newspart/index2
مبارزات ضد استبدادی علما / مبارزه علما با استبداد/ مبارزه روحانیت با استبداد/
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مصادیق تاریخی استفاده علما از دشمنی دشمنان

حوزه‌های علمیه - بخصوص حوزه‌ی علمیه‌ی قم - در هیچ دوره‌ای از تاریخ خود، به قدر امروز مورد توجه افكار جهانی و انظار جهانی قرار نداشته‌اند؛ به قدر امروز مؤثر در سیاستهای جهانی و شاید مؤثر در سرنوشت جهانی و بین‌المللی نبودند. حوزه‌ی قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزه‌ی علمیه‌ی قم، امروز از همیشه‌ی این تاریخ، دوستان بیشتری دارید؛ دشمنان بیشتر و خطرناك‌تری هم دارید. امروز حوزه‌ی علمیه‌ی قم - كه در قله‌ی حوزه‌های علمیه قرار گرفته است - یك چنین موقعیت حساسی را داراست.
در اینجا یك مغالطه‌ای هست كه باید به آن اشاره كنم. ممكن است بعضی بگویند اگر حوزه‌های علمیه وارد مسائل جهانی، مسائل سیاسی، مسائل چالشی نمیشدند، اینقدر دشمن نمیداشتند و محترم‌تر از امروز بودند. این مغالطه است. هیچ جمعی، هیچ نهادی، هیچ مجموعه‌ی باارزشی به خاطر انزوا و كناره‌گیری و گوشه‌نشینی و خنثی حركت كردن، هرگز در افكار عمومی احترام‌برانگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهای بی‌تفاوت و تنزه‌طلب كه دامن از مسائل چالشی برمیچینند، یك احترام صوری است؛ یك احترامِ در معنا و در عمق خود بی‌احترامی است؛ مثل احترام به اشیاء است، كه احترام حقیقی محسوب نمیشود؛ مثل احترام به تصاویر و تماثیل و صورتهاست؛ احترام محسوب نمیشود. گاهی این احترام، اهانت‌آمیز هم هست؛ همراه با تحقیر باطنیِ آن كسی است كه تظاهر به احترام میكند. آن موجودی كه زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمی‌انگیزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّی در دل دشمنان خود. دشمنی میكنند، اما او را تعظیم میكنند و برای او احترام قائلند.
اولاً حاشیه‌نشین شدن حوزه‌ی علمیه‌ی قم و هر حوزه‌ی علمیه‌ی دیگری به حذف شدن می‌انجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشی نبودن، بتدریج به حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوی شدن می‌انجامد. لذا روحانیت شیعه با كلیت خود، با قطع نظر از استثناهای فردی و مقطعی، همیشه در متن حوادث حضور داشته است. برای همین است كه روحانیت شیعه از یك نفوذ و عمقی در جامعه برخوردار است كه هیچ مجموعه‌ی روحانی دیگری در عالم - چه اسلامی و چه غیر اسلامی - از این عمق و از این نفوذ برخوردار نیست.
ثانیاً اگر روحانیت میخواست در حاشیه و در پیاده‌رو حركت كند و منزوی شود، دین آسیب میدید. روحانیت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهای دین حیثیتی ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسی - كه نمونه‌ی برجسته‌ی آن، انقلاب عظیم اسلامی است - كناره میگرفت و در مقابل آن بی‌تفاوت میماند، بدون تردید دین آسیب میدید؛ و روحانیت هدفش حفظ دین است.
ثالثاً اگر حضور در صحنه موجب تحریك دشمنی‌هاست، این دشمنی‌ها در یك جمع‌بندی نهائی مایه‌ی خیر است. آن دشمنی‌هاست كه غیرتها و انگیزه‌ها را تحریك میكند و فرصتهائی برای موجود زنده می‌آفریند. هر جا به مجموعه‌ی روحانیت یا به دین یك خصومت‌ورزی و كین‌ورزی‌ای انجام گرفت، در مقابل، حركتی سازنده از سوی بیداران و آگاهان انجام گرفت. یك وقتی در جمعی گفتم كه نوشتن یك كتاب به وسیله‌ی یك نویسنده‌ی متعصب ضد شیعه، موجب به وجود آمدن چندین كتاب منبع بزرگ شیعی شد. در همین شهر قم اگر كتاب «اسرار هزار ساله» از سوی یك فرد منحرف كه تركیبی از تفكرات سكولاریستی و گرایشهای وهابیگری داشت، منتشر نمیشد، امام بزرگوار ما نمیرفت درس خود را مدتی تعطیل كند و كتاب «كشف الاسرار» را بنویسد؛ كه در این كتاب، اهمیت حكومت اسلامی و ولایت فقیه، نخستین جوانه‌هایش مشاهده میشود. بازتولید این تفكر مهم فقهی و شیعی در ```كتاب «كشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است. اگر تحرك گرایشهای چپ و ماركسیستی و حزب توده در دهه‌ی 20 و اوائل دهه‌ی 30 نمیبود، كتاب ماندگاری مثل «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تولید نمیشد و به وجود نمی‌آمد. بنابراین، این دشمنی‌ها به ضرر ما تمام نشده است. هر جا خصومت‌ورزی انجام گرفت، موجود بیدار و آگاه - یعنی حوزه‌ی علمیه - از خود واكنشی نشان داد و فرصتی آفرید. دشمنی‌ها فرصت‌آفرینند؛ آن وقتی كه ما بیدار باشیم، آن وقتی كه ما زنده باشیم، آن وقتی كه ما غافل نباشیم.
در همان دوران رضاخانی، آن حركت خصمانه‌ای كه با روحانیت شد، موجب شد مرجع تقلیدی مثل مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی (رضوان اللَّه تعالی علیه) اجازه‌ی صرف وجوهات را در تولید نشریه‌های دینی و مجلات دینی بدهد؛ كه این یك چیز بی‌سابقه‌ای بود، در آن روز هم چیز عجیبی بود. بنابراین نشریه‌ی دینی با پول وجوهات و با سهم امام به راه افتاد؛ مجامع دینی با اتكای به سهم امام به وجود آمد. یعنی شخصیتی مثل سید اصفهانی (رضوان اللَّه تعالی علیه) برخلاف آنچه كه برخی تصور میكردند و میكنند، به فكر مسائل فرهنگی كشور ما و دنیای شیعه و كشور شیعه است و صرف سهم امام را در یك چنین كاری مجاز میشمرد؛ اینها فرصتهاست. دشمنی‌ها یك چنین فرصتهای بزرگی را به وجود می‌آورند.
رابعاً با بی‌طرف ماندن روحانیت در مسائل چالشیِ اساسی، موجب نمیشود كه دشمن روحانیت و دشمن دین هم بی‌طرف و ساكت بماند؛ «و من نام لم‌ینم عنه». اگر روحانیت شیعه در مقابل حوادث خصمانه‌ای كه برای او پیش می‌آید، احساس مسئولیت نكند، وارد میدان نشود، ظرفیت خود را بروز ندهد، كار بزرگی را كه بر عهده‌ی اوست، انجام ندهد، این موجب نمیشود كه دشمن، دشمنی خود را متوقف كند؛ بعكس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف كردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال كردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند. غربی‌ها ظرفیت عظیم فكر شیعه برای مواجهه‌ی با ظلم جهانی و استكبار جهانی را از مدتها پیش فهمیده‌اند؛ از قضایای عراق، از قضایای تنباكو؛ لذا آنها ساكت‌بشو نیستند؛ آنها به تجاوز خود، به پیشروی خود ادامه میدهند. سكوت و بی‌طرفی علما و روحانیون و حوزه‌های علمیه به هیچ وجه نمیتواند دشمنی دشمن را متوقف كند. بنابراین حركت حوزه‌های علمیه، بی‌طرف نماندن حوزه‌های علمیه در قبال حوادث جهانی، در قبال مسائل چالشیِ ملی و بین‌المللی یك ضرورتی است كه نمیشود از آن غافل شد.1389/07/29

لینک ثابت
ضدیت با سلطه ؛ ماهیت حرکت علما در مشروطه و قضایای قبل از آن

وقتی به علما نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سابقه‌ی فعالیت[مبارزاتی] علما خیلی بیش از دوره‌ی مشروطیت است. شاخصه‌ی آن فعالیت‌های قبلی، «ضد بیگانه بودن» بود. اصلاً وجه ضد استبدادی در فعالیت‌های علما، یک وجه منطوی در جنبه‌ی ضد بیگانه و ضد استعماری بود. مثلاً فتوای مرحوم میرزای شیرازی، اقدام مرحوم ملاعلی کنی در قضیه‌ی رویتر و از این قبیل، قبل از آنها در قضایای مبارزه‌ی با روس‌ها، اصلِ حرکت مرحوم آخوند در جهت تهدید روس‌ها برای اشغال ایران و بقیه‌ی این کارهایی که شما می‌بینید، وجه غالب و اصلی بوده است و البته در مسأله‌ی مشروطیت هم وجه ضد استبدادی در حرکت علما واضح و روشن شد، که حالا عرض می‌کنم که چگونه این مسأله شکل گرفت.
ما از این مقدمه چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ نتیجه این است که اگر کسی وجه ضد سلطه‌ای بیگانه را در حرکت مشروطه ندیده بگیرد، مثل این است که ماهیت و هویت این حرکت را ندیده گرفته. خودِ این، می‌تواند برای ما تفسیر و تحلیل کند دعواهایی را که علمای داخل در مشروطه با غیر خودشان داشته‌اند؛ در درجه‌ی اول مرحوم شیخ فضل‌اللَّه و کسانی از قبیل ایشان؛ در درجه‌ی بعد، مرحوم سید عبداللَّه بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی و بقیه‌ی کسانی که باز از علما بودند و بعد، از مشروطه برگشتند. در نتیجه، مسأله‌ی ضدسلطه‌ی بیگانه را باید حتماً در نظر گرفت.1385/02/09

لینک ثابت
تاثیر رهبری آیت‌الله سید عبدالاعلی سبزواری در قیام مردم عراق بر علیه رژیم بعث

ایشان [آیت‌الله سید عبدالاعلی سبزواری] از فقهای عالی‌مقام و از مدرسین و علمای بزرگی بودند که عمر با برکت خود را در نجف به تدریس و تحقیق و تربیت شاگردان و تألیف کتب سودمند و با ارزش گذرانیده بودند و دو کتاب بزرگ مبسوط در فقه و تفسیر از ایشان به طبع رسیده و به یادگار مانده است. در آخرین سالهای عمر شریف این روحانی بزرگوار حوادث خونین عراق و قیام فداکارانه‌ی مردم در برابر حکومت ستمگر بعثی پیش آمد که ایشان در رهبری و هدایت مردم دارای نقش و تأثیر بودند و بدین جهت پس از سرکوب قیام تا چندی در محنت فشارهای رژیم بعثی گذرانیدند و بنا بر مسموع جنازه‌ی مطهر ایشان نیز دیروز در نجف غریبانه تشییع و دفن شده و از حضور مردم و طلاب و علمای حوزه‌ی نجف در آن مراسم ممانعت شده است.1372/05/27
لینک ثابت
میرزای قمی، نمونه ای از علمای عالم به زمان

من و شما که امروز به تاریخ نگاه می‌کنیم، می‌فهمیم فتحعلی‌شاه چه موجود پلید و انسان نجسی بوده است. آن زندگی شخصی‌اش، آن شهوترانیهایش، آن قساوت قلبش، آن بی‌عرضگی‌اش، آن از دست دادن هفده شهر قفقاز در زمان خودش، آن عهدنامه‌ی ننگین ترکمانچای در زمان او ... این، آقای فتحعلی‌شاه است ! همان‌طور که عرض کردم، در علم و تقوای این عالم بزرگ ، احدی حرف ندارد. بزرگان ما، در مقابل اسم او خاضعند، و کتاب او از معروفترین کتب فقهی صد و پنجاه، دویست سال اخیر است. اما ایشان اوضاع و احوال را نمی‌دانسته است؛ یعنی به حقیقت حال توجه نداشته است. العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس(1) نبوده است. ایشان عالم به زمان نبوده است. آن وقت، همزمان با همین عالم، یک ملای دیگر داریم که او محقق قمی است؛ میرزای قمی، صاحب «قوانین» و صاحب «جامع‌الشتات». در کتاب جهاد جامع‌الشتات، سؤالهایی از او می‌شود، که اگر کسی نگاه کند می‌فهمد که این سؤالها را از دربار فتحعلی‌شاه از او پرسیده‌اند. مثلاً: «آقا! اجازه می‌فرمایید کسی از طرف شما نایب جنگ باشد - چون شما نایب امام زمان هستید - و این جنگ را اداره کند؟» و از این قبیل سؤالها، مکرر در مکرر. این مرد هوشیارزمان‌شناس و آگاه به تمام اوضاع و احوال، مگر یک ذره و یک لحظه فریب می‌خورد؟ جوابهای رندانه‌ی او، به‌نظر من، از نشانه‌های هوشیاری یک عالم دین و یک فقیه بزرگوار است. تهیه‌کننده‌ی این سؤال، پیداست که اهل علم است. یعنی دولتیهای بی‌سواد اطراف فتحعلی‌شاه، عقلشان نمی‌رسد که از این حیله استفاده کنند و بخواهند برای فتحعلی‌شاه از میرزای قمی وکالت بگیرند! می‌گوید: «خوب؛ حالا یکی طلب شما باشد.» این شوخی هم قرض شما باشد. بعد بنا می‌کند جواب دادن. و از زیر بار این‌که به او وکالت بدهد، خارج می‌شود و حکم شرعی را بیان می‌کند. داستان علاقه‌ی فتحعلی‌شاه به این‌که پسر میرزای قمی، دامادش بشود هم معروف است ...
من می‌گویم اگر همه‌ی علمای ما، در زمانهای خودشان مثل میرزای قمی بودند - لااقل در این دویست سال اخیر - شاید امروز وضع ما بهتر بود. به‌هرحال، آن زمانها گذشته است. «قدخلت من قبلها امم(2).» ما به وضع آنها کاری نداریم؛ امروز، به وضع خودمان باید برسیم.1371/07/15


1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 27؛
تحف العقول، النص، ص: 356،
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏75، ص: 269؛

ُ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:.. َ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‏ ...
ترجمه:
1 ) سوره مبارکه الرعد آیه 30
كَذٰلِكَ أَرسَلناكَ في أُمَّةٍ قَد خَلَت مِن قَبلِها أُمَمٌ لِتَتلُوَ عَلَيهِمُ الَّذي أَوحَينا إِلَيكَ وَهُم يَكفُرونَ بِالرَّحمٰنِ ۚ قُل هُوَ رَبّي لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وَإِلَيهِ مَتابِ
ترجمه:
همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امّتی فرستادیم که پیش از آنها امّتهای دیگری آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحی نموده‌ایم بر آنان بخوانی، در حالی که به رحمان [= خداوندی که رحمتش همگان را فراگرفته‌] کفر می‌ورزند؛ بگو: «او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم؛ و بازگشتم بسوی اوست!»
لینک ثابت
آیةاللَّه العظمی خویی قطب اصلی نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری

آن بزرگوار[آیت الله خویی]، یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه، حوزه‌ی علمیه‌ی نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران، مبذول کرد. در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری قمری، قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامی بود و به همین سبب، پس از سرکوب شدن این نهضت به وسیله رژیم خونخوار بعثی، این کهن مرد دانشمند، مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد؛ و پس از آن‌که به فضل الهی از خطر نجات یافت، تا مدتها در شرایط سخت، زیرنظر مأموران بعثی قرار داشت.1371/05/18
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی