keyword/content
1402/03/09
1400/11/05
1399/02/28
1398/08/24
1398/06/27
1398/04/12
1398/03/01
1398/03/01
1398/02/18
1398/02/02
1398/01/14
1398/01/01
1397/10/19
1397/10/19
1397/03/07
1397/02/22
1396/08/18
1396/02/05
1395/07/01
1395/05/11
1392/06/14
1392/05/01
1391/06/27
1391/06/08
1390/11/14
1390/11/14
1390/06/26
1390/04/09
1387/10/21
1387/09/17
1386/06/31
1385/08/20
1383/12/05
1383/07/05
1383/06/25
1383/04/15
1382/01/24
1381/11/16
1380/07/23
1378/08/15
1378/07/19
1376/11/14
1376/09/21
1376/02/06
1376/02/03
1375/11/21
1373/08/11
1373/06/29
1370/11/15
1370/03/26
1370/01/16
1369/11/04
1369/11/02
1368/12/03

یکی از وظایف بزرگ ما این است که شناسنامه‌های شهر خودمان را به جوانهایمان بشناسانیم؛ این کار آن‌چنان ‌که باید انجام نمیگیرد؛ قبل از انقلاب که این کارها تقریباً صفر و نزدیک به صفر بود. بنده مکرّر به سبزوار و نشابور آمده‌ام، مانده‌ام، سخنرانی‌ها کرده‌ام، با مردم مأنوس بوده‌ام؛ آن وقتها این حرفها نبود و اهمّیّتی به گذشته‌ی باعظمت و پُرشکوه این شهرها داده نمیشد. نشابور و سبزوار دو گنجینه‌اند؛ گنجینه‌ی تاریخ اسلام و تمدّن اسلامی ما و تمدّن ایرانیِّ ما. دو گنجینه‌اند که باید حفظ بشوند، بایستی معرّفی بشوند. حالا در گزارشهای آقایان بود که دانشنامه‌ی این شهرها تهیّه بشود؛ بله، [باید] تهیه بشود، شناخته بشود. جوان نشابوری، جوان سبزواری [باید] بداند که وارث چه حقایقی، چه زیبایی‌هایی، چه شکوه و عظمتی از لحاظ معنوی، از لحاظ علمی، از لحاظ تاریخی است؛ این را جوانهای ما باید بدانند تا احساس هویّت کنند، احساس شخصیّت کنند. این‌جور نیست که ما به چشم دو آبادیِ قدیمی یا دو شهر قدیمی و تاریخی به اینها نگاه کنیم؛ نه، اینها ــ هم نشابور، هم سبزوار ــ دو راویِ صادق و عینیِ تمدّن اسلامی ما هستند؛ راویِ تمدّنند، راویِ فرهنگند. آن هم نه راوی زبانی؛ راویِ عینی، راویِ محسوس و مشهود. از فضل‌بن‌شاذان نیشابوری تا هزار سال بعد از آن، [یعنی زمان] حاج ملّاهادی سبزواری، ببینید این فاصله‌ی هزارساله پُر از ستاره‌های درخشان است. این فاصله را که نگاه میکنیم پُر از خاطره است؛ خاطره‌های تمدّنی، خاطره‌های عظمت. بین فضل‌بن‌شاذان و حاج ملّاهادی و بین عطّار نیشابوری و حمید سبزواری، ببینید این توازن و تعادل چقدر زیبا است. حدود هفتصد سال فاصله است بین این دو مرد؛ هر دو برای اسلام کار کردند، برای معرفت کار کردند، برای آینده‌ی ملّت کار کردند، برای رشد دادن به مفاهیم ذهنیِ ملّت ایران کار کردند، تلاش کردند.

این «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللّه» ــ یعنی صادقانه با معاهده‌ی الهی رفتار کردن ــ چه‌ جوری است؟ شکل تمام و کاملش عبارت از این است که شخص از خودش مصداقی بسازد برای معارف الهی و برای دستورات الهی و برای راهی که خدا معیّن کرده و پیش پا گذاشته؛ یعنی خودش را مصداق آن قرار بدهد؛ این را ان‌شاءاللّه یاد بگیریم.
و اگر خواصّ جامعه همّت کنند برای تولید یک چنین شخصیّت‌هایی‌، هر یک از اینها خواهد توانست جامعه را در مواقع حسّاس نجات بدهد؛ واقعاً این جوری است. ما اکتفا نکنیم به همین که حالا کسانی را تربیت کنیم، یا موعظه‌ کنیم، یا از این کارها، که حالا بالاخره باری‌به‌هرجهت، یک چیزی را قبول کنند؛ نه، سعی دستگاه‌ها بر این باشد ــ بحمداللّه جامعةالمصطفیٰ در این زمینه‌ها میتواند مرکز فعّالی باشد؛ در قم، مراکزی که اخیراً مدیریّت کارآمدِ حوزه بحمداللّه به وجود آورده میتواند یک چنین چیزهایی را تمهید کند؛ بعضی از دستگاه‌های تبلیغی هم در این زمینه خوب کار میکنند ــ شخصیّت‌هایی را درست کنیم که این شخصیّت‌ها خودشان مصداق باشند برای معارف الهی، معارف اسلامی و احکام اسلامی. اگر یک چنین شخصیّت‌هایی درست بشوند، آن وقت دیگر تشکیل تمدّن اسلامی یک چیز قطعی خواهد بود؛ یعنی دیگر مورد تردید نخواهد بود.

خودِ این آرمان‌خواهی باارزش است؛ برای اینکه اگر آرمان‌خواهی وجود نداشته باشد راه را گم میکنیم؛ این آرمان‌خواهی موجب میشود که ما راه را گم نکنیم و وسط راه، کج و راست و به چپ و راست حرکت نکنیم. این آرمان‌خواهی را داشته باشید؛ این آرمانهای مهم را: عدالت، استقلال، رفع فساد، در نهایت تمدّن اسلامی. آرمان اصلی و واقعی و نهایی، ایجاد تمدّن اسلامی است؛ اینها را از دست ندهید و اینها را مطالبه کنید و بخواهید روی آن فکر کنید؛

اتّحاد دنیای اسلام مراتبی دارد؛ پایین‌ترین مرتبه‌اش این است که جوامع اسلامی، کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، اقوام اسلامی، مذاهب اسلامی، علیه هم دست به تعرّض نزنند، با هم معارضه نکنند، به یکدیگر ضربه نزنند؛ این قدم اوّل است. البتّه بالاتر از این، این است که دنیای اسلام علاوه بر اینکه به یکدیگر ضربه نمیزنند، در مقابل دشمن مشترک هم دست به دست هم بدهند، اتّحاد واقعی و کافی داشته باشند، از یکدیگر دفاع کنند. این هم یک قدم بالاتر است؛ از این بالاتر هم این است که کشورهای اسلامی،‌ ملّتهای اسلامی هم‌افزایی کنند. کشورهای اسلامی از لحاظ علمی، از لحاظ ثروت، از لحاظ امنیّت، از لحاظ قدرت سیاسی در یک سطح نیستند، میتوانند به یکدیگر کمک کنند، هم‌افزایی کنند، آنهایی که بالاترند در هر بخشی، دست آن کسانی را که پایین‌تر هستند بگیرند؛ این هم یک مرحله‌ای از وحدت است. مرحله‌ی بالاتر هم این است که همه‌ی دنیای اسلام متّحد بشوند در جهت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی. این چیزی است که جمهوری اسلامی هدف غایی قرار داده: رسیدن به تمدّن اسلامی، منتها تمدّن متناسب با این زمان، تمدّن نوین اسلام. اینها مراتب وحدت است.

اگر ظرفیّتهای کشورهای اسلامی -ظرفیّت عراق، ظرفیّت ایران، ظرفیّت کشورهای دیگر منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا- بر روی هم مجتمع بشود، اگر این ظرفیّتها به هم برسند، این دستها در هم گره بخورند، آن وقت امّت اسلامی نشان خواهد داد که عزّت الهی یعنی چه؛ تمدّن عظیم اسلامی را به جوامع عالَم نشان خواهند داد؛ باید هدف ما این باشد و این راه‌پیمایی اربعین میتواند یک وسیله‌ی گویایی برای تحقّق این هدف باشد.

حج یک فریضه‌ی استثنائی است. در حج مجموعه‌ای از ارزشهای اسلامی جمع شده است که در هیچ واجب دیگری، در هیچ فریضه‌ی دیگری این‌ همه خصوصیّت از خصوصیّات مورد تمجید اسلام و مورد تعریض(۲) اسلام وجود ندارد. در واقع حج یک نمودار کوچکی از جامعه‌ی اسلامی برتر و در واقع یک نمونه‌ای از آن چیزی است که ما در تمدّن اسلامی، مورد نظر داریم؛ تمدّن اسلامی، این را باید به بشریّت اهدا کند. در تمدّن نوین اسلامی، معنویّت در کنار مادّیّت، عروج اخلاقی و معنوی و روحی و تضرّع و خشوع، در کنار پیشرفت زندگی مادّی [است]؛ حج مظهر یک چنین تمدّنی است.

یک سؤال اینجا مطرح میشود و آن، این است که فرایند ورود جوانان به این حرکت عمومی چیست؟ حالا شما یک جوان متعهّد هستید، میخواهید در این حرکت عمومی حضور داشته باشید؛ شیوه‌ی حضور شما چگونه است؟
...
یک عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهت‌گیری مشخّصی داشته باشد؛ یک جهت‌گیری منطقی و قابل قبول، که در حرکت عمومی ملّت ایران که ما داریم پیشنهاد میکنیم و مطرح میکنیم، این جهت‌گیری، جهت‌گیری به سمت جامعه‌ی اسلامی یا تمدّن اسلامی است؛ یعنی میخواهیم برویم به سمت تشکیل یک جامعه‌ی اسلامی؛ و حرکت عمومی، ما را باید به اینجا و در نهایت به یک تمدّن پیشرفته‌ی اسلامی برساند.

وعده‌ی تخلّف‌ناپذیر خدا که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم».(۱۰) خب، وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؟(۱۱) چه کسی از خدا راستگوتر است؟ وعده‌ی ‌چه کسی از خدا درست‌تر است؟ خدا میگوید: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ اگر شما نصرت کردید خدا را، یعنی به سمت تمدّن اسلام و جامعه‌ی اسلامی و تحقّق دین خدا پیش رفتید، خدا شما را یاری میکند؛

امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعه‌ی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزه‌ی علمیّه مسئولیّتهای متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با اشاره به ریشه‌های تاریخی ارتباطات دو ملت خاطرنشان کردند: اوج عزت و شکوه شبه قاره‌ی هند در دوران حکومت مسلمانان بر آن بوده است و بزرگ‌ترین ضربه‌ی استعمارگران انگلیسی به این منطقه‌ی مهم، نابود کردن تمدن برجسته‌ی اسلامی در آن بود.

بعثت انبیا برای ایجاد یک جامعه‌ی فاضله است؛ همان طور که اشاره کردند، برای ایجاد یک تمدّن است. خب، این تمدّن همه چیز دارد؛ در تمدّن همه‌ چیز هست؛ هم علم هست، هم اخلاق هست، هم سبْک زندگی هست، هم جنگ هست. جنگ هم هست، کما اینکه شما ببینید در قرآن چقدر از آیات، مربوط به جنگ است.

غرب و آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که اگر ملّت ایران یک چیزی را اراده کند، حتماً به دست خواهد آورد؛ به این نتیجه رسیده‌اند که با اراده‌ی ملّی ملّت ایران نمیشود مبارزه کرد؛ اگر [ملّت ایران] اراده کردند، مانع‌تراشی و سنگ‌اندازی فایده‌ای نخواهد کرد. چه کار میکنند؟ به این نتیجه رسیده‌اند که بایستی کاری کنند که ملّت ایران اراده نکند، اراده‌اش ضعیف بشود؛ در فکر این هستند. امروز در دنیا میلیاردها پول دارد خرج میشود برای اینکه در اعتقادات سیاسی و دینی جوانان ما رخنه ایجاد کنند تا اراده‌ی حرکت، اراده‌ی قیام در اینها از بین برود؛ میخواهند اراده را از بین ببرند، میخواهند شما تصمیم نگیرید. تلاش آنها این است که نگذارند اراده‌ی ملّت ایران برای پیشرفت، برای مقابله، برای ایجاد جامعه‌ی اسلامی و تمدّن اسلامی شکل بگیرد؛ میدانند که اگر این اراده شکل گرفت، بدون تردید تحقّق پیدا خواهد کرد.

حرکت عظیم ملّت ایران، اینها را میترساند، قدرتمندان مادّی ظالمِ زورگو را میترساند، کمپانی‌های بین‌المللیِ مکنده‌ی خون ملّتها را میترساند؛ می‌بینند که به پایان راه رسیده‌اند. بله، حفره‌های معنوی در تمدّنها خیلی زود خودش را نشان نمیدهد؛ غرب خب یک حرکتی کرد، حرکت صنعتی کرد، علم پیدا کرد، ثروت پیدا کرد، دنیا را گرفت، هیاهو کرد امّا آن رخنه‌ی اصلی و اساسی، رخنه‌ی معنوی در درون او، مثل موریانه کار خودش را میکند. منتها زود نشان نمیدهد؛ گاهی بعد از قرنها نشان میدهد خودش را؛ حالا دارد نشان میدهد، الان دارد نشان میدهد؛ شما اروپا را نگاه کنید، آمریکا یک جور، اروپا یک جور، کشورهای تابع آنها یک جور؛ آن وقت در این دنیای این‌چنینی، اسلام، مردم‌سالاریِ اسلامی، حرکت اسلامی، تمدّن اسلامی با استفاده‌ی از امکانات کنونی دنیا و ابزارهای موجود دنیا روز‌به‌روز دارد رشد پیدا میکند؛ این برای آنها ترس‌آور است، رعب‌آور است؛ طبیعی است که دشمنی میکنند.

امام بزرگوار در یک برهه‌ای -متأسّفانه جزئیّات یادم نیست- از اینکه یک کاری بسهولت انجام گرفته است، استنتاج کرده بودند که خدای متعال میخواهد این کار انجام بگیرد: اِذا اَرادَ اللهُ شَیئاً هَیَّاَ اَسبابَه‌؛ مقدّمات کار که فراهم میشود، پیدا است خدای متعال اراده فرموده است این کار انجام بگیرد. مقدّمات کار، ایجاد انقلاب است، تشکیل جمهوری اسلامی است، تشکیل نظام اسلامی است؛ اینها مقدّمات کار است برای ایجاد آن تمدّن اسلامیِ متناسب با این زمان و با این قرن. اینها مقدّماتی است که خدای متعال فراهم کرده است که به آنجا برسیم و ان‌شاءالله خواهیم رسید.

انقلاب مراحلی دارد؛ آنچه در اوّل انقلاب در سال ۵۷ اتّفاق افتاد، مرحله‌ی اوّل انقلاب بود یعنی انفجار در مقابلِ نظامِ غلطِ باطلِ طاغوت و ایجاد یک نظام جدید بر مبنای آرمانها و ارزشهای نو و با لغت نو، با تعابیر نو، با مفاهیم نو؛ این مرحله‌ی اوّل انقلاب بود. بعد در مرحله‌ی دوّم، این نظام بایستی ارزشها را محقّق کند؛ این ارزشها و آرمانهایی که حالا اشاره میکنم و بعضی را میگویم، باید در جامعه تحقّق ببخشد. به این ارزشها اگر بخواهد تحقّق ببخشد، یک دستگاه مدیریّتی لازم دارد که آن میشود دولت انقلابی. بنابراین مرحله‌ی بعد از نظام انقلابی، ایجاد دولت انقلابی است، دولتی که ارکان آن، انقلاب را از بن دندان باور کرده باشند و دنبال انقلاب باشند. بعد که این دولت انقلابی تشکیل شد، آن‌وقت بایستی به‌وسیله‌ی اجرائیّات درست -قانون درست، اجرای درست- این آرمانها و ارزشهایی که مطرح شده، این آرزوهای بزرگ انقلابی، یکی‌یکی در جامعه تحقّق پیدا کنند؛ آن‌وقت نتیجه میشود جامعه‌ی انقلابی؛ یک جامعه‌ی انقلابی به وجود می‌آید که این مرحله‌ی چهارم است. حرکت انقلابی، نظام انقلابی، دولت انقلابی، جامعه‌ی انقلابی؛ این چهارم [است]. بعد که جامعه‌ی انقلابی درست شد، آن‌وقت زمینه برای ایجاد تمدّن انقلابی و اسلامی به وجود می‌آید. حالا من تعبیر به «انقلابی» کردم؛ به جای کلمه‌ی «انقلابی» میتوانید کلمه‌ی «اسلامی» بگذارید؛ یعنی دولت اسلامی، جامعه‌ی اسلامی، تمدّن اسلامی؛ این مراحلی است که وجود دارد.

خوشبختانه امروز در دنیای اسلام بیداری به وجود آمده است، اگرچه غربی‌ها سعی کردند این بیداری را انکار کنند. آنچه به وجود آمد، بیداری اسلامی بود در این منطقه‌ی غرب آسیا و در منطقه‌ی شمال آفریقا و در کشورهای عربی؛ این یک بیداری است، این بیداری در همه‌ی دنیای اسلام وجود دارد. جوانها سؤال دارند، استفهام دارند و مایلند استفهام خودشان را در مواجهه‌ی با اسلام پاسخ بشنوند؛ از اسلام توقّع دارند و به اسلام گرایش دارند. علی‌رغم این‌همه تبلیغاتی که غربی‌ها علیه اسلام و علیه زندگی اسلامی و زیست اسلامی کردند، گرایش به اسلام زیاد است؛ این گرایش، به ما نوید میدهد که ان‌شاءالله فردای دنیای اسلام از امروز بسیار بهتر خواهد بود. دنیای اسلام ان‌شاءالله روزهایی را مشاهده خواهد کرد که امّت اسلامی در قلّه‌ی تمدّن و حیات اسلامیِ خود قرار داشته باشد و دشمنان اسلام و زورگویانی مثل آمریکا و امثال آمریکا دیگر نتوانند به رؤسای کشورهای اسلامی دستور بدهند که باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید؛ این [وضع] وجود داشت، امروز هم متأسّفانه در مواردی وجود دارد و این ان‌شاءالله مرتفع خواهد شد و دنیای اسلام به نقطه‌ی اوج خود به فضل الهی و باذن الله خواهد رسید.

این دیدارها، این اجتماعات، این یادآوری‌ها من و شما را بایستی در راهی که در پیش داریم تقویت کند، عزم ما را ثابت کند، ثاقب کند. در دعا میخوانید: اَللّهُمَّ ارزُقنی ... عِلماً واسِعاً ... وَ عَزماً ثاقِباً؛ عزم و اراده‌ی محکم و پایدار داشته باشید در این راه. راه، راه درستی است؛ هدف، هدف بسیار والایی است، و اقدام جوانهای امروز، مردم امروز، برادران و خواهران ما در حرکت در این راه مبارک انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، حرکت محبوب الهی است ان‌شاءالله؛ مرضیّ الهی است. منتها آنچه مهم است و همه‌ی ما باید در نظر داشته باشیم، ثبات در این راه است؛ ثبات در این راه. در دو جای قرآن «اِستَقِم» دارد؛ استقامت کردن یعنی ثبات ورزیدن در این راه و تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار نگرفتن. راه، راه همواری نیست؛ راه خدا، راه تلاش در راه خدا، راه اقامه‌ی حق و عدل، راه رسیدن به تمدّن اسلامی و نظام حقیقی اسلامی و جامعه‌ی اسلامی راه دشواری است؛ راهی است که پیغمبران در این راه با زحمت حرکت کردند و پیش رفتند.

اهمّیّت اسلام این است که آنچه را پیغمبر روز اوّل بیان کرد، آنچه را آیات قرآن در آن سیزده سال مبارزه‌ی دشوار مکّه پی‌در‌پی به مردم تعلیم داد، اینها را بعد در مرحله‌ی عمل، پیاده کرد، اینها را نشان داد، اینها را عمل کرد. پیغمبر آن عدالت را، آن محبّت را، آن انصاف را، آن ایستادگی در مقابل ظلم را، ایستادگی در مقابل کُفر را در عمل نشان داد. کشاندن مردم به وادی علم، به وادی معرفت؛ این قاعده و زیرسازی‌ و زیرساختی که پیغمبر در ظرف ده سال حکومت در مدینه درست کرد، همان بود که بعد از گذشت یک قرن، دو قرن به بزرگ‌ترین تمدّن بشری تبدیل شد. بله، ابعاد مختلف آن مراعات نشد -[مثلاً] عدالت، باز هم مراعات نشد- امّا علم و بهره‌مندی از معرفت و استعدادها و رشد ظرفیّتهای بشری‌ که در اوّل تشکیل حکومت اسلامی شروع شده بود، آن‌چنان پیشرفت داشت که بعد از مدّت کوتاهی -یکی دو قرن- به بزرگ‌ترین تمدّن بشری تبدیل شد که همه‌ی دنیا از آن سود بردند و بهره بردند. بعثت این است.

چشمهای بینا و دلهای بیدار از آن بهره می‌برند و ذخیره‌ی معنوی که جان‌مایه‌ی حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی است، روز به روز افزایش می‌یابد و زندگی را روح و طراوت می‌بخشد.

وقتی‌که ملّت ایران توانست خود را به آن نقطه‌ای برساند که بتواند به‌عنوان یک ملّت مُسلمِ به معنای حقیقی کلمه خود را به دنیا نشان بدهد، این بزرگ‌ترین تبلیغ اسلام است؛ ملّتهای دیگر هم روانه‌ی همین طرف خواهند شد و تشکیل امّت بزرگ اسلامی که مایه‌ی عزّت و مایه‌ی ترویج اسلام در سراسر جهان است، اتّفاق خواهد افتاد؛ آن مدنیّت اسلامی که انتظارش را داریم که بتواند بر مدنیّت مادّی گمراه‌کننده و فاسد غربی غلبه پیدا کند، آن روز تحقّق پیدا خواهد کرد؛ مقدّمه‌اش اینجا است؛ مقدّمه‌اش این است که ما ملّت ایران بتوانیم به سمت الگو شدن پیش برویم. خب، همه باید همّت کنند؛ هم مسئولین باید همّت کنند، هم آحاد مردم باید همّت کنند. این قضیّه هم قضیّه‌ی یک‌سال و دوسال نیست، قضیّه‌ی بلندمدّت است؛ زمان میبرد؛ کمااینکه در تمدّن اسلامی [اگر] شما نگاه کنید، می‌بینید اوج تمدّن اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم است که از لحاظ علمی سرآمد است و بزرگان علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند که دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربی‌ها مرهون آن حرکت است. خب، امروز البتّه سرعت ما بیشتر خواهد بود، ما سریع‌تر ان‌شاءالله به آن نتیجه خواهیم رسید، لکن بالاخره زمان‌بَر است.

آنچه ما تصوّر میكنیم كه وظیفه‌ی ما است، وظیفه‌ی مجموعه‌ی مسئولان كشور است، وظیفه‌ی دولت جمهوری اسلامی است، این است كه این سه مؤلّفه‌ی بزرگ را برای همه‌ی تصمیم‌گیری‌ها و همه‌ی اقدامها در نظر داشته باشد:
مؤلّفه‌ی اوّل عبارت است از آرمانها و اهداف نظام جمهوری اسلامی؛ كه این اهداف و آرمانها مطلقاً نبایستی از نظر دور بشود؛ كه آرمان نظام جمهوری اسلامی را میشود در جمله‌ی كوتاهِ "ایجاد تمدّن اسلامی" خلاصه كرد. تمدّن اسلامی یعنی آن فضایی كه انسان در آن فضا از لحاظ معنوی و از لحاظ مادّی میتواند رشد كند و به غایات مطلوبی كه خدای متعال او را برای آن غایات خلق كرده است برسد؛ زندگی خوبی داشته باشد، زندگی عزّتمندی داشته باشد، انسان عزیز، انسان دارای قدرت، دارای اراده، دارای ابتكار، دارای سازندگیِ جهان طبیعت؛ تمدّن اسلامی یعنی این؛ هدف نظام جمهوری اسلامی و آرمان نظام جمهوری اسلامی این است.

در مسائل مربوط به جامعه و زمانِ خودمان هم شاعر دارای مسئولیت است. امروز یك حركت عظیم تاریخی از درون جامعه‌ی ما به وجود آمده و الهامبخش مجموعه‌های بزرگ بشری شده؛ این یك واقعیت است. مواجهه‌ی انقلاب اسلامی با نظام سلطه‌ی بین‌المللی، ایستادگی در مقابل زورگوئی‌ها، از سوی یك ملتی كه دویست سال یا بیشتر زیر بار زورگوئی‌های دیگران بوده، و برافراشتن پرچم آزادی و آزادگی در این كشور، چیز خیلی مهمی است؛ این باید در شعر شاعران ما ظهور پیدا كند. همچنین آنچه كه در پی این آزادی آمد. من بارها در همین جلسه و جلسات دیگر گفته‌ام كه مسئله‌ی جهاد نظامیِ هشت‌ساله‌ی ما چیز كمی نبود، چیز مهمی بود؛ كه به نظر من در شعر ما خیلی باید مورد توجه قرار بگیرد. همچنین جهادِ بنای جامعه‌ی اسلامی، جهاد استحكام بخشیدن به ساخت قدرت ملی كه ما مكرر رویش تكیه كردیم، جهاد اصلاح سبك زندگی - كه عرض كردیم متن تمدن اسلامی این است و آنچه كه در غیر از سبك زندگی بحث میكنیم، همه شكلها و شیوه‌ها و اندازه‌گیری‌ها است - اینها هر كدام یك جهاد است؛ حضور در این جهاد از طریق شعر، باید مورد توجه قرار بگیرد. همچنین مسائل مربوط به تاریخ، مربوط به زمانه. امروز بیداری اسلامی یك مسئله‌ی مهم است، مسئله‌ی فلسطین یك مسئله‌ی مهم است؛ اینها باید در شعر ما سهم داشته باشند، ما در شعرمان باید به اینها بپردازیم.

تبریک عرض میکنم فارغ‌التّحصیلی شما جوانان عزیز و افسران پرنشاط و باانگیزه‌ی نیروهای مسلّح در ارتش جمهوری اسلامی ایران را، و همچنین آغاز تحصیل و فراگیری در دانشگاه‌های نظامی را برای جوانانی که این راه را امروز آغاز میکنند. راه شما راهی پرافتخار است؛ راه شما راهی است که هر انسان آزاده‌ای با نگاه به آن، با آگاهی از آن، آن را در دل ستایش میکند؛ راه دفاع از آرمانهای بلند اسلامی که برای بشر یک نیاز حتمی و ضروری و حیاتی است. شما در این راه وارد شدید، آن هم در بخش حسّاس و پرخطر آن. نیروهای مسلّح، نوک پیکان نظام اسلامی و الهی و تمدّن الهی و اسلامی در مقابله‌ی با دشمنان، بدخواهان و کینه‌ورزانند. جوانان عزیز ما این میدان را با انگیزه، با عشق و علاقه، با آگاهی و بصیرت طی میکنند و افتخار دنیوی و اجر اخروی و الهی را حائز میشوند. عزیزان من! راه نورانیِ پربرکتی است؛ قدر این راه را بدانید؛ در هر بخشی از نیروهای مسلّح و از ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول فعّالیّت و خدمت هستید یا خواهید بود، آن را حسنه‌ای بدانید که خدای متعال برای آن به شما اجر خواهد داد و موجب نورانی شدن چهره‌ی شما در دنیا و آخرت خواهد بود.

با توجه به جایگاه مهم و برتر ملت ایران در مسائل فرهنگی و تمدنی، جمهوری اسلامی ایران زمینه‌ی بسیار خوبی برای گسترش فرهنگ و تمدن انسانی برخاسته از اسلام دارد.

برادران و خواهرانم! مراقب این امانت بزرگ باشید. غرور و نیز ساده‌انگاری، دو آفت بزرگ پس از نخستین پیروزی‌هایند. شما مسئول‌ترین افراد در عرصه‌ی نظام‌سازی، حفظ دستاوردهای مردم و حل مشکلات جنبش هستید. قدرتهای ضربه خورده‌ی جهان و منطقه، بی‌شک در افکار شیطانی به سر میبرند؛ از فکر حذف و انتقام، تا طرح فریب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود کردن انقلابها و پدید آوردن اوضاع - و العیاذ باللّه - بدتر از گذشته می‌اندیشند. تصمیمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاریخی خواهد یافت و این دوره، «شب قدر» تاریخ کشورهای شماست.
به آمریکا و ناتو اعتماد نکنید. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمی‌اندیشند. همچنین از آنان نترسید. آنان پوشالی‌اند و بسرعت ضعیف‌تر نیز شده‌اند. حاکمیت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان امید نبندید و از آنان حساب نبرید. تنها به خدای متعال اعتماد کنید و فقط مردم خود را باور کنید. آنان در عراق شکست خوردند و با دستهای خالی خارج شدند؛ در افغانستان چیزی به دست نیاورده‌اند؛ در لبنان از حزب‌اللّه، و در غزه از حماس شکست خوردند و اینک در مصر و تونس به دست مردم، به پائین کشیده شده‌اند. هیچ چیز طبق برنامه‌ی آنان پیش نرفته است، بت غرب نیز چون بت کمونیزم شکست و ترس ملتها ریخت. مراقب آینده باشید که شما را نترسانند.
مراقب بازی‌های آنها باشید. همچنین وارد بازی دلارهای نفتیِ وابستگان و متحدان غرب در میان اعراب نشوید، که در آینده از این بازی‌ها سالم بیرون نخواهید آمد. اسرائیل رفتنی است، نباید بماند و نخواهد ماند. شروع انحراف در نهضتهای کنونی، تن دادن به بقاء رژیم صهیونیستی است و ادامه‌ی مذاکرات سازش و تسلیم که رژیمهای ساقط شده آن را پایه‌گذاری کردند.
خواست عمومی ملتهایتان بازگشت به اسلام است؛ که البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نیست. اگر انقلابها باذن‌اللّه واقعی بمانند و ادامه یابند و دچار توطئه یا استحاله نگردند، مسئله‌ی اصلی شما، چگونگی نظام‌سازی، قانون‌نویسی و مدیریت کشور و انقلابها خواهد بود؛ این همان مسئله‌ی مهم تمدن‌سازیِ اسلامی مجدد در عصر جدید است.

«سلفی‌گری» اگر به معنای اصولگرائی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزشهای اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید؛ و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرائی و سماحت و عقلانیت - که ارکان تفکر و تمدن اسلامی‌اند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بی‌دینی خواهد شد.

شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعی، همواره متکی به پشتوانه‌های تاریخی و تمدنی و محصول تراکم معرفتها و تجربه‌ها است. در صدوپنجاه سال اخیر حضور شخصیتهای فکری و جهادی بزرگ جریانساز اسلامی در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا، پیش‌زمینه‌های وضع کنونی دنیای اسلامند.
همچنانکه تحولات دهه‌های پنجاه و شصت میلادی در تعدادی از این کشورها که به رژیمهای غالباً متمایل به تفکرات و ایدئولوژیهای مادی منتهی شد و به اقتضای طبیعت خود پس از چندی در دام قدرتهای استکباری و استعماری غرب گرفتار آمد، تجربه‌های درس‌آموزی‌اند که سهم وافری در شکل دادن به اندیشه‌ی عمومی و عمیق کنونی دنیای اسلام دارند.

نبی مکرم، آن عنصر شایسته‌ای بود که برای یک چنین حرکت عظیمی، برای طول تاریخ بشریت، خداوند او را آماده کرده بود. لذا توانست در طول بیست و سه سال یک جریانی را به راه بیندازد که این جریان با همه‌ی موانع، با همه‌ی مشکلات، تا امروز تاریخ را جلو رانده و پیش برده است. بیست و سه سال، زمان کوتاهی است. سیزده سال از این مدت هم با مبارزاتِ غریبانه گذشت. در مکه اول با پنج نفر و ده نفر و پنجاه نفر شروع شد و جمعیت معدودی در زیر فشارهای طاقت‌فرسای دشمنان متعصب، کور و جاهل توانستند مقاومت کنند. ستونهای مستحکمی ساخته شد برای اینکه جامعه‌ی اسلامی و تمدن اسلامی بر روی این ستونها قرار بگیرد. بعد هم خداوند متعال شرائطی را پیش آورد که پیغمبر توانست به مدینه هجرت کند و این نظام و این جامعه را به وجود بیاورد و این تمدن را پی‌ریزی کند. همه‌ی مدتی هم که پیغمبر اکرم این نظام نوپا را پرداخت، ساخت، آماده کرد و پیش راند، ده سال شده است؛ یعنی یک مدت کوتاه. یک چنین حوادثی معمولاً در طوفان امواج حوادث دنیا گم میشود، از بین میرود، فراموش میشود. ده سال خیلی مدت کوتاهی است؛ اما در همین مدت پیغمبر اکرم توانست این نهال را غرس کند، آبیاری کند، وسیله‌ی رشد و نمو آن را فراهم کند؛ یک حرکتی را ایجاد کند که این حرکت یک تمدنی را آفرید و این تمدن بر اوج قله‌ی تمدن بشری در دوران مناسب خود قرار گرفت. یعنی در قرن سوم و چهارم هجری، در همه‌ی دنیای آن روز، با سابقه‌ی تمدنها، با حکومتهای مقتدر، با میراثهای گوناگون تاریخی، هیچ تمدنی به عظمت و رونق تمدن اسلامی مشاهده نشده است؛ این هنر اسلام است.

و این در حالی است که از بعد از دوران نبی مکرم اسلام، از بعد از همان دوران ده‌ساله، حوادث گوناگون و تلخی هم برای امت اسلامی به وجود آمد؛ موانع به وجود آمد، اختلافات به وجود آمد، درگیری‌های داخلی پیدا شد. با همه‌ی اینها، انحرافاتی که در طول زمان به وجود آمد، ناخالصی‌هائی که در جریان اسلام پیدا شد و رشد کرد، پیام پیغمبر اکرم و پیام بعثت در طول سه چهار قرن توانست آن عظمت را به وجود بیاورد که همه‌ی دنیا و همه‌ی تمدنهای امروز مدیون آن تمدن قرن سوم و چهارم هجری مسلمانان است. این یک تجربه است.

بشریت اگر بیندیشد و انصاف را رعایت کند، تصدیق خواهد کرد که نجات بشر و حرکت بشر به سوی کمال، به برکت اسلام ممکن خواهد شد و لاغیر. ما مسلمانها قدرناشناسی کردیم؛ ما نمک خوردیم و نمکدان را شکستیم؛ ما قدر اسلام را ندانستیم؛ ما پایه‌هائی را که پیغمبر اکرم برای بنای جوامع برجسته و متکامل انسانی بناگذاری کرده بود، در میان خود نگه نداشتیم؛ ما ناشکری و ناسپاسی کردیم و چوبش را هم خوردیم. اسلام این توانائی را داشت و دارد که بشریت را به سعادت برساند، به کمال برساند و از لحاظ مادی و معنوی او را رشد دهد. این پایه‌هائی که پیغمبر گذاشتند - پایه‌ی ایمان، پایه‌ی عقلانیت، پایه‌ی مجاهدت، پایه‌ی عزت - پایه‌های اصلی جامعه‌ی اسلامی است.

تقویت تعامل فرهنگی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی با جهان به‌ویژه حوزه تمدن اسلامی ایرانی.

کسانی که در گذشته‏ئی نه‏جندان دور آیه‏ی یأس می‏خواندند و نه تنها اسلام و مسلمین بلکه اساس معنویت و دین‏داری را در برابر هجوم تمدن غرب، ازدست‏رفته می‏پنداشتند، امروز سر بر افراشتن اسلام و تجدید حیات قرآن و اسلام، و متقابلًا ضعف و زوال تدریجی آن مهاجمان را به چشم می‏بینند. و با زبان و دل تصدیق می‏کنند.
من با اطمینان کامل می‏گویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده‏ی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»

نشانه‏ی این وعده‏ی تخلف‏ناپذیر در اولین و مهم‏ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازه‏ی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشه‏ی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیده‏ی معجزآسا، درست در اوج هیاهوی مادی‏گری و اسلام‏ستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته می‏شد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد. هرچه زمان گذشته، این استحکام- به‏ حول و قوه‏ی الهی- بیشتر و آن امید ریشه‏دارتر شده است. در طول سه دهه‏ای که بر این ماجرا می‏گذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و آفریقا، صحنه‏ی این هماوردی پیروزمندانه است.

در همه‏ی میدانهای جنگ- هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی- ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه‏ی ثبات قدم است. بنابراین ذکر موجب می‏شود که ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوک کنیم؛ پیش برویم. آن هدفی که ترسیم کردیم برای خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به عنوان پیرو یک مکتب مترقی، به عنوان کسانی که انگیزه داریم برای برپا داشتن این بنای رفیعی که خبر از شکوفائی تمدن اسلامی در آینده و در قرون آینده می‏دهد، احتیاج داریم به ذکر خدا تا بتوانیم در این جاده حرکت کنیم.

کشور ما از لحاظ مادی باید در آن، علم و تجربه و فناوری در سطوح بالا قرار بگیرد. از لحاظ ساخت و ارتباطات اجتماعی مردم در زمینه‏ی اقتصاد و بقیه‏ی موارد، ارتباط مردم با یکدیگر، باید ارتباطات سالم، قوی و نشان‏دهنده‏ی پیشرفت و شکوفایی باشد؛ باید استعدادها در آن جامعه بشکفد. همه‏ی انسانها بتوانند در آن با توانِ خداداده‏ی خود در پیشبرد اهداف زندگی، به یکدیگر کمک و باهم همکاری کنند. در آن جامعه باید عدالت اجتماعی باشد. عدالت به معنای یکسان بودنِ همه‏ی برخورداریها نیست؛ به معنای یکسان بودن فرصت‏هاست؛ یکسان بودن حقوق است. همه باید بتوانند از فرصتهای حرکت و پیشرفت بهره‏مند شوند. باید سرپنجه‏ی عدالت گریبان ستمگران و متجاوزانِ از حدود را بگیرد و مردم به این، اطمینان پیدا کنند.
در چنین جامعه‏ای، معنویت و اخلاق هم باید به قدرِ حرکت پیش‏رونده‏ی مادی پیشرفت کند. دلهای مردم با خدا و معنویات آشنا بشود. انس با خدا، انس با عالم معنا، ذکر الهی و توجه به آخرت در یک چنین جامعه‏ای بایستی رایج شود. اینجاست که آن خصوصیت استثنایی جامعه و تمدن اسلامی، خود را نشان می‏دهد؛ ترکیب و آمیختگی دنیا و آخرت باهم.

تمدن مادیِ غرب در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد. در روشهای پیچیده‏ی مادی، توفیقات بزرگی به دست آورد؛ اما در کفه‏ی معنوی روز به روز بیشتر خسارت کرد. نتیجه این شد که علم و پیشرفت تمدن مادیِ غرب، به ضرر بشریت تمام شد. علم باید به سود بشریت تمام شود. سرعت و سهولت و ارتباطات زوددسترس، باید در خدمت آرامش و امنیت و راحتی مردم باشد. آن علمی که از ترس دستاورد آن- یعنی از ترس بمب اتم و موشک دوربُرد و انفجار نادانسته- مردم شب و روز نداشته باشند، آن علم برای بشریت مفید نیست. دنیای غرب با پیشرفت علمیِ خود، در این دام خطرناک افتاد. تمدن و فکر اسلامی، پیشرفت مادی را می‏خواهد؛ اما برای امنیت مردم، آسایش مردم، رفاه مردم و همزیستیِ مهربانانه‏ی مردم با یکدیگر؛ این خصوصیات نظام اسلامی است. ما این‏ها را با صدای بلند از اولِ انقلاب در سطح عالم مطرح کردیم و دلهای فراوانی از مسلمان و غیر مسلمان هم به این‏ها جلب شده است. پشتوانه‏ی عزت ملت ایران این‏هاست. یعنی متفکر مسیحی‏ و سیاستمدارِ غیر مسلمان- احیاناً ملحد- در مجامع جهانی، در برخورد با تفکرات نظام جمهوری اسلامی تحت تأثیر قرار می‏گیرد. این، بارها و بارها مشاهده و دیده شده است. ما می‏خواهیم در کشورمان این تفکرات والا را پیاده کنیم‏.

سالهاست که ما آمارهای گوناگون را از بخش‏های مختلف می‏گیریم و می‏خوانیم؛ می‏دانم خیلی پیشرفت کرده‏ایم؛ اما این پیشرفت‏ها برای جامعه‏ی ایرانی کافی نیست. جامعه‏ای که پزشک و ستاره‏شناس و عالم اجتماعیِ هزار سال‏ قبلش قرنها بعد در دنیا متلألئ و درخشیده است، این پیشرفت‏ها برای او کم است. امروز هم بااینکه دنیای پزشکی ممکن است از تحقیقات هزار سال پیش ابن سینا استفاده‏ی زیادی نَبَرد- اگرچه عقیده‏ام این است که بازهم دانش امروز می‏تواند از آن‏ها در زمینه‏هایی استفاده کند- اما وقتی به این تحقیقات نگاه می‏کند، تحسین و تجلیل می‏کند. تحقیقات محمد بن زکریای رازی و خواجه نصیر و خیام و خوارزمی و دیگران هم همین‏طور است. شأن ما این است؛ لذا این پیشرفت‏ها برای ملت ما کم است. همین چند روز قبل، یکی از چهره‏های سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود- که من نمی‏خواهم اسم بیاورم- رئیس‏جمهور آن کشور جلوی حضارِ غیر ایرانی و غیر بومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند- نه در جلسه‏ی خصوصی که حملِ بر مصانعه و تعارف شود- گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار می‏کنیم؛ هم به امروز ایران و نظام جمهوری اسلامی، هم به ایرانِ در تاریخ اسلام. گفته بود این پیشرفت‏های اسلامی، دانش اسلامی و تمدن اسلامی را ایرانی‏ها رشد داده‏اند و به بالندگی رسانده‏اند و به یک معنا پایه‏گذاری کرده‏اند. ما این توقع را از خودمان داریم؛ ما می‏خواهیم در زمینه‏ی دانش و فناوری به جایی برسیم که شأن ملت ایران است. این فقط یک نگاه غرورآمیز ملی نیست، این نژادپرستی نیست؛ این حتی یک نگاه انسانیِ عام به همه‏ی بشریت است؛ به‏خاطر اینکه اگر ما بتوانیم در دانش، در خط مقدم قرار بگیریم، انگیزه‏های جهان‏گیری و جهان‏گشاییِ غرب را نداریم؛ انگیزه‏های سودجویانه‏ی از ملتها را نداریم؛ دانش ما که به سود ماست، به سود ملتهای دیگر هم هست.

در اسلام وضعیت بکلی متفاوت است. در اسلام ضدیت دین با علم و ضدیت دین با عقل، اصلًا معنا ندارد. در اسلام یکی از منابع حجت برای یافتن اصول و فروع دینی، عقل است؛ اصول اعتقادات را با عقل بایستی به‏دست آورد؛ در احکام فرعی هم عقل یکی از حجتهاست. اگر شما به کتب احادیث ما نگاه کنید- مثل کتاب «کافی» که هزار سال پیش نوشته شده- اولین فصل آن، «کتاب العقل و الجهل»، است که اصلًا فصلی است در باب عقل و ارزش و اهمیت آن و اهمیت دانایی و خردمندی. اسلام همچنین نسبت به علم، مهم‏ترین حرکت و مهم‏ترین تحریک و تحریص را داشته است. تمدن اسلامی به برکت حرکت علمی که از روز اول در اسلام شروع شد، به وجود آمد. هنوز دو قرن به‏طور کامل از طلوع اسلام نگذشته بود که حرکت علمی جهش‏وار اسلامی به وجود آمد؛ آن هم در آن محیط. اگر شما بخواهید آن حرکت علمی را با امروز مقایسه کنید، باید قطب‏های علمی امروز دنیا را در نظر بگیرید، بعد فرض کنید که کشوری در نقطه‏ی دوردستی از دنیا قرار دارد که دور از هرگونه مدنیتی است؛ این کشور وارد میدان تمدن می‏شود و به فاصله‏ی مثلًا صد یا صد و پنجاه سال، از لحاظ علمی بر همه‏ی آن تمدنها فائق می‏آید؛ این یک حرکت معجزآساست؛ اصلًا قابل تصور نیست. این نبود مگر اینکه اسلام به علم، فراگیری آن و تعلیم دادن علم و زندگی عالمانه، تحریص داشت. اصلًا ببینید در احادیثی که در زبانهاست و گاهی مورد تعمق قرار نمی‏گیرد، چقدر بعضی از نکات مهم هست: «النّاس ثلاثة: عالم و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع»؛ اصولًا ما سه دسته انسان داریم: انسان‏هایی دانشمندند؛ انسان‏هایی در طریق دانستن هستند؛ بقیه، همج رعاع هستند. همج رعاع یعنی انسانهای سرگردان، بی‏ارزش و بی‏وزن. می‏بینید که اسلام اصلًا نسبت به علم، در درجه‏ی اول، ارزش را روی علم می‏برد؛ چه داشتن علم و آموختن آن به دیگران و چه فراگیری علم. محیط اسلامی، چنین محیطی است.

گرچه اسلام نهضت و حرکت معنوی و اخلاقی بود و هدف اعلای اسلام عبارت است از ساخت انسان متکامل و منطبق با طراز اسلامی، لکن بدون شک پیشرفت علم و پیشرفت و اعتلای اقتصادی جزو هدفهای اسلامی است؛ لذا شما ملاحظه می‏کنید که در تمدن اسلامی، اسلام در یکی از فقیرترین و عقب‏مانده‏ترین نقاط دنیا ظهور کرد؛ اما هنوز پنجاه سال از عمر آن نگذشته بود که بیش از پنجاه درصد از دنیای متمدن آن روز در زیر پرچم اسلام قرار گرفت و هنوز بیش از دو قرن از عمر این تمدن نگذشته بود که دنیای بزرگ اسلامی در آن روز، قله‏ی تمدن بشری از لحاظ علم و انواع دانش و پیشرفتهای مدنی و اقتصادی شد؛ این نبود مگر به برکت تعالیم اسلام. اسلام به ما نمی‏گوید که ما معنویت را ملاحظه کنیم، اما از متن زندگی جامعه‏ی انسانی غافل بمانیم. ما باید برای استقلال امت اسلامی و برای عزت آن، همه‏ی تدابیر لازم را به کار ببریم، که یکی از مهم‏ترینِ آن‏ها، مسأله‏ی اقتصاد است. بنابراین، تلاش برای رشد و توسعه و اعتلای جنبه‏ی اقتصادی دنیای اسلام، از کارهایی است که بلاشک جزو هدفهای اسلامی است.

من برای شهر همدان و برای این مجموعه‏ی استانی از دو جهت احترام و ارزش قائلم: اول، از جنبه‏ی ارزش تاریخی و گذشته‏ی بسیار پُرشکوه مدنی و علمی. در میان همه‏ی شهرهای عالم به‏ندرت می‏توان شهری را پیدا کرد که با سابقه‏ی شهر همدان بر سرپا باشد. شهری که شما در آن زندگی می‏کنید، حد اقل سه هزار و صد سال سابقه‏ی تاریخی دارد. شهرهای معروف قدیمی دنیا، حدود دوهزار و هفتصد سال و دوهزار و نهصد سال سابقه دارند. بخشی از این مدت طولانیِ سه هزارساله در ابهام و تاریکی است. قبل از اسلام خبر زیادی از فرآورده‏های علمی و فکریِ این شهر و این منطقه در دست نیست؛ اما در دوران اسلامی، شهر شما مرکز شکوفایی تمدن اسلامی محسوب می‏شده است. گذشته‏ی علمی این شهر جزو نمونه‏های کم‏نظیر در میان شهرهای کشور ماست. از این شهر تعداد بی‏شماری دانشمند برخاسته‏اند- چه فقیه، چه فیلسوف، چه عارف، چه ادیب، چه ریاضیدان، چه اخترشناس، چه طبیب، چه هنرمند، چه شاعر، چه خطاط، چه سیاستمدار، چه مورخ- این تعداد متنوع از شخصیتها و چهره‏های علمی، کم‏نظیر است. نامهای معروفی که به نام همدان شناخته شده‏اند، کم نیستند؛ از قبیل عین القضات همدانی، بدیع الزمان همدانی، رشید الدین فضل الله همدانی، باباطاهر عریان و شخصیتهای بسیار دیگر؛ که اگر کسی بخواهد فهرست این نامها را بخواند، شاید یک ساعت به طول بینجامد.

لازم است با دخالت افراد دلسوز و متدین و همکاری و همفکری علماء و روحانیون و سایر نخبگان و با محوریت مساجد جلوی هرگونه هرج‏ومرج و قتل و تجاوز و غارت اموال عمومی و خصوصی گرفته شود و فضای امن و محیط آرام برای کلیه شهروندان بوجود آید تا ملت عراق بتواند در سایه‏ی وحدت و یکپارچگی، توانائی و آگاهی خود را به نمایش بگذارد و تمدن اصیل اسلامی و فرهنگ ملّی و جایگاه والای آن ملت قدرتمند و شجاع را بازیابد و موجبات رضای خداوند سبحان فراهم گردد.

آن روز که سهم «آزادی»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم‏افزار علمی و دینی» در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی‏شک آزادی‏خواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشیدن و برای بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادی»، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است. من عمیقاً متأسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه‏گوئی و کفرگوئی»، طریق سومی نمی‏شناسند و گمان می‏کنند که برای پرهیز از هریک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سر جنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بی‏مهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، «آزادی بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» و نه به هیچ‏چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه‏ها در همه حوزه‏ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (علیهم‏السّلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه‏وران گردد. به‏ویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متأسفانه گروهی بدنبال سیاست‏زدگی و گروهی بدنبال سیاست‏زدائی، دائماً تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب‏گونه یا تلاطم گرداب‏وار، می‏خواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریان ساز باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری‏های غلط و منحط قبیله ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می‏گردد، هیچ فکری تولید و حرف تازه ای گفته نمی‏شود، عده‏ای مدام خود را تکرار می‏کنند و عده‏ای دیگر تنها غرب را ترجمه می‏کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش‏اند، دچار انفعال و عقبگرد می‏شوند. چنانچه در نامه خود توجه کرده‏اید، برای بیدار کردن عقل جمعی، چاره ای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علماء و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن‏سازی و جامعه‏پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماری‏ها و هتاکی‏ها و مهار هرج‏ومرج فرهنگی نیز بهترین راه، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. بنظر می‏رسد که هر سه روش پیشنهادی شما یعنی تشکیل 1) «کرسی‏های نظریه‏پردازی» 2) «کرسی‏های پاسخ به سؤالات و شبهات» و 3) «کرسی‏های نقد و مناظره»، روشهائی عملی و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به‏نحوی‏که هرچه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکان‏داران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگ‏تر شود.

اتّفاق دیگری که در حال رخ دادن است- که آن هم عمدتاً به دست آمریکاییها و بعضی همکارانشان است- این است که تمدّن غرب، حقیقت و هویّت خود را نشان می‏دهد و تجربه‏ای برای بشریّت به وجود می‏آورد. جنگها تمام می‏شوند، اما تجربه‏ها می‏مانند. حوادث بزرگ، برای ملتها درس دارند. این درس در سینه و حافظه‏ی زوال‏ناپذیر بشریّت خواهد ماند که تمدّنی با این زرق و برق و با این همه ادّعا، این‏طور در بوته‏ی امتحان، ناموفّق از آب درآمد. در کاری که این‏ها می‏کنند، جنگ‏افروزی و ظلم و بی‏عدالتی و غرور و سرمستی و رفتارهای غیر خردمندانه وجود دارد. به راه انداختن جنگ، تهدید کردن صلح، کشتن مردم بی‏دفاع، مصرف کردن سرمایه‏های زیاد برای آتش‏افروزی، آن هم به یک بهانه‏ی غیر قابل اعتماد؛ این‏ها تجربه‏های یک تمدّن است. این را شما تطبیق کنید با تمدّن اسلامی که وقتی در زمان خلفای راشدین، مسلمانها مناطق غرب دنیای اسلام- یعنی مناطق روم و سوریّه‏ی فعلی- را فتح کردند، با یهودی و مسیحی‏شان چنان رفتاری کردند که بسیاری از آن‏ها به خاطر رفتار مسلمانان به اسلام گرویدند. در همین کشور ما، ایران، بسیاری از مردم بدون مقاومت تسلیم شدند؛ چون مروّت و رحمت و مدارای مسلمانها را با دشمنان مشاهده کردند؛ بنابراین خودشان آمدند مسلمان شدند. در روم- آن‏چنان که در تاریخ نوشته شده است- وقتی مسلمانها آمدند، یهودیها گفتند: «و التّوراة»؛ قسم به تورات، ما در طول زندگی خود، مثل امروز، روز خوشی را ندیده بودیم. حکومت مسیحی بود و بر آن‏ها ستم روا می‏داشت؛ وقتی اسلام آمد، عطوفت اسلامی را احساس کردند. این‏هاست که در تاریخ می‏ماند؛ این‏هاست که جهت‏گیریِ تاریخ را مشخص می‏کند؛ این‏هاست که ماندگاریِ یک فکر و تمدّن و فرهنگ را تضمین می‏کند.

همیشه‏ی سالهای گذشته، وقتی مسأله‏ی مبعث و خاطره‏ی بزرگ بعثت مطرح می‏شده است، هم ملت ما حرکت و بعثت عمومی و برانگیختگی ملیِ تاریخی خود را در انقلاب، ادامه‏ی آن بعثت عظیم نبوی دانسته، هم این سؤال لااقل در ذهنهای افرادی از مردم از خواص و اهل نظر پیش آمده است که راز پیشرفت اسلام در آن روزگار غربت معرفت و عمومیت جهل، که همه‏ی دنیا را پر کرده بود، چه بود. فقط در منطقه‏ی عربی نبود که جاهلیت حاکم بود. در دو امپراتوری عظیم آن روز یعنی امپراتوری ایران ساسانی و امپراتوری روم همین جاهلیت وجود داشت؛ در آن مناطق هم از عدالت خبری نبود؛ در آن مناطق هم تبعیض بود. در همین ایران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتی بود و عامه‏ی مردم حق نداشتند درس بخوانند. برده‏داری به بدترین شکلش، معامله‏ی با ضعفا به بدترین شکل، مسأله‏ی زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشت‏ترین و تحقیرآمیزترین شکل. همه جا جاهلیت بود؛ همه جا معرفت غریب بود. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقّیِ انسانی با سرعت پیش رفت. نیم قرن از دوران بعثت نگذشته بود که بیش از نیمی از دنیای آباد عالم، در حیطه‏ی تصرّف اسلام قرار گرفت. این چیز کمی نیست. هرجا اسلام رفت، توده‏های مردم از آن استقبال کردند و قدرتهای پوشالیِ مانع و مزاحم، به آسانی کنار گذاشته شدند. این چه عاملی بود که توانست این‏طور اقتدار اسلام را پیش ببرد و بعد هم تمدّن اسلامی را پایه‏گذاری کند که این تمدّن اسلامی، حتی در دوران انحطاط قدرت سیاسی اسلام هم در اوج تلألؤ و اقتدار باقی ماند؛ فرهنگ دنیا را تحت تأثیر قرار داد؛ علم را گسترش داد و فرهنگ اسلامی را رایج کرد؟ این‏ها تجربیات خیلی عجیبی در تاریخ است. عامل این‏ها چیست؟ این، موضوع یک بحث خیلی طولانی است. محقّقان و نویسندگان روی این مسئله کار کردند؛ بازهم باید کار کنند.

قرن چهارم هجری، قرن اوج شکوفایی تمدّن اسلامی است. اگر کتاب «تمدّن اسلامی در قرن چهارم» را مطالعه کنید، خواهید دید که در قرن چهارم هجری یعنی همان قرن یازدهم میلادی؛ یعنی اوج ظلمت جهل در اروپا که هیچ‏چیز نبوده اوج شکوفایی اسلامی مربوط به ایران است. دانشمندانی هم که هستند جز تعداد خیلی معدودی تقریباً همه ایرانی‏اند؛ در حالی که دین و دین‏داری در همان اوقات در ایران از اروپا کمتر که نبود، خیلی بیشتر هم بود. پس، این دین نیست که مانع علم است؛ یک چیز دیگر و یک هویّت دیگری است که مانع از پیشرفت علمی می‏شود. آن چیست؟ آن، جهالتهای گوناگون مردم است؛ خرافات مسیحیتِ آن روز است. هرگز در دوره‏ی اسلامی دیده نشد که یک عالِم به جرم علم، مورد اهانت قرار گیرد؛ در حالی که در اروپا به جرم علم یکی را کشتند، یکی را سنگسار کردند، یکی را به دار زدند، تعداد زیادی را آتش زدند! یعنی آن‏ها آنچه را که در آنجا اتّفاق افتاده و ناشی از دینِ خرافیِ آمیخته‏ی به شدّت جهالت‏زده‏ی مسیحیتِ تحریف شده بود، به همه‏ی دنیا تعمیم دادند. گناه اسلام چیست؟ گناه مسلمانان چیست؟ گناه ملتهای اسلامی چیست؟

شما عزیزان بدانید این حرفی که «تمدّن و تدیّن باهم تطبیق نمی‏کنند» جزو آن حرفهایی است که خیلی کهنه و قدیمی است و اصلًا حرف امروز نیست. زمانی اروپاییها با دینی که داشتند دین مسیحیتِ تحریف شده کلیسای قرون وسطی با نشانه‏های تمدّن مواجه شدند؛ بدیهی است که آن تدیّن، اصلًا با آن تمدّن تطبیق نمی‏کرد. آن تدیّن، تدیّنی بود که اگر کسی «گالیله» می‏شد، حتماً باید سوزانده شود! اگر کسی یک کشف جدید می‏کرد، حتماً بایستی نابود و تکفیر می‏شد!
اصلًا بحث تدیّن و تمدّن که باهم تطبیق نمی‏کند، مربوط به آن دوره است، آن هم مربوط به اروپا؛ منتها همچنان که اروپاییها همه چیز خودشان را البته چیزهای زیاد و بد، نه چیزهای خیلی خوب عمداً به کشورهای تحت سلطه استعماری منتقل می‏کردند، این فکر را هم بتدریج با شیوه‏های خیلی موذیانه، به داخل جامعه ما منتقل کردند. در داخل جامعه هم کسانی بودند که دوست می‏داشتند این افکار را ترویج کنند؛ بقایای افکار آن‏ها را ترویج کردند، که آن هم مربوط به دوره چهل، پنجاه سال قبل است و گاهی تا این زمانها در گوشه و کنار مانده است و کسانی مطرح می‏کنند، و الّا این حرف، حرفِ امروز نیست. تدیّن و تمدّن، چرا باید باهم منافاتی داشته باشند؟ تمدّن، یعنی زندگی توأم با نظم علمی، با تجربیات خوب زندگی، استفاده از پیشرفتهای زندگی، و تدیّن یعنی جهت درست در زندگی داشتن جهت عدل، انصاف، صفا، صداقت و رو به طرف خدا این‏ها باهم چه منافاتی دارند؟! انسان می‏تواند با این جهت‏گیری، آن‏طور زندگی کند؛ کمااینکه خیلی از دانشمندان و متفکّرین ما متدیّن بودند؛ خیلی از پیشروان همین تمدّن کنونی اروپا هم البته عمدتاً در دوره‏های بعدی متدیّن بودند.
تمدّن اسلامی در زمان خودش جزو تمدّنهای درخشان تاریخ بود که امروز هم نشانه‏هایش وجود دارد. امروز هم بحمد اللَّه خیلی از ملتهای مسلمان بخصوص ملت ما از مدنیّت روز بهره‏مند می‏شوند، از دانش روز استفاده و در تحصیل آن کوشش می‏کنند. در هرجایی که کوشش کنند، پیشرفتهای بسیاری هم به دست می‏آورند؛ متدیّن هم هستند، منافاتی هم ندارد.

اکنون که به فضل الهی و توفیق و هدایت و کمک پروردگار، هشتمین اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی به گونه‏یی تحسین‏انگیز برگزار گشته و با همسویی و تفاهمی کم سابقه از سوی همه‏ی اعضاء و با موفقیت به پایان رسیده است، لازم می‏دانم پس از شکر و سپاس الهی از جناب‏عالی و همه‏ی شرکت‏کنندگان و دست‏اندرکاران این مجمع عظیم جهان اسلام، صمیمانه تشکر کنم. چنان‏که در این اجلاس بارها از سوی اعضاء و سخنرانان تکرار شد، جهان اسلام از امکانات بی‏شماری در همه‏ی زمینه‏های زندگی بشر برخوردار و با رنج‏های بزرگی دست‏به‏گریبان است. نیاز به معرفت و جدیت و همکاری برای نیل به حیات طیبه‏ی تمدن اسلامی، نیاز به یکپارچگی و هوشیاری برای مقابله با خطرها و دشمنی‏ها، و نیاز به اخلاص و صمیمیت برای جلب رحمت و کمک الهی، مشهود و مورد قبول همگان است. همچنان که تلاش عملی برای تحقق بخشیدن به خواسته‏های جمعی که در قطعنامه‏ها و بیانیه‏ی این اجلاس بدان اشاره یا تصریح شده، شرط اصلی پیشرفت این سازمان بزرگ و مهم است. به نظر می‏رسد که اجلاس هشتم می‏تواند نقطه‏ی عطفی در تاریخ این سازمان باشد و حرکت به سمت وضع مطلوب آن، محتاج همکاری صمیمانه‏ی‏ کلیه‏ی دولتهای عضو در چهارچوب وظائف و هدفهایی است که این سازمان برای خود تعریف کرده است. امیدوارم این دوره شاهد چنین همکاری گره‏گشایی در همه‏ی قضایای بزرگ جهان اسلام باشد. بی‏شک ناخرسندی دشمنان دنیای اسلام نخواهد توانست در برابر اراده‏ی جمعی دولتهای مسلمان مقاومت کند؛ همچنان که در مورد برگزاری موفق و باشکوه این اجلاس در تهران، نیز این خواست جمعی بر نارضایی دیگران فائق آمد.

اگر ملّت ایران، همچنان که بحمد اللّه تاکنون بوده است و بعد از این هم به فضل الهی همین‏گونه خواهد بود، وحدت ارزشمند و آگاهی و هوشیاری و پیوند و رابطه‏ی مستحکم خودش با مسئولان را حفظ کند و به فضل پروردگار، همواره در سطوح بالای این نظام، مسئولان شایسته‏ای به خدمت مشغول باشند، نظام مقدّس جمهوری اسلامی، این امکان را پیدا خواهد کرد که پایه‏های تمدّن اسلامی را در این کشور؛ بلکه در همه‏ی کشورهای اسلامی و جوامعِ اسلامی، مستحکم کند.

دنیایی که با تعلیمات ارزشمند پیامبران الهی و با آیات نورانی خدای متعال، برای بشر آراسته و منوّر شده است، دنیای شایسته‏ی انسان است. دنیایی که در آن، هم آبادی و رفاه و پیشرفت علمی و پیشرفت صنعتی هست و هم اقتدار سیاسی و تعالی معنوی وجود دارد. دنیایی که در آن، انسانها کنار یکدیگر احساس آرامش و امنیت و اطمینان می‏کنند و انسانیت در آن شکوفاست؛ چیزی که در دنیای ساخته‏ی تمدن مادّی وجود ندارد؛ چون در دنیای مادّیگری، انسانها مثل گرگها باید از هم بترسند. ملت ایران مصمّم است که چنین دنیایی را هم از جنبه‏ی مادّی و هم از جنبه‏ی معنوی، برای خود به وجود آوَرد و بسازد. این، یک مبارزه‏ی طولانی و بلند مدّت است. آن‏هایی که می‏کوشند این طور وانمود کنند که ملت یا دولت جمهوری اسلامی ایران، در پی آن است که به آن کشور، به آن دولت، به آن مرز جغرافیایی تجاوز کند، اشتباه نکنند. ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، برای بنای این کشور و پیشرفت این جامعه، هزاران کار بزرگ و درخشان پیش پای خود دارند که آن‏ها را از پرداختن به چنین کارهایی بازمی‏دارد. امروز بحمد اللّه کاروان علم و تمدّن اسلامی تمدّنی که می‏تواند به دنیا خدمت کند در این کشور به راه افتاده است.

ملت عزیز ما و شما عزیزان باید این فرصتی را که خدای متعال در اختیارتان گذاشته است قدر بدانید. این اقبالی که دلهای شما به سوی خدا و معنویت و ذکر و خشوع و توجّه و تضرّع دارد، خیلی باارزش است. این، همان عامل است که یک روز اسلام را از یک جمع محدود غریب به یک تمدّن عظیم جهانی تبدیل کرد و این تمدّن، قرنها- لااقل در چند قرن از قرون اولیّه- دنیا را اداره کرد و امروز هم دنیا، مدیون تمدّن اسلامی است. توجّه به خدا و توجّه به معنویت، باعث تکوینِ چنین تمدّنی شد، و الّا با انگیزه‏ها و تلاشهای مادّی، چنین تمدّن ماندگاری به وجود نمی‏آمد.به‏هرحال، ملت عزیز ما و شما عزیزان باید این فرصتی را که خدای متعال در اختیارتان گذاشته است قدر بدانید. این اقبالی که دلهای شما به سوی خدا و معنویت و ذکر و خشوع و توجّه و تضرّع دارد، خیلی باارزش است. این، همان عامل است که یک روز اسلام را از یک جمع محدود غریب به یک تمدّن عظیم جهانی تبدیل کرد و این تمدّن، قرنها- لااقل در چند قرن از قرون اولیّه- دنیا را اداره کرد و امروز هم دنیا، مدیون تمدّن اسلامی است. توجّه به خدا و توجّه به معنویت، باعث تکوینِ چنین تمدّنی شد، و الّا با انگیزه‏ها و تلاشهای مادّی، چنین تمدّن ماندگاری به وجود نمی‏آمد.

قضیه بنای یک نظام و تمدّن اسلامی و یک تاریخ جدید، قضیّه‌ای جدّی است. آن را جدّی بگیرید. یک وقت در کشوری، یکی کودتا می‌کند و نظامی بر سرِکار می‌آید. آن نظام، چند صباحی هست؛ بعد هم می‌رود - یا یکی دیگر از او تحویل می‌گیرد - و همه چیز به حال اوّل برمی‌گردد. یک وقت قضیه این‌گونه است و این همه نقل ندارد. آنچه در ایران اتّفاق افتاد، مسأله یک حرکت عظیم در مقیاس جهانی است. ما البتّه یک ملّتیم؛ مرزهایمان هم، مرزهای محدودی است. بیرون از این مرزها هم کاری نداریم. به این نکته توجّه داشته باشید. تلاش و فعالیت ما در داخل مرزهای خودمان است. اما این انقلاب، محدود به این مرزها نیست. این پیام یک پیام جهانی بود. دلیلش چیست؟ دلیل، این است که وقتی ملّت ایران و رهبر عظیم‌الشّأن ما - امام بزرگوار - این کار را انجام دادند، مسلمانان در هر جای دنیا که بودند، احساس کردند نوروز آنهاست. روز نوِ آنها آغاز شد؛ با این‌که به آنها ربطی نداشت. در همه جای دنیا احساس کردند مقطع جدیدی در تاریخشان به‌وجود آمد. این را ما از نزدیک دیدیم. خودِ من این واقعیّت را در طول سالهای گذشته در کشورهای دیگر از نزدیک لمس کرده‌ام و از دهها زبان دیگر هم شنیده‌ام. اینها روایت و حدس و تحلیل نیست؛ واقعیّات است. هر کسی، هر مسلمانی، هر جای دنیا بود، وقتی این انقلاب پیروز شد، وقتی امام در صحنه ظاهر شدند، وقتی پرچم اسلام و لااله‌الّااللَّه بالا رفت، احساس کرد که پیروز شده است. از این خیل عظیم یک میلیاردی در سراسر دنیا، بعضی این احساس را تداوم دادند، دنبالش راه افتادند و مبارزه کردند؛ شد همین حوادثی که در کشورهای گوناگون به‌وسیله نهضتهای اسلامی راه افتاد. بعضی هم رها کردند. اگرچه ما در مرزهای خودمان هستیم و به بیرون مرزها کاری نداریم، اما این پیام، پیام بین‌المللی و جهانی است. امروز هم این‌جا، بارِ آن روی دوش شماست. تا به‌حال هم، ملّت ایران کار خودش را به بهترین وجهی انجام داده است. آن جنگ بود؛ آن بعد از جنگ است تا امروز؛ این محیط دانشگاهی ماست؛ این محیط فعّالیتهای سازندگی و اقتصادی ماست؛ این دولت ماست؛ این ملّت ماست و این، حضور در صحنه است. در همه جا، ملّت ایران حضوری شایسته از خود نشان داده است. البته تبلیغات می‌کنند و حرفهایی هم می‌زنند مبنی بر این‌که سازندگی چنین شد، برنامه‌ها فلان شد و سیاستها غلط از آب درآمد. اما اینها حرفهای دشمن است. اینها را گوش نکنید. واقعیّت غیر از این است. واقعیت این است که ملّت ایران توانسته است در همه صحنه‌ها پیش برود، مانعها را بشکافد، قدم بردارد و جلو برود؛ هم در صحنه علم و هم در صحنه معنویّت. هم در صحنه دین، هم در صحنه اخلاق. هم در صحنه اقتصاد، هم در صحنه نیروی مسلّح و غیره و غیره و غیره. البته ممکن است به قدری که توقّع داشتیم، نشده باشد؛ اما از آنی که دیگران خیال می‌کردند، بسیار بیشتر شده است. آینده هم، آینده روشنی است. به برکت اسلام، آینده این انقلاب، آینده این نظام و آینده این کشور، آینده‌ای بسیار روشن و درخشان است. آنی که باید این آینده را شکل دهد، عمدتاً شما جوانان هستید. اوّلاً با عمل، ایمان اسلامی را در خودتان تعمیق کنید که این اساس کار است. ایمان هم یک موضوع کتابی و ذهنی نیست. ایمان، در عمل تقویت پیدا می‌کند. انسان، خدا را در میدانِ مجاهدتِ برای خدا، بهتر می‌بیند. این مجاهدت هم، سنگرهای مختلفی دارد که سنگر علم و سازندگی از آن جمله است. البته با تقوا و با تضرّع پیش خدای متعال و با انجام عبادات و اجتناب از محرّمات. پس، اوّل ایمان اسلامی است.

پدیده‏ای در تاریخ اتّفاق افتاده که اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل کنیم، حلّ آن محال است و آن اینکه، ملتی که در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پی‏ریزی کرده که بزرگترین تمدّنهای بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه کسانی به وجود می‏آورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن می‏نازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه می‏کشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یک تمدّن عظیم، همین‏طوری از یک کویر می‏جوشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّه‏ای که حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشتن به خواندن کتابهای گوناگون و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه‏ی بین نظرات علمیِ بشر رتبه‏ی بالاتر را پیدا کند، تمدّنی عظیم را پی‏ریزی کردند. لذا، ببینید که این‏ها چه راههایی طولانی هستند!

چطور ممکن است که ملت و جامعه‏ای این راه‏ها را طی کند و بعد از آنکه نظرات علمی او در همه‏ی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجه‏ی یک دنیا تسلّط پیدا کرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف کند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجسته‏تری نداشت، بلکه اصلًا نظر علمی نداشت. اصلًا علم و سواد نداشت. آن‏گاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارک پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایه‏های مدنیّتی را چید که آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون- قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی- تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی می‏بینیم که تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا که تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره که با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه که با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یک طبیب ابتداییِ تجربی که با آمدن یک متخصّص درجه‏ی اوّل با چند عنوان دکترای فوق تخصّص، اصلًا پُررویی است که بگوید «کسی به من مراجعه کند.» وقتی‏که تمدّن اسلامی آمد، چنین شد. این یک واقعیت است که همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل کرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن کرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه‏ی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به کتابها و منابع آن زمان نگاه کنید! برجسته‏ترین دانشمندان، دانشمندانی بودند که می‏توانستند با آثار اسلامی سروکار داشته باشند و از آن‏ها چیزی بفهمند و آن‏ها را ترجمه کنند.
حال سؤال اصلی این است که این تمدّن اسلامی چگونه به وجود آمد؟ برخی می‏گویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند که از آثار روم گرفتند.

اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض کنیم که ده عنوان کتاب از جایی ترجمه کردند، آیا با این ده عنوان کتاب، تمدّن درست می‏شود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمه‏ی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده می‏کند. سؤال این است که این دنیای آباد؛ این به کار گرفتن علم؛ این کشف حقایق درجه‏ی یک عالمِ وجود- همین عالم مادّه- که به‏وسیله‏ی مسلمین به وجود آمد؛ این استخدام اندیشه‏ها و فکرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها کشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یک قدرت سیاسی بی‏نظیر در طول تاریخ، از کجا به وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریکی» می‏نامند. همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلًا در باره‏ی قرن چهارم هجری- که دوران تشعشع علم است- کتابها نوشته و تحقیقها کرده‏اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان کشورداری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسئله، فقط این است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است. آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‏اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. این‏ها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد اینکه احساس او یک‏ذرّه سرد شد، چشمش باز می‏شود و به خود می‏گوید که آیا من بروم بمیرم تا فلان‏کس بخورد گردنش کلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، این‏طور نیست. هر قدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای اینکه می‏داند «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق»؛ آنچه که برای خدا دادیم می‏ماند.

بزغاله‏ای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت می‏خواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانه‏ی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هرکدام یک‏تکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول الله! بزغاله‏ای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همه‏اش ماند؛ فقط همین کتفش است که می‏رود.» یعنی می‏خوریم، از بین می‏رود و تمام می‏شود؛ امّا آنچه که دادیم می‏مانَد. این، حسابِ دودوتاچهارتاست. وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون می‏داند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول به‏دست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین می‏رود. هرچه کام بیشتر باشد، ناکامی بیشتر می‏شود. همین است که:
کفّاره‏ی شرابخواریهای بی‏حساب‏
هشیار در میانه‏ی مستان نشستن است‏

انسان هرچه بیشتر لذّت ببرد، آن وقت که لذت از دست او رفت، حسرتش بیشتر است. اما آن لحظه‏ای که شما علی‏العجاله از جانتان گذشتید؛ برای اینکه گُردانتان ممکن بود در محاصره واقع شود، بلند شدید، خواب نصف شب را زدید، دویدید، خودتان را به قرارگاه رساندید، خبر را- چون بی‏سیم هم نبود- با زبان رساندید و نیرو آمد و یک گُردان نجات پیدا کرد، آن نیم ساعت شما ماند، ماندگار شد و دیگر تمام شدنی نیست. این نیم ساعت چقدر قیمت دارد! قرنها خواهد گذشت، اما از آن نیم ساعت شما، مثل الماس، چیزی کم نخواهد شد. حال اگر شما صدتا از این نیم ساعتها داشته باشید، ببینید چقدر قیمت دارد! این، کار برای خداست. هیچ عاملی نمی‏تواند کاری را که شما برای خدا کردید از بین ببرد. فقط یک عامل می‏تواند و آن خودِ شما هستید.

خدای متعال به انسان توان و نیروی کمی نداده است. این توان را هم به انسان داده است که همه‏ی کارهای خوبِ خودش را خراب کند. اما غیر از خودِ شما، احدی قادر نیست که کار و لحظه‏ی خوبی را که شما در راه خدا صرف کرده‏اید، از بین ببرد. ببینید کار برای خدا چقدر قیمت دارد! این را اسلام به مسلمین یاد داد. حال شما فکر می‏کنید دانشمندی که چنین عقیده‏ای دارد، آیا یک‏لحظه از کار دست خواهد کشید و به بهانه‏ی نداشتن حقوق و خانه و سایر امکانات، کوتاهی خواهد کرد؟ همه‏ی دانشمندان معروف غربی که در این چهارصد سال اخیر غرب توانسته‏اند کارهای بزرگی بکنند، با چنین روحیه‏ای توانسته‏اند به این پیشرفتهای علمی نائل شوند؛ یعنی با روحیه‏ی عشق به کاری که می‏خواهند انجام دهند.

اگر انسان راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت می‏بینید که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. تمدّن اسلامی، این‏گونه به وجود آمد: معمارش وقتی می‏خواهد بنایی را طرّاحی کند، همین‏گونه است. عمله‏اش وقتی خشتها را روی هم می‏گذارد، همین‏طور است. فرمانده‏اش وقتی در قرارگاه اصلی نشسته، همین‏طور است. سربازش وقتی در خط مقدّم حرکت می‏کند، همین‏طور است. سنگرساز بی‏سنگرش همین‏طور است. پاسدار و پاسبانِ کوچه و خیابانش که کشیک می‏دهد، همین‏طور است. عالِمِ دینی‏اش در درس، همین‏طور است. حاکمِ سیاسی‏اش، در جایی که نشسته و می‏خواهد تصمیم سیاسی بگیرد، همین‏طور است. خلاصه، همه برای خدا کار می‏کنند. آیا چنین ملت و کشوری، از لحاظ زندگی عقب خواهد افتاد؟! آیا چنین ملت و کشوری، اندکی ذلّت و اهانت در دنیا خواهد دید؟! آیا دیگر کسی جرأت می‏کند به چنین ملتی زور بگوید؟!

شما قرن چهارم هجری را نگاه کنید. کتاب «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری»، نوشته‏ی «آدام متز»، نشان می‏دهد که تمام محیط اسلامی، اصلًا بازار علم دنیاست، و آن نقطه‏ی اصلیش هم ایران است؛ یعنی همین اصفهان و ری و فارس و خراسان و هرات و مرو و .... این شهرها مرکز و قله‏ی علم دنیا بوده است؛ اما متأسفانه نسل امروز این‏ها را نمی‏داند. این ندانستن، نه به معنای این است که همین مطالبی را که من گفتم، نمی‏داند؛ چرا، این مطالب را صد بار شنیده است؛ همه در کتابها هم گفته‏اند؛ همه جا هم گفته‏اند؛ اما باورش نیست! بی‏آنکه به زبان انکار کند، یک حالت ناباوری در همه‏ی نسل امروز و نسل قبل، نسبت به گذشته‏ی ایران وجود دارد؛ علتش هم این است که تمدن غرب و این تکنولوژی پُر سر و صدا، آن‏چنان آمده فضا را پُر کرده، که حتّی کسی جرأت نمی‏کند به شجره‏نامه‏ی خودش نگاه کند!

پیامبر عظیم‏الشّأن با یاران مخلص خود، سیزده سال همه‏ی سختیها را به جان خریدند و مرارتها را تحمل کردند، تا نهال اسلام ریشه دوانید. و در اینجا بود که پس از سالهای مصیبت‏بار زندگی در شعب ابی طالب، پس از شکنجه‏ی یارانی چون بلال و عمار و یاسر و سمیه و عبد الله بن مسعود و دیگران، پس از راه‏پیمایی طولانی و پُرمشقت و بی‏حاصل رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در میان قبایل مکه و طائف، بیعت عقبه با اهل یثرب واقع شد و هجرت پُربرکت به مدینة الرسول (صلّی الله علیه و آله) پیش آمد و دولت اسلامی تشکیل شد. در اینجا بود که پیروزی بدر و شکست احد و محنت خندق و آزمایش حدیبیه اتفاق افتاد. اینجا بود که اخلاص و جهاد پیروزی آفرید، و مالدوستی و غنیمت‏طلبی ناکامی آورد. اینجا آیه آیه‏ی قرآن نازل شد و خشت خشت بنای فرهنگ و تمدن و حیات طیبه‏ی اسلامی، کار گذاشته شد. مسلمان با تدبر در این گذشته و زیستن در لحظه‏لحظه‏ی آن، با آینده نیز پیوندی سازنده می‏یابد، راه زندگی و هدف آن را می‏شناسد، به خطرات راه پی‏می‏برد، فردای این حرکت را بالمعاینه می‏بیند و خود را برای پیمودن آن آماده می‏سازد و بر تردید ناشی از احساس ضعف و حقارت و ترس از دشمن فایق می‏آید؛ و این همه، از برکات حج است.

طبق نقل در نهج البلاغه، امیر المؤمنین فرمود: «و لقد کنّا مع رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله) نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا لا یزیدنا ذلک الّا ایمانا و تسلیما و مضیّا علی اللّقم و صبرا علی مضض الألم»؛ خالصانه و مخلصانه با کسان و نزدیکان خود می‏ایستادیم و برای خدا مبارزه می‏کردیم. «فلمّا رأی الله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر»؛ وقتی در راه خدا با اخلاص و صادقانه عمل کردیم و خدای متعال این را از ما دید، دشمن ما را سرکوب کرد و ما را پیروز نمود. بعد می‏فرماید: اگر این‏طور نبود، این کارها انجام نمی‏شد: «ما قام للدّین عمود و لا اخضرّ للایمان عود»؛ یک شاخه‏ی ایمان سبز نمی‏شد و یک پایه‏ی دین بر سرپا نمی‏ماند. به برکت اخلاص و صدق آن مسلمین، این پیشرفتها انجام شد و جامعه‏ی اسلامی پدید آمد. تمدن اسلامی و این حرکت عظیم تاریخی امروز هم همان است، و ملت ما و مسلمانان در همه‏ی عالم و امروز ملت عراق و پیشروان آن ملت و نیز دیگر مردمی که در هر گوشه‏ی دنیا به نام اسلام سخن می‏گویند، باید این درس را از علی بن ابی طالب (علیه‏السّلام) فرابگیرند.

امروز یکی از بزرگترین جنایتها انجام می‏گیرد. عراق، مرکز یکی از تمدنهای قدیمی و مرکز تمدن عظیم اسلامی است. در این کشور، مدرسه و مسجد و جایگاههای مقدس هست. ملت عراق در طول سالیان متمادی زحمت کشیدند و خانه و مدرسه و خیابان و فرودگاه و کارخانه و پالایشگاه درست کردند؛ دست جنایت‏کاری هم به عنوان جنگ با رژیم عراق، درحالی‏که نیروهای آن رژیم همان‏جا جلوی مرز در مقابلش ایستاده‏اند، می‏آید مال مردم را ویران می‏کند و این‏همه نفوس طیبه و بی‏گناه را می‏کشد. واقعاً مسأله‏ی بسیار دردناکی است. به چه حقی شما به عراق حمله می‏کنید؟ به چه حقی مردم عراق را مورد تهاجم قرار می‏دهید؟

جناب مستطاب حجة الاسلام و المسلمین، عالم محقق بزرگوار، آقای حاج سیّد محمود هاشمی (دامت تأییداته)
بر اهل تحقیق روشن است که ذخیره‏ی ارزشمند فقه اسلام بنا بر مکتب اهل بیت (علیهم‏السّلام)، یکی از پُربارترین و گران‏مایه‏ترین مواریث فرهنگ و تمدن اسلامی است و صدها اثر علمی و فنی که هریک در جایگاه برجسته‏ای قرار دارند، به جهان اسلام و بشریت تقدیم کرده و کتابخانه‏ی معارف اسلامی را غنا و ارج بخشیده است. سلف صالح ما، با مجاهدتهای کم‏نظیر و با عسرت و کمبود امکانات، هریک بر این میراث ارجمند چیزی افزوده و کتابی یا کتابهایی فراهم آورده‏اند. با این حال، امروز که دنیای اسلام، بلکه همه‏ی مراکز و حوزه‏های علمی جهان، مشتاق آشنایی با همه‏ی مسائل و معارف و زوایای فقه مکتب اهل بیت (علیهم‏السّلام) اند، مجموعه‏یی که حاکی از همه‏ی ابواب و انظار و مؤلفات این عرصه‏ی وسیع باشد، در دست نیست. لذا این‏جانب که مدتهاست در آرزوی تهیه‏ی دائرةالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت (علیهم‏السّلام) می‏باشم، جناب‏عالی را که چهره‏ی درخشانی در علم و عمل بوده و بحمد اللّه از مقام والایی در فقه و علوم مرتبط به آن برخوردارید، برای انجام این اقدام بزرگ، شایسته دانسته، مسئولیت ایجاد و اداره‏ی مؤسسه‏یی برای تهیه‏ی این دائرةالمعارف را به جناب‏عالی محول می‏کنم، تا با همکاری علمای بزرگوار و فضلای ممتاز حوزه‏های علمیه، این خدمت ماندگار را در زمانی مناسب برای جهان اسلام به انجام رسانید.

در صدر اسلام، رسول مکرّم اسلام و جانشینان بزرگوار ایشان توانستند با اتّکاء به خدا، یک تمدّن عظیم تاریخى را پایه‌گذارى کنند. آنها هم در برابر قدرتهاى بزرگ زمانِ خودشان علی‌الظّاهر کوچک بودند؛ امّا ایمان، به آنها قدرت بخشید و توانستند یک عظمتى را در تاریخ براى چندین قرن ایجاد کنند؛ ما چرا نتوانیم؟ وَلا‌تَهِنوا وَلا‌تَحزَنوا وَاَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۴) شرط آن ایمان است.
‌ان‌شاءالله‌ موفّق باشید.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی