طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ﴿173﴾ اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
سنّت الهی پیروزی و شکست در ماجرای جنگ احد دو مورد در سورهی آلعمران هست و عجیب است که این دو مورد هر دو در یک سوره و تقریباً مربوط به یک قضیّه است؛ البتّه دو قضیّه است، منتها دو قضیّهی متّصل به هم است. دو جور سنّتها را بیان میکند: سنّت پیروزی، سنّت شکست. یکی در آیهی ۱۷۳ سورهی آلعمران است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایماناً وَ قالوا حَسبُنَا اللَهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوء.(1) داستانش را لابد شنیدهاید؛ جنگ اُحد تمام شد، کسی مثل حمزهی سیّدالشّهدا در این جنگ به شهادت رسید، پیغمبر مجروح شد، امیرالمؤمنین مجروح شد، تعداد زیادی شهید شدند، خسته و فرسوده و زخمیشده برگشتند مدینه؛ حالا قریش، همین دشمنی که نتوانسته بود کاری [انجام بدهد] ــ ضربه زده بود، امّا نتوانسته بود پیروز بشود بر مسلمین ــ اینها بیرون مدینه در فاصلهای در چند کیلومتریِ مدینه جمع شدند، گفتند امشب حمله کنیم؛ اینها خستهاند، کاری از اینها برنمیآید، مسئله را تمام کنیم. عواملشان آمدند داخل مدینه شروع کردند هراسافکنی: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛ آمدند گفتند خبر دارید؟ اطّلاع دارید؟ اینها جمع شدهاند، لشکر فراهم آوردهاند میخواهند پدر شما را دربیاورند! امشب میریزند چنین و چنان میکنند! هراسافکنی. اینهایی که مخاطب این هراسافکنی بودند، قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛ [گفتند:] نخیر، ما نمیترسیم، خدا با ما است. پیغمبر فرمود آن کسانی که امروز در اُحد زخمی شدند، جمع بشوند؛ آنها جمع شدند، گفت بروید مقابل اینها؛ رفتند آنها را شکست دادند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضل؛ یک مقدار زیادی غنیمت آوردند و هیچ مشکلی هم برایشان پیش نیامد، دشمن را ناکام کردند و برگشتند؛ این سنّت الهی است. پس بنابراین، اگر چنانچه در مقابل هراسافکنی دشمن، شما به معنای واقعی کلمه معتقد شدید که «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» و به وظایفتان عمل کردید، نتیجهاش این است. این [بخش از] سورهی آلعمران این سنّت را برای ما بیان میکند. این مال قضیّهی بعد از اُحد بود، مثلاً شاید چند ساعت بعد از اتمام اُحد. آن [بخش دیگرِ] قضیّه، مال داخل خود اُحد است؛ در جنگ اُحد مسلمانها اوّل پیروز شدند دیگر؛ یعنی اوّل حمله کردند و دشمن را منهزم کردند و بعد که آن تنگه را به خاطر دنیاطلبی از دست دادند، قضیّه بعکس شد؛ باز در سورهی آلعمران، قرآن این را بیان میکند؛ میفرماید: وَ لَقَد صَدَقَکُمُ اللهُ وَعدَه؛ خدا وعدهی خودش را با شما عمل کرد ــ ما وعده کرده بودیم که اگر در راه خدا جهاد کنید، شما را پیروز میکنیم؛ ما وعدهمان را عمل کردیم ــ اِذ تَحُسّونَهُم بِاِذنِه؛ شماها توانستید اینها را زیر فشار قرار بدهید و از پا دربیاورید باذنالله؛ اوّلش توانستید. خب پس اینجا خدا کار خودش را کرد؛ خدا وعدهای را که به شما داده بود عمل کرد، منتها بعد شما چه کار کردید؟ به جای اینکه این وعدهی الهی را شکرگزاری کنید، این لطف الهی را شکرگزاری کنید، حَتّیٰ اِذا فَشِلتُم؛ پایتان سست شد؛ چشمتان به غنیمت افتاد، دیدید بعضیها دارند جمع میکنند غنائم را، پای شما هم سست شد؛ فَشِلتُم، فَشَل شدید؛ وَ تَنازَعتُم؛ بنا کردید با همدیگر درگیر شدن، و اختلاف پیدا کردید. ببینید، [باید] یک نگاههای علمیِ جامعهشناسی روی این تعبیرات قرآنی انجام بگیرد؛ اینکه چطور میشود یک کشوری، یکی دولتی، یک حکومتی پیشرفت کند، چطور میشود متوقّف بشود و چطور میشود سقوط کند، اینها را در این آیات قرآنی پیدا کنید. حَتّیٰ اِذا فَشِلتُم وَ تَنازَعتُم فِی الاَمرِ وَ عَصَیتُم؛ عصیان کردید، نافرمانی کردید؛ پیغمبر به شما گفته بود که این کار را بکنید، نکردید. آن وقت، وقتی این جوری شد، مِن بَعدِ ما اَراکُم ما تُحِبّون؛ بعد از آنکه خدا آنچه را میخواستید ــ که همان نصرت الهی است ــ به شما داده بود، نشان داده بود، به نصرت کامل داشتید میرسیدید، امّا این جوری عمل کردید، آن وقت «مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا وَ مِنکُم مَن یُریدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُم عَنهُم»،(۲) اینجا باز خدای متعال به سنّتش عمل کرد، صَرَفَکُم عَنهُم، دست شما را از سر آنها کوتاه کرد، یعنی مغلوب شدید؛ این سنّت الهی است دیگر. آنجا سنّت الهی این بود که در مقابل دشمنهراسی بِایستید و پیش بروید؛ اینجا سنّت الهی این است که در مقابل میل به دنیا و دنیاطلبی و عافیتطلبی و کار نکردن و زحمت نکشیدن و دنبال طعمه گشتن و مانند اینها، خودتان را و دیگران را بدبخت کنید. دو آیهی نزدیکِ هم در سورهی آلعمران، این دو سنّت را بیان میکند.1401/04/07
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 152 وَلَقَد صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعدَهُ إِذ تَحُسّونَهُم بِإِذنِهِ ۖ حَتّىٰ إِذا فَشِلتُم وَتَنازَعتُم فِي الأَمرِ وَعَصَيتُم مِن بَعدِ ما أَراكُم ما تُحِبّونَ ۚ مِنكُم مَن يُريدُ الدُّنيا وَمِنكُم مَن يُريدُ الآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَكُم عَنهُم لِيَبتَلِيَكُم ۖ وَلَقَد عَفا عَنكُم ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَلَى المُؤمِنينَ ترجمه: خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
وجود معارف بسیار، در داستانها و حوادث نقل شده در قرآن در قرآن، بیان مثل بیان کتابهای بشری نیست که یک فصلبندی بکنند، موضوعبندی بکنند؛ نه، خدای متعال در قرآن گاهی با یک کلمه، با یک اشاره، یک دریای معرفت را به سمت انسان سرازیر میکند که اگر چنانچه تدبّر کنیم، اگر فکر کنیم، اگر ابعاد را بسنجیم، اگر از خرد بشری برای فهم آن استفاده بکنیم، گاهی معارف عجیبی در یک کلمه برای انسان حاصل میشود. یا فرض بفرمایید که در ضمن یک حکایتی که قرآن دارد بیان میکند، کوتاه یا بلند، راجع به پیغمبران یا غیر پیغمبران -که در قرآن داستانهای فراوانی وجود دارد از گذشتگان-در خلال آن، یک مطلبی را به ما تعلیم میدهد و ما از آن استفاده میکنیم، مثلاً فرض کنید در خلال گفتگوی دو نفر. یا یک حادثهی معیّنی اتّفاق افتاده، یک بیانی نسبت به آن حادثه در قرآن هست، امّا این بیان اگر چه مربوط به یک حادثه است، امّا مخصوص به آن حادثه نیست؛ این بیان کلّیّت دارد که حالا مثلاً یک مثال [اگر] من بزنم، این آیهی شریفهی سورهی آلعمران است: الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل.(1) خب این مربوط به ماجرای بعد از جنگ اُحُد است؛ بعد از آنکه مسلمانها از جنگ اُحُد، ناموفّق، مجروح، خسته، کوفته، شهیدداده، و مصیبتزده برگشتند، یک عدّه از منافقین افتادند بین مردم که شما اینجا نشستهاید، امّا دشمنها آنجا حاضرند، نزدیک مدینه یک جایی اجتماع کردهاند و بزودی حمله میکنند پدر شما را درمیآوردند؛ پیغمبر فرمود فقط آن کسانی که امروز در این حادثه در اُحُد مجروح شدند بیایند؛ شب بلند شدند رفتند آن مجموعه را شکست دادند و برگشتند. اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم؛ منافقین شایعه درست میکردند که بله، پدرتان درآمد، علیه شما دارند چنین میکنند، چنان میکنند، اینها رفتند و غائله را ختم کردند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء.(2) خب این یک «قضیّه» است، این قضیّه مال یک حادثهی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ امروز هم هست، در همه ی دورانها هم بوده است. هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثهای شبیه آن حادثه استنطاق بکنیم، از قرآن هدایت بطلبیم، قرآن کریم همین مطلب را در اختیار ما خواهد گذاشت. امروز هم همین جور است؛ امروز هم ممکن است بعضیها بیایند بین ما شایعه درست کنند که مثلاً «فلان دولت، فلان گروه، فلان ابرقدرت، فلان مجموعه دارند علیه شما توطئه میکنند، خلاصه بیچاره شُدید» و مانند اینها ؛ اینجا هم همان است: فَزادَهُم ایمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل. البتّه «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» با نشستن گوشهی خانه جور در نمیآید؛ بایستی آمد وسط میدان، کما اینکه آنها رفتند وسط میدان. درس این است: بروید وسط میدان، کاری را که لازم است انجام بدهید و بگویید «حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیل».1400/01/25
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
کار دشمن در طول تاریخ دلهره افکندن بوده است کار دشمن دلهره افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. إِنَّما ذٰلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ -[آیهی] قرآن است- این، شیطان است که دوستان و پیروان خودش را میترساند؛ فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ؛(1) [خدا میفرماید] شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرتهایی که قدرتهای شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. اگر کسی از صراط مستقیم منحرف شد، این ترس دارد؛ چون وقتی شما از جادّهی مستقیم و صحیح و خوب و درست منحرف شدید، میافتید در بیابان؛ از این بترسید امّا از دشمن اصلاً نترسید؛ از دشمن نترسید. یک جای دیگر [دارد]: فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ؛(2) یا آن «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ... وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ»؛(3) ببینید آیات قرآن درس است، درس زندگی است، درس پیشرفت است. بعد از جنگ اُحد که مسلمانها شهید دادند و کسی مثل حمزهی سیّدالشّهدا به شهادت رسید و افراد دیگری شهید شدند، مجروح شدند، زخمی شدند و بالاخره جنگ تمام شد و روز تمام شد و برگشتند مدینه، همین دَم مدینه بودند، همان بیرون مدینه در محلّ اُحد بودند و یک عدّهای زخمی و یک عدّهای ناراحت [بودند] که دشمن که از مدینه دور شده بود -چون در مرحلهی آخر بالاخره مسلمانها به دشمن ضربه زدند و دشمن را دور کردند- یک نقشهای به خاطرش رسید و آن این بود که حالا که مسلمانها برگشتند مدینه و شمشیرها را زمین گذاشتند، اینها برگردند، یکدفعه حمله کنند و قضایا را تمام کنند و برای اینکه دلها را خالی کنند و بترسانند، خبر را هم به شکلی درز دادند که الان دشمنها میریزند، تا مردم بترسند؛ [خب] یک عدّه هم که مجروحند، یک عدّه هم که خستهاند. «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم» آدمهای نفوذی آمدند بین مردم گفتند که «بله، لشکر، بیرون مدینه منتظرند که به شما حمله کنند -فَاخشَوهُم- بترسید، پدرتان درمیآید، پدرتان درآمده است»؛ بعد پیغمبر فرمود که فقط آن کسانی که امروز در اُحد زخمی شدند، باید شمشیر دست بگیرند، بیایند بیرون؛ دیگران حق ندارند بیایند؛ ببینید، این[طور] است! شما زخمی شدید، همین شما که زخمی شدید و مجروح شدید، باید شمشیر دست بگیرید بیایید بیرون. یک عدّهای زخمی شده بودند، مؤمن بودند دیگر، به پیغمبر ایمان داشتند، قبول داشتند پیغمبر را، [لذا] شمشیر دست گرفتند، رفتند بیرون، با آن جمعی که در نزدیکیِ مدینه -حالا مثلاً نیم فرسخی، یک فرسخی- اجتماع کرده بودند، درگیر شدند، پدر آنها را درآوردند؛ فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ.(4) اوّلش گفتند: قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ، بعد رفتند «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ» و برگشتند، هم غنیمت آوردند، هم شکست دادند دشمن را، هم غنیمت گرفتند و سرافراز برگشتند؛ این منطق اسلام است.
آن که شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و امثال اینها مرتّب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم، از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید که اگر چنانچه از راه مستقیم انحراف پیدا کردیم، سرنوشت ما سرنوشت کشورهایی است که زیر بال آمریکایند، سرنوشت عربستان است، سرنوشت رژیم شاه است که [در آن نوع کشورها] همهی امکانات کشور متعلّق به دشمن [است] و ملّت، ذلیلِ در مقابل دشمن و بیپناه در مقابل دشمن.1397/11/19
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 175 إِنَّما ذٰلِكُمُ الشَّيطانُ يُخَوِّفُ أَولِياءَهُ فَلا تَخافوهُم وَخافونِ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ ترجمه: این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس،) میترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!
2 )
سوره مبارکه المائدة آیه 3 حُرِّمَت عَلَيكُمُ المَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالمُنخَنِقَةُ وَالمَوقوذَةُ وَالمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلّا ما ذَكَّيتُم وَما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَستَقسِموا بِالأَزلامِ ۚ ذٰلِكُم فِسقٌ ۗ اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِن دينِكُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ ۚ اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَأَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دينًا ۚ فَمَنِ اضطُرَّ في مَخمَصَةٍ غَيرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ ترجمه: گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفهشده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرتشدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح میشوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههای تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
3 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
4 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
فرمان پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) به جانبازان جنگ اُحد برای جنگ دوباره با دشمن خیلی متشکّریم از بیانات امام جمعهی محترم و سردار مکرّم از قزوین. این فرمایشات آقای امام جمعه، مشحون به آیات کریمهی قرآن بود؛ خیلی خوب است اینکه از اوّل تا آخر، [حتّی] روضه را هم شما روضهی قرآنی میخوانید؛ این از جملهی چیزهای بسیار خوب است، این روش را رها نکنید. البتّه آن آیهی شریفهی «اَلَّذینَ استَجابوا لِله وَالرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرح» (1) مال شهدا نیست، مال جانبازها است یعنی آنهایی که بعد از جنگ اُحد زخمی شدند، بعد [عدّهای] آمدند گفتند: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا وَقالوا حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛ (2) مال آنها است که با اینکه زخمی بودند، [وقتی] حضرت فرمود که آنهایی که زخمخوردهاند، بیایند در این حرکت، بلند شدند رفتند و جواب دشمن را دادند و برگشتند.1397/08/14
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 172 الَّذينَ استَجابوا لِلَّهِ وَالرَّسولِ مِن بَعدِ ما أَصابَهُمُ القَرحُ ۚ لِلَّذينَ أَحسَنوا مِنهُم وَاتَّقَوا أَجرٌ عَظيمٌ ترجمه: آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
بسیج در مقابل تهدید دشمن، ایمانش افزایش پیدا میکند از تصویر درست از وضع کشور، همین بسیج است بسیج مستضعفین؛ این تشکیلات عظیم، این تشکیلات سراسری در کشور، این مجموعهی عظیم مردمی که سرمشقی شد برای بعضی از کشورهای دیگر که به سراغ جوانهایشان بروند برای حلّ مشکلات گوناگون، بسیج، که بسیج مصداق این آیهی شریفه است: اَّلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم. بعد از جنگ اُحد شایعه انداختند که بنا است به مدینه حمله بشود، بترسید از دشمن؛ فَزادَهُم ایمانًا؛ امّا مؤمنین در مقابلِ این تهدیدها و عربدهکشیها ایمانشان بیشتر شد، وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛(1) این بسیج است. بسیج مصداق همین آیهی شریفه است که در مقابلِ تهدید دشمن نهفقط عقبنشینی نمیکند بلکه «فَزادَهُم ایمانًا»، ایمانش افزایش پیدا میکند؛ این یک نقطهی قوّت است. بسیج، یکی از نقطههای برجستهی تصویر واقعی از کشور عزیز ما است، و دشمن با بسیج خیلی مخالف است و عوامل دشمن هم با بسیج خیلی مخالف هستند.1397/07/12
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
ایستادگی مردم در مقابل دشمن انقلاب[اسلامی] با کودتا به وجود نیامد، با حرکت نظامی به وجود نیامد؛ مثل بعضی از انقلابها که یک عدّه افسر نظامی رفتند یک حکومتی را برداشتند، حکومت دیگری به جایش گذاشتند؛ نه، این انقلاب بهوسیلهی مردم به وجود آمد؛ با عزم مردم، با نیروی انقلاب مردم، با ایمان مردم به وجود آمد؛ با همین نیرو از خود دفاع کرد، با همین نیرو هم باقی ماند و ریشه دواند. این مردم بودند که نترسیدند؛ این مردم ایران عزیز بودند که ایستادگی کردند و مصداق این آیهی شریفه شدند: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالُوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل.(1) مدام تهدید شدیم، مدام گفتند حمله میکنیم، مدام گفتند تحریم میکنیم، مردم نه از تهدید نظامی ترسیدند، نه از تحریم ترسیدند، نه از تحریم فلج شدند؛ نترس، شجاع، سربلند، حرکت را ادامه دادند؛ از این پس هم باید همین باشد. مردم ما، قشرهای مختلف ما، جوانهای ما، روحانیّون ما، پیشهوران ما، دانشگاهیان ما، محقّقین ما، مسئولان ما، دولتیهای ما، مجلسیهای ما باید انقلابی بمانند و انقلابی حرکت بکنند -که شاخصهایی را عرض خواهم کرد- و همه انقلابی باشند تا بتوانیم این راه را با موفّقیّت پیش برویم و ادامه بدهیم.1395/03/14
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
چهار چیزی که پناه بردن به آن توصیه شده است عَن اَبانِ بنِ عُثمانَ و هِشامِ بنِ سالِمَ و مُحَمَّدِ بنِ حُمرانَ عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِالسَّلامُ قالَ: عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن اَربَعٍ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى اَربَعٍ: عَجِبتُ لِمَن خافَ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى قَولِهِ تَعالى حَسبُنا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ، فَاِنّى سَمِعتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ بِعَقَبِها فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوءٌ. امام صادق علیهالسّلام میفرماید: تعجّب میکنم از کسى که از چهار چیز بیمناک است، چرا به چهار پناهگاه پناه نمیبرد؟ تعجّب میکنم از کسى که میترسد، چگونه به گفتهى حق که خدا ما را بس است و چه خوب وکیلى است" پناه نبرد که شنیدم خدا دنبال آیه فرمود: "با نعمت خدا و فضل او بازگشتند و بدى و ضررى هم ندیدند. این روایت مربوط به مجلس دوّم صدوق (رضوان الله علیه) است.
عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن اَربَعٍ کَیفَ لا یَفزَعُ اِلى اَربَع [ امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: تعجّب میکنم از] کسى که از چهار چیز بیمناک است، چرا به چهار پناهگاه براى مصون ماندن از آن چهار چیز مراجعه نمیکند! آن چهار چیزى که از آنها بیم داریم چه چیزهایى است؟ و علاج و پناهگاه هر کدام از این چهار چیز چیست؟
نتیجهى اینکه گفتند «حَسبُنا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» این شد که «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوء».
خب، سه مشکل دیگر با سه پناهگاه دیگر را ذکر میفرمایند که حالا میخوانیم؛ بعد هم یک چیز پنجمى را بیان میکنند که آن، دیگر پناه بردن و فرار کردن نیست، رغبت است. کسى که به دنیا رغبت دارد چرا به این آیه پناه نمیآورد! نکتهاى که در اینجا وجود دارد این است که پناه بردن به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» یعنى چه؟ یعنى [ فقط] بگوییم «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»! از دشمن که میترسیم، بگوییم «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل، حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ همین؟ یا نه، دل و جانمان را با این مفهوم آمیخته کنیم و عملمان را دنبالش بیاوریم؛ کما اینکه در «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ الله» همین بود. بعد از جنگ سخت اُحد و آنهمه خسارتها و زخمى و کشته، مسلمانها برگشتند مدینه؛ در این بین یک عدّهاى آمدند که آقا بترسید، میخواهند پدرتان را دربیاورند. کفّار جمع شده بودند نزدیک مدینه که باز دوباره به مسلمانها حمله کنند. یک عدّه مُرجِفین -آن کسانى که شأنشان همین است که توى دل مردم را خالى کنند- هم آمدند که آقا چه نشستهاید، پدرتان را در میآورند؛ از بین رفتیم، نابود شدیم؛ آیهى شریفه نازل شد: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل. پیغمبر فرمود کسانى که امروز در جنگ اُحد مجروح شدند، باید بیایند برویم در مقابل کسانى که جمع شدهاند شبانه به ما حمله کنند؛ اگر کسى هم نیاید، خودم تنها میروم. پیغمبر راه افتاد، زخمیهاى مسلمانها فوراً لباس جنگ پوشیدند و دنبال پیغمبر راه افتادند؛ آمدند و رفتند و آن مجموعهاى را که جمع شده بودند براى اینکه حمله کنند، متوارى کردند و تارومار کردند. فَانقَلَبوا، یعنى برگشتند؛ بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ ؛ هم نعمت آوردند یعنى غنیمت گرفتند از آنها، [ هم] «وَ فَضل»، زیادتىِ از سوى پروردگار یعنى احساس پیروزى و احساس قدرت کردند؛ لَم یَمسَسهُم سُوء، هیچ ضررى هم به آنها نرسید؛ وَ اتَّبَعوا رِضوانَ الله. تمسّک به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» یعنى این؛ صِرف اینکه آدم بنشیند بگوید ما از دشمن میترسیم، صد بار حسبنا الله [ هم بگوید] کافى نیست؛ که گاهى هم وسط این گفتنها، حواس آدم میرود به دکّان و به درس و به مسجد و به مرید و مانند اینها؛ این کافى نیست. اینکه میگویند پناه ببرید به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»، یعنى آنچنانکه آن مسلمان صدر اسلام پناه برد به «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل»؛ اوّلاً در دل خود معتقد شد به اینکه وقتى که با خدا است، وقتى در راه خدا است، خدا براى کمک به او کافى است؛ و بر طبق این اعتقاد عمل هم کرد: پا شد با همان حال زخمى، راه افتاد به طرف جنگ. این آیهى اوّل، تا آیات بعد را هم انشاءالله بعد بخوانیم.1393/01/24
من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 392؛
الأمالي( للصدوق)، ص: 6؛
الخصال، ج1، ص: 218؛
ْ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ ترجمه: امام صادق عليه السّلام فرمود:شگفتم آيد از كسى كه از چهار چيز مىهراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَكِيلُ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم و در شگفتم از كسى كه حيلهاى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمىبرد« وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مىفرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مىبينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد(و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
3 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
وجود اعتماد به خدا و یقین به وعده الهی در امام خمینی(ره) سه باور در امام بزرگوار ما وجود داشت، كه همین سه باور به او قاطعیت میداد، شجاعت میداد و استقامت میداد: باور به خدا، باور به مردم، و باور به خود. این سه باور، در وجود امام، در تصمیم امام، در همهی حركتهای امام، خود را به معنای واقعی كلمه نشان داد. (...) در باور به خدا، امام مصداق این آیهی شریفه بود: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكیل».(1) «حسبنا الله و نعم الوكیل» را امام با همهی وجود ادا میكرد و از بن دندان به آن معتقد بود. امام به خدای متعال اعتماد داشت، به وعدهی الهی یقین داشت، برای خدا حركت كرد و كار كرد و حرف زد و اقدام كرد و میدانست كه «ان تنصروا الله ینصركم»(2) وعدهی الهی است و حتمی و تخلفناپذیر است.1392/03/14
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه محمد آیه 7 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
ادامه توطئههای دشمن و عزم راسخ ملت ما در موضوع آسیبها و خطرها. نخست باید تأکید کنم که خطر هست، ولی راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که : «انّ کید الشّیطان کان ضعیفا».(1) خداوند دربارهی گروهی از مجاهدان صدر اسلام میفرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم».(2) خطرها را باید شناخت تا در مواجهه با آن حیرت و تردید پیش نیاید و چاره و علاج، شناخته شده باشد. ما با این خطرها پس از پیروزی انقلاب اسلامی روبهرو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبری امام خمینی و بصیرت و فداکاری مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئهها از سوی دشمن و عزم راسخ از سوی ملت ما همچنان ادامه دارد.1390/06/26
1 )
سوره مبارکه النساء آیه 76 الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا ترجمه: کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
غلبه بر اهل فتنه نتیجه احساس و درک پشتیبانی خدا بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا بنشانند؛ یعنی مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل».(1) یعنی اینکه دائماً دارند به ما میگویند: آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». نتیجهاش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء».(2) نتیجهی این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی همین است که: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت.1388/07/02
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
سکینه الهی در پیشبرد اهداف اسلامی به ذهنم میرسد که عرایض خودم را با این آیه شریفه آغاز کنم که میفرماید: «بسماللَّه الرّحمن الرّحیم. هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السموات و الارض و کان اللَّه علیما حکیما(۱)».
چون تلاش جریانهای سیاسىِ ضدّ جمهوری اسلامی و ضدّ این حرکت عظیم اسلامىِ ملت ایران و ملتهای منطقه - این جریان تبلیغاتىِ عظیمی که امروز به راه انداختهاند - در جهت ایجاد تلاطم - هم تلاطمهای اجتماعی و هم تلاطم روحی - است؛ یعنی دلها را مضطرب کردن، نگران و ترسان کردن که امروز سیاست کلّی امپراتوری خبری در دنیا این است و تازگی هم ندارد - نه نسبت به ما در این بیست و چند سال و نه نسبت به جریان حق در طول تاریخ اسلام از اوّل تا امروز - لذا ملاحظه میکنید یکی از مطالبی که در قرآن روی آن بهعنوان یک موضوعِ منفی تکیه شده، «مرجفون» است؛ یعنی همان کسانی که سعی میکنند دلها را مضطرب، پریشان و ملتهب کنند و دلهره ایجاد نمایند. آنروز این آیه شریفه را برای دوستان دیگری که اینجا بودند، خواندم: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فأخشوهم(۲)». در مدینه پیغمبر جنجال درست میکردند که: «جمع شدهاند و میخواهند پدرتان را دربیاورند! از بین رفتید، نابود شدید؛ تمام شد». آیه قرآن نازل شد که وقتی یاوهگویان و هرزهگویان و ضعیفان چنین فضایی را ایجاد میکنند و این میکروب و ویروس خطرناک ترس را در فضا میپراکنند، مؤمنان کسانی هستند که «فزادهم ایمانا(۳)»؛ ایمانشان بیشتر میشود. «و قالوا حسبنااللَّه و نعم الوکیل(۴)». این «حسبنااللَّه و نعم الوکیل» متعلّق به اینجاست. یعنی در مواجهه با تلاطمی که دشمن میخواهد بهوسیله امواج تبلیغاتی و روانی خود ایجاد کند، آرامش دارند. همان «سکینه» است: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدای متعال آرامش به دلهای مؤمنین داد: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ برای اینکه ایمانشان هم تقویت شود. واقع قضیه هم همین است.
در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، اینطور است. «جبن»، هم عقل را از کار میاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و اراده خودش را بهکار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمیدارد و یک قدم به عقب. این است که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: «ولاتشاورنّ جبانا. لأنّه یضیّق علیک المخرج(۵)»؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا که گریزگاه و دریچه فَرَج را بر رویت میبندد. انسان وقتی که مرعوب نیست، میتواند درست فکر کند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور کند؛ اما وقتی مرعوب شد: «یضیّق علیک المخرج»؛ به بکنم، نکنم دچار میشود و خود را دست بسته تسلیم میکند. این است که «سکینه» خیلی مهمّ است.
تعبیر «سکینه» در سوره مبارکه «الفتح» - «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» - عجیب است که متعلّق به این سوره است و سه مرتبه در این سوره عنوان «انزال السکینه» بر دل مؤمنین تکرار شده است. یکی از آزمایشهای تلخ و دشوار مسلمانان همین قضیه مربوط به «انّا فتحنا» بود که پیغمبر اکرم بر مبنای سیاستی صحیح و الهی، تصمیم گرفت به سمت مکه راه بیفتد؛ مکهای که دو سال قبل از این موضوع، مدینه را محاصره کرده بود و میخواستند پدر مردم را دربیاورند. جنگ با آن شرایط سخت پیش آمد و به خون پیغمبر و یاران او تشنه بودند. پیغمبر فرمود ما میخواهیم به عمره برویم. به مسلمانان هم فرمود بیایید تا برویم. عدّهای ترسیدند و گفتند پیغمبر به مدینه برنمیگردد؛ نابود شد؛ از بین رفت. این ماجرای «انزال السکینه» مربوط به اینجاست که خدای متعال آنچنان دلهای مؤمنان را آرام کرد که رفتند و با دشمن مواجه شدند و با پیروزی کامل برگشتند. در واقع همان چیزی که پیغمبر میخواست، تحقّق پیدا کرد.
«سکینه» ناشی از اعتماد و حسن ظنّ به خداست. وقتی شما هدف درستی را انتخاب میکنید و در راه آن هدف به تلاش میپردازید، خدای متعال در اینجا وعده نصرت داده است؛ بروبرگرد هم ندارد. یک وقت هست شما هدف و آرمان را غلط انتخاب کردهاید؛ یک وقت هست هدف و آرمان را درست انتخاب کردهاید؛ اما تحرّکی ندارید و تلاش و مجاهدتی نمیکنید. اینجا انتظار کمک الهی بیمورد است. مسلمانان اهداف و آرمانهایشان اهداف و آرمانهای خوبی بود؛ اما قرنها بهخاطر اینکه تحرّکی در آنها وجود نداشت، توسری خوردند. الان هم هرجایی که میبینید مسلمانان دچار تحقیر و تذلیل میشوند، بهخاطر همین عدم تحرّک و عدم مجاهدت است، والّا آن جایی که هدف درست باشد، مجاهدت هم باشد، نصرت الهی هم قطعاً هست. البته نصرت الهی به معنای این نیست که آزمایشهای دشوار و سخت نیست؛ چرا: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمّرات(۶)»؛ اینها هست و همه اینها در سرِ راه مبارزه وجود دارد؛ اما «و بشّر الصّابرین(۷)». صبر یعنی ایستادگی؛ تداوم راه؛ این مورد بشارت الهی است؛ یعنی پیروزی نصیب خواهد شد.
در دوران مبارزه، بسیاری از شما در میدان بودید. همه میگفتند مشت است و درفش، چرا بیخود میجنگید و مبارزه میکنید؛ فایدهای ندارد. حقیقتاً هم دستگاه پلیسی رژیم طاغوت، دستگاهی نبود که به آسانی بشود با آن مبارزه کرد. آنقدر از این داعیهداران و خیلی از کسانی که تحلیلهای مارکسیستی و روشنفکری و ادّعا و حرف داشتند، وقتی آن زندانها را دیدند و شکنجههایش را حتّی بسیاری ندیدند، بلکه فقط شنیدند، از وسط راه برگشتند و خودشان را تسلیم کردند! اما بسیاری هم ادامه دادند؛ حرکت کردند و آمدند. اوّلین برکتِ حرکت آنها این بود که خدای متعال صدق آنها را بر مردم آشکار و علنی کرد؛ راه آنها را درست نشان داد و مردم با آنها همراه شدند. وقتی مردم همراه شدند، همه چیز درست خواهد شد. مهم این است که آن مجموعه مبارزِ مصمّم، صداقت خودشان را در پیمودن راه اثبات کنند و نشان دهند که صادقانه دنبال این معنا هستند. آنوقت خدای متعال نصرتش را خواهد فرستاد. در نهجالبلاغه هست که: «فلما رأی اللَّه صدقنا»؛ وقتی خدا صداقت ما را دید؛ دید ما راست میگوییم و به دنبال دنیا و پول و هوی و هوس نیستیم، «انزل بعدّونا الکیت و انزل علینا النّصر(۸)»؛ ما را پیروز کرد و دشمنان ما را سرکوب نمود. این، در مبارزات ما هم بود و در این بیست و سه چهار سال هم همین موضوع بوده است و هیچ وقت نبوده که روی کشور و دولت فشار نباشد.1382/03/07
1 )
سوره مبارکه الفتح آیه 4 هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا ترجمه: او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
3 )
من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 409؛
الخصال، ج1، ص: 102؛
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج67، ص: 386؛
ِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرَنَّ بَخِيلًا فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِك وَ لَا تُشَاوِرَنَّ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً وَ اعْلَمْ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِيزَةٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ. ترجمه: امام رضا(عليه السّلام)از پدرانش از حضرت علىّ(عليه السّلام)نقل كرده است كه پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله)فرموده است:يا علىّ با شخص ترسو مشورت نكن زيرا او راه خروج[از گرفتاريها]را براى تو سخت جلوه مىدهد و حتما با بخيل مشورت نكن،زيرا تو را از هدف بازمىدارد،با حريص مشورت نكن زيرا او كار بد را زيبا جلوه مىدهد، و بدان كه ترس و بخل و آزمندى غريزهاى است كه از سوء ظنّ ناشى مىشود.
4 )
سوره مبارکه البقرة آیه 155 وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَنَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَراتِ ۗ وَبَشِّرِ الصّابِرينَ ترجمه: قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان!
5 )
خطبه 56 :از سخنان آن حضرت است در مقايسه ياران پيامبر با ياران خود وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً . ترجمه: ما در كنار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوديم، پدران و فرزندان و عموهاى خود را به امر حق مىكشتيم، و اين مسئله جز بر ايمان و تسليم و حركت در راه راست و شكيبايى بر سوزش الم، و كوشش ما در جهاد با دشمن نمىافزود. و مردى از ما و مردى از دشمن چون دو شير نر با هم در مىافتادند، و در صدد بر آوردن جان يكديگر بودند تا كدام يك از آن دو جام مرگ را به كام ديگرى بريزد. يك بار ما بر دشمن پيروز مىشديم، و يك بار دشمن بر ما. چون خداوند راستى ما را ديد دشمن ما را سركوب كرد، و يارى خود را بر ما فرو فرستاد، تا آن وقت كه اسلام همانند شترى كه سينه و گردن براى استراحت به زمين نهد و در جاى خود بخوابد استقرار يافت. به جانم قسم اگر ما در آن زمان رفتارى مانند رفتار امروز شما داشتيم پايهاى از بناى اسلام بر پا نمىشد، و شاخهاى از درخت ايمان سبز نمىگشت. به خدا قسم با اين وضعى كه داريد به جاى شير خون خواهيد دوشيد، و به دنبالش دچار ندامت خواهيد شد
شجاعت یعنی خسته و ناامید نشدن، خود را کم ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن میدانید جنگ اُحد سه مرحله را پشتسر گذاشت: یک مرحله، مرحلهی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. مرحلهی دوم، مرحلهی شکست بود؛ ناشی از این بود که این پیروزی، عدّهای را که باید از تنگه حراست میکردند، به طمع انداخت؛ بنابراین تنگه را رها کردند و دشمن در حالیکه مؤمنین مشغول جمع کردن غنائم بودند، از پشت به آنها حمله کرد و وضع سختی را بهوجود آورد. بالاخره هر طور بود، مؤمنین خود را بالا کشاندند و رفتند. مرحلهی سوم هم این بود که دشمن دید اینجا دیگر نمیتواند کاری بکند؛ چون دید مسلمانان با این حملهی غافلگیرانه نابود نشدند؛ کشته دادند، زخمی شدند، حتّی پیغمبر اکرم مجروح شدند، امّا خودشان را به بالای بلندی کشاندند. دشمن دید اگر بخواهد جنگ را ادامه دهد، باز اینها با روحیه مجدّداً حمله میکنند؛ بنابراین او نمیتواند کاری بکند. این بود که دشمن مصلحتِ خود را این دانست که برود و رفت. یعنی در نهایت اگرچه مؤمنین خسارتی متحمّل شدند و ضربهی سختی خوردند، اما پیروزیِ آنچنانی هم نصیب دشمن نشد. این سه مرحلهی جنگ اُحد بود. وقتی دشمنان مقداری از مدینه دور شدند، به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفتهاند و زخمی و کشته دادهاند و از لحاظ جسمی و روحی خستهاند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین الان وقت حمله است. خودشان را در نقطهای در چند کیلومتری مدینه جمع کردند و منتظر فرصت بودند تا حمله کنند. به مدینه خبر رسید که دشمنان منتظرند تا به شما حمله کنند. «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم(1)»؛ عدّهای برای اینکه خوف ایجاد کنند، آمدند خبر دادند که دشمن اجتماع کرده تا به شما حمله کند. منافقین هم بودند. اینجاها منافقین خیلی نقش ایفا میکنند. منافق را هم از همین حرفها باید شناخت. در اینجا پیغمبر چهکار کردند؟ فرمودند: کسانی که امروز در جنگ اُحد شرکت داشتهاند و زخمی شدهاند، حق ندارند سلاح را از خود دور کنند؛ همینها جمع شوند، میخواهیم حمله کنیم. کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با اینکه یک عدّه تازه نفس هم در شهر بودند، اما پیغمبر گفتند تازه نفسها نباید بیایند؛ کسانی که امروز در جنگ بودهاند و خسته شدهاند و زخم خوردهاند، باید بیایند؛ میخواهیم به کسانی که بیرون شهر جمع شدهاند، حمله کنیم. دستورِ پیغمبر بود؛ لذا اطاعت کردند و جمع شدند و پیغمبر دستور حمله دادند. آنها بهوسیلهی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور دادهاند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند: نه، با اینها نمیشود جنگید؛ بگذاریم برویم؛ یک فرصت دیگر به سراغشان میآییم. «فزادهم ایماناً و قالوا حسبُناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمةٍ منالله و فضلٍ لم یمسسهم سوء(2)». مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشدهی دوم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آنجا به دستشان آمد و توانستند برگردند. «و فضلٍ لم یمسسهم سوء»؛ هیچ بدی هم به آنها نرسید. این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّهی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. این معنای شجاعت است؛ همان چیزی است که امام داشتند؛ همان چیزی است که ترکیبی از آن و چند خصوصیت دیگر، این حادثهی عظیم را بهوجود آورد.1382/03/03
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
شامل شدن کفایت پروردگار برای مجاهدان در راه او عزیزان من! آیهای را که من در اوّل عرایضم عرض کردم، مربوط به یکی از جنگهای پیامبر است: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم». خبر میدادند که دشمن به صورت متراکم در انتظار شماست؛ بترسید! در پاسخ به این هشدار و بیمدهی - که دشمن به صورت متراکم در انتظار شماست تا ضربه را وارد کند - اینها میگفتند: «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل»؛(1) خدا برای ما بس است و پشتیبانی او برای ما کافی است. البته «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل» را در پستوی اتاق و داخل بسترِ راحت نمیشود گفت. ما نه کاری بکنیم، نه تلاشی بکنیم، نه حرکتی بکنیم، نه جانی را به خطر بیندازیم، نه از آبرویی مایه بگذاریم، بعد هم بگوییم: «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل»! نه، خدای متعال آدمی را که در راه او مجاهدت نمیکند، کفایت نخواهد کرد. این کفایت مربوط به میدان جنگ است. ما امروز در یک میدان نبردیم؛ اگرچه نه نبرد نظامی و نبرد مرگ و زندگی. مستکبران عالم چون با اسلام و نظام اسلامی بهجدّ دشمنند، ما هر اقدام خوبی که میکنیم، هر قانون خوبی که میگذاریم، هر اجرای خوبی که میکنیم، هر قضاوت خوبی که میکنیم، هر منش خوبی که از خودمان نشان میدهیم، هر کاری که به تقویت این نظام و تقویت اسلام منتهی میشود، اگر از ما سر بزند، در واقع داریم یک ضربه به دشمن میزنیم. این جاست که آدم میگوید: «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». پاسخ خدا هم این است که «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء واتّبعوا رضوان اللَّه واللَّه ذو فضل عظیم».(2)1379/04/19
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
اتکا به خداوند عامل ایستادگی و مرعوب نشدن در مقابل دشمنان نکتهی بعدی هم این است که مجلس باید مجلسی باشد که بتواند در مقابل زورگوییها و زیاده خواهیها و مرعوب کردنها و تطمیع کردنهای قدرتمندان جهانی بایستد و مصالح کشور و ملت را محاسبه کند و دنبال آن برود. امام رضواناللَّهعلیه بارها اسم «مدرّس» را میآوردند. مگر خصوصیت مدرّس چه بود؟ از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمدهاش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد. همان وقتی که علیالظّاهر فضا را بر ضدّ او آنچنان متشنّج کرده بودند که علیهش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد. این خصوصیت یک نمایندهی خوب در مجلس است. بعضیها زود مرعوب میشوند! من بارها عرض کردهام که قدرتهای استکباری - یعنی همین قدرتهای سلطهگرِ جهانی - که مرتّب روی این کشور و آن کشور دست میاندازند و دولتها و ملتها را زیر یوغ خودش میکشانند، عمدهی کارشان از ترساندن میگذرد. قدرت واقعیشان آن قدر نیست که بر زبان میآورند. بدیهی است این همه که اینها با این انقلاب و با این کشور بدند، اگر قدرت داشتند، تاکنون این انقلاب اینطور رشد نمیکرد و اینگونه نمیماند. آیا این خود دلیل نیست که سلطهگران امریکا و صهیونیستهای عالم، آنچنان که ادّعا میکنند، قدرت ندارند؟! اینها عمدهی کارشان را از راه تهدید و مرعوب کردن پیش میبرند. نماینده باید کسی باشد که مرعوب نشود. چه کسی مرعوب نمیشود؟ آدمی که دلش به خدا متّکی باشد. وقتی انسان به خدا متوکّل بود، از هیچکس مرعوب نمیشود. ما یک نمونهی زندهی کسانی را که مرعوب نمیشوند در زمان خودمان دیدیم - یعنی امام (ره) - و هزاران نمونهی دیگر را در میدان جنگ و در میدانهای سیاست ملاحظه کردیم. این جوانان مؤمن و پاکباخته، از خدا ترسیدند؛ از هیچ کس غیر خدا نترسیدند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». در گوشه و کنار، افراد و رادیوها و عوامل دشمن، مرتّب به اینها میگفتند: علیه شما توطئه میکنند؛ بناست ضربه بزنند؛ بناست چنین کنند؛ بناست چنان کنند؛ برای اینکه اینها را بترسانند؛ اما اینها گفتند نه. ایمانشان بیشتر شد؛ گفتند: «حسبنااللَّه و نعمالوکیل»(1)؛ خدا ما را کافی است؛ ما به خدا اعتماد داریم و به او اطمینان میکنیم. آن وقت خدای متعال میفرماید: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء».(2) بله؛ وقتی کسی به خدا اتّکا کند، اینگونه است. آن کسانی که دوران جنگ را دیدند و در آن صحنهها بودند، میدانند که من چه میگویم. تمام قدرتهای مسلّح عالم، دست به دست هم دادند برای اینکه بتوانند یک وجب از خاک این کشور را بگیرند؛ بتوانند بگویند مرز ایران از این نقطه چند کیلومتر عقب آمد؛ اما نتوانستند. این ملت در مقابلشان ایستاد؛ لذا نتوانستند. خدا کمک میکند و نمیگذارد دشمن غلبه پیدا کند. مرعوب شدن، صفت خیلی بدی است. حالا یک وقت انسان در خانهی خودش نشسته است و مرعوب میشود - این یک نفر آدم است - اما یک وقت انسان در مسند مسؤولیتی نشسته است - در مجلس است، در دولت است - او اگر مرعوب شد، واویلاست! مرعوب شدن او، یعنی از دست دادن بسیاری از امکانات این ملت! نماینده نباید مرعوب شود.1378/11/26
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 174 فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم يَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظيمٍ ترجمه: به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
ضعف دشمن در مقابل قدرت معنوی و اسلامی ملت ایران همهی دنیا، به رهبری امریکا و شوروی، آن روز [ایام جنگ تحمیلی ]متّفق القول شدند برای اینکه ایران را در این جنگ شکست دهند و نتوانستند. اینکه مالِ تاریخ گذشته نیست. این مالِ همین چند سال قبلِ خودِ ماست. آحاد ملت ایران به چشم خودشان دیدند. مگر نبود که این دو قدرت متّحد شدند برای اینکه شاید بتوانند خوزستان را از ایران جدا کنند؟! شاید بتوانند جمهوری اسلامی را ذلیل کنند، ضعیف کنند، سرنگون کنند و نتوانستند؟! مگر غیر از این است؟! آن روز دو قدرت بودند، هر دو هم قوی، هر دو هم در قضیهی ایران، متّحد و نتوانستند کاری کنند. امروز اینها چه کار میتوانند بکنند؟! چرا میترسید؟! چرا قرآن را نمیخوانیم که اینقدر تکرار میکند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل.»(1) چرا از دشمن میترسید؟! دشمنِ ضعیف، دشمنِ ناتوان، دشمنی که همین امروز هم برای اینکه ایران را زیر فشار قرار دهند، دریوزگی اروپا را میکند. سراغ این کشور و آن کشور اروپایی میرود که «بیایید با ما همدست شوید، شاید بتوانیم به ایران فشار بیاوریم.» این، دلیلِ این نیست که به تنهایی نمیتواند فشار بیاورد؟! این، دلیل بر این نیست که این ملت عظیم، با این قدرت معنوی و اسلامی، بر قدرت مادّی او، تا به حال فائق آمده است؟! چرا فکر نمیکنند؟!1372/08/12
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
قرآن صریحاً نهی کرده است که ما از دشمنان بترسیم نماز جمعه، به خودی خود یکی از عوامل حفظ کننده و باقی دارنده و ضدّ زوال در درون نظام اسلامی است. تا وقتی این نماز هست و تا وقتی ائمّهی محترم جمعه و مردم، قدر نماز جمعه را میدانند و تا وقتی نماز جمعه، کما هی حقّها انجام میگیرد، بلاشک در جامعهی اسلامی، خوف و تزلزل وجود ندارد. قرآن صریحاً نهی کرده است که ما از دشمنان بترسیم: «فلا تخشوا النّاس واخشون(1).» مردمی را خدای متعال معیّن میکند که وقتی به آنها میگویند «انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم(2)»؛ به جای اینکه بترسند، «فزادتهم ایماناً و قالوا حسبناالله و نعم الوکیل». اگر آمدند به شما گفتند «امریکا و اروپا و قطبهای اقتصادی و قطبهای سیاسی و مجرمین قضایای فاجعهآمیز عالم، از جمله مسألهی فلسطین، همه علیه شما دست به یکی کردهاند، به جای اینکه بترسید، بگویید: «حسبنا الله و نعم الوکیل.» بگویید: «ما از اینها نمیترسیم. از خدا میترسیم.» بگویید که خدای متعال، به ما، وسیلهی باقی ماندن و حفظ شدن و مقتدر شدن را بخشیده است و آن، وسیلهی ارتباط با خداست: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی(3).» «عروهی وثقی» یعنی چه؟ یعنی اگر شما چنگ به آن زدید و متمسّک به آن شدید، نمیلغزید، نمیافتید، سقوط نمیکنید، از بین نمیروید.1372/06/28
1 )
سوره مبارکه المائدة آیه 44 إِنّا أَنزَلنَا التَّوراةَ فيها هُدًى وَنورٌ ۚ يَحكُمُ بِهَا النَّبِيّونَ الَّذينَ أَسلَموا لِلَّذينَ هادوا وَالرَّبّانِيّونَ وَالأَحبارُ بِمَا استُحفِظوا مِن كِتابِ اللَّهِ وَكانوا عَلَيهِ شُهَداءَ ۚ فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَاخشَونِ وَلا تَشتَروا بِآياتي ثَمَنًا قَليلًا ۚ وَمَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الكافِرونَ ترجمه: ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود؛ و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم میکردند؛ و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری مینمودند. بنابر این، (بخاطر داوری بر طبق آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمیکنند، کافرند.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 173 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ ترجمه: اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»
3 )
سوره مبارکه البقرة آیه 256 لا إِكراهَ فِي الدّينِ ۖ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ ۚ فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ ترجمه: در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.