keyword/content
1397/12/22
1397/12/07
1396/10/06
1396/01/21
1394/01/01
1393/03/04
1390/06/17
1389/11/19
1389/08/02
1389/05/31
1389/03/14
1388/12/06
1388/10/19
1388/07/02
1387/06/07
1386/10/16
1385/07/18
1384/02/21
1383/03/14
1382/10/24
1380/08/12
1379/05/05
1379/04/19
1377/09/23
1374/01/16
1373/10/15
1370/12/14
1370/05/28
1370/05/23
1369/08/13
1369/03/10
1369/03/10
1368/05/25
1368/04/12
1368/04/06

اوّلاً ما به همه‌ی شهدا افتخار میکنیم. ثانیاً به خانواده‌‌های همه‌ی شهدا افتخار میکنیم. علّت هم این است که شهدا و خانواده‌های آنها هرکدام به نحوی در حفظ نظام اسلامی و برافراشتن این پرچم پُرافتخار سهم‌های زیادی داشتند؛ شهدا یک جور، خانواده‌ها یک جور.

من تکیه میکنم در این برهه‌ی از زمان روی مسئله‌ی خانواده تکیه کنید. دشمن -نه دشمن ایران یا دشمن انقلاب؛ دشمن بشریّت- تصمیم گرفته که نظام خانواده را در بین بشر از بین ببرد. خانواده سنّت الهی است. دشمن بشریّت یعنی جریان سرمایه‌داری بین‌المللی و صهیونیسم تقریباً از حدود صد سال پیش تصمیم گرفتند که خانواده را در بین بشر از بین ببرند؛ و یک جاهایی موفّق شدند. در آن جاهایی که از خدا دور بودند موفّق شدند، در یک جاهایی هم از جمله در ایران اسلامی ما موفّق نشدند امّا دارند تلاش میکنند. این ازدواجهای سخت، این ازدواجهای دیر، این فرزندآوری کم، این به تعبیر غلط زشتشان «ازدواجهای سفید» -که سیاه‌ترین نوع زندگی مزدوج است- همه‌ی اینها به خاطر این است که خانواده از بین برود. رواج شهوات، از بین رفتن حیا و عفّت، امروز جزو برنامه‌های دشمن است. شما مبارزه‌ی با اینها را جزو برنامه‌های خودتان قرار بدهید. طهارت و پاکیزگیِ دامان جوانهای این کشور را مورد همّت خودتان قرار بدهید، بر آن همّت بگمارید، و این یکی از بهترین کارها و یکی از مؤثّرترین شیوه‌ها برای حفظ انقلاب و برای رشد انقلاب و برای حفظ نظام اسلامی است.

از پا انداختن و ریشه‌کن کردنِ سلطنت، کار کوچکی نبود که در این کشور انجام گرفت. این کشور قرنهای متمادی با سلطنت بار آمده بود؛ قدرت مطلقه‌ی بی‌اعتنای به مردم، بدون اتّکای به افکار عمومی، فعّالِ مایشاء، حاکمِ مایُرید؛ ما قرنها این‌جور زندگی کرده بودیم. جمهوری اسلامی، امام امّت، ملّت پشت‌ سر امام، توانستند این ریشه را قلع کنند؛ کار بسیار بزرگی بود؛ امّا بعضی از کارهایی که بعد از قلع ریشه‌ی سلطنت اتّفاق افتاد، بزرگ‌تر از اصل آن کار بود. حفظ نظام اسلامی در طول این چهل سال، میدانید چه فشار عظیمی را بر این کشور و بر این ملّت وارد میکند؟ و این ملّت توانست تحمّل کند، توانست ایستادگی بکند. این مقایسه‌ی بین انقلاب اسلامی و این جنجالها و شورشها و قیامها و انقلابهایی که در کشورهای عربی اتّفاق افتاد، مقایسه‌ی عبرت‌آموزی است. آنهایی هم که موفّق شدند -مثلاً فرض کنید مثل بعضی از کشورهای شمال آفریقا که در مبارزه‌ی با فرانسه و مانند اینها توانستند استقلال به دست بیاورند- بعد از اندک‌مدّتی در فرهنگ همان گروه استعمارگر هضم شدند.

ایشان با اشاره به فداکاری‌ها و خون‌های ارزشمند ریخته‌شده برای تشکیل و حفظ نظام اسلامی، گفتند: امروز جبهه‌ی بزرگی از دشمنان خبیث در مقابل نظام اسلامی قرار دارند که هدف همه‌ی آن‌ها نابودی یا از درون تهی کردن جمهوری اسلامی است و هرگونه تلاش برای زمین‌گیر کردن دشمن در تضعیف نظام، در واقع همان تقرب به درگاه الهی است.

این معنای مهمّ امر به معروف و نهی از منکر را نباید به مسائل زیر نصاب اهمّیّت منحصر کرد؛ بعضی تصوّر میکنند امر به معروف و نهی از منکر منحصر میشود به اینکه انسان به فلان زن یا فلان مردی که یک فرع دینی را رعایت نمیکند تذکّر بدهد؛ البتّه اینها امر به معروف و نهی از منکر است امّا مهم‌ترین قلم امر به معروف و نهی از منکر نیست. مهم‌ترین قلم امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از امر به بزرگ‌ترین معروفها و نهی از بزرگ‌ترین منکرها. بزرگ‌ترین معروفها در درجه‌ی اوّل عبارت است از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی؛ این امر به معروف است. معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، بزرگ‌ترین معروف است. معروفها اینها هستند: اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آماده‌ی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهم‌ترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند. نقطه‌ی مقابل اینها هم عبارت است از منکرها. ابتذال اخلاقی منکر است، کمک به دشمنان اسلام منکر است، تضعیف نظام اسلامی منکر است، تضعیف فرهنگ اسلامی منکر است، تضعیف اقتصاد جامعه و تضعیف علم و فنّاوری منکر است؛ از این منکرها باید نهی کرد.اوّلین آمر به‌ معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که میفرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِی‌القُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی؛(۶) خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ معروفها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیه‌ی قرآن [میفرماید] «یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر»؛(۷) ائمّه (علیهم‌السّلام) بزرگ‌ترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت میخوانید: اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر؛(۸) مؤمنین و مؤمنات در هر نقطه‌ای از جهان اسلام آمران به معروفند که فرمود: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیآءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یَؤتونَ الزَّکوة؛(۹) اینها چهار پایه‌ی اصلی برای نظام‌سازی است که از هرکدام از اینها، شاخه‌هایی منشعب میشود. نظام اسلامی متّکی است به اقامه‌ی صلات، ایتاء زکات، امر به ‌معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی.

نظام اسلامى با مبارزه به‌وجود آمد، بدون مبارزه این نظام تحقّق‌پذیر نبود؛ همه‌ى آرزوهاى بزرگ در دنیا همین‌جور است. حفظ نظام و پایدارى نظام هم با مبارزه به‌وجود آمد؛ اگر مبارزه‌ى مردم نبود، اگر مبارزه‌ى امام نبود، اگر مبارزه‌ى مسئولان در میدانهاى مختلف نبود، این نظام باقى نمیماند و از بین میرفت. همچنان‌که مى‌بینید در یک نقاطى از دنیا - که از ما دور هم نیستند - حادثه‌اى پیش مى‌آید، فرصتى پدید مى‌آید، لکن این فرصت را صاحبان فرصت نمیتوانند نگه‌دارند، آن را از دست میدهند؛ ببینید در شمال آفریقا و در بعضى جاهاى دیگر چه خبر است. عیناً این سرنوشت میتوانست براى جمهورى اسلامى پیش بیاید که درى به تخته بخورد و حرکتى به‌وجود بیاید و نظامى اسلامى با شعارهاى رنگین و برّاق به‌وجود بیاید، بعد هم بعد از اندکى بکلّى اوضاع دگرگون بشود و از بین برود. آنچه نگذاشت این اتّفاق بیفتد، مبارزه بود؛ مبارزه‌ى صمیمى و جدّى و خردمندانه؛ این را ما فراموش نکنیم.

یك چالش بزرگی همواره بر سر راه حفظ هویت این نظام وجود داشته است؛ الان هم وجود دارد، بعد از این هم خواهد بود. آن چالش عبارت است از چالش بین وفاداری و حفظ خطوط اصلی - یعنی اصول و مبانی نظام - از یك طرف، و دستاوردهای پیشرفت مادی و معنوی برای نظام از طرف دیگر. این فكر گاهی اوقات پیش می‌آید؛ البته دلیل هم دارد كه این فكر پیش می‌آید؛ چون آن هدفهای مترتب بر آن مبانی، اینجور نیست كه هدفهای زودرسی باشد، كه حالا در ظرف ده سال و بیست سال حتماً این هدفها تأمین شود؛ گاهی اوقات باید نسلها بگذرد تا این اهدافی كه بر مبنای آن اصول ترسیم شده است، تحقق پیدا كند. وقتی كه این اهداف در میان‌مدت یا در كوتاه‌مدت تحقق پیدا نكرد، این وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان می‌آید كه نكند پایبندی ما به این اصول است كه مانع میشود ما به این اهداف دست پیدا كنیم. این یك چالش بسیار مهمی است.
 من مدتها قبل در یك صحبتی اشاره كردم كه یكی از مظاهر عظمت امام بزرگوار عبارت بود از صبر در این قضیه. البته دوران ایشان، دوران كوتاهی بود - ده سال بیشتر طول نكشید - اما در همین دوران، ایشان پایه‌ها را محكم چید. یكی از كارهای امام این بود كه به خاطر مشكلاتی كه احیاناً پیش می‌آمد - چه در زمینه‌ی مسائل داخلی، چه در زمینه‌ی چالشهای بین‌المللی - ایشان از مبانی و اصول كوتاه نیامد؛ یعنی صبر كرد. من تعبیر كردم به صبر امام. صبر ایشان به این معنا بود كه تحمل كرد. در برابر فشارهائی كه می‌آمد، كه آقا اگر چنانچه این حكم را نكنید، اگر قضیه‌ی سلمان رشدی را مطرح نكنید، اگر چه نشود، اگر چه نشود، ممكن است ما به این موفقیتها دست پیدا كنیم، ایشان تسلیم نشد؛ ایشان پافشاری كرد. این چالش تا امروز هم وجود دارد.
 خب، عده‌ای ممكن است به این فكر بیفتند كه پایبندی ما به اصول موجب شده است كه ما به این اهداف دست پیدا نكنیم؛ ناكامی‌هائی در سطح اداره‌ی داخلی یا در سطح مسائل بین‌المللی، ما را دچار مشكل كند. این چالش مهمی است؛ با این چالش باید هوشیارانه برخورد كرد. نه، درست، عبارت است از اینكه ما هر دو هدف را به موازات یكدیگر دنبال كنیم و بدانیم كه این دو هدف با یكدیگر سازگار است؛ یعنی حفظ اصول و مبانی نظام و در واقع حفظ هویت نظام از یك طرف، و از طرف دیگر، دست یافتن به آن اهدافی كه نظام تعریف كرده است؛ چه اهداف مادی و پیشرفتهای مادی و علمی و معیشتی و تمدنی و امثال اینها، و چه اهداف معنوی مثل استقرار عدالت و از این قبیل چیزها. باید بدانیم اینها سازگار است. و ما نمیتوانیم به آن اهداف برسیم، مگر اینكه به این اصول پابند باشیم. یعنی به خاطر اینكه مشكلاتی در رسیدن به آن هدفها پیش می‌آید، از اصول دست برنداریم، حالت قناعتِ حداقلی پیدا نكنیم؛ و بدانیم كه اگر ما از اصول دست برداشتیم، حتّی هویت نظام كه از بین خواهد رفت، به آن هدفها هم نمیرسیم. ما در همین انقلابهای گوناگون، نظائرش را دیدیم. البته اصول آنها، اصول باطلی بود؛ اما تنازلهای آنها به هیچ وجه به آنها كمك نكرد.
اینكه ما بیائیم مسئله‌ی عقلانیت را مطرح كنیم و بگوئیم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، این ما را به نتیجه نمیرساند. من یادم هست آن سالهای اول انقلاب، از جمله‌ی حرفهائی كه زده میشد، این بود كه بایستی ما انقلاب را سر عقل بیاوریم! یعنی عقلانیت را به عنوان یك وسیله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانی و پایه‌های اصلی صرف نظر كنند؛ این نباید انجام بگیرد. «و ان تطع اكثر من فی الارض یضلّوك عن سبیل‌اللَّه ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون». نبایستی اصول را پامال كرد. البته این كار مهمی است؛ پیچیدگی‌هائی دارد، سختی‌هائی دارد و گاهی در موارد گوناگون، برای نخبگان و زبدگان تردیدهائی پیش می‌آید. به عنوان یك اصل قطعیِ موضوعی، باید این را مسلّم گرفت كه پایبندی به اصول و حفظ خطوط اصلی نظام اسلامی، اصل است.

امروز مهمترین مسئله در باب انقلاب ما، وقتی به این سی و دو سال نگاه میكنیم، عبارت است از ثبات و استقامت. یعنی ما سر حرف خودمان ایستاده‌ایم. ایستادن بر سر اصول، برای یك ملت، برای یك مجموعه، افتخار است. اصول، چیزهائی است كه باید بر سر آن ایستاد. ارزشها را بایستی نگاهبانی كرد، پاسداری كرد. مهمترین ارزشی هم كه برای ملت ما وجود داشت و امروز هم وجود دارد و تا آخر هم همین خواهد بود، عبارت است از اسلام. استقلال در اسلام است، آزادی در اسلام است، پیشرفت مادی در اسلام است، وحدت ملی در اسلام است، شكوفائی استعدادها در اسلام است؛ همه‌ی اینها در اسلام مندمج و مندرج است. علت اینكه امام روی كلمه‌ی «جمهوری اسلامی» تكیه كردند، همین است. تأكید بر جمهوری، به خاطر این است كه نكته‌ی مهم، اتكاء به مردم است. اگر اسلام باید در جامعه حاكمیت پیدا كند، بدون ایمان عمومی امكان‌پذیر نیست. پس حضور مردم، رأی مردم، خواست مردم، دخالت مردم، شد یك نقطه‌ی اساسی؛ پس شد جمهوری اسلامی. این را باید حفظ كنیم، این را باید زنده نگه داریم، این پرچم بایستی برافراشته بماند. اگر توانستیم خودمان را به عمق و ژرفای این كلمه‌ی پرمغز - جمهوری اسلامی - هرچه بیشتر نزدیك كنیم، موفقیتها روزبه‌روز افزایش خواهد یافت؛ و این احتیاج دارد به همت بلند، همت مضاعف و كار مضاعف.

لحظه‌ها را باید شناخت. اگر چنانچه انسان وقت‌شناس نباشد، نداند كدام كار را در كجا باید انجام داد، ممكن است خطاهای بزرگی از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسیجی ما - از پسرها و دخترها - در بخشهای مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فكری، تلاش علمی، تلاش سیاسی، تلاش اجتماعی؛ همه‌ی اینها وقتی برای خدا و برای انجام وظیفه باشد، مجاهدت و جهاد فی‌سبیل‌اللَّه است. بسیجی آن كسی است كه این كارها را انجام میدهد. در همه‌ی اینها باید آن خط روشن و صحیح را در نظر گرفت؛ یعنی خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احیای دین. اگر بخواهیم این سه عنصر را تأمین كنیم، باید در درون خودمان با خودمان مجاهدت كنیم؛ یعنی جهاد اكبر. جهاد با نفس تلاشی است كه امروز همه‌ی ما به آن احتیاج داریم.

مسئله‌ی حفظ نظام مطرح شد. به نظر ما - همین طور كه گفتیم - حفظ نظام واجب است و اوجب از همه‌ی امور است. نظام هم یك مرزهای مشخصی دارد كه یكی از این مرزها، مرزهای اخلاقی و فرهنگی است و شكی نیست كه باید حفظ شود.

امروز درباره‌ی امام بزرگوار در خطبه‌ی اول عرایضی را عرض میكنم؛ نگاه به امام از منظر یك شاخص. این نگاه از این جهت اهمیت پیدا میكند كه چالش اصلی همه‌ی تحولات بزرگ اجتماعی - از جمله انقلابها - صیانت از جهتگیری‌های اصلی این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعی است كه هدفهائی دارد و به سمت آن هدفها حركت و دعوت میكند. این جهتگیری باید حفظ شود. اگر جهتگیری به سمت هدفها در یك انقلاب، در یك حركت اجتماعی صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عكس اهداف خود عمل خواهد كرد. لذا شما در قرآن ملاحظه میكنید كه در سوره‌ی مباركه‌ی هود، خدای متعال به پیغمبرش میفرماید: «فاستقم كما امرت و من تاب معك و لاتطغوا انّه بما تعملون بصیر». پیغمبر را امر میفرماید به استقامت. استقامت، یعنی پایداری؛ راه را مستقیم ادامه دادن؛ در جهت درست حركت كردن. نقطه‌ی مقابل این حركت مستقیم در این آیه‌ی شریفه، طغیان قرار داده شده است؛ «و لاتطغوا». طغیان، یعنی سركشی؛ منحرف شدن. به پیغمبر میفرماید: هم تو - شخصاً - هم كسانی كه همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید؛ «انّه بما تعملون بصیر».

مسائل جزئی داخل جامعه را میشود اصلاح كرد. جزئی كه عرض میكنیم، نه اینكه بی‌اهمیت است - دارای اهمیت است - لیكن مسائل فردی و شخصی و جزئی و مربوط به اشخاص است؛ اینها را میشود اصلاح كرد. اساس این است كه انسان بتواند نظام را حفظ كند. چالش اصلی نظام اسلامی از روز اول تا امروز این بوده است؛ یعنی حفظ نظام اسلامی و حفظ این اساس و حفظ آن مرزها و شاخصهائی كه این نظام را از بقیه‌ی نظامهای دنیا جدا میكند.

 ما یك شباهتهائی به دیگران داریم، مشتركاتی داریم؛ لیكن آن چیزی كه هویت اصلی این نظام را تشكیل میدهد - كه آن، اطاعت از خدای متعال و سیر بر مسیر الهی است - بایستی محفوظ بماند. چالش واقعی و اصلی نظام ما از اول هم همین بوده است؛ یعنی مخالفان، نظام را، این حركتِ بر اساس حكم الهی و دین الهی را برنمیتابند. چرا برنمیتابند؟ حالا بعضی با یك نگاه عمیق و نافذشان میفهمند كه این یك تحدی بر علیه نظامهای مادی است، لذا از این جهت با آن مواجهه میكنند؛ بعضی هم نگاه میكنند، آثار مترتب بر این نظام را در دنیا می‌بینند: همان طور كه امام فرمودند هسته‌های حزب‌اللَّه باید در همه‌ی دنیای اسلام تشكیل شود، می‌بینند تشكیل شده است. می‌بینند دلها به سمت اسلام گرایش پیدا كرده است. می‌بینند احساس هویت اسلامی در تك تك مسلمانها در بسیاری از نقاط جهان اسلام به وجود آمده است؛ و این، منافع مادی آنها را تهدید میكند. به هر حال میفهمند منشأ، اینجاست؛ لذا مقابله میكنند، معارضه میكنند. واقعاً ما هیچ نظامی را سراغ نداریم كه تا این حد معارضه‌ها با او شدید و جبهه‌ی استكبار در مقابل او همدست و متحد باشد. از اول انقلاب تا حالا این معنا وجود دارد.

 خوب، ما بایستی به تحكیم و حفظ نظام اهتمام بورزیم. پایه‌های نظام، مشخص و معلوم است؛ همه باید بر اساس آن حركت كنند؛ در جهت تحكیم این پایه‌ها بایستی تلاش كنند، حركت كنند، اقدام كنند، ابتكار كنند.
.
.
.
.
.
ما امروز مواجه هستیم با یك جبهه‌ی دشمنیِ بزرگ در سراسر دنیای قدرتمندان؛ این جبهه‌ای است كه شكل گرفته است در مراكز قدرت بین‌المللی، قدرتهای مالی و اقتصادی، كه غالباً هم در مشت صهیونیستها و سرمایه‌دارهای بزرگ است. این جبهه در مقابل نظام اسلامی از همه‌ی وسائل استفاده میكند و در داخل هم متأسفانه كسانی به اینها جواب میدهند؛ كسانی میشوند طرف مورد اعتماد آنها، حرف آنها را تكرار میكنند، به آنها پاس میدهند، برای اینكه آنها بتوانند به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند! یك چنین حالتی متأسفانه وجود دارد. لیكن در مقابل آن، بیداری مردم، آگاهی مردم، انگیزه‌ی مردم، حضور مردم، دینداری مردم، علاقه‌مندی مردم به مبانی نظام و پایه‌های نظام وجود دارد. اینها حقائقی است كه در جمهوری اسلامی وجود دارد. و ما پیش رفتیم. ما در طول این سالهای متمادی، خدا را شكر میكنیم كه پیش رفتیم.

 آنچه كه وظیفه‌ی امروز ماست، حفظ این هندسه‌ی عظیم است؛ این را باید حفظ كرد. باید در حفظ این هندسه، مرزبندی كرد. این مرزبندی‌ای كه من عرض میكنم، اینجاست؛ والّا در مسائل مادون این - حالا چه مسائلی كه در درجه‌ی دوم اهمیت است، چه در مراتب پائین‌تر - ممكن است اختلاف نظرهائی باشد؛ این اختلاف نظرها به جامعه ضربه نمیزند. اختلاف نظر موجب پیشرفت میشود.
.
.
.
.
 آنها میخواهند نظام اسلامی، نظام دینی، نظام مبتنی بر اطاعت از خدا و رسول وجود نداشته باشد. هر آن چیزی كه تضمین كننده‌ی اطاعت عمومی این نظام است، برای آنها دشمن محسوب میشود؛ علیه‌اش اقدام میكنند، علیه‌اش فعالیت میكنند، همه‌ی تلاش خودشان را برای زدن آن متمركز میكنند. این طرف قضیه بایستی تلاش و سعی خودش را بكند، برای اینكه همین اركان اصلی را، این مبانی و مبادی اصلی را حفظ كند. مسئله‌ی اصلی را نبایستی مغفولٌ‌عنه قرار داد.
صریح و روشن هم بایستی خطوط را مشخص كرد. یعنی آن كسانی كه پایبند به نظام اسلامی و پایبند به حضور مردم - با همین انگیزه و ایمانی كه مردم دارند - هستند، باید مرزشان با كسانی كه دلشان نمیخواهد این حركت به این شكل، اسلامی ادامه پیدا كند، مشخص شود. با قانون معارضه میكنند، با قانون مخالفت میكنند. باید این مرز هم، مرز روشن و واضحی باشد تا مردم دچار خطا و اشتباه نشوند. مردم به ماها نگاه میكنند؛ ما بایستی بدانیم كه خط چه جوری است. این، اصل قضیه است. هر چیزی كه مادون این است، قابل اغماض است، قابل حل است. ولو اختلاف نظری هم وجود داشته باشد، این اختلاف نظر نباید به معارضه و مجادله و مخاصمه بینجامد؛ كه از این مخاصمات، دشمن سود میبرد. حرف ما این است.

 آن كسانی كه این نقشه‌ی كلی را كه متبلور است در قانون اساسی و حكمیت قانون و داوری قانون، قبول دارند، جزو مجموعه‌ی نظام اسلامی هستند. آن كسانی كه اینها را رد میكنند، كسانی‌اند كه خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامی را دارند از دست میدهند و صلاحیت ندارند. كسانی كه حاضر نیستند قانون را تحمل كنند، كسانی كه حاضر نیستند اكثریت را قبول كنند، كسانی كه آن انتخابات عظیم چهل میلیونیِ مایه‌ی افتخار را زیر سؤال میبرند، یك نقطه‌ی قوّت را برای نظام میخواهند تبدیل كنند به یك نقطه‌ی ضعف، اینها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این كشتی نجات - كه نظام اسلامی است - بیرون می‌اندازند؛ والّا هیچ كس نمیخواهد كسی را از كشتی نجات بیرون بیندازد.

 حضرت نوح نبی‌اللَّه (علی نبیّنا و علیه السّلام) به فرزندش فرمود: «یا بنیّ اركب معنا و لا تكن مع الكافرین». نظام اسلامی هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه میگوید: بیائید با ما باشید، بیائید وارد این كشتی نجات شوید، «و لا تكن مع الكافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ كس را از نظام بیرون نمیكنیم؛ اما كسانی هستند كه خودشان، خودشان را از نظام بیرون میكنند؛ خودشان را از نظام خارج میكنند.

 امیدواریم كه خدای متعال به ما توفیق بدهد تا بتوانیم نظام اسلامی را با همین كلیت و با همین جهتگیریِ درست كه بحمداللَّه تا امروز آمده‌ایم، حفظ كنیم و بتوانیم به این نظام و به این مردم خدمت كنیم.

این ملت عظیم از قشرهای مختلف در سراسر كشور نگاه میكنند به صحنه، میشناسند صحنه را؛ خیلی چیز بزرگ و مهمی است. اینی كه من عرض میكنم روز نُه دی در تاریخ ماندگار است، به خاطر این است. مردم بیدارند؛ همین است كه كشور شما را نگه داشته است عزیزان من! همین است كه انقلابتان را حفظ كرده است؛ همین است كه جرأت سران استكبار را از آنها گرفته است كه بخواهند به ملت ایران حمله كنند؛ میترسند. حالا در تبلیغات، زید و عمرو و بكر را میكشند جلو، بمباران تبلیغاتی میكنند؛ اما حقیقت قضیه چیز دیگری است. دشمن حقیقی آنها ملت ایران است، دشمن حقیقی آنها ایمان و بصیرت ملت ایران است، دشمن حقیقی آنها همین غیرت دینی جوانهاست كه میجوشد. یك وقتی هم دندان روی جگر میگذارند، صبر هم میكنند، باید هم بكنند؛ اما یك وقت هم آنجائی كه وقت حضور در صحنه است، می‌‌‌‌آیند توی صحنه.

جمهوری اسلامی - كه از انقلاب اسلامی برخاسته است - یك واحدی است كه داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دین جامعه است. دین مسئولیت همگانی است؛ اسلام دین تك تك افراد و اشخاص به حیث خودشان فقط نیست؛ آن هم هست، اما افراد به حیث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام یك دین مردمی است؛ یك دینِ مسئولیت عمومی است؛ بنابراین مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمی‌‌آید. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل اللَّه یمنّ علیكم أن هداكم للإیمان»؛(5) منت گذاشته بر ما، هدایت كرده ما را به این ایمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به این دین هدایت كرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را میخواهند و این دین الهی را بحمداللَّه خدای متعال به ما داده است. بنابراین «جمهوری اسلامی» است؛ یك منظومه است، یك مجموعه است، یا بگوئیم واحدِ دارای ابعادی است كه این ابعاد باید با همدیگر مورد ملاحظه قرار بگیرد و با هم باشد؛ این درهم‌‌تنیدگی باید حفظ بشود. هر كدام از این جهات تضعیف بشود، كل و مجموعه تضعیف شده است.
مسئله‌‌ی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهم السّلام)، چه ولایت فقیه كه دنباله‌‌ی ولایت معصومین و ادامه‌‌ی او هست. مسئله‌‌ی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در كشور و در نظام است، كه زاویه‌‌ای پیدا نكند، مشكلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حركت كند و پیش برود. و این اسلام ناب هم كه در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریكائی. اسلام آمریكائی فقط آن نیست كه آمریكاپسند باشد؛ هر چیزی كه خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همین جور است، اسلام التقاطی هم همین جور است، اسلام سرمایه‌‌داری هم همین جور است، اسلام سوسیالیستی هم همین جور است، اسلامهائی كه با شكلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همه‌‌اش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریكائی است. انسان مشاهده میكند در این معارضه‌‌هائی كه با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلامهای گوناگون حضور داشته‌‌اند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجهه‌‌ی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشته‌‌اند. خوب، در این نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنویت و عدالت با هم ملاحظه میشوند، شریعت و عقلانیت با یكدیگر ملاحظه میشوند، عاطفه و قاطعیت در كنار هم دیده میشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت - كه آن هم خارج از شریعت البته نیست - در جای خود؛ همه در كنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومه‌‌ی مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.

یكی از وظایف مهم مجلس خبرگان، حفظ و تقویت مبانی، شعارهای بنیادین و جهت گیریهای اصلی نظام است.
.
.
.
.
این شكل قانونی شامل بخشهای مختلف رسمی و قانونی نظام است و حداقلِ شرطِ حفظِ نظام اسلامی ، حفظ این شكل قانونی است اما این مسئله شرطِ لازم، ولی غیر كافی است.
شرطِ كافی حفظِ نظام اسلامی را حفظ و تقویت محتوا و اصول اساسی نظام اسلامی است. اگر به محتوا و اصول توجه نشود ممكن است در زیر پوستِ شكلِ رسمی نظام، تغییرات تدریجی و بی سر و صدایی اتفاق بیفتد و نظام اسلامی را به سمتِ انحراف بكشاند كه در برخی مواقع، خواص هم متوجه این انحراف تدریجی نمی شوند.
.
.
.
.
.
بخشهای نرم افزاری نظام اسلامی كه در واقع همان جهت گیری های فكری، شاخص های اصلی و شعارهای بنیادین انقلاب است، مهمترین مسئله برای حفظ نظام است.
عدالتخواهی ، استقلال و آزادی به معنای حقیقی كلمه ، استكبار ستیزی و منفعل نشدن در مقابل دشمن ، مردم گرایی ، مستضعف نوازی و گرایش به طبقات محروم ، و پرهیز از اسراف و زندگی اشرافی گری جزو مبانی انقلاب اسلامی هستند كه به هیچ وجه نباید تغییر كنند.

دشمن تصور می‌كرد بعد از رحلت امام خمینی (ره) به عنوان یكی از ستون‌های اصلی حفظ نظام، می‌تواند با یك برنامه‌ریزی دقیق، پایه‌های فرهنگی و اعتقادی مردم را سست كند و با تغییر ذهنیت مردم نسبت به انقلاب اسلامی، زمینه‌ی بازگشت مجدد استبداد و سلطه‌پذیری را فراهم كند.

باید راه را باور داشته باشیم: «آمن الرّسول بما انزل إلیه من ربّه و المؤمنون كلّ آمن باللَّه»؛ یعنی آحاد مؤمنینِ به این راه، دست به دست هم بدهند و ایستادگی كنند؛ ایستادگی نشان بدهند. این راه پیشرفت و پیروزی است. اگر این كار را بكنند، پیروزی قطعی است. ما این را در طول این سال‌ها تجربه كرده‌ایم. در میدان‌های گوناگون، آن‌جایی كه حرف خودمان را باور داشته‌ایم و پای آن حرف ایستاده‌ایم، آن‌جا پیش رفته‌ایم. در دفاع مقدس همین پیش آمد؛ در حفظ اساس این نظام مقدس، همین پیش آمده؛ در پیشرفت روزبه‌روز، بلكه ساعت به ساعتِ كشور در زمینه‌های مختلف، همین پیش آمده است. امروز شاخص‌های پیشرفت و توسعه را كه ما در كشورمان نگاه كنیم و با اول انقلاب مقایسه كنیم، اصلاً قابل مقایسه نیست. آن روز حدس هم نمی‌شد زد كه با وجود آن مشكلاتی كه سر راه هست، بشود به این نقطه رسید؛ اما به توفیق الهی رسیدیم. این بر اثر ایستادگی همراه با باور بود؛ و راهش همین است. اگر مسؤولان كوتاهی كنند، این جزو گناهانی است كه تأثیرش نه فقط برای اشخاص خودشان، بلكه برای ملت، تأثیر مخربی خواهد بود.

قانون اساسی ما بسیار خوب و پیشرفته است. قانون اساسی از جمله‌ی همان چیزهایی است كه دشمنان ما آن را آماج حملات خود قرار داده‌اند؛ چون این قانون اساسی با این خصوصیات و با این تقسیم قدرت می‌تواند كشور را به سامان برساند و جامعه را پیش ببرد. این قانون اساسی می‌تواند ضامن حفظ نظام اسلامی باشد؛ نظامی كه پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسان‌هاست. این قانون اساسی می‌تواند ذهن‌ها را اشباع و اقناع كند و جسم‌ها را به رفاه مادی برساند؛ می‌تواند دنیا و آخرت مردم را آباد كند. بر اساس این قانون اساسی، امروز كشور در حال حركت و پیشرفت است. نه این‌كه نقص و ضعف وجود ندارد - بلاشك ضعف‌ها وجود دارد - منتها شما اگر وضعیت كشور و موقعیت استثناییِ نظام جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید، خواهید دید كه از اول انقلاب پیشرفت ما در همه‌ی زمینه‌ها، پیشرفت خوب، در بعضی جاها عالی، و در برخی از بخش‌ها قابل قبول بوده است.
.
.
.
.
.
اقتداری كه ما می‌توانیم در داخل به‌وجود بیاوریم، با بمب اتمی و سلاح هسته‌یی و تقویت نیروی نظامی نیست. البته تقویت نیروی نظامی در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه می‌تواند ما را در مقابل تهاجم همه‌جانبه‌ی دشمنان در سطوح مختلف حفظ كند، همین فهرستی است كه عرض كردم: تقویت ایمان، تقویت علم، تقویت فناوری، تسلط بر فنون روز، پیشاهنگ شدن در تولید علم، شكوفایی استعدادهای آحاد ملت و جوانان در رشته‌های مختلف - چه علوم انسانی، چه علوم طبیعی، چه انواع گوناگون علوم تجربی - همبستگی ملی و تقویت همدلی در میان مردم؛ اینهاست كه می‌تواند یك ملت را تقویت كند؛ می‌تواند هم دنیای خودشان را آباد كند، هم آنها را از آسیب دشمنان محفوظ نگه دارد. اینها وسیله‌یی است برای حفظ و صیانت؛ ما باید اینها را دنبال كنیم و خود را متعهد به انجام آن بدانیم.

عده یی سعی می كنند ولایت فقیه را به معنای حكومت مطلقه ی فردی معرفی كنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت های اركان مسؤول كشور نیست. مسؤولیت دستگاه های مختلف و اركان كشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یك امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت كننده است - آن طوری كه بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می كردند - نه نقش حاكمیت اجرایی در اركان حكومت دارد؛ چون كشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود كارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است كه در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حركت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حركت كلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط كرد؛ همچنان كه در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان كردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نكردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین طور هم هست.

ما شما را دعا می‌كنیم؛ دشواری كار شما را هم می‌دانیم. این‌طور كارها كه رنگی از قضاوت دارد، همیشه مورد تهاجم است؛ بالاخره یكی از دو نفر در قضاوت، انسان را مورد طعن و دق قرار می‌دهند؛ این مسأله قهری است و انسان بایستی خودش را برای این‌طور مسائل آماده كند. هرچه این فشارها بیشتر باشد، اجر شما پیش خدای متعال بیشتر است؛ از اینها خیلی ابایی نداشته باشید؛ بالاخره هست. در راه حفظ نظام مقدّس جمهوری اسلامی و برای اقامه این بنای رفیع و مستحكم كه امید آینده امّت اسلامی است و امروز هم مایه امید امّت اسلامی است، باید مبارزه و مجاهدت كرد؛ باید سختیها را تحمّل نمود. انواع و اقسام سختیها وجود دارد و این هم یكی از سختیهاست، كه البته فقط هم این نیست. ان‌شاءاللَّه این سختیها را تحمّل كنید، خدای متعال اجر خواهد داد.

نقاط كلیدی كه باید مورد توجّه شما عزیزان قرار گیرد، اینهاست: حفظ قانون اساسی و خطّ امام - كه در وصیت‌نامه آن بزرگوار مجسّم و متبلور است - و شعارهای اساسی و سیاستهای كلی كشور. اینها چیزهایی است كه باید با همه وجود از آنها پاسداری كرد و آنها را گرامی داشت.
.
.
.
.
ما در كشور این همه مشكل داریم؛ پرداختن به این مسائل كوچك چه اهمیتی دارد؟ در جریان همكاری قوا با همدیگر، از این گونه مواردِ اختلاف بارها پیش می‌آید. آیا باید روزنامه‌ها و افراد سیاسی‌كار این را به مشغله عمده ذهنی جوانان تبدیل كنند؟! شما تسلیم نشوید و این چیزها را مشغله عمده خود ندانید. مشغله عمده‌ای كه باید جوان را به خود متوجّه كند، همینهایی است كه گفتم: عدالت‌طلبی، حفظ نظام اسلامی، دشمن‌شناسی، اهمیت دادن به استقلال كشور، اهمیت دادن به پیوند و ارتباط بین مسؤولان و مردم. البته چیزهایی هم هست كه مخصوص جوانان عزیز ماست؛ بخصوص جوانانی كه مشغول تحصیل علم هستند؛ و آن پرداختن به خود است.

دین در آغاز، یك جهان‌بینی است. شناخت جهان به معنای این‌كه این مهندسی عظیم، با دست صنع و قدرت لایزال الهی به‌وجود آمده است و انسان به عنوان یكّه‌سواری است كه می‌تواند در این محدوده عظیم، تلاش فكری كند؛ خرد را به كار اندازد؛ مناطق ناگشوده را فتح كند. به عنوان كسی است كه می‌تواند تكامل حقیقی خودش و رسیدنش به مرتبه قرب را در این دنیا به‌دست آورد؛ و نگاه كردن به اشیای عالم، به عنوان ابزارهایی است كه در دست انسان است برای این تكامل. این پایه است. بعد بر اساس این، یك مجموعه بنای زندگی به وجود می‌آید؛ زندگی فرد، زندگی جمع. البته در زندگی فرد، تكلیف هست؛ در زندگی جمع هم تكلیف هست. تكلیف، از «كُلفَت» است؛ یعنی سختی. هر تكلیفی، نوعی سختی دارد. انسان می‌تواند سختی ورزش را بر تن خودش هموار نكند. بسیاری از این ورزشكارها سختیهایی را تحمّل می‌كنند. رفتن به قلّه سبلان، كوهنوردی، یا كُشتی، یا بقیه رشته‌های ورزش، همه سختیهایی را دارد. یك نفر هم این سختی را بر خودش هموار نمی‌كند؛ اما محصول آن ورزش هم دیگر گیرش نمی‌آید؛ آن قدرت جسمی، آن توانایی عصبی، آن زیبایی اندام و بقیه چیزهایی كه ممكن است از ورزش حاصل شود. تكالیف دینی نیز همین‌طور است: انسان ممكن است نماز نخواند، روزه هم نگیرد، صدقه هم ندهد، تلاش هم نكند؛ راحت‌تر خواهد بود؛ این كُلفَت را نخواهد داشت؛ اما آن محصولهایی را هم كه برای زندگی و سرنوشت انسان لازم است، نخواهد داشت. نظام اسلامی، نظامی است كه اساس آن بر تأمین خواستهای جسمی، روحی، مادّی و معنوی انسان است. وقتی این برداشت را از نظام اسلامی داریم، آن‌وقت برای ایجاد این نظام و برای حفظ این نظام، بزرگترین ارزش را در همه‌ی كارهای دینی قائل می‌شویم. لذا امام فرمودند: «حفظ نظام اسلامی از واجب‌ترین واجبات است»؛ حقیقت نیز همین است.

عدّه‌ای سعی می‌كنند اهمیت عامل پیوند مستحكم دلهای ملت ایران - یعنی ایمان اسلامی - را كم كنند؛ نه، كشور و ملت یكپارچه است؛ البته یكپارچگی‌اش به خاطر تاریخ و جغرافیا و سنتها و فرهنگ است؛ اما عمدتاً به خاطر دین و مسأله رهبری است كه اجزای این ملت را به هم وصل كرده و همه احساس یكپارچگی می‌كنند.
رهبری مسؤولیت دارد. مسؤولیت رهبری حفظ نظام و انقلاب است. اداره كشور به عهده شما آقایان مسؤولان كشور است. هر كدام از شما در بخش خودتان كشور را اداره می‌كنید و وظیفه اصلی رهبری این است كه مراقب باشد این بخشهای مختلف آهنگ ناساز با نظام و اسلام و انقلاب نزنند. هرجا چنین آهنگی به وجود بیاید، جای حضور رهبری است. رهبری هم یك شخص نیست. یك آدم، یك طلبه، یك علی خامنه‌ای، یا علی خامنه‌ای‌های فراوان دیگری كه هستند، نیست. رهبری یك عنوان و یك شخصیت و یك حقیقت برگرفته از ایمان و محبت و عشق و عاطفه مردم و یك آبروست. صدها نفر مثل علی خامنه‌ای در راه این حقیقت جان و آبرویشان را می‌دهند؛ اهمیتی هم ندارد. بنده كه چیزی نیستم؛ امام بزرگوار ما هم - كه به معنای حقیقی كلمه برای این امت، امام دلها بود - همین‌طور بود. او حاضر بود برای حفظ نظام و حفظ رهبری نظام، آبرویش را بدهد. این حقیقت حضور دارد. با این حرفهایی كه می‌زنند و با این كارهایی كه می‌كنند، نتوانسته‌اند و نخواهند توانست این حضور را از بین ببرند. در دوران اختناق كه رهبری این تجسّم را نداشت، دلهای مردم متدیّن در قبضه رهبری بود؛ منتها رهبری‌ای كه تشخّص و هویّت قابل اشاره در بیرون و جایگاه قانونی نداشت؛ به صورت مراجع تقلید و به صورت علمای بزرگ، تأثیر خودش را بارها نشان داده بود؛ لذا آن وقتی كه به فلان قرارداد ننگین استعماری اشاره می‌كرد، قرارداد از بین می‌رفت؛ آن وقتی كه به یك حادثه نامناسب اشاره می‌كرد، آن حادثه مورد تخاصم مردم قرار می‌گرفت. پانزده خردادی كه بنابر آنچه نقل شده است، چند هزار نفر آدم در آن حادثه جان خود را فدا كردند و كشته شدند، آن وقتی بود كه امام بزرگوار ما رهبر به معنای قانونی خودش نبود؛ یك روحانی برجسته بود. این را نمی‌توانند ندیده بگیرند؛ این در شوروی نبود؛ اگر بود، آن‌طوری نمی‌شد؛ اگر بود، آن وقتی كه احساس می‌كرد یلتسینی وارد میدان شده تا به كار آینده حركت شتابنده غیرمعقول و بی‌رویه‌ای بدهد، گوش او را می‌گرفت و از صحنه خارجش می‌كرد و مورد حمایت مردم هم قرار می‌گرفت؛ اما چنین چیزی نبود.
.
.
.
.
بنده از تمام نهادهای قانونی كشور به‌جدّ دفاع می‌كنم. آنچه كه در مورد اشخاص و شخصیتها و نهادها برای من مهم است، دفاع از جایگاه و مسؤولیت آنها و كمك به حُسن انجام كارشان است. رئیس جمهور، رئیس قوّه قضاییّه، رئیس مجلس شورای اسلامی و بدنه اینها، دستگاههای قانونی گوناگون، از این جهت برای من در سطح واحدی قرار دارند و من از مسؤولیت همه آنها پشتیبانی و دفاع می‌كنم. البته این دفاع به خاطر این هم هست كه بنده همه مسؤولان درجه بالا را از نزدیك می‌شناسم و خلوص و دین و پایبندی را در اینها مشاهده می‌كنم. البته این پشتیبانیها مطلق نیست. پیمان من با همه این برادران عزیز، پیمان دین و انقلاب است.
همان طور كه گفتم، هدف و هویّت و مسؤولیت اساسی رهبری، دفاع از كلیّت نظام و حفظ نظام است. چیزی هم بنده ندارم؛ جان و آبرو متاع كمی است برای این كه در این راه بذل شود؛ و من كاملاً آماده‌ام این دو عنصری را كه دارم، بذل كنم. دوره جوانی ما - كه دوره لذّت بردن از زندگی است - در این راه گذشته است. امروز هم در دوره پیری هستیم. بنده امروز در سنینی هستم كه زندگی برایم این قدر لذّتی ندارد. لذایذ زندگی برای ما، امروز دیگر لذایذ نیست. در آخر عمر، در فصل‌انحطاط عمر، در فصل ضعف قوای جسمانی و بقیه قوای موجود بشری، دلبستگی‌ای به حیات نیست. آنچه بنده دارم - جان و آبرو - مال این راه است؛ مال هم كه الحمدللَّه ندارم.
بنده به این مسؤولیت كنونی هم هیچ دلبستگی‌ای ندارم. ممكن است بسیاری از شما این را ندانید، اما در این جمع خیلیها هستند كه می‌دانند. بنده به این مسؤولیت فعلی هیچ دلبستگی‌ای ندارم، جز به عنوان انجام وظیفه. الان هم كه مشغولم، فقط به خاطر انجام وظیفه است؛ از روز اول هم همین‌طور بود. از آن روزِ مجلس خبرگان، آقایان كه رأی دادند، با مقاومت و امتناع و مخالفت جدّی و پیگیر خود بنده مواجه بودند؛ منتها وقتی مسؤولیت آمد، گفتم: «خذها بقوّة». آدمی نیستم كه اگر مسؤولیت بر دوش من گذاشته شد، بخواهم درباره انجام این مسؤولیت، ضعف نشان بدهم؛ نه، این وظیفه من است و این وظیفه را به فضل الهی و به توفیق و هدایت او انجام خواهم داد.

همه مسؤولان كشور، یك مسؤولیت برعهده دارند. حفظ نظام الهی و اداره این كشور، اداره این مردم و رسیدن به مشكلات مردم، وظیفه اصلی اینهاست. باید با هم همكاری كنند و با هم همكاری می‌كنند. این كه یك عدّه به رئیس جمهور اهانت كنند، یك عدّه به مجلس اهانت كنند، یك عدّه به قوّه قضایّیه اهانت كنند، این همان چیزی است كه دشمن می‌خواهد؛ این همان حالتی است كه دشمن دنبال ایجاد آن است.

انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، از روز اوّل تا به حال روی آن تأكید می‌كند و می‌گوید حج، برای آشنایی مسلمانان بایكدیگر، اتّحاد و تأمین منافع مشترك مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترك، یعنی «برائت از مشركین» است. این‌جا چون مركز اسلام است و لُبّ روح و حقیقت اسلام، توحید است و خانه خدا، مركز اقامه و مظهر و نماد و رمز توحید است، لذا شعار، شعار توحیدی است و برائت هم برائت از شرك است. این امر واضحی است. حالا می‌گویند: آقا! در كتاب مسأله، كجا نوشته‌اند كه برائت از مشركین، جزو واجبات حج است؟ خوب؛ كجا نوشته‌اند كه حفظ نظام اسلامی، از اوجب واجبات است و اگر كسی این را منكر باشد، اسلام را نفهمیده است؟
 چیزهایی هست كه نوشتن ندارد. هر جا كه شما به اثری از دین نگاه كنید، این را به‌وضوح می‌بینید. البته انسان باید بصیرت، فهم، معرفت و قدرت درك داشته باشد.

دشمن و نهادهای دشمن، بر اثر تجربه فهمیده‌اند كه انسان، آسیب‌پذیر است. می‌گویند: «هر انسانی، قابل فاسد شدن است. هر كس باشد، می‌توان فاسدش كرد.» البته راست می‌گویند؛ با یك استثنا: «الّاالمتّقین». متّقین را نمی‌توان فاسد كرد. آنها این را؛ یعنی معنای تقوا را دیگر نمی‌فهمند. بله؛ انسانها را می‌توان فاسد كرد و می‌توان زیباییهای دنیا را از طرق نامشروع در جلوِ چشم آنها به رژه در آورد و دلهایشان را بُرد؛ طوری‌كه همه ارزشها را دور بریزند و در مقابل جلوه‌های مادّی قربانی كنند. اما اگر تقوا نباشد: «الّاالمتّقین». تقوا در قیامت هم اثر می‌كند، در دنیا هم اثر می‌كند، در سیاست هم اثر می‌كند، در حفظ نظام هم اثر می‌كند، در جنگ هم اثر می‌كند. و این را خودِ شما، درك و لمس كردید و دیدید.
 عزیزان من! می‌خواهم عرض كنم كه، بارِ سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی - یعنی جمهوری اسلامی - بر دوش شماست. البته بدانید: من آدمی هستم كه طبقات مختلف جامعه را می‌شناسم و با آنها ارتباط دارم. بنده الان خدا را شكر می‌كنم كه این دیوارها و حجابها، نتوانسته است رابطه مرا با قشرهای مختلفِ مردم قطع كند. بنده خیلی خوشبینم. می‌بینم كه دشمن، از صد تلاش در نود تلاش ناكام است. داخلِ مجامع و اجتماعات پاسداران را هم بحمداللَّه می‌شناسم. آن‌قدر چیزهای زیبا وجود دارد و انسان در بین شما جوانان عزیز، آن‌قدر كارهای بزرگ، همّتهای بلند و گذشتهای افسانه‌وار مشاهده می‌كند كه من بارها خدای بزرگ را به‌خاطر وجود چنین همّتهای بلند و روحیه‌های عظیم و شخصیتهای بزرگ و بی‌سرو صدا، شكر كرده‌ام و - به شما عرض می‌كنم كه - خودِ من، احساس شرمندگی كرده‌ام. خودم را با این جوان مقایسه كرده‌ام، دیده‌ام كه ما كجا و این جوان كجا! از این قبیل، خیلی هستند. بنده اینها را می‌دانم و می‌دانم كه دشمنْ واقعاً نتوانسته است یك دهم از كارهای خود را، در وضع كشور، نافذ كند. اما همان ده درصد و یك دهم، بنده را نگران می‌كند.
 من می‌خواهم به شما جوانان عزیز، به شما پاسداران عزیز، به شما سازمانِ با عظمت و پرشكوه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به شما بسیجیها، به شما ارتشیهای مؤمن و دلسوز و ساخته و پرداخته انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به شما جوانان قشرهای مختلف این كشور و به خانواده‌های گوناگون، از متوسّطها، پایین‌تر از متوسّطها و بالاتر از متوسّطها، عرض كنم كه عزیزان من! بارِ سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی كه امانت پیغمبران است، بر دوش شماست. جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخیِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست كه امروز تحقّق پیدا كرده است؛ ولو ناقص. (كاملش هم، ان‌شاءاللَّه، در دوران حكومت كبری‌ و ولایت عظمای حضرت بقیةاللَّه فی‌الارضین، ارواحنالتراب‌مقدمه‌الفداه، ظاهر و آشكار خواهد شد.) این، بارِ خیلی سنگین و محموله پر ارزشی است. این را شما باید حفظ كنید و این میسّر نیست مگر با حفظ نفس. متاع دنیا، لذّت خیر، پول، ثروت و تجمّل دنیا - آن هم در حدودی كه امثال من و شما ممكن است در زندگی خود داشته باشیم - خیلی كمتر و بی‌ارزشتر و حقیرتر از آن است كه انسان به خاطر آنها بنیه معنوی خود را ضعیف كند و حملِ این بار را به خطر بیندازد. مراقب باشید و دشمن را ناكام كنید.

تحقق آرزوهای اسلامی، كار ده سال و بیست سال نیست؛ تحقق آرزوهای اسلامی، كار بلندمدت است و باید بتدریج انجام بگیرد و همه‌ی عوامل دست به دست هم بدهند. معلوم است كه آرزوهای اسلامی در مدت كوتاه تحقق پیدا نمی‌كند؛ معلوم است كه در این‌جا و آن‌جا تخلفی پیدا می‌شود؛ معلوم است كه همه‌ی دستگاهها هنوز با نوای اسلامی حركت نمی‌كنند؛ در این تردیدی نیست؛ غیر از این هم انتظاری نیست. اگر شما به صدر اسلام هم نگاه كنید، می‌بینید حتّی زمانی كه نَفَس مطهر پیامبر هم به مردم می‌خورد، این‌طور نبود كه همه‌ی مردم یكشبه مسلمان بشوند و همه‌ی كارها در مدت كوتاهی اصلاح بشود. اصلاح كلی و عمومی، حركت بلندمدت لازم دارد، كه آن هم به عهده‌ی همه است؛ و از جمله‌ی این همه، ما معممان و روحانیون هستیم كه بیشترین تكلیف به عهده‌ی ماست. پس وظیفه‌ی اول، حفظ نظام است. هیچ كس نمی‌تواند به اتكای این‌كه فلان‌جا فلان تخلف شده، حركتی انجام بدهد یا حرفی بزند كه این نظام اسلامی را تضعیف كند. البته برای اصلاح مفاسد، همه باید از طرق معقول خودش كار كنند. امر به معروف و نهی از منكر یك واجب اسلامی است و باید در میان مردم رایج بشود.

به یكایك بسیجیان این كشور و آحاد مخلص و مبارز امت حزب‌اللَّه، كه شوق اول و هدف والای آنها، حفظ نظام اسلامی و جلب رضایت الهی است، عرض سلام می‌كنم.

برادران! نظام را باید برپایه‌ی تقوا حفظ كرد؛ راه تقوا هم ذكر خداست. آقایان وزرا، آقایان نمایندگان، آقایان مدیران گوناگون كشور، مسؤولان قضایی كشور، خودشان را بی‌نیاز از دعا و نافله و ذكر و توجه و توسل و گریه و انابه به پروردگار ندانند؛ نگویند حالا ما كه مشغول خدمت به مردم هستیم؛ دعا را كسی بخواند كه خیلی كار ندارد! نه، اصل كار این است. اگر این نباشد، آن‌جا بی‌پشتوانه‌ایم. آن‌جایی كه وسوسه‌ها در مقابل ما صف می‌كشند و منِ ضعیفِ تربیت‌نشده‌ی حریصِ به دنیا در مقابل این وسوسه‌ها قرار می‌گیرم، چه چیزی من را نگاه خواهد داشت؟ «قل ما یعبؤا بكم ربّی لولا دعاؤكم».
 دعا كنید، نافله بخوانید، توجه پیدا كنید، متذكر باشید؛ در شبانه‌روز، یك ساعت را برای خودتان و خدای خودتان قرار بدهید؛ از كارها و اشتغالات گوناگون، خودتان را بیرون بكشید؛ با خدا و با اولیای خدا و با ولیّ‌عصر(عجلّ‌اللَّه‌تعالی‌فرجه و ارواحنافداه) مأنوس بشوید؛ با قرآن مأنوس باشید و در آن تدبر بكنید.

گاهی اوقات، به خاطر این‌كه در جاهایی اهداف بزرگ وجود دارد، اهداف دیگر تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. مثلاً حفظ نظام ایجاب می‌كند كه در جهاد، اگر كفار متترس به مسلمین شدند - یعنی اسرا یا شهروندان مسلمان را جلوی خودشان گذاشتند، تا ما نتوانیم به آنها حمله كنیم - گمان می‌كنم بین علما خلافی نباشد، لااقل خیلیها از شیعه و سنی گفته‌اند كه كشتن این مسلمانان ایرادی ندارد و دیه هم پرداخت نمی‌شود؛ با این‌كه قتل نفس حرام است.

جمهوری اسلامی که با پیدایش خود، راه نوینی در مقابله با زورگویان طراز اول عالم باز کرد و به ملتهای مستضعف - مخصوصاً مسلمانان - امیدی تازه بخشیده و در مدت ده‌سال‌واندی رهبرىِ امام راحل عظیم، بارها قلدران زمان را عملاً تحقیر کرده و دروغ شکست‌ناپذیری آنان را باطل ساخته است، باید هم بیشترین اهتمام امت اسلام و ملت ستم‌کشیده‌ی ما را به خود جلب کند؛ همچنان‌که آن پیشوای صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مسأله میگماشت: پاسداری از جمهوری اسلامی و مراقبت از جهت‌گیری راست و درست آن. و آن فقیه عظیم‌القدر و اسلام‌شناس بی‌بدیل، حفظ جمهوری اسلامی را برتر و با اهمیت‌تر از هر واجبی میدانست.

ملت ایران باید بدانند که حفظ انقلاب و برپانگاهداشتن پرچم عزت و شرف و ادامه‌ی راه پُرافتخاری که مجاهدات این ملت شریف در برابر ملتهای جهان، مخصوصاً مسلمانان گشود و به عنوان تنها راه غلبه بر فشار و ظلم قلدران شناخته شد، و تنها باطل‌السحر توطئه‌های دشمنان برعلیه انقلاب و جمهوری اسلامی، همانا حراست از اصول بنیانىِ انقلاب و پاسداری از ارزشهای انقلاب است.

بازماندگان شهدا باید به شهدا افتخار كنند؛ ولی به این كار اكتفا نكنند. باید راه شهدا را كه راه دین و فداكاری برای اسلام و سربازی برای انقلاب و تقویت نظام اسلامی بود، دنبال كنید. بازماندگان شهدا، باید احترام به اسلام و استحكام بخشیدن به نظام و سربازی انقلاب را، بیشتر از بقیه‌ی مردم شعار خود قرار بدهند و در این راه حركت كنند. بعضی خیال می‌كنند چون خانواده‌های شهدا مورد احترام و عطوفت دستگاههای دولتی و مردم هستند، دیگر وظیفه‌یی برعهده ندارند و با دادن شهید، از آنها سلب وظیفه شده است. این، اشتباه است. هر كه برای این نظام بیشتر سرمایه‌گذاری كرده، بیشتر موظف به حفظ نظام است و هركه در شركتی، سهم بیشتری داشته باشد، نسبت به منافع آن شركت حساسیت بیشتری دارد. خانواده‌های شهدا چون با دادن عزیزشان، سرمایه‌گذاری بیشتری برای بقای نظام كرده‌اند، باید بیش از تمام مردم برای حفظ نظام اسلامی و حیثیت آن حساس باشند؛ كه بحمداللَّه این‌گونه هم هست و خوشبختانه بازماندگان شهدای ما به نحوی هستند كه ان‌شاءاللَّه كارشان موجب رضای روح مطهر شهدای ماست.

آنچه كه درحقیقت این حصار را الان نگهداشته، ایمان و روحیه‌ی مردم است. ایمان و روحیه را چه كسی برای مردم حفظ می‌كند؟ به نظر من، یكی از مهمترین عوامل حفظ ایمان و روحیه در مردم، همین نمازهای جمعه و خطبه‌های جمعه و حضور معنوی مردم در صحنه‌ی نمازجمعه است و این‌كه یك نفر انسان امین، با زبان صادقی كه مردم او را قبول دارند، هر جمعه از اوضاع كشور برای مردم می‌گوید و آنها را نصیحت، و جهتگیریشان را تصحیح می‌كند.
به اعتقاد من، این مهم یكی از پایه‌های اساسی حفظ نظام اجتماعی ماست؛ در تاریخ هم همین‌طور بوده است. هم ائمه‌ی عدل - مثل رسول مكرم اسلام(ص) - و هم خلفای جور در دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس و امرای آنها در اقطار بلاد اسلامی، از نمازجمعه برای تحكیم پایه‌های حكومت استفاده می‌كردند. اینها كه نظام باطلی داشتند، بر مبنای ظلم و تبعیض و عمل فاسقانه كار می‌كردند - مثل حجاج‌بن‌یوسف‌ثقفی - و نمازجمعه‌شان حقیقی نبود و دعوت به تقوایی كه می‌كردند، به خاطر عمل غیرپرهیزكارانه‌ی خودشان، اثر حقیقی را نداشت، اما درعین‌حال این حرفها تأثیر زیادی می‌گذاشت؛ چون حساسیت و اهمیت این تریبون زیاد است.
در حال حاضر، دستگاه حقی بر مبنای امامت و ولایت حق به وجود آمده است و كسانی كه امروز متصدی امر امامت جمعه‌اند، حقیقتاً انسانهای مؤمن و متقی و صادق و معنوی و روحانی و بی‌طمع هستند و قصد اقتدار و قدرتمندی ندارند و این منصب را مقام و موقعیت دنیایی نمی‌دانند. تأثیر و نقش این تریبون در چنین شرایطی، فوق‌العاده و طراز اول خواهد بود و قوام معنوی و حصار ایمانی جامعه را حفظ خواهد كرد. اگر ما این تریبون را نمی‌داشتیم، معلوم نبود وضع انقلاب و روحیه‌ی مردم چگونه بود. این، یكی از بركات انقلاب بود و امام(ره) به این نكته توجه داشتند.

حفظ موجودیت انقلاب، كار اول ماست كه در استمرار نظام جمهوری اسلامی تجسم یافته است. به همین خاطر، امام(ره) مكرر می‌فرمودند: حفظ نظام اسلامی، واجبترین فریضه است. انقلاب، از نظام جمهوری اسلامی جدا نیست. نباید كسی خیال كند كه این دو از هم جدا هستند. تجسم انقلاب، نظام جمهوری اسلامی است كه همه‌ی قلدرهای دنیا دست به دست هم داده بودند، تا او را ریشه‌كن كنند.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی