keyword/content
1396/11/19
1393/06/29
1390/10/14
1390/10/14
1390/10/14
1390/02/27
1390/02/27
1390/02/27
1389/07/29
1389/07/29
1388/02/27
1387/10/21
1387/02/14
1386/09/08
1385/07/13
1384/10/13
1383/09/26
1383/09/11
1381/11/16
1380/06/15
1377/03/05

دشمن یعنی چه کسی؟ یعنی آن ‌که از انقلاب آسیب دیده؛ آنهایی که اینجا یک حکومت دست‌نشانده‌ی مطیعی در این منطقه‌ی بسیار حسّاس داشتند که مطیع آنها بود و همه چیزش در اختیار آنها بود؛ هم سیاستش،‌ هم اقتصادش،‌ هم درآمدش. آنها این را از دست دادند و متضرّر شدند؛ حالا در رأس آنها آمریکا است و نیز بعضی از کشورهای دیگر اروپایی مثل انگلیس و غیره؛ اینها دشمنند. هدف‌ دشمن این است که از این استمرار و استقامت جلوگیری کند؛ انواع و اقسام تلاشها را هم دارند میکنند برای همین [هدف].‌ از هر وسیله‌ای هم که بتوانند استفاده میکنند: از متفکّرنماها -بعضی‌ها هستند متفکّرنما‌یند، می‌نشینند به‌اصطلاح فکر ارائه میدهند که با پایه‌های انقلاب مخالفند؛ شما گاهی ممکن است مقالات اینها و نوشته‌های اینها را در بعضی از مطبوعات یا رسانه‌های الکترونیکی و مانند اینها ببینید؛ از اینها استفاده میکنند، پول میدهند، [میگویند] «بنشینید علیه انقلاب و علیه پایه‌های انقلاب فکر تولید کنید»- تا نظریه‌پردازهای قلّابی که تئوریسین درست میکنند، تئوریسین‌های قلّابی، تا روزنامه‌نگار و قلم‌به‌دست‌ها و قلم‌به‌مزدها، تا امکانات فضای مجازی، تا دلقکها و تا هر چه بتوانند و از هرکه بتوانند استفاده میکنند برای اینکه گستره‌ی مخاطبین خودشان را افزایش بدهند.

بسم‌ الله‌ الرحمن ‌الرحیم
سیاست‌های کلی علم و فناوری (نظام آموزش عالی، تحقیقات و فناوری)
۱- جهاد مستمر علمی با هدف کسب مرجعیت علمی و فناوری در جهان با تأکید بر:
۱-۱- تولید علم و توسعه نوآوری و نظریه پردازی.
۲-۱- ارتقاء جایگاه جهانی کشور در علم و فناوری و تبدیل ایران به قطب علمی و فناوری جهان اسلام.
۳-۱- توسعه علوم پایه و تحقیقات بنیادی.
۴-۱- تحول و ارتقاء علوم انسانی بویژه تعمیق شناخت معارف دینی و مبانی انقلاب اسلامی با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگری در متون، برنامه‌ها و روش‌های آموزشی و ارتقاء کمی و کیفی مراکز و فعالیت‌های پژوهشی مربوط.
۵-۱- دستیابی به علوم و فناوری‌های پیشرفته با سیاستگذاری و برنامه ریزی ویژه.

باید بدانیم در حوزه‌ی نظریه‌پردازی، کجا جلوئیم، کجا عقبیم. یک جاهائی واقعاً ما جلو هستیم، در یک مواردی هم واقعاً عقبیم. در همین زمینه‌ی مسئله‌ی زن، این همه منابع و تعالیم اسلامی در دسترس ماست: آیات کریمه‌ی قرآن؛ چه آیاتی که مستقیماً به این مسئله ارتباط پیدا میکند، و چه آیاتی که با کلیت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل این مورد میشود، در اختیار ماست؛ اینها را باید تئوریزه کنیم؛ به شکل نظریه‌ها و مجموعه‌های قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربیاوریم و در اختیار همه بگذاریم؛ هم در اختیار خودمان برای برنامه‌ریزی، هم در اختیار مخالفین، هم در اختیار استفسارکنندگان؛ که اشاره کردند و درست است. امروز در دنیا استفسارکنندگان و سؤال کنندگان از نظرات جمهوری اسلامی - که تجربه‌ی سی ساله‌ای را با خود دارد - زیاد شده‌اند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع دارید، ما هم از کلانش اطلاع داریم؛ زیاد مراجعه میکنند، زیاد میپرسند، در موضوعات مختلف زیاد میخواهند بدانند، که در جمهوری اسلامی چه چیزی وجود دارد. خب، اینها را باید برای آنها فراهم کرد.

آنچه که ما در این جلسه فهمیدیم، علاوه بر استفاده‌ای که از محتوای مطالب دوستان کردیم، مهم این بود که فهمیدیم در حوزه‌ی زن و خانواده، از لحاظ علمی - کارشناسی، کارهای برزمین‌مانده الی ماشاءالله داریم. اینقدر کار بر زمین مانده داریم که بعضی از همین پیشنهادهائی که دوستان کردند - که مرکزِ چنینی تشکیل شود، مرکزِ چنانی تشکیل شود - همه‌اش درست است؛ باید واقعاً بشود. البته ما قبلاً با دوستانی که در دفتر هستند، آقای‌واعظزاده و دیگران، درباره‌ی ادامه‌ی کار این نشست در مورد مسئله‌ی زن و خانواده صحبت کردیم؛ کارهائی در ذهن دارند. هم در زمینه‌ی مسائل نظریه‌پردازی کارهای مهمی ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت، هم در زمینه‌ی گفتمان‌سازی، و هم در زمینه‌ی نزدیک کردن این گفتمان به اجرا؛ که البته اگر به صورت گفتمان در آمد، اجرای آن دیگر کار دشواری نیست. یعنی همان اشکالاتی که به مجلس و شورای نگهبان و دولت و غیره دارند، همه‌ی آنها برطرف میشود. گفتمان یک جامعه مثل هواست، همه تنفسش میکنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. باید این گفتمان‌سازی انجام بگیرد؛ که البته نقش رسانه‌ها و بالخصوص نقش روحانیون و نقش بزرگان و اساتید دانشگاهی حتماً نقش بارز و مهمی است.

ده‌ها نظریه و الگوی مترقی در همین زمینه‌ی زن و خانواده میشود استخراج کرد. اینها نظریه‌پردازی بشود، تئوریزه بشود، با جوانبش، با اجزایش، تدوین بشود و ارائه بشود. اینها کارهای میان‌مدت و بلندمدتی است که حتماً بایستی انجام بگیرد. تعالیم ناب و مترقی اسلام در قرآن و حدیث باید مورد استفاده قرار بگیرد.

در مرحله‌ی نظری، آنچه که ما میخواهیم به آن برسیم، رسیدن به نظریه‌ی اسلامیِ ناب در باب عدالت است. البته باید با نگاه متجددانه، با نگاه نوآورانه، به منابع اسلامی مراجعه کرد و آن نظریه را از متن منابع اسلامی - در چهارچوبهای علمی و فنی خودش، که بعضی از دوستان اشاره کردند - استخراج کرد. ما برای استنباط، شیوه‌ها، متدها و روشهای علمیِ تجربه‌ی شده‌ی کاملاً حساب‌شده‌ای داریم؛ از اینها باید استفاده شود. بنابراین در مرحله‌ی نظری و نظریه‌سازی، باید از منابع اسلامی و از متون اسلامی، نظریه‌ی ناب اسلام در باب عدالت به دست بیاید. من تکیه‌ام در این نکته این است که نمیخواهیم از مونتاژ و کنار هم چیدن نظریات گوناگونِ متفکرین و حکمائی که در این زمینه حرف زدند، یک نظریه به وجود بیاوریم و تولید کنیم. یعنی در این قضیه باید جداً از التقاط جلوگیری کرد، باید پرهیز کرد. در موارد متعددی ما دچار این اشتباه شدیم. بدون اینکه بخواهیم، در مرداب التقاط لغزیدیم. بیرون آمدنش خیلی سخت خواهد بود. نه، حقیقتاً باید در منابع اسلامی جستجو کنیم. این منابع، فراوان هم هست؛ که دوستان هم اشاره کردند. در قرآن، در حدیث، در نهج‌البلاغه، در نوشته‌های فقهی، کلامی و حِکمی بحثهای زیادی وجود دارد که همه‌اش میتواند منبع مورد استفاده‌ی ما در پیدا کردن نظریه‌ی ناب اسلامی باشد.

در عرصه‌ی تفکر و نظریه‌پردازی، ما احتیاج داریم به تعدد آراء و تضارب آراء. یعنی اینکه ما میگوئیم به یک نظریه باید برسیم و نظریه‌ی ناب اسلامی را کشف کنیم، مبتنی بر یک مقدمات نسبتاً طولانی و گسترده‌ای است؛ که اهم این مقدمات همین است که آراء متفکران تضارب پیداکند، آراء مختلفی مطرح شود؛ و این لازم است؛ این نشاط علمی است. نباید تصور کرد که ما یک پیشداوری‌ای داریم، یک چیزی را از قبل در نظر گرفته‌ایم و میخواهیم حتماً به آن برسیم؛ نه، میخواهیم با تضارب آراء بیابیم آنچه را که حق است و آنچه که درست است. بنابراین تضارب آراء لازم است. حد یقف هم ندارد. یعنی بعد از آنکه به نظر نهائی و مختار برای این برهه‌ی از زمان رسیدیم، باز احتمال اینکه آراء جدیدی، نظرات جدیدی، نکات تازه‌ای در آینده مطرح شود، هست؛ هیچ مانعی هم ندارد. لیکن به هر حال نیاز هست به اینکه به یک جمع‌بندی قوی برسیم که بر اساس آن، برنامه‌ریزی‌های درازمدت در کشور صورت بگیرد. بنابراین تضارب آراء لازم است؛ لیکن در نهایت اداره‌ی کشور نیاز دارد به اینکه به یک جمع‌بندی قوی و متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعی برسد که بتواند بر اساس آن جمع‌بندی، برنامه‌های بلندمدت را طراحی کند. البته بعد از آنکه به این جمع‌بندی رسیدیم، باز پژوهشهای تازه‌ای شروع خواهد شد برای اینکه شیوه‌ها را پیدا کنید؛ یعنی پژوهشهای کاربردی. امروز من ملاحظه کردم که بعضی از بخشهای مباحث، مربوط به مباحث کاربردی است - بسیار هم خوب است - این دامنه‌اش خیلی وسیع است؛ یعنی بعد از آنکه ما به یک نظریه‌ی متقن و جمع‌بندی شده‌ای در باب عدالت رسیدیم، تازه برای پیدا کردن شیوه‌های اجرا و تحقق آن در جامعه، به بحثهای کاربردی نیاز داریم؛ که این خودش پژوهشهای فراوانی را دنبال خواهد کرد. آن وقت در اینجاست که ما میتوانیم از تجربیات بشری استفاده کنیم.

یکی از مهمترین کارها در عرصه‌ی نظری این است که ما عدالت‌پژوهی را در حوزه و دانشگاه به عنوان یک رشته‌ی تعریف شده‌ی علمی بشناسیم، که این امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه. یعنی هیچ اشکال ندارد فرضاً در حوزه یکی از موضوعاتی که محل بحث قرار میگیرد، یک فقیه با روش فقیهانه بحث میکند، مسئله‌ی عدالت باشد. حالا همین قاعده‌ی عدل و انصافی که آقایان به آن اشاره کردند، بایستی تنقیح شود؛ این غیر منقح است. دلیل عدم تنقحش هم این است که آدم می‌بیند در بخشهای مختلف فقهی استنادهائی به این قاعده میشود که هیچ نمیشود اینها را تمام کرد - یعنی قابل استدلال نیست - همین طور در بخشهای مختلف گفته میشود. چه اشکالی دارد که در حوزه‌ی علمیه - که خب، بحمداللَّه فضلای برجسته‌ای در جلسه حضور دارند - یکی از بخشهائی که یک فقیه در درس فقه استدلالیِ خودش دنبال میکند، مسئله‌ی عدالت باشد؛ «کتاب العدالة»؟ این غیر از آن بحث عدالتی است که اشاره کردند شیخ (علیه الرّحمة) فرموده‌اند؛ آن بحث دیگری است. در باب عدالت اجتماعی بحث شود؛ بحث فقهیِ قوی.
در دانشگاه یک دانشِ میان‌رشته‌ای به وجود بیاید و تعریف شود؛ بحث شود، کار شود، روی آن به طور مستقل سرمایه‌گذاری شود. به نظر من، این در عرصه‌ی نظری یک کار لازمی است؛ هم نظریه‌پردازی را گسترش میدهد، هم نیروهای توانمندی را در این عرصه تربیت میکند.

امروز شبهه‏هائی مطرح میشود که آماج آن شبهه‏ها نظام است. شبهات دینی، شبهات سیاسی، شبهات اعتقادی و معرفتی در متن جامعه تزریق میشود- بخصوص در میان جوانان- هدفش فقط این است که یکی را از یک فکری منتقل کند به یک فکر دیگری؛ هدفش این است که پشتوانه‏های انسانی نظام را از بین ببرد؛ مبانی اصلی نظام را در ذهنها مخدوش کند؛ دشمنی با نظام است. لذا برطرف کردن این شبهه‏ها، مواجهه‏ی با این شبهه‏ها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه- که به وسیله‏ی علمای دین انجام میگیرد- این هم یک پشتیبانی دیگر، یک پشتوانه‏ی دیگر برای نظام اسلامی است. پس نظام اسلامی از جهات مختلف متکی به علمای دین و نظریه‏پردازان و محققان و دانشمندان حوزه‏های علمیه است.

آن حقیقت اول که گفتیم نظام مستظهر به حوزه‏های علمیه است، به خاطر این است که نظریه‏پردازی سیاسی و نظریه‏پردازی در همه‏ی جریانهای اداره‏ی یک ملت و یک کشور در نظام اسلامی به عهده‏ی علمای دین است. آن کسانی میتوانند در باب نظام اقتصادی، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتی و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینی باشند و دین را بشناسند. اگر جای این نظریه‏پردازی پر نشد، اگر علمای دین این کار را نکردند، نظریه‏های غربی، نظریه‏های غیردینی، نظریه‏های مادی جای آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامی، هیچ مجموعه‏ای در خلأ نمیتواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتی دیگری، یک نظام اقتصادی دیگری، یک نظام سیاسی دیگری که ساخته و پرداخته‏ی اذهان مادی است، می‏آید جایگزین میشود؛ همچنان که در آن مواردی که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.

رابطه‏ی بین کشورها در زمینه‏ی علم باید رابطه‏ی صادرات و واردات باشد؛ یعنی در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانی که در باب مسائل اقتصادی و بازرگانی، اگر کشوری وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفی می‏شود و احساس غبن می‏کند، در زمینه‏ی علم هم باید همین‏جور باشد. علم را وارد کنید، عیبی ندارد؛ اما حد اقل به همان اندازه که وارد می‏کنید- یا بیشتر- صادر کنید. باید جریان دوطرفه باشد. و الّا اگر شما دائماً ریزه‏خوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست. علم را بگیرید، طلب کنید، از دیگران فرابگیرید؛ اما شما هم تولید کنید و به دیگران بدهید. مواظب باشید تراز بازرگانی شما در اینجا هم منفی نباشد. متأسفانه در این یکی دو قرن شکوفائی علم در دنیا، تراز ما تراز منفی بوده. از اول انقلاب کارهای خوبی شده؛ اما این کارها بایستی با سرعت و شدت هرچه بیشتر ادامه پیدا کند.
البته منظورم فقط هم علوم طبیعی نیست؛ اهمیت علوم انسانی کمتر از آن نیست: جامعه‏شناسی، روان‏شناسی، فلسفه. نظریه‏های جامعه‏شناسی غرب، مثل قرآن برای بعضی‏ها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعه‏شناس این‏جوری گفته؛ این دیگر بروبرگرد ندارد! چرا؟! بنشینید فکر کنید؛ نظریه‏پردازی کنید؛ از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله‏ی کارهائی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است.

تحول و ارتقاء علوم انسانی با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و باانگیزه، اصلاح و بازنگری در متون و برنامه‌ها و روش‌های آموزشی، ارتقاء کمی و کیفی مراکز و فعالیتهای پژوهشی و ترویج نظریه‌پردازی، نقد و آزاداندیشی.

شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهی است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریه‏سازی باشید. الگو گرفتن بی‏قید و شرط از نظریه‏پردازهای غربی و شیوه‏ی ترجمه‏گرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینه‏ی علوم انسانی احتیاج داریم به نظریه‏سازی. بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینه‏های اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانی است؛ در جامعه‏شناسی، در روان‏شناسی، در فلسفه؛ آن‏ها هستند که شاخصها را مشخص می‏کنند. در این زمینه‏ها ما باید نظریه‏پردازی‏های خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهای انقلاب داشته باشد؛ دنبال آن‏ها برود. مراقب باشید دشمن نتواند از محیط دانشگاه و از عنصر دانشجو و استاد استفاده کند. این آن چیزی است که من روی آن تأکید می‏کنم. می‏بینید یک حادثه‏ی کوچکی اتفاق می‏افتاد، حالا در همین دانشگاه خودتان، یک تعدادی مثلًا شاید در یک قضیه‏ای گله‏مندند، معترضند؛ ببینید بلافاصله در دنیا روی آن تفسیر می‏گذارند، تحلیل می‏گذارند، نه با جهتی که آن دانشجو به خاطر آن جهت این حرکت را انجام داده، این اقدام را کرده، بلکه درست در نقطه‏ی مقابل آن جهت. یعنی حاکمیت را، نظام را، اسلام را زیر سؤال می‏برند با این وسائل. باید هشیار بود؛ در محیط دانشگاه این هشیاری از همیشه لازم‏تر است.

یک نفری نظر فقهی می‏دهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریه‏پردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفی‏ای داده می‏شود همین‏جور، نظر معارفی و کلامی‏ای داده می‏شود همین‏جور. مسئله‏ی تکفیر و رمی و این حرفها را بایستی از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشه‏ای از حرفشان با نظر بنده‏ی حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم‏می‏کنم؛ نمی‏شود این‏جوری، این را باید از خودِ داخل طلبه‏ها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبه‏ها و تشکیل کرسیهای مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. این را عرف کنید در حوزه‏ی علمیه؛ در مجلات، در نوشته‏ها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر می‏زند، یک نفر رساله‏ای بنویسد در ردّ او؛ کسی او را قبول ندارد، رساله‏ای در ردّ او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ باهم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است.

آنچه که اساتید ما برای پیشرفت علم، وجهه‏ی همت خودشان باید قرار بدهند، اولًا «شجاعت علمی» در همه‏ی بخش‏هاست؛ هم در بخشهای علوم انسانی، هم در بخشهای علوم تجربی، هم در بخشهای نزدیک به عمل و فناوری، و هم در بخشهای علوم پایه. نظریه را دنبال کنند، تولید کنند، خلق کنند، ابداع کنند، نقد کنند؛ چشم‏بسته و تقلیدی نباید کار را دنبال کرد. مشکل ما در گذشته همیشه این بوده که در زمینه‏های مختلف- در همه‏ی زمینه‏های علمی- چشم‏بسته و تقلیدی نگاه کردیم که ببینیم غربی‏ها چه می‏گویند. درست است که غربی‏ها حد اقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمی جلوتر بودند و به مناطق خیلی عجیب و باورنکردنی‏ای هم رسیدند؛ در این تردیدی نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همه‏ی افتخارات گذشته‏مان، به خاطر تنبلی‏ها و سوء سیاستها؛ در این تردیدی نیست. اما من قبلًا هم گفته‏ام، ما از شاگردی کردنِ پیش کسی که بلد است، ننگمان نمی‏آید؛ ولی می‏گوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معنای این نگاه تقلیدی، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم.

در باره‏ی «ترویج نظریه‏پردازی و تولید علم» که جزو شوراها و کار شماست، بنا شد من به آقای رئیس‏جمهور سفارش کنم که از لحاظ مالی کمک کنند که این شورا دنبال شود. إن شاء اللّه کمک کنید! واقعاً فکر کنید، تا این شورای اقماری بتواند این کار را در این زمینه بکند و بعد هم عملیاتی شود؛ صرفِ بیان و آرزو نباشد. گاهی بعضی از مسئولان پیش ما می‏آیند و در باره‏ی حوزه‏ی مسئولیت خودشان می‏گویند ما باید این کار را بکنیم، ما باید آن کار را بکنیم؛ من به این‏ها می‏گویم: برادر! این «بایدها را من باید به شما بگویم که باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید؛ شما باید بگویی چه کار می‏کنی، چه کار کردی، چه کار می‏خواهی بکنی؛ «باید» فایده‏یی ندارد. اینکه حالا ما بنشینیم تا این شورا به عنوان یک مسئول باید این کارها را انجام بدهد، باید ندارد، بایدش معلوم است؛ بکنید؛ باید تحقق پیدا کند.

حرکت علمی در قرون اولیه‏ی اسلام بر اثر تشویق اسلام آن‏چنان اوج گرفت که تا آن‏روز در دنیا بی‏سابقه بود- در همه‏ی زمینه‏ها- و علم و دین باهم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانی‏ای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه‏شناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشته‏های علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضد دینی و غیر دینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینه‏ها باید کار کنیم. در زمینه‏ی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راه‏های نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان به وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کرده‏ایم؛ بوضوح می‏شود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیر دینی و ضد دینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت می‏کردیم. ما از لحاظ علمی، عقب‏مانده و عقب نگه داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که به وجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشنده‏یی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هرآنچه از بیرون این مرزهاست، آن‏چنان دل‏بسته کردند که اصلًا کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند می‏توان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریه‏ها، نظریه‏یی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده می‏کنیم، نتیجه‏ی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت.

امروز انسان وقتی به راه‏های مختلف برای پیشرفت کشور نگاه می‏کند، می‏بیند همه منتهی می‏شود به علم. لعنت خدا بر کسانی که در طول ده‏ها سال کشور را از پیشرفت علمی بازداشتند. وقتی پیشرفت علمی وجود داشته باشد، پیشرفت فناوری را هم با خودش می‏آورد، و پیشرفت فناوری هم کشور را رونق می‏دهد و در جامعه نشاط به وجود می‏آورد. اگر علم نباشد، هیچ‏چیز نیست؛ و اگر فناوری هم باشد، فناوریِ عاریه‏یی و دروغی و وام‏گرفته‏ی از دیگران است؛ مثل صنعت‏های مونتاژی که وجود دارد. علم را باید رویانید. به نظر من رسانه می‏تواند در نهضت تولید علم و فکر و نظریه و اندیشه در زمینه‏های مختلف- چه در زمینه‏ی فنی و چه در زمینه‏ی انسانی و غیره- نقش ایفا کند. شما می‏توانید خط تولید علم و فکر و نظریه را برنامه‏ریزی‏شده دنبال کنید؛ به بحثهای منطقی و مفید دامن بزنید؛ کرسی‏های نوآوری را تلویزیونی کنید و چهره‏های علمیِ نوآورِ خوب را مطرح نمایید.

با همه مضمون نامه شما موافقم و از شما و همفکرانتان در حوزه و دانشگاه می‏خواهم که این ایده‏ها را تا لحظه عملی شدن و ثمر دادن، هرچند دراز مدت، تعقیب کنید. نه مأیوس و نه شتابزده، اما باید این راه را که راه شکوفائی و خلاقیت است به هر قیمت پیمود. این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخی و جهانی خویش را به بار نشاند و همین که این عزم و بیداری و خودآگاهی در نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز بیدار شده است، همین که این نسل از افراط و تفریط، رنج می‏برد و راه ترقی و تکامل را نه در «جمود و تحجر» و نه در «خودباختگی و تقلید»، بلکه در نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی می‏داند و می‏خواهد که شجاعت نظریه‏پردازی و مناظره در ضمن وفاداری به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بی‏پاسخ نگذارد، خود، فی نفسه یک پیروزی و دستاورد است و باید آن را گرامی داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج‏ومرج» و «دیکتاتوری» را شناسائی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آری، نباید از «آزادی» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت‏گریزی لغزید. آن روز که سهم «آزادی»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم‏افزار علمی و دینی» در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی‏شک آزادی‏خواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشیدن و برای بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادی»، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است. من عمیقاً متأسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه‏گوئی و کفرگوئی»، طریق سومی نمی‏شناسند و گمان می‏کنند که برای پرهیز از هریک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سر جنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بی‏مهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، «آزادی بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» و نه به هیچ‏چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه‏ها در همه حوزه‏ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (علیهم‏السّلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه‏وران گردد. به‏ویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متأسفانه گروهی بدنبال سیاست‏زدگی و گروهی بدنبال سیاست‏زدائی، دائماً تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب‏گونه یا تلاطم گرداب‏وار، می‏خواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریان ساز باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری‏های غلط و منحط قبیله ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می‏گردد، هیچ فکری تولید و حرف تازه ای گفته نمی‏شود، عده‏ای مدام خود را تکرار می‏کنند و عده‏ای دیگر تنها غرب را ترجمه می‏کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش‏اند، دچار انفعال و عقبگرد می‏شوند. چنانچه در نامه خود توجه کرده‏اید، برای بیدار کردن عقل جمعی، چاره ای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علماء و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن‏سازی و جامعه‏پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماری‏ها و هتاکی‏ها و مهار هرج‏ومرج فرهنگی نیز بهترین راه، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. بنظر می‏رسد که هر سه روش پیشنهادی شما یعنی تشکیل 1) «کرسی‏های نظریه‏پردازی» 2) «کرسی‏های پاسخ به سؤالات و شبهات» و 3) «کرسی‏های نقد و مناظره»، روشهائی عملی و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به‏نحوی‏که هرچه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکان‏داران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگ‏تر شود.
باید «تولید نظریه و فکر»، تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهای گوناگون عقل نظری و عملی، از نظریه‏سازان، تقدیر بعمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند. باید ایده‏ها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامی با یکدیگر رقابت کنند و مصاف دهند تا جهان اسلام، اعاده هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبه ای جهانی که استحقاق آن را دارد بار دیگر دست یابد.
من بر پیشنهاد شما می‏افزایم که این ایده چه در قالب «مناظره‏های قانونمند و توأم با امکان داوری» و با حضور «هیئت داوری علمی» و چه در قالب تمهید «فرصت برای نظریه‏سازان» و سپس «نقد و بررسی» ایده آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمی حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخی قلمروهای فکر دینی یا علوم انسانی و اجتماعی نیز نماند بلکه در کلیه علوم و رشته‏های نظری و عملی (حتی علوم پایه و علوم کاربردی و ...) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریه‏سازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضائی پدید آید و البته برای آنکه ضریب «علمی بودن» این نظریات و مناظرات، پائین نیاید و پخته‏گوئی شود و سطح گفتگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتی نشود، باید تمهیداتی اندیشید و قواعدی نوشت. این‏جانب با چنین طرحهائی همواره موافق بوده‏ام و از آن حمایت خواهم کرد و از شورای محترم مدیریت حوزه علمیه قم می‏خواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکاری و مشارکت «اساتید و محققین برجسته حوزه»، برای بالندگی بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینی، و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه»، تدارک چنین فرصتی را ببینند. از شورای محترم انقلاب فرهنگی و به‏ویژه ریاست محترم آن نیز می‏خواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا برای رشد کلیه علوم دانشگاهی و نقد متون ترجمه ای و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصه علوم و فنون و صنایع و به‏ویژه رشته‏های علوم انسانی و نیز معارف اسلامی قرار دهند تا زمینه برای این کار بزرگ بتدریج فراهم گردد و دانشگاههای ما بار دیگر در صف مقدم تمدن‏سازی اسلامی و رشد علوم و تولید فناوری و فرهنگ، قرار گیرند. بی‏شک هر دو نهاد از طرحهای پیشنهادی فضلاء دانشگاهی و حوزوی و از جمله طرح شما، استفاده خواهند کرد تا با رعایت همه جوانب مسئله، جنبش «پاسخ به سؤالات»، «مناظرات علمی» و «نظریه‏پردازی روشمند» را در کلیه قلمروهای علمی حوزه و دانشگاه، نهادینه و تشویق کنند. امیدوارم که مراحل اجراء این ایده، دچار فرسایش اداری نشده و تا پیش از بیست و پنجمین سالگرد انقلاب، نخستین ثمرات مهم آن آشکار شده باشد. و اللّه المستعان.

امروز نیروهای اسلامی و مؤمن کم نیستند؛ بحمد اللّه فراوانند. ما نمی‏توانیم امروز را با اوّلِ انقلاب مقایسه کنیم. امروز چند برابر اوّلِ انقلاب، نیروی کارآمدِ مؤمنِ ارزشیِ اصیل داریم. آن روز خیلی‏ها به نام نظام اسلامی و جمهوری اسلامی وارد میدان شده بودند که نه تجربه و نه اطّلاعات عمیقی داشتند. امروز ما چقدر جوانان مؤمن، مدیران خوب و نیروهای مخلص و علاقه‏مند در سرتاسر نظام داریم؛ پشت سر این‏ها هم نیروی عظیم مردم است. شما این نیروی عظیم مردمی و تظاهرات مذهبی آن‏ها را ببینید؛ اقبال جوانان به مجالس دینی و تبلیغات دینی را ببینید. هرجا یک پرچم تبیین دینی بلند می‏شود، می‏بینید جوانان به آنجا هجوم می‏آورند. هرجا انسان فرزانه و دانشمندی وارد میدان بحث و صحبت می‏شود، می‏بینید جوانان می‏آیند و می‏نشینند. جوانان پاک، مؤمن و آینه‏وارند. بنابراین نیرو زیاد است؛ مردم هم بحمد اللّه پشتیبان این نظام هستند. امروز در کشورهایی که ما می‏شناسیم، جمهوری اسلامی از لحاظ پشتیبانی مردم از نظام و مسئولان، انصافاً یا بی‏نظیر است یا کم‏نظیر. از این فرصت باید استفاده کرد. هم در زمینه‏ی نظریّه‏پردازیها و تحکیمِ نظریّه و هم در زمینه‏ی عمل، همّت و تلاش کنیم.

در باب‏ نظریه‏پردازی نباید محدودیتی وجود داشته باشد. بیشتر بایستی برای نقد و ارزیابی و جدا کردن سره از ناسره همّت شود؛ اما در زمینه‏ی کار عملیاتی، باید جلوِ کتابهای مضرّ را گرفت. ما کتاب عملیاتی داریم. کتاب عملیاتی این است که عملًا یک نفر را دچار مشکل می‏کند؛ مثل همان احساسات جنسی که اوّل گفتم. اینجا بحث نظریه نیست. این کسی که خواند، خودش به طور طبیعی تحت تأثیر قرار می‏گیرد. جلوِ این را باید گرفت؛ این اصلًا چیز قابل نقدی نیست. این ملاک است؛ یعنی آن نوشته‏ای که وقتی وارد بازار فرهنگ شد، مشغول عملیات می‏شود و قابل این نیست که به آن جواب داده شود، مضرّ است و بایستی جلوش را گرفت.
نمودار
    پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی