keyword/content
1402/01/03
1402/01/03
1401/06/12
1401/03/18
1400/01/25
1400/01/25
1398/02/16
1398/01/26
1397/02/27
1397/02/06
1397/01/28
1396/03/06
1396/03/01
1396/02/07
1396/02/07
1393/04/08
1393/03/13
1392/04/19
1391/04/31
1391/04/31
1391/04/04
1390/06/09
1389/04/24
1389/01/16
1388/11/13
1388/07/28
1386/08/23
1386/06/31
1386/06/23
1386/06/22
1386/06/22
1385/07/04
1384/07/17
1384/07/14
1384/06/08
1383/10/29
1380/06/28
1379/08/09
1377/10/04
1377/09/01
1377/08/26
1377/07/18
1376/10/03
1376/06/02
1375/10/19
1373/11/28
1373/10/14
1372/02/28
1370/11/30
1370/11/17
1370/05/23
1370/01/16
1369/03/10
1369/01/10

استماع قرآن یک کار واجب و لازمی است؛ حالا یا با تلاوت قرآن برای خود یا استماع قرآن از دیگری؛ [به هر حال] این یک کار لازمی است. اوّلاً لازمه‌ی ایمان به وحی است؛ اَلَّذینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَتلونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ اُولئِکَ یُؤمِنونَ بِه‌؛ اینهایی که قرآن را تلاوت میکنند [با رعایت] حقّ تلاوت، اینها ایمان دارند؛ پس تلاوت قرآن لازمه‌ی ایمان است. یا [میفرماید:] «اَ فَلا یَتَدَبَّرونَ القُرآن»؛‌ خب تدبّر کِی حاصل میشود؟ آن وقتی که شما تلاوت کنید یا استماع کنید؛ در این صورت. بنابراین استماع قرآن یک امر تفنّنی نیست. بنده همیشه به دوستان مختلف، از مسئولین و غیر مسئولین، جوانها، [در مواقعی] که پیش می‌آید و راجع به قرآن صحبت میکنیم، میگویم شما هر روز حتماً قرآن بخوانید. حالا نمیگویم روزی مثلاً فرض کنید نیم جزء یا یک حزب بخوانید؛ [حتّی] روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در طول سال روزی نباشد که شما قرآن را باز نکنید و قرآن را تلاوت نکنید. خب، این استماع قرآن اوّلاً وظیفه است به خاطر ایمان، ثانیاً زمینه‌ساز رحمت الهی است؛ که میفرماید: وَ اِذا قُرِئَ‌ القُرآنُ فَاستَمِعوا لَهُ وَ اَنصِتوا لَعَلَّکُم تُرحَمون؛ یعنی شنیدن قرآن و استماع قرآن، زمینه‌ساز رحمت الهی است؛ دیگر چه بهتر از این! این یکی از مهم‌ترین عواملی است که میتواند انسان را با رحمت الهی آشنا کند.
تلاوت را باید با تدبّر انجام داد. البتّه مشکل مردم عزیز ما این است که با زبان قرآن آشنایی درستی ندارند. در کشورهای عربی، که شما ملاحظه میکنید مردم معمولی که نشسته‌اند برای نماز، مثلاً در مسجد امام حسین (علیه السّلام) یا جاهای دیگر، که قرّاء پیش از نماز قرآن میخوانند، مردم مستقیم میفهمند مراد را، یعنی همان ظاهر قرآن را؛ که البتّه «ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق‌»؛ باطن عمیقی دارد که ممکن است بیشترِ آن در اختیار آحاد مردم نباشد و بیشتر احتیاج به تفسیر و توضیح اهلش داشته باشد، لکن همین ظاهر قرآن برای همه استفاده دارد؛ از همین ظواهر هم همه میتوانند استفاده کنند؛ مشکل ما اینجا است؛ این را باید یک جوری حل کنیم.

یک مقداری بایستی به مسائل مربوط به قرآن اهتمام ورزید. قرآن کتاب زندگی است، کتاب حکمت است، کتاب درس است؛ دیگر در این زمینه ما زیاد صحبت کرده‌ایم، نمیخواهم آنچه را گفته‌ایم مجدّداً تکرار کنم. قرآن برای همه‌ی بخشهای زندگی درس دارد. هر صفحه‌ای از قرآن را که شما نگاه کنید، وقتی دقّت کنیم، تدبّر کنیم، در هر صفحه‌ی قرآن انسان میتواند ده‌ها نکته‌ی اساسی برای زندگی پیدا کند. اینها مسائل مهمّی است. نه فقط مسائل مربوط به عالم آخرت ــ که آنها در قرآن خیلی سنگین و پُررنگ و قوی است ــ حتّی مسائل مربوط به زندگی شخصی ما، زندگی خانوادگی ما، مسئله‌ی حکومت ما، مسئله‌ی ارتباطات بین‌المللی ما، نسبت به همه‌ی اینها و برای همه‌ی اینها در قرآن حکمت هست، تدبیر هست. خب بایستی ما از این استفاده کنیم، از قرآن استفاده کنیم.

پیروان اهل‌بیت مفتخرند که مهم‌ترین حرکت در مقابله‌ی با نظام استکباری،‌ با نظام سلطه، از سوی اینها انجام گرفته. خیلی شعار داده میشود، [امّا] آنچه در عمل روی زمین اتّفاق افتاده یک چیز واضح و مشخّصی است و آن پرچم جمهوری اسلامی است. شیعه مفتخر است به اینکه در مقابل نظام سلطه ایستاد، سینه سپر کرد، این اژدهای هفت سری را که در همه‌ی شئون زندگی کشورها و دولتها و ملّتها به نحو ظالمانه و جبّارانه شرکت میکرد متوقّف کرد که امروز خود آنها اعتراف میکنند بسیاری از خواسته‌هایشان به وسیله‌ی جمهوری اسلامی متوقّف مانده و تخریب شده؛ این یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است و این افتخار شیعه است. و این نیست مگر به خاطر الهام‌گیری از بیانات ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام) و اهل‌بیت پیغمبر؛ آنها بودند که ما را به تدبّر در قرآن و الهام‌گیری از قرآن تشویق کردند، تحریص کردند؛ آنها بودند که معارف قرآنی را برای ما تبیین کردند؛ آنها بودند که با سیره‌ی عملیِ خودشان به ما فهماندند که چه ‌جوری باید عمل کرد؛ از خود امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) تا حضرت عسکری (علیه الصّلاة و السّلام).

قرآن کریم درباره‌ی حج در یک جمله‌ی کوتاه تقریباً همه‌ی حکمت حج را بیان کرده که اگر چنانچه ما بتوانیم فکر کنیم، استفاده کنیم از بیانات معصومین، از تدبّر در قرآن، از این یک کلمه خیلی چیزها میشود فهمید. در همین سوره‌ی مائده میفرماید: جَعَلَ اللَهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قیاماً لِلنّاس؛ [البتّه] فقط کعبه هم نیست دیگر؛ بعد [دارد] شهرالحرام، هَدْی و قلائد و امثال اینها ــ که مجموعه‌ی حج را میخواهد بیان کند، نه خصوص کعبه‌ی شریف را ــ همه‌ی اینها برای چیست؟ قیاماً للنّاس است. «قیام» در اینجا به معنای مصدری نیست. قیام را اهل لغت و اهل تفسیر معنا کرده‌اند و میگویند قیام در اینجا به معنای "ما یَقومُ به‌ الشّیء" است؛ [یعنی] ستون؛ یک بنائی تکیه به یک ستون میکند؛ به این میگویند "قیام"؛ آن ستون، قیام است. اینجا خدای متعال میگوید که حج، ستون زندگی بشر است؛ این خیلی مهم است. "قیاماً‌ للنّاس" است؛ مال ناس است؛ مال من و شما و این و آن، چند نفر، تعداد یک نسل، یک جمعیّت، یک مجموعه نیست؛ مال ناس است، مال بشریّت است، قیام است برای بشر. این کلمه‌ی «قیام» دوبار در قرآن به کار رفته؛ دو مرتبه این کلمه‌ی قیام در قرآن به کار برده شده: یکی درباره‌ی ثروت ملّی است: لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ اَموالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَهُ لَکُم قیاما؛ این فقط اینجا است. اموال را، مال را در جامعه، ثروت را خدای متعال وسیله‌ی قیام جامعه قرار داده، و واقعش هم همین است دیگر؛ بدون مال و بدون ثروت که جامعه نمیتواند حرکت بکند. نیاز به ثروت و مال دارد؛ از لحاظ جنبه‌ی مادّی، بشر احتیاج به آن دارد. یکی هم اینجا است: جَعَلَ اللَهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قیاماً لِلنّاس؛ اینجا هم قیام است.

در قرآن، بیان مثل بیان کتابهای بشری نیست که یک فصل‌بندی بکنند، موضوع‌بندی بکنند؛ نه، خدای متعال در قرآن گاهی با یک کلمه، با یک اشاره، یک دریای معرفت را به سمت انسان سرازیر میکند که اگر چنانچه تدبّر کنیم، اگر فکر کنیم، اگر ابعاد را بسنجیم، اگر از خرد بشری برای فهم آن استفاده بکنیم، گاهی معارف عجیبی در یک کلمه برای انسان حاصل میشود. یا فرض بفرمایید که در ضمن یک حکایتی که قرآن دارد بیان میکند، کوتاه یا بلند، راجع به پیغمبران یا غیر پیغمبران -که در قرآن داستانهای فراوانی وجود دارد از گذشتگان-در خلال آن، یک مطلبی را به ما تعلیم میدهد و ما از آن استفاده میکنیم، مثلاً فرض کنید در خلال گفتگوی دو نفر. یا یک حادثه‌ی معیّنی اتّفاق افتاده، یک بیانی نسبت به آن حادثه در قرآن هست، امّا این بیان اگر چه مربوط به یک حادثه است، امّا مخصوص به آن حادثه نیست؛ این بیان کلّیّت دارد

ماه رمضان ماه قرآن است و حقّاً میتوان در این ماه از هدایت قرآنی بهره برد. قرآن را بخوانیم، زیاد بخوانیم، با دقّت بخوانیم، با تدبّر بخوانیم، با توجّه به خدای متعال بخوانیم، از خود خدای متعال در تلاوت قرآن طلب کمک کنیم و بدانیم که دل با قرآن جلا پیدا میکند؛ این تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است که «وَ اِنَّ اللَهَ سُبحانَهُ لَم یَعِظ اَحَداً بِمِثلِ هَذَا القُرآن»؛ این خطبه‌ی بسیار زیبای صدوهفتادوششم نهج‌البلاغه است که امیرالمؤمنین(علیه السّلام) در مورد قرآن بیان کردند و فقراتی از آن را ما گاهی در صحبتها خوانده‌ایم. اینجا میفرماید: وَ اِنَّ اللَهَ سُبحانَهُ لَم یَعِظ اَحَداً بِمِثلِ هَذَا القُرآن؛ خدای متعال در هیچ یک از کتابهای آسمانی، مثل قرآن آحاد بشر را موعظه نکرده، به آنها درس نداده، آنها را راهنمایی نکرده. فَاِنَّهُ حَبلُ اللهِ المَتینُ وَ سَبَبُهُ الاَمینُ وَ فیهِ رَبیعُ القَلب؛ بهار دل؛ دل را بهاری میکند، دل را باطراوت میکند، دل را سرسبز میکند، دل را زمینه‌ی رویاندن معارف و توجّهات حقیقی قرار میدهد؛ وَ فیهِ رَبیعُ القَلبِ وَ یَنابیعُ العِلمِ وَ ما لِلقَلبِ جِلاءٌ غَیرُه؛ این کلمه‌ی «جلا» در فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است.

قرآن میگوید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۴) خب عاقبت -پایان کار- یعنی چه؟ پایان کار متعلّق است به متّقین؛ هم پایان کار دنیا متعلّق به متقّین است، هم پایان کار آخرت متعلّق به متّقین است، هم مبارزات اگر بخواهد پیروز بشود متعلّق به متّقین است، هم در میدان جنگ اگر بخواهید بر دشمن پیروز بشوید باید متّقی باشید. ببینید! [اگر] دقّت بکنید، [می‌بینید] عاقبت مال متّقین است؛ این را یک خرده عمق پیدا کنیم، دقّت پیدا کنیم، از جمله نگذریم. [یا مثلاً:] وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصابِرین؛(۵) این خوف چیست؟ جوع‌‌ چیست؟ انسان بایستی تأمّل کند بر روی این کلمات، بر روی این مفاهیم؛ معنای این، همان تدبّر در قرآن است؛ تدبّر در قرآن، اینها است.

تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است؛ این را بایستی برای خودمان تأمین کنیم. اگر تلاوت، تلاوت درست و به‌جایی باشد، دو فایده‌ی مهم را باید به ما بدهد: یکی اینکه معنویّت ما را، روح معنوی ما را تعمیق کند، عمق ببخشد. ما غرق در امور مادّی هستیم؛ انسانها احتیاج دارند به توجّه معنوی، به روح معنویّت و این با تلاوت قرآن -اگر خوب تلاوت کنیم قرآن را- حاصل میشود. و دوّم اینکه به فکر خودمان و اندیشه‌ی خودمان مدد برسانیم و آن را از معرفت قرآنی تغذیه کنیم؛ یعنی قرآن، هم در دل ما اثر میگذارد، هم در ذهن ما اثر میگذارد. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلی از مفاهیم حیات و زندگی برای ما روشن خواهد شد. کج‌رَوی‌ها، بدفهمی‌ها، یأسها، خیانتهای انسانها به یکدیگر، دشمنی‌های انسانها با یکدیگر، ذلیل کردن انسانْ خود را در مقابل طواغیت عالم و امثال اینها، همه ناشی از دوری از قرآن است. قرآن، هم به ما معنویّت میدهد، هم به ما معرفت میدهد.

خدا را سپاسگزاریم که روزبه‌روز قرآن و مفاهیم آن و شوق به آن و آموختن آن و حفظ آن و تدبّر در آن در کشور توسعه پیدا میکند و اینها از برکات انقلاب اسلامی است؛ ولی با این ‌حال، ما از قرآن خیلی دوریم، ما با قرآن فاصله داریم؛ قرآن را پیش از این، در همه‌ی زندگی‌مان، در همه‌ی ذهنیّاتمان، عملیّاتمان، افکارمان، عزممان، رفتارمان بایستی هادی و ملجأ و امام خود قرار بدهیم؛ و این امروز متأسّفانه نیست؛ باید نزدیک بشویم به قرآن.
شما جوانهای عزیز، اُنس با قرآن را و تدبّر در قرآن را روزبه‌روز بیشتر کنید؛ تلاوت قرآن را فراموش نکنید، تدبّر در قرآن را فراموش نکنید. در این خطبه‌ای که از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در اینجا خوانده شد، فرمود: ما جالَسَ اَحَدٌ هذَا القُرآنَ اِلّا قامَ عَنهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ زیادَةٍ فی هُدًی وَ نُقصانٍ عَن عَمًی؛ وقتی پای قرآن نشستیم و از کنار قرآن بعد از بهره‌گیری از آن برخاستیم، باید هدایت ما افزایش پیدا کرده باشد و کوردلی ما کاهش پیدا کرده باشد؛ معرفت ما باید بیشتر بشود، اُنس ما با معارف حقّه بیشتر بشود، قُرب ما به خدای متعال بیشتر بشود، شوق ما به عبادت افزون‌تر بشود.

این خواندن قرآن و تلاوت قرآن و لحن قرآن و تجوید قرآن و مانند اینها همه مقدّمه است؛ حفظ قرآن مقدّمه است، خواندن قرآن در این جلسات مقدّمه است؛ مقدّمه‌ی فهمیدن است و فهمیدن مقدّمه‌ی عمل کردن است. شما جوانهای عزیز -شما اغلب جوان هستید- با قرآن با این چشم، با این احساس روبه‌رو بشوید که بایستی معارف قرآن را برای زندگی خودتان -زندگی شخصی‌تان، زندگی اجتماعی‌تان و زندگی حکومتی‌تان- فرا بگیرید و آنها را به منصّه‌ی عمل دربیاورید؛ [به این] مقیّد بشوید.

بیانات جناب آقای قرائتی کاملاً متین و بجا و پُرمغز و برای همه‌ی ما لازم بود. آنچه ایشان در اهمّیّت درس قرآن و تدبّر در قرآن بیان کردند، جزو حرفهای لازم و ضروریِ امروزِ جامعه‌ی ما است. این البتّه یک درد قدیمی است؛ زمان طلبگی ماها -سالها پیش- همین را کم‌وبیش انسان احساس میکرد؛ البتّه آن‌وقت یک آدم باهمّتی مثل آقای قرائتی نداشتیم. ... خب، بحمدالله امروز تا حدودی درسهای قرآن وجود دارد؛ ایشان هم انصافاً با جدّیّت دنبال این قضیّه هستند؛ مثل مسئله‌ی نماز یا مثل مسئله‌ی زکات که ایشان دنبال کردند و موفّق شدند؛ ان‌شاءالله در قضیّه‌ی تفسیر قرآن هم با تلاشی که ایشان دارند، با جدّوجهدی که دارند، با ابتکاری که در ایشان هست و با موهبتهایی که خدای متعال به آقای قرائتی داده -که بعضی از اینها جزو مواهب خاص است- موفّق باشند. امروز استفاده کردیم و خیلی ممنونیم؛ دوستان تلاش کنید که روی این مسئله فکر کنید و ان‌شاءالله تصمیم بگیرید و عمل بکنید.

بحمدالله گلهای قرآنی از سرتاسر این بوستان بزرگی که اسمش ایران است، دارد یکی‌یکی میشکفد و خودش را نشان میدهد. بذر مبارک قرآن در این سرزمین پاشیده شده؛ این هنر انقلاب است، این هنر نظام اسلامی است. در گذشته این‌جور نبود؛ در دوره‌ی کودکی ما و جوانی ما، قرآن به‌معنای واقعی کلمه در این کشور مهجور بود؛ [البتّه] گوشه‌وکنار کسانی بودند که عاشقانه و مجدّانه دنبال فراگیری قرآن یا تعلیم قرآن یا انس با قرآن بودند، لکن فضای عمومی بکلّی [با قرآن] بیگانه بود؛ این خبرها نبود. امروز بحمدالله فضای عمومی کشور با قرآن آشنا است؛ شما می‌بینید جوانها، نوجوانها، کودکان، در سنین مختلف، از نقاط مختلف کشور، با قرآن اُنس دارند، با قرآن سروکار دارند؛ تلاوت میکنند، تأمّل میکنند، تدبّر میکنند.
پیشرفت تلاوت قرآن هم در کشور خیلی خوب بوده است. خب از اوّل انقلاب، ما شاهد تلاوتهای خوب قرّاءمان هستیم؛ پیشرفتها را انسان به‌طور محسوسی مشاهده میکند. آرزوهایی که داشتیم برای اینکه تالیان قرآن و قاریان قرآن که این کارها را انجام بدهند، این‌جوری بخوانند، این‌جوری تدبّر کنند، این‌جوری بفهمند آیه را، این‌جوری القاء کنند آیه را -اینها آرزوهایی بود که همیشه داشتیم- بحمدالله یکی‌یکی این آرزوها دارد برآورده میشود؛ اساتید خوب، خوانندگان خوب، جوانان خوب، نوجوانان خوب؛ خدا را شکر؛ ولی این اوّل کار است. عقب‌ماندگی ما در زمینه‌ی اُنس با قرآن و بهره‌مندی از قرآن خیلی زیاد است. اینها قدمهای اوّلی است که باید انجام بگیرد. بنده بارها گفته‌ام، باز هم تکرار میکنم که این جلسات و این نشستن‌ها و این توصیه کردن‌ها و این کارهایی که انجام میگیرد، همه مقدّمه است برای اینکه فضای کشور و ذهنیّت عمومی مردم ما، فضای قرآنی بشود و ذهنیّت، با قرآن اُنس بگیرد و [مردم] با مفاهیم قرآنی اُنس بگیرند؛ مهم این است.
اگر با قرآن اُنس گرفتیم، آن‌وقت این فرصت و این مجال پیدا خواهد شد که صاحبان فکر از قشرهای مختلف، بر روی نکات قرآنی تدبّر کنند، چیزهایی را از قرآن استفاده کنند، استنباط کنند، بفهمند و به سؤالات گوناگون جواب بدهند. منظورم از سؤالات، شبهه‌ها نیست؛ منظور سؤالاتِ درباره‌ی زندگی است، زندگی کردن. الان میلیون‌ها سؤال در مقابل ما است. وقتی‌که یک جامعه‌ای با یک حکومتی، زندگی را به سمت آرمانهایی دارد حرکت میدهد و حرکت میکند، این [جامعه] با هزاران هزار سؤال مواجه است؛ در نوع ارتباطات، در نوع رفتار، در نوع موضع‌گیری‌ها، در نوع دشمنی و دوستی‌ها، در نوع برخورد با مال، در نوع برخورد با امور دنیا؛ اینها همه سؤالاتی است که مطرح است؛ همه‌ی این سؤالها جواب دارد. بشریّت گمراه و بدبخت شد، به‌خاطر اینکه جوابهای درست این سؤالها را پیدا نکرد. بدبختی امروز دنیا -و بشر- به‌خاطر این است که جوابهای درست را به این سؤالها بلد نشد، فرا نگرفت؛ پاسخهای غلط، پاسخهای انحرافی، پاسخهای گمراه‌کننده دریافت کرد، به ذهنش رسید، عمل کرد، [لذا] امروز رسیده به اینجا؛ دنیا امنیّت ندارد، صفا ندارد، معنویّت ندارد، آرامش روحی ندارد، دلهای آحاد جامعه با یکدیگر صاف نیست؛ این وضعیّت امروز دنیا است، همه‌ی دنیا این‌جور است.
انسانها برای ارتباط خلق شده‌اند، دلها باید باهم مرتبط باشند، به هم محبّت بورزند، به یکدیگر کمک کنند. انسانها باید مثل یک تَنِ واحد در دنیا [باشند]؛ اصلاً بشر این‌جوری ساخته شده، این‌جوری تدبیر شده؛ امّا امروز شما نگاه کنید ببینید همه‌جا جنگ، همه‌جا ناامنی، همه‌جا ترس، همه‌جا گمراهی، همه‌جا دوری دلها از یکدیگر؛ خانواده‌ها متلاشی؛ اختلاف طبقاتی فاحش؛ عدّه‌ای برخوردار و بهره‌مند، عدّه‌ای محروم؛ اینها همه به‌خاطر این است که سؤالات زندگی درست جواب داده نشده، غلط فهمیده شده؛ آن‌وقت این نظامهای اقتصادی و سیاسی کج‌ومعوج در دنیا به وجود آمده و بشریّت، مبتلا است؛ میلیاردها انسان، مبتلای این وضعیّتند؛ حتّی آنهایی که برخوردار هستند هم مبتلایند. این‌جور نیست که وقتی ما میگوییم اختلاف طبقاتی هست، یعنی آن‌کسی که فرض بفرمایید به قول معروف جزو یک درصد جامعه‌ی آمریکایی است، خیلی راحت و خیلی خوش است؛ نه، او هم بدبختی‌هایی، گرفتاری‌هایی، مشکلاتی -روحی، روانی- در زندگی خودش دارد که الیٰ‌ماشاءالله، گاهی از گرفتاری‌های آدم فقیر بیشتر است؛ یعنی همه گرفتارند. جامعه‌ای که راه درست را نشناسد، صراط مستقیم را نشناسد، با خدا مرتبط نباشد، این[طور] است. این جوامع بشری متأسّفانه امروز دچار یک ‌چنین ضلالت و گمراهی‌ای هستند. اینکه شما این همه تکرار میکنید و گفته‌اند تکرار کنید «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم‌»، به‌خاطر همین است. صراط مستقیم یعنی آن راهی که این آفتها، این مشکلات در آن وجود ندارد؛ این معنای صراط مستقیم است. دائم از خدای متعال میخواهید که شما را هدایت کند؛ این هدایت در قرآن است. اگر با قرآن اُنس گرفتیم، اگر قرآن را درست فهمیدیم، اگر در قرآن تدبّر کردیم، آن‌وقت پاسخ درست به سؤالات زندگی به ما داده خواهد شد؛ بایستی برویم دنبال این، این چیز مهمّی است. جوانان عزیز، حالا ان‌شاءالله هرچه با قرآن بیشتر اُنس بگیرید، این حقایق بیشتر برای شما آشکار خواهد شد؛ هرچه از این شربت گوارا بنوشید، بیشتر مشتاق خواهید شد، بیشتر تشنه خواهید شد؛ قرآن این‌جوری است.

مسئله‌ی قرآن و مرجعیّت قرآن و رجوع به قرآن و استفهام از قرآن در مسائل گوناگون فکری و عملی و اجتماعی و سیاسی و حکومتی و مانند اینها، خیلی چیز مهمّی است. ما واقعاً در این زمینه‌ها کم‌کاریم؛ واقعاً کم‌کاری داریم، [ و در زمینه‌ی] تدبّر در قرآن برای کسانی که اهل تدبّرند؛ [این] نشان میدهد که ما خیلی خودمان را محروم کرده‌ایم از آیات الهی و از رهنمودهای آیات الهی در زمینه‌های گوناگون؛ خب، خود این مرجعیّت قرآن برای این مسئله‌ی مهم، یک موضوع اساسی و حسّاس است.

بدانید آنچه انجام دادید یک حسنه‌ی بزرگ است؛ امروز در سراسر دنیای اسلام، هرکاری برای قرآن، و در جهت فهم قرآن و اشاعه‌ی قرآن انجام بگیرد، یکی از بزرگ‌ترین حسناتی است که میشود تصوّر کرد؛ این کار شما یک حسنه بود. نیّتها را خالص کنید برای خدا و دور از هواجس نفسانی و دور از انگیزه‌های گوناگون، تا ان‌شاءالله مورد قبول پروردگار قرار بگیرد و پیش خدای متعال مأجور باشید.
 و این حرکت قرآنی در کشور ما بایستی ادامه پیدا کند؛ ما از قرآن دوریم؛ ما از قرآن بیگانه‌ایم؛ ما با مفاهیم قرآن ناآشنا‌ییم؛ باید کاری کنیم؛ آن‌قدر تلاش کنیم که مفاهیم قرآنی جزو مفاهیم رایج و گفتمانهای عمومیِ ملّتهای مسلمان و کشورهای ما قرار بگیرد.

قرآن را باید فهمید؛ ما دوریم از قرآن. از این دوریِ ما از قرآن، دشمن دارد استفاده میکند. دشمن روزبه‌روز در ما بی‌ایمانی را تزریق میکند، لاابالی‌گری را تزریق میکند، وابستگی به خود را تزریق میکند. نگاه کنید به دولتهای اسلامی، نگاه کنید به کشورهای اسلامی، ببینید در مقابل آمریکا، در مقابل صهیونیسم، در مقابل دشمن، در مقابل غارتگران چه وضعی دارند! این ناشی از دوری از قرآن است. ما اگر به قرآن نزدیک بشویم، همه‌ی این حفره‌ها پُر خواهد شد؛ همه‌ی این خُلل و فُرَج بسته خواهد شد؛ هویّت اسلامی در مقابل هویّت کفر خودش را نشان خواهد داد. معنای اینکه ما میگوییم [اگر] به قرآن عمل کنیم، زندگی درست خواهد شد، این است. معارف قرآنی وجود دارد، این معارف باید تبدیل بشود به گفتمانهای عمومی در بین مردم؛ آن‌قدر تکرار بشود، آن‌قدر کار بشود، آن‌قدر درباره‌اش تحقیق بشود، آن‌قدر بنویسند، آن‌قدر شعرا و اُدبا و هنرمندان درباره‌ی آن کار هنری بکنند که اینها بشود جزو واضحات و بیّنات جامعه‌ی اسلامی؛ البتّه این نشدنی نیست، دور از دسترس هم نیست، خیال نکنند که حالا این کارها را اگر بخواهیم بکنیم، صد سال طول میکشد؛ نه، اگر اهل دل و اهل دین همّت بکنند، این کارها خیلی زود تحقّق پیدا میکند؛ باید این‌جور دنبال قرآن رفت.

قرآن کتاب معرفت است، کتاب نور است. وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى؛ این کلام منسوب به امیرالمؤمنین است؛ فرمود: هرکسى که با قرآن نشست، از این نشست که برخاست، یا هدایتى در او افزون شده است یا بى‌معرفتى و کورى‌اى از او کم شده است. یک افزایشى و یک نقصانى در او به‌وجود مى‌آید، افزایش در هدایت و نقصان در کورى، نقصان در گمراهى، یعنى گمراهى انسان کم میشود. هدایت انسان، آگاهى انسان افزایش پیدا میکند؛ نشست و برخاست با قرآن این‌جورى است؛ این البتّه با توجّه و تدبّر در قرآن حاصل میشود. قرآن را باید با توجّه خواند؛ توجّه داشته باشیم که صِرف تشکیل این اصوات مطلوب نیست؛ با توجّه به معانى، با توجّه به مرادات قرآنى باید قرآن را خواند؛ اگر این شد، آن وقت جامعه‌ى اسلامى راه خودش را پیدا میکند. اَللهُ وَلىُّ الَّذینَ ءامَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور؛ از ظلمات خرافات، از ظلمات گمراهى‌ها، از ظلمت ترس، از ظلمت توهّمات، انسان خارج میشود «اِلَى النُّور»؛ نور هدایت، نور معرفت، نور تقرّب به پروردگار، نور انس با پروردگار. اینها خصوصیّاتى [است‌] که با نشستن با قرآن و انس با قرآن براى انسان به‌وجود مى‌آید و ما به این احتیاج داریم؛ امّت اسلامى امروز به این احتیاج دارد. جامعه‌ى اسلامى امروز با چالشهاى جدّى روبه‌رو است؛ مکرّر عرض کردیم توجّه به چالشها به معناى این نیست که ما احساس کنیم که دشمن قوى است و بر ما غلبه پیدا خواهد کرد؛ این‌جور نیست. جامعه‌ى اسلامى با چالشها مواجه است و مواجهه‌ى با چالشها یک فرصتى است براى اینکه اسلام بتواند از مراحل سیر تاریخىِ حرکت به‌سوى اعتلاى مورد نظر، ان‌شاءالله یک پلّه‌ى دیگر، یک حرکت دیگر، یک مرحله‌ى دیگر پیش برود؛ امروز این‌جورى است. ما در دوره‌هاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و قبل از بیدارى اسلامى، دنیاى اسلام را در حال غفلت میدیدیم؛ امروز دنیاى اسلام در حال آگاهى است. حوادثى هم که در دنیاى اسلام رخ میدهد، به کمک آگاهى امّت اسلامى مى‌آید؛ ما را آگاه‌تر میکند، روشن‌تر میکند، وظایف ما را براى ما مشخّص‌تر میکند. دشمنان اسلام از این بصیرت مؤمنین و امّت اسلامى بیمناکند؛ ما این بصیرت را باید روزبه‌روز تقویت بکنیم؛ اوّلین مرحله همین است که این چالشها را بشناسیم.

به شما جوانان عزیز توصیه میکنم اُنستان را با قرآن زیاد کنید؛ آن کسانى که با قرآن ارتباط پیدا کردند، قدر این ارتباط را بدانند؛ کسانى که قرآن را حفظ کردند، قدر این حفظ قرآن را بدانند؛ این جواهر قیمتى را براى خودشان نگه دارند؛ آن کسانى که با تلاوت قرآن مأنوسند، این رشته‌ى مبارک را از دست ندهند، رها نکنند؛ آن کسانى که با قرآن مرتبطند، تدبّر در قرآن را، تدبّر در معانى قرآن را، تعمّق در مفاهیم قرآنى را، هدف خودشان قرار بدهند؛ اینها چیزهایى است که ما را قدم‌به‌قدم به قرآن نزدیک میکند. اگر با قرآن مأنوس شدیم، به قرآن نزدیک شدیم، مفاهیم قرآنى در دل ما توانست اثر بگذارد، آن‌وقت میتوانیم امیدوار باشیم که امّت اسلام عزّت وعده داده شده‌ى از سوى خداى متعال را [به دست خواهد آورد]: وَ للهِ‌ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنین؛ این عزّت را آن‌وقت خدا به امّت اسلامى خواهد داد. اگر با قرآن مأنوس شدیم، آثار و برکات آن اینها است.

بحمدالله امروز جامعه‌ی ما با قرآن مأنوس شده‌اند. البته ما به این قانع نیستیم؛ ما معتقدیم همه‌ی آحاد جامعه باید با قرآن ارتباط برقرار كنند، بتوانند قرآن را بخوانند، بتوانند قرآن را بفهمند، بتوانند در قرآن تدبر كنند. آنچه كه ما را به حقایق نورانی میرساند، تدبر در قرآن است؛ و این حفظ قرآن كه بحمدالله امروز در بین شما جوانها، در بین جوانهای كشور، در سرتاسر كشور رواج پیدا كرده است، یك مقدمه‌ی خوبی است برای تدبر. یعنی حفظ و تكرار و انس با آیات كریمه‌ی قرآن و پی‌درپی آیات الهی را مورد توجه قرار دادن، موجب میشود كه انسان بتواند در قرآن تدبر كند.

وقتی انس با قرآن پیدا شد، مجال تدبر و تأمل و تفکر در معارف قرآن به دست خواهد آمد. قرآن را نمیشود سرسری خواند و گذشت؛ قرآن احتیاج دارد به تدبر، تکیه‌ی بر روی هر کلمه‌ای از کلمات و هر ترکیبی از ترکیبهای کلامی و لفظی. انسان هرچه بیشتر تدبر کند، تأمل کند، انس بیشتری پیدا کند، بهره‌ی بیشتری خواهد برد؛ قرآن اینجور است.

حمداللّه در جامعه‌ی ما، در کشور ما، نهضت انس با قرآن، نهضت خوبی شده است. این مسئله‌ی حفظ قرآن که ما قبلاً سفارش کردیم، بحمداللَّه دارد در میان جوانهای ما انتشار پیدا میکند؛ باید هم انتشار پیدا کند؛ باید هم با قرآن آشنا شویم، مأنوس شویم. وقتی قرآن را حفظ کردید، میتوانید معانی قرآن را درست بفهمید؛ انسان وقتی معنای قرآن را فهمید، میتواند در آن تدبر کند؛ وقتی تدبر کرد، میتواند به معارف عالی دست پیدا کند و رشد پیدا کند. انسان با انس با قرآن، در درون رشد پیدا میکند.

خدا را شکر میکنیم که توفیق درس قرآن، انس با قرآن و تلاوت قرآن به مردم ما داده شده است. در دوران طاغوت، قرآن در کشور ما مهجور بود؛ هیچ حرکت جمعی در ترویج قرآن انجام نمیگرفت؛ هرچه بود، میل شخصی افراد بود. در دوران جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام، یکی از برنامه‌های اصلی برای مسئولین کشور، ترویج قرآن است؛ تلاوت قرآن، انس با قرآن، فهم قرآن، حفظ قرآن، جزو برنامه‌هاست؛ که خب، یکی از مظاهر آن هم همین مسابقات بین‌المللی است. لیکن تلاوت قرآن و قرائت زیبای آیات الهی، مقدمه است برای تدبر در قرآن. ما نمیخواهیم خودمان را مشغول کنیم، سرگرم کنیم به تلاوت و به قرائت قرآن و الحان قرآنی، به عنوان یک موضوع اصلی؛ این مقدمه است، این طریق است. تلاوت قرآن با صوت خوش موجب میشود که دل انسان نرم شود، خشوع پیدا کند، آماده بشود برای فهم معارف قرآنی و آیات قرآنی؛ ما به این احتیاج داریم.

در ماه مبارک رمضان، بسیاری از مردمِ موفق و باسعادت توانستند محصول زیادی را بردارند؛ محصولی که برای دوره‌ی سال آنها، بلکه در مواردی برای سراسر عمر آنها، دارای برکات خواهد بود. عده‌ای انس با قرآن پیدا کردند، از معارف قرآنی بهره بردند، تدبر کردند؛ عده‌ای انس و مناجات با خدا را در این ماه برای خودشان رویّه و روش قرار دادند و دلهای خودشان را نورانی کردند. مردم روزه گرفتند؛ با روزه، در نفس خود صفا به وجود آوردند؛ که همین صفا و صمیمیت و نورانیت، منشأ برکات بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی است. این صفای نفسانی به انسان نیک‌اندیشی میدهد، تطهیر نفس از حسد و بخل و کبر و شهوت میدهد. صفا در نفس انسان، محیط جامعه را محیط امن و امان روحی و معنوی قرار میدهد؛ دلها را به هم نزدیک میکند؛ مؤمنان را به یکدیگر مهربان میکند؛ ترحم به یکدیگر را در میان جامعه‌ی ایمانی گسترش میدهد. اینها همه محصولات ماه مبارک رمضان است برای مردم موفق و باسعادت.

من بازهم به جوانان عزیزمان توصیه می‏کنم که با قرآن انس بگیرید، با قرآن مجالست کنید. «و ما جالس هذا القرآن أحد الّا قام عنه بزیادة او نقصان، زیادة فی هدی او نقصان من عمی»؛ هر باری که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پرده‏های جهالت شما برداشته می‏شود؛ یک چشمه از چشمه‏های نورانیت در دل شما گشایش پیدا می‏کند و جاری می‏شود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، تفهم قرآن، تدبر در قرآن، این‏ها لازم است.
مقدمه‏ی این کار این است که بتوانیم قرآن را بخوانیم، بتوانیم قرآن را حفظ کنیم؛ حفظ قرآن خیلی مؤثر است. جوانها، دوره‏ی جوانی را، قدرت حفظ را قدر بدانند. خانواده‏ها به کودکان خودشان حفظ قرآن را تشویق کنند، آن‏ها را وادار کنند. حفظ قرآن خیلی باارزش است. حفظ قرآن این فرصت را به حافظ خواهد داد که با تکرار آیات، در قرآن قدرت تدبر پیدا کند. این فرصت است، این توفیق است؛ این را از دست ندهید. آن‏هائی که حافظند، این نعمت بسیار بزرگ الهی را قدر بدانند؛ نگذارند حفظشان ضعیف بشود یا خدای نکرده از دست برود.
خواندن قرآن، از اول تا آخر، یک چیز لازمی است. باید قرآن را از اول تا آخر خواند؛ باز دوباره از اول تا آخر؛ تا همه‏ی معارف قرآنی یکجا با ذهن انسان آشنا شود. البته معلمینی لازمند تا برای ما تفسیر کنند، مشکلات آیات را تبیین کنند، معارف آیات و بطون آیات الهی را برای ما بیان کنند؛ این‏ها همه لازم است. اگر این‏ها شد، هرچه زمان به جلو برود، ما به جلو می‏رویم و توقف دیگر وجود ندارد.

در صدر اسلام، آن کسانی که ممدوح واقع شدند- حالا توی فرهنگ ما، برطبق عقیده‏ی ما- بیش از آنچه که به خاطر نماز و عبادتشان ممدوح واقع شدند، به خاطر موضع‏گیری‏های سیاسی‏شان، اجتماعی‏شان و مجاهدتشان ممدوح واقع شدند. ما ابی ذر را، یا عمار را، یا مقداد را، یا میثم تمار را، یا مالک اشتر را کمتر به عبادتشان مدح می‏کنیم. تاریخ، این‏ها را به آن مواضعی می‏شناسد که این مواضع، تعیین‏کننده بود؛ حرکت کلان جامعه را توانست هدایت کند، شکل بدهد و به پیشرفت این حرکت کمک کند. آن‏هائی هم که مذمت شدند، همین‏جور. خیلی از بزرگان که مورد مذمت قرار گرفتند، به خاطر شرب خمر مذمت نشدند، به خاطر بی‏نمازی مذمت نشدند؛ به خاطر عدم حضور در آنجایی که حضورشان لازم بود، مذمت شدند. تاریخ، این‏جوری ثبت کرده؛ نگاه کنید، ببینید. پس کار خدا، کار معنوی، کار توحیدی، منحصر نیست در نماز خواندن؛ اگرچه نماز را دست‏کم نباید گرفت. نماز پشتوانه‏ی همه‏ی این‏هاست. تلاوت قرآن، تدبر در قرآن، تضرع پیش خدای متعال، خواندن ادعیه‏ی مأثور- صحیفه‏ی سجادیه، دعای امام حسین، دعای کمیل، بقیه‏ی این ادعیه‏ای که هست- این‏ها همه‏اش کمک‏کننده است؛ روان‏کننده‏ی حرکت موتور وجود انسان است؛ که اگر چنانچه شما با خدا انس داشتید و میان خودتان و خدا را درست و اصلاح کردید، این کارها را راحت‏تر انجام می‏دهید؛ با رغبت بیشتر، با شوق بیشتر انجام می‏دهید. بنابراین کسی که می‏خواهد کار خدا را بکند، خدای متعال کمکش می‏کند. کسی بخواهد کار دنیا را هم بکند، همین‏جور. این‏هائی که دنیا، یا مقام دنیا، یا پول دنیا، یا عیش دنیا، لذتهای جنسی و امثال این‏ها برایشان هدف و غرض و مآل بود- که حالا در دنیا نمونه‏هایش را زیاد مشاهده می‏کنید- این‏ها هم وقتی‏که در راه همان هدفِ خودشان تلاش کردند، خدا کمکشان می‏کند. کمک الهی به این است که وسائل را در اختیارشان می‏گذارد. همت می‏کنند، از این راه می‏روند، هدفشان هم فقط هدف مادی است؛ لذا به آن هدف می‏رسند. البته چون آن جانب اصلی را که جانب معنوی و الهی و اخروی است، ندیده گرفتند، آنجا ضرر می‏کنند؛ اما در این قسمتی که هدف گرفتند، پیش می‏روند.

انس با قرآن و تدبر در قرآن، همچنین تدبر در ادعیه‏ی مأثوره‏ای که اعتبار دارد- مثل صحیفه‏ی سجادیه و بسیاری از دعاها- در تعمیق معرفت دینی خیلی نقش دارد. تعمیق معرفت دینی خیلی مهم است. یک‏وقت یک کسی همین‏طور روی احساسات، در نماز جماعت هم ممکن است شرکت کند، در اعتکاف هم شرکت کند، در مجلس عزای حسینی هم شرکت کند، در فلان تظاهرات دینی هم شرکت کند، اما این معرفت در عمق جان او وجود نداشته باشد؛ لذا سر یک پیچی، سر یک دست‏اندازی، یکهو می‏بینید که از جا در می‏رود؛ این به خاطر این است. ما نظائرش را زیاد دیدیم. توی همین مجموعه‏های انقلاب، اوائل انقلاب کسانی بودند که از ماها که ریش داشتیم و عمامه داشتیم و این‏ها، به نظر می‏رسید که این‏ها متدین‏تر و مقیدتر و پابندتر و نسبت به دین متعصب‏ترند؛ بعد یک‏وقت- همان طوری که عرض کردم- یک دست‏اندازی پیش آمد، یکهو دیدیم تایرش در رفت! خوب، پیداست که چفت‏وبست محکمی نداشته. بنابراین تعمیق معرفت دینی، خیلی مهم است؛ انس با معارف اسلامی، خیلی مهم است. این هم یک بخش کار فرهنگی است که باید ترویج شود. این‏ها متولی می‏خواهد، متولی‏اش هم شمائید؛ هیچ‏کس دیگر نیست. یعنی شما مدیران و رؤسای گروه‏های تحقیقی، متولی این کار هستید. این کار را نمی‏شود به شکل اداری درست کرد و مثلًا تزریق کرد به یک مرکز علمی و محیط علمی؛ این را باید بنشینید برایش فکر کنید؛ این‏ها خیلی مهم است.

در باب قرآن، ما باید اعتراف کنیم که سالهای متمادی جامعه‏ی ما با قرآن فاصله گرفت. ما در جمهوری اسلامی داریم این فاصله را کم می‏کنیم؛ عقب‏ماندگی‏ها را جبران می‏کنیم، اما این عقب‏ماندگی خیلی زیاد بوده. در دوران حاکمیتهای طاغوت، قرآن به صورت رسمی در جامعه حضور نداشت؛ گوشه کنار کسانی ممکن بود با قرآن آشنا باشند- متدینینی در خانه‏ها قرآن می‏خواندند- اما این فقط تلاوت قرآن بود؛ تدبر در قرآن، بخصوص در سطح جامعه و در منظر عموم خیلی کم بود؛ بسیار کم بود. نتیجه این شده بود که مجموعه‏های روشن‏فکری و مجموعه‏های دانشگاهی ما بکلی با قرآن فاصله داشتند؛ یعنی واقعاً در بین تحصیل‏کرده‏های آن زمان، کسی که با قرآن انسی داشته باشد، آشنائی‏ای داشته باشد- نه آشنائی خیلی وسیع‏ و عمیق، بلکه آشنائی محدود- واقعاً به چشم نمی‏خورد؛ مگر کسانی که سابقه‏ی طلبگی داشتند و از دوران طلبگی، آیاتی حفظ بودند؛ اما در دیگر کشورهای اسلامی و بخصوص کشورهای عربی، به خاطر شرائطی، وضعیت این‏جور نبود و الآن هم همین‏جور است. انسان روشن‏فکرهای آن‏ها را، تحصیل‏کرده‏های دانشگاهی‏شان را که در مناصب گوناگون دولتی هم هستند، وقتی ملاقات می‏کند، می‏بیند این‏ها از آیات قرآن به صورت تمثیل، به عنوان شاهد، به عنوان مؤید، استدلال، در کلمات خودشان استفاده می‏کنند؛ چیزی که در بین مجموعه‏ی روشن‏فکران قدیمی ما وجود نداشت، ولی در بین نسل جوان ما چرا. این به خاطر همان دور ماندن از قرآن بود، که ما دور مانده بودیم. حالا در آن کشورها کیفیت تعلیم و تربیت چه جور بود، آن یک بحث دیگر است. در کشورهای عربی بخصوص این چیز رائجی بود؛ الآن هم هست. ما از اول انقلاب با این پدیده برخورد می‏کردیم. این سیاستمداران و دولتمردان کشورهای عربی که همیشه هم ما به دوری این‏ها از مبانی قرآنی در عمل، اعتراض داشتیم و داریم و اعتراض بحق هم بود، اما قرآن در ذهن و زبان این‏ها حضور داشت. همیشه ما تأسف می‏خوردیم که ما چرا این‏جوری نیستیم. مثل اینکه حالا اگر من بخواهم تشبیه بکنم، افراد با ذوق ایرانی در خلال صحبتشان ممکن است جملاتی از گلستان سعدی، از شعر حافظ، جملاتی از فلان نویسنده‏ی معروف بیاورند، آن‏ها از قرآن همین‏جور استفاده‏هائی می‏کردند؛ اما در کشور ما چنین چیزی نبود. ما از قرآن به خاطر نوع تربیتی که قبل از انقلاب وجود داشت، فاصله گرفته بودیم.

اگر یک جوانی، یک مردی یا زنی در دوره‏ی حج انس با قرآن را یاد بگیرد، تأمل و تدبر در عبارات دعاها و مناجات با پروردگار را یاد بگیرد، این می‏شود سرمایه‏ای برای او در طول‏ زندگی. حاجی اگر خود را مقید کند که در مدینه‏ی منوره یک ختم قرآن بخواند؛ در مکه‏ی مکرمه یک ختم قرآن بخواند- اینجا خانه‏ی قرآن است؛ محل نزول قرآن است- یا اگر نمی‏تواند یک ختم قرآن بخواند، یک بخش عمده‏ای از قرآن را بخواند با تأمل، با تدبر؛ اگر عادت کند به تأمل و تدبر در قرآن در این مدتی که آنجاست- بتوانید عادت بدهید حاجی را به این‏چنین سیره‏ها و رویه‏های ماندگار معنوی و روحی- این برای او می‏شود یک سرمایه. قرآن یک ذخیره‏ی تمام‏نشدنی است. انس با قرآن از هر واعظی، از هر رفیق ناصحی، از هر درسی برای انسان مفیدتر است. اگر حقیقتاً انسان با قرآن رابطه برقرار کند و قرآن را بخواند برای استناره و استفاده و استضائه‏ی قلبی و معنوی خود، این برای او از هر واعظی بالاتر است. اگر انسان این انس را بتواند پیدا بکند، خیلی دستاورد بزرگی است.

فرصت مغتنمی است و تقریباً همه‏ی کسانی که بارهای سنگین مدیریت کشور در سطوح اصلی و اساسی بر دوش آن‏هاست، در این جلسه‏ی بزرگ و پراهمیت شرکت دارید. حرف سیاست و گزارش امور گوناگون کشور به وسیله‏ی رئیس‏جمهور محترم بیان شد و سخن در این باره‏ها همیشه هست و بسیار است و لازم هم هست، ولی من فکر کردم که از این فرصت، اندکی هم استفاده کنیم برای چیزی که مقدم است بر استنتاجها و تبیینها و تصمیمهای سیاسی ما؛ و آن حرف دل و حرف ایمان خالصانه‏ی ماست که می‏تواند در همه‏ی مراحل این حرکت مثل جانی در کالبد، مثل نوری در ظلمت، مثل حیات‏بخشی در میان اجسام بی‏روح، نقش بیافریند. لذا این آیات را انتخاب کردم تا این‏ها را قدری باهم مرور کنیم. خود من هرچه نگاه می‏کنم، می‏بینم احتیاج دارم به اینکه این آیه‏ی شریفه‏ی «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم می‏رسد که شما هم و همه‏مان محتاج به این هستیم. می‏فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا». این، بعد از آن است که جامعه‏ی ایمانی شکل گرفته و این جامعه آزمونهای بزرگ را از سر گذرانده است. این آیات سوره‏ی احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنی بعد از جنگ بدر و احد و جنگهای متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یک چنین شرائطی، قرآن به مسلمانها خطاب می‏کند که: «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا»؛ خدا را ذکرِ کثیر کنید. ذکر یعنی یاد. ذکر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهای گوناگون شدن و از مطلب اصلی غفلت کردن؛ این، گرفتاری بزرگ ما بنی‏آدم است. می‏خواهند این نباشد. آن‏وقت این یاد هم صِرف یاد کردن و متذکر شدن نیست، ذکر کثیر را از ما خواسته‏اند.

ریاضتی که در میهمانی این ماه وجود دارد- که ریاضت روزه و گرسنگی کشیدن است- شاید بزرگترین دستاورد این ضیافت الهی است. برکاتی که روزه برای انسان دارد، به قدری این برکات از لحاظ معنوی و ایجاد نورانیت در دل انسان زیاد است که شاید بشود گفت بزرگترین برکات این ماه همین روزه است. روزه را بعضی می‏گیرند؛ پس این‏ها وارد ضیافت شده‏اند و بهره‏ی از این ضیافت را هم گرفته‏اند. لیکن علاوه‏ی بر روزه گرفتن- که ریاضت معنویِ این ماه مبارک است- این‏ها آموزش خود را هم از قرآن در حد اعلی تأمین می‏کنند؛ تلاوت قرآن با تدبر. با حالت روزه‏داری یا حالت نورانیتِ ناشی از روزه‏داری، در شبها و نیمه‏شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت دیگری و معنای دیگری دارد. چیزی که انسان در چنین تلاوتی از قرآن فرامی‏گیرد، در حال متعارف و معمول نمی‏تواند به چنین تلاوتی دسترسی پیدا کند؛ آن‏ها از این هم بهره می‏برند. علاوه‏ی بر این‏ها، از مکالمه‏ی با خدای متعال و مخاطبه‏ی با خدا، راز و نیاز کردن، دل خود را و اسرار درون خود را برای خدا به زبان آوردن هم بهره‏برداری می‏کنند؛ یعنی همین دعاها. این دعای ابی‏حمزه‏ی ثمالی، این دعاهای روزها، این دعاهای شبها و سحرها، این‏ها حرف زدن با خداست، خواستن از خداست، نزدیک کردن دل به ساحت حریم عزت الهی است؛ از این هم بهره می‏برند. بنابراین در این میهمانی، از همه‏ی دستاوردهای آن بهره می‏برند.

امروز از این تلاوتها و این نغمه‏های شیرین و دلنشین قرآنی که بحمد اللَّه جوانان ما روز به روز بهتر و جذاب‏تر و شیرین‏تر در آن پیش می‏روند، لذت بردیم؛ هم این دو نوجوانی که تلاوت کردند، هم گروههای دسته‏جمع که همخوانی کردند، خیلی خوب بودند؛ و هم قرّاء عزیزمان که انسان هر سالی که می‏شنوند این تلاوتها را، خوب احساس می‏کند که کاروان تلاوت قرآن و آهنگ‏های قرآنی از آنچه که در گذشته بوده، جلوتر آمده، و اگر مقایسه کنیم با دورانهای قبل- پیش از انقلاب- از صفر بلکه زیر صفر، بحمد اللَّه به درجات عالی دست پیدا کرده؛ خیلی مایه‏ی خوشوقتی ماست.
دو سه اشکال در اینجا وجود دارد که این‏ها را عرض کنیم: یک اشکال این است که ما خیال کنیم تلاوت قرآن و انس با قرآن و رواج قرآن یعنی فقط همین. این، یک اشکال بزرگی است که مبادا ما دچار این بدفهمی و کج‏فهمی بشویم. بنده به این تلاوتها خیلی اعتقاد دارم. قبلها در بعضی از همین جلسات، علت این اعتقاد را هم عرض کردیم که دیگر تکرار نمی‏خواهم بکنم. و خوانندگان خوبمان و تلاوتگران مسلط و استاد و وارد را حقیقتاً ارجمند می‏دانم، لیکن همه‏ی این‏ها مقدمه است؛ مقدمه برای حاکمیت فضای فرهنگی قرآن در ذهن جامعه‏ی ما. یعنی شما جوان مسلمان، مرد و زن مسلمان، کودکان مسلمان باید با قرآن انس پیدا کنید. قرآن را به معنای حقیقیِ مخاطب قرار گرفتنِ در مقابل خدا، بخوانید و در آن تدبر کنید و از آن بیاموزید. مرحله‏ی بعدش هم عمل است؛ اما من مرحله‏ی قبل از عمل را عرض می‏کنم: آموختن قرآن، فهم معارف قرآن، تدبر در آیات قرآن و کلمات قرآنی.
این کلماتی که شما ملاحظه می‏کنید، همان چیزهائی است که خداوند متعال به عنوان آخرین ذخیره‏ی معنوی وحی الهی به بشریت عطا کرده است. همین‏هاست که باید بشر را تا ابدالآباد، تا انتهای این عالم، به راههای سعادت و فلاح و رستگاری هدایت کند؛ پر از معارف است این‏ها؛ این‏ها را باید فهمید.
متأسفانه ما حجاب زبانی داریم، حجاب لغوی داریم؛ این کمبود ماست. یعنی کمبود ملتهای غیر عرب است. کسانی که زبانشان عربی است، همین‏طور که قاری تلاوت می‏کند، این‏ها که نشسته‏اند، و لو نه به صورت کامل، آن را می‏فهمند؛ بیان قرآن، بیان فصیح و بلیغ و خیلی والائی است‏ و هرکسی جزئیات این بیان را نمی‏فهمد.

اشکال سوم این است که ما در ماه مبارک رمضان که ماه تلاوت قرآن و ماه نزول قرآن و ماه جلسات است و ما هم که این جلسه را داریم و جلسات فراوانی هم در مساجد و محافل گوناگون است، ماه رمضان که تمام شد، قرآن را ببندیم و ببوسیم و بگذاریم کنار. این نباید اتفاق بیفتد. قرآن را بایستی از خودمان جدا نکنیم. دائم باید با قرآن مرتبط و مأنوس باشیم. حالا در روایات دارد که هر روز لااقل پنجاه آیه‏ی قرآن بخوانید. این، یکی از معیارهاست. اگر نتوانستید، روزی ده آیه‏ی قرآن بخوانید؛ نگوئید سوره‏ی حمد را می‏خوانم و این چند آیه‏ی سوره‏ی حمد با چند آیه‏ی سوره‏ی قل هو الله- یک رکعت- می‏شود همان ده آیه‏ای که فلانی می‏گوید. نه، غیر از آن قرآنی که در نماز می‏خوانید- چه نماز نافله، چه نماز فریضه- قرآن را باز کنید، بنشینید، با حضور قلب، ده آیه، بیست آیه، پنجاه آیه، صد آیه بخوانید. قرآن را برای تدبر کردن و فهمیدن و استفاده کردن بخوانید. یک نوع قرآن خواندن این است که انسان ظاهر قرآن را بگیرد بخواند تا آخر. این نوع، نمی‏خواهیم بگوئیم‏ هیچ اثری ندارد. البته بنده سابقها می‏گفتم هیچ اثر ندارد، بعد تجدید نظر کردم. نمی‏شود گفت هیچ اثر ندارد، ولی اثرش در قبال آن اثری که متوقعِ از تلاوت قرآن است، شبیه هیچ است؛ نزدیک هیچ است.
یک تلاوت، تلاوت کسانی است که آیه را می‏خوانند، لیکن- این مال امثال ماهاست- می‏خوانند برای اینکه یک نکته‏ای پیدا کنند برای گفتن در فلان منبر، در فلان سخنرانی، در فلان محفل، در فلان مجلس. این، عیبی ندارد؛ اما این نوع هم آن نیست که ما موظفیم انجام بدهیم.
یک تلاوت این است که انسان مثل یک مستمعی بنشیند پای صحبت خدای متعال. خدای متعال دارد با شما حرف می‏زند. مثل اینکه از یک عزیزی، از یک بزرگی، نامه‏ای به شما رسیده باشد. شما نامه را می‏گیرید می‏خوانید. برای چه می‏خوانید؟ برای اینکه ببینید چه برای شما نوشته. قرآن را این‏جوری بخوانید. این نامه‏ی خدای متعال است. امین‏ترین زبانها و دلها این قرآن را از خدای متعال گرفته و به شما رسانده است. ما از آن استفاده کنیم؛ بهره ببریم؛ لذا در روایت هست که سوره را وقتی‏که می‏خوانید، همت شما این نباشد که به آخر سوره برسید، همت شما این باشد که قرآن را بفهمید؛ و لو حالا به آخر سوره، به وسط سوره، وسط جزء، به وسط حزب نرسید و آن را تمام هم نکنید؛ تأمل و تدبر کنید. قرآن را این‏گونه بخوانید. اگر کسی با قرآن مأنوس بشود، از قرآن دل نمی‏کَند. اگر ما با قرآن مأنوس بشویم، حقیقتاً از قرآن دل نمی‏کَنیم.
نکته‏ی آخر هم که باز تکرار است و مکرر ما این را عرض کرده‏ایم، حفظ قرآن است. حفظ قرآن یک نعمت بزرگ است. این جوانها و نوجوانها سن توانائی حفظ را قدر بدانند. شماها در سنی هستید که می‏توانید حفظ کنید و در ذهنتان بماند. ما هم می‏توانیم حفظ کنیم؛ در سنین ما هم می‏شود؛ اما خیلی ماندگار نیست؛ زود از ذهن ما می‏رود. این‏طور نیست که در سنین امثال بنده نشود حفظ کرد؛ چرا؟ سنین بالاتر از ما- یعنی سنین هفتاد و پنج، هشتاد- می‏شود حفظ کرد. من شنیدم مرحوم آیت‏اللَّه خوئی در همین سالهای آخر عمر قرآن را حفظ کرده بود. خیلی مهم است؛ پیرمرد مثلًا هشتادساله قرآن را حفظ کند! می‏شود حفظ کرد، اما ماندگار نیست؛ از ذهن زائل می‏شود. اگر شما در دوره‏ی جوانی و بخصوص در دوره‏ی نوجوانی؛ یعنی از سن همین نوجوانهائی که اینجا برای ما تلاوت کردند یا بالاتر از این‏ها، قرآن را حفظ کنید، این یک سرمایه و ذخیره‏ای برای شماست. و امکان تدبر در قرآنی که در حفظ انسان هست، بمراتب بیشتر از امکان تدبر برای کسی است که قرآن را حافظ نیست. گاهی انسان یک آیه‏ای را در قرآن نگاه می‏کند، مثل اینکه هرگز این آیه را تلاوت نکرده؛ اما کسی که حافظ هست، چنین چیزی برایش پیش نمی‏آید. امیدواریم خداوند متعال آنچه را که گفتیم و شنیدیم، إن شاء اللَّه در دلهایمان نافذ کند.

اگر ما معتقدیم- که معتقدیم- که عمل به قرآن، اساس و محور احیاء قرآن است و مسئله به تلاوت و خواندن و این‏ها ختم نمی‏شود- که به آن اعتقاد داریم؛ معتقدیم باید به قرآن عمل کنیم، باید جامعه‏مان را قرآنی کنیم، باید فکرمان را قرآنی کنیم، باید عملمان را قرآنی کنیم، باید قرآن را باور کنیم؛ قرآن را باور کنیم و وعده‏ی قرآن را وعده‏ی صدق و حق بدانیم، همین‏طور که خود قرآن می‏فرماید: «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلًا لا مبدّل لکلماته»؛ همچنانی که باید تعاملمان با شخص خودمان، با افراد خانواده‏مان، با افراد محیط کارمان، با افراد اجتماعمان، با مسلمین کشورهای دیگر، با قدرتها، با ملتها و همه‏ی این‏ها باید با نَفَس و روح قرآنی تنظیم بشود؛ این‏ها همه‏اش درست است و به آن اعتقاد داریم؛ احیاء قرآن، عمل به قرآن و گرامیداشت قرآن این است؛ این‏ها درست- اما این‏ها معنایش این نیست که ما تلاوت قرآن را دست کم بگیریم. من می‏خواهم به شما «قرآنی‏ها- که اهل تلاوت، اهل تجوید و اهل لحن و آهنگ و صوت و خواندن قرآنید- این را تأکید کنم، گاهی شنیده می‏شود که بعضی می‏گویند آقا به قرآن باید عمل کرد؛ خوب، این حرف درستی است؛ اما مقصودشان این است که تلاوت قرآن و آرایه‏های قرآنی را دست کم بگیرند! من با این مخالفم. تلاوت قرآن هم جزوِ یک مجموعه و منظومه‏ای است که این‏ها همه به هم متصل است؛ این هم بایستی مورد توجه قرار بگیرد و گرامی داشته شود. هم باید تلاوت بکنید و هم باید معانی قرآن را بفهمید؛ اگر معنای قرآن را فهمیدید، می‏توانید بهتر تلاوت کنید. الآن قراء حالا را با قراء بیست سال قبلمان مقایسه کنیم، که این حرکت قرآنی در کشور ما تازه و آرام آرام شروع شده بود؛ بعضیها خوب هم می‏خواندند، صداها خوب بود و شیوه‏های قراء معروف را هم یاد گرفته بودند و می‏خواندند؛ اما دلنشین نبود؛ چرا؟ چون از معانی و مفاهیم آیات هیچ سر در نمی‏آوردند؛ این معلوم بود. اما امروز آن‏طور نیست؛ امروز جوانهای ما این آیاتی را که می‏خوانند، خودِ کیفیتِ خواندنشان، حکایت از این می‏کند که این‏ها معنای آیه را می‏فهمند و به مفهوم آیه توجه دارند.
پس اول باید خوب بخوانید؛ تلاوت را خوب، زیبا و جامع و صحیح بخوانید؛ دوم، معانی و مفاهیم قرآنی را بفهمید، و سوم، قرآن را حفظ کنید. حفظ قرآن خیلی مهم است. شما جوانها به این احتیاج دارید و می‏توانید. وقتی شما حافظ قرآن هستید، این تکرار آیات قرآنی و انس دائمی با قرآن، به شما فرصت می‏دهد که در قرآن تدبّر کنید. «تدبر در قرآن» با همین‏طور خواندن و رد شدن به دست نمی‏آید؛ با یک‏بار و دوبار خواندن هم حاصل نمی‏شود؛ با تکرار و انس با آیه‏ای از قرآن و امکان تدبّر در آن به دست می‏آید. و چقدر لطایف در قرآن کریم هست که این‏ها را جز با تدبّر نمی‏توان فهمید. بنابراین حفظ و فهم معانی قرآن و تلاوت آن لازم است.

دوستان سعی کنند در همه‏ی اوقات- بخصوص در ماه رمضان- تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگیتان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هرچه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر می‏بخشد. تلاوت عجله‏یی که همین‏طور انسان بخواند و برود و معانی را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه اینکه بی‏فایده باشد- بالاخره انسان همین‏که توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشته‏ی ارتباطی است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسی را از این‏طور قرآن خواندن منع کرد لیکن تلاوت قرآنی که مطلوب و مرغوب و مأمورٌ به است، نیست. تلاوت قرآنی مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهی را بفهمد، که به نظر ما می‏شود فهمید. اگر انسان لغت عربی را بلد باشد و آنچه را هم که بلد نیست، به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دو بار، سه بار، پنج‏بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنی نسبت به مضمون آیه پیدا می‏کند که با بیان دیگری حاصل نمی‏شود؛ بیشتر با تدبر حاصل می‏شود؛ این را تجربه کنید. لذا انسان بار اول وقتی مثلًا ده آیه‏ی مرتبط به هم را می‏خواند، یک احساس و یک انتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه می‏خواند، انتباه دیگری دارد؛ یعنی انسان انشراح ذهن پیدا می‏کند. هرچه انسان بیشتر انس و غور پیدا کند، بیشتر می‏فهمد؛ و ما به این احتیاج داریم.
عزیزان من! کسانی که پایشان لغزید، خیلی از مواردش را که ما دیدیم، ناشی بود از عدم تعمق در امر دین و معارف اسلامی؛ شعائری بود، شعارهایی بود، احساساتی بود، بر زبانشان بود، اما در دلشان عمق نداشت. لذا در گذشته ما کسانی را دیدیم که آدم‏های خیلی تند و داغ و پُرشوری هم بودند، بعد صد و هشتاد درجه وضع این‏ها عوض شد. سالهای اول انقلاب کسانی بودند- من با خصوصیات، آدم‏هایش را می‏شناسم؛ یعنی کلیات نیست- که افرادی مثل شهید بهشتی را راحت و صریح از نظر انقلابی بودن و فهم درستش از انقلاب و از راه امام، نفی می‏کردند. بعد از گذشت مدتی، مشی این‏ها آن‏چنان شد که مبانی انقلاب و نظام را انکار کردند! بعضی از آن‏ها که آدم‏های باانصاف‏تری بودند، صریحاً، و بعضی‏شان ملتویاً و مزوراً انکار کردند. آدم‏های بی‏انصاف‏ترشان این‏ها هستند، که به یک معانی‏یی هم تظاهر می‏کنند؛ اما باطنشان این‏طور نیست. این به خاطر این بود که این‏ها عمق نداشتند. البته این یکی از عوامل است؛ یک عامل هم شهوات و دنیاطلبی و امثال این‏هاست که کسانی را هم که عمق دارند، منحرف می‏کند. بسیار کسانی بودند که عمق نداشتند. یکی از راههایی که این عمق را در اعتقادات انسان، در مبانی فکری انسان، در روح انسان، در ایمان انسان ایجاد می‏کند، انس با قرآن است. بنابراین در زندگی حتماً قرآنِ با تدبر را در نظر داشته باشید و نگذارید حذف شود.

باید با قرآن انس پیدا کنید. زبان ما، زبان قرآن نیست؛ می‏توانیم به ترجمه‏ی قرآن مراجعه کنیم؛ اما عمق‏یابی مضامین قرآنی فقط با مراجعه‏ی به ترجمه نمی‏شود؛ کمااینکه با خواندن متن‏ قرآن هم برای کسانی که می‏فهمند، همیشه به دست نمی‏آید؛ با تدبر به دست می‏آید؛ با عمق‏یابی به دست می‏آید.
با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بی‏زنگار؛ تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند؛ این همیشه و برای همه نیست؛ برای کسانی است که دلشان را با صفای باطن و نفس پاکیزه کنند؛ با ایمان، با باور و با قبول با قرآن مواجه شوند؛ و الّا کسانی که دل معاند دارند، بنای بر نشنیدن و نفهمیدن دارند، نوای قرآن، کلام قرآن و پیام قرآن در دل آن‏ها اثری نمی‏کند؛ «و لو انّنا نزّلنا الیهم الملائکة و کلّمهم الموتی و حشرنا علیهم کلّ شی‏ء قبلا ما کانوا لیؤمنوا الّا أن یشاء الله»؛ اگر برای برخی افراد زمین را به آسمان بدوزی، این دلِ ناباور و زنگار گرفته، نزدیک نمی‏شود و ایمان نمی‏آورد. لذا قرآن را هم می‏خواند، اما به قرآن نزدیک نمی‏شود.
باید به قرآن نزدیک شد. شما جوانهای عزیز و همه‏ی جوانهایی که این حرف را در سرتاسر کشور می‏شنوید، بدانید در قرآن حکمت هست، نور هست، شفاء هست. عقده‏هایی که بر اثر چالشهای موجود مادی دنیا در دل و جان انسان به وجود می‏آید، سرانگشت حکمت قرآنی می‏تواند همه‏ی این عقده‏ها را باز کند؛ این واقعیت است؛ دلها را باز می‏کند، شرح صدر می‏دهد، امید می‏دهد، نور می‏دهد، عزم راسخ برای حرکت در صراط مستقیم می‏دهد. با قرآن باید مواجه شد و این‏ها را گرفت.

برادران عزیز و خواهران عزیز! بارتان سنگین و کارتان دشوار است. اگر خوب عمل کنید، اجرتان دو برابر است؛ اما اگر خدای نکرده بد عمل کنید، مؤاخذه‏تان هم دو برابر است. برای اینکه بتوانید این راه را سالم طی کنید و 1450 روزی را که در پیش دارید، بخوبی سپری کنید، باید خود را به خدا وصل کنید. قرآن خواندنِ هر روز را فراموش نکنید. هر روز حتماً قرآن بخوانید؛ هر مقداری می‏توانید. آن‏هایی که ترجمه‏ی قرآن را می‏فهمند، با تدبر به ترجمه نگاه کنند. آن‏هایی که ترجمه‏ی قرآن را نمی‏فهمند، یک قرآن مترجَم خوب- که الحمد للّه زیاد هم داریم- کنار دستشان بگذارند و به ترجمه‏ی آن نگاه کنند. ممکن است ده دقیقه صرف وقت کنید و یک صفحه یا دو صفحه بخوانید؛ اما هر روز بخوانید؛ این را یک سیره‏ی قطعی برای خودتان قرار دهید. علامت بگذارید، فردا از دنباله‏اش بخوانید. تا آنجایی که می‏توانید، به نماز و توجه و ذکر در نماز و به نوافل اهمیت دهید. خدای متعال به پیغمبر اکرم می‏فرماید: «قم اللّیل الّا قلیلًا. نصفه او انقص منه قلیلا. او زد علیه و رتّل القرآن ترتیلا. انّا سنلقی علیک قولا ثقیلا»؛ یعنی نصف شب را بیدار بمان، یا دو ثلث شب را بیدار بمان و عبادت کن- که این برای پیغمبر است؛ من و شما خیلی دهنمان می‏چاید که از این حرفها برای خودمان بزنیم- چرا؟ «انّا سنلقی علیک قولا ثقیلا»؛ ما می‏خواهیم سخن سنگینی را به تو القاء کنیم؛ می‏خواهیم حرف بزرگی را به تو بزنیم؛ بنابراین باید خودت را آماده کنی.
بار سنگین احتیاج به آمادگی روحی دارد؛ این آمادگی روحی هم همین‏طوری به دست نمی‏آید. اینکه ما بگوییم آقا برو دلت را صاف کن، بله، اساس همان صاف کردن دل است؛ اما صاف کردن دل فقط از راه نماز، از راه توسل، از راه توجه و از راه ذکر به دست می‏آید.
اگر کسی خیال کند که می‏توان دل و روح را بدون این‏ها صاف کرد، سخت در اشتباه است. از راه گریه‏ی نیمه‏شب، از راه خواندن قرآن با تدبر و با دقت، از راه خواندن ادعیه‏ی صحیفه‏ی سجادیه، دل انسان صاف می‏شود؛ و الّا این‏طوری نیست که بگوییم آقا برو دلت را صاف کن؛ هر کاری هم کردی، کردی.

حج‏گزاران عزیز را به خشوع و ذکر و انابه و تلاوت قرآن با تدبر و حضور در نمازهای جماعت و مهربانی با حاجیان کشورهای دیگر و پرهیز از وقت‏گذرانیهای‏ بیهوده، فرامی‏خوانم و از خداوند متعال موفقیت و عافیت و قبولی عبادات شما را مسئلت می‏کنم و همه را به دعا برای حضرت بقیة اللّه أرواحنا فداه و فرارسیدن حکومت عدل جهانی آن ذخیره‏ی الهی دعوت می‏کنم.

امروز که حکومت اسلامی تشکیل شده و نظام جمهوری اسلامی به وجود آمده است، ما معنای بسیاری از آیات قرآن را می‏فهمیم، که قبل از تشکیل حکومت اسلامی، تصویر گنگ و مبهمی از آن آیات داشتیم. امروز که دشمنیهای استکبار و قدرتهای ظالم و ستمگر و افزون‏طلب در مقابل چشم ماست و صف‏آراییهای آن‏ها را مشاهده می‏کنیم- توطئه‏ها و نقشه‏های آن‏ها و نوع فریب افکار عمومی یا فریب بعضی ذهنهای آلوده‏ی برخی از خواص- برای ما آشکار می‏شود که عمق معنای آیه‏ی قرآن چیست و به کجا اشاره می‏کند و چه آسیبهایی را برای ذهن خوانندگان و متدبّران در قرآن مجسم می‏کند. قدر این را باید دانست.
ما در جامعه‏ی خودمان مبالغ زیادی از آموزش قرآن عقب‏افتادگی داریم. باید این‏ها را جبران کنیم. اگر جوان مسلمان با قرآن انس پیدا کند و فرصت تدبّر در قرآن را به خود بدهد، بسیاری از شبهات دشمنان بی‏اثر خواهد شد. البته همه‏ی دستگاه‏های فرهنگی کشور باید کمک کنند. باید مفاهیم قرآنی به وسیله‏ی خبره‏های این کار دسته‏بندی شود و به تناسب در جای خود و در کتابهای درسی- چه در مدرسه‏ها و چه در دانشگاهها- گنجانده شود. این ارتباط باید دائمی باشد.

تلاوت قرآن یک فضیلت بزرگ و یک ثواب است؛ اما این تلاوت وسیله‏ای برای رسیدن به معرفت است. این قرآن یک اقیانوس عظیم است. هرچه بیشتر جلو بروید، تشنه‏تر می‏شوید و علاقه‏مندتر می‏شوید و دل شما روشن‏تر می‏شود. در قرآن باید تدبّر کرد. من بازهم از شما جوانان خواهش می‏کنم که با معانی قرآن انس پیدا کنید و ترجمه‏ی قرآن را بفهمید. من بارها این را از جوانان خواسته‏ام و بسیاری هم اقدام کرده‏اند. قرآن را که هر روز تلاوت می‏کنید. هرچه تلاوت کردید، ترجمه‏ی آن را هم نگاه کنید؛ بگذارید این مفاهیم در ذهن جوان شما حک شود. در آن صورت فرصت تدبّر پیدا خواهید کرد.

در پایان خطبه‏ی اوّل، من چند دعا هم بکنم: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد. پروردگارا! تو را به ذات مقدس و به اسماء و صفات خودت و به اولیایت سوگند می‏دهیم که این ماه رمضان را برای ملت ما مبارک فرما. پروردگارا! توفیق دعا، عبادت، تضرّع، روزه، تلاوت قرآن و تدبّر در قرآن به همه‏ی ما عنایت کن.

قدم اوّل برای عمل کامل به قرآن، آشنایی با متن قرآن است. در دوره‏ی رژیم طاغوت، مردم ما با قرآن آشنا نبودند. کسانی که می‏توانستند قرآن را از رو بخوانند آن هم به صورت غلط محدود بودند. جوانان و کسانی که در مدارس دوره‏ی پهلوی رشد پیدا کرده بودند، هیچ با قرآن آشنایی نداشتند. اگر یک‏وقت پدر و مادر مؤمنی داشتند، آن‏ها را در گوشه‏ای دوره‏ی قرآنی می‏گذاشتند و خودشان یاد می‏گرفتند. مدارس ما در آن روز، حامل مسئولیت تربیت قرآنی نبود؛ قرآن در فضای جامعه، غریب بود. در این شهر تهران بزرگ، دوره‏های قرآن که چند نفر دور هم می‏نشستند و استادی به آن‏ها درس می‏داد تجوید، یا قرائت معدود بودند. در شهرهای دیگر هم همین‏طور بود. وقتی قرآن وارد جامعه می‏شود، حضور قرآن، حلاوت خود را به کامها می‏چشاند. امروز قرآن در کشور ما سیطره دارد. قدمِ اوّل، یاد گرفتن متن قرآن است و این باید روز به روز زیاد شود. اگر بخواهیم همه قرآن را بیاموزند، عدّه‏ای باید در اوج قرار گیرند مثل همه چیز دیگر همین‏طور که اگر بخواهید ورزش، همگانی شود، بایستی عدّه‏ای قهرمان را جلوِ چشم مردم نگهدارید. اگر بخواهید قرآن در خانه‏ها، بین بچه‏ها، بین بزرگها، بین زنها و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید. این است که ما به این‏ها احترام می‏کنیم. این‏ها حامل قرآنند، این‏ها عزیزند. زبان این‏ها عزیز است، لبها و دلهای این‏ها عزیز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن! اما اینجا تمام نمی‏شود؛ حفظ قرآن، فهمیدن مفاهیم و ترجمه‏ی کلمه کلمه‏ی قرآن، برای کسانی که به زبان عربی آشنایی ندارند، لازم است. وقتی‏که کلمات قرآن را فهمیدید، آن وقت تدبّر لازم است. حتی آن کسی که الفاظ عربی را هم خوب بلد است، اگر تدبّر نکند، بهره‏ی کمی از قرآن خواهد برد. در قرآن، تدبّر لازم است تدبّر یعنی اندیشیدن در مفاهیم قرآنی این سخن عمیقی است، این سخن بزرگی است؛ باید در آن تدبّر کرد. گوینده‏ی آن، ذات اقدس الهی است. کلمات آن هم مال ذات اقدس الهی است یعنی الفاظش، نه فقط مفاهیمش لذا بایستی در آن دقّت کرد، باید آن را فهمید، باید در آن غور کرد. این‏ها حاصل نمی‏شود، مگر با انس با متن قرآن.

امروز بحمد اللّه در کشور ما جوانان با همان سرمایه‏ی معنویت و نورانیّت و صفایی که در آن‏ها هست، گامهای بلندی را برداشته‏اند. امروز قرآن یک امر مهجور در جامعه‏ی ما نیست. جوانان و نوجوانان با قرآن آشنا می‏شوند؛ طبقات مردم با قرآن انس می‏گیرند، ارتباط پیدا می‏کنند و معارف قرآن را مورد استفاده قرار می‏دهند؛ بسیاری از احکام اسلام هم در کشور اجرا می‏شود. البته ما به قدر ظرفیت و توان و به قدر آنچه که همّت خود ما بود، پیش رفته‏ایم؛ اما این پایان راه نیست؛ این، همه‏ی ظرفیت اسلام نیست. اگر ملتی همّت کند و دلسوزان این ملت وجود خود را وقف حرکت عمومی این ملت به سمت معارف اسلامی و حقایق اسلامی کنند، آنچه که به دست آن‏ها خواهد آمد، به قدری درخشان است که از افق حدس و گمان انسان هم خارج است. در زیر سایه‏ی اسلام، برای پیشرفت، میدان باز است؛ هم پیشرفت علمی، هم پیشرفت عملی، هم پیشرفت اخلاقی، هم پیشرفت سیاسی، هم عزّت و اعتلای مدنی و هم آزادی و عدالت و آرمان‏های بزرگ انسانی. در محیط اسلامی و زیر سایه‏ی اسلام، هیچ حجاب و حدّی برای انسان وجود ندارد. بی‏همّتی و کم‏همّتی ماست، کوتاهی انسان‏هاست که نمی‏گذارد آن‏ها از اسلام استفاده کنند. در محیط اسلامی، بازگشت به اسلام و بهره بردن از معارف اسلام، کاری عظیم است که اگر روشن‏فکران و اندیشمندان و دانشمندان و اهل علم و معرفت در هر کشوری از کشورهای اسلام به آن بپردازند، خواهند توانست بهره‏های زیادی ببرند.
اسلام را آن‏چنان که فهم صحیح انسانی و در متون اصیل اسلامی هست، باید فهمید، باید دانست و با هدایت قرآنی از آن بهره برد. خودِ قرآن «تبیاناً لکلّ شی‏ء» است؛ راهنماست، بیان است، خطّ است. در جوامع اسلامی، به اهل فکر و نظر تلقین می‏کنند که این تلقین هم دنباله‏های همان تسلّط فکری غرب و فرهنگ غربی است که از سیطره‏ی تفکّر اسلامی واهمه دارد که اسلام را بایستی با ابزار و با فهم معارف غربی دانست! این‏طور نیست. البته همه‏ی معارف، انسان را آگاه می‏کنند و برای فهم بهتر مجهّز نمایند؛ اما اسلام را از خود اسلام باید گرفت؛ حقایق اسلام را از متون اسلام باید گرفت؛ حقایق اسلام را با مصطلحات خود اسلام بایستی دانست و فهمید و مورد عمل قرار داد. اسلام مشعل راهنمای فکر و ذهن انسانها و هدایت‏گر انسان‏هاست. قرآن، کتاب هدایت و کتاب نور است. آن کسانی که به قرآن مراجعه و تدبّر می‏کنند و زمینه‏ی لازم و استعداد لازم را در خود به وجود می‏آورند، برای اینکه از معارف قرآن استفاده کنند، آن‏ها می‏توانند از قرآن بهره ببرند. نباید ملاحظه کرد که آنچه ما از اسلام می‏فهمیم، در قضاوت کسانی که با اسلام میانه‏ای ندارند، از اسلام خوششان نمی‏آید و اسلام را مزاحم خودشان می‏دانند چه در زمینه‏های اقتصادی و چه در زمینه‏های سیاسی چه تأثیری دارد؛ آیا آن‏ها خوششان می‏آید، آیا فهم ما را از اسلام قبول دارند یا نه؟ اسلام به عنوان هدایت انسانها در دنیایی قرار گرفت و وارد بشریت شد که از همه طرف انکار و تکذیب بود. پیامبر را با انواع تهمتها متّهم می‏کردند. شما قرآن را ملاحظه کنید؛ تعبیراتی که دشمنان پیامبر در باره‏ی پیامبر به کار می‏بردند، تعبیراتی است که هر انسانی را که ضعیف باشد، خُرد می‏کند، می‏شکند و جرأت و جسارت او را برای بیان مراد خود از بین می‏برد؛ اما پیامبر اعتنایی نکرد و حرف خدا را که بر زبان او جاری و بر دل او الهام شده بود، بیان نمود و نورانیّت کلام الهی کار خود را کرد.

اصلًا تدبّر برای تفسیر کردن نیست؛ برای فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانه‏ای را دوگونه می‏تواند تلقّی کند: یکی سرسری و با سهل‏انگاری؛ یکی با دقّت و کنجکاوانه. این اصلًا به مرحله‏ی تفسیر کردن و تعبیر کردن نمی‏رسد. تدبّری که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسری نگریستن در قرآن است؛ یعنی شما هر آیه‏ی قرآنی را که می‏خوانید، با تأمّل و ژرف‏نگری باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبّر است و بدون اینکه نیازی به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند که همان تفسیر به رأی است خواهید دید که بابهایی را از معرفت، به حسب محتوای آیه هرچه که محتوای آیه است باز می‏کند.
اشکال عمده در کار قرآن‏خوانی‏های بی‏تأمّل، این است که اصلًا روی جملات درنگ نمی‏کنند. خوب؛ شما وقتی سخن حکیمی، یا سخنِ حکمت‏آمیزی را می‏شنوید، باید به آن دل بدهید؛ بدون دل دادن که اصلًا انسان مُراد را نمی‏فهمد. هر کتاب عادّی بخصوص اگر کتاب پُرمغزی باشد، بخصوص اگر حکیم فرزانه‏ی بزرگی آن را نوشته باشد همین حالت را دارد. اگر سرسری بخوانید و رد شوید، از آن چیزی نمی‏فهمید. قرآن می‏گوید: «مرا سرسری نخوانید» قرآن از عالی‏ترین مقام است؛ از قلّه‏ی معرفت عالم وجود است. این است که انسان باید تأمّل کند و چون عمق این آیات و این مفاهیم، خیلی زیاد است، هرکسی تأمّل کند، از آن استفاده خواهد کرد حتّی خود پیغمبر خودِ پیغمبر هم اگر تأمّل کنند که البته پیامبر و ائمّه (علیهم‏السّلام) همیشه قرآن را با تأمّل و تدبیر می‏خواندند از قرآن استفاده می‏کنند.
البته ما هم استفاده می‏کنیم. مثل سطوح مختلف دریاست که هرکس در هر سطحی برود، بهره‏ای از آن خواهد بُرد حالا این تشبیه نارسایی است، لیکن برای تقریب به ذهن است البته هر چیزی را که انسان نفهمید، هر معنایی را که درست، سر در نیاورد و ترکیب یا عبارتِ مشکلی بود، به تفسیر مراجعه می‏کند. منظورم این است که تدبّر، اصلًا به عالم «تفسیر به رأی» نزدیک نمی‏شود.

ماه رمضان، ماه مبارکی است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلمانی که می‏خواهند در ضیافت الهی در این ماه وارد شوند، شروع می‏شود؛ از دلها شروع می‏شود. اوّلین حقیقتی که تحت تأثیر برکات این ماه قرار می‏گیرد، دل و جان مؤمنین و روزه‏داران و وارد شوندگان به عتبه‏ی مقدّس و مبارک این ماه است. از طرفی روزه‏ی این ماه، از طرفی تلاوت قرآن در این ماه و از طرفی انس با ادعیه‏ای که در این‏ ماه وارد شده است، انسان را در معرض یک تزکیه و تهذیب و تصفیه‏ی باطنی قرار می‏دهد و ما همه به این تصفیه احتیاج داریم.
علاوه بر اینکه هر فرد مسلمانی احتیاج دارد به اینکه در این ماه ذخیره‏ی تقوا و پرهیزکاری و تهذیب و تزکیه را برای خود فراهم کند، ما منسلکین در سلک روحانیت، بیشتر از دیگران به این معنا احتیاج داریم. به قول آن عارف معروف که می‏گوید: «آب که از برکات الهی است، همه‏ی پلیدیها و ناپاکیها را از بین می‏برد؛ هر جسمی که با آب تماس می‏گیرد، پاک می‏شود؛ ولی خود آب تحت تأثیر تماس با ناپاکها و ناپاکیها، به تصفیه احتیاج پیدا می‏کند و خدای متعال در یک گردش طبیعی، آب را به بخار تبدیل می‏کند؛ به آسمان می‏برد، از بالا مجدّداً به صورت قطرات باران به زمین برمی‏گرداند، پلیدیها را از آن جدا می‏کند، آن را تصفیه می‏کند و باز به صورت ماء طهور در اختیار افراد انسان و سایر موجودات قرار می‏دهد.»
گوینده‏ی این سخن حکمت‏آمیز می‏گوید: «این جان شما، معارف شما، نصایح شما، بلکه خود قلب و روح شما، همان ماء طهوری است که ناپاکیها را از انسانها می‏زداید؛ اما خود این ماء طهور بتدریج به تصفیه و تزکیه احتیاج پیدا می‏کند و تزکیه و تصفیه‏ی آن، جز با یک عروج معنوی، جز با یک گردش معنوی به سمت علویّات که آن هم با ذکر و دعا حاصل خواهد شد ممکن نمی‏شود.» با ذکر، با توجّه، با توسّل، با مناجات، با نافله، با تضرّع در مقابل خداوند، با تفکّر در آیات آفاقی و انفسی، این ماء طهور باز همان طهارت خود را به دست می‏آورد؛ آماده می‏شود تا بازهم با پلیدیها مواجه گردد و آن‏ها را از جسم و جان بشر و عالم بزداید. بنابراین، ماه رمضان فرصت این عروج معنوی است.
همیشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نیز همین‏طور است. ایام دیگر سال هم برای انسان‏هایی که اهل ذکر و توجّهند، همین‏طور است؛ «انّما تنذر من اتّبع الذّکر». پیروی از ذکر یعنی به یاد آوردن و توجّه کردن مایه‏ی نجات جان بشر است. در همه‏ی ایام سال، در همه‏ی شبها، در نیمه‏شبها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن این دعاهای پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانه‏ای که در این دعاها هست بخصوص ادعیه‏ی صحیفه‏ی مبارکه‏ی سجّادیه می‏شود این تسویه‏ی باطن را به وجود آورد؛ ولی ماه رمضان یک فرصت استثنایی است. لیالی و ایام این ماه، هر ساعت و هر دقیقه‏اش برای انسان بخصوص برای جوانان یک فرصت است.

این رابطه با خدا را همه باید داشته باشند؛ اما شما که مسئول هستید و یکی از مدیریّتهای بالا در دست شماست شما که می‏گویم، یعنی ما مسئولان، که من خودم از شما به این کار اولی هستم جزو شایسته‏ترین افرادی هستید که باید این رابطه‏ی ویژه را با خدا داشته باشید. نمازِ با توجّه و با حضور بخوانید؛ به نوافل اهمیت دهید و سعی کنید که در روز مقداری قرآن تلاوت کنید. هیچ روزی بر شما نگذرد که مقداری قرآن و لو ده آیه، پنج آیه با تدبّر تلاوت نکنید. این، به شما نورانیّت می‏بخشد. انتظار این را نداشته باشیم که اگر امشب نافله خواندیم، فردا مثلًا گشایش مهمّی در کارمان بشود و اثرش ظاهر گردد؛ نه. در دعاهای ما، نفس رابطه‏ی با خدا، جزو بدیهیّات و محکمات ادعیه‏ی ماست و خدای متعال، متضرّعین الیه را مورد توجه و عنایت خاص قرار می‏دهد. تضرّع، این خواص را دارد.

آقایان محترم که به شهرهای مختلف تشریف می‏برید و با مردم حرف می‏زنید! به جوانان اقبال کنید؛ حقایق دینی را صریح با مردم در میان بگذارید؛ ارواح و نفوس مردم را تصفیه کنید. مردم احتیاج دارند؛ اهل شنیدن و باور کردن و پذیرفتن هستند. دلها پاک است. آیات کریمه‏ی قرآن و روایات نورانی اهل بیت را با دقّت، با تأمّل، با تدبّر و با بیان شافی و وافی مطرح کنید. آن چیزهایی را که متضمّن نصایح اخلاقی و هدایتهای فکری است و به ذهنها نور می‏افشاند، به این دلها فروبخوانید. آن‏ها را هدایت کنید.

من یک‏وقت می‏خواستم بحثی قرآنی در این خصوص عرض کنم که فعلًا مجالش نیست. بحث قرآنی مربوط به ماجرای حضرت موسی علیه‏السّلام است که از آن ماجراهای عبرت‏آمیز و عجیب تاریخ است. در باره‏ی این ماجرا هرچه بگویم تمام نمی‏شود. واقعاً قرآن گنجینه‏ی عظیمی از تجربه‏ی موسوی برای ماست. در این ماجرای عجیب، یکی از نقاط برجسته، خراب و فاسد شدنِ کسانی از همراهان موسی علیه‏السّلام است که از همراهیِ او برگشتند. من این‏ها را عرض می‏کنم تا کسانی که اهل تأمّل در آیات قرآنند، دنبالش بروند.

عزیزان من! قرآن نور است و حقیقتاً دل و روح را روشن می‏کند. اگر با قرآن انس پیدا کنید، می‏بینید که دل و جان شما نورانی می‏شود. به برکت قرآن بسیاری از ظلمات و ابهامها از قلب و روح انسان زدوده می‏شود. آیا این بهتر نیست؟ «یخرجهم من الظّلمات الی النّور». به‏وسیله‏ی قرآن است که خدای متعال می‏فرماید: «الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور». به برکت قرآن است که انسان از ظلمات اوهام، اشتباهات، خطاها و غلطها، به نور هدایت راه پیدا می‏کند. قرآن، کتاب معرفت است. ما در زمینه‏ی زندگی، در زمینه‏ی آینده، در زمینه‏ی تکلیف کنونی، در زمینه‏ی هدف از بودن و در بسیاری از زمینه‏های دیگر، خیلی از مسائل را نمی‏دانیم. بشر مشحون به جهالت‏هاست و قرآن برای انسان معرفت می‏آورد.
قرآن کتاب نور، کتاب معرفت، کتاب نجات، کتاب سلامت، کتاب رشد و تعالی و کتاب قرب به خداست. ما این خصوصیات را چه وقت از قرآن به دست می‏آوریم؛ برادران عزیز؟ همین که قرآن را در جیبمان بگذاریم کافی است؟ اینکه در هنگام سفر، از زیر قرآن رد شویم کافی است؟ امروز من می‏گویم، اینکه ما در جلسه‏ی تلاوت قرآن شرکت کنیم کافی است؟ اینکه حتی قرآن را با صدای خوش تلاوت کنیم یا تلاوت خوش را بشنویم و از آن لذّت ببریم کافی است؟ نه. چیز دیگری لازم دارد. آن چیست؟ آن تدبّر در قرآن است. باید در قرآن تدبّر کرد. خودِ قرآن در موارد متعدد از ما می‏خواهد که تدبّر کنیم. عزیزان من! اگر ما یاد گرفتیم که با قرآن به صورت تدبّر، انس پیدا کنیم، همه‏ی خصوصیاتی که گفتیم حاصل خواهد شد. ما هنوز خیلی فاصله داریم؛ پس باید پیش برویم.

در پایان، به حجّاج عزیز، توصیه می‏کنم از فرصت حجّ، حد اکثر استفاده را برای کسب آشنایی با برادران مسلمان خود بکنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربه‏ها، آرزوها، دستاوردها و تواناییها را باهم مبادله کنند و حجّ خود را به حجّ مورد نظر اسلام هرچه نزدیک‏تر سازند. به برادران و خواهران عزیز ایرانی نیز توصیه می‏کنم که با زبان و عمل، مبلّغان و پیام‏رسانان انقلاب پرشکوه و کشور بزرگ و ملّت قهرمان خود، به برادران کشورهای دیگر باشند. جوار کوتاه مدت خانه‏ی خدا و حرم پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مواقف باارزش حجّ و سرزمین پرخاطره‏ی حجاز را، برای زنده کردن دل با یاد خدا و تحکیم پیوند معنوی خود با رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله) و عترت طیّبه‏ی آن بزرگوار (علیهم‏السّلام) و بخصوص توجّه و توسّل به حضرت ولی‏اللّه الاعظم که بی‏شک فیض حضور مقدّسش در مراسم حج شامل دلهای با معرفت است، و انس با قرآن و تدبّر در آیات بیّنات آن و دعا و تضرّع و توسّل که مایه‏ی تقرّب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و برای رفع گرفتاریهای مسلمین و قوّت و عزّت روزافزون اسلام و جمهوری اسلامی دعا کنند و علوّ درجات روح مطهّر امام راحل و ارواح طیّبه‏ی شهدای اسلام را از خداوند مسئلت نمایند.

حوزه‏ی علمیه، یک دستگاه تولیدی و یک کارخانه‏ی عظیم انسانی است؛ باید دائم تولید کند؛ باید کتاب تولید کند؛ آدم و عالم تولید کند؛ متدین تولید کند؛ فکر تولید کند و حرف تازه‏ای بزند. حرف تازه که تمام نشده است. بزرگان ما می‏گویند که هر وقت به قرآن مراجعه می‏کنیم و در آن تدبر می‏کنیم، حرفی می‏یابیم که قبلًا نیافته بودیم؛ خیلی خوب، این حرفِ تازه است. بعضیها نگویند که هرچه حرفِ تازه است، در دین است؛ دیگر چه حرف تازه‏ای می‏خواهید. بله، ما همان دین را درست نشناختیم! باید حرفهای تازه‏ی دین را در بیاوریم؛ «یک‏عمر می‏توان سخن از زلف یار گفت». این‏طور نیست که همه‏ی حرفهای دین همین چهار تا حرفی است که من و شما در منبرها یا در کتابهای علمی و تبلیغی و رساله‏مان بیان کرده‏ایم؛ نخیر، بیش از این‏هاست؛ شما جلو بروید، خدا به شما حرف جدید خواهد داد.

عزیزان من! قراء قرآن! جوانان پاک‏دل انقلابی ما! این رابطه را روز به روز با قرآن بیشتر کنید؛ در خانواده‏ها عطر قرآن را در فضا منتشر کنید؛ قرآن را بخوانید و بخوانید؛ در قرآن تدبر کنید. دشمن نمی‏خواهد مسلمانان آیات قرآن را مثل عَلَم در دست بگیرند؛ چون قرآن تکلیفها را معین کرده است؛ تکلیف مسلمانان را، تکلیف جهاد را، تکلیف زندگی اسلامی و مرگ اسلامی را.
ما باید رابطه‏مان را با قرآن روز به روز مستحکم‏تر کنیم. در خانه‏ها قرآن بخوانید. حتّی در هنگام بیکاری، چنانچه مختصر فراغتی پیدا می‏کنید، خودتان را به قرآن وصل کنید. هر روز مقداری قرآن بخوانید و آن را فرابگیرید. این روشهای تجویدی را فرابگیرید. از این معلمان و اساتیدی که عمدتاً از کشور مصر آمده‏اند، هرچه ممکن است، استفاده کنید. این استاد «ابو العینین شعیشع» که یک پیر قرآن است، بنده از سی سال پیش شاید هم بیشتر با صدا و نوارهای ایشان آشنا هستم؛ این‏ها عمرشان را با قرآن گذرانده‏اند؛ این‏ها کسانی هستند که در این رشته‏ی قرائت و تلاوت قرآن کار کرده‏اند؛ خوب هم کار کرده‏اند؛ حایز مراتب خوب هم شده‏اند. آنچه را که این اساتید قرآن دارند، از آن‏ها فرابگیرند. البته قرآن یک دریای عمیق و یک بحر واسع است و نهایتی ندارد؛ هرچه پیش بروید چه در سطح قرآن، چه در اعماق آن همچنان امکان سیر و پیشرفت و حرکت وجود دارد.

دعا کنید، نافله بخوانید، توجه پیدا کنید، متذکر باشید؛ در شبانه‏روز، یک ساعت را برای خودتان و خدای خودتان قرار بدهید؛ از کارها و اشتغالات گوناگون، خودتان را بیرون بکشید؛ با خدا و با اولیای خدا و با ولیّ‏عصر (عجّل الله تعالی فرجه و ارواحنا فداه) مأنوس بشوید؛ با قرآن مأنوس باشید و در آن تدبر بکنید.
من بیشتر از شما محتاجم که کسی این حرفها را به من بزند. بنده هم بایستی مورد همین موعظه‏ها قرار بگیرم؛ همه‏مان محتاجیم. این‏طوری می‏توان این بار سنگین و این امانت استثنایی الهی را که در طول این چندین قرن بعد از صدر اسلام، خدای متعال آن را بر دوش احدی نگذاشت که بر دوش شما گذاشت، به سرمنزل رساند؛ و الّا روسیاهی دنیا و آخرت است.

امروز به مناسبت روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، در خطبه‏ی اول چند جمله‏ای در باره‏ی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه‏السّلام) عرض خواهم کرد؛ لیکن قبلًا به مناسبت اینکه ماه رمضان در شرف دهه‏ی سوم و رو به اتمام است، در جهت قدردانی از روزها و شبهای ذی‏قیمت و بابرکت این ماه تذکراتی بدهم.
این ماه، ماه روزه است؛ ماه نزول قرآن و انس با قرآن است؛ ماه عبادت و دعا و مناجات است که دعا مغز و روح عبادت است ماه استغفار و توبه و بازگشت از راههای ناپسند نزد خدای متعال و رعایت تقوای الهی است؛ ماه جهاد است که در این ماه مبارک، غزوه‏ی بدر در سال دوم هجرت، و فتح مکه در سال هشتم هجرت، و شروع غزوه‏ی حنین در همان سال اتفاق افتاده است ماه جهاد با نفس و جهاد با شیطان و جهاد با دشمنان خداست؛ ماه آمادگی و ماه ذخیره‏ی تقواست؛ ماه صله‏ی رحم، صدق و برّ با برادران دینی، آشنایی با معارف، آشنایی و تدبر در قرآن، و خلاصه ذخیره کردن سرمایه‏ی حرکت الهی در طول یک سال است. امید است که روزهای گذشته را با عمل بر وفق مقتضیات این ماه گذرانده باشیم و روزهای آینده را بیشتر قدر بدانیم و در کار نفس خود، در معامله‏ی با احکام الهی، در برخورد با مردم، در تدبر و ارتباط با قرآن، و در تصمیم و عزم بر مجاهدت با نفس، یک تصمیم جدی و یک اقدام قاطع انجام بدهیم.
من به عمل کردن به این توصیه‏ها، از شما محتاج‏ترم. این توصیه‏ها، توصیه‏های بزرگان دین و امیر المؤمنین صاحب امروز است. این روزها را مغتنم بشمارید و رابطه‏تان را با خدا مستحکم کنید. در سایه‏ی این ارتباط قوی، به سمت حل مشکلات دینی و دنیوی حرکت خواهیم کرد و إن شاء اللّه به آن نایل خواهیم شد.

ما هنوز تا یک جامعه‏ی کاملًا اسلامی که نیک‏بختی دنیا و آخرت مردم را به‏طور کامل تأمین کند و تباهی و کج‏روی و ظلم و انحطاط را ریشه‏کن سازد، فاصله‏ی زیادی داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود و پیمودن آن، با همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههای معنویت و تزکیه و هدایت، روز به روز گرم‏تر و پُررونق‏تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامی، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتی و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروی از تعالیم نورانی قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعی بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، برای همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امری رایج و دایر گردد. در این مورد، مسئولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه‏های عمومی، بسی مهم و خطیر است.

انس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قوی‏تر و عمیق‏تر می‏کند. بدبختی جوامع اسلامی، به خاطر دوری از قرآن و حقایق و معارف آن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمی‏فهمند و با آن انس ندارند، وضعشان معلوم است. حتّی کسانی هم که زبان قرآن، زبان آن‏هاست و آن را می‏فهمند، به خاطر عدم تدبر در آیات قرآن، با حقایق قرآنی آشنا نمی‏شوند و انس نمی‏گیرند. می‏بینید که آیه‏ی «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» یعنی خداوند مؤمنین را زیردست و زبون کفار قرار نداده است در کشورهای عربی و به وسیله‏ی مردم عرب زبان در دنیا خوانده می‏شود، اما به آن عمل نمی‏گردد. در آیات قرآن، توجه و تنبه و تدبر نیست؛ لذا کشورهای اسلامی عقب مانده‏اند.
انس با قرآن، یعنی قرآن را خواندن و باز خواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبر کردن و آن‏ها را فهمیدن. فارسی‏زبانها می‏توانند از ترجمه‏ی قرآن استفاده کنند و کلمات قرآنی را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آن‏ها فکر و تأمل کنند.
اگر در آیات قرآن تأمل بکنیم، اراده و استقامت ما قوی‏تر و بیشتر از این خواهد شد. همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری، انسان‏هایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند. همین معارف است که ملت بزرگ ما را وادار کرد و مجهز نمود که با دنیای مدرن مظلَم جاهلیت جاهلیت مدرن و جاهلیت قرن بیستم مقابله کند. امیدواریم که ملت ما روز به روز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیک‏تر بشوند.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی