keyword/content
1400/11/10
1400/02/12
1398/08/24
1397/11/22
1397/03/07
1396/02/10
1395/03/14
1395/02/01
1395/01/24
1392/11/28
1392/03/14
1391/06/09
1391/05/16
1391/05/03
1391/02/10
1388/02/27
1387/02/15
1385/03/29
1382/02/22
1381/03/07
1380/10/12
1379/02/23
1379/02/23
1378/02/15
1377/03/14
1376/02/03
1376/01/21
1375/12/20
1375/01/28
1375/01/28
1374/07/22
1372/02/15
1372/02/15
1372/02/15
1370/03/26
1369/01/10
1369/01/04
1368/09/15
1368/09/01
1368/05/12

جهش تولید اهمّیّت دارد چون اگر واقعاً تولید را بتوانید جهش بدهید، همه‌ی شاخصهای اقتصادی مهمّ کشور تغییر پیدا میکند، تحوّل پیدا میکند؛ تولید این جوری است؛ یعنی اشتغال پایدار به وجود می‌آید، بیکاری کاهش پیدا میکند، صادرات رونق پیدا میکند، درآمد ارزی برای کشور فراهم میشود، نرخ تورّم کاهش پیدا میکند؛ علاوه‌ی بر اینها استقلال اقتصادی در کشور به وجود می‌آید و این موجب عزّت ملّی است -کشورها با استقلال اقتصادی، با توانایی‌های اقتصاد داخلی‌شان افتخار میکنند و سربلند میشوند- عزّت و امنیّت ملّی را تأمین میکند، اعتماد به نفْس ملّی را بالا میبرد و اقتصاد کشور را در مقابل تکانه‌هایی که از بیرون تحمیل میشود یا در داخل به وجود می‌آید حراست میکند و حفظ میکند، که البتّه در سیاست اقتصاد مقاومتی که اعلان شد، همه‌ی اینها در نظر گرفته شده و گفته شده.

در اینجا من باید یک هشداری بدهم به آن کسانی که موجب شدند کارخانه‌ها به تعطیل کشانده بشود. متأسّفانه کارخانه‌های متعدّدی به تعطیل کشانده شده‌اند که ما گزارشهای بعضی‌هایش را دیده بودیم، از بعضی‌ها هم حالاها داریم بیشتر مطّلع میشویم. کسانی به خاطر منافع خودشان کارخانه را به یک شکلی میگیرند، بعد برای اینکه از زمین آن کارخانه استفاده کنند، کارگر را به یک شکلی اخراج میکنند و ابزار کارخانه و آلات کارخانه را به پول تبدیل میکنند، بعد هم زمین را نگه میدارند تا در فرصت مناسبی تبدیل کنند به ساختمان و ارزش افزوده‌ی باطل و حرامی را برای خودشان در این زمینه به دست بیاورند، چه بدانند و چه ندانند، این در واقع یک خیانت است. بعضی‌ها قصد خیانت ندارند و فقط قصد منافع شخصی خودشان را دارند، امّا این خیانت است؛ خیانت به استقلال کشور است، خیانت به اقتصاد کشور است، خیانت به مردم است و خیانت به کارگران است؛ این ضربه‌ی به تولید است. وقتی که کارگر بیکار شد و کارخانه از کار افتاد، محصول آن کارخانه بایستی از خارج وارد بشود؛ آن وقت همین مشکلاتی که ما امروز در واردات داریم پیش می‌آید؛ علاوه بر اینکه منابع مالی کشور و منابع ارزی کشور باید برود خارج، با مشکلات تحریم و این حرفهایی که هست مواجه خواهیم شد. این [مسئله] هم به خاطر آن است که سرمایه‌ی اصلی کشور را که سرمایه‌ی تولید است، بعضی‌ها تعطیل میکنند.

من عرض میکنم که امروز در دنیای کنونی، هر حرکتی، هر اقدامی، هر حرفی که در جهت استقلال سیاسی کشورها و ملّتها [باشد]، در جهت استقلال فرهنگی کشورها و ملّتها باشد، در جهت استقلال و رشد اقتصادی کشورها و ملّتها باشد، در جهت وحدت باشد، در جهت اقتدار امّت اسلامی باشد، در جهت ترویج علم در دنیای اسلام باشد، در جهت رشد دادن جوانهای دنیای اسلام باشد، هر حرکتی در این جهت عمل صالح است، حسنه است.

اقتصاد یک نقطه‌ی کلیدیِ تعیین‌کننده است. اقتصاد قوی، نقطه‌ی قوّت و عامل مهمّ سلطه‌ناپذیری و نفوذناپذیری کشور است و اقتصاد ضعیف، نقطه‌ی ضعف و زمینه‌‌ساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. فقر و غنا در مادّیّات و معنویّات بشر، اثر میگذارد. اقتصاد البتّه هدف جامعه‌ی اسلامی نیست، امّا وسیله‌ای است که بدون آن نمیتوان به هدفها رسید. تأکید بر تقویت اقتصاد مستقلّ کشور که مبتنی‌ بر تولید انبوه و باکیفیّت، و توزیع عدالت‌محور، و مصرف به‌اندازه و بی‌اسراف، و مناسبات مدیریّتی خردمندانه است و در سالهای اخیر از سوی اینجانب بارها تکرار و بر آن تأکید شده، به‌خاطر همین تأثیر شگرفی است که اقتصاد میتواند بر زندگی امروز و فردای جامعه بگذارد.

در مسیر انقلاب یک صیرورت دائمی‌ای وجود دارد که این صیرورت دائمی، بتدریج آن آرزوهای بزرگ را، آن ارزشهای والا را، آن آرمانها را در جامعه تحقّق میبخشد. خب، حالا این آرمانهای بزرگ چیست؟ من شش‌ هفت مورد از این آرمانهای بزرگ را ذکر میکنم؛ البتّه فقط اینها نیست.
...
استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی؛ این یکی از آرمانها است [برای] یک ملّت؛ که اگر چنانچه این وجود داشت -یعنی استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که هرکدام یک فصل طولانی‌ای دارد- آن ملّت مجبور نمیشود که زورگویی و تحمیل را از زورگویان و زیاده‌خواهان عالم تحمّل کند. یکی از آرزوها استقلال است.

اهمّیّت کارگر را بارها و بارها، همه به زبانهای مختلف گفته‌اند. اگر یک کشور مایل است که اقتصاد پیشرفته‌ای داشته باشد، اقتصاد مستقلّی داشته باشد، رونق اقتصادی به‌معنای واقعی داشته باشد، باید به قشر کارگر اهمّیّت بدهد؛ چون کارگر، ستون فقرات اقتصاد تولیدی و کاری در کشور است؛ بلاشک این‌جور است. اینکه ما پرچم تولید ملّی را در این برهه‌ی اخیر به دست گرفته‌ایم و مدام تأکید میکنیم بر تولید ملّی، یک بخش عمده‌اش مربوط است به کارگران. ما اگر میخواهیم جامعه‌ی کارگری ما از امتیازات و حقوقی که شایسته‌ی او است برخوردار باشد، باید روی مسئله‌ی تولید ملّی تکیه بکنیم. اگر کارگر در جامعه دلگرم به ‌کار شد و آن لوازم و الزاماتی که وجود دارد -که بنده قبلاً هم اشاره کرده‌ام، حالا هم یک مختصری عرض خواهم کرد- رعایت بشود، وضع اقتصاد کشور به سامان خواهد رسید. مشکل اقتصادی ‌ما، مشکل لاینحلّی نیست؛ مشکلی نیست که راه‌حل نداشته باشد؛ گره‌ای نیست که بازنشدنی باشد. باید راه را درست پیدا کنیم، بعد هم همّت کنیم، تلاش کنیم؛ مسئولان تلاش کنند.

شاخص دوّم، هدف‌گیری آرمانهای انقلاب و همّت بلند برای رسیدن به آنها که آرمانهای انقلاب و اهداف بلند انقلاب را در نظر بگیریم و همّت برای رسیدن به آنها داشته باشیم؛ شاخص سوّم، پایبندی به استقلال همه‌جانبه‌ی کشور، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی -که مهم‌تر از همه است

یک مسئله مسئله‌ی استقلال کشور است -استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی- این یکی از عرصه‌های درگیری ما با استکبار است. استکبار و قدرتهای مستکبر طبیعت‌شان دست‌اندازی است؛ چه در دوران استعمار که مربوط به قرن هجدهم و نوزدهم و ادامه‌اش تا قرن بیستم است، چه به شکلهای جدیدتر و مدرن‌تری که بعدها تأسیس کردند و الان دارند مدام روزبه‌روز، نوبه‌نو وارد میدان میکنند. هدفشان دست‌اندازی است؛ دست‌اندازی به منافع ملّتها، به کشورها و سلطه و نفوذ. هدف استکبار این است. خب، اگر یک کشوری بخواهد در مقابل این هدف ایستادگی کند، و از استقلال خودش -چه استقلال فرهنگی، چه استقلال سیاسی، چه استقلال اقتصادی- دفاع کند، طبعاً درگیری به وجود می‌آید؛ یکی از میدانهای درگیری ما با استکبار این است.

شماها می‌توانید همه کمک کنید. واقعاً هرکدام در بخشهای مختلف که هستید کمک کنید، هم در زیر مجموعه‌های خودتان، هم آنها که، هم در حوزه‌ی نفوذ خودتان. فرض کنید نماینده‌ی مجلس در مجلس، ‌ مسئول فلان نهاد در آن نهاد، مسئولان گوناگون در بخشهای مختلف، بخشهای آموزشی، بخشهای علمی و غیره. این اساس کار است. اگر این نشد، یعنی اگرچنانچه ما به این توان داخلی و درونی خودمان تکیه نکردیم و آن گنجینه‌ را استخراج نکردیم، این معدن را، که یک معدن عظیمی است، اگر این معدن را استخراج نکردیم یا آنچه که استخراج شده را گذاشتیم خراب بشود و فرو بریزد، آن وقت محتاج بیرون خواهیم بود. احتیاج به بیرون هم چیز خیلی خطرناکی است. به مجرّد اینکه احساس کردند شما محتاج هستید، یک ملتی محتاج است، فشار می‌آورند، ‌فشار را زیاد می‌کنند، ‌لگد می‌زنند، تحقیر می‌کنند. این‌جور نیست که شما مثلاً به فلان دولت مستکبر بگویید خیلی خب، ما دیگر با شما کاری نداریم، شما هم با ما کار نداشته باش. قضیه این‌جوری تمام نمی‌شود. ما به شما کار نداریم، این حرف در مسائل جهانی و بین‌المللی و معارضه‌ی قدرتها و صف‌آرایی جبهه‌های قدرت اصلا معنی ندارد. باید جلویش را بگیریم. باید مانعش بشوید، وَ الّا می‌آید جلو. حرف این است.

دو پیام در این راهپیمایی‌های بیست‌ودوّم بهمن وجود داشته است: یكی پیام استقامت، یكی پیام وحدت. استقامت یعنی چه؟ یعنی ملّت ایران بر روی آرمانهای انقلاب ایستادگی دارند. ما آرمانهای ایجابی هم داشتیم، آرمانهای سلبی هم داشتیم؛ آرمانهای ایجابی ما عبارت بوده است از اینكه: ما دنبال عدالت اجتماعی هستیم؛ ما دنبال حضور مردمی در حوادث گوناگون كشور هستیم؛ ما دنبال اسلام هستیم؛ ما سعادت كشور را در عمل به تعالیم اسلامی میدانیم؛ ما دنبال اقتصاد مستقل هستیم؛ دنبال فرهنگ غیر وابسته‌ی به بیگانگان و فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی خودمان هستیم؛ ما دنبال پناه دادن به مظلوم و مقابله‌ی با ظالم هستیم؛ ما دنبال پیشرفت كشور هستیم؛ ما دنبال برجستگی علمی كشور هستیم؛ میخواهیم كشورمان در علم، در اقتصاد، در فرهنگ، در امور اجتماعی، در اخلاق، در معنویّت، پیشرو و پیش‌قدم باشد؛ پیامهای مثبت ایجابیِ انقلاب ما اینها است. یك پیامهای سلبی هم انقلاب داشت؛ پیام سلبی انقلاب این است كه: ما تسلیم زورگویی نمیشویم، تسلیم باج‌خواهی نمیشویم، تسلیم نظام سلطه نمیشویم.
نظام سلطه یعنی اینكه چند قدرتِ دست یافته‌ی به توانایی مادّی و سلاح و پول و امثال اینها بخواهند بر دنیا حكومت كنند؛ مظهر نظام سلطه هم امروز آمریكا است. ملّت ایران در انقلاب گفت، در حوادث بعدی گفت، در جنگ تحمیلی گفت، در این بیست‌ودوّم بهمن گفت: ما تسلیم زورگویی و باج‌خواهی آمریكا نخواهیم شد.

ما نقشه‌ی راه داریم. نقشه‌ی راه ما چیست؟ نقشه‌ی راه ما همان اصول امام بزرگوار ما است؛ آن اصولی كه با تكیه‌ی بر آن توانست آن ملت عقب‌افتاده‌ی سرافكنده را تبدیل كند به این ملت پیشرو و سرافراز. این اصول، اصولی است كه در ادامه‌ی راه هم به درد ما میخورد و نقشه‌ی راه ما را تشكیل میدهد.
(...)
در اقتصاد، اصول امام تكیه‌ی به اقتصاد ملی است؛ تكیه‌ی به خودكفائی است؛ عدالت اقتصادی در تولید و توزیع است؛ دفاع از طبقات محروم است؛ مقابله‌ی با فرهنگ سرمایه‌داری و احترام به مالكیت است - اینها در كنار هم - امام فرهنگ ظالمانه‌ی سرمایه‌داری را رد میكند، اما احترام به مالكیت، احترام به سرمایه، احترام به كار را مورد تأكید قرار میدهد؛ همچنین هضم نشدن در اقتصاد جهانی؛ استقلال در اقتصاد ملی؛ اینها اصول امام در زمینه‌ی اقتصاد است؛ اینها چیزهائی است كه در فرمایشات امام واضح است.

میهمانان عزیز!
امروز آرمانهای اصلی جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پابرجاست؛ آرمانهائی مانند استعمارزدائی ، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، عدم تعهد به قطبهای قدرت و ارتقاء همبستگی و همکاری میان کشورهای عضو. واقعیتهای امروز جهان با آن آرمانها دارای فاصله است؛ ولی اراده‌ی جمعی و تلاش همه‌جانبه برای عبور از واقعیتها و دست یافتن به آرمانها، هرچند پُر چالش، لیک امیدآفرین و ثمربخش است.

ما با یک محاسبه‌ای، یک راهی را انتخاب کردیم. انقلاب اسلامی آمد تحولات عمده‌ای را در این کشور به وجود آورد؛ سلطنت را تبدیل کرد به حکومت مردم، مردم‌سالاری؛ وابستگی را تبدیل کرد به استقلال؛ عقب‌ماندگی تاریخیِ مزمن را تبدیل کرد به پیشرفت - که دارید می‌بینید - تحقیرشدگی را تبدیل کرد به اعتماد به نفس و احساس عزت؛ اینها کارهای انقلاب بوده. خب، دشمن ما، یعنی آن دستگاه مقتدرِ مادی که تا قبل از انقلاب بر اقتصاد این کشور و سیاست این کشور و فرهنگ این کشور و منابع این کشور و تصمیمهای مسئولان این کشور مسلط بوده، از این وضع ناراحت است؛ میخواهد این را عوض کند؛ چه کار کند؟ برای او تنها راه، منحصر در این است که ملت ایران و مسئولین ایران در نهایت به یک محاسبه‌ای برسند که احساس کنند ادامه‌ی این راه به صرفشان نیست.

بعضی وانمود میکنند که آرمان‌گرائی با واقع‌بینی نمیسازد؛ این را ما بشدت رد میکنیم. بسیاری از آرمانهای جامعه‌ی ما و مطالبه‌ی آنها جزو واقعیتهای جامعه است. مردم مایلند عزت ملی داشته باشند، مردم مایلند زندگی ایمانمدار و دینمدار داشته باشند، مردم مایلند در امور اداره‌ی کشور و مدیریت کشور سهیم باشند - یعنی مردم‌سالاری - مردم مایلند پیشرفت داشته باشند، استقلال سیاسی و اقتصادی داشته باشند؛ اینها خواسته‌های عمومی مردم است. این خواسته‌ها، واقعیتهای جامعه است؛ این واقعیتها دقیقاً در جهت آرمان‌خواهی است؛ اینها که مسائل تحلیلی و ذهنی نیست، اینها که موهومات نیست، اینها که ذهنیات نیست؛ اینها واقعیاتی است که در جامعه وجود دارد. یک جامعه‌ی زنده و مؤمن دنبال این چیزهاست؛ میخواهد عزت ملی داشته باشد، میخواهد استقلال داشته باشد، میخواهد پیشرفت داشته باشد، میخواهد آبروی بین‌المللی داشته باشد؛ اینها خواسته‌هائی است که مردم دارند؛ اینها در جهت آرمانهاست؛ و این خواستن، جزو واقعیتهای قطعی جامعه است. بنابراین واقعیات میتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله، ذکر آرمانها بدون توجه به واقعیتها و بدون ملاحظه‌ی سازوکارهای معقول و منطقیِ رسیدن به آرمانها، خیال‌پردازی است؛ آرمانها در حد شعار باقی خواهد ماند؛ لیکن وقتی که مسئولان کشور آرمانها را به صورت منطقی و متین دنبال کردند، مردم همراهی کردند، اینجا آنجائی است که واقعیتهای جامعه با آرمانها هماهنگ میشود. خب، این یک امر اساسی و یک پایه‌ی اساسی برای حرکت کشور است.

ما تا به کار ایرانی و سرمایه‌ی ایرانی احترام نگذاریم، تولید ملی شکل نمیگیرد؛ و اگر تولید ملی شکل نگرفت، استقلال اقتصادی این کشور تحقق پیدا نمیکند؛ و اگر استقلال اقتصادی یک جامعه‌ای تحقق پیدا نکرد - یعنی در مسئله‌ی اقتصاد نتوانست خودش تصمیم بگیرد و روی پای خود بایستد - استقلال سیاسی این کشور تحقق پیدا نمیکند؛ و اگر استقلال سیاسی یک جامعه‌ای تحقق پیدا نکرد، بقیه‌ی حرفها، جز حرف، چیز دیگری نیست. تا یک کشور اقتصاد خود را قوی نکند، پایدار نکند، متکی به خود نکند، مستقل نکند، نمیتواند از لحاظ سیاسی و فرهنگی و غیره تأثیرگذار باشد.

یک نکته‏ای را در اینجا من عرض بکنم و آن مسئله‏ی جهانی شدن است. جهانی شدن، اسم خیلی قشنگی است و هر کشوری فکر می‏کند بازارهای جهانی به رویش باز می‏شود. اما جهانی شدن به معنای تبدیل شدن به یک پیچ و مهره‏ای در ماشین سرمایه‏داری غرب، نباید مورد قبول هیچ ملت مستقلی باشد. اگر قرار است جهانی شدن به معنای درست کلمه تحقق پیدا بکند، باید کشورها استقلال خودشان- استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی- و قدرت تصمیم‏گیری خودشان را حفظ کنند؛ و الّا جهانی شدنی که ده‏ها سال پیش از طریق بانک جهانی و صندوق بین‏المللی پول و سازمان تجارت جهانی و امثال این‏ها- که همه ابزارهای آمریکائی و استکباری بودند- به وجود آمده، ارزشی ندارد. بنابراین، یک اصل مهم، مسئله‏ی استقلال است؛ که اگر این نباشد پیشرفت نیست، سرابِ پیشرفت است.

از جمله‏ی آنچه که بنده در اول امسال خطاب به ملت ایران و مسئولین کشور بیان کردم، همین مسئله‏ی تکیه بر گسترش فضای فعالیت اقتصادی است. چرا؟ چون بخصوص دشمن روی این نقطه تکیه کرده است و تکیه می‏کند. عزیزان من! دشمن انقلاب اسلامی، در طول این سالهای متمادی- قریب سی سال- از همه‏ی راههای ممکن برای شکستن عزم و اراده‏ی ملت ایران پیش آمده و وارد عمل شده؛ از توطئه‏ی سیاسی، از کودتای نظامی، از تحمیل جنگ هشت‏ساله، از تبلیغات زهرآلودی که به طور شبانه‏روز- متصل- از بلندگوهای صهیونیستی و استکباری علیه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی پخش می‏شود. همه‏ی کارها را کرده‏اند؛ به این نتیجه رسیده‏اند که بلکه بتوانند ملت ایران را در یک توطئه‏ی اقتصادی گرفتار کنند. این تازگی هم ندارد؛ از اول انقلاب تحریم اقتصادی و محاصره‏ی اقتصادی، به شکلهای مختلف در کشور ما جریان داشته است؛ فشار آوردند، ملت ایستاد؛ در عین حال آن‏ها می‏خواهند همین را ادامه بدهند، بازهم ملت ما می‏ایستد. همان طوری که در طول این سی سال گذشته، ملت ما بر توطئه‏ی محاصره‏ی اقتصادی فائق آمد و گامهای بلندی را در راه پیشرفت کشور از همه جهت‏ برداشت، امروز هم علی‏رغم بددلی و سوء نیت سیاستمداران استکبار جهانی، ملت ما در مقابل هر توطئه‏ای- و بخصوص این توطئه- خواهد ایستاد.
راهِ کار هم این است که ملت ما دست به دست هم بدهند و کشور را از وابستگی اقتصادی نجات بدهند. انقلاب، ما را از وابستگی سیاسی نجات داد. در راه استقلال اقتصادی هم کارهای زیادی شده است؛ اما همت همه‏ی ملت ایران از قشرهای مختلف را می‏طلبد تا کشور بتواند از لحاظ اقتصادی کاری بکند که دیگر تهدید به تحریم و محاصره‏ی اقتصادی معنا پیدا نکند. این خطاب به همه‏ی ملت است، فقط خطاب به مردم ممسنی نیست؛ همه باید دست به دست هم بدهند. این کشور سرمایه‏های انسانی فراوانی دارد؛ سرمایه‏های مادی فراوانی هم دارد. با سرمایه‏گذاریِ لازم، با برنامه‏ریزی درست و متین و با پشتکار و جدیت، ما خواهیم توانست در مدت یک برنامه‏ی مشخصی، کاری بکنیم که دیگر کشور در عرصه‏ی اقتصادی دنیا از تحریم اقتصادی و محاصره‏ی اقتصادی، هیچ باکی نداشته باشد. این وظیفه‏ی ملی ماست، باید انجام بدهیم. هرکسی می‏تواند نقش داشته باشد. سرزمین وسیع و امکانات فراوانی هم داریم.

اصل سوم، حفظ استقلال سیاسی است. این، خیلی مهم است؛ این، جزوِ مبانی اصولی نظام است. این استقلال، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. ما باید این بندهای اختاپوس فرهنگیِ تحمیل شده‏ی به وسیله‏ی غرب را از دست و پای خودمان باز کنیم؛ این هم یکی از اصول ماست. آن حرکتی، آن جریانی، آن شعاری و آن برنامه‏ریزی‏ای که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.

همان‏طور که می‏دانید، خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهمّ جغرافیایی است و اهمیت دارد؛ طبعاً ما هم با خصوصیات برجسته‏ای که کشورمان دارد، در این منطقه هستیم. چرا ایران در این چالش، طرف توجّه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست؟ همان‏گونه که گفتیم، اوّلًا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهمّ زیرزمینی است. دومین ذخیره‏ی گاز در سطح دنیا، متعلّق به کشور ماست. ذخیره‏ی بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلّق به ایران است. کشوری است با جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حسّاس، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمّان؛ این‏ها همه امتیازات یک کشور است. راه تقریباً منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم از اینجا می‏گذرد. قهراً با این دلیل طبیعی، کشور ما ایران مورد توجّه و طرف چالش امریکا قرار می‏گیرد. یک دلیل دیگر، هویّت جمهوری اسلامی است. اینکه در نقطه‏ای از دنیا نظامی سرِ کار بیاید که معتقد به نفی ظلم و استبداد باشد؛ معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به قطبهای جهانی باشد؛ متّکی و معتقد به مردم‏سالاری باشد- یعنی برانگیخته بودن از سوی مردم و ملت خود- و همه‏ی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی- که فرق بین دمکراسی غربی و مردم‏سالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد- خیلی مهمّ است. مردم‏سالاری دینی چون بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست؛ یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلّب کند یا به شیوه‏ای نظر مردم را جلب کند که به‏ناحق نگاهشان به وی متوجّه باشد- مثلًا ارزشی که در او نیست، وانمود کند که در او هست؛ بعد مردم به او اقبال کنند و رأی بدهند- در منطق مردم‏سالاری دینی او حقّی ندارد. این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایه‏ی لیبرالیسم غربی است، کاملًا پذیرفته شده است؛ اما در منطق مردم‏سالاری دینی نه. سخت‏گیری در اینجا، به‏خاطر اتّکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است. پس نفی ظلم، سلطه، استبداد، وابستگی و فساد، همه منبعث و برخاسته از اعتقاد دینی است. بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات به وجود آید، برای هرکس که در هرجای دنیا معتقد به ظلم بین‏المللی، استبداد بین‏المللی، نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بی‏اعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیبِ غیر قابل تحمّلی محسوب خواهد شد. به‏طور طبیعی این‏طور است. بنابراین‏ وقتی یک سلطه‏ی بین‏المللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار می‏دهد که منافع خودش را تأمین کند، اگر منابع کشورهای دیگر به خطر بیفتد، برایش مهم نیست. وقتی نظامی با آن خصوصیات مثبت در دنیا وجود داشته باشد- بخصوص در منطقه‏ای که کانون توجّه امریکا از لحاظ منافع است- بدیهی است بین این‏ها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتناب‏ناپذیر است.

استقلال اقتصادی کشور نیز در کنار کاراییِ بخشهای اقتصادی، بسیار مهمّ است. در گزارش هم اشاره شد که بحمد اللّه در بخشهای اقتصادی، قانون‏گذاریهای زیادی شده است. البته من الآن از تفاصیل قانون‏گذاریها استحضاری ندارم. نفس اهتمام به این مسئله، مهمّ است. امروز این باید جزو مسائل اساسی ما به حساب آید. مردم در زمینه‏های اقتصادی، مشکلات فراوانی دارند. یکی از مشکلات عبارت است از شکاف اقتصادی و تبعیض در مسائل اقتصادی و برخورداری‏های ناروا در مقابل محرومیتهای سخت و سنگین. این، مردم را آزار می‏دهد. بیش از فقر، تبعیض برای مردم گزنده است. در قوانین، شما باید این‏ها را مراعات کنید؛ با قانون می‏توانید جلوِ این‏ها را تا حدّ زیادی بگیرید. البته قانون، همه چیز نیست؛ باید مدیریّت اجراییِ خوب حتماً وجود داشته باشد تا قانون کاراییِ خود را نشان دهد؛ لیکن قانون هم سهم بسیار زیادی دارد.

مسئولان دارای ایمان و انگیزه‏اند؛ لذا همه‏ی ابزار و وسایل کار را باید جمع کنند. کشور ما به طور طبیعی فقیر نیست؛ ما امکانات فراوان طبیعی کم نداریم؛ از لحاظ نیروی انسانی هم کشور ما بالقوّه ثروتمند است؛ لذا مسئولان باید از این امکانات استفاده کنند و چهره‏ی زشت فقر و نیاز و عدم استقلال در زمینه‏های اقتصادی را از این کشور پاک کنند و بزدایند. این کار- همان‏طور که عرض کردیم- احتیاج دارد به اینکه در داخل این مجموعه، ایمان و تخصّص و تجربه و کارایی و انگیزه و خلاصه کارِ جهادی تحقّق پیدا کند.

یکی دیگر از ارزشها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. مردم می‏خواستند که این کشور از لحاظ سیاسی، محکوم فلان رژیم اروپایی یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادی، اقتصادش وابسته‏ی به کمپانیهای جهانی نباشد که هر کاری می‏خواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ عمیق و غنی‏ای که دارد، کورکورانه تابع و دنباله‏روِ فرهنگ بیگانه نباشد.
ارزشها که می‏گوییم، یعنی دین، ایمان، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، آزادی فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمی، حکومت صالح و انسانهای برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. ابزار تحقق این خواسته‏ها چه بود؟ روح ایمان و جهاد و فداکاری و ایثار همین مردم مؤمن. آن چیزی که توانست این بنای رفیع و این بنای اسلامی را بعد از قرنها در این مملکت استوار کند، چه بود؟ آن عبارت بود از اینکه ارزشهایی از این قبیل که عرض کردیم پایه‏ی بنای نظام جدید باشد و زندگی نوینی در این منطقه از عالم براساس این ارزشها به وجود آید. برای این‏ها مردم فداکاری کردند و جان خود و فرزندانشان را در معرض جهاد فی سبیل الله و شهادت قرار دادند و بسیاری هم شهید شدند. مردم می‏دانستند چه می‏خواهند؛ مردم دنبال این ارزشها بودند. من بعداً عرض خواهم کرد که همه‏ی این ارزشها در جامعه قابل تحقّق است و آنچه به‏وسیله‏ی نظام اسلامی به وجود آمد، آن مقداری بود که هیچ‏کس گمان آن را هم نداشت و تصوّر آن را هم نمی‏کرد.

سه عنصر در اینجا اساسی است: یکی اینکه ارزشهایی که انقلاب براساس آن‏ها پدید آمده است، مورد توجّه باشد و به شدّت از آن‏ها حراست شود. دوم اینکه این ارزشها را باهم ببینند. این‏طور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه کند، اما به دین‏داری توجّه نکند؛ یا به دین‏داری توجّه کند، اما به آزادی فکر توجّه نکند؛ یا به آزادی فکر و بیان توجّه کند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند. اگر این‏طور باشد، کار ناقص انجام می‏گیرد. باید به همه‏ی مجموعه ارزشها توجّه شود. بالاتر از همه، دستگاه‏های حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجّه کنند و همه‏ی آن‏ها را مورد حفاظت و حراست قرار دهند. عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب می‏شود که جمود و تحجّر و کهنگی به وجود آید و ارزشها کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنباله‏اش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی به وجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکت به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به «اصلاحات انقلابی» تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری براساس ارزشهای انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجّه کنیم؛ در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها تحوّل و حرکت به جلو را با جدّیت تمام دنبال کنیم.

ما امروز دنبال استقلال اقتصادی هستیم؛ دنبال رها شدن کشور از وابستگی به نفت هستیم. امروز می‏خواهیم در وضع اقتصادی کشور ترتیبی داده شود که پایین آمدن فلان مقدار از قیمت یک بشکه‏ی نفت، نتواند در کشور ما این همه تأثیر بگذارد. این کارها چگونه ممکن است؟ اگر ما بخواهیم خودمان را از نفت بی‏نیاز کنیم، غیر از این است که باید به محیط کار، به جامعه‏ی کارگری، به مسأله‏ی کارگاهها و به مسأله‏ی آموزش کارگران، اهتمام ویژه‏ای بشود؟ البته دولت بحمد اللّه در این کارها مشغول است. حقیقتاً برادران ما در دولت، کارهای باارزشی انجام می‏دهند؛ اما می‏خواهم عرض کنم که یکی از اساسی‏ترین کارهای کشور این است. هم مجلس، هم دولت، هم مسئولان گوناگون، باید به مسأله‏ی کار و کارگر به چشم موضوعی که گاهی با آن مواجه می‏شوند و یک تنگنایی پیدا می‏شود، نگاه نکنند؛ به چشم یک مسأله‏ی اساسی و حقیقی کشور نگاه کنند. کارگران ما البته نجیبند، مؤمنند، هوشیارند و متوجّه توطئه‏های دشمن هستند. اگر این خیل عظیم کارگری ما، مردمان هوشیاری نبودند و به انقلاب و دین و دولت و نظامشان علاقه نداشتند، امروز دشمنان ما در محیطهای کارگری فاجعه می‏آفریدند. الآن هم تلاش می‏کنند، اما این‏ها قویند. کارگران ما این قشر نجیب، این قشر مؤمن، این قشر زحمتکش بحمد اللّه هوشیار و متوجّهند و زیر بار توطئه‏های آن‏ها نمی‏روند. باید این تلاش‏هایی که می‏شود، ادامه پیدا کند و تقویت شود. توسعه‏ی اقتصادی، بدون تقویت مسائل کار و نگاه به کار، امکان‏پذیر نیست. این انسانی که خودش را صرف این کار می‏کند، باید بداند که نظام پشتیبان اوست.

در نظام وابسته‏ی منسوخ و برافتاده‏ی قبل از انقلاب، مردم دچار فساد و بی‏بندوباری بودند، یا به تعبیر درست‏تر، به سمت فساد و بی‏بندوباری و خودباختگی و بی‏ایمانی سوق داده می‏شدند. یعنی حرکت ملت را این طور تنظیم کرده بودند که روز به روز در کشور، بی‏ایمانی همه‏گیرتر شود و مردم از ایمان معنویِ درست محروم بمانند و به فساد و بی‏بندوباری کشانده شوند و خودباختگی در مقابل بیگانگان در آن‏ها تقویت گردد و استقلال اقتصادی و فرهنگی در کشور، مفهومی نداشته باشد. جهت کلّیِ حرکت در آن نظام منسوخ و فاسد، این بود.
در این مرحله، هنر بزرگ امام بزرگوار در این بود که به جای آن نظام فاسد، یک نظام سیاسی در این کشور برقرار کرد که به جای بی‏اعتنایی به مردم، عشق به مردم بر آن حاکم است. به جای بی‏توجّهی به سرنوشت ملت، بخصوص سرنوشت جوانان، عشق به سرنوشت ملت و عشق به سرنوشت جوانان و اهمیت فوق‏العاده به آن‏ها در آن مطرح است. به جای خودباختگی در مقابل بیگانگان، خودباوری در میان مردم روز به روز توسعه پیدا می‏کند. به جای وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به بیگانگان، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی هدف قرار گرفته است.

آمریکاییها سعی کرده‏اند این طور وانمود کنند و جا بیندازند که غرب، یعنی امریکا و اصلًا بلوک غرب، بدون امریکا معنا نمی‏دهد. البته واقعیت این نیست. من در چند سال قبل از این در زمان حیات مبارک امام رضوان اللّه تعالی علیه به یکی از این سیاستمداران اروپایی گفتم: ما هیچ‏وقت حاضر نیستیم استقلال خودمان را در زمینه‏های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، به هیچ‏چیزی بفروشیم و معامله کنیم؛ امّا غرب به عنوان یک طرف برای جمهوری اسلامی مطرح است؛ مشروط بر اینکه غرب به معنای امریکا نباشد. ملت ایران از امریکا نمی‏گذرد و با او کنار نمی‏آید. به او گفتم: امریکا سعی می‏کند این طور وانمود کند که غرب مساوی با امریکاست. ما می‏گوییم که این طور نیست؛ اما اگر کشورهای اروپایی می‏خواهند تصدیق کنند که غرب منهای امریکا معنا ندارد، ملت ایران هیچ اهمیتی نمی‏دهد که غرب را به عنوان یک طرفِ تجاری و سیاسی و معاملی خودش نداشته باشد. این طور نیست که خیال کنید ملت ایران، به ارتباط با یک کشور، یا با مجموعه‏ای از کشورها نیاز دارد. البته همه‏ی کشورها در دنیا، به نحوی از ارتباط با یکدیگر استفاده می‏کنند. به یک معنا، همه به نحوی به هم احتیاج دارند این محلّ بحث ما نیست اما اینکه کسی خیال کند ملت ایران یا دولت جمهوری اسلامی ایران، ناچار است با فلان مجموعه از کشورها ارتباط داشته باشد، این خطای فاحش و غلط بزرگی است. امروز هم ما همین حرف را تکرار می‏کنیم. ما دنیا را به یک چشم نگاه نمی‏کنیم. ما کشورهای گوناگون را به یک چشم نگاه نمی‏کنیم. آن دولتهایی که به ملت ایران بدی کرده‏اند، با آن دولتهایی که به عنوان یک طرف سالم در زمینه‏های گوناگون مطرح شده‏اند، یکسان نیستند.

برخلاف تبلیغات مغرضانه‏ی دشمنان، ملت ایران حج را جایگاه رفیعی برای رشد آگاهی امت اسلام می‏شمارد و از حضور خود به نفع همه‏ی جهان اسلام و نه فقط منافع خود بهره می‏طلبد. ملت ایران حامل تجربه‏ی گران‏قیمتی برای همه‏ی کشورهای اسلامی است. این ملت عظیم‏الشّأن توانسته است به برکت حاکمیت اسلام، در همه‏ی عرصه‏ها به موفقیتهای بزرگ دست یابد؛ استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را که در دوران طاغوت یکسره از دست رفته بود، به دست آورد و حفظ کند؛ عظمت و شوکت اسلام را در مواجهه با قضایای جهانی نشان دهد؛ از مرزهای خود در برابر تهاجم چندین‏ساله‏یی که با فکر و سلاح و پول دشمنان اسلام به راه افتاده بود، به‏طور کامل دفاع کند؛ پس از جنگ هشت‏ساله، کشور را بازسازی کند و معجزه‏ی انقلاب را در نوسازی زیربنایی کشور نشان دهد؛ در مجموعه‏ی جهانی، جایگاهی عزیز و رفیع به دست آورد؛ دولتهای مردمی و منتخب خود را یکی پس از دیگری در کشور بر سر کار آورد؛ کاروان علم و تحقیق و پیشرفت صنعتی و کشاورزی را به راه اندازد و گامهای بلندی در راه توسعه‏ی کشور بر دارد؛ در سیاست جهانی، صریحاً از مواضع حقی که بدان مؤمن است، دفاع کند؛ مسأله‏ی فلسطین را در صدر مسائل جهان اسلام دانسته و علی رغم امریکا و صهیونیزم که خواسته‏اند این مسئله به فراموشی سپرده شود، به طور مداوم آن را در همه جا و همه وقت مطرح سازد؛ به مردم مظلوم بوسنی کمکهای مؤثر برساند؛ در همه‏ی قضایای محنت بار ملل اسلامی، دست یاری به سوی آنان دراز کند و با وجود فشارهای روز افزون استکبار و تهدیدهای مداوم امریکا، باصلابت و قدرت، در این راه‏ها به جلو رود. این تجربه‏ی ذی‏قیمتی برای همه‏ی دولتها و ملتهای مسلمان است.

دختران مسلمان و زنان مؤمن! این را هم بگویم: اروپایی که امروز ادّعا می‏کند زن در آنجا آزاد است، تا نیم قرن پیش به زن اجازه نمی‏داد که در مال شخصی خودش تصرّف کند! یعنی مثلًا یک زن اروپایی یا امریکایی، تا پنجاه، شصت سال قبل از این، اگر میلیونها ثروت داشت، خودش حق نداشت که از این ثروت، به میل و اراده‏ی خودش استفاده کند؛ باید در اختیار شوهر یا پدر و یا برادرش می‏گذاشت و آن‏ها هم به میل خودشان از ثروت آن خانم- یا برای او و یا برای خودشان- استفاده می‏کردند! در اسلام، این طور نیست. در اسلام، زن مالک ثروت خود است. شوهرش راضی باشد، یا راضی نباشد؛ پدرش راضی باشد، یا راضی نباشد- فرقی نمی‏کند- او می‏تواند ثروت و مال و اندوخته‏ی خود را مصرف کند و ربطی به کس دیگری ندارد. نظر اسلام، این است. در حمایت از استقلال اقتصادی زنان، دنیا سیزده قرن است که از اسلام عقب است. اسلام این را سیزده قرن قبل گفته است؛ ولی در اروپا تازه چهل، پنجاه سال و در بعضی از کشورها کمتر از این مدّت است که تازه شروع کرده‏اند به زن اجازه دهند که در مال و ملک خود، دخل و تصرّف کند! اسلام، از این جهت هم جلو است.

امروز به فضل پروردگار، دولت جمهوری اسلامی، چنین است. رئیس‏جمهور ایران، مسئولان کشور و نمایندگان مجلس این گونه‏اند. رئیس‏جمهور ایران در برابر چشمهای مستفسر دنیا در قضیه‏ی مسائل فلسطین و لبنان و بوسنی، مواضعی می‏گیرد که دشمنان، دندان به زنجیر می‏سایند و از فرط خشم و عصبانیت، زنجیر می‏جوند! این، استقلال سیاسی است با مواضع سیاسی محکم. لکن بالاتر از استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی است که مسئولان کشور، نمایندگان مجلس و دست‏اندرکاران مسائل اقتصاد، باید توجّه کنند که در زمینه‏ی پول، در زمینه‏ی سازوکارهای اقتصادی و در زمینه‏ی فعالیتها اقتصادی، وابستگی خودشان را در همه‏ی بخشها قطع کنند. یکی از بخشها هم، شما ارتشیان عزیز هستید؛ که باید وابستگی‏تان را قطع کنید.

در جنگ هم آن فرمانده‏ی حزب‏اللّهی، آن طور حرکت کرد. در مقام فرماندهی هم، فرماندهان حزب‏اللّهی- دیروز و امروز- همیشه سعی و تلاش کردند. در سازندگی هم همین‏طور. به‏هرحال ارتش، بخشی از قطع وابستگی اقتصادی را در درون خود دارد و آن، وابستگی فنّی و علمی است. اینجا فقط وابستگی اقتصادی نیست؛ وابستگی فنّی هم هست؛ وابستگی علمی و فنّی و به اصطلاح تکنولوژیک. باید این وابستگیها قطع شود. البته در حال قطع شدن هست، اما بیشتر از این قطع کنید. باید بسازید! باید خودتان در درون ارتش بجوشید و بجوشانید! اینکه من بر روی نوسازی و بهسازی و نگهداری و تعمیر و ابتکار در ارتش تکیه می‏کنم، به‏خاطر این است. شما ظرفیت هم دارید. نیروی هوایی ظرفیت زیادی دارد. نیروی دریایی ظرفیت زیادی دارد. نیروی زمینی ظرفیت زیادی دارد. شما در بخشهای مختلف، ظرفیت برای کار علمی، فنّی و نوآوری و ابتکار، زیاد دارید. هیچ‏وقت هم نگویید چون فلان چیز را نخریده‏ایم، نداریم. فلان‏ ابزار را نخریدیم، بهتر! فلان وسایل جدید را وارد نکردیم، بهتر! اگر وارد می‏کردیم که شما برای کار کردن به صورت نوسازی، عرقتان در نمی‏آمد. اگر دروازه‏ها در جاهایی به رویمان بسته است، قدر بدانید. اگر دروازه‏ها باز باشد، روح سهل‏انگاری و تنبلیِ انسان نمی‏گذارد او به جایی برسد. انگیزه‏ی بزرگی لازم است که انسان را به تلاش در کارها وادار کند. آن‏ها که دائماً نوآوری می‏کنند، به این سبب است که روند علمی‏شان به این حرکت وادارشان کرده و بعد کار برایشان روان شده است. وانگهی، پول و استعمار دنیا را پشت سر خود دارند. امروز غربی‏ها به وسیله‏ی علم، خودشان را بر دنیا مسلّط کرده‏اند. برای آن‏ها انگیزه وجود دارد. کشورهای از لحاظ علمی عقب نگه داشته شده هم برای پیشرفت و حرکت، باید در خود انگیزه ایجاد کنند. یکی از عوامل ایجاد انگیزه این است که راه‏ها بسته باشد. خدا را شکر می‏کنیم که راه‏ها کاملًا باز نیست و در جاهایی بسته است.

انقلاب اسلامی به وجود آمد تا به ملت ایران، حیات طیّبه بدهد. حیات طیّبه، یعنی آن چیزی که قرآن می‏فرماید: «فلنحیینّه حیاة طیّبه». این ثمره و هدف نهایی این انقلاب است. حیات طیّبه، یعنی یک ملت، هم از لحاظ مادّی و زندگی روزمرّه و رفاه و امنیت و دانش و سواد و عزّت سیاسی و استقلال اقتصادی و رونق مالی و اقتصادی برخوردار باشد و هم از جهت معنوی، انسانهای مؤمن و خداشناس و پرهیزکار و برخوردار از اخلاق والای الهی در آن زندگی کنند. این حیات طیّبه است.

ماآنچه‏راکه فهمیده‏ایم، آنچه را که تکلیفمان است، آنچه را که می‏دانیم خدای متعال آن رامی‏خواهد؛ آن‏رامی‏گوییم، آن را انتخاب می‏کنیم و آن راه‏رامی‏رویم. کسی نمی‏تواند روی ملت و دولت و نظام جمهوری اسلامی‏ایران وخدمتگزاران شمامردم، تأثیری بگذارد. این، استقلال سیاسی است و ما، این را به‏دست آورده‏ایم.
از این مشکلتر، «استقلال اقتصادی» است. استقلال اقتصادی، یعنی ملت و کشور، در تلاش اقتصادی خود روی پای خود بایستد و به کسی احتیاج نداشته باشد. معنایش این نیست که ملتی که استقلال اقتصادی دارد، با هیچ‏کس در دنیا داد و ستد نمی‏کند؛ نه. داد و ستد، دلیل ضعف نیست. چیزی را خریدن، چیزی رافروختن، معامله کردن، گفتگوی تجاری کردن، اینها دلیل ضعف نیست. اما باید طوری باشد که یک ملت، اوّلاً نیازهای اصلی خودش رابتواند خودش فراهم کند. ثانیاً، در معادلات اقتصادی دنیا و مبادلات جهانی، وزنه‏ای باشد. نتوانند او را به آسانی کنار بگذارند؛نتوانند او را به آسانی محاصره کنند؛ نتوانند او را به آسانی فرو دهند و هر چه می‏خواهند به او املا کنند. امروز کشورهایی که از لحاظ اقتصادی پیشرفته هستند و قدرتی دارند - و متأسفانه استعمار و استکبار دنیا را هم در اختیار دارند و دنبال می‏کنند اگر بخواهند با کشوری کالایی را مبادله کنند و داد و ستد و همکاری داشته باشند، مواردی را به آن کشور تحمیل می‏کنند. اقتصاد مستقل یک کشور، یعنی آن چیزی که کشور لازم دارد، در داخل کشور قابل تأمین باشد؛ کارخانه‏های کشور، همه کار کنند و کارگران کشور، کار را وظیفه انسانی و دینی و وجدانی خودشان بدانند. کارگر هم فقط کسی نیست که در کارخانه است. هرکس که یک کارمفید در این مملکت انجام می‏دهد، یک کارگر است. یک نویسنده، یک هنرمند، یک معلّم، یک مبتکر و یک محقّق، اینها هم کارگرند.
کارگری افتخار است. افتخار است که کسی کارگر باشد؛ چه رسد به آن بازوها و پنجه‏های توانا و قدرتمندی که این چرخهای کارخانه‏ها را به کارمی‏اندازند؛ که اگر آن بازوها نباشند، آن چرخها به کار نخواهد افتاد و ملتی‏که به چنین وضعی دچار شود، روزگارش سیاه خواهد بود.
حالا ما به استقلال اقتصادی رسیده‏ایم یانه؟ من عرض می‏کنم این همان است که مشکلتراست. باید تلاش کنیم. البته می‏توانیم امروز ادّعای استقلال اقتصادی کنیم؛ اما به شرطها و شروطها. این، چند شرط دارد: اوّلاً این‏که در کشور، هر کس، هر کاری را که به عهده دارد، خوب انجام دهد. فرمود: «رحم اللَّه امرء عمل عملاً فاتقنه»؛ خدا رحمت کند آن کسی را که کاری انجام دهد و آن رامحکم و متقن انجام دهد؛ خوب انجام دهد. شما اگر یک پیچ را می‏گردانید و سفت می‏کنید، اگر یک چرخ را می‏چرخانید، اگر جایی یک بخیه می‏زنید، اگر ماشینی را گریسکاری می‏کنید، اگر کتابی را چاپ می‏کنید، اگر کتابی را می‏نویسید، اگر سرِ کلاس درس می‏دهید، اگر در بیمارستان به بیماران می‏رسید، اگر در شهرداری مشغول تمیزکردن معابر شهری مردم خودتان هستید، اگرگوینده‏اید، اگر نویسنده‏اید، اگر محقّقید، اگر روحانی هستید، اگر مشغول تحصیل و درس خواندن هستید، اگر در دانشگاه یا مدرسه هستید، اگر در کار هنر مشغولید، اگر فیلمسازید، اگر داستان نویس هستید، اگر روزنامه نگارید؛ هر چه هستید و هر که هستید و هر جا کار می‏کنید، باید سعی کنید کاری را که انجام می‏دهید، درست انجام دهید، کامل انجام دهید، محکم انجام دهید، و کم نگذارید. این، یکی از شرایطی است که اگر محقّق شود، مابه استقلال اقتصادی می‏رسیم.
شرط دوم این است کسانی که پول و امکانات دارند، فقط به فکر خودشان نباشند؛ چون آن پول هم از همین کشور به‏دست آمده، آن پول هم در سایه همین ملت و از همین آب و خاک به‏دست آمده است. چه کسی می‏تواند بگوید «من پول دارم و در پولدارشدنِ خودم، مرهون خدمات و کمکهای دولت وملت نیستم»؟ مگر چنین‏چیزی می‏شود؟ از آسمان که برای انسان پول نمی‏ریزند! پول در همین زندگی و تلاش روزمرّه به‏دست می‏آید. هزاران نفر کار می‏کنند؛ یک‏نفر تصادفاً پولدار می‏شود. کسانی‏که پول و امکان دارند، این پول را فقط برای استفاده خودشان مصرف نکنند. شما اگر می‏خواهی در جایی سرمایه‏گذاری کنی و به کاری بپردازی، فقط به فکراین نباش که این‏کار چقدر به من سود می‏رساند؟ ما نمی‏گوییم هیچ ملاحظه شخص خودتان را نکنید. می‏گوییم ملاحظه کشورتان را هم بکنید. سرمایه‏گذاری مضر نکنید. سرمایه‏گذاری بی‏فایده نکنید. در کاری که تولید آن، مملکت را به پیش نمی‏برد سرمایه‏گذاری نکنید. کسانی‏که پول و امکانات دارند، وجدان دینی و احساس مسؤولیت داشته باشند.
شرط دیگر این است که درمحیط کار و تلاش اقتصادی کشور، ابتکار وجود داشته‏باشد. من عرض می‏کنم چه خوب است کارخانه‏هایی که در کشور ما وجود دارد؛ چه آنهایی که در اختیار دولت است و چه آنهایی که در اختیار مردم است - امروز تعداد زیادی از واحدهای تولیدی دراختیارمردم و مال خودمردم است - یک مقدار از درآمدشان را برای تحقیق، برای پیشبرد کار و برای کیفیّت بخشیدن به کالای تولیدیشان صرف کنند. چرا ما باید بنشینیم که دیگری در اروپا، یا در یک گوشه دیگر دنیا تحقیقی بکند و ما از او یاد بگیریم؟! مگر ما کمتر از آنها هستیم؟! مگر ما کمتر می‏فهمیم؟! پس باید تحقیقات کنند، ابتکار کنند، تولید را جلو ببرند، صنعت را جلو ببرند، تولید را از لحاظ کیفیّت و کمیّت بالا ببرند. این هم یک شرط؛ ابتکار داشتن و نوآوری.

در محیط کار و تلاش اقتصادی کشور، ابتکار وجود داشته باشد. من عرض می‏کنم چه خوب است کارخانه‏هایی که در کشور ما وجود دارد؛ چه آن‏هایی که در اختیار دولت است و چه آن‏هایی که در اختیار مردم است امروز تعداد زیادی از واحدهای تولیدی در اختیار مردم و مال خود مردم است یک مقدار از درآمدشان را برای تحقیق، برای پیشبرد کار و برای کیفیّت بخشیدن به کالای تولیدیشان صرف کنند. چرا ما باید بنشینیم که دیگری در اروپا، یا در یک گوشه‏ی دیگر دنیا تحقیقی بکند و ما از او یاد بگیریم؟! مگر ما کمتر از آن‏ها هستیم؟! مگر ما کمتر می‏فهمیم؟! پس باید تحقیقات کنند، ابتکار کنند، تولید را جلو ببرند، صنعت را جلو ببرند، تولید را از لحاظ کیفیّت و کمیّت بالا ببرند. این هم یک شرط؛ ابتکار داشتن و نوآوری.
چیزی را به بازار خواستِ بشر در سطح جهان عرضه کنید که چشمها را به طرف شما بگرداند و به آن احساس احتیاج کنند. فقط ادّعا نباشد. در این میدان باید واقعاً عمل باشد. این هم یک شرط است. بعد، دستگاه‏های علمی کشور به کمک اقتصاد کشور بیایند. متفکّرین دانشگاهها بیایند و برای دولت کار کنند. دولت تکیه به متفکّرین و علمایی کند که در دانشگاهها هستند و درس می‏خوانند. خیال هم نکنند که تحقیق و حرف فلان متفکّر اروپایی که چیزی گفته، همیشه همین است. امروز چیزی می‏گویند و بیست سال دیگر، ده سال دیگر، پنج سال دیگر، یک نفر عالم دیگر می‏آید و آن حرف را باطل می‏کند و حرف دیگری می‏زند. چرا ما عادت کرده‏ایم هرچه غربی‏ها گفتند، بی‏قید و شرط قبول کنیم و دست روی دست بگذاریم و از آن‏ها گوش کنیم و بپذیریم؟! شما باید درستش را پیدا کنید. اقتصاددانان کشور ما باید آنچه را که با اوضاع سرزمین ما، با عقاید ما، با خصوصیات مملکت ما و متناسب با مسائل اقتصادی ماست، پیدا کنند. همین‏طور که اینجا اظهار شد، امروز ما می‏بینیم بحمد اللّه طرحهای جدید اقتصادی از طرف دولت و مسئولین کشور در جریان است. این طرحهای اقتصادی آن‏طور که مسئولین آن‏ها بیان می‏کنند إن شاء اللّه در آینده نتایج شیرین و خوبی خواهد داشت و امیدواریم که آن آینده، زودتر برسد. اما من این را می‏خواهم عرض کنم که قشرهای محروم و فقیر و کم‏درآمد، که گران شدن یک جنس فوراً در زندگی شخصی‏شان اثر می‏گذارد، باید تحت حمایت و پوشش قرار گیرند. این را عرض می‏کنیم تا مسئولین مسائل اقتصادی و بخشهای مختلف اقتصادی و کسانی که کار و تولید در اختیارشان است، روی این قضایا درست فکر کنند و این قشرهای آسیب‏پذیر و به‏اصطلاح مستضعفین و محرومین و کم درآمدها، به نحوی کمک شوند، تا إن شاء اللّه این ملت بتواند اقتصاد را شکوفا کند. این می‏شود استقلال اقتصادی.

.هدفِ تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد. آن آقایی که خودش به حسب آنچه که ما می‏بینیم خسر الدنیا و الآخره است، برمی‏دارد می‏نویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شده‏اند»! می‏نویسند، و چاپ هم می‏کنند که «مسلمانهای عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا و الآخره شدند.» چرا؟ چون با امریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلّتِ وابستگی نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست‏نشانده‏ی فاسد پهلوی و ارتباط با امریکا نجات دهد و این‏طور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده‏ی آزادگی گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانواده‏های مؤمن ما، این زن و مرد دل‏باخته‏ی دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخره‏اند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخره‏اند! کسی که این را می‏گوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه آخرت. دنیاشان، دنیای نکبت؛ آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهی است. نسبت به مردم این حرفها را می‏زنند و پخش هم می‏کنند. برای چه پخش می‏کنند؟ برای اینکه مردم را متزلزل کنند؛ برای اینکه ایمان مردم را عوض کنند. این، کار کیست؟ کار همان دشمنی که استقلال اقتصادی به ضرر اوست، استقلال سیاسی به ضرر اوست؛ استقلال فرهنگی به ضرر اوست.

دومین مسئله‏یی که شایسته است بخصوص در این زمان و مکان به آن اندیشیده شود، مسأله‏ی پیوند امت اسلامی است با تاریخ خود و نیز با سرنوشتی که باید برای خود رقم زند. گذشته‏ی امت اسلامی چیزی است که استعمار از هنگام ورود به آسیا و آفریقا، همت بر مخدوش ساختن و به فراموشی سپردن آن داشته است. تسلط بر ذخایر مادّی و انسانی در کشورهای اسلامی و به دست گرفتن سرنوشت ملتهای مسلمان که هدف استعمارگران، مستقیم و غیر مستقیم، از اواخر قرن هجدهم میلادی به این طرف بوده به طور طبیعی ایجاب می‏کرد که احساس غرور و شخصیت ملل مسلمان شکسته شود و آن‏ها از گذشته‏ی پُرشکوه کاملًا منقطع شوند و بدین‏گونه فرهنگ و اخلاق خود را رها کرده، آماده‏ی پذیرش فرهنگ غرب و تعالیم استعماری شوند. و این حیله، در زمینه‏ی کاملًا مساعدی که تسلط حکومتهای فاسد و مستبد در کشورهای اسلامی فراهم آورده بود، کارگر افتاد و سیل فرهنگ مهاجم غربی و همه‏ی مفاهیمی که استعمار رواج آن را در میان ملل مسلمان برای تأمین سلطه‏ی سیاسی و اقتصادی خود بر آن ملتها ضروری می‏شمرد، به راه افتاد و نتیجه آن شد که در طول دویست سال، کشورهای اسلامی یکسره به سفره‏ی گسترده و بی‏مانع و رادعی برای غارتگران غربی تبدیل شد و آنان از حاکمیت مستقیم گرفته، تا مالکیت ثروتهای زیرزمینی و تغییر خط یا زبان و حتّی تصرف کامل یک کشور اسلامی مانند فلسطین و تحقیر مقدسات اسلامی و غیره، در این کشورها پیش رفتند و مسلمین را از همه‏ی برکات استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که از جمله‏ی آن، رشد علمی و فرهنگی است بازداشتند.

با این خصوصیات مشترک، اسلام مخالف بود و اعلام مخالفت کرد و گفت که حکومت جمهوری اسلامی، استقلال کامل ملت تحت تابعیت خود را تضمین و تأمین می‏کند. این استقلال کامل، شامل استقلال سیاسی و اقتصادی و بالاتر از همه، استقلال فرهنگی است. یعنی جمهوری اسلامی، به این اکتفا نکرد که حکومتی را مستقل از قدرتها به وجود بیاورد؛ این قدم اول است. کشورهایی که به استقلال می‏رسند، قدم اول استقلال آن‏ها همین است که نظام سیاسی خودشان را مستقل کنند؛ یعنی حکومتی مستقل از نفوذ قدرتهای بیگانه به وجود آورند. به این هم اکتفا نکرد که در جهت استقلال اقتصادی حرکت بکند. استقلال اقتصادی، از استقلال سیاسی مشکل‏تر و دیریاب‏تر است. می‏بینید که به آسانی نمی‏شود رشته‏های نفوذ و سلطه‏ی اقتصادی قدرتها و دولتهای بیگانه را قطع کرد. اگر کشوری بخواهد به سمت استقلال اقتصادی برود، احتیاج به نیروی انسانی کارآمد، منابع درآمدزا، امکانات فراوان، دانش، تخصص، همکاری‏های علمی و فنی بین‏المللی و بسیاری از چیزهای دیگر دارد. کشورهای انقلابی و کشورهایی که تازه به استقلال می‏رسند، برای به دست آوردن همه‏ی این مقدمات و ابزار استقلال اقتصادی، دچار زحمت و دردسرند.
کشور ما از ساعت اول، در جهت استقلال اقتصادی حرکت کرد. درست است که قبل از انقلاب، تسلط حکومتهای وابسته، یک اقتصاد کاملًا وابسته‏ی به غرب و بخصوص امریکا را در این کشور رشد داده بود و بریدن این رشته‏ها کار بسیار دشواری بود؛ اما این رشته‏ها بریده شد و ما توانستیم در جهت استقلال اقتصادی حرکت کنیم.
البته تا رسیدن به یک استقلال اقتصادی کامل، هنوز فاصله داریم و مردم باید کار کنند، جوانان باید درس بخوانند، متخصصان باید تلاش نمایند و کسانی که می‏توانند در این مقصود مهم ملی کمک کنند هرگونه کمکی آن را باید انجام دهند.برای یک کشور، استقلال اقتصادی یک ضرورت حیاتی است. وقتی رشته‏های اقتصاد یک کشور به بیگانگان وصل باشد، معنایش این است که رگ حیات و تغذیه‏ی این پیکر به جایی دیگر وصل است؛ پس اختیار در دست دیگری خواهد بود.
بیشتر کشورهای انقلابی در قرن معاصر، متمایل به شرق بودند. این‏ها از دولتها و قدرتهای شرقی استفاده می‏کردند. مثلًا وقتی‏که چین انقلاب کرد، تا ده سال بلکه بیشتر، کشور شوروی که برادر بزرگ او محسوب می‏شد و در انقلاب سوسیالیستی پیش‏گام بود به چین کمک اقتصادی و فنی می‏کرد و متخصص و کارشناس به آن کشور می‏فرستاد. سایر کشورهای کمونیستی هم همین‏گونه بودند. اما جمهوری اسلامی، برای بریدن رشته‏های پیوند و وابستگی اقتصادی خود، فقط به اراده‏ی نیرومند ملت خویش و استعداد درخشان ایرانیان متکی بود و هست. پس، در راه استقلال اقتصادی، ملت ما پیش رفت و بازهم پیش می‏رود و بحمد اللّه برنامه‏ریزیها در همین جهت حرکت می‏کند و باید هم بکند.

از اعلی مرتبه‏ی نفوذ یک روحانی در گذشته، این بود که امور فردیِ محض را که تازه همه هم عمل نمی‏کردند و دلبخواهی بود روی کاغذ بنویسد و پخش کند و آن‏هایی که دلشان می‏خواست بگویند ما مقلد آن آقا هستیم، به همه و یا به بخشی از آن عمل کنند. این کجا، آنکه امروز هست، کجا؟ امروز، روحانیت است که بر تمام دستگاه‏های اقتصادی کشور مشرف است. امروز، اگر آن شخص روحانی که سیاستهای کشور را او باید بگذارد یعنی مقام رهبری بگوید که مثلًا شما در بخش صنعت با فلان خصوصیات، حق ندارید یک ریال سرمایه‏گذاری کنید، دولت در آن بخش، یک ریال سرمایه‏گذاری نخواهد کرد. امروز، سیاست‏گذاری روحانی می‏تواند مملکت را به سمت کشاورزی بکشاند، به سمت صنعتی بکشاند، خدای نکرده به سمت وابستگی بکشاند، یا به سمت خودکفایی و استقلال و شکوفایی اقتصادی سوق دهد، یا به سمت رکود اقتصادی بکشاند. این کجا، آن کجا؟ اصلًا قابل مقایسه است؟ سعه‏ی کار شما و حوزه‏های علمیه، این‏قدر تفاوت کرده است.

همه‏ی مردم کشور و مخصوصاً قشرهای بافرهنگ و برخوردار از سواد و علم و معرفت بدانند که استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگی تأمین نمی‏شود. اگر یک ملت، از لحاظ سیاسی تحت تأثیر قدرتهای بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادی هم به خودکفایی کامل برسد، اما فرهنگ و اخلاق و عقاید و باورهای دشمنان و بیگانگان در میان این ملت رواج داشته باشد و رشد بکند، این ملت نمی‏تواند ادعای استقلال کند.
در دنیا، سررشته‏ی فرهنگ دست عده‏یی است که آن‏ها چگونگی لباس و پوشش و کیفیت زندگی و نشست و برخاست و اخلاق و معرفت را برای انسانهای بی‏گناه و بی‏خبر در سرتاسر عالم رقم می‏زنند و تعیین سرمشق می‏کنند. اگر ملتی بتواند خود را از سرایت موج مسموم فرهنگیِ ساخته و پرداخته‏ی بیگانگان حفظ کند، این ملت مستقل خواهد بود؛ اما اگر نتواند و تحت تأثیر غلبه‏ی فرهنگ بیگانه قرار بگیرد، این ملت، ملتی وابسته و اسیر است؛ ملتی است که تلاشهای استقلال‏طلبانه‏ی سیاسی و اقتصادی او نیز تحت تأثیر کسانی خواهد بود که سررشته‏ی فرهنگ را در دست و اختیار دارند.

باید این ملت بتدریج، با ابتکار و تلاش خود و با قوّت مدیریتی که بر آن اعمال می‏شود و نیز با وحدتی که همه‏ی مردم در جهت آزادی و استقلال دارند و همچنین با آشنایی آن‏ها به توطئه و ترفندهای تبلیغاتی دشمن، به طرف آزادی و استقلال کامل اقتصادی برود. البته، مقدمه‏ی این استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی است. کشورهایی که از لحاظ سیاسی وابسته هستند، قادر نخواهند بود و اصلًا انگیزه ندارند که آزادی و استقلال اقتصادی را به دست آوردند. بحمد اللّه در مملکت ما، استقلال و آزادی سیاسی وجود دارد که دنباله‏ی آن، استقلال اقتصادی و بالاتر از همه استقلال فرهنگی است؛ آن هم فرهنگ مستقل با طرد نشانه‏های فرهنگ منحط و فاسد غربی از جامعه. در این باره، حرفها و بحثهای زیادی است که فعلًا می‏گذریم.

در پایان، رئیس‏جمهور محترم و کسانی را که در اداره‏ی کشور توفیق همکاری با ایشان را خواهند داشت، به رعایت تقوا و تداوم یاد خدا و حسن سلوک در ارتباط با مردم و بخصوص قشرهای ضعیف و محروم که صاحبان انقلاب و سربازانِ همیشه در صحنه‏ی آن می‏باشند و رعایت عزت و عظمت اسلام و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی در تنظیم روابط خارجی توصیه می‏کنم و ملت عزیز را نیز به همکاری و حمایت کامل از این مسئولین دلسوز و لایق دعوت می‏نمایم و امید و اطمینان کامل دارم که با وحدت کلمه‏ی ملت و تلاش مخلصانه‏ی مسئولین و حرکت عمومی همه‏ی اقشار مردم در همکاری و کمک به مجریان امور، این ملت بزرگ خواهد توانست به همه‏ی آرزوهای بزرگ خود دست یابد و کینه‏ی دشمنان پلید را به ناکامی بکشد و فروغ امید را در دل همه‏ی ملتهای مستضعف جهان برافروزد. «انّه ولیّ التّوفیق».
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی