[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : استحاله کلیدواژه(ها) : استحاله نوع(ها) : جستار متن فیش : بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیر غربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمیکشیم، کوتاه هم نمیآئیم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد در کنارِ این شاگردی کردن، که این دو نکته را متأسفانه در دوران استحالهی فرهنگی - یعنی دوران پهلوی، که دوران پهلوی، دوران استحالهی فرهنگی کشور ماست - رعایت نکردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز کردند؛ هر کس آمد، هر چه دادند، اینها گرفتند. یکی از این دو نکته این است که ما آنچه را که میگیریم، ارزیابی کنیم، ببینیم به درد ما میخورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما میخورد، صددرصد قبول کنیم؛ اگر صددرصد به درد ما نمیخورد و مضر است، صددرصد رد میکنیم. اگر بین این دوتاست، به همان اندازهای که به درد میخورد، قبول کنیم، مابقیاش را رد کنیم. فرق است بین آن کسی که یک جسمی، یک میوهای، یک غذائی، یک داروئی را میبیند، میشناسد، میخواهد با دست خود، با میل خود آن را بگذارد در دهانش و فرو بدهد، با آن آدمی که دست و پایش را میگیرند و یک چیزی را با آمپول در بدن او تزریق میکنند. اینها با هم فرق دارد. نوع اول درست است، نوع دوم غلط است. به ما نباید تزریق کنند؛ ما باید انتخاب کنیم. این یک نکته که مورد غفلت قرار گرفت. هر چه آوردند، مثل آدمهائی که بیحس و حال و بیهوش افتادهاند و همینطور چیزی را یا در جسمشان فرو میکنند یا از دهانشان به حلقشان میریزند، نباشیم. ما در دوران استحالهی فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان. ما اگر امروز آن را اصلاح نکنیم، چه کسی اصلاح کند؟ آن دوران استحالهی فرهنگی، دورانِ به قول مرحوم آلاحمد غربزدگی، دوران بهت و حیرت در مقابل خیرگیهای تمدن غربی سپری شد. امروز آن چهرهی براقِ شفافِ زینتکردهی آرایش غلیظ به خود بسته، بواطنش برای ما و برای خیلی از مردم دنیا آشکار شده؛ زشتیهایش، بیصفتیهایش، بدچهرگیهایش روشن شده. امروز ما خیلی از چیزهائی را میدانیم که در پنجاه سال پیش نمیدانستیم. ملت ایران امروز با خیلی از این حقایق آشناست. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :لزوم تواضع دو جانبه بین معلم و متعلّم کلیدواژه(ها) : خشوع و تواضع نوع(ها) : حدیث متن فیش : یک نکتهی دیگری در اینجا وجود دارد که آن هم باز جنبهی ارزشی دارد. این را هم من عرض بکنم - این دیگر خطاب به شما معلمین است - که از نظر اسلام همانطور که معلم احترام دارد و باید تکریم شود، متعلم هم باید تکریم شود؛ شاگرد را هم باید تکریم کرد. به شاگرد اهانت نباید کرد. این یک جنبهی پرورشی بسیار عمیقی دارد. اینجا هم یک روایتی است که اینطور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلّمون منه و تواضعوا لمن تعلّمونه»؛ از کسی که فرامیگیرید، تواضع کنید و کسی هم که از شما فرا میگیرد، تواضع کنید. «و لا تکونوا جبابرة العلماء».(1) جبار دو نوع است: جبار سیاسی، جبار علمی. جبار علمی نباشید؛ جباران عالِم نباشید؛ مثل فرعون. بنده اینجور استادی را در یکی از دانشگاههای کشور، سالها پیش، شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل دیده بودم که جوری با شاگردهایش حرف میزد و تعلیم میداد و برخورد میکرد، که برخوردش فرعونی بود، نه برخورد پدر با فرزند. معلم ممکن است درشتی هم بکند، اما درشتی غیر از تحقیر است؛ غیر از اهانت است. شاگرد را باید تکریم کرد. شما هر کدامی یقیناً تجربههای زیادی دارید از شاگردانی که شما تکریمشان کردهاید و این کار جواب داده است؛ تربیتِ او را آسانتر کرده است. دشنام دادن، تحقیر کردن، حتی زدن، خوب نیست - که حالا «الضرب لتأدیب» جزو حرفهائی است که از قدیم معروف و معمول هم بوده، بعدها نشان دادند که نه، ضرب خوب نیست - بنده هم عقیدهام همین است. باید شاگرد را مثل مومی در دست چرخاند و شکل داد؛ منتها با ملایمت. هنر معلمی این است. این هم یک بخش دیگر از این قضیهی ارزشی در باب معلم. 1 ) الكافی ، ثقة الاسلام كلینی ج1ص36 الأمالی،شیخ صدوق،ص359 منيةالمريد ،شهید ثانی،ص162 بحارالأنوار ، علامه مجلسی، ج2،ص41 اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَيَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ لَا تَكُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِينَ فَيَذْهَبَ بَاطِلُكُمْ بِحَقِّكُمْ ترجمه : امام صادق عليه السلام ميفرمود: دانش آموزيد و با آن خود را با خويشتن دارى و متانت بيارائيد و نسبت بدانش آموزان خود تواضع كنيد و نسبت به ستاد خود فروتن باشيد و علماء متكبر نباشيد كه رفتار باطلتان حق شما را ضايع كند» مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :پیامبر(صلی الله علیه و آله)، معلمی آسانساز کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»(1) که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»(2)؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ میسّر، یعنی آسانساز. زندگی را برای متعلمین خودم با آموزشهای خودم آسان میسازم و کار را بر آنها آسان میکنم. این آسانسازی، غیر از آسانگیری است؛ یعنی سهلانگاری نیست. من معنّت و متعنّت نیستم. نه خودم را دچار پیچ و خمهای دشوار زندگی میکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعلیم خود، مردم را به راه راست، راه صحیح، راه آسفالته، صراط مستقیم هدایت میکنم. آسانسازی یعنی این. انسان گاهی به یک هدفی میخواهد دست پیدا کند، راه را بلد نیست. سنگ و خاک و خاشاک و بلندیهای نفسگیر؛ دائم برو بالا، دائم بیا پائین، آخرش هم یا میرسد، یا نمیرسد؛ این تعنّت است. یک وقت نه، یک آدم آشنا و واردی همراهش میرود و آن انسان وارد میگوید آقا! از اینجا برو، هم راه هموار است، هم نزدیک است، هم حتماً شما را به هدفت میرساند. «معلّماً میسّرا» یعنی این. شأن معلم این است. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 164 لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه : خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند. 1 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2 هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ ترجمه : و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند! 2 ) صحيح مسلم ، مسلم النيسابوری ج 4 ص 188 ؛ فتح الباری ،ابن حجر ج 8 ص 401 ؛ كنز العمال ، متقی هندی ج 11ص 424 ؛ دخل أبو بكر يستأذن على رسول الله صلى الله عليه وسلم فوجد الناس جلوسا ببابه لم يؤذن لاحد منهم قال فأذن لأبی بكر فدخل ثم اقبل عمر فاستأذن فاذن له فوجد النبی صلى الله عليه وسلم جالسا حوله نساؤه واجما ساكتا قال فقال لأقولن شيئا اضحك النبی صلى الله عليه وسلم فقال يا رسول الله لو رأيت بنت خارجة سألتنی النفقة فقمت إليها فوجأت عنقها فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم وقال هن حولی كما ترى يسألننی النفقة فقام أبو بكر إلى عائشة يجأ عنقها فقام عمر إلى حفصة يجأ عنقها كلاهما يقول تسألن رسول الله صلى الله عليه وسلم ما ليس عنده فقلن والله لا نسأل رسول الله صلى الله عليه وسلم شيئا ابدا ليس عنده ثم اعتزلهن شهرا وتسعا وعشرين ثم نزلت عليه هذه الآية يا أيها النبی قل لأزواجك حتى بلغ للمحسنات منكن اجرا عظيما قال فبدأ بعائشة فقال يا عائشة انى أريد ان اعرض عليك امرا أحب ان لا تعجلی فيه حتى تستشيری أبويك قالت وما هو يا رسول الله فتلا عليها الآية قالت أفيك يا رسول الله استشير أبوی بل اختار الله ورسوله والدار الآخرة وأسألك ان لا تخبر امرأة من نسائك بالذی قلت قال لا تسألنی امرأة منهن الا أخبرتها ان الله لم يبعثنی معنتا ولا متعنتا ولكن بعثنی معلما ميسرا ترجمه : مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :ضرر کردن بیعت شکنان امام و انقلاب کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : قرآن متن فیش : این نسل خیلی کارها میتواند بکند. ما هنوز نفس گرم امام را پشت سر کارهامان داریم. آن ارادهی قوی، آن عزم راسخ، آن نگاه خدائی و حکمتآمیز به مسائل کشور و مسائل جامعه، هنوز در بین ما زنده است؛ به یک معنا امام زنده است. بیعتی که با امام کردیم، با انقلاب کردیم، این بیعت را باید پاس بداریم. آن کسانی که بیعت با امام را، بیعت با انقلاب را، بیعت با جمهوری اسلامی را میشکنند، به خودشان ضرر میزنند: «فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما».(1) این بیعت را ما باید حفظ کنیم، نگه داریم. و به برکت این بیعت نسل کنونی - که خوشبختانه کشور ما سرشار از جوان و نشاط جوانی است - خیلی کارهای بزرگ را میتوانیم انجام بدهیم. 1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 10 إِنَّ الَّذينَ يُبايِعونَكَ إِنَّما يُبايِعونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوقَ أَيديهِم ۚ فَمَن نَكَثَ فَإِنَّما يَنكُثُ عَلىٰ نَفسِهِ ۖ وَمَن أَوفىٰ بِما عاهَدَ عَلَيهُ اللَّهَ فَسَيُؤتيهِ أَجرًا عَظيمًا ترجمه : کسانی که با تو بیعت میکنند (در حقیّقت) تنها با خدا بیعت مینمایند، و دست خدا بالای دست آنهاست؛ پس هر کس پیمانشکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است؛ و آن کس که نسبت به عهدی که با خدا بسته وفا کند، بزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :امام(ره)، حکیمی به معنای قرآنی کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حکمت امام خمینی (ره) نوع(ها) : قرآن متن فیش : امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معنای قرآنی بود. حکیم یعنی آن کسی که حقائقی را مشاهده میکند که از چشمهای دیگران مغفولٌعنه است؛ پوشیده است. کلمات او، کلماتی ممکن است ساده به نظر بیاید، اما هر چه میشکافید، میبینید لایهها و عمقهای بیشتری دارد. امام اینجوری بود. و شما نگاه کنید به قرآن، آنجاهائی که حکمت به کار رفته است: «ذلک ممّا اوحی الیک ربّک من الحکمة»(1)، ببینید اینها چه است. میبینید به حسب ظاهر توصیههای معمولی است. همین است که ما به همدیگر دائم میگوئیم؛ اما هر چه میشکافید، میبینید عمقش زیادتر است. فرض کنید احترام به پدر و مادر یکی از حکمتهاست. نمیشود برای احترام به پدر و مادر از لحاظ منافع و برکاتی که احترام به پدر و مادر دارد، برایش آخر پیدا کرد. هرچه آدم تعمق میکند در این مسئله، میبیند این مسئله هنوز عمیقتر است؛ حکمت این است. امام که یک حکیم بود، گفتند: «معلمی شغل انبیاست.» ین، خیلی حرف بزرگی است. 1 ) سوره مبارکه الإسراء آیه 39 ذٰلِكَ مِمّا أَوحىٰ إِلَيكَ رَبُّكَ مِنَ الحِكمَةِ ۗ وَلا تَجعَل مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ فَتُلقىٰ في جَهَنَّمَ مَلومًا مَدحورًا ترجمه : این (احکام)، از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده؛ و هرگز معبودی با خدا قرار مده، که در جهنم افکنده میشوی، در حالی که سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهی بود! مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش, تربیت اسلامی, تربیت نیروی انسانی کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش, تربیت اسلامی, تربیت نیروی انسانی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مسئله تعلیم و تربیت، مسئله ی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حکمت امام خمینی (ره), خصوصیات امام خمینی(ره) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حکمت امام خمینی (ره), خصوصیات امام خمینی(ره) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام بزرگوار ما یک حکیم به معنای قرآنی بود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش, تربیت اسلامی, تربیت نیروی انسانی, تربیت کودکان, تربیت جوانان, معلمان کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش, تربیت اسلامی, تربیت نیروی انسانی, تربیت کودکان, تربیت جوانان, معلمان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : همت شما باید این باشد که در آموزش و پرورش کسانی را تربیت کنید که اینها به حد لازمی از فرزانگی و دانائی و معلومات دست پیدا کنند که در هر جائی که انسانی مشغول کار هست، از این حد از دانش و فرزانگی برخوردار باشد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : مدرسه, تربیت اسلامی, ارزش معلم, معلمان, تربیت کودکان, تربیت جوانان کلیدواژه(ها) : مدرسه, تربیت اسلامی, ارزش معلم, معلمان, تربیت کودکان, تربیت جوانان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : شما معلمان از این مسئله غفلت نکنید که تربیت کردن هم جزو کار شماست؛ و چه بهتر که با نفوذ معلمی؛با تأثیر روحی معلم بر متعلم استفاده کنید و یک نقطه ی روشن و نورانی ای در قلب دانش آموز باقی بگذارید. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : ارزش معلم, هنر معلمی, تربیت کودکان, تربیت اسلامی, معلمان کلیدواژه(ها) : ارزش معلم, هنر معلمی, تربیت کودکان, تربیت اسلامی, معلمان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یک کلمه از خدا،یک کلمه از پیغمبر،یک جمله از قیامت، یک کلمه از معنویت و سلوک الی الله و محبت به خدا، گاهی ممکن است از شما به عنوان دبیر ریاضی یا دبیر ادبیات یا معلم کلاس اول دبستان یا دوم دبستان صادر شود که شخصیت این کودک یا این نوجوان،این انسانی را که مخاطب شماست،شکل مطلوب بدهد که از صد ساعت حرف زدن در شکلهای دیگر اثرش بیشتر باشد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حکمت امام خمینی (ره), عزم امام خمینی کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه), حکمت امام خمینی (ره), عزم امام خمینی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما هنوز نفس گرم امام را پشت سر کارهایمان داریم.آن اراده ی قوی و عزم راسخ، آن نگاه خدائی و حکمت آمیز به مسائل کشور و جامعه، هنوز در بین ما زنده است؛به یک معنا امام زنده است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : بیعت با رهبری کلیدواژه(ها) : بیعت با رهبری نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : باید بیعتی را که با امام و انقلاب کردیم پاس بداریم. آن کسانی که بیعت با امام را، بیعت با انقلاب را، بیعت با جمهوری اسلامی را می شکنند ، به خودشان ضرر می زنند . مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :شأن عبودیت برای معلم کلیدواژه(ها) : احترام شاگرد به استاد, آموزش و پرورش نوع(ها) : حدیث متن فیش : من میخواهم در جامعهی ما شأن تعلیم و تربیت همان شأنی بشود که اسلام قرار داده است. اینی که نقل شده است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً»(1) - البته من نمیدانم سند این روایت چه هست و چگونه است و چقدر متقن است، اما حرف، حرف درستی است - همین است که انسان با آموختنِ از کسی، در واقع یک مرحلهای را پشت سر میگذارد که جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدایت کننده و راهنما بداند و قرار بدهد. حرف اصلی این است. 1 ) عوالياللآلی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج 1، ص 292، ح 163 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 74 ، ص 166 ؛ « مَنْ تَعَلَّمْتَ مِنْهُ حَرْفاً صِرْتَ لَهُ عَبْدا » ترجمه : پیامبر اسلام (ص) فرمودند: كسى كه از او حرفى آموختى، بنده او شده ای. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : جلال آل احمد کلیدواژه(ها) : جلال آل احمد نوع(ها) : كتاب متن فیش : آن دوران استحالهی فرهنگی، دورانِ به قول مرحوم آلاحمد غربزدگی، دوران بهت و حیرت در مقابل خیرگیهای تمدن غربی سپری شد. امروز آن چهرهی براقِ شفافِ زینتکردهی آرایش غلیظ به خود بسته، بواطنش برای ما و برای خیلی از مردم دنیا آشکار شده؛ زشتیهایش، بیصفتیهایش، بدچهرگیهایش روشن شده. امروز ما خیلی از چیزهائی را میدانیم که در پنجاه سال پیش نمیدانستیم. ملت ایران امروز با خیلی از این حقایق آشناست. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تحول بنیادین آموزش و پرورش کلیدواژه(ها) : تحول بنیادین آموزش و پرورش نوع(ها) : جستار متن فیش : مسائل آموزش و پرورش، مسائل زیادی است. بنده هم در سالهای گوناگون به همین مناسبتِ دیدار معلمین مطالبی را گفتهام و هم گاهی در دیدار شورای عالی انقلاب فرهنگی و گاهی هم در دیدار با وزرای آموزش و پرورش نکاتی را گفتهام که سلائق شخصی بنده نیست و همهی اینها تقریباً بدون استثنا پشتوانهی کار کارشناسی دارد و خود کسانی که دستاندرکار آموزش و پرورشند، اینها را تأیید کردهاند. اینها را ما مطالبه کردهایم. حالا خوشبختانه دیدم که آقای وزیر در این گزارشی که حالا دادند، اشاره میکنند که بعضی از این کارها را یا شروع کردهاند یا پیشرفت کردهاند یا اقدام کردهاند؛ خوب است، لکن به این اندازهها نمیشود اکتفا کرد؛ ما احتیاج داریم به یک کار عمیق در آموزش و پرورش. من سال گذشته در همین دیدار با معلمین در تهران، مسئلهی تحول عمیق در آموزش و پرورش را مطرح کردم. این تحول عمیق یعنی چه؟ بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیر غربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمیکشیم، کوتاه هم نمیآئیم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد در کنارِ این شاگردی کردن، که این دو نکته را متأسفانه در دوران استحالهی فرهنگی - یعنی دوران پهلوی، که دوران پهلوی، دوران استحالهی فرهنگی کشور ماست - رعایت نکردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز کردند؛ هر کس آمد، هر چه دادند، اینها گرفتند. یکی از این دو نکته این است که ما آنچه را که میگیریم، ارزیابی کنیم، ببینیم به درد ما میخورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما میخورد، صددرصد قبول کنیم؛ اگر صددرصد به درد ما نمیخورد و مضر است، صددرصد رد میکنیم. اگر بین این دوتاست، به همان اندازهای که به درد میخورد، قبول کنیم، مابقیاش را رد کنیم. این نکتهی اول. من مثال زدم و گفتم فرق است بین آن کسی که یک جسمی، یک میوهای، یک غذائی، یک داروئی را میبیند، میشناسد، میخواهد با دست خود، با میل خود آن را بگذارد در دهانش و فرو بدهد، با آن آدمی که دست و پایش را میگیرند و یک چیزی را با آمپول در بدن او تزریق میکنند. اینها با هم فرق دارد. نوع اول درست است، نوع دوم غلط است. به ما نباید تزریق کنند؛ ما باید انتخاب کنیم. این یک نکته که مورد غفلت قرار گرفت. هر چه آوردند، مثل آدمهائی که بیحس و حال و بیهوش افتادهاند و همینطور چیزی را یا در جسمشان فرو میکنند یا از دهانشان به حلقشان میریزند، نباشیم. ما در دوران استحالهی فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان. نکتهی دوم اینکه بالاخره این ماجرای «شاگرد، استادی» تا ابد نباید طول بکشد. بله، ما حاضریم شاگردی کنیم پیش کسی که بلد است آن چیزی را که ما بلد نیستیم؛ اما دیگر تا ابد که نباید انسان شاگرد بماند. ما باید خودمان استاد بشویم. این دو نکته مورد توجه قرار نگرفت. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تکریم علم کلیدواژه(ها) : تکریم علم نوع(ها) : جستار متن فیش : من همتم این است كه ارزشگذاری معلم، همان ارزشگذاری اسلامی باشد. جامعهی ما نیاز دارد كه به معلم احترام كند و معلم را تكریم كند. اگر ولی دانشآموز برای معلم به معنای واقعی كلمه احترام قائل شد، آن دانشآموز هم سر كلاس و بعد از كلاس نسبت به معلم همین احساس را خواهد داشت. ما این را لازم داریم. این برای شما از همهی امتیازات مادی بالاتر است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تکریم معلم و استاد, هنر معلمی کلیدواژه(ها) : تکریم معلم و استاد, هنر معلمی نوع(ها) : جستار متن فیش : یك نكتهی دیگری در اینجا وجود دارد كه آن هم باز جنبهی ارزشی دارد. این را هم من عرض بكنم - این دیگر خطاب به شما معلمین است - كه از نظر اسلام همانطور كه معلم احترام دارد و باید تكریم شود، متعلم هم باید تكریم شود؛ شاگرد را هم باید تكریم كرد. به شاگرد اهانت نباید كرد. این یك جنبهی پرورشی بسیار عمیقی دارد. اینجا هم یك روایتی است كه اینطور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلّمون منه و تواضعوا لمن تعلّمونه»؛ از كسی كه فرامیگیرید، تواضع كنید و كسی هم كه از شما فرا میگیرد، تواضع كنید. «و لا تكونوا جبابرة العلماء». جبار دو نوع است: جبار سیاسی، جبار علمی. جبار علمی نباشید؛ جباران عالِم نباشید؛ مثل فرعون. بنده اینجور استادی را در یكی از دانشگاههای كشور، سالها پیش، شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل دیده بودم كه جوری با شاگردهایش حرف میزد و تعلیم میداد و برخورد میكرد، كه برخوردش فرعونی بود، نه برخورد پدر با فرزند. معلم ممكن است درشتی هم بكند، اما درشتی غیر از تحقیر است؛ غیر از اهانت است. شاگرد را باید تكریم كرد. شما هر كدامی یقیناً تجربههای زیادی دارید از شاگردانی كه شما تكریمشان كردهاید و این كار جواب داده است؛ تربیتِ او را آسانتر كرده است. دشنام دادن، تحقیر كردن، حتی زدن، خوب نیست - كه حالا «الضرب لتأدیب» جزو حرفهائی است كه از قدیم معروف و معمول هم بوده، بعدها نشان دادند كه نه، ضرب خوب نیست - بنده هم عقیدهام همین است. باید شاگرد را مثل مومی در دست چرخاند و شكل داد؛ منتها با ملایمت. هنر معلمی این است. این هم یك بخش دیگر از این قضیهی ارزشی در باب معلم. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : مسئله هستهای ایران کلیدواژه(ها) : مسئله هستهای ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : ما هنوز نفس گرم امام را پشت سر كارهامان داریم. آن ارادهی قوی، آن عزم راسخ، آن نگاه خدائی و حكمتآمیز به مسائل كشور و مسائل جامعه، هنوز در بین ما زنده است؛ به یك معنا امام زنده است. بیعتی كه با امام كردیم، با انقلاب كردیم، این بیعت را باید پاس بداریم. آن كسانی كه بیعت با امام را، بیعت با انقلاب را، بیعت با جمهوری اسلامی را میشكنند، به خودشان ضرر میزنند: «فمن نكث فانّما ینكث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما». این بیعت را ما باید حفظ كنیم، نگه داریم. و به بركت این بیعت نسل كنونی - كه خوشبختانه كشور ما سرشار از جوان و نشاط جوانی است - خیلی كارهای بزرگ را میتوانیم انجام بدهیم. یك نمونهاش این مسئلهی انرژی هستهای است كه شما ببینید ملت ایران دنیا را متوجه خود كرده. درست است كه سیاستمدارها و تبلیغاتچیها دشنام میدهند، اما شما بدانید ملتها تحسین میكنند. خود آن سیاستمدارها هم در دلشان ایران را تحسین میكنند. مذاكرات گوناگون را - چه در آژانس هستهای، چه در بعضی از محافل سیاسی - برای ما میآورند، میبینیم ملت ایران را به خاطر پیگیری، به خاطر اشتیاق به دانش، اصرار بر حفظ این غرور علمی و ملی تحسین میكنند و شگفتزده میشوند. همهی این گزارشهائی كه ما داریم، این را نشان میدهد. این یك نمونهاش است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : احترام شاگرد به استاد, ارزش معلم, تکریم معلم و استاد, معلمان, ارزشهای والای الهی کلیدواژه(ها) : احترام شاگرد به استاد, ارزش معلم, تکریم معلم و استاد, معلمان, ارزشهای والای الهی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : من همتم بر این است كه ارزشگذاری معلم، همان ارزشگذاری اسلامی باشد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : احترام شاگرد به استاد, تکریم معلم و استاد, معلمان کلیدواژه(ها) : احترام شاگرد به استاد, تکریم معلم و استاد, معلمان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : جامعهی ما نیاز دارد كه به معلم احترام كند و معلم را تكریم كند. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : شهدای دولت, شهید باهنر کلیدواژه(ها) : شهدای دولت, شهید باهنر نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یكی از بهترین سنتهائی كه در این كشور بعد از انقلاب گذاشته شد - مرحوم شهید باهنر كه رحمت و رضوان خدا بر او باد، پایهگذار این كار بود - همین معاونت پرورشی است مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :از نظر اسلام متعلم هم باید تکریم شود کلیدواژه(ها) : تکریم معلم و استاد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تکریم شاگرد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از نظر اسلام همانطور که معلم احترام دارد و باید تکریم شود، متعلم هم باید تکریم شود؛ شاگرد را هم باید تکریم کرد. به شاگرد اهانت نباید کرد. این یک جنبهی پرورشی بسیار عمیقی دارد. اینجا هم یک روایتی است که اینطور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلّمون منه و تواضعوا لمن تعلّمونه»؛ از کسی که فرامیگیرید، تواضع کنید و کسی هم که از شما فرا میگیرد، تواضع کنید. «و لا تکونوا جبابرة العلماء». جبار دو نوع است: جبار سیاسی، جبار علمی. جبار علمی نباشید؛ جباران عالِم نباشید؛ مثل فرعون. بنده اینجور استادی را در یکی از دانشگاههای کشور، سالها پیش، شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل دیده بودم که جوری با شاگردهایش حرف میزد و تعلیم میداد و برخورد میکرد، که برخوردش فرعونی بود، نه برخورد پدر با فرزند. معلم ممکن است درشتی هم بکند، اما درشتی غیر از تحقیر است؛ غیر از اهانت است. شاگرد را باید تکریم کرد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش :حفظ اشعار گلستان در دوران دبستان توسط رهبری کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, آموزش تفکر محور, آموزش حفظ محور نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حافظه برای حفظ کردن بد نیست. حفظ کردنِ بچهها، کتاب خواندنِ بچهها، زیاد خواندنِ بچهها هیچ اشکالی ندارد؛ این چیز خوبی است؛ چون این معلومات میماند. البته ممکن است بعضیاش را هم نفهمند. ما دبستان که میرفتیم، یک دبستانی بود که برنامههایش با برنامههای متعارف در آموزش و پرورش فرق داشت. در آنجا به ما گلستان درس میدادند. بعضی از عبارات و اشعار گلستان را بنده از آنوقت به یاد دارم. آنوقت که ما گلستان را میخواندیم، معنایش را نمیفهمیدیم؛ بعدها یواش یواش در طول زمان، معنای آن اشعار و آن جملات را فهمیدیم. این خوب است. انسان یک چیزهائی را ممکن است درست نفهمد، لکن این محفوظات برای فعالیت ذهن زمینه درست میکند. محفوظات خوب است؛ اما حفظ محوری بد است که محورِ تلاش، عبارت باشد از حفظ. محورِ تلاش باید عبارت باشد از فکر، ولو با حفظ هم همراه باشد. خوب، این یک عیب بزرگی است؛ این باید اصلاح شود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تمدن مادی کلیدواژه(ها) : تمدن مادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز معلم، ... به یک معنا روز همهی ملت ایران است؛ چون معلم، غیر از هویت شخصی خود، یک هویت معلمی دارد که متعلق به همهی کسانی است که میتوانند از او بیاموزند و فرابگیرند. معلم، هویت جمعی دارد. ارزش معلم هم به خاطر همین هویت معلمىِ اوست که ما باید اقرار کنیم که روی این مسئله کم کار کردیم و عملاً تسلیم آن فرهنگ و جوی شدیم که برای معلم غیر از جنبهی مادی قضیه - یعنی قابلیت ارزش درس به پول - ارزش دیگری قائل نبودند. فرهنگ تمدن مادی این است؛ معیار ارزشگذاری عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به پول. معلم هم به همان اندازهای که میتواند مستقیم یا غیرمستقیم پولساز باشد، در آن فرهنگ به همان اندازه محترم است. ما - مجموعهی فرهنگی ملت ایران - تسلیم این فرهنگ غلط شدیم، در حالی که در منطق اسلام، مسئله فراتر از این حرفهاست. مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم نگاه میکند. شما تلاش کنید، سعی کنید یک بخشی از زمینی را که خشک به نظر میرسد، بکاوید و از آنجا چشمهای جاری شود؛ شما یک بذری را که خیلی ناچیز به نظر میرسد، در زمین مستعدی بکارید و آن را آبیاری کنید، تا نهال سرسبزی از آن متولد شود؛ مسئله این است. حالا چه قابلِ تبدیل به پول باشد، چه نباشد. اسلام با این چشم به تعلیم و تربیت و به معلم نگاه میکند. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تعلیم و تربیت کلیدواژه(ها) : تعلیم و تربیت نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم نگاه میکند. شما تلاش کنید، سعی کنید یک بخشی از زمینی را که خشک به نظر میرسد، بکاوید و از آنجا چشمهای جاری شود؛ شما یک بذری را که خیلی ناچیز به نظر میرسد، در زمین مستعدی بکارید و آن را آبیاری کنید، تا نهال سرسبزی از آن متولد شود؛ مسئله این است مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تعلیم و تربیت کلیدواژه(ها) : تعلیم و تربیت نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام که یک حکیم بود، گفتند: «معلمی شغل انبیاست.» این، خیلی حرف بزرگی است. یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تعلیم و تربیت کلیدواژه(ها) : تعلیم و تربیت نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من میخواهم در جامعهی ما شأن تعلیم و تربیت همان شأنی بشود که اسلام قرار داده است. اینی که نقل شده است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً»... همین است که انسان با آموختنِ از کسی، در واقع یک مرحلهای را پشت سر میگذارد که جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدایت کننده و راهنما بداند و قرار بدهد مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تعلیم و تربیت کلیدواژه(ها) : تعلیم و تربیت نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من... عقیدهام این است که شمای معلم فیزیک یا ریاضیات یا هندسه یا ادبیات یا علوم اجتماعی یا هرچه، میتوانید معلم دین و معلم اخلاق و پرورشدهندهی اخلاق در دانشآموز خودتان باشید. گاهی یک معلم ریاضی در هنگام حل یک جدول ریاضی یک کلمه میگوید که آن کلمه در اعماق قلب دانشآموز اثر ماندگاری میگذارد... از این مسئله غفلت نکنید که تربیت کردن هم جزو کار شماست؛ و چه بهتر که با نفوذ معلمی، با تأثیر روحىِ معلم بر متعلم - از این امکان - استفاده کنید و یک نقطهی روشن و نورانیای در قلب دانشآموز باقی بگذارید. یک کلمه از خدا، یک کلمه از پیغمبر، یک جمله از قیامت، یک کلمه از معنویت و سلوک الی اللَّه و محبت به خدا، گاهی ممکن است از شما به عنوان دبیر ریاضی یا دبیر ادبیات یا معلم کلاس اول دبستان یا دوم دبستان صادر شود که شخصیت این کودک یا این نوجوان، این انسانی را که مخاطب شماست، شکل مطلوب بدهد که از صد ساعت حرف زدن در شکلهای دیگر اثرش بیشتر باشد. این به جای خود محفوظ؛ این وظیفه است، لکن نافی این نیست که ما در آموزش و پرورش یک بخشی داشته باشیم که به طور متعهد و مسئول، نگران قضیهی پرورش باشد؛ چون میدانیم آموزشِ بدون پرورش راه به جائی نخواهد برد، آموزشِ بدون پرورش همان بلائی را بر سر جوامع انسانی خواهد آورد که امروز بعد از گذشت صد سال، صدوپنجاه سال یا بیشتر، جوامع غربی دارند آن را احساس میکنند. اینها از آن چیزهائی است که آثار آن ده ساله و بیست ساله ظاهر نمیشود؛ یکوقت چشم باز میکنید، میبینید یک نسل ضایعشده است و کاریش نمیشود کرد. یک نسل، مأیوسکننده است... این اتفاق در غرب افتاده و این همان سیلی است که خانه را از بیخ و بُن ویران میکند. علمِ بدون تربیت اینجور است. وقتی در یک جامعهای علم پیش میرود و تربیت نیست، حالا بمب اتمیاش به جای خود، بی صفائیهای گوناگون سیاسی به جای خود، دروغگوئی های گوناگون به جای خود، نفعطلبیهای اقتصادی کارتلها و تراستها به جای خود؛ آنها داستان جداگانهای دارد که آن هم ناشی از همین است. نکتهی اساسی، ضایع شدن نسل انسانی است مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معنای قرآنی بود. حکیم یعنی آن کسی که حقائقی را مشاهده میکند که از چشمهای دیگران مغفولٌعنه است؛ پوشیده است. کلمات او، کلماتی ممکن است ساده به نظر بیاید، اما هر چه میشکافید، میبینید لایهها و عمقهای بیشتری دارد. امام اینجوری بود. و شما نگاه کنید به قرآن، آنجاهائی که حکمت به کار رفته است: «ذلک ممّا اوحی الیک ربّک من الحکمة»، ببینید اینها چه است. میبینید به حسب ظاهر توصیههای معمولی است. همین است که ما به همدیگر دائم میگوئیم؛ اما هر چه میشکافید، میبینید عمقش زیادتر است. فرض کنید احترام به پدر و مادر یکی از حکمتهاست. نمیشود برای احترام به پدر و مادر از لحاظ منافع و برکاتی که احترام به پدر و مادر دارد، برایش آخر پیدا کرد. هرچه آدم تعمق میکند در این مسئله، میبیند این مسئله هنوز عمیقتر است؛ حکمت این است. امام... یک حکیم بود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : ما هنوز نفس گرم امام را پشت سر کارهامان داریم. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آن ارادهی قوی امام، عزم راسخ، نگاه خدائی و حکمتآمیز به مسائل کشور و مسائل جامعه، هنوز در بین ما زنده است؛ به یک معنا امام زنده است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بیعتی که با امام و انقلاب کردیم را باید پاس بداریم. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آن کسانی که بیعت با امام و انقلاب را میشکنند، به خودشان ضرر میزنند. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ میسّر، یعنی آسانساز. زندگی را برای متعلمین خودم با آموزشهای خودم آسان میسازم و کار را بر آنها آسان میکنم. این آسانسازی، غیر از آسانگیری است؛ یعنی سهلانگاری نیست. من معنّت و متعنّت نیستم. نه خودم را دچار پیچ و خمهای دشوار زندگی میکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعلیم خود، مردم را به راه راست، راه صحیح، راه آسفالته، صراط مستقیم هدایت میکنم. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز معلم، روز شماست و به یک معنا روز همهی ملت ایران است؛ چون معلم، غیر از هویت شخصی خود، یک هویت معلمی دارد که متعلق به همهی کسانی است که میتوانند از او بیاموزند و فرابگیرند. معلم، هویت جمعی دارد. ارزش معلم هم به خاطر همین هویت معلمىِ اوست که ما باید اقرار کنیم که روی این مسئله کم کار کردیم و عملاً تسلیم آن فرهنگ و جوی شدیم که برای معلم غیر از جنبهی مادی قضیه - یعنی قابلیت ارزش درس به پول - ارزش دیگری قائل نبودند. فرهنگ تمدن مادی این است؛ معیار ارزشگذاری عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به پول. معلم هم به همان اندازهای که میتواند مستقیم یا غیرمستقیم پولساز باشد، در آن فرهنگ به همان اندازه محترم است. ما - مجموعهی فرهنگی ملت ایران - تسلیم این فرهنگ غلط شدیم، در حالی که در منطق اسلام، مسئله فراتر از این حرفهاست. مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم [به معلم] نگاه میکند. شما تلاش کنید، سعی کنید یک بخشی از زمینی را که خشک به نظر میرسد، بکاوید و از آنجا چشمهای جاری شود؛ شما یک بذری را که خیلی ناچیز به نظر میرسد، در زمین مستعدی بکارید و آن را آبیاری کنید، تا نهال سرسبزی از آن متولد شود؛ مسئله این است. حالا چه قابلِ تبدیل به پول باشد، چه نباشد. اسلام با این چشم به تعلیم و تربیت و به معلم نگاه میکند. نه اینکه بنده بخواهم مطالبات مادی معلمین را در کشور خودمان در حال و در گذشته مورد تغافل قرار بدهم؛ نه، بحثِ این نیست. توقعاتی هست، مطالباتی هست، اکثر هم درست است. مسؤولینی هم دارد، باید بگوئیم مسئولین برسند. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در گذشته قبل از آنی که دستاندازیهای فرهنگ غربی در کشور ما اینقدر توسعه پیدا کند؛ یعنی هزار و صد سال، دویست سال از بعد از اسلام که بساط علم و تحصیل و تدریس به فراخور زمانهای مختلف در کشور ما فراهم بود...، معلم از لحاظ معنوی ارزش والائی داشت. روش تعلیم و تربیت در حوزهی تعلیم و تربیت اسلامی اینجوری بود که دیده نشد که متعلمی در مقابل معلم خود پایش را دراز کند. ماها هم اینجور بودیم، متعلمین ما هم آنوقتی که تعلیم میکردیم، با ما همینطور رفتار میکردند. معلم در مقابل متعلم، یک حرمت و کرامت حقیقی داشت که هنوز نشانهی آن در حوزههای علمیهی ما باقی است؛ چون حوزههای علمیه کمتر از روشهای غربی در حوزه فرهنگ متأثر شدهاند. بنابراین، هنوز آن شیوهها در حوزههای علمیه هست و معلم از یک حرمت، از یک کرامت و ارزش در نظر متعلم برخوردار است. هیبت او - هیبتی نه ناشی از ترس، ناشی از عظمت - در دل متعلم هست. حالا این متعلم در درس اشکال هم میکند. در درسهای طلبگی ما، آنقدری که طلبهی شاگرد به استاد اشکال میکند، در کلاسهای دانشگاههای ما آنقدر معمول نیست. اجازه هم لازم نیست بگیرند که استاد! اجازه میفرمائید. نه، معلم دارد حرف میزند، استاد مشغول حرف زدن است، از آن طرف یک طلبهای بنا میکند اشکال کردن، استاد هم اشکال او را گوش میکند. گاهی تندی هم میکند؛ یعنی متعلم با جرأت، با گستاخی با معلم حرف میزند بر سرِ مسئلهی علمی؛ اما همین متعلم در مقابل این معلم خاضع و خاشع است، دست او را میبوسد، در مقابل او پایش را دراز نمیکند، به او «تو» نمیگوید. هزار و دویست، سیصد سال ما رابطهی معلم و متعلم را اینجوری در کشورمان پیگیری میکردیم، تا فرهنگ غربی و ارزشگذاری غربی داخل کشور ما میشود. شما ببینید در این مدت چقدر معلم از دست شاگرد کتک خورده است! چقدر معلم در کلاس به وسیلهی شاگرد مسخره شده! چقدر حرف درشت شنیده! چه تعداد معلم به دست شاگرد کشته شدند؛ چون معلم نمره کم داده. این را داشتیم. حالا در کشور ما و با آن سابقهی تاریخی، این معضل ضعیف بوده است. یک جاهائی بسیار شدیدتر و وقیحتر و خشنتر هست؛ آنجاهائی که مراکز فرهنگ غربی است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در گذشته قبل از آنی که دستاندازیهای فرهنگ غربی در کشور ما اینقدر توسعه پیدا کند؛ یعنی هزار و صد سال، دویست سال از بعد از اسلام که بساط علم و تحصیل و تدریس به فراخور زمانهای مختلف در کشور ما فراهم بود...، معلم از لحاظ معنوی ارزش والائی داشت. روش تعلیم و تربیت در حوزهی تعلیم و تربیت اسلامی اینجوری بود که دیده نشد که متعلمی در مقابل معلم خود پایش را دراز کند... من همتم این است که ارزشگذاری معلم، همان ارزشگذاری اسلامی باشد. جامعهی ما نیاز دارد که به معلم احترام کند و معلم را تکریم کند. اگر ولی دانشآموز برای معلم به معنای واقعی کلمه احترام قائل شد، آن دانشآموز هم سر کلاس و بعد از کلاس نسبت به معلم همین احساس را خواهد داشت. ما این را لازم داریم. این برای شما از همهی امتیازات مادی بالاتر است. امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معنای قرآنی بود. حکیم یعنی آن کسی که حقائقی را مشاهده میکند که از چشمهای دیگران مغفولٌعنه است... در این مسئله، میبیند این مسئله هنوز عمیقتر است؛ حکمت این است. امام که یک حکیم بود، گفتند:«معلمی شغل انبیاست.» این، خیلی حرف بزرگی است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ میسّر، یعنی آسانساز. زندگی را برای متعلمین خودم با آموزشهای خودم آسان میسازم و کار را بر آنها آسان میکنم. این آسانسازی، غیر از آسانگیری است؛ یعنی سهلانگاری نیست. من معنّت و متعنّت نیستم. نه خودم را دچار پیچ و خمهای دشوار زندگی میکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعلیم خود، مردم را به راه راست، راه صحیح، راه آسفالته، صراط مستقیم هدایت میکنم. آسانسازی یعنی این. انسان گاهی به یک هدفی میخواهد دست پیدا کند، راه را بلد نیست. سنگ و خاک و خاشاک و بلندیهای نفسگیر؛ دائم برو بالا، دائم بیا پائین، آخرش هم یا میرسد، یا نمیرسد؛ این تعنّت است. یک وقت نه، یک آدم آشنا و واردی همراهش میرود و آن انسان وارد میگوید آقا! از اینجا برو، هم راه هموار است، هم نزدیک است، هم حتماً شما را به هدفت میرساند. «معلّماً میسّرا» یعنی این. شأن معلم این است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ میسّر، یعنی آسانساز. زندگی را برای متعلمین خودم با آموزشهای خودم آسان میسازم و کار را بر آنها آسان میکنم. این آسانسازی، غیر از آسانگیری است؛ یعنی سهلانگاری نیست. من معنّت و متعنّت نیستم. نه خودم را دچار پیچ و خمهای دشوار زندگی میکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعلیم خود، مردم را به راه راست، راه صحیح، راه آسفالته، صراط مستقیم هدایت میکنم. آسانسازی یعنی این. انسان گاهی به یک هدفی میخواهد دست پیدا کند، راه را بلد نیست. سنگ و خاک و خاشاک و بلندیهای نفسگیر؛ دائم برو بالا، دائم بیا پائین، آخرش هم یا میرسد، یا نمیرسد؛ این تعنّت است. یک وقت نه، یک آدم آشنا و واردی همراهش میرود و آن انسان وارد میگوید آقا! از اینجا برو، هم راه هموار است، هم نزدیک است، هم حتماً شما را به هدفت میرساند. «معلّماً میسّرا» یعنی این. شأن معلم این است. این مطلب اصلی ماست. ... تا شأن خود، قدر خود و جایگاه خود را خوب بشناسید، هم به مردم. البته بیشتر به مردم میخواهم بگویم؛ چون معلم غالباً قدر خودش را میداند. معلم آگاه، معلمی که واقعاً علم دارد و آن را به کسی میدهد، میفهمد چهکار دارد میکند. یک قفل بستهای است، یک کلیدی دارد. معلم این کلید را به متعلم میدهد و میگوید آقاجان! این کلید را اینجوری در این قفل میاندازی. این کار تعلیم است. این یک معادله است که به هیچ قیمتی قابل حل نیست و راه حلش همین است. معلم راه حل را نشان میدهد. در هر بخشی، معلم کارش این است، لذا معلم - حالا با مراتب مختلف - خودش میداند چهکار دارد میکند، لکن آحاد مردم مخاطبین بیشترِ من هستند. من میخواهم در جامعهی ما شأن تعلیم و تربیت همان شأنی بشود که اسلام قرار داده است. اینی که نقل شده است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» - البته من نمیدانم سند این روایت چه هست و چگونه است و چقدر متقن است، اما حرف، حرف درستی است - همین است که انسان با آموختنِ از کسی، در واقع یک مرحلهای را پشت سر میگذارد که جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدایت کننده و راهنما بداند و قرار بدهد. حرف اصلی این است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من میخواهم در جامعهی ما شأن تعلیم و تربیت همان شأنی بشود که اسلام قرار داده است. اینی که نقل شده است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» - البته من نمیدانم سند این روایت چه هست و چگونه است و چقدر متقن است، اما حرف، حرف درستی است - همین است که انسان با آموختنِ از کسی، در واقع یک مرحلهای را پشت سر میگذارد که جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدایت کننده و راهنما بداند و قرار بدهد. حرف اصلی این است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از نظر اسلام همانطور که معلم احترام دارد و باید تکریم شود، متعلم هم باید تکریم شود؛ شاگرد را هم باید تکریم کرد. به شاگرد اهانت نباید کرد. این یک جنبهی پرورشی بسیار عمیقی دارد. اینجا هم یک روایتی است که اینطور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلّمون منه و تواضعوا لمن تعلّمونه»؛ از کسی که فرامیگیرید، تواضع کنید و کسی هم که از شما فرا میگیرد، تواضع کنید. «و لا تکونوا جبابرة العلماء». جبار دو نوع است: جبار سیاسی، جبار علمی. جبار علمی نباشید؛ جباران عالِم نباشید؛ مثل فرعون. بنده اینجور استادی را در یکی از دانشگاههای کشور، سالها پیش، شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل دیده بودم که جوری با شاگردهایش حرف میزد و تعلیم میداد و برخورد میکرد، که برخوردش فرعونی بود، نه برخورد پدر با فرزند. معلم ممکن است درشتی هم بکند، اما درشتی غیر از تحقیر است؛ غیر از اهانت است. شاگرد را باید تکریم کرد. شما هر کدامی یقیناً تجربههای زیادی دارید از شاگردانی که شما تکریمشان کردهاید و این کار جواب داده است؛ تربیتِ او را آسانتر کرده است. دشنام دادن، تحقیر کردن، حتی زدن، خوب نیست - که حالا «الضرب لتأدیب» جزو حرفهائی است که از قدیم معروف و معمول هم بوده، بعدها نشان دادند که نه، ضرب خوب نیست - بنده هم عقیدهام همین است. باید شاگرد را مثل مومی در دست چرخاند و شکل داد؛ منتها با ملایمت. هنر معلمی این است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امروز خوشبختانه وزارت آموزش و پرورش ظرفیت خوبی در تربیت معلم دارد، که از این ظرفیت باید حداکثر استفاده را کرد - که از ظرفیتهای دانشگاهی هم استفاده شود. در را به بیرون نبندید؛ از همهی ظرفیتها استفاده شود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : معلمان کلیدواژه(ها) : معلمان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : شمای معلم فیزیک یا ریاضیات یا هندسه یا ادبیات یا علوم اجتماعی یا هرچه، میتوانید معلم دین و معلم اخلاق و پرورشدهندهی اخلاق در دانشآموز خودتان باشید. گاهی یک معلم ریاضی در هنگام حل یک جدول ریاضی یک کلمه میگوید که آن کلمه در اعماق قلب دانشآموز اثر ماندگاری میگذارد. این را همهی معلمین بایستی وظیفهی خودشان بدانند. و من به شما عزیزانی که اینجا حضور دارید و به همهی معلمها - هرچه تدریس میکنید - عرض میکنم که از این مسئله غفلت نکنید که تربیت کردن هم جزو کار شماست؛ و چه بهتر که با نفوذ معلمی، با تأثیر روحىِ معلم بر متعلم - از این امکان - استفاده کنید و یک نقطهی روشن و نورانیای در قلب دانشآموز باقی بگذارید. یک کلمه از خدا، یک کلمه از پیغمبر، یک جمله از قیامت، یک کلمه از معنویت و سلوک الیاللَّه و محبت به خدا، گاهی ممکن است از شما به عنوان دبیر ریاضی یا دبیر ادبیات یا معلم کلاس اول دبستان یا دوم دبستان صادر شود که شخصیت این کودک یا این نوجوان، این انسانی را که مخاطب شماست، شکل مطلوب بدهد که از صد ساعت حرف زدن در شکلهای دیگر اثرش بیشتر باشد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : اخلاق امام خمینی کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معنای قرآنی بود. حکیم یعنی آن کسی که حقائقی را مشاهده میکند که از چشمهای دیگران مغفولٌعنه است؛ پوشیده است. کلمات او، کلماتی ممکن است ساده به نظر بیاید، اما هر چه میشکافید، میبینید لایهها و عمقهای بیشتری دارد. امام اینجوری بود. و شما نگاه کنید به قرآن، آنجاهائی که حکمت به کار رفته است: «ذلک ممّا اوحی الیک ربّک من الحکمة»، ببینید اینها چه است. میبینید به حسب ظاهر توصیههای معمولی است. همین است که ما به همدیگر دائم میگوئیم؛ اما هر چه میشکافید، میبینید عمقش زیادتر است. فرض کنید احترام به پدر و مادر یکی از حکمتهاست. نمیشود برای احترام به پدر و مادر از لحاظ منافع و برکاتی که احترام به پدر و مادر دارد، برایش آخر پیدا کرد. هرچه آدم تعمق میکند در این مسئله، میبیند این مسئله هنوز عمیقتر است؛ حکمت این است. امام... یک حکیم بود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : اخلاق امام خمینی کلیدواژه(ها) : اخلاق امام خمینی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امام خمینی(ره) حکیم بود. امام یک حکیم به معنای قرآنی بود. حکیم یعنی آن کسی که حقائقی را مشاهده میکند که از چشمهای دیگران مغفولٌعنه است؛ پوشیده است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من... مسئلهی تحول عمیق در آموزش و پرورش را مطرح کردم. این تحول عمیق یعنی چه؟ بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیر غربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمیکشیم، کوتاه هم نمیآئیم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد در کنارِ این شاگردی کردن، که این دو نکته را متأسفانه در دوران استحالهی فرهنگی - یعنی دوران پهلوی، که دوران پهلوی، دوران استحالهی فرهنگی کشور ماست - رعایت نکردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز کردند؛ هر کس آمد، هر چه دادند، اینها گرفتند. یکی از این دو نکته این است که ما آنچه را که میگیریم، ارزیابی کنیم، ببینیم به درد ما میخورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما میخورد، صددرصد قبول کنیم؛ اگر صددرصد به درد ما نمیخورد و مضر است، صددرصد رد میکنیم. اگر بین این دوتاست، به همان اندازهای که به درد میخورد، قبول کنیم، مابقیاش را رد کنیم. این نکتهی اول... نکتهی دوم اینکه بالاخره این ماجرای «شاگرد، استادی» تا ابد نباید طول بکشد. بله، ما حاضریم شاگردی کنیم پیش کسی که بلد است آن چیزی را که ما بلد نیستیم؛ اما دیگر تا ابد که نباید انسان شاگرد بماند. ما باید خودمان استاد بشویم. این دو نکته مورد توجه قرار نگرفت. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیر غربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمیکشیم، کوتاه هم نمیآئیم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم... یکی از چیزهائی که یاد گرفتیم، مسئلهی آموزش پرورش است. آنها شیوههای آموزش پرورشىِ خوبی داشتند و ما هم از آنها یاد گرفتیم. اینکه دبستانها از مکتبخانههای قدیم بهتر بود؛ دبستان، دبیرستان، تقسیمبندیها، خوب بود، اینها را که ما رد نمیکنیم؛ اینها مفید است؛ اما بالاخره چقدرش، چهجورش، با کدام رویکردش، ما دیگر به این توجه نکردیم و یکپارچه گرفتیم. آنها گفتند شش کلاس اینجور باشد، شش کلاس آنجوری باشد، ما همان را آوردیم. بعد، آنها روششان را تغییر دادند، پنج کلاس و سه کلاس و فلان، ما هم این را یاد گرفتیم، آوردیم. خوب، اینکه نمیشود. آنها کتاب درسی با درسهای مختلف داشتند، گفتند اینها را تعلیم بدهید، ما هم همینطور این تراکم تعلیمات را فرا گرفتیم. شیوهی سازماندهی آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا یک شیوهی تقلیدی محض است. این درست نیست. ما باید نگاه کنیم ببینیم چه لازم داریم، این شیوهای که هست، کجایش معیوب است. این شیوه عیوبی دارد که یکی از عیبهایش همین حافظهمحوری است به جای فکرمحوری. آموزش و پرورش ما حافظهمحور است. بچهها باید همینطور دائم محفوظات درست کنند... محفوظات خوب است؛ اما حفظ محوری بد است که محورِ تلاش، عبارت باشد از حفظ. محورِ تلاش باید عبارت باشد از فکر، ولو با حفظ هم همراه باشد. خوب، این یک عیب بزرگی است؛ این باید اصلاح شود. ما اگر امروز آن را اصلاح نکنیم، چه کسی اصلاح کند؟... ما باید امروز این کار را درست کنیم. چه کسی باید درست کند؟ متولی اصلی، آموزش و پرورش است. البته من این را بگویم، درست است ستادی در آموزش و پرورش درست کردند، لازم هم است آموزش و پرورش به این کار کمر ببندد، لکن - اولیای آموزش و پرورش! - اصل، کارشناسی کارشناسان است. خودتان را از صاحبنظرانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا در جاهای دیگر هستند، مطلقاً محروم نکنید؛ از اینها استفاده کنید و یک کار سنجیدهی پخته، تحویل ملت ایران و تحویل نسلهای آینده بدهید، تا به عنوان باقیات الصالحات بماند. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امروز خوشبختانه وزارت آموزش و پرورش ظرفیت خوبی در تربیت معلم دارد، که از این ظرفیت باید حداکثر استفاده را کرد مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آموزش و پرورش مسئول تحویل دادنِ آدمهای درسخوانده و کارامد در همهی سطوح است، اشتباه است اگر خیال کنیم آموزش و پرورش لزوماً مقدمهی دانشگاه است؛ نه... در همهی سطوح کشور از زن و مرد که لزوماً لازم نیست دانشگاه بروند؛ اما به تعلیمات آموزش و پرورش نیازمندند. پس آموزش و پرورش اینجور نیست که فقط مقدمهای باشد و نیمخوردهای برای دانشگاه درست کند؛ نه. دانشگاه هم خیلی خوب است؛ دانشگاه هم لازم است؛ اما دایرهی آموزش و پرورش خیلی وسیعتر از دانشگاه است. همت شما باید این باشد که در آموزش و پرورش کسانی را تربیت کنید که اینها به حد لازمی از فرزانگی و دانائی و معلومات دست پیدا کنند که در هر جائی که انسانی مشغول کار هست، از این حد از دانش و فرزانگی برخوردار باشد. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : آموزش و پرورش کلیدواژه(ها) : آموزش و پرورش نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : دیده میشود که در برخی از مناطق کشور بچههای در سنین ورود به تعلیم - بچههای واجبالتعلیم - به مدارس نمیروند، که این خیلی چیز خطرناکی است؛ بسیار چیز بدی است. باید ترتیبی داده شود که گذراندن دورهی ابتدائی برای همه الزامی شود. داشتن گواهینامهی دورهی ابتدائی - حداقل - یک چیز واجب و لازم شمرده شود مثل شناسنامه، مثل گواهی رانندگی؛ همه باید این را داشته باشند. این خیلی نکتهی مهمی است که به آن بیتوجهی میشود، این بیتوجهیها هم بعضی اوقات موجب سوءاستفادههائی در بعضی از نقاط کشور شده. بچهها باید در کانال آموزش و پرورش بیایند و این دوره را باید در اینجا بگذرانند. بعد هر کار کنند، جداست؛ اما این دوره باید الزامی شود. باید واقعاً مجموعهی آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزی بنشینند و یک حدی را معین کنند. حالا فرض کنیم مثلاً افراد زیر سنین پنجاه سال، پنجاهوپنج سال یا شصت سال، اینها را یک مدتی معین کنند، بگویند تا فلان مدت - پنج سال مثلاً - مطلقاً همه باید در سراسر کشور باسواد بشوند. حالا آنهائی که بالاتر از این سنین هستند، با الزامات و اهتمام کمتری به آنها پرداخته شود، نه اینکه بکلی رها شوند؛ اما مجموعهی کسانی که در سنین زیر پنجاه یا زیر پنجاهوپنج سال هستند از زن و مرد، حتماً باسواد شوند، تا ما دیگر در کشور بیسواد به این معنا نداشته باشیم. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : تحول عمیق [آموزش و پرورش] یعنی چه؟ بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیر غربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمیکشیم، کوتاه هم نمیآئیم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد در کنارِ این شاگردی کردن، که این دو نکته را متأسفانه در دوران استحالهی فرهنگی - یعنی دوران پهلوی، که دوران پهلوی، دوران استحالهی فرهنگی کشور ماست - رعایت نکردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز کردند؛ هر کس آمد، هر چه دادند، اینها گرفتند. یکی از این دو نکته این است که ما آنچه را که میگیریم، ارزیابی کنیم، ببینیم به درد ما میخورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما میخورد، صددرصد قبول کنیم؛ اگر صددرصد به درد ما نمیخورد و مضر است، صددرصد رد میکنیم. اگر بین این دوتاست، به همان اندازهای که به درد میخورد، قبول کنیم، مابقیاش را رد کنیم. این نکتهی اول. من مثال زدم و گفتم فرق است بین آن کسی که یک جسمی، یک میوهای، یک غذائی، یک داروئی را میبیند، میشناسد، میخواهد با دست خود، با میل خود آن را بگذارد در دهانش و فرو بدهد، با آن آدمی که دست و پایش را میگیرند و یک چیزی را با آمپول در بدن او تزریق میکنند. اینها با هم فرق دارد. نوع اول درست است، نوع دوم غلط است. به ما نباید تزریق کنند؛ ما باید انتخاب کنیم. این یک نکته که مورد غفلت قرار گرفت. هر چه آوردند، مثل آدمهائی که بیحس و حال و بیهوش افتادهاند و همینطور چیزی را یا در جسمشان فرو میکنند یا از دهانشان به حلقشان میریزند، نباشیم. ما در دوران استحالهی فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان. نکتهی دوم اینکه بالاخره این ماجرای «شاگرد، استادی» تا ابد نباید طول بکشد. بله، ما حاضریم شاگردی کنیم پیش کسی که بلد است آن چیزی را که ما بلد نیستیم؛ اما دیگر تا ابد که نباید انسان شاگرد بماند. ما باید خودمان استاد بشویم. این دو نکته مورد توجه قرار نگرفت. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : کار کارشناسی کلیدواژه(ها) : کار کارشناسی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آموزش و پرورش ما حافظهمحور است... ما اگر امروز آن را اصلاح نکنیم، چه کسی اصلاح کند؟... ما باید امروز این کار را درست کنیم.... اصل، کارشناسی کارشناسان است. خودتان را از صاحبنظرانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا در جاهای دیگر هستند، مطلقاً محروم نکنید؛ از اینها استفاده کنید و یک کار سنجیدهی پخته، تحویل ملت ایران و تحویل نسلهای آینده بدهید، تا به عنوان باقیات الصالحات بماند. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : کتابهای درسی مدارس کلیدواژه(ها) : کتابهای درسی مدارس نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما در دوران استحالهی فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان... اینکه بالاخره این ماجرای «شاگرد، استادی» تا ابد نباید طول بکشد. بله، ما حاضریم شاگردی کنیم پیش کسی که بلد است آن چیزی را که ما بلد نیستیم؛ اما دیگر تا ابد که نباید انسان شاگرد بماند. ما باید خودمان استاد بشویم... یکی از چیزهائی که یاد گرفتیم، مسئلهی آموزش پرورش است. آنها شیوههای آموزش پرورشىِ خوبی داشتند و ما هم از آنها یاد گرفتیم. اینکه دبستانها از مکتبخانههای قدیم بهتر بود؛ دبستان، دبیرستان، تقسیمبندیها، خوب بود، اینها را که ما رد نمیکنیم؛ اینها مفید است؛ اما بالاخره چقدرش، چهجورش، با کدام رویکردش، ما دیگر به این توجه نکردیم و یکپارچه گرفتیم. آنها گفتند شش کلاس اینجور باشد، شش کلاس آنجوری باشد، ما همان را آوردیم. بعد، آنها روششان را تغییر دادند، پنج کلاس و سه کلاس و فلان، ما هم این را یاد گرفتیم، آوردیم. خوب، اینکه نمیشود. ما در دوران استحالهی فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان... یکی از چیزهائی که یاد گرفتیم، مسئلهی آموزش پرورش است... آنها کتاب درسی با درسهای مختلف داشتند، گفتند اینها را تعلیم بدهید، ما هم همینطور این تراکم تعلیمات را فرا گرفتیم. شیوهی سازماندهی آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا یک شیوهی تقلیدی محض است. این درست نیست. ما باید نگاه کنیم ببینیم چه لازم داریم، این شیوهای که هست، کجایش معیوب است. این شیوه عیوبی دارد که یکی از عیبهایش همین حافظهمحوری است به جای فکرمحوری. آموزش و پرورش ما حافظهمحور است. بچهها باید همینطور دائم محفوظات درست کنند. به شما در بینالهلالین عرض کنم که حافظه برای حفظ کردن بد نیست. حفظ کردنِ بچهها، کتاب خواندنِ بچهها، زیاد خواندنِ بچهها هیچ اشکالی ندارد؛ این چیز خوبی است؛ چون این معلومات میماند. البته ممکن است بعضیاش را هم نفهمند. ما دبستان که میرفتیم، یک دبستانی بود که برنامههایش با برنامههای متعارف در آموزش و پرورش فرق داشت. در آنجا به ما گلستان درس میدادند. بعضی از عبارات و اشعار گلستان را بنده از آنوقت به یاد دارم. آنوقت که ما گلستان را میخواندیم، معنایش را نمیفهمیدیم؛ بعدها یواش یواش در طول زمان، معنای آن اشعار و آن جملات را فهمیدیم. این خوب است. انسان یک چیزهائی را ممکن است درست نفهمد، لکن این محفوظات برای فعالیت ذهن زمینه درست میکند. محفوظات خوب است؛ اما حفظ محوری بد است که محورِ تلاش، عبارت باشد از حفظ. محورِ تلاش باید عبارت باشد از فکر، ولو با حفظ هم همراه باشد. خوب، این یک عیب بزرگی است؛ این باید اصلاح شود. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : ارزش معلم کلیدواژه(ها) : ارزش معلم نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روز معلم، روز شماست و به یک معنا روز همهی ملت ایران است؛ چون معلم، غیر از هویت شخصی خود، یک هویت معلمی دارد که متعلق به همهی کسانی است که میتوانند از او بیاموزند و فرابگیرند. معلم، هویت جمعی دارد. ارزش معلم هم به خاطر همین هویت معلمىِ اوست که ما باید اقرار کنیم که روی این مسئله کم کار کردیم و عملاً تسلیم آن فرهنگ و جوی شدیم که برای معلم غیر از جنبهی مادی قضیه - یعنی قابلیت ارزش درس به پول - ارزش دیگری قائل نبودند. فرهنگ تمدن مادی این است؛ معیار ارزشگذاری عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به پول. معلم هم به همان اندازهای که میتواند مستقیم یا غیرمستقیم پولساز باشد، در آن فرهنگ به همان اندازه محترم است. ما - مجموعهی فرهنگی ملت ایران - تسلیم این فرهنگ غلط شدیم، در حالی که در منطق اسلام، مسئله فراتر از این حرفهاست. مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم نگاه میکند. شما تلاش کنید، سعی کنید یک بخشی از زمینی را که خشک به نظر میرسد، بکاوید و از آنجا چشمهای جاری شود؛ شما یک بذری را که خیلی ناچیز به نظر میرسد، در زمین مستعدی بکارید و آن را آبیاری کنید، تا نهال سرسبزی از آن متولد شود؛ مسئله این است. حالا چه قابلِ تبدیل به پول باشد، چه نباشد. اسلام با این چشم به تعلیم و تربیت و به معلم نگاه میکند. نه اینکه بنده بخواهم مطالبات مادی معلمین را در کشور خودمان در حال و در گذشته مورد تغافل قرار بدهم؛ نه، بحثِ این نیست. توقعاتی هست، مطالباتی هست، اکثر هم درست است. مسؤولینی هم دارد، باید بگوئیم مسئولین برسند... من حرفم فراتر از این است. مخاطب این حرف هم فقط شما معلمین نیستید؛ مخاطب این حرف ملت ایران است؛ مجموعهی مردمی است که شما دایرهی تعلیم و تربیت را برای آنها گشودهاید تا آنها وارد این دایره شوند. ارزشگذاری برای یک عملی، یک اقدامی، یک هویتی است که به نظر ما ارزش آن، آنچنان که باید و شاید در دوران کنونی شناخته نیست. در گذشته، چرا. در گذشته قبل از آنی که دستاندازیهای فرهنگ غربی در کشور ما اینقدر توسعه پیدا کند؛ یعنی هزار و صد سال، دویست سال از بعد از اسلام که بساط علم و تحصیل و تدریس به فراخور زمانهای مختلف در کشور ما فراهم بود، چرا، معلم از لحاظ معنوی ارزش والائی داشت. روش تعلیم و تربیت در حوزهی تعلیم و تربیت اسلامی اینجوری بود که دیده نشد که متعلمی در مقابل معلم خود پایش را دراز کند. ماها هم اینجور بودیم، متعلمین ما هم آنوقتی که تعلیم میکردیم، با ما همینطور رفتار میکردند. معلم در مقابل متعلم، یک حرمت و کرامت حقیقی داشت که هنوز نشانهی آن در حوزههای علمیهی ما باقی است؛ چون حوزههای علمیه کمتر از روشهای غربی در حوزه فرهنگ متأثر شدهاند. بنابراین، هنوز آن شیوهها در حوزههای علمیه هست و معلم از یک حرمت، از یک کرامت و ارزش در نظر متعلم برخوردار است. هیبت او - هیبتی نه ناشی از ترس، ناشی از عظمت - در دل متعلم هست. حالا این متعلم در درس اشکال هم میکند. در درسهای طلبگی ما، آنقدری که طلبهی شاگرد به استاد اشکال میکند، در کلاسهای دانشگاههای ما آنقدر معمول نیست. اجازه هم لازم نیست بگیرند که استاد! اجازه میفرمائید. نه، معلم دارد حرف میزند، استاد مشغول حرف زدن است، از آن طرف یک طلبهای بنا میکند اشکال کردن، استاد هم اشکال او را گوش میکند. گاهی تندی هم میکند؛ یعنی متعلم با جرأت، با گستاخی با معلم حرف میزند بر سرِ مسئلهی علمی؛ اما همین متعلم در مقابل این معلم خاضع و خاشع است، دست او را میبوسد، در مقابل او پایش را دراز نمیکند، به او «تو» نمیگوید. هزار و دویست، سیصد سال ما رابطهی معلم و متعلم را اینجوری در کشورمان پیگیری میکردیم، تا فرهنگ غربی و ارزشگذاری غربی داخل کشور ما میشود. شما ببینید در این مدت چقدر معلم از دست شاگرد کتک خورده است! چقدر معلم در کلاس به وسیلهی شاگرد مسخره شده! چقدر حرف درشت شنیده! چه تعداد معلم به دست شاگرد کشته شدند؛ چون معلم نمره کم داده. این را داشتیم. حالا در کشور ما و با آن سابقهی تاریخی، این معضل ضعیف بوده است. یک جاهائی بسیار شدیدتر و وقیحتر و خشنتر هست؛ آنجاهائی که مراکز فرهنگ غربی است. من همتم این است که ارزشگذاری معلم، همان ارزشگذاری اسلامی باشد. جامعهی ما نیاز دارد که به معلم احترام کند و معلم را تکریم کند. اگر ولی دانشآموز برای معلم به معنای واقعی کلمه احترام قائل شد، آن دانشآموز هم سر کلاس و بعد از کلاس نسبت به معلم همین احساس را خواهد داشت. ما این را لازم داریم. این برای شما از همهی امتیازات مادی بالاتر است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : ارزش معلم کلیدواژه(ها) : ارزش معلم نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امام که یک حکیم بود، گفتند: «معلمی شغل انبیاست.» این، خیلی حرف بزرگی است. یک حدیثی از پیغمبر اکرم - غیر از آیات قرآن که: «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» که چند جای قرآن تکرار شده - است که تعلیم را به پیامبر نسبت میدهد. آن حدیث این است که: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا»؛ خدا من را معلم مبعوث کرده است؛ معلمِ میسّر، یعنی آسانساز. زندگی را برای متعلمین خودم با آموزشهای خودم آسان میسازم و کار را بر آنها آسان میکنم. این آسانسازی، غیر از آسانگیری است؛ یعنی سهلانگاری نیست. من معنّت و متعنّت نیستم. نه خودم را دچار پیچ و خمهای دشوار زندگی میکنم، نه مردم را؛ بلکه با تعلیم خود، مردم را به راه راست، راه صحیح، راه آسفالته، صراط مستقیم هدایت میکنم. آسانسازی یعنی این. انسان گاهی به یک هدفی میخواهد دست پیدا کند، راه را بلد نیست. سنگ و خاک و خاشاک و بلندیهای نفسگیر؛ دائم برو بالا، دائم بیا پائین، آخرش هم یا میرسد، یا نمیرسد؛ این تعنّت است. یک وقت نه، یک آدم آشنا و واردی همراهش میرود و آن انسان وارد میگوید آقا! از اینجا برو، هم راه هموار است، هم نزدیک است، هم حتماً شما را به هدفت میرساند. «معلّماً میسّرا» یعنی این. شأن معلم این است. مربوط به :بیانات در دیدار معلمان استان فارس - 1387/02/12 عنوان فیش : ارزش معلم کلیدواژه(ها) : ارزش معلم نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : من میخواهم هم به شما که معلمید، این را عرض کنم، تا شأن خود، قدر خود و جایگاه خود را خوب بشناسید، هم به مردم. البته بیشتر به مردم میخواهم بگویم؛ چون معلم غالباً قدر خودش را میداند. معلم آگاه، معلمی که واقعاً علم دارد و آن را به کسی میدهد، میفهمد چهکار دارد میکند. یک قفل بستهای است، یک کلیدی دارد. معلم این کلید را به متعلم میدهد و میگوید آقاجان! این کلید را اینجوری در این قفل میاندازی. این کار تعلیم است. این یک معادله است که به هیچ قیمتی قابل حل نیست و راه حلش همین است. معلم راه حل را نشان میدهد. در هر بخشی، معلم کارش این است، لذا معلم - حالا با مراتب مختلف - خودش میداند چهکار دارد میکند، لکن آحاد مردم مخاطبین بیشترِ من هستند. من میخواهم در جامعهی ما شأن تعلیم و تربیت همان شأنی بشود که اسلام قرار داده است. اینی که نقل شده است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» - البته من نمیدانم سند این روایت چه هست و چگونه است و چقدر متقن است، اما حرف، حرف درستی است - همین است که انسان با آموختنِ از کسی، در واقع یک مرحلهای را پشت سر میگذارد که جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدایت کننده و راهنما بداند و قرار بدهد. |