others/content
نسخه قابل چاپ

به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت

دو انقلاب، دو رهبری

رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان نظام درباره‌ی دلیل موفقیت انقلاب اسلامی در مقایسه با نهضت‌های ملی گذشته در ایران گفتند: «این به برکت شخص امام و شخصیت امام و به برکت احکام و قوانینی بود که امام بزرگوار ما (رضوان‌الله تعالی علیه) به آنها متکی بود و جمهوری اسلامی را بر آن اساس به وجود آورد». آقای قاسم تبریزی، رئیس بخش تخصصی مطالعات انقلاب اسلامی کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی در این گفتار برخی تفاوت‌های رهبری در انقلاب اسلامی با رهبری در مشروطه را برشمرده است:
 
یکی از وجوه ممیز و شاخص رهبری و مدیریت سیاسی امام خمینی رحمه‌الله چه در هنگام شروع نهضت در سال ۱۳۴۱ و چه در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، بهره‌گیری دقیق و موشکافانه از تجارب تاریخی بوده است. ایشان درک بالایی از مقاطع تاریخی پیش از خود داشته‌اند. البته منظور ما از تاریخ در این‌جا نه معنای علم روایی رایج بلکه شناخت ماهیت جریان‌های تاریخ‌ساز یا انحراف‌های موجود در تاریخ است. به همین دلیل، توجه به این خصوصیت ایشان در تحلیل شیوه‌ی رهبری حضرت امام رحمه‌الله امری حیاتی و ضروری به نظر می‌رسد. در همین راستا یکی از نقاط ویژه‌ی تمرکز و دقت امام رحمه‌الله در حوادث تاریخی بحث مشروطه، مراحل و علل انحراف آن می‌باشد. اگرچه این بحث ابعاد وسیع‌تری دارد و تحقیق و تعمق بیشتر و دقیق‌تری را می‌طلبد. با در نظر داشتن این مقدمه، اگر روند رهبری علما و وقایع منتهی به پیروزی انقلاب مشروطه را با روند رهبری امام رحمه‌الله و پیروزی انقلاب اسلامی مقایسه کنیم می‌توان به چند نکته‌ی مهم اشاره کرد:
 
                          مراسم امضای فرمان مشروطیت
۱. انقلاب مشروطیت و حرکت ملت در آن زمان، انقلابی علیه مظالم استبداد محسوب می‌شد که ماهیت آن تغییر رژیم نبود. در واقع به نوعی تحدید استبداد با تمسک به تشکیل مجلس و قانون‌گرایی بود. در حالی‌که امام رحمه‌الله قائل به این بودند که نظام سلطه باید به طور کامل از میان برود و حکومت صددرصد اسلامی حاکم شود. ضمن این‌که حاکمیت از آن قانون خدا و تحقق آرمان‌های اسلام است.
لحظه‌شناسی | مشروطه
 

۲. ابهام در ایدئولوژی در ماجرای مشروطه موجب شد تا در میانه‌های راه، امر بر مردم مشتبه گردد. در واقع در انقلاب مشروطه دو جریان اسلامی داشتیم؛ یک جریان -مانند آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله طباطبایی- معتقد بود که ما می‌توانیم قوانینی داشته باشیم که تعارض با دین نداشته باشد. یک جریان هم مانند آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری تأکید داشت که باید این نضهت و انقلاب، قوانینش را از قرآن و منابع اصیل اسلامی الهام بگیرد نه این‌که با آن‌ها تعارض نداشته باشد. این دو نگاه، اگرچه هر دو جهت اسلامی و دینی داشت ولی موجبات سردرگمی توده‌های مردم و سوءاستفاده‌ی دشمنان را فراهم نمود.

اما امام با سرلوحه قرار دادن تجربه‌ی مشروطه و تجربه‌ی نهضت ملی شدن نفت و با نظریه‌پردازی در حوزه‌ی حکومت اسلامی، به صراحت بر حضور ولی فقیه در رأس حکومت و تدوین قوانین بر اساس مبانی اصیل قرآنی و روایی توسط خبرگان دین و روحانیت تأکید کرد و به نوعی نهضت را صددرصد اسلامی کرد. چنین نظریه‌ای اگرچه شاید غایت آمال مراجع و روحانیون عصر مشروطه بود، اما در آن زمان مطرح نگردید. در واقع ایدئولوژی و استراتژی امام رحمه‌الله که همان نظریه‌ی «ولایت فقیه» است، از بطن مکتب بیرون کشیده شده بود و همچون مشروطه یک الگوی اقتباسی نبود.

۳. امام رحمه‌الله به هیچ‌وجه وارد مصالحه و تسامح با گروه‌ها و احزاب نشد. حتی در جریان دیداری که آقای مهندس بازرگان و دکتر سنجابی با ایشان در پاریس داشتند، امام رحمه‌الله فرموده بودند این‌ها اول باید حکومت سلطنتی را نفی بکنند و انقلاب اسلامی را ملی بدانند بعد بیایند و صحبت کنند. در همان زمان سردمداران جریان کمونیسم‌ و توده‌ای‌ها هم خیلی تلاش کردند تا با امام رحمه‌الله ارتباط و مذاکره برقرار کنند ولی ایشان حاضر به این امر نشد. ایشان حتی در اولین مصاحبه‌ی خود با لوموند فرمودند: «من به پیروان‌ام گفته‌ام که به هیچ وجه با کمونیست‌ها همکاری نکنید». یعنی نه با چپ حاضر به مصالحه شد و نه با راست. این صراحت، صداقت و سیاست امام رحمه‌الله بود که تا پایان هم اصالت را به گروه‌ها و جریانات ندادند. ایشان آزادی فعالیت احزاب، گروه‌ها و سازمان‌ها را در چهارچوب قانون اساسی پذیرفتند ولی همواره تأکید کردند که امکان و زمینه‌های خیانت را به آن‌ها نمی‌دهیم.
 
۴. حس دشمن‌شناسی امام خمینی رحمه‌الله برخلاف بسیاری از علمای عصر مشروطه در سطح بسیار بالایی قرار داشت. ایشان از همان ابتدا تأکید کرد که آمریکا ام‌ّالفساد است و هرچه گذشت این مسأله بر همگان آشکارتر شد. جیمز بیل در کتاب «شیر و عقاب» تعبیر جالبی به کار می‌برد. او می‌گوید: وقتی آیت‌الله خمینی می‌گوید آمریکا شیطان بزرگ است یعنی در آمریکا ایدئولوژی شیطانی حاکم است و در ایران ایدئولوژی الهی. موضوع دشمن‌شناسی، خاصه شناخت دشمن اصلی یکی از مهم‌ترین شاخص‌های امام راحل بود.

۵. دقت امام رحمه‌الله در شناخت معاند، مخالف و منتقد استثنایی بود. اگر کسی در نقد نظام فعالیت می‌کرد، تا زمانی‌که دست به توطئه نمی‌زد، امام رحمه‌الله با او کاری نداشت. اما در مقابل معاندین و توطئه‌گران به هیچ‌وجه کوتاه نمی‌آمد. در مورد اصول اصیل اسلام و انقلاب به هیچ‌وجه با کسی رودربایستی نداشت و اگر احیاناً فردی یا جریانی پیدا می‌شد که از موارد ذکر شده تخطی می‌کرد امام رحمه‌الله به سختی با او مقابله می‌کرد. این مقوله‌ای بود که ما در مشروطه به جز موارد معدودی چندان اثری از آن نمی‌بینیم.
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی