keyword/content
1397/01/01
1394/01/01
1393/11/29
1391/07/23
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1389/04/15
1389/04/02
1389/01/01
1388/01/01
1388/01/01
1387/02/14
1387/02/14
1387/02/11
1386/08/23
1386/01/01
1385/11/30
1385/08/18
1385/08/18
1383/09/11
1383/09/11
1383/04/15
1381/09/15
1377/01/01
1376/01/01
1376/01/01
1374/01/01
1372/08/18
1371/09/25
1371/01/01
1370/10/12
1370/03/26
1370/03/26
1369/10/16
1369/09/14
1369/03/10
1368/09/15
1368/09/02
1368/04/23
1368/04/23

عیوب اساسی در سبک زندگی ما است؛ این دیگر مربوط به مسئولین نیست، مربوط به خود ما و شما آحاد مردم است. ما در سبک زندگی مشکلاتی داریم: یکی از مشکلات ما، مصرف‌گرایی است؛ یکی از مشکلات ما، اسراف و زیاده‌روی و زیاد خرج کردن است؛ یکی از مشکلات ما رفاه‌طلبیِ افراطی است؛ یکی از مشکلات ما اشرافیگری است. اشرافیگری متأسّفانه از طبقات بالا سرریز میشود به طبقات پایین؛ آدم متوسّط -[یعنی] از قشرهای متوسّط- هم وقتی میخواهد میهمانی بگیرد، وقتی میخواهد عروسی بگیرد، مثل اشراف عروسی میگیرد. این عیب است، این خطا است، این ضربه‌ی به کشور میزند. زیاد مصرف کردن، زیادی خواستن، زیادی خوردن، زیادی خرج کردن، جزو عیوب مهمّ ما است در سبک زندگی‌مان.

پرهیز از اسراف؛ کسانی که اهل اسرافند بدانند، این اسراف و زیاده‌روی و ریخت‌و‌پاش که در اسلام این‌همه مذّمت شده است، سرنوشت اقتصاد ملّی را تعیین میکند؛ اگرچنانچه از اسراف و زیاده‌روی و ریخت‌وپاش اموال شخصی، چه آب، چه نان، وسایل تشریفاتی زیادی در مهمانی‌ها، در عقدها، در عروسی‌ها، در بقیّه‌ی ‌مراسم و چه بقیّه‌ی چیزهای دیگر پرهیز بشود، به اقتصاد ملّی کمک میکند.

اجتناب از اسراف هم یک سرفصل دیگر است؛ اجتناب از اسراف، تضییع مال، هدر دادن منابع عمومی، هدر دادن آب، هدر دادن نان، از بین بردن خاک. خاک یک ثروت است، آب یک ثروت است، نان یک محصول ذی‌قیمت است؛ مراقب باشند، همه مراقب باشند، احساس مسئولیّت کنند، اینها را از بین نبرند.

ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم - بالاخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبه‌ی درستی است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزاری است؛ یک بخش دیگر، بخش متنی و اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزاری چیست؟ بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهائی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین‌المللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبی داشته‌ایم. کارهای زیاد و خوبی شده است؛ هم در زمینه‌ی سیاست، هم در زمینه‌ی مسائل علمی، هم در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، هم در زمینه‌ی اختراعات - که شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز برای ما شرح دادند - و از این قبیل، الی ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزاری، علی‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
اما بخش حقیقی، آن چیزهائی است که متن زندگی ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگی است که عرض کردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسئله‌ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله‌ی خط، مسئله‌ی زبان، مسئله‌ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان است.
تمدن نوین اسلامی - آن چیزی که ما میخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلی، از این چیزها تشکیل میشود؛ اینها متن زندگی است؛ این همان چیزی است که در اصطلاح اسلامی به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معنای پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همه‌ی این عرصه‌ی وسیعی که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثیِ اصیل و مهم ما ابوابی وجود دارد به نام «کتاب‌العشرة»؛ آن کتاب‌العشرة درباره‌ی همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که ناظر به این چیزهاست.
خب، میشود این بخش را به منزله‌ی بخش نرم‌افزاری تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهای سخت‌افزاری به حساب آورد. اگر ما در این بخشی که متن زندگی است، پیشرفت نکنیم، همه‌ی پیشرفتهائی که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانی ببخشد؛ همچنان که می‌بینید در دنیای غرب نتوانسته. در آنجا افسردگی هست، ناامیدی هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بی‌هدفی و پوچی هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهای گوناگون علمی هست، قدرت نظامی هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسی کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به این که چگونه میتوانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهده‌ی کیست؟ به عهده‌ی نخبگان - نخبگان فکری، نخبگان سیاسی - به عهده‌ی شما، به عهده‌ی جوانها. اگر در محیط اجتماعی ما گفتمانی به وجود بیاید که ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، میتوان مطمئن بود با نشاطی که نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران دارند، با استعدادی که وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهای خوبی خواهیم کرد؛ آن وقت درخشندگی ملت ایران در دنیا و گسترش اندیشه‌ی اسلامیِ ملت ایران و انقلاب اسلامی ایران در دنیا آسانتر خواهد شد. باید آسیب‌شناسی کنید و بعد علاج کنید.
نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانه‌ها موظفند، تریبون‌دارها موظفند؛ مدیران بسیاری از دستگاه‌ها، بخصوص دستگاه‌هائی که با فرهنگ و تربیت و تعلیم سروکار دارند، موظفند؛ کسانی که برای دانشگاه‌ها یا برای مدارس برنامه‌ریزی آموزشی میکنند، در این زمینه موظفند؛ کسانی که سرفصلهای آموزشی را برای کتابهای درسی تعیین میکنند، موظفند. اینها همه یک وظیفه‌ای است بر دوش همه. باید ما همگی به خودمان نهیب بزنیم. در این زمینه باید کار کنیم، حرکت کنیم.
بنابراین باید آسیب‌شناسی کنیم؛ یعنی توجه به آسیبهائی که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمام‌شده فرض کنیم؛ فهرستی مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه‌ی ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از اینها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخی از بخشهای کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخی از بخشهای کشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگی‌مان رعایتهای لازم را نمیکنیم؟ چرا صله‌ی رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ی فرهنگ رانندگی در خیابان، ما مردمان منضبطی به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یکی از مسائل ماست؛ مسئله‌ی کوچکی هم نیست، مسئله‌ی اساسی است. آپارتمان‌نشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتی دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوی تفریح سالم چیست؟ نوع معماری در جامعه‌ی ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ی بخشهای زندگی، داخل در این مقوله‌ی سبک زندگی است؛ در این بخش اصلی و حقیقی و واقعی تمدن، که رفتارهای ماست. چقدر نوع معماری کنونی ما متناسب با نیازهای ماست؟ چقدر عقلانی و منطقی است؟ طراحی لباسمان چطور؟ مسئله‌ی آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهای روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضی‌ها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزی چیست؟ در محیط اجتماعی، برخی‌ها پرخاشگری‌های بی‌مورد میکنند؛ علت پرخاشگری و بی‌صبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانون‌گریزی - که یک بیماری خطرناکی است - در برخی از مردم چیست؟ وجدان کاری در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعی در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکم‌کاری در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفی در بخشهای مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخی از حرفهای خوب، نظرهای خوب، ایده‌های خوب، در حد رؤیا و حرف باقی میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاه‌های اداری ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیاری از مردم ما مصرف‌گرائی رواج دارد؟ آیا مصرف‌گرائی افتخار است؟ مصرف‌گرائی یعنی اینکه ما هرچه گیر می‌آوریم، صرف اموری کنیم که جزو ضروریات زندگی ما نیست. چه کنیم که ریشه‌ی ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشی خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه‌ی ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگی‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعی‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعی و خانوادگی‌اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکی‌اش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسی ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ی ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زمان‌دار و نیاز به زمان و مقطعی را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنی و بروی! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعه‌ی ما در آینده‌ی نه چندان دوری، جامعه‌ی پیر خواهد شد؛ این چهره‌ی جوانی که امروز جامعه‌ی ایرانی دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضی از شهرهای بزرگ، خانه‌های مجردی وجود دارد؟ این بیماری غربی چگونه در جامعه‌ی ما نفوذ کرده است؟ تجمل‌گرائی چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهای گوناگونی از مسائل سبک زندگی است، و ده‌ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضی از اینهائی که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستی است از آن چیزهائی که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت درباره‌ی یک تمدن، مبتنی بر اینهاست.
نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالی که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزاری است برای اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالی انسانیِ مطلوب پیدا کنند.

ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرف‌زدگی هستیم. من بارها این را عرض کرده‌ام، باز هم عرض میکنم؛ این خطر است در راه ما. مصرف‌زدگی را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالای دنیا را باید کم کنیم. تا یک شایعه‌ای درست میشود که فلان چیز کم است، مردم هجوم می‌آورند برای اینکه بیشتر آن را جمع کنند، که نبادا دچار کمبود آن شوند؛ در حالی که آن شی‌ء ممکن است جزو چیزهای لازم زندگی هم نباشد. خب، اگر آن جنس کم هم نیست، همین هجوم مردم آن را کم میکند. ما به این مسئله توجه نمیکنیم. این یکی از ضعفهای ماست؛ ما این ضعف را باید برطرف کنیم.

غرب در دهه‌های بیداری اسلامی و بویژه سالهای اخیر پس از شکستهای پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و ... کوشیده است پس از شکست تاکتیک اسلام‌ستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدل‌سازی و تولید نمونه‌های تقلبی دست بزند، تا عملیات تروریزم ضد مردمی را به جای «شهادت‌طلبی»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جای «اسلامگرائی و جهاد»، «قومیت‌گرائی و قبیله‌بازی» را به جای «اسلام‌خواهی و امت‌گرائی»، «غربزدگی و وابستگی اقتصادی و فرهنگی» را به جای «پیشرفت مستقل»، سکولاریزم» را به جای «علم‌گرائی»، «سازشکاری» را به جای «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقی را به جای «آزادی»، «دیکتاتوری» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرف‌زدگی، دنیاگرائی و اشرافیگری» را به نام «توسعه و ترقی»، «فقر و عقب‌ماندگی» را به نام «معنویت‌گرائی و زهد» قلمداد کند.

به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامی که رژیم صهیونیستی را تحمل میکند، ولی با مذاهب اسلامیِ دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتی به سوی آمریکا و ناتو دراز میکند، ولی در داخل به جنگهای قبیله‌ای و مذهبی دامن میزند و اشدّاء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکائی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایه‌داری غرب و مصرف‌زدگی و انحطاط اخلاقی میکشانند. در دهه‌های گذشته، هم نخبگان و هم حاکمان، به وابستگی بیشتر خود به فرانسه و انگلیس و آمریکا و یا شوروی افتخار میکردند و از سمبلهای اسلامی میگریختند؛ و امروز همه چیز برعکس شده است.

مقابله با ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی و ابراز حساسیت عملی نسبت به محصولات و مظاهر فرهنگی مروج اسراف و تجمل‌گرایی.

آرزوهائی که امروز ما برای این گستره‏ی وسیع داریم، آرزوهائی است که هیچ ملت آگاهی، هیچ دانشمند فرزانه‏ای و هیچ سیاسی منصفی، این‏ها را رد نمی‏کند. ما داعیه‏ی محو نظام سلطه را داریم؛ یعنی رابطه‏ی سلطه‏گری: سلطه‏گر و سلطه‏پذیر؛ حتی انسانی هم که در یک کشوری که دولتش صددرصد سلطه‏گر است زندگی می‏کند، این را رد نمی‏کند؛ یعنی در مناسبات جهانی، رابطه رابطه‏ی سلطه‏گر و سلطه‏پذیر نباشد. همچنین عدالت و استفاده‏ی از علم برای آسایش بشر نه برای تهدید بشر. بخصوص در طول این دوره‏های اخیرِ بعد از جنبش علمی دنیا- رنسانس- به این طرف و بخصوص در این یک قرن اخیر، بسیاری از آنچه در زمینه‏ی علم انجام گرفته، به جای اینکه برای آسایش بشر باشد در تهدید بشر بوده؛ یا تهدید جان، یا تهدید اخلاق، یا تهدید خانواده؛ و تشویق به مصرف‏گرائی و پر کردن جیب چپاولگران بین‏المللی و صاحبان و پدیدآورندگان تراستها و کارتلها. ما می‏گوئیم علم، به جای این‏ها در خدمت انسان قرار بگیرد؛ در خدمت آسایش انسان، در خدمت آرامش انسان و در خدمت روح و روان انسان. این‏ها حرف‏هائی است که دنیا نمی‏تواند رد کند.

همت مضاعف و کار مضاعف در استفاده‏ی بهینه از منابع موجود کشور و امکاناتی که وجود دارد. از همه‏ی آن چیزهائی که می‏تواند برای سازندگی کشور در دورانهای آینده مورد استفاده قرار بگیرد، یا زندگی عمومی مردم را رفاه و رونق ببخشد، باید حد اکثر استفاده بشود؛ یعنی همان چیزی که یکی از ارکانش اصلاح الگوی مصرف است. از آب در کشور استفاده‏ی بهینه بشود. ما امروز از آب در کشور استفاده‏ی بهینه نمی‏کنیم. سال گذشته که بنده مسئله‏ی اصلاح الگوی مصرف را مطرح کردم، پژوهشگران کشورمان تحقیق کردند، به ما اطلاع دادند که اگر آبی که در کشور مصرف می‏شود، ده درصد آن صرفه‏جوئی شود، این ده درصد به قدر تمام استفاده‏ای است که امروز برای شرب خانگی و برای صنعت مورد استفاده قرار می‏گیرد. امروز نوددرصد آب کشور در بخشهای کشاورزی مصرف می‏شود- مصرف غلط، مصرف اسراف‏آمیز- ده درصد دیگر برای آب شرب و برای صنعت و برای مصارف گوناگون به کار می‏رود. یعنی اگر در کار کشاورزی ما ده درصد صرفه‏جوئی کنیم، مقدار مصرف شرب و صنعت و امثال این‏ها به دو برابر خواهد رسید؛ این‏قدر مسئله مهم است. مسئله‏ی مصرف برق و مصرف حامل‏های انرژی- بنزین، گازوئیل- هم مهم است. این لایحه‏ی هدفمند کردن یارانه‏ها که مطرح شده است، ناظر به این مسائل است؛ لایحه‏ی بسیار مهمی است.

مسئولان موظفند. اسراف فقط در زمینه‏ی فردی نیست؛ در سطح ملی هم اسراف می‏شود. همین برق و انرژی که گفتیم اسراف می‏شود، بخش مهمی از این اسراف در اختیار مردم نیست؛ در اختیار مسئولین کشور است. این شبکه‏های ارتباطاتی، شبکه‏های انتقال برق، سیمهای برق، این‏ها وقتی فرسوده بشود، برق هدر می‏رود. برق را تولید کنیم، بعد با این شبکه‏ی فرسوده آن را هدر بدهیم، که بخش مهمی هدر می‏رود. یا شبکه‏های انتقال آب اگر فرسوده باشد، آب هدر می‏رود. این‏ها اسرافهای ملی است؛ در سطح ملی است؛ مسئولین آن، مسئولین کشورند. اسراف در سطح سازمان هم اتفاق می‏افتد. رؤسای سازمانهای گوناگون مصرف شخصی نمی‏کنند، اما مصرف بی‏رویّه در مورد سازمان خودشان اتفاق می‏افتد؛ تجملات اداره، اتاق کار، تزئیناتش، سفرهای بیهوده، مبلمانهای گوناگون؛ باید با مراقبت و نظارت از این کارها جلوگیری کرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بایستی نگاه عیب‏جویانه‏ی به اسراف وجود داشته باشد. همان طور که عرض کردیم، با حرف هم تمام نمی‏شود؛ باید برنامه‏ریزی کنند. قوه‏ی مقنّنه و قوه‏ی مجریه موظفند به پیگیری. برنامه‏ریزی کنند، قانون‏گذاری کنند، قانون را با قاطعیتِ تمام اجراء کنند. این پیشرفتی که ما در این ده سال خواهیم داشت، بخش مهمی‏اش مربوط به همین قضیه است.

این صرفه‏جوئی‏ای که لازم است، از تولید تا مصرف تا بازیافت: آب را صرفه‏جوئی کنیم؛ یعنی از سدهایمان صیانت کنیم، شبکه‏های آبرسانی را اصلاح کنیم، آبیاری‏های باصرفه‏ی در کشاورزی را آموزش بدهیم که چه جوری آبیاری بشود. البته این کارها خوشبختانه در این سالها به میزان زیادی انجام گرفته، اما این کافی نیست؛ باید توسعه پیدا کند. زمینه‏سازی کنیم برای کاهش مصرف آب خانگی. اینکه گفته می‏شود از کسانی که مصرف زیاد دارند، مالیات بیشتری گرفته شود، یارانه‏ی کمتری به آن‏ها داده شود، حرف بسیار معقولی است، حرف خوبی است. آن کسانی که مصرف کمی دارند، از کمکهای دولتی، از کمکهای عمومی بهره‏مند شوند. بعضی‏ها هستند به قدری کم آب مصرف می‏کنند که اگر دولت از آن‏ها پول آب را هم نگیرد، مانعی ندارد. بعضی‏ها ده برابر آن‏ها، بیست برابر آن‏ها آب مصرف می‏کنند؛ خوب، این‏ها بایستی هزینه‏ی بیشتری بدهند.

حرکت در سمت اصلاح الگوی مصرف، جلوگیری از ولخرجی‏ها و تضییع اموال جامعه است؛ این بسیار مسئله‏ی مهمی است. البته بار اوّلی نیست که ما این مطلب را مطرح می‏کنیم. من در همین دیدار اول سال، در نوبتهای متعددی در همین‏جا خطاب به مردم عزیزمان در باره‏ی اسراف، در باره‏ی ولخرجی و تضییع اموال و لزوم صرفه‏جوئی مطالبی را عرض کردم؛ اما این مسئله تمام نشده است؛ این مقصود، آن‏چنان که باید و شاید برآورده نشده است. لازم است به عنوان یک سیاست، ما مسئله‏ی صرفه‏جوئی را در خطوط اساسی برنامه ریزی هایمان در سطوح مختلف اعمال کنیم. مردم عزیزمان توجه داشته باشند که صرفه‏جوئی به معنای مصرف نکردن نیست؛ صرفه‏جوئی به معنای درست مصرف کردن، بجا مصرف کردن، ضایع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد این است که انسان مال را مصرف کند، بدون اینکه این مصرف اثر و کارائی داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است. جامعه‏ی ما باید این مطلب را به عنوان یک شعار همیشگی در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه‏ی ما از لحاظ مصرف، وضع خوبی نیست. این را من عرض می‏کنم؛ ما باید اعتراف کنیم به این مسئله. عادتهای ما، سنتهای ما، روشهای غلطی که از این و آن یاد گرفته‏ایم، ما را سوق داده است به زیاده‏روی در مصرف به نحو اسراف. یک نسبتی باید در جامعه میان تولید و مصرف وجود داشته باشد؛ یک نسبت شایسته‏ای به سود تولید؛ یعنی تولید جامعه همیشه باید بر مصرف جامعه افزایش داشته باشد. جامعه از تولید موجود کشور استفاده کند؛ آنچه که زیادی هست، صرف اعتلای کشور شود. امروز در کشور ما این‏جوری نیست. مصرف ما به نسبت، از تولیدمان بیشتر است؛ این، کشور را به عقب می‏رساند؛ این، ضررهای مهم اقتصادی بر ما وارد می‏کند؛ جامعه دچار مشکلات اقتصادی می‏شود. در آیات شریفه‏ی قرآن بارها راجع به پرهیز از اسراف در امور اقتصادی تأکید شده؛ این به خاطر همین است. اسراف، هم لطمه‏ی اقتصادی می‏زند، هم لطمه‏ی فرهنگی می‏زند. وقتی جامعه‏ای دچار بیماری اسراف شد، از لحاظ فرهنگی هم بر روی او تأثیرهای منفی می‏گذارد. بنابراین مسئله‏ی صرفه‏جوئی و اجتناب از اسراف، فقط یک مسئله‏ی اقتصادی نیست؛ هم اقتصادی است، هم اجتماعی است، هم فرهنگی است؛ آینده‏ی کشور را تهدید می‏کند.

در مبارزات اسلامی، در همه حال تبیین- بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ- خیلی اهمیت دارد و این را نباید از دست داد؛ برخلاف تفکر مارکسیستی که آن روز رائج بود و اعتقاد به تبیین نداشتند؛ می‏گفتند مبارزه یک سنت است، تحقق خواهد یافت؛ چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگوئید، چه نگوئید. یعنی دیالکتیکی که آن‏ها تفسیر کرده بودند، لازمه‏اش این بود که این مبارزه، احتیاج به تبیین ندارد. در سال 49 یک جوانی از همین کسانی که مشهدی بود، با ما هم آشنا بود، وابسته‏ی به یکی از همین گروهکهائی بود که آن روز تازه سر بلند کرده بودند، کمونیست بودند- گروه جنگل و امثال این‏ها- یک جائی با من ملاقات کرد؛ شرح داد که می‏خواهیم این کارها را بکنیم. من گفتم توی این زمینه‏ی اجتماعی‏ که نمی‏شود؛ یک‏قدری با مردم صحبت کنید، تبیین کنید، حرف بزنید، به مردم تفهیم کنید چه‏کار می‏خواهید بکنید. با کمال بی‏اعتنائی گفت: آن روش اسلامی است! بله، روش اسلامی همین است. روش اسلامی تبیین است و همین تبیین‏ها موجب شد که انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیش‏زمینه‏های تاریخی و تربیتهای غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضی‏اش هم هنوز فائق نیامدیم، که آن انگیزه‏های دیگری دارد- مثل این مصرف‏گرائی و اسراف و این چیزها که حالا گفتند- این جزو میراثهای ما از گذشته است و متأسفانه این میراث را نگه داشتیم. ما ملت ایران باید این جامه‏ی ناسازِ بی‏اندامِ زشت را از تنمان بیرون بیاوریم. ما خیلی مصرف‏زده هستیم؛ باید این را حلش کنیم. همه باید دست به دست هم بدهند و این قضیه را حل کنند. البته صدا و سیما هم بلاشک نقش دارد. خوب، این‏ها عوامل درونی بود.

امروز بدون تردید همه‏ی آن صف‏آرائی‏هائی که روز اول علیه این انقلاب بود، وجود دارد؛ بعضی شکل عوض کرده، بعضی صف‏آرائی‏ها هم بمرور زمان اضافه شده است. امروز متأسفانه همان‏طور که این جوانها گفتند، مصرف‏گرائی و مسابقه‏ی تجمل‏پرستی و مسابقه‏ی پول درآوردن و تلاش برای پول کردن، یک طبقه‏ی جدیدی درست کرده. نظام اسلامی با تولید ثروت مخالف نیست، با ایجاد ثروت مخالف نیست، بلکه مشوق اوست. اگر تولید نباشد، اگر ایجاد ثروت نباشد، حیات و بقای جامعه به خطر خواهد افتاد، اقتدار لازم را جامعه به دست نخواهد آورد؛ این یک اصل اسلامی است. اما اینی که آحاد مردم دلشان لک بزند برای مسابقه‏ی اشرافیگری، برای تجمل‏پرستی، این یک چیز بسیار نامطلوب است؛ این چیزی است که متأسفانه در درون ما هست؛ همان‏طور که قبلا هم گفته‏ام: اسراف و مصرف‏گرائی افراطی.

در باره‏ی مسائل اقتصادی، من هم اولِ امسال و هم اولِ سال گذشته- هم به مسئولین، هم به مردم- تذکر دادم و گفتم: امروز دشمن چشمش به نقطه‏ی حساس اقتصادی است تا بلکه‏ بتوانند این کشور را از لحاظ اقتصادی دچار اختلال کنند. هرچه می‏توانند اختلال ایجاد کنند و هرچه هم نمی‏توانند، در تبلیغاتشان وانمود کنند که اختلال هست! این کاری است که امروز در تبلیغاتِ دشمنان ما، با قدرت و به شکلهای مختلف انجام می‏گیرد. راه مقابله هم انضباط مالی و صرفه‏جوئی و نگاه پرهیزگرانه‏ی به مصرف‏گرائی است. من این را می‏خواهم به مردم عزیزمان تأکید کنم: مصرف‏گرائی به صورت اسراف یکی از بیماریهای خطرناک هر ملتی است. ما یک‏خرده به این مصرف‏گرائیِ افراطی دچار هستیم. یکی از نمونه‏هایش را به مناسبت مشکل کم آبی- که چند استان کشور از جمله استان شما تا کنون مشکل کم‏آبی داشته‏اند که امیدواریم خدای متعال تفضل کند و باران رحمتش را بر شما نازل بکند- عرض بکنم؛ یکی از موارد اسراف، اسراف در آب است؛ نه فقط آبی که مصرف شُرب در خانه‏ها می‏شود، نوع آبیاری کشاورزی ما هم یک نوع مسرفانه است و آب را هدر می‏دهیم. وظیفه‏ی مسئولین و دست‏اندرکاران این بخش است که به این مسئله به‏طور ویژه توجه کنند! پس به مسئله‏ی اسراف- هم در مسئله‏ی آب و هم در مسائل دیگر- باید با اهمیت نگاه کنند.

اعمال را با تدبر انجام دادن؛ این طواف، این سعی، این وقوف، این حالت خضوع و خشوع، این رعایت محرمات و ممنوعات دوران احرام؛ هرکدام از اینها یک درس است. این را حجاج محترم ما و برادران و خواهران عزیز ما با وارد کردن انگیزه‌های کوچک دنیائی باطل نکنند؛ مثل همین خریدن جنسی از فلان مغازه. خود این مبتلا شدن به مراجعه‌ی به مراکز فروش برای یک چیز کم اهمیت، یک بلا و یک مشکل است و ملابساتی که دارد، مشکل دیگر. وقت نماز بگذرد، جلو چشم مردم، تحقیر و توهین حاجی ایرانی محسوب بشود و چیزهای دیگری که حالا در خلال این، در کنار این، پیش می‌آید. اینی که من هر سال این را تأکید میکنم به دست‌اندرکاران حج و توصیه میکنم به برادران و خواهران حاجی، برای این است. یک هوس کم‌اهمیت و حقیر، کل آن فضای معنوی را ممکن است تحت تأثیر قرار دهد. ما که مردم را دعوت به زهد اباذری که نکردیم؛ ماها که کوچکتر از آن هستیم که فکر آنجور زهدی را بکنیم؛ ما دعوت میکنیم خودمان را و مردم را به زیاده‌روی نکردن در این امور. ما زیاده‌روی میکنیم در مصرف کردن، در دل سپردن، در اهمیت دادن، در دنبال کردن؛ این زیاده‌رویها ضرر می‌زند به فضای معنوی.

از سیاستهای اصل 44 همه باید استفاده کنند. کسانی که توانایی سرمایه‏گذاری دارند، حتّی افرادی که می‏توانند سرمایه‏گذاری را با اجتماع و شرکت انجام دهند، این‏ها راه دارد. آحاد مردم و صنوف مختلف مردم می‏توانند سرمایه‏گذاری کنند؛ می‏توانند در این راه با یکدیگر شریک شوند و سهیم باشند. علاوه بر سهام عدالتی که تقریباً ده میلیون نفر را شامل می‏شود- که مال دو دهک پائین جامعه است- بقیه‏ی آحاد مردم هم می‏توانند از این سیاستها استفاده کنند؛ راه دارد. مسئولین دولتی باید راه‏های مشارکت مردم را در فعالیتهای اقتصادی به آن‏ها بگویند. این سیاستها به معنای تولید ثروت عمومی برای جامعه است. تولید ثروت از نظر اسلامی بی‏مانع است. تولید ثروت با غارت ثروت دیگران فرق دارد. یک‏وقت کسی به اموال عمومی دست‏درازی می‏کند، یک‏وقت کسی بی‏قانون و بدون پیروی از قانون به دستاوردهای مادی می‏رسد؛ این‏ها ممنوع است؛ اما از طریق قانونی، تولید ثروت از نظر شارع مقدس و از نظر اسلام، مطلوب و مستحسن است. ثروت را تولید کنند، منتها در کنارش اسراف نباشد. اسلام به ما می‏گوید ثروت تولید کنید، اما اسراف نکنید. مصرف‏گرایی افراطی مورد قبول اسلام نیست. آنچه که از تولید ثروت به دست می‏آورید، باز همان را وسیله‏ای برای تولید ثروت دیگر بکنید. مال را نه به صورت راکد و نازا در بیاورید- که در اسلام اسمش کنز کردن است- نه به صورت ولخرجی و ولنگاری در مصرف مال، آن را صرف در چیزهای غیر لازم زندگی کنید؛ اما با توجه به این‏ها، ثروت را برای خودتان تولید کنید. ثروت آحاد مردم، ثروت عموم کشور است؛ همه از آن سود می‏برند. روح اصل 44 و سیاستهای اصل 44 این است. طوری بشود که منابع درآمدی آحاد مردم، بخصوص طبقات ضعیف، متنوع شود؛ مردم بتوانند گشایشی پیدا کنند؛ این یک گام بلند در راه رفاه عمومی است.

دو چیز را باهم نباید مخلوط کرد. یکی، تولید ثروت است. کسی فعالیت کند به شکل صحیحی و ثروت تولید کند. یکی، نحوه‏ی تولید و نحوه‏ی استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبی است؛ چون هر ثروتی که در جامعه تولید می‏شود، به معنای ثروتمند شدن مجموع جامعه است. بخش دوم که بخش حساس است، این است که چگونگی تولید مورد توجه قرار بگیرد؛ از راههای غیر قانونی، با استفاده‏ی از تقلبات و تخلفات نباشد؛ مصرف او، مصرف نامطلوبی از نظر شرع نباشد؛ بتواند مثل خونی در رگهای جامعه جریان پیدا کند؛ صرف در فساد نباشد. این آیه‏ی شریفه را ملاحظه کنید- سوره‏ی قصص، آیات مربوط به قارون- قارون یک نمونه‏ی کامل و یک ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام و قرآن و شرع و همه است. از قول قوم قارون، (یا بزرگان و متدینین بنی اسرائیل، یا حضرت موسی) قرآن نقل می‏کند؛ «قال له قومه»- این حرفها از آدم‏های عامی و معمولی نیست؛ بنابراین حرفهای معتبری است؛ علاوه بر اینکه خودِ قرآن این حرفها را تقریر می‏کند؛ یعنی بیان و اثبات می‏کند- که به او می‏گویند: «و ابتغ فیما اتاک الله دار الآخرة»؛ آنچه که خدا به تو داد، این را وسیله‏ی به دست آوردنِ آخرت قرار بده. در روایات ما هم هست: «نعم العون الدّنیا علی الآخرة»؛ از این ثروت برای آباد کردن آخرتت استفاده کن.

از این خطرناک‏تر، این است که سررشته‏ی همین تحولات منفی در سطح بین‏المللی، در دست کسانی باشد که آن‏ها به وسیله‏ی این تحولات می‏خواهند اهداف خودشان را- که یا زر است یا زور- تأمین کنند و برای آن‏ها چیزی به نام هویت ملتها اصلًا ارزش ندارد؛ که متأسفانه این در صد سال، صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات کشورهای آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بین‏المللی افتاده است و طراح این‏ها صهیونیست و سرمایه‏داران بین‏المللی بوده‏اند. برای این‏ها آنچه مهم بوده، کسب قدرت سیاسی‏ است که بتوانند در کشورها و دولتهای اروپایی و غیره نفوذ کنند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند و پول کسب کنند و این کمپانیها، سرمایه‏های عظیم، کارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضاء می‏کرده است که اخلاق جنسی ملتها را خراب کنند، راحت می‏کردند؛ مصرف‏گرایی را در بین آن‏ها ترویج کنند، به‏راحتی این کار را انجام می‏دادند؛ بی‏اعتنایی به هویتهای ملی و مبانیِ فرهنگی را در آن‏ها ترویج کنند، این کار را می‏کردند. این‏ها، اهداف کلان آن‏ها بوده است که تصویر می‏کردند.

آنچه که پیشرفت هست، این است که ما از هرکه و هر جور، همه‏ی دانشهای مورد نیازمان را فرابگیریم؛ این دانش را به مرحله‏ی عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، برای اینکه دامنه‏ی علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادی انجام بدهیم، تحقیقات کاربردی و تجربی انجام دهیم، تا فناوری را به وجود آوریم یا فناوری جدیدی را به وجود بیاوریم یا فناوری را تکمیل کنیم؛ تصحیح کنیم و انجام بدهیم؛ در زمینه‏ی آموزش‏های مدیریتی از پیشرفتهای دنیا فرابگیریم، آن را بین خودمان برطبق نیازها و عرف و فرهنگ خودمان تحلیل و فهم کنیم و با جامعه‏مان تطبیق کنیم.

در باره‏ی مشکلات اجتماعی‏ای که در کشور وجود دارد، تحقیق کنیم و راه ریشه کن کردن این‏ها را پیدا کنیم‏
و به دنبال این برویم که راه مبارزه با اسراف چیست. اسراف یک بیماری اجتماعی است. راه مبارزه با مصرف‏گرایی چیست؟ راه مبارزه با ترجیح کالای خارجی بر کالای ساخت داخل چیست؟ این‏ها تحقیق می‏خواهد. در دانشگاهها پروژه‏های تحقیقی بگیرید، استاد و دانشجو کار کنید، نتیجه‏ی تحقیق را به مسئولان کشور بدهید؛ به رسانه‏ها بدهید تا سرریز شود و فرهنگ‏سازی شود. این، می‏شود پیشرفت.

دادن پیامهای گوناگون باید جریانی انجام بگیرد و به شکل یک روند در بیاید؛ مقطعی و موردی فایده‏یی ندارد. همه‏ی برنامه‏های ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلًا از یک طرف در باره‏ی عدالت اجتماعی برنامه‏ی خیلی خوبی‏ تولید می‏کنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامه‏ی دیگر، عملًا عدالت اجتماعی را نقض می‏کنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلی برنامه‏ها یکی باشد و در بین آن‏ها تناقض دیده نشود. در مقوله‏ی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته می‏شود که غالباً خانه‏های مورد استفاده‏ی شخصیت‏های این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم ما این‏طوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانه‏هایی زندگی می‏کنند؟! این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی که از سیما پخش می‏شد، هرچند کیفیت آن‏ها مثل سریالهای الآن نبود- عقب‏تر بود- لیکن فضای زندگی در آن‏ها، متواضعانه و در یک خانه‏ی معمولی بود؛ آن‏طوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صدا و سیما این‏طوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذکر می‏دهند و مطالبی می‏گویند. تبلیغات رسانه‏ای و گاهی تبلیغ‏های خیلی پُررنگ که مردم را به طرف مصرف‏گرایی سوق می‏دهد، با برنامه‏ای که فرضاً شما ساخته‏اید تا مصرف‏گرایی را تقبیح کنید، عملًا در تناقض است؛ باهم هماهنگ نیست.

اخلاق‏های رفتاری افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‏ریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران- اینکه دیگران حقی دارند و باید حق آن‏ها رعایت شود، یکی از خلقیات و فضایل بسیار مهم است- کرامت انسان، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس ملی، شجاعت شخصی و شجاعت ملی، قناعت- یکی از مهم‏ترین فضایل اخلاقی برای یک کشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخی زمینه‏ها دچار مصیبت هستیم، به‏خاطر این است که این اخلاق حسنه‏ی مهم اسلامی را فراموش کرده‏ایم- امانت، درستکاری، حق‏طلبی، زیبایی‏طلبی- یکی از خلقیات خوب، زیبایی‏طلبی است؛ یعنی به دنبال زیبایی بودن، زندگی را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگی را و هم باطن زندگی را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر- نفی مصرف‏زدگی، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم.

ضلع سوم این است که مناسبات اقتصادی و اجتماعی سلامت پیدا کند؛ این، هم بر عهده‏ی مسئولان است- بر عهده‏ی دولت، قوه‏ی قضائیه و مجلس شورای اسلامی- و هم بر عهده‏ی آحاد مردم است. مناسبات اقتصادی و اجتماعی غلط یعنی چه؟ یعنی رواج قاچاق، رباخواری، مصرف‏گراییِ افراطی و گرایش به تفاخر در استفاده از مصنوعات خارجی در مقابل نمونه‏های داخلی آن، که معنایش این است که کارگر ایرانی را به نفع کارگر خارجی بیکار می‏کند. باید افتخار به استفاده‏ی از مصنوعات داخلی در مردم و مسئولان بیدار شود. در درجه‏ی اول خود مسئولان و دستگاه‏های دولتی و قوای سه‏گانه، و در درجه‏ی بعد آحاد مردم به این نکته توجه کنند و اهمیت دهند.

به همسایه‏ها و فقرا رسیدگی کنید. یکی از عواملی که نمی‏گذارد دست کسانی که توانایی کمک دارند، به یاری فقرا دراز شود، روحیه‏ی مصرف‏گرایی و تجمّل در جامعه است. برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع‏تر خوردن، متنوّع‏تر پوشیدن و دنبال نشانه‏های مُد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجمّلات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروتها و پولهایی که در این راه‏ها هدر می‏رود و از مصرف شدن در جایی که موجب رضای خدا و رفع مشکلات جمعی از مردم است، بازمی‏ماند!

مصرف‏گرایی برای جامعه بلای بزرگی است. اسراف، روز به روز شکافهای طبقاتی و شکاف بین فقیر و غنی را بیشتر و عمیق‏تر می‏کند. یکی از چیزهایی که لازم است مردم برای خود وظیفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاه‏های مسئولِ بخشهای مختلف دولتی، بخصوص دستگاه‏های تبلیغاتی و فرهنگی- به‏ویژه صدا و سیما- باید وظیفه‏ی خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرف‏گرایی و تجمّل‏گرایی سوق ندهند؛ بلکه در جهت عکس، مردم را به سمت قناعت، اکتفا و به اندازه‏ی لازم مصرف کردن و اجتناب از زیاده‏روی و اسراف دعوت کنند و سوق دهند. مصرف‏گرایی، جامعه را از پای درمی‏آورد. جامعه‏ای که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدانهای مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل و کم کنیم و از زیادی‏ها بزنیم. جوانان اجتماعات خانوادگی تشکیل دهند و کمکهای افراد خانواده را جمع کنند و در درجه‏ی اوّل به مصرف فقرا و نادارهای همان خانواده و فامیل برسانند و اگر نیازی نبود، به فقرای دیگر رسیدگی کنند.
امروز در جامعه‏ی ما فقر وجود دارد. وظیفه‏ی ما به عنوان نظام اسلامی، ریشه‏کن کردن فقر در جامعه است. نباید در جامعه محرومیت باشد. این تکلیف ماست به عنوان دولت، به عنوان نظام اسلامی، به عنوان آحاد مردم. «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته»؛ این وظیفه‏ی همه است. هرکدام به نحوی تجمّل و اسراف و زیاده‏روی را کم کنیم. این درس ماه رمضان است. این کار، همّت و گذشت و بصیرت و آگاهی می‏خواهد. از خدای متعال کمک بخواهیم.

خانواده‏های بسیاری هستند که نه از روی تن‏پروری و تن به کار ندادن، بلکه به معنای واقعی کلمه محروم و مستمندند. باید این‏ها را شناسایی و پیدا کنید- کار مشکلی هم نیست- و به این‏ها کمک نمایید.
پروردگارا! ما را در انجام دادن این وظیفه‏ی بزرگ و اساسی یاری کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ضررهای اسراف و مصرف‏گرایی و منافع مواسات و رسیدگی به محرومان و مستمندان را برای یکایک افراد جامعه‏ی ما روشن بکن و آن‏ها را به این کار موفّق فرما.

ملت عزیز جدّاً از اسراف و زیاده‏روی پرهیز کنند. ما حق نداریم به عنوان یک ملت، مصالح بزرگ و ملی و دورنگر - بلکه مصالح نقد مهم و کنونی - خود را به خاطر خواسته‏های شخصی خودمان - که ما را به اسراف و بی‏بندوباری در مصرف می‏کشاند - فدا کنیم و آنها را ندیده بگیریم. همه باید مسأله صرفه‏جویی را جدّی بگیرند.
امسال توصیه مهمّ من عبارت است از صرفه‏جویی. دولت هم باید صرفه‏جویی کند؛ ملت هم باید بکند. دولت، علاوه بر صرفه‏جویی بایستی راههای صرفه‏جویی را هم به مردم تعلیم دهد. تا وقت نگذشته است - تا ماههای اوّل سال، سپری نشده است - بایستی فهرستی از انواع صرفه‏جوییهایی را که مردم می‏توانند بکنند - در آب، نان، بنزین و در مصارف گوناگون و همه چیزهایی که برای صرف آنها مجبوریم از سرمایه‏های کشور و نفت مصرف کنیم - و راههای صرفه‏جویی در آنها را به مردم تعلیم و نشان دهند؛ مردم هم جدّاً سعی کنند که صرفه‏جویی نمایند.

من می‏خواهم به مردم عزیزمان عرض کنم که امسال همه سعی کنند اسراف را کنار بگذارند. متأسفانه در زندگیهای ما اسراف وجود دارد. اسراف یعنی تضییع نعمت الهی؛ یعنی نشناختن قدر نعمت الهی. البته بیشتر، مخاطب ما در این سخن، افراد متمکّنند. افرادی که تهی‏دست یا متوسّطند، به نظر می‏رسد که کمتر اسراف می‏کنند؛ اگرچه در بین آن‏ها هم بعضاً اسراف هست. کنار گذاشتن اسراف در چیزهایی که به نظر کوچک می‏آید؛ مثل اسراف در مصرف بی‏رویّه‏ی آب، ضروری است. امسال قدری بارندگی کمتر بوده است که اقتضا می‏کند صرفه‏جوییِ بیشتری بشود. البته بحمد اللّه آینده‏ی بدی در انتظار ما نیست. همه چیز بحمد اللّه و به فضل الهی، برطبق مصلحت ملت ایران پیش خواهد رفت؛ لیکن ما وظیفه داریم که زندگی خود را برطبق آنچه که دین از ما خواسته است و عقل سلیم از ما می‏طلبد، تنظیم کنیم. اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در مواد غذایی، اسراف در وسایل زندگی، زیاده‏روی، زیاد خریدن، زیاد مصرف کردن، دور ریختن چیزهایی که قابل استفاده است، این‏ها تضییع نعمت خداست.

من می‌خواهم به مردم عزیزمان عرض کنم که امسال همه سعی کنند اسراف را کنار بگذارند. متأسفانه در زندگیهای ما اسراف وجود دارد. اسراف یعنی تضییع نعمت الهی؛ یعنی نشناختن قدر نعمت الهی. البته بیشتر، مخاطب ما در این سخن، افراد متمکنند. افرادی که تهیدتست یا متوسطند، به نظر می‌رسد که کمتر اسراف می‌کنند؛ اگر چه در بین آنها هم بعضا اسراف هست. کنار گذاشتن اسراف در چیزهایی که به نظر کوچک می‌آید؛ مثل اسراف در مصرف بی‌رویه‌ی آب، ضروری است. امسال قدری بارندگی کمتر بوده است که اقتضا می‌کند صرفه‌جویی بیشتری بشود. البته بحمدالله آینده‌ی بدی در انتظار ما نیست. همه چیز بحمدالله و به فضل الهی، برطبق مصلحت ملت ایران پیش خواهد رفت؛ لیکن ما وظیفه داریم که زندگی خود را بر طبق آنچه که دین از ما خواسته است و عقل سلیم از ما می‌طلبد، تنظیم کنیم. اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در مواد غذایی، اسراف در وسایل زندگی، زیاده‌روی، زیاد خریدن، زیاد مصرف کردن، دور ریختن چیزهایی که قابل استفاده است، اینها تضییع نعمت خداست. در آمارها می‌خوانیم و همه‌ی شما هم حتماً اطّلاع دارید که بخش عظیمی از این گندمی که با این همه زحمت و مرارتِ دهقان و کشاورز ایرانی به وجود می‌آید و خریداری می‌گردد و بعد آرد می‌شود و از آن نان تهیه می‌گردد، متأسّفانه دور ریخته می‌شود. من نمی‌خواهم درصد معیّن کنم؛ اما مسؤولانْ رقمهای خیلی بالا و وحشت‌آوری از مقدار نانی که مثلاً دور ریخته می‌شود، ذکر می‌کنند.

این فقط یک مثال است؛ اما در همه‌ی امور ما باید به صرفه‌جویی عادت کنیم. صرفه‌جویی، یعنی آن چیزی را که قابل استفاده است و می‌توانیم از آن استفاده کنیم، دور نریزیم. نسبت به امکانات، با هوس رفتار نکنیم. دائماً چیزهای ماندگار را نو کردن و چیزهای ضایع نشدنی را دور ریختن، روش درستی نیست. به نظر من باید مسؤولان کشور، راه صرفه‌جویی و مقابله با اسراف را به مردم بیاموزند. من به صورت کلّی این را عرض می‌کنم. خودِ مسؤولان دولتی هم نباید اسراف کنند. اسراف مسؤولان دولتی، از اسراف مردم عادّی مضرتر است؛ زیرا که این اسراف در بیت‌المال است. بنابراین مسؤولان، فهرستی از مثالهای صرفه‌جویی و اجتناب از اسراف را ردیف کنند و آن را به مردم بگویند و تعلیم دهند که چگونه می‌شود صرفه‌جویی کرد.

توصیه دوم که آن هم برای جامعه ما بسیار مهم است، «انضباط اقتصادی و مالی» است. من این را از آحاد ملت و مسؤولین کشور و مأمورین دولت، امسال تقاضا دارم. انضباط اقتصادی و مالی یعنی مقابله با ریخت و پاش، زیاده روی و اسراف. ریخت و پاش مالی و زیاده روی در خرج کردن و زیاده روی در مصرف، به هیچ وجه صفت خوبی نیست. نه اسمش جود و سخاست و نه کرم و بزرگ منشی است. فقط اسمش «بی‏انضباطی اقتصادی و مالی» است. کسانی که بی‏خود خرج می‏کنند؛ زیادی خرج می‏کنند و زیادی برای خودشان مصرف می‏کنند و رعایت موجودی جامعه را از لحاظ امکانات اقتصادی نمی‏کنند، انسانهایی هستند که از نظر من بی‏انضباط از لحاظ امکانات اقتصادی و مالی هستند. اگر چنین وضعیتی ادامه پیدا کند، این ملت کارش مشکل خواهد شد. به کسانی که بی‏خود خرج می‏کنند، اگر بگوییم شما چرا این قدر خرج کردید و چرا این میهمانی بی‏خود و بی‏جهت را با این همه ریخت و پاش ترتیب دادید؟ می‏گویند داریم و می‏کنیم! آیا این دلیل کافی است که دارم و می‏توانم خرج کنم؟ نه؛ این دلیل به هیچ وجه دلیل قانع کننده‏ای نیست. باید به قدر نیاز و حاجت، خرج و مصرف کرد. بخصوص کسانی که اموال عمومی را مصرف می‏کنند. آنها هم مانند کسانی که اموال خودشان را بی‏حساب و کتاب خرج می‏کنند، مخاطب این مطلبند و نباید زیادی مصرف کنند.بعضی افراد، پولدارند و درآمدی ان‏شاءاللَّه از راه حلال دارند - آنها که از راه حرام کسب درآمد کنند که وضعشان بدتر است - اینها هم اگر در خرج کردن و وضع زندگی و تجمّلات بیهوده و بی‏جا و اعیان منشی، ریخت و پاش و اسراف کنند، بی‏انضباطی مالی و اقتصادی انجام داده‏اند. این کارها اسمش ریخت‏وپاش است و ریخت‏وپاش امری نکوهیده و ناپسند است. این کارها زندگی دیگران را از لحاظ روانی مختل می‏کند. شما مثلاً مبالغ زیادی مواد خوراکی در فلان مهمانی معمولی مصرف می‏کنید؛ در حالی که لازم نیست و در کنار شما و در همسایگی شما در یک محلّ دورتر، ولو در اقصی‏ نقاط کشور، کسانی به این مواد غذایی برای ادامه زندگی خود و فرزندان و عزیزانشان نیاز مبرم دارند. آیا این کار در چنین شرایط کارِ درستی است؟ پس در اموال شخصی و مالی که از راه حلال هم به دست آمده باشد، ریخت‏وپاش غلط و خلاف انضباط است.

جهت دادن کلیه‌ی فعالیتهای اجرایی و تبلیغی به سمت رشد معنویت و فضیلت اخلاقی در جامعه، تعمیق و گسترش حساسیتها و باور دینی، گسترش ارزشهای انقلابی، حفظ کرامت انسانی، ایجاد نظم و قانون‌پذیری و روحیه‌ی کار و تلاش و خود اتکایی و قناعت و جلوگیری از اسراف و مصرف‌گرایی و پرداختن به زوائد.

من به خانمهای مسلمان، به خانمهای جوان و به خانمهای خانه‏دار عرض می‏کنم: سراغ این مصرف‏گرایی که غرب مثل خوره به جان جوامع دنیا و از جمله جوامع کشورهای در حال توسعه و کشورهای رو به پیشرفت و از جمله کشور ما انداخته است، نروید. مصرف باید در حد لازم باشد، نه در حد اسراف. خانمهای کسانی که همسرانشان یا خودشان مسئولیتهایی در بخشهای مختلف کشور دارند، باید از لحاظ دوری از اسراف، نسبت به دیگران الگو باشند. باید برای دیگران درس باشند و نشان دهند که شأن زن مسلمان بالاتر از این حرفهاست که اسیر زروزیور و جواهر آلات و از این قبیل شود. نمی‏خواهیم بگوییم این‏ها حرام است؛ می‏خواهیم بگوییم شأن زن مسلمان بالاتر از این است که در دورانی که بسیاری از مردم جامعه‏ی ما محتاج کمکند، کسانی بروند پول بدهند طلا بخرند، زینت‏آلات بخرند، وسایل زندگی رنگارنگ بخرند و در انواع و اقسام روشها و منشهای زندگی، اسراف کنند. اسراف، الگوی زن مسلمان نیست.

مردم از اسراف، چه در ایام عید و چه در طول سال آینده و به ویژه در مراسمی که معمولًا در آن‏ها دچار اسراف می‏شوند، خودداری کنند. مصرف بی‏رویه و زیاد، قاعدتاً از سوی قشرهای مرفه انجام می‏گیرد؛ چون قشرهای ضعیف قادر نیستند که زیاد مصرف کنند. مصرفی که از سوی یک قشر انجام می‏گیرد، به زیان کشور است. یعنی هم زیان اقتصادی، هم زیان اجتماعی و هم زیان روانی و اخلاقی دارد. من مکرر عرض کرده‏ام، بازهم می‏گویم و خواهش می‏کنم که مصرف‏گرایی را رها کنند. مصرف باید به اندازه باشد، نه به حد اسراف و زیاده‏روی. این اندازه در هر زمانی متفاوت است. امروز بسیاری از قشرهای مردم و خانواده‏ها دچار مشکل و زحمتند و هنوز اثرات و ثمرات بازسازی کشور، خودش را به‏طور کامل نشان نداده و خیرات و برکاتش به همه نرسیده است. اندازه عبارت است از اینکه انسان خودش را هرچه می‏تواند به این قشرها نزدیک کند. مسئولین عزیز کشور، اعم از دولتی و قضائی و سایرین، بخصوص باید این اصل را بیش از دیگران رعایت کنند.

عناصر رزمنده‏ی نیروهای مسلح! برحسب تجربه‏های تاریخی، آنچه بیش از همه برای ملتها مایه‏ی افتخار است، عبارت است از قدرت دفاع و قدرت سازندگی؛ در معیار تقدیر و ارزش‏گذاری بر روی ملتها، آنچه در بالای صفحه قرار می‏گیرد، این دو توانایی است. هرگز در تاریخ، کشوری را به خاطر مثلًا وسعت بازرگانیش یا تجملات زندگی یا مصرف زیاد و از این‏گونه چیزها ستایش نمی‏کنند؛ مگر زبانهای سطحی‏جو و مغزهای سطحی‏نگر؛ اما ملتهایی را که توانسته‏اند در مواقع حساس از خود دفاع کنند، تاریخ ستایش می‏کند و قشرهای ژرف‏نگر به چشم تجلیل بر آن‏ها می‏نگرند. تاریخ همچنین ملتهایی را که توانسته‏اند پس از ضربه‏های هولناک و ویرانیهای وسیع، با سازندگی و قدرت نوآوری، دوباره خود را به حال اول بلکه بهتر برگردانند، ستایش می‏کند.

فرهنگ فساد و فحشا که به وسیله‏ی دستهای استعماری در میان ملتها ترویج می‏شود، فرهنگ مصرف‏زدگی که روز به روز زندگی ملتهای ما را بیشتر در لجنزار خود فرومی‏برد، تا کمپانیهای غربی که مغز و قلب اردوگاه استکبارند بیشتر سود ببرند، سلطه‏ی سیاسی غرب استکباری که پایه‏های آن به وسیله‏ی حکومتهای دست‏نشانده و ضد مردمی کار گذاشته شده است، حضور نظامی که با هر بهانه‏ای شکل آشکارتری به خود می‏گیرد، این‏ها و امثال آن، همه مظاهر همان شرک و بت‏پرستی است که در ضدیت کامل با نظام توحیدی و حیات توحیدی است که اسلام برای مسلمانان مقرر داشته است. حج و اجتماع عظیم بر گرد خانه‏ی توحید، باید آن مظاهر شرک را نفی کند و مسلمانان را از آن برحذر دارد. حج با این مفهوم روشن و جلی است که برترین جایگاه برائت از مشرکین شناخته شده و خدای متعال از زبان خود و نبیّ مکرمش (ص)، اعلام برائت از مشرکین را به روز حج اکبر موکول ساخته است؛ «و اذان من اللّه و رسوله الی النّاس یوم الحجّ الاکبر انّ الله برئ من المشرکین و رسوله فإن تبتم فهو خیر لکم و ان تولّیتم فاعلموا انّکم غیر معجزی الله و بشّر الّذین کفروا بعذاب الیم»

آری، استکبار و دارودسته‏ی خبری و تبلیغاتی و قلمها و بوق‏های مزدورش، از اینکه کشوری در اعماق کهنه‏پرستی، و ملتی در حال و هوای سنتهای جاهلی خود سر کند، ولی درهای خزاین مادّی خود را به روی آنان بگشاید و تسلیم فزون‏خواهی و سلطه‏طلبی آنان شود و فرهنگ فساد و فحشا و مصرف‏زدگی و می‏خوارگی و شهوترانی را از آنان بپذیرد، نه تنها نگران نیستند، بلکه بسی خشنودند! آنان از بازگشت ملتها به گذشته‏یی که به آنان عزت و عظمت را یادآوری کند، راه جهاد و شهادت را به روی آنان باز کند، کرامت انسانی را به آنان برگرداند، دست سلطه‏گران را از غارت و چپاول به مال و ناموس آنان قطع کند، آیه‏ی «و لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلا» را به آنان بیاموزد، کریمه‏ی «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین» را بر آنان فروخواند، خطاب «و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین» را به گوش و دل آنان برساند، فرمان «ان الحکم الّا للّه» را در زندگی آنان اجرا کند و خلاصه، خدا و دین و قرآن را محور زندگی آنان سازد و دست طواغیت مستکبر و مستبد و سلطه‏طلب را از زندگی آنان قطع کند، از بازگشت به چنین گذشته‏یی و پیوند با چنین تاریخی، ناخشنود و سراسیمه و بیمناکند و لذا با هر بهایی می‏خواهند از آن مانع شوند.

چه ستمهایی که در حق زن روا داشته شده و اسمش ستم است، و چه ستمهایی که اسمش هم ستم نیست، اما در حقیقت ستم است؛ مثل همین سوق دادن به تجمل و مصرف‏گرایی و آرایشهای بیهوده و مخارج سنگین و تبدیل شدن به یک وسیله‏ی مصرف. این، ستم بزرگی بر زن است. شاید بشود گفت که هیچ ظلمی بالاتر از این نیست؛ زیرا که او را بکلی از آرمان‏ها و اهداف تکاملی خودش غافل و منصرف می‏کند و به چیزهای خیلی کوچک و حقیر سرگرم می‏نماید. این، کاری بوده که در رژیم ظالم پادشاهی انجام شده، و حالا باید جلوی آن گرفته می‏شد. البته در اوایل انقلاب، خیلی هم خوب بود؛ لیکن بعدها باز غفلتهایی شده است، که باید نسبت به آن، حسابی برنامه‏ریزی کرد.

امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در آن نامه‏ی معروف خود به «عثمان بن حنیف»، بعد از آنکه می‏فرمایند تو سر چنین سفره‏یی بودی و چنین و چنان، زندگی خودشان را می‏فرمایند: «الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه» . بعد می‏فرمایند: «الّا و إنّکم لا تقدرون علی ذلک»؛ یعنی من از شماها توقع این‏طور زندگی را ندارم. من و شما کجا می‏توانیم به خاطرمان خطور بدهیم که قادریم در آن حد اوج پرواز کنیم؟ مگر شوخی است؟ بحث این نیست که ما از خودمان مسئولیت را دفع کنیم. نه، اگر کسی می‏تواند، باید بکند. بحث این نیست که برای عمل خودمان، توجیهی درست کنیم. نه، آن‏طور زندگی کردن، یک عمل تصنعی نیست؛ بلکه به یک روح پولادین متکی است، که آن روح در امیر المؤمنین وجود داشت.

در دنبال آن می‏فرمایند: «و لیکن اعینونی بورع و اجتهاد»؛ ورع پیشه کنید و هرچه می‏توانید، در این راه سعی و کوشش نمایید. اگر آن‏طوری نمی‏توانید، تا هرجا که می‏توانید، این را دنبال کنید. ما اگر می‏خواهیم و شعار می‏دهیم و می‏گوییم که جامعه‏ی ما باید روحیه‏ی مصرف‏گرایی را کنار بگذارد و خودش را از آن چیزهایی که در فرهنگهای غربی ترویج می‏شود، رها کند، عمل به آن، متوقف به عمل ماست. ما هستیم که باید این را به مردم یاد بدهیم. مگر می‏شود خود ما دچار انواع و اقسام تشریفات و تجملاتِ ممکن باشیم، اما درعین‏حال از مردم توقع داشته باشیم که تجملاتی نباشند؟! اگر در جاهای دیگر شعارش را می‏دهند، ما باید عمل کنیم.

سیاست وابسته و سوء تدبیر و ضعف نفس و استبداد در رژیم پهلوی و قاجار، در ظرف دویست سال، ایران را که روزی به برکت اسلام پرچم‏دار دانش جهان بود، به ویرانه‏ای محتاجِ بیگانگان و تحت سلطه‏ی آنان بدل ساخت. روستاها متروک، شهرها مصرف‏زده، مزارع بی‏ثمر، صنعت مونتاژ و مغزها معطل شدند.

بزرگترین ایستگاه‏های تلویزیونی و رادیویی، از آنِ صاحبان بزرگترین کارخانه‏ها و معادن و منابع و عظیمترین ثروتهاست. تشکیلات صهیونیستی، برای فساد نسل بشر، از حدود صد و پنجاه سال پیش، شروع به برنامه‏ریزی و اشاعه‏ی فساد و فحشا کرده‏اند. آن‏ها زنها را از عفت بشری خارج ساختند؛ به طوری که حتّی زنهای اروپا و امریکا هم، به شدّتِ پنجاه سال اخیر دچار فحشا و فساد و دوری از فضایل انسانی نبوده‏اند! زنان کشورهای اسلامی و دیگر کشورهای دور دست که جای خود دارد. همچنین مردها را به فساد و راحت‏طلبی و تنبلی و عشرت‏جویی و مصرف‏گرایی کشاندند و به قبول وضع زندگی حیوانی واداشتند. برای اینکه از طرف مردها و زنهایی که در کشورهای مختلف عالم، زیر فشار استبداد و استعمارِ این قدرتها قرار می‏گیرند، تهدید نشوند، مغزها را فاسد کردند.

این‏جانب از اینکه کسانی می‏کوشند تا در میان مردم ما رسم تجمل‏گرایی و اسراف و ولخرجی را شایع کنند، شدیداً نگران و متأسفم؛ و از اینکه مردم فداکار و انقلابی ایران در امور شخصی به مصرف‏گرایی سوق داده شوند و قناعت انقلابی را از یاد ببرند، به خدا پناه می‏برم. آنان که تجملات و زیادی‏های غیر ضرور و ولخرج‏مآبانه را از روی بی‏دردیِ ناشی از وسعت و توانایی مالی انجام می‏دهند، به خود آیند و به انفاق روی آورند؛ و آنان که با سختی و تنگ‏دستی، بر خود چنین چیزی را تحمیل می‏کنند، از این امر خسارت‏بار دست بکشند. برای متمکنین، میانه‏روی؛ و برای قشرهای متوسط، قناعت در امور شخصی؛ و برای همه، تلاش و کار و تولید و رونق دادن به وضع عمومی، فریضه‏یی انقلابی و رسمی اسلامی است.

در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن، رفاه مادّی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی، با برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام تأمین شود. هریک از این چهار رکن اصلی، ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد.
رفاه مادّی، به معنای ترویج روحیه‏ی مصرف‏گرایی نیست- که خود، یکی از سوغاتهای شوم فرهنگ غرب است- بلکه بدین معنی است که کشور از نظر آبادی و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعی، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادی و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعدادهای ذاتی نیروهای انسانی خودی، به حد قابل قبول برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانی شود و نشانه‏های فقر و عقب‏افتادگی رخت‏ بربندد.

بانوان در نظام جمهوری اسلامی باید قدر عظمتی را که اسلام به آنان داده است، بدانند. دام مصرف‏زدگی را که سرمایه‏داران چپاولگر جهانی بر گرد زن امروز دنیا تنیده‏اند، کاملًا بدرند و ضد ارزشهای فرهنگ غربی، مانند برهنگی و معاشرت بی‏بندوبار با مردان و آلودگی به انواع فسادها را که در کشورهای پیشرفته و غالب کشورهای عقب افتاده بر زندگی زنان حاکم است، به چشم تحقیر و نفرت بنگرند و بدانند که امروز زن ایرانی که در صحنه‏های سیاست و کار و در میدانهای انقلاب با تقوا و پاک‏دامنی حضور دارد، برترین زنان دنیاست، و این را مردان و زنان منصف و حق‏بین در همه جای جهان تصدیق می‏کنند.
نمودار
مقالات مرتبط
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی