[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اصلاحطلبی کلیدواژه(ها) : اصلاحطلبی نوع(ها) : جستار متن فیش : دلم میخواهد که جوانان بیشتر به این نکات توجه کنند. بخصوص عناصری که در زمینهی فعالیتهای سیاسی تأثیرگذارند، درست توجه کنند. سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجه باشد و بهشدت از آنها حراست شود. دوم اینکه این ارزشها را با هم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجه نکند؛ یا به دینداری توجه کند، اما به آزادی فکر توجه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همهی مجموعه ارزشها توجه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجه کنند و همهی آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدیت تمام دنبال کنیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اصلاحطلبی کلیدواژه(ها) : اصلاحطلبی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها، یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحول مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقا ما بعضی از اینها را هم میشناسیم. حالا بعضی که از تفالهها و پسماندههای رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عملهی ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همهی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و ادارهی امور کشور را به دست گیرند! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : عدالت اجتماعی کلیدواژه(ها) : عدالت اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : پس یک خطر، عبارت شد از اینکه دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطر نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحولی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحول و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدین مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنهی مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلا تهاجم فرهنگی وجود ندارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نوآوری و شکوفایی کلیدواژه(ها) : نوآوری و شکوفایی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدیت تمام دنبال کنیم. البته بهطور طبیعی در جامعه کسانی هستند که به بعضی از این سه رکن توجه میکنند، اما به بعضی دیگر توجه نمیکنند. بعضی افراد هستند به ارزشها توجه میکنند، اما به پیشرفت و تحول توجه پیدا نمیکنند. بعضی هم بعکس، به تحول و پیشرفت توجه پیدا میکنند - از تغییر و نوآوری صحبت میکنند - اما به رعایت ارزشها توجه لازم را نمیکنند. نه اینکه قبول ندارند - قبول هم دارند - اما مسألهی اولشان، مسألهی ارزشها نمیشود؛ مسألهی پیشرفت و تغییر و تحول میشود. یک عده هم بعکس، نه اینکه به تحول عقیده نداشته باشند، اما مسألهی اولشان حفظ ارزشهاست. در زمینهی ارزشها، یکی به مسألهی تدین و ایمان مردم بیشتر توجه پیدا میکند؛ یکی به مسألهی استقلال کشور از کمند تصرف قدرتها بیشتر توجه میکند؛ یکی به مسألهی آزادی توجه بیشتری پیدا میکند؛ یکی به مسألهی اخلاق توجه بیشتری پیدا میکند. البته این امری طبیعی است که اشکالی هم ندارد. بهترش این است که همه به همهی اجزا توجه کنند؛ اما اگر یک عده به یک بخش توجه پیدا کردند، یک عده به یک بخش دیگر توجه پیدا کردند؛ بسیار خوب، اینها میتوانند مکمل هم باشند. کسانی که در جامعه به ارزشها اهمیت میدهند، اینها مکمل کسانی هستند که به تحول و پیشرفت اهمیت میدهند. کسانی که به تحول و پیشرفت اهمیت میدهند، مکمل کسانی شوند که به ارزشها توجه پیدا میکنند. البته اختلاف به وجود میآید، اما این اختلاف مهم نیست. ممکن است کسانی که به ارزشها بیشتر توجّه دارند، به کسانی که به تحوّل بیشتر توجه دارند، بتازند که شما به ارزشها بیاعتنایی و بیاحترامی میکنید؛ یا آن کسانی که به تحوّل اهمیت بیشتری میدهند، به کسانی که به تحوّل کمتر توجّه میکنند، ولی به ارزشها توجّه بیشتری میکنند، بگویند شما به پیشرفت و ترقّی و به جلو رفتن اعتنایی ندارید و ایستایی را ترویج میکنید. اینها در جامعه هست و یا ممکن است پیش بیاید؛ اما اشکالی ندارد و مهم نیست. باید همدیگر را تحمل و قبول کنند. وقتی که اساس را - که ارزشها و حرکت در چارچوب این ارزشهاست - همه بهطور کلّی قبول دارند، اینکه حالا یک عدّه کمتر به یک بخش توجّه میکنند و بیشتر به بخش دیگر توجّه میکنند، چندان اهمیتی پیدا نمیکند. دعوا نباید بشود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : عدالت و پیشرفت, تهاجم فرهنگی کلیدواژه(ها) : عدالت و پیشرفت, تهاجم فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : پس یک خطر، عبارت شد از اینکه دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطر نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحولی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحول و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدین مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : خط امام کلیدواژه(ها) : خط امام نوع(ها) : جستار متن فیش : جناحهای سیاسی باید موضعشان را مشخّص کنند. باید صریحاً نسبت به آن کسی که با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامی برای این نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن کنند. همینطور در مقابل کسانی هم که علیالظاّهر متدیّنند، اما به تحوّل انقلاب و به اصل انقلاب هیچ اعتقادی ندارند - متحجّران و جامدان - باید مرزهایشان را مشخّص کنند. نمیگوییم جنگ و دعوا و مبارزه کنند؛ اما موضع خود را مشخّص کنند. این حرف ما به جناحهای سیاسی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : جدایی دین از سیاست کلیدواژه(ها) : جدایی دین از سیاست نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحا علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیردینی و حکومت ضد دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحولند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودی» و «غیرخودی» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا میگویید «خودی» و «غیرخودی»! بله، اینها غیرخودیاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهای خودی باید حواسشان را جمع کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تجملگرایی کلیدواژه(ها) : تجملگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : ارزش دیگر، دوری از اسراف و تجمل در سطح زمامداران است. البته تجمل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزی که مردم را وادار میکرد که نسبت به این قضیه حساسیت نشان دهند، رفتارهای مسرفانه و متجملانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایی بود که مردم نمیخواستند. نظام اسلامی بر اساس این ارزش بهوجود آمد که چنین چیزی نباشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :جوانمردی پیامبر(صلی الله علیه و آله) در فتح مکه با شعار بخشش کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : در سال هشتم هجری، وقتی که پیامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: «الیوم یوم المرحمة»(1)؛ امروز، روز گذشت و بخشش است؛ لذا انتقام نگرفت. این، جوانمردی آن بزرگوار بود. 1 ) شرح نهجالبلاغة ،ابن ابی الحدید ج 17 ص272 ؛ فوقف رسول الله ص و ناداه يا أبا سفيان بل اليوم يوم المرحمة اليوم أعز الله قريشا و أرسل إلى سعد فعزله عن اللواء ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :استغفار و عبادت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) برای شکرگزاری از خداوند کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : غیر از ماه رمضان، در ماه شعبان و ماه رجب و در بقیهی اوقات سال هم - آنطور که شنیدم - در آن هوای گرم، یک روز در میان روزه میگرفت. اصحاب او به او عرض کردند: یا رسول اللَّه! تو که گناهی نداری؛ «غفراللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخّر» - که در سورهی فتح هم آمده: «لیغفر لک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(1) - این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟! میفرمود: «افلا اکون عبداً شکورا»(2)؛ آیا بندهی سپاسگزار خدا نباشم که این همه به من نعمت داده است؟! 1 ) سوره مبارکه الفتح آیه 2 لِيَغفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وَيَهدِيَكَ صِراطًا مُستَقيمًا ترجمه : تا خداوند گناهان گذشته و آیندهای را که به تو نسبت میدادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛ 2 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى ج 2 ص 95 ؛ الأمالي، شیخ طوسی،ص636 ؛ إرشادالقلوب، دیلمی، ج : 1 ص : 91 ؛ بشارةالمصطفى،طبری،ص66 ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج16،ص263 ؛ كانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى ترجمه : امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نزد عايشه بود، شبى كه نوبت او بود، به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: اى رسول خدا! چرا خودت را برنج مياندازى، با آنكه خدا گناه گذشته و آينده ترا آمرزيده است؟ فرمود: اى عايشه: آيا من بنده سپاسگزار خدا نباشم؟. و گفت: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روى انگشتهاى پايش ميايستاد تا خداى سبحانه و تعالى نازل فرمود: «طه ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه برنج افتى مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :موظف شدن مسلمانان به اقتدای به پیامبر(ص) در تمامی رفتارها کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : قرآن متن فیش : نبی مکرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتی که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوقالعاده، طراز اول و بینظیر است. شما دربارهی امیرالمؤمنین مطالب زیادی شنیدهاید. همین قدر کافی است عرض شود که هنر بزرگ امیرالمؤمنین این بود که شاگرد و دنبالهرو پیامبر بود. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بینهایت و با خلق و رفتار و کردار بینظیر، در صدر سلسلهی انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شدهایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم؛ که فرمود: «ولکم فی رسولاللَّه اسوة حسنة»(1). ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معاملهمان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 21 لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا ترجمه : مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :پایهگذاری بنای مستحکم خدایی با استقامت کلیدواژه(ها) : مقاومت نوع(ها) : قرآن متن فیش : استقامت او [پیامبر(صلی الله علیه وآله)] استقامتی بود که در تاریخ بشری نظیرش را نمیشود نشان داد. چنان استقامتی بهخرج داد که توانست این بنای مستحکم خدایی را که ابدی است، پایهگذاری کند. مگر بدون استقامت، ممکن بود؟ با استقامت او ممکن شد. با استقامت او، یارانِ آنچنانی تربیت شدند. با استقامت او، در آنجایی که هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمهی مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت».(1). 1 ) سوره مبارکه الشورى آیه 15 فَلِذٰلِكَ فَادعُ ۖ وَاستَقِم كَما أُمِرتَ ۖ وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم ۖ وَقُل آمَنتُ بِما أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتابٍ ۖ وَأُمِرتُ لِأَعدِلَ بَينَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنا وَرَبُّكُم ۖ لَنا أَعمالُنا وَلَكُم أَعمالُكُم ۖ لا حُجَّةَ بَينَنا وَبَينَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجمَعُ بَينَنا ۖ وَإِلَيهِ المَصيرُ ترجمه : پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یکجا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!» مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : روشنفکری کلیدواژه(ها) : روشنفکری نوع(ها) : جستار متن فیش : طبیعی بود که برای ملتی که با جانِ خود و عزیزانش قیام کرده بود و در رأسش یک عالم ربّانی و جانشین پیامبران قرار داشت. نظام غربی نمیتوانست الگو باشد. پس، ما الگو را نه از رژیمهای شرقی و نه از رژیمهای غربی گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما بر اثر آشنایی با اسلام، نظام اسلامی را انتخاب کردند. مردم ما کتابهای اسلامی خوانده بودند؛ با روایات آشنا بودند؛ با قرآن آشنا بودند؛ پای منابر نشسته بودند. در این دهههای اخیر، روشنفکران مذهبی از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان کارهای زیادی کرده بودند. برای مردم یک سلسله ارزشها جاافتاده بود و دنبال آنها بودند. در محیط رژیم گذشته هرچه نگاه میکردند، از این ارزشها خبری نبود. انقلاب برای دستیابی به آن ارزشها بود. و اما این ارزشها چیست؟ من در اینجا تعدادی از این ارزشها را عرض میکنم. البته اگر بخواهیم این ارزشها را در یککلمه بیان کنیم، من عرض میکنم اسلام؛ اما اسلام یک کلمهی، مجمل است و تفاصیل گوناگونی از آن میشود. ملت ما به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال اقتصادی کلیدواژه(ها) : استقلال اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابستهی به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. ارزشها که میگوییم، یعنی دین، ایمان، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، آزادی فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمی، حکومت صالح و انسانهای برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. ابزار تحقق این خواستهها چه بود؟ روح ایمان و جهاد و فداکاری و ایثار همین مردم مؤمن. آن چیزی که توانست این بنای رفیع و این بنای اسلامی را بعد از قرنها در این مملکت استوار کند، چه بود؟ آن عبارت بود از اینکه ارزشهایی از این قبیل که عرض کردیم پایهی بنای نظام جدید باشد و زندگی نوینی در این منطقه از عالم براساس این ارزشها به وجود آید. برای اینها مردم فداکاری کردند و جان خود و فرزندانشان را در معرض جهاد فی سبیل الله و شهادت قرار دادند و بسیاری هم شهید شدند. مردم میدانستند چه میخواهند؛ مردم دنبال این ارزشها بودند. من بعداً عرض خواهم کرد که همهی این ارزشها در جامعه قابل تحقّق است و آنچه بهوسیلهی نظام اسلامی به وجود آمد، آن مقداری بود که هیچکس گمان آن را هم نداشت و تصوّر آن را هم نمیکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال اقتصادی کلیدواژه(ها) : استقلال اقتصادی نوع(ها) : جستار متن فیش : سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و به شدّت از آنها حراست شود. دوم اینکه این ارزشها را باهم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجّه نکند؛ یا به دینداری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همهی مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همهی آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی به وجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی به وجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحوّل و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نظام جمهوری اسلامی ایران, ایمان مردم کلیدواژه(ها) : نظام جمهوری اسلامی ایران, ایمان مردم نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نظام اسلامی به ایمان این خیل عظیم مردم متّکی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : دموکراسی غربی کلیدواژه(ها) : دموکراسی غربی نوع(ها) : جستار متن فیش : از غرب هم نمیخواستیم و نمیتوانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهمتری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردمسالاری بود، اما در حقیقت سرمایهسالاری بود، نه مردمسالاری؛ امروز هم همینطور است. این مطلبی که عرض میکنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسندهی مسلمانِ متعصّب نقل نمیکنم؛ از قول خود غربیها نقل میکنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح میکنند و مینویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه سازوکاری انجام میگیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را میزند، پول و سرمایهداری و شیوههای تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحینگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد اینکه یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بیدریغ کردند. هرجا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! اینکه امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همهی اروپا و امریکا یک روزنامهی قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! اینکه آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد مثل آن آقای فرانسوی که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت اینکه میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد طور دیگری با او رفتار میکنند! اگر کسی وابستهی به سرمایهداران نباشد و مراکز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش کسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! آری؛ سرمایهداران آزادند که بهوسیلهی روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای خودشان، هرچه را که دلشان میخواهد، بگویند! این آزادی، ارزش نیست؛ این آزادی، ضدّ ارزش است. مردم را به بیبندوباری و به بیایمانی بکشند؛ هرجا میخواهند، جنگ درست کنند؛ هرجا میخواهند، صلح تحمیلی درست کنند؛ هرجا میخواهند، اسلحه بفروشند. آزادی یعنی این! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :تواضع و زهد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث, نهجالبلاغه متن فیش : [پیامبر (صلی الله علیه و آله)] سوار مرکب بیزین و برگ میشد. آن روزی که اسبهای قیمتی را با زین و برگهای مجهّز سوار میشدند و تفاخر میکردند، آن بزرگوار در بسیاری از جاها سوار بر درازگوش میشد. حالت تواضع به خود میگرفت. با دست خود، کفش خود را وصله میزد(1). این همان کاری است که شاگرد برجستهی این مکتب - امیرالمؤمنین علیهالسّلام - بارها انجام داد و در روایات راجع به او، این را زیاد شنیدهاید.(2) در حالی که تحصیل مال از راه حلال را جایز میدانست و میفرمود: «نعم العون علی تقوی اللَّه الغنی»؛(3) بروید از طریق حلال - نه از راه حرام، نه با تقلّب، نه با دروغ و کلک - کسب مال کنید، خود او اگر مالی هم از طریقی به دستش میرسید، صرف فقرا میکرد. 1 ) مناقب آل أبی طالب عليهمالسلام ، ابن شهر آشوب مازندرانی ج 1 ص 145 ؛ الخرائج و الجرائح،قطب الدین الراوندی ج2 ص 885 ؛ « أما آدابه فقد جمعها بعض العلماء و التقطها من الأخبار كان النبی ص احكم الناس و أحلمهم و أشجعهم و أعدلهم و أعطفهم لم تمس يده يد امرأة لا تحل و أسخى الناس لا يثبت عنده دينار و لا درهم فإن فضل و لم يجد من يعطيه و يجنه الليل لم يأو إلى منزله حتى يتبرأ منه إلى من يحتاج إليه لا يأخذ مما آتاه الله إلا قوت عامه فقط من يسير ما يجد من التمر و الشعير و يضع سائر ذلك فی سبيل الله و لا يسأل شيئا إلا أعطاه ثم يعود إلى قوت عامه فيؤثر منه حتى ربما احتاج قبل انقضاء العام إن لم يأته شيء و كان يجلس على الأرض و ينام عليها و يأكل عليها و كان يخصف النعل و يرقع الثوب و يفتح الباب و يحلب الشاة و يعقل البعير فيحلبها و يطحن مع الخادم إذا أعيا و يضع طهوره بالليل بيده و لا يتقدمه مطرق و لا يجلس متكئا و يخدم فی مهنة أهله و يقطع اللحم و إذا جلس على الطعام جلس محقرا ..» ترجمه : 2 ) خطبه 33 : از خطبههاى آن حضرت است به هنگام خروجش براى جنگ با اهل بصره قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ ( عليه السلام ) وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ : إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ( صلى الله عليه وآله ) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ . أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لَفِي سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا مَا عَجَزْتُ وَ لَا جَبُنْتُ وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا فَلَأَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ . مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنِّي لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ كَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ وَ اللَّهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَيْشٌ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا عَلَيْهِمْ فَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي حَيِّزِنَا فَكَانُوا كَمَا قَالَ الْأَوَّلُ : أَدَمْتَ لَعَمْرِي شُرْبَكَ الْمَحْضَ صَابِحاً * وَ أَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرَا وَ نَحْنُ وَهَبْنَاكَ الْعَلَاءَ وَ لَمْ تَكُنْ * عَلِيّاً وَ حُطْنَا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَ السُّمْرَا ترجمه : عبد اللّه بن عباس گفت: در ذى قار بر امير المؤمنين عليه السّلام وارد شدم در حالى كه كفش خود را وصله مىزد، از من پرسيد: ارزش اين كفش چند است گفتم: هيچ. گفت: به خدا سوگند اين كفش پاره در نظر من از حكومت بر شما محبوبتر است، مگر اينكه بتوانم حقّى را اقامه و باطلى را دفع كنم. سپس بيرون آمد و خطبهاى براى مردم خواند و فرمود: خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به نبوت بر انگيخت در حالى كه احدى از عرب كتاب خوان نبود، و ادّعاى نبوت نداشت. آن حضرت ايشان را رهبرى كرد تا در محل اصلى آدميت مستقر ساخت، و به زندگى نجات بخش رساند، تا كجىهاى آنان استقامت يافت، و احوال متزلزل آنان آرام گرديد. به خدا قسم من در ميان جمعيت اين لشكر بودم كه به سپاه كفر هجوم برديم تا فرار كردند. از جنگ عاجز نشدم و نترسيدم، اين بار هم وضع من مانند آن زمان است، بىشك باطل را مىشكافم تا حق از پهلوى آن بيرون آيد. مرا با قريش چه كار به خدا در روزگار كفرشان با آنان جنگيدم، امروز هم محض انحرافشان با آنان پيكار مىكنم، ديروز رويارويشان قرار داشتم، امروز هم در مقابلشان ايستادهام. به خدا قسم قريش كينهاى از ما ندارد جز آنكه خدا ما را بر آنان برگزيد، و آنان را در زمره خود در آوريم، پس چنان بودند كه شاعر گفته: «به جان خودم سوگند كه بامدادان پيوسته شير خالص نوشيدى، و سر شير و خرماى بىهسته خوردى. ما اين مقام عالى را به تو داديم و تو مقامى نداشتى، ما بوديم كه پيرامون تو اسبان كوتاه مو و نيزهها فراهم ساختيم» 3 ) الكافی،ثقة الإسلام كلينى ج 5 ص71؛ من لایحضره الفقيه،صدوق،ج3،ص156 ؛ تحفالعقول،حرانی،ص49 ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج74،ص155 ؛ نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنَى ترجمه : مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :اهمیت دادن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به آراستگی ظاهر کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : حدیث متن فیش : پیامبر از دوران کودکی، موجود نظیفی بود. برخلاف بچههای مکه و برخلاف بچههای قبایل عرب، نظیف و تمیز و مرتّب بود. در دوران نوجوانی، سر شانه کرده؛ بعد در دوران جوانی، محاسن و سر شانه کرده؛ بعد از اسلام، در دورانی که از جوانی هم گذشته بود و مرد مسنی بود - پنجاه، شصت سال سن او بود - کاملاً مقیّد به نظافت بود. گیسوان عزیزش که تا بناگوشش میرسید، تمیز؛ محاسن زیبایش تمیز و معطر. در روایتی دیدم که در خانهی خود خُم آبی داشت که چهرهی مبارکش را در آن میدید - آن زمان چون آینه چندان مرسوم و رایج نبود - «کان یسوّی عمامته و لحیته اذا اراد ان یخرج الی اصحابه»؛(1) وقتی میخواست نزد مسلمانان و رفقا و دوستانش برود، حتماً عمامه و محاسن را مرتب و تمیز میکرد، بعد بیرون میآمد. همیشه با عطر، خود را معطّر و خوشبو میکرد. در سفرها با وجود زندگی زاهدانه - که خواهم گفت زندگی پیامبر بهشدت زاهدانه بود - با خودش شانه و عطر میبرد. سرمهدان برمیداشت، برای اینکه چشمهایش را سرمه بکشد؛ چون آن روز معمول بود مردها چشمهایشان را سرمه میکشیدند. هر روز چند مرتبه مسواک میکرد. دیگران را هم به همین نظافت، به همین مسواک، به همین ظاهرِ مرتّب دستور میداد. اشتباه بعضی این است که خیال میکنند ظاهر مرتّب باید با اشرافیگری و با اسراف توأم باشد؛ نه. با لباس وصلهزده و کهنه هم میشود منظّم و تمیز بود. لباس پیامبر وصله زده و کهنه بود؛ اما لباس و سر و رویش تمیز بود. اینها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت بسیار مؤثر است. این چیزهای به ظاهر کوچک، در باطن بسیار مؤثر است. 1 ) مكارم الأخلاق، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، ص 96 ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 76، ص 307. وَقَفَ رَجُلٌ عَلَى بَابِ النَّبِيِّ ص يَسْتَأْذِنُ عَلَيْهِ قَالَ فَخَرَجَ النَّبِيُّ ص فَوَجَدَ فِی حُجْرَتِهِ رَكْوَةً فِيهَا مَاءٌ فَوَقَفَ يُسَوِّي لِحْيَتَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَيْهَا فَلَمَّا رَجَعَ دَاخِلًا قَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْتَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَقَفْتَ عَلَى الرَّكْوَةِ تُسَوِّی لِحْيَتَكَ وَ رَأْسَكَ قَالَ يَا عَائِشَةُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ إِذَا خَرَجَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ إِلَى أَخِيهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُ وَ أَنْ يَتَجَمَّل. ترجمه : پيامبر «ص»- به روايت امام صادق «ع»، از پدرش امام محمّد باقر «ع»: مردى بر در خانه پيامبر «ص» ايستاد و اجازه ورود خواست ... چون پيامبر «ص» خواست بيرون آيد در اتاق خود كاسه چرمين كوچكى ديد كه آب داشت، كمى ايستاد و در آن نگاه كرد تا ريش خود را صاف و مرتّب كند؛ هنگامى كه به درون خانه بازگشت عائشه گفت: يا رسول اللَّه، تو سرور فرزندان آدمى، و فرستاده پروردگار جهانيانى! در برابر اين كاسه چرمين (كه كمى آب دارد) مىايستى و سر و ريشت را صاف مىكنى؟! فرمود: «اى عايشه! خدا دوست دارد هنگامى كه بنده مؤمنش به نزد برادر خود مىرود، خود را مرتّب و آراسته كند». مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نظام سرمایهداری غرب کلیدواژه(ها) : نظام سرمایهداری غرب نوع(ها) : جستار متن فیش : اما چرا از آن دو رژیم جهانی رژیم شرقیِ کمونیستی و رژیم غربیِ سرمایهداری الگو نگرفتیم؟ چون رژیمهای باطلی بودند. رژیمهای کمونیست، رژیمهای مستبدی بودند که با شعار حکومت مردمی سرِ کار آمده بودند؛ اما اشرافی هم بودند! بااینکه دم از ضدّیت با اشرافیگری میزدند، اما عملًا حکومتهای اشرافی بودند. از لحاظ استبداد، در نهایت درجهی استبداد بودند و حاکمیت مطلق دولت بر اقتصاد، بر فرهنگ، بر سیاست و بر فعالیتهای گوناگون اجتماعی و غیره به چشم میخورد! در رژیمهای شرقی، مردم هیچکارهی محض بودند. بنده از نزدیک رفته بودم و این کشورها را در اواخر عمرشان دیده بودم. حتی در رأس بعضی از کشورهای عقب افتاده و فقیرشان هم یک رژیم به اصطلاح و به قول خودشان کارگری سرِ کار بود؛ اما همان رفتارهای اشرافیگری و همان کارهای غلطِ دربارهای قدیم را تکرار میکردند! نه انتخاباتی در این کشورها بود، نه رأی مردمی در کار بود؛ اما به خودشان دمکراتیک هم میگفتند و ادّعای مردمی بودن میکردند! مردم هیچکارهی محض بودند: از لحاظ اقتصادی، صددرصد وابستهی به دولت؛ از لحاظ کارهای فرهنگی، صددرصد وابستهی به دولت! معلوم بود که چنین رژیمهایی محکوم به فنا بود. البته چون شعارهاشان، شعارهایشان برّاق و جذّابی بود، توانستند در اطراف دنیا جوانانی را به سمت خودشان جذب کنند و حکومتهایی تشکیل دهند؛ اما دیگر نمیتوانستند عمری بکنند. دیدید آخرش هم به کجا رسیدند؛ بعد از چند ده سال بهکلّی زایل شدند. طبیعی بود که آن رژیمها برای ما قابل الگو گرفتن نبود. آن روزی که انقلاب ما پیروز شد یعنی بیست و یک سال قبل از این هیچ انقلابی در دنیا وجود نداشت که وقتی پیروز میشد، به همین حکومت شرقی یا مارکسیستی و یا سوسیالیستی که مرتبهی رقیقترش بود گرایش نداشته باشد؛ لیکن اسلام و ملت ایران و رهبر این ملت آن را رد کردند و قبول نداشتند و کنار گذاشتند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نظام سرمایهداری غرب کلیدواژه(ها) : نظام سرمایهداری غرب نوع(ها) : جستار متن فیش : از غرب هم نمیخواستیم و نمیتوانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهمتری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردمسالاری بود، اما در حقیقت سرمایهسالاری بود، نه مردمسالاری؛ امروز هم همینطور است. این مطلبی که عرض میکنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسندهی مسلمانِ متعصّب نقل نمیکنم؛ از قول خود غربیها نقل میکنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح میکنند و مینویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه سازوکاری انجام میگیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را میزند، پول و سرمایهداری و شیوههای تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحینگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد اینکه یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بیدریغ کردند. هرجا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! اینکه امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همهی اروپا و امریکا یک روزنامهی قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! اینکه آزادی نشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نظام سرمایهداری غرب کلیدواژه(ها) : نظام سرمایهداری غرب نوع(ها) : جستار متن فیش : آنهایی که به ارزشها توجّه میکنند و تحوّل و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میکند؛ باید مراقب باشند. آنهایی که به تحوّل و تغییر توجّه میکنند و ارزشها را در درجهی اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند. هر دو طرف باید مواظب باشند. مبادا گروه اوّل دچار جمود و تحجّر شود. مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمینهسازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزشها شود. اگر دو گروه این توجه را داشته باشند، آنوقت جامعه میتواند جامعهای باشد که با همان وحدتی که مورد نظر و لازم است، زندگی خودش را به سمت تکامل و تعالیای که اسلام برای او در نظر گرفته، پیش ببرد. پس یک خطر، عبارت شد از اینکه دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطرِ نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحوّلی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحوّل و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدیّن مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، و لو به زبان نیاورند! اینها به نام تحوّل، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنهی مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلًا تهاجم فرهنگی وجود ندارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : عزت ملی کلیدواژه(ها) : عزت ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : ما دیدیم که مسئولان کنونی چه مسئولان قوهی مجریه و چه مسئولان قضائی در همین جهتهایی که گفته شد، تلاشهایی کردند و برنامههایی ریختند. بسیار خوب؛ اما یک نوع چیزهایی هست که دشمن آن را اصلاحات میداند. آمریکاییها میگویند حجاب شما از بین برود؛ مرزهای اخلاقی و دینی شکسته شود؛ حکومت قرآن و انطباق قوانین با اسلام که جزو قانون اساسی است نباید باشد؛ این یعنی اصلاحات! اینها اصلاحات امریکایی است! ملت ایران آنچه را که به دست آورده، ارزان به دست نیاورده است. ملت ایران استقلال و رشد سیاسی و شخصیتی و عزّتِ خود را به دست آورده است؛ اینها که ارزان به دست نیامده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :عمل نمودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر طبق قانون کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : قرآن متن فیش : او [پیامبر(صلی الله علیه وآله)] حافظ و نگهدارندهی ضابطه و قانون بود و نمیگذاشت قانون - چه توسط خودش، و چه توسط دیگران - نقض شود. خودش هم محکوم قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است. برطبق همان قوانینی که مردم باید عمل میکردند، خود آن بزرگوار هم دقیقاً و بهشدّت عمل میکرد و اجازه نمیداد تخلّفی بشود. وقتی که در جنگ بنیقریظه مردهای آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنیقریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین - که یکی جناب امّالمؤمنین زینب بنت جحش است، یکی امّالمؤمنین عایشه است، یکی امالمؤمنین حفصه است - به پیامبر عرض کردند: یا رسولاللَّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اکرم با اینکه زنها مورد علاقهاش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، حاضر نشد به خواستهشان عمل کند. اگر پیامبر میخواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند؛ لیکن او حاضر نشد. بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر با آنها حالت کنارهگیری به خود گرفت و یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقّعی کردند. بعد آیات شریفهی سورهی احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستنّ کأحد من النّساء»(1)، «یا ایّها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسّرحکن سراحا جمیلا. و ان کنتنّ تردن اللَّه و رسوله والدّار الاخرة فأن اللَّه اعدّ للمحسنات منکنّ أجرا عظیما».(2) پیامبر فرمود: اگر میخواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطّی از قانون ممکن نیست. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 32 يا نِساءَ النَّبِيِّ لَستُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ ۚ إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذي في قَلبِهِ مَرَضٌ وَقُلنَ قَولًا مَعروفًا ترجمه : ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونهای هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید! 2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 28 يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزواجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدنَ الحَياةَ الدُّنيا وَزينَتَها فَتَعالَينَ أُمَتِّعكُنَّ وَأُسَرِّحكُنَّ سَراحًا جَميلًا ترجمه : ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! 2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 29 وَإِن كُنتُنَّ تُرِدنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالدّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلمُحسِناتِ مِنكُنَّ أَجرًا عَظيمًا ترجمه : و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.» مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ارزشهای انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : ارزشهای انقلاب اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : انقلاب، یک تحول بنیادین براساس یک سلسله ارزشهاست و یک حرکت به جلو محسوب میشود. آنچه در کشور ما واقع شد، انقلاب اسلامی است که تحوّل عظیمی در ارکان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه و یک حرکت به جلو و یک اقدام به سمت پیشرفت این کشور و این ملت بود. البته در نظامی که براساس انقلاب به وجود آمد، ما از شرق و غرب الگو نگرفتیم. این نقطهی بسیار مهمی است. ما نمیتوانستیم از کسانی الگو بگیریم که نظامهای آنها را غلط و برخلاف مصالح بشریت میدانستیم. بحث تعصّب مذهبی و دینی و جغرافیایی مطرح نبود؛ بحث این بود که پایههایی که نظامهای شرقی کمونیستیِ آن روز بر آنها بنا شده بود که امروز در دنیا دیگر چنین هویّتی وجود ندارد همچنین پایههایی که نظامهای غربی بر آنها بنا شده بود، پایههای غلطی بود؛ لذا ما نمیتوانستیم و نمیخواستیم از آنها الگو بگیریم. الگوی ما ارزشهای دیگری بود که به مقداری از آن ارزشها اشاره کردم. اما چرا از آن دو رژیم جهانی رژیم شرقیِ کمونیستی و رژیم غربیِ سرمایهداری الگو نگرفتیم؟ چون رژیمهای باطلی بودند. رژیمهای کمونیست، رژیمهای مستبدی بودند که با شعار حکومت مردمی سرِ کار آمده بودند؛ اما اشرافی هم بودند! بااینکه دم از ضدّیت با اشرافیگری میزدند، اما عملًا حکومتهای اشرافی بودند. از لحاظ استبداد، در نهایت درجهی استبداد بودند و حاکمیت مطلق دولت بر اقتصاد، بر فرهنگ، بر سیاست و بر فعالیتهای گوناگون اجتماعی و غیره به چشم میخورد! در رژیمهای شرقی، مردم هیچکارهی محض بودند. بنده از نزدیک رفته بودم و این کشورها را در اواخر عمرشان دیده بودم. حتی در رأس بعضی از کشورهای عقب افتاده و فقیرشان هم یک رژیم به اصطلاح و به قول خودشان کارگری سرِ کار بود؛ اما همان رفتارهای اشرافیگری و همان کارهای غلطِ دربارهای قدیم را تکرار میکردند! نه انتخاباتی در این کشورها بود، نه رأی مردمی در کار بود؛ اما به خودشان دمکراتیک هم میگفتند و ادّعای مردمی بودن میکردند! مردم هیچکارهی محض بودند: از لحاظ اقتصادی، صددرصد وابستهی به دولت؛ از لحاظ کارهای فرهنگی، صددرصد وابستهی به دولت! معلوم بود که چنین رژیمهایی محکوم به فنا بود. البته چون شعارهاشان، شعارهایشان برّاق و جذّابی بود، توانستند در اطراف دنیا جوانانی را به سمت خودشان جذب کنند و حکومتهایی تشکیل دهند؛ اما دیگر نمیتوانستند عمری بکنند. دیدید آخرش هم به کجا رسیدند؛ بعد از چند ده سال بهکلّی زایل شدند. طبیعی بود که آن رژیمها برای ما قابل الگو گرفتن نبود. آن روزی که انقلاب ما پیروز شد یعنی بیست و یک سال قبل از این هیچ انقلابی در دنیا وجود نداشت که وقتی پیروز میشد، به همین حکومت شرقی یا مارکسیستی و یا سوسیالیستی که مرتبهی رقیقترش بود گرایش نداشته باشد؛ لیکن اسلام و ملت ایران و رهبر این ملت آن را رد کردند و قبول نداشتند و کنار گذاشتند. از غرب هم نمیخواستیم و نمیتوانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهمتری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردمسالاری بود، اما در حقیقت سرمایهسالاری بود، نه مردمسالاری؛ امروز هم همینطور است. این مطلبی که عرض میکنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسندهی مسلمانِ متعصّب نقل نمیکنم؛ از قول خود غربیها نقل میکنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح میکنند و مینویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه سازوکاری انجام میگیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را میزند، پول و سرمایهداری و شیوههای تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحینگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد اینکه یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بیدریغ کردند. هرجا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! اینکه امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همهی اروپا و امریکا یک روزنامهی قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! اینکه آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد مثل آن آقای فرانسوی که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت اینکه میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد طور دیگری با او رفتار میکنند! اگر کسی وابستهی به سرمایهداران نباشد و مراکز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش کسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! آری؛ سرمایهداران آزادند که بهوسیلهی روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای خودشان، هرچه را که دلشان میخواهد، بگویند! این آزادی، ارزش نیست؛ این آزادی، ضدّ ارزش است. مردم را به بیبندوباری و به بیایمانی بکشند؛ هرجا میخواهند، جنگ درست کنند؛ هرجا میخواهند، صلح تحمیلی درست کنند؛ هرجا میخواهند، اسلحه بفروشند. آزادی یعنی این! طبیعی بود که برای ملتی که با جانِ خود و عزیزانش قیام کرده بود و در رأسش یک عالم ربّانی و جانشین پیامبران قرار داشت. نظام غربی نمیتوانست الگو باشد. پس، ما الگو را نه از رژیمهای شرقی و نه از رژیمهای غربی گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما بر اثر آشنایی با اسلام، نظام اسلامی را انتخاب کردند. مردم ما کتابهای اسلامی خوانده بودند؛ با روایات آشنا بودند؛ با قرآن آشنا بودند؛ پای منابر نشسته بودند. در این دهههای اخیر، روشنفکران مذهبی از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان کارهای زیادی کرده بودند. برای مردم یک سلسله ارزشها جاافتاده بود و دنبال آنها بودند. در محیط رژیم گذشته هرچه نگاه میکردند، از این ارزشها خبری نبود. انقلاب برای دستیابی به آن ارزشها بود. و اما این ارزشها چیست؟ من در اینجا تعدادی از این ارزشها را عرض میکنم. البته اگر بخواهیم این ارزشها را در یککلمه بیان کنیم، من عرض میکنم اسلام؛ اما اسلام یک کلمهی، مجمل است و تفاصیل گوناگونی از آن میشود. ملت ما به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست و من به بخشی از آنها اشاره میکنم: ارزش اول، ایمان است. مردم از هُرهُریمسلکی و بیبندوباری و بیایمانی بیزار و ناراضی بودند و میخواستند دلشان به ایمانی قرص باشد. ارزش بعدی، عدالت است. مردم میدیدند که جامعه، جامعهی غیر عادلانهای است. بیدریغ از بالا تا پایین ظلم میکردند؛ خودشان هم به خودشان ظلم میکردند. در داخل رژیم طاغوت، آنجا هم نسبت به همدیگر ظلم و بیعدالتی روا میداشتند؛ به مردم هم بینهایت ظلم میشد. در قضاوت ظلم میشد، در تقسیم ثروت ظلم میشد، در کار ظلم میشد، به شهرهای دور دست ظلم میشد، به آدمهای ضعیف ظلم میشد. همه جا ظلم محسوس بود و انسان با پوست و گوشتِ خودش ظلم را حس میکرد. مردم به دنبال عدالت و رفع شکاف طبقاتی و رفع فقر بودند. این هم یکی از ارزشهایی بود که مردم دنبالش بودند. این مقولهی دیگری غیر از عدالت است. در جامعه، کسی یا مجموعهای در اوج غنا و برخورداری؛ اما یک عدّهی دیگر از اوّلیات زندگی محروم. این چیزی است که هرکسی از آن مشمئز میشود و آن را نمیپسندد. مردم به دنبال رفع شکاف طبقاتی و نزدیک کردن فاصلهها بودند. ما مثل کمونیستها ادّعا نمیکردیم که همه بیایند نانخور دولت شوند و ما به همه حقوق مساوی بدهیم؛ نه. اما شکاف طبقاتی به این صورت و با این عمق، برای مردم و انقلابیون مسلمان و برای رهبر آنها قابل قبول نبود. رژیم طاغوت و رژیمهای قبل از آن در ایران، مردمی نبودند. مردم هیچکاره بودند. یک نفر به کمک انگلیسها آمده بود، در تهران کودتا کرده بود و خودش را پادشاه نامیده بود. بعد هم که خواست از ایران برود یعنی خواستند او را ببرند؛ چون پیر شده بود و بهدردشان نمیخورد پسرش را جانشین خودش کرد! آخر این پسر کیست و چیست؟! پس مردم چهکارهاند و رأی آنها چیست؟! اینها اصلًا مطرح نبود. قبل از آنها هم قاجاریه بودند. یک فاسد میمرد، یک فاسد دیگر به جای خودش میگذاشت. مردم در اداره و تعیین حکومت، هیچکارهی محض بودند. مردم این را نمیپسندیدند. مردم میخواستند که حکومت متعلّق به آنها باشد؛ برخاستهی از آنها باشد؛ رأی آنها در آن اثر داشته باشد. ارزش بعدی، دینداری است. مردم میخواستند متدیّن باشند. آن رژیم گذشته در همه جا در محیط جامعه، در سربازخانه، در دانشگاه و در مدرسه سعی میکرد مردم را به بیدینی سوق دهد؛ اما مردم نمیخواستند. مردم متدیّن بودند. مردم نشان دادند که ایمان و اعتقاد به اسلام، تا اعماق جان آنها نفوذ دارد. ارزش دیگر، دوری از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزی که مردم را وادار میکرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهای مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایی بود که مردم نمیخواستند. نظام اسلامی بر اساس این ارزش به وجود آمد که چنین چیزی نباشد. ارزش دیگر، سلامت دینی و اخلاقی زمامداران است. مردم میخواستند کسانی که در رأس جامعهاند، متدیّن باشند؛ فاسد نباشند؛ اخلاقشان فاسد نباشد؛ رفتارشان فاسد نباشد؛ خودشان فاسد نباشند؛ دوروبریهایشان فاسد نباشند، که آن روز بودند! رواج اخلاق فاضله، یکی دیگر از ارزشها بود. مردم مایل بودند که اخلاق نیک و خلقیّات اسلامیِ پسندیده در بین آنها شیوع پیدا کند و برادری، محبت، همکاری، صبر، اغماض، بخشش، دستگیری از ضعفا و کمک به ضعفا و گفتن حق بین آنها رایج شود. آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم میخواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیمگیری هم نبود. مردم این را نمیخواستند؛ میخواستند این آزادیها باشد. یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابستهی به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. ارزشها که میگوییم، یعنی دین، ایمان، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، آزادی فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمی، حکومت صالح و انسانهای برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. ابزار تحقق این خواستهها چه بود؟ روح ایمان و جهاد و فداکاری و ایثار همین مردم مؤمن. آن چیزی که توانست این بنای رفیع و این بنای اسلامی را بعد از قرنها در این مملکت استوار کند، چه بود؟ آن عبارت بود از اینکه ارزشهایی از این قبیل که عرض کردیم پایهی بنای نظام جدید باشد و زندگی نوینی در این منطقه از عالم براساس این ارزشها به وجود آید. برای اینها مردم فداکاری کردند و جان خود و فرزندانشان را در معرض جهاد فی سبیل الله و شهادت قرار دادند و بسیاری هم شهید شدند. مردم میدانستند چه میخواهند؛ مردم دنبال این ارزشها بودند. من بعداً عرض خواهم کرد که همهی این ارزشها در جامعه قابل تحقّق است و آنچه بهوسیلهی نظام اسلامی به وجود آمد، آن مقداری بود که هیچکس گمان آن را هم نداشت و تصوّر آن را هم نمیکرد. البته ما امروز چون خودمان را با وضعیت مطلوب مقایسه میکنیم، بسیار عقبیم؛ اما اگر با آن وضعیتی که در آن روز بود، با آن وضعیتی که در جاهای دیگر بود، مقایسه کنیم، آنوقت میبینیم که این نظام بسیار با توفیق توانست در این میدان حرکت کند و این انقلاب حقیقتاً کارآیی نشان داد و مردم همین را میخواستند. آنوقت بروند بنشینند بگویند که مردم نمیدانستند چه میخواهند! نخیر؛ مردم میدانستند. مردم اسلام را میخواستند. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست آنها هم جزو اسلام است اسلام یعنی بنای یک نظام اجتماعی و یک زندگی عمومی برای یک ملت، بر پایههای مستحکمی که میتواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. میتواند علم و پیشرفت و صنعت و ثروت و رفاه و عزّت بینالمللی و همه چیز را برای آنها فراهم کند. مردم دنبال این بودند. کسانی که خودشان اسلام را نه میشناختند و نه تهِ دلشان چنان اسلامی را میخواستند؛ حد اقلش این بود که جرأت نمیکردند به رژیمهای طاغوتی غربی پشت کنند یا بیاعتنایی کنند؛ امروز مینشینند و این طرف آن طرف میگویند که مردم در رفراندوم جمهوری اسلامی نمیدانستند چه میخواهند! چطور نمیدانستند چه میخواهند؟! مردم اگر نمیدانستند، چگونه هشت سال جنگ تحمیلی را با فداکاریهای خودشان پیش بردند؟! چیزی را که نمیدانند، چطور برایش فداکاری میکنند؟! مردم خوب میدانستند چه میخواهند؛ امروز هم خوب میدانند چه میخواهند. این ارزشهایی که در جامعه هست و پایهی نظام اسلامی است، باید اوّلًا یکجا پذیرفته شود. اگر بعضی از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، کار ناقص است. اگر به بعضی اهمیت دهیم، به بعضی اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حرکت و تحوّل و رفتن به جلوست. بر پایهی این ارزشها جامعه باید حرکت کند، تحوّل پیدا کند و به جلو برود. باید روز به روز روشهای غلط را اصلاح کند و یکقدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد. عزیزان من! انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحلهی انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روز به روز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و بر پایهی آن ارزشها در جامعه به وجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت. و اما این پیشرفتها در کجاست؟ این تحوّلی که میگوییم باید به وجود بیاید و این حرکت به جلو در کجاست؟ در همهی مناطق مربوط به زندگی جامعه. قوانین، تحوّل پیدا میکند و باید روز به روز بهتر و کاملتر شود. در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روز به روز بایستی تحوّل صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. در نظام علمی و آموزشی کشور، در فعالیّتهای اقتصادی، در هنر، در امور حکومت و ادارهی کشور، حتی در حوزههای علمیّه، بایستی انسانهای بافکر و شجاع و روشنبین، روز به روز روشهای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمانهای جدید را دنبال کنند. اساس، همان ارزشهاست. در چارچوب همان ارزشها پیش بروند و تحوّلات را به وجود آورند. آن وقت انقلاب، یک انقلاب کامل و روز به روز میشود و تمام شدنی هم نیست. این تکامل، تمام شدنی هم نیست؛ یعنی هر ده سال، بیست سال یکبار، اگر انسان به کشور نگاه کند، خواهد دید که در بخشهای مختلف، پیشرفت و ترقّی ایجاد شده است. پس، سه عنصر در اینجا لازم شد. دلم میخواهد که جوانان بیشتر به این نکات توجّه کنند. بخصوص عناصری که در زمینهی فعّالیتهای سیاسی تأثیرگذارند، درست توجّه کنند. سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و به شدّت از آنها حراست شود. دوم اینکه این ارزشها را باهم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجّه نکند؛ یا به دینداری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همهی مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همهی آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی به وجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی به وجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحوّل و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم. البته بهطور طبیعی در جامعه کسانی هستند که به بعضی از این سه رکن توجّه میکنند، اما به بعضی دیگر توجه نمیکنند. بعضی افراد هستند به ارزشها توجّه میکنند، اما به پیشرفت و تحوّل توجه پیدا نمیکنند. بعضی هم بعکس، به تحوّل و پیشرفت توجّه پیدا میکنند از تغییر و نوآوری صحبت میکنند اما به رعایت ارزشها توجّه لازم را نمیکنند. نه اینکه قبول ندارند قبول هم دارند اما مسألهی اوّلشان، مسألهی ارزشها نمیشود؛ مسألهی پیشرفت و تغییر و تحوّل میشود. یک عده هم بعکس، نه اینکه به تحوّل عقیده نداشته باشند، اما مسألهی اوّلشان حفظ ارزشهاست. در زمینهی ارزشها، یکی به مسألهی تدیّن و ایمان مردم بیشتر توجّه پیدا میکند؛ یکی به مسألهی استقلال کشور از کمند تصرّف قدرتها بیشتر توجّه میکند؛ یکی به مسألهی آزادی توجّه بیشتری پیدا میکند؛ یکی به مسألهی اخلاق توجّه بیشتری پیدا میکند. البته این امری طبیعی است که اشکالی هم ندارد. بهترش این است که همه به همهی اجزا توجّه کنند؛ اما اگر یک عدّه به یک بخش توجّه پیدا کردند، یک عده به یک بخش دیگر توجّه پیدا کردند؛ بسیار خوب، اینها میتوانند مکمّل هم باشند. کسانی که در جامعه به ارزشها اهمیت میدهند، اینها مکمّل کسانی هستند که به تحوّل و پیشرفت اهمیت میدهند. کسانی که به تحوّل و پیشرفت اهمیت میدهند، مکمّل کسانی شوند که به ارزشها توجّه پیدا میکنند. البته اختلاف به وجود میآید، اما این اختلاف مهم نیست. ممکن است کسانی که به ارزشها بیشتر توجّه دارند، به کسانی که به تحوّل بیشتر توجه دارند، بتازند که شما به ارزشها بیاعتنایی و بیاحترامی میکنید؛ یا آن کسانی که به تحوّل اهمیت بیشتری میدهند، به کسانی که به تحوّل کمتر توجّه میکنند، ولی به ارزشها توجّه بیشتری میکنند، بگویند شما به پیشرفت و ترقّی و به جلو رفتن اعتنایی ندارید و ایستایی را ترویج میکنید. اینها در جامعه هست و یا ممکن است پیش بیاید؛ اما اشکالی ندارد و مهم نیست. باید همدیگر را تحمل و قبول کنند. وقتیکه اساس را که ارزشها و حرکت در چارچوب این ارزشهاست همه بهطور کلّی قبول دارند، اینکه حالا یک عدّه کمتر به یک بخش توجّه میکنند و بیشتر به بخش دیگر توجّه میکنند، چندان اهمیتی پیدا نمیکند. دعوا نباید بشود. مرزی که بین اینها وجود دارد، یک مرز واقعی و یک مرز تعیینکننده نیست. میتوانند باهم یک وحدت عمومی را تشکیل دهید؛ هویّت کلّی جامعهی اسلامی و انقلابی را تشکیل دهند و در واقع مثل دو «جناح» عمل کنند. دو جناح، یعنی دو بال یک پرنده. اگر هر دو بال یک پرنده خوب حرکت کند، پرنده بالا و پیش خواهد رفت. کسانی که پایبند به ارزشهایند، اگر این پایبندی را خوب حفظ کنند البته به تحوّل هم بیاعتنا نباشند کسانی هم که پایبند و دلبستهی تحوّل و پیشرفت و رو به جلو رفتن و تغییر و تبدیلند، اگر این را حفظ کنند البته به ارزشها هم توجّه داشته باشند جامعه از هر دو سود خواهد برد و هر دو جناح به نفع جامعه عمل خواهند کرد و در واقع انقلاب را تکمیل میکنند و پیشرفت را در سایهی ارزشها تحقّق میبخشند و میتوانند خوب باشند. البته آن چیزی که میتواند همهی این ارزشها را مورد نظر قرار دهد و در همهی زمینهها پیشرفت را شامل حال همهی آنها کند، چیزی است که در قانون اساسی و در فقه ما پیشبینی شده است و آن این است که یک فقیه عادلِ زمانشناسی در جامعه حضور داشته باشد که انگشت اشاره و هدایت او بتواند کارها را پیش ببرد. چرا فقیه باشد؟ برای اینکه ارزشهای دین و ارزشهای اسلامی را بشناسد. بعضی ممکن است آدمهای خوبی باشند، اما بادین آشنا نباشند و نتوانند آنچه را که مفاد قرآن و سنّت و حدیث و مفاهیم دینی است، درست درک کنند. ممکن است اشتباه کنند و غرضی هم نداشته باشند. پس، باید فقیه باشد. چرا باید عادل باشد؟ برای اینکه اگر او از وظیفه تخلّف کند، ضمانت اجرا از دست خواهد رفت. او اگر به فکر خودش باشد، به فکر دنیای خودش باشد، به فکر کامجویی خودش باشد، به فکر قدرتطلبی باشد، به فکر حفظ مسند باشد، آنوقت آن ضمانت لازم برای سلامت این نظام باقی نخواهد ماند. لذا اگر از عدالت افتاد، بدون اینکه لازم باشد کسی او را عزل کند، خودش معزول است. چرا زمانشناس باشد؟ برای اینکه اگر زمانشناس نباشد و دنیا را نشناسد، فریب خواهد خورد. باید زمانشناس باشد، تا دشمن را بشناسد، تا حیلهها و ترفندها را بشناسد، تا بتواند در مقابل ترفندها آنچه را که لازمهی وظیفه و مسئولیت اوست، آن را تدارک ببیند و انجام دهد. این سازوکارهای لازم، در قانون اساسی پیشبینی شده است. این آن چیزی است که مطلوب است. البته امروز در نظام اجتماعی ما، آن جناحهایی که من عرض کردم که بعضی بیشتر به ارزشها توجّه میکنند، بعضی به تحوّل و پیشرفت توجّه میکنند همدیگر را کمتر تحمّل میکنند! اگر همدیگر را بیشتر از آنچه که امروز تحمّل میکنند، تحمّل کنند، وجود دو جناح نه فقط مضر نیست، بلکه مفید هم هست. میتوانند به هم کمک کنند و مکمّل یکدیگر باشند. مطلوب این است که همه به همهی اجزای لازم توجّه داشته باشند و عمل کنند. اما اگر هم نشد و عدّهای به این بخش، عدّهای هم به آن بخش توجّه کردند، لااقل با یکدیگر دشمنی نکنند. خطرهایی در اینجا وجود دارد. مهم این است که به خطرها توجّه شود. هر دو طرف قضیه را خطرهایی تهدید میکند. آنهایی که به ارزشها توجّه میکنند و تحوّل و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میکند؛ باید مراقب باشند. آنهایی که به تحوّل و تغییر توجّه میکنند و ارزشها را در درجهی اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند. هر دو طرف باید مواظب باشند. مبادا گروه اوّل دچار جمود و تحجّر شود. مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمینهسازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزشها شود. اگر دو گروه این توجه را داشته باشند، آنوقت جامعه میتواند جامعهای باشد که با همان وحدتی که مورد نظر و لازم است، زندگی خودش را به سمت تکامل و تعالیای که اسلام برای او در نظر گرفته، پیش ببرد. پس یک خطر، عبارت شد از اینکه دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطرِ نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحوّلی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحوّل و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدیّن مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، و لو به زبان نیاورند! اینها به نام تحوّل، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنهی اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنهی مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلًا تهاجم فرهنگی وجود ندارد! اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنی تحوّل نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحوّل مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم میشناسیم. حالا بعضی که از تفالهها و پسماندههای رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعای آزادی و مردمسالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عملهی ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یکذره مردمسالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همهی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و بازهم زمام اقتصاد و فرهنگ و ادارهی امور کشور را به دست گیرند! یک عدّه هم کسانی هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضی پیش از انقلاب، نشان دادند که به ادارهی کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند. معتقد به همان روشهای فردیاند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیر دینی و حکومت ضدّ دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودی» و «غیر خودی» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا میگویید «خودی» و «غیر خودی»! بله، اینها غیر خودیاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهای خودی باید حواسشان را جمع کنند. من دو، سه نکتهی دیگر را در اینجا عرض میکنم: نکتهی اوّل این است که هم آن بیگانهها، هم پشتیبانان خارج از کشورشان، هم سرویسهای جاسوسی، هم آنهایی که در رادیوها پشتیبانی تبلیغاتی برایشان میکنند، هم آنهایی که احتمالًا به صورت آشکار یا پنهان پول حوالهی آنها میکنند، اینها بدانند که این انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسئولیت دارم و تا نفس میکشم، اجازه نخواهم داد که اینها با مصالح این کشور بازی کنند. بنده کسی نیستم؛ این را هم بدانند؛ من هم که نباشم، هرکس دیگری در این مقام و مسئولیت باشد، همینطور است. غیر از این امکان ندارد. آن دست ملکوتی و الهی که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گذاشت، فهمید چهکار میکند. آن کسی که در این مسند هست، اگر همین دفاع از مصالح انقلاب و مصالح کشور و مصالح عالیهی اسلام و مصالح مردم و این روحیه و این عمل را نداشته باشد، شرایط از او سلب شده است؛ آنوقت صلاحیت نخواهد داشت؛ لذاست که شما میبینید با همین اصل مخالفند؛ چون میدانند که مسئله، مسألهی اشخاص نیست. زیدی با این نام، این مسئولیت را بهعهده گرفته است؛ البته با او دشمنند، اما میدانند که مسئله با او تمام نمیشود؛ او هم نباشد، یکی دیگر باشد، بازهم قضیه همین است؛ لذا با اصلش مخالفند. بدانند تا وقتیکه این اصل نورانی در قانون اساسی هست و این ملت از بن دندان به اسلام عقیده دارند، توطئههای اینها ممکن است برای مردم دردسر درست کند؛ اما نخواهد توانست این بنای مستحکم را متزلزل سازد. حرف من خطاب به جناحها این است: برادران عزیز! خویشاوندان! بیایید مرزهای جدید و نویی را تعریف کنید. نظام اسلامی به ایمان این خیل عظیم مردم متّکی است. ممکن است از لحاظ سیاسی، یک عدّه از مردم به یک جناح، یک عدّه هم به یک جناح دیگر معتقد باشند باشند اما به اسلام معتقدند. خیال نکنند آن روزی که آن جناح در انتخابات برنده میشود، یک طور است؛ آن روزی که آن جناحِ دیگر برنده میشود، طور دیگری است؛ نه. اینها مذاقها و مسلکهای سیاسی و تشخیصهای سیاسی است. اعتقاد به اسلام متعلّق به این مردم است. مردم آن کسی را انتخاب میکنند، آن کسی را به آن مرکز قدرت چه مجلس، چه ریاست جمهوری، چه جاهای دیگر؛ هرجا که جای انتخاب است میفرستند که معتقدند براساس ارزشهای اسلامی میخواهد این مملکت را از فقر و تبعیض و بیعدالتی و بقیهی ضعفهایی که دارد، نجات دهد. مردم دنبال اسلامند. این دو جناحی که در داخل نظام قرار دارند، مرزهای جدیدی را تعریف کنند. اوّلًا مرز بین خودشان را کمرنگ کنند و قدری بیشتر باهم گرم بگیرند؛ ثانیاً مرزشان را با آن بیگانهها آشکارتر و واضحتر کنند. ببینید، بحث اینکه حکومت و دولت با مخالفان نظام چگونه رفتار میکند، یک بحث است؛ اما این بحث که فلان جناح سیاسیِ داخل نظام، مواضع خود را در مقابل مخالف چگونه تعریف میکند، یک حرف دیگر است. ما بهعنوان حکومت، این مخالفی که در داخل جامعه وجود دارد و لو مخالف نظام هم هست تا وقتیکه توطئه و معارضه نکرده است، جان و مال و عِرض و ناموس و حیثیت او امانت است؛ ما باید از او دفاع کنیم و میکنیم. اگر دزدی در خیابان رفت و دزدی کرد، ما نمیپرسیم که خانهی موافق نظام را دزدی کرده است یا خانهی مخالف نظام را؛ از هرکس دزدی کرده باشد، مجازاتش میکنیم. کسی که به طور غیر قانونی قتل نفس کند، ما نمیگوییم چه کسی را کشته است؛ اگر غیر قانونی کشته باشد، باید مجازات شود؛ فرقی نمیکند. آن وقت که میخواهیم پلیس و مأمور امنیت را مأمور کنیم که برود امنیت را حفظ کند، نمیگوییم برو امنیت را در آن منطقه و خانه و شهری که مردم آن بیشتر معتقد به نظامند، حفظ کن؛ نه. حکومت نسبت به همهی آحاد مردم وظیفهای دارد؛ مسلمان باشند، غیر مسلمان باشند؛ موافق نظام باشند، مخالف نظام باشند؛ تا وقتی به معارض و توطئهکننده و برخوردکننده و عامل دشمن تبدیل نشدهاند، رفتار حکومت با آنها، رفتاری مثل مؤمنین و مثل بقیهی مردم است و هیچ تفاوتی ندارد. این یک حرف است؛ اما رفتار جناحهای سیاسی، غیر از رفتار حکومت است. جناحهای سیاسی باید موضعشان را مشخّص کنند. باید صریحاً نسبت به آن کسی که با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامی برای این نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن کنند. همینطور در مقابل کسانی هم که علیالظّاهر متدیّنند، اما به تحوّل انقلاب و به اصل انقلاب هیچ اعتقادی ندارند متحجّران و جامدان باید مرزهایشان را مشخّص کنند. نمیگوییم جنگ و دعوا و مبارزه کنند؛ اما موضع خود را مشخّص کنند. این حرف ما به جناحهای سیاسی است. البته آحاد مردم مواضعشان روشن است. خطاب من، خطاب به آحاد مردم نیست؛ آحاد مردم میدانند. من آن روز هم عرض کردم که واقعاً هیچ شکوهای از این ملت عظیم و شجاع و مؤمن و سلحشور و انقلابی و با وفا و پرگذشت و صمیمی نیست. آنچه که توقع هست، از این اثرگذاران سیاسی است؛ از کسانی است که مینویسند؛ از کسانی است که میگویند. نباید بگذارند که آنچه دشمن میخواهد، انجام بگیرد. امروز اساس حرکت دشمن علیه این نظام، یک حرکتِ بازهم فرهنگی و روانی است. میخواهند مردم را به آیندهی این کشور بدبین و ناامید کنند. میخواهند مردم را به انقلاب بدبین کنند. میخواهند مردم را به دولتمردان بدبین کنند. میخواهند مردم را به مسئولان متدیّنی که در بخشهای مختلف هستند در قوّهی مجریّه، در قوّهی قضائیّه، در قوّهی مقنّنه بدبین کنند. میخواهند بین مسئولان جدایی بیندازند و نقار ایجاد کنند. میخواهند تصویر تاریکی از آینده درست کنند. آنچه که موجب شد من از مطبوعات گله و شکایت کنم، این است. آن مطبوعات فاسد، درست همین کارها را میکردند؛ تصویر از آینده: تصویر کج، معوج، نومیدکننده. تصویر از وضع فعلی: تصویر خلاف واقع، ایجاد جوّ تشنّج در جامعه، ایجاد بدبینی در قشرها نسبت به یکدیگر. بعضیشان حتی در پی ایجاد این فکر که مسئولان کارایی ندارند! این هم از آن غلطهاست؛ نه. دولت کارایی دارد، امکانات دارد و میتواند کارهایی را بکند و مشغول هم هستند و به فضل پروردگار وظایف خودشان را انجام میدهند. خواست دشمن همینهایی بود که عرض کردم. نبایستی هیچکس به این کمک کند. همهی کسانی که در صحنهی سیاسی کشور حضور دارند، به ارزشها و پایههای اساسی این انقلاب اعتماد کنند. بدانید آن چیزی که میتواند این کشور را نجات دهد، همان چیزهایی است که همه در اسلام مندرج است و اسلام است که میتواند. خوشبختانه امروز مسئولان کشور انسانهای کارآمد و مؤمنی هستند. من بازهم مجدّداً عرض میکنم که مسئولان کشور، رؤسای قوا، رئیسجمهور، بسیاری از اجزاء دولت البته من به بعضی از اجزاء دولت ایراد دارم و معتقدم که وظایفشان را یا درست نمیشناسند و یا درست پایبندی نشان نمیدهند اعضای مجلس و إن شاء اللّه به فضل الهی مجلس آینده، اینها کسانی هستند که میتوانند این امید را در مردم تقویت کنند که آینده در این کشور، آیندهی خوبی خواهد بود و نیروهای این مردم إن شاء اللّه در خدمت به بنا و سازندگی مادّی و معنوی این کشور به راه خواهد افتاد و به فضل پروردگار دشمن نخواهد توانست این مردم را از ادامهی این مسیر بازدارد و مردم نخواهند گذاشت که تسلّط اهریمنی و جهنّمیِ بیگانگان متجاوز و پرتوقّع مجدّداً به این کشور برگردد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اخلاق اجتماعی کلیدواژه(ها) : اخلاق اجتماعی نوع(ها) : جستار متن فیش : انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحلهی انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روز به روز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و بر پایهی آن ارزشها در جامعه به وجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت. و اما این پیشرفتها در کجاست؟ این تحوّلی که میگوییم باید به وجود بیاید و این حرکت به جلو در کجاست؟ در همهی مناطق مربوط به زندگی جامعه. قوانین، تحوّل پیدا میکند و باید روز به روز بهتر و کاملتر شود. در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روز به روز بایستی تحوّل صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. در نظام علمی و آموزشی کشور، در فعالیّتهای اقتصادی، در هنر، در امور حکومت و ادارهی کشور، حتی در حوزههای علمیّه، بایستی انسانهای بافکر و شجاع و روشنبین، روز به روز روشهای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمانهای جدید را دنبال کنند. اساس، همان ارزشهاست. در چارچوب همان ارزشها پیش بروند و تحوّلات را به وجود آورند. آن وقت انقلاب، یک انقلاب کامل و روز به روز میشود و تمام شدنی هم نیست. این تکامل، تمام شدنی هم نیست؛ یعنی هر ده سال، بیست سال یکبار، اگر انسان به کشور نگاه کند، خواهد دید که در بخشهای مختلف، پیشرفت و ترقّی ایجاد شده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نصرت الهی کلیدواژه(ها) : نصرت الهی نوع(ها) : جستار متن فیش : پروردگارا! اسلام و مسلمین را نصرت عطا فرما. پروردگارا! این ملت مؤمن و شجاع را نصرت عطا کن. پروردگارا! دست دشمنان را از این ملت کوتاه کن. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ابوطالب ابن عبدالمطلب کلیدواژه(ها) : ابوطالب ابن عبدالمطلب نوع(ها) : كتاب متن فیش : ما راجع به پیامبر اکرم عرض کردیم و بخشی از وقت ما به ستایش از آن وجود نورانی و ملکوتی گذشت. دربارهی پیامبر، جناب ابیطالب شعری دارد که میگوید: و ابیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال الیتامی عصمة للارامل(15) یعنی آن بزرگوار کسی است که به گل روی او، خدای متعال باران رحمت را بر بندگانش نازل میکند مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : گارودی، روژه کلیدواژه(ها) : گارودی، روژه نوع(ها) : كتاب متن فیش : اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! اینکه امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همهی اروپا و امریکا یک روزنامهی قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! اینکه آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی { روژه گارودی} که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت اینکه میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار میکنند! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیدابوالفضل موسوی زنجانی کلیدواژه(ها) : سیدابوالفضل موسوی زنجانی نوع(ها) : كتاب متن فیش : در کتابهای فراوانی راجع به نبیاکرم و بهطور متفرّق راجع به اخلاق آن بزرگوار مطالبی هست. آنچه که من در اینجا ذکر کردم، از مقاله یکی از علمای جدید - مرحوم آیةاللَّه حاج سیدابوالفضل موسوی زنجانی - است که مقالهای در همین خصوص نوشتهاند و من از نوشته ایشان - که جمعبندی شده و مختصر و خوب است - استفاده کردم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : خودی و غیرخودی کلیدواژه(ها) : خودی و غیرخودی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک عدّه هم کسانی هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضی پیش از انقلاب، نشان دادند که به ادارهی کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند. معتقد به همان روشهای فردیاند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیردینی و حکومت ضدّ دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودی» و «غیرخودی» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا میگویید «خودی» و «غیرخودی»! بله، اینها غیرخودیاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهای خودی باید حواسشان را جمع کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : پیشرفت علمی ایران کلیدواژه(ها) : پیشرفت علمی ایران نوع(ها) : جستار متن فیش : و اما این پیشرفتها در کجاست؟ این تحوّلی که میگوییم باید به وجود بیاید و این حرکت به جلو در کجاست؟ در همهی مناطق مربوط به زندگی جامعه. قوانین، تحوّل پیدا میکند و باید روز به روز بهتر و کاملتر شود. در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روز به روز بایستی تحوّل صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. در نظام علمی و آموزشی کشور، در فعالیّتهای اقتصادی، در هنر، در امور حکومت و ادارهی کشور، حتی در حوزههای علمیّه، بایستی انسانهای بافکر و شجاع و روشنبین، روز به روز روشهای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمانهای جدید را دنبال کنند. اساس، همان ارزشهاست. در چارچوب همان ارزشها پیش بروند و تحوّلات را به وجود آورند. آن وقت انقلاب، یک انقلاب کامل و روز به روز میشود و تمام شدنی هم نیست. این تکامل، تمام شدنی هم نیست؛ یعنی هر ده سال، بیست سال یکبار، اگر انسان به کشور نگاه کند، خواهد دید که در بخشهای مختلف، پیشرفت و ترقّی ایجاد شده است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :نگاهی اجمالی به زندگی پيامبر اكرم(ص) در دوران كودكی کلیدواژه(ها) : زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), تاریخ دوران جاهلیت و ولادت و کودکی پیامبر اسلام(صل, تربیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), کودکی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نبی مكرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتی كه امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یك انسان فوقالعاده، طراز اول و بینظیر است. شما در بارهی امیر المؤمنین مطالب زیادی شنیدهاید. همین قدر كافی است عرض شود كه هنر بزرگ امیر المؤمنین این بود كه شاگرد و دنبالهرو پیامبر بود. یك شخصیت عظیم، با ظرفیت بینهایت و با خلق و رفتار و كردار بینظیر، در صدر سلسلهی انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شدهایم كه به آن بزرگوار اقتدا كنیم؛ كه فرمود: «و لكم فی رسول اللّه أسوة حسنة». ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی كنیم. نه فقط در چند ركعت نماز خواندن كه در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معاملهمان هم باید به او اقتدا كنیم. پس باید او را بشناسیم. خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت كرد و به وجود آورد كه بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل كند. یك نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اكرم در دوران كودكی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنا بر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا میرود و آن حضرت پدر را نمیبیند. به رسم خاندانهای شریف و اصیل آن روز عربستان كه فرزندان خودشان را به زنان پاكدامن و دارای اصالت و نجابت میسپردند تا آنها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این كودك عزیزِ چراغ خانواده را به یك زن اصیل نجیب به نام حلیمهی سعدیّه كه از قبیلهی بنی سعد بود سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیلهی خود برد و در حدود شش سال آن كودك عزیز و آن درّ گرانبها را نگه داشت؛ به او شیر داد و او را تربیت كرد. لذا پیامبر در صحرا پرورش پیدا كرد. گاهی این كودك را نزد مادرش جناب آمنه میآورد و ایشان او را میدید و سپس باز برمیگرداند. بعد از شش سال كه این كودك از لحاظ جسمی و روحی پرورش بسیار ممتازی پیدا كرده بود جسماً قوی، زیبا، چالاك، كارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با دید باز، كه لازمهی زندگی در همان شرایط است به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر این كودك را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای اینكه قبر جناب عبد الله را كه در آنجا از دنیا رفت و در همان جا هم دفن شد زیارت كنند. بعدها كه پیامبر به مدینه تشریف بردند و از آنجا عبور كردند، فرمودند قبر پدر من در این خانه است و من یادم است كه برای زیارت قبر پدرم، با مادرم به اینجا آمدیم. در برگشتن، در محلی به نام ابواء، مادر هم از دنیا رفت و این كودك از پدر و مادر هر دو یتیم شد. به این ترتیب، ظرفیت روحی این كودك كه در آینده باید دنیایی را در ظرفیت وجودی و اخلاقی خود تربیت كند و پیش ببرد، روز به روز افزایش پیدا كرد. ام ایمن او را به مدینه آورد و به دست عبد المطّلب داد. عبد المطّلب مثل جان شیرین از این كودك پذیرایی و پرستاری میكرد. در شعری عبد المطّلب میگوید كه من برای او مثل مادرم. این پیرمرد حدود صدساله كه رئیس قریش و بسیار شریف و عزیز بود آنچنان این كودك را مورد مهر و محبت قرار داد كه عقدهی كممحبتی در این كودك مطلقاً به وجود نیاید و نیامد. شگفتآور این است كه این نوجوان، سختیهای دوری از پدر و مادر را تحمل میكند، برای اینكه ظرفیت و آمادگی او افزایش پیدا كند؛ اما یك سرسوزن حقارتی كه احتمالًا ممكن است برای بعضی از كودكانِ اینطوری پیش بیاید، برای او به وجود نمیآید. عبد المطّلب آنچنان او را عزیز و گرامی میداشت كه مایهی تعجب همه میشد. در كتابهای تاریخ و حدیث آمده است كه در كنار كعبه برای عبد المطّلب فرش و مسندی پهن میكردند و او آنجا مینشست و پسران او و جوانان بنی هاشم با عزّت و احترام دور او جمع میشدند. وقتی عبد المطّلب نبود یا در داخل كعبه بود، این كودك میرفت روی این مسند مینشست. عبد المطّلب كه میآمد، جوانان بنی هاشم به این كودك میگفتند بلند شو، جای پدر است. اما عبد المطّلب میگفت نه، جای او همانجاست و باید آنجا بنشیند. آن وقت خودش كنار مینشست و این كودك عزیز و شریف و گرامی را در آن محل نگاه میداشت. هشتساله بود كه عبد المطّلب هم از دنیا رفت. روایت دارد كه دم مرگ، عبد المطّلب از ابی طالب پسر بسیار شریف و بزرگوار خودش بیعت گرفت و گفت كه این كودك را به تو میسپارم؛ باید مثل من از او حمایت كنی. ابو طالب هم قبول كرد و او را به خانهی خودش برد و مثل جان گرامی او را مورد پذیرایی قرار داد. ابو طالب و همسرش شیرزن عرب؛ یعنی فاطمهی بنت اسد؛ مادر امیر المؤمنین تقریباً چهل سال مثل پدر و مادر، این انسان والا را مورد حمایت و كمك خود قرار دادند. نبی اكرم در چنین شرایطی دوران كودكی و نوجوانی خود را گذارند. خصال اخلاقی والا، شخصیت انسانیِ عزیز، صبر و تحمّل فراوان، آشنا با دردها و رنجهایی كه ممكن است برای یك انسان در كودكی پیش بیاید، شخصیت درهمتنیدهی عظیم و عمیقی را در این كودك زمینهسازی كرد. در همان دوران كودكی، به اختیار و انتخاب خود، شبانی گوسفندان ابو طالب را به عهده گرفت و مشغول شبانی شد. اینها عوامل مكمّل شخصیت است. به انتخاب خود او، در همان دوران كودكی با جناب ابی طالب به سفر تجارت رفت. بتدریج این سفرهای تجارت تكرار شد، تا به دورهی جوانی و دورهی ازدواج با جناب خدیجه و به دوران چهلسالگی كه دوران پیامبری است رسید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :خصوصیات اخلاق شخصی و حکومتی پیامبر اکرم(ص) کلیدواژه(ها) : اخلاق پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), تاریخ دوران جاهلیت و ولادت و کودکی پیامبر اسلام(صل, پیمان حلف الفضول, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, تاریخ دوران جاهلیت و ولادت و کودکی پیامبر اسلام(صل, رفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم), رفتار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با مردم, زهد پیامبر (صلی الله علیه و اله), اخلاق حکومتی پیامبر (صلی الله علیه و اله), عبدالله ابن ابی, برخورد پیامبر (صلی الله علیه و اله) با دشمنان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : تمام خصوصیات مثبت یك انسان والا در او [پیامبراکرم(ص)] جمع بود؛ كه من بخشی از خصوصیات اخلاقی آن بزرگوار را بسیار مختصر عرض میكنم. اما واقعاً ساعتها وقت لازم است كه انسان در بارهی خصوصیات اخلاقی پیامبر حرف بزند. من فقط برای عرض ارادت و برای اینكه به گویندگان و نویسندگان، عملًا عرض كرده باشم كه نسبت به شخصیت پیامبر قدری بیشتر كار شود و ابعاد آن تبیین گردد چون دریای عمیقی است این چند دقیقه را به این مطالب صرف میكنم. البته در كتابهای فراوانی راجع به نبی اكرم و بهطور متفرّق راجع به اخلاق آن بزرگوار مطالبی هست. آنچه كه من در اینجا ذكر كردم، از مقالهی یكی از علمای جدید مرحوم آیتاللّه حاج سید ابو الفضل موسوی زنجانی است كه مقالهای در همین خصوص نوشتهاند و من از نوشتهی ایشان كه جمعبندی شده و مختصر و خوب است استفاده كردم. بهطور خلاصه اخلاق پیامبر را به «اخلاق شخصی» و «اخلاق حكومتی» تقسیم میكنیم. به عنوان یك انسان، خلقیّات او و بهعنوان یك حاكم، خصوصیات و خلقیّات و رفتار او. البته اینها گوشهای از آن چیزهایی است كه در وجود آن بزرگوار بود. چندین برابر این خصوصیات برجسته و زیبا در او وجود داشت كه من بعضی از آنها را عرض میكنم. آن بزرگوار، امین، راستگو، صبور و بردبار بود. جوانمرد بود؛ از ستمدیدگان در همهی شرایط دفاع میكرد. درستكردار بود؛ رفتار او با مردم، بر مبنای صدق و صفا و درستی بود. خوش سخن بود؛ تلخ زبان و گزندهگو نبود. پاكدامن بود؛ در آن محیط فاسد اخلاقی عربستانِ قبل از اسلام، در دورهی جوانی، آن بزرگوار، معروف به عفت و حیا بود و پاكدامنی او را همه قبول داشتند و آلوده نشد. اهل نظافت و تمیزی ظاهر بود؛ لباس، نظیف؛ سروصورت، نظیف؛ رفتار، رفتار با نظافت. شجاع بود و هیچ جبههی عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمیكرد. صریح بود؛ سخن خود را با صراحت و صدق بیان میكرد. در زندگی، زهد و پارسایی پیشهی او بود. بخشنده بود؛ هم بخشندهی مال، هم بخشندهی انتقام؛ یعنی انتقام نمیگرفت؛ گذشت و اغماض میكرد. بسیار باادب بود؛ هرگز پای خود را پیش كسی دراز نكرد؛ هرگز به كسی اهانت نكرد. بسیار باحیا بود. وقتی كسی او را بر چیزی كه او بجا میدانست، ملامت میكرد كه در تاریخ نمونههایی وجود دارد از شرم و حیا سرش را به زیر میانداخت. بسیار مهربان و پرگذشت و فروتن و اهل عبادت بود. در تمام زندگی آن بزرگوار، از دوران نوجوانی تا هنگام وفات در شصت و سهسالگی، این خصوصیات را در وجود آن حضرت میشد دید. من بعضی از این خصوصیات را مقداری باز میكنم: امین بودن و امانتداری او چنان بود كه در دوران جاهلیت او را به «امین» نامگذاری كرده بودند و مردم هر امانتی را كه برایش بسیار اهمیت قائل بودند، دست او میسپردند و خاطرجمع بودند كه این امانت به آنها سالم برخواهد گشت. حتی بعد از آنكه دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نقار با قریش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمنها اگر میخواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند، میآمدند و به پیامبر میدادند! لذا شما شنیدهاید كه وقتی پیامبر اكرم به مدینه هجرت كرد، امیر المؤمنین را در مكه گذاشت تا امانتهای مردم را به آنها برگرداند. معلوم میشود كه در همان اوقات هم مبالغی امانت پیش آن بزرگوار بوده است؛ نه امانت مسلمانان، بلكه امانت كفّار و همان كسانی كه با او دشمنی میكردند! بردباری او به این اندازه بود كه چیزهایی كه دیگران از شنیدنش بیتاب میشدند، در آن بزرگوار بیتابی به وجود نمیآورد. گاهی دشمنان آن بزرگوار در مكه رفتارهایی با او میكردند كه وقتی جناب ابی طالب در یك مورد شنید، به قدری خشمگین شد كه شمشیرش را كشید و با خدمتكار خود به آنجا رفت و همان جسارتی را كه آنها با پیامبر كرده بودند، با یكایكشان انجام داد و گفت هركدام اعتراض كنید، گردنتان را میزنم؛ اما پیامبر همین منظره را با بردباری تحمّل كرده بود. در یك مورد دیگر با ابی جهل گفتگو شد و ابی جهل اهانت سختی به پیامبر كرد؛ اما آن حضرت سكوت پیشه نمود و بردباری نشان داد. یك نفر رفت به حمزه خبر داد كه ابی جهل اینطور با برادرزادهی تو رفتار كرد؛ حمزه بیتاب شد و رفت با كمان بر سر ابی جهل زد و سر او را خونین كرد. بعد هم آمد و تحت تأثیر این حادثه، اسلام آورد. بعد از اسلام، گاهی مسلمانان سر قضیهای، از روی غفلت و یا جهالت، جملهی اهانتآمیزی به پیامبر میگفتند؛ حتی یكوقت یك نفر از همسران پیامبر جناب زینب بنت جحش كه یكی از امّهات مؤمنین است به پیامبر عرض كرد كه تو پیامبری، اما عدالت نمیكنی! پیامبر لبخندی زد و سكوت كرد. او توقّع زنانهای داشت كه پیامبر آن را برآورده نكرده بود؛ كه بعداً ممكن است به آن اشاره كنم. گاهی بعضی افراد به مسجد میآمدند، پاهای خودشان را دراز میكردند و به پیامبر میگفتند ناخنهای ما را بگیر! چون ناخن گرفتن وارد شده بود پیامبر هم با بردباریِ تمام، این جسارت و بیادبی را تحمل میكرد. جوانمردی او طوری بود كه دشمنان شخصی خود را مورد عفو و اغماض قرار میداد. اگر در جایی ستمدیدهای بود، تا وقتی به كمك او نمیشتافت، دست برنمیداشت. در جاهلیت، پیمانی به نام «حلف الفضول» پیمان زیادی؛ غیر از پیمانهایی كه مردم مكه بین خودشان داشتند وجود داشت كه پیامبر در آن شریك بود. یك نفر غریب وارد مكه شد و جنسش را فروخت. كسی كه جنس را خریده بود، «عاص بن وائل» نام داشت كه مرد گردنكلفتِ قلدری از اشراف مكه بود. جنس را كه خرید، پولش را نداد. آن مرد غریب به هركس مراجعه كرد، نتوانست كمكی دریافت كند. لذا بالای كوه ابو قبیس رفت و فریاد زد: ای اولاد فهر! به من ظلم شده است. پیامبر و عمویش زبیر بن عبد المطّلب آن فریاد را شنیدند؛ لذا دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند كه از حق او دفاع كنند. بلند شدند پیش «عاص بن وائل» رفتند و گفتند پولش را بده؛ او هم ترسید و مجبور شد پولش را بدهد. این پیمان بین اینها برقرار ماند و تصمیم گرفتند هر بیگانهای وارد مكه شد و مكیها به او ظلم كردند كه غالباً هم به بیگانهها و غیر مكیها ظلم میكردند اینها از او دفاع كنند. بعد از اسلام، سالها گذشته بود، پیامبر میفرمود كه من هنوز هم خود را به آن پیمان متعهّد میدانم. بارها با دشمنانِ مغلوب خود رفتاری كرد كه برای آنها قابل فهم نبود. در سال هشتم هجری، وقتیكه پیامبر مكه را با آن عظمت و شكوه فتح كرد، گفت: «الیوم یوم المرحمة»؛ امروز، روز گذشت و بخشش است؛ لذا انتقام نگرفت. این، جوانمردی آن بزرگوار بود. او درستكردار بود. در دوران جاهلیت همانطور كه گفتیم تجارت میكرد؛ به شام و یمن میرفت؛ در كاروانهای تجارتی سهیم میشد و شركایی داشت. یكی از شركای دوران جاهلیتِ او بعدها میگفت كه او بهترین شریكان بود؛ نه لجاجت میكرد، نه جدال میكرد، نه بار خود را بر دوش شریك میگذاشت، نه با مشتری بدرفتاری میكرد، نه به او زیادی میفروخت، نه به او دروغ میگفت؛ درستكردار بود. همین درستكرداری حضرت بود كه جناب خدیجه را شیفتهی او كرد. خود خدیجه هم بانوی اوّل مكه و از لحاظ حسب و نسب و ثروت، شخصیت برجستهای بود. پیامبر از دوران كودكی، موجود نظیفی بود. برخلاف بچههای مكه و برخلاف بچههای قبایل عرب، نظیف و تمیز و مرتّب بود. در دوران نوجوانی، سر شانه كرده؛ بعد در دوران جوانی، محاسن و سر شانه كرده؛ بعد از اسلام، در دورانی كه از جوانی هم گذشته بود و مرد مسنی بود پنجاه، شصت سال سن او بود كاملًا مقیّد به نظافت بود. گیسوان عزیزش كه تا بناگوش میرسید، تمیز؛ محاسن زیبایش تمیز و معطر. در روایتی دیدم كه در خانهی خود خُم آبی داشت كه چهرهی مباركش را در آن میدید آن زمان چون آینه چندان مرسوم و رایج نبود «كان یسوّی عمامته و لحیته اذا اراد ان یخرج الی اصحابه»؛ وقتی میخواست نزد مسلمانان و رفقا و دوستانش برود، حتماً عمامه و محاسن را مرتب و تمیز میكرد، بعد بیرون میآمد. همیشه با عطر، خود را معطّر و خوشبو میكرد. در سفرها با وجود زندگی زاهدانه كه خواهم گفت زندگی پیامبر به شدت زاهدانه بود با خودش شانه و عطر میبرد. سرمهدان برمیداشت، برای اینكه چشمهایش را سرمه بكشد؛ چون آن روز معمول بود مردها چشمهایشان را سرمه میكشیدند. هر روز چند مرتبه مسواك میكرد. دیگران را هم به همین نظافت، به همین مسواك، به همین ظاهرِ مرتّب دستور میداد. اشتباه بعضی این است كه خیال میكنند ظاهر مرتّب باید با اشرافیگری و با اسراف توأم باشد؛ نه. با لباس وصلهزده و كهنه هم میشود منظّم و تمیز بود. لباس پیامبر وصله زده و كهنه بود؛ اما لباس و سر و رویش تمیز بود. اینها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت بسیار مؤثر است. این چیزهای به ظاهر كوچك، در باطن بسیار مؤثر است. رفتارش با مردم، رفتار خوش بود. در جمع مردم، همیشه بشّاش بود. تنها كه میشد، آن وقت غمها و حزنها و همومی كه داشت، آنجا ظاهر میشد. هموم و غمهای خودش را در چهرهی خودش جلوِ مردم آشكار نمیكرد. بشّاش بود. به همه سلام میكرد. اگر كسی او را آزرده میكرد، در چهرهاش آزردگی دیده میشد؛ اما زبان به شكوه باز نمیكرد. اجازه نمیداد در حضور او به كسی دشنام دهند و از كسی بدگویی كنند. خود او هم به هیچكس دشنام نمیداد و از كسی بدگویی نمیكرد. كودكان را مورد ملاطفت قرار میداد؛ با زنان مهربانی میكرد؛ با ضعفا كمال خوشرفتاری را داشت؛ با اصحابِ خود شوخی میكرد و با آنها مسابقهی اسب سواری میگذاشت. زیراندازش یك حصیر بود؛ بالش او از چرمی بود كه از لیف خرما پر شده بود؛ قوت غالب او نان جو و خرما بود. نوشتهاند كه هرگز سه روز پشت سر هم از نان گندم نه غذاهای رنگارنگ شكم خود را سیر نكرد. امّالمؤمنین عایشه میگوید كه گاهی یك ماه از مطبخ خانهی ما دود بلند نمیشد. سوار مركب بیزین و برگ میشد. آن روزی كه اسبهای قیمتی را با زین و برگهای مجهّز سوار میشدند و تفاخر میكردند، آن بزرگوار در بسیاری از جاها سوار بر درازگوش میشد. حالت تواضع به خود میگرفت. با دست خود، كفش خود را وصله میزد. این همان كاری است كه شاگرد برجستهی این مكتب امیر المؤمنین علیهالسّلام بارها انجام داد و در روایات راجع به او، این را زیاد شنیدهاید. در حالی كه تحصیل مال از راه حلال را جایز میدانست و میفرمود: «نعم العون علی تقوی الله الغنی»؛بروید از طریق حلال نه از راه حرام، نه با تقلّب، نه با دروغ و كلك كسب مال كنید، خود او اگر مالی هم از طریقی به دستش میرسید، صرف فقرا میكرد. عبادت او چنان عبادتی بود كه پاهایش از ایستادن در محراب عبادت ورم میكرد. بخش عمدهای از شبها را به بیداری و عبادت و تضرّع و گریه و استغفار و دعا میگذرانید. با خدای متعال راز و نیاز و استغفار میكرد. غیر از ماه رمضان، در ماه شعبان و ماه رجب و در بقیهی اوقات سال هم آنطور كه شنیدم در آن هوای گرم، یك روز در میان روزه میگرفت. اصحاب او به او عرض كردند: یا رسول الله! تو كه گناهی نداری؛ «غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخّر» كه در سورهی فتح هم آمده: «لیغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر»این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟! میفرمود: «أ فلا اكون عبداً شكورا»؛ آیا بندهی سپاسگزار خدا نباشم كه این همه به من نعمت داده است؟! استقامت او استقامتی بود كه در تاریخ بشری نظیرش را نمیشود نشان داد. چنان استقامتی بهخرج داد كه توانست این بنای مستحكم خدایی را كه ابدی است، پایهگذاری كند. مگر بدون استقامت، ممكن بود؟ با استقامت او ممكن شد. با استقامت او، یارانِ آنچنانی تربیت شدند. با استقامت او، در آنجایی كه هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمهی مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلك فادع و استقم كما امرت».اینها اخلاق شخصی پیامبر است. و اما اخلاق حكومتی پیامبر. آن حضرت عادل و با تدبیر بود. كسی كه تاریخ ورود پیامبر به مدینه را بخواند آن جنگهای قبیلهای، آن حمله كردنها، آن كشاندن دشمن از مكه به وسط بیابانها، آن ضربات متوالی، آن برخورد با دشمن عنود چنان تدبیر قوی و حكمتآمیز و همهجانبهای در خلال این تاریخ مشاهده میكند كه حیرتآور است و مجال نیست كه من بخواهم آن را بیان كنم. او حافظ و نگهدارندهی ضابطه و قانون بود و نمیگذاشت قانون چه توسط خودش، و چه توسط دیگران نقض شود. خودش هم محكوم قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نكته ناطق است. برطبق همان قوانینی كه مردم باید عمل میكردند، خود آن بزرگوار هم دقیقاً و به شدّت عمل میكرد و اجازه نمیداد تخلّفی بشود. وقتیكه در جنگ بنی قریظه مردهای آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر كردند و اموال و ثروت بنی قریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین كه یكی جناب امّالمؤمنین زینب بنت جحش است، یكی امّالمؤمنین عایشه است، یكی امالمؤمنین حفصه است به پیامبر عرض كردند: یا رسول اللّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یك مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اكرم بااینكه زنها مورد علاقهاش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، حاضر نشد به خواستهشان عمل كند. اگر پیامبر میخواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند؛ لیكن او حاضر نشد. بعد كه زیاد اصرار كردند، پیامبر با آنها حالت كنارهگیری به خود گرفت و یك ماه از زنان خودش دوری كرد كه از او چنان توقّعی كردند. بعد آیات شریفهی سورهی احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستنّ كأحد من النّساء» ، «یا ایّها النّبی قل لأزواجك ان كنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعكنّ و أسرّحكن سراحا جمیلا. و ان كنتنّ تردن الله و رسوله و الدّار الآخرة فإنّ الله اعدّ للمحسنات منكنّ أجرا عظیما». پیامبر فرمود: اگر میخواهید با من زندگی كنید، زندگی زاهدانه است و تخطّی از قانون ممكن نیست. از دیگر خلقیات حكومتی او این بود كه عهد نگهدار بود. هیچوقت عهدشكنی نكرد. قریش با او عهدشكنی كردند، اما او نكرد. یهود بارها عهدشكنی كردند، او نكرد. او همچنین رازدار بود. وقتی برای فتح مكه حركت میكرد، هیچكس نفهمید پیامبر كجا میخواهد برود. همهی لشكر را بسیج كرد و گفت بیرون برویم. گفتند كجا، گفت بعد معلوم خواهد شد. به هیچكس اجازه نداد كه بفهمد او به سمت مكه میرود. كاری كرد كه تا نزدیك مكه، قریش هنوز خبر نداشتند كه پیامبر به مكه میآید! دشمنان را یكسان نمیدانست. این از نكات مهم زندگی پیامبر است. بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند كه دشمنیشان عمیق بود؛ اما پیامبر اگر میدید خطر عمدهای ندارند، كاری به كارشان نداشت و نسبت به آنها آسانگیر بود. بعضی دشمنان هم بودند كه خطر داشتند، اما پیامبر آنها را مراقبت میكرد و زیر نظر داشت؛ مثل عبد الله بن ابی. عبد الله بن ابی منافق درجهی یك علیه پیامبر توطئه هم میكرد؛ لیكن پیامبر فقط او را زیر نظر داشت، كاری به كار او نداشت و تا اواخر عمر پیامبر هم بود. اندكی قبل از وفات پیامبر، عبد الله ابی از دنیا رفت؛ اما پیامبر او را تحمّل میكرد. اینها دشمنانی بودند كه از ناحیهی آنها حكومت و نظام اسلامی و جامعهی اسلامی مورد تهدید جدّی واقع نمیشد. اما پیامبر با دشمنانی كه از ناحیهی آنها خطر وجود داشت، به شدّت سختگیر بود. همان آدم مهربان، همان آدم دلرحم، همان آدم پرگذشت و بااغماض، دستور داد كه خائنان بنی قریظه را كه چند صد نفر میشدند در یك روز به قتل رساندند و بنی نضیر و بنی قینقاع را بیرون راندند. و خیبر را فتح كردند؛ چون اینها دشمنان خطرناكی بودند. پیامبر با آنها اوّلِ ورود به مكه كمال مهربانی را بهخرج داده بود؛ اما اینها در مقابل خیانت كردند و از پشت خنجر زدند و توطئه و تهدید كردند. پیامبر عبد الله بن ابی را تحمّل میكرد؛ یهودی داخل مدینه را تحمّل میكرد؛ قرشی پناهآورندهی به او یا بیآزار را تحمل میكرد. وقتی مكه را فتح كرد، چون دیگر خطری از ناحیهی آنها نبود، حتی امثال ابی سفیان و بعضی از بزرگان دیگر را نوازش هم كرد؛ اما این دشمن غدّار خطرناك غیر قابل اطمینان را به شدّت سركوب كرد. اینها اخلاق حكومتی آن بزرگوار است. در مقابل وسوسههای دشمن، هوشیار؛ در مقابل مؤمنین، خاكسار؛ در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی؛ در مقابل مصالح مسلمانان، بیتاب برای اقدام و انجام. این، خلاصهای از شخصیت آن بزرگوار است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : من دو، سه نكته دیگر را در این جا عرض میكنم: نكته اوّل این است كه هم آن بیگانهها، هم پشتیبانان خارج از كشورشان، هم سرویسهای جاسوسی، هم آنهایی كه در رادیوها پشتیبانی تبلیغاتی برایشان میكنند، هم آنهایی كه احتمالاً به صورت آشكار یا پنهان پول حواله آنها میكنند، اینها بدانند كه این انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسؤولیت دارم و تا نفس میكشم، اجازه نخواهم داد كه اینها با مصالح این كشور بازی كنند. بنده كسی نیستم؛ این را هم بدانند؛ من هم كه نباشم، هركس دیگری در این مقام و مسؤولیت باشد، همینطور است. غیر از این امكان ندارد. آن دست ملكوتی و الهی كه اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گذاشت، فهمید چهكار میكند. آن كسی كه در این مسند هست، اگر همین دفاع از مصالح انقلاب و مصالح كشور و مصالح عالیه اسلام و مصالح مردم و این روحیه و این عمل را نداشته باشد، شرایط از او سلب شده است؛ آنوقت صلاحیت نخواهد داشت؛ لذاست كه شما میبینید با همین اصل مخالفند؛ چون میدانند كه مسأله، مسأله اشخاص نیست. زیدی با این نام، این مسؤولیت را بهعهده گرفته است؛ البته با او دشمنند، اما میدانند كه مسأله با او تمام نمیشود؛ او هم نباشد، یكی دیگر باشد، باز هم قضیه همین است؛ لذا با اصلش مخالفند. بدانند تا وقتی كه این اصل نورانی در قانون اساسی هست و این ملت از بن دندان به اسلام عقیده دارند، توطئههای اینها ممكن است برای مردم دردسر درست كند؛ اما نخواهد توانست این بنای مستحكم را متزلزل سازد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : این ارزشهایی كه در جامعه هست و پایهی نظام اسلامی است، باید اوّلًا یكجا پذیرفته شود. اگر بعضی از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، كار ناقص است. اگر به بعضی اهمیت دهیم، به بعضی اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حركت و تحوّل و رفتن به جلوست. بر پایهی این ارزشها جامعه باید حركت كند، تحوّل پیدا كند و به جلو برود. باید روز به روز روشهای غلط را اصلاح كند و یكقدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : افسانه هولوکاست کلیدواژه(ها) : افسانه هولوکاست نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر یك نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی كه چند جلد كتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این كه میگویند یهودیان را در كورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار میكنند! اگر كسی وابسته به سرمایهداران نباشد و مراكز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش كسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اقتدار علمی کلیدواژه(ها) : اقتدار علمی نوع(ها) : جستار متن فیش : پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد این كه یك قدرت علمی پیدا كردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اخلاق اجتماعی, فرهنگ عمومی, اخلاق اسلامی, پیشرفت کلیدواژه(ها) : اخلاق اجتماعی, فرهنگ عمومی, اخلاق اسلامی, پیشرفت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روز به روز بایستی تحول صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ارزشهای انقلاب اسلامی, انقلاب اسلامی, انقلاب کلیدواژه(ها) : ارزشهای انقلاب اسلامی, انقلاب اسلامی, انقلاب نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : انقلاب، یك تحول بنیادین براساس یك سلسله ارزشهاست و یك حركت به جلو محسوب میشود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ارزشهای انقلاب اسلامی, تحجّر, پیشرفت, تحول کلیدواژه(ها) : ارزشهای انقلاب اسلامی, تحجّر, پیشرفت, تحول نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آنهایی كه به ارزشها توجه میكنند و تحول و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میكند؛ باید مراقب باشند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ارزشهای انقلاب اسلامی, تحول, اصلاحات, عامل انحراف, انحراف کلیدواژه(ها) : ارزشهای انقلاب اسلامی, تحول, اصلاحات, عامل انحراف, انحراف نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آنهایی كه به تحول و تغییر توجه میكنند و ارزشها را در درجهی اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ارزشهای انقلاب اسلامی, فعالان سیاسی (مخاطب), شخصیتها و مسئولان سیاسی (مخاطب) کلیدواژه(ها) : ارزشهای انقلاب اسلامی, فعالان سیاسی (مخاطب), شخصیتها و مسئولان سیاسی (مخاطب) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : همهی كسانی كه در صحنهی سیاسی كشور حضور دارند، به ارزشها و پایههای اساسی این انقلاب اعتماد كنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ایالات متحده امریکا, دموکراسی غربی, نظام سرمایهداری غرب, دموکراسی دروغین, لیبرال دموکراسی کلیدواژه(ها) : ایالات متحده امریکا, دموکراسی غربی, نظام سرمایهداری غرب, دموکراسی دروغین, لیبرال دموکراسی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : امروز در كشورهای غربی و در خود امریكا، آن چیزی كه به نام دموكراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاكمیت سرمایه است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : حکومت, جناحهای سیاسی, نظام جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه(ها) : حکومت, جناحهای سیاسی, نظام جمهوری اسلامی ایران نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : رفتار جناحهای سیاسی، غیر از رفتار حكومت است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : حضرت علی (علیهالسلام) کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هنر بزرگ امیرالمومنین علیه السلام این بود كه شاگرد و دنبالهرو پیامبر بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ارزشهای انقلاب اسلامی, پیشرفت, اصلاحات, نوآوری و شکوفایی, خلاقیت کلیدواژه(ها) : ارزشهای انقلاب اسلامی, پیشرفت, اصلاحات, نوآوری و شکوفایی, خلاقیت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اگر اصلاحات، پيشرفت و نوآورى براساس ارزشهاى انقلاب نباشد، جامعه دچار ناكامى خواهد شد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اسلام کلیدواژه(ها) : اسلام نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسلام يعنى بناى يك نظام اجتماعى و يك زندگى عمومى براى يك ملت بر پايههاى مستحكمى كه مىتواند سعادت دنيا و آخرت آنها را تامين كند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : عملکرد حکومت پهلوی, سلسله پهلوی, دوران طاغوت کلیدواژه(ها) : عملکرد حکومت پهلوی, سلسله پهلوی, دوران طاغوت نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در داخل رژیم طاغوت، آنجا هم نسبت به همدیگر ظلم و بىعدالتى روا مىداشتند؛ به مردم هم بىنهایت ظلم مىشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال ملی کلیدواژه(ها) : استقلال ملی نوع(ها) : جستار متن فیش : یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابسته به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. ارزشها که میگوییم، یعنی دین، ایمان، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، آزادی فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمی، حکومت صالح و انسانهای برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. ابزار تحقق این خواستهها چه بود؟ روح ایمان و جهاد و فداکاری و ایثار همین مردم مؤمن. آن چیزی که توانست این بنای رفیع و این بنای اسلامی را بعد از قرنها در این مملکت استوار کند، چه بود؟ آن عبارت بود از این که ارزشهایی از این قبیل - که عرض کردیم - پایه بنای نظام جدید باشد و زندگی نوینی در این منطقه از عالم براساس این ارزشها به وجود آید. برای اینها مردم فداکاری کردند و جان خود و فرزندانشان را در معرض جهاد فیسبیلاللَّه و شهادت قرار دادند و بسیاری هم شهید شدند. مردم میدانستند چه میخواهند؛ مردم دنبال این ارزشها بودند. من بعداً عرض خواهم کرد که همه این ارزشها در جامعه قابل تحقّق است و آنچه بهوسیله نظام اسلامی بهوجود آمد، آن مقداری بود که هیچکس گمان آن را هم نداشت و تصوّر آن را هم نمیکرد. البته ما امروز چون خودمان را با وضعیت مطلوب مقایسه میکنیم، بسیار عقبیم؛ اما اگر با آن وضعیتی که در آن روز بود، با آن وضعیتی که در جاهای دیگر بود، مقایسه کنیم، آنوقت میبینیم که این نظام بسیار با توفیق توانست در این میدان حرکت کند و این انقلاب حقیقتاً کارآیی نشان داد و مردم همین را میخواستند. آنوقت بروند بنشینند بگویند که مردم نمیدانستند چه میخواهند! نخیر؛ مردم میدانستند. مردم اسلام را میخواستند. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست - آنها هم جزو اسلام است - اسلام یعنی بنای یک نظام اجتماعی و یک زندگی عمومی برای یک ملت، بر پایههای مستحکمی که میتواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. میتواند علم و پیشرفت و صنعت و ثروت و رفاه و عزّت بینالمللی و همه چیز را برای آنها فراهم کند. مردم دنبال این بودند. کسانی که خودشان اسلام را نه میشناختند و نه تهِ دلشان چنان اسلامی را میخواستند؛ حداقلش این بود که جرأت نمیکردند به رژیمهای طاغوتی غربی پشت کنند یا بیاعتنایی کنند؛ امروز مینشینند و این طرف آن طرف میگویند که مردم در رفراندوم جمهوری اسلامی نمیدانستند چه میخواهند! چطور نمیدانستند چه میخواهند؟! مردم اگر نمیدانستند، چگونه هشت سال جنگ تحمیلی را با فداکاریهای خودشان پیش بردند؟! چیزی را که نمیدانند، چطور برایش فداکاری میکنند؟! مردم خوب میدانستند چه میخواهند؛ امروز هم خوب میدانند چه میخواهند. این ارزشهایی که در جامعه هست و پایه نظام اسلامی است، باید اوّلاً یکجا پذیرفته شود. اگر بعضی از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، کار ناقص است. اگر به بعضی اهمیت دهیم، به بعضی اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حرکت و تحوّل و رفتن به جلوست. بر پایه این ارزشها جامعه باید حرکت کند، تحوّل پیدا کند و به جلو برود. باید روزبهروز روشهای غلط را اصلاح کند و یک قدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد. عزیزان من! انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحله انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روزبهروز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و برپایه آن ارزشها در جامعه بهوجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت. و اما این پیشرفتها در کجاست؟ این تحوّلی که میگوییم باید بهوجود بیاید و این حرکت به جلو در کجاست؟ در همه مناطق مربوط به زندگی جامعه. قوانین، تحوّل پیدا میکند و باید روزبهروز بهتر و کاملتر شود. در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روزبهروز بایستی تحوّل صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. در نظام علمی و آموزشی کشور، در فعالیّتهای اقتصادی، در هنر، در امور حکومت و اداره کشور، حتی در حوزههای علمیّه، بایستی انسانهای با فکر و شجاع و روشنبین، روزبهروز روشهای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمانهای جدید را دنبال کنند. اساس، همان ارزشهاست. در چارچوب همان ارزشها پیش بروند و تحوّلات را بهوجود آورند. آن وقت انقلاب، یک انقلاب کامل و روزبهروز میشود و تمام شدنی هم نیست. این تکامل، تمام شدنی هم نیست؛ یعنی هر ده سال، بیست سال یکبار، اگر انسان به کشور نگاه کند، خواهد دید که در بخشهای مختلف، پیشرفت و ترقّی ایجاد شده است. پس، سه عنصر در اینجا لازم شد. دلم میخواهد که جوانان بیشتر به این نکات توجّه کنند. بخصوص عناصری که در زمینه فعّالیتهای سیاسی تأثیرگذارند، درست توجّه کنند. سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و بهشدّت از آنها حراست شود. دوم این که این ارزشها را با هم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجّه نکند؛ یا به دینداری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همه مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همه آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحوّل و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم. البته بهطور طبیعی در جامعه کسانی هستند که به بعضی از این سه رکن توجّه میکنند، اما به بعضی دیگر توجه نمیکنند. بعضی افراد هستند به ارزشها توجّه میکنند، اما به پیشرفت و تحوّل توجه پیدا نمیکنند. بعضی هم بعکس، به تحوّل و پیشرفت توجّه پیدا میکنند - از تغییر و نوآوری صحبت میکنند - اما به رعایت ارزشها توجّه لازم را نمیکنند. نه اینکه قبول ندارند - قبول هم دارند - اما مسأله اوّلشان، مسأله ارزشها نمیشود؛ مسأله پیشرفت و تغییر و تحوّل میشود. یک عده هم بعکس، نه اینکه به تحوّل عقیده نداشته باشند، اما مسأله اوّلشان حفظ ارزشهاست. در زمینه ارزشها، یکی به مسأله تدیّن وایمان مردم بیشتر توجّه پیدا میکند؛ یکی به مسأله استقلال کشور از کمند تصرّف قدرتها بیشتر توجّه میکند؛ یکی به مسأله آزادی توجّه بیشتری پیدا میکند؛ یکی به مسأله اخلاق توجّه بیشتری پیدا میکند. البته این امری طبیعی است که اشکالی هم ندارد. بهترش این است که همه به همه اجزا توجّه کنند؛ اما اگر یک عدّه به یک بخش توجّه پیدا کردند، یک عده به یک بخش دیگر توجّه پیدا کردند؛ بسیار خوب، اینها میتوانند مکمّل هم باشند. کسانی که در جامعه به ارزشها اهمیت میدهند، اینها مکمّل کسانی هستند که به تحوّل و پیشرفت اهمیت میدهند. کسانی که به تحوّل و پیشرفت اهمیت میدهند، مکمّل کسانی شوند که به ارزشها توجّه پیدا میکنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال فرهنگی کلیدواژه(ها) : استقلال فرهنگی نوع(ها) : جستار متن فیش : ارزشها که میگوییم، یعنی دین، ایمان، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، آزادی فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمی، حکومت صالح و انسانهای برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. ابزار تحقق این خواستهها چه بود؟ روح ایمان و جهاد و فداکاری و ایثار همین مردم مؤمن. آن چیزی که توانست این بنای رفیع و این بنای اسلامی را بعد از قرنها در این مملکت استوار کند، چه بود؟ آن عبارت بود از اینکه ارزشهایی از این قبیل که عرض کردیم پایهی بنای نظام جدید باشد و زندگی نوینی در این منطقه از عالم براساس این ارزشها به وجود آید. برای اینها مردم فداکاری کردند و جان خود و فرزندانشان را در معرض جهاد فی سبیل الله و شهادت قرار دادند و بسیاری هم شهید شدند. مردم میدانستند چه میخواهند؛ مردم دنبال این ارزشها بودند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اشرافیگری مسئولان کلیدواژه(ها) : اشرافیگری مسئولان نوع(ها) : جستار متن فیش : چرا از آن دو رژیم جهانی - رژیم شرقیِ کمونیستی و رژیم غربیِ سرمایهداری - الگو نگرفتیم؟ چون رژیمهای باطلی بودند. رژیمهای کمونیست، رژیمهای مستبدی بودند که با شعار حکومت مردمی سرِ کار آمده بودند؛ اما اشرافی هم بودند! با این که دم از ضدّیت با اشرافیگری میزدند، اما عملاً حکومتهای اشرافی بودند. از لحاظ استبداد، در نهایت درجه استبداد بودند و حاکمیت مطلق دولت بر اقتصاد، بر فرهنگ، بر سیاست و بر فعالیتهای گوناگون اجتماعی و غیره به چشم میخورد! در رژیمهای شرقی، مردم هیچکاره محض بودند. بنده از نزدیک رفته بودم و این کشورها را در اواخر عمرشان دیده بودم. حتی در رأس بعضی از کشورهای عقب افتاده و فقیرشان هم یک رژیم به اصطلاح و به قول خودشان کارگری سرِ کار بود؛ اما همان رفتارهای اشرافیگری و همان کارهای غلطِ دربارهای قدیم را تکرار میکردند! نه انتخاباتی در این کشورها بود، نه رأی مردمی در کار بود؛ اما به خودشان دمکراتیک هم میگفتند و ادّعای مردمی بودن میکردند! مردم هیچکاره محض بودند: از لحاظ اقتصادی، صددرصد وابسته به دولت؛ از لحاظ کارهای فرهنگی، صددرصد وابسته به دولت! معلوم بود که چنین رژیمهایی محکوم به فنا بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : انتخابات آمریکا کلیدواژه(ها) : انتخابات آمریکا نوع(ها) : جستار متن فیش : از غرب هم نمیخواستیم و نمیتوانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهمتری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردم سالاری بود، اما در حقیقت سرمایهسالاری بود، نه مردم سالاری؛ امروز هم همینطور است. این مطلبی که عرض میکنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسنده مسلمانِ متعصّب نقل نمیکنم؛ از قول خود غربیها نقل میکنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح میکنند و مینویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه ساز و کاری انجام میگیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را میزند، پول و سرمایهداری و شیوههای تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحینگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد این که یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بیدریغ کردند. هر جا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : جستار متن فیش : حرف من خطاب به جناحها این است: برادران عزیز! خویشاوندان! بیایید مرزهای جدید و نویی را تعریف کنید. نظام اسلامی به ایمان این خیل عظیم مردم متّکی است. ممکن است از لحاظ سیاسی، یک عدّه از مردم به یک جناح، یک عدّه هم به یک جناح دیگر معتقد باشند - باشند - اما به اسلام معتقدند. خیال نکنند آن روزی که آن جناح در انتخابات برنده میشود، یکطور است؛ آن روزی که آن جناحِ دیگر برنده میشود، طور دیگری است؛ نه. اینها مذاقها و مسلکهای سیاسی و تشخیصهای سیاسی است. اعتقاد به اسلام متعلّق به این مردم است. مردم آن کسی را انتخاب میکنند، آن کسی را به آن مرکز قدرت - چه مجلس، چه ریاست جمهوری، چه جاهای دیگر؛ هر جا که جای انتخاب است - میفرستند که معتقدند براساس ارزشهای اسلامی میخواهد این مملکت را از فقر و تبعیض و بیعدالتی و بقیهی ضعفهایی که دارد، نجات دهد. مردم دنبال اسلامند. این دو جناحی که در داخل نظام قرار دارند، مرزهای جدیدی را تعریف کنند. اوّلاً مرز بین خودشان را کمرنگ کنند و قدری بیشتر با هم گرم بگیرند؛ ثانیاً مرزشان را با آن بیگانهها آشکارتر و واضحتر کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این که میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار میکنند! اگر کسی وابسته به سرمایهداران نباشد و مراکز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش کسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! آری؛ سرمایهداران آزادند که بهوسیله روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای خودشان، هرچه را که دلشان میخواهد، بگویند! این آزادی، ارزش نیست؛ این آزادی، ضدّارزش است. مردم را به بیبندوباری و به بیایمانی بکشند؛ هرجا میخواهند، جنگ درست کنند؛ هرجا میخواهند، صلح تحمیلی درست کنند؛ هرجا میخواهند، اسلحه بفروشند. آزادی یعنی این! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : جستار متن فیش : ملت ما به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست و من به بخشی از آنها اشاره میکنم: ... آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم میخواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادیتصمیمگیری هم نبود. مردم این را نمیخواستند؛ میخواستند این آزادیها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : جستار متن فیش : بخصوص عناصری که در زمینه فعّالیتهای سیاسی تأثیرگذارند، درست توجّه کنند. سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و بهشدّت از آنها حراست شود. دوم این که این ارزشها را با هم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجّه نکند؛ یا به دینداری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همه مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همه آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آفت ارتجاع برای انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : آفت ارتجاع برای انقلاب اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : عزیزان من! انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحله انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روزبهروز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و برپایه آن ارزشها در جامعه بهوجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : حیا کلیدواژه(ها) : حیا نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر[در آن محیط فاسد اخلاقی عربستانِ قبل از اسلام، در دوره جوانی، آن بزرگوار، معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند و آلوده نشد.....بسیار با حیا بود. وقتی کسی او را بر چیزی که او بجا میدانست، ملامت میکرد - که در تاریخ نمونههایی وجود دارد - از شرم و حیا سرش را به زیر میانداخت. بسیار مهربان و پر گذشت و فروتن و اهل عبادت بود. در تمام زندگی آن بزرگوار، از دوران نوجوانی تا هنگام وفات در شصت و سه سالگی، این خصوصیات را در وجود آن حضرت میشد دید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : حیا کلیدواژه(ها) : حیا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر در آن محیط فاسد اخلاقی عربستانِ قبل از اسلام، در دوره جوانی معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند و آلوده نشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : ولایت فقیه کلیدواژه(ها) : ولایت فقیه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : هم... بیگانهها، هم پشتیبانان خارج از کشورشان، هم سرویسهای جاسوسی، هم آنهایی که در رادیوها پشتیبانی تبلیغاتی برایشان میکنند، هم آنهایی که احتمالاً به صورت آشکار یا پنهان پول حواله آنها میکنند، اینها بدانند که این انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسؤولیت دارم و تا نفس میکشم، اجازه نخواهم داد که اینها با مصالح این کشور بازی کنند. بنده کسی نیستم؛ این را هم بدانند؛ من هم که نباشم، هرکس دیگری در این مقام و مسؤولیت باشد، همینطور است. غیر از این امکان ندارد. آن دست ملکوتی و الهی که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گذاشت، فهمید چهکار میکند. آن کسی که در این مسند هست، اگر همین دفاع از مصالح انقلاب و مصالح کشور و مصالح عالیه اسلام و مصالح مردم و این روحیه و این عمل را نداشته باشد، شرایط از او سلب شده است؛ آنوقت صلاحیت نخواهد داشت؛ لذاست که شما میبینید با همین اصل مخالفند؛ چون میدانند که مسأله، مسأله اشخاص نیست. زیدی با این نام، این مسؤولیت را بهعهده گرفته است؛ البته با او دشمنند، اما میدانند که مسأله با او تمام نمیشود؛ او هم نباشد، یکی دیگر باشد، باز هم قضیه همین است؛ لذا با اصلش مخالفند. بدانند تا وقتی که این اصل نورانی در قانون اساسی هست و این ملت از بن دندان به اسلام عقیده دارند، توطئههای اینها ممکن است برای مردم دردسر درست کند؛ اما نخواهد توانست این بنای مستحکم را متزلزل سازد مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نفوذ دشمن کلیدواژه(ها) : نفوذ دشمن نوع(ها) : جستار متن فیش : آنهایی که به ارزشها توجّه میکنند و تحوّل و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میکند؛ باید مراقب باشند. آنهایی که به تحوّل و تغییر توجّه میکنند و ارزشها را در درجه اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد... یک خطر، عبارت شد از این که دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطرِ نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحوّلی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحوّل و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدیّن مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحوّل، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنه مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلاً تهاجم فرهنگی وجود ندارد! اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحوّل بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنی تحوّل نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحوّل مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : نفوذ دشمن کلیدواژه(ها) : نفوذ دشمن نوع(ها) : جستار متن فیش : یک عدّه هم کسانی هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضی پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند. معتقد به همان روشهای فردیاند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیردینی و حکومت ضدّ دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودی» و «غیرخودی» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا میگویید «خودی» و «غیرخودی»! بله، اینها غیرخودیاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهای خودی باید حواسشان را جمع کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی فکر و بیان یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم میخواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیمگیری هم نبود. مردم این را نمیخواستند؛ میخواستند این آزادیها باشد مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی فکر و بیان یکی از ارزشهای انقلاب بود مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آن روزی که انقلاب ما پیروز شد - یعنی بیست و یک سال قبل از این - هیچ انقلابی در دنیا وجود نداشت که وقتی پیروز میشد، به همین حکومت شرقی - یا مارکسیستی و یا سوسیالیستی که مرتبهی رقیقترش بود - گرایش نداشته باشد؛ لیکن اسلام و ملت ایران و رهبر این ملت آن را رد کردند و قبول نداشتند و کنار گذاشتند. از غرب هم نمیخواستیم و نمیتوانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهمتری... در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه اروپا و امریکا یک روزنامه قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! این که آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این که میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار میکنند! اگر کسی وابسته به سرمایهداران نباشد و مراکز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش کسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! آری؛ سرمایهداران آزادند که بهوسیله روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای خودشان، هرچه را که دلشان میخواهد، بگویند! این آزادی، ارزش نیست؛ این آزادی، ضدّارزش است. مردم را به بیبندوباری و به بیایمانی بکشند؛ هرجا میخواهند، جنگ درست کنند؛ هرجا میخواهند، صلح تحمیلی درست کنند؛ هرجا میخواهند، اسلحه بفروشند. آزادی یعنی این! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : مطبوعات کلیدواژه(ها) : مطبوعات نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه اروپا و امریکا یک روزنامه قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! این که آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این که میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار میکنند! اگر کسی وابسته به سرمایهداران نباشد و مراکز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش کسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! آری؛ سرمایهداران آزادند که بهوسیله روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای خودشان، هرچه را که دلشان میخواهد، بگویند! این آزادی، ارزش نیست؛ این آزادی، ضدّارزش است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :عزت کلیدواژه(ها) : نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش :عزت کلیدواژه(ها) : عزت اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : انقلاب، یک تحول بنیادین براساس یک سلسله ارزشهاست و یک حرکت به جلو محسوب میشود. آنچه در کشور ما واقع شد، انقلاب اسلامی است که تحول عظیمی در ارکان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه و یک حرکت به جلو و یک اقدام به سمت پیشرفت این کشور و این ملت بود. البته در نظامی که براساس انقلاب به وجود آمد، ما از شرق و غرب الگو نگرفتیم. این نقطه بسیار مهمی است. ما نمیتوانستیم از کسانی الگو بگیریم که نظامهای آنها را غلط و برخلاف مصالح بشریت میدانستیم. بحث تعصّب مذهبی و دینی و جغرافیایی مطرح نبود؛ بحث این بود که پایههایی که نظامهای شرقی کمونیستیِ آن روز بر آنها بنا شده بود - که امروز در دنیا دیگر چنین هویّتی وجود ندارد - همچنین پایههایی که نظامهای غربی بر آنها بنا شده بود، پایههای غلطی بود؛ لذا ما نمیتوانستیم و نمیخواستیم از آنها الگو بگیریم. الگوی ما ارزشهای دیگری بود که به مقداری از آن ارزشها اشاره کردم. اما چرا از آن دو رژیم جهانی - رژیم شرقیِ کمونیستی و رژیم غربیِ سرمایهداری - الگو نگرفتیم؟ چون رژیمهای باطلی بودند. ... از غرب هم نمیخواستیم و نمیتوانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهمتری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردم سالاری بود، اما در حقیقت سرمایهسالاری بود، نه مردم سالاری؛ امروز هم همینطور است. ... طبیعی بود که برای ملتی که با جانِ خود و عزیزانش قیام کرده بود و در رأسش یک عالم ربّانی و جانشین پیامبران قرار داشت. نظام غربی نمیتوانست الگو باشد. پس، ما الگو را نه از رژیمهای شرقی و نه از رژیمهای غربی گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما براثر آشنایی با اسلام، نظام اسلامی را انتخاب کردند. ... در این دهههای اخیر، روشنفکران مذهبی - از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان - کارهای زیادی کرده بودند. برای مردم یک سلسله ارزشها جا افتاده بود و دنبال آنها بودند. ... ارزش اول، ایمان است. مردم از هُرهُری مسلکی و بیبندوباری و بیایمانی بیزار و ناراضی بودند... ارزش بعدی، دینداری است... ارزش دیگر، دوری از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است... ارزش دیگر، سلامت دینی و اخلاقی زمامداران است... رواج اخلاق فاضله، یکی دیگر از ارزشها بود... آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزشهای انقلاب بود... یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است... آن چیزی که توانست این بنای رفیع و این بنای اسلامی را بعد از قرنها در این مملکت استوار کند، چه بود؟ آن عبارت بود از این که ارزشهایی از این قبیل - که عرض کردیم - پایه بنای نظام جدید باشد و زندگی نوینی در این منطقه از عالم براساس این ارزشها به وجود آید... این ارزشهایی که در جامعه هست و پایه نظام اسلامی است، باید اوّلاً یکجا پذیرفته شود. اگر بعضی از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، کار ناقص است. اگر به بعضی اهمیت دهیم، به بعضی اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حرکت و تحول و رفتن به جلوست. بر پایه این ارزشها جامعه باید حرکت کند، تحول پیدا کند و به جلو برود. باید روزبهروز روشهای غلط را اصلاح کند و یک قدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : عزیزان من! انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحله انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحول پیدا نکرده است، تحول پیدا کند و روزبهروز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و برپایه آن ارزشها در جامعه بهوجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : و اما این پیشرفتها در کجاست؟ این تحولی که میگوییم باید بهوجود بیاید و این حرکت به جلو در کجاست؟ در همه مناطق مربوط به زندگی جامعه. قوانین، تحول پیدا میکند و باید روزبهروز بهتر و کاملتر شود. در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روزبهروز بایستی تحول صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. در نظام علمی و آموزشی کشور، در فعالیّتهای اقتصادی، در هنر، در امور حکومت و اداره کشور، حتی در حوزههای علمیّه، بایستی انسانهای با فکر و شجاع و روشنبین، روزبهروز روشهای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمانهای جدید را دنبال کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : اساس، همان ارزشهاست. در چارچوب همان ارزشها پیش بروند و تحولات را بهوجود آورند. آن وقت انقلاب، یک انقلاب کامل و روزبهروز میشود و تمام شدنی هم نیست. این تکامل، تمام شدنی هم نیست؛ یعنی هر ده سال، بیست سال یکبار، اگر انسان به کشور نگاه کند، خواهد دید که در بخشهای مختلف، پیشرفت و ترقّی ایجاد شده است. پس، سه عنصر در اینجا لازم شد. دلم میخواهد که جوانان بیشتر به این نکات توجّه کنند. بخصوص عناصری که در زمینه فعّالیتهای سیاسی تأثیرگذارند، درست توجّه کنند. سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و بهشدّت از آنها حراست شود. دوم این که این ارزشها را با هم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجّه نکند؛ یا به دینداری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همه مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همه آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحول و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : البته بهطور طبیعی در جامعه کسانی هستند که به بعضی از این سه رکن توجّه میکنند، اما به بعضی دیگر توجه نمیکنند. بعضی افراد هستند به ارزشها توجّه میکنند، اما به پیشرفت و تحول توجه پیدا نمیکنند. بعضی هم بعکس، به تحول و پیشرفت توجّه پیدا میکنند - از تغییر و نوآوری صحبت میکنند - اما به رعایت ارزشها توجّه لازم را نمیکنند. نه اینکه قبول ندارند - قبول هم دارند - اما مسأله اوّلشان، مسأله ارزشها نمیشود؛ مسأله پیشرفت و تغییر و تحول میشود. یک عده هم بعکس، نه اینکه به تحول عقیده نداشته باشند، اما مسأله اوّلشان حفظ ارزشهاست. در زمینه ارزشها، یکی به مسأله تدیّن وایمان مردم بیشتر توجّه پیدا میکند؛ یکی به مسأله استقلال کشور از کمند تصرّف قدرتها بیشتر توجّه میکند؛ یکی به مسأله آزادی توجّه بیشتری پیدا میکند؛ یکی به مسأله اخلاق توجّه بیشتری پیدا میکند. البته این امری طبیعی است که اشکالی هم ندارد. بهترش این است که همه به همه اجزا توجّه کنند؛ اما اگر یک عدّه به یک بخش توجّه پیدا کردند، یک عده به یک بخش دیگر توجّه پیدا کردند؛ بسیار خوب، اینها میتوانند مکمّل هم باشند. کسانی که در جامعه به ارزشها اهمیت میدهند، اینها مکمّل کسانی هستند که به تحول و پیشرفت اهمیت میدهند. کسانی که به تحول و پیشرفت اهمیت میدهند، مکمّل کسانی شوند که به ارزشها توجّه پیدا میکنند. البته اختلاف به وجود میآید، اما این اختلاف مهم نیست. ممکن است کسانی که به ارزشها بیشتر توجّه دارند، به کسانی که به تحول بیشتر توجه دارند، بتازند که شما به ارزشها بیاعتنایی و بیاحترامی میکنید؛ یا آن کسانی که به تحول اهمیت بیشتری میدهند، به کسانی که به تحول کمتر توجّه میکنند، ولی به ارزشها توجّه بیشتری میکنند، بگویند شما به پیشرفت و ترقّی و به جلو رفتن اعتنایی ندارید و ایستایی را ترویج میکنید. اینها در جامعه هست و یا ممکن است پیش بیاید؛ اما اشکالی ندارد و مهم نیست. باید همدیگر را تحمل و قبول کنند. وقتی که اساس را - که ارزشها و حرکت در چارچوب این ارزشهاست - همه بهطور کلّی قبول دارند، این که حالا یک عدّه کمتر به یک بخش توجّه میکنند و بیشتر به بخش دیگر توجّه میکنند، چندان اهمیتی پیدا نمیکند. دعوا نباید بشود. مرزی که بین اینها وجود دارد، یک مرز واقعی و یک مرز تعیین کننده نیست. میتوانند با هم یک وحدت عمومی را تشکیل دهید؛ هویّت کلّی جامعه اسلامی و انقلابی را تشکیل دهند و در واقع مثل دو «جناح» عمل کنند. دو جناح، یعنی دو بال یک پرنده. اگر هر دو بال یک پرنده خوب حرکت کند، پرنده بالا و پیش خواهد رفت. کسانی که پایبند به ارزشهایند، اگر این پایبندی را خوب حفظ کنند - البته به تحول هم بیاعتنا نباشند - کسانی هم که پایبند و دلبسته تحول و پیشرفت و روبه جلو رفتن و تغییر و تبدیلند، اگر این را حفظ کنند - البته به ارزشها هم توجّه داشته باشند - جامعه از هر دو سود خواهد برد و هر دو جناح به نفع جامعه عمل خواهند کرد و در واقع انقلاب را تکمیل میکنند و پیشرفت را در سایه ارزشها تحقّق میبخشند و میتوانند خوب باشند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : البته آن چیزی که میتواند همه این ارزشها را مورد نظر قرار دهد و در همه زمینهها پیشرفت را شامل حال همه آنها کند، چیزی است که در قانون اساسی و در فقه ما پیشبینی شده است و آن این است که یک فقیه عادلِ زمانشناسی در جامعه حضور داشته باشد که انگشت اشاره و هدایت او بتواند کارها را پیش ببرد. چرا فقیه باشد؟ برای این که ارزشهای دین و ارزشهای اسلامی را بشناسد. بعضی ممکن است آدمهای خوبی باشند، اما بادین آشنا نباشند و نتوانند آنچه را که مفاد قرآن و سنّت و حدیث و مفاهیم دینی است، درست درک کنند. ممکن است اشتباه کنند و غرضی هم نداشته باشند. پس، باید فقیه باشد. چرا باید عادل باشد؟ برای این که اگر او از وظیفه تخلّف کند، ضمانت اجرا از دست خواهد رفت. او اگر به فکر خودش باشد، به فکر دنیای خودش باشد، به فکر کامجویی خودش باشد، به فکر قدرتطلبی باشد، به فکر حفظ مسند باشد، آنوقت آن ضمانت لازم برای سلامت این نظام باقی نخواهد ماند. لذا اگر از عدالت افتاد، بدون این که لازم باشد کسی او را عزل کند، خودش معزول است. چرا زمان شناس باشد؟ برای این که اگر زمان شناس نباشد و دنیا را نشناسد، فریب خواهد خورد. باید زمان شناس باشد، تا دشمن را بشناسد، تا حیلهها و ترفندها را بشناسد، تا بتواند در مقابل ترفندها آنچه را که لازمه وظیفه و مسؤولیت اوست، آن را تدارک ببیند و انجام دهد. این ساز و کارهای لازم، در قانون اساسی پیشبینی شده است. این آن چیزی است که مطلوب است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : البته امروز در نظام اجتماعی ما، آن جناحهایی که من عرض کردم - که بعضی بیشتر به ارزشها توجّه میکنند، بعضی به تحول و پیشرفت توجّه میکنند - همدیگر را کمتر تحمّل میکنند! اگر همدیگر را بیشتر از آنچه که امروز تحمّل میکنند، تحمّل کنند، وجود دو جناح نه فقط مضر نیست، بلکه مفید هم هست. میتوانند به هم کمک کنند و مکمّل یکدیگر باشند. مطلوب این است که همه به همه اجزای لازم توجّه داشته باشند و عمل کنند. اما اگر هم نشد و عدّهای به این بخش، عدّهای هم به آن بخش توجّه کردند، لااقل با یکدیگر دشمنی نکنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : خطرهایی در اینجا وجود دارد. مهم این است که به خطرها توجّه شود. هر دو طرف قضیه را خطرهایی تهدید میکند. آنهایی که به ارزشها توجّه میکنند و تحول و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میکند؛ باید مراقب باشند. آنهایی که به تحول و تغییر توجّه میکنند و ارزشها را در درجه اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند. هر دو طرف باید مواظب باشند. مبادا گروه اوّل دچار جمود و تحجّر شود. مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمینهسازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزشها شود. اگر دو گروه این توجه را داشته باشند، آنوقت جامعه میتواند جامعهای باشد که با همان وحدتی که مورد نظر و لازم است، زندگی خودش را به سمت تکامل و تعالیای که اسلام برای او در نظر گرفته، پیش ببرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : پس یک خطر، عبارت شد از این که دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطرِ نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحولی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحول و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدیّن مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنه مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلاً تهاجم فرهنگی وجود ندارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها، یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحول مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم میشناسیم. حالا بعضی که از تفالهها و پسماندههای رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عمله ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همهی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحولگرایی کلیدواژه(ها) : تحولگرایی نوع(ها) : جستار متن فیش : یک عدّه هم کسانی هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضی پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهای ندارند. آنها اسم اسلام را میخواهند و اسم اسلام را دوست میدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادی به فقه اسلامی، به احکام اسلامی و به حاکمیت اسلامی ندارند. معتقد به همان روشهای فردیاند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمیرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمیگرداندند! اینها هم دم از اصلاح میزنند؛ گاهی دم از اسلام هم میزنند؛ اما در کنار کسانی قرار میگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار میدهند و با آنها اظهار همبستگی میکنند! گاهی دم از اسلام میزنند، اما در کنار کسانی قرار میگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامی، شعار سکولاریزم و حکومت منهای دین و حکومت غیردینی و حکومت ضدّ دینی و لائیسم را میدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهای نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحولند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند. بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودی» و «غیرخودی» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا میگویید «خودی» و «غیرخودی»! بله، اینها غیرخودیاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهای خودی باید حواسشان را جمع کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : خصال اخلاقی والا [پیامبر اسلام]، شخصیت انسانیِ عزیز، صبر و تحمّل فراوان، آشنا با دردها و رنجهایی که ممکن است برای یک انسان در کودکی پیش بیاید، شخصیت در هم تنیده عظیم و عمیقی را در این کودک زمینهسازی کرد. در همان دوران کودکی، به اختیار و انتخاب خود، شبانی گوسفندان ابوطالب را به عهده گرفت و مشغول شبانی شد. اینها عوامل مکمّل شخصیت است. به انتخاب خود او، در همان دوران کودکی با جناب ابیطالب به سفر تجارت رفت. بتدریج این سفرهای تجارت تکرار شد، تا به دوره جوانی و دوره ازدواج با جناب خدیجه و به دوران چهل سالگی - که دوران پیامبری است - رسید تمام خصوصیات مثبت یک انسان والا در او جمع بود... ساعتها وقت لازم است که انسان درباره خصوصیات اخلاقی پیامبر حرف بزند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بهطور خلاصه اخلاق پیامبر را به «اخلاق شخصی» و «اخلاق حکومتی» تقسیم میکنیم. به عنوان یک انسان، خلقیّات او و بهعنوان یک حاکم، خصوصیات و خلقیّات و رفتار او. البته اینها گوشهای از آن چیزهایی است که در وجود آن بزرگوار بود. چندین برابر این خصوصیات برجسته و زیبا در او وجود داشت که من بعضی از آنها را عرض میکنم. آن بزرگوار، امین، راستگو، صبور و بردبار بود. جوانمرد بود؛ از ستمدیدگان در همه شرایط دفاع میکرد. درست کردار بود؛ رفتار او با مردم، بر مبنای صدق و صفا و درستی بود. خوش سخن بود؛ تلخ زبان و گزندهگو نبود. پاکدامن بود؛ در آن محیط فاسد اخلاقی عربستانِ قبل از اسلام، در دوره جوانی، آن بزرگوار، معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند و آلوده نشد. اهل نظافت و تمیزی ظاهر بود؛ لباس، نظیف؛ سروصورت، نظیف؛ رفتار، رفتار با نظافت. شجاع بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمیکرد. صریح بود؛ سخن خود را با صراحت و صدق بیان میکرد. در زندگی، زهد و پارسایی پیشه او بود. بخشنده بود؛ هم بخشنده مال، هم بخشنده انتقام؛ یعنی انتقام نمیگرفت؛ گذشت و اغماض میکرد. بسیار با ادب بود؛ هرگز پای خود را پیش کسی دراز نکرد؛ هرگز به کسی اهانت نکرد. بسیار با حیا بود. وقتی کسی او را بر چیزی که او بجا میدانست، ملامت میکرد - که در تاریخ نمونههایی وجود دارد - از شرم و حیا سرش را به زیر میانداخت. بسیار مهربان و پر گذشت و فروتن و اهل عبادت بود. در تمام زندگی آن بزرگوار، از دوران نوجوانی تا هنگام وفات در شصت و سه سالگی، این خصوصیات را در وجود آن حضرت میشد دید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امین بودن و امانتداری... [پیامبر] چنان بود که در دوران جاهلیت او را به «امین» نامگذاری کرده بودند و مردم هر امانتی را که برایش بسیار اهمیت قائل بودند، دست او میسپردند و خاطرجمع بودند که این امانت به آنها سالم برخواهد گشت. حتی بعد از آن که دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نقار با قریش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمنها اگر میخواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند، میآمدند و به پیامبر میدادند! لذا شما شنیدهاید که وقتی پیامبر اکرم به مدینه هجرت کرد، امیرالمؤمنین را در مکه گذاشت تا امانتهای مردم را به آنها برگرداند. معلوم میشود که در همان اوقات هم مبالغی امانت پیش آن بزرگوار بوده است؛ نه امانت مسلمانان، بلکه امانت کفّار و همان کسانی که با او دشمنی میکردند! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بردباری... [پیامبر] به این اندازه بود که چیزهایی که دیگران از شنیدنش بیتاب میشدند، در آن بزرگوار بیتابی بهوجود نمیآورد. گاهی دشمنان آن بزرگوار در مکه رفتارهایی با او میکردند که وقتی جناب ابیطالب در یک مورد شنید، به قدری خشمگین شد که شمشیرش را کشید و با خدمتکار خود به آن جا رفت و همان جسارتی را که آنها با پیامبر کرده بودند، با یکایکشان انجام داد و گفت هرکدام اعتراض کنید، گردنتان را میزنم؛ اما پیامبر همین منظره را با بردباری تحمّل کرده بود. در یک مورد دیگر با ابیجهل گفتگو شد و ابیجهل اهانت سختی به پیامبر کرد؛ اما آن حضرت سکوت پیشه نمود و بردباری نشان داد. یک نفر رفت به حمزه خبر داد که ابیجهل اینطور با برادرزاده تو رفتار کرد؛ حمزه بیتاب شد و رفت با کمان بر سر ابیجهل زد و سر او را خونین کرد. بعد هم آمد و تحت تأثیر این حادثه، اسلام آورد. بعد از اسلام، گاهی مسلمانان سر قضیهای، از روی غفلت و یا جهالت، جمله اهانتآمیزی به پیامبر میگفتند؛ حتی یک وقت یک نفر از همسران پیامبر - جناب زینب بنت جحش که یکی از امّهات مؤمنین است - به پیامبر عرض کرد که تو پیامبری، اما عدالت نمیکنی! پیامبر لبخندی زد و سکوت کرد. او توقّع زنانهای داشت که پیامبر آن را برآورده نکرده بود... گاهی بعضی افراد به مسجد میآمدند، پاهای خودشان را دراز میکردند و به پیامبر میگفتند ناخنهای ما را بگیر! - چون ناخن گرفتن وارد شده بود - پیامبر هم با بردباریِ تمام، این جسارت و بیادبی را تحمل میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بعد از اسلام، گاهی مسلمانان سر قضیهای، از روی غفلت و یا جهالت، جمله اهانتآمیزی به پیامبر میگفتند؛ حتی یک وقت یک نفر از همسران پیامبر - جناب زینب بنت جحش که یکی از امّهات مؤمنین است - به پیامبر عرض کرد که تو پیامبری، اما عدالت نمیکنی! پیامبر لبخندی زد و سکوت کرد. او توقّع زنانهای داشت که پیامبر آن را برآورده نکرده بود؛ ... گاهی بعضی افراد به مسجد میآمدند، پاهای خودشان را دراز میکردند و به پیامبر میگفتند ناخنهای ما را بگیر! - چون ناخن گرفتن وارد شده بود - پیامبر هم با بردباریِ تمام، این جسارت و بیادبی را تحمل میکرد. جوانمردی او طوری بود که دشمنان شخصی خود را مورد عفو و اغماض قرار میداد. اگر در جایی ستمدیدهای بود، تا وقتی به کمک او نمیشتافت، دست برنمیداشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : جوانمردی... [پیامبر] طوری بود که دشمنان شخصی خود را مورد عفو و اغماض قرار میداد. اگر در جایی ستمدیدهای بود، تا وقتی به کمک او نمیشتافت، دست برنمیداشت. در جاهلیت، پیمانی به نام «حلف الفضول» - پیمان زیادی؛ غیر از پیمانهایی که مردم مکه بین خودشان داشتند - وجود داشت که پیامبر در آن شریک بود. یک نفر غریب وارد مکه شد و جنسش را فروخت. کسی که جنس را خریده بود، «عاصبنوائل» نام داشت که مرد گردنکلفتِ قلدری از اشراف مکه بود. جنس را که خرید، پولش را نداد. آن مرد غریب به هرکس مراجعه کرد، نتوانست کمکی دریافت کند. لذا بالای کوه ابوقبیس رفت و فریاد زد: ای اولاد فهر! به من ظلم شده است. پیامبر و عمویش زبیر بن عبدالمطلب آن فریاد را شنیدند؛ لذا دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که از حق او دفاع کنند. بلند شدند پیش «عاص بن وائل» رفتند و گفتند پولش را بده؛ او هم ترسید و مجبور شد پولش را بدهد. این پیمان بین اینها برقرار ماند و تصمیم گرفتند هر بیگانهای وارد مکه شد و مکیها به او ظلم کردند - که غالباً هم به بیگانهها و غیرمکیها ظلم میکردند - اینها از او دفاع کنند. بعد از اسلام، سالها گذشته بود، پیامبر میفرمود که من هنوز هم خود را به آن پیمان متعهّد میدانم. بارها با دشمنانِ مغلوب خود رفتاری کرد که برای آنها قابل فهم نبود. در سال هشتم هجری، وقتی که پیامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: «الیوم یوم المرحمة»؛ امروز، روز گذشت و بخشش است؛ لذا انتقام نگرفت. این، جوانمردی آن بزرگوار بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [پیامبر] درست کردار بود. در دوران جاهلیت... تجارت میکرد؛ به شام و یمن میرفت؛ در کاروانهای تجارتی سهیم میشد و شرکایی داشت. یکی از شرکای دوران جاهلیتِ او بعدها میگفت که او بهترین شریکان بود؛ نه لجاجت میکرد، نه جدال میکرد، نه بار خود را بر دوش شریک میگذاشت، نه با مشتری بدرفتاری میکرد، نه به او زیادی میفروخت، نه به او دروغ میگفت؛ درست کردار بود. همین درست کرداری حضرت بود که جناب خدیجه را شیفته او کرد. خود خدیجه هم بانوی اوّل مکه و از لحاظ حسب و نسب و ثروت، شخصیت برجستهای بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر از دوران کودکی، موجود نظیفی بود. برخلاف بچههای مکه و برخلاف بچههای قبایل عرب، نظیف و تمیز و مرتّب بود. در دوران نوجوانی، سرشانه کرده؛ بعد در دوران جوانی، محاسن و سر شانه کرده؛ بعد از اسلام، در دورانی که از جوانی هم گذشته بود و مرد مسنی بود - پنجاه، شصت سال سن او بود - کاملاً مقیّد به نظافت بود. گیسوان عزیزش که تا بناگوشش میرسید، تمیز؛ محاسن زیبایش تمیز و معطر. در روایتی دیدم که در خانه خود خُم آبی داشت که چهره مبارکش را در آن میدید - آن زمان چون آینه چندان مرسوم و رایج نبود - «کان یسوّی عمامته و لحیته اذا اراد ان یخرج الی اصحابه»؛ وقتی میخواست نزد مسلمانان و رفقا و دوستانش برود، حتماً عمامه و محاسن را مرتب و تمیز میکرد، بعد بیرون میآمد. همیشه با عطر، خود را معطّر و خوشبو میکرد. در سفرها با وجود زندگی زاهدانه - که خواهم گفت زندگی پیامبر بهشدت زاهدانه بود - با خودش شانه و عطر میبرد. سرمهدان برمیداشت، برای اینکه چشمهایش را سرمه بکشد؛ چون آن روز معمول بود مردها چشمهایشان را سرمه میکشیدند. هر روز چند مرتبه مسواک میکرد. دیگران را هم به همین نظافت، به همین مسواک، به همین ظاهرِ مرتّب دستور میداد. اشتباه بعضی این است که خیال میکنند ظاهر مرتّب باید با اشرافیگری و با اسراف توأم باشد؛ نه. با لباس وصلهزده و کهنه هم میشود منظّم و تمیز بود. لباس پیامبر وصله زده و کهنه بود؛ اما لباس و سر و رویش تمیز بود. اینها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت بسیار مؤثر است. این چیزهای به ظاهر کوچک، در باطن بسیار مؤثر است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : رفتار... [پیامبر] با مردم، رفتار خوش بود. در جمع مردم، همیشه بشّاش بود. تنها که میشد، آن وقت غمها و حزنها و همومی که داشت، آنجا ظاهر میشد. هموم و غمهای خودش را در چهره خودش جلوِ مردم آشکار نمیکرد. بشّاش بود. به همه سلام میکرد. اگر کسی او را آزرده میکرد، در چهرهاش آزردگی دیده میشد؛ اما زبان به شکوه باز نمیکرد. اجازه نمیداد در حضور او به کسی دشنام دهند و از کسی بدگویی کنند. خود او هم به هیچ کس دشنام نمیداد و از کسی بدگویی نمیکرد. کودکان را مورد ملاطفت قرار میداد؛ با زنان مهربانی میکرد؛ با ضعفا کمال خوش رفتاری را داشت؛ با اصحابِ خود شوخی میکرد و با آنها مسابقه اسب سواری میگذاشت. زیراندازش یک حصیر بود؛ بالش او از چرمی بود که از لیف خرما پر شده بود؛ قوت غالب او نان جو و خرما بود. نوشتهاند که هرگز سه روز پشت سر هم از نان گندم - نه غذاهای رنگارنگ - شکم خود را سیر نکرد. امّالمؤمنین عایشه میگوید که گاهی یک ماه از مطبخ خانه ما دود بلند نمیشد. سوار مرکب بیزین و برگ میشد. آن روزی که اسبهای قیمتی را با زین و برگهای مجهّز سوار میشدند و تفاخر میکردند، آن بزرگوار در بسیاری از جاها سوار بر درازگوش میشد. حالت تواضع به خود میگرفت. با دست خود، کفش خود را وصله میزد... در حالی که تحصیل مال از راه حلال را جایز میدانست و میفرمود: «نعم العون علی تقوی اللَّه الغنی»؛ بروید از طریق حلال - نه از راه حرام، نه با تقلّب، نه با دروغ و کلک - کسب مال کنید، خود او اگر مالی هم از طریقی به دستش میرسید، صرف فقرا میکرد. عبادت او چنان عبادتی بود که پاهایش از ایستادن در محراب عبادت ورم میکرد. بخش عمدهای از شبها را به بیداری و عبادت و تضرّع و گریه و استغفار و دعا میگذرانید. با خدای متعال راز و نیاز و استغفار میکرد. غیر از ماه رمضان، در ماه شعبان و ماه رجب و در بقیه اوقات سال هم - آنطور که شنیدم - در آن هوای گرم، یک روز در میان روزه میگرفت. اصحاب او به او عرض کردند: یا رسول اللَّه! تو که گناهی نداری؛ «غفراللَّه لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخّر» - که در سورهی فتح هم آمده: «لیغفر لک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر» - این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟! میفرمود: «افلا اکون عبداً شکورا»؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم که این همه به من نعمت داده است؟! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : استقامت... [پیامبر] استقامتی بود که در تاریخ بشری نظیرش را نمیشود نشان داد. چنان استقامتی بهخرج داد که توانست این بنای مستحکم خدایی را که ابدی است، پایهگذاری کند. مگر بدون استقامت، ممکن بود؟ با استقامت او ممکن شد. با استقامت او، یارانِ آنچنانی تربیت شدند. با استقامت او، در آنجایی که هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمه مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت». مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر... عادل و با تدبیر بود. کسی که تاریخ ورود پیامبر به مدینه را بخواند - آن جنگهای قبیلهای، آن حمله کردنها، آن کشاندن دشمن از مکه به وسط بیابانها، آن ضربات متوالی، آن برخورد با دشمن عنود - چنان تدبیر قوی و حکمتآمیز و همهجانبهای در خلال این تاریخ مشاهده میکند که حیرتآور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر...حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود و نمیگذاشت قانون - چه توسط خودش، و چه توسط دیگران - نقض شود. خودش هم محکوم قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است. برطبق همان قوانینی که مردم باید عمل میکردند، خود آن بزرگوار هم دقیقاً و بهشدّت عمل میکرد و اجازه نمیداد تخلّفی بشود. وقتی که در جنگ بنیقریظه مردهای آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنیقریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین - که یکی جناب امّالمؤمنین زینب بنت جحش است، یکی امّالمؤمنین عایشه است، یکی امالمؤمنین حفصه است - به پیامبر عرض کردند: یا رسولاللَّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اکرم با این که زنها مورد علاقهاش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوش رفتار بود، حاضر نشد به خواستهشان عمل کند. اگر پیامبر میخواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند؛ لیکن او حاضر نشد. بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر با آنها حالت کنارهگیری به خود گرفت و یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقّعی کردند. بعد آیات شریفه سوره احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستنّ کأحد من النّساء»، «یا ایّها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسّرحکن سراحا جمیلا. و ان کنتنّ تردن اللَّه و رسوله والدّار الاخرة فأن اللَّه اعدّ للمحسنات منکنّ أجرا عظیما». پیامبر فرمود: اگر میخواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطّی از قانون ممکن نیست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [از] خلقیات حکومتی... [پیامبر] این بود که عهد نگهدار بود. هیچ وقت عهدشکنی نکرد. قریش با او عهدشکنی کردند، اما او نکرد. یهود بارها عهدشکنی کردند، او نکرد. او همچنین رازدار بود. وقتی برای فتح مکه حرکت میکرد، هیچ کس نفهمید پیامبر کجا میخواهد برود. همه لشکر را بسیج کرد و گفت بیرون برویم. گفتند کجا، گفت بعد معلوم خواهد شد. به هیچ کس اجازه نداد که بفهمد او به سمت مکه میرود. کاری کرد که تا نزدیک مکه، قریش هنوز خبر نداشتند که پیامبر به مکه میآید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر... دشمنان را یکسان نمیدانست. این از نکات مهم زندگی پیامبر است. بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند که دشمنی شان عمیق بود؛ اما پیامبر اگر میدید خطر عمدهای ندارند، کاری به کارشان نداشت و نسبت به آنها آسان گیر بود. بعضی دشمنان هم بودند که خطر داشتند، اما پیامبر آنها را مراقبت میکرد و زیر نظر داشت؛ مثل عبداللَّهبناُبی. عبداللَّهبناُبی - منافق درجه یک - علیه پیامبر توطئه هم میکرد؛ لیکن پیامبر فقط او را زیر نظر داشت، کاری به کار او نداشت و تا اواخر عمر پیامبر هم بود. اندکی قبل از وفات پیامبر، عبداللَّه اُبی از دنیا رفت؛ اما پیامبر او را تحمّل میکرد. اینها دشمنانی بودند که از ناحیه آنها حکومت و نظام اسلامی و جامعه اسلامی مورد تهدید جدّی واقع نمیشد. اما پیامبر با دشمنانی که از ناحیه آنها خطر وجود داشت، بهشدّت سختگیر بود. همان آدم مهربان، همان آدم دلرحم، همان آدم پرگذشت و با اغماض، دستور داد که خائنان بنیقریظه را - که چند صد نفر میشدند - در یک روز به قتل رساندند و بنینضیر و بنیقینقاع را بیرون راندند. و خیبر را فتح کردند؛ چون اینها دشمنان خطرناکی بودند. پیامبر با آنها اوّلِ ورود به مکه کمال مهربانی را بهخرج داده بود؛ اما اینها در مقابل خیانت کردند و از پشت خنجر زدند و توطئه و تهدید کردند. پیامبر عبداللَّهبناُبی را تحمّل میکرد؛ یهودی داخل مدینه را تحمّل میکرد؛ قرشی پناهآورنده به او یا بیآزار را تحمل میکرد. وقتی مکه را فتح کرد، چون دیگر خطری از ناحیه آنها نبود، حتی امثال ابیسفیان و بعضی از بزرگان دیگر را نوازش هم کرد؛ اما این دشمن غدّار خطرناک غیرقابل اطمینان را بهشدّت سرکوب کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر بزرگوار، امین، راستگو، صبور و بردبار بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر اسلام جوانمرد بود؛ از ستمدیدگان در همه شرایط دفاع میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : محمد نبی (ص) درست کردار بود؛ رفتار او با مردم، بر مبنای صدق و صفا و درستی بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر خوش سخن بود؛ تلخ زبان و گزندهگو نبود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در آن محیط فاسد اخلاقی عربستانِ قبل از اسلام، در دوره جوانی، پیغمبر، معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند و آلوده نشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نبی مکرم اسلام اهل نظافت و تمیزی ظاهر بود؛ لباس، نظیف؛ سروصورت، نظیف؛ رفتار، رفتار با نظافت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر اسلام شجاع بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمیکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نبی مکرم اسلام صریح بود؛ سخن خود را با صراحت و صدق بیان میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در زندگی، زهد و پارسایی، پیشه پیامبر بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر بخشنده بود؛ هم بخشنده مال، هم بخشنده انتقام. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر بسیار با ادب بود؛ هرگز پای خود را پیش کسی دراز نکرد؛ هرگز به کسی اهانت نکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نبی مکرم اسلام بسیار با حیا بود. وقتی کسی او را بر چیزی که او بجا میدانست، ملامت میکرد از شرم و حیا سرش را به زیر میانداخت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر بسیار مهربان و پر گذشت و فروتن و اهل عبادت بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بردباری پیامبر به این اندازه بود که چیزهایی که دیگران از شنیدنش بیتاب میشدند، در آن بزرگوار بیتابی بهوجود نمیآورد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : وقتی که پیامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: «الیوم یوم المرحمة»؛ امروز، روز گذشت و بخشش است؛ لذا انتقام نگرفت. این، جوانمردی آن بزرگوار بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : درست کرداری حضرت رسول(ص) جناب خدیجه را شیفته او کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر از دوران کودکی، موجود نظیفی بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر در جمع مردم، همیشه بشّاش و درتنهایی غمها و حزنها و همومی که داشت، ظاهر میشد. هموم و غمهای خودش را در چهره خودش جلوِ مردم آشکار نمیکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : با استقامت پیامبر خیمه مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت». مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر عادل و با تدبیر بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود و نمیگذاشت قانونی نقض شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از خلقیات حکومتی پیامبر این بود که عهد نگهدار بود. هیچ وقت عهدشکنی نکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از خلقیات حکومتی پیامبر رازداری بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اخلاق حکومتی پیامبر چنین است، در مقابل وسوسههای دشمن، هوشیار؛ در مقابل مؤمنین، خاکسار. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اخلاق حکومتی پیامبر چنین است، در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی؛ در مقابل مصالح مسلمانان، بیتاب برای اقدام و انجام. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیغمبر اکرم داناترین و خردمندترینِ مردم مکه بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : قبل از بعثت، پیامبر اکرم کریمترین و شریفترین و بااخلاقترینِ مردم مکه بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : استقامت... [پیامبر] استقامتی بود که در تاریخ بشری نظیرش را نمیشود نشان داد. چنان استقامتی بهخرج داد که توانست این بنای مستحکم خدایی را که ابدی است، پایهگذاری کند. مگر بدون استقامت، ممکن بود؟ با استقامت او ممکن شد. با استقامت او، یارانِ آنچنانی تربیت شدند. با استقامت او، در آنجایی که هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمه مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت». مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر... عادل و با تدبیر بود. کسی که تاریخ ورود پیامبر به مدینه را بخواند - آن جنگهای قبیلهای، آن حمله کردنها، آن کشاندن دشمن از مکه به وسط بیابانها، آن ضربات متوالی، آن برخورد با دشمن عنود - چنان تدبیر قوی و حکمتآمیز و همهجانبهای در خلال این تاریخ مشاهده میکند که حیرتآور است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر...حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود و نمیگذاشت قانون - چه توسط خودش، و چه توسط دیگران - نقض شود. خودش هم محکوم قوانین بود. آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است. برطبق همان قوانینی که مردم باید عمل میکردند، خود آن بزرگوار هم دقیقاً و بهشدّت عمل میکرد و اجازه نمیداد تخلّفی بشود. وقتی که در جنگ بنیقریظه مردهای آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنیقریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین - که یکی جناب امّالمؤمنین زینب بنت جحش است، یکی امّالمؤمنین عایشه است، یکی امالمؤمنین حفصه است - به پیامبر عرض کردند: یا رسولاللَّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اکرم با این که زنها مورد علاقهاش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، حاضر نشد به خواستهشان عمل کند. اگر پیامبر میخواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند؛ لیکن او حاضر نشد. بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر با آنها حالت کنارهگیری به خود گرفت و یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقّعی کردند. بعد آیات شریفه سوره احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستنّ کأحد من النّساء»، «یا ایّها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسّرحکن سراحا جمیلا. و ان کنتنّ تردن اللَّه و رسوله والدّار الاخرة فأن اللَّه اعدّ للمحسنات منکنّ أجرا عظیما». پیامبر فرمود: اگر میخواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطّی از قانون ممکن نیست. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [از] خلقیات حکومتی... [پیامبر] این بود که عهد نگهدار بود. هیچ وقت عهدشکنی نکرد. قریش با او عهدشکنی کردند، اما او نکرد. یهود بارها عهدشکنی کردند، او نکرد. او همچنین رازدار بود. وقتی برای فتح مکه حرکت میکرد، هیچ کس نفهمید پیامبر کجا میخواهد برود. همه لشکر را بسیج کرد و گفت بیرون برویم. گفتند کجا، گفت بعد معلوم خواهد شد. به هیچ کس اجازه نداد که بفهمد او به سمت مکه میرود. کاری کرد که تا نزدیک مکه، قریش هنوز خبر نداشتند که پیامبر به مکه میآید. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : پیامبر... دشمنان را یکسان نمیدانست. این از نکات مهم زندگی پیامبر است. بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند که دشمنیشان عمیق بود؛ اما پیامبر اگر میدید خطر عمدهای ندارند، کاری به کارشان نداشت و نسبت به آنها آسانگیر بود. بعضی دشمنان هم بودند که خطر داشتند، اما پیامبر آنها را مراقبت میکرد و زیر نظر داشت؛ مثل عبداللَّهبناُبی. عبداللَّهبناُبی - منافق درجه یک - علیه پیامبر توطئه هم میکرد؛ لیکن پیامبر فقط او را زیر نظر داشت، کاری به کار او نداشت و تا اواخر عمر پیامبر هم بود. اندکی قبل از وفات پیامبر، عبداللَّه اُبی از دنیا رفت؛ اما پیامبر او را تحمّل میکرد. اینها دشمنانی بودند که از ناحیه آنها حکومت و نظام اسلامی و جامعه اسلامی مورد تهدید جدّی واقع نمیشد. اما پیامبر با دشمنانی که از ناحیه آنها خطر وجود داشت، بهشدّت سختگیر بود. همان آدم مهربان، همان آدم دلرحم، همان آدم پرگذشت و با اغماض، دستور داد که خائنان بنیقریظه را - که چند صد نفر میشدند - در یک روز به قتل رساندند و بنینضیر و بنیقینقاع را بیرون راندند. و خیبر را فتح کردند؛ چون اینها دشمنان خطرناکی بودند. پیامبر با آنها اوّلِ ورود به مکه کمال مهربانی را بهخرج داده بود؛ اما اینها در مقابل خیانت کردند و از پشت خنجر زدند و توطئه و تهدید کردند. پیامبر عبداللَّهبناُبی را تحمّل میکرد؛ یهودی داخل مدینه را تحمّل میکرد؛ قرشی پناهآورنده به او یا بیآزار را تحمل میکرد. وقتی مکه را فتح کرد، چون دیگر خطری از ناحیه آنها نبود، حتی امثال ابیسفیان و بعضی از بزرگان دیگر را نوازش هم کرد؛ اما این دشمن غدّار خطرناک غیرقابل اطمینان را بهشدّت سرکوب کرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر اسلام شجاع بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمیکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : نبی مکرم اسلام صریح بود؛ سخن خود را با صراحت و صدق بیان میکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر بارها با دشمنانِ مغلوب خود رفتاری کرد که برای آنها قابل فهم نبود، وقتی که پیامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: «الیوم یوم المرحمة»؛ امروز، روز گذشت و بخشش است؛ لذا انتقام نگرفت. این، جوانمردی آن بزرگوار بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : با استقامت پیامبر، در آنجایی که هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمه مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بیآب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت». مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر عادل و با تدبیر بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : پیامبر حافظ و نگهدارنده ضابطه و قانون بود و نمیگذاشت قانون نقض شود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از خلقیات حکومتی پیامبر این بود که عهد نگهدار بود. هیچ وقت عهدشکنی نکرد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از خلقیات حکومتی پیامبر این بود که رازدار بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اخلاق حکومتی پیامبر چنین است، در مقابل وسوسههای دشمن، هوشیار؛ در مقابل مؤمنین، خاکسار. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اخلاق حکومتی پیامبر چنین است، در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی؛ در مقابل مصالح مسلمانان، بیتاب برای اقدام و انجام. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اسراف کلیدواژه(ها) : اسراف نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اشتباه بعضی این است که خیال میکنند ظاهر مرتّب باید با اشرافیگری و با اسراف توأم باشد؛ نه. با لباس وصلهزده و کهنه هم میشود منظّم و تمیز بود. لباس پیامبر وصله زده و کهنه بود؛ اما لباس و سر و رویش تمیز بود. اینها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت بسیار مؤثر است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اسراف کلیدواژه(ها) : اسراف نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزی که مردم را [در زمان رژیم طاغوت] وادار میکرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهای مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایی بود که مردم نمیخواستند. نظام اسلامی بر اساس این ارزش بهوجود آمد که چنین چیزی نباشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اسلام خواهی کلیدواژه(ها) : اسلام خواهی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما امروز چون خودمان را با وضعیت مطلوب مقایسه میکنیم، بسیار عقبیم؛ اما اگر با آن وضعیتی که در آن روز[قبل از انقلاب] بود، با آن وضعیتی که در جاهای دیگر بود، مقایسه کنیم، آنوقت میبینیم که این نظام بسیار با توفیق توانست در این میدان حرکت کند و این انقلاب حقیقتاً کارآیی نشان داد و مردم همین را میخواستند. آنوقت بروند بنشینند بگویند که مردم نمیدانستند چه میخواهند! نخیر؛ مردم میدانستند. مردم اسلام را میخواستند. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست - آنها هم جزو اسلام است - اسلام یعنی بنای یک نظام اجتماعی و یک زندگی عمومی برای یک ملت، بر پایههای مستحکمی که میتواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. میتواند علم و پیشرفت و صنعت و ثروت و رفاه و عزّت بینالمللی و همه چیز را برای آنها فراهم کند. مردم دنبال این بودند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اسلام خواهی کلیدواژه(ها) : اسلام خواهی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اعتقاد به اسلام متعلّق به مردم است. مردم آن کسی را انتخاب میکنند، آن کسی را به آن مرکز قدرت - چه مجلس، چه ریاست جمهوری، چه جاهای دیگر؛ هر جا که جای انتخاب است - میفرستند که معتقدند براساس ارزشهای اسلامی میخواهد این مملکت را از فقر و تبعیض و بیعدالتی و بقیهی ضعفهایی که دارد، نجات دهد. مردم دنبال اسلامند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه اروپا و امریکا یک روزنامه قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! این که آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی [ روژه گارودی (نویسنده مسلمان فرانسوی)] که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این که میگویند یهودیان را در کورههای آدمسوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار میکنند! اگر کسی وابسته به سرمایهداران نباشد و مراکز قدرت سرمایهداری نباشد، نه حرفش زده میشود، نه صدایش به گوش کسی میرسد و نه آزادی بیان دارد! آری؛ سرمایهداران آزادند که بهوسیله روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای خودشان، هرچه را که دلشان میخواهد، بگویند! این آزادی، ارزش نیست؛ این آزادی، ضدّارزش است. مردم را به بیبندوباری و به بیایمانی بکشند؛ هرجا میخواهند، جنگ درست کنند؛ هرجا میخواهند، صلح تحمیلی درست کنند؛ هرجا میخواهند، اسلحه بفروشند. آزادی یعنی این! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آزادی فکر و بیان... یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم میخواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیمگیری هم نبود. مردم این را نمیخواستند؛ میخواستند این آزادیها باشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال کلیدواژه(ها) : استقلال نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت ما [در انقلاب] به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست... [یکی] از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابسته به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال سیاسی کلیدواژه(ها) : استقلال سیاسی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت ما [در انقلاب] به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست... [یکی] از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابسته به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال فرهنگی کلیدواژه(ها) : استقلال فرهنگی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت ما [در انقلاب] به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست... [یکی] از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابسته به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اشرافیگری کلیدواژه(ها) : اشرافیگری نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : رژیمهای کمونیست، رژیمهای مستبدی بودند که با شعار حکومت مردمی سرِ کار آمده بودند؛ اما اشرافی هم بودند! با این که دم از ضدّیت با اشرافیگری میزدند، اما عملاً حکومتهای اشرافی بودند. از لحاظ استبداد، در نهایت درجه استبداد بودند و حاکمیت مطلق دولت بر اقتصاد، بر فرهنگ، بر سیاست و بر فعالیتهای گوناگون اجتماعی و غیره به چشم میخورد! در رژیمهای شرقی، مردم هیچکاره محض بودند. بنده از نزدیک رفته بودم و این کشورها را در اواخر عمرشان دیده بودم. حتی در رأس بعضی از کشورهای عقب افتاده و فقیرشان هم یک رژیم به اصطلاح و به قول خودشان کارگری سرِ کار بود؛ اما همان رفتارهای اشرافیگری و همان کارهای غلطِ دربارهای قدیم را تکرار میکردند! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تبلیغات دشمن کلیدواژه(ها) : تبلیغات دشمن نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امروز اساس حرکت دشمن علیه این نظام، یک حرکتِ باز هم فرهنگی و روانی است. میخواهند مردم را به آینده این کشور بدبین و ناامید کنند. میخواهند مردم را به انقلاب بدبین کنند. میخواهند مردم را به دولتمردان بدبین کنند. میخواهند مردم را به مسؤولان متدیّنی که در بخشهای مختلف هستند - در قوّه مجریّه، در قوّه قضاییّه، در قوّه مقنّنه - بدبین کنند. میخواهند بین مسؤولان جدایی بیندازند و نقار ایجاد کنند. میخواهند تصویر تاریکی از آینده درست کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : انقلاب، یک تحول بنیادین براساس یک سلسله ارزشهاست و یک حرکت به جلو محسوب میشود. آنچه در کشور ما واقع شد، انقلاب اسلامی است که تحوّل عظیمی در ارکان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه و یک حرکت به جلو و یک اقدام به سمت پیشرفت این کشور و این ملت بود. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : این ارزشهایی که در جامعه هست و پایه نظام اسلامی است، باید اوّلاً یکجا پذیرفته شود. اگر بعضی از اینها را قبول داشته باشیم، بعضیها را قبول نداشته باشیم، کار ناقص است. اگر به بعضی اهمیت دهیم، به بعضی اهمیت ندهیم، مقصود حاصل نخواهد شد. ثانیاً خود انقلاب، حرکت و تحوّل و رفتن به جلوست. بر پایه این ارزشها جامعه باید حرکت کند، تحوّل پیدا کند و به جلو برود. باید روزبهروز روشهای غلط را اصلاح کند و یک قدم جدید بردارد تا بتواند به نتیجه برسد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : عزیزان من! انقلاب یک امر دفعی نیست؛ یک امر تدریجی است. یک مرحله انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما در طول زمان، انقلاب باید تحقّق پیدا کند. این تحقّق چگونه است؟ این تحقّق به آن است که آن بخشهایی که عقب مانده و تحوّل پیدا نکرده است، تحوّل پیدا کند و روزبهروز راههای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روشهای جدید، در چارچوب و برپایه آن ارزشها در جامعه بهوجود بیاید و پیش برود، تا آن ملت بتواند با نشاط و با قدرت به سمت هدفِ خودش حرکت کند. برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت. و اما این پیشرفتها در کجاست؟ این تحوّلی که میگوییم باید بهوجود بیاید و این حرکت به جلو در کجاست؟ در همه مناطق مربوط به زندگی جامعه. قوانین، تحوّل پیدا میکند و باید روزبهروز بهتر و کاملتر شود. در فرهنگ و در اخلاق عمومی مردم، روزبهروز بایستی تحوّل صورت گیرد و پیشرفت حاصل گردد. در نظام علمی و آموزشی کشور، در فعالیّتهای اقتصادی، در هنر، در امور حکومت و اداره کشور، حتی در حوزههای علمیّه، بایستی انسانهای با فکر و شجاع و روشنبین، روزبهروز روشهای جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمانهای جدید را دنبال کنند. اساس، همان ارزشهاست. در چارچوب همان ارزشها پیش بروند و تحوّلات را بهوجود آورند. آن وقت انقلاب، یک انقلاب کامل و روزبهروز میشود و تمام شدنی هم نیست. این تکامل، تمام شدنی هم نیست؛ یعنی هر ده سال، بیست سال یکبار، اگر انسان به کشور نگاه کند، خواهد دید که در بخشهای مختلف، پیشرفت و ترقّی ایجاد شده است. پس، سه عنصر در اینجا لازم شد...: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و بهشدّت از آنها حراست شود. دوم این که این ارزشها را با هم ببینند. اینطور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دینداری توجّه نکند؛ یا به دینداری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر اینطور باشد، کار ناقص انجام میگیرد. باید به همه مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاههای حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همه آنها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همان... «اصلاحات انقلابی»[است]... اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحوّل و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم. البته بهطور طبیعی در جامعه کسانی هستند که به بعضی از این سه رکن توجّه میکنند، اما به بعضی دیگر توجه نمیکنند. بعضی افراد هستند به ارزشها توجّه میکنند، اما به پیشرفت و تحوّل توجه پیدا نمیکنند. بعضی هم بعکس، به تحوّل و پیشرفت توجّه پیدا میکنند - از تغییر و نوآوری صحبت میکنند - اما به رعایت ارزشها توجّه لازم را نمیکنند. نه اینکه قبول ندارند - قبول هم دارند - اما مسأله اوّلشان، مسأله ارزشها نمیشود؛ مسأله پیشرفت و تغییر و تحوّل میشود. یک عده هم بعکس، نه اینکه به تحوّل عقیده نداشته باشند، اما مسأله اوّلشان حفظ ارزشهاست. در زمینه ارزشها، یکی به مسأله تدیّن وایمان مردم بیشتر توجّه پیدا میکند؛ یکی به مسأله استقلال کشور از کمند تصرّف قدرتها بیشتر توجّه میکند؛ یکی به مسأله آزادی توجّه بیشتری پیدا میکند؛ یکی به مسأله اخلاق توجّه بیشتری پیدا میکند. البته این امری طبیعی است که اشکالی هم ندارد. بهترش این است که همه به همه اجزا توجّه کنند؛ اما اگر یک عدّه به یک بخش توجّه پیدا کردند، یک عده به یک بخش دیگر توجّه پیدا کردند؛ بسیار خوب، اینها میتوانند مکمّل هم باشند. کسانی که در جامعه به ارزشها اهمیت میدهند، اینها مکمّل کسانی هستند که به تحوّل و پیشرفت اهمیت میدهند. کسانی که به تحوّل و پیشرفت اهمیت میدهند، مکمّل کسانی شوند که به ارزشها توجّه پیدا میکنند. البته اختلاف به وجود میآید، اما این اختلاف مهم نیست. ممکن است کسانی که به ارزشها بیشتر توجّه دارند، به کسانی که به تحوّل بیشتر توجه دارند، بتازند که شما به ارزشها بیاعتنایی و بیاحترامی میکنید؛ یا آن کسانی که به تحوّل اهمیت بیشتری میدهند، به کسانی که به تحوّل کمتر توجّه میکنند، ولی به ارزشها توجّه بیشتری میکنند، بگویند شما به پیشرفت و ترقّی و به جلو رفتن اعتنایی ندارید و ایستایی را ترویج میکنید. اینها در جامعه هست و یا ممکن است پیش بیاید؛ اما اشکالی ندارد و مهم نیست. باید همدیگر را تحمل و قبول کنند. وقتی که اساس را - که ارزشها و حرکت در چارچوب این ارزشهاست - همه بهطور کلّی قبول دارند، این که حالا یک عدّه کمتر به یک بخش توجّه میکنند و بیشتر به بخش دیگر توجّه میکنند، چندان اهمیتی پیدا نمیکند. دعوا نباید بشود. مرزی که بین اینها وجود دارد، یک مرز واقعی و یک مرز تعیین کننده نیست. میتوانند با هم یک وحدت عمومی را تشکیل دهید؛ هویّت کلّی جامعه اسلامی و انقلابی را تشکیل دهند و در واقع مثل دو «جناح» عمل کنند. دو جناح، یعنی دو بال یک پرنده. اگر هر دو بال یک پرنده خوب حرکت کند، پرنده بالا و پیش خواهد رفت. کسانی که پایبند به ارزشهایند، اگر این پایبندی را خوب حفظ کنند - البته به تحوّل هم بیاعتنا نباشند - کسانی هم که پایبند و دلبسته تحوّل و پیشرفت و روبه جلو رفتن و تغییر و تبدیلند، اگر این را حفظ کنند - البته به ارزشها هم توجّه داشته باشند - جامعه از هر دو سود خواهد برد و هر دو جناح به نفع جامعه عمل خواهند کرد و در واقع انقلاب را تکمیل میکنند و پیشرفت را در سایه ارزشها تحقّق میبخشند و میتوانند خوب باشند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [در جامعه]آنهایی که به ارزشها توجّه میکنند و تحوّل و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میکند؛ باید مراقب باشند. آنهایی که به تحوّل و تغییر توجّه میکنند و ارزشها را در درجه اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند. هر دو طرف باید مواظب باشند. مبادا گروه اوّل دچار جمود و تحجّر شود. مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمینهسازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزشها شود. اگر دو گروه این توجه را داشته باشند، آنوقت جامعه میتواند جامعهای باشد که با همان وحدتی که مورد نظر و لازم است، زندگی خودش را به سمت تکامل و تعالیای که اسلام برای او در نظر گرفته، پیش ببرد. پس یک خطر، عبارت شد از این که دو جناح و دو طرف، خودشان غفلت کنند و دچار خطر شوند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد. آن چیست؟ آن خطرِ نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است افرادی نفوذ کنند. گاهی یک دشمن از هر دو طرف نفوذ میکند: از آن طرف به عنوان ارزشگرایی میآید و با هرگونه تحوّلی مخالفت میکند؛ حتی با راههای رفته هم مخالفت میکند و میخواهد حرکت انقلابی را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرف قضیه است؛ به عنوان تغییر و تحوّل و پیشرفت، کسانی بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدیّن مردم و با اصل عدالت اجتماعی مخالفند؛ دچار همان سرمایهسالاری غربیاند؛ دنبال کیسه دوختناند؛ با اصل رفع تبعیض طبقاتی مخالفند؛ با نام دین هم مخالفند، ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحوّل، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان شوند و میدانداری کنند. اینها ممکن است در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند. اگر اینگونه آدمهای بیگانه و غریبه در بدنه اقتصادی جامعه نفوذ کنند، البته خطرناک است؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است و باید دست انسانهای امین باشد. اما از آن خطرناکتر این است که بیایند در مراکز فرهنگی نفوذ کنند؛ ذهن مردم، ایمان مردم، باورهای مردم، خط سیر صحیح مردم را قبضه کنند و در اختیار بگیرند. همان چیزی اتفاق بیفتد که در صحنه مطبوعات و صدا و سیمای دنیای غرب اتفاق میافتد؛ یعنی سرمایهسالاری. همچنان که رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی امپراتوری خبری دنیا در دست سرمایهدارهاست، اینها به داخل کشور ما بیایند و مراکز فرهنگی را هم تصرف کنند و از طریق فرهنگی بخواهند اثر بگذارند. این همان چیزی است که بنده چند سال قبل از این، نشانههای آن را در گوشه و کنار مشاهده کردم و «تهاجم فرهنگی» را گفتم. بعضی پذیرفتند، بعضی هم اصلش را انکار کردند و گفتند اصلاً تهاجم فرهنگی وجود ندارد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحوّل بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنی تحوّل نظام اسلامی به نظام غیر اسلامی! تحوّل مورد نظر آنها، یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقاً ما بعضی از اینها را هم میشناسیم. حالا بعضی که از تفالهها و پسماندههای رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلای جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسی تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعای آزادی و مردم سالاری و دمکراسی کنند؛ همان کسانی که عمله ظلم و جور دستگاهی بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالاری در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانی که با همهی وجود برای آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنی همان اصلاحات امریکایی! یعنی حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایی به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحول کلیدواژه(ها) : تحول نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : جناحهای سیاسی باید موضعشان را مشخّص کنند. باید صریحاً نسبت به آن کسی که با اسلام مخالف است، با انقلاب مخالف است، با راه امام مخالف است، با اساس اسلامی برای این نظام مخالف است، موضع و مرزهاشان را روشن کنند. همینطور در مقابل کسانی هم که علیالظاّهر متدیّنند، اما به تحوّل انقلاب و به اصل انقلاب هیچ اعتقادی ندارند - متحجّران و جامدان - باید مرزهایشان را مشخّص کنند. نمیگوییم جنگ و دعوا و مبارزه کنند؛ اما موضع خود را مشخّص کنند. این حرف ما به جناحهای سیاسی است. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : استقلال اقتصادی کلیدواژه(ها) : استقلال اقتصادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ملت ما [در انقلاب] به دنبال ارزشهایی بود که همهاش در داخل اسلام هست... [یکی] از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم میخواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابسته به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری میخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنیای که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : انتخابات ریاست جمهوری کلیدواژه(ها) : انتخابات ریاست جمهوری نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : حرف من خطاب به جناحها این است: برادران عزیز! خویشاوندان! بیایید مرزهای جدید و نویی را تعریف کنید. نظام اسلامی به ایمان این خیل عظیم مردم متّکی است. ممکن است از لحاظ سیاسی، یک عدّه از مردم به یک جناح، یک عدّه هم به یک جناح دیگر معتقد باشند - باشند - اما به اسلام معتقدند. خیال نکنند آن روزی که آن جناح در انتخابات برنده میشود، یکطور است؛ آن روزی که آن جناحِ دیگر برنده میشود، طور دیگری است؛ نه. اینها مذاقها و مسلکهای سیاسی و تشخیصهای سیاسی است. اعتقاد به اسلام متعلّق به این مردم است. مردم آن کسی را انتخاب میکنند، آن کسی را به آن مرکز قدرت - چه مجلس، چه ریاست جمهوری، چه جاهای دیگر؛ هر جا که جای انتخاب است - میفرستند که معتقدند براساس ارزشهای اسلامی میخواهد این مملکت را از فقر و تبعیض و بیعدالتی و بقیهی ضعفهایی که دارد، نجات دهد. مردم دنبال اسلامند. این دو جناحی که در داخل نظام قرار دارند [اصولگرا و اصلاح طلب]، مرزهای جدیدی را تعریف کنند. اوّلاً مرز بین خودشان را کمرنگ کنند و قدری بیشتر با هم گرم بگیرند؛ ثانیاً مرزشان را با آن بیگانهها آشکارتر و واضحتر کنند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : اروپا کلیدواژه(ها) : اروپا نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح میکنند و مینویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه ساز و کاری انجام میگیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را میزند، پول و سرمایهداری و شیوههای تبلیغاتىِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحینگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد این که یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بیدریغ کردند. هر جا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در غرب آزادند و همه چیز مینویسند؛ اما روزنامهها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند!؟ این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه اروپا و امریکا یک روزنامه قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایهداران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایهدار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را میخواهد، خراب کند؛ هرکس را میخواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف میخواهد، افکار عمومی را بکشد! این که آزادی نشد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : رفاه عمومی کلیدواژه(ها) : رفاه عمومی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : ما امروز چون خودمان را با وضعیت مطلوب مقایسه میکنیم، بسیار عقبیم؛ اما اگر با آن وضعیتی که در آن روز بود، با آن وضعیتی که در جاهای دیگر بود، مقایسه کنیم، آنوقت میبینیم که این نظام بسیار با توفیق توانست در این میدان حرکت کند و این انقلاب حقیقتاً کارآیی نشان داد و مردم همین را میخواستند. آنوقت بروند بنشینند بگویند که مردم نمیدانستند چه میخواهند! نخیر؛ مردم میدانستند. مردم اسلام را میخواستند. اسلام، فقط نماز خواندن و سجده کردن نیست - آنها هم جزو اسلام است - اسلام یعنی بنای یک نظام اجتماعی و یک زندگی عمومی برای یک ملت، بر پایههای مستحکمی که میتواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. میتواند علم و پیشرفت و صنعت و ثروت و رفاه و عزّت بینالمللی و همه چیز را برای آنها فراهم کند. مردم دنبال این بودند. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران - 1379/02/23 عنوان فیش : تحجّر کلیدواژه(ها) : تحجّر نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : رکود و سکون و سکوت موجب میشود که جمود و تحجّر و کهنگی بهوجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنبالهاش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی بهوجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا [بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۰۱/ ۲۶] از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحوّل و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم. آنهایی که به ارزشها توجّه میکنند و تحوّل و تغییر و پیشرفت را ندیده میگیرند، خطر تحجر تهدیدشان میکند؛ باید مراقب باشند. آنهایی که به تحوّل و تغییر توجّه میکنند و ارزشها را در درجه اول قرار نمیدهند، خطر انحراف برایشان وجود دارد؛ اینها هم باید مراقب باشند. هر دو طرف باید مواظب باشند. مبادا گروه اوّل دچار جمود و تحجّر شود. مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمینهسازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزشها شود. اگر دو گروه این توجه را داشته باشند، آنوقت جامعه میتواند جامعهای باشد که با همان وحدتی که مورد نظر و لازم است، زندگی خودش را به سمت تکامل و تعالیای که اسلام برای او در نظر گرفته، پیش ببرد. جناحهای سیاسی باید موضعشان را مشخّص کنند. باید صریحاً نسبت ... [کسانی] که علیالظاّهر متدیّنند، اما به تحوّل انقلاب و به اصل انقلاب هیچ اعتقادی ندارند - متحجّران و جامدان - باید مرزهایشان را مشخّص کنند. نمیگوییم جنگ و دعوا و مبارزه کنند؛ اما موضع خود را مشخّص کنند. |