Khamenei.ir

1387/08/11

پرونده‌ی "نگاه ایرانی" / یادداشت محمدمهدی سالاری؛ راه دیگر

  

  • این آرزو نیست 5

راه دیگر

ضرورت دست‌یابی به الگوی توسعه بومی برای تحقق چشم‌انداز

محمدمهدی سالاری 

الگوهای توسعه پاسخی ملموس و عینی هستند به دو سؤال مهم و مبنایی "به کجا؟" و "چگونه؟" در حرکت جوامع به سمت اهداف و آرمان‌هایشان. بنابراین برای تئوری‌ها و مکاتب توسعه می‌توان دو مبنای مشترک و قابل تحلیل و بررسی را برشمرد.

1. نوع نگاه فلسفی به انسان، جامعه و تاریخ که متفکر توسعه بر آن اساس می‌اندیشد.

2. نوع مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که بستر شکل‌گیری و تکامل تئوری‌های گوناگون توسعه هستند.

از سوی دیگر، شاید بتوان "تئوری‌های توسعه" و "الگو‌های توسعه" را از هم تفکیک کرد. نسبت بین این دو را باید نسبت زیربنا و روبنا دانست که البته با هم ارتباطی ارگانیک دارند. شاید بتوان تئوری توسعه را در کتابی به‌صورت مبسوط شرح داد، اما منظور از الگوی توسعه برآیند کلی سازمان و توان علمی و کارشناسی جامعه است که در مجموع، مسیر حرکت جامعه را در تمامی شئون و سطوح روشن می‌کنند و دست‌کم توصیه‌هایی دارند که ساختارهای اجتماعی و حکومتی را شکل می‌دهند و در نهایت، خود را در برنامه‌های چندساله‌ی توسعه جلوه‌گر می‌کنند. تمامی علوم برای چگونگی عملکرد مطلوب در ارتباط با موضوعات خود، در پی شناخت و تجویز نسخه‌هایی هستند. همان طور که علوم مختلف می‌توانند باعث تغییراتی در تئوری‌های توسعه شوند، این تئوری‌ها نیز می‌توانند در بلندمدت تأثیر به‌سزایی در موضوع و محتوای علوم داشته باشند.

دو نوع مبنای ذکر شده، علاوه بر این‌که در شکل‌گیری تئوری‌های توسعه به‌صورت مستقیم دخیل هستند، از طریق نقشی نیز که در ادبیات علمی رشته‌های مختلف دارند، تأثیر نهایی خود را بر الگوهای توسعه می‌گذارند.

بر این اساس، مسائل زیر درباره‌ی الگوی توسعه بومی و تحقق سند چشم‌انداز قابل طرح و بررسی‌اند:

  1. مکاتب سه‌گانه‌ی توسعه (نوسازی، وابستگی و نظام جهانی) همگی بیگانه از هستی‌‌شناسی، فلسفه‌ی تاریخ، جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی مطرح در اندیشه‌ی اسلامی هستند. از این رو، معنای توسعه از دیدگاه آن‌ها متفاوت با معنای توسعه در دیدگاه اسلامی خواهد بود. غایت توسعه در مکاتب سه‌گانه‌ی توسعه، رفاه و لذت دنیوی و ماهیت آن، رشد در عرصه‌های مختلف به نفع رشد اقتصادی است. حتی منظور از توسعه‌ی فرهنگی در این مکاتب نیز توسعه‌ی آن فرهنگی است که خدمت‌گذار و تضمین‌کننده‌ی بقا و دوام توسعه‌ی اقتصادی باشد. چرا که هر سه مکتب در بستر فکری و تمدنی مدرن شکل گرفته که اومانیسم، ماتریالیسم، راسیونالیسم، ساینتیزم و سکولاریسم از پیش‌فرض‌های اساسی آن‌ است.
  2. تئوری‌های توسعه اساساً برگرفته از تجربیات کشورهای توسعه‌یافته و صنعتی غربی است که برای کاربرد در کشورهای جهان سوم تدوین و تجویز شده‌اند. میزان موفقیت هر یک از این تئوری‌ها نیز جای بحث‌های بسیار دارد. در مجموع، علت عدم موفقیت‌ها را بیش از اشکالات اجرایی باید در تصور اشتباه از جهان‌شمولی و تکرارپذیری تجربه‌ی تاریخی- تمدنی غرب جست‌و‌جو نمود. آیا همه‌ی ملت‌ها به لحاظ تاریخی مجبور به طی مسیر غربی تمدن و پیشرفت هستند؟ آیا اساساً چنین امری امکان‌پذیر است؟ آیا می‌توان زمینه‌های تاریخی خاص غرب که منجر به شکل‌گیری تمدن مدرن شد را نادیده گرفته و آن سابقه‌ی تاریخی را متعلق به همه‌ی جامعه‌ی بشری به حساب آورد؟
  3.  در بررسی توفیق‌آمیز بودن تجربه‌ی بعضی کشورها  بررسی این نکته ضروری است که  آن‌ها در برابر از دست دادن چه چیزی، چیز دیگری به‌دست آورده‌اند؟ آیا رشد در شاخص‌های اقتصاد کلان هم‌چون نرخ سرمایه‌گذاری خارجی، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه یا شاخص‌هایی چون درصد سواد، ضریب نفوذ وسایل ارتباطی و حتی تعداد مقالات آی‌‌اس‌‌آی و پتنت‌های ثبت‌شده، در ازای ایجاد بحران‌های وسیع اجتماعی و اخلاقی، تزلزل نظام خانوادگی، رشد بزهکاری، شکاف طبقاتی، افسردگی و تهدید سلامت روانی شهروندان، گسترش فزاینده‌ی بیماری‌های نوظهور و لاعلاج، بی‌هویتی جوانان، رشد فساد و فحشا، بحران‌های جدی زیست‌محیطی، از بین رفتن استقلال سیاسی و اقتصادی دولت‌ها و ده‌ها مشکل ریز و درشت دیگر- که امروز غرب، تمام دنیا را با خود در آن سهیم کرده‌ و روندهای موجود نیز نشانی از بهبود ندارند- می‌تواند ارزشمند باشد؟
  4. در شکل‌گیری تمدن مغرب‌زمین، عواملی دخیل بوده‌اند که دیگر امکان وقوع نداشته و اساساً در قاموس ما جایی ندارند. انباشت سرمایه‌ها‌ی عظیم از طریق استعمار و نیروی کار عظیم ‌برده‌داری در دوران استعمار کهنه و نیروی انسانی ارزان و بازار مصرف بزرگ کالاهای غربی در سراسر جهان در دوران استعمار نوین، فرصت‌هایی است که جز چند کشور معدود، در اختیار کسی نخواهد بود. علاوه بر این، در نگاهی موشکافانه ارتباط بین فقر فزاینده‌ی جهانی و افزایش درآمد کشورهای توسعه‌یافته قابل بررسی است. تفکر پیرامون این نکته نیز ضروری است که آیا در بهترین شرایط و با نادیده گرفتن تمام کاستی‌ها و آسیب‌های الگوهای موجود، روند موجود به ریشه‌کن کردن فقر منجر خواهد شد؟
  5. انقلاب اسلامی تحولی تاریخ‌ساز است که به پشتوانه‌ی اندیشه‌ی استوار و با نگاه به آینده‌ای روشن به دنبال تحقق دنیایی است متفاوت از آن‌چه تا کنون بشر به آن اندیشیده. آرمان انقلاب اسلامی، جهانی‌سازی توحید و بندگی خدای متعال است. در این راه، تحقق عدالت جهانی هدفی میانی برای گشودن قید بندگی ارباب زر و زور و تزویر از پای بشر است. این رویکرد مبتنی بر نگرشی در فلسفه‌ی تاریخ است که رشد و تکامل بشر را نه بر اساس تکامل ابزار و تکنیک که بر پایه‌ی مبارزه‌ی حق و باطل و ادوار تاریخی آن تبیین می‌کند که عبارت است از تکامل نهضت انبیا و اولیای الهی و پایان تاریخ را نه در سیطره‌ی تام و تمام تکنیک و رفاه بر زندگی بشر که بر سیطره‌ی کامل حق و حقیقت و حکومت آخرین حجت بالغه‌ی الهی جست‌و‌جو می‌نماید.

جمهوری اسلامی ایران برای خود نقش اتمام حجت بر نوع بشر از طریق تحقق جامعه‌ی ‌الهی و اسلامی و الگوسازی برای حرکت پایانی تاریخ را قایل است. میثاق ملی ایرانیان، یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی، خود بزرگ‌ترین گواه بر این مدعا است. روشن است که با چنین اهداف بلندی نمی‌توان به تجربه‌ی ناقص و سرشار از اشتباه بشر مدرن و به ظاهر متمدن مغرب‌زمین تکیه کرد. گرچه می‌توان از این تجربه‌ها عبرت گرفت یا به‌عنوان راه‌‌‌حل‌های کوتاه‌مدت در دوران گذار از وضعیت نابه‌سامان کنونی تا دست‌یابی به الگوهای اسلامی اداره‌ی جامعه، از آن بهره جست. این بهره‌گیری در گرو گزینش هوشمندانه‌ی دستاوردهای غربی است، نه شتاب‌زدگی و التقاط مانند آن‌چه تا کنون در عرصه‌ها و سطوح مختلف مدیریتی کشور پس از انقلاب اسلامی رخ نموده ‌است.

  1. اگر قانون اساسی را نشان‌گر اهداف بلندمدت نظام اسلامی بدانیم، سند چشم‌‌انداز ترسیم‌کننده‌ی اهداف میانی نظام در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. بنابراین، تفسیر سند چشم‌انداز و گزینش راهبردهای تحقق آن نیز پیرو همان قاعده‌ای‌ است که در مورد قانون اساسی به آن اشاره شد. اگر شاه‌بیت غزل سند چشم‌انداز را عبارت زیر بدانیم:

"با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامه‌ریزی‌شده و مدبرانه‌ی جمعی و در مسیر تحقق آرمان‌ها و اصول قانون اساسی‌، در چشم‌انداز بیست‌ساله، ایران کشوری است توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن‌آوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین‌الملل."

بر اساس ادبیات موجود توسعه، این پرسش مطرح می‌شود که هویت انقلابی- آن‌ هم از نوع اسلامی- چگونه با توسعه‌یافتگی قابل جمع است؟ توسعه فرآیندی است نیازمند ثبات و آرامش اجتماعی، حال آن‌که به زعم ادبیات موجود در توسعه، انقلابی بودن معادل آنارشیسم و بی‌ثباتی است.

کدام الگوی توسعه است که توسعه‌ی اقتصادی، علمی و فن‌آوری را توأم با حفظ هویت اسلامی و الهام‌‌بخش در جهان اسلام برای ما به ارمغان بیاورد؟ کدام یک از الگوهای توسعه ما را به اثربخشی در روابط‌ بین‌الملل می‌رساند؟ آیا جمهوری اسلامی ایران اثربخشی کنونی از خاور دور تا قلب آفریقا و تا جنوبی‌ترین نقاط آمریکای لاتین را با استفاده از الگوهای موجود به ‌دست آورده ‌است؟

کدام علم اقتصاد می‌تواند توسعه‌ی اقتصادی توأم با عدالت را برایمان به ارمغان بیاورد؟ کدام علم روابط بین‌الملل است که بتواند کرامت انسانی را در عرصه‌ی بین‌المللی گسترش دهد و از منافع مستضعفان عالم دفاع کند؟ کدام علم سیاست است که بتواند در عرصه‌ی خارجی تعامل بر اساس عزت، حکمت و مصلحت را تئوریزه کرده و در عرصه‌ی داخلی مردم‌سالاری دینی را در کشور نهادینه نماید؟ کدام مکتب جامعه‌شناسی، علوم ارتباطات یا مطالعات فرهنگی را سراغ داریم که بتواند راه نهادینه کردن هویت اسلامی و انقلابی در جامعه را به ما نشان دهد؟ کدام علم برنامه‌ریزی اجتماعی ما را در تربیت انسان‌هایی "فعال، مسئولیت‌پذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه‌ی تعاون و سازگاری اجتماعی" در سطحی گسترده یاری می‌رساند؟ کدام نحله‌ی روان‌شناسی تعریفی از انسان مؤمن و مؤلفه‌های شخصیتی او به دست می‌دهد؟ کدام علم مدیریت می‌تواند ما را به کرامت و حقوق انسانی در سازمان‌ها رهنمون شود؟

  1. از آن ‌جا که اجرای کامل و همه‌جانبه‌ی سند چشم‌انداز مطلوب ما است، در صورت عدم نظریه‌پردازی بومی و در نتیجه، شکل ‌نگرفتن ادبیات علمی متناسب با محتوای سند چشم‌انداز، یکی از این دو سرنوشت در انتظار سند چشم‌انداز خواهد بود: 1. برنامه‌ریزها و مدیرهای تکنوکرات بدون توجه به ابعاد بدیع اسلامی و انقلابی سند، بر اساس آن‌چه از ادبیات علمی موجود در دست دارند، در مورد ابعادی برنامه‌ریزی کرده که با ادبیات علمی اشتراک لفظی دارد و امور را پیش ‌برند. در این صورت، نتیجه‌ی نهایی چیزی جز اضمحلال ارزش‌های انقلابی و انحلال نظام جمهوری اسلامی در نظام شبکه‌ای جهانی نخواهد بود. 2. بر اثر تنش و درگیری میان نیروهای تکنوکرات و نیروهای ارزشی، در عمل، گامی در راستای اجرای سند چشم‌انداز برداشته نشده و این مسئله به‌عنوان یک ناکامی بزرگ در حافظه‌‌ی تاریخی ایرانیان ثبت شود. در این وضعیت به جای اعتماد به‌ نفس ملی و امید به آینده، باید شاهد سرخوردگی بزرگ ملی و حتی اسلامی، به‌خصوص در سطح نخبگان و روشن‌فکرهای مسلمان باشیم.
 
 

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای