[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مردمسالاری دینی کلیدواژه(ها) : مردمسالاری دینی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک مسأله، اصل مسألهی انتخابات و ربط آن با مردمسالاری از نظر اسلام است. دمکراسی غربی - یعنی دمکراسی متکی بر لیبرالیسم - منطقی برای خودش دارد. آن منطق پایهی مشروعیت حکومتها و نظامها را عبارت از رأی اکثریت میداند. مبنای این فکر هم همان اندیشهی لیبرالی است؛ اندیشهی آزادی فردی، که هیچ قیدوبند اخلاقی ندارد، مگر حد و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. تفکر لیبرالیسم غربی این است: آزادی شخصی و فردی مطلق انسان در همهی زمینهها و در همهی عرصهها که تجلیگاه آن در تشکیل نظام سیاسی کشور هم خواهد شد. چون در جامعه، اقلیت و اکثریتی هستند، چارهای نیست جز اینکه اقلیت از اکثریت پیروی کند. این پایهی دمکراسی غربی است. اگر نظامی این را داشت، این نظام از نظر دمکراسی لیبرالی مشروع است؛ اگر نظامی این را نداشت، نامشروع است. این تئوری دمکراسی لیبرالیسمی است، در حالی که بهکلی عمل دمکراسیهای غربی با این تئوری متفاوت است و آنچه امروز در عرصهی عمل در دمکراسیهای غربی مشاهده میشود، این نیست. اگر پایهی مشروعیت عبارت است از رأی اکثریت مردم، یعنی کسانی که صاحبان رأی هستند، پس حکومت امریکا و همین رئیس جمهور امریکا نامشروع است؛ چون اکثریت ندارد. سیوپنج یا سیوهشت و یا چهل درصد از صاحبان حق رأی در انتخابات شرکت کردهاند که از آن تعداد هم مثلا بیستویک درصد به ایشان رأی دادهاند - البته اینطور هم نبود؛ میدانید که ایشان ناپلئونی به کاخ سفید رفتند؛ یعنی به حکم قاضی و به زور هلش دادند به کاخ سفید! که اگر فرض کنیم همین رأی هم برای مشروعیت او کافی است، بنابراین حکومت فعلی امریکا مشروع نیست. ما برای عدم مشروعیت حکومت امریکا دلیلهای بیشتری داریم؛ ولی اکنون با منطق خود آنها بحث میکنیم که این منطق مخصوص آن حکومت هم نیست؛ بسیاری از همین دمکراسیهای رایج و سینه سپر کردهی دنیای دمکراسی غرب، در انتخاباتهای گوناگونشان این رقم شصت و شصتوپنج و هفتاد درصدی که شما در جمهوری اسلامی ایران ملاحظه میکنید، ندارند و رقمشان خیلی کمتر از اینهاست. البته بعضی از اوقات رقم آنها همین شصت و شصت و چند درصد است؛ اما غالبا چهلوچند درصد و پنجاه و سیوهشت درصد و... است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مردمسالاری دینی کلیدواژه(ها) : مردمسالاری دینی نوع(ها) : جستار متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد - البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است - بعد از قبول هم فرمود: «لولا حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها(201)»؛ اگر وظیفهی من با توجه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجل و منجز نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم. یعنی امیرالمؤمنین میگوید من قدرت را بهخاطر قدرت نمیخواهم. حالا بعضیها افتخار میکنند: ما باید برویم، تا قدرت را به دست بگیریم! قدرت را برای چه میخواهیم؟ اگر قدرت برای خود قدرت است، وزر و وبال است؛ اگر قدرت برای مبارزه با ظالم در همهی ابعاد ظلم و ستم - داخلی، اجتماعی و اقتصادی که حادترینش است - میباشد، خوب است. بنابراین، پایهی مشروعیت حکومت فقط رأی مردم نیست؛ پایهی اصلی تقوا و عدالت است؛ منتها تقوا و عدالت هم بدون رأی و مقبولیت مردم کارایی ندارد. لذا رأی مردم هم لازم است. اسلام برای رأی مردم اهمیت قائل است. فرق بین دمکراسی غربی و مردمسالاری دینی که ما مطرح میکنیم، همین جاست. مردمسالاری غربی یک پایهی فکری متقن که بشود به آن تکیه کرد، ندارد؛ اما مردمسالاری دینی اینطور نیست. چون پایهاش پایهی دینی است، لذا پاسخ روشنی دارد. در مردمسالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند. ای کسی که مسلمانی، چرا رأی مردم معتبر است؟ میگوید چون مسلمانم؛ چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام، رأی مردم بر اساس کرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است. در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر اینکه خدای متعال مشخص کند. ما هرجا که در مسائل فراوان فقهی که به ولایت حاکم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - که انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است. این منطق اسلام است. آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او میدهیم - در هر مرتبهای از ولایت - باید اهلیت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردمسالاری دینی است که بسیار مستحکم و عمیق است. یک مؤمن میتواند با اعتقاد کامل این منطق را بپذیرد و به آن عمل کند؛ جای شبهه و وسوسه ندارد. جمهوری اسلامی نظام پارلمانی را که یکی از اشکال مردمسالاری است و شکل خوبی هم هست، قبول کرده و پذیرفته است. این بخش از حاکمیت، یعنی قانونگذاری - غیر از قوهی مجریه و رهبری که آنها هم بهنحوی با انتخاب مردم صورت میگیرد - به انتخاب مستقیم مردم با همین قانونی که وجود دارد، که در قانون اساسی ما پیشبینی شده و قوانین عادی هم ترتیبات آن را مشخص کردهاند، صورت میگیرد، تا کسانی بروند و قانون بگذارند. قانون یعنی چه؟ قانون یعنی سرنوشت یک کشور؛ قانون یعنی سرنوشت انسانها در یک جامعه. چون همه متبع هستند و مجبورند از قانون تبعیت کنند. دولت هم باید از قانون تبعیت کند؛ رهبر هم باید از قانون تبعیت کند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مردمسالاری دینی کلیدواژه(ها) : مردمسالاری دینی نوع(ها) : جستار متن فیش : قانون آنقدر مهم است که قالب عملکرد من و شماست. آن کسی را که ما انتخاب میکنیم و به مجلس میفرستیم، کسی است که سرنوشت کشور را در چهارسال معین میکند. ابتدا که ما این نظام پارلمانی را قبول کردیم، بعضی از سیستمهای منطقهای که اسلامی هم بودند، اعتراض کردند که این چه چیزی است شما قبول کردهاید؟! من حالا نمیخواهم اسم بیاورم. یکی از همین دولتهای مدعی میگفت چرا شما نظام پارلمانی را قبول کردید؟! ما با استدلال به ایشان ثابت کردیم که همین نظام پارلمانی درست است. بنابراین نکتهی اول این است که مردمسالاری دینی که یکی از مهمترین مظاهر آن همین انتخابات مجلس شورای اسلامی است، به پایهی فکری و اعتقادی اسلامی تکیه دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : آرمانخواهی کلیدواژه(ها) : آرمانخواهی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر ملتی از مبارزه در راه آرمان خود دست بکشد و از آنچه درست میداند، لحظهای غفلت کند، همان بر سرش خواهد آمد که دنیای اسلام و امت اسلامی و ملتهای این منطقه در طول قرنها بر سرشان آمد. بیشترین منابع و بیشترین ثروت طبیعی را ما اینجا داشتیم؛ مهمترین مناطق راهبردی و استراتژیک جهان را ما اینجا داشتیم؛ امت اسلامی مایهی حیات دنیای مدرن و مترقی و صنعتی یعنی نفت را در اختیار داشت؛ اما امروز وضع سیاسی، علمی و عقبافتادگیهایش را نگاه کنید! این بهخاطر به خواب رفتن و غافل شدن از مبارزه است. سختیهای مبارزه را باید تحمل کرد تا بتوان هم خود به جایگاه شریف و عزیز انسانی رسید، هم نسلهای پیاپی بعد از خود را رساند. در این مبارزه باید به خدا تکیه کنیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : جنبش نرم افزاری کلیدواژه(ها) : جنبش نرم افزاری نوع(ها) : جستار متن فیش : من میبینم خیلی از مفاهیمی که آرزو داشتیم در بین جوانان ترویج گردد و به عنوان «باور» شناخته شود، امروز از زبان خود آنها و با پشتوانهی ایمان و شور جوانیشان بیان و در فضای فرهنگی و فکری جامعه پرتاب میشود و آن را پر میکند. شما جوانان و همچنین استادان و رؤسای محترم دانشگاهها از تولید علم، جنبش نرمافزاری، ارتباط دانشگاه و صنعت و امیدهای فراوانی که در مجموعهی جامعهی جوان متراکم کشور ما نهفته است سخن میگویید. اینها همان چیزهایی است که امیدها و آرزوهای بنده را تشکیل میداده و آن روزی که این مطالب را در دانشگاهها مطرح میکردم، خود من امیدوار بودم؛ لیکن بسیاری بودند که میگفتند طرح این مسائل چطور میتواند مفید باشد!؟ من سه چهار سال قبل در یکی از دانشگاههای تهران گفتم اگر بنا بود بودجهی کارهای تحقیقاتی و دانشگاههای کشور را من تنظیم کنم و در اختیار بگیرم، آنگونه که مصلحت است عمل میکردم؛ اما آن شرایط فراهم نیست و مسؤولان بخشها طبق قانون اختیاراتی دارند که باید انجام دهند. گفتم موضوع بسیار مهم تولید علم و جنبش نرمافزاری و خطشکنی در جبههی علمآفرینی را مطرح میکنم، تا بشود فرهنگ محیط دانشگاهی. وقتی این شد، آن وقت دیگر نگرانی نیست؛ زیرا دهها و صدها هزار دل معتقد و مشتاق و جسم و ذهن جوان و خسته نشو در این راه میافتند و آن را دنبال میکنند. من امروز نشانههای این پیشاهنگان امید و بشارت کشور را میبینم. همیشه به خود و به مخاطبانم گفتهام افق روشن است و امروز تأکید میکنم که افق، بسیار روشن و درخشان است و کار دست شماست؛ دست شما جوانان. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تهاجم فرهنگی کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : بزرگترین بلایی که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سال دوران استعمار بر سر ملتهای مشرق و بخصوص ملتهای اسلامی آمد، همین بود که در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقبنشینی کردند. این تهاجم خونین و بسیار سهمگین را که سردمداران استکبار غربی از طریق فرهنگ به آنها کردند، نتوانستند تحمل کنند و مجبور شدند عقبنشینی کنند و دستهایشان را بالا ببرند. در همهی زمینههای زندگی، غربیها و اروپاییها فکری را پرتاب کردند که هرکس با آن مخالفت کرد، شروع کردند به هوچیگری و مسخره و اهانت کردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاکم کنند. این فرهنگ تنها امتیازی که داشت این بود که فرهنگ اروپایی بود؛ هیچ امتیاز دیگری نداشت. البته هرکدام از ملتها فرهنگی دارند که میتوانند از یکدیگر استفاده کنند و فرهنگ خود را با گرفتن تجربه و درس از دیگران تکمیل نمایند. ما با این مخالفتی نداریم و صددرصد موافقیم؛ اما آنچه در دنیا پیش آمد، این نبود. تفاوت بین تهاجم و تعامل فرهنگی در این است که تعامل فرهنگی مثل این است که شما بر سر بساط میوه یا غذا و سبزیفروشی میروید و آنچه را که میلتان میکشد، چشم شما و کامتان میپسندد و با مزاجتان مساعد است، انتخاب میکنید و میخورید. در عالم فرهنگ هم همین است که آنچه دیدید و پسندیدید و مناسب خود دانستید و در آن ایرادی مشاهده نکردید، از مجموعه و ملت دیگر میگیرید؛ هیچ اشکالی هم نداد. «اطلبوا العلم ولو بالصین»؛ این را هزار و چهارصد سال پیش به ما یاد دادند. در تهاجم فرهنگی به شما نمیگویند انتخاب کن، بلکه شما را میخوابانند، دست و پایتان را میگیرند و مادهای را که نمیدانید چیست و نمیدانید برای شما مفید است یا نه، با آمپول به شما تزریق میکنند. البته دنیای غرب نگذاشت ما حس کنیم که دست و پایمان را گرفتهاند و به ما تزریق میکنند؛ صورت قضیه را طوری قرار داد که ما خیال کردیم انتخاب میکنیم، در حالیکه انتخاب نمیکردیم؛ بر ما تحمیل کردند. آن وقت اینها همان کسانی هستند که اگر اندک خدشهای به فرهنگ رایج و مورد قبولشان وارد شود، جنجال راه میاندازند. شما ببینید در فرانسه که آن را مهد آزادی میدانند، برای سه چهار دختر روسریدار مسلمان چه سر و صدایی راه انداختهاند! این است که میگوییم باید فکر کنیم؛ باید تحلیل کنیم. اندیشهی ترجمهای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را بهوجود میآورد. این توصیهی همیشگی من به شما جوانان عزیز است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : سند چشم انداز ۱۴۰۴ کلیدواژه(ها) : سند چشم انداز ۱۴۰۴ نوع(ها) : جستار متن فیش : برنامه چشمانداز بیست ساله، به فضل پروردگار سند حرکت برنامهریزی شدهی دولت و مجلس شورای اسلامی و ملت ایران است. من میخواهم به شما جوانان بگویم که شما در تحقق این چشمانداز میتوانید نقشهای بسیار کارآمدی را ایفا کنید. همین حرفهایی که این جوانان عزیز گفتند؛ همین خواستههایی که استادان و رؤسای دانشگاهها مطرح کردند، جزو مطالبی است که تأمین کنندهی مقدمههای برنامهی چشمانداز بیست ساله است. ما باید به سمت این برنامه پیش برویم. چشمانداز بالای قله است، جادهی اسفالته نیست که انسان پایش را روی گاز بگذارد و به آنجا برسد؛ نه. حرکت کردن، عزم داشتن، فشار به خود آوردن و جریان سریع و سالم خون و تغذیه آن در رگهای این کالبد بزرگ، که اسمش ملت ایران است، و حرکت به سمت قله را لازم دارد. وقتی آنجا رسیدیم، دیگر بالای قلهایم. رسیدن به بالای قله برای یک ملت هم شرف و آبروست، هم مصونیت و امنیت. آن وقت دیگر هیچکس نمیتواند به ملت ایران تعرض و گستاخی کند و جلو منافعش را بگیرد. همچنین این کار الگویی برای دنیای اسلام، بلکه وسیعتر از دنیای اسلام، خواهد شد؛ و این تلاش لازم دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : ارتباط صنعت و دانشگاه کلیدواژه(ها) : ارتباط صنعت و دانشگاه نوع(ها) : جستار متن فیش : من میبینم خیلی از مفاهیمی که آرزو داشتیم در بین جوانان ترویج گردد و به عنوان «باور» شناخته شود، امروز از زبان خود آنها و با پشتوانهی ایمان و شور جوانیشان بیان و در فضای فرهنگی و فکری جامعه پرتاب میشود و آن را پر میکند. شما جوانان و همچنین استادان و رؤسای محترم دانشگاهها از تولید علم، جنبش نرمافزاری، ارتباط دانشگاه و صنعت و امیدهای فراوانی که در مجموعهی جامعهی جوان متراکم کشور ما نهفته است سخن میگویید. اینها همان چیزهایی است که امیدها و آرزوهای بنده را تشکیل میداده و آن روزی که این مطالب را در دانشگاهها مطرح میکردم، خود من امیدوار بودم؛ لیکن بسیاری بودند که میگفتند طرح این مسائل چطور میتواند مفید باشد!؟ مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : لیبرال دموکراسی کلیدواژه(ها) : لیبرال دموکراسی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک مسئله، اصلِ مسألهی انتخابات و ربط آن با مردمسالاری از نظر اسلام است. دمکراسیِ غربی- یعنی دمکراسیِ متّکی بر لیبرالیسم- منطقی برای خودش دارد. آن منطق پایهی مشروعیت حکومتها و نظامها را عبارت از رأی اکثریت میداند. مبنای این فکر هم همان اندیشهی لیبرالی است؛ اندیشهی آزادیِ فردی، که هیچ قیدوبند اخلاقی ندارد، مگر حدّ و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. تفکّر لیبرالیسمِ غربی این است: آزادیِ شخصی و فردیِ مطلق انسان در همهی زمینهها و در همهی عرصهها که تجلّیگاه آن در تشکیل نظام سیاسی کشور هم خواهد شد. چون در جامعه، اقلیّت و اکثریّتی هستند، چارهای نیست جز اینکه اقلیت از اکثریت پیروی کند. این پایهی دمکراسی غربی است. اگر نظامی این را داشت، این نظام از نظر دمکراسیِ لیبرالی مشروع است؛ اگر نظامی این را نداشت، نامشروع است. این تئوریِ دمکراسیِ لیبرالیسمی است، در حالی که بهکلّی عمل دمکراسیهای غربی با این تئوری متفاوت است و آنچه امروز در عرصهی عمل در دمکراسیهای غربی مشاهده میشود، این نیست. اگر پایهی مشروعیت عبارت است از رأی اکثریّتِ مردم، یعنی کسانی که صاحبان رأی هستند، پس حکومت امریکا و همین رئیسجمهور امریکا نامشروع است؛ چون اکثریّت ندارد. سی و پنج یا سی و هشت و یا چهل درصد از صاحبان حقِّ رأی در انتخابات شرکت کردهاند که از آن تعداد هم مثلًا بیست و یک درصد به ایشان رأی دادهاند- البته اینطور هم نبود؛ میدانید که ایشان ناپلئونی به کاخ سفید رفتند؛ یعنی به حکم قاضی و به زور هُلش دادند به کاخ سفید! که اگر فرض کنیم همین رأی هم برای مشروعیت او کافی است، بنابراین حکومت فعلی امریکا مشروع نیست. ما برای عدم مشروعیت حکومت امریکا دلیلهای بیشتری داریم؛ ولی اکنون با منطق خودِ آنها بحث میکنیم که این منطق مخصوص آن حکومت هم نیست؛ بسیاری از همین دمکراسیهای رایج و سینه سپرکردهی دنیای دمکراسیِ غرب، در انتخاباتهای گوناگونشان این رقم شصت و شصت و پنج و هفتاد درصدی که شما در جمهوری اسلامی ایران ملاحظه میکنید، ندارند و رقمشان خیلی کمتر از اینهاست. البته بعضی از اوقات رقم آنها همین شصت و شصت و چند درصد است؛ اما غالباً چهل و چند درصد و پنجاه و سی و هشت درصد و ... است. تناقض در رفتار و گفتار غربیها و دستگاه استکبار و بخصوص امریکا- که ما امروز با امریکا کار داریم؛ با دیگران فعلًا کاری نداریم- خیلی بیش از این حرفهاست. اینها چقدر از حکومتهای غیر دمکراتیک را، یعنی حکومتهایی که برای یکبار هم در کشورشان صندوق انتخابات گذاشته نشده و از کسی رأی گرفته نشده، قبول کرده و با آنها مثل یک حکومت دمکراسی رفتار کردهاند و چقدر از دمکراسیها را با کودتای نظامی به هم زدهاند! إن شاء اللّه عمرتان آنقدر طولانی خواهد شد که ده بیست سالِ دیگر که بتدریج اسناد کودتاهای بیست، سی سالِ گذشتهی امریکای لاتین را از آرشیوهای وزارت خارجهی امریکا بیرون میدهند، ببینید- البته بعضی از این اسناد الآن هم بیرون آمده؛ بعضیاش را هم خودِ ما بدون اینکه آنها از آرشیوشان بیرون بیاورند، میدانیم- که در سرتاسر امریکای لاتین شاید کشوری نماند که در آن اگر انتخاباتی شد و آزادیای بود و اگر رئیسجمهور مورد علاقهی مردمی بود، سیای امریکا وارد کار نشد و کودتا راه نینداخت؛ مزاحمت ایجاد نکرد و پدر دمکراسیهای مردمی را درنیاورد. حالا شیلی معروف است و همه ماجرای آن کشور را میدانند. در آفریقا و آسیا و در جاهای مختلف دیگر هم این کار را کردند. چقدر حکومت دیکتاتوری به پشتوانهی امریکا به وجود آمد که از نظامی در یک کشور، بیقید و شرط حمایت کردند و آنها به پشتگرمی امریکا کُشتند، زدند، بردند و بیست سی سال حکومت کردند! در کشور خودِ ما حکومت طاغوت و دیکتاتوری سیاهِ دورهی رضا خان را که نظیرش کمتر در تاریخ ما دیده شده، انگلیسیها سرِ کار آوردند، بعد همانها محمد رضا را هم سرِ کار آوردند. پس از مدت کوتاهی که دکتر «مصدّق» با نهضت ملی سرِ کار آمد، یکی دو سالی هرطور بود تحمّل کردند، آخر تحملشان تمام شد و خودِ امریکا و انگلیس باهم همدست شدند و کودتای 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتوری سیاهِ مبتنی بر کودتای سرلشکر «زاهدی» را در ایران سرِپا نگه داشتند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :تقوا و عدالت، پایهی اصلی مشروعیت حکومت کلیدواژه(ها) : حکومت اسلامی, امامت و ولایت, حاکم اسلامی نوع(ها) : قرآن, حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : در اسلام مردم یک رکن مشروعیتند، نه همهی پایهی مشروعیت. نظام سیاسی در اسلام علاوه بر رأی و خواست مردم، بر پایهی اساسیِ دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است. اگر کسی که برای حکومت انتخاب میشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همهی مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعی است؛ اکثریت که هیچ. وقتی امام حسین علیهالسّلام را در نامهای که جزوِ سندهای ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، اینطور مینویسند: «و لامری ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعهی اسلامی و حکومت در جامعهی اسلامی نیست، مگر آنکه عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هر کس که او را نصب کرده و هر کس که او را انتخاب کرده، نامشروع است. این موضوع در همهی ردههای حکومت صدق میکند و فقط مخصوص رهبری در نظام جمهوری اسلامی نیست. البته تکلیف رهبری سنگینتر است و عدالت و تقوایی که در رهبری لازم است، بهطور مثال، در نمایندهی مجلس لازم نیست؛ اما این، بدین معنا نیست که نمایندهی مجلس بدون داشتن تقوا و عدالت میتواند به مجلس برود؛ نخیر، او هم تقوا و عدالت لازم دارد؛ چرا؟ چون او هم حاکم است و جزوِ دستگاه قدرت است، همانطور که دولت و قوّهی قضایّیه هم حاکم هستند؛ چون اینها بر جان و مالِ جامعهی تحت قدرت خودشان حکومت میکنند. «الحاکم بالقسط، الدائن لدین اللَّه»(1(؛ باید راهِ دین خدا را بپیماید. در قرآن، در خطاب خداوند متعال به ابراهیم این نکتهی بسیار مهم آمده است که خداوند بعد از امتحانهای فراوانی که از ابراهیم کرد و ایشان از کورهی آزمایشهای گوناگون بیرون آمد و خالص و خالصتر شد، گفت: «انّی جاعلک للناس اماما»؛ من تو را پیشوای مردم قرار دادم. امام فقط به معنای پیشوای دینی و مسألهی طهارت و غسل و وضو و نماز نیست؛ امام یعنی پیشوای دین و دنیا؛ راهبرِ مردم به سوی صلاح. این معنای امام در منطق شرایع دینی از اوّل تا امروز است. بعد ابراهیم عرض کرد: «و من ذریّتی»؛ اولاد و ذُرّیهی من هم در این امامت نصیبی دارند؟ خداوند نفرمود دارند یا ندارند؛ بحث ذُرّیه نیست؛ ضابطه داد. «قال لا ینال عهدی الظالمین»؛(2) فرمان و دستور و حکم امامت از سوی من به ستمگران و ظالمان نمیرسد؛ باید عادل باشد. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد - البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است - بعد از قبول هم فرمود: «لولا حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها»؛(3) اگر وظیفهی من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجزّ نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم. یعنی امیرالمؤمنین میگوید من قدرت را بهخاطر قدرت نمیخواهم. حالا بعضیها افتخار میکنند: ما باید برویم، تا قدرت را به دست بگیریم! قدرت را برای چه میخواهیم؟ اگر قدرت برای خودِ قدرت است، وِزر و وبال است؛ اگر قدرت برای مبارزه با ظالم در همهی ابعاد ظلم و ستم - داخلی، اجتماعی و اقتصادی که حادترینش است - میباشد، خوب است. بنابراین، پایهی مشروعیت حکومت فقط رأی مردم نیست؛ پایهی اصلی تقوا و عدالت است؛ منتها تقوا و عدالت هم بدون رأی و مقبولیت مردم کارایی ندارد. لذا رأی مردم هم لازم است. اسلام برای رأی مردم اهمیت قائل است. فرق بین دمکراسی غربی و مردمسالاری دینی که ما مطرح میکنیم، همین جاست. 1 ) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين ، محمد بن حسن فتّال نيشابورى ج 1 ص 173 ؛ بحار الانوار ،علامه مجلسی ج 44 ص 335 ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِيداً قَدِمَا عَلَيَّ بِكُتُبِكُمْ وَ كَانَ آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَيَّ مِنْ رُسُلِكُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ كُلَّ الَّذِی قَصَصْتُمْ وَ ذَكَرْتُمْ وَ مَقَالَةَ أَجِلَّائِكُمْ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَيْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ يَجْمَعُنَا بِكَ عَلَى الْهُدَى وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَيْكُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَيْتِی فَإِنْ كَتَبَ إِلَيَّ أَنَّهُ قَدْ أَجْمَعَ رَأْيُ أَجِلَّائِكُمْ وَ ذَوِی الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدِمَتْ بِهِ رُسُلُكُمْ وَ قَرَأْتُ كُتُبَكُمْ قَدِمْتُ عَلَيْكُمْ وَشِيكاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ وَ الدَّائِنُ بِدِينِ اللَّهِ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ وَ السَّلَام ترجمه : بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم از حسين بن على، به گروه مؤمن و مسلمان. اما بعد، همانا كه هانى و سعيد هم نامههاى شما را آوردند و آخرين فرستادگان شما بودند كه آمدند. آنچه را گفته بوديد و سخن بزرگان شما را- كه نوشته بوديد: امامى نداريم، بيا شايد خداوند ما را در پناه تو به هدايت برساند و جمع كند- دانستم و فهميدم.اكنون برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتماد خود از خاندانم مسلم بن عقيل را پيش شما فرستادم. اگر او براى من نوشت كه سران و خردمندان و مردم با فضيلت شما بر همان عقيدهاند كه فرستادگان شما اظهار مىدارند و در نامههاى شما نوشته شده است، به خواست خداوند به زودى پيش شما مىآيم و سوگند به جان خودم كه امام فقط كسى است كه به قرآن حكم كند و دادگر و متدين به آيين خدا باشد و نفس خود را در پيشگاه خداوند حساب كند (يا هواى نفس خود را براى رضاى خدا باز دارد)، و السلام، نحوه 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 124 وَإِذِ ابتَلىٰ إِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ۖ قالَ وَمِن ذُرِّيَّتي ۖ قالَ لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ ترجمه : (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». 3 ) خطبه 3 : از خطبههاى آن حضرت است معروف به شقشقيّه أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ ترجيح الصبر فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ مبايعة علي فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ( عليهالسلام )بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ ترجمه : هان به خدا قسم ابو بكر پسر ابو قحافه جامه خلافت را پوشيد در حالى كه مىدانست جايگاه من در خلافت چون محور سنگ آسيا به آسياست، سيل دانش از وجودم همچون سيل سرازير مىشود، و مرغ انديشه به قلّه منزلتم نمىرسد. اما از خلافت چشم پوشيدم، و روى از آن بر تافتم، و عميقا انديشه كردم كه با دست بريده و بدون ياور بجنگم، يا آن عرصه گاه ظلمت كور را تحمل نمايم، فضايى كه پيران در آن فرسوده، و كم سالان پير، و مؤمن تا ديدار حق دچار مشقت مىشود ديدم خويشتندارى در اين امر عاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالى كه گويى در ديدهام خاشاك بود، و غصه راه گلويم را بسته بود مىديدم كه ميراثم به غارت مىرود. تا نوبت اولى سپرى شد، و خلافت را پس از خود به پسر خطاب واگذارد. [سپس امام وضع خود را به شعر اعشى مثل زد:] «چه تفاوت فاحشى است بين امروز من با اين همه مشكلات، و روز حيّان برادر جابر كه غرق خوشى است». شگفتا اولى با اينكه در زمان حياتش مىخواست حكومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت ديگرى بست. چه سخت هر كدام به يكى از دو پستان حكومت چسبيدند حكومت را به فضايى خشن كشانيده، و به كسى رسيد كه كلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهايش فراوان، و معذرت خواهيش زياد بود. بودن با حكومت او كسى را مىماند كه بر شتر چموش سوار است، كه اگر مهارش را بكشد بينىاش زخم شود، و اگر رهايش كند خود و راكب را به هلاكت اندازد به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و نا آرامى، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند. آن مدت طولانى را نيز صبر كردم، و بار سنگين هر بلايى را به دوش كشيدم. تا زمان او هم سپرى شد، و امر حكومت را به شورايى سپرد كه به گمانش من هم (با اين منزلت خدايى) يكى از آنانم. خداوندا چه شورايى من چه زمانى در برابر اولين آنها در برترى و شايستگى مورد شك بودم كه امروز همپايه اين اعضاى شورا قرار گيرم ولى (به خاطر احقاق حق) در نشيب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا يكى به خاطر كينهاش به من رأى نداد، و ديگرى براى بيعت به دامادش تمايل كرد، و مسايلى ديگر كه ذكرش مناسب نيست. تا سومى به حكومت رسيد كه برنامهاى جز انباشتن شكم و تخليه آن نداشت، و دودمان پدرى او (بنى اميه) به همراهى او بر خاستند و چون شترى كه گياه تازه بهار را با ولع مىخورد به غارت بيت المال دست زدند، در نتيجه اين اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش كار او را تمام ساخت، و شكمبارگى سرنگونش نمود. بيعت با امام عليه السّلام آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند. اما همين كه به امر خلافت اقدام نمودم گروهى پيمان شكستند، و عدهاى از مدار دين بيرون رفتند، و جمعى ديگر سر به راه طغيان نهادند، گويى هر سه طايفه اين سخن خدا را نشنيده بودند كه مىفرمايد: «اين سراى آخرت را براى كسانى قرار دهيم كه خواهان برترى و فساد در زمين نيستند، و عاقبت خوش از پرهيزكاران است.» چرا، به خدا قسم شنيده بودند و آن را از حفظ داشتند، امّا زرق و برق دنيا چشمشان را پر كرد، و زيور و زينتش آنان را فريفت. هان به خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنه شتر حكومت را بر كوهانش مىانداختم، و پايان خلافت را با پيمانه خالى اولش سيراب مىكردم، آن وقت مىديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است [چون سخن مولا به اينجا رسيد مردى از اهل عراق بر خاست و نامهاى به او داد، حضرت سر گرم خواندن شد، پس از خواندن، ابن عباس گفت: اى امير المؤمنين، كاش سخنت را از همان جا كه بريدى ادامه مىدادى فرمود:] هيهات اى پسر عباس، اين آتش درونى بود كه شعله كشيد سپس فرو نشست [ابن عباس گفت: به خدا قسم بر هيچ سخنى به مانند اين كلام ناتمام امير المؤمنين غصه نخوردم كه آن انسان والا درد دلش را با اين سخنرانى به پايان نبرد.] مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :تفاوت تهاجم و تعامل فرهنگی کلیدواژه(ها) : تهاجم فرهنگی, تبادل فرهنگی نوع(ها) : حدیث متن فیش : تفاوت بینِ تهاجم و تعامل فرهنگی در این است که تعامل فرهنگی مثل این است که شما بر سرِ بساط میوه یا غذا و سبزیفروشی میروید و آنچه را که میلتان میکشد، چشم شما و کامتان میپسندد و با مزاجتان مساعد است، انتخاب میکنید و میخورید. در عالم فرهنگ هم همین است که آنچه دیدید و پسندیدید و مناسب خود دانستید و در آن ایرادی مشاهده نکردید، از مجموعه و ملت دیگر میگیرید؛ هیچ اشکالی هم نداد. «اطلبوا العلم ولو بالصین»؛(1) این را هزار و چهارصد سالِ پیش به ما یاد دادند. در تهاجم فرهنگی به شما نمیگویند انتخاب کن، بلکه شما را میخوابانند، دست و پایتان را میگیرند و مادّهای را که نمیدانید چیست و نمیدانید برای شما مفید است یا نه، با آمپول به شما تزریق میکنند. البته دنیای غرب نگذاشت ما حس کنیم که دست و پایمان را گرفتهاند و به ما تزریق میکنند؛ صورتِ قضیه را طوری قرار داد که ما خیال کردیم انتخاب میکنیم، در حالیکه انتخاب نمیکردیم؛ بر ما تحمیل کردند. آن وقت اینها همان کسانی هستند که اگر اندک خدشهای به فرهنگ رایج و مورد قبولشان وارد شود، جنجال راه میاندازند. شما ببینید در فرانسه که آن را مهد آزادی میدانند، برای سه چهار دختر روسریدارِ مسلمان چه سر و صدایی راه انداختهاند! این است که میگوییم باید فکر کنیم؛ باید تحلیل کنیم. اندیشهی ترجمهای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را بهوجود میآورد. این توصیهی همیشگیِ من به شما جوانان عزیز است. 1 ) منية المريد، شهید ثانی، ص 103 ؛ مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن حسن طبرسی، ص 135؛ عوالی اللئالی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 70 ؛ بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج 1، ص 177 ؛ اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ. ترجمه : دانش را بجوئيد اگر چه در چين باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : دموکراسی غربی کلیدواژه(ها) : دموکراسی غربی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک مسئله، اصلِ مسألهی انتخابات و ربط آن با مردمسالاری از نظر اسلام است. دمکراسیِ غربی- یعنی دمکراسیِ متّکی بر لیبرالیسم- منطقی برای خودش دارد. آن منطق پایهی مشروعیت حکومتها و نظامها را عبارت از رأی اکثریت میداند. مبنای این فکر هم همان اندیشهی لیبرالی است؛ اندیشهی آزادیِ فردی، که هیچ قیدوبند اخلاقی ندارد، مگر حدّ و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. تفکّر لیبرالیسمِ غربی این است: آزادیِ شخصی و فردیِ مطلق انسان در همهی زمینهها و در همهی عرصهها که تجلّیگاه آن در تشکیل نظام سیاسی کشور هم خواهد شد. چون در جامعه، اقلیّت و اکثریّتی هستند، چارهای نیست جز اینکه اقلیت از اکثریت پیروی کند. این پایهی دمکراسی غربی است. اگر نظامی این را داشت، این نظام از نظر دمکراسیِ لیبرالی مشروع است؛ اگر نظامی این را نداشت، نامشروع است. این تئوریِ دمکراسیِ لیبرالیسمی است، در حالی که بهکلّی عمل دمکراسیهای غربی با این تئوری متفاوت است و آنچه امروز در عرصهی عمل در دمکراسیهای غربی مشاهده میشود، این نیست. اگر پایهی مشروعیت عبارت است از رأی اکثریّتِ مردم، یعنی کسانی که صاحبان رأی هستند، پس حکومت امریکا و همین رئیسجمهور امریکا نامشروع است؛ چون اکثریّت ندارد. سی و پنج یا سی و هشت و یا چهل درصد از صاحبان حقِّ رأی در انتخابات شرکت کردهاند که از آن تعداد هم مثلًا بیست و یک درصد به ایشان رأی دادهاند- البته اینطور هم نبود؛ میدانید که ایشان ناپلئونی به کاخ سفید رفتند؛ یعنی به حکم قاضی و به زور هُلش دادند به کاخ سفید! که اگر فرض کنیم همین رأی هم برای مشروعیت او کافی است، بنابراین حکومت فعلی امریکا مشروع نیست. ما برای عدم مشروعیت حکومت امریکا دلیلهای بیشتری داریم؛ ولی اکنون با منطق خودِ آنها بحث میکنیم که این منطق مخصوص آن حکومت هم نیست؛ بسیاری از همین دمکراسیهای رایج و سینه سپرکردهی دنیای دمکراسیِ غرب، در انتخاباتهای گوناگونشان این رقم شصت و شصت و پنج و هفتاد درصدی که شما در جمهوری اسلامی ایران ملاحظه میکنید، ندارند و رقمشان خیلی کمتر از اینهاست. البته بعضی از اوقات رقم آنها همین شصت و شصت و چند درصد است؛ اما غالباً چهل و چند درصد و پنجاه و سی و هشت درصد و ... است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : دموکراسی غربی کلیدواژه(ها) : دموکراسی غربی نوع(ها) : جستار متن فیش : امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد- البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است- بعد از قبول هم فرمود: «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و سغب مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها »؛ اگر وظیفهی من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجّز نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، بازهم قبول نمیکردم. یعنی امیر المؤمنین میگوید من قدرت را بهخاطر قدرت نمیخواهم. حالا بعضیها افتخار میکنند: ما باید برویم، تا قدرت را به دست بگیریم! قدرت را برای چه میخواهیم؟ اگر قدرت برای خودِ قدرت است، وِزر و وبال است؛ اگر قدرت برای مبارزه با ظالم در همهی ابعاد ظلم و ستم- داخلی، اجتماعی و اقتصادی که حادترینش است- میباشد، خوب است. بنابراین، پایهی مشروعیت حکومت فقط رأی مردم نیست؛ پایهی اصلی تقوا و عدالت است؛ منتها تقوا و عدالت هم بدون رأی و مقبولیت مردم کارایی ندارد. لذا رأی مردم هم لازم است. اسلام برای رأی مردم اهمیت قائل است. فرق بین دمکراسی غربی و مردمسالاری دینی که ما مطرح میکنیم، همینجاست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : دموکراسی غربی کلیدواژه(ها) : دموکراسی غربی نوع(ها) : جستار متن فیش : در دمکراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی مورد نظر است که عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم کسانی که نامزد میشوند، هم آنهایی که نامزد میکنند و هم آنهایی که به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن کشورهایی که دو حزبی است، مثل امریکا و انگلیس و یا در کشورهایی که چند حزبی است، به یکی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسئول. من اگر در جایگاه مسئولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمیتوانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسئول عقیده و اخلاق مسألهی شخصی نیست؛ مسألهای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسئولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : دموکراسی غربی کلیدواژه(ها) : دموکراسی غربی نوع(ها) : جستار متن فیش : نکتهی دیگر در زمینهی انتخابات این است که شباهت مهمّی هم بینِ دمکراسی در مجلس ما با دمکراسیها و پارلمانهای غربی وجود دارد و آن اینکه در همه جای دنیا پارلمانها برای حفظ و تقویت نظام به وجود میآیند، نه برای مبارزه با نظام- آن کسانی که مخاطب این حرف هستند گوشهایشان را وا کنند، بشنوند- چون پارلمان جزو نظام و برای تکمیل آن است. پارلمان جای حضور مخالفان نظام نیست که عدّهای بگویند ما از طریق وارد شدن به مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی یا با نظام جمهوری اسلامی مبارزه میکنیم! این در همه جای دنیا کاملًا غیر منطقی و غلط است. شما هیچ جای دنیا را نمیبینید که در پارلمان با نظام مخالفت کنند. البته با دولتها مخالفت میکنند؛ استیضاح میکنند، پایین میکشند، بالا میبرند؛ اما هیچ پارلمانی با ساخت نظام سیاسی مخالفت نمیکند؛ چون پارلمان جزو ساخت نظام است و معنی ندارد که مخالفت کند. البته در داخل مجلس شورای اسلامی مثل همهی پارلمانهای دیگر گروههای مختلف- بهقول خودشان فراکسیونهای مختلف- حضور دارند که برنامهها و مذاقهای گوناگونی دارند، که باید هم باشد و مجلس جای مناقشات پُرشورِ مستدل و سیاسی و کارشناسی است. باید خیلی پُرشور بحث و مناقشه کنند؛ اما با استدلال برنامههایشان را بهطرف مقابل خود بقبولانند و آنها را قانع کنند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :خردمندی، با ارزشترین نعمت خدا کلیدواژه(ها) : عقل نوع(ها) : حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : [من در اوّلِ سخنم میخواهم دو حدیث کوتاه عرض کنم:] حدیث دیگر از نبی مکرّم اسلام، حضرت پیغمبر صلیاللَّهعلیهوآلهوسلّم است: «ما قسّم اللَّه للعباد شیئاً افضل من العقل»(1)؛ خداوند متعال میان بندگان خود هیچ چیزی را باارزشتر از خردمندی تقسیم نکرده است. خدا ارزاق را بین بندگان خود تقسیم کرد؛ هوا، آب، عمر و لذّتها را. «ما بنا من نعمته فمن اللَّه»(2)؛ همه مال خداست. در میان این همه نعمت گوناگون و رنگارنگ، به شهادت نبیّ اسلام میان بندگان هیچ نعمتی به ارزش خردمندی تقسیم نشده است. بعد جملههایی دارند که چون طولانی میشود، آن جملهها را نمیخوانم. در آخر میفرمایند: «ولا بعث اللَّه رسولاً ولا نبیاً حتی یستکمل العقل»؛(3) خدای متعال هیچ پیغمبری را در طول تاریخ به میان مردم نفرستاد، مگر بدین هدف و مقصود که خرد را در میان مردم کامل کند. در خطبهی نهجالبلاغه هم هست که خدای متعال پیغمبر را فرستاد «و یثیروا لهم دفائن العقول(4)»؛ تا گنجینههای خرد را در میان انسانها برشورانند؛ برانگیزانند. این خرد برای چیست؟ این خرد برای پیدا کردن راه زندگی است. باید فکر کرد؛ باید با تحلیل و سنجش راه زندگی را پیدا کرد. مهمترین توصیهی من به شما جوانان عزیزم همین است. یکی از شعارهایی که بنده در این چند سال تکرار میکنم این است که نباید بهطور دائم در عرصهی تجربه و ترجمه - علم ترجمهای، حتّی فکر ترجمهای، ایده و مکتب و ایدئولوژی و اقتصاد و سیاست ترجمهای - بمانیم؛ زیرا این ننگ است برای انسان که از خرد، سنجش، تحلیل و درک و فهم خود استفاده نکند و چشم را روی هم بگذارد و مرعوب موج تبلیغاتیای شود که بر او تحمیل میکنند، تا سخنی را بپذیرد. 1 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى ج 1 ص 12 ح 11 ؛ محاسن ،احمدبن محمدبن خالد برقی :ج 1 ص 193 ح 11 ؛ مشكاة الانوار، علی بن حسن طبرسی : ص 251 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی : ج 1 ص 91 ؛ « مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِه ترجمه : یعنی :« پيغمبر فرمود: خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است، زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (بسوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بندهاى واجباترا بعقل خود درنيابد آنها را انجام نداده است همه عابدان در فضيلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه در باره ايشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز ميگيرند.» 2 ) مصباحالمتهجد ، شیخ طوسی، ص 73 ؛ مصباحالكفعمی،كفعمی،ص35 ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 17 « و كان أبو الحسن موسى بن جعفر ع يقول بعد العصر(...) أستغفر الله الذی لا إله إلا هو الحی القيوم الرحمن الرحيم ذو الجلال و الإكرام و أسأله أن يتوب علی توبة عبد ذليل خاضع فقير بائس مسكين مستجير لا يملك لنفسه نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حياة و لا نشورا ثم تقول اللهم إنی أعوذ بك من نفس لا تشبع و من قلب لا يخشع و من علم لا ينفع و من دعاء لا يسمع اللهم إنی أسألك اليسر بعد العسر و الفرج بعد الكرب و الرخاء بعد الشدة اللهم ما بنا من نعمة فمنك لا إله إلا أنت أستغفرك و أتوب إليك » ترجمه : از خدایی كه معبودی جز او نیست طلب آمرزش می كنم. اوست كه زنده و بی آغاز و بی مانند و بخشنده و بخشایشگر و صاحب والایی و ارجمندی می باشد، و از او می خواهم توبه بنده خوار و فروتن و بی چیز و بیچاره و مسكین و پناهنده كه برای خود صاحب سود و ضرر و مرگ و زندگی و برانگیختنی نیست، بپذیرد. سپس بگو: خدایا همانا من از نفسی كه سیر نمی شود و قلبی كه خاشع نمی گردد و دانشی كه سود نمی رساند و دعایی كه شنیده نمی شود به تو پناه می آورم. بارالها من از تو آسانی را بعد از سختی و خرسندی را بعد از اندوه و فراخی را بعد از تنگی می خواهم. خدایا هر نعمتى كه در اختيار ماست از جانب توست. جز تو معبودی نیست از تو طلب آمرزش می كنم و به سوی تو باز می گردم(توبه می كنم). 3 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى ج 1 ص 12 ح 11 ؛ محاسن ،احمدبن محمدبن خالد برقی :ج 1 ص 193 ح 11 ؛ مشكاة الانوار، علی بن حسن طبرسی : ص 251 ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی : ج 1 ص 91 ؛ « مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِه ترجمه : « پيغمبر فرمود: خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است، زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (بسوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بندهاى واجباترا بعقل خود درنيابد آنها را انجام نداده است همه عابدان در فضيلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه در باره ايشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز ميگيرند.» 4 ) خطبه 1 : از خطبههاى آن حضرت است كه در آن ابتداى آفرينش آسمان و زمين و آدم را توضيح مىدهد و يادى از حج مىكند الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ: أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ لْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَا مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ خلق العالم أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا: ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ. خلق الملائكة ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ صفة خلق آدم ( عليهالسلام ) ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ فَقَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ اختيار الأنبياء وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ مبعث النبي إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ( صلىاللهعليهوآلهوسلم )لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ ( صلىاللهعليهوسلم )لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً ( صلىاللهعليهوآله ) وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ القرآن و الأحكام الشرعية كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ و منها في ذكر الحج وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ ترجمه : خداى را سپاس كه گويندگان به عرصه ستايشش نمىرسند و شماره گران از عهده شمردن نعمتهايش بر نيايند و كوشندگان حقّش را ادا نكنند خدايى كه انديشههاى بلند او را درك ننمايند، و هوشهاى ژرف به حقيقتش دست نيابند، خدايى كه اوصافش در چهار چوب حدود نگنجد، و به ظرف وصف در نيايد، و در مدار وقت معدود، و مدت محدود قرار نگيرد. با قدرتش خلايق را آفريد، و با رحمتش بادها را وزيدن داد، و اضطراب زمينش را با كوهها مهار نمود. آغاز دين شناخت اوست، و كمال شناختش باور كردن او، و نهايت از باور كردنش يگانه دانستن او، و غايت يگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اينكه هر صفتى گواه اين است كه غير موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر اين است كه غير صفت است. پس هر كس خداى سبحان را با صفتى وصف كند او را با قرينى پيوند داده، و هر كه او را با قرينى پيوند دهد دوتايش انگاشته، و هر كه دوتايش انگارد داراى اجزايش دانسته، و هر كه او را داراى اجزاء بداند حقيقت او را نفهميده، و هر كه حقيقت او را نفهميد برايش جهت اشاره پنداشته، و هر كه براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر كه محدودش بداند چون معدود به شمارهاش آورده، و كسى كه گويد: در چيست حضرتش را در ضمن چيزى در آورده، و آن كه گفت: بر فراز چيست آن را خالى از او تصور كرده. ازلى است و چيزى بر او پيشى نجسته، و نيستى بر هستىاش مقدم نبوده، با هر چيزى است ولى منهاى پيوستگى با آن، و غير هر چيزى است امّا بدون دورى از آن، پديد آورنده موجودات است بىآنكه حركتى كند و نيازمند به كار گيرى ابزار و وسيله باشد، بيناست بدون احتياج به منظرگاهى از آفريدههايش، يگانه است چرا كه او را مونسى نبوده تا به آن انس گيرد و از فقدان آن دچار وحشت شود. آفرينش جهان بىسابقه ماده و مواد مخلوقات را لباس هستى پوشاند، و آفرينش را آغاز كرد، بدون به كار گيرى انديشه و سود جستن از تجربه و آزمايش، و بدون آنكه حركتى از خود پديد آورده، و فكر و خيالى كه ترديد و اضطراب در آن روا دارد. موجودات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحويل داد، و بين اشياء گوناگون ارتباط و هماهنگى برقرار كرد، ذات هر يك را اثر و طبيعتى معين داد، و آن اثر را لازمه وجود او نمود، در حالى كه به تمام اشياء پيش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام كارشان محيط و آگاه، و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه و آشنا بود. سپس خداى سبحان جوها را شكافت، و اطراف آن را باز گشود، و فضاهاى خالى را در آن ايجاد كرد. آن گاه آبى را كه امواجش در هم شكننده، و خود انبوه و متراكم بود در آن فضاى باز شده روان نمود. آن را بر پشت بادى سخت وزان و جنباننده و بر كننده و شكننده بار كرد، به آن باد فرمود تا آب را از جريان باز دارد، و آن را بر نگهدارى آب تسلط داد، و باد را براى حفظ حدود و جوانب آب قرين گماشت. فضا در زير باد نيرومند گشاده و باز، و آب جهنده بالاى سر آن در جريان. سپس باد ديگرى به وجود آورد كه منشأ وزش آن را مهار كرد، و پيوسته ملازم تحريك آبش قرار داد، و آن را به تندى و زانيد، و از جاى دورش بر انگيخت، آن را به برهم زدن آب متراكم، و بر انگيختن امواج درياها فرمان داد. باد فرمان گرفته آب را همچون مشك شير كه براى گرفتن كره بجنبانند به حركت آورد، و آن گونه كه در فضاى خالى مىوزد بر آن سخت وزيد، اولش را به آخرش، و ساكنش را به متحركش بر مىگرداند، تا آنكه انبوهى از آب به ارتفاع زيادى بالا آمد، و آن مايه متراكم كف كرد، آن گاه خداوند آن كف را در هواى گشاده و فضاى فراخ بالا برد، و آسمانهاى هفتگانه را از آن كف ساخت، پايينترين آسمان را به صورت موجى نگاه داشته شده، و بالاترين آن را به صورت سقفى محفوظ و طاقى بر افراشته قرار داد، بدون ستونى كه آنها را بر پا دارد، و بى ميخ و طنابى كه نظام آنها را حفظ كند. آن گاه آسمان را به زيور ستارگان و روشنى كواكب درخشان آرايش داد، و آفتاب فروزان و ماه درخشان را در آن كه فلكى گردان و سقفى روان و صفحهاى جنبان بود روان ساخت آفرينش فرشتگان سپس ميان آسمانهاى بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر كرد. گروهى در سجدهاند و آنان را ركوعى نيست، برخى در ركوعند بدون قدرت بر قيام، و عدهاى بدون حركت از جاى خود در حال قيامند، و شمارى منهاى ملالت و خستگى در تسبيحاند، خواب در ديده، بيهوشى در عقل، سستى در كالبد، و غفلت فراموشى به آنان راه ندارد. و برخى امين وحى خداوند، و زبان گويا به سوى پيامبران، و واسطه اجراى حكم و امر حقاند. گروهى محافظان بندگان از حوادث، و دربانان درهاى بهشتهايند. بعضى قدمهايى ثابت در قعر زمينها، و گردنهايى بالاتر از برترين آسمان، و هيكلهايى از پهندشت هستى گستردهتر، و دوشهايى مناسب پايههاى عرش دارند، ديدگانشان در برابر عظمت عرش به زير افتاده، و در زير آن جايگاه در بالهاى خود پيچيدهاند، بين آنان و موجودات ما دونشان حجابهايى از عزت و پردههايى از قدرت افكنده شده، در خيال خود براى خداوند صورتى تصوير ننمايند، و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نينگارند، و به اماكن محدودش نسازند، و او را به همانند و امثال اشاره نكنند قسمتى از اين خطبه در وصف آفرينش آدم (ع) سپس خداوند سبحان از قسمتهاى سخت و نرم و شيرين و شور زمين خاكى را جمع كرد و بر آن آب پاشيد تا پاك و خالص شد، آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده در آورد، سپس از آن گل صورتى پديد كرد داراى جوانب گوناگون و پيوستگىها، و اعضاى مختلفه و گسيختگىها. آن صورت را خشكاند تا خود را گرفت، و محكم و نرم ساخت تا خشك و سفالين شد، و او را تا زمان معين و وقت مقرر به حال خود گذاشت. سپس از دم خود بر آن ماده شكل گرفته دميد تا به صورت انسانى زنده در آمد داراى اذهان و افكارى كه در جهت نظام حياتش به كار گيرد، و اعضايى كه به خدمت گيرد، و ابزارى كه زندگى را بچرخاند، و معرفتش داد تا بين حق و باطل تميز دهد و مزهها و بوها و رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم باز شناسد، در حالى كه اين موجود معجونى بود از طينت رنگهاى مختلف، و همسانهايى نظير هم، و اضدادى مخالف هم، و اخلاطى متفاوت با هم، از گرمى و سردى و رطوبت و خشكى و ناخوشى و خوشى. از فرشتگان خواست به اداى امانتى كه نزد آنان داشت، و وفا به عهدى كه به آنان سفارش كرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنى براى اكرام به او اقدام نمايند، در آن وقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده كنيد. همگان سجده كردند جز ابليس» كه غرور و تكبر او را گرفت، و بدبختى بر او چيره شد، و به آفريده شدنش از آتش احساس عزت و برترى نمود، و به وجود آمده از خاك خشكيده را پست و بىمقدار شمرد. خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و به كمال رساندن آزمايش و به انجام رسيدن وعدهاش مهلت داد، به او گفت: «تو از كسانى هستى كه تا وقت معين مهلت در اختيار آنان است». آن گاه آدم را در سرايى كه عيشش بىزحمت در اختيار بود ساكن كرد، و جايگاهش را به امنيت آراست، و او را از ابليس و دشمنى او ترساند. اما دشمنش به جايگاه زيباى او و همنشينىاش با نيكان رشك برد و او را بفريفت. آدم (به وسوسه دشمن) يقين را به ترديد، و عزم محكم را به دو دلى، و شادى را به ترس جابجا كرد، و ندامت را به خاطر فريب خوردن به جان خريد. آن گاه خداوند سبحان در توبه را به رويش گشود، و كلمه رحمت را به او تلقين كرد، و باز گشت به بهشت را به او وعده داد، سپس او را به اين دنيا كه محل آزمايش و از دياد نسل است فرود آورد گزينش پيامبران خداوند سبحان پيامبرانى از فرزندان آدم برگزيد كه در برنامه وحى، و امانت دارى در ابلاغ رسالت از آنان پيمان گرفت، آن زمان كه اكثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبديل نموده، و به حق او جهل ورزيدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شياطين آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ايشان را با حق بريدند. پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را بر انگيزانند، و نشانههاى الهى را به آنان بنمايانند: از اين بلند آسمان كه بر بالاى سرشان افراشته، و زمين كه گهواره زير پايشان نهاده، و معيشتهايى كه آنان را زنده مىدارد، و اجلهايى كه ايشان را به دست مرگ مىسپارد، و ناگواريهايى كه آنان را به پيرى مىنشاند، و حوادثى كه به دنبال هم بر آنان هجوم مىآورد. خداوند سبحان بندگانش را بدون پيامبر، يا كتاب آسمانى، يا حجتى لازم، يا نشان دادن راه روشن رها نساخت. پيامبرانى كه كمى عددشان، و كثرت تكذيب كنندگانشان آنان را از تبليغ باز نداشت، از پيامبر گذشتهاى كه او را از نام پيامبر آينده خبر دادند، و پيامبر آيندهاى كه پيامبر گذشته او را معرفى كرد. بر اين منوال قرنها گذشت، و روزگار سپرى شد، پدران در گذشتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند مبعث پيامبر اسلام (ص) تا خداوند محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را براى به انجام رساندن وعدهاش، و به پايان بردن مقام نبوت مبعوث كرد، در حالى كه قبولى رسالت او را از تمام انبيا گرفته بود، نشانههايش روشن، و ميلادش با عزت و كرامت بود. در آن روزگار اهل زمين مللى پراكنده، داراى خواستههايى متفاوت، و روشهايى مختلف بودند، گروهى خدا را تشبيه به مخلوق كرده، عدهاى در نام او از حق منحرف بوده، و برخى غير او را عبادت مىنمودند. چنين مردمى را به وسيله پيامبر از گمراهى به هدايت رساند، و به سبب شخصيّت او از چاه جهالت به در آورد. آن گاه لقايش را براى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اختيار كرد و جوار خود را براى او پسنديد، با فراخواندنش از اين دنيا به او اكرام نمود، و براى او فردوس اعلا را به جاى قرين بودن به ابتلائات و سختيها بر گزيد، و او را كريمانه به سوى خود برد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و آن حضرت (به وقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبياء گذشته در امت خود به وديعت نهادند در ميان شما به وديعت نهاد، كه پيامبران امتها را بدون راه روشن، و نشانه پا برجا، سر گردان و رها نگذاشتند قرآن و احكام شرعى اين وديعت كتاب پروردگارتان در ميان شماست، كه حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امر آزاد و غير آزادش، خاص و عامش، پندها و امثالش، مطلق و مقيّدش، و محكم و متشابهش را بيان كرد، مبهمش را تفسير نمود، و مشكلاتش را توضيح داد. برابر با پيمانى كه از بندگان گرفته تحصيل آگاهى به قسمتى از قرآن واجب، و دانستن رموز برخى ديگر از آيات لازم نيست، وجوب احكامى در قرآن معين، و نسخ آن در حديث روشن است، و قسمتى از مسائل اجرايش بنا بر سنت واجب، و تركش بنا بر قرآن آزاد است. وجوب برخى از احكام تا زمانى معين ثابت، و پس از انقضاء مدت زائل شدنى است. بين گناهان كبيره كه بر آن وعده عذاب داده، و معاصى صغيره كه اميد مغفرت در آن است تفاوت گذاشته، و ميان آنچه اجراى اندكش مقبول، و ترك بسيارش آزاد است فرق نهاده قسمتى از اين خطبه در باره حج زيارت خانه خود را كه قبله مردم قرار داده بر شما واجب نموده، كه مشتاقان چون چهارپايان به آب رسيده به آن هجوم مىكنند، و همانند كبوتران به آن پناه مىبرند. حج را نشانه خاكسارى در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خداونديش قرار دارد. شنوندگانى از عبادش را برگزيد كه دعوتش را لبيك گفتند، و سخن او را تصديق نمودند، در آنجا كه پيامبران او به عبادت برخاستند ايستادند، و بين خود و فرشتگانى كه گرداگرد عرش مىگردند شباهت ايجاد كردند، در تجارتخانه عبادت او سودها تحصيل مىكنند، و به وعدهگاه مغفرت او شتابان روى مىآورند. خداى سبحان كعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زيارتش را فرض، و حقّش را لازم، و رفتن به سويش را بر شما واجب نمود، و اعلام كرد: «بر آنان كه توانايى رفتن دارند زيارت بيت واجب است، و آن كه با روى گرداندن كفر ورزد بداند كه خدا از او و همه جهانيان بى نياز است» مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تبادل فرهنگی کلیدواژه(ها) : تبادل فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : تفاوت بینِ تهاجم و تعامل فرهنگی در این است که تعامل فرهنگی مثل این است که شما بر سرِ بساط میوه یا غذا و سبزیفروشی میروید و آنچه را که میلتان میکشد، چشم شما و کامتان میپسندد و با مزاجتان مساعد است، انتخاب میکنید و میخورید. در عالم فرهنگ هم همین است که آنچه دیدید و پسندیدید و مناسب خود دانستید و در آن ایرادی مشاهده نکردید، از مجموعه و ملت دیگر میگیرید؛ هیچ اشکالی هم نداد. «اطلبوا العلم ولو بالصین»؛ این را هزار و چهارصد سالِ پیش به ما یاد دادند. در تهاجم فرهنگی به شما نمیگویند انتخاب کن، بلکه شما را میخوابانند، دست و پایتان را میگیرند و مادّهای را که نمیدانید چیست و نمیدانید برای شما مفید است یا نه، با آمپول به شما تزریق میکنند. البته دنیای غرب نگذاشت ما حس کنیم که دست و پایمان را گرفتهاند و به ما تزریق میکنند؛ صورتِ قضیه را طوری قرار داد که ما خیال کردیم انتخاب میکنیم، در حالیکه انتخاب نمیکردیم؛ بر ما تحمیل کردند. آن وقت اینها همان کسانی هستند که اگر اندک خدشهای به فرهنگ رایج و مورد قبولشان وارد شود، جنجال راه میاندازند. شما ببینید در فرانسه که آن را مهد آزادی میدانند، برای سه چهار دختر روسریدارِ مسلمان چه سر و صدایی راه انداختهاند! این است که میگوییم باید فکر کنیم؛ باید تحلیل کنیم. اندیشهی ترجمهای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را بهوجود میآورد. این توصیهی همیشگیِ من به شما جوانان عزیز است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :توجه جوانان به حفظ دین با دانش کلیدواژه(ها) : جوان, علم و دین نوع(ها) : حدیث متن فیش : من در اوّلِ سخنم میخواهم دو حدیث کوتاه عرض کنم، یکی از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است که خطاب به شماست. خطاب علیبنابیطالب (علیهالسّلام) به جوانان، یک خطاب سیاستگرانه و سیاستبازانه نیست؛ یک نگاه و خطاب حکیمانه و پدرانه است. او نمیخواهد جوان را در راه رونق بخشیدن به بازار اقتصادی یا معرکهی سیاسی خود استخدام کند، بلکه میخواهد جوان را در راه رشد و هدایت و صلاحی که مظهر آن خودِ علیبنابیطالب است، هدایت فرماید. ایشان این دو جمله را خطاب به جوانان فرمود: «یا معشر الفتیان حصّنوا اعراضکم بالادب و دینکم بالعلم»(1)؛ شرف و حیثیّت انسانی خود را با ادب، و دین خود را با دانش حفظ کنید. خیلی حرف مهمّی است. دانش، دین را حفظ میکند؛ این منطق اسلام است. حال بگذار یاوهگوهای معاندِ با اسلام دائماً دربارهی اینکه اسلام با علم کنار نمیآید، حرف بزنند. 1 ) تاریخ یعقوبی : ج 2 ص 210 ؛ نهج السعاده : ج 7 ص 266 «يا معشر الفتيان حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم» ترجمه : اى گروه جوانان، آبرویتان را با ادب و دینتان را با علم و دانش حفظ نمایید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : حضرت امام حسین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت امام حسین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در اسلام مردم یک رکن مشروعیتند، نه همهی پایهی مشروعیت. نظام سیاسی در اسلام علاوه بر رأی و خواست مردم، بر پایهی اساسیِ دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است. اگر کسی که برای حکومت انتخاب میشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همهی مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعی است؛ اکثریت که هیچ. وقتی امام حسین علیهالسّلام را در نامهای که جزوِ سندهای ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، اینطور مینویسند: «و لامری ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعهی اسلامی و حکومت در جامعهی اسلامی نیست، مگر آنکه عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هر کس که او را نصب کرده و هر کس که او را انتخاب کرده، نامشروع است. این موضوع در همهی ردههای حکومت صدق میکند و فقط مخصوص رهبری در نظام جمهوری اسلامی نیست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : سیاستهای کلی نظام, ولایت فقیه, ولی فقیه, وظایف رهبری کلیدواژه(ها) : سیاستهای کلی نظام, ولایت فقیه, ولی فقیه, وظایف رهبری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مهمترین وظیفهی رهبری در قانون اساسی، تنظیم سیاستهای کلّی است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : انتخابات مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : انتخابات مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قانون آنقدر مهم است که قالب عملکرد من و شماست. آن کسی را که ما انتخاب میکنیم و به مجلس میفرستیم، کسی است که سرنوشت کشور را در چهارسال معیّن میکند. ابتدا که ما این نظام پارلمانی را قبول کردیم، بعضی از سیستمهای منطقهای که اسلامی هم بودند، اعتراض کردند که این چه چیزی است شما قبول کردهاید؟! من حالا نمیخواهم اسم بیاورم. یکی از همین دولتهای مدّعی میگفت چرا شما نظام پارلمانی را قبول کردید؟! ما با استدلال به ایشان ثابت کردیم که همین نظام پارلمانی درست است. بنابراین نکتهی اوّل این است که مردمسالاری دینی که یکی از مهمترین مظاهر آن همین انتخابات مجلس شورای اسلامی است، به پایهی فکری و اعتقادیِ اسلامی تکیه دارد. تاکنون مجالس متعدّدی در ایران تشکیل شده که همه برخاسته از آراءِ مردم و متّکی به یک استدلال منطقیِ قوی هستند. مجلسِ امروز مجلس ششم است و همهی این مجالس معتبرند و بایستی آنچه را که آنها تصویب میکنند، همه عمل کنند. اگر جایی تصوّرمان این است که این مصوّبه یا این مجلس یا این برهه بر طبق مصالح کشور نیست، باید به خودمان مراجعه کنیم و ببینیم که اینها را غیر از ما کس دیگری انتخاب نکرده؛ ما انتخابشان کردهایم. اینکه من بر روی انتخابات پُرشور و حضور همگانی در آن تأکید میکنم، وجهش همین است. بعضی خیال میکنند اگر ما انتخابات پُرشوری داشته باشیم، نظام جمهوری اسلامی مشروعیت پیدا میکند و اگر انتخابات پُرشور نبود، نظام مشروعیت پیدا نمیکند. این حرف، حرف درستی نیست. نظامهای دمکراسی در دنیا با نصف آراءِ ما در ریاست جمهوری و مجلس نظامهایشان را اداره میکنند و احساس عدم مشروعیت هم نمیکنند. اینکه من بر حضور مردم اصرار میکنم بهخاطر این است که این یک وظیفه شرعی و وجدانی و عقلانی است؛ چون مجلس وقتی قانون تصویب کرد، همه باید تسلیم آن قانون باشیم، پس شما باید در ایجاد آن مجلسی که میخواهد این قانون را تصویب کند، نقش ایفا کنید. اگر خودتان را کنار بکشید، این کنار کشیدن هیچ مشکلی را حل نمیکند؛ باید وارد میدان شوید. اگر تلاشتان را کردید و آنچه را که خواستید نشد، شما تلاشتان را کردهاید؛ وظیفهتان را انجام دادهاید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : انتخابات مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : انتخابات مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در دمکراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است که عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم کسانی که نامزد میشوند، هم آنهایی که نامزد میکنند و هم آنهایی که به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن کشورهایی که دو حزبی است، مثل امریکا و انگلیس و یا در کشورهایی که چند حزبی است، به یکی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمیتوانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسألهی شخصی نیست؛ مسألهای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. البته این حرف من نباید موجب شود که تفتیش عقاید راه بیندازند و نفر به نفر سؤال کنند که عقیدهی شما راجع به فلان موضوع چیست. من با تفتیش عقاید موافق نیستم و آن زمان هم که در سالهای دههی شصت عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها چیزهای عجیب و غریب سؤال میکردند، بنده مخالف بودم و بارها هم اعلام مخالفت کردم. کسی که عملاً و صریحاً نشان داده و اثبات کرده؛ اصرار دارد که تظاهر کند با مبانی ارزشی نظام مخالف است و موافقت ندارد، نمیتواند نمایندهی مردم شود و به مجلس شورای اسلامی که رکن نظام است، برود. بنابراین صلاحیت اخلاقی لازم است و همه باید روی این بُعد حسّاس باشند. بعضی میگویند حقّ شهروندیِ انتخاب شدن را نبایستی سلب کرد. حقّ انتخاب شدن، حق شهروندی معمولی مثل حقّ شغل و کسب و کار و ساکن شدن در شهر و راه رفتن در خیابان و خریدن اتومبیل و... نیست. این یک حقّ شهروندی است که برای دارندهی آن صلاحیتهایی لازم است که این صلاحیتها باید احراز شود. مسؤول احرازش هم فقط شورای نگهبان نیست؛ هم وزارت کشور است، هم شورای نگهبان، که باید صلاحیتها را احراز کنند. در احراز صلاحیت نامزدها خودِ مردم بهترین افراد هستند و بیشترین مسؤولیتها را دارند که وقتی انسانی را احراز صلاحیت کردند، به همدیگر معرفی کنند و آن کسانی که میتوانند، برای آن شخص امکانات فراهم نمایند، تا انسان صالح بتواند وارد این میدان شود. من البته با شورای نگهبان و با وزارت کشور حرفهایی داشتم و دارم و خواهم داشت که به خود آقایان در جلسات کاری که با من دارند، میگویم و آن وقتی هم که لازم باشد، عمومی خواهم گفت. هر کدام وظیفهای دارند که باید وظیفهشان را طبق قانون انجام دهند و هیچ تخلّفی هم از هیچ دستگاهی پذیرفته نیست؛ لیکن حالا بهطور کلّی عرض میکنیم که انتخابات وظیفه مشترک بین اینهاست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : انتخابات مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : انتخابات مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شباهت مهمّی هم بینِ دمکراسی در مجلس ما با دمکراسیها و پارلمانهای غربی وجود دارد و آن اینکه در همه جای دنیا پارلمانها برای حفظ و تقویت نظام بهوجود میآیند، نه برای مبارزه با نظام - آن کسانی که مخاطب این حرف هستند گوشهایشان را واکنند، بشنوند - چون پارلمان جزو نظام و برای تکمیل آن است. پارلمان جای حضور مخالفان نظام نیست که عدّهای بگویند ما از طریق وارد شدن به مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی یا با نظام جمهوری اسلامی مبارزه میکنیم! این در همه جای دنیا کاملاً غیرمنطقی و غلط است. شما هیچ جای دنیا را نمیبینید که در پارلمان با نظام مخالفت کنند. البته با دولتها مخالفت میکنند؛ استیضاح میکنند، پایین میکشند، بالا میبرند؛ اما هیچ پارلمانی با ساخت نظام سیاسی مخالفت نمیکند؛ چون پارلمان جزو ساخت نظام است و معنی ندارد که مخالفت کند. البته در داخل مجلس شورای اسلامی مثل همهی پارلمانهای دیگر گروههای مختلف - بهقول خودشان فراکسیونهای مختلف - حضور دارند که برنامهها و مذاقهای گوناگونی دارند، که باید هم باشد و مجلس جای مناقشات پُرشورِ مستدل و سیاسی و کارشناسی است. باید خیلی پُرشور بحث و مناقشه کنند؛ اما با استدلال برنامههایشان را بهطرف مقابل خود بقبولانند و آنها را قانع کنند. بنده طرفدار مجلسِ ساکت و سر به زیر و سربجنبانِ در مقابل هر حرف نیستم. معتقدم مجلس نبایستی رکود و سکون داشته باشد و باید متحرّک و فعال و پُرنشاط باشد. خود من هم اوّل انقلاب و در دورهی اوّل مجلس نمایندهی مجلس بودم. مجلس به نمایندهی فعّال که کار کند، فکر و بحث و استدلال کند و بهطور منطقی اثبات و رد کند، احتیاج دارد. امام بارها به ما میگفتند که مباحثههای طلبگی باید سرمشق شما در مجلس شورای اسلامی باشد. در مباحثهی طلبگی، دو طلبه وقتی با هم مباحثه میکنند، حرف هم را رد میکنند، سر هم داد میکشند، بعد که مباحثه تمام شد، با هم رفیقند؛ با هم غذا میخورند، با هم درس میروند، با هم چای درست میکنند. مجلس باید اینگونه باشد: جای مباحثهی مستدل، منتها همه در چهارچوب نظام. مجلس جای تلاش و برنامهریزی و پیشرفت در نظام است، نه بر نظام. این نکتهای است که همه باید به آن توجّه کنند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تولید علم کلیدواژه(ها) : تولید علم نوع(ها) : جستار متن فیش : من میبینم خیلی از مفاهیمی که آرزو داشتیم در بین جوانان ترویج گردد و به عنوان «باور» شناخته شود، امروز از زبان خود آنها و با پشتوانهی ایمان و شور جوانیشان بیان و در فضای فرهنگی و فکری جامعه پرتاب میشود و آن را پُر میکند. شما جوانان و همچنین استادان و رؤسای محترم دانشگاهها از تولید علم، جنبش نرمافزاری، ارتباط دانشگاه و صنعت و امیدهای فراوانی که در مجموعهی جامعهی جوان متراکم کشور ما نهفته است سخن میگویید. اینها همان چیزهایی است که امیدها و آرزوهای بنده را تشکیل میداده و آن روزی که این مطالب را در دانشگاهها مطرح میکردم، خودِ من امیدوار بودم؛ لیکن بسیاری بودند که میگفتند طرح این مسائل چطور میتواند مفید باشد!؟ من سه چهار سال قبل در یکی از دانشگاههای تهران گفتم اگر بنا بود بودجهی کارهای تحقیقاتی و دانشگاههای کشور را من تنظیم کنم و در اختیار بگیرم، آنگونه که مصلحت است عمل میکردم؛ اما آن شرایط فراهم نیست و مسئولان بخشها طبق قانون اختیاراتی دارند که باید انجام دهند. گفتم موضوعِ بسیار مهمِّ تولید علم و جنبش نرمافزاری و خطشکنیِ در جبههی علمآفرینی را مطرح میکنم، تا بشود فرهنگِ محیط دانشگاهی. وقتی این شد، آن وقت دیگر نگرانی نیست؛ زیرا دهها و صدها هزار دلِ معتقد و مشتاق و جسم و ذهنِ جوان و خسته نشو در این راه میافتند و آن را دنبال میکنند. من امروز نشانههای این پیشاهنگان امید و بشارت کشور را میبینم. همیشه به خود و به مخاطبانم گفتهام افق روشن است و امروز تأکید میکنم که افق، بسیار روشن و درخشان است و کار دست شماست؛ دست شما جوانان. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : دیکتاتوری بینالمللی کلیدواژه(ها) : دیکتاتوری بینالمللی نوع(ها) : جستار متن فیش : تناقض در رفتار و گفتار غربیها و دستگاه استکبار و بخصوص امریکا- که ما امروز با امریکا کار داریم؛ با دیگران فعلًا کاری نداریم- خیلی بیش از این حرفهاست. اینها چقدر از حکومتهای غیر دمکراتیک را، یعنی حکومتهایی که برای یکبار هم در کشورشان صندوق انتخابات گذاشته نشده و از کسی رأی گرفته نشده، قبول کرده و با آنها مثل یک حکومت دمکراسی رفتار کردهاند و چقدر از دمکراسیها را با کودتای نظامی به هم زدهاند! إن شاء اللّه عمرتان آنقدر طولانی خواهد شد که ده بیست سالِ دیگر که بتدریج اسناد کودتاهای بیست، سی سالِ گذشتهی امریکای لاتین را از آرشیوهای وزارت خارجهی امریکا بیرون میدهند، ببینید- البته بعضی از این اسناد الآن هم بیرون آمده؛ بعضیاش را هم خودِ ما بدون اینکه آنها از آرشیوشان بیرون بیاورند، میدانیم- که در سرتاسر امریکای لاتین شاید کشوری نماند که در آن اگر انتخاباتی شد و آزادیای بود و اگر رئیسجمهور مورد علاقهی مردمی بود، سیای امریکا وارد کار نشد و کودتا راه نینداخت؛ مزاحمت ایجاد نکرد و پدر دمکراسیهای مردمی را درنیاورد. حالا شیلی معروف است و همه ماجرای آن کشور را میدانند. در آفریقا و آسیا و در جاهای مختلف دیگر هم این کار را کردند. چقدر حکومت دیکتاتوری به پشتوانهی امریکا به وجود آمد که از نظامی در یک کشور، بیقید و شرط حمایت کردند و آنها به پشتگرمی امریکا کُشتند، زدند، بردند و بیست سی سال حکومت کردند! در کشور خودِ ما حکومت طاغوت و دیکتاتوری سیاهِ دورهی رضا خان را که نظیرش کمتر در تاریخ ما دیده شده، انگلیسیها سرِ کار آوردند، بعد همانها محمد رضا را هم سرِ کار آوردند. پس از مدت کوتاهی که دکتر «مصدّق» با نهضت ملی سرِ کار آمد، یکی دو سالی هرطور بود تحمّل کردند، آخر تحملشان تمام شد و خودِ امریکا و انگلیس باهم همدست شدند و کودتای 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتوری سیاهِ مبتنی بر کودتای سرلشکر «زاهدی» را در ایران سرِپا نگه داشتند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : نامزد اصلح کلیدواژه(ها) : نامزد اصلح نوع(ها) : جستار متن فیش : بعضی میگویند حقّ شهروندیِ انتخاب شدن را نبایستی سلب کرد. حقّ انتخاب شدن، حق شهروندی معمولی مثل حقّ شغل و کسب و کار و ساکن شدن در شهر و راه رفتن در خیابان و خریدن اتومبیل و ... نیست. این یک حقّ شهروندی است که برای دارندهی آن صلاحیتهایی لازم است که این صلاحیتها باید احراز شود. مسئول احرازش هم فقط شورای نگهبان نیست؛ هم وزارت کشور است، هم شورای نگهبان، که باید صلاحیتها را احراز کنند. در احراز صلاحیت نامزدها خودِ مردم بهترین افراد هستند و بیشترین مسئولیتها را دارند که وقتی انسانی را احراز صلاحیت کردند، به همدیگر معرفی کنند و آن کسانی که میتوانند، برای آن شخص امکانات فراهم نمایند، تا انسان صالح بتواند وارد این میدان شود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : نامزد اصلح کلیدواژه(ها) : نامزد اصلح نوع(ها) : جستار متن فیش : من با تفتیش عقاید موافق نیستم و آن زمان هم که در سالهای دههی شصت عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها چیزهای عجیب و غریب سؤال میکردند، بنده مخالف بودم و بارها هم اعلاممخالفت کردم. کسی که عملًا و صریحاً نشان داده و اثبات کرده؛ اصرار دارد که تظاهر کند با مبانی ارزشی نظام مخالف است و موافقت ندارد، نمیتواند نمایندهی مردم شود و به مجلس شورای اسلامی که رکن نظام است، برود. بنابراین صلاحیت اخلاقی لازم است و همه باید روی این بُعد حسّاس باشند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : جستار متن فیش : در دمکراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است که عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم کسانی که نامزد میشوند، هم آنهایی که نامزد میکنند و هم آنهایی که به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن کشورهایی که دو حزبی است، مثل امریکا و انگلیس و یا در کشورهایی که چند حزبی است، به یکی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمیتوانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسألهی شخصی نیست؛ مسألهای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : اعتماد مردم به نظام اسلامی کلیدواژه(ها) : اعتماد مردم به نظام اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : در دمکراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است که عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم کسانی که نامزد میشوند، هم آنهایی که نامزد میکنند و هم آنهایی که به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن کشورهایی که دو حزبی است، مثل امریکا و انگلیس و یا در کشورهایی که چند حزبی است، به یکی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند که اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمیتوانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به کسی ندارد! برای یک مسؤول عقیده و اخلاق مسألهی شخصی نیست؛ مسألهای اجتماعی و عمومی است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : استقلال علمی کلیدواژه(ها) : استقلال علمی نوع(ها) : جستار متن فیش : در خطبهی نهجالبلاغه هم هست که خدای متعال پیغمبر را فرستاد «و یثیروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجینههای خرد را در میان انسانها برشورانند؛ برانگیزانند. این خرد برای چیست؟ این خرد برای پیدا کردن راه زندگی است. باید فکر کرد؛ باید با تحلیل و سنجش راه زندگی را پیدا کرد. مهمترین توصیهی من به شما جوانان عزیزم همین است. یکی از شعارهایی که بنده در این چند سال تکرار میکنم این است که نباید بهطور دائم در عرصهی تجربه و ترجمه - علم ترجمهای، حتّی فکر ترجمهای، ایده و مکتب و ایدئولوژی و اقتصاد و سیاست ترجمهای - بمانیم؛ زیرا این ننگ است برای انسان که از خرد، سنجش، تحلیل و درک و فهم خود استفاده نکند و چشم را روی هم بگذارد و مرعوب موج تبلیغاتیای شود که بر او تحمیل میکنند، تا سخنی را بپذیرد. بزرگترین بلایی که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سالِ دوران استعمار بر سر ملتهای مشرق و بخصوص ملتهای اسلامی آمد، همین بود که در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقبنشینی کردند. این تهاجم خونین و بسیار سهمگین را که سردمداران استکبار غربی از طریق فرهنگ به آنها کردند، نتوانستند تحمّل کنند و مجبور شدند عقبنشینی کنند و دستهایشان را بالا ببرند. در همهی زمینههای زندگی، غربیها و اروپاییها فکری را پرتاب کردند که هرکس با آن مخالفت کرد، شروع کردند به هوچیگری و مسخره و اهانت کردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاکم کنند. این فرهنگ تنها امتیازی که داشت این بود که فرهنگ اروپایی بود؛ هیچ امتیاز دیگری نداشت. البته هرکدام از ملتها فرهنگی دارند که میتوانند از یکدیگر استفاده کنند و فرهنگ خود را با گرفتن تجربه و درس از دیگران تکمیل نمایند. ما با این مخالفتی نداریم و صددرصد موافقیم؛ اما آنچه در دنیا پیش آمد، این نبود. تفاوت بینِ تهاجم و تعامل فرهنگی در این است که تعامل فرهنگی مثل این است که شما بر سرِ بساط میوه یا غذا و سبزیفروشی میروید و آنچه را که میلتان میکشد، چشم شما و کامتان میپسندد و با مزاجتان مساعد است، انتخاب میکنید و میخورید. در عالم فرهنگ هم همین است که آنچه دیدید و پسندیدید و مناسب خود دانستید و در آن ایرادی مشاهده نکردید، از مجموعه و ملت دیگر میگیرید؛ هیچ اشکالی هم نداد. «اطلبوا العلم ولو بالصین»؛ این را هزار و چهارصد سالِ پیش به ما یاد دادند. در تهاجم فرهنگی به شما نمیگویند انتخاب کن، بلکه شما را میخوابانند، دست و پایتان را میگیرند و مادّهای را که نمیدانید چیست و نمیدانید برای شما مفید است یا نه، با آمپول به شما تزریق میکنند. البته دنیای غرب نگذاشت ما حس کنیم که دست و پایمان را گرفتهاند و به ما تزریق میکنند؛ صورتِ قضیه را طوری قرار داد که ما خیال کردیم انتخاب میکنیم، در حالیکه انتخاب نمیکردیم؛ بر ما تحمیل کردند. آن وقت اینها همان کسانی هستند که اگر اندک خدشهای به فرهنگ رایج و مورد قبولشان وارد شود، جنجال راه میاندازند. شما ببینید در فرانسه که آن را مهد آزادی میدانند، برای سه چهار دختر روسریدارِ مسلمان چه سر و صدایی راه انداختهاند! این است که میگوییم باید فکر کنیم؛ باید تحلیل کنیم. اندیشهی ترجمهای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را بهوجود میآورد. این توصیهی همیشگیِ من به شما جوانان عزیز است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : امنیت ملّی کلیدواژه(ها) : امنیت ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : برنامه چشمانداز بیست ساله، به فضل پروردگار سند حرکت برنامهریزی شدهی دولت و مجلس شورای اسلامی و ملت ایران است. من میخواهم به شما جوانان بگویم که شما در تحقّق این چشمانداز میتوانید نقشهای بسیار کارآمدی را ایفا کنید. همین حرفهایی که این جوانان عزیز گفتند؛ همین خواستههایی که استادان و رؤسای دانشگاهها مطرح کردند، جزو مطالبی است که تأمین کنندهی مقدّمههای برنامهی چشمانداز بیست ساله است. ما باید به سمت این برنامه پیش برویم. چشمانداز بالای قلّه است، جادهی اسفالته نیست که انسان پایش را روی گاز بگذارد و به آنجا برسد؛ نه. حرکت کردن، عزم داشتن، فشار به خود آوردن و جریان سریع و سالمِ خون و تغذیه آن در رگهای این کالبد بزرگ، که اسمش ملت ایران است، و حرکتِ به سمت قلّه را لازم دارد. وقتی آنجا رسیدیم، دیگر بالای قلّهایم. رسیدن به بالای قلّه برای یک ملت هم شرف و آبروست، هم مصونیت و امنیت. آن وقت دیگر هیچکس نمیتواند به ملت ایران تعرّض و گستاخی کند و جلوِ منافعش را بگیرد. همچنین این کار الگویی برای دنیای اسلام، بلکه وسیعتر از دنیای اسلام، خواهد شد؛ و این تلاش لازم دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :مقاومت مردم قزوین در مقابل نیروهای اشرف افغان کلیدواژه(ها) : تاریخ صفویه, آمادگی مردم, استقامت ملتها, قزوین, حمله اشرف افغان به ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آنجایی كه ملتها بخواهند و بایستند، هیچ دشمنی نمیتواند در مقابل آنها پایداری كند و به تعرّض، تجاوز و افزونطلبیِ خود ادامه دهد. ضربهای میزند، ضربهای هم میخورد. وقتی پادشاهانِ آخر دورهی صفوی و بخصوص آخرین پادشاه آنها بر اثر بیعرضگی و جمع شدن دولتمردان شكمباره در اطراف او، كه مستِ شهوت و غرور و فریفته به طعمهی دنیا بودند، از مهاجمان «اشرف افغان» شكست خوردند، یكی از شاهزادههای صفوی كه خواست خودی نشان دهد، نتوانست؛ آمد قزوین. آنها پیغام دادند به مردم قزوین كه اگر این شاهزادهی صفوی بین شما باشد، میآییم همه را قتل عام میكنیم. شاهزادهی صفوی نتوانست در قزوین بماند و رفت. وقتی مهاجمان آمدند، قزوینیها گفتند حالا كه او نیست، وارد شهر شوید. وقتی مهاجمان وارد شهر شدند، قزوینیهای غیور در خفا باهم قرار گذاشتند و در یك شب همهی این مهاجمان متجاوز را به قتل رساندند! اگر میترسیدند، اگر دستشان میلرزید، اگر میگفتند بعدش چه، مطمئن باشید كه تا ابد برای قزوین ننگ باقی میماند. از این قبیل نمونهها ملت ایران خیلی دارد كه به مناسبت قزوین این ماجرا یادم آمد و به شما كه اكثرتان هم قزوینی هستید، گفتم. این افتخار برای مردم قزوین ماند؛ چرا؟ چون در مقابل تحمیل، تحقیر و اهانت دشمن نه تحمّل كردند و نه به آن شاهزادهی مفلوكِ فراری تكیه كردند. اگر مردم قزوین میگفتند هرچه كه شازدهی فراریِ صفوی گفت، همان را عمل كنیم، باز ننگ برایشان میماند. هرجا مردم هستند و همّت و اراده و عزم و خواست آنها هست، آنجا اراده و رحمت و توجّه و كمك الهی هم هست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : کرامت انسان کلیدواژه(ها) : کرامت انسان نوع(ها) : جستار متن فیش : مردمسالاری غربی یك پایهی فكریِ متقن كه بشود به آن تكیه كرد، ندارد؛ اما مردمسالاری دینی اینطور نیست. چون پایهاش پایهی دینی است، لذا پاسخ روشنی دارد. در مردمسالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است كه مردم باید حاكم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد كه حكومت كند. ای كسی كه مسلمانی، چرا رأی مردم معتبر است؟ میگوید چون مسلمانم؛ چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام، رأی مردم بر اساس كرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است. در اسلام هیچ ولایت و حاكمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر اینكه خدای متعال مشخّص كند. ما هرجا كه در مسائل فراوان فقهی كه به ولایت حاكم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - كه انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میكند، شك كنیم كه آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است. این منطق اسلام است. آن وقتی این ولایت مورد قبول است كه شارع آن را تنفیذ كرده باشد و تنفیذ شارع به این است كه آن كسی كه ولایت را به او میدهیم - در هر مرتبهای از ولایت - باید اهلیّت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردمسالاری دینی است كه بسیار مستحكم و عمیق است. یك مؤمن میتواند با اعتقاد كامل این منطق را بپذیرد و به آن عمل كند؛ جای شبهه و وسوسه ندارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : تاكنون مجالس متعدّدی در ایران تشكیل شده كه همه برخاسته از آراءِ مردم و متّكی به یك استدلال منطقیِ قوی هستند. مجلسِ امروز مجلس ششم است و همهی این مجالس معتبرند و بایستی آنچه را كه آنها تصویب میكنند، همه عمل كنند. اگر جایی تصوّرمان این است كه این مصوّبه یا این مجلس یا این برهه بر طبق مصالح كشور نیست، باید به خودمان مراجعه كنیم و ببینیم كه اینها را غیر از ما كس دیگری انتخاب نكرده؛ ما انتخابشان كردهایم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : قانونگرایی کلیدواژه(ها) : قانونگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : قانون یعنی چه؟ قانون یعنی سرنوشت یك كشور؛ قانون یعنی سرنوشت انسانها در یك جامعه. چون همه متّبع هستند و مجبورند از قانون تبعیّت كنند. دولت هم باید از قانون تبعیّت كند؛ رهبر هم باید از قانون تبعیّت كند. بعضیها خیال میكنند كه این «ولایت مطلقهی فقیه» كه در قانون اساسی آمده، معنایش این است كه رهبری مطلقالعنان است و هر كار كه دلش بخواهد، میتواند بكند! معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی موبهمو قوانین را اجرا كند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسئولان و دستاندركاران امور بخواهند قانونی را كه معتبر است موبهمو عمل كنند، دچار مشكل میشوند. قانون بشری همینطور است. قانون اساسی راه چارهای را باز كرده و گفته آنجایی كه مسئولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچ كار نمیتوانند بكنند- مجلس هم اینطور نیست كه امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب كنند و به شما جواب دهند- رهبری مرجع است. زمان امام هم همینطور بود. بنده خودم آنوقت رئیسجمهور بودم و جایی كه مضیقههایی داشتیم، به امام نامه مینوشتیم و ایشان اجازه میدادند. بعد از امام، دولت قبلی و دولت فعلی گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند كه در اینجا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید كه این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میكند و اگر احساس كرد كه بهناگزیر باید این كار را بكند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم كه به صورت معضل مهمّ كشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای ولایت مطلقه است، و الّا رهبر، رئیسجمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :بهتر و بیشتر شدن تجهیزات نظامی ایران در طول هشت سال جنگ کلیدواژه(ها) : تاریخ دفاع مقدس, ایستادگی ملت ایران, ایستادگی مقابل استکبار, تحریم اقتصادی, عملکرد استکبار, معادلات استکبار, عملکرد استکبار, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا, استقامت ملتها, ایستادگی ملت ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : جوانان و صاحبان دانش و اندیشه و خرد باید تلاش کنند. تصوّر هم نکنید که دشمن میتواند جلوِ این تلاش را بگیرد؛ نه. حداکثر کاری که این دشمن که امروز در مقابل ملتهاست- یعنی امریکا- میتواند بکند، عبارت است از کار نظامی و جاسوسی، که یکی مثل صدّامِ مفلوکِ بدبخت را در بیغوله و حفره پیدا کند، یا اینکه به کار فساد و ابتذالپراکنی به وسیلهی رسانههای جمعی و کارهای فرهنگی بپردازد؛ و الّا حتی از راه فشارهای اقتصادی هم آنچنانکه میخواهد، برایش میسّر نیست؛ چون درزمینهی ارتباطات اقتصادی در دنیا، گوشه و کنارها و پیچیدگیهایی وجود دارد و اینطور نیست که اگر بخواهند ملتی را از لحاظ اقتصادی بیچاره کنند، بتوانند. در دورهی جنگ، دنیای غرب- امریکا و اروپا و وابستههایشان- و دنیای شرقِ آن روز که شوروی بود، ما را تحریم کردند و از تعداد سلاحها و هواپیماها و تانکهایمان هم خبر داشتند و فکر میکردند ظرف شش ماه همهی اینها تمام خواهد شد! هشت سال جنگ را کش دادند که در پایان این هشت سال امکانات و تجهیزات ما بهتر و بیشتر از اوّل شد! نتیجهی غلبهی نظامی بر مجموعهای مثل مجموعهی صدّام که هم خودش خائن و زبون بود و هم اطرافیانش خیانتکار- او به ملتش خیانت میکرد، اطرافیانش هم به او- میشود همین. غلبه بر مثل صدّام دلیل اقتدار نیست که کسی خیال کند حالا این قطب ابر قدرت جهانی هر کاری دلش میخواهد، میکند؛ نه، اینطور نیست که هر غلطی بخواهند، بتوانند بکنند. غلبهی نظامی را مهاجمانِ به ملتها مثل «چنگیز» و «تیمور» و امثال اینها پیدا میکنند، که آمدند، بعد هم رفتند و نابود شدند؛ اما ملتها دوباره سر بلند کردند. آنجایی که ملتها بخواهند و بایستند، هیچ دشمنی نمیتواند در مقابل آنها پایداری کند و به تعرّض، تجاوز و افزونطلبیِ خود ادامه دهد. ضربهای میزند، ضربهای هم میخورد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مشارکت مردم کلیدواژه(ها) : مشارکت مردم نوع(ها) : جستار متن فیش : این را به شما عرض كنم كه دعوت به شركت در انتخابات بهخاطر تبلیغات دیگران نیست. قبل از انقلاب در كتابها خوانده بودیم، از اوّل انقلاب تابهحال هم بیست و پنج سال است كه تبلیغات جهانی رسانهها و این امپراتوری عمدتاً صهیونیستی را تجربه میكنیم. اینها هیچوقت دست از بدگویی كردن نسبت به جمهوری اسلامی و هر تشكیلاتی در دنیا كه با آن موافق نباشند، برنمیدارند. اگر مردم ایران در یك انتخابات پُرشور شركت كنند، یك طور حرف میزنند؛ اگر شركت نكنند، یك طور دیگر حرف میزنند. حرف ما برای خاطر بستن دهن آنها نیست. در انتخابات دوم خرداد سال هفتاد و شش- كه انتخابات پُرشوری شد؛ جمعیت عظیمی شركت كردند كه البته بیسابقه نبود و آن درصد قبلًا هم در بعضی از انتخاباتهای دیگر شركت كرده بودند؛ اما در آن انتخابات درصد بسیار خوبی شركت كردند- رادیوهای بیگانه گفتند ملت ایران جمع شدند و رأی در صندوقها ریختند، برای اینكه به جمهوری اسلامی بگویند نه! شما را به خدا ببینید؛ مردم به دعوت رهبری، نظام و مسئولان آمدند و مسئولی را برای جمهوری اسلامی انتخاب كردند. وقتیكه شلوغ بود و جمعیت پای صندوقها با درصد بالا شركت كردند، آنطور گفتند؛ در انتخابات شوراها هم كه در شهرهای بزرگ، مخصوصاً تهران، شركت مردم خیلی پایین بود، باز گفتند مردم شركت نكردند؛ یعنی به جمهوری اسلامی گفتند نه! بنابراین و به نظر آنها اگر مردم در انتخابات شركت كنند، گفتهاند نه؛ اگر شركت هم نكنند، گفتهاند نه! تبلیغات دشمن اینگونه است. هرچه هم مردم شركت كنند، تبلیغات دشمن هست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تحزب کلیدواژه(ها) : تحزب نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در دموكراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است كه عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم كسانی كه نامزد میشوند، هم آنهایی كه نامزد میكنند و هم آنهایی كه به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن كشورهایی كه دو حزبی است، مثل امریكا و انگلیس و یا در كشورهایی كه چند حزبی است، به یكی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و كفایت سیاسی، كفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. افرادی نگویند كه اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسألهی شخصی انسانهاست؛ اما نه برای مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم كه باید جیب خودم را پُر كنم، نمیتوانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به كسی ندارد! برای یك مسؤول عقیده و اخلاق مسألهی شخصی نیست؛ مسألهای اجتماعی و عمومی است؛ حاكم شدن بر سرنوشت مردم است. آن كسی كه به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را كه ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا كند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تكلیف ملك و ملت را معیّن كند. این شخص غیر از كفایت ذاتی و داناییِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : نظام جمهوری اسلامی ایران, مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جمهوری اسلامی نظام پارلمانی را كه یكی از اشكال مردمسالاری است و شكل خوبی هم هست، قبول كرده و پذیرفته است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : نظام جمهوری اسلامی ایران, صلاحیت, کارگزاران نظام, ویژگیهای اصلح, نمایندگان مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, صلاحیت, کارگزاران نظام, ویژگیهای اصلح, نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و كفایت سیاسی، كفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : جانبازان کلیدواژه(ها) : جانبازان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شما جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : جهاد کلیدواژه(ها) : جهاد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جهاد لزوما با شهادت همراه نیست؛ اما لزوما با فوز به رتبهی مجاهدان و تقرب به پروردگار همراه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : انتخابات مجلس شورای اسلامی, مجلس شورای اسلامی, جایگاه مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : انتخابات مجلس شورای اسلامی, مجلس شورای اسلامی, جایگاه مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مجلس جاى تلاش و برنامهريزى و پيشرفت در نظام است، نه بر نظام. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :تذکر رهبری به مجلس ششم در قضیهى قانون مطبوعات کلیدواژه(ها) : وظایف رهبری, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سیاستهای کلی نظام, قانونگرایی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : مهمترین وظیفهى رهبرى در قانون اساسى، تنظیم سیاستهاى کلّى است. فرایند تنظیم سیاستهاى کلّى یکى از منطقىترین و زیباترین فرایندهاست. حالا عدّهاى دلشان مىخواهد که دائم بر طبل دروغگویى و بهتانزنى بکوبند. ما هم حرفى نمىزنیم و آنها هم هرچه مىخواهند مىگویند؛ اشکالى هم ندارد؛ اما شما جوانان شاید بدانید و اگر نمىدانید، بدانید که فرایند تنظیم سیاستهاى کلّى، فرایند بسیار قوى و مستحکمى است. این سیاستها اوّل در کمیسیونهاى دولت تنظیم مىشود و بعد به دولت مىآید. دولت آنها را بررسى و تصویب مىکند و به رهبرى پیشنهاد مىکند. رهبرى هم آن را به مجمع تشخیص مصلحت مىدهد. این سیاستها در کمیسیونهاى مجمع تشخیص مصلحت با حضور کارشناسان متعدّد از بخشهاى مختلف اقتصادى، فرهنگى، دانشگاهى، علمى که از خود مجمع و بیرون آن هستند، بررسى و تکمیل مىشود؛ بعد مجدّداً به رهبرى مىدهند. رهبرى هم آن سیاستها را با آن مبانى و اصول ارزشى نظام جمهورى اسلامى تطبیق مىدهد، تصویب مىکند و آن سیاستها به دولت برمىگردد و به مجلس ابلاغ مىشود. نقش رهبرى در تنظیم سیاستها این است که مراقب باشد تا زمینهها قصورى یا تقصیرى پیش آید، متوجّهِ رهبرى است. بعد که این سیاستها ابلاغ شد، آن وقت مجلس موظّف است برطبق این سیاستها قانون بگذراند و دولت هم موظّف است سیاستهاى اجرایى خودش را تنظیم و بر طبق آنها عمل کند. مجموعهى این ساز و کار مفصّل دستگاههاى اجرایى و قضایى و تقنینى در این چهارچوب بهکار مىافتند و کار مىکنند که هر کدام مسؤولانى دارند و مسؤولیتهایى، که باید کار را انجام دهند. رهبرى در مسؤولیتهاى این دستگاهها دخالت نمىکند، مگر خیلى بندرت و در مواردى که احساس کند تخلّف آشکارى صورت مىگیرد. مسؤولیتهاى مجلس با خودِ مجلس است. بنده به خیلى از این قوانینى که در مجلس تنظیم مىشود، اعتقادى ندارم و آنها را قبول ندارم، ولى وقتى قانون شد، بنده هم بهصورت یک قانون عمل مىکنم و مخالفت نمىکنم. موارد متعدّدى پیش مىآید از اقدامهایى که در دولت انجام مىگیرد و مورد قبول من نیست؛ اما مسؤولانى دارد که تنظیم و تصمیمگیرى کردهاند؛ وظیفهى آنهاست. اگر آن تصمیمگیرى شامل خودِ رهبرى هم باشد، ما طبق آن تصمیمگیرى عمل مىکنیم و نمىگوییم نه؛ اما جاهایى هست که رهبرى احساس مىکند اگر در اینجا به مسؤولى که وظیفهاى داشته و به آن توجّه نکرده، تذکّر و توجّه ندهد، زاویهى بسیار خطرناکى در مسیر عمومى ملت پیش مىآید. لذا وارد میدان مىشود. در مورد این دورهى مجلس شوراى اسلامى یکبار چنین چیزى تقریباً در دو یا دو سال و نیم قبل پیش آمد و آن در قضیهى قانون مطبوعات بود که بنده احساس کردم تکلیف شرعى دارم که به مجلس تذکّر دهم و تذکّر دادم. مجلس هم با کمال موافقت و مرافقت در این زمینه با رهبرى همکارى کرد و خطّى را که در کمیسیون پیشبینى شده بود دنبال نکرد که از آنها متشکّر هستیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :سؤالات عجیب عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها در دههی شصت کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ جمهوری اسلامی در زمان حیات امام خمینی(ره), تفتیش عقاید, تکلیف مسئولان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : آن کسی که به مجلس میرود، یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی میرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمیتواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمیتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و دانایىِ ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیدهی درست هم احتیاج دارد. البته این حرف من نباید موجب شود که تفتیش عقاید راه بیندازند و نفر به نفر سؤال کنند که عقیدهی شما راجع به فلان موضوع چیست. من با تفتیش عقاید موافق نیستم و آن زمان هم که در سالهای دههی شصت عدهای تندرو برای ورود دانشجو به دانشگاهها چیزهای عجیب و غریب سؤال میکردند، بنده مخالف بودم و بارها هم اعلام مخالفت کردم. کسی که عملاً و صریحاً نشان داده و اثبات کرده؛ اصرار دارد که تظاهر کند با مبانی ارزشی نظام مخالف است و موافقت ندارد، نمیتواند نمایندهی مردم شود و به مجلس شورای اسلامی که رکن نظام است، برود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش :اجازه رهبری از امام (ره) در مضیقه های قانونی کلیدواژه(ها) : ولایت فقیه, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, قانونگرایی, وظایف رهبری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بعضیها خیال میکنند که این «ولایت مطلقهی فقیه» که در قانون اساسی آمده، معنایش این است که رهبری مطلقالعنان است و هر کار که دلش بخواهد، میتواند بکند! معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی موبهمو قوانین را اجرا کند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسؤولان و دستاندرکاران امور بخواهند قانونی را که معتبر است موبهمو عمل کنند، دچار مشکل میشوند. قانون بشری همینطور است. قانون اساسی راه چارهای را باز کرده و گفته آنجایی که مسؤولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچکار نمیتوانند بکنند - مجلس هم اینطور نیست که امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب کنند و به شما جواب دهند - رهبری مرجع است. زمان امام هم همینطور بود. بنده خودم آنوقت رئیس جمهور بودم و جایی که مضیقههایی داشتیم، به امام نامه مینوشتیم و ایشان اجازه میدادند. بعد از امام، دولت قبلی و دولت فعلی گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند که در اینجا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید که این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میکند و اگر احساس کرد که بناگزیر باید اینکار را بکند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم که بهصورت معضل مهمّ کشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای ولایت مطلقه است، والّا رهبر، رئیس جمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : انتخابات آمریکا کلیدواژه(ها) : انتخابات آمریکا نوع(ها) : جستار متن فیش : تفکّر لیبرالیسمِ غربی این است: آزادىِ شخصی و فردىِ مطلق انسان در همهی زمینهها و در همهی عرصهها که تجلّیگاه آن در تشکیل نظام سیاسی کشور هم خواهد شد. چون در جامعه، اقلیّت و اکثریّتی هستند، چارهای نیست جز اینکه اقلیت از اکثریت پیروی کند. این پایهی دمکراسی غربی است. اگر نظامی این را داشت، این نظام از نظر دموکراسىِ لیبرالی مشروع است؛ اگر نظامی این را نداشت، نامشروع است. این تئورىِ دموکراسىِ لیبرالیسمی است، در حالی که بهکلّی عمل دموکراسیهای غربی با این تئوری متفاوت است و آنچه امروز در عرصهی عمل در دموکراسیهای غربی مشاهده میشود، این نیست. اگر پایهی مشروعیت عبارت است از رأی اکثریّتِ مردم، یعنی کسانی که صاحبان رأی هستند، پس حکومت امریکا و همین رئیس جمهور امریکا نامشروع است؛ چون اکثریّت ندارد. سیوپنج یا سیوهشت و یا چهل درصد از صاحبان حقِ رأی در انتخابات شرکت کردهاند که از آن تعداد هم مثلاً بیستویک درصد به ایشان رأی دادهاند - البته اینطور هم نبود؛ میدانید که ایشان ناپلئونی به کاخ سفید رفتند؛ یعنی به حکم قاضی و به زور هُلش دادند به کاخ سفید! که اگر فرض کنیم همین رأی هم برای مشروعیت او کافی است، بنابراین حکومت فعلی امریکا مشروع نیست. ما برای عدم مشروعیت حکومت امریکا دلیلهای بیشتری داریم؛ ولی اکنون با منطق خودِ آنها بحث میکنیم که این منطق مخصوص آن حکومت هم نیست؛ بسیاری از همین دمکراسیهای رایج و سینه سپر کردهی دنیای دموکراسىِ غرب، در انتخاباتهای گوناگونشان این رقم شصت و شصتوپنج و هفتاد درصدی که شما در جمهوری اسلامی ایران ملاحظه میکنید، ندارند و رقمشان خیلی کمتر از اینهاست. البته بعضی از اوقات رقم آنها همین شصت و شصت و چند درصد است؛ اما غالباً چهلوچند درصد و پنجاه و سی وهشت درصد و... است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : انتخابات آمریکا کلیدواژه(ها) : انتخابات آمریکا نوع(ها) : جستار متن فیش : در دموکراسیهای غربی، صلاحیتهای خاصّی موردنظر است که عمدتاً در این صلاحیتها، وابستگیهای حزبی رعایت میشود. هم کسانی که نامزد میشوند، هم آنهایی که نامزد میکنند و هم آنهایی که به نامزدها رأی میدهند، در واقع به این حزب یا به آن حزب رأی میدهند. حالا در آن کشورهایی که دو حزبی است، مثل امریکا و انگلیس و یا در کشورهایی که چند حزبی است، به یکی از این دو یا چند حزب رأی میدهند. در نظام جمهوری اسلامی غیر از دانایی و کفایت سیاسی، کفایت اخلاقی و اعتقادی هم لازم است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : وظایف رهبری کلیدواژه(ها) : وظایف رهبری نوع(ها) : جستار متن فیش : دربارهی سیاستهای کلّی عرض کنم که مهمترین وظیفهی رهبری در قانون اساسی، تنظیم سیاستهای کلّی است. فرایند تنظیم سیاستهای کلّی یکی از منطقیترین و زیباترین فرایندهاست. حالا عدّهای دلشان میخواهد که دائم بر طبل دروغگویی و بهتانزنی بکوبند. ما هم حرفی نمیزنیم و آنها هم هرچه میخواهند میگویند؛ اشکالی هم ندارد؛ اما شما جوانان شاید بدانید و اگر نمیدانید، بدانید که فرایند تنظیم سیاستهای کلّی، فرایند بسیار قوی و مستحکمی است. این سیاستها اوّل در کمیسیونهای دولت تنظیم میشود و بعد به دولت میآید. دولت آنها را بررسی و تصویب میکند و به رهبری پیشنهاد میکند. رهبری هم آن را به مجمع تشخیص مصلحت میدهد. این سیاستها در کمیسیونهای مجمع تشخیص مصلحت با حضور کارشناسان متعدّد از بخشهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، دانشگاهی، علمی که از خود مجمع و بیرون آن هستند، بررسی و تکمیل میشود؛ بعد مجدّداً به رهبری میدهند. رهبری هم آن سیاستها را با آن مبانی و اصول ارزشی نظام جمهوری اسلامی تطبیق میدهد، تصویب میکند و آن سیاستها به دولت برمیگردد و به مجلس ابلاغ میشود. نقش رهبری در تنظیم سیاستها این است که مراقب باشد تا برنامهریزیهایی که در چهارچوب این سیاستها میخواهد انجام بگیرد، نظام را به بیراهه و گمراهه نکشاند؛ منافع طبقات محروم و حقوق مردم پامال نشود؛ خواستهها و منافع قدرتهای افزونطلب و سلطهطلب و مداخلهگر تأمین نشود. این مراقبت جزو وظایف رهبری است و اگر در این زمینهها قصوری یا تقصیری پیش آید، متوجّهِ رهبری است. بعد که این سیاستها ابلاغ شد، آن وقت مجلس موظّف است برطبق این سیاستها قانون بگذراند و دولت هم موظّف است سیاستهای اجرایی خودش را تنظیم و بر طبق آنها عمل کند. مجموعهی این ساز و کار مفصّل دستگاههای اجرایی و قضایی و تقنینی در این چهارچوب بهکار میافتند و کار میکنند که هر کدام مسؤولانی دارند و مسؤولیتهایی، که باید کار را انجام دهند. رهبری در مسؤولیتهای این دستگاهها دخالت نمیکند، مگر خیلی بندرت و در مواردی که احساس کند تخلّف آشکاری صورت میگیرد. مسؤولیتهای مجلس با خودِ مجلس است. بنده به خیلی از این قوانینی که در مجلس تنظیم میشود، اعتقادی ندارم و آنها را قبول ندارم، ولی وقتی قانون شد، بنده هم بهصورت یک قانون عمل میکنم و مخالفت نمیکنم. موارد متعدّدی پیش میآید از اقدامهایی که در دولت انجام میگیرد و مورد قبول من نیست؛ اما مسؤولانی دارد که تنظیم و تصمیمگیری کردهاند؛ وظیفهی آنهاست. اگر آن تصمیمگیری شامل خودِ رهبری هم باشد، ما طبق آن تصمیمگیری عمل میکنیم و نمیگوییم نه؛ اما جاهایی هست که رهبری احساس میکند اگر در اینجا به مسؤولی که وظیفهای داشته و به آن توجّه نکرده، تذکّر و توجّه ندهد، زاویهی بسیار خطرناکی در مسیر عمومی ملت پیش میآید. لذا وارد میدان میشود. در مورد این دورهی مجلس شورای اسلامی یکبار چنین چیزی تقریباً در دو یا دو سال و نیم قبل پیش آمد و آن در قضیهی قانون مطبوعات بود که بنده احساس کردم تکلیف شرعی دارم که به مجلس تذکّر دهم و تذکّر دادم. مجلس هم با کمال موافقت و مرافقت در این زمینه با رهبری همکاری کرد و خطّی را که در کمیسیون پیشبینی شده بود دنبال نکرد که از آنها متشکّر هستیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آن کسی را که ما انتخاب میکنیم و به مجلس میفرستیم، کسی است که سرنوشت کشور را در چهارسال معیّن میکند. ابتدا که ما این نظام پارلمانی را قبول کردیم، بعضی از سیستمهای منطقهای که اسلامی هم بودند، اعتراض کردند که این چه چیزی است شما قبول کردهاید؟! من حالا نمیخواهم اسم بیاورم. یکی از همین دولتهای مدّعی میگفت چرا شما نظام پارلمانی را قبول کردید؟! ما با استدلال به ایشان ثابت کردیم که همین نظام پارلمانی درست است. بنابراین نکتهی اوّل این است که مردمسالاری دینی که یکی از مهمترین مظاهر آن همین انتخابات مجلس شورای اسلامی است، به پایهی فکری و اعتقادىِ اسلامی تکیه دارد. تاکنون مجالس متعدّدی در ایران تشکیل شده که همه برخاسته از آراءِ مردم و متّکی به یک استدلال منطقىِ قوی هستند... و همهی این مجالس معتبرند و بایستی آنچه را که آنها تصویب میکنند، همه عمل کنند. اگر جایی تصوّرمان این است که این مصوّبه یا این مجلس یا این برهه بر طبق مصالح کشور نیست، باید به خودمان مراجعه کنیم و ببینیم که اینها را غیر از ما کس دیگری انتخاب نکرده؛ ما انتخابشان کردهایم مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شباهت مهمّی... بینِ دمکراسی در مجلس ما با دمکراسیها و پارلمانهای غربی وجود دارد و آن اینکه در همه جای دنیا پارلمانها برای حفظ و تقویت نظام بهوجود میآیند، نه برای مبارزه با نظام - آن کسانی که مخاطب این حرف هستند گوشهایشان را واکنند، بشنوند - چون پارلمان جزو نظام و برای تکمیل آن است. پارلمان جای حضور مخالفان نظام نیست که عدّهای بگویند ما از طریق وارد شدن به مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی یا با نظام جمهوری اسلامی مبارزه میکنیم! این در همه جای دنیا کاملاً غیرمنطقی و غلط است. شما هیچ جای دنیا را نمیبینید که در پارلمان با نظام مخالفت کنند. البته با دولتها مخالفت میکنند؛ استیضاح میکنند، پایین میکشند، بالا میبرند؛ اما هیچ پارلمانی با ساخت نظام سیاسی مخالفت نمیکند؛ چون پارلمان جزو ساخت نظام است و معنی ندارد که مخالفت کند. البته در داخل مجلس شورای اسلامی مثل همهی پارلمانهای دیگر گروههای مختلف - بهقول خودشان فراکسیونهای مختلف - حضور دارند که برنامهها و مذاقهای گوناگونی دارند، که باید هم باشد و مجلس جای مناقشات پُرشورِ مستدل و سیاسی و کارشناسی است. باید خیلی پُرشور بحث و مناقشه کنند؛ اما با استدلال برنامههایشان را بهطرف مقابل خود بقبولانند و آنها را قانع کنند. بنده طرفدار مجلسِ ساکت و سر به زیر و سربجنبانِ در مقابل هر حرف نیستم. معتقدم مجلس نبایستی رکود و سکون داشته باشد و باید متحرّک و فعال و پُرنشاط باشد. خود من هم اوّل انقلاب و در دورهی اوّل مجلس نمایندهی مجلس بودم. مجلس به نمایندهی فعّال که کار کند، فکر و بحث و استدلال کند و بهطور منطقی اثبات و رد کند، احتیاج دارد. امام بارها به ما میگفتند که مباحثههای طلبگی باید سرمشق شما در مجلس شورای اسلامی باشد. در مباحثهی طلبگی، دو طلبه وقتی با هم مباحثه میکنند، حرف هم را رد میکنند، سر هم داد میکشند، بعد که مباحثه تمام شد، با هم رفیقند؛ با هم غذا میخورند، با هم درس میروند، با هم چای درست میکنند. مجلس باید اینگونه باشد: جای مباحثهی مستدل، منتها همه در چهارچوب نظام. مجلس جای تلاش و برنامهریزی و پیشرفت در نظام است، نه بر نظام مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مهمترین وظیفهی رهبری در قانون اساسی، تنظیم سیاستهای کلّی است......بعد که این سیاستها ابلاغ شد، آن وقت مجلس موظّف است برطبق این سیاستها قانون بگذراند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مسؤولیتهای مجلس با خودِ مجلس است. بنده به خیلی از این قوانینی که در مجلس تنظیم میشود، اعتقادی ندارم و آنها را قبول ندارم، ولی وقتی قانون شد، بنده هم بهصورت یک قانون عمل میکنم و مخالفت نمیکنم... اگر آن تصمیمگیری شامل خودِ رهبری هم باشد، ما طبق آن تصمیمگیری عمل میکنیم و نمیگوییم نه؛ اما جاهایی هست که رهبری احساس میکند اگر در اینجا به مسؤولی که وظیفهای داشته و به آن توجّه نکرده، تذکّر و توجّه ندهد، زاویهی بسیار خطرناکی در مسیر عمومی ملت پیش میآید. لذا وارد میدان میشود. در مورد... مجلس شورای اسلامی یکبار چنین چیزی... پیش آمد و آن در قضیهی قانون مطبوعات بود که بنده احساس کردم تکلیف شرعی دارم که به مجلس تذکّر دهم و تذکّر دادم. مجلس هم با کمال موافقت و مرافقت در این زمینه با رهبری همکاری کرد و خطّی را که در کمیسیون پیشبینی شده بود دنبال نکرد که از آنها متشکّر هستیم مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بنده طرفدار مجلسِ ساکت و سر به زیر و سربجنبانِ در مقابل هر حرف نیستم. معتقدم مجلس نبایستی رکود و سکون داشته باشد و باید متحرّک و فعال و پُرنشاط باشد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مجلس به نمایندهی فعّال که کار کند، فکر و بحث و استدلال کند و بهطور منطقی اثبات و رد کند، احتیاج دارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مجلس جای تلاش و برنامهریزی و پیشرفت در نظام است، نه بر نظام. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : استعمار کلیدواژه(ها) : استعمار نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بزرگترین بلایی که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سالِ دوران استعمار بر سر ملتهای مشرق و بخصوص ملتهای اسلامی آمد،... [این] بود که در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقبنشینی کردند. این تهاجم خونین و بسیار سهمگین را که سردمداران استکبار غربی از طریق فرهنگ به آنها کردند، نتوانستند تحمّل کنند و مجبور شدند عقبنشینی کنند و دستهایشان را بالا ببرند. در همهی زمینههای زندگی، غربیها و اروپاییها فکری را پرتاب کردند که هرکس با آن مخالفت کرد، شروع کردند به هوچیگری و مسخره و اهانت کردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاکم کنند مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم کلیدواژه(ها) : برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد - البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است - بعد از قبول هم فرمود: «لولا حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها»؛ اگر وظیفهی من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجزّ نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم. یعنی امیرالمؤمنین میگوید من قدرت را بهخاطر قدرت نمیخواهم مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم کلیدواژه(ها) : برخورد با ظالم و دفاع از مظلوم نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر قدرت برای مبارزه با ظالم در همهی ابعاد ظلم و ستم می باشد، خوب است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : ولایت فقیه کلیدواژه(ها) : ولایت فقیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بعضیها خیال میکنند که این «ولایت مطلقهی فقیه» که در قانون اساسی آمده، معنایش این است که رهبری مطلقالعنان است و هر کار که دلش بخواهد، میتواند بکند! معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی موبهمو قوانین را اجرا کند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسؤولان و دستاندرکاران امور بخواهند قانونی را که معتبر است موبهمو عمل کنند، دچار مشکل میشوند. قانون بشری همینطور است. قانون اساسی راه چارهای را باز کرده و گفته آنجایی که مسؤولان امور در اجرای فلان قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچکار نمیتوانند بکنند - مجلس هم اینطور نیست که امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب کنند و به شما جواب دهند - رهبری مرجع است. زمان امام هم همینطور بود. بنده خودم آنوقت رئیس جمهور بودم و جایی که مضیقههایی داشتیم، به امام نامه مینوشتیم و ایشان اجازه میدادند. بعد از امام، دولت قبلی و دولت فعلی[دولت هفتم و هشتم] گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند که در اینجا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید که این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میکند و اگر احساس کرد که بناگزیر باید اینکار را بکند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم که بهصورت معضل مهمّ کشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای ولایت مطلقه است مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد - البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است - بعد از قبول هم فرمود: «لولا حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها»؛ اگر وظیفهی من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجزّ نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم. یعنی امیرالمؤمنین میگوید من قدرت را بهخاطر قدرت نمیخواهم مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : شورای نگهبان کلیدواژه(ها) : شورای نگهبان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بعضی میگویند حقّ شهروندىِ انتخاب شدن را نبایستی سلب کرد. حقّ انتخاب شدن، حق شهروندی معمولی مثل حقّ شغل و کسب و کار و ساکن شدن در شهر و راه رفتن در خیابان و خریدن اتومبیل و... نیست. این یک حقّ شهروندی است که برای دارندهی آن صلاحیتهایی لازم است که این صلاحیتها باید احراز شود. مسؤول احرازش هم فقط شورای نگهبان نیست؛ هم وزارت کشور است، هم شورای نگهبان، که باید صلاحیتها را احراز کنند. در احراز صلاحیت نامزدها خودِ مردم بهترین افراد هستند و بیشترین مسؤولیتها را دارند که وقتی انسانی را احراز صلاحیت کردند، به همدیگر معرفی کنند و آن کسانی که میتوانند، برای آن شخص امکانات فراهم نمایند، تا انسان صالح بتواند وارد این میدان شود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پایهی اصلی مشروعیت حکومت تقوا و عدالت است و تقوا و عدالت بدون رأی و مقبولیت مردم کارایی ندارد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پایهی اصلی مشروعیت حکومت تقوا و عدالت است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دموکراسىِ غربی... منطقی برای خودش دارد. آن منطق پایهی مشروعیت حکومتها و نظامها را عبارت از رأی اکثریت میداند. مبنای این فکر هم همان اندیشهی لیبرالی است؛ اندیشهی آزادىِ فردی، که هیچ قیدوبند اخلاقی ندارد، مگر حدّ و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. تفکّر لیبرالیسمِ غربی این است: آزادىِ شخصی و فردىِ مطلق انسان در همهی زمینهها و در همهی عرصهها که تجلّیگاه آن در تشکیل نظام سیاسی کشور هم خواهد شد. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد - البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است - بعد از قبول هم فرمود: «لولا حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها»؛ اگر وظیفهی من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجزّ نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم. یعنی امیرالمؤمنین میگوید من قدرت را بهخاطر قدرت نمیخواهم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : ظلمستیزی کلیدواژه(ها) : ظلمستیزی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام امام دادگران عالم و مظهر تقوا و عدالت است. وقتی بعد از قتل عثمان در خانهاش ریختند تا ایشان را به صحنهی خلافت بیاورند، حضرت نمیآمد و قبول نمیکرد - البته دلیلهایی دارد که بحث بسیار مهم و پرمعنایی است - بعد از قبول هم فرمود: «لولا حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها»؛ اگر وظیفهی من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجزّ نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : قوه مجریه کلیدواژه(ها) : قوه مجریه نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : دولت موظّف است سیاستهای اجرایی خودش را تنظیم و بر طبق آنها عمل کند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : جانبازان کلیدواژه(ها) : جانبازان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک جمله به... برادر عزیزِ جانبازمان که میگوید «من مشروطىِ دانشگاه شهادتم» عرض کنم: به هیچوجه شما مشروطی نیستید. شما جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید. جهاد لزوماً با شهادت همراه نیست؛ اما لزوماً با فوزِ به رتبهی مجاهدان و تقرّب به پروردگار همراه است. میدان جهاد هم همه جاست؛ هم در دفاع نظامىِ از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویىِ از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت، که امروز شما در این سنگر کار میکنید. اینها همه مبارزه است و همه باید مبارزه کنیم. یک تحقیق، اقدام علمی و یا حرکت سیاسی صحیح شما در مجموعهی حرکت دانشجویی یا در خارجِ آن، مبارزه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : جهاد کلیدواژه(ها) : جهاد نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : جهاد لزوماً با شهادت همراه نیست؛ اما لزوماً با فوزِ به رتبهی مجاهدان و تقرّب به پروردگار همراه است. میدان جهاد هم همه جاست؛ هم در دفاع نظامىِ از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویىِ از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت، که امروز شما در این سنگر کار میکنید. اینها همه مبارزه است و همه باید مبارزه کنیم. یک تحقیق، اقدام علمی و یا حرکت سیاسی صحیح شما در مجموعهی حرکت دانشجویی یا در خارجِ آن، مبارزه است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قانون یعنی چه؟ قانون یعنی سرنوشت یک کشور؛ قانون یعنی سرنوشت انسانها در یک جامعه. چون همه متّبع هستند و مجبورند از قانون تبعیّت کنند. دولت هم باید از قانون تبعیّت کند؛ رهبر هم باید از قانون تبعیّت کند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بنده به خیلی از این قوانینی که در مجلس تنظیم میشود، اعتقادی ندارم و آنها را قبول ندارم، ولی وقتی قانون شد، بنده هم بهصورت یک قانون عمل میکنم و مخالفت نمیکنم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : قانون یعنی سرنوشت یک کشور؛ قانون یعنی سرنوشت انسانها در یک جامعه. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : قانون کلیدواژه(ها) : قانون نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مجلس وقتی قانون تصویب کرد، همه باید تسلیم آن قانون باشیم. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : محمد مصدق کلیدواژه(ها) : محمد مصدق نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پس از مدت کوتاهی که دکتر «مصدّق» با نهضت ملی سرِ کار آمد، یکی دو سالی هر طور بود [انگلیسیها] تحمّل کردند، آخر تحملشان تمام شد و خودِ امریکا و انگلیس با هم همدست شدند و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : اسلام سیاسی کلیدواژه(ها) : اسلام سیاسی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : نظام سیاسی در اسلام علاوه بر رأی و خواست مردم، بر پایهی اساسىِ دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است. اگر کسی که برای حکومت انتخاب میشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همهی مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعی است؛ اکثریت که هیچ. وقتی امام حسین علیهالسّلام را در نامهای که جزوِ سندهای ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، اینطور مینویسند: «و لعمری ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعهی اسلامی و حکومت در جامعهی اسلامی نیست، مگر آنکه عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هر کس که او را نصب کرده و هر کس که او را انتخاب کرده، نامشروع است. این موضوع در همهی ردههای حکومت صدق میکند و فقط مخصوص رهبری در نظام جمهوری اسلامی نیست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : اسلام سیاسی کلیدواژه(ها) : اسلام سیاسی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اسلام برای رأی مردم اهمیت قائل است. فرق بین دمکراسی غربی و مردمسالاری دینی که ما مطرح میکنیم، همین جاست. مردمسالاری غربی یک پایهی فکرىِ متقن که بشود به آن تکیه کرد، ندارد؛ اما مردمسالاری دینی اینطور نیست. چون پایهاش پایهی دینی است، لذا پاسخ روشنی دارد. در مردمسالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند. ای کسی که مسلمانی، چرا رأی مردم معتبر است؟ میگوید چون مسلمانم؛ چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام، رأی مردم بر اساس کرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است. در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر اینکه خدای متعال مشخّص کند. ما هرجا که در مسائل فراوان فقهی که به ولایت حاکم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - که انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است. این منطق اسلام است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تبلیغات دشمن کلیدواژه(ها) : تبلیغات دشمن نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بزرگترین بلایی که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سالِ دوران استعمار بر سر ملتهای مشرق و بخصوص ملتهای اسلامی آمد، همین بود که [آنها]در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقبنشینی کردند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : تبلیغات دشمن کلیدواژه(ها) : تبلیغات دشمن نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دعوت به شرکت در انتخابات بهخاطر تبلیغات دیگران نیست. قبل از انقلاب در کتابها خوانده بودیم، از اوّل انقلاب تا بهحال هم بیست و پنج سال است که تبلیغات جهانی رسانهها و این امپراتوری عمدتاً صهیونیستی را تجربه میکنیم. اینها هیچ وقت دست از بدگویی کردن نسبت به جمهوری اسلامی و هر تشکیلاتی در دنیا که با آن موافق نباشند، برنمیدارند. اگر مردم ایران در یک انتخابات پُرشور شرکت کنند، یکطور حرف میزنند؛ اگر شرکت نکنند، یکطور دیگر حرف میزنند. حرف ما برای خاطر بستن دهن آنها نیست. در انتخابات دوم خرداد سال هفتادوشش - که انتخابات پُرشوری شد؛ جمعیت عظیمی شرکت کردند که البته بیسابقه نبود و آن درصد قبلاً هم در بعضی از انتخاباتهای دیگر شرکت کرده بودند؛ اما در آن انتخابات درصد بسیار خوبی شرکت کردند - رادیوهای بیگانه گفتند ملت ایران جمع شدند و رأی در صندوقها ریختند، برای اینکه به جمهوری اسلامی بگویند نه! شما را به خدا ببینید؛ مردم به دعوت رهبری، نظام و مسؤولان آمدند و مسؤولی را برای جمهوری اسلامی انتخاب کردند. وقتی که شلوغ بود و جمعیت پای صندوقها با درصد بالا شرکت کردند، آنطور گفتند؛ در انتخابات شوراها هم که در شهرهای بزرگ، مخصوصاً تهران، شرکت مردم خیلی پایین بود، باز گفتند مردم شرکت نکردند؛ یعنی به جمهوری اسلامی گفتند نه! بنابراین و بهنظر آنها اگر مردم در انتخابات شرکت کنند، گفتهاند نه؛ اگر شرکت هم نکنند، گفتهاند نه! تبلیغات دشمن اینگونه است. هرچه هم مردم شرکت کنند، تبلیغات دشمن هست. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : نمایندگان مجلس شورای اسلامی کلیدواژه(ها) : نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بنده طرفدار مجلسِ ساکت و سر به زیر و سربجنبانِ در مقابل هر حرف نیستم. معتقدم مجلس نبایستی رکود و سکون داشته باشد و باید متحرّک و فعال و پُرنشاط باشد. خود من هم اوّل انقلاب و در دورهی اوّل مجلس نمایندهی مجلس بودم. مجلس به نمایندهی فعّال که کار کند، فکر و بحث و استدلال کند و بهطور منطقی اثبات و رد کند، احتیاج دارد. امام بارها به ما میگفتند که مباحثههای طلبگی باید سرمشق شما در مجلس شورای اسلامی باشد. در مباحثهی طلبگی، دو طلبه وقتی با هم مباحثه میکنند، حرف هم را رد میکنند، سر هم داد میکشند، بعد که مباحثه تمام شد، با هم رفیقند؛ با هم غذا میخورند، با هم درس میروند، با هم چای درست میکنند. مجلس باید اینگونه باشد: جای مباحثهی مستدل، منتها همه در چهارچوب نظام. مجلس جای تلاش و برنامهریزی و پیشرفت در نظام است، نه بر نظام. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : شوراهای اسلامی شهر و روستا (مخاطب) کلیدواژه(ها) : شوراهای اسلامی شهر و روستا (مخاطب) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر مردم در انتخابات شوراها[ی شهرو روستا] شرکت نکردند، بهخاطر این بود که از عملکرد شوراها راضی نبودند. اگر شوراها ... خوب عمل کنند، خواهید دید که مردم در دورهی بعد، اگر بخواهند برای شوراها به پای صندوق بیایند، پُرشور خواهند آمد. آنجایی که مردم امید دارند که کاری انجام گیرد، میآیند. وقتی دیدند نه، شوراها خوب عمل نکردند، مردم دلسرد و ناامید میشوند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : اروپا کلیدواژه(ها) : اروپا نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بزرگترین بلایی که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سالِ دوران استعمار بر سر ملتهای مشرق و بخصوص ملتهای اسلامی آمد، همین بود که در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقبنشینی کردند. این تهاجم خونین و بسیار سهمگین را که سردمداران استکبار غربی از طریق فرهنگ به آنها کردند، نتوانستند تحمّل کنند و مجبور شدند عقبنشینی کنند و دستهایشان را بالا ببرند. در همهی زمینههای زندگی، غربیها و اروپاییها فکری را پرتاب کردند که هرکس با آن مخالفت کرد، شروع کردند به هوچیگری و مسخره و اهانت کردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاکم کنند. این فرهنگ تنها امتیازی که داشت این بود که فرهنگ اروپایی بود؛ هیچ امتیاز دیگری نداشت. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین - 1382/09/26 عنوان فیش : مجمع تشخیص مصلحت نظام کلیدواژه(ها) : مجمع تشخیص مصلحت نظام نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بعد از [رحلت] امام، دولت قبلی و دولت فعلی [دولت هشتم] گاهی راجع به مسائل گوناگون نامه مینویسند که در اینجا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید که این بخش از قانون نقض شود. رهبری بررسی و دقّت میکند و اگر احساس کرد که بناگزیر باید اینکار را بکند، آن را انجام میدهد. جاهایی هم که بهصورت معضل مهمّ کشوری است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میشود. این معنای ولایت مطلقه است، والّا رهبر، رئیس جمهور، وزرا و نمایندگان، همه در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. |