- ضرورت تدوین سند چشمانداز نظام جمهوری اسلامیایران چگونه شکل گرفت؟
قبل از سند چشمانداز بهصورت تاریخی و فرهنگی در نظام سیاستها، تصمیمها و برنامههای کشور حالت روزمرگی مشاهده میکنیم. انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی رخ داد و پیریزی حکومت دینی بر پایهی اسلام مطرح شد و شعارهای نه شرقی نه غربی و تمام شعارهای کلان انقلاب تازگی داشت. بعد از آن، با تعبیر روشن و رسای رهبر معظم انقلاب مردمسالاری دینی مطرح شد. هر انقلابی میخواهد که چارچوب خاص خودش را برای سعادت بشر و رسیدن به رفاه و تعالی ملتها نشان دهد. در واقع، این مزاحمتها و سنگاندازیها برای جلوگیری از الگو شدن جمهوری اسلامی ایران بود و بعد الگوسازیهای مشابه در کشورهای اسلامی که جوامع اسلامی به آن سمت بروند.
این محدودیتها و آن مشکل تاریخی که ما داشتیم، هر دو باعث شد که به این زمینه محدود نشود و به افق و دوردست کمتر نگاه شود و بنده این جا عرض میکنم که دستگاه برنامهریزی کشور که سازمان برنامه و بودجه بود یا مدیریت سازمان مدیریت و برنامهریزی، هیچ گاه یک برنامهی بیستساله را پیگیری نمیکردند و برعکس برخی معتقد بودند که اصولاً دیگر برنامهریزی زیاد مفید فایده نیست و مثالهایی هم میآوردند. در حالیکه برنامهریزی بهصورت برنامههای پنجساله، کوتاهمدت، برنامههای مادر و بلندمدت و چشمانداز در همهی کشورها هست، حالا چه بهصورت محرمانه یا آشکار.
اندیشهی چشمانداز و نگاه بلندمدت را رهبری مطرح کردند و به مجمع تشخیص مصلحت نظام احاله دادند که روی این موضوع کار بکنند که در واقع، بازوی مستشاری رهبر معظم انقلاب هستند. مجمع تشخیص مصلحت نظام هم این موضوع را مورد بررسی قرار داد. یک کمیسیون خاص به نام کمیسیون چشمانداز تشکیل داد که ریاست آن را دبیر محترم مجمع بر عهده داشت. ترکیب این کمیسیون ترکیب همهجانبهای بود که از حوزههای گوناگون اعضای خود مجمع در آن حضور داشتند. محوریت تهیهی سند را همین کمیسیون بر عهده داشت.
کار خوبی که آن کمیسیون انجام داد این بود که با همهی مراکز تحقیقات و بررسیهای استراتژیک کشور تعامل خیلی خوبی برقرار کرد، نقطهنظرات آنها را گرفت و بعد از بحث و بررسیهای خیلی طولانی و مفصل جمعبندی کرد و پیشنویسی را برای طرح در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرد. میخواهم بگویم روی تکتک کلمات سند چشمانداز که یک صفحه و نیم است و در مورد ابعاد مختلف آن ساعتها بحث شده است. اینها یک لغات خیلی خوب و زیبایی نیستند که در ویترین گذاشته شوند. با تأکیدهای منظمی که رهبر معظم انقلاب در مقاطع گوناگون دارند، بلکه برای رسیدن به آنها باید برنامههای مختلف برنامهریزی طی شود. عملیاتی کردن آرمانها مشکلی است که ما در ایران داریم. وقتی یک انقلاب اسلامی مطرح میشود و آموزههای دینی را مطرح میکند، اینها خیلی خوب، ولی عملیاتی و اجرایی کردن آنها و ارائهی سیاستهای کلی و اجرایی و برنامههای عملیاتی برای رسیدن به آن خیلی مهم است. در این جا ما خلأ داریم. فرض کنید همه با پیشرفت اقتصادی موافقند، ولی برای رسیدن به آن ببینید چهقدر مسائل مختلف مطرح میشود برای اینکه شما یک نظم اقتصادی ایجاد کنید. اگر میخواهید آزادسازی اقتصادی ایجاد کنید تا پیشرفت و رشد اقتصادی و مشارکت مردم و تعاونیها و بخش خصوصی را فعال بکنید، بایستی بسترها را آماده کنید. وقتی شما امتیازات متعدد میدهید، از آن طرف باید سیستمها سالم، شفاف، روشن و پرسرعت و تسهیل کننده باشد. بایستی با شاخصهای مشخص رشد را اندازه گرفت و با آن شاخصها مورد سنجش قرار داد که آن برنامه چهقدر رشد میکند و آن شاخصها را رصد کرد که آیا ما به سمت آن پیش میرویم یا نه، یعنی بتوان شفافتر با هم صحبت کنیم.
- این فرمها در حال تدوین شدن است؟
بله. یکی از نکاتی که رهبر انقلاب تأکید داشتند و در ملاحظهی انتهای سند چشمانداز آمده، این بوده که توجه دادند که در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالانه شاخصهای کمّی کلان از قبیل نرخ سرمایه گذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی، نرخ اشتغال، تورم، کاهش فاصله میان دهکهای بالا و پایین، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و توانمندیهای دفاعی امنیتی متناسب با سیاستهای توسعه و الزامات چشمانداز و ... تعیین و بهصورت کامل مراعات شود، یعنی اینها درحد کلیات باقی نماند، بلکه عملیاتی شود. یک سری از اینها بهخصوص در حوزههای اقتصادی، شاخصهای گوناگونی تولید شده که فقط باید اختیار شود. اما علاوه بر شاخصهای اقتصادی، راجع به آموزش، پژوهش و فرهنگ هم که در سند تصریح شده، باید شاخصهایی را تعیین کرده تا بر اساس آن پیشرفت برنامهها را بسنجیم.
دو نگرش مطرح است. یا باید مثل همیشه روی پیشبینیها جلو برویم، یک روند گذشته داریم، بعد بر اساس آن محاسباتی میکنیم، یک رشدی به آن میدهیم و میگوییم در آینده این اتفاق رخ خواهد داد. در واقع، روش پیشبینی بر پایهی آنچه که رویدادهای گذشته است، پیشبینی آینده را پیشبینی میکند و آینده را مثل گذشته و ادامهی روند گذشته و واحد میبیند، اما در روش آیندهنگری که سند چشمانداز بر آن پایه تدوین شده، ساختن آن آیندهای است که کثیر و نایقینی است. آیندهنگری میگوید که الآن وضع حال محصول کارهای گذشتهی ما هست و آینده را هم ما میتوانیم با برنامهریزی و تلاش خودمان بسازیم. ساختن یک جامعهی مردمسالار دینی مبتنی بر آموزههای اسلامی. بنابراین دو رویکرد کاملاً فعال و غیرفعال وجود دارد.
- علاوه بر تفاوت در نگاه کلان، رویکرد دوم- که تدوین چشمانداز هم در این نگاه به عنوان یک ضرورت دنبال میشود- چه ویژگیهای برجستهای دارد؟
رویکرد دوم که سند چشمانداز هم بر اساس آن طراحی شده، باعث میشود هدفگذاریهای روشن و بلندپروازانه و در عین حال عملی وضع شود، یعنی جنس چشمانداز جنسی است که یک سطح از آرمان پایینتر است و اگر بگوییم آرمانها بر پایهی اصول و ارزشها است، چشمانداز یک پایه از آن پایینتر است و به سمتی پیش میرود که ما در جهت رسیدن به آرمانها همیشه در حال حرکت هستیم. شاید به عبارت دیگر، چشمانداز اهداف بلندپروازانهی قابل عمل برای رسیدن به آرمان است.
از طرف دیگر، داشتن سند چشمانداز باعث میشود که تمام انرژیها حول رسیدن به آن حرکت کنند، با هم همافزایی داشته باشند، سلایق و رویکردهای مختلف خودشان را در طول دههها تحمیل نکنند و در واقع، سندی مورد وفاق در جامعه به وجود بیاید. از سویی، این سند باعث میشود که از اتلاف منابع و انرژیهای انسانی جلوگیری شود و از سوی دیگر برای مسئولین یک پاسخگویی جدی ایجاد میکند. یک مثال ساده میزنم. اگر من فاقد یک برنامهی روشن و مشخصی باشم و بعد عملکرد خودم را تنظیم کنم، هر عملکردی میتوانم داشته باشم.
میتوانم شرایط محیطی را مثال بزنم و عملکردم را توجیه کنم. اما وقتی که برنامهریزی میکنیم، سند چشمانداز یا برنامه داریم، خودمان را مقید میکنیم تا به آن برسیم. برای سنجش درجه و شاخص باید باشد (که مقولهی دیگر است) و در مسیر مشخصی باید حرکت کنیم و اگر حرکت نکنیم، بهطور طبیعی زیر سؤال هستیم. بنابراین ویژگیهای مثبتش این هست که انرژیها و نیروها را در جهت افق متمرکز میکنیم، امید و نشاط به ما میدهد، از آن طرف هم اگر در مسیرش راه نرویم، پاسخگویی را برای مسئولین ایجاد میکند.
در یک جمله میتوانم بگویم که سند چشمانداز محصول تکامل نظام سیاستگذاری در کشور ما است، یعنی این به واقع نظام سیاستگذاری را بر پایهی قانون اساسی تعریف میکند که در واقع، تکامل و بلوغ آن است. واقعاً این سند یک سند همه جانبه است. در همهی عناصر خط را روشن کرده و مثلاً جایگاه کشور را هم در منطقه تعریف کرده؛ خاورمیانه، آسیای میانه و همسایگان. البته اهداف بلندپروازانهای هست و رقبای ما هم دنبال رشد و پیشرفت هستند فقط یادتان نرود که رقبای ما به یک ابرقدرت وصل هستند. برتری و درجهی ما این است که ما محکم روی پای خودمان میایستیم نه روی قلمدوش دیگران. این خیلی فرق میکند که ملت ایران با انرژیهای خود و روی پای خودش به این نقطه رسیده، در حالی که در گذشته ایران یکی از اقمار غرب بود. اگر لازم بود، باید میرفت توی ظفار میجنگید. نیابتاً جنگهایی را مطرح میکرد و به اصطلاح آمریکاییها، ژاندارم یا سگ نگهبان منطقه بود.
به هزینهی ملت و با ذخایر ما بحرانهای نیابتی را به نفع آمریکاییها انجام میدادند. مخالفت ما با آمریکا مخالفت چیزی نیست که لفظی باشد. مخالفت بر سر همین است که از جیب ملت نمیتوانیم در جهت منافع آنها حرکت بکنیم. بحث منافع ملی است. صرفاً محدود به بحث ایدئولوژیک نیست، بهخاطر اینکه جامعهی اسلامی یک جامعهی مستقل نیز هست.
- خیلی از کارشناسان میگویند اهداف سند چشمانداز، خیلی بلند است. برای همین باید سندهای پاییندستی و پشتیبان آماده شوند که کارشان خرد و عملیاتی کردن اهداف بزرگ است. به نظر میرسد ابلاغ اصل 44، نقشهی جامع علمی، مهندسی فرهنگی و... در همین راستا باشد.
سند چشمانداز یک ستارهی راهنما است که هدایت میکند و جهتگیریها را روشن میکند، مثل تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر و فساد و تبعیض، برخورداری از سلامت، رفاه، امنیت، از یک طرف و از طرف دیگر مثلاً رشد اقتصادی، جایگاه اول اقتصادی. اینها مقولههایی است که برای اجرایی شدنش به تحولاتی لازم است، چون اگر اینها را ما میتوانستیم با تداوم شرایط فعلی داشته باشیم، دیگر ضرورتی به سند نبود.
سند میگوید که در سازو کار موجود تحولی باید اتفاق بیفتد که مثلاً رشد ما را که حالا بیشترش هم معطوف به درآمدهای نفتی است، به وضع مناسبتری برساند یا ریشهکنتر کردن فقر یا مسائل دیگر یا در حوزههای فرهنگ که خیلی مهم است. باید این اتفاق بیفتد تا بتواند اجرایی شود، وگرنه وضعیت گذشته تداوم خواهد داشت. برای اینکه این تحول اتفاق بیفتد، رهبر معظم انقلاب هم بهطور منظم راجع به تحول در حوزههای گوناگون بهصورت مشخص و تخصصی بیان کردند.
همان نهضت نرمافزاری را از گذشته دنبال میکردند، تولید علم را دنبال میکردند و اخیراً نقشهی جامع علمی کشور را، که جهتگیریهای علمی را در راستای سند تعریف کنیم. خب با نقشهی جامع علمی کشور انتظار میرود که نیروی انسانی چگونه از دانایی برخوردار شود. میخواهد اقتصاد داناییمحور شود، غیر از اینکه نیروی انسانی باید دانا شود. این جهتگیریها هست و اگر نظام آموزشی عالی یا تولید علم ما همان دنبالهروی وضعیت گذشته باشد، تحول چشمگیری از طریق علمی نخواهیم داشت.
خوشبختانه الگوهایی هم داریم که میتوان گفت که چهقدر ظرفیت رشد داریم. فرض کنید سلولهای بنیادی که اصلاً دید دانشمندهای جهان را نسبت به ایران کاملاً دگرگون کرد، از سالها قبل و با عنایت رهبری این مسئله جلو رفت و در سایهی حمایتهای ایشان بود که این جوانها در این حوزه رشد کردند. یا در حوزهی انرژی هستهای. اینها در واقع، نمونههایی است که نشان میدهد که افق پیشرفت علمی چهقدر میتواند باشد. این پیشرفتها میتواند آثار اجتماعی، اقتصادی، رفاه و ... در پی داشته باشد. اما این طور نباشد که در نظام رسمی کشور پژوهشکدهی "رویان" رشد نکند؛ این نقطهی ایراد است. باید سیستم رسمی کشور که متولی این هست که دانشگاهها هستند، پژوهشگاهها هستند و یا دستگاهها اینها درواقع بستری را فراهم بکنند که رویان و رویانها و محققین در آن رشد کنند و آن جهتگیریها روشن بشود.
نقشهی جامع علمی کشور به این ترتیب، تکلیف روشن میشود که ما در علوم انسانی میخواهیم چهکار کنیم یا همچون گذشته به علوم تجربی اولویت دهیم؟ در واقع، نقشهی جامع علمی، چشمانداز علمی کشور را مشخص مینماید تا کلیه برنامههای علمی کشور در جهت تحق آن گام بردارند.
وقتی سند مهندسی فرهنگی کشور هم مشخص و روشن شد، واقعاً تکلیف همهی دستگاهها روشن است و همه حول آن محور فعالیتهایشان را انتخاب میکنند، همافزایی پیدا میکنند و بعد باز هم سلایق گوناگون نمیتواند در کارهای مختلف دخالت کند، یعنی با تغییر دولتها تغییر مسیر داده نمیشود که این خیلی مهم است. تغییر دولتها در ایران یک مفهوم خیلی عجیب و غریبی پیدا کرده؛ دقیقاً به همین تعبیر. در صورتی که با تغییر دولتها همه کماکان بایستی در جهت کلی حرکت نمایند؛ یکی تا جایی میآید، خسته که میشود، کار را به دیگری میدهد، مثل یک دو امدادی میماند. کسی که چوبدستی را از نفر قبلی گرفته، دیگر برعکس دور پیست نمیچرخد. در واقع، با این کار همه حول این جهتگیری مصوب و ارزشهای متعالی کار میکنند. مثلاً در حوزهی فرهنگ انقلاب، خیلی ارزشهای متعالی و فرهنگی داریم، جهان هم تشنهی همین مسئله است. یعنی بیفرهنگیهای موجود در وضعیت کنونی تشنگی و عطشی را ایجاد میکند که ما در این حوزه اگر سامان خوبی داشته باشیم.
- نقش اصل 44 در اینباره چیست؟
در حوزهی اقتصاد و در قالب سیاستهای کلی اصل چهل و چهار- که با سالیان سال تلاش صورت پذیرفت و تدوین و توسط رهبری ابلاغ شد- تکلیف و افق دهههای آینده روشن شد و جهتگیریهای اقتصادی روشن شد. یک تبیین روشن و مشخص از اصل چهل و چهار قانون اساسی تحت عنوان سیاستهای کلی اصل چهل و چهار مطرح شد. ترتیبها مشخص شد. شما ممکن است که چند محور داشته باشید. مثلاً حول دو محور جلو بروید که بقیه را چشمپوشی کنید. آن مجموعه چنان زمین میخورد که حد ندارد.
سیاستهای الف، ب، ج، د، هم اجزای مختلفی دارد؛ هر کدامشان هم بعضاً اجزایی دارند. اینها همه با هم ترتب دارد، یعنی در مقدمه اهدافی مشخص شد که بهخاطر آن سیاستها گذاشته شده بود؛ رشد پرشتاب، توسعهی مالکیت علمی، ارتقای کارآیی، افزایش پساندازها، تجهیز منابع و .... بعد وارد بند «الف» میشود و میگوید در حوزهی اقتصاد غیر از بنگاههای بزرگ در اصل چهل و چهار، ابتدا بنگاه خرد ابتدا رد میشود؛ چیزی که کمتر کسی به آن توجه میکند. بعد در بحث بنگاههای بزرگ هم میگوید که در ابتدا باید بستری فراهم شود که بخشهای غیردولتی، بخش تعاونی، بخش عمدهی وارداتی و بخش خصوصی فعالیت کنند، یعنی بهبود فضای کسب و کار.
مگر میشود با همین سیستممان کسب و کار رونق بگیرد. برای سرمایهگذاری خارجی، قانون تشویق و حمایت از سرمایهی خارجی را چند سال قبل تصویب کردیم و گفتیم وقتی کسی میخواهد در ایران سرمایه گذاری کند، با جاهای مختلف، از نظر کنسولی، وزارت کار، محیط زیست و دستگاههای بسیار متعددی سروکار دارد. خب، همهی این دستگاهها یک نماینده داشته باشند در یک سازمان سرمایهگذاری که سرمایهگذار خارجی فقط با یک جا سر و کار داشته باشد. همان موقع هم مطرح شد که برای تشویق و حمایت سرمایهگذاری داخلی هم این کار را بکنیم. پیچیدگیهایی هم در روشهایمان داریم که رفع اینها بسیار مهم است که متغیرهای شاخصهای بهبود فضای کسب و کار است. در بخش بعدی راجع به مقولهی تعاونیها و بعد واگذاریها و بعد شرط رفع جلوگیری از انحصار مجدد و سلطهی بیگانه است.
ببینید اینها همه با هم هست، اگر یک کدام از اینها قوانینش مشخص و روشن نباشد یا مثلاً ما فقط تأکید کنیم به واگذاری بنگاههای موجود، این که هنر نیست. مهم این است که سنگ روی سنگ بند شود. بنگاههای جدید و کارخانجات جدید تأسیس شود. نیروی جدید به کار گرفته شود و اشتغال بالا رود. سرمایهگذاریها بیشتر شود. ترتیب مسئله هم در این سیاستها روشن است که حالا تبدیلش به قانون اهمیت پیدا میکند. در این مورد، سند پشتیبان هست که الحمدلله این کار انجام شده که راجع به یک قانون بسیار مهم حدود نود ماده دارد، بسیار جامع، باحوصله و یکی از قوانین خیلی خوب کشور هست که تکلیف را روشن کرده است.
- نکاتی که اشاره کردید در برنامهی پنجم است یا برنامهی چهارم؟
آنها برنامهی پنجساله هستند. در واقع، آن سیاستهای به اصطلاح کلی برنامههایی را پوشش میهد. سند چشمانداز برای زمان همان برنامه هست که در واقع، اولویتها را در آن مقطع زمانی مطرح میکند. مثلاً اولویتهای فرهنگی، اولویتهای اقتصادی و الزاماتی که برای رسیدن به سند وجود دارد، حتماً توی در سیاستهای کلی برنامهی پنجم مطرح میشود که بتواند تحقق اهداف را میسر کند، مثلاً مقولهی چگونگی تحقق عدالت را. شاید ما در پایان سند به نتیجه برسیم، ما در برنامهی پنجم گامهای بلندی در این حوزه برداشتیم. آ
قا فرمودند که دههی چهارم ما دههی پیشرفت و عدالت است، یعنی اینکه ما حداکثر در دو برنامهی دیگر باید به این اولویتها دست یابیم. همین طور که در برنامهی پنجم میبینید، یک سری الزامات برای رسیدن به اهداف سند مطرح شده که با گسترهی قابل ملاحظهای هم هست. اندیشهای در اینجا مطرح است که خود این سند را کجا پیگیری کند. باید یک جای فراقوهای باشد که این معنا را پیگیری کند. بعضاً یک نهادسازی به صورت پیشنهاد مطرح است که این دغدغهاش رسیدن به اهداف سند باشد، حالا این جا میتواند مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد یا هر جای دیگری که مطرح باشد. در واقع، این الزامات با حوصله و بهخوبی در حوزههای گوناگون دیده شده، از طرفی، ما در آستانهی برنامهی پنجم هستیم. یک سلسله از آنها هم در خود برنامهی پنجم هم دیده شده با عنوان دومین برنامهی سند.
- تعامل سندهای پشتیبان با چشمانداز به چه شکلی است؟ تعامل کسانی که مأمور ترسیم سند مهندسی فرهنگی هستند با مجمع به چه صورت است؟ اگر سیاستهایی تدوین شود که با سند چشمانداز مغایر باشد...
بهطور طبیعی در هر حوزهای که میخواهد مطرح و تصویب شود، طبیعتاً یک هماهنگی و همراهی با با سیاستهای آن بخش مربوطه باید داشته باشد. وقتی اینها به سیاست کلی تبدیل میشود که در مجمع تصویب شود. در آنجا همخوانیشان با سایر اسناد پشتیبان بهدقت مورد بررسی قرار میگیرد و میخورد، مثل کمیسیون خاص چشمانداز که از کمیسیونهای تخصصی مختلف مجمع در آن جا حضور داشتند. بنابراین اینها هماهنگ و همپای همدیگر باید پیش بروند.
- سند دیگری هم در حال تدوین است؟
بله؛ سند تحول مهم دیگری در حوزهی نیروی انسانی است که رهبری به عنوان تحول در نظام آموزش و پرورش مطرح کردند. آن هم مورد بررسی و تطبیق قرار میگیرد تا آنچه که باید انجام شود، صورت بپذیرد. برای تحقق امر توسعه مهمترین موضوع بحث نیروی انسانی است. جالب است ما حتی سند چشمانداز را به عنوان یک واحد درسی در هیچ دانشگاهی نداریم. حتی من میخواهم بگویم از دبستان و راهنمایی و دبیرستان این مسائل باید مطرح شود. چون سند چشمانداز آیندهی کشور را رقم میزند. اصولاً تحول در آموزش و پرورش و آموزش عالی اگر در راستای اهداف آیندهنگری و مردمسالاری دینی - بهمفهوم واقعی کلمه-سامان یابد، آنوقت میتوانیم به اجرای سند چشمانداز امیدوار باشیم. در اینصورت است که عناصر جامعه هر یک نسبت خود را با سند درک کرده و برای تحقق آن عشق میورزند.
- یکی از معضلات عدم اجرای صحیح برنامهها در کشور، نبود نظارت مستمر و دقیق است. برای نظارت بر حسن اجرای سند چشمانداز و سندهای پشتیبان آن چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟
وقتی سندی ابلاغ میشود یا سیاستهای کلی برنامهها نوشته میشود، دستگاهها بر آن جهت باید حرکت کنند، علاوه بر آن، پدیدههایی مثل مهندسی فرهنگی یا نقشهی جامع کشور کمک میکند به انجام آن، آن را جامعیت میبخشد، فرادستگاهی است و زیر یک چتر این دستگاهها را جمع میکند. نقشهی جامع علمی کشور یا مهندسی فرهنگی یا سیاستهای کلی اصل چهل و چهار تکلیف جاهای مختلف را در قانون اجراییش که خوشبختانه تدوین شده روشن میکند. به نظر من، ما گام بلندی برداشتیم و در شاخهسازی هم یک مقدار پیشرفت کردیم، منتها باید عادت کنیم که با این شاخصها خودمان را بسنجیم و کارمان را توجیه نکنیم، از آن جا که پاسخگویی در سیستم ما خیلی نهادی نیست، سنجش با آن وضعیتی که داریم، باید کار شود؛ در این جا ما ضعف داریم.
در واقع، خود نظارت، امرش با رهبری است که میتوان طبق قانون اساسی به مجمع هم تفویض شود. در آن جا کمیسیون نظارت تهیه شد، کمیسیون نظارت هم آییننامهاش تهیه شد. چگونگی انجام این نظارت چارچوبی دارد و میتواند رویکردهای مختلفی در این نظارت باشد. مواردی را میشود استصوابی انجام داد، یعنی قبل از اینکه برنامهای تصویب شود، در آییننامهی نظارت داریم همان جا به دولت و مجلس گفته شود که اصلاح شود. رویکرد دیگری که مطرح میباشد، این است که نظارتی که به مجمع تفویض شده، مجمع بهصورت تفویضی به نقاطی محول کند که میتوانند این نظارت را انجام بدهند. مثلاً یک گوشهاش میتواند دیوان محاسبات میتواند باشد، شورای نگهبان میتواند باشد، دیوان عدالت اداری و در جاهایی که خود آنها یک وظیفهای دارند، ولی اینها باید به صورت تفویضی به آنها داده بشود. به هر حال چارچوب نظارت بایستی به گونهای باشد که مطمئن شد کل کشور به جهتی برود که موافق با سیاستهای کلی کشور باشد.
ما عادت داریم یک چیزی تا قانون شد، آن را خیلی محترم و اجرایی میدانیم. سیاستهای کلی به مراتب بالاتر از قانون و پایینتر از قانون اساسی است. افرادی که در دستگاههای اجرایی یا مؤسسات عمومی هستند، زمانی که بخشنامهای تهیه و صادر میکنند باید دقت کنند که مطابق با سیاستهای کلی باشد. مثلاً شهردار باید بخشنامه یا مصوبات شورای شهر در مورد شهرداری را با سیاستهای کلی تطبیق دهد. اصولاً در فرایند نظام تصمیمسازی باید تحول داشته باشیم، نظام تصمیمسازی میتواند بستر اطمینانبخشی از رعایت سیاستهای کلی چشمانداز باشد. یعنی اگر من میخواهم راجع به یک مسئلهی فرهنگی، تصمیم فرهنگی بگیرم، با اصحاب همان بخش، با امامان جمعه، با نیروهای دانشگاهی مشورت کنم و در مسیری که با سیاستهای کلی مرتبط باشد، پیشنویس تصمیم و ایده را بچرخانند و از این طریق نهادی و محکمش کنند. و بعد از این مرحله طرح را در سیر مراحل تصویبی ببرند. این کار حداقل وفاق ایجاد میکنند. آن موقع این تصمیم مثل فولاد میماند و اجرا میشود.