نمونههایی از کارهایی که میتواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیّت لازم را به آنها بدهد.
...
تشکیل گروههای فعّالیت سیاسی [است]؛ البتّه منظورم حزببازی نیست. حزببازی کاری است که بنده برکتی در آن احساس نمیکنم؛ امّا کار سیاسی فقط حزببازی نیست؛ نشستن، تحلیل سیاسی کردن، حوادث سیاسی را شناختن، فهمیدن، منتقل کردن، یکی از آن کارهای بسیار اساسی است که حرکت عمومی جامعه را تسریع میکند، شکل میدهد و کمک میکند؛
جوانها توجّه به جوانی خودشان داشته باشند؛ یعنی همهی آن چیزی که شما میخواهید و احساس میکنید، مورد نیاز شما نیست، برایتان مفید هم نیست. منتظر نباشید که سی سال بگذرد پیر بشوید، بعد این را بفهمید. خب ما آن سی چهل سال بعد از شما را گذراندهایم، یک چیزهایی را ما میدانیم؛ از تجربهی کسانی که تجربه کردند، استفاده کنید. همهی این چیزها لازم نیست؛ اینکه حالا آدم مثلاً برای تحلیل سیاسی باید چه جوری عمل بکند و مثلاً از نظرات چه کسی و تضارب آراء استفاده کند، نه، اینها معلوم نیست که کلّیّت داشته باشد؛ یک مواردی ممکن است لازم باشد، یک چیزی لازم باشد. امّا من میخواهم این را عرض بکنم که طلّاب این مجموعه دنبال اساتیدشان حرکت کنند، یعنی به نظر اساتید و تشخیص اساتید و کسانی که مدیران این مجموعه هستند، اهمّیّت بدهند و طبق آن حرکت بکنند و کار بکنند تا انتظام پیدا کند، تا این مجموعه یک مجموعهی منتظمی باقی بماند و انشاءالله پیش برود؛ اگر منتظم نبود، پیش نمیرود.
انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد و عنصر ارادهی ملّی را که جانمایهی پیشرفت همهجانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میداندار اصلی حوادث و وارد عرصهی مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:
...
رابعاً: بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللی را به گونهی شگفتآوری ارتقاء داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بینالمللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئلهی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن، مسئلهی جنگافروزیها و رذالتها و دخالتهای قدرتهای قلدر در امور ملّتها و امثال آن را از انحصار طبقهی محدود و عزلتگزیدهای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ اینگونه، روشنفکری میان عموم مردم در همهی کشور و همهی ساحتهای زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.
دانشجوی انقلابی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد؛ این را شما بدانید. یعنی دانشجوهای مسلمان، هم در مباحثات توانستند دانشگاه را فتح کنند، هم در مبارزات جنگی؛ یعنی در همین اتّفاقاتی که افتاد، دانشجوها توانستند دانشگاه را فتح کنند؛ بعد هم که خب به تعطیلی دانشگاه و مانند اینها [انجامید]. منتها [بعد] در بین خود مجموعهی دانشجوی مسلمان، یک اختلالاتی به وجود آمد. دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانهی جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد! این به نظر من نکتهی قابل توجّهی است. چرا؟ برای خاطر اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛ هیجانات بود، خیلی هم تند -بعضی از بچّههای دانشجو در آن روز، ماها را که آنوقت تازه از زیر زندان و تبعید و این قبیل چیزها بیرون آمده بودیم، انقلابی نمیدانستند؛ یعنی در مقام قضاوت، ماها را تخطئه میکردند؛ همینهایی که الان هم هستند؛ حالا بعضیهایشان هنوز هم هستند؛ یعنی واقعاً اُرتدُکس [بودند]، یک انقلابی اُرتدُکسِ سفت و سخت، خیلی قرص و محکم- منتها آن ذهنیّت، از محتوای لازم خالی بود، [لذا] در یک نقطهی حسّاسی ضربه خورد. خب، حوادث زیاد است؛ دیگر من نمیخواهم مرور کنم، [فقط] خواستم یک اشارهای بکنم به ریشههای حوادث دانشگاه.
دشمن چه چیزی را هدف گرفته؟ من این را به شما میگویم. شما برادران عزیز من، فرزندان من و جوانان من هستید. گزارشی هم که فرماندهان عزیز ما اینجا دادند، نشان میدهد که شما علاوه بر آموزش نظامی، آموزش بصیرت و معنویّت و نگاه سیاسی و مانند اینها هم دارید. دشمن دنبال چیست؟ هدف دشمن در جمهوری اسلامی چیست؟ دشمن چه چیزی را هدف گرفته است؟ من عرض میکنم دشمن یک هدف کوتاهمدّت دارد، یک هدف میانمدّت دارد، یک هدف بلندمدّت دارد. هدف کوتاهمدّت دشمن به هم زدن امنیّت کشور است، ایجاد آشوب و فتنه در کشور است، از بین بردن این افتخار بزرگ است که جمهوری اسلامی بحمدالله از آن برخوردار است. ما در یک منطقهی پر از تشنّج، پر از ناآرامی، بلکه در یک دنیای پر از تشنّج و ناآرامی، توانستهایم محیط امنی را برای کشور خودمان به وجود بیاوریم. این [کار] را ملّت کرده است، این را مسئولین دلسوز انجام دادهاند، این را آگاهیها و هشیاریها و بهروزبودنها به وجود آورده است؛ میخواهند این را از ملّت بزرگ ایران بگیرند. یکی از مهمترین اهداف یا شاید مهمترین هدف کوتاهمدّت دشمن، این است که بتوانند امنیّت را از کشور سلب کنند. من بعد در این زمینه باز یک جملهی دیگر عرض خواهم کرد.
مسجد، [هم] پایگاه مقاومت است، هم [پایگاه] رشد فعّالیّتهای فرهنگی و هدایت فرهنگی و بصیرت فرهنگی [است]؛ در دل فرهنگ، سیاست هم هست. این را هم عرض بکنیم که معنای سیاست فقط این نیست که انسان طرفدار زید و مخالف عمرو باشد یا بعکس؛ سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه که کدام طرف داریم میرویم؛ آیا به سمت هدفها داریم حرکت میکنیم یا زاویه گرفتهایم و داریم از هدفها دور میشویم؟ معنای واقعی سیاست این است. آنوقت در خلال این نگاه، تکلیف آدمها و اشخاص و گروهها و احزاب و جریانها روشن میشود که آیا داریم به سمت عدالت اجتماعی میرویم؟ آیا داریم به سمت استقلال واقعی دینی میرویم؟ آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحتتأثیر قرار گرفتن نسبت به بافتهها و یافتههای بیمغز غربیها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئلهی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که میبینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست. با این نگاه به حوادث جامعه باید نگاه کرد.
این تجربه [برجام] به ما نشان داد که ما در هیچ مسئلهای نمیتوانیم [با آمریکا] مثل یک طرف مورد اعتماد بنشینیم صحبت کنیم. انسان گاهی با دشمن هم حرف میزند امّا دشمنی که به حرف خودش پایبند باشد و انسان بتواند اعتماد کند که او به هر دلیلی زیر قول خود و زیر تعهّدات خود نخواهد زد. با این دشمن میشود حرف هم زد، بله؛ امّا وقتی ثابت شد که دشمن، دشمن نابکار است، دشمنی است که در عمل، از نقض عهد هیچ ابائی ندارد و نقض عهد میکند، بعد هم وقتی میگوییم آقا چرا [نقض عهد] کردی، باز لبخند میزند، باز زبان چرب و نرم را باز میکند و یک جوری توجیه میکند، با این [دشمن] نمیشود وارد مذاکره شد. اینکه بنده سالها است دائم تکرار میکنم که با آمریکا مذاکره نمیکنیم علّتش این است. این نشاندهندهی این است که [مشکلات] ما در این مسئله، در مسائل مربوط به منطقه، در مسائل گوناگونی که داریم، در مشکلاتی که با آمریکا و امثال آمریکا داریم، با مذاکره حل نمیشود؛ ما یک راهی باید خودمان انتخاب بکنیم، آن راهمان را برویم؛ بگذارید دشمن دنبال شما بدود، بگذارید دشمن دنبال شما بدود. مسئولین سیاسی و دیپلماسی ما صریحاً میگویند که آمریکاییها میخواهند همه چیز را بگیرند، [امّا] هیچچیز ندهند! [اگر] یک قدم شما عقب رفتی، یک قدم جلو میآیند. اینکه ما مدام میگوییم مذاکره نمیکنیم، [ولی] بعضیها میگویند آقا مذاکره که اشکالی ندارد، اشکال مذاکره این است: شما را از راه صحیح خودت منحرف میکند، امتیاز را از شما میگیرد -وقتی مذاکره کردید یعنی یک امتیازی بدهید، یک امتیاز بگیرید دیگر؛ معنای مذاکره این است دیگر؛ مذاکره، نشستن و گعده کردن و حرف زدن و گفت و شنود و خنده و شوخی که نیست، مذاکره یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر- و آنچه را باید بدهی از شما میگیرد، [امّا] آنچه را باید بدهد، به شما نمیدهد؛ زورگویی میکند؛ خب مستکبر یعنی همین، استکبار جهانی یعنی همین، یعنی زورگوییکردن، خودش را برتر دانستن، پایبند به حرف خود نبودن، خود را متعهّد ندانستن؛ این معنای استکبار است، وعدههایش را تخلّف میکند. خب امام بزرگوار ما فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛ واقعاً این تعبیر، تعبیر فوقالعادهای است. خدای متعال از قول شیطان نقل میکند که شیطان در قیامت به کسانی که از او متابعت کردهاند میگوید: اِنَّ اللهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَقِّ وَ وَعَدتُکُم فَاَخلَفتُکُم؛(۴) شیطان به پیروان خودش میگوید خدا وعدهی روراست درست به شما داده بود، شماها از وعدهی خدا پیروی نکردید، پابند نماندید؛ من وعدهی دروغی به شما دادم، شما دنبال من راه افتادید! من تخلّف وعده کردم، من وعده دادم به شما و تخلّف کردم؛ شیطان پیروان خودش را اینجور در قیامت ملامت میکند. بعد هم خدای متعال میفرماید از قول شیطان که به آنها میگوید که «فَلا تَلومونی وَلوموا اَنفُسَکُم»، من را ملامت نکنید، خودتان را ملامت کنید. این عیناً امروز منطبق است با آمریکا. حالا شیطان در قیامت این حرف را میزند، آمریکاییها امروز در دنیا این حرف را میزنند؛ وعده میدهند، عمل نمیکنند، تخلّف میکنند. امتیاز نقد را میگیرند، امتیاز نسیه را نمیدهند؛ وضع آمریکا این است. خب، پس به دیگران نباید اعتماد کرد.
این حرفهایی که زده میشود در مورد مسائل کلان کشور و سیاستهای کلان کشور را جوانهای عزیز ما بنشینند رویش فکر کنند؛ اینها ناشی از تجربه است، ناشی از شناختن دشمن و شناختن وضع است. این حرفِ همینجوری نیست که انسان یک چیزی بگوید تا یکی هم بیاید آن طرف یک جوابی بدهد «که نخیر اینجوری نیست»؛ نه، اینها را جوانهای عزیز [دقّت کنند]. خوشبختانه ما جوانهای باهوش و بااستعداد در کشور خیلی داریم؛ بنشینند تحلیل کنند، آنوقت راه مشخّص خواهد شد.
جلسهی جوانان عزیز، دانشجو، دانشآموز در روزهایی که بهعنوان مقابله و مبارزهی با استکبار نامیده شده است، بسیار مغتنم است. جمعی که در اینجا تشریف دارید، یک نمونهای هستید از مجموع جوانهای هوشیار ملّت ما؛ و نه فقط جوانها بلکه انسانهای آگاه، اهل تحلیل، اهل بصیرت، همه همین مواضعی را دارند که شما امروز در اینجا ابراز کردید با شعار خودتان، با بیانات خودتان.
وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهندهی نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکرهی به معنای امروزی نیست؛ مذاکرهی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطرهی زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند و در روزنامه مینویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.
محیط علمی کشور را از حاشیهسازیها برکنار نگه دارید. اشتباه نشود؛ من نمیگویم در دانشگاهها سیاست نباشد -شاید خیلیها یادشان است که من سالها پیش در همین جلسهی ماه رمضان در حضور اساتید، تعبیر تندی کردم نسبت به آن کسانی که میخواستند دستوپای سیاست را از دانشگاهها و میان دانشجوها جمع کنند که مایهی گلهی خیلیها شد- نه، بنده معتقدم محیط دانشگاه، محیط فهم سیاسی، تحلیل سیاسی، دانش سیاسی، آگاهی سیاسی است؛ این را من مانع نیستم؛ نه، [بلکه میگویم] سیاستبازی نشود، سیاسیکاری نشود، حاشیهسازی نشود. این حاشیهسازیها به کار اصلی که عبارت است از کار علم و پیشرفت علم با همهی خصوصیّاتی که این مسئله دارد، لطمه میزند.
این وضع منطقه و وضع جهان است و دلیلِ بر اینکه نظم قبلى جهانى دیگر قابل استمرار نیست که غربىها مدیریت جهان را به دست بگیرند. وضع جدیدى در حال شکلگیرى است که البته هنوز هم شکل نگرفته است.
ما اینجا باید چهکار کنیم؟ بهنظر ما دو مطلب، مهم است: مطلب اول این است که این واقعیتهایى که امروز مشاهده میکنیم، واژگونه تحلیل نشود، غلط تحلیل نشود، غلط فهمیده نشود، همچنان که هست فهمیده بشود؛ نه فقط در کشور ما [بلکه] در منطقهى آسیا، هنوز کسانى، کشورهایى، دولتهایى، شخصیتهایى، رجال سیاسىاى، جریانهایى وجود دارند که درک نمیکنند این واقعیتى را که بیان شد؛ اینها معتقدند که ما در مقابل غرب یک راه بیشتر نداریم، باید تسلیم غرب شد؛ حالا این تسلیم یا با طوع و رغبت است - یعنى پذیرش ارزشهاى غربى و تسلیم شدن در مقابل نظمى که آنها ابراز میکنند و توقعاتى که براى ادارهى جهان دارند - یا اگر چنانچه یک کشورى به طوع و رغبتْ تسلیم نشد، طرف آنها نرفت، با آنها همکارى نکرد، نسبت به خواستههاى اساسى آنها طوع و اطاعت نشان نداد، طبعاً مواجه خواهد شد با فشار؛ حالا فشار اقتصادى، فشار تحریم، فشار سیاسى، فشار نظامى؛ ناچار بایستى تسلیم شد، یا تسلیمِ آرام، یا تسلیمِ با سروصدا و مشکل! این تحلیل وجود دارد. این غلط است؛ این تحلیل تحلیل خطرناکى است؛ در کشور ما هم گوشهوکنار این تحلیلها وجود دارد. نه، اینجور نیست؛ همینطور که گفتیم، قدرت غربى بر این دو پایه بود - پایههاى اخلاقى و معنوى و ارزشى، و پایهى نظامى و سیاسى و امنیتى و عملى - هر دوى اینها متزلزل شده است. ما این واقعیت را باید درک کنیم.
کار دومى که مهم است، این است که خودمان را آماده کنیم براى ایفاى نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم براى اینکه نقشآفرینى کند. و این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوى کردن کشور؛ کشور را باید قوى کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفادهى از همهى ظرفیتها و توانایىهایى که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم. توجه بکنیم که ظرفیتهاى ما و توانایىهاى ما، فقط آن چیزهایى نیست که ما در داخل داریم؛ ما در بیرون کشور هم ظرفیتهاى مهمى داریم؛ طرفدارانى داریم، عمق راهبردى داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضى بهخاطر اسلام، بعضى بهخاطر زبان، بعضى بهخاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردى کشور هستند؛ اینها جزو توانایىهاى ما هستند؛ از همهى این توانایىها باید استفاده کنیم. فقط هم در منطقه نیست، ما در آمریکاى لاتین عمق راهبردى داریم، در قسمتهاى مهمى از آسیا عمق راهبردى داریم، امکاناتِ استفاده داریم؛ از اینها بایستى استفاده کنیم، اینها کشور را قوى خواهد کرد.
این سؤال مطرح است که مواضع سیاسى افراد دانشجو یا تشکلهاى دانشجویى چگونه باید منطبق با نظرات رهبرى باشد؟ که این سؤال در اینجا هم به یک شکلى مطرح شد. بهنظر من این سؤال خیلى سؤال موجهى نیست؛ اینجور نیست که همهى مواضعى که آحاد مردم - از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند - اتخاذ میکنند، بایستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز میکند؛ نه، شما بهعنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید - که من حالا عرض خواهم کرد - نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى دربارهى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد. تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانبدارى و طرفدارى یا در مخالفت و معارضه، در انتقاد یا در تمجید؛ این را رعایت کنید. اگر این رعایت شد، هم انتقاد خوب است، هم جانبدارى و تمجید خوب است: از شخص، از دولت، از فلان جریان سیاسى؛ از فلان حادثهى سیاسى؛ هیچ اشکالى ندارد. البته اگر در یک زمینهاى نظرى هم از سوى این حقیر ابراز شد، آن کسانى که حسنِظن دارند و این نظر را قبول دارند، ممکن است این هم یکى از عواملى باشد که در تشخیص آنها دخالت خواهد داشت؛ لکن این به معناى این نیست که وظیفهى افراد در مورد موضعگیرىها و در مورد اظهارنظرها ساقط بشود؛ نه، هرکسى نگاه کند [و وظیفهاش را انجام بدهد]. عرض کردم معیار این است که با رعایت تقوا باشد؛ یعنى بدون گرایش به هواى نَفْس؛ اگر انتقاد میکنیم، اگر طرفدارى و جانبدارى میکنیم، اگر یک حرکت را، یک سیاست را تأیید میکنیم یا اگر رد میکنیم، واقعاً از روى احساس وظیفه و تکلیف و بدون دخالت دادن اغراض نفسانى [باشد].
یکى از مهمترین خدمات انقلاب اسلامى، احیاى عقلانیت صحیح در کشور بود. اینکه شما جوان دانشجو مىآیید مسائل منطقه را تحلیل میکنید، با نگاه موشکافانه مسائل را مىبینید، دشمن را معرفى میکنید، حوادث منطقه را تحلیل میکنید و مىایستید، این نشان دهندهى حیات عقلانى یک کشور است؛ این را انقلاب به ما داد.
توصیه میکنم دانشجویان عزیز را به اینکه مطالعات خودشان را، هم در زمینههاى مسائل دینى، هم در زمینهى مسائل گوناگون سیاسى، در کنار کار علمى تقویت کنند. سعى کنید قدرت تحلیل را در خودتان تقویت کنید. البته من امروز که نگاه میکنم به بیانات دانشجوها، نکات برجسته و خوبى را مشاهده میکنم، یعنى واقعاً جاى خرسندى و شکرگزارى دارد، لکن هرچه میتوانید در این زمینه بیشتر کار کنید. حالا ما در بحثهاى امروز نرسیدیم به بررسى مسائل گوناگون کشور - که حالا این باید بماند براى دیدارهاى دیگرى که با دانشجوها یا [دیگر] مجموعهها داریم، انشاءالله مطالبى را عرض بکنیم - [لکن] دانشجو باید در زمینهى مسائل گوناگون کشور، مسائل اجتماعى، مسائل اقتصادى، مسائل سیاسى، تحلیل در اختیار مردم بگذارد؛ یعنى مردم بایستى بتوانند از تحلیل دانشجویان بهرهمند بشوند، استفاده کنند؛ قدرت تحلیل دانشجو باید این [طور] باشد. اینهم متکى است به مطالعه؛ باید مطالعه کنند. اینجور نباشد که نگاه دانشجو صرفاً نگاه احساسى [باشد]؛ دادههاى ذهنى شما فقط مسائل روزنامهاى نباشد؛ روى مسائل فکر کنید، مطالعه کنید، بحث کنید.
آنچه مهم است این است که ما تحلیل درستى از رفتار امروز غرب داشته باشیم. مواجههى آنها با جمهورى اسلامى ایران و با انقلاب اسلامى و با حرکت اسلامى و بیدارى اسلامى، یک بخشى از سیاستهاى کلان آنها است. سیاست کلان نظام سلطه، عبارت است از بردگى ملتها و تسلط بر سرنوشت ملتها بدون اینکه کمترین اعتنایى به مصالح ملتها و خواستهى آحاد ملتها داشته باشند؛ این سیاست کلان استکبار است؛ به این باید توجه داشت. شعارهاى ضد آمریکایى، شعارهاى ضد غربى، شعارهاى ضد استکبار در کشور ما، ناظر به این حقیقت است. یک عدهاى بمجرد اینکه شعار ضد غربى یا ضد آمریکایى مىشنوند، فوراً تصورشان این نباشد که یک کار تعصبآمیز یا بدون یک منطق فکرى دارد انجام میگیرد؛ نه، این نگاه ضد غربى و ضد آمریکایى در انقلاب اسلامى، متکى است به یک تجربهى درست، به یک نگاه عقلانى درست، به یک محاسبهى صحیح.
من خواهش میکنم از مدیران دانشگاهها و مسئولان گوناگون مدیریّتى که دانشگاه را مرکز جوَلان سیاسى و تلاشها و فعّالیّتهاى جناحهاى سیاسى قرار ندهید. سمّ مهلک حرکت علمى این است که دانشگاهها تبدیل بشوند به باشگاههاى سیاسى؛ کارى که در یک دورهاى انجام گرفت. این بهمعناى نفى حرکت سیاسى در بین دانشجویان دانشگاهها نیست؛ بنده همیشه مدافع و منادى کار سیاسى دانشجوها و دانشگاهیان بودهام و هستم - الان هم معتقدم - منتها نگاه سیاسى، مَشرب سیاسى، فهم سیاسى و فعّالیّت سیاسى داشتن، یک حرف است و دانشگاه را و کلاس درس را و محیط علمى را جولانگاه کار سیاسى قرار دادن، یک حرف دیگرى است؛ اینها با همدیگر تفاوت دارد. آرامش دانشگاه کمککنندهى به این است که دانشگاه بتواند در زمینهى مسائل علم - که اینهمه اهمّیّت دارد - کار خودش را انجام بدهد، وظیفهى خودش را انجام بدهد، و اگر خداى نکرده عکس این بشود، اوّلین ضربهاى که خواهیم خورد، این است که حرکت علمى در دانشگاه و به تبع آن در کشور متوقّف خواهد شد، یا کند خواهد شد؛ و عرض کردیم توقّف، بهمعناى عقبگرد است.
ملّتها و حتّی دولتها به آمریكا بیاعتمادند به خاطر همین رفتار و رویكردی كه در سیاست آمریكاییها هست. هركسی اعتماد كرد به آمریكا، ضربهاش را خورد؛ لذا امروز در میان ملّتها شاید بشود گفت منفورترین قدرتهای دنیا آمریكا است. اگر یك نظرسنجی عادلانه و سالمی در دنیا بین ملّتها انجام بگیرد، گمان نمیكنم نمرهی منفی هیچ دولتی به پای نمرهی منفی دولت آمریكا برسد؛ در دنیا امروز وضع اینها اینجوری است؛ میشنوید دیگر حرفهایی كه اروپاییها امروز دارند علیه آمریكاییها میزنند. خب، بنابراین مسئلهی ستیزهی با استكبار و روز ملّی استكبارستیزی یك مسئلهی اساسی است، یك مسئلهی برخاستهی از تحلیل درست و حرف درست است. و شما جوانهای عزیز و میلیونها جوانی كه در سرتاسر كشور هستند، مثل شما دانشجو و دانشآموزند، باید تحلیل درستی داشته باشید از این قضایا. خب، جوانِ اوّلِ انقلاب احتیاج به تحلیل نداشت و تحلیل نمیخواست، همهچیز برایش روشن بود، چون همهچیز را خودش به چشم خود دیده بود؛ حضور آمریكاییها را، قساوت آمریكاییها را، ساواكِ دستآموزِ آمریكاییها را، امّا امروز شما باید فكر كنید، تحلیل كنید، دقّت كنید؛ صِرف [گفتن با] زبان نباشد؛ معلوم باشد چرا ملّت ایران با استكبار مخالف است؛ چرا با رویكردهای ایالاتمتّحدهی آمریكا مخالف است؛ این بیزاری ناشی از چیست؛ این را جوانِ امروز بایستی بدرستی و با تحقیق بفهمد.
در تحلیل همه حوادث و قضایای سیاسی، اقتصادی، منطقه ای و بین المللی باید این نگاه واقع بینانه و كلان حاكم باشد كه جبهه پرقدرتی در دنیا وجود دارد كه نمی خواهد ایران اسلامی به یك كشور و ملت قدرتمند در زمینه های مختلف بویژه در علم و فناوری تبدیل شود.
بحث سلاح هستهای را مطرح میكنند. خب، ما سلاح هستهای را نه بهخاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریكا و غیر آمریكا، بهخاطر عقیدهمان قبول نداریم؛ هیچ كس نباید داشته باشد. وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است كه خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئلهی آنها مسئلهی دیگری است؛ آنها حرفی ندارند كه برخی از كشورها هم فرضاً بهوجود بیایند [كه] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیكنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری اسلامی قیامت بپا میكنند؛ چرا؟ چون داشتن یك چنین توانی، یك چنین قدرتی، پشتوانهی این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلی اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستی رویكردهای آمریكا و غرب و فلان كشور وابستهی به اینها و فلان جریان وابسته و دلبستهی به اینها را تفسیر و تحلیل كرد؛ انقلاب اسلامی این است.
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كردیم برایش احترام هم قائل بودند، میفهمیدند عظمت او را، امّا هرچه عظیمتر، از چشم آنها مبغوضتر؛ امروز هم همینجور است؛ هر كسی كه در پایبندی به این ارزش اصولی و اصلی، یعنی ارزشی كه هویّت سیاسی انقلاب را معیّن میكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشدهی دشمنان علیه نظام اسلامی در این چهارچوب میگنجد - هركسی با یك چنین بینشی و با ایستادگی در این راه باشد - همانقدر برای آنها مبغوض است. البتّه عالَم دیپلماسی، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند، درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند. به یكی از این سیاستمداران غربی چند روز پیش از این گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره میكند دیگر! یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنی اشخاص نیستند، علت دشمنی این حقیقت و این هویّت است. همهی آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.
دولت، مسئولان، سیاسیون، دیپلماتها و مردم باید تحركات و رفتارهای پیچیده و ظاهرسازیهای حقوق بشری غرب و امریكا را با نگاه واقع بینانه و در چارچوب رویارویی عمیق و مبنایی غرب با اسلام تحلیل كنند زیرا در غیر اینصورت در تمایز میان تاكتیك ها و راهبردهای طرف مقابل و حتی شناخت دشمن دچار اشتباه خواهیم شد.
از اوّل تشكیل نظام اسلامی هم معارضهها با "تكیهی بر اسلام" شروع شد؛ نگوییم كه استقلال كشور یا سیاست مبارزهی با نظام استكبار موجب دشمنیهای آنها بود - كه این حقیقتی است، همین است - منتها مبارزهی با استكبار از دل اسلام جوشید، مردمسالاریِ ما از دل اسلام جوشید. بارها عرض شده است كه اینجور نیست كه وقتی ما میگوییم مردمسالاری دینی، این به معنای یك تركیب انضمامی بین مردمسالاری با یك مفهومی است و دین با یك مفهوم دیگری؛ این نیست. مردمسالاری ما از دین سرچشمه گرفته است، اسلام این راه را به ما نشان داده است، با هدایت اسلام است كه ما به نظام جمهوری اسلامی رسیدیم؛ بعد از این هم به توفیق الهی همینجور خواهد بود. این دشمنیها متمركز و متوجّه به اسلام است؛ اگر چنانچه اسلام را از این نظام گرفتند و حذف كردند، آنچه ناشی از اسلام هم هست، بهطور طبیعی حذف خواهد شد یا تضعیف خواهد شد یا كمرنگ خواهد شد؛ با این نگاه باید مسائل را تحلیل كرد. صفبندیهایی وجود دارد در دنیا و در بسیاری از این صفبندیها ما یك طرف قضیّه هستیم؛ باید ببینیم طرف مقابل ما كیست؟ چیست؟ چرا دشمنی میكند؟ ما چرا در مقابل او مقاومت میكنیم؟ اینها را با یك نگاه كلان باید دید. فرمود: اَفَمَن یَمشی مُكِبّاً عَلی وَجهِهِ اَهدی اَمَّن یَمشی سَوِیّاً عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛ معنای «سَوِیّاً عَلی صِراطٍ مُستَقیم» همین است كه با چشم باز، با بصیرت، با بینش، با ملاحظهی همهی جوانب، ببینیم كه هدف چیست و راه [رسیدن] به این هدف چیست و واقعیّاتی كه در سر راه ما وجود دارد، اینها چیست؟ با توجّه به اینها تصمیمگیری كنیم و حركت بكنیم.
یكی از دوستان اشاره كردند كه بین دانشجویان به خاطر اختلاف در تحلیل دربارهی مسائل گوناگون، كدورتهائی وجود دارد. من جداً میخواهم این را خواهش كنم كه همه كوشش كنند كه اختلاف نظر در تحلیل، در برداشت، در تلقی از واقعیتها، به كدورت نینجامد، به دعوا نینجامد. خب، مثل محیطهای علمی، دو نفر ممكن است نظرات علمیِ متفاوتی داشته باشند؛ این لزوماً به درگیری و مخالفت و دشمنی نخواهد انجامید؛ خب، دو تا نظر است. در زمینهی مسائل سیاسی و اجتماعی هم به نظرم میرسد كه وقتی در چهارچوبها شما متفق و متحدید، اینجور باید برخورد كنید؛ نگذارید به كدورت بینجامد. بله، ممكن است كسانی باشند كه از لحاظ اصول و مبانی با شما دشمنی كنند؛ خب آن یك مقولهی دیگری است، یك بحث دیگری است؛ اما اختلاف نظر نباید به دعوا و كدورت و احیاناً خشونت بینجامد. امام (رضوان الله علیه) - البته نه به دانشجویان - مكرر به سیاستمداران و نمایندگان و مسئولان و فعالان سیاسی توصیه میكردند و میگفتند مثل مباحثهی طلبهها رفتار كنید. طلبهها در هنگام مباحثه، گاهی اوقات علیه هم عصبانی میشوند - حالا مضمون هم میگویند به طلبهها، میگویند كتاب تو سر هم میزنند! كه البته چنین چیزی نیست - بحث میكنند، داد میكشند؛ كسی نگاه كند، خیال میكند اینها میخواهند مثلاً همدیگر را تكهپاره كنند؛ در حالی كه نه، مباحثه كه تمام میشود، بلند میشوند میروند با همدیگر سر سفره مینشینند و آبگوشتشان را میخورند، با هم حرف میزنند، با هم دوستند، رفیقند. امام میگفتند: سیاسیون - چه در مجلس، چه در دولت، چه در حزب جمهوری اسلامی كه آنوقت ما داشتیم، یا بقیهی عرصههای سیاسی - اینجوری با هم رفتار كنند. ممكن است اختلاف نظر هم باشد، بگومگو هم باشد، اما نگذارید كدورت و دشمنی به میان بیاید.
یك نكتهی دیگر این است كه در دانشگاهها شور و نشاط یك امر لازمی است. دانشگاهِ دچار ركود، دانشگاه خوبی نیست. مراد از این شور و نشاط چیست؟ این شور و نشاط در بخشهای مختلفی خودش را نشان میدهد؛ هم در بخشهای علمی، هم در بخشهای اجتماعی و سیاسی، این شور و نشاط میتواند خودش را نشان دهد. محیط دانشگاه، محیط جستجو كردن از نقطهنظرات درست در زمینهی سیاسی و در زمینهی ادارهی كشور و همچنین در زمینهی مسائل كلان دیگر است. فرض كنید راجع به مسئلهی بیداری اسلامی - كه یك مسئلهی مهمی است - جای جستجو كردن از نقطهنظر صحیح در این باره، محیطهای دانشگاهی و دانشجوئی است. بر اساس فكر و بحث و تحرك ذهنی، تحرك عملی به وجود میآید؛ وظائف آشكار میشود؛ بر طبق آن وظائف باید كارهائی انجام بگیرد، كه انجام میگیرد. بنابراین بحث و تحلیل و فهم و تشخیص در دانشگاهها، یكی از عرصههای گوناگون شور و نشاط است.
ایرانی كه امروز شما میبینید، ایرانِ دوران قبل از انقلاب نیست. ایرانِ دوران قبل از انقلاب، یك كشورِ عقبمانده بود؛ یك كشورِ فراموش شده بود؛ یك ملتِ بیابتكار بود. با این همه استعداد، با این همه مواریث تاریخی، با این فرهنگ غنی، این ملت هیچ بروز و ظهوری نه در صحنهی علم دنیا داشت، نه در صحنهی سیاست دنیا داشت، نه در صحنهی فناوری دنیا داشت، نه حرف نوئی برای دنیا داشت، نه ابتكاری در زمینهی مسائل منطقه و مسائل دنیا داشت؛ تابع محض بود. در داخل كشور، بجز یك مناطق معدودی كه مورد توجه مسئولان و سردمداران رژیم بود، بقیهی مناطق كشور دچار ویرانی و دچار ناآبادانی بود. امروز از یك گوشهی كشور یك خبر نابسامان میرسد، همه حساس میشوند. آن روز اغلب نقاط كشور، آنجوری بود؛ نابسامان بود، مردم زندگی نداشتند، آب نداشتند، برق نداشتند، جاده نداشتند، از وسائل زندگی برخوردار نبودند. آنهائی كه میدانستند، با حسرت نگاه میكردند؛ بسیاری هم اصلاً نمیدانستند چه خبر است؛ در نكبت زندگی میكردند. ایرانِ امروز این پیشرفتها را دارد؛ این كارها، این ابتكارات، این بروز جوانها در میدان علم و سازندگی و حضور قوی در همهی بخشها. این حرفها آن زمان وجود نداشت. كشور پیش رفته؛ این پیروزی است. انقلاب زنده ماند، نظام روزبهروز بارورتر و ریشهدارتر شد، ملت روزبهروز آگاهیاش بیشتر شد. آن مقداری كه امروز شما جوانهای دبیرستانی و نوجوانهای دوران تحصیل، از مسائل دنیا میفهمید، سرتان میشود، تحلیل میكنید، آن روز خیلی از روشنفكرها این مقدار نمیفهمیدند؛ این مقدار برایشان قابل فهم نبود. امروز بصیرت و آگاهی و تحلیل سیاسی و عمق در مسائل در كشور همگانی شده. ما پیش رفتیم؛ در زمینهی مادی پیش رفتیم، در زمینهی معنوی پیش رفتیم؛ این توجهات معنوی، این حضور در عرصههای معنوی. دیدید در هفتهی گذشته در سرتاسر كشور مراسم دعای عرفه چه خبر بود. چه كسانی در مراسم دعای عرفه بودند؟ همه جوان. ایام اعتكاف یك جور، ماه رمضان یك جور، ایام محرم یك جور، عزاداری یك جور، شادی یك جور. آن عرصهی علم، این عرصهی مذهب، آن عرصهی سیاست و بصیرت.
مراقبت نسبت به وضعیت كشورتان؛ نگاه درست و دقیق به مسائل كشور، تحلیل مسائل كشور. امروز نخبگان ما میتوانند در این زمینهها خیلی كارهای خوبی انجام دهند. ما امروز در یك میدان وسیعی در مقابلهی با جبههی دشمن قرار گرفتهایم؛ آن جبهه، جبههی ضعیفی نیست؛ جبههی تهیدستی نیست؛ پول دارد، تبلیغات دارد، رسانه دارد، علم دارد، سیاست و توانائیهای سیاسی دارد؛ اما ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در مقابل همهی فشارهای او ایستاده. همه جور هم فشار وارد میكنند؛ از فشار امنیتی و نظامی و ترور و ایجاد اغتشاش و غیره بگیرید، تا فشار سیاسی، تا فشار اقتصادی، تا تحریم، و از این قبیل كارها. ملت در مقابل همهی اینها ایستاده و پیش رفته. سی و سه سال است كه این فشارها وجود دارد و ملت ایران و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، با رشادت و با توانائی ایستاده؛ هم فشارها را خنثی كرده، هم خودش را قوی كرده.
در مسائل مختلف، از جمله مسائل داخلی باید مراقب بود تا مغالطهها ما را به اشتباه در تحلیل گرفتار نكند.
سعی كنیم در تحلیلهامان، در شناخت حوادث، دچار خطا و اشتباه نشویم. بدانیم كه آمریكا و صهیونیسم دشمنان امت اسلامیاند؛ سردمداران رژیمهای جبار، دشمنان امت اسلامیاند. اگر دیدیم در یك جائی آنها در یك جهت قرار گرفتند، بدانیم كه آن جهت، جهت باطلی است، جهت غلطی است؛ دچار خطای در تحلیل نشویم. آنها هرگز برای ملتهای مسلمان دل نمیسوزانند؛ هرچه بتوانند، تخریب میكنند و در روندها اخلال میكنند. امروز همین جنجالهائی كه آنها در واقع به راه میاندازند، اگرچه گاه از زبان بعضی افراد غافل هم تكرار میشود؛ اختلافات مذهبی، اختلافات قومی، اختلافات نژادی و زبانی؛ اینها را عمده میكنند؛ در حالی كه در اسلام اینها نیست؛ «انّ اكرمكم عند اللّه اتقیكم»؛ همه یكی هستند، همه با هم برادرند. باید همهی ما بیدار باشیم، بصیر باشیم، چشمهامان را باز كنیم، دچار خطای تحلیل نشویم.
یك نكتهی دیگری كه انسان در این انتخابات میدید و مشهود بود، بصیرت و تعالی فكری مردم بود. مردم با تحلیل وارد انتخابات شدند و رأی دادند؛ تحلیل داشتند. شما میدیدید از آن جوانِ رأی اوّلی تا آن مرد و زن كهنسال، هر كس از آنها سؤال میكرد كه شما چرا رأی میدهید، یك تحلیلی پای آن میگذاشتند، یك دلیلی ذكر میكردند؛ صرف این نبود كه خب، انتخابات است، باید بیائیم رأی بدهیم؛ نه، میگفتند برای چه میخواهیم رأی بدهیم: چون دشمن ما كمین كرده است، چون گرگهای گرسنه كمین كردهاند؛ كه انشاءاللّه بنده در یك گفتار دیگری تشریح خواهم كرد كه چگونه اینها كمین گرفتند برای بلعیدن و دریدن، به خیال اینكه این برّه است و میشود دریدش؛ نمیدانند شیر است و نمیشود نزدیكش شد! مردم دیدند این جبهه را، دیدند دشمنیها را، دیدند هدفگذاری دشمن و جبههی معاند را؛ لذا با بصیرت وارد شدند، با تحلیل وارد شدند؛ و این خیلی مهم است.
ملت ما از مسائل سیاسی منزوی بود، روگردان بود، حوادث كشور را مورد توجه قرار نمیداد. انقلاب این حالت را از ملت ما گرفت، ما را تبدیل كرد به یك ملت آگاه و سیاسی. امروز نوجوانهای ما هم در دورترین نقاط كشور تحلیل سیاسی میكنند، حوادث سیاسی را درك میكنند، روی هر مسئلهای تحلیل میگذارند. قبل از انقلاب اینجور نبود. سیاستگرائی و سیاستفهمی مخصوص یك عدهی انگشتشمار در این كشور بود. مردم عموماً دور از حوادث كشور بودند؛ دولتها میآمدند و میرفتند، قراردادهای بینالمللی بسته میشد، كارهای بزرگ در دنیا انجام میگرفت، ملت خبر هم نمیشد. اینها خطوط اصلی این انقلاب است كه این حوادث را در این كشور به وجود آورد. این اصول، نهادینه شده است؛ تثبیت شده است. این تحولات، سطحی نیست؛ مقطعی نیست.
یك دورهای بعضی از مسئولین خیال میكردند كه اگر چنانچه در ملاقاتهای بینالمللیِ خودشان حرفهای آنها را برایشان تكرار كنند، خوب است. و همین كار را هم میكردند؛ مینشستند همان حرفهائی را كه آنها صد سال است دارند میزنند، برای آنها دوباره تكرار میكردند. این، شما را پیش او سبك میكند؛ این نشان میدهد كه شما از خودتان هیچ چیزی ندارید؛ در حالی كه وقتی شما خودتان حرف دارید، خودتان مبنا دارید، بر روی مبنای خودتان میایستید، بر روی تحلیل خودتان از حوادث و ترسیم آینده میایستید، و بعد با قدرت حوادث را مدیریت میكنید، این شما را در چشم طرف مقابلتان تقویت میكند؛ و تقویت در چشم طرف مقابل، یكی از ابزارها و راههای پیروزی است. این را توجه دارید كه پیروزی بر سر میز مذاكره و استدلال طرف مقابل را از او گرفتن و استدلال خود را بر ذهن او تحمیل كردن، مهمترین پایهی پیروزیها در صحنهی عمل است. یك مذاكره كنندهی قوی آن كسی است كه میتواند مبانی فكری خودش را بر مبانی فكری طرف مقابلِ مذاكره كننده تغلیب كند، غلبه بدهد. البته این كار با های و هو نمیشود؛ این با هوشمندی، ظرافت، استحكام عقلانی و اعتماد به نفس امكانپذیر است؛ این هم با توكل به خدای متعال، با انس بیشتر با قرآن، با انس بیشتر با ادعیه به دست میآید.
مردم در انقلاب، شاه را از ایران راندند؛ در 13 آبان، آمریكا را از ایران راندند. لذا امام فرمود: انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. این یك عبرت است. یعنی یك ملت وقتی در راه درست، با هدایت صحیح و با بصیرت، ایستادگی و استقامت میكند، هیچ قدرتی در مقابل او تاب مقاومت ندارد. همهی مانعها برداشته شد. این مسئله، محال به نظر میآمد. حكومت سلطنتیِ دو هزار و پانصد ساله، آن هم با پشتیبانی همهی قدرتهای مادی دنیا، از ایران برچیده شود؟ باوركردنی بود؟ اما ارادهی اسلامی و ایمانی ملت ایران به رهبری امام، این امر محال را ممكن كرد؛ این امر نشدنی، واقع شد. همه در مقابل چشمشان این را بوضوح دیدند و آن را لمس كردند. و از این بالاتر، پرچم تسلطِ ظالمانهی متكبرانهی آمریكا از بام ایران پائین كشیده شد؛ زیر پای جوانهای مؤمن ما لگدمال شد. این هم نشدنی به نظر میرسید. این هم یك كار ناممكن به نظر میرسید. تحلیل میكردند، میگفتند، مینوشتند كه ایران اسلامی چون در مقابل آمریكا ایستاده است، پس قطعاً شكست میخورد و مجبور به عقبنشینی میشود. تحلیلهای مادی این را میگفت، این را نشان میداد. خیلی از روشنفكرنمایان ما كه خود را اهل تحلیل سیاسی و زیر و رو كردن حوادث و استنتاج از حوادث میدانستند، اینجور تحلیل میكردند. اما بعكس شد؛ اسلام پیروز شد، جمهوری اسلامی پیروز شد، آمریكا مجبور به عقبنشینی شد.
از آن روز تا امروز، سی و دو سال میگذرد. جوانهای عزیز! در این سی و دو سال، هیچ سالی نبوده است كه از سوی استكبار به رهبری آمریكا و صهیونیسم، علیه ایران توطئهای یا توطئههائی شكل نگیرد؛ به قصد شكست دادن ملت ایران، به قصد شكست دادن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی. و به فضل الهی، به حول و قوهی الهی، به همت مردم عزیز ما، و در هر دوره، به همت پیشروی جوانان عزیز ما، ایران اسلامی در همهی این توطئهها پیروز شد و آمریكا شكست خورد. بعد از این هم همین جور خواهد بود. تحلیل درست، این است. نگاه درست به آینده، این است. شماها انشاءالله پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، پیش روی خودتان عمر دارید. برای این عمر طولانی - كه خدای متعال انشاءالله با بركت و رحمت و فضلِ خود به شما عنایت كند - باید برنامهریزی كنید. پایهی برنامهریزی این است: تصمیم بگیرید، هدف را درست انتخاب كنید و دنبال این هدف، با استقامت حركت كنید؛ در این صورت هیچ قدرتی در مقابل شما یارای ایستادگی نخواهد داشت. هدفهای شما در زمینهی علمی، در زمینهی اقتصادی، در زمینهی اجتماعی، در زمینهی اخلاق، در زمینهی گسترش تفكر اسلامی و بیداری اسلامی در جهان است؛ اینها آرزوهای بزرگ شماست. راه فقط همین است. درست تشخیص بدهید، تصمیم قطعی بگیرید، حركت كنید، راه بیفتید، به خدای متعال تكیه و اعتماد كنید؛ به نتیجه خواهید رسید. دشمنان شما هر كه باشد، هر چه باشد، با هر حجم قدرتی كه در دنیا باشد، مجبور به عقبنشینی خواهد شد؛ همچنان كه در قضیهی انقلاب، در قضیهی 13 آبان، در قضایای جنگ تحمیلی، در قضیهی محاصرهی اقتصادی و در همهی توطئههای دیگر تا امروز اینجوری بوده.
یك روزی بود كه وقتی كسانی به صحنه نگاه میكردند، بظاهر هیچ چیز امیدبخشی در صحنه به چشم نمیآمد؛ اما مردمان بصیر - در رأس همه، امام بزرگوار - به ما امید میدادند، نوید میدادند. گاهی ما تعبداً گوش میكردیم، اما قادر به تحلیل نبودیم. تعبداً قبول میكردیم، بعد میدیدیم همین جور شد؛ بعد میدیدیم همین امید الهی، همین نوید آسمانی تحقق پیدا كرد. و امروز وقتی به تجربهی سی و دو سالهی انقلاب نگاه میكنیم، پیدرپی موفقیتهای نظام جمهوری اسلامی را میبینیم.
یك نكتهی دیگر این است كه اساتید عزیز دانشگاه، هم با واقعیات و حقایق كشور، و هم با حقایق جهان باید آشنا باشند؛ این یك تلاشی را میطلبد. در همهی حوزههای علمی، همین جور است. عالمِ معلمی كه جماعتی از او استفاده میكنند، اگر به زمان خود عالم نباشد، دچار مشكلات خواهد شد. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»؛ كسی كه زمانه را میشناسد، یعنی وقتی اوضاع و احوال محیط خود و محیط پیرامونیاش و محیط جهان را میداند و میفهمد جریانهای گوناگون جهانی كیهایند، كجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه میشوند، دچار اشتباه نمیشود؛ در قضایای گوناگون، قضاوت اشتباه نمیكند و دچار اشتباه نمیشود. این آشنائی، برای همه لازم است؛ برای روحانی هم لازم است، برای دانشگاهی هم لازم است؛ برای معلم حوزه هم لازم است، برای معلم دانشگاه هم لازم است؛ این یك چیز مهمی است. وقتی انسان جریانات گوناگون را میشناسد، میتواند پدیدهها را استنتاج كند، كه این پدیده چیست، چه شد كه این اتفاق افتاد، در تحلیل، دچار خطا و اشتباه نمیشود.
البته دشمن مرتب دارد تحلیلباران میكند. این تعداد رسانههائی كه آمارش را چندی پیش اینجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اینها غیر از رسانههای اینترنتی است - اینترنت كه دیگر یك دنیای بیمرز و خارج از محدودهای است - منظور، همین ماهوارهها و رادیوها و تلویزیونهاست. تحلیلهائی كه در این رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و ملت ایران داده میشود، سرسامآور است. حالا آنهائی كه انبوه تولید میكنند، میدانند هم كه مردم به همهی اینها گوش نمیدهند. میگویند هر مقداری كه میشود، باید تلاش كرد. راست را با دروغ مخلوط میكنند، میآیند یك تحلیل غلط و معیوب از این در میآورند؛ «و لیكن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فیمزجان». امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور خالص و بیشائبه خودش را نشان بدهد، كسی دچار اشتباه نمیشود؛ اگر باطل بدون آمیختگی با حق، خودش را نشان بدهد، كسی دچار باطل نمیشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف علی المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیكن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فیمزجان». یك لقمه از حق، یك لقمه از باطل را مخلوط میكنند، یك غذائی كه ظاهرش نشان نمیدهد مسموم است، در اختیار كسی كه بیاطلاع است، میگذارند؛ این تحلیل در ذهنها اثر میكند. گاهی اوقات تحلیلهائی كه در بعضی از محافل دانشگاهی، دانشجوئی و استادی از بعضی از مسائل میشود، آدم میبیند این بر اثر بیاطلاعی است؛ كسی هیچ تقصیری هم ندارد. بنابراین اساتید باید در جریان مسائل قرار بگیرند.
لازم است جلسات نقد و پرسش و پاسخ میان مسئولین و دانشگاهیان تشكیل شود. بنده از سالها پیش همیشه به مسئولین و به رؤسای جمهوری كه در این مدت بودند، سفارش میكردم كه بروید دانشگاه، بروید با دانشجوها حرف بزنید. خود من كه همیشه میرفتم. بنده از اول انقلاب و از پیش از انقلاب با دانشجوها ارتباط داشتم و سفارش هم میكردم. حالا هم عرض میكنم كه مسئولین بنشینند با اساتید محترم جلسهی پرسش و پاسخ داشته باشند.
ملتها دیگر در این دوران مشكلشان فقط این نیست كه با یك دیكتاتور مواجهاند، با یك آدم مستبد مواجهاند؛ مشكلشان این است كه این دیكتاتور عقبهای از قدرتهای بینالمللی دارد؛ آنها هستند كه دارند منافع این كشور و این ملت را پایمال و نابود میكنند. مشكل دوران استعمار این است. با این دید كه نگاه كنیم، همهی این مسائل، درست تحلیل میشود. قضایای امروز هم همین جور است.
امروز به بركت اسلام، به بركت انقلاب اسلامی، به بركت بیداری عمومی اسلامی، یك حوادثی در منطقه دارد اتفاق میافتد. مطمئناً این بیداری مردم به نتیجه خواهد رسید؛ همچنان كه تا امروز، تا این ساعت، در نقاطی به نتیجه رسیده است. عزم مردم، ایمان مردم، آمادگی مردم برای فداكاری، هرچه بیشتر ادامه پیدا كند، احتمال پیروزی آنها بیشتر خواهد شد. این، آن چیزی است كه استكبار، آمریكا و صهیونیستها نمیخواهند اتفاق بیفتد؛ نمیخواهند مردم ایستادگی كنند. آمریكا در این قضایا غافلگیر شد، ضربه به او ناگهانی وارد شد؛ صهیونیستها همین جور، دولتهای مستعمرِ پرمدعای اروپائی همین جور - اینها غافلگیر شدند - اما میخواهند هر جور ممكن است، بر صحنه مسلط شوند. البته خوشبختانه تا حالا نتوانستهاند؛ در یكی دو كشور كه اصلاً نتوانستند، در یكی دو كشور دیگر هم دارند تلاش میكنند. مطمئناً این بیداری چیزی نیست كه تمام بشود؛ این حركت مردم به سمت جلو چیزی نیست كه به عقب برگردد. هر كاری بكنند، این حركت نهایت خوبی دارد به نفع مردم و به زیان قدرتها. البته ملتها باید بهوش باشند، بدانند كه دشمن كمینكرده است.
یك جاهائی هم حقاً و انصافاً ظلمِ آشكار میكنند. الان در مسئلهی بحرین، در مسئلهی لیبی، در مسئلهی یمن، همهی كسانی كه میتوانند در این قضایا داوری كنند، اگر دقت كنند، این قدرتهای غربی را جنایتكار و مقصرِ غیرقابل اغماض خواهند شناخت. اینها دارند به مردم ظلم میكنند. تحلیل اینها كار تحلیلگران سیاسی است؛ خب، تحلیل میكنند، میگویند؛ آنچه كه سرجمع همهی اینهاست، این است كه امروز آمریكا و غرب و اینها دارند به نفع صهیونیستها، به نفع دولت جعلی اسرائیل، به این مردم فشار میآورند و ظلم میكنند؛ كه بیش از همه هم مردم بحرین متأسفانه مورد ظلم قرار گرفتهاند.
یك شرط دیگر این است كه كشور به مسائل حاشیهای مبتلا نشود. ببینید، در بسیاری از اوقات یك مسئلهی اصلی در كشور وجود دارد كه همه باید همت كنند و به سراغ این مسئلهی اصلی بروند؛ باید مسئلهی كانونی كشور این باشد؛ اما ناگهان میبینیم از یك گوشهای یك صدائی بلند میشود، یك مسئلهی حاشیهای درست میكنند، ذهنها متوجه آن میشود. این مثل این میماند كه در یك مسافرت مهمی، كاروانی، قطاری دارد حركت میكند، هدفش رسیدن به یك نقطهی خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول كنند به یك چیز حاشیهای در بیابان، از راه باز بمانند، احیاناً امكان ادامهی حركت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشیهای نباید به میان بیاید. مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند؛ میتوانند مسائل فرعی و حاشیهای را از مسائل اصلی جدا كنند. توجه شود مسائل حاشیهای كانون توجه افكار عمومی قرار نگیرد.
آن كسانی كه با همهی وجود نظام جمهوری اسلامی را و اسلام را و این پرچم برافراشته را در این كشور نگه داشتهاند، در درجهی اول خود مردمند؛ دشمنان ما این را بفهمند. سردمداران دولتهای مستكبر - و در رأس آنها آمریكا - علیه ملت ما حرف میزنند، توطئه میكنند، گاهی شعار میدهند، گاهی اظهارات مزوّرانه میكنند، گاهی صریحاً دشمنی میكنند، گاهی در لفافه میبرند؛ اینها همه برای این است كه تحلیل درستی از مسائل ایران و شناخت درستی از ملت ایران ندارند. ملت ما ملت بیداری است، ملت هشیاری است.
توجه بكنید؛ از سالهای آخر دههی اول انقلاب به بعد، دشمنان انقلاب و جبههی دشمن با استفاده از كارشناسهای ایرانی یك سیاستی را طراحی كردند - چون غیر كارشناسهای ایرانی به این نكته توجه پیدا نمیكردند؛ كسانی كه طرف مشورتشان قرار میگرفتند، ایرانی بودند - و آن سیاست این بود كه از قم آنتیتز انقلاب درست كنند. همان طور كه انقلاب از قم جوشید، یك ضد انقلاب هم از قم به وجود بیاورند. قم حوزهی روحانیت است. حوزهی علمیه ظاهراً در قم است، اما این جمع حوزوی در معنا در همهی كشور منتشر است. این طلبهی قمی كه در قم ساكن است، در شهر خود، در روستای خود صاحب نفوذ است. از سرتاسر كشور در اینجا جمعند. آن روزی كه افراد این حوزه برای تعطیلی یا برای كاری به منازل خود میروند، معنایش این است كه حوزه در سرتاسر كشور منتشر میشود. پس هر فكری در اینجاست، هر ایدهای در اینجاست، هر عزم و ارادهای در اینجاست، هر حركت و جهتگیریای در اینجاست؛ در واقع در سرتاسر كشور یك امتدادی دارد؛ این را بیگانهها نمیفهمیدند؛ آمریكائیها نمیتوانستند این حقیقت را تحلیل كنند؛ این را یك خودی، یك ایرانی، یك آشنا به طبیعت روحانیت میتوانست بفهمد؛ این را به آنها یاد دادند؛ لذا سعی كردند در قم زمینهی فتنه را فراهم كنند. من چون نمیخواهم از كسی اسم بیاورم، اسم نمیآورم و عبور میكنم. در همان سال 58 و 59، هم مردم قم، هم مردم تبریز حماسه آفریدند؛ نه فقط حماسهی آمدن توی میدان و مشت گرهكردن، بلكه حماسهی معنوی، حماسهی شعور، حماسهی تحلیل درست. بعد از رحلت امام هم به شكل دیگری همین اتفاق در قم افتاد. اینجا هم مخالفین و دشمنان - عمدتاً دشمنان بیرون مرز؛ اصل آنهایند - طراحی كرده بودند كه بتوانند این آنتیتز را در اینجا به وجود بیاورند. اگر قمیها غافل بودند، اگر جوانهای قم از تحلیل عاجز بودند، اگر آن هوشمندی لازم را نمیداشتند، مشكلات بیش از اینها میشد؛ این حقیقت امر است، این بیان واقع نسبت به مجموعهی جوان در قم است.
مخاطب عمدهی من در بسیاری از مباحث، از جمله در این بحثی كه امروز مطرح میكنم، شما جوانها هستید؛ چون كار مال شماست، كشور هم مال شماست. ما مهمان چند روزه هستیم. نوبت ما، سهم ما، دوران ما سپری شده. از حالا به بعد دوران شماهاست؛ شما هستید كه باید این كشور را اداره كنید؛ باید در سطوح مختلف، این اقتدار ملی را، این عزت ملی را با استفاده از دستاوردهائی كه تاكنون وجود داشته، به كمال برسانید؛ این وظیفهای است كه در تاریخ متوجه به شماست. لذا مخاطب من شما هستید.
آنچه كه راه را مشخص میكند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامی خیلی درست گفتند كه بسیجیان در قبال پیچیدگی اوضاع توانستهاند در ذهن خود و فكر خود و شخصیت خود پیچیدگی ایجاد كنند و بشناسند؛ قضایای سال 88 این را نشان داد. ممكن بود خیلیها اشتباه كنند و خیلیها هم اشتباه كردند؛ اگرچه اكثر آن كسانی كه اشتباه كرده بودند، به فاصلهی كمی اشتباه را تصحیح كردند؛ اما حركت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را برای خود حفظ كرد؛ اشتباه نكرد؛ همان طور كه امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهرهها نمیشود حق را تشخیص داد. یك چهرهی موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهی چهرهی موجهی مثل بعضی از صحابهی پیغمبر راه را عوضی میروند، اشتباه میكنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر كه از این راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمدهی در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا كرد، قدرت تشخیص باید پیدا كرد. امام - كسی كه پدر همهی این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حركت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد كه راه را تشخیص بدهیم، حركت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشهی دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش كرد.
در مسائلی كه با سرنوشت كشور ارتباط پیدا میكند، حتماً تحلیل و موضع داشته باشید. بیانیهی تهران مسئلهی مهمی بود؛ تحلیل شما از بیانیهی تهران چیست؟ موضعتان چیست؟ موافقید؟ مخالفید؟ قطعنامهی 1929 شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی صادر شده، یا تحریمهای یكجانبهی آمریكا و اروپا علیه ایران شكل گرفته؛ تحلیل شما از این قضیه چیست؟ این قضیهی كوچكی نیست. موضعتان چیست؟ ایران چه كار كند؟ چون اخم میكنند، تحریم میكنند، دندان نشان میدهند، دستهایمان را بالا ببریم؟ حالا یك قدری كوتاه بیائیم؟ تحلیلتان این است؟ در داخل كشور ما مجموعههای سیاسیای هستند كه تحلیلشان این است؛ میگویند وقتی كه طرف خیلی چهرهی سگی از خودش نشان میدهد، شما عقب بنشینید! خوب، شما این را قبول دارید؟ عقب بنشینیم؟ یا نه؛ معتقدید كه هر گونه عقبنشینی، طرف را تشجیع میكند. بمجردی كه دیدند شما با اخم میترسید، میگویند آقا اخم كنید؛ علاج این آدم اخم است. بمجردی كه دیدند تهدید به كتك یا خود كتك، شما را به عقبنشینی وادار میكنند، میگویند دو تا بیشتر بزن تا خوب از همهی حرفهایش دست بردارد. طرف، اینجوری است. محاسبات دنیا این است.
اگر بخواهیم قضایای كنونی كشورمان را تحلیل درست بكنیم و در تحلیل، به خطا دچار نشویم، باید از اینجا شروع كنیم كه یك جبههبندی قدیمیای بین ایران اسلامی و بین یك مجموعهای وجود دارد. از عمر این معارضه و منازعه و جبههبندی، سی و یكی دو سال میگذرد؛ جدید نیست. البته این جبههی مقابل ما تغییراتی هم دیده، ولی ما تفاوتی نكردهایم. ما حرفمان همان حرف است، اصولمان همان اصول است، راهمان همان راه است. یك خطی را با سرعت گرفتیم، داریم حركت میكنیم. اهدافمان را مشخص هم كردیم. این اهداف، از اول هم در فرمایشات امام و در پایههای انقلاب، مشخص و معلوم بوده است. داریم به قدر توان جلو میرویم. لیكن جبههی مقابل تغییراتی داشته است، كم و زیاد شده؛ كسانی بودند، خارج شدند؛ كسانی نبودند، داخل شدند. امروز در این جبههبندی، دو پدیده به چشم میخورد: یك پدیده این است كه طرف مقابل ما، جبههی مقابل ما نسبت به قبل دچار ضعف است؛ یعنی حركت جبههی مقابل، حركت به سمت نزول بوده است؛ ضعیف شده است. پدیدهی دوم این است كه جبههی ما به سمت قوّت است؛ یعنی حركت ما حركت رو به تقویت بوده. این دو پدیده، دو پدیدهی قابل استدلال است؛ یعنی حرفِ شعاری نیست، متكی به واقعیات است.
تجربههای سیاسیمان، تجربههای موفقی است. ما بعكسِ جبههی مقابل كه تجربهاش در خاورمیانه شكست خورد، در عراق شكست خورد، در افغانستان شكست خورد، در مناطق مختلف شكست خورد، در هر جائی كه وارد شدیم، تجربههای ما موفق بوده. در همین جاهائی كه اسم آوردم، در آن حدی كه جمهوری اسلامی وارد شده است، وظیفهی خود دانسته است، موضعی گرفته است، اقدامی كرده است، ما با موفقیت همراه بودیم؛ این را همه اعتراف میكنند. همان رقبای ما هم از این جهت بسیار ناراحتند.
یكی از موفقیتهای ما هم این است كه امروز دشمنان ما در حصار نفرت جهانی محصور و محبوسند؛ این جزو موفقیتهای ماست. پس این دو پدیده چشمگیر است؛ یعنی منحنی جبههی مقابل رو به نزول است، منحنی ما رو به صعود است. اینجوری وقتی كه مقایسه كنید، همهی قضایای كشور را با این نگاه كه نگاه كنید، میتوانید درست تحلیل كنید.
خوب، ما نسبت به این جبههبندی فكر میكنیم، تحلیل میكنیم، تدبیر میكنیم، مینشینیم برنامهریزی میكنیم؛ دشمن هم عیناً همین جور است. دشمن هم مینشیند، نسبت به جمهوری اسلامی، نسبت به آنچه كه باید با جمهوری اسلامی انجام بدهد، ضربههائی كه بایستی حواله بكند، برنامهریزی میكند. دشمن نسبت به ما، هم از موضع تهاجم، هم از موضع تدافع، برنامهریزی دارد. ما هم یك برنامهریزیهائی در مقابل دشمن داریم. همه باید با هم اینها را بفهمیم، همه باید با هم در میدان عمل پیش برویم؛ همچنانی كه بحمداللَّه تا امروز هم همین جور بوده است.
ارتقای دانش، تجربه، فهم و قدرت تحلیل مردم از قضایا، و رشد و تعالی فرهنگی از طریق تولید و نشر چنین كتابهایی امكانپذیر است.
خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز - بخصوص خانوادههای معظم شهیدان، علمای محترم، مسئولان زحمتكش و خدوم - و این خاطرهی بزرگ، یعنی 6 بهمن را كه یكی از حماسههای برجستهی ملت ایران است و افتخار آن متعلق به مردم آمل است، در ذهنها و خاطرهها تجدید كردید. بله، بنده هم همین عقیده را دارم؛ نباید اجازه داد كه این خاطرههای پرشكوه، این حوادث بینظیر و تعیین كنندهی تاریخ انقلاب، در ذهنها كمرنگ شود. نسل جوان ما باید این خاطرهها را درست بشناسد، بتواند آنها را تحلیل كند و آنها را چراغ راه آیندهی پرماجرای خود و هدف بلند خود قرار بدهد.
تحلیل حوادث جاری كشورمان تحلیلی نیست كه از حوادث عالم جدا باشد. حوادث عالم، حوادث منطقه، اینها به هم متصل است. بخشی هم مربوط به كشور ماست، كه البته آن بخش اصلی و اساسی است. علت هم این است كه استكبار لنگی كار خود را از اینجا می بیند؛ و این نشان میدهد كه یك ملت و یك مجموعهی انسانی چه نقشی میتواند ایفاء كند. اینی كه امام بزرگوار ما هی خطاب میكرد به امت اسلام، با توجه به این حقیقت است. یك ملت وقتی بیدار میشود، اینجور میتواند همهی محاسبات استكبار را به هم بریزد. كارخانهای كه آنها درست كردند، خط تولیدی كه برای به ثمر رساندن اهداف استكباریِ خودشان به وجود آوردند، این خط تولید را بیداری یك ملت اینجور كُند یا متوقف میكند. اگر همهی ملتهای مسلمان بیایند توی میدان، چه میشود! اگر همهی ملتهای مسلمان همین بصیرت را، همین آمادگی را، همین حضور را پیدا كنند، چه اتفاقی در دنیا می افتد! از این میترسند. میخواهند صدای من و شما خاموش بشود و به گوش ملتهای دیگر نرسد. میخواهند كاری كنند كه ملتهای دیگر نفهمند تأثیر بیداری و بصیرت یك ملت در حوادث عالم چقدر است.
شعار طرفداری از قانون میدهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام میدهند. شعار طرفداری از امام میدهند، بعد كاری میكنند كه در عرصهی طرفداران آنها، یك چنین گناه بزرگی انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عكس امام اهانت بشود. این، كار كمی نیست؛ كار كوچكی نیست. دشمنان از این كار خیلی خوشحال شدند. فقط خوشحالی نیست، تحلیل هم میكنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل میكنند؛ تشویق میشوند علیه مصالح ملی، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزی كه مشكل را ایجاد میكند، همان فریب، همان غبارآلودگی فضا و همان چیزی است كه در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالك یستولی الشّیطان علی اولیائه»؛ یك كلمهی حق را با یك كلمهی باطل مخلوط میكنند، حق بر اولیاء حق مشتبه میشود. اینجاست كه روشنگری، شاخص معیّن كردن، مایز معیّن كردن، معنا پیدا میكند.
آنچه كه مهم است این است كه یك انسان با شرف، مؤمن، معتقد به اهداف والای جمهوری اسلامی، بداند كه در این جور حوادث چه كار باید بكند؛ این، مهم است. این، آن چیزی است كه مخاطبهی من با شما دانشگاهیان را در این مسئلهی خاص الزامی میكند، كه من - البته كوتاه صحبت میكنم، بنا هم ندارم در این زمینه تفصیلاً حرف بزنم - در چند روز پیش هم كه جوانهای دانشجو اینجا بودند - حسینیه همین طور كه حالا اجتماع هست، اجتماعی بود از جوانها - به آنها گفتم كه ما با جنگ نرم، با مبارزهی نرم از سوی دشمن مواجهیم، كه البته خود جوانها هم همین را هی گفتند؛ مكرر قبل از اینكه بنده بگویم، آنها هم هی گفتند و همه این را میدانستند. آنی كه من اضافه كردم این بود كه گفتم: در این جنگ نرم، شما جوانهای دانشجو، افسران جوان این جبههاید. نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است كه به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز هیچگونه از خودش تصمیمگیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل كند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاهها و یگانهای بزرگ، چون آنها طراحیهای كلان را میكنند. افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میكند، هم صحنه را درست میبینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را میآزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فكر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم میبینند، در چهارچوب هم كار میكنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه چه رتبهای دارد؟ اگر در زمینههای مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، مسائل كشور، آن چیزهائی كه به چشم باز، به بصیرت كافی احتیاج دارد، جوان دانشجوی ما، افسر جوان است، شما كه استاد او هستید، رتبهی بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرماندهای هستید كه باید مسائل كلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائی بكنید؛ هدفهای دشمن را كشف بكنید؛ احیاناً به قرارگاههای دشمن، آنچنانی كه خود او نداند، سر بكشید و بر اساس او، طراحی كلان بكنید و در این طراحی كلان، حركت كنید. در رتبههای مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا میكنند.
خوب، حالا استادی كه بتواند این نقش را ایفا كند، آن استاد شایستهی حال و آیندهی نظام جمهوری اسلامی است. توقع از اساتید محترم این است. جوانهایتان را توجیه كنید. منظورم این نیست كه بنشینید زید و عمرو سیاسی را برایشان معرفی كنید. نه، اصلاً من موافق هم خیلی نیستم. اسم آوردن از زید و عمرو و بكر و ... این چیزها، كمكی به حل مشكل نمیكند. به اینها قدرت تحلیل بدهید. به اینها توان كار و نشاط كار بدهید. چه جور؟ با امید دادن؛ با امید بخشیدن. فضای كلاس را، فضای محیط درس و دانشگاه را فضای امید كنید؛ امید به آینده. بدترین بلائی كه ممكن است بر سر یك نسل در یك كشور بیاید، ناامیدی است، یأس است. اینكه میگویند: آقا! چه فایده دارد؟ فایدهای ندارد. این روحیهی «فایدهای ندارد» - یأس از آینده - سم مهلك همهی فعالیتهاست؛ چه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، چه حتّی فعالیتهای علمی، فعالیتهای پژوهشی. این كسانی كه كشفیات بزرگ را در زمینههای علوم تجربی و دانشهای گوناگون انجام دادند، اینها اگر ناامید از نتیجه بودند، قطعاً به اینجا نمیرسیدند. امید، آن نیروی عظیمی است كه انسان را پیش میبرد. جوان ما را ناامید كنند از كشورش، از انقلابش، از آیندهاش، از دولتش، از دانشگاهش، از آیندهی علمیاش، از آیندهی شغلیاش. این خیلی مضر است. این كاری است كه تو برنامههای دشمنان ما و مخالفین نظام وجود دارد. به نظر من یكی از كارهای اساسی این است. محیط را برای دانشجو، محیط نشاط، محیط امید، محیط حركت به جلو قرار دهید.
آنچه مهم است حفظ این عزت ملی است. برادران و خواهران من! مردم عزیز كردستان و ملت بزرگ ایران! این را همه باید توجه كنیم، این عزت ملی را باید حفظ كنیم. عزت ملی فقط با زبان و با ادعا و با شعار حفظ نمیشود؛ امروز اگر ملت ایران عزیز است و در سیاستهای بزرگ جهانی دارای نفوذ است، علتش در ایمان او، و در عمل و ابتكار او، و در اقدام شجاعانهی او، و در وحدت و یكپارچگی اوست. هر كدام از این عوامل را كه از دست بدهیم عزت ما دچار تهدید میشود. اگر ما وحدت خودمان را از دست بدهیم، اگر ایمان خودمان را از دست بدهیم، اگر روحیهی كار و تلاش خودمان را - كه بحمداللَّه امروز در مجموعهی عظیم ملت، بخصوص در نسل جوان محسوس است - از دست بدهیم، عزتمان را از دست خواهیم داد. این یك نقطهی اساسی برای تحلیل حوادث سیاسی - بخصوص برای جوانها - است.
مقصود ما از پیشرفت چیست؟ پیشرفت در یك جهتِ محض نیست. مقصود از پیشرفت، پیشرفت همه جانبه است. از همهی ابعاد در كشور، این ملت، شایسته و سزاوار پیشرفت است: پیشرفت در تولید ثروت ملی، پیشرفت در دانش و فناوری، پیشرفت در اقتدار ملی و عزت بین المللی، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در امنیت كشور - هم امنیت اجتماعی، هم امنیت اخلاقی برای مردم - پیشرفت در ارتقای بهرهوری. ارتقای بهرهوری معنایش این است كه ما بتوانیم از آنچه كه داریم، بهترین استفاده را بكنیم. از نفت موجود، از گاز موجود، از كارخانهی موجود، از راه موجود و از آنچه كه در اختیار هست، بیشترین و بهترین استفاده را بكنیم. همچنین پیشرفت در قانونگرائی و انضباط اجتماعی؛ كه اگر ملتی دچار بیقانونی بشود، قانونشكنی بر ذهن و عمل مردم حاكم بشود، هیچ پیشرفت معقول و درستی نصیب آن ملت و كشور نخواهد شد. پیشرفت در وحدت و انسجام ملی؛ چیزی كه دشمنان از اول انقلاب سعی كردهاند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همهی زمینههائی كه ممكن بود برای تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگیرد، حفظ كرده است؛ این را ما باید هرچه بیشتر كنیم و ارتقاء ببخشیم. پیشرفت در رفاه عمومی؛ همهی طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پیشرفت در رشد سیاسی؛ كه درك سیاسی، رشد سیاسی، قدرت تحلیل سیاسی برای جمعیت عظیمی مانند جمعیت ملت ما، مثل یك حصار پولادین در مقابل بدخواهیهای دشمنان است؛ لذا ما باید رشد سیاسی خود را بالا ببریم. مردم ما از لحاظ رشد سیاسی، امروز هم از بسیاری از ملتها جلویند؛ اما باز در این جهت هم باید پیشرفت كنیم.
امروز ملت ما در مقابل خود یك جبههی گستردهای را ملاحظه میكند كه با همهی توان خود درصدد این است كه انقلاب اسلامی را از خاصیت و اثر ضد استكباری بیندازد. از اول پیروزی انقلاب، همان جبهه سعیاش این بود كه نگذارد جمهوری اسلامی كه مولود انقلاب است، پا بگیرد؛ همهی تلاش خودشان را كردند كه جمهوری اسلامی را از بنیان نگذارند رشد كند، و البته نتوانستند. اقدام سیاسی كردند، محاصرهی اقتصادی كردند، جنگ تحمیلی را هشت سال بر این ملت تحمیل كردند، دشمنان این ملت را تجهیز كردند، وسوسههای درونی را به جان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی انداختند، نتوانستند. به این نتیجه رسیدند كه نظام جمهوری اسلامی را نمیشود ساقط كرد؛ چون مدافع آن، حامی آن، سینههای سپركردهی مردم مؤمن است؛ میلیونها انسان مؤمن این نظام را نگه داشتهاند. بحث مسئولین و دولت و بحث اینها نیست. یك وقت یك نظام قائم به چند نفر است و یك عده مرتزقهی یك نظامند؛ آن نظام برای استكبار خطری ندارد. یك وقت یك نظام متكی به ایمانهای مردم است، متكی به دلهای مردم، به پشتیبانیِ عمیق مردم است، این نظام را نمیشود تكان داد. این را استكبار فهمیده است. همین راهپیمائیها، همین 22 بهمن امسالِ شما مردم، این یك نمایش بسیار باشكوه و پرعظمت بود. پیشرفتهای علمی، حضور جوانها در صحنههای مختلف، شعارهای انقلاب كه خوشبختانه زندهتر از پیش شده است - كسی از مسئولین با شرمندگی نسبت به شعارهای انقلاب مواجه نمیشود؛ افتخار میكنند به استقلال، به آزادی، به اسلام، به این قانون اساسی معتبر و پرمغز و پرمعنا - نشان میدهد كه نظام را نمیشود تكان داد. آنها به این نتیجه رسیدهاند كه باید از محتوای نظام هر چه میتوانند كم كنند. این تهاجم فرهنگی كه بنده چند سال قبل گفتم، این شبیخون فرهنگی كه انسان در بخشهای مختلف علائم آن را مشاهده میكرد و امروز هم انسان آن را در بخشهای مختلفی میبیند، به این نیت است؛ با این قصد است؛ انقلاب را از محتوای خود، از مضمون اسلامی و دینی خود، از روح انقلابی خود تهی كنند و جدا كنند. این، از همان نقاط حساسی است كه هوشیاری مردم را میطلبد. این هم مثل همان قضیهی بیست و نه بهمن است. خیلیها اهمیت بیست و نه بهمن را نفهمیدند، شما تبریزیها این را فهمیدید، در مرحلهی عمل هم، این فهم خودتان را به كار بستید؛ در همهی مقاطع همین جور است. اهمیتِ حوادث را باید ملت ما درك كند؛ و خوشبختانه امروز درك میكنند؛ ملت كاملاً هوشیارند. خود این هم یكی از بركات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بوده است. مردم بیدار شدهاند، قدرت تحلیل پیدا كردند.
مسئلهی نوزدهم دی، صرفاً یك حادثهی تاریخیِ گذرا نیست. اهمیت این حادثه از آنجاست كه بخشی از ملت ایران - كه مردم عزیز قم بودند - حادثهای را پیش از وقوع آن حس كردند. حس بیداری و هوشیاری این مردم به كمك آنها آمد، تا یك جریان عظیمی را در كشور شروع كنند. قضیهی اهانت به امام بزرگوار در یك روزنامه و به قلم یك مزدور دربار طاغوت، از نظر خیلی از مردم سطحینگر و ظاهربین، آن روز چندان اهمیتی نداشت؛ عمق این قضیه و بخش پنهانی این توطئه را احساس نمیكردند؛ درك نمیكردند. وقتی یك توطئهای را انسان احساس نكند، طبعاً عكسالعملی هم در مقابل آن نشان نمیدهد. مردم قم، جوانان قم، احساس كردند؛ درك كردند؛ اهمیت حادثه را فهمیدند. این مهمترین بخش از این حادثهای است كه در تاریخ انقلاب ما اتفاق افتاد. اگر شما قمیها آن دركی را كه آن روز پیدا كردید، پیدا نمیكردید، به خیابانها نمیآمدید، دفاع نمیكردید، شهید نمیدادید و آن رسوائیِ بینظیر را برای دستگاه طاغوت به وجود نمیآوردید، معلوم نبود جریان مبارزات به این شكلی كه اتفاق افتاد، اتفاق بیفتد و ادامه پیدا كند. نقطهی شروع خیلی مهم است. و نقطهی شروع یك چیز تصادفی نیست، ناشی از فهمكردن و درككردن یك حادثهای است كه بسیاری از ابعاد آن پوشیده است؛ از چشمها پنهان است. این هنر را حادثهی نوزدهی دی قم داشت و نشان داد كه این درك صحیح را از قضیهای كه پیش آمده بود، دارد؛ توطئه را میفهمد؛ میداند كه پشت سر این مقالهای كه علیه امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) در روزنامه درج شده است، چه چیزهائی باید اتفاق بیفتد و اتفاق میافتد. چون توطئه را فهمید، وادار به عكسالعمل شد. امروز هم درس همین است. شمّ انسانی و عمیق یك ملت باید حوادث را قبل از وقوع آن احساس كند و بفهمد كه چه اتفاقی دارد میافتد، و عكسالعمل نشان بدهد. در طول تاریخ اسلام وقتی نگاه میكنیم، نداشتن این درك و شمّ سیاسیِ درست، ملتها را همیشه در خواب نگه داشته است و به دشمنان ملتها امكان داده است كه هر كاری كه میخواهند، بر سر ملتها بیاورند و از عكسالعمل آنها در امان و مصون بمانند.
با این نگاه، شما به حادثهی كربلا نگاه كنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مكرم - از حوادثی كه میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عكسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی كسانی كه هر كاری میخواستند، هر انحرافی كه در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، كسی جلودارشان نباشد؛ میكردند. كار به جائی رسید كه یك فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی كه هیچ یك از شرایط حاكمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطهی عكس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز به نظر شما عجیب میآید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمی كه در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نكردند. بعضی هم كه شاید احساس خطر میكردند، منافع شخصیشان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد كه عكسالعملی نشان بدهند.
انقلاب شما و شهادت شهیدان شما هم از همین قبیل است. در اول حادثهای زلزلهگون بود؛ خیلیها تحلیل كردند: یك زلزله است، میگذرد و فراموش میشود! اما اینجور نشد؛ عكس شد. امروز در اعماق دل ملتهای مسلمان، مفاهیم انقلاب اسلامی روز به روز رسوخ بیشتری پیدا میكند؛ این نه حرف من، بلكه محصول تحلیلهای كسانی است كه دشمنترینِ دشمنانشان، ملت ایران و انقلاب اسلامی است! آنها میگویند؛ آنها شهادت میدهند. اینیكه میبینید تهدید میكنند و علیه ملت ایران عربده میكشند، به خاطر همین تحلیل است؛ میترسند! میبینند این حادثه خاموش نشد؛ میبینند این موج كمرنگ نشد و مرتب برجستهتر و گستردهتر و عمق آن بیشتر میشود؛ لذا میترسند.
یك روزی آنها خیال كردند توی این كشور انقلاب تمام شده؛ علت هم این بود كه چند تا آدم غافل و نادان یا گفتند: انقلاب تمام شد، یا گفتند: اسم شهدا را دیگر نیاورید، یا گفتند: امام را باید به موزهی تاریخ سپرد و از این حرفها! آن بیعقلهائی كه از این حرفها میخواستند برای سیاستهای خودشان تحلیل درست كنند، باور كردند؛ خیال كردند انقلاب تمام شد. امروز كه انسان نگاه میكند، آثار یأس از آن تحلیل را در سخنان و در تحلیلهاشان میبیند. از ملت ایران، از عظمت ایران، از استقلال ایران و از استعداد جوانهای ایران، احساس واهمه میكنند.
سركوب انقلاب و شكست انقلاب - كه یك پروژهی استكباری بود - در این منطقه شكست خورده است و بعكس، مهاجمین به انقلاب، حتّی در حجم دولت حجیم و قدرتمندی مثل امریكا، روزبهروز به شكست و انهزام نزدیكتر میشوند. امروز ما نشانهها و علائم واضح شكست را در سیاستهای امریكائی در منطقه مشاهده میكنیم. اینها برای ملت ما و برای جوانان ما و برای تحلیلگران ما سرفصلهای مهمی است كه باید روی آن واقعاً تدبر كنند. یعنی بحث عظیم مواجههی نیروهای مردمیِ متكی به معنویت با نیروهای مادیِ متكی به زور و تهدید، یك بحث بسیار مهم و جدیدی است كه باید در مباحث علوم اجتماعی و روانشناسی ملتها و روانشناسی اجتماعی مورد توجه قرار بگیرد؛ این كاملاً مغفولٌعنه است. ملتی مثل ملت ما كه نه بمب اتم دارد، نه از لحاظ علمی به او فرصت داده شده در طول صد سال كه همپای پیشروان قافلهی علمی حركت كند و مواقع زیادی عقب مانده، هم از لحاظ ثروتها به پای آن كشورهای ثروتمند نمیرسد، اما در عین حال این كشور و این ملت توانسته است توطئههای مجموعهی كشورهای قدرتمندِ برخوردار از سلاح و تكنولوژی و ثروت مادی و رسانهای را در مهمترین میدانها به عقبنشینی وادار كند و شكست بدهد. این علتش چیست؟ این در خور تأمل و تدقیق است. این را باید دانشمندان علوم سیاسی و علوم اجتماعی تحلیل كنند؛ ببینند نقش این معنویتها چگونه خود را نشان میدهد، كه امروز در ایران نشان داده. لذا نگاه به این صحنه، نگاه عبرتآموز و درسآموزی است. صحنه، صحنهی شكست قدرت استكباری امریكاست. نمیخواهیم ادعای واهی بكنیم؛ نه، اینها چیزهای واضحی است و خودشان هم میگویند.
با تحلیل صحیح مسئولان نظام از تحولات منطقه و فعالیت هماهنگ سفارتخانه ها، ایران به جایگاهی رفیع و تأثیرگذار در منطقه دست یافته است.
بسیج دانشجویی نیازهائی دارد؛ نیازهای اصلی و عنصری و اساسی: نیاز اولش به فكر و تحلیل و روشنبینی است. فكر، تفكر، اندیشهپردازی - یا به قول شماها كارِ تئوریك - در زمینهی مسائل اسلام، در زمینهی مسائل انقلاب، در زمینهی مسائل بینالمللی و در زمینهی مسائل جاری؛ به طوری كه دانشجوی بسیجی، در هر جمع دانشجویی، ذهن روشنتر، زبان گویاتر و ابتكار بیشتری داشته باشد. همان طوری كه گفتم و اشاره كردم، حقایق را از ورای جناحبندیهای سیاسی نگاه كنید و ببینید؛ از بالا نگاه كنید و جبهه را ببینید. در یك جبههی گستردهای كه ممكن است طول آن صد كیلومتر باشد، واحدهای گوناگونی هستند؛ یك نفر در یك واحد، فقط خودش را میبیند. اما آن كسی كه با هلیكوپتر از بالا عبور میكند، آرایش جنگی مجموعهی این واحدها را میبیند. از بالا اوضاع كشور را نگاه كنید؛ آن وقت جای خودتان را درست پیدا میكنید كه كجا باید باشید، چه كار باید بكنید، به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید، به چه چیز باید حساسیت نشان ندهید. همان طور كه گفتم گاهی یك حرف حق را نباید زد؛ چون گفتن این حرف، پازل دشمن را تكمیل میكند. مواظب باشید در هیچ مرحلهای، شما تكمیلكنندهی پازل دشمن نباشید.
یك نیاز دیگر عبارت است از جهاد علمی. جهاد علمی برای شما لازم است. باید در میدانهای علم وارد بشوید؛ وزارتخانهها هم باید كمك كنند؛ معاونتهای تحقیقاتی هم باید كمك كنند؛ معاونتهای اداری مالی دانشگاهها و وزارتخانهها هم باید كمك مالی كنند؛ خود سازمان مقاومت بسیج هم در بخشهایی باید كمك و پشتیبانی كند.
در این مواجهه و مقابلهی هویت اسلامی و هویت استكبار، طرف غالب، طرف هویت اسلامی بوده است. این حقایق را باید در نظر داشت. گاهی میگویند آقا! با واقعیات كار كنید؛ واقعبین باشید. واقع، اینهاست. وقایعی كه باید در تحلیلها دید و در تصمیمگیریها مورد توجه قرار داد. این حقایق غیر قابل انكاری است كه در مقابل چشم ماست و داریم میبینیم.
دنیای اسلام اگر بخواهد حركت عمیقِ امت اسلامی را در جهت پیروزی، بدرستی پیش ببرد، الزاماتی را باید قبول كند، كه اولینِ این الزامات، «اتحاد» است؛ اتحاد اسلامی، انسجام اسلامی.
به جان هم انداختن برادران، یكی از نقشههای اوّلیِ استكبار است كه از قدیم هم شناخته شده است؛ تفرقه بینداز و حكومت كن، یك سیاست قدیمی است؛ همه هم گفتهایم، همه هم میدانیم، درعینحال، بعضاً متأسفانه همین سیاست را دشمنِ ما میتواند اعمال كند و ما غافل باشیم؛ به خاطر تبعیت از اهواء نفسانی، به خاطر تحلیلهای غلط، به خاطر كوتهبینیها، به خاطر ترجیح دادن منافع شخصی یا منافع كوتاهمدت بر منافع بلندمدت.
امروز شما نگاه كنید: سیاست استكبار ایجاد جنگ بین فلسطینی و فلسطینی است؛ بین عراقی و عراقی است؛ بین مسلمانِ شیعه و مسلمانِ سنی است؛ بین جامعهی عربی و غیر عربی است. این، سیاستهای آشناست. این را اول باید همه علاج كنند. ما به سهم خود، وحدت را بین امت اسلامی یك ضرورت میدانیم. امسال را هم سالِ «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» اعلام كردیم. انسجام اسلامی در یك وجه، خود ناظر به همهی دنیای اسلامی است؛ باید با هم منسجم باشند؛ باید به یكدیگر كمك كنند؛ هم دولتهای اسلامی، هم ملتهای اسلامی. و دولتهای اسلامی در استفادهی از ظرفیت ملتهای اسلامی برای ایجاد این وحدت بزرگ، میتوانند سهم و نقش داشته باشند.
چیزهایی مانع از اتحاد میشود. عمدهی آنها بعضاً كجفهمیها و بیاطلاعیهاست؛ از حال هم خبر نداریم؛ دربارهی هم توهمات میكنیم؛ دربارهی عقاید هم، دربارهی تفكرات یكدیگر دچار اشتباه میشویم؛ شیعه دربارهی سنی، سنی دربارهی شیعه؛ فلان ملت مسلمان دربارهی آن ملت دیگر، دربارهی همسایهاش؛ سوء تفاهمها، كه دشمنان هم بشدت بر این سوءتفاهمها دامن میزنند. افرادی هم متأسفانه بر اثر همین سوء فهم، سوء تحلیل، ندیدن نقشهی كلی دشمن، بازیچهی این بازی دشمن قرار میگیرند و دشمن از آنها استفاده میكند. گاهی یك انگیزهی خیلی كوچك، انسانی را وادار میكند حرفی بزند، موضعی بگیرد، كاری بكند كه دشمن در نقشهی كلی خود از آن حرف استفاده میكند و شكاف را بین برادران زیاد میكند.
اینجا یك نكتهی اساسی مطرح میشود كه من همیشه در مواجههی با دانشجویان، روی آن تكیه میكنم؛ و آن، «پیدا كردن قدرت تحلیل مسائل و جریانهای مهم كشور» است. سیاست در دانشگاهها - كه بنده همیشه روی آن تأكید كردهام - به این معناست. ما دو كار سیاسی داریم: سیاستزدگی و سیاستبازی؛ این یكجور كار است. این را من به هیچوجه تأیید نمیكنم؛ نه در دانشگاه و نه در بیرون دانشگاه؛ بخصوص در دانشگاه. یكی هم سیاستگری است؛ یعنی حقیقتاً فهم و قدرت تحلیل سیاسی پیدا كردن؛ كه یكی از وظایف تشكلهای دانشجویی این است. من تأكید میكنم، تشكلهای دانشجویی - كه عمده نمایندگان آنها، در اینجا تشریف دارید - نوع برنامهریزی و كار را به كیفیتی قرار دهید كه دانشجو قدرت تحلیل سیاسی پیدا كند؛ هر حرفی را به آسانی نپذیرد و هر احتمالی را بهآسانی در ذهن خودش راه ندهد یا رد نكند؛ این قدرتِ تحلیل سیاسی، خیلی مهم است. ما غالباً چوب این را خوردهایم؛ نه ما، بلكه ملتهای دیگر هم بر اثر خطاها و خبطهایی در فهم سیاسیشان، گاهی مشكلات بزرگی را از سر گذراندهاند. این، یك مسئلهی مهم است.
یك نكتهی دیگر، مسئلهی جریانهای دانشجویی است. حركت سیاسی دانشجویان و كار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است. من سالها پیش در همین حسینیه، یك جملهای گفتم كه آن وقت بعضی از مسئولان هم گلهمند شدند. آن جمله راجع به تحرك سیاسی دانشجویان در دانشگاهها بود؛ این لازم است؛ نه فقط برای اینكه دانشجو تخلیه بشود. بعضی خیال میكنند كه تحرك سیاسی دانشجویان در دانشگاهها، فقط فایدهاش این است كه این جوان یك خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما برای فردای ادارهی كشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینهی سیاست، مغز پخته و كارآمدی باشد؛ والّا فریبش میدهند و زمینش میزنند. خوب، این لازم است؛ منتها آنچه كه لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است؛ آن چیزی كه متأسفانه جریانهای سیاسی بیرون از دانشگاه - كه دائم برای پیشبرد مقاصد سیاسی خودشان به دانشگاهها دستاندازی كردند - مطلقاً به این توجه نكردند. همان استثماری كه ما مدتهای طولانی در زمینهی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و ... دچارش بودیم، متأسفانه جریانهای سیاسی، بخصوص در این چند سال اخیر، این را نسبت به دانشجو در دانشگاه اعمال كردند. این، غلط است؛ لیكن باید فكری بكنید تا این جریانهای سالم دانشجویی - چه انجمنها، چه بسیج، چه تشكلهای گوناگون دیگری كه بحمداللَّه امروز تشكلهای دانشجویی خوبی در دانشگاه هست - در كنار حركت فكری علمی، به سمت یافتن قدرت تحلیل سیاسی كشانده شوند. قدرت تحلیل كه نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچكسی صریحاً نمیآید بگوید كه من میخواهم به تو ظلم كنم؛ نه به یك ملت، نه به یك شخص؛ اینطور كه نمیگویند. میآیند با «مغالطههای سیاسی» كاری میكنند كه بتوانند بر او تسلط پیدا كنند. درست مثل مغالطههای فلسفی، ذهن طرف را با یك چشمبندی علمی - در واقع یك تردستی - منحرف میكنند. یك مغالطهی سیاسی درست میكنند، میخ خودشان را میكوبند. ما باید كاری كنیم كه این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ كما اینكه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یكی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا كنیم به اینكه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطهكننده را بگیرد. بگوید این قضیهای كه درست كردی، اینجایش اختلال و اشكال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد.
بنده طرفدار این هستم كه جوانها در جریان مسائل سیاسی كشور قرار بگیرند و بتوانند تحلیل كنند. البته سیاسیكاری، سیاستبازی و آلت دست این حزب و آن حزب شدن را بنده برای جوان نمیپسندم؛ اینها برای جوان هیچ شرف و افتخاری ایجاد نمیكند؛ اما اینكه جوان بداند میتواند اثرگذار باشد و نقش ایفا كند، خیلی ارزش دارد. در دوران دفاع مقدس جوانهای ما فهمیدند كه میتوانند نقش ایفا كنند، و نقش ایفا كردند. جوانهای شانزده، هفده ساله به میدان نبرد رفتند و چهار سال، پنج سال، شش سال، هشت سال - به اختلاف اشخاص - در میدان نبرد ماندند و سپس بهعنوان شخصیتهای برجسته و آگاه و توانا و باكفایت از میدان جنگ بیرون آمدند. بسیج عمومی مردم - كه آنروز به دستور امام انجام گرفت - جوانهای ما را آنچنان آبدیده و آگاه كرد كه هم در دفاع مقدس توانستند نقش ایفا كنند، هم در صحنههای دیگر نقش ایفا كردند؛ امروز هم همینطور است.
اگر نگاه تیزبینی با قدرت تحلیل به این حادثه نگاه كند، خواهد دید كه حادثه ی نوزدهم دی یك مقطع تاریخی در زندگی سیاسی ملت ایران است. قهرمان این حادثه هم مردم قم هستند؛ اعم از جوانان پرشور و مردم مؤمن در آن شهر و حوزه ی كهنِ علمیه ی جوان شده كه نقش خود را به معنای حقیقی كلمه، آن روز و پس از آن روز ایفا كرد.
دشمن، بعضی كسان را مرعوب میكند؛ به بعضی افراد تحلیل غلط از وضع كشور میدهد؛ بعضی افراد را وابسته به خود میكند - كه اینها علاجی ندارند جز اینكه كار دشمن را بكنند و حرف او را بزنند - بعضی كسان را تشویق میكند كه به طبل بیخیالی بزنند و پیِ شهوات و كیف كردن بروند؛ بخصوص در جاهایی كه امید بیشتری به آنهاست. دنبال آرمانها نرفتن، اراده اصلاح را در دل از بین بردن و بینظمی كردن، از كارهای دشمن است.
در زمینه مسائل داخلی، همه حرف ما این است كه این ملت و این كشور با استعداد است. شعار نظام جمهوری اسلامی عدالت، اخلاق، تعالی و رشد انسانها و باز كردن گرههای زندگی مردم است؛ ما باید در این جهت حركت كنیم. بعضی كسان از اوّلِ انقلاب نتوانستند این انقلاب و نظام را تحمّل كنند و هر وقت توانستند، سنگاندازی كردند؛ ولی نظام اینها را تحمّل نمود و با اینها برخورد نكرد. البته اینها مجموعه بزرگی نیستند، بلكه مجموعهای كوچك ولی پرمدّعا هستند كه صدایشان بلندتر است و با لحن طلبكارانهتری حرف میزنند و میخواهند نظام اسلامی را كه مشغول تلاش برای رسیدن به هدفهای بلند و سربلندی و ترقّی ملت ایران است، دائم با چالشها مواجه كنند. طبیعت اینها این است و این موضوع مربوط به امروز هم نیست؛ بلكه هر وقت نتوانستهاند با اسلام و نظام اسلامی كنار بیایند، به این شیوه متوسّل شدهاند، كه در صدر اسلام هم نظایرش را دیدهایم. برای اینها تبلیغ، گفتن و نصیحت كردن بیفایده است و البته بودنشان هم برای نظام اسلامی ضرری ندارد؛ چون وقتی مردم آگاه هستند و حقایق را میدانند و قدرت تحلیل دارند، وجود اینگونه افراد هیچ اشكالی ندارد. در زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام هم همیشه مخالفانی بودند. بههرحال، ما نمیخواهیم اصرار بورزیم؛ به قول مرحوم حكیم هیدجی:
اولماز اولا گل تیكان، تیكان گل
گرایسترن آغلا، ایسترن گل
وجود مخالفها و مخالفتها برای یك ملت آگاه و بیدار هیچ اهمیتی ندارد. آنچه مهمّ است، این است كه مردم و مسؤولان وحدتشان را حفظ كنند.
آنچه همواره بهعنوان نقطه روشن در مجموعه عملكرد سپاه از آغازِ تشكیل تا امروز در مقابل چشم بینندگان هست، عبارت است از همّت و تصمیم آگاهانه، تحلیل درست و آنگاه حركت و اقدام و آمادگی كامل. این، شاخصه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
امروز دنیای اسلام دلش از اشغال نظامی عراق پُر است. شما چرا عراق را اشغال نظامی كردید؟ چرا به ملت عراق اجازه نمیدهید خود، سرنوشت و دولت خود را تعیین كند؟ فرق شما با صدّام چیست؟ صدّام هم مستبدّ و دیكتاتور بود، شما هم مستبدّ و دیكتاتورید. صدّام یكطور دیكتاتوری میكرد، شما طور دیگری دیكتاتوری میكنید؛ اما نمیتوانید كاری از پیش ببرید. مسؤولان امریكایی - این نو محافظهكارانی كه خیال میكنند میتوانند دنیای اسلام را با جنگ فتح كنند - گوشهایشان را باز كنند و بشنوند: شما نمیتوانید با اسلام و امّت اسلامی دربیفتید؛ شما به آنچه در افغانستان و عراق اتّفاق افتاد، مغرور شدید؛ این از ضعفِ تحلیل شماست؛ این نشاندهنده آن است كه شما نمیتوانید حوادث را درست بشناسید. شما در افغانستان با ملت افغانستان مواجه نبودید؛ در عراق هم با ملت عراق مواجه نبودید. ملت عراق نخواست از رژیم صدّام دفاع كند و نمیكرد؛ كما اینكه در افغانستان، ملت افغانستان نخواست از رژیم طالبان حمایت كند و نمیكرد؛ اما شما با ورود قلدرانه به عراق، قدمبهقدم ملت عراق را به سوی یك رویاروییِ سخت با خودتان نزدیك میكنید.
سوال: به ما بگویید در این اوضاع آشفته، وظیفه یك دانشجوی آگاه و آماده در مقابل جریانهای سیاسی مختلف چیست؟
پاسخ: درست فكر كردن، درست تحلیل كردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل كردن و سعی در روشن و آگاه كردن كسی كه فكر میكنید ناآگاه است.
یك ملت برای اینكه از فقر، ذلّت، زیر سلطه ماندن، بیسوادی و از همه آثار نكبتبار تسلّط طواغیت نجات پیدا كند، به همین چیزها احتیاج دارد. چنین ملتی باید آگاه و بیدار باشد، قدرت تحلیل داشته باشد، بهموقع همه چیز را بفهمد و به موقع اقدام كند، دین - كه مایه قوّت یك انسان در همه میدانهای زندگی است - در آن ملت عمیق باشد، غیرت كه مایه حفظ هویّت دینی و ملی یك ملت است، در او زنده باشد و تنبل و تنپرور نباشد. این صفات در شمإ مردم هست. در گذشته بود، امروز هست و به فضل الهی در آینده هم خواهد بود. با همین خصوصیّات بود كه ملت ایران پیروز شد و امروز دشمنان این ملت میخواهند با همین خصوصیّات مبارزه كنند. مبارزه امروز استكبار با همین چیزهایی است كه موتور حركت یك ملت است: مبارزه با آگاهی مردم است، مبارزه با غیرت دینی و ملی مردم، وحدت مردم، ایثارگری و مقاومت مردم است. امروز مبارزه دشمن، مبارزه تبلیغاتی است و بوقهای تبلیغاتی دشمن همه فضاهای ممكن را علیه ملت ایران پُر میكند. اما ملت ایران دست از ارزشهای اصیلِ خود برنداشته و برنمیدارد.
نباید خیال كرد چون ما از دید اسلامی به حوادث نگاه میكنیم، نمیتوانیم حوادث را تحلیل كنیم یا در حوادث، راهبردِ درست بیابیم؛ بعكس، اسلام به دست ما مشعلی میدهد كه جلوِ راهمان را ببینیم. كسانی كه در مقابل زورگویی امریكا و سُبعیّت و وحشیگری بینظیر صهیونیستها خود را باختهاند، تسلیم شدهاند و حتّی به آنها كمك كردهاند، به خاطر اینكه ملاحظه اسلام را نكردهاند، به این بلیّه بزرگ دچار شدهاند؛ نه دنیایشان درست شد و نه توانستند برای خود شرف و عزّت انسانی درست كنند؛ پیش خدای متعال هم مؤاخذند. دولتها و كشورهایی كه حاضر نشدند از مظلومیت ملت فلسطین دم بزنند و بهطور جدّی از آن ملت مظلوم دفاع كنند و الان هم حاضر نیستند در مقابل زیادهخواهی و زیادهخواری امریكا در این منطقه انتقاد كنند و جلوِ او بایستند، دنیایشان هم دنیای خوبی نیست. سادهلوحی است اگر خیال كنیم اینها چهار قدم با امریكا راه میآیند، اما عوضش راحت زندگی میكنند. كدام زندگی راحت؟! تجربههای حول و حوش ما در دنیای اسلام، پُر از ناكامی كسانی است كه نوكر و معاون و همراه شیطان شدند. اینها تا وقتی برای آنها و سرمایهداران و شركتهایی كه پشتوانه آن سیاستها هستند، مفیدند، مورد استفاده قرار میگیرند؛ بعد مثل سنگ استنجای شیطان - به قول مولوی - دورشان میاندازند. این تجربه موجود ماست. اسلام به امّت اسلامی و حكّام اسلامی عزّت و قدرت و شجاعت میبخشد تا بتوانند اقدام كنند، بفهمند و راهشان را ببینند. حج فرصت بزرگی است كه این حقایق و حقایق فراوانی از این قبیل - كه به بركت معرفت اسلامی و هدایت اسلامی در اختیار ما ملت مسلمان ایران است - در اختیار افكار عمومی مردم دنیا گذاشته شود و آنها بیدار شوند. خیلی از دلهای دنیای اسلام بیدارند؛ باید احساس كنند كه در سرتاسر جهان اسلام، فكرِ آنها طرفدار دارد تا جرأت و شهامت و شجاعت لازم را پیدا كنند.
قانون اساسی با اتقان كامل، ساختار سیاسی كشور را مشخّص كرده و هر كس در جای خود وظیفهاش معلوم است. همه، وظایف خود را انجام دهند؛ با هم معارضه نكنند؛ وحدت كلمه را حفظ كنند و مرعوب دشمن هم نشوند. بحمداللَّه مسؤولان عالیرتبه كشور ما مرعوب دشمن نیستند؛ خوب میفهمند و میدانند؛ تكیهشان به قدرت ملی - كه قدرت خدا و قدرت ایمان مردم است - خیلی بالا و قوی است؛ میدانند دشمن نمیتواند كاری بكند؛ اما بعضی در گوشه و كنار ممكن است مرعوب شوند. مرعوب شدن از دشمن، خیلی مضرّ است؛ تحلیلها و دیدگاهها را عوض میكند، تصمیمگیریها را خراب و عمل را دچار اختلال میكند.
آنچه من میخواهم عرض كنم این است كه دولت در واقع فعّالِ اصلی در صحنه كشور است و هر گونه موفّقیتی كه برای دولت بهوجود آید، موفّقیت نظام اسلامی است. اگر خدای نكرده برای دولت در فعّالیتهای گوناگونش، ركود یا توقّف یا ناكامی پیش آید، این ناكامی و عدم موفّقیت هم برای اصل نظام تلقّی خواهد شد. این حقیقت چند بُعد پیدا میكند. نمیشود بین نظام و دستهای اجراییِ نظام تفكیك كنیم؛ نمیشود بگوییم ما دولتی بیتوفیق و بیبرنامه داریم؛ اما نظاممان كارآمد و موفّق است. توفیقات نظام، در توفیقات دولت - به عنوان بخش اصلی ادارهكننده كشور - تجسّم پیدا میكند. یك بُعد این مسأله این است كه هیچ كس نباید از این حقیقت غفلت كند كه آرزوی موفّقیت دولت، یك آرزوی انقلابی و ملی است. همه كسانی كه دلسوزند و به سرنوشت كشور و نظام علاقهمندند، باید آرزو و دعا و تلاششان این باشد كه دولت در بخشهای مختلف، توفیقاتی را كه شایسته زمان و شایسته نیاز كشور است، به دست آورد. اگر فرض كنیم كسی به خاطر اختلاف سلیقه یا اختلاف فكر یا برخی تحلیلها و استنتاجهای سیاسیِ طبعاً غلط، آرزو كند دولت در كار خود موفّق نشود، یا در عمل برای عدم موفّقیت دولت كاری بكند و حركتی انجام دهد، این بههیچوجه پذیرفته نیست.
مسؤولان آموزش و پرورش، از وزیر تا سطح معلّم و مدیر مدرسه، به معنای حقیقی كلمه برای بنده عزیزند. اینكه عرض میكنم، تعارف نیست. بنابراین یك مطلب به عرایض قبلی خودم اضافه كنم: اگر بخواهید در كارتان موفّق باشید، باید بعد از توكّل به خدای متعال و مستقیمتر كردن و مستحكمتر كردن رابطه قلبی خودتان به طور دائم با ذات مقدّس ربوبی، از ورود در مناقشات جناحی و حزبی - كه عدّهای میخواهند در كشور ما اینها را روزبهروز بیشتر كنند - پرهیز كنید. راز موفقیّت شما این است. دستهایی در كار است تا سرِ مسائل هیچ و پوچ، عدّهای را به جان هم بیندازد و سر موضعگیریهای گوناگونِ حزبی و جناحی و گروهی و گاهی گروهكی، افراد را با همدیگر مسألهدار كند؛ درست نقطهی مقابل «انّما المؤمنون اخوةٌ فاصلحوا بین اخویكم». قرآن بعد از آن كه بحث «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما» را میكند، میفرماید: «انّما المؤمنون اخوة»؛ مؤمنین به خدا، مؤمنین به دین، مؤمنین به راه انبیا با هم برادرند. دو برادر ممكن است با هم دعوا كنند، اما تكلیف ما چیست؟ «فاصلحوا بین اخویكم»؛ بین دو برادرتان اصلاح ایجاد كنید. درست نقطه مقابل این، عدّهای دائم میخواهند با جناحبندی و اظهارات حزبی و ایجاد ولایت حزبی(!) به تنور اختلاف افكنی و آتشافروزی بدمند. در مفهوم و معنای ولایت كه جزو تعالیم اصلی دین و قرآن و جزو مصرّحات قانون اساسی است، شبهه میاندازند و خدشه ایجاد میكنند؛ ولی به جای آن، ولایت حزبی به وجود میآورند و این تناقض وحشتناك را ایجاد مینمایند. خودتان را از این مسائل بركنار بدارید. البته هر كسی در مسائل گوناگون سیاسی، مجاری سیاست كشور و موضعگیریها و گفتارهای اشخاص دیدی دارد و نظر پیدا میكند. این هیچ اشكالی ندارد؛ باید هم انسان صاحبنظر باشد؛ بنده هم همیشه روی این مسأله تأكید میكنم كه باید سیاستدان بود و قدرت تحلیل سیاسی داشت. این یك ملت را مصونیّت میبخشد كه بفهمد جریان سیاسی در دنیا چیست؛ یعنی میخواهند چه بر سر او بیاورند و او را به كجا بكشانند و او باید به كجا برود و چه باید اراده كند. اینها جزو چیزهای لازم برای ملت است و خوشبختانه ملت ما از جهت آگاهی سیاسی جزو ملتهای پیشرفته است؛ اما این غیر از جناحبندی و موضعگیری و جنجال و مناقشه سیاسی است. از این پرهیز كنید و به كار اصلی كه آینده كشور در گرو آن است و در اختیار شماست، بپردازید. شما باید كاملاً بتوانید این را تدارك كنید.
كسانی اینطور وانمود میكنند نسلی كه روی كار میآید - كه اصطلاحاً به آن «نسل سوم انقلاب» میگویند - پُشتكرده به انقلاب و رویگردان از ارزشهای دینی است؛ یا اگر هم نیست، به طور اجتنابناپذیری اینگونه خواهد شد! بنده صددرصد حرف آنها را رد میكنم. نه اینكه من عوامل فسادبرانگیز فرهنگی را نمیبینم یا نمیشناسم یا از آنها خبر ندارم؛ نخیر، بنده از ماهواره و اینترنت و رمانها و فیلمها و آهنگها و حرفهای فاسد كاملاً خبر دارم و آنها را دست كم نمیگیرم. من عمرم را در میان جوانان گذراندهام. از دورانی كه خودم جوان بودم، با جوانان دانشگاهی كه خارج از محیط ما بودند، ارتباط برقرار كردم؛ تا امروز هم ارتباط من با جوانان قطع نشده است. بنابراین میدانم حال و هوای جوانی چیست و امروز در فضای جوانیِ ما چه میگذرد؛ اما معتقدم نسل كنونیِ امروز این قدر هم آسیبپذیر و شكننده نیست؛ این را بد فهمیدهاند. این نسل در محیطی بار آمده كه از محیط سی سال و سیوپنج سال قبل به مراتب پاكیزهتر و بهتر است. كسانی كه در این محیط متولّد شدهاند، به بركت هدایت دینی توانستند آن كار عظیم را انجام دهند و آن ایمانهای پولادین و استوار را عرضه كنند. من معتقدم كه این نسل نسبت به آن نسل، در محیط بهتری پرورش یافته و آمادگیها و آگاهیهای به مراتب بهتر و بالاتری دارد. بنده وقتی حدود بیست سالم بود، هرگز آگاهیهایی كه امروز شما جوان بیست ساله دارید، نداشتم. امروز جوان ایرانی، آگاه و بامعرفت و بصیر و سیاسی و اهل تحلیل است و از همه بالاتر باایمان است.
رضاخان قلدر وقتی خواست از غرب برای ما سوغات بیاورد، اولین چیزی كه آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدریِ قزّاقیِ خودش! لباسها نباید بلند باشد؛ باید كوتاه باشد؛ كلاه باید اینطوری باشد؛ بعد همان را هم عوض كردند: اصلاً باید كلاه شاپو باشد! اگر كسی جرأت میكرد غیر از كلاه پهلوی - كلاهی كه آن موقع با این عنوان شناخته میشد - كلاه دیگری سرش بگذارد، یا غیر از لباس كوتاه چیزی بپوشد، باید كتك میخورد و طرد میشد. این چیزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ كنند؛ نه فقط چادر - چادر كه برداشته شده بود - اگر روسری هم سرشان میكردند و مقداری جلوی چانهشان را میگرفتند، كتك میخوردند! چرا؟ برای اینكه در غرب، زنها سربرهنه میآیند! اینها را از غرب آوردند. چیزی را كه برای این ملت لازم بود، نیاوردند. علم كه نیامد، تجربه كه نیامد، جِدّ و جهد و كوشش كه نیامد، خطرپذیری كه نیامد - هر ملتی بالاخره خصوصیات خوبی دارد - اینها را كه نیاوردند. آنچه را هم كه آوردند، بیدریغ قبول كردند. فكر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول كردند؛ گفتند چون غربی است، باید قبول كرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربی است، بایستی پذیرفت؛ جای بروبرگرد ندارد! برای یك كشور، این حالت بزرگترین سمّ مهلك است؛ این درست نیست.
راه حلّ واقعی این است كه یك ملتْ خودش باشد؛ با مغزِ خودش فكر كند؛ با چشمِ خودش ببیند؛ با اراده خودش انتخاب كند؛ آنچه را هم انتخاب میكند، چیزی باشد كه برایش مفید است. ما باید با حفظ تمدّنمان، با دست و بازوی خود كار كنیم و فقط ترجمه، كارِ منحصر ما نباشد. بعضی افراد، حتّی فكر را هم ترجمه شده قبول میكنند؛ حاضر نیستند آن را با معیارها بسنجند؛ میگویند چون فلان روانشناس یا فلان جامعهشناس یا فلان اقتصاددان اینطور گفته و این فرمول را داده، دیگر بروبرگرد ندارد. اگر كسی برخلاف او حرف زد، مثل اینكه كفر گفته است! چهار صباح دیگر آنها از حرف خودشان بر میگردند و حرف دیگری میزنند؛ باز این آقا همان حرف دوم آنها را بدون تحلیل قبول میكند! برای یك كشور، این بدبختی است. راه حلّ واقعی این است كه یك ملت با دست خود، كار كند؛ برای خود، كار كند؛ با فكر و مغزِ خود بیندیشد و اجتهاد كند و با ابتكار خود پیش برود؛ ضمن اینكه از همه تجارب هم استفاده كند.
به نظر شما انگیزهی شركت ما در نماز جمعه چگونه تقویت میشود؟
من دلم میخواهد كه جوانها شركت كنند؛ چون معتقدم كه نماز جمعه مفید است. در طول هفته یك ساعت را صرف این كار كردن، زمان زیادی نیست. هم عبادت است، هم ذكراللَّه است، هم شنیدن حرفهای خوب است؛ منتها شما همهی حرفهایی را كه از بنده یا دیگران میشنوید - نه فقط صحبتهای نماز جمعه را - در كارگاه ذهنِ خودتان تحلیل كنید؛ بگویید این بخش آن درست بود، این بخش آن غلط بود. اشكالی هم ندارد. بنابراین شما و دیگر مستمعان نماز جمعه اگر به این توصیه عمل كنید، از بخش مفید حرفهای آن گوینده استفاده میكنید، بخش مضرّش هم به شما ضرری وارد نمیكند. به نظر من برای شركت نكردن در نماز جمعه، این را موجب و عذری قرار ندهید.
مسؤولیت بزرگ دانشجویان بسیجی تحلیل درست، بررسی كارشناسانه و ریشه یابی مسایل اساسی كشور و جهان اسلام و حضور هوشیارانه، بانشاط و فعال در صحنه است.
دانشجویان بسیجی باید به دنبال تحلیل این پدیده باشند كه چرا در این مقطع، فردیكه به عنوان قصاب و جلاد فلسطینیان شهرت دارد، در رأس رژیم جعلی صهیونیستی قرار میگیرد و نباید نسبت به اینمسایل بیتفاوت بود.
دانشجو و دانشگاه باید با مسایل سیاسی آشنا باشد و قدرت تحلیلسیاسی خود را افزایش دهد اما این مسأله با تبدیل شدن دانشگاهها به "باشگاه احزاب و گروههای سیاسی" كاملا متفاوتاست و مسؤولان آموزش عالی باید با تلاش برخی عناصر، گروهها و جریانهای سیاسی برای تحقق این مسأله، مقابله كنند.
امروز نفوذ معنوی و اقتدار سیاسی ملت ایران در سرتاسر این منطقه - چه در قسمت كشورهای خاورمیانه، چه در قسمت شرق و چه تا آفریقا و بسیار جاهای دیگر - گسترده است. این به خاطر همین كارهای بزرگی است كه ملت ایران كرده است. امروز نظام جمهوری اسلامی یكی از مقتدرترین نظامهاست. این معنا البته در تحلیلهای سیاسیِ سطح بالای موجود در حتی كشورهای دشمن ما مورد اعتراف قرار گرفته است؛ این را نوشتهاند و گفتهاند و ثبت شده است. این اقتدار و نفوذ معنوی و سیاسیای كه شما نمونهها و نشانههایش را امروز در فلسطین و در بسیاری از كشورهای غیراسلامی میبینید، سعی میشود در چشم خود ملت ایران - بخصوص در چشم نسل جوان - مورد اغفال و تغافل قرار گیرد و انكار شود. یعنی وانمود شود كه ملت ایران، ملتی منزوی و كنار افتاده است؛ كسی هم به او توجّه ندارد! این كارِ آن دشمن است. چرا؟ برای اینكه ملت از هویّت حقیقی خود و از آن نیروی عظیم و تواناییهایی كه در اختیار دارد، غافل بماند. این یكی از نقشههای دشمن است. پس شجاعت و رشادت و آگاهی از تواناییهای خود و اقتداری كه به خاطر ایمان در این ملت وجود دارد هم، یكی از شرایط رقم زدن آن آینده است.
سوم از واجبات حوزه علمیه این است كه مدیران محترم حوزه و بزرگان و اعلام حوزه باید طلاّب را از لحاظ فكری و سیاسی مصونیت بدهند. طلاّب را از لحاظ فكر اسلامی و ظرافتهایی كه در برخورد با امواج گوناگون فكری وجود دارد، باید مصونیت ببخشند. باید طوری بشود كه هر طلبهای احساس كند در مقابل هر منطقی كه برای او پیش میآید - ولو برایش از قبل ناآشنا باشد - این مایه را دارد كه بتواند مواجهه و مقابله كند. همچنین در زمینههای سیاسی باید قدرت تحلیل سیاسی به طلاّب داده شود. این مجموعهی عظیم جوان در این حوزهی علمیه، مجموعهای است كه میتواند و باید بتواند حوادث سیاسی را جزء به جزء تحلیل كند؛ معنای هر حركتی را كه صفوف مختلف و جناحهای مختلف در داخل و خارج میكنند، بفهمد تا بتواند آن خط مستقیم و صراط الهی را در این بین همواره در مقابل چشم داشته باشد و فریب نخورد.
البته فهم سیاسی، غیر از سرگرمیهای سیاسی است. بنده به این سرگرمیهای سیاسی و بعضی از دستهبندیهای سیاسیِ تصنّعی، چندان خوشبین نیستم. لذا منظورم آن نیست و به آن هم توصیه نمیكنم. منظور من درك سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی است كه راههای ممكنی هم دارد. بزرگان حوزه و مدیران حوزه میتوانند این كار را بكنند و باید هم بكنند. چارهای ندارند؛ برای خاطر اینكه اگر شما تحلیل سیاسی را به جوان حوزه ندادید، كسی كه با راهاندازی جریان سیاسی به فكر سوء استفاده و طعمهطلبی است - كه اشاره كردیم - دیگر نمیگوید كه آقا جوانهایش را آماده نكرده، پس ما سراغ اینها نرویم. او میآید از این ناتوانی درك سیاسی و تحلیل سیاسی حداكثر سوء استفاده را میكند. این خسارت است؛ بنابراین شما ناچارید. باید به طلاّب، آگاهیهای سیاسی و قدرت فهم و تحلیل سیاسی بدهند. طلبه باید بداند كه تحرّكات دشمن در قبال شوكتی كه امروز اسلام پیدا كرده است، چیست و چگونه است؛ بداند تحركات دشمن در مقابل خودِ حوزهی علمیه چیست و چگونه است.
آزادی در غرب مفهوم دیگری دارد و نباید اینگونه مفاهیم مشابه، بدون دقت و تحلیل صحیح، به محیط زندگی و اجتماعی كشور منتقل شود.
امروز بحمداللَّه نسل جدیدی از متفكّران اسلامی - نسل جوان متفكّران اسلامی - در حوزههای علمیه و در بعضی از دانشگاهها و مراكز دیگر بهوجود آمدهاند كه علیرغم دشمن، مطالب را میشكافند، تحلیل و تبیین میكنند. همان كاری كه میخواستند نشود، شد. شاخههای نوی نهال اسلامی روییده؛ كاری هم با آن نمیتوانند بكنند. امروز در پاسخ شبهههای دشمنساخته، سخنانِ راهگشا و شفابخش عرضه میشود. این رابطه همچنان خواهد ماند.
ویژگیِ یك روزنامه خوب چیست؟ كدامیك از نشریات فعلی را با این ویژگی نزدیك میبینید؟
اولاً این توقّع خوبی نیست كه بنده فلان روزنامه را برای شما اسم بیاورم و مثلاً بگویم بنده فلان روزنامه را به این ویژگیها نزدیك میبینم؛ باید خودتان انتخاب كنید. من گمان نمیكنم كه این مسؤولیت سنگینی بر دوش دانشجو باشد كه بگردد و روزنامه خوب را انتخاب كند. ما روزنامههای خوب هم داریم. البته نوشتهاند كه ویژگیهایش چیست؟ معلوم است؛ روزنامهای كه هدفش اطّلاعرسانی سالم، تحلیل سالم، تحلیل خوب، ارائه مطالب قوی و پرداختن به دغدغههای عمومی یا اكثر مردم، همراه با روشهای هنری باشد. این روزنامه به نظرم روزنامه خوبی خواهد بود. بعضی از روزنامههای ما اینطور هستند؛ بعضی هم نیستند؛ بعضی هم خیلی بدند!
. اگر این ملت مبارزه با استكبار را رها كند، معنایش این است كه به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درك را از مسأله مبارزه با استكبار دارند. البته كسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند كه اصلاً دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی كه امام كاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملأعام تخطئه و رد كردند، كسانی بودند كه میگفتند نه، چه اشكالی دارد؟! اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند كه استقلال یك ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلاً حاضر نیستند فكر كنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همهی قشرها هم بودند. البته افراد كمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفكران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس - روحانی نماها - بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. توده ملت، آگاهان ملت، افراد با ایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میكردند. آن روز هنوز كشتار دانش آموزان در میان نبود؛ میفهمیدند كه این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتی كه مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریكا در ایران آشكار گردید، عدّه بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا كردند؛ اما در عین حال در همان روز هم من یادم است كه در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیأت دولتِ آن روز كه در شورای انقلاب شركت میجستند، كار دانشجویان را تخطئه میكردند و میگفتند چرا به سفارت امریكا رفتند؟! اینها دلشان آن طرف بود.
كسانی كه دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزّت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است كه به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند كه حضور یك قدرت استكباری در یك كشور، چقدر برای یك ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یك اقلیت كوچك بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّالیت میكنند، تبلیغات میكنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانش آموزان و سایر قشرهای مختلف جوان - هر جا هستند، درك میكنند كه برای یك ملت، بزرگترین اهانت این است كه تسلیم قدرت استكباری بیگانه باشد. هركس كه اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است كه امروز امریكا برای ایران هیچ نقشهای جز نقشه استكباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است كه ملت ایران در مقابل این نقشه میایستد. این، آن جهتگیریِ ضدّ استبدادی ملت ایران است.
تفکّر فلسفی اسلام و فهم درست از مبانی اسلامی، کاری میکند که انسان در هر لحظهای از لحظات، احساس میکند در کجای راه و به سمت کدام هدف حرکت میکند؛ قدرت تحلیل برای حوادث مییابد و وظیفهی خودش را در هر شرایطی تشخیص میدهد. امروز باید جوان ما اینگونه باشد. البته دشمن، خوشش نمیآید. دشمن هرجا چنین چیزهایی را مشاهده کند، هر طور بتواند با آن مبارزه میکند.
به رغم خواست كسانی كه با تحلیلهای غلطِ سیاسی تلاش كردند، ملت، مسؤولان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی را به سمت ترجیح ارزشهای غیر اسلامی سوق دهند، این ملت همچنان پایبند به اسلام و علاقه مند به ارزشهای اسلامی، باقی مانده است و نمایندگان و برگزیدگان مردم نیز عمیقاً دل در گرو اسلام دارند و در راه عدالت، رسیدگی به محرومان و زنده كردن امكانات مادی و انسانی كشور به عنوان یك حكم بزرگ اجتماعی اسلام جانفشانی می كنند.
مهم آن است كه سفیران ایران اسلامی هدفها را از یاد نبرند، امكانات نظام اسلامی را كه میتواند تكیه گاه آنها محسوب شود، همواره در نظر داشته باشند، با اعتماد به نفس و به نحو كامل حركت كنند و از مسایل داخلی كشور منفك نشوند. و تحلیل درست و منطبق با واقع از قضایای داخلی داشته باشند.
خطرناكترینِ این حوادث، حادثهای است كه فتنه باشد. فتنه، یعنی حادثه غبارآلودی كه انسان نتواند بفهمد چه كسی دوست و چه كسی دشمن است و چه كسی با غرض وارد میدان شده و از كجا تحریك میشود. فتنهها را باید با روشنگری خاموش كرد. هر جا روشنگری باشد، فتنهانگیز دستش كوتاه میشود. هر جا حرف بیهدف، كار بیهدف، تیراندازی بیهدف، تهمت زدن بیهدف وجود داشته باشد، فتنهانگیز خوشحال میگردد؛ - چون صحنه شلوغ میشود. لذا مردم عزیز ما كه بحمداللَّه در این بیست سال هوشیاری حقیقی خودشان را در قضایای گوناگون نشان دادند، در این قضیه هم باید هوشیارانه مسائل را تحلیل كنند.
سادهانگاری است اگر امید و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشتهی آفت زا، نادیده گرفته شود. امروز آماج بسیاری از تبلیغات خصمانهی دشمنان، در درجهی اول، دانشجویان و دانشگاهیانند. امروز در حالیكه نسل جوان روشنفكر در بسیاری از كشورهای اسلامی، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدی (صلّیاللَّهعلیهواله) است، طراحان تبلیغاتی نظام سلطهی جهانی، در صدد آنند كه نسل جوان و نوخاستهی كشورِ انقلاب را با آرمانهای انقلاب، بیگانه و از ریشهی خود جداكنند. دستهای طرار و مغزهای مكار و دلارهای بیشمار در تلاشی بیهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفتهاند. آنان از بیداری جوانان و قدرت تحلیلی كه در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافلاند. با اینحال جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتید متعهد، دانشگاهی و روحانی، باید مسؤولیت سنگین روشنگری و جهاد فكری و علمی را بیش از پیش بر دوش خود احساس كنند و در میدان علم و دین و آرمانگرایی به مسابقهیی الهی كه پاداش آن بهشت دنیوی و اخروی است، بپردازند.
در هر فصلی از تاریخ كه حقی پایمال شده و گوهر درخشندهای از چشم مردم افتاده است و در هر جایی كه جبهه حقی از نصرت الهی و مؤمنین محروم مانده است، به روشنی میتوان ردپای بیتحلیلی و بیتدبری مردم در مسایل گوناگون را پیدا كرد و از همین روست كه قرآن كریم و معارف دینی، بر تفكر و تدبر در تمام زمینهها و پدیدهها اصرار بسیار كردهاند .
آنچه در این برهه از زمان اهمیت زیادی دارد وادار كردن مردم به تفكر و تأمل است و ما باید برای باز كردن راه فكر مردم و برخوردار شدن آنان از قدرت تفكر و تحلیل، برنامهریزی كنیم؛ زیرا دچار شدن مردم به آفت بزرگ بیتحلیلی و عدم تفكر، ضایعات جبرانناپذیری را به دنبال خواهد داشت و منبر نماز جمعه میتواند نقش مهمی را در واداشتن مردم به تدبر و تفكر ایفا كند.
بلاشك درس خواندن همهی وقت دانشجو را نمیگیرد؛ برای او وقتی باقی میماند كه باید این وقت را برای مسائل فكری، برای مسائل سیاسی - البته سیاستبازی نمیگویم - استفاده كند. كار سیاسی در دانشگاه نباید حالت افراط و تفریط داشته باشد. یك وقت هست كه تفریطی وجود دارد؛ اصلاً دانشگاه همینطور مثل یك مرده است! این همه جوان وجود دارند كه گاهی در مسائل سیاسی، نه موضعی میگیرند و نه حرفی میزنند! بنده در موقعی گفتم خدا لعنت كند كسانی را كه دانشگاه را به این طرف سوق میدهند. یك وقت هم دانشجو را در همهی مسائلی كه هیچ ارتباطی با او ندارد - مسائل و مشكلات گوناگونی كه مربوط به گروهها و جناحهاست - بیایند وارد كنند؛ از نیروی جوان او استفاده كنند و او را این طرف و آن طرف بكشانند؛ این هم به نظر من افراط است.
البته بعضی وقتها میگویند در دنیا چنین است، در فلان كشور چنان است؛ حالا گیرم كه باشد، آیا خیلی خوب است كه فرضاً دانشجویان، دانشگاههایشان را تعطیل كنند و درسشان را نخوانند؛ بیایند به سود فلان حزب و فلان جناح، حركتی را انجام دهند كه هیچ بررسی هم نكردهاند كه این حركت درست است یا درست نیست؟ مگر این چیز خوبی است كه ما حالا بخواهیم از آن تقلید بكنیم؟! بنابراین، كار سیاسی هم كه میگوییم، یعنی واقعاً قدرت فهم سیاسی و درك سیاسی و تحلیل سیاسی باید در یكایك دانشجویان به وجود آید.
پناه بر خدا از آن روزی كه كسانی مسؤولیتهایی را در كشور به عهده بگیرند، در حالی كه فهم سیاسی ندارند و قادر به تشخیص امواج سیاسی دنیا نیستند! این كار چه موقع باید انجام گیرد؟ در طول زندگی؛ بخصوص در دورهی جوانی. محیط دانشجویی هم محیط خیلی خوبی است؛ محیط گرم و پُرشوری است؛ از این موقعیت باید استفاده شود. گمانم در آن دیدار قبلی این نكته را به شما عرض كردم - اگر هم نگفتم، الان میگویم - كه شما باید كمك كنید كه به وسیلهی نشریات شما، دانشجویان قدرت تحلیل پیدا كنند؛ یعنی مسائل سیاسی را بفهمند و اصلاً متوجّه شوند كه این موج سیاسی چیست؛ این كسی كه الان این اقدام را میكند، این حرف را میزند، این حركت را میكند، برای چیست؛ یعنی قدرت تحلیل سیاسی پیدا كنند؛ پشت این پردهی ظاهر را مشاهده نمایند. در اوقات فراغت، دانشجویان مسائل علمی و فرهنگی را دنبال كنند. این اردوهایی كه هست، بعضی از آنها خیلی خوب است؛ بخصوص شما كه الحمدللَّه بچههای مسلمانی هستید و كم و بیش با مسائل اسلامی، گسترش دینداری، تقوا و پارسایی در دانشگاهها آشنا هستید؛ این خیلی مهمّ است.
من توصیهام به همهی شما این است كه مواظب باشید صفای دانشجویی و صفای جوانیتان را - حالا دانشجویی در درجهی دوم، جوانی در درجهی اول - فدای این اغراض و توهّمات و خیالاتی كه چهار نفر آدم دور هم جمع شدند، یك منفعت و مصلحتی برای خودشان تعریف كردند - كه گاهی احیاناً هیچ ارتباطی هم به مصلحت كشور ندارد - نكنید.
الان جامعه، جامعهی آزادی است و مردم میتوانند حرف بزنند؛ حرف هم میزنند؛ راجع به ولایت فقیه - یعنی اصل و مبنا - هم حرف میزنند. شما ببینید چقدر مطلب نوشتند! اینهایی كه نوشتند، همه كه دفاع نكردند. آقایی برداشت كتاب نوشت، اجازه هم گرفت، چاپ هم شد و دست همه هم بود! او اصل ولایت را اصلاً منكر شد؛ اما چون جوابها دندانشكن بود، عقبنشینی كرد. نوشتند كه اصلاً ولایت در حتّی معصوم هم وجود ندارد! چرا؟ چون ولایت یعنی قیمومت! قیمومت بر چه كسی است؟ بر صغیر است، بر مهجور است؛ پس مردم مهجورند! یعنی یك تحریف كاملاً حاكی از بیاطّلاعی و عدم اشراف به مسأله و ندانستن مسأله انجام شد؛ اما به شكل علمی آن را مطرح كردند. كسی هم معارضشان نشد؛ آن آقا هم در همین تهران زندگی میكند؛ كسی هم نپرسید چرا نوشتی؟! آیا این جامعه آزاد نیست؟! آیا این كشور آزاد نیست؟! آیا اینجا آزادی بیان و آزادی فكر نیست؟! مگر آزادی فكر چیست؟ باید حتماً چهار نفر آدم بیایند، بدون استناد به هیچ حجّتی، به هیچ منطقی، به سه، چهار نفر فحش بدهند تا معنایش آزادی باشد؟! این خیلی خوب است؟!
ببینید؛ اینكه من میگویم جوانان قدرت تحلیل داشته باشند، یعنی همین. مواظب باشید به دام حرفهای برف انبار نیفتید. همینطور یك چیزی را آدم پشت سر هم در ذهن خودش بچرخاند، این خیلی حُسنی ندارد. دنبال آن نقطهی درست؛ آنی كه واقعاً دل شما را راضی و ذهن شما را قانع میكند، بگردید. بله؛ ما جامعه را جامعهی آزادی میدانیم. انتقاد به معنای همان «عیار سنجی» را كار بسیار خوبی میدانیم. من با آن موافقم؛ اما با تظاهر و تصارح به بدگوییِ اشخاص، هیچ موقع موافق نیستم.
به جوانان عزیز عرض میكنم فرصت جوانی را برای خودسازی فكری و روحی و جسمی مغتنم بشمارید. كشور خود را بشناسید و جایگاه رفیعی را كه ایران و ایرانی به بركت انقلاب اسلامی در جهان و در منطقه و در میان امت بزرگ اسلامی به دست آورده قدر بدانید، خود را به علم و معرفت و پارسایی مجهز كنید و همچون جوانان دوران پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، خود را الگو و اسوهی جوانان كشورهای دیگر سازید. تداوم راه پرافتخار انقلاب اسلامی كه كشور را به قلهی رفیع هدفهای بزرگ میرساند، به نیرو و نشاط جوانانهی شما نیازمند است و امروز بار این وظیفهی بزرگ بر دوش شما است. كسب دانشها و مهارتهای گوناگون، كسب قدرت تحلیل سیاسی، حفظ صفا و صداقت جوانی، رعایت دینداری و پاكدامنی، وظائف بزرگی است كه در همهی محیطهای جوان: دانشگاهها و حوزههای علمیه، مدارس و كارگاهها و شهرها و روستاها باید در یاد جوانان باشد. در این راه از خداوند هدایت و كمك بخواهید و باب توجه و تضرع و نماز و نیاز را میان خود و خدا باز نگهدارید.
سوال: از آن جا كه نسل جوان، بهویژه دانشجو، در مسائل مختلف حقیقتجو و كنجكاو است، همیشه بهدنبال تحلیلهای شفّاف و صحیحی از مسائل است. مسلماً استمرار چنین جلساتی، كه تبادلی بین پرسشها و مسائل جوانان و پاسخهای جنابعالی میشود، خیلی میتواند كمك كند كه دانشجو به تحلیلهای درست برسد و دنبال سیاستكاریها نرود و به دامن جناحهای مختلف نیفتد و در حقیقت یك اندیشه سیاسیِ و تدبیر سیاسی درست داشته باشد. مسألهای كه ما در سالهای گذشته در دانشگاه داشتیم این بود كه در بحثهای مختلف با دانشجویان به این نكته میرسیدیم كه به دلیل نوپایی نظام و تجربه جدید حكومت اسلامی، به نظر میرسد كه در آغاز، سیاستها و روشها و یا انتخاب و انتصاب افرادی كه در قسمتهای مختلف هستند، بعضاً درست نبوده است و این یك بازنگری در این مسائل را میطلبد. ما با بعضی از دوستان كه در این خصوص بحث میكردیم، به این نتیجه میرسیدیم كه موضوع «مصلحت» و یا «شأن نظام»، عدم پیرایش در این مسائل را ایجاب میكند. همیشه این بحث بین ما دانشجویان هست كه در حقیقت مرز مصلحت چیست؟ فكر میكنم مصلحت اندیشی و مصلحتكاری، بحث ریشهداری در كلّ تاریخ و جریانهای مختلف است و همیشه گروههای مختلف و دشمنان نظام و انقلاب، از این نكات استفاده میكنند، برای این كه با تكیه بر اینها، در نسل جوان شبهه ایجاد كنند. در این جا دو تحلیل وجود دارد: یكی اینكه به خاطر همین بحثِ مصلحت، در مورد این مسائل اصلاً بحث نشود؛ دیگر این كه مردم به عنوان محرمان انقلاب، در مورد این مسائل و جزئیّاتی كه دارد توجیه شوند و در این مورد به آنها توضیح داده شود. شما به عنوان رهبر معظّم انقلاب، نظرتان در مورد برخورد با این مسائل چیست؟
پاسخ: این مسائل یكسان نیستند و نمیشود یك حكم كلّی درباره آنها داد. البته «مصلحت» كه شما میگویید، طبیعی است كه مصلحتاندیشی و رعایت مصالح نظام، واقعاً یك اصل است؛ در این كه شكّی نیست. یك وقت مصلحت یك كشور و مصلحت یك ملت، یك اقدام و حركتی را اقتضاء نمیكند. طبعاً مصلحت چیز مهمّی است و نباید آن را ندیده گرفت؛ اما اینكه به بهانه مصلحت، ما دائماً كار بد بكنیم و آن را استمرار دهیم، این البته خیلی غلط است.
من یك نكته را اوّل بگویم و آن این است كه به نظر من بایستی به مسؤولانِ شناخته شده نظام و كسانی كه بارهای سنگینی بر دوش دارند، اعتماد كرد. ببینید؛ شما وقتی سوار اتوبوسی میشوید، طبیعی است كه این اتوبوس یكوقت تند میرود، یكوقت كُند میرود، یكوقت ویراژ میدهد، یك وقت سبقت میگیرد، یك وقت نمیگیرد؛ اگر بنا باشد در هر یك از این قضایا به راننده بگوییم آقا این دفعه چرا شما پا روی ترمز گذاشتی، چرا رفتی دنده فلان، چرا رفتی این طرف، این كه اصلاً نمیشود؛ باید اعتماد كرد. وقتی نشستیم این آدم را قبول كردیم و گفتیم كه در اینجا این مسؤولیت را انجام دهد، طبعاً باید اعتماد كرد.
اما این كه درباره برخی از مسائل كه به نظر ما عیب است، ما دانشجویان، ما جوانان، ما مجموعه خاص، آیا بحث بكنیم یا نكنیم؛ نه، من نمیگویم نباید بحث بكنیم. البته من اعتقادم این است بحث كنید، منتها سعی كنید بحثتان واقعی باشد؛ یعنی ذهنی نباشد. بحثهای ذهنی كه با واقعیتها و با اخبار و حقایق سر و كار ندارد و فقط براساس تحلیل است، خیلی گمراه كننده است.
بنده در اینجا یكی از اقبالهایی كه دارم این است كه افراد زیادی به عنوان صاحبنظر، ناصح، علاقهمند به بنده، یا احیاناً منتقد، نامههای تحلیلی - غیر از نامههای معمولی كه میآید - درباره بعضی مسائل مهم مینویسند؛ من هم بعضی از آنها را خودم میخوانم، بعضی را هم خلاصه میكنند و به نظر من میرسانند. میبینم خیلی ازاین تحلیلهایی كه انجام میگیرد، ناشی از بیاطّلاعی است؛ یعنی از چیزی خبر ندارند. اگر همین نكته گفته شود كه آقا این حرفی كه شما میگویید فلان كس به فلان كس زده، من میدانم كه این دنباله را داشته، یا این مقدّمه را داشته، یا اصلاً این حرف گفته نشده، یا در فلان زمان گفته شده، همه این تحلیل طولانی نقش بر آب خواهد شد! من اعتقادم این است كه جوانان - بخصوص در محیط دانشگاه - بحث و گفتگو كنند؛ اما سعی كنند واقعیتها و اخبار درست بر تحلیل آنها سایه بگستراند - یا به تعبیر بهتر، پرتو بیفكند - تا تحلیلها واقعی باشد. اگر این كار را بكنید، به نظر من خوب است.
نكته دوم این است كه نگذارید بحثها به جدال كشیده شود؛ جدال بد است. در تعبیرات اسلامی، به همین جدال بد «مراء» میگویند. «مراء» یعنی مرتّب معلومات خود را به رخ كشیدن، و دائماً انسان در مقام مباحثه بخواهد حرف خودش را حتماً حاكم كند. در شرع، این خیلی مذموم است؛ عقلاً هم چیز ممدوحی نیست. اگر همین دو نكته را رعایت كنید، به نظر من هرچه بنشینید فكر كنید، بحث كنید، جلسات بزرگ تشكیل دهید و با همدیگر مباحثه كنید، خوب است. این روشنگر و صاف كننده ذهنهاست.
ایمان هم یعنی این كه انسان واقعاً مؤمنانه وارد میدان شود. سعی كنید ایمانتان را قوی كنید. الحمدللَّه همه شما دلهایتان پاك و صاف است و ایمانها در دلهایتان میدرخشد - انسان میتواند این را حس كند - در عین حال بكوشید آن را عمیق كنید، تا با هر حادثهای متزلزل نشود. با مطالعات خوب، با استفاده از انسانهای والا و استادهای خوب، آن را تقویت كنید.
در خودتان بصیرت ایجاد كنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد كنید؛ قدرتی كه بتوانید از واقعیتهای جامعه یك جمعبندی ذهنی برای خودتان بهوجود آورید و چیزی را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلی مهمّ است. هر ضربهای كه در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم، از ضعف قدرت تحلیل بود. در صدر اسلام هم ضرباتی كه خوردیم، همینطور بوده كه حالا اینها بحثهای تفسیری زیادی دارد. در دورههای گوناگون دیگر هم همینطور است. نگذارید كه دشمن از بیبصیرتی و ناآگاهی ما استفاده كند و واقعیتی را واژگونه در چشممان جلوه دهد.
من كه گفتم دانشجویان سیاسی باشند، معنایش این است كه یك نفر وقتی در جامعهای زندگی میكند، مسائلی در این جامعه وجود دارد كه به سرنوشت جامعه مربوط است؛ این دخترها، این پسرها، این دانشجویان خودشان را از آنها بركنار ندانند.فرض بفرمایید مسأله انتخاب رئیسجمهور مطرح است. نمیشود كه ما بگوییم حادثه به این مهمّی در كشوری انجام بگیرد و جوانان بگویند «مردم انتخاب میكنند، به ما چه»! و هیچ نظری نداشته باشند. یا فرض بفرمایید مسائل جاری ایران با قدرتهای استكباری مطرح میشود - مثلاً مسأله ایران و آمریكا - جوانان نسبت به این قضیه، بیتفاوت شوند! حالا استكباری وجود دارد؟ علیه انقلاب تلاشی دارد؟ ندارد؟ این تلاش از چه راههایی است؟ قصدشان چیست؟ اصلاً نسبت به این قضیه، هیچ اهتمامی نداشته باشند! من این را برای جامعه خودمان - بخصوص برای دانشگاه - خطر میدانم كه به این چیزها نیندیشند. منظور من از كار سیاسی، این است.
البته وقتی كسی بخواهد در این زمینهها به فكر صحیح برسد و قدرت تحلیل پیدا كند، باید مقداری بخواند، مقداری بحث كند، مقداری تبادل نظر كند و احیاناً در موردی اعلام وجود كند. من بارها به دانشجویان گوناگونی گفتهام كه مثلاً در قضایای مربوط به فلسطین، قضایای مربوط به بوسنی و قضایایی كه در اروپا این چند ساله اتّفاق افتاده - بعضی از قضایای جاریِ جهانی - چه عیبی دارد كه مجموعههای دانشجویی ما موضعگیری كنند؟ یعنی از اعماق این ملت، ناگهان قشر عظیمی موضع خودشان را درباره مثلاً برخوردی كه در فلسطین اشغالی با جوانان شد، یا برخوردی كه با مسأله حجاب در اروپا شد، یا برخوردی كه در اروپا با بوسنی شد - برخوردی كه در دنیا با قضایای گوناگون میشود - اعلام كنند كه طبعاً مستلزم نشست و برخاستها و تشكّلهاست.
این را هم شما بدانید، یكی از مهمترین ابزارهای نفوذ استكباری، همین رادیوهای بیگانه است! خرجهای زیادی میكنند، پولهایی میگذارند و سرمایهگذاری میكنند. من در یكی دو سال گذشته در خصوصِ اینكه امریكا و صهیونیستها و جهانخواران اقتصادیِ دنیا چگونه به این رسانههای جمعی تكیه كردهاند، شرح مفصّلی دادم. در نماز جمعه بحث كردم كه چطور شده است كه اینها میخواهند از این طریق در ملتها نفوذ كنند. رسانههای جمعی ابزار كار آنهاست. در داخل هم یك عده میآیند و با اینها همصدا میشوند!
البته همه كسانی كه در این میدان، كار خلاف میكنند، دشمنان نیستند؛ این هم معلوم باشد. بعضی هم دوستانِ نادانند، بعضی خودیهای غافلند. من از خودیها مصرّاً میخواهم قدری ذهن خودشان را باز كنند و فكر خودشان را به كار بیندازند؛ بفهمند امروز دشمن كیست، چه میخواهد و چه میكند - و نقشه دشمن چیست - عقل، این است. شما در جبهه جنگ باید بدانید كه آیا این جهتی كه تیراندازی میكنید، بمباران میكنید، همان جایی نیست كه دشمن میخواهد بمباران شود؟ چرا شما كار دشمن را به عهده میگیرید؟! چرا جاده دشمن را هموار میكنید برای اینكه بتواند نیروهای خودی را دور بزند؟! مسأله این است. تأكیدی كه ما همیشه میكنیم بر اینكه افراد، قدرت تحلیل سیاسی داشته باشند، برای این است كه اینگونه اشتباهات را نكنند. البته دشمنان نقابدار، دشمنان دورو و منافق، دشمنانی كه حتّی جرأت ظاهر شدن هم ندارند، پشت عناصر صادق و سالم و احیاناً ساده، خود را پنهان میكنند! آنها را باید شناخت و هشدارشان داد. امروز كشور و ملت، احتیاج دارد به اینكه مردم، تیزبین و هوشیار باشند، بیدار و دشمنشناس باشند و بفهمند دشمن چه میكند. الان ببینید تمام رادیوهای بیگانه و مطبوعات خارجی و خبرگزاریها، دست به هم دادهاند برای اینكه انتخابات مجلس خبرگان را سست كنند. مسأله از نظر آنها این نیست كه چه كسی انتخاب خواهد شد و چه كسی نخواهد شد؛ این برای آنها درجه دوم است. در درجه اوّل، آنچه برای آنها اهمیت دارد، این است كه مردم پای صندوقها حاضر نشوند. این را خوب فهمیدید؟ انسان آگاه در جامعه ما - دارای هر فكری، هر جناحی و هر جهتی - این را میفهمد. خوب؛ باید در مقابل این بایستد.
یك تحلیل عمیق كه محصول تجارب بیستسالهی نظریهپردازان سیاسی بیگانه است همهی دشمنان ایران اسلامی را به این نتیجه رسانیده است كه راه سلطه بر اركان جمهوری اسلامی و رخنه در پایههای استوار این نظام شامخ، منحصراً سست كردن ایمان دینی نسل جوان، سست كردن پیوند فكری و عاطفی آنان با كانونهای اصلی نظام، سست كردن انگیزههای آموزشی و پرورشی آنها است. امروز هدف اصلی همهی تبلیغات و نظریهپردازیهای دستگاههای پرخرج تبلیغاتی استكباری و صهیونیستی همین است و بس. و هر كس میتواند نشانههای این كوشش نامبارك و انشاءاللَّه نافرجام را در فعالیتهای فرهنگی و خبری و تبلیغی دشمنانِ شناخته و ناشناختهی جمهوری اسلامی مشاهده كند.
این حرف را نباید مرتّب تكرار كرد كه «آزادیِ تازهبهدستآمده!» میبینم كه بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مكرّر میگویند كه از آزادیها زیاد استفاده نكنید، تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هرچه بیشتر استفاده كنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بیشتر از حقِّ خدا داده استفاده كنند، نظام اسلامی به هدفهای خودش بیشتر رسیده است. ما همیشه گلهمان از نویسندهها این بوده كه چرا نمینویسند، چرا تحقیق نمیكنند، چرا تحلیل نمیكنند.
سوال: لطفاً نظر خود را در مورد آینده فعالیتهای سیاسی دانشجویان و سمت و سوی این حركات بفرمایید.
پاسخ: من حرفم را در این زمینه گفتم. ببینید، من سه، چهار سال قبل از این گفتم كه دانشجویان بایستی سیاسی شوند؛ و بعد هم علیه كسانی كه دانشگاه را از سیاست دور كردند، تعبیر تندی كردم. یك سال بعد از آن، یا همان وقتها، در یك اجتماع دانشجویی گفتم كه اشتباه نكنید؛ من كه میگویم فعّالیت سیاسی، معنایش این نیست كه فعالیت سیاسی حتماً باید علیه دولت، علیه مسؤولان و علیه نظام باشد. بعضی از بدخواهان، فعالیت سیاسی را اینگونه تعبیر میكنند. فكر میكنند فعّالیت سیاسی، یعنی سیاسیكاری! این، یك نوع سیاسیكاری و یك نوع تقلّب است كه آدم تصوّر كند فعّالیت سیاسی در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحّاشی كردن و با اهانت كردن به این و آن حاصل میشود؛ نه. فعّالیت سیاسی، برای پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست. این دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسی نداشته باشد، فریب میخورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگی است كه تحمّلش خیلی سخت است. بالاخره اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا كنند، باید فعّالیت سیاسی بكنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاكره و مباحثه كنند. تا این كار نشود، دانشجویان توانایی پیدا نمیكنند. عقیده من، هنوز هم همین است.
سوال: لطف فرموده، اولویّتهای سیاسی، فرهنگی در دانشگاهها و راهكارهای صحیح حركتهای دانشجویان مسلمان انقلابی را در رسیدن به آنها بیان فرمایید.
پاسخ: بحث سیاسی را كه فكر میكنم گفتم. به نظر من، اولویّتهای سیاسی امروز، نباید موضوعات را مشخّص كند؛ روشها را باید مشخّص كند؛ موضوعات خیلی تفاوتی نمیكند. به نظر من، بحثهای سیاسی دانشجویان خوب است. بحث كنند؛ منتها بحثهای جستجوگر و كاوشگر، نه بحثهای فرمایشی. ما مثلاً به بعضی از شخصیتها یا افراد یا مقاماتی كه همه چیز را فرمایشی بیان میكنند، اعتراض میكنیم؛ اما بعد ناگهان میبینم كه فلان دانشجو در یك گردهمایی، اجتماع كوچك یا بزرگ، یك فرمایش صادر میكند! اگر فرمایش بد است، همه جا بد است. بحث دانشجویی باید باز، قابل كشش، قابل انعطاف، قابل كم و زیاد شدن باشد، تا در نتیجه قدرت تحلیل سیاسی دانشجو بالا برود. هدف بحثهای سیاسی دانشجویی باید همین باشد تا دانشجو بتواند قدرت تحلیل سیاسی پیدا كند. در مورد مسائل فرهنگی هم همینطور است. حالا اگر وارد این بحث شویم، خیلی طول میكشد؛ اینها بحثهای طولانی است.
در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحثِ عمده وجود دارد:
یكی بحث علل و انگیزههای قیام امام حسین علیهالسّلام است، كه چرا امام حسین قیام كرد؛ یعنی تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام.
سیاست هم قصد قربت لازم دارد. مسائل سیاسی هم قصد قربت لازم دارد. آن كه در مسائل سیاسی چیزی میگوید و آن كه چیزی مینویسد؛ آن كه تحلیل میكند و آن كه تصمیم میگیرد، بایستی بتواند قصد قربت كند. قصد قربت چه زمانی است؟ آن وقتی است كه مطالعه و بررسی كنید، ببینید رضای خدا در این كار هست؟ اگر رضای خدا را در این كار دیدید، میتوانید قصد قربت كنید. پس اوّل، احراز رضای خدا لازم است. ببینید چقدر خط روشن است و چطور بعضی توجّه نمیكنند!
با مردمی كه خدا را یاری میكنند، اسلام را یاری میكنند، به قرآن عمل میكنند، در سرنوشت خود حاكمند، قدر آزادی و استقلال را میدانند، در صحنه حضور دارند و مسائل را تحلیل میكنند، هر كس مواجه شود و مقابله كند، خودش شكست خواهد خورد و این ملت پیروز خواهد شد.
در مسائل جاری کشور - و مسائل مربوط به امور سیاسی - همواره فکر کنید. تشخیص درست را از طرُق صحیح خودش به دست آورید و بر آن، پا بفشارید. آن چیزِ صحیح، این است. اگر انسان، دچار بعضی از کجفهمیها نشود و آنچه را که خدای متعال از انسان - طبق تشخیص آدم - خواسته است، انجام دهد، خدا هم کمک خواهد کرد؛ یعنی هیچ دغدغهای از این جهت وجود ندارد؛ خدای متعال کمک میکند.
آنچه كه شما از این زلال معنوی به سرزمین دلهای مردم و ذهنهای مردم سرازیر كنید، فوراً پرورش مییابد و رشد میكند، كه نمونههای آن را در زندگیهای خودمان مشاهده كردیم و یك نمونهاش همین انقلاب است. این انقلابِ عظیم، مهمترین ركن و عاملش همین تبلیغات بود؛ حال تحلیلگران مادّی هرطور میخواهند تبلیغ كنند، بكنند. آنچه كه ما دیدیم و حس كردیم، این است و هر هدف بزرگی هم با این تأمین خواهد شد.
هدف باید «صراط اللَّه» باشد؛ «صراط اللَّه العزیز الحمید»، «انّك علی صراط مستقیم»، «ادع الی سبیل ربّك». هدف تمام پیامبران، كشاندن مردم به صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم یعنی عبودیت؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم». باید مردم را به عبودیّت الهی كه همان صراط مستقیم است، سوق دهید. البته این عبودیّت، در زمینه اخلاق، در زمینه عمل فردی و در زمینه عمل اجتماعی كاربرد دارد، كه وقتی بحث عمل اجتماعی پیش آمد، آنوقت بحثهای سیاسی، تحلیلهای سیاسی - تبیین سیاسی - هم در حوزه كار شما قرار میگیرد.
اشتباه كسانی كه در گذشته مسائل سیاسی را از تبلیغ كنار میگذاشتند، در این بود كه عبودیّت را به منطقه فردی منحصر میكردند. آنها اینجا را غلط میفهمیدند و غلط عمل میكردند. بله؛ هدف، كشاندن مردم به عبودیّت است؛ منتها عبودیّت منطقه وسیعی در زندگی انسان دارد و آن منطقه به عمل شخصی منحصر نیست. وقتی كه عمل جامعه، عمل یك مجموعه عظیم انسانی و مردم یك كشور، عمل اقتصادی، عمل سیاسی و موضعگیریهای سیاسی مشمول بحث عبودیّت شد، آن وقت دعوت شما هم میتواند شامل این مسائل باشد و باید هم باشد؛ چارهای ندارید.
باید درس اخلاق بگویید، درس اخلاق سیاسی هم بگویید، درس اخلاق و معنویّت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را هم - كه نفس امّاره یا شیطان رجیم است - معرفی كنید، دشمن اجتماعی را هم - كه شیطان بزرگ یا شیطانهای گوناگونند - معرفی كنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی كنید. وقتی معنای عبودیّت الهی این شد كه انسان از «انداد اللَّه» اجتناب كند و تبرّی جوید، باید از همه اَشكال آن تبرّی جوید. «انداد اللَّه»، یك وقت نفس پلید انسانی است كه درون اوست؛ «نفسك التی بین جنبیك». یك وقت شیطان است كه در دعای صحیفه سجّادیه میگویید كه «او را در وجود من مستقر كردی و به چیزی كه مرا از آن متمكّن نكردی، تمكّن بخشیدی.» یك وقت هم شیطانهای قدرتمند عرصه سیاسیاند كه برای اغوا و راهزنی و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم كشاندن ملتها و شعوب بشری منتظر نشستهاند. «انداد اللَّه» اینهایند. دعوت به عبودیّت، نفی اینها را میطلبد؛ چارهای ندارید.
ما توصیه نمیكنیم كه منبرها و سخنرانیها را به جنبههای فردی و شخصی منحصر كنید؛ نه. ممكن است یك سخنرانی، یك منبر، یك سلسله منبر، منحصر به این معانی باشد - مانعی ندارد - اما در كنار آن بایستی صحنه زندگی اجتماعی - سیاسی انسان هم میدان عبودیت الهی باشد. آنجا هم بایستی طواغیت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند.
امروز كسانی كه به رادیوهای بیگانه گوش میدهند - كه غالب این تحلیلهای غلط هم از رادیوهای بیگانه است - پی میبرند كه متأسفانه آدمهای سادهدل، عین همان را كه دشمن القا و پول خرج میكند تا آن را به ذهنهای مستمعین خود برساند، قبول میكنند! اگر كسی به این رادیوها گوش بدهد، خواهد دید كه غوغا میكنند تا ثابت كنند الان در نظام جمهوری اسلامی، اختلاف، دودستگی، دو جریانی و دشمنی هست و همدیگر را تحمّل نمیكنند!
بیچارهها! نه ملت ایران را شناختید، نه انقلاب را شناختید، نه روحانیت را شناختید، نه مسؤولان را شناختید! با همین جهل و بیخبری بود كه در انقلاب، شكست خوردید! با همین جهل و تحلیل غلط بود كه هجده سال است شكست میخورید! به فضل الهی، با همین اشتباهی كه میكنید، در این دفعه هم به دست مردم شكست خوردید و تا آخر، همیشه شكست خواهید خورد!
دشمن سعی كرد بگوید دو جریان است كه با هم مخالفند، و بر سر اختیارات، با هم اختلاف دارند. نخیر؛ ایشان در مصاحبه، قشنگ تشریح و روشن كردند. معلوم شد كه روابط، كاملاً تعریف شده و مشخّص است. همه میدانند كه تكلیف و وظیفهشان چیست و با همكاری و محبّت، كارهای خودشان را پیش میبرند. دشمن، اینجا ناكام شد! بعد هم بزرگان و مراجع عظام قم ایستادند. یكی از بركات مهم الهی برای این كشور، وجود مراجع آگاه است. مرجع تقلیدِ آگاه، برای مردم از هر نعمتی بالاتر است. مرجع تقلید آگاه، مرجعی كه فریب نمیخورد، مرجعی كه ذهن او را تبلیغات دشمن نمیسازد، مرجعی كه تحلیل سیاسی خود را از رادیو اسراییل نمیگیرد، خیلی ارزش دارد. دیدید كه مراجع، چطور در مقابل این زمزمهها و شایعههای دشمنساز، ایستادند؛ بعد هم حوزه و روحانیت قم، بعد هم شهرهای مهم و مختلف كشور، موضع خودشان را مشخّص كردند. معلوم شد كه ملت ایران، بیدار است. انصافاً، هم ملت، هم مسؤولان و هم روحانیون، موضع بسیار خوبی نشان دادند. من از یكایك آنها تشكر میكنم؛ نه به خاطر شخص. عزیزان من! اینجا مسأله شخص نیست. من هم مثل یكی از شما، از نظام اسلامی، از رهبری اسلامی و از ولایت فقیه به عنوان ستون فقرات این نظام، باید دفاع كنم. وظیفه من است. تكلیف شرعی است؛ مسأله شخصی نیست. به خاطر مسؤولیت سنگینی كه من دارم، از همه كسانی كه در این برهه، قدم در میدان گذاشتند تا حرف دشمن را در گلوی او خفه كنند و مشت به دهان دشمن بكوبند، صمیمانه تشكّر میكنم.
معنای سیاسی شدن دانشگاهها در این است كه در محیطهای دانشجویی هیچ فرد عوامی وجود نداشته باشد و یكایك عناصر دانشجو از قدرت تحلیل مسائل سیاسی جامعه برخوردار باشند. دانشجویان امروز صاحبمنصبان فردای كشور هستند و قدرت تحلیل و جهتگیری صحیح آنان می تواند خطر خیانت خواص و دنباله روی عوام را به مراتب كمكند.
تودههای مردم، از عدالت امیرالمؤمنین خوششان میآمد - آنهاكه بدشان نمیآید - صاحبان نفوذ ناراحت بودند. علت این كه امیرالمؤمنین را شكست دادند و توانستند آن وضعیت را در جنگ صفّین پیش آورند و بعد حضرت را به شهادت برسانند، علت همه خون دلهای امیرالمؤمنین این بود كه قدرت تحلیل مردم ضعیف بود. صاحبان نفوذ روی ذهنهای مردم اثر میگذاشتند. قدرت تحلیل و قدرت فهم مردم را باید اصلاح كرد. باید درك مسائل سیاسی در جامعه بالا برود تا بشود عدالت را اجرا كرد.
یكی از كارها این است كه در ذهن مردم داخل كشور، این فكر را به وجود آورند كه امریكا، یك قدرت شكستناپذیر و واقعیت و عظمتی در جهان است و نمیشود با آن مبارزه كرد. به حافظه خودتان مراجعه كنید؛ از دوران امام رضواناللَّهتعالیعلیه و بخصوص بعد از رحلت ایشان تا امروز، به وسایل گوناگون، در شكل مقاله و قصّه و شعر و سیاست بافی و تحلیل سیاسی و غیره، كسانی - چه عناصر صریحاً وابسته به امریكا، چه حتّی عناصری كه داخل كشور هستند و صریحاً هم خیلی وابسته به امریكا نیستند - این فكر را ابراز میكنند. اگر شما اهل مطالعه باشید - كه هستید - یقیناً در ذهنتان، مواردی از این قبیل را میتوانید پیدا كنید. یعنی به ملتی بگویند: بیخود زحمت میكشید، با چه كسی میخواهید در بیفتید؟! این، فكر غلطی است.
آن چیزی كه در زمینه این مسائلِ ارزشی، خوب است كه عرض كنم و باید در همه بخشها مورد توجّه قرار گیرد - كه البته اینها چیزهایی است كه شاید فراگیرنده همه آنچه كه لازم است در نظر باشد، نیست؛ لیكن بلاشك جزو مهمترین آنهاست - یكی مسأله اعتماد به نفس مدیران و مسؤولان كشور است. این، یك ارزش اساسی انقلاب ماست؛ كه اگر این نباشد، به نظر من پایههای سازندگی كشور متزلزل خواهد شد. در تمام مسؤولانی كه در بخشهای مختلف كشور، مشغول تلاش و كار هستند، باید این روح اعتماد به نفس و این فكر كه جمهوری اسلامی و ملت ایران و عناصر خودیِ این كشور، قادر هستند كشور را به بالاترین حدّ اعتلای مورد نیاز و خواستش برسانند، تقویت شود. بعضاً ممكن است برخی از مسؤولان و بعضی از كسانی كه در بخشهای مختلف مشغول كار هستند - چه در زمینههای اقتصادی، چه در زمینههای فرهنگی و غیره - به تحلیلهایی دلبسته باشند كه دیگران - حتّی مثلاً یك فرد عالم یا نویسندهای - در یك مجلّه علمی منتشر كرده باشند. این تحلیل، آن چنان نظرها را به خودش جلب كند كه اعتماد به نفس را سلب نماید و ذهن را از آن برنامهای كه ناشی از دیدن واقعیّتها در كشور است - چون هر كشوری اقتضائات و واقعیّاتی دارد - غافل كند و منصرف سازد!
باید سعی كنیم كه دانشآموزان ما از دوران مدرسه و دانشجویان ما و كسانی كه تازه وارد كار شدند، روح اعتماد به نفس را و این كه میتوان با تحلیلها و انگیزهها و فهم خودی از مسائل كشور، آن مسائل را حل كرد، حفظ و تقویت كنند. نباید به آنچه كه فلان روزنامهنویس نوشته است و فلان تحلیلگرِ خارجی میگوید كه ایران باید این راه را طی كند تا بتواند به سازندگی و رفع مشكل اقتصادی برسد» اعتنا كرد. البته مسائل علمی در هر جای دنیا، از هر زبانی كه صادر شود، قابل اعتناست؛ منتها نه به صورت پذیرش بیقید و شرط، بلكه به صورت پذیرش تحلیلی كه انسان حرفی را بگیرد، آن را با شرایط گوناگون كشور بسنجد و به مرحله عمل در آورد.
به هر حال، عدم دلبستگی به تحلیلها و نظرهای بیگانه، مهمترین چیزی است كه در زمینه مسائل ارزشی، لازم است كه در كلّ تشكیلات وجود داشته باشد. به این كه دیگران در باره ما چه میگویند، اعتنای چندانی نكنید. شاید آنچه كه درباره ما میگویند، با آنچه كه درباره خودشان میگویند، متفاوت باشد. اگر چه آنچه كه درباره خودشان هم میگویند، به طور ضروری، درباره وضع زندگی ما صادق نیست. این طور نیست كه حتماً منطبق با وضع ما هم باشد. ما مردم متدیّنی داریم كه با ایمان مذهبی، با حركت انقلابی و با توجّه به ارزشهای معنوی زندگی میكنند، به این ارزشها هم اهمیت میدهند و اهتمام میورزند. اینها را بایستی توجّه كرد. نگاه نكنید كه دیگران درباره شما و كشور و مسؤولان و برنامههای كشور چه میگویند. نگاه كنید كه چه چیزی مورد نیاز است و بایستی آن را انجام دهید.
ببینید عزیزان من! به جماعت بشری كه نگاه كنید، در هر جامعه و شهر و كشوری، از یك دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم میشوند: یك قسمْ كسانی هستند كه بر مبنای فكر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیمگیری كار میكنند. راهی را میشناسند و در آن راه - كه به خوب و بدش كار نداریم - گام برمیدارند. یك قِسم اینهایند كه اسمشان را خواص میگذاریم. قسم دیگر، كسانی هستند كه نمیخواهند بدانند چه راهی درست و چه حركتی صحیح است. در واقع نمیخواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درك كنند. به تعبیری دیگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه میكنند و دنبال آن جوّ به حركت در میآیند. اسم این قسم از مردم را عوام میگذاریم. پس، جامعه را میشود به خواص و عوام تقسیم كرد. اكنون دقّت كنید تا نكتهای در باب خواص و عوام بگویم تا این دو با هم اشتباه نشوند:
خواص چه كسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، كنار افراد با سواد، آدمهای بیسواد هم هستند. گاهی كسی بیسواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی میفهمد چه كار میكند. از روی تصمیمگیری و تشخیص عمل میكند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرك ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. بههرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یكی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم كه یكی از آنها راننده بود، یكی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص كلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق میشد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر میآمدند و از قضایای مذاكرات خود با روحانی شهرشان میگفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوامبود. ملاحظه میكنید! رانندهی كمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی میگفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر میآید یك صلوات میفرستید، ولی اسم «آقا» كه میآید، سه صلوات میفرستید؟!» نمیفهمید. راننده به او جواب میداد: روزی كه دیگر مبارزهای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، كه یك صلوات هم نمیفرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده میفهمید، روحانی نمیفهمید!
این را مثال زدم تا بدانید خواص كه میگوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست. ممكن است مرد باشد، ممكن است زن باشد. ممكن است تحصیلكرده باشد، ممكن است تحصیل نكرده باشد. ممكن است ثروتمند باشد، ممكن است فقیر باشد. ممكن است انسانی باشد كه در دستگاههای دولتی خدمت میكند، ممكن است جزو مخالفین دستگاههای دولتی طاغوت باشد. خواص كه میگوییم - از خوب و بدش - (خواص را هم باز تقسیم خواهیم كرد) یعنی كسانی كه وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیریای میكنند و راهی انتخاب میكنند، از روی فكر و تحلیل است. میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میكنند. اینها خواصند. نقطهی مقابلش هم عوام است. عوام یعنی كسانی كه وقتی جوّ به سمتی میرود، آنها هم دنبالش میروند و تحلیلی ندارند. یك وقت مردم میگویند «زنده باد!» این هم نگاه میكند، میگوید «زنده باد!» یك وقت مردم میگویند «مرده باد!» نگاه میكند، میگوید «مرده باد!» یك وقت جوّ این طور است؛ اینجا میآید. یك وقت جو آن طور است؛ آنجا میرود!
یك وقت - فرض بفرمایید - حضرت «مسلم»وارد كوفه میشود. میگویند: «پسر عموی امام حسین علیهالسّلام آمد. خاندان بنیهاشم آمدند. برویم. اینها میخواهند قیام كنند، میخواهند خروج كنند» و چه و چه. تحریك میشود، میرود دُور و بَرِ حضرت مسلم؛ میشوند هجده هزار بیعت كننده با مسلم! پنج، شش ساعت بعد، رؤسای قبایل به كوفه میآیند؛ به مردم میگویند: «چه كار میكنید؟! با چه كسی میجنگید؟! از چه كسی دفاع میكنید؟! پدرتان را در میآورند!» اینها دور و بر مسلم را خالی میكنند و به خانههایشان بر میگردند. بعد كه سربازان ابن زیاد دور خانهی «طوعه» را میگیرند تا مسلم را دستگیر كنند، همینها از خانههایشان بیرون میآیند و علیه مسلم میجنگند! هر چه میكنند، از روی فكر و تشخیص و تحلیل درست نیست. هر طور كه جوّ ایجاب كرد، حركت میكنند. اینها عوامند. بنابراین، در هر جامعه، خواصی داریم و عوامی. فعلاً «عوام» را بگذاریم كنار و سراغ خواص برویم.
خواص، طبعاً دو جبههاند: خواصِ جبههی حق و خواص جبههی باطل. عدّهای اهل فكر و فرهنگ و معرفتند و برای جبههی حق كار میكنند. فهمیدهاند حق با كدام جبهه است. حق را شناختهاند و براساس تشخیص خود، برای آن، كار و حركت میكنند.اینها یك دستهاند. یك دسته هم نقطهی مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم كه «عدّهای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین، علیهما السّلام هستند و طرفدار بنیهاشمند. عدّهای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنیامیّهاند.» بین طرفداران بنیامیّه هم، افراد با فكر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.
جزو عوام قرار نگرفتن، بدین معنا نیست كه حتماً در پی كسب تحصیلات عالیه باشید؛ نه! گفتم كه معنای عوام این نیست. ای بسا كسانی كه تحصیلات عالیه هم كردهاند؛ اما جزو عوامند. ای بسا كسانی كه تحصیلات دینی هم كردهاند؛ اما جزو عوامند. ای بسا كسانی كه فقیر یا غنیاند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. باید مواظب باشیم كه به این جَرگه نپیوندیم. یعنی هر كاری میكنیم از روی بصیرت باشد. هر كس كه از روی بصیرت كار نمیكند، عوام است. لذا، میبینید قرآن دربارهی پیغمبر میفرماید: «ادعوا الیالله علی بصیرة انا و من اتبعنی.» یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل میكنیم، به دعوت میپردازیم و پیش میرویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج كنید. بكوشید قدرت تحلیل پیدا كنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید.
نمیدانم عظمت این حقیقت كه برای همیشه گریبان انسانهای هوشمند را میگیرد، درست برای ما روشن میشود یا نه؟ ماجرای كوفه را لابد شنیدهاید. به امام حسین علیهالسّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستین گام، مسلمبن عقیل را به كوفه اعزام كرد. با خود اندیشید مسلم را به آنجا میفرستم. اگر خبر داد كه اوضاع مساعد است، خود نیز راهی كوفه میشوم. مسلم بن عقیل به محض ورود به كوفه، به منزل بزرگان شیعه وارد شد و نامهی حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت كردند. فرماندار كوفه، نعمانبنبشیر نام داشت كه فردی ضعیف و ملایم بود. گفت: تا كسی با من سرِ جنگ نداشته باشد، جنگ نمیكنم. لذا با مسلم مقابله نكرد. مردم كه جو را آرام و میدان را باز میدیدند، بیش از پیش با حضرت بیعت كردند. دو، سه تن از خواصِ جبههی باطل - طرفداران بنیامیّه - به یزید نامه نوشتند كه اگر میخواهی كوفه را داشته باشی، فرد شایستهای را برای حكومت بفرست. چون نعمان بن بشیر نمیتواند در مقابل مسلمبن عقیل مقاومت كند. یزید هم عبیداللَّه بن زیاد، فرماندار بصره را حكم داد كه علاوه بر بصره - به قول امروز با حفظ سمت - كوفه را نیز تحت حكومت خود درآور. عبیداللَّه بن زیاد از بصره تا كوفه یكسره تاخت. در قضیهی آمدن او به كوفه هم نقش خواص معلوم میشود، كه اگر دیدم مجالی هست، بخشی از آن را برایتان نقل خواهم كرد. او هنگامی به دروازهی كوفه رسید كه شب بود. مردم معمولی كوفه - از همان عوامی كه قادر به تحلیل نبودند - تا دیدند فردی با اسب و تجهیزات و نقاب بر چهره وارد شهر شد، تصوّر كردند امام حسین علیهالسّلام است. جلو دویدند و فریاد السّلام علیك یا بن رسولاللَّه در فضا طنین افكند!
ویژگی فرد عامی، چنین است. آدمی كه اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمیشود. دیدند فردی با اسب و تجهیزات وارد شد. بی آنكه یك كلمه حرف با او زده باشند، تصوّر غلط كردند. تا یكی گفت او امام حسین علیهالسّلام است همه فریاد امام حسین، امام حسین برآوردند! به او سلام كردند و مقدمش را گرامی داشتند؛ بی آنكه صبر كنند تا حقیقت آشكار شود. عبیداللَّه هم اعتنایی به آنها نكرد و خود را به دارالاماره رساند و از همان جا طرح مبارزه با مسلم بن عقیل را به اجرا گذاشت. اساس كار او عبارت از این بود كه طرفداران مسلم بن عقیل را با اشدّ فشار مورد تهدید و شكنجه قرار دهد. بدین جهت، هانی بن عروه را با غدر و حیله به دارالاماره كشاند و به ضرب و شتم او پرداخت. وقتی گروهی از مردم در اعتراض به رفتار او دارالاماره را محاصره كردند، با توسل به دروغ و نیرنگ، آنها را متفرق كرد.
روزی به امام گفتند: «اگر این راه را ادامه دهید، ممكن است همه علمای بزرگ و مَراجع را علیه شما بشورانند و تحریك كنند.» یعنی اختلاف در عالم اسلام پیش آید.» پای خیلی كسان، اینجا میلرزد. اما پای امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نقطه پیروزیِ انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگی در مقابل رژیم پهلوی تشویق میكنید. جواب خونهایی را كه بر زمین میریزد چه كسی میدهد؟» یعنی در مقابل امام رضواناللَّه علیه، خونها را - خونهای جوانان را - قرار دادند. یكی از علمای بزرگ، در سال 42 یا 43، به خود بنده این مطلب را گفت. گفت: «در پانزده خرداد كه ایشان - یعنی امام - این حركت را كردند، خیلی كسان كشته شدند كه بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه كسی خواهد داد؟» این طرز فكرها بود. این طرز فكرها فشار میآورد و ممكن بود هر كسی را از ادامه حركت منصرف كند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتی كه بر او حاكم بود، در اینجاها دیده میشد.
به هر حال؛ این همه، مربوط به دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی بود. آنچه كه برای ما درس است، مربوط به بعد از پیروزی انقلاب است. همه باید به این نكته التفات و توجّه داشته باشند و همانطور كه عرض كردم، اندیشمندان سیاسی، صاحبان فكر سیاسی و اهل تحلیل، روی این كار كنند. واقعاً مهمّ است.
مسؤولان یاوهگوی رژیم گذشته، یك وقت گفته بودند كه «هر كس با ما مخالف است، از این مملكت بیرون برود!» برخورد نظامهای غیرمردمی با مردم، چنین است. البته گاهی، ریاكارانه، اسم مردم را میآورند؛ لكن تظاهر است و واقعی نیست. نظام مردمی - كه مردم در بافت اصلی آن دخالت دارند - مستغنی از آگاهی مردم نیست. باید مردمش را آگاه كند؛ باید به آنها قوّت تحلیل بدهد و باید آنها را از آگاهیها و معلومات لازم و مفید و معرفتِ لازم سرشار كند. منظور، تبلیغات نیست كه حرفهای خودش را پیوسته به خورد مردم دهد؛ نه. مراد، این نیست. در نظام مردمی، مردم باید اهل تحلیل شوند تا بفهمند كه نظام برایشان مفید است. آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است. نظام ما، این گونه است. هر چه مردم بیشتر آگاه باشند، نظام جمهوری اسلامی، بیشتر سود میبرد. بنابراین، این نظام، به آگاه سازی مردم نیازمند است.
من البته نكاتی را در ارتباط با مطبوعاتمان یادداشت كردهام كه نشانگر ضعفهایِ موجودِ این رسانه است. حضور نداشتن قوی در مسائل بینالمللی، نبود تحلیلهای قوی، ضعف كارهای هنری و ضعف زبان فارسی، از آن جمله است.
ما اكنون نزدیك به صد سال است كه سابقه روزنامهنگاری داریم. به تاریخ نشر اوّلین روزنامه در ایران نمیخواهم اشاره كنم؛ ولی از وقتی كه در شهرهای تبریز، رشت، اصفهان، تهران و مشهد، روزنامههای متعدّدی پدید آمد، تا امروز حدود صد سال است. عزیزان من! ما حقّاً به قدر صد سال پیش نرفتهایم و این خسارت است. جالب است كه در برخی مقولات دیگر، كه آنها هم از اروپا آمده است و ما گیرنده آنها هستیم، پیشرفتهای زیادی داشتهایم. ما امروز وقتی بین مجلّات و روزنامههای خودمان با مطبوعات معروف دنیا، قائل به مقایسه میشویم، میبینیم كه هم از لحاظ فنّی، هم از لحاظ نوع مطلب آرایی، هم از لحاظ احتوای بر مطالب قوی و عمیق و تحلیلها و وسیعنگریها، از آنها عقب هستیم! چرا باید این طور باشد؟! گیرم كه كشور ما در صنعت و فنآوری و دانش جدید، از غرب، عقب باشد؛ اما از نظر فرهنگ كه عقب نیست! ما در گنجینه فرهنگی، از آنها عقب نیستیم. شعر ما، نثر ما، انواع ادبیات و فرهنگ ملی ما كه كمبودی ندارد! پس چرا باید عقب بمانیم؟! من از این وضع راضی نیستم.
امروزه - پس از قیام جمهوری اسلامی در كشور ایران و شكوفا شدن نهضت بیداری اسلامی در بسیاری از كشورهای اسلامی - پرده از روی بسیاری از حقایق تلخ و شیرین برداشت شده و افراد زیادی در سراسر جهان اسلام قادر بر تحلیل حوادث و فهم واقعیاتاند. ولی باید قبول كرد كه دست جادویی تبلیغ رادیو و تلویزیون و مطبوعات كه در سطح جهان، عمدتاً از آستین صهیونیستها و همكاران غربی شان و احیاناً مزدوران ظاهراً مسلمان دولتهای مستكبر، خارج میشود، بسیاری از حقایق روشن را واژگونه میسازد.
شما خیال نكنید امریكا از لحاظ قدرت مادّی ضعیف است؛ نخیر! قوی است و همه چیز دارد؛ اما چیزهایی كه او دارد، بر آنچه كه این انقلاب دارد، كارگر نیست. آن امكانات، رژیمی را تهدید میكند كه با كودتا روی كار آمده است و یا با مردم خود ارتباط ندارد. نظام اسلامی چیزی دارد كه بمب و حمله خارجی و مانند آنها بر آن كارگر نیست؛ بلكه آن را مستحكمتر میكند و آن «مردم» است. نظام اسلامی مردم را دارد. تا مردم با نظام اسلامیاند؛ تا مردم اگر ببینند سروصدایی است، پنجرهها را باز میكنند ببینند چه خبر است و اگر بهوجود آنها احتیاج است بروند؛ تا جوانان به مسائل انقلاب، احساس حمیّت میكنند؛ تا سیاست جزو زندگی مردم است؛ دانشگاه سیاسی است، بازار سیاسی است، جامعه روحانیت سیاسی است و همه و همه در مسائل سیاسی دخالت میكنند، نظر میدهند و تحلیل میكنند، كاری از امریكا و غیرامریكا و بمب اتم و تجهیزات و فنآوری و پول و دلار و غیره برنخواهد آمد.
درك مسائل سیاسی و داشتن قدرت تحلیل، در دانشگاهها نوعی مصونیت به دنبال خواهد داشت ضمن این كه انضباط امر بسیار مهمی است كه باید در دانشگاهها حتما رعایت شود رعایت نظم و مقررات در محیطهای دانشجویی، منافاتی با سیاسی بودن اینگونه محیطها ندارد و این دو مسأله باید به موازات هم مورد توجه قرار گیرد.
بنده یك وقت عرض كردم دانشگاهها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای این حرف آن است كه دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبههبندیهای دنیا را بشناسد؛ تا بفهمد امروز دشمن كجاست و از كجا و با چه ابزاری حمله میكند. این، برای شما لازم است. اگر شما تلاش سیاسی، كار سیاسی، مطالعه و مباحثه سیاسی نداشته باشید، این توانایی را پیدا نمیكنید. البته توجّه داشته باشید كه دشمن از همین امر استفاده نكند. دشمن با كمال هوشیاری ایستاده است. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرمود: «و من نام لم ینم عنه»؛ مراقب باشید كه اگر شما غفلت میكنید، دشمن از شما غفلت نمیكند. دشمن با كمال هوشیاری مراقب است.
هدف فعالیتهای سیاسی رادیو و تلویزیون، باید بر افزایش قدرت تحلیل و سیاسی كردن مردم، متمركز باشد زیرا این مهم، انقلاب و مردم را در مواجهه با القائات و غرضورزیهای دشمنان بیمه خواهد كرد.
اینكه ایمان آوردیم و پشت شیطان را به خاك رساندیم، كار تمام نمیشود. این برای آن است كه یك ملت آگاه و فرزانه و بیدار و دارای تحلیل، نباید از وجود، حضور، خطر، توطئه و كید و خباثت دشمن غافل بماند.
جامعه ایران جامعهای سیاسی است و صدا و سیما باید از طریق برنامههای خبری و سیاسی خود، قدرت تحلیل سیاسی را در مردم افزایش دهد تا مردم بتواند مسائل سیاسی روز را از دیدگاه صحیحی تحلیل و ارزیابی كنند.
آگاهیهای سیاسی از جمله مواردی است كه همه مردم به آن احتیاج دارند، زیرا ملتی كه قدرت تحلیل صحیح داشته باشد میتواند توطئه دشمن را دریابد و خود را از نیرنگ و فریب او در امان نگه دارد.
میگویند: آقا، ریشههای كهن و نسل علمای بزرگ تمام شد. شما چه میفهمید علمای بزرگ كیاند و حوزهها چیستند؟ سیاستمداران انگلیس و امریكا و خبرگزاریهای دنیا نمیتوانند واضحترین مسائل ملّت ما را بفهمند و تحلیل كنند. اگر میتوانستند بفهمند، اینقدر از ملّت ایران شكست نمیخوردند! پس قادر به تحلیل نیستند. آن وقت وارد اظهار نظر در امر حوزهها میشوند كه از پیچیدهترین مسائل است.
شاخصه درك سیاسی هر انسان در قدرت تحلیل و پیش بینی سیاسی اوست و حضرت امام به لطف و هدایت الهی در حد تمام و كمال از قدرت تحلیل و پیشبینی سیاسی برخوردار بودند.
در جهان كنونی، جامعه مطبوعات باید در جهت سیاسی كردن مردم و ترویج روح سیاسیگری و اهتمام به سیاست در مردم، حركت كند. زیرا در یك جامعه سیاسی آسیبپذیری مردم كمتر است. افزایش قدرت فهم و درك سیاسی و تحلیل و شناخت امواج و گرایشها و انگیزههای سیاسی در مردم لازمه مقابله با توطئهها و ترفندهای بنگاههای بزرگ خبری است و برای این منظور مطبوعات باید به وظایف خود عمل كنند.
مطبوعاتی كه براساس سلایق عوام عمل كنند پیشرفت نخواهند كرد زیرا مطبوعات در هر كشوری باید پیشرو و نه دنبالهرو باشند. همچنین مطبوعات باید با كمكاری مقابله كنند و به مقاله، تحلیل و كار علمی عمیق اهمیت لازم را نیز بدهند.
بسیاری از اخبار خبرگزاریهای استكباری و بنگاههای خبری صهیونیستی كه عین آن در مطبوعات ایران به چاپ میرسد در واقع خبر نیست بلكه تحلیل و دیدگاههای جهتدار آنان است كه در قالب خبر منعكس میكنند. بنابراین مطبوعات ایران باید هوشیار باشند و ابزار كار وسایل ارتباط جمعی قدرتهای بیگانه قرار نگیرند و برای این منظور لازم است اخبار آنها درست و عمیق فهمیده و شناخته شود و پس از تفكیك جوهر صحیح خبر از قسمت تحلیلی آن، در مطبوعات به چاپ برسد.
امروز، در هر جا، وقتی كه مردم رادیوهای دشمنان را باز میكنند - رادیو دولتی انگلیس، رادیو دولتی امریكا، رادیو حكومت غاصب صهیونیستی، رادیوهای عوامل مزدورِ پس مانده آنها؛ كه ملت ایران، مثل خاكروبهای از محیط زندگی خود بیروشان ریخت - میبینند به ملت بدگویی میكنند؛ به دولت بدگویی میكنند؛ به نظام بدگویی میكنند؛ به امام و به اسلام بدگویی میكنند. اگر كسی غافل باشد و قدرت تحلیل نداشته باشد، خواهد گفت: «عجب! ما تنها ماندیم و ضعیف شدیم.» من میگویم: ای ملت عزیز ایران! ای جوانان مؤمن! ای بازوان نیرومندی كه توانستید در طول جنگ تحمیلیِ هشت ساله، قدرتهای زبده عالم را كه پشت سرِ عراق مخفی شده بودند به زانو درآورید! بدانید كه شما به عنوان یك ملت، در دنیا البته تنهایید؛ اما همان ملتِ تنهایی هستید كه قدرتهای استكباری بزرگ، تا مغز استخوانشان از شما میترسند.
خانهداری و اداره كردن همسر و فرزندان طبیعیترین، فطریترین و مطلوبترین كار برای زنان است اما این امر هرگز توانایی زنان را در میدانهای علمی، عملی و معنوی نفی نمیكند. وجود حضرت زهرا(س) با آن حكمت، گویندگی، قدرت تحلیل سیاسی و اجتماعی و آیندهنگری و نیز قدرت برخورد با عظیمترین مسائل زمان خود نشان دهنده این واقعیت است كه یك زن مسلمان میتواند در سنین جوانی هم به مقامات عالی معنوی، عرفانی دست یابد.
علّت شكستهای گوناگون در تاریخ، این است كه مردم، گاهی قدرت تحلیل را از دست میدهند. هر جا مردم نتوانستند درست تحلیل كنند، آنجا نقطه خطرناكی است. آنجا، جایی است كه ممكن است دشمن ضربه را وارد كند.من میخواهم به شما عزیزانم و به شما فرزندان و برادران بسیجی خودم، این نكته را عرض كنم كه این را سررشته یك تحلیل طولانی و همیشگی قرار دهید تا دشمن را بشناسید و بفهمید دشمن، امروز چه كار میكند.
بنده دلم میخواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانشآموزان مدارس - روی این ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا فكر كنید و تحلیل بدهید. گیرم كه تحلیلی هم بدهید كه خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت كند آن دستهایی را كه تلاش كردهاند و میكنند كه قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی كنند. كشوری كه جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین كشوری میتواند بر دوش مردم، حكومت و حركت و مبارزه و جهاد كند؟! بله؛ اگر حكومت استبدادی باشد، میشود. حكومتهای مستبد دنیا، صرفهشان به این است كه مردم سیاسی نباشند؛ مردم درك و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حكومتی كه میخواهد به دست مردم كارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند، مگر مردمش - بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش - میتوانند غیر سیاسی باشند؟! مگر میشود؟! عالِمترین عالِمها و دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند، دشمن با یك آبنبات تُرش میتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش كند، و در جهت اهداف خودش قرار دهد! این نكات ریز را، باید جوانان ما درك كنند.
خدا را شكر میكنیم كه ملت ما بیدار است. خدا را شكر میكنیم كه جوانان ما بیدارند. خدا را شكر میكنیم كه شما دانشجویان بیدارید. اما دانشجویان! بیدار بمانید. این وضعِ دانشگاهی كه امروز هست، من به شما صریح بگویم: من این وضعیت را نمیپسندم. دانشجویی كه اصلاً نفهمد در دنیا چه میگذرد، این دانشجو، دانشجوی زمان خودش نیست؛ مرد زمان خودش نیست. دانشجو باید احساس سیاسی داشته باشد، درك سیاسی داشته باشد، تحلیل سیاسی داشته باشد. بنده در قضایای تاریخ اسلام این مطلب را مكرّراً گفتهام كه، چیزی كه امام حسن مجتبی علیهالسّلام را شكست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی كه فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسّلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم كرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود واِلّا همه مردم كه بیدین نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند. یك شایعه دشمن میانداخت؛ فوراً این شایعه همه جا پخش میشد و همه آن را قبول میكردند!
من میخواهم این نكته را هم عرض كنم كه دولتمردان جمهوری اسلامی باید قدر این فداكاری مردم و حضور آنها در صحنه را بدانند. مبادا مسؤولینِ بخشهای مختلف كشور، در تحلیل اشتباه كنند و خیال كنند كه شركتِ وسیعِ مردم در انتخابات، معنایش این است كه آنها از یكایك كارهای مسؤولین خشنودند. این طور نیست. مردم، انقلاب را دوست دارند، امام را دوست دارند، دولت جمهوری اسلامی را دوست دارند، نظام را دوست دارند. اما معنایش این نیست كه مردم، روی یكایك كارهای مسؤولین بخشهای مختلف، صحّه میگذارند.
قدرتهای مستكبر جهانی، وسایل و ابزاری هم دارند. رادیوها، خبرگزاریها، وسایل سریعالسّیر انتقال خبر و تحلیل، دستگاههای استعماری، تحلیلگران سیاسی و سلاحهای كشنده و مرگبار، همه در اختیار آنهاست. خود را محق جلوه میدهند و سعی میكنند هر كس را كه مخالف با آنهاست، با فشار سیاسی یا نظامی و اقتصادی، ازمیدان خارج كنند تا آب از آب تكان نخورد.
تبلیغات جهانی، ملتهای مبارز را با انواع و اقسام تهمتها متّهم میكند، برای اینكه آنها را ازمیدان خارج كند. یكی از این تهمتها، موضوع «حقوق بشر» است كه مثل ابزاری در دست قدرتهای جهانی است، تا اگر دیدند دولتیبا نظرات آنها مخالفت میكند، آن دولت را - و اگر لازم شد آن ملت را - متّهم كنند. یك ملت را هم گاهی متّهم میكنند! متّهم میكنند به نقض حقوق بشر و به طرفداری از تروریسم! امروز شما میبینید نسبت به جمهوری اسلامی ایران، زدن چه تهمتهایی را شروع كردهاند! همین تهمتِ نقض حقوق بشر و از این قبیل چیزها، كه ساخته و پرداخته مغزهای خبیث تحلیلگران آنهاست و فعّالان تحلیل سیاسی در اختیارشان قرار میدهند. كسانی هستند كه مینشینند و برای ملتها و دولتها چیزهایی را میسازند و خلق میكنند. اینها، ابزارهایی در دست آنهاست.
شما جوانان مؤمن و انقلابی امروز باید آگاهیهای خود را نسبت به شرایط زمان كامل كنید و از حوادث مختلف،تحلیلهای صحیحی داشته باشید.
الان در كشور خودمان بسیاری از حقایق هست كه خیلی از روشنفكران نمیفهمند فرضاً امكان ایستادگی در مقابل قدرتهای مستكبر و مسلط امروز عالم را تحلیلگران سیاسی نمیفهمند و میگویند مگر میشود در مقابل آمریكا ایستاد؟! شما اگر به تحلیلهای تحلیلگران سیاسی نگاه كنید هرجا كه باشند وقتی محاسبه میكنند، میگویند دودوتا چهارتاست، آنها پول دارند، تكنولوژی دارند، پیشرفتهای علمی دارند، مغزهای فعال دارند، قدرت تبلیغاتی دارند، قدرت سیاسی دارند، قدرت لشگركشی دارند، ببینید با كویت چه كردند؟ با عراق چه كردند؟ و در جاهای دیگر چه كردند؟ چگونه میشود در مقابل آمریكا ایستاد؟ به هرحال اگر واقعاً كار دست تحلیلگرها و حسابگرهای روشنفكر و متخصصین و كارشناسان باشد همه باید بروند در مقابل آمریكا سرخم كنند و بگویند: هر چه شما میفرمائید همان است، اما تودهی مردم میگویند چرا نمیشود ایستاد؟ یعنی یك احساس روشنی دارند و اگر چه آن احساس علمی و تحلیلی كه مخصوص روشنفكران است را ندارند اما احساس روشن غیرعملی و ادراكی دارند و میگویند چرا نمیشود ایستاد، بعد هم در عمل كه نگاه میكنیم میبینیم واقعاً میشود ایستاد! چون وقتی یك ملتی تصمیم گرفت میایستد. امروز هم دنیای استكباری در یك تحلیل نهایی، یك روشنفكر متخصصی كه احساسات صحیح و دقیق داشته باشد و مسائل را بدون زاویههای دید مخصوص دنبال بكند، بالاخره به همین نتیجه میرسد و میبیند كه تمام همّ و غمّ استكبار دنیا این است كه عقاید تودهها را برگرداند به آن طرفی كه خودشان میخواهند، چون اگر عقاید تودهها در آن طرفی كه آنها میخواهند قرار نداشته باشد، واقعاً نمیشود با اینها مقابله كرد. ولذا با تودههای مردم چه باید كرد؟ آیا میشود آنها را كشت؟ چنین چیزی امكان پذیر نیست. آیا امروز میشود حكومتهای متكی به مردم را تكان داد؟ شما ببینید حكومتهای اروپای شرقی كه غیرمردمی و حكومتهای حزبی صدرصد و متكی به حزب كمونیست بودند، مكانیزم مخصوص حزب كمونیست یك نفر را بر سركار میآورد، مثل بسیاری از دولتهای اروپای شرقی كه به پشتیبانی دولت شوروی سركار آمده بودند. هرجا با شوروی مخالفت میكردند آنها وارد میشدند. در چكاسلواكی، در لهستان، در مجارستان و در بلغارستان شورویها هرچه میخواستند همان میشد، یعنی حكومت واقعاً از مردم منقطع بود و هیچ منش مردمی نداشت، لذا با یك اشاره در ظرف چند ماه همهی اینها مثل ساختمانهای مقوایی كه آب زیر پایشان بیفتد، همه خم شدند و فرو ریختند. حكومت كوبا كه در قلب آمریكا و زیر گوش آمریكاست با آن همه دشمنی كه آمریكا دارد هنوز آنگونه نشده است و با وجود اینكه آقای بوش و دیگران در مصاحبههایشان حرص و جوش میخوردند هنوز سرجایش ایستاده است و من بعضی از اوقات كه مجلههای آمریكائی را مطالعه میكنم، میبینم مرتب كاریكاتور و طنز درست میكنند و این مطلب در آنجا منعكس است. البته حكومت كوبا مشكلات دارد، اما چون بطور نسبی یك اتكائی به مردم دارد و چون با مردم خودش مبارزه كرد. و به اتفاق مردم سركار آمده، مردم هم او را به اسم فیدل میشناسند و من كه از نزدیك با او مفصل صحبت كردم اخلاقاً یك آدم مردمی است و اینكه هنوز نتوانستند با او كاری بكنند، به خاطر این است كه متكی به مردم است. گرچه بر اثر تبلیغات و فشار آوردن روی افكار عمومی و بر اثر فشار اقتصادی ممكن است او را هم از پای درآورند و نهایتاً هم این كار را میكنند، اما ببینید چقدر تفاوت دارد؟ اینجا افكار عمومی پشت سر دولت هست و آنجاها نبود، لذا مشكل برایشان افكار عمومی است، پس اینكه قدرتهای گردن كلفت، آنجاهایی كه افكار و تبلیغاتشان كارگر نشده باشد نمیتوانند كاری بكنند یك حقیقتی است كه این حقیقت را یك متخصص و یك كارشناس و یك اقتصاددان و یك سیاسی حرفهای نمیفهمد، اگر هم بگوئیم: میگوید ممكن نیست با آمریكا در افتاد. لكن تودهی مردم این حقیقت بسیاری از حقایق از همین قبیل را میفهمند، البته مشروط براینكه با تودههای مردم در میان گذاشته شده باشد.
میبینید كه در دنیا چه میكنند. رژیم امریكا خیال میكند كه صاحباختیار دنیاست و سرپرستی دنیا متعلق به اوست! اصلاً اینها ملتها را به حساب نمیآورند؛ ملتِ خودشان را هم به حساب نمیآورند. اگر تحلیل كنندهیی درست تحلیل كند، معلوم خواهد شد كه اینها برای نفوس بشری اصلاً ارزش قائل نیستند. برای اینها، اسم حقوق بشر، یك دكان و یك حربه است. هرجا كه با دولتی مخالف باشند و بخواهند به جنگ او بروند و او را زیر فشار قرار بدهند، مسألهی حقوق بشر را عَلَم میكنند. این همه در دنیا دولتها و كشورهایی هستند كه اصلاً به حقوق بشری قائل نیستند؛ زیر بال رژیم امریكا دارند زندگی و تنفس میكنند؛ احدی هم متعرض نمیشود كه اصلاً شما در كشورتان چیزی به نام حقوق بشر هست؟ اصلاً رأیی برای آحاد بشر قائلید؟ چون با آنها همراهند. آنجایی هم كه ملتها و دولتهایی مخالف آنها باشند، اینها را زیر فشار میگذارند و انواع و اقسام اتهامها را به آنها میزنند.
چیزی كه امریكا از آن میترسد، حتّی لفاظیهای سیاسی هم نیست. البته شما باید قدرت تحلیل سیاسی پیدا كنید. اگر جوانانی و ملتی بینش سیاسی نداشته باشند، فریب میخورند؛ آنها را از صحنه خارج میكنند و با ابزار دین، آنها را كنار میزنند؛ مثل خیلی از كسانی كه متظاهر به دین و مقدسمآب هستند و بینش سیاسی ندارند و خیلی راحت اینها را برمیدارند، كنار میگذارند. هنوز هم در گوشه و كنار یك عده وجود دارند كه خودشان را دیندار و متدین میدانند و با این انقلابی كه براساس دین است، سر سازگاری ندارند. پس، بینش سیاسی لازم است؛ اما همه چیز نیست؛ اصل قضیه، آن ایمان الهی معنوی است كه باید در دلهای شما باشد؛ خودتان را دینی بسازید.
من به برادران عزیز دفاتر نمایندگی و بخصوص بخش عقیدتی، سیاسی عرض میكنم كه تحلیل سیاسی به شكل صحیح و پرورانندهی ذهن، چیز بسیار مهمی است؛ ذهن باید پرورانده بشود.
من یك وقت در دوران زندگی تقریباً پنجسالهی حكومت امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةوالسّلام) و آنچه كه پیش آمد، مطالعات وسیعی داشتم. آنچه من توانستم به عنوان جمعبندی به دست بیاورم، این است كه «تحلیل سیاسی» ضعیف بود. البته در درجهی بعد، عوامل دیگری هم بود؛ اما مهمترین مسأله این بود. والّا خیلی از مردم هنوز مؤمن بودند؛ اما مؤمنانه در پای هودج امالمؤمنین در مقابل علی(علیهالسّلام) جنگیدند و كشته شدند! بنابراین، تحلیل غلط بود.
موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن، هوشیاری سیاسی، شم سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی - البته به دور از ورود در دستهبندیهای سیاسی - خودش یكی از آن خطوط ظریفی است كه من در پیام هم به شما عرض كردم؛ امام هم كه مكرر در مكرر فرموده بودند.
البته یك عده خوششان نمیآمد: نه، چرا در كارهای سیاسی دخالت نكنند؟! همان وقت من یادم هست كه بعد از گذشت چند ماه از فرمایش امام، یك حادثهی انتخاباتی در پیش بود و زیدی به یكی از شهرها رفته بود - كه نمیگویم كجا، چون نمیخواهم نزدیك بشوم - و سخنرانی كرده بود. آن وقتها نوارش را آوردند و من گوش كردم. او میگفت: نه آقا، چرا میگویید سپاه در سیاست دخالت نكند؟ باید بكند؛ از شماها چه كسی بهتر؟(!)
ببینید، اینها حرفهای خوشایند و دلنشینی است كه این جوان مبارزِ پُر از خون انقلابی، به هیجان بیاید: بله، چه كسی از ما بهتر؟ امام این موضوع را صریحاً گفته بودند؛ اما اینها بین آگاهی سیاسی و حضور سیاسی در صحنهی انقلاب - كه این خوب است - و بین دخالت در معارضات سیاسی و جناحبندیهای سیاسی و به نفع یكی و به ضرر دیگری كار كردن - كه این همان چیز بد و بسیار خطرناكی است كه امام هیأتی را مأمور كردند و گفتند ببینید چه كسی اینطوری است، از سپاه بیرونش كنید - خلط میكردند.
ما باید مطالبی را آماده كنیم كه رد انحرافات و تحریفات و اشتباهاتی باشد كه به شكل خوراك فكری، در كتابها و جزوههای مختلف، میان جوانان ما تقسیم میشود. حتّی گاهی نادانسته، در جزوهها و كتابهای درسی دانشگاه و نیز در گفتگوهایی كه در رسانههای جمعی ما منتشر میشود، این مطالب میآید! ما بایستی پاسخ اینها را آماده بكنیم. جمعی خوشفكر و دانشمند وقت بگذارند و آماده كنند، تا در بین همهی ائمهی جمعه منتشر گردد و بر روی آن، كار و مطالعه شود. مباحث و تحلیلهای سیاسی و كار سیاسی دقیق و مسائل سیاسی روز، باید به شكل صحیح و عمیق و دقیق بررسی گردد و در اختیار ائمهی جمعه گذاشته شود. اینها كارهایی است كه خود این مجموعه باید انجام بدهند. این مجموعه، یك سازماندهی عمومی در سطح كشور است كه باید كارهایش را خودش و در درون خودش انجام بدهد. البته در مركز، قهراً وظایفی برعهدهی برادران هست.
طبق روایات، پیامبر فرموده بود: «لا تبرحوا هذا المكان فانا لا نزال غالبین ما ثبتّم فی مكانكم». تا وقتی ایستادهاید، شما پیروزید. وقتی كه مشكل پیدا شد و میل به مال دنیا و غفلت از وظیفه و چشموهمچشمی در تكالب بر حطام دنیوی، بر احساس وظیفه و وجدان درونی و دینی فایق آمد، قضیه بعكس شد: «حتّی اذا فشلتم»؛ اول سست شدید، «و تنازعتم فی الامر»؛ به درگیری میان خودتان پرداختید، «و عصیتم»؛ پُستتان را ترك كردید و آنجایی كه به شما گفته بودند باشید و نگهبانی بدهید، محل را رها كردید؛ در نتیجه قضیه بعكس شد. «ذلك بانّ اللَّه لم یك مغیّرا نعمة انعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم». این، یك قانون است؛ مثل قانون جاذبه، مثل قوانین دیگر طبیعی و تاریخی. خدا نعمت را برنمیگرداند؛ ما هستیم كه با رفتار خودمان، با عقبگرد خودمان، با سوء تدبیر خودمان دربارهی امور خویش، نعمت را برمیگردانیم. لذا قرآن به ما یاد میدهد كه از زیادهرویهایتان به آنچه در امر خودتان انجام دادهاید، استغفار كنید؛ «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا».
در جنگ اُحد قضیه برگشت؛ «من بعد ما اریكم ما تحبّون». بعد از آن كه خداوند طلیعهی پیروزی را نشان داده بود، اشتباه كردند. البته چون مؤمنند، چون یكباره دست نشستند، چون هدفها را دوست دارند، چون در ایمان به خدا صادقند، «ولقد عفا عنكم»؛ خدا میگذرد، یعنی جبران و كمك میكند؛ «و اللَّه ذوفضل علی المؤمنین». این، درس ماجرای اُحد است.
نگوییم كه آن چند ساعت به ما چه. الان همهی ما در همان وضعیتیم. جامعهی ما، نه امروز، بلكه از بعد از پیروزی انقلاب در همان وضعیت است. پیروزی مرحلهیی انجامگرفته است. ما مأموریم بر اینكه ثغره و شكاف و كمینگاه را حراست و محافظت بكنیم. اگر غفلت كردیم، دشمن ما را دور خواهد زد و ضایعه خواهد آفرید. از اول انقلاب تا حالا نگاه كنید، هرجا دور خوردیم، بر اثر چنین غفلتی بوده است. اگر بگردیم، غفلت را پیدا میكنیم. همهاش دنبال مسایل تحلیل سیاسی نرویم. البته من منكر فعلوانفعالات بیرونی و واقعی و سیاسی نیستم؛ اما اُسّ اساس قضیه در درون خود ماست.
در همین ردیف آیات، بعد از یكی، دو آیهی دیگر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما كسبوا». ما كه در جنگ پیروز میشویم، بهخاطر تقواست. اگر شكست بخوریم، بهخاطر بیتقوایی است؛ بهخاطر آن بیمارییی است كه در جان ما رخنهكرده و ما از آن غفلت كردهایم.
دشمنیهای دشمنان هم علیه ما تمام نشده است. البته امروز كه تحلیل سیاسی میكنند، میگویند احتمال جنگ در این مرزهای غربی خیلی بالا نیست. البته تحلیلهای سیاسی این را نشان میدهد؛ اما در دنیا تحلیلهای سیاسی كی به طور صددرصد تحقق پیدا كرده، كه ما حالا بگوییم تحقق پیدا خواهد كرد؟ حوادثی كه تا حالا پیش آمده، كی منطبق با تحلیلهای سیاسی بوده است؟ مگر حوادث اخیر خلیج فارس، برطبق تحلیلهای سیاسی به وجود آمد و پیش رفت؟ نه، برای پدید آمدن یك حادثهی اینطوری، هزاران عامل انسانی و غیر انسانی وجود دارد؛ انسان باید آماده باشد.
من از سابق مكرر گفتهام كه اگر ملتی قدرت تحلیل خودش را از دست بدهد، فریب و شكست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحلیل نداشتند؛ نمیتوانستند بفهمند كه قضیه چیست و چه دارد میگذرد. اصحاب امیرالمؤمنین، آنهایی كه دل او را خون كردند، همه مغرض نبودند؛ اما خیلی از آنها - مثل خوارج - قدرت تحلیل نداشتند. قدرت تحلیل خوارج ضعیف بود. یك آدم ناباب، یك آدم بدجنس، یك آدم زباندار پیدا میشد و مردم را به یك طرف میكشاند؛ شاخص را گم میكردند. در جاده، همیشه باید شاخص مورد نظر باشد. اگر شاخص را گم كردید، زود اشتباه میكنید. امیرالمؤمنین میفرمود: «و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»؛ اول، بصیرت، هوشمندی، بینایی، قدرت فهم و تحلیل، و بعد صبر و مقاومت و ایستادگی. از آنچه كه پیش میآید، انسان زود دلش آب نشود. راه حق، راه دشواری است.
این خبری كه شما میخواهید بدهید و این تحلیل و تفسیری كه میخواهید ارایه كنید، باید با آن زبانی تنظیم شود كه فراغ و خلأ ذهنی مردم ما را پُر كند. یعنی تا كسی پیچ رادیو را باز كرد، یك خط فكری از شما دریافت كند. این كار، چیز بسیار مثبت و خوبی است؛ منتها همیشه با هدف گستردهنگری مردم انجام شود. یعنی یادتان باشد كه یكی از هدفهای ما این است كه ذهن مردم باز باشد. البته سیاستهای ما، با سیاستهای جوامع سوسیالیستی گذشته، تفاوت دارد. آنها تمام اخبار و حوادث را كانالیزه میكردند و حتّی دروغ به مردم تحویل میدادند. من شنیده بودم و بعد هم خودم دیدم كه رادیوهای دایر بین مردم طوری بود كه رادیوهای بیگانه را نمیگرفت؛ یعنی گیرندهها را دستكاری میكردند كه كسی نتواند جاهای دیگر را بگیرد!
ما اینطوری فكر نمیكنیم. ما مایلیم كه مردم گسترده فكر كنند. با اطلاع از حوادث عالم است كه مردم در مقابل بسیاری از بددلیها و توطئههای ذهنی و فكری واكسینه میشوند.پس، این حركتی كه شما انجام میدهید، با توجه به اهداف جمهوری اسلامی انجام بدهید. یكی از آن اهداف، همین است كه مردم ذهن پختهیی پیدا كنند و مهمتر اینكه قدرت تحلیل پیدا نمایند.
توصیهی من به شما و همهی كسانی كه در كار سیاسی فعالیت میكنند، این است كه همت كنید، تا مردم را دارای قدرت تحلیل بار بیاورید. اگر این كار شد، خیلی از كارها به خودی خود حل شده است. آن قضیهی اولی هم كه ایشان گفتند ما در خط و خطوط كار نمیكنیم، جدی بگیرید. یعنی واقعاً جامعهی ما، انتخاب و گزینش خبر و فعالیت یك باند علیه یك باند دیگر را برنمیتابد. خدای نكرده، اگر آنچنان گرایشهایی پیدا بشود، به نظام خیانت خواهد شد. خیلی مواظب باشید و با دقت و وسواس، در این جهت حركت كنید.
برادران عزیز روحانی كه در سپاه، یا در بقیهی نیروهای مسلح تشریف دارند و بركات وجودشان بر این جوانان مخلص و صالح افشانده میشود، این مسؤولیت عظیم را بر دوش دارند كه مضاف بر عقاید و احكام، معنویات اسلام را تعلیم بدهند و اخلاق را متذكر بشوند. اخلاق هم، درس نیست. درس اخلاق، یك علم است. آن چیزی كه لازم است، نصیحت است. همهی ما به نصیحت احتیاج داریم. باید جوانان را نصیحت كنند و آنان را از تصرف هوای نفس، خودخواهی، بدنگری نسبت به مسایل و دستخوشِ شیطان شدن، دور نگهدارند. غیر از اینكه باید معلوماتشان را كامل كنند، معارفشان را بالا ببرند و قدرت تحلیل سیاسی بدهند.
یكی دیگر از كارهایی كه در حوزه لازم است و حوزه با خلأ آن روبهروست، این است كه مسؤولان و اكابر و شخصیتها و رهبران حوزه - مثل مراجع تقلید و مدرّسان بزرگ و شورای مدیریت و امثال اینها - باید كاری كنند كه در داخل حوزهی علمیه، درك از مسایل جاری عالم و قدرت تحلیل و فهم این مسایل، در عالیترین سطح خودش در كشور وجود داشته باشد. یعنی ما باید كاری بكنیم كه حوزهی علمیه قادر باشد به وسیلهی یكایك اغلب افرادش - نمیگوییم همهی افراد - در فضای عمومی كشور، بینش درست سیاسی و فهم مسایل جاری را در اختیار دیگران بگذارد و مردم را هدایت كند و پیش ببرد.
كج فهمیدن، ساده و سطحی فهمیدن، كُند و ناهوشمندانه فهمیدن، غافل ماندن از مسایل جاری عالم و كشور، از جملهی زیانبخشترین چیزهایی است كه ممكن است حوزهی علمیه با آن روبهرو بشود. اینهاست كه زمینه را فراهم میكند، تا یك عده آدمِ بددلِ سوءنیتدارِ احیاناً تحریك شده به وسیلهی اجانب، در حوزهی علمیه راه بیفتند و حرفهایی را مطرح كنند؛ كمااینكه در این چند سال، برخی از نمونههایش را دیدید كه بحمداللَّه سینهی ستبر انقلاب زد و بسیاری از این نمونهها را از سر راه برداشت؛ لیكن نمیشود گفت كه این چیزها تمام شده است.
امروزه گرچه مغزهای علیل تحلیلگران مادّی، هنوز عاجز از فهم و تحلیل حوادث اسلامی در دهسال اخیر است و آنان بدرستی نمیتوانند بفهمند، كه چه شد كه پس از تلاش دویستسالهی استعمار در كشورهای اسلامی و پس از هزاران شیوهی موفق برای راندن اسلام از صحنهی زندگی و حتّی از صفحهی ذهن و دل مردم در این كشورها و مهمتر از آن، پس از قرنها بدآموزیِ قدرتهای استبدادی و ایادیِ آنان و پس از تحریفهای بیشماری كه به وسیلهی وعاظ السلاطین و آخوندهای درباری در دین پدید آمده و صفا و خلوص آن را مخدوش ساخته و به دارویی بیاثر و جسمی بیجان بدل كرده بود، امروز دوباره اسلام در قلب میهن اسلامی پروبال گشوده و سایهی رحمت خود را بر سرتاسر جهان اسلام گسترده و چون خورشیدی روشنگر در دل همهی مسلمین تافته و به آنان روح و نشاط و امید بخشیده است؟ و چگونه اسلام كه بتدریج به دست فراموشی سپرده میشد و هرگز هیچ امیدی را در دل جستجوگر انسانهای دردمند و بیتاب بر نمیانگیخت، اكنون به یگانه امید روشن ملتهای مسلمان، مخصوصاً جوانان و بیداردلان و دردمندان تبدیل یافته است؟ آری، فهم و تحلیل درست این حوادث شگفتآور، اگرچه برای مغزها و ذهنهای بیگانه از حقیقتِ اسلام و بیخبر از سرگذشتِ واقعی اسلام ناممكن است، لیكن برای صاحبان بصیرت،پاسخ در یك كلمه است: معجزهی انقلاب.
چهقدر خطا میكنند كسانی كه وقتی میخواهند انقلاب اسلامی را تحلیل كنند، میروند از سوابق و اندوختههای ذهنی خودشان نسبت به انقلابهای دیگر استفاده میكنند، تا این انقلاب را تحلیل كنند؛ درحالیكه اصلاً این انقلاب، با آن ابزارها قابل تحلیل نیست. در انقلاب روسیه، قضیهی نان بود؛ بعد هم آن گروه آمدند مردم را تحریك كردند. پیداست كه یك گروه متشكلِ سیاسیِ ایدئولوژیدارِ زرنگِ كهنهكار و سابقهدار در مبارزه، وقتی بخواهند یك عده مردم را آنتریك كنند، راه بیندازند، به آنان شعار یاد بدهند و سیاسیشان بكنند، راحت میتوانند. زمینهی مردم آماده بود، اینها هم نانها را در تنور گرم چسباندند، بعد هم خودشان كندند و استفاده بردند. این، انقلاب شد! غالب انقلابهایی كه در دنیا اتفاق افتاده، یا چیزی شبیه این است - حتّی با نقش كمتری برای مردم - یا یك كودتاست.
من امروز یك نكته را عرض میكنم و آن، این است كه خداوند متعال دربارهی انقلاب اسلامی شما ملت ایران، حجت را بر همهی مردم دنیا و كسانی كه مشتاق حقیقتند، تمام كرده است. شاید بسیاری از انسانهای پاك و مخلص در عالم باشند كه در مقابل یك حادثه، دچار تردید باشند و نتوانند آن حادثه را تحلیل كنند و یا دربارهی آن قضاوت نمایند. برای خود ما هم گاهی اتفاق میافتد كه حادثهیی در دنیا پیش میآید، ولی نمیتوانیم به طور قاطع دربارهی آن حادثه اظهار نظر كنیم. فرضاً حكومتی در یك كشور بر سر كار میآید، یا در جایی از دنیا، نزاعی بین دو جناح درگیر میشود كه گاهی دلایل كافی و شواهد روشنگر در دسترس قرار نمیگیرد؛ لذا انسان نمیتواند دربارهی آن قضیه قضاوت كند.
من عرض میكنم كه هیچكس در دنیا نیست كه نتواند دربارهی انقلاب اسلامی ملت ایران درست قضاوت كند و دچار تردید بماند. خدا دربارهی این انقلاب، حجت را بر همه تمام كرد. آنقدر دلایل روشن برای شناسایی این انقلاب وجود دارد كه اگر كسی در دنیا واقعاً بخواهد حق را پیدا كند و بشناسد، یقیناً دچار تردید نخواهد ماند.
پس همهی بدنه بایستى داراى معرفت دینى باشد. و دوّم تقوا؛ دانهدانهی برادران سپاه باید متّقى باشند؛ باید داراى تدیّن و تقوا باشند؛ یعنى همان طهارت دینى و عمل به موازین دینى. این آن مسئولیّت اصلى است؛ علم و عمل؛ معرفت و آگاهى دینى -که البتّه معرفت و آگاهى دینى شامل مسائل سیاسى هم هست، منظورمان فقط نماز و روزه و مانند اینها نیست؛ دشمنشناسى، دوستشناسى، جریانشناسى، قدرت تحلیل مسائل سیاسى، همهی اینها جزو همان بخش معرفت دینى است- و عمل؛ این وظیفهی اصلى نمایندگى است. و این یک جریانى است که از آن بالاى سپاه تا پایین سپاه بایستى حضور داشته باشد.
البتّه این جریان زیر امر فرماندهى سپاه هم نیست؛ فرماندهىِ موازى [هم] نیست؛ اگرچه موظّف و مأمور به همکارى با او و کمک او و تأیید او است؛ یعنى دستگاه نمایندگى بایستى بههیچوجهى بهعنوان یک جریان معارض یا مزاحم در امر فرماندهى یا اخلالکنندهی در امر فرماندهى نباشد؛ این واقعاً یک ملاک است، یکى از معیارها این است؛ باید اختلال در امر فرماندهى به وجود نیاورد؛ زیرا در واحد نظامى اگر فرماندهى اختلال پیدا کرد و دچار تزلزل شد، دیگر هیچ امیدى به آن مجموعهی زیرِ امر باقى نخواهد بود.
ما در جریان انقلاب مشاهده کردیم و شاهد بودیم که زن در کشور ما شد سرباز خطّ مقدّم انقلاب. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمیپذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنّاً این انقلاب واقع نمیشد؛ من به این معنا اعتقاد دارم. اگر آنها نبودند، اوّلاً نیمى از گروه انقلابیّون، مستقیم در میدان نبودند؛ ثانیاً بهطور غیرمستقیم اثر میگذاشتند روى فرزندانشان، روى شوهرهایشان، روى برادرهایشان و روى محیط خانه - که زن در محیط خانه، داراى تأثیر فرهنگى زیادى است - و بکلّى این کار انجام نمیگرفت. این حضور آنها بود که توانست ستون فقرات دشمن را بشکند و مبارزه را به معناى واقعى کلمه پیش ببرد؛ این مسئلهی اوّل. و بعد در میدانهاى سیاسى، ما خانمهایى را دیدیم و میبینیم که داراى قدرت تحلیل، قدرت سخنورى و آمادهی براى پذیرش مسئولیّت در نظام اسلامى هستند که البتّه این کار باز هم رو به گسترش است و باید پیش برود. و در زمینههاى علمى هم که خود شماها مصداق و نمونهاش هستید و از قبیل شما در رشتههاى مختلف وجود دارند.
همهی كارها را خبرهها انجام میدهند؛ چرا كار فرهنگی را خبرهها نباید انجام بدهند و هر كسی وارد میدان كار فرهنگی بشود و چیزی بگوید و نظری بدهد و اقدامی بكند؟ متأسفانه خیلی از كسانی كه میتوانند كار فرهنگی بكنند، به كارهای اجرایی و یا سیاسی مشغولند، یا حتّی اگر با نام فرهنگی هم حضور دارند، باطن كار، با كار سیاسی است.
یك وقت در یكی دو سال قبل، یكی از این مجموعههایی كه در كشور با نیّات خوبی تشكیل میشود، برای كاری پیش من آمدند. در آن وقت، به آنها گفتم كه به شما توصیه میكنم به كار سیاسی نپردازید. كار سیاسی، الان این همه متصدی و مباشر - وارد و ناوارد - دارد و الحمدللَّه چون كار آسانی است، همه هم وارد میشوند و بعد از یكیدوروز و چند صباحی، سیاسی میشوند! به آنها گفتم كه این خیلی طرفدار و مشتری و مرتكب و مغترف دارد؛ شما بروید در آن حیطهیی كه دارید، به كار فرهنگی بپردازید.
معنای این توصیه این نیست كه در رشد سیاسی ذهن مردم تلاش نكنید. خیر، این هم وظیفهی همه است، این هم خودش یك كار فرهنگی است كه انسان تلاش كند مردم رشد سیاسی و قدرت تحلیل و بینش درست پیدا كنند، یا بینش را پیدا كنند. حالا وقتی كسی بینش سیاسی پیدا كرد، درست و نادرستش را خودش بعداً تعیین خواهد كرد. باید قدرتِ دید حقایق سیاسی در مردم به وجود آید تا در برخورد با جریانها و حوادث سیاسی گیج نباشند. اگر مردم قدرت تحلیل داشته باشند، این مملكت و انقلاب را بیمه و تضمین میكنند. هر حادثهیی كه در جایی به وجود میآید، مردم باید بتوانند دور و بر حادثه را یك خرده نگاه كنند و بفهمند قضیه چیست. این، واقعاً خیلی مهم است. ما الان متأسفانه این را نداریم و یا كم داریم. هرچه خود انقلاب و سنگلاخهای آن، مردم را به پیچوتاب انداخته و پیش برده، بهجای خود محفوظ است؛ اما ما و مجموعههای ما كمتر تلاش كردهاند. بله، اوایل انقلاب در این مورد تا چند سالی كارهایی میشد و بعضی از مجموعهها تلاش میكردند تا مردم را از لحاظ بینش سیاسی جلو ببرند؛ اما حالا نیست. این، خودش یك كار فرهنگی است. توصیهام به آن مجموعه این بود كه شما در كارهای باندی و اجراییِ سیاسی وارد نشوید و به كار فرهنگی بپردازید كه متأسفانه غریب است. حالا هم من به آقایان عرض میكنم كه واقعاً كار فرهنگی مهم است. بیش از كار سیاسی، باید برای شما كار فرهنگی اهمیت داشته باشد.
بشر امروز، در چارچوب تمدنهای مادّی دنیا و تحت تربیت مكتبهای حاكم بر جهان، انسانی یك بعدی است. اگر سرگرم زندگی میشود، غالباً از معنویت غافل میگردد. دنیا را ببینید، لابد خواندهاید و شنیدهاید كه در كشورهای دور از معنویت - مثل بسیاری از جوامع اروپایی و غیر آنها كه البته بین این كشورها هم كم و بیش افراد اهل معنا هستند - نظام، نظام غیرمعنوی و مادّی است. در آن جا، مردم سرگرم زندگی و مادّیت و تأمین شكم و رفاهند و اصلاً از معنویت و ارتباط قلبی با خدا و توجه و ذكر و دعا و تضرع و گریه و نافله، یادشان نمیآید و در غفلت كامل - كه بزرگترین بلا و آفت برای انسان است و او را از همهی خیراتِ موجود محروم میكند - بسر میبرند.
وقتی مشغول شكم و ادارهی زندگی شخصی میشوند، حتّی در میدان سیاست هم غافلند. بیشتر مردمی كه در كشورهای پیشرفته هستند، درك و تحلیل از مسایل سیاسی ندارند و دولتها با تعصبهای گروهی و حزبی و احیاناً قومگرایی و ناسیونالیستی، آنها را به این طرف و آن طرف میكشانند و در میدانهای سیاست، از آنها استفاده میكنند واصولاً توده و عامهی مردم، تحلیل سیاسی ندارند.
اما در اسلام اینگونه نیست. همین حالا در جامعهی اسلامی ما، مردم تحلیل سیاسی دارند. همین قشرهای محروم كشور، همین عشایر سلحشور غیور، همین عزیزانی كه در استان فارس در چادرها یا كورهدهها و راههای دور زندگی میكنند - كه جمعی از آنها هم در این محفل حضور دارند - تحلیل سیاسی دارند. در سایر مناطق كشور هم كه من در میان قشرهای مردم رفتم و با آنها صحبت و نشست و برخاست كردم و در مناطق و خانهها و چادرهای خود، زیارتشان كردم، تحلیل سیاسی دارند و سیاست را میفهمند و نسبت به مسایل كشور، دارای عقیده و انگیزه و مقصود هستند و میفهمند كه ما امروز در دنیا با چه كسی طرفیم و توطئهی استكبار جهانی و امریكا یعنی چه. میفهمند كه چرا دشمن جنگ را بر ما تحمیل كرده بود و متوجهند كه دنیای استكباری و قدرتهای مسلح عالم، در جنگی كه بر ما تحمیل شد، چرا دایماً از دشمن ما حمایت میكردند و هنوز هم بسیاری از آنها میكنند. این، تحلیل سیاسی و یك بُعد زندگی انسان مسلمان است.
آنچه كه امروز میخواهم مطرح بكنم، در مرتبهی اول این حقیقت است كه دفاع، جزیی از هویت یك ملت زنده است. هر ملتی كه نتواند از خود دفاع بكند، زنده نیست. هر ملتی هم كه به فكر دفاع از خود نباشد و خود را آماده نكند، در واقع زنده نیست. هر ملتی هم كه اهمیت دفاع را درك نكند، به یك معنا زنده نیست. ما نمیتوانیم چشم و قدرت تحلیل داشته باشیم، توطئه عمیقِ عنادآمیزِ استكبار علیه اسلام و انقلاب و نظام اسلامی را ببینیم، درعینحال به فكر دفاع نباشیم. خدا آن روز را نیاورد كه این ملت و برگزیدگانش، از تهاجم عنودانهی خباثتآمیز استكبار جهانی و در رأس آنها امریكا، دچار غفلت بشود.
یك بار دیگر، نكتهیی را كه بارها از زبان امام بزرگوارمان صادر شده بود، برای شما بازگو میكنم و آن این است كه نیروهای مسلح، نباید در دستهبندیهای سیاسی دخالت كنند. معنای این حرف، آن نیست كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سیاست نفهمد. نه، سیاست به وسیلهی همهی آحاد ملت - حتّی نیروهای نظامی - باید فهمیده بشود. آنچه لازم است، قدرت تحلیل سیاسی است. آنچه ممنوع است، ورود در دستهبندیها و كارهای سیاسی است. اینها را از هم تفكیك كنید.
ما هر روز و هر ساعت، در معرض یك امتحانیم. ملت ما باید با همان ارادهیی كه این نظام را در طول چند سال مبارزه و مقاومت به وجود آورد و آن را حفظ كرد، در آینده هم با قدرت و مقاومت و مجاهدت و آگاهی و هوشیاری، این نعمت بزرگ الهی را حفظ كند. ملت ما، بحمداللَّه ملت هوشیاری است. شاید كمتر ملتی را در دنیا بتوان نشان داد كه سطح عمومی آگاهی سیاسی در آن، بهقدر ملت ما باشد. بچهها و نوجوانها و پیرزنها و روستاییهای دوردست و همهی قشرهای ملت، از مسایل سیاسی و جهانی، چیزهایی را میدانند و آگاهیهای خوبی دارند. البته، باید این آگاهیها تقویت هم بشود و قدرت تحلیل، روزبهروز بالا رود تا مردم در مقابل حوادث بتوانند خودشان را حفظ كنند.
برادران عزیز و آقایان محترم! شما كه زمام اندیشه و ایمان و روحیهی دینی مردم را به میزان زیادی در دست دارید، خوب است كه اهمیت زمان و حساسیت وضع را به طور كامل و دقیق مورد توجه قرار دهید. دشمنان ما فرض كرده بودند كه جامعه از هم گسسته شود و میان مردم حیرت به وجود آید و در بین مسؤولان اختلاف كلمه بروز كند و انقلاب از حمایت مردمی و حصار دفاع عمومی محروم شود. آنها به این فرض امید بسته، و برای آن لحظه سرمایهگذاری كرده بودند.
بحمداللَّه در آن برهه دشمن نا كام شد و مردم وحدتشان را حفظ كردند و نسبت به انقلاب و امام(ره) وفاداری فوق تصوری از خود نشان دادند. مسؤولیت جای خودش را پیدا كرد و مورد تسالم خواص و عامهی مردم قرار گرفت. دشمن حیرت كرد، و حتّی تحلیلگرهای سیاسی آنها در روزهای اول حادثه سعی كردند وانمود كنند كه قضیه جدی نیست؛ گفتند قضیه موقتی و مصلحتی است! آنها میخواستند وانمود كنند كه آنچه را كه در انتظارش بودند، هنوز فوت نشده است؛ بنابراین هنوز جای این است كه بین مردم اختلاف بیفتد و صفوف از هم جدا بشود و حمایت عمومی مردم نسبت به انقلاب، از بین برود!
با گذشت زمان و با قاطعیتی كه رهبران امت و خواص ملت و وفایی كه عامهی مردم نشان دادند و با آگاهی و هوشیاری عمومی، وضع عوض شد. امروز تحلیلها و برداشتهای دنیا طور دیگر است. بالاخره دشمن تودهنی را از مردم ما خورد.
مردم به نمازجمعه و امام جمعه و چیز فهمیدن و یادگیری مسایل سیاسی عالم علاقهمندند. هر كس قدری از اخبار و تحلیلها و حرفهای تازهی دنیا و كشور را برای مردم بزند، آنها با شوق و علاقه دور او جمع میشوند و به حرف او گوش میدهند. اگر این برنامه در نمازجمعه باشد، بلاشك جاذبه پیدا خواهد كرد. باید با جاذبههای گوناگون، نمازجمعه را مورد توجه مردم قرار داد، تا آنها بیایند و اهمیت آن را درك كنند.
از عوامل رشد یك ملت این است كه از حادثهیی كه ممكن است به نظر دشمن یك عامل ضعف به حساب آید، از همان حادثه به عنوان عامل قوّت استفاده كند. از سالهای پیش، تحلیل همهی دشمنان ما این بود كه با رحلت امام بزرگوار - كه ركن اساسی و سنگینترین وزنهی انقلاب و عمود حقیقی خیمهی نظام به حساب میآمدند - انقلاب نابود میشود و وحدت ملت مخدوش میگردد و جمهوری اسلامی دچار ضعف ویا انحلال خواهد شد!
حقیقتاً اگر كسی با ابزارهای مادّی و با چشم ظاهری تحلیل میكرد، همین نتیجهی قهری و طبیعی را به دست میآورد. در این تحلیل، فقدان امام(ره) عامل تمام شدن همه چیز به حساب میآمد. ملت ما در این امتحان بزرگ، عكس این مطلب را ثابت كرد و از آن حادثهیی كه عامل ویرانی به حساب میآمد، در جهت ثبات و وحدت و پیشرفت استفاده كرد. بنابراین، با هوشیاری و ایمان مخلصانهی ملت، فقدان امام(ره) به عامل قوّت در نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. امروز رشد وبینش مردم ما، حتّی از مسلمانان صدر اسلام و زمان پیامبر اكرم(ص) نیز بیشتر است؛ زیرا آنها نتوانستند بعد از رحلت آن بزرگوار، وحدت و تحرك و ایمان خود را حفظ كنند؛ اما ملت ما توانست این كار را بكند.
امروز تحلیلگران سیاسی در سرتاسر عالم، اعتراف میكنند كه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، از لحاظ قدرت و قوّت و ثبات، نسبت به سالهای پیش، اگر جلوتر و قویتر نباشد، عقبتر و ضعیفتر نیست. علت این اعتراف، رشد و آگاهی و اراده و تصمیم آگاهانهی ملت ایران در اثبات قوام جمهوری اسلامی است. با این حركت و حضور مردم در مراسم عزاداری و اظهار وفاداری به امام عزیز و نظام جمهوری اسلامی، و با این وحدت و همدلی و هماهنگی و صفا كه در این ایام بین تمام اقشار دیده شد، و با این شجاعتی كه در برخورد با حادثهی فقدان امام راحل از همهی مردم مشاهده گردید، دشمن جرأت نكرد در مقابل قاطعیت و ارادهی ملی و اسلامی ملت ایران، دست از پا خطا كند.
من با مطالعهی اخبار و تحلیلهایی كه این روزها مرتباً محافل خبری و سیاسی - بخصوص محافل غربی - منتشر میكنند، احساس میكنم كه غربیها در ذهن خود، سه نقطهی امید را تصور كردهاند و فكر میكنند از این طریق میتوانند سه حادثهی مطلوب برای خودشان، و سه واقعهی زیانبار برای جمهوری اسلامی به وجود آورند؛ اولین نقطهی امید آنها، ایجاد تنازعها و اختلافهاست. آنها فكر میكردند پس از ارتحال امام(ره)، جنگ قدرت(!) به وجود خواهد آمد؛ حتّی در روزهای اول، خیلی ناشیانه پیشبینی میكردند كه برخوردهای نظامی خواهد شد و حوادث خونین پدید خواهد آمد! در آن لحظات اول، دنیا اینگونه تلقی میكرد و غربیها هم در گذشته بارها این پیشبینی غلط را كرده بودند؛ ولی بعد كه دیدند این پیشبینی، از واقعیت خیلی دور است، گفتند كشمكش بر سر قدرت پیش خواهد آمد و تا مدتها مسألهی رهبری نظام به جایی نخواهد رسید! هنگامی كه این پیشگویی هم به نتیجه نرسید، مرتب تكرار میكردند كه انتخاب مجلس خبرگان، یك كار سطحی و یك پدیدهی زودگذر است و به صورت بالقوه جنگ قدرت در پشت پرده وجود دارد و باید منتظر باشیم تا چند روز آینده، این كشمكش و نزاع خودش را نشان دهد!
روزها گذشت. شخصیتها و افرادی كه موضعگیری و اظهاراتشان تعیین كننده است - مانند نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای هیأت دولت، علمای بزرگ، مراجع، گروههای مردمی و نهادهای انقلابی - همه یكپارچگی و تمركز خودشان را نشان دادند و پیشبینی آنها هم عملی نشد؛ ولی باز تحلیلها و تفسیرها سراغ نقاطی میرود كه به آنها نوید وجود زمینهی اختلافی را بدهد.
من با مطالعهی خبرها و اظهارها و گزارشها و تحلیلهای سیاسی، به این نتیجه میرسم كه اینها نمیخواهند به این زودی از مسألهی ایجاد اختلاف و كشمكش میان مسؤولان جمهوری اسلامی و گروههای مردمی و گرایشهای سیاسی ناامید شوند؛ سعی میكنند به هر قیمتی - حتّی با القائات - این مسأله را برای خودشان تأمین كنند. بنابراین، وحدت كلمهیی كه امروز وجود دارد، برای آنها بسیار سنگین است؛ زیرا ایجاد اختلاف و دودستگی و تنازع و درگیری، برای آنها یك هدف است. بدون تردید در این چند سال، با القائات خبری و تحلیلی كه در روح و مغز افراد بسیاری هم در دنیا اثر میكند، درصدد تأمین اهداف خود بودهاند و خوشبختانه در جمهوری اسلامی این القائات هیچ تأثیری نداشته است.
ما برای ایستادگی روی اصولمان و حركت در خط همان اصول و به سمت آرمانهای اعلامشدهی همیشگی، هیچ چیز كم نداریم. دشمنان خیال نكنند كه چون ملت ایران امام و رهبركبیرشان را از دست دادند، قدرت مقاومتشان را هم از دست دادهاند؛ اصلاً اینطور نیست. مردم، امروز مقاومتر از گذشته هستند. همهی ما احساس میكنیم كه چون عنصر عظیمِ نیرومندِ مقتدرِ عزیزی را از دست دادهایم، باید جای خالی او را با احساسات و فكر و تلاش و همبستگی و كارمان پُر كنیم. ملت ایران نشان داد كه باید تحلیلگرهای سیاسی دستگاههای استكبار، در تحلیلهای خود تجدیدنظر كنند. آنهایی كه نسبت به مسایل ایران و آیندهی آن و دوران بعد از امام(ره) اظهارنظر كردند، باید بافتههای خودشان را برگردانند و حرفهای خود را پس بگیرند.
ما قوی هستیم و به عزت پروردگار عزیزیم؛ منتها شما دانشجویان نقش خودتان را فراموش نكنید. آگاهی سیاسی كسب كنید و نسبت به آنچه كه میگذرد، هوشیار باشید و انگیزه و تپش جوانانهی انقلابیِ متناسب با قشر شما، در خدمت هدفهای نظام قرار گیرد.
من حادثهی جانگداز رحلت امام عظیمالشأن را بسیار بزرگ میدانم. اینكه شما دیدید خبرگزاریهای خارجی و تحلیلگرهای سیاسی، در روز اول فقدان امام پیشبینی كردند كه همه چیز تمام شد، ناشی از یك كار تبلیغاتی محض نبود؛ بلكه آنها براساس معیارهای خود محاسبه كرده بودند و این نتیجه را گرفته بودند.
آنها حقایق موجود در جامعهی ما را نمیبینند و ایمان و شهادتطلبی و ارتباط معنوی بین مردم و مسؤولان و دشمنشناسی و دشمنی ملت ایران نسبت به استكبار را مشاهده نمیكنند. من هم حقیقتاً معتقدم اگر بخواهیم این فقدان را از دریچهی محدود مادّی ارزیابی كنیم و از بركات الهی و معجزاتی كه همیشه به ما كمك رسانده و انقلاب را به پیش برده است، چشم بپوشیم و توكل به خدا و ایمان به او را نادیده بگیریم، باید همانگونه قضاوت كنیم.
جهاد مردمی، انفاق مردمی، انتخاب مردمی. مردم انتخاب میكنند، هم افراد را برای نمایندگی از خود، برای ریاست جمهوری، هم انتخاب میكنند خط مشیها و راهها را. به طوری كه اگر مردم بر اساس تحلیلی كه از مجموع اوضاع دارند، به یك نتیجهی سیاسی و قضاوت سیاسی برسند، مسئولان از آن تصمیم سیاسی مردم تخطی نمیكنند. انتخاب مردمی. اغماض و گذشت مردمی. گرفتاریها را تحمل میكنند، كمبودها را میبینند و تحمل میكنند، زیرا میگویند مسئولان مشغولاند و باید اغماض كرد.