news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبر
نسخه قابل چاپ
1377/07/18

بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از بانوان اندیشمند و سخنان بانوان در این دیدار

* خانم محتشمی (اداره کننده‌ی جلسه) : بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. با کسب اجازه از مقام عظمای ولایت، جلسه را با تلاوت آیاتی از قرآن مجید توسّط خواهرمان خانم «طهماسبی» که حافظ کلِ‌ّ قرآن و رتبه‌ی پنجم کنکور در رشته‌ی دندانپزشکی است، شروع می‌کنیم.
 
شما همه‌ی قرآن را حفظید؟
 
* خانم طهماسبی: فقط دوره کردن نیاز است.
 
خوب؛ دوره کنید. خیلی نعمت بزرگی است. ای‌کاش آن وقتهایی که ما به سنّ شما بودیم، انگیزه‌هایی چنین در جامعه بود که ما هم حفظ می‌کردیم. متأسّفانه آن وقتها این حرفها نبود. خوش به حالتان؛ ان‌شاءالله موفّق باشید... .
 
* خانم فقیه، استاد دانشگاه الزهرا: بسم‌الله النّور، بسم‌الله النّور النّور، بسم‌الله النّورٌ علی نور:
چو نورش در بسیط ارض از عرش برین آمد
خدا را هرچه رحمت بود، نازل بر زمین آمد
ز نورش رحمت از ربّ‌المشارق تافت بر عالم
چو زهرا را ظهور از رحمةٌللعالمین آمد
جمالی در تجلّی آمد از پیراهن امکان
که صد خورشید و ماهش جلوه‌گر از آستین آمد
نزول شطّ نور از کبریای عرش بر طور فرش، نعمت و برکت و رحمت بر کویر تشنه‌دلان موسوی سرازیر ساخت و هر که را دیده بر آن خورشید عالم‌گستر منوّر شد، سعادت دنیا و عقبا نصیب گشت و بساط آن نور کوْنین در تبرّک وجود فرزندان زهرای اطهر، از حسنین (سلام‌الله علیهما) تا خمینی کبیر و خامنه‌ای معظّم، به حکم «انما یریدالله لیذهب عنکم الرّجس اهل‌البیت و یطهّرکم تطهیرا» (۱)، بر مشام جان کائنات معطّر و مطهّر آمد. بار دیگر بر عروس چرخ زیور بسته‌اند و پرده‌ی زربفت بر ایوان اخضر آویخته‌اند:
... چرخ کُحلی(۲) پوش را بند قبا بگشوده‌اند
کوه آهن چنگ را زرّین کمر در بسته‌اند
اطلسِ گلریزِ این سیماب‌گون خرگاه را
نقش پردازان چینی نقش شُشتر بسته‌اند
مهد خاتون قیامت می‌برند از بهر آن
 دیده‌بانان فلک را دیده‌ها بربسته‌اند
 دانه‌ریزان کبوتر خانه‌ی روحانیان
نام اهل‌البیت بر بال کبوتر بسته‌اند
 منظومه‌ی محبّت زهرای اطهر بر خاطر مؤمنان، مسطور و دعای این صحیفه‌ی عظیم بر ناصیه‌ی دردمندان اهل ولایت، مکتوب باد.

 
آفرین. این شعرها مال چه کسی بود؟
 
- از فؤاد کرمانی و خواجوی کرمانی
 
بسیار خوب. متن را هم که لابد جناب‌عالی نوشته‌اید. خیلی خوب. خیلی متن خوبی بود. ان‌شاءالله موفّق باشید.
 
* خانم خالصی مادر سه شهید: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. این‌جانب مادر سه شهید بسیجی، داوود، رسول و علیرضا خالقی‌پور، میلاد با سعادت دخت نبی‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و زوجه‌ی ولی‌الله فاتح خیبر، و امّ الائمه و مادر خود جناب‌عالی را و همچنین تولّد با سعادت رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام راحل عزیزمان را که با تولد خانم فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مقارن شده، به ساحت مقدّس آقا امام زمان و به رهبر عزیزمان و به تمامی امّت شهیدپرور، مخصوصاً بانوان حاضر در جلسه و بانوان کشور اسلامیمان و علی‌الخصوص مادران، همسران و فرزندان شهدا و جانبازان و آزادگان، تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. امیدوارم لطف و عنایت آن بانوی بزرگوار، در هر دو جهان شامل حال همه‌ی ما باشد.
 
خانم! ما باید به شما تبریک عرض کنیم. بچه‌ها چه زمانی شهید شدند؟
 
 - داوود سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید. رسول و علیرضا بعد از امضای قطعنامه، در عملیات مرصاد به دست منافقین به شهادت رسیدند.
 
خداوند ان‌شاءالله آنها را با پیغمبر محشور و شما را حفظ کند. ما خدمت شما نرسیده‌ایم؟
 
- هنوز ما انتظار زیارت قدوم مبارک شما را همچنان به دوش می‌کشیم. هنوز موفّق نشده‌ایم قدمهای پرمحبّتتان را روی چشممان قرار دهیم.
 
تعجّب است چطور خدمت شما نرسیده‌ایم! ما معمولاً این‌طور موارد را در اولویّت قرار می‌دهیم. ان‌شاءالله سفارش می‌کنم که یک‌وقتی نه چندان دور، ان‌شاءالله خدمت شما بیاییم. ان‌شاءالله موفّق باشید.
 
* خانم محتشمی: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. با عرض سلام و تبریک میلاد همتای مولود کعبه و مراد و مادرتان که اوّل آمرِ به معروف در راه ولایت و مهاجر و مجاهد فی‌سبیل‌الله بود و جانباز و شهید و مفقودالاثر شد تا سادةالعباد را سیادت بخشد و ارکان البلاد را رکنی رکین از سلالةالنبیّیّن گردد. امیدواریم از مهمانی کریمانه و عارفانه‌ی اهل بیت در جشن میلاد مادرتان، امّت نیز از دعای خیر حضرت‌عالی برخوردار شوند. با تشکّر از این‌که وقت گرانقدر شریفتان را به این ملاقات که احیاگر سنت نبوی در مسجدالنّبی است، اختصاص دادید تا رسالت و تکلیف خود را در این برهه از زمان بازشناسیم. جمع حاضر - مشتاقان درک حضورتان - جمعی از رهگشایان راه ظهور، از اقشار مختلف مردمی و نهادهای غیردولتی هستند که امروز به جمع صمیمی امام امّت فراخوانده شدند. ما در سفرهای روحانی به سوی کعبه‌ی جانها معتقد بودیم که نه نوبت است و نه حتّی قسمت؛ بلکه دعوتی است الهی. امروز جمع ما این دعوت الهی، یعنی استضائه از محضر ولی‌الله و نایب امام زمان (عجل‌الله‌تعالی فرجه‌الشریف) را با جان و دل حس می‌کنند و حس می‌کنیم. اعضای این جمع، از خانواده‌های معظّم شهدا، جانبازان و ایثارگران، زنانی متعهّد و متخصّصند که با اراده و تلاش، علاوه بر افتخار حضور در عرصه‌های مختلف اجتماع، حُسن تبعّل و مادری و حفظ کیان خانواده را به عهده دارند و همیشه درصدد رشد علمی و معنوی و ارتقاء آگاهی و افزایش بصیرت سیاسی بوده و دائم در جهت خدمت به نظام اسلامی، دفاع از ارزشها و دفاع از نظام ولایت مشغول بوده‌اند. حاضرین، گروههایی از اساتید، دانش‌پژوهان، دانشجویان، محقّقین، پزشکان، شعرا، اصحاب مطبوعات، معلّمین، دانش‌آموزان، مبلّغین داخلی و خارجی، هنرمندان، کارمندان و کارگرانند، که همه در عرصه‌های مختلف، بازوان پرقدرت و پرتلاش برای نظام و کشور در عرصه‌های مختلف هستند.
 اینک با کسب اجازه از حضورتان، دیدگاهها و مسائلی را عرضه می‌کنند و در صورت صلاحدید، حضرت‌عالی بذل عنایت فرموده و با رهنمودهای حکمیانه‌ی خودتان، دیدگاه و عملکرد ما را به نور هدایت مزیّن فرمایید.
 مهری سویزی، سردبیر زن روز: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. خدا را سپاسگزار و شاکریم که نعمت حضور در محضر جناب‌عالی را به همه‌ی ما عطا فرمود. ان‌شاءالله بر مسؤولیت سنگین این جلسه هم واقف باشیم و در راه فعالیتها به همه‌ی مسؤولیتهای حاصل عمل کنیم. مطلبی را در رابطه با فرهنگ و مطبوعات به محضر جناب‌عالی عرض می‌کنم:
 واقع این است که فرهنگ، مجموعه‌ی سیّالی است که مستقیماً مربوط به انسان است. فرهنگ، برآیند عادات و اعتقادتی است که به یک جامعه اختصاص پیدا می‌کند. بی‌تردید بخشی از این عادات و اعتقادات، جوششی است که از نسل گذشته به نسل حاضر رسیده و بخشی از آن کوششی است که ثمره‌ی تلاش نسل حاضر است. در واقع فرهنگ، شناسنامه‌ی دستجمعی یک ملت است. هویّت همگانی است که همگان باید برای پاسداری و حراست از آن بکوشند و دفاع کنند. این معنا را در آیات قرآن هم می‌یابیم؛ آن‌جایی که خداوند رحمان در سوره‌ی نساء می‌فرماید: «ودّ الذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم و امتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة(۳)»؛ ای مردم! دشمنان شما دوست دارند که از دو چیز غفلت بورزید: «اسلحتکم»، نمایی از دفاع، و «امتعتکم»، آن حقیقت و مجموعه‌ی سرمایه‌ها. اگر از دفاع و از سرمایه‌ها غافل شویم، آن‌گاه «فیمیلون علیکم میلة واحدة»، یورش ناگهانی و شبیخون دستجمعی دشمن برای شهر و دیاری که هیچ مرزی را برای پاسداری ندارد، آسان و میسور خواهد بود.
 امروز ما در آغاز دهه‌ی سومِ انقلاب اسلامی هستیم و انتظار داریم که از فرهنگ اسلامیِ نظام اسلامی، با اهرمهای مهمّی چون ابلاغ دعوت، ایجاد عادت و اِعمال قدرت، حفاظت و حراست کنیم. مسلّماً حفاظت و حراست از چنین فرهنگی حفاظت از انقلاب است؛ انقلابی که حضرت امام (رحمةالله‌علیه) فرمودند: «نگذارید به دست نااهلان بیفتد». بی‌تردید امر امام و کلام امام، یک امر دو سویه است. از سویی همه‌ی مسؤولان و همه‌ی برنامه‌سازان جامعه را نشانه می‌رود تا آنها در انتخاب تدبیرها و در انتصاب مدیرها به این معنا توجّه کنند که هیچ جزئی از اجزای انقلاب، به‌دست نااهلان نیفتد. امر حضرت امام از سویی دیگر هم متوجّه مردم و آحاد جامعه است. مردم جامعه‌ی ما با حضور خود در عرصه‌های مختلف سیاسی - اجتماعی، با نظارت دقیق، با حمایت همه جانبه و بلکه در جهات و زمینه‌هایی که لازم است، با دخالتها و هدایتهای بجا، باید همه را متوجّه مسؤولیتهای خود کنند. هیچ تردیدی نداریم که بین مسؤولان و مردم یک حلقه‌ی واسطه‌ی وسیعی به‌نام رسانه به‌طور عام و مطبوعات به‌طور خاص وجود دارد. بی‌تردید مطبوعاتِ ما باید در تأمین آگاهیهای صحیح و بموقع مردم، تلاش کنند. مطبوعاتِ ما باید در تأمین ارزشها، اصالتها و آرمانهای مردم بکوشند. مطبوعات می‌توانند با ایجاد حرکتهای معرفت‌آمیز، هم مردم را متوجّه مسؤولیت خود کنند و هم مسؤولان را متوجّه مسؤولیتهای سنگین خود نمایند؛ چنان‌که اگر عکس این اتّفاق بیفتد، مطبوعات با حرکتهای جنجال‌برانگیز و با ایجاد ابهام و توفان تشتّت و تفرّق می‌توانند هر دو گروه - یعنی هم مردم و هم مسؤولین - را از آن وظایف اصلی خود منحرف کنند.
 آنچه که امروز واقعاً به عنوان رسالت مطبوعات مطرح است - در کنار آن واژه‌ی آزادی، بسیار دستمایه‌ی کلامها و صحبتها شده - این معنا و مطلب است که رسالت مطبوعات مقصدی است که وسیله‌ای برای رفتن به آن مقصد می‌خواهد، که آن وسیله «آزادی» است. آزادی مطبوعات، باید وسیله‌ی تأمین رسالت مطبوعات گردد؛ نه آن‌که رسالت مطبوعات در پای آزادی همه‌جانبه و بی‌بندوبار، قربانی شود! این همان چیزی است که برنامه‌ریزان و کارگردانان غربی و غربزده - حتّی در آن سوی مرزها - امروز با صراحت برای تحقّقش تلاش می‌کنند و در واقع شمشیرها را دیگر از رو بسته‌اند!
 در یکی از جلسات ضدّانقلابیون، با صراحت مطرح کردند که اگر ما تا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ۱۰۰ کیلومتر فاصله داشته باشیم، بی‌شک باید ۹۵ کیلومتر آن را با برنامه‌های فرهنگی طی کنیم!
 چه کسی است که امروز نداند حمّال و عُمّالِ برنامه‌های فرهنگیِ مدّنظر آنها، قلم به‌دستان غافل و معترضی هستند که علاقه‌مندند در داخل زمینه‌سازی کنند تا نشاط و امیدواری مردم، به زمهریر یأس تبدیل شود؛ تا حفظ ارزشها و آرمانها به فراموشی گراید و پیوند وثیق امّت با رهبر، گسسته گردد!
 اما خدا را شاکریم که در ورای همه‌ی این برنامه‌های پلشت و پلید و پنهان و آشکار دشمن، ملت ما، مسؤولان ما و مطبوعات متعهّد ما هشیارانه بر مدار وظایف خود تلاش می‌نمایند و خود را مشغولِ حفظ مویرگ سلایق نمی‌کنند که خدای نکرده از حفظ شاهرگ اصلی انقلاب بازبمانند. اطاله‌ی کلام کردم؛ پوزش می‌خواهم. در محضر جناب‌عالی صحبت کردن - با معنویتی که در این جلسه استشمام می‌شود - افتخار بزرگی است و همه به ما التماس دعا گفتند که نیابتاً از جانبشان، شما را زیارت کنیم. خداوند منّان این مجلس را ذخیره‌ی آخرت همه‌ی ما بگرداند. به‌خاطر وقتی که از جلسه گرفتم باز هم عذرخواهی می‌کنم.

 
خیلی خوب است؛ طیب‌الله انفاسکم. من یک جمله حول و حوش فرمایش ایشان عرض کنم. بیاناتِ خیلی خوب و متینی بود که خیلی هم خوب ادا شد. نکته‌ای در فرمایشات خانم بود که نکته‌ی بسیار درستی است. منتها ایشان توضیح ندادند. من اشاره‌ای به توضیح آن بکنم:
در زمینه‌ی گسترش فرهنگ، یا تغییر فرهنگ، یا تأمین فرهنگ، یکی از کارهای مهم «ایجاد عادت» است که ایشان در ضمن بیاناتشان گفتند: «با ایجاد عادت». این درست است. ایجاد عادت خیلی نقش دارد. مطبوعاتی که درصددند محتوای عمیق فرهنگی را - چنین چیزی فرض کنیم - تغییر دهند، یا آن را دچار جهتگیریهای نادرستی کنند، از جمله کارهایی که می‌توانند انجام دهند، این است که ذائقه‌ی ذهنی مردم را به سمت دیگری از مطالب پیش ببرند. فرض بفرمایید - مخصوص مطبوعات هم نیست - فیلمهای فارسی، یا مطبوعات فارسی سعی کنند که با مطرح کردن چهره و صورت زن در شکلهای جاذبه‌دار برای مردان، فیلم خودشان را مورد رغبت عدّه‌ای قرار دهند. این بتدریج تبدیل به یک عادت می‌شود؛ یعنی به مرور طوری خواهد شد که چنانچه این تصویر - این عکس - در این فیلم نباشد، دیگر مطلوب واقع نخواهد شد! در حالی که اوّل، این‌طور نبود و بتدریج این‌گونه شد!
همین حالت اگر در مطبوعات پیش بیاید - که متأسّفانه دیده می‌شود بعضی از مطبوعات همین‌گونه کارها را شروع کرده‌اند و انجام می‌دهند - این مثالی است برای «ایجاد عادت». به نظر من خیلی مهمّ است که مطبوعاتِ خوب و سالم، روی این نکته توجّه کنند که چرا مطلبی را که در ذهن مردم جا افتاده و مستدلّ و متین و معقول است - یعنی یک شی‌ءِ احساسی محض نیست - با تشکیک مداوم و پی‌درپی، به یک مسأله‌ی مشکوک، یا یک مسأله‌ی مورد بحث و مورد اختلاف تبدیل می‌کنند!؟ در حالی‌که این مسأله می‌تواند با همان شکلی که هست، مطرح شود.
این نقشها در مطبوعات، نقشهای غیرمستقیم و بسیار کارآمد و مؤثّر است. در جهت عکس هم همین‌طور است؛ یعنی وقتی بخواهند جامعه را به یک هدف صحیح، یا به یک محتوای عمیق نزدیک کنند، چنانچه آن محتوا از ذهن مردم دور هم باشد، بتدریج می‌شود این کار را انجام داد. به نظر من توجّه به نقش عادت - عادت دادن مردم، ذهن مردم و ذائقه‌ی ذهنی مردم به مسائل گوناگون - در انتخاب راه و در شناختن شیوه‌هایی که مطبوعات و وسایل فرهنگی آن را دنبال می‌کنند، راهگشاست.
 
* فاطمه رجبی، نویسنده: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. الحمدلله الّذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدینا الله. برای توفیق حضور در این محضر مقدّس و زیارت مقام عظمای ولایت، سپاس بی‌کران به درگاه احدیّت دارم. مطالبی را که امروز در این محضر ارائه می‌دهم «تهاجم فرهنگی» یا به فرموده‌ی حضرت‌عالی «شبیخون فرهنگی» است که دشمنان از زمان ورودشان به ایران دنبال کردند و در مرحله‌ی حاضر به صورت شبیخون ادامه می‌دهند. سه محور اساسی در این تهاجم و یا شبیخون وجود دارد که عبارت است از: ۱- حمله به قوانین و احکام اسلام و ایجاد تردید و تزلزل در اعتقاد مردم. ۲- ترویج همخوانی قوانین اسلام و مبانی اسلام با غرب و تمدّن جدید آن‌که التقاط اومانیسم با اسلام را به نحوی در جامعه پیاده می‌کند و ایمان عملی مردم را خدشه‌دار می‌سازد. ۳- نشر و رواج سکولاریسم که تجمّل‌گرایی، بارزه‌ی بزرگ آن در قشر زنان است و حمله به اخلاقیّات مردم را شروع می‌کند و ادامه می‌دهد.
 در هر سه مورد، زنان به گونه‌ای خاص، مورد نظر و هدف دشمنان قرار دارند؛ چرا که زنان، پایه و مایه‌ی حفظ و حراست کیان و استقلال کشورند. به فرموده‌ی امام، در دوران سیاه پهلویهای خائن، اوجگیری این مراحلِ تهاجمی، باعث کشاندن کشور و استقلال به مرز نابودی بوده است.
 به‌طور کلّی اخلاق، فکر، اعتقاد و عمل مردان و زنان، مورد هجمه‌ی دشمن یا شبیخون دشمنان است که در دوره‌ی جدید، خطر آن در پوشش اسلامی قابل لحاظ است. به معنای دیگر همه‌ی این مراحل برای زنان، مسأله‌ی «فمینیسم» را مطرح می‌کند که یک مسأله‌ی ضدّ خدایی و برخاسته از اندیشه‌ی بشرگرایانه‌ی غرب است؛ ولی در مرحله‌ی حاضر و مقطع کنونی، متأسّفانه دشمنان، این زن‌گرایی یا زن‌سالاری را در پوشش اسلامی مطرح می‌کنند که به گمان ما انحراف، بیشتر از همین مرحله بر می‌خیزد. من فکر می‌کنم اگر جامعه را به سوی فضیلت‌سالای و فضلیت‌خواهی سوق دهیم - و خود ما زنان باید این کار را برعهده گیریم - مسأله‌ی فمینیسم و مسائلی بالاتر، یا پایین‌تر از آن، در جامعه‌ی ما کارآیی نخواهد داشت. این مسأله، چند راه حل را به نظر من رسانده است. یکی تبیین سیره‌ی اهل بیت علیهم‌السّلام به صورت عملی برای مردم و نشان دادن صحنه‌های حضور آنها که صحنه‌های پرشور و جذّاب و عملی است؛ که در دوران ده ساله‌ی اوّل - که هشت سال آن هم در دوران دفاع مقدّس بود - دنیا متوجّه این مسأله شد. الان هم دنیا باز حضور زنان ما را در صحنه‌های مختلف نگاه می‌کند.
 دوم، تعریف خانه به معنای کامل است - نه خانه‌داری - تعریف خانه به معنای رکن رکین جامعه، که مادران و همسران در آن تبیین می‌شوند و مردم، ارزشهای اصیل و شخصیت زن را در خانه دنبال خواهند کرد.
 سوم، نشر و ترویج کار فرهنگی برای زنان است که این کار با خود خانمهاست و من درخواست می‌کنم که حتّی برای ایجاد مؤسّساتی اقدام کنند که انتشار آثار خانمها را به‌طور خصوصی به عهده داشته باشد. نه این‌که ما بخواهیم دو قشر زن و مرد در جامعه به‌وجود آوریم؛ بلکه برای این‌که پشتوانه‌ای باشد. چون خود من جزو قشری هستم که می‌نویسم و جایی برای چاپ و انتشار، کمتر می‌یابم. برای همین است که فکر می‌کنم هم تشویقی برای کار فرهنگی خانمها باشد، هم پشتوانه‌ای که آنها را وادار به نوشتن و تفکّر و تحقیق و پژوهش بیشتر کند؛ به جای این‌که ما زنان جامعه را به حضور بی‌رویّه در سازمانها و مؤسّسات سوق دهد. ان‌شاءالله در این محضر مقدّس - که من فکر می‌کنم هدیه‌ای الهی و بی‌نظیر از طرف حضرت زهرای مرضیّه به خود من بود که توفیق حضور پیدا کنم - ما تعهّد خودمان را بار دیگر پیدا کنیم که در همه‌ی مراحل با خردمندی، ولایت را پذیرفته‌ایم و به اجرای اوامر مقام معظّم رهبری کمر می‌بندیم.

 
ان‌شاءالله موفّق باشید. بسیار بیانات خوبی کردید.
 
* سمیّه اوری، از کشور چین (دانشجوی دانشگاه تهران - ادبیات فارسی) : امروز روزی قشنگ و فراموش نشدنی است. من «سمیّه اوری» هستم و از کشور چین آمده‌ام. پارسال زبان فارسی را در ایران در مؤسّسه‌ی دهخدا یاد گرفتم.
 رهبرم! شما در راه اسلام هستید. نور اسلام همه جای جهان را روشن کرده و شما در راه گسترش اسلام، بسیار موفّق بوده‌اید. من دختر غیرمسلمان از کشور چین، به‌دنبال اسلام به ایران آمدم. می‌خواهم با تقدیم احساسات خویش که در این مقاله است، خستگی رهبرم را از تن شریفشان بیرون کنم.
 شما چون پدری مهربان و دلسوز، امکانات زیادی از قبیل کلاسهای تفسیر قرآن و تاریخ اسلام برای ما فراهم کرده‌اید. امکانات شما شاید در کشورهای دیگر به راحتی در اختیار دانشجویان خارجی نباشد. نمی‌دانم این مهر و محبّت شما را چگونه سپاس گویم و مهر و محبّت مردمی را که با وجود این‌که فقیرند و نان جو می‌خورند، اما برای ما - میهمانشان - جوجه‌کباب آماده می‌کنند. من در طول یک سال و نیم، زبان فارسی را یاد گرفتم. من با اسلام آشنا شدم. امروز برای من روز قشنگی است. من به عنوان یک تازه مسلمان، با دوستان عزیزم برای دیدار رهبرم در این جلسه شرکت کردم. چند ماه طول کشید تا من این مقاله را برای رهبرم نوشتم. امروز از خدا سپاسگزارم که می‌توانم با دست خودم مقاله‌ام را به رهبرم تقدیم کنم.

 
ان‌شاءالله موفق باشید. ماشاءالله، خوب پیشرفت کرده‌اید. زبان را خوب یاد گرفته‌اید؛ همه چیز را می‌توانید بگویید و بیان کنید. خیلی خوب است. این نوشته، مقاله‌ی شما است؟ این‌که خطّ شما نیست؟
 
 - خطِّ شخص دیگری است.
 
بله، بسیار خوب، خطّ خیلی خوبی است. ان‌شاءالله موفّق باشید. هرچه بیشتر این‌جا بمانید و با معارف اسلام در کشور ما آشنا شوید. هرچه بیشتر با مردم ما آشنا شوید و ان‌شاءالله زبان فارسی را هم هرچه بیشتر یاد بگیرید، تا به یک دریای عظیم و اقیانوس عظیمی از معارف که به زبان فارسی نوشته شده، متّصل شوید و از آنها ان‌شاءالله استفاده کنید. زنده باشید.
 
* بهاره‌ی رنجبران، فرزند شهید - دانشجو: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که هر وقت راجع به جایگاه و حقوق زنان و به‌طور کلّی مسائل مربوط به زنان صحبت می‌کنیم، هیچ‌وقت نیّت ما تقابل مرد و زن نیست؛ یعنی ما به این نیّت از زنان و مسائل مربوط به آنها صحبت نمی‌کنیم که مرد و زن را بنا به فرمایش خودتان در مقابل هم قرار دهیم - زنان را در یک طرف و احیاناً مردان را در طرف دیگر - نیّت ما از بیان این مطالب، فقط این است که هر کدام از مرد و زن، در جایگاه شرعی و واقعیِ خودشان - آن‌گونه که اسلام دستور داده و احکام نورانی اسلام تصریح کرده است - قرار گیرند.
 در واقع ما می‌دانیم که تقابل بین مرد و زن، میراث شومی است که از فرهنگ غرب به‌جا مانده و این را دختران جوان ما به‌خوبی احساس کرده‌اند. تجربه‌های تلخی که امروز ما شاهد هستیم در غرب اتّفاق می‌افتد، حاصل نوع نگاهی است که غرب به زن دارد و تقابلی است که خواسته است بین زن و مرد به‌وجود آورد. به‌خاطر دیدنِ این تجربه‌ها از این مسأله بیزاریم. غرب به دلیل نوع نگاهی که به زن دارد، سعی می‌کند به نیازهایی دامن بزند که نیازهای واقعی انسان به حساب نمی‌آیند. مثلاً از معنویت که نیاز واقعی و اساسی انسان است، غفلت می‌کند، در حالی که به نیازهای مادّی می‌پردازد و آنها را نیازهای اصلی جلوه می‌دهد که به‌هیچ وجه این‌طور نیست. سالها غرب با معنویت و مظاهر آن جنگیده است. یکی از مظاهر معنویت که غرب هیچ‌وقت با آن سر سازگاری نداشته و ندارد، حجاب است.
 امروز در دنیای متمدّنی که خود را مدّعی دفاع از حقوق بشر می‌خواند، ما می‌بینیم که مُدام دختران دانشجوی مسلمان با مشکل مواجهند و از درس خواندن محروم می‌شوند. همچنین خانمهای مسلمانی که مشغول به کار هستند، به دلیل رعایت حجاب از کارشان محروم می‌شوند. آنها این‌طور شدید با مقوله‌ی حجاب مقابله می‌کنند و همیشه هم مطرح می‌سازند که حجاب، تکلّف‌آور و سخت است و نمی‌شود در عرصه‌های مختلف اجتماعی با حجاب، ظاهر شد! در حالی‌که ما به‌هرحال دختران دانشجویی هستیم که در محیطهای مختلف - چه محیط درس و چه محیط کار - مشغولیم و می‌بینیم که این مسأله برای ما مشکل ساز نبوده است. اصلاً ما حجاب را لباس «مشارکت اجتماعی» زنان می‌دانیم و اگر نباشد، واقعاً در عرصه‌ی اجتماع، مشکل داریم و واقعاً هیچ‌وقت احساس نکرده‌ایم که این برای ما سختی و مشکلی به وجود آورده است. ما با داشتن حجاب، احساس راحتی خیلی بیشتری می‌کنیم.
 فخری الّلهیاری، فرزند شهید - دانشجو: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم - من در ادامه‌ی صحبتهای خواهرمان که در مورد مظاهر معنویت بود، می‌خواستم در موضوع اخلاص صحبتی بکنم. شما در توصیه‌های قبلی خودتان به جوانان در زمینه‌ی خودسازی تأکید بسیاری به اخلاص داشتید. حال اگر اجازه بفرمایید، سؤالی از حضورتان دارم که آن را مطرح می‌کنم: لطفاً آن راهکارهایی را که منجر به تقویت اخلاص می‌شود، بیان کنید و بفرمایید چطور می‌شود اخلاص در هر فردی تقویت شود و بماند.

 
یک جمله درباره‌ی فرمایشات ایشان عرض کنم که کاملاً حرفهای متین و خوبی بود. چقدر خوب است که این نقطه‌نظرها از طرف شما دختران تحصیلکرده و روشنفکر و آگاه، در سطوح مناسبی منتشر شود، تا کسانی را که احتیاج دارند با آنها در این زمینه صحبت شود، پوشش دهد و از آن استفاده کنند. هرچه در این زمینه‌ها حرف زده شود - از حنجره‌های مختلف و با زبانهای مختلف - بهتر است. نباید کسی فکر کند این حرفی است که مثلاً فلان‌کس گفته، یا دیگری گفته، یا در سخنرانیها بیان کرده‌اند. هر نفس، تأثیر خودش را دارد.
بله؛ این نکته‌ی کاملاً درستی است. دیدگاه غربیها نسبت به روابط زن و مرد - چون بحثی که الان شما مطرح کردید، عمدتاً ناظر به روابط و علاقات و نوع معاشرت زن و مرد است - با آن دید اسلامی که از جهان‌بینی اسلام سرچشمه می‌گیرد، متفاوت است. جهان‌بینی آنها از مسائل انسان سرچشمه می‌گیرد. البته چیزی روبنایی است، لیکن به چیزهای اصلی منتهی می‌شود. دید اسلامی در زمینه‌ی مسائل حجاب، بسیار دید خوب و روشنی است. چه تعبیر خوبی شما دارید! می‌گویید: «ما با این حجاب، احساس آسایش می‌کنیم و این لباسِ مشارکت ماست»! بله؛ کاملاً تعبیر درست و خوبی است. این، دیدگاهِ کاملاً صحیحی است. این را هرچه بیشتر بیان کنید و بگویید، بهتر است.
و اما در مورد اخلاص که شما می‌فرمایید. می‌دانید که اخلاص، نوعی گذشت است. هرچه انسان بتواند از انگیزه‌های شخصی عبور کند و به انگیزه‌های والا برسد، به اخلاص نزدیکتر است. اخلاص، یعنی خالص کردن و ناب کردن نیّت. به دنبال ناب کردن نیّت هم خالص کردن و ناب شدن عمل می‌آید. نقطه‌ی مقابلِ اخلاص چیست؟ این است که انسان برای انگیزه‌های شخصی - خودگرایی - یا انگیزه‌های مادّی، یا انگیزه‌های معنویِ بی‌ارزش کار کند.
بعضی از انگیزه‌ها، صرفاً مادّی - به معنای مصطلح - و ملموس نیستند؛ اما کم‌ارزشند. مثلاً پیداکردن وجاهت در چشم مردم، مادّی به معنای خاص نیست؛ لیکن یک چیز کم‌ارزشی است که بعضی به‌خاطر این انگیزه‌ها کاری را انجام می‌دهند که با انگیزه‌ی الهی، با راه درست و صراط مستقیم، منطبق نیست. این طبعاً نقطه‌ی مقابل اخلاص است. بنابراین هرچه که انسان انگیزه‌های خودش را از حالت خودپرستی و خودخواهی دورتر و والاتر کند، این می‌شود «اخلاص». چگونه می‌شود به این رسید؟ خوب؛ یک مقدار با گذشت. مثل همه‌ی کارهای دیگری که مجاهدت انسان در آن شرط است و مجاهدت لازم دارد، این هم از همان قبیل است. باید انسان یک مقدار گذشت کند. گاهی شما می‌بینید در یک فضا انسان احساس می‌کند که اگر من این کلمه را بگویم، ممکن است برای من وجهه ایجاد کند، در حالی که معتقد به آن کلمه نیست. خوب؛ آدمی که اهل اخلاص نباشد، آن کلمه را خواهد گفت. آدمی که اهل اخلاص است، یعنی می‌خواهد کارهایش خالص برای اهداف والا - یعنی در نهایت برای ذات مقدّس پروردگار - باشد، این را نخواهد گفت. یعنی در واقع، یک نوع گذشت. صرف نظر از یک چیزهای کم‌اهیمت، این کار مثل همه‌ی چیزهای دیگر، تمرین می‌خواهد. برای شما خیلی آسان است؛ چون جوانید، نورانی هستید و به فطرت الهی قریب‌العهدید. برای هر جوانی کارهای دشوار، آسانتر از افرادی است که پا به سن گذاشته‌اند و به مرحله‌ی پیری رسیده‌اند. می‌توانید این کارها را بکنید. ان‌شاءالله موفّق باشید.
 
* دانشجوی دیگر: در ادامه‌ی صحبتهای دوستم که اشاره کردند «واقعاً سعی ما بر این بوده که معنویت را به همراه تواناییهای علمی یا عملی مختلف کسب کنیم»، من فکر می‌کنم شاید یکی از بهترین راههای به‌دست آوردن این معنویت، کسب فیض از قرآن و تفکّر و تدبّر در آن است که بسیار هم سفارش شده است؛ منتها سؤالی که من از محضرتان دارم، این است که این تفکّر و تدبّری که تأکید زیادی هم روی آن شده، چگونه باید باشد که منجر به «تفسیر به رأی» نشود؟
 
اصلاً تدبّر برای تفسیر کردن نیست؛ برای فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانه‌ای را دو گونه می‌تواند تلقّی کند: یکی سرسری و با سهل‌انگاری؛ یکی با دقّت و کنجکاوانه. این اصلاً به مرحله‌ی تفسیر کردن و تعبیر کردن نمی‌رسد. تدبّری که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسری نگریستن در قرآن است؛ یعنی شما هر آیه‌ی قرآنی را که می‌خوانید، با تأمّل و ژرف‌نگری باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبّر است و بدون این‌که نیازی به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند - که همان تفسیر به رأی است - خواهید دید که بابهایی را از معرفت، به حسب محتوای آیه - هرچه که محتوای آیه است - باز می‌کند.
اشکال عمده در کار قرآن خوانیهای بی‌تأمّل، این است که اصلاً روی جملات درنگ نمی‌کنند. خوب؛ شما وقتی سخن حکیمی، یا سخنِ حکمت‌آمیزی را می‌شنوید، باید به آن دل بدهید؛ بدون دل دادن که اصلاً انسان مُراد را نمی‌فهمد. هر کتاب عادّی - بخصوص اگر کتاب پُرمغزی باشد، بخصوص اگر حکیم فرزانه‌ی بزرگی آن را نوشته باشد - همین حالت را دارد. اگر سرسری بخوانید و رد شوید، از آن چیزی نمی‌فهمید. قرآن می‌گوید: «مرا سرسری نخوانید» قرآن از عالی‌ترین مقام است؛ از قلّه‌ی معرفت عالم وجود است. این است که انسان باید تأمّل کند و چون عمق این آیات و این مفاهیم، خیلی زیاد است، هرکسی تأمّل کند، از آن استفاده خواهد کرد - حتّی خود پیغمبر - خودِ پیغمبر هم اگر تأمّل کنند - که البته پیامبر و ائمّه (علیهم‌السّلام) همیشه قرآن را با تأمّل و تدبیر می‌خواندند - از قرآن استفاده می‌کنند.
البته ما هم استفاده می‌کنیم. مثل سطوح مختلف دریاست که هرکس در هر سطحی برود، بهره‌ای از آن خواهد بُرد - حالا این تشبیه نارسایی است، لیکن برای تقریب به ذهن است - البته هرچیزی را که انسان نفهمید، هر معنایی را که درست، سر در نیاورد و ترکیب یا عبارتِ مشکلی بود، به تفسیر مراجعه می‌کند. منظورم این است که تدبّر، اصلاً به عالم «تفسیر به رأی» نزدیک نمی‌شود.
 
- همان دانشجو: من دو مرتبه می‌خواهم مطالبی را خدمتتان عرض کنم. ما دختران جوانی که به‌هرحال در سطح دانشگاهها مشغول به تحصیل هستیم، یکی از وظایفی که همیشه بردوش خودمان احساس می‌کنیم، این است که در سطح جامعه هم باید فعّالیتهایی داشته باشیم - یعنی در واقع یک سری مسؤولیتهای اجتماعی - و البته آنچه که مهمترین چیز در این مسأله است، حفظ حدود، حفظ تقوا و حفظ احکام نورانی اسلام است که باید در این مسیر به آن توجّه داشته باشیم. ما در این مسیر توقّع داریم که از جهات مختلف یاری شویم - به‌هرحال، هم محیطها، هم خانواده‌ها، هم عواملی که می‌توانند دختران جوان را در فعّالیتهای اجتماعی یاری کنند - ما توقّع داریم که با تشویق خانواده‌ها مواجه شویم. راه را برای ما با راهنماییهایشان بگشایند و ما را در این مسیر کمک کنند. من خواهشم این است که اگر در این مورد رهنمود خاصّی هست، ما سراپاگوش هستیم.
 بعد مطلب دیگری می‌خواهم بپرسم - که البته ربطی به این بحث ندارد - سؤالی است که وقتی آدم به کسی علاقه‌مند می‌شود، دوست دارد که از جوانب مختلف زندگی او خبردار باشد. ما به دلیل این‌که با جوانان سروکارمان بیشتر است، مسأله‌ی ازدواج برایمان مسأله‌ی خیلی مهمّی است. چیزی که ما همیشه با آن مواجه بوده‌ایم، این مسأله بوده که معیارهایی که برای ازدواج وجود دارد چیست؟ البته هرکسی معیارهایی برای خودش دارد؛ منتها ما امروز که بحمدالله خدمت شما رسیدیم و این توفیق را داریم که از بیاناتتان مستقیماً استفاده کنیم، می‌خواهم این را مستقلاًّ بپرسم که اصلاً شما چه معیارهایی را برای ازدواج جوانان پیشنهاد می‌فرمایید و اگر صلاح می‌دانید، مقداری درباره‌ی مسائل شخصی - مثلاً فرزندانتان که ازدواج کردند، یا ان‌شاءالله ازدواج خواهند کرد - بفرمایید که چه معیارهایی را در چنین مسائلی در نظر می‌گیرید که ما ان‌شاءالله استفاده کنیم.

 
بله؛ معیارهایی که در ذهن من هست، خیلی خارج از آنچه که در ذهن عرفِ متشرّعه‌ی ماست، نیست. من اصرار دارم بر نفی بعضی از معیارها؛ یعنی چیزی که من بیشتر روی آن تأکید می‌کنم، ارائه‌ی یک چارچوب معیاری نیست. چون می‌دانید اسلام، میدان را باز گذاشته، ضمن این‌که ارزشهایی را در درجه‌ی اوّل قرار داده است؛ اما مردم را در آن چارچوب، صددرصد محدود نکرده است - که حالا ممکن است مثالی عرض بکنم - بنابراین من در تعیین معیارها خیلی اصراری ندارم، بلکه در نفی بعضی از معیارها اصرار دارم.
یکی از معیارهایی که من به‌شدّت مایل به نفی آن هستم، مسأله‌ی ثروت است. وقتی جوانی می‌خواهد ازدواج کند - چه پسر و چه دختر - اصلاً نباید ثروت همسر و نامزد ازدواجش را مورد توجّه قرار دهد. به‌نظر من این یک جاذبه‌ی گمراه کننده است نه یک جاذبه‌ی حقیقی. پس این نباید مورد نظر باشد؛ کمااین‌که در مورد خود ما هم همین‌طور بوده است. در موارد معدودی که بوده - دو تن از فرزندان من ازدواج کرده‌اند - به‌کلّی این معنا مورد نظر نبوده است.
جنبه‌ی دیگری که اصلاً نباید مورد نظر باشد، عبارت است از «تشخّص اجتماعی». این هم اصلاً نباید مورد نظر باشد. من شنیده‌ام - به گوشم خورده - بعضی افراد که می‌گردند تا پسری را برای دخترشان، یا دختری را برای پسرشان انتخاب کنند - خوشبختانه در خودِ دخترها و پسرها کمتر هست؛ مربوط به پدرها و مادرهاست - می‌گردند تا عروسی، یا دامادی را انتخاب کنند که حتماً وابسته به بیت و شخصیت شهیر، یا سِمت معروفی باشد. این هم به‌نظر من معیار غلطی است و نبایستی مورد نظر باشد. بعضی از جاذبه‌هایی هم که به شکل صوری جوانان را جذب می‌کند، به‌نظر من برای ازدواج نباید به شکل معیار به آنها نگاه کرد. مثلاً پسرها یا دخترها بگردند، هرجا چشمشان را گرفت، آن را معیاری قرار دهند! هر موردی که چشمشان را گرفت و جذب کرد، آن را کافی بدانند! این هم به‌شدّت مورد برحذر داشتن و پرهیز دادن ماست؛ که ما می‌خواهیم دخترها و پسرها در این دامها گرفتار نشوند.
از اینها که بگذریم، ممکن است دختری یا پسری مایل باشد که حتماً همسرش تحصیلات عالی کرده باشد؛ یکی دیگر نه، به این اهمیت نمی‌دهد. من این مثال را می‌زنم، برای این‌که معلوم شود معیارهای مثبت و قابل قبول، محدود نیست. التفات می‌کنید؟ یا فرض کنید کسی اهل منطقه‌ای از کشور است، دوست می‌دارد که همسرش حتماً وابسته به آن منطقه باشد؛ یعنی راه باز است. بعضیها حتماً دلشان می‌خواهد که همسرشان جزو کسانی باشد که در راه خدا حرکتی کرده باشد، تلاشی کرده باشد، جانباز، خانواده‌ی شهید و از این قبیل باشد. بعضی این را جزو معیارهای خودشان نمی‌دانند. من می‌خواهم از این جهت، معیار مثبتی گفته نشود، تا این‌که به معنای محدود کردن باشد. فقط می‌خواهم آن مرزهای منفی را ملاحظه کنم. ما البته در مورد فرزندان خودمان، بیشتر به این چیزها نظر داشتیم.
البته من لازم می‌دانم که سلیقه و خواستِ دختر و پسر رعایت شود. من حقیقتاً این را شرط می‌دانم. اگر چه رضای دختر و رضای پسر، شرط صحّتِ عقد است؛ اما آن رضای در عالم مباحث حقوقی، غیر از آن چیزی است که من در شرط تحقّق ازدواجِ دو نفر، دنبالش هستم. من دلم می‌خواهد شرایط به‌نحوی باشد که حتماً محبّتی به‌وجود بیاید؛ یعنی اصلاً بدون محبّت انجام نشود. نه این‌که بگویم بایستی قبل از ازدواج، محبّت باشد؛ نه، این را نمی‌گویم. اما در مجموع، پسندی وجود داشته باشد - هم دختر، آن پسر را بپسندد و هم پسر، آن دختر را - که این پسند، زمینه‌ی ایجاد محبّت ماندگاری باشد.
البته محبّت، قابل زوال است؛ اما قابل عمق دادن هم هست. این، دست خودِ آدم است. از جمله کارهایی که خداوند متعال با وجود پیچیده‌ی بشر انجام داده، این است که تا حدود زیادی اختیار محبّت را به او داده است. حال بگذریم از بعضی از محبّتهای تند که گفته می‌شود اختیاری نیست و شعرا هم درباره‌اش حرفهای زیادی زده‌اند - آنها به اصطلاح، استثناهای وجود بشر است - اما قاعده این است که دو نفری که مایه‌ای از محبّت، بینشان باشد، راحت می‌توانند این محبّت را آبیاری و بالنده کنند و آن را زیاد نمایند. به‌هرحال این هم چیزی است که لازم است.
 
* عاطفه میوه‌چی، دانشجوی رشته‌ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. در زمینه‌ی فعّالیتهای اجتماعی که خواهرمان صحبت کردند؛ فعّالیتهای سیاسی هم یکی از شاخه‌های فعّالیتهای اجتماعی خانمهاست و نظر خود شما هم این است که دانشجو باید سیاسی باشد؛ اما ما گاهی می‌بینیم که لازمه‌ی وارد شدن در کارهای سیاسی این است که وارد سیاسی‌کاری هم بشویم. یعنی گاهی اوقات این دو مسأله، خیلی با هم خَلط شده‌اند که تشخیص این‌که باید اقدام کرد، یا نکرد، خیلی مشکل است. این سؤال را از این جهت می‌کنم که شما ملاک و معیاری را برای تشخیص این‌که ما از آفات سیاسی‌کاری برحذر باشیم، بفرمایید، تادرعین‌حال بتوانیم دانشجوی سیاسی هم باشیم.
 
خیلی خوب. البته من دوست می‌داشتم که در این جلسه، بیشتر شما خانمها صحبت کنید و من مستمع باشم. دلم می‌خواهد که این حرفهای خوب، از زبان شما خانمهای زبده و برگزیده خارج شود و من کمتر صحبت کنم. درعین‌حال این جمله را عرض می‌کنم. ببینید؛ من که گفتم دانشجویان سیاسی باشند، معنایش این است که یک نفر وقتی در جامعه‌ای زندگی می‌کند، مسائلی در این جامعه وجود دارد که به سرنوشت جامعه مربوط است؛ این دخترها، این پسرها، این دانشجویان خودشان را از آنها برکنار ندانند.
فرض بفرمایید مسأله‌ی انتخاب رئیس جمهور مطرح است. نمی‌شود که ما بگوییم حادثه‌ی به این مهمّی در کشوری انجام بگیرد و جوانان بگویند «مردم انتخاب می‌کنند، به ما چه»! و هیچ نظری نداشته باشند. یا فرض بفرمایید مسائل جاری ایران با قدرتهای استکباری مطرح می‌شود - مثلاً مسأله‌ی ایران و آمریکا - جوانان نسبت به این قضیه، بی‌تفاوت شوند! حالا استکباری وجود دارد؟ علیه انقلاب تلاشی دارد؟ ندارد؟ این تلاش از چه راههایی است؟ قصدشان چیست؟ اصلاً نسبت به این قضیه، هیچ اهتمامی نداشته باشند! من این را برای جامعه‌ی خودمان - بخصوص برای دانشگاه - خطر می‌دانم که به این چیزها نیندیشند. منظور من از کار سیاسی، این است.
البته وقتی کسی بخواهد در این زمینه‌ها به فکر صحیح برسد و قدرت تحلیل پیدا کند، باید مقداری بخواند، مقداری بحث کند، مقداری تبادل نظر کند و احیاناً در موردی اعلام وجود کند. من بارها به دانشجویان گوناگونی گفته‌ام که مثلاً در قضایای مربوط به فلسطین، قضایای مربوط به بوسنی و قضایایی که در اروپا این چند ساله اتّفاق افتاده - بعضی از قضایای جاریِ جهانی - چه عیبی دارد که مجموعه‌های دانشجویی ما موضعگیری کنند؟ یعنی از اعماق این ملت، ناگهان قشر عظیمی موضع خودشان را درباره‌ی مثلاً برخوردی که در فلسطین اشغالی با جوانان شد، یا برخوردی که با مسأله‌ی حجاب در اروپا شد، یا برخوردی که در اروپا با بوسنی شد - برخوردی که در دنیا با قضایای گوناگون می‌شود - اعلام کنند که طبعاً مستلزم نشست و برخاستها و تشکّلهاست.
سیاسی‌کاری که چیزِ بدی است، معنایش این است آن کسی که درباره‌ی مسائل سیاسی فکر می‌کند، هدفش دنبال کردن و کشف و بیان حقیقت نباشد؛ اهداف دیگری را دنبال کند! این را سیاسی‌کاری می‌گویند. مثل بعضی از کارهایی که ما می‌بینیم چه در محیط دانشجویی و چه در غیر محیط دانشجویی انجام می‌گیرد. گاهی هدف، فقط این است که یک نفر این حرف را بزند و از قول او پخش شود، یا یک نفر مطرح گردد، یا یک نفر مورد تهاجم قرار گیرد، یا گاهی طرف - حریف - از میدان بیرون رود. هدف که اینها شد، انسان را به سمت کارِ ناسالم سیاسی می‌کشاند که ما تعبیر به سیاسی‌کاری می‌کنیم. همچنان که انسان در همه‌ی مقوله‌های زندگی می‌تواند بین کار سالم و ناسالم، با تأمّل و ملاحظه، مرز روشنی را پیدا کند - لااقل در کارهای شخص خودش می‌تواند آن را پیدا کند - در این قضیه هم می‌شود مرزی پیدا کرد.
 
* حکیمه دبیران - استاد دانشگاه تربیت معلم: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. الحمدلله علی ما انعم و له الشّکر علی ما الهم. با عرض تبریک به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) و تقارن ولادت فرزند بزرگوار و مجاهدش حضرت امام (رحمةالله علیه) با چنین روز مقدّسی، نکاتی را درباره‌ی آموزش عرض می‌کنم. یکی از برکات انقلاب اسلامی، تعیین «روز زن» در چنین روز مقدّسی است. اختصاص دادن روز ولادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) به روز زن، یعنی جامعه‌ی اسلامی ایران و تمامی مسلمانان جهان که این امر مقدّس را پذیرفته‌اند به همه‌ی جهانیان اعلام می‌کنند که اسوه‌ی ما حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. برای شناخت اسوه، مطمئناً علم و آگاهی لازم است که همه‌ی ابعاد وجودی آن اسوه را بشناسیم. چون می‌خواهم چند بیت شعر هم با توجه به بُعد معنوی و علمی آن حضرت تقدیم کنم، صحبت درباره‌ی دانشگاه را به صورت خیلی خلاصه عرض می‌کنم که مصدّع وقت حضرتعالی نشده باشیم و بیشتر از بیانات شما استفاده کنیم.
 خوشبختانه همان‌طور که توصیه فرمودید، خانواده‌ها توجّه به تحصیل دختر را مدّ نظر قرار داده‌اند. آماری که امسال ارائه کردند، نشانگر این مسأله است که رشد کمّی در توجّه به تحصیل دختران در خانواده‌ها وجود داشته است. جای شکر دارد از نظام و دستگاهها و مسؤولان محترم که امکاناتی را هم برای تحقّق چنین امری فراهم کرده‌اند. ان‌شاءالله رشد کیفی هم همراه باشد و بُعد معنوی را همه‌ی محصّلان عزیزمان و دانشگاهیان و معلّمان مدّ نظر قرار دهند و حتماً با دو بال علم و تقوا پیش بروند که «انما یخشی الله من عباده العلماء» (۳). منتها همان‌طور که باز در فرمایشات حضرتعالی بوده، محیط امن برای دختران، مسأله‌ی قابل توجّهی است. اهتمام بر این است که محیطهای مناسب و وضعیت متناسب با دستورات شرع فراهم شود؛ ولی تکرار توصیه‌ها ان‌شاءالله بتواند این امر را بیشتر محقّق سازد و ان‌شاءالله جوامع آموزشی در آموزش و پرورش و در آموزش عالی به این نکته بیش از پیش اهمیت دهند و ان‌شاءالله جایگاه خانمها و دختران عزیز متعهّد و متدیّن ما، در مراحل بالای تحصیلات - در دوره‌های تحصیلات تکمیلی و در فوق‌تخصصّها - که معمولاً سهم کمتری را تاکنون داشته‌اند - بیش از پیش رشد و تعالی داشته باشد.
 در زمینه‌ی اصلاح کتب، الحمدلله بعد از توصیه‌های مکرّر حضرتعالی، نهادهایی مشغول این کار هستند که در بخشی از آن هم در زمینه‌ی ادبیات فارسی توفیق خدمت داریم و شاهد این هستیم که برای این‌که کتابها تطابق با مبانی و مبادی اسلام داشته باشد، تلاشها و کوششها می‌شود و با نظر محقّقان، بعضی از مواردی که قابل اصلاح است، الحمدلله در دست اقدام و توصیه به نویسندگان است.
بعضی از این دانشگاههای موجود، اختصاص به خواهران دارد که من خودم توفیق خدمت در آنها را چند سالی داشتم و شاهد خواست و تأکید همه‌ی خانواده‌ها بودم برای این‌که چنین محیطهای مناسبی در تمام کشور گسترده شود. اگر توسعه‌ی دانشگاههای دختران ولو به‌صورت کوچک - به‌صورت دانشکده‌ها با اختصاص دادن به چند رشته - در حد امکاناتی که مسؤولان هر ناحیه و خود مردم دارند، صورت گیرد، ان‌شاءالله می‌تواند در رشد کمّی و کیفی و تحقّق تحصیل خواهران و پیشبرد اهداف جامعه کمک کند. اگر در این زمینه، هم خود مردم که این خواست قلبی‌شان است و هم مسؤولان محترم اقدام کنند، ان‌شاءالله نتیجه‌ی خیری برای تمام جوامع اسلامی خواهد داشت. من امیدوارم که با تأسّی به تمامی ابعاد وجودی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ما بتوانیم به بُعد معنوی و علمی آن حضرت هم بیش از پیش آگاه شویم. چند بیتی را هم به این مناسبت، برای عرض ارادت تقدیم می‌کنم:
 بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. یا فاطمة اشفعی لنا عندالله
 یا علی گو قد برافراز و برآور پرچمی
 خطبه‌ای شیوا بخوان، شورآفرین در عالمی
 بیم بدعت می‌رود در دین، بزن سیف سخن
 با سکوتی حال دلها را دگرگون کن دمی
 با شکوه مصطفایی، سوگ او آور به یاد
 وای اگر بر گونه‌ای ننشسته باشد شبنمی
 ایهاالنّاس اعلمو برگو و انّی فاطمه
 غیرحق هرگز نگویی در سخن بیش و کمی
 یک به یک احکام را تفسیر مستوفی نما
 تا بداند اهل مجلس نیز جز تو اعلمی
 مدّعی را تا شود حجّت تمام این نکته پُرس
 کیست داناتر به قرآن مِن ابی و بن عمی
 با علی گو سربرآور از چَهِ راز و نیاز
 بر نیاید دفع ظلم و فتنه از هر رستمی
 از مدار خود برون افتاده چرخ معدلت
 می‌رسد بر «قدس» و «افغان» هردمی، نو ماتمی
  «بوسنی» و «لبنان» گرفتار گروه اشقیا
 گوییا از هر طرف روییده ابن‌ملجمی
 کیست نشناسد تو را ای تابش شمس و ضُحی
 جز کسی کو را بود قلب سیاه و مظلمی
 داستان آفتاب و شب پره این‌جا نکوست
 دست غیبی می‌زند بر سینه‌ی نامحرمی
 اُنس تو با عالم بالا نه امروزی بود
 نکته‌ی «هم فاطمه» نبود بیان مبهمی
 فاش گو ام‌ابیها از چه رو گفتت پدر
 حلقه‌ی هستی کجا دارد به از تو خاتمی
 بوسه بر دستت بود مُهری ز مِهر مصطفی
 بضعة منّی تو را گفته است و لحمی و دمی
 لیلةالقدر از فروغ روی تو روشن شود
اینت رمز آن‌که نبود جز علی‌ات همدمی
اشتقاق اکبر آیا فاطمه از فاطر است
معنی نامت بجویم در کدامین معجمی؟
چشم امید حکیمه چشم اسرارت بود
آنچه گفتم از مدیحت، قطره‌ای دان از یمی
لمحه‌ای عین عنایت سوی مشتاقان خود
بهر دلهای شکسته دست لطفت مرهمی
برای حُسن ختام بیتی از مرحوم پدرم را عرض می‌کنم که:
ما را به عرض مدحت تو امر کرده‌اند
ور نه کجا رسیم به حدّ ثنای تو

 
طیب‌الله انفاسکم خیلی خوب. ان‌شاءالله موفق باشید. خانم، شما شعر زیاد دارید؟
 
- در مقام حضرت‌عالی که شاعر بزرگواری هستید، اگر اصلاً اظهار شاعر بودن کنیم، خطاست. چند موردی هست ان‌شاءالله خدمت حضرتعالی می‌فرستم. شعری بود در مورد حج خونین، که به این صورت آغاز می‌شد:
مرحبا ای زائران، ای جان‌نثاران مرحبا
گوهر جان بر سر بازار حق دارد بها

 
بسیار خوب. ان‌شاءالله موفّق باشید. خیلی خوب.
 
* زهره سادات لاجوردی: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. زهره سادات لاجوردی هستم؛ دختر سیّدِ مظلوم، «اسدالله لاجوردی». من در این مجمع به‌عنوان یک دانشجو در مورد آموزش عرضی داشتم که سعی می‌کنم خیلی کوتاه بیان کنم. نکته‌ای که ذهن مرا از ابتدایِ راهیابی‌ام به دانشگاه مشغول کرده، این است که در تبلیغات، آن‌قدر که روی جنبه‌ی کمیّت تعداد دانشجو تأکید می‌شود، روی کیفیّت چندان کاری صورت نمی‌گیرد و این به گونه‌ای شده است که بالاخص دختران جوان ما احساس می‌کنند تنها راه رشد، راهیابی به دانشگاه است و وقتی وارد دانشگاه می‌شوند، بعد از گذشت سالها و تحمّل زحماتی، احساس می‌کنند آن‌طور که باید و شاید بار علمی پیدا نکرده‌اند. دوست داشتم که مسؤولین ما به‌گونه‌ای روی کیفیّت تأکید بیشتری داشته باشند، تا دانشجویان ما وقتی از دانشگاه بیرون می‌آیند، از بار علمی بیشتری برخوردار باشند. خیلی متشکّرم.
 
بله؛ درست است. اوّلاً عرض ارادتی بکنیم به شهید عزیزمان آقای لاجوردی، پدر بزرگوار شما. ایشان حقّاً و انصافاً شخص خیلی برگزیده و انسان والا و پاکیزه‌ای بودند. اخلاصی را که قبلاً یکی از خانمها صحبت می‌کردند، مظهرش مرحوم شهید لاجوردی بود.
بله؛ کیفیّت خیلی مهمّ است، شما راست می‌گویید. من هم اعتقادم همین است که دانشجویان ما در دوره‌ی دانشگاه، حقیقتاً باید کار کنند و بدون کار کردن و بدون زحمت کشیدن - هم درس بخوانند، هم مطالعه کنند و هم استاد را سؤال پیچ کنند - مقصود حاصل نمی‌شود. از این همه هزینه‌ای که برای دانشگاه کشور می‌شود، مقصودِ کامل حاصل نمی‌گردد و یک مشت نیمه سواد - چه دختر، چه پسر - به‌وجود می‌آیند. درعین‌حال که این حقیقتی است، اما راه یافتن جوانان - و در زمان ما بخصوص راه یافتن دخترها - به دانشگاه فی‌نفسه چیز خوبی است. علّت این است که بالاخره جای درس خواندن و مطالعه کردن و روشنفکر و آگاه شدن، عمدتاً دانشگاه است. درست است که بیرون دانشگاه هم ممکن است کسی کتاب بخواند و فاضل و آگاه شود؛ لیکن این کم اتّفاق می‌افتد. طبعاً خانمها در محیط دانشگاه - بیشتر خانمها این‌طورند - یک شکفتگی و شکوفایی و جرأتِ پرداختن به مطالب علمی پیدا می‌کنند و ذهنشان باز می‌شود. البته پسرها هم همین‌طورند؛ نمی‌شود گفت مخصوص دخترهاست. لذا رفتن به دانشگاه مطرح بوده، و این کمیّت را مدّتی دنبالش بودند و خوب هم شده است. الان تعداد دانشجو در کشور ما نسبتاً تعداد قابل توجّهی است و این چیز مثبتی است. یعنی حالا این‌طور نباشد که ما اگر مدّتی به کمیّت پرداختیم - به قول شما بدون پرداختن به کیفیّت؛ شاید هم همین‌طور باشد - مدتی هم شعار کیفیّت را مطرح کنیم و به‌کلّ کمیّت فراموش شود. نه؛ من این را خیلی موافق نیستم. دلم می‌خواهد که باز هم این دانشگاهها ظرفیّتهای بیشتری پیدا کنند و تا آن‌جایی که جواب می‌دهد - البته تا آن‌جایی که استاد و فضای آموزشی و آزمایشگاه و اینها وجود دارد - هرچه بروند، بهتر است.
 
* خانم سلیمی (مشاور امور زنان در صدا و سیما) : بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. لله الحمد و به نستعین. با سلام به پیشگاه مقدّس ولیّ عصر و عرض ارادت خالصانه به مقام عظمای ولایت. اگر اجازه بدهید، نکته‌ای را در خصوص مسأله‌ی هنر عرض کنم و چند سؤال را که مشتاق هستیم به‌طور کامل برای ما حل شود، مطرح نمایم. اگر در خصوص توسعه‌ی هنر صحبت کنیم و ابزارهای آن را نام ببریم، یکی از ابزارهای آن در واقع، دید تیزبین و ظریف‌نگر به عالم خلقت است و دیگری داشتن یک احساس مقدس و سوّم، عشق به زیباییها؛ که می‌بینم هر سه‌ی این زمینه‌ها در زنان، بالفطره فراهم‌تر است. ولی در جوامع مادّی، برنامه‌ریزان امور هنری به این مطلب کمتر توجّه نمودند. با توجّه به هدف آنها که توسعه‌ی مادیّات است، از زن برای جذب بیننده‌ی بیشتر و رسیدن به مقاصد خودشان در آن، در جهات مادّی استفاده می‌کنند. در واقع دو ظلم عمده به زن کرده‌اند: یکی این‌که چهره‌ی زن را به غلط معرفی می‌کنند؛ به گونه‌ای که زن را وجودی سست عنصر، بدون داشتن هدف متعالی مطرح می‌نمایند. دوم این‌که محیط هنری را مخدوش کرده‌اند؛ به گونه‌ای که اگر زنی هم دارای هدف صحیحی باشد و وارد این عرصه شود، کمتر می‌شود که آن متانت و وقار خودش را حفظ کند.
البته نظام جمهوری اسلامی ما، در تمامی عرصه‌ها سعی کرده است که نگرش صحیحی به زن داشته باشد و در واقع درصدد آن برآمده که افکار انحرافی را بزداید؛ ولی متأسفانه برای رسیدن به حدّ مطلوب، فاصله داریم. هرچند امیدوار هستیم که با وارد شدن افراد متعهّد در این عرصه، ما بتوانیم این فاصله را هرچه کوتاهتر کنیم. منتها مشکلی که الان احساس می‌کنیم به‌طور کامل در این زمینه حل نشده است، عدم درک صحیح عوامل هنری از این مسائل است. ما متأسفانه با افراطها و تفریطها مواجهیم؛ به گونه‌ای که جامعه‌ی ما در لابه‌لای این مسأله، حقیقت را گم کرده و نتوانسته به حدّ مطلوب دست پیدا کند. مسأله‌ی دوم این‌که یک عطش فکری در نسل جوان ما ایجاد شده است که در واقع لازم داریم در زمینه‌ی هنر با برنامه‌ی صحیح بتوانیم به این عطش فکری پاسخ مثبت دهیم؛ به این گونه که هنر به‌عنوان ابزاری برای درک حقایق والاتر و بالاتر باشد و استفاده شود.

* خانم آیت‌اللّهی از حوزه‌ی علمیه‌ی قم: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. خدا را شکر می‌کنیم که در چنین روزی خداوند این توفیق را به ما عطا کرد که در خدمت جناب عالی باشیم. به عنوان یک طلبه، این نکته را می‌خواستم خدمتتان عرض کنم که در واقع با تشکیل مرکز مدیریّت حوزه‌های علمیه‌ی خواهران، حدود ۱۶۰ حوزه در سراسر ایران شناسایی شده که عمدتاً توسط خود خواهران اداره می‌شود. الان بیش از بیست هزار طلبه‌ی مشغول به تحصیل داریم و غیر از حوزه‌ی علمیه‌ی قم - جامعةالزّهرا - که بخشهای مختلفی در زمینه‌های تمام وقت و نیمه‌وقت و پاره‌وقت و غیر حضوری و حتّی غیر ایرانی دارد - که در بخش غیر ایرانی، خواهران از چهل کشور در آن‌جا مشغول به تحصیل هستند - فعّالیتهایی باز خود خواهران محترم در زمینه‌های مختلف، اعم از تدریس در حوزه و دانشگاه، بخشهای مدیریّت و تبلیغ در داخل و خارج کشور - حتی در مدیریّت حوزه‌هایی در خارج کشور - دارند.
اما نکته‌ی مهمّی که شاید به‌عنوان یک نکته‌ی اساسی برای خواهران مطرح باشد، این است که حوزه‌های علمیه‌ی ما با وجود این‌که تقاضاهای متعدّد زیادی هست که می‌خواهند وارد حوزه شوند، شاید بتوانم بگویم که به هفت درصد از تقاضاها می‌توانند پاسخ دهند و عمدتاً خواهران با جواب منفی مواجه می‌شوند. از جهت کیفیّتی هم در سطوح مقدّماتی - سطح یک و دو - شاید تحصیل خواهران مقداری راحت باشد؛ اما در سطوح عالی که خود جناب‌عالی هم عنایت دارید و در مسؤولین هم مطرح شده است، برای خواهران، زمینه فراهم نیست.
لذا تقاضایی که خواهران دارند این است که اگر امکان داشته باشد، در برنامه‌ی توسعه‌ی سوم، جایگاه خواهران حوزه‌ی علمیه در سراسر ایران روشن شود؛ البته با هماهنگیهای لازمی که ما می‌توانیم برای فارغ‌التّحصیلان خود داشته باشیم. بحمدالله خود مسؤولین هم واقف هستند که اکثراً خواهران در مراکز حوزه، موفّق بوده‌اند. ان‌شاءالله این زمینه فراهم شود و خواهران بتوانند از امکانات معنوی و تحصیلی بیشتری بهره‌مند شوند. الان در قسمت ویژه‌ی «جامعةالزّهرا» تقریباً خیلی کم پذیرش هست و با شرایطی که گذاشته شد - که حتماً باید اسکان در قم باشد - مجموعاً حدود ۱۵۰ نفر از طلبه‌ها را می‌توانند تأمین کنند که این ۱۵۰ نفر در سطوح عالی هستند - البته در پنج رشته‌ی فقه و اصول، فلسفه و کلام، تبلیغ، تاریخ اسلام و تفسیر - خواهران در قسمت درسهای خارج، با مشکلات زیادی مواجه هستند و کمتر توفیق دارند که از وجود اساتید مجرّب و آیات عظام بهره‌مند شوند؛ با وجودی که در خود قم هستند. در حوزه‌های شهرستانها هم در سطح درس کفایه و پایان مکاسب هم داریم؛ اما باز با کمبود استاد و امکانات مواجه هستند.

 
تعداد ۱۵۰ نفر در سطوح عالی خیلی خوب است؛ چرا خواهران به درس آقایان نمی‌روند؟
 
- درس آقایان عمدتاً در حوزه‌های برادران تشکیل می‌شود که مشکلاتی برای حضور خواهران در آن‌جاها هست. فقط درس تفسیر آیةالله جوادی‌آملی که در مسجد اعظم بود، توسط خود ایشان هماهنگی شد که خواهران بتوانند استفاده کنند. دروس دیگر را هم بعضی از آقایان اجازه می‌دهند؛ اما مشکلات مختلفی سرراه است که هنوز امکانش فراهم نشده و عمدتاً از طریق ویدئو از درس اساتید مجرّب استفاده می‌شود.
 
اینها قابل رفع است؛ اینها چیزهای مشکلی نیست. ان‌شاءالله بتدریج رفع خواهد شد. امیدواریم رفع شود.
 
* خواهر دیگری از حوزه‌ی علمیه: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. من یکی از طلبه‌های حوزه‌ی قم هستم. گفتند بخشی از کاری را که کرده بودم، مختصراً خدمتتان بگوییم. ما می‌بینیم در آیات و روایات، عنایات خاصی نسبت به زن هست؛ حالا از آن تکوینی که خداوند خلقت زنان را به‌گونه‌ای قرار داده است که در پرورش نسل بشر نقش حسّاسی دارند. بعضی از تاریخ‌سازانِ بی‌های‌وهوی جهان، زنان هستند. یکی از صفات کمال خدا رحمت اوست که با آن به شکل عاطفه‌ی شدید در زنان مواجهیم.
اسلام، عنایت خیلی خاصی نسبت به زنان دارد که زنان رشد پیدا کنند و استعدادهایشان شکوفا شود. اینها را در شیوه‌های مختلف بزرگان دین می‌بینیم. این را می‌بینم که پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) در عصر زنده به‌گور کردن دختران، می‌گویند دختر، گل خوشبوست. ما در عمل نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سفارشهای خاص هست، مثل این‌که: ایمان مرد وقتی زیاد می‌شود که محبّتش به زن زیاد می‌شود و یا علم‌آموزی برای زن و مرد واجب است. در عالم سیاست می‌بینیم که هرجا صحنه‌ای برای بیعت بوده، همیشه زنان حضور داشته‌اند. در هجرت از سرزمین کفر به سرزمین ایمان، زنان کنار مردان حضور داشتند. در مرتبه‌ی حمایت از ولایت، خیلی وقتها این زنان هستند که در جریانهای انحرافی، روشنگر اذهان جامعه می‌شوند.
ما می‌بینیم که اوّلین شهید مسلمان، یک زن است. ما زیاد می‌بینیم آن عنایتهایی را که دین نسبت به زن دارد. در کانون خانواده که بعضی وقتها مشکلات زنان بحرانی می‌شود، ما می‌بینیم دین در قرآن تزی را مطرح می‌کند - با زبانهای مختلف، به‌صورت تکراری - که «فامساک بمعروف او تسریح باحسان» (۴). با الفاظ دیگر هم بیان می‌شود که زندگی خانوادگی باید به این شیوه باشد و چیزی غیر از این را هم دین نمی‌پذیرد. یا زندگی کردن با نیکی و سعادت و خوشی، یا جدایی که همین جدایی هم باز به احسان است. ما از طرفی این عنایتِ دین را به مسائل زنان می‌دیدیم، از طرفی هم نگاه به جامعه می‌کردیم، می‌دیدیم فاصله خیلی زیاد است. فی‌الواقع آن دین، هنوز خیلی زمان می‌برد تا احکامش در جامعه پیاده شود. از یک طرف ما می‌بینیم در مدّت زمان کوتاهی بعد از رحلت پیامبر (صلوات‌الله‌علیه)، همین قدر که مردم جهان - شرق و غرب - اندکی از اجرای احکام را در عمل می‌بینند، فوج فوج رو به اسلام می‌آورند. یقیناً در عصر امروز که از جهاتی باید بگوییم عصر «تحیّر بشر» است، در مسائل زنان که دائماً آزمون و خطا دارند و هنوز سرگشته‌اند، اگر بتوانیم دین را در ارتباط با مسائل زنان، آن‌چنان که طرح شده، در عمل و اجرا پیاده و عرضه کنیم، مطمئنّاً ما تأثیرات معجزه‌آسایی می‌بینیم. به همین جهت ما فکر کردیم که باید زنان بیشتر همّت کنند و در این مسأله کار کنند؛ چون خانمها با مسائل و مشکلات زنان بیشتر آشنا هستند. لذا سعی کردیم در یک بخش، شروع به کار کنیم - تعدادی از خواهران حوزوی و تعدادی هم از خواهران دانشگاهیمان - معیار کلّی که مطرح بود، همان چیزی است که خداوند فرمود: «و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف» (۵).
آن چیزی که مطرح می‌شود، مسأله‌ی عدالت است که در آن هم حقوق مطرح می‌شود و هم وظایف. ما در این بخش دیدیم چند مشکل در جامعه وجود دارد: یک مشکل، مشکل فرهنگی است. مشکل فرهنگی در دو بخش بود؛ یکی این‌که زنان متأسفانه گاهی اوقات توان خودشان را درست باور نداشتند. بخش دیگرش این بود که مردان گاهی اوقات ظاهراً خوب نمی‌پذیرفتند که باید برای زنان هم امکان رشد و ترقّی فراهم باشد و آنها هم می‌توانند تا اوج ملکوت پرواز کنند. در این بخش باید کار می‌شد. بحمدالله از اوّلِ انقلاب تا به حال هم در این زمینه خوب کار شده است؛ ولی هنوز هم جای کار زیاد دارد.
مسأله‌ی دیگر، مسأله‌ی قوانینی بود که در جامعه وجود داشت. یکی مشکل طرح قوانین و دیگری مشکل در اجرای قوانین بود. در موضوع طرح قوانین، کاری که ما با خواهران متخصّصمان داشتیم - هم خواهران حوزوی بودند، هم خواهران دانشگاهی - این بود که چند کار را عملاً انجام دادیم. همکاری با همدیگر هم الحمدلله برکات زیادی داشت. بخشی از برکاتش هم این بود که در این همکاری، موضوع‌شناسی توسّط خواهران متخصّص ما خیلی دقیق صورت می‌گرفت - مصادیق موضوعات خوب تعیین می‌شد - و ما می‌توانستیم مقداری کمک کنیم تا حدود و ثغوری که دین در ارتباط با مسائل زنان مطرح می‌کند، روشن شود. خواهران متخصّصمان کمک می‌کردند که ما بتوانیم قوانینی را که مبنایشان بر دین و متناسب با جامعه‌ی امروزند و کارایی لازم را در جامعه‌ی امروز دارند، طرح کنیم.
همان‌گونه که عرض کردم، این همکاری ما برکتی داشت که من دیدم مقداری در همکاریهای حوزه و دانشگاه مغفول واقع شده است و آن این بود که گاهی اوقات به بعضی از احکام برخورد می‌کردیم که در این هیاهوی سیاسیِ بعضی از جوامع، ما می‌دیدیم گاهی اوقات مسأله‌ای پیشنهاد می‌شود که معضل زنان در این مسأله، این‌طوری حل می‌شود. ما وقتی نگاه به متون می‌کردیم، می‌دیدیم اصلاً نمی‌شود چنین حرفی را مطرح کرد؛ واقعاً این بحث در مسائل دینی جایگاهی ندارد.
در همکاری با خواهران دانشگاهیمان - چون خواهرانی که با ما همکاری می‌کردند، معمولاً از خواهرانی بودند که یک حرّیت علمی خوبی در این مسائل داشتند - ما دیدیم خیلی وقتها آن چیزهایی را که ما با تعبّد می‌پذیریم - و شاید هم گاهی اوقات قابل پذیرش برای برخی نباشد - وقتی خوب در کُنه قضیه می‌رویم، تازه خواهران دانشگاهی ما روشن می‌کنند که اصلاً حکمت خیلی از احکام دین چیست؛ حکمتهایی که قبلاً برای ما روشن نبوده است و این یکی از برکاتی بود که برای ما در این کار حاصل شد.
موضوعات مختلفی را در مسائل حقوقی زنان نشستیم کار کردیم: بحثهای مربوط به ازدواج - اصل ازدواج، تعدّد زوجات، ازدواج موقّت و فسخ نکاح - بحث دیه، قصاص و مباحث مختلف دیگر. ما می‌دیدیم که فقهمان همین امروز به مسائل مختلف جواب داده، ما باید مباحث فقهی را وارد قانون کنیم. هرچند ما در مرتبه‌ی قانون، حرف خوب زیاد داریم، ولی خلأهایی هنوز وجود دارد.
گاهی اوقات هم می‌دیدیم بعضی از مسائل هست که در متون دینی ما وجود دارد؛ ولی در فقه وارد نشده است، که به‌نظر می‌رسد عمده‌ترین علّتش این است که شاید این سؤال، اصلاً در گذشته وجود نداشته است که فقیه به خاطر آن سراغ متون دینی برود و شاید ما زنان، امروز این سؤال را می‌بینیم و سراغ متون دینی می‌رویم و بالاخره جواب را پیدا می‌کنیم. منتها ما در کارمان یکی دو مشکل داشتیم. حالا من خواستم این را خدمتتان بگویم که مشکل بزرگی که ما در این قضیه داریم این است که متأسفانه گاهی اوقات با تفکّراتی برخورد می‌کنیم که در مقابل قوانینی که در ارتباط با مسائل زنان توسّط غرب مطرح می‌شود، خود باخته‌اند! گاهی اوقات این خودباختگی واقعاً برای ما مشکل ایجاد می‌کرد.
مسأله‌ی دیگر این بود که متأسفانه گاهی اوقات از جانب برخی فقهایمان کم عنایتی می‌دیدیم. مثلاً به شکل روشن و واضح، مسائل زنان را از دیدگاه دینی تبیین نمی‌کردند. این بخش متأسفانه یک جاهایی هم به باورهای دینی مردم ما - در ارتباط با مسائل زنان - ضربه می‌زند. خواهرمان هم مقداری مسائل اجرایی را که در ارتباط با مسائل حقوق زنان مطرح می‌شود، خدمتتان می‌گویند. در نهایت اگر شما لطف کنید و برای ادامه‌ی راه ما، هم دعای خیری داشته باشید و هم رهنمودی، ممنون می‌شویم.

 
خیلی خوب، بسیار خوب.
 
* خانم خسروشاهی، قاضی تحقیق دادگستری: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. با توجه به مشکلات حقوقی و قضایی زنان در محاکم دادگستری و دادگاهها و تبلیغات سوئی که علیه نظام قضایی و قوانین شرعی و فقهی ما از طرف بعضی از بیگانگان نا آشنا با قوانین اسلامی و یا مغرضان خارجی صورت می‌گیرد، لازم است عرض کنم که پیرامون صحبتی که خواهرمان داشتند و تحقیقاتی که در زمینه‌ی شناخت مشکلات بانوان در محاکم صورت گرفت و نیز حضور ملموس و عینی بانوان محقق در دادگاهها و همین‌طور از جانب خودم، به این نتیجه رسیدیم که علّت اساسی مشکلات خانواده‌ها و خانمها در احقاق حقّشان، این است که اوّلاً ضعف فرهنگ جامعه در عنایت به رشد و تعالی زن در تمامی زمینه‌ها، خصوصاً در مسائل حقوقی مربوط به خانمهاست.
مسأله‌ی دوم که عمیقتر و اساسی‌تر است، عدم آگاهی بانوان نسبت به آشنایی با حقوق و تکالیف قانونی و شرعی خودشان و نیز نحوه‌ی استیفای حق در محاکم است که باعث بروز مشکلاتی برای آنها می‌شود. علی‌رغم دیدگاههای فمینیستی که علت و مسأله را روی نقص قوانین شرعی و فقهی ما می‌برند، ما می‌بینیم که در اصل ۱۰ قانون اساسی که برآمده از اسلام و قانون شرع ماست، خانواده به‌عنوان یک واحد بنیادی و اساسی جامعه به رسمیت شناخته شده و علاوه بر آن در اصل ۲۱ قانون اساسی، وظایف دولت در قبال احقاق حق و زمینه‌های آگاهی خانمها ذکر شده است.
زن مسلمان در قانون شرع اسلام، زنی است که حقّ انتخاب دارد و کسی است که علقه‌ی زوجیّت را ایجاد می‌کند؛ یعنی رکن اساسی و اصلی عقد نکاح، به‌دست زن ایجاد می‌شود - که همان ایجاب عقد است - ولیکن بر هم زدن علقه‌ی زوجیّت، به دست مرد سپرده شده است. البته این هم در همه‌ی موارد نیست؛ یعنی چند مورد در قانون مدنی هست که در آن‌جا دیگر برای برهم زدن علقه‌ی زوجیّت، اذن همسر ساقط و به حاکم شرع سپرده می‌شود. ولیکن خانمها می‌توانند در راستای احقاق حقّشان و استفاده از آن شرایط مشروع خودشان در زندگی آتی، علاوه بر مادّه‌ی ۱۱۳۰ قانون مدنی - که موارد عُسر و حرج بانوان را پیش‌بینی کرده است - از راه آسانتری استفاده کنند و آن، استفاده از شروط ضمن عقد نکاح است که بعد از انقلاب به پیشنهاد حضرت امام و با حمایت آیةالله شهید بهشتی و تصویب شورای‌عالی قضایی وقت، شروط چهارده‌گانه‌ای در سند نکاحیّه ثبت و ضبط شد و هم اکنون مزدوجینی که به دفاتر مراجعه می‌کنند، با این شروط آشنا می‌شوند. خانمها می‌توانند علاوه بر شروطی که آن‌جا ذکر شده، از شروط دیگری که جایز است و ممانعت شرعی ندارد و خلاف مقتضای عقد نکاح هم نیست - که تعدادی از آنها در ماده‌ی ۱۱۱۹ قانون مدنی ذکر شده است - مثل شرط اشتغال، شرط مسکن، شرط تحصیل، ازدواج مجدّد زوج و ...، به نفع خودشان با آگاهی از شروط ضمن عقد استفاده کنند.
در راستای استفاده از همین شروط و آگاهی خانواده‌ها و خانمها به حقوق حَقّه‌ی خودشان، جزواتی تنظیم و تهیه شده که به دفترخانه‌ها داده شود - تا مفادش در هنگام مراجعه‌ی طرفین، به آنها تفهیم گردد - البته در زمینه‌ی بیان مشکلات اجرایی، این یک مورد است که هنوز عملی نشده است. یعنی علی‌رغم این‌که این تصمیم گرفته شده و متن جزوات توسّط کارشناسان تهیه و تنظیم گردیده، هنوز به‌صورت عملی مورد استفاده قرار نگرفته است.
مسأله‌ی دیگر، استفاده از رسانه‌ها و دبیرستانهاست؛ بدین معنا که موضوعات مورد اشاره در این خصوص، در ضمن کتب درسی باشد. البته حقوق خانواده و تکالیف طرفین ازدواج به‌صورت واحدهای درسی در مراکز آموزش عالی و نیز مراکز مشاوره‌ی محلّی، همه پیش‌بینی و شروع شده است؛ ولیکن احتیاج به حمایت و وسعت فعّالیت بیشتری احساس می‌شود.
مسأله‌ی دیگر، ضعف تشکیلاتی در اجرای قوانینی است که سالها قبل در جهت حفظ و حمایت از حقوق بانوان تصویب شده است. مانند تأسیس واحد ارشاد و امداد در دادگاههای خانواده - مصوّب سال ۱۳۷۰ - که به جهت مشکلات اجرایی و بعضاً مشکلات اقتصادی، هنوز راه‌اندازی نشده است؛ ولی ضرورتش واقعاً در دادگاههای خانواده احساس می‌شود.
مسأله‌ی دیگر مشکلات قانونی است. با توجّه به مسائلی که خانم آیت‌الّلهی گفتند، با همکاری خواهرانی که در طرح بازنگری قانون مدنی که مورد عنایت حضرتعالی بود، دست‌اندرکار بودند - محقّقین و متخصّصین، نمایندگان مجلس، قضات زن، جامعه‌شناسان و روانشناسان - از سالها قبل تحقیق در شناسایی مواد قانون مدنی و اشکالاتی که وجود دارد، آغاز شد و به این نتیجه رسیدیم که اشکال اساسی و ریشه‌ای در مواد قانون مدنی وجود ندارد؛ ولی بعضی از مواد، نیازمند به بررسی، اصلاح، تتمیم، رفع نقص و یا رفع ابهام است. مثلاً مادّه‌ای داریم که به حُسن معاشرت زن و مرد در نظام خانواده اشاره می‌کند؛ ولی واقعاً مفهوم حُسن معاشرت، یا تبیین و ذکر مصادیق سوء معاشرت، هنوز از نظر قانونی روشن نشده است و لذا مشکلاتی را ایجاد می‌کند.
مسائلی که الان احتیاج به بازنگری و توجّه نظر دارد، حضانت، ملاقات اطفال، طلاق و موارد دیگری است که ان‌شاءالله خواهران با کار کارشناسیشان این طرح را به اتمام می‌رسانند و خدمت حضرتعالی تقدیم می‌کنند.

 
به امید خدا؛ خیلی خوب، خیلی خوب.
 
* هاجر حسینی از امریکا: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. السّلام علیکم یا اهل بیت النّبوة. سلام بر نایب امام زمان و رهبر و پدر عزیزمان. میلاد حضرت فاطمةالزّهرا مبارک باد. امروز، همچنین سالروز تولّد فرزند کوثر، حضرت امام روح‌الله خمینی است. من هاجر حسینی از کشور آمریکا، طلبه و خبرنگار هستم. من پیرو حضرت عیسای روح‌الله بودم و هنوز هستم. بعد ایشان - حضرت عیسی - بود که دست ما را گرفت و به حضرت روح‌الله این زمان سپرد. الحمدلله امروز فرزندانمان از ما جلوترند. من آنها را با یک گروه جوانان آمریکایی «بنیاد هجرت» به جمهوری اسلامی آوردم. خدا به این ملت، نعمتها و برکاتِ فراوانی داده است؛ نعمتها و برکاتی که در آمریکا دیده نمی‌شود. در آمریکا، زن و مرد پشت یک پرده‌ی تاریک زندگی می‌کنند - تحت بدترین ظلم و بدترین بی‌عدالتی - حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) زمان خودشان را فهمیده بودند؛ جوانان هم باید زمان خودشان را بفهمند. هر عملی که جوانان در جمهوری اسلامی انجام می‌دهند، یک اثری در دنیا دارد. امید دارم که ان‌شاءالله پرچم توحید در تمام دنیا به اهتزاز درآید. در انتظار آن روز هستیم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
 
و علیکم السّلام و رحمةالله. خیلی خوب. خانمها فرمایشی ندارند؟ چون وقت نماز است، من یک کلمه عرض بکنم و بلند شویم ان‌شاءالله نماز بخوانیم.
 
* * *

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
 
قصد ما این بود که از روز زن به این صورت تجلیل شود. الحمدلله به بهترین وجهی تجلیل شد؛ زیرا که بهترین تجلیل، تجلیل عملی است. با حضور شما خانمهای آگاه، عالم و فرزانه در بخشهای مختلف، روشن شد که بحمدالله زن ایرانی در یک سطح راقی قرار دارد. این مهمّ است. ما ممکن است شعارهای زیادی بدهیم که چنین می‌خواهیم بکنیم، یا چنین کردیم، یا چنین باید بکنیم؛ اما هیچ‌کدام از این شعارها که گفتار است، قدر این را ندارد که ما نشان بدهیم امروز زن ایرانی، در این سطحی است که ما در این جلسه ملاحظه می‌کنیم.
 
البته اگر از همه‌ی خواهران بیاناتی صادر می‌شد که حتماً در بین آنها مطالب برجسته و باارزشی وجود داشت، این مقصود، بیشتر تحقّق پیدا می‌کرد؛ ولی مجال کم بود. ما تقریباً نزدیک به دو ساعت است که این‌جا نشسته‌ایم. فرصت بیش از این نبود؛ لیکن بیانات دختران جوان ما، خانمهای دانشگاهی ما، خانمهای طلبه‌ی ما و خانمهایی که مسؤولیتهای گوناگونی را بر عهده گرفته‌اند و در بخشهای مختلف فرهنگی کشور حضور دارند، نشان داد که ما امروز از لحاظ رقاء سطح فکریِ زن در کشور، بحمدالله برخوردار از یک پیشرفت محسوس - نسبت به همیشه و نسبت به گذشته - هستیم. این خیلی با ارزش است.
 
البته من نظراتی در مورد تلاش برای مسأله‌ی زن دارم و این نظرات را بارها هم گفته‌ام؛ یعنی چیزی که پوشیده و پنهان باشد، نیست و در صحبتهای گوناگون تکرار شده است. آن چیزی که الان می‌خواهم به شما خانمها عرض کنم، این است که در زمینه‌ی پیشرفت زن به معنای بروز استعدادهای فراوانی که خدا در وجود او قرار داده - چه استعدادهای مشترک زن با مرد که اینها بیشترین است؛ چه استعدادهای ویژه‌ای که در زن هست، در مقابل استعدادهای ویژه‌ای که خدا در مرد قرار داده است - میدان بسیار وسیعی وجود دارد.
 
پیشرفت زن در این میدان، آن نکته‌ی اوّل مورد نظر است؛ چه برای این، چه برای تنظیم روابط زن و شوهر در درون خانواده که این به‌نظر من امروز معیوبترین بخش مسأله‌ی زن در کشور ماست؛ یعنی اگر کسی بخواهد در زمینه‌ی مسائل زنان، زبان به انتقاد باز کند، بیشترین نقطه نظر در این بخش خواهد بود. یعنی به نظر من روابط زن و شوهر در درون خانواده، آن روابطی که مورد نظر اسلام و قرآن است، نیست! این البته معلول عوامل فراوانی است و مخصوص ایران هم نیست. تقریباً در همه جای دنیا چنین چیزهایی وجود دارد؛ منتها با تفاوتهایی.
 
چه برای پیشرفت در این زمینه - یعنی کار کردن و اصلاح در این زمینه - و چه از لحاظ روشن کردنِ دیدگاه اسلام در مورد زن و ارزشگذاری برروی زن - که چه چیزهایی زن را به کمال مطلوب می‌رساند و ارزش می‌دهد - که این شد سه ناحیه: ناحیه‌ی پیشرفت فرهنگی و بروز استعدادها، ناحیه‌ی اصلاح روابط خانوادگی، ناحیه‌ی اعلام و تبیین نظر اسلام در زمینه‌ی مسائل زنان از جهات حقوقی، از جهات اجتماعی و غیره. اگر بخواهد در این سه زمینه کاری انجام گیرد، باید به‌وسیله‌ی شما انجام گیرد. من حرفم این است. شما خانمها هستید که باید در این سه زمینه کار کنید. ما فصلی در کشورمان خواهیم داشت که این فصل شروع شده است؛ فصل میانِ دورانی که در هر زمینه از مسائل زنان، ما مشکلاتی داشتیم و آن دورانی که ان‌شاءالله این مشکلات، هیچ وجود نداشته باشد. فصلی است که در این فصل، یک تلاش لازم است. البته این تلاش را همه باید بکنند؛ لیکن شما خانمها باید بیش از دیگران در این زمینه تلاش کنید؛ تلاش فکری، تلاش کاری و از قبیل همین کارهایی که حالا این خانمها گفتند، یا کارهای گوناگون دیگری که بحمدالله هست و در این جلسه هم محسوس شد.
 
خانمها باید در این زمینه پیشقدم باشند و کار کنند. از گفتن و تحقیق کردن و تماس گرفتن و حضور و بقیه‌ی کارهایی که باید در مسائل گوناگون اجتماعی و معضلات انجام گیرد، تا مجاهدتی بشود که آن مجاهدت، آن نتایج را به دنبال بیاورد. از این کارها هیچ نباید شما دریغ کنید. ان‌شاءالله امیدواریم خدای متعال هم کمکتان کند و این زحماتتان مورد رضای پروردگار و مرضی خاطر حضرت ولی‌عصر باشد و برکاتش آینده‌ی کشور را تأمین کند؛ چون اگر در کشوری زنان آن کشور بتوانند به آن صفا و معنویت و رقاء و تعالی فکری برسند، هیچ مشکلی در آن مملکت باقی نمی‌ماند. یعنی زن به‌طور محسوسی در مرد تأثیر دارد. هم برروی شوهرش و هم برروی فرزندانش تأثیرات تعیین کننده‌ای می‌تواند بگذارد. لذا در واقع، اصلاح جامعه با اصلاح زنان است که آن هم با همین مسائلی که گفته شد، حاصل خواهد شد. ان‌شاءالله موفّق باشید.
 
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
۱) احزاب: ۳۳
۲) کُحلی پوش: سرمه‌ای پوش.
۳) نساء: ۱۰۲
۳) فاطر: ۲۸
۴) بقره: ۲۲۹
۵) بقره: ۲۲۸

لطفاً نظر خود را بنویسید:

کدامنیتی : *
اعدادي را که مي بینيد ، وارد کنید
*
جمله‌های برگزیده این دیدار
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی