[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز عید مبعث - 1389/04/19 عنوان فیش :وجود جنگهای پیدرپی در دوران جنگ سرد کلیدواژه(ها) : تاریخ جنگ سرد, نظام سلطه, قدرتهای مادی عالم, قدرتهای سلطه گر, جنگطلبی ابرقدرتها, تسلیحات نظامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : داستان تسلیحات و هزینههای نظامی، امروز در دنیا یکی از داستانهای غمانگیز بشریت است. امروز در دنیا کارخانههای اسلحهسازی انواع سلاحها را میسازند، برای اینکه این سلاحها فروش برود. در دنیا جنگ ایجاد میکنند، انسانها را به جان هم میاندازند، دولتها را در مقابل هم قرار میدهند، ایجاد تهدید میکنند تا بتوانند فکر خائنانه و طمع خباثتآلود خودشان را تأمین و اشباع و ارضاء کنند. لذا تا وقتی که ابرقدرتها سلسلهجنبان مسائل جهانی هستند، جنگ در دنیا تمام نمیشود. جنگ برای آنها دارای منافع مادی است. این جنگ، جنگ در راه عدالت نیست. دروغ میگویند آمریکائیها و دیگران که میگویند ما جنگ میکنیم برای اینکه امنیت بدهیم؛ نه، درست عکس این است. هر جا حضور نظامی و حرکت نظامی دارند، موجب ناامنی و موجب بیعدالتی و موجب سخت کردن زندگی برای انسانها هستند. از وقتی که این ابزارهای مدرن در دنیا به وجود آمده است، انسانها دچار فشارند. در طول چهل و پنج سال - یعنی از بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1990 مسیحی - که به اصطلاح دوران «جنگ سرد» نامیده میشود، در گزارشهای رسمیِ بینالمللی آمده است که فقط سه هفته در دنیا جنگ وجود نداشته است! در تمام این چهل و پنج سال، در گوشه و کنار دنیا جنگهائی وجود داشته است. این جنگها را کی به وجود میآورد؟ همان کسانی که تسلیحات را تولید میکنند. هزینههای نظامی قدرتهای بزرگ، امروز یکی از سرسامآورترین هزینههاست. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1383/08/06 عنوان فیش :ایجاد فجایع عظیم در اروپای شرقی توسط شوروىِ کلیدواژه(ها) : نظام سلطه, ایستادگی ملت ایران, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار نوین, تاریخ عملکرد اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن, استعمار, عملکرد استعمارگران, نظام سلطه, سلطه طلبی, قدرتهای سلطه گر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از وقتیكه استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یكدیگر و پیشرفت علم به وجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امكانات جدید و وسایل ارتباطیِ سریع و فوقالعادهیی كه وجود دارد و امكانات نظامی و پولی و تبلیغاتی و غیره، نظام سلطه هرچه میخهای خود را بر سرزمین محل زندگی ملتها و انسانها بیشتر فروكرده، انسانها محكوم شدهاند به توسریخوری و سلطهپذیری. نظام ما آمد این مدار را قطع كرد؛ گفت نمیشود. هرچند كمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم كرده بودند؛ البته نه از روی طوع و رغبت؛ تقسیمِ از روی ناچاری؛ یك قسمت دست این، یك قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آنجا هم وجود داشت. همان شورویِ مدعیِ سوسیالیسم و كمونیسم و عدالت اجتماعی، در اروپای شرقی فجایع عظیمی به راه انداخت كه لابد بعضی از شماها یادتان هست- ماها كه یادمان هست- بعضیها هم لابد در كتابها و نوشتهها خواندهاید. لهستان یك طور، مجارستان یك طور، چكسلواكی یك طور. خونها ریختند، آدمها كشتند، تانكها بردند؛ همان كاری كه امروز امریكاییها در عراق دارند میكنند؛ همان كاری كه امریكاییها چند صباحِ قبل در افغانستان كردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حركت سلطهآمیز و متكیِ به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامی آمده این مدار را قطع كرده؛ میگوید ما قبول نداریم. این طرح، در دنیا بیجواب هم نمانده است. ملتها به این طرح خیلی معتقد شدهاند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مسئولان جهاد دانشگاهی - 1383/04/01 عنوان فیش :سلطه فرهنگی، اقتصادی و علمی؛ عناصر حفظ رابطه سلطهگر و سلطهپذیر کلیدواژه(ها) : عملکرد استعمار انگلیس در هند, زبان فارسی در هند, تاریخ آسیا و آفریقا, قدرتهای سلطه گر, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار کهن, تاریخ استعمار نوین, نظام سلطه, سلطه طلبی, قدرتهای سلطه گر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : عمدهی موضوعهایی كه قدرتهای سلطهگر در نظام سلطهی جهانی برای حفظ این رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر رویش تكیه میكنند، سه موضوع است: سلطهی فرهنگی، سلطهی اقتصادی، سلطهی علمی. لازمهاش هم این است كه نگذارند آنطرف سلطهپذیر یا آن كسی كه سلطه بر او تحمیل شده، در این سه زمینه به استقلال و به خودباوری و به پیشرفت برسد؛ نه در زمینهی مسائل فرهنگی، شامل ایمان و اعتقاد و فرهنگیِ به معنای خاص؛ ارزشها و هدفها و جهتگیریها؛ نه در زمینهی اقتصادی، و نه در زمینهی علمی. كشورهای تحت سلطه هرگز یك اقتصاد درست و حسابی نداشتهاند. گاهی یك رونق ظاهری داشتهاند، كه میبینید در بعضی از كشورهای تحت سلطه رونق ظاهری دارند؛ اما ساخت اقتصادی خراب است؛ یعنی اگر یك شیر را رویشان ببندند؛ یك حساب را مسدود كنند، یا تصرف اقتصادی كنند، همه چیز فروخواهد ریخت و نابود خواهند شد. شما دیدید كه یك سرمایهدار توانست چند كشور آسیای جنوب شرقی را در مدت دو سه ماه به ورشكستگی برساند؛ آن هم دو سه كشوری كه توسعهی نسبتاً خوب و رونق اقتصادی داشتند. رئیس یكی از همین كشورها در همان روزها بهمناسبتی به تهران آمده بود و با بنده ملاقات كرد و گفت همین قدر به شما بگویم كه ما در یك شب بكلی فقیر شدیم! یك سرمایهدار امریكایی، یهودی مثل نخی كه بهیكباره میكشند و یك بنا؛ بنای عروسكی، روی هم میریزد، عمل كرد و یك نخ را كشید و همه چیز را به هم ریخت. آمریكاییها آنجایی كه لازم داشتند، پنجاه، شصت میلیارد تزریق كردند- پنجاه میلیارد به یكی، سی میلیارد به یكی دیگر- اما آنجایی كه لازم نداشته باشند، تزریق نمیكنند و آن كشور را به خاك سیاه مینشانند. البته تزریق كردن یعنی اینكه دوباره همان ساخت عروسكی را به شكل دیگری برپا كنند. بههرحال، نمیگذارند اقتصاد این كشورها استحكام پیدا كند. در رابطه با فرهنگ كشورهای تحت سلطه، اولین كاری كه سلطهگران میكنند- كه از قدیم مرسوم بوده است- این است كه فرهنگ این كشورها را؛ زبانشان، ارزشهایشان، سنتها و ایمانشان را با تحقیر، با فشار، با زور، و در مواقعی بهزور شمشیر و درآوردن چشم- كه در تاریخ مواردی از آن را داریم- نابود میكردند و نمیگذاشتند كه مردم به زبان خودشان تكلم كنند؛ برای اینكه زبان وارداتی را قبول كنند. وقتی انگلیسیها به شبه قاره هند آمدند، زبان فارسی را كه زبان دیوانی رایج بود، نگذاشتند پابرجا بماند و با گلوله و با فشار گفتند كه حق ندارید فارسی حرف بزنید؛ فارسی را منسوخ كردند؛ انگلیسی را به جایش آوردند. در دورهی حكومت سیاه پهلویها هم باورهای مذهبی و عمومی و نیروبخش به جامعه؛ ایمان و اعتقادات، را از مردم بتدریج بیرون كشاندند و غیرتزدایی و ایمانزدایی كردند. یكی از موضوعهایی كه نمیگذارند در كشورهای زیر سلطه رشد كند و بهشدت مانع آن میشوند، مسألهی علم است؛ چون میدانند علم ابزار قدرت است. خود غربیها با علم به قدرت رسیدند؛ این یكی از پدیدههای تاریخ بود. البته علم بین شرق و غرب دست به دست گشته و برای مدتی هم آنها در جهالت بودند. در همان دورهی قرون وسطا، كه خودشان توصیف میكنند، در این طرف دنیا وقت شكوفایی علم بوده است؛ اما بمجردی كه آنها به علم رسیدند، از علم به صورت یك ابزار برای اقتدار و كسب ثروت و گسترش سلطهی سیاسی و جذب ثروت ملتها و تولید ثروت برای خودشان استفاده كردند و از آن ثروت باز تولید علم كردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند. آنها میدانند كه علم چقدر در قدرت بخشیدن به یك ملت و به یك كشور، تأثیر دارد، لذاست كه اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنی رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر باقی بماند و حاكمِ بر نظم جهانی باشد، باید نگذارند آن بخشی كه آنها مایلند سلطهپذیر باشند، دارای علم شوند؛ این یك استراتژی است كه بروبرگرد ندارد و الآن رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید برای كسب علم و تحقیق جهاد كرد؛ باید كار كرد. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1380/12/27 عنوان فیش :نقش آفرینی دولت امريكا در سرنگونی چهل دولت مستقل از سال 1945 تا امروز کلیدواژه(ها) : تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, نظام سلطه, قدرتهای سلطه گر, استکبار, سیاههی جنایات امریکا, نظم نوین جهانی, دنیای تک قطبی, عملکرد استکبار, نظام سلطه, سلطه طلبی, قدرتهای سلطه گر, دخالتهای آمریکا, حمایت امریکا از کودتاها, کودتای 28 مرداد, عملکرد استکبار, استکبار جهانی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن روزی كه بعد از فروپاشی اردوگاه كمونیزم، رئیس جمهور وقت امریكا نظم نوین جهانی را اعلام كرد، هدف استكباریِ دیرین امریكا را آشكار كرد؛ ما فیالضّمیر خودش و دستگاه سیاستگذار امریكایی را نشان داد و آشكار كرد. البته این مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پیش تصمیم گرفتند و اعلان كردند كه اجازه نخواهند داد هیچ قدرت دیگری وارد امریكای لاتین شود. امریكای لاتین به عنوان یك منطقهی اختصاصی دولت ایالات متحده امریكا به حساب آمد. بعد بتدریج این به همهی دنیا توسعه داده شد؛ منتها این را به عنوان یك هدف اعلامشده ذكر نمیكردند و بر زبان نمیآوردند. بعد از آنكه احساس كردند در مقابلشان رقیب بزرگی مثل شوروی وجود ندارد، این هدف را تقریباً بهصراحت اعلام كردند: دنیای تك قطبی؛ نظم نوین جهانی با یك قدرت واحد و مسلّط بر همهی عالم. هدفی كه برنامههای كاری امریكا در طول این دهها سال گذشته، همه همین را نشان میدهد. هدف، گسترش سلطهی نظامی و به دنبال آن، سلطهی سیاسی و اقتصادی است؛ و تماماً در جهت منافع كمپانیهایی كه در واقع سیاست دولت امریكا را آنها تعیین میكنند؛ جهتگیریها را آنها به وجود میآورند. اینها واقعیّاتی است كه بشرِ امروز اگر این واقعیات را بداند، بهموقع تصمیم خواهد گرفت. انسانها اگر بفهمند در دنیای آنها چه میگذرد، قدرت تصمیمگیری و موضعگیری دارند. آحاد ملتها كارهای بزرگی میتوانند انجام دهند. به من آماری دادند كه دولت امریكا از سال 1945 تا امروز در سرنگونی چهل دولت مستقل، كه تابع امریكا نبودند، نقش ایفا كرده و در بیست و چند مورد دخالت نظامی داشته است! این دخالتها بدون استثناء با كشتار عمومی و با فجایع بزرگ همراه بوده است. البته در مواردی موفّق شده و در مواردی هم ناكام مانده و موفّق نشده است. آنچه كه در ذهن خود ماست و از یاد ماها دور نیست، مثالهای روشنی است؛ از جمله بمباران اتمی ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، كه آقای رئیس جمهور اشاره كردند؛ مثال ویتنام، آن جنگهای خونین، آن فجایع فراموش نشدنی كه بالاخره هم با ناكامی امریكا تمام شد؛ مثال شیلی؛ مثال خود ایران در كودتای 28 مرداد - كه مأمور امریكایی به تهران آمد و مشغول برنامهریزی و اقدام شد؛ و بعد هم خودشان این موضوع را اعلام كردند و اسنادش نیز منتشر شد كه الان در دسترس همه است - و همچنین در جاهای متعدّد دیگر. عامل همهی اینها، كمپانیهای بزرگ اقتصادی، سردمداران مالی بزرگ امریكا، احزاب اقتدارطلب، دستجات پُرنفوذ صهیونیستی، شخصیتهای معیوب از لحاظ فكری و اخلاقی - كه در رأس كارها هستند - میباشند. این پروندهی بسیار سنگین و گذشتهی بسیار ننگینی است. اینها چیزهای كوچكی نیست. برای اینها نابودی انسانها مهم نیست، نابودی ثروتها مهم نیست، نابودی عدالت مهم نیست، فاجعههای بشری مهم نیست؛ این مسائل هیچ كدام مانع سر راه اینها محسوب نمیشوند. البته برای حفظ ظاهر، امكانات فراوان تبلیغی و رسانهای را هم در اختیار دارند. تعبیر كردند به «صدای بلندتر»، تعبیر درستی است. سعی میكنند با صدای بلندتری فضای دنیا را آنطور تنظیم كنند كه این فاجعهآفرینی را بپوشاند؛ چهرهی آنها را باز هم طرفدار صلح، طرفدار مردمسالاری و دموكراسی، طرفدار حقوق بشر نشان دهد. مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم - 1379/07/14 عنوان فیش :نابودی فرهنگها و غارت ثروتها؛ نتایج تسلط بیگانگان در هندوستان، الجزایر و پرو کلیدواژه(ها) : اصلی ترین شعار جمهوری اسلامی, شعارهای ملت ایران, شعارهای انقلاب اسلامی, استقلال, وابستگی, سلطه طلبی, قدرتهای سلطه گر, استعمار, عملکرد استعمار انگلیس در هند, عملکرد استعمارگران, عملکرد استعمار انگلیس در هند, نابودی فرهنگ ملتها توسط استعمارگران, تمدن پرو, عملکرد استعمارگران در پرو, عملکرد استعمارگران در الجزایر, تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ استعمار کهن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شعار اصلی انقلاب ما این سه كلمه بود: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی، همان نظامی است كه وارد میدان شد؛ با تلاشهای خود و چالشهایی كه با آن روبهرو بوده است، پیش میرود و راه را باز میكند. شعار آزادی، جزو شعارهای بسیار جذّاب است؛ تكرار شده است؛ دربارهی آن حرف زدهاند؛ مقاله نوشتهاند؛ كتاب نوشتهاند و شعار دادهاند. دربارهی آزادی، سخنها گفته شده است؛ بعضی با اعتدال، بعضی با افراط، بعضی با تفریط. شعار آزادی، زنده مانده است؛ اما شعار استقلال برخلاف آن دو شعار دیگر، در انزوا قرار گرفته است. شعار استقلال، یكی از مهمترین شعارهاست. اگر استقلال نباشد، یك ملت به آزادی خود و به شعار آزادی خود هم نمیتواند خوشبین باشد. استقلال را بعضی عمداً، بعضی سهواً، بعضی از روی غفلت و بعضی از روی خباثت، میخواهند به دست فراموشی بسپارند. من امروز دربارهی مسألهی استقلال - در وقتی كه گنجایش این سخن را داشته باشد - در برابر شما برادران و خواهران عزیز مطالبی را عرض میكنم. معنی استقلال چیست؟ برای یك ملت، استقلال چه مفهوم و چه ارزشی دارد؟ استقلال، یعنی اینكه یك ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلّط باشد؛ بیگانگان دست دراز نكنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند. این معنای استقلال است. اگر از ملتی استقلال او گرفته شد؛ یعنی اگر بیگانگان كه یقیناً دلسوز او نیستند بر سرنوشت او مسلّط شدند، دو چیز را از دست میدهد: اوّل، عزّت نفس خود را، افتخارات خود را، احساس هویّت خود را؛ دوم، منافع خود را. دشمنی كه بر سرنوشت یك ملت مسلّط شود، دلسوز آن ملت نیست و منافع آن ملت برای او اهمیت ندارد. آنكه میآید یك ملت را مسخّر سرپنجهی قدرت خود میكند، در درجهی اوّل در حقیقت، در اوّل و آخر به فكر منافع خود است. آنچه برای او كمترین اهمیتی ندارد، منافع آن ملتی است كه استقلال خود را از دست داده است. ما در این زمینه نمونههای فراوانی در قرن نوزدهم و سپس به دنبال آن در قرن بیستم، داریم. استعمارگران اروپایی آمدند و بر مناطق بسیاری از آسیا، آفریقا و امریكای لاتین تسلّط پیدا كردند؛ ملتهای آن مناطق را ذلیل كردند؛ فرهنگ آنها را، هویّت آنها را، ثروت آنها را به تاراج بردند؛ حتی زبان آنها را، خطّ آنها را، سابقه و سنّت آنها را زیر پا له كردند. ملتها را ذلیل كردند؛ آنها را دوشیدند؛ ثروت آنها را غارت كردند؛ فرهنگ آنها را نابود كردند؛ تا آن وقتیكه ممكن بود، ماندند، بعد هم رفتند. من نمونههایی از این قبیل، بعضی را به چشم خود دیدهام، بعضی را شنیدهام و بعضی را خواندهام. یك نمونه، كشور بزرگ و پهناور هندوستان است. انگلیسیها از راه دور آمدند؛ اوّل با تزویر و فریب و بعد با سلاح و قوّت نظامی، سرزمین هند را گرفتند. سالهای متمادی بر این سرزمین مسلّط ماندند؛ مردم را ذلیل كردند؛ بزرگان را نابود كردند و ثروتهای هند را از بین بردند. انگلیس، خزانهی خود و جیب سرمایهداران خود را از سرمایهها و فرآوردههای هند پر كرد؛ اما هند را در فقر و مسكنت و بدبختی باقی گذاشت. فقط ثروت مادّی نبود؛ ثروت معنوی آنها را هم گرفتند و زبان خود را بر آنها تحمیل كردند. زبان رسمی امروز دولتهای هند و پاكستان و بنگلادش كه مجموعاً شبه قارّهی هند قدیم است كه مستعمرهی انگلیس بود انگلیسی است! آن منطقه دهها زبان محلی داشته است؛ این زبانها را تا آنجایی كه توانستند، منسوخ كردند و از بین بردند. یك ملت، زبان خود را كه از دست داد، یعنی از گذشتهی خود، از تاریخ خود، از سنّتهای خود و از میراثهای گرانقدر خود منقطع و جدا میشود و از آنها بیخبر میماند. یك نمونهی دیگر عرض میكنم. رئیسجمهور كشور پرو در امریكای لاتین، در زمانی كه بنده رئیسجمهور بودم، به من گفت: ما اخیراً یك تمدّن بسیار باشكوه را در حفّاریهای خود در كشورمان پیدا كردهایم. او میگفت: سالها استعمارگران بر كشور پرو مسلّط بودند؛ اما نگذاشتند مردم و روشنفكران و صاحبنظران پرو بفهمند كه در گذشته چنین تمدّنی داشتند! یعنی اینها حتی از اینكه مردم، تاریخ خودشان را بدانند و به گذشتهی خودشان افتخار كنند، مانع میشدند! یك نمونهی دیگر، الجزائر، این كشور عربی و مسلمان است. فرانسویها آمدند و دهها سال بر آن كشور مسلّط شدند؛ با سلاح آنجا را قبضه كردند؛ در آنجا حكومت تشكیل دادند؛ حكّام و افسران خودشان را به حكومت و فرماندهی آن كشور گماشتند؛ اوّلین چیزی كه كمر به آن بستند، از بین بردن آثار اسلامی و حتی از بین بردن زبان عربی بود. باز زمانی كه من رئیسجمهور بودم، یكی از بلندپایگان دولت الجزائر در آن روز، به تهران آمد و با من ملاقات كرد. در اثنای صحبت میخواست مطلبی را بیان كند؛ اما تعبیر عربی آن مطلب را بلد نبود! عرب زبان، میخواست مفهومی را به من منتقل كند، نمیدانست با زبان عربی چگونه میشود آن را منتقل كرد! رو كرد به وزیر خارجهاش، به زبان فرانسوی از او پرسید كه این به عربی چه میشود؟ او هم در جواب گفت به عربی این میشود؛ بعد لغت عربی را به كار برد! یعنی زبدگان و نخبگان یك ملت، به خاطر تأثیر استعمار، از زبان خودشان دور ماندند. دلسوزان الجزایری بعد از آن با ما صحبت كردند و گفتند ما همت گماشتهایم كه بعد از ازالهی استعمار، بتوانیم زبان عربی را برگردانیم. عزیزان من! برادران و خواهران من! نبودن استقلال، با یك كشور اینطور عمل میكند. هویّت ملی را از مردم آن كشور میگیرد؛ افتخارات را از آنها میگیرد؛ سابقهی تاریخی را از آنها میگیرد؛ منافع مادّی آنها را چپاول میكند؛ هویّت فرهنگی و زبان آنها را هم میگیرد. این وضع تسلّطِ یك قدرت بر یك كشور است |