است که همینطور هم باشد. اما خانوادههای اسیران عزیز ما مطمئند که - حالا قدری دیرتر و یا زودتر، انشاءاللَّه عزیزشان به سلامت و عافیت و با تجربههای زیاد و ساخته شدن در محنتِ زندان دشمن، به آنها برخواهد گشت. شهدا و خانوادههایشان در رتبهی مقدّمند و کسی را با آنها نباید مقایسه کرد؛ اما پشت سر خانوادههای شهدا، همین خانوادههای اسرا و جانبازان و مفقودان هستند که یقیناً نقش اساسی و مهمی را شما خانوادههای اسرا و مفقودان در حفظ آبروی انقلاب دارید. به همان اندازه که صبر و شکر میکنید و عظمت و افتخار مجاهدت در راه خدا را درک میکنید، به همان اندازه شرافت و کرامت وعزت و ثواب الهی متعلق به شماست. بنابراین، شما خانوادهها باید افتخار کنید که جزو قشرهای خدمتگزار انقلابید و میتوانید برای ملت و کشورتان آبرو و حیثیت درست کنید و یقیناً در صورت صبر، ثواب و اجر الهی شامل حال شما خواهد بود. این، یک افتخار بزرگ است.
من هم متقابلاً این مصیبت بزرگ و ثلمهی غیر قابل انسداد را به شما برادران و عزیزان، خصوصاً حضرات آقایان علمای اعلام وائمهی محترم جمعه و مدرّسان محترم حوزهی علمیهی اصفهان و همچنین خانوادههای عزیز شهدای عالیقدر و مفقودان و جانبازان و اسرا و رزمندگان، که با عشق به امام امت و احساس مسؤولیت نسبت به انقلاب، از راه دور تشریف آوردید، از صمیم قلب تسلیت عرض میکنم.
حقاً شما عزیزان یکی از بهترین امتحانها را در طول دوران نهضت دادید. خطوط مقدم جبهه و صحنههای سیاسی انقلاب و همهی عرصههایی را که حضور ملت طلبیده میشد، شما پُر کردید.
اگرچه من بارها در تشییع جنازهی پیکرهای مطهر شهدای شما و اجتماعات بزرگ بسیج و اعزام به جبههها و مناسبتهای گوناگون دیگر حضور پیدا کردم و احساسات صادقانهی خود را نسبت به شما مردم ابراز داشتم، اما این نکته را یادآور میشوم که آنچه که در طول سالهای مبارزه و پس از پیروزی در راه انقلاب انجام دادید، همهی آنها در پروندهی الهی - چه پروندهی عالم غیب که به دست «کرام برره» و ملائکهی الهی ثبت میشود، و چه در پروندهی واقعیت خارجی - محفوظ است.
بانوان در پیروزی و تداوم انقلاب و در مقابله با حوادث بزرگ دوران دهساله، یکی از بارزترین و درخشانترین نقشها را داشتهاند.امام فقید بزرگوار ما، با توجه به این نقش حساس بود که در ستایش زنان جمهوری اسلامی، بارها لب به سخن گشوده و یادگارهای ارزندهیی از قضاوت خود در این مورد برای نسلهای آینده به جای نهاده است.
به طور حتم، اگر بانوان کشور ما این حضور فداکارانه و مواج از آگاهی و اراده و ایثار را از خود نشان نمیدادند، سرنوشت انقلاب و جمهوری اسلامی چیز دیگری میبود و هرگز این توفیقات بزرگ تاریخی - نه در پیروزی انقلاب و نه در حوادث بعد از آن - به دست نمیآمد. نقش زنان در انقلاب، ثابت کرد که زن در سایهی ایمان و آگاهی و به دور از منجلاب فسادی که دنیای غرب برای او درست کرده است، میتواند نقش اول را در تحولات تاریخی و جهانی ایفا کند. ثابت کرد که افتخار و عظمت زن، در چیزهایی که دستهای آلودهی صهیونیسم برای او در دنیای منحط کنونی فراهم آورده، نیست؛ بلکه زن در سایهی طهارت و عفت و احساس مسؤولیت است که میتواند دوشادوش مردان و در مواردی جلوتر از آنان، گام بردارد.
حضور خانمها در همهی مراحل انقلاب، حضوری زنده و نیرومند و قوی بود و توانستند بارهای سنگین را تحمل کنند و مصیبتهای بزرگ را از سر بگذرانند. در طول تاریخ اسلام، مانند زنهای ما، نادر و کمیاب بوده است. یقیناً اگر پشتیبانی و حمایت بانوان کشورمان نمیبود، در دوران جنگ و پیش از آن در همهی مراحل انقلاب، این پیروزیها به دست نمیآمد.
چهقدر مادران و همسران و خواهران شهدا و سایر بازماندگان آنها در دوران جنگ و قبل از آن استقامت و ثبات از خود نشان دادند که گاهی موجب تعجب انسان میشود؛ زیرا نمونهی آن را در تاریخ اسلام کم میبینم. در مراحل دیگر هم حضور خواهران، حضور نیرومندی بود. در بسیج و نهادهای انقلابی دیگر، خواهرانی را میشناسیم که وظایف سنگینی را برعهده دارند و مشغول کار هستند.