[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در اجتماع مردم اسفراین - 1391/07/22 عنوان فیش :پیشرفت انقلاب اسلامی در توزیع منابع عمومی نسبت به دوران طاغوت کلیدواژه(ها) : فساد رژیم پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, عملکرد حکومت پهلوی, وضعیت علمی در رژیم پهلوی, مناطق محروم در رژیم پهلوی, عدالت و پیشرفت, توجه به مناطق محروم در جمهوری اسلامی, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما اگر بخواهیم پیشرفت كنیم، در درجهی اول، یكی از شاخصهای مهم، عدالت است. ادعای بنده این است كه ما در این زمینه پیشرفت كردهایم؛ البته نه به قدری كه میخواهیم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقایسه كنیم، پیشرفت كردهایم؛ اگر خودمان را با بسیاری از كشورهای دیگر كه با نظامهای گوناگون زندگی میكنند، مقایسه كنیم، بله پیشرفت كردهایم؛ اما اگر خودمان را مقایسه كنیم با آنچه كه اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خیلی فاصله داریم و باید تلاش كنیم. این تلاش به عهدهی كیست؟ این تلاش به عهدهی مسئولان و مردم - با هم - است. بله، ما از لحاظ توزیع منابع عمومی به همهی مناطق كشور، پیشرفت كردهایم. یك روزی بود كه بیشترین منابع این كشور در مناطق مخصوصی كه تعلق خاصی داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف میشد؛ بسیاری از استانها و شهرها هم از منابع عمومی كشور هیچ حظ و بهرهای نداشتند. قبل از انقلاب، یكی از استانهای بزرگ این كشور - كه البته نمیخواهم اسم بیاورم؛ قبلاً یك وقتی گفتم - پنج فرودگاه اختصاصی در پنج نقطهی استان داشت، كه متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما یك فرودگاه عمومی در آن استان وجود نداشت! یعنی مردم برای استفادهی از فرودگاه و هواپیما و رفتوآمد هوائی، هیچ امكانی نداشتند؛ در حالی كه در همان استان، پنج فرودگاه برای اشخاص خاص وجود داشت؛ این بیعدالتی بود. امروز وقتی نگاه میكنیم، میبینیم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازی، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههای راحت، سرتاسر كشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر كشور این امتیاز و این امكان وجود دارد. همان طور كه اشاره كردم، مناطق متعددی از كشور در آن روز، حتّی شهرها، از لحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. بنده در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم؛ اوضاع را آنجا میدیدم. از لحاظ دبیرستان، بسیاری از شهرهای آن استان در مضیقه بودند. یك مركز نیمبندِ ضعیفِ درجهی سوم چهارمِ دانشگاهی در كل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتی در آن استان و بقیهی استانها نگاه كنید، میبینید در همهی شهرها دانشگاه وجود دارد؛ یعنی امكان تحصیل. خب، این عدالت است. این معنایش این است كه امكان تحصیل علم توزیع شده است بین مناطق گوناگون كشور؛ امكانات مادی كشور، منابع مالی، علم توزیع شده است؛ این بسیار چیز خوبی است. در گذشته، نخبگان شهرهای دوردست و كسانی كه دارای استعداد بودند، امكان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امكان بروز و ظهور دارند. در اسفراین و هر نقطهی دیگری، وقتی انسان بااستعدادی حضور داشته باشد و بتواند نخبگیِ خودش را نشان دهد، دستگاههای گوناگون كشور از او استقبال میكنند، او را گرامی میدارند و از امكان او استفاده میكنند. در گذشته اینجور نبود. بنابراین نسبت به گذشته، مطمئناً این شاخص پیشرفت - كه شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه كه ما از اسلام فهمیدیم و شناختیم، نه، ما هنوز عقبیم؛ باید تلاش كنیم و كار كنیم. مربوط به :بیانات در جلسه پایانی بازدید از مناطق زلزلهزده آذربایجان شرقی - 1391/05/26 عنوان فیش :بی توجهی حکومت طاغوت پهلوی به زلزله زدگان شهر فردوس کلیدواژه(ها) : فعالیتهای اجتماعی آیتالله العظمی خامنهای (مدظله, عملکرد حکومت پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, زلزله فردوس, مناطق محروم در رژیم پهلوی, وضعیت اجتماعی در رژیم پهلوی, عملکرد حکومت پهلوی, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, زلزله آذربایجان, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من خودم شخصاً تجربهی امداد در زلزله و سیل را دارم؛ در سالهای خیلی قدیم، پیش از انقلاب هم در ویرانیهای زلزله حضور داشتم؛ رفتیم آنجا، گروه امداد تشکیل دادیم. خب، آن وقت که کارهای دولتی نبود؛ شیر و خورشیدِ آن روز صفر بود. در زلزلهی فردوس، که این شهر بزرگ تقریباً با خاک یکسان شده بود، در طول دو ماه، دو بار شیر و خورشید به مردم کمک جنسی و غذائی کرد؛ حالا چادر و پتو و اینها که هیچ، آن که خیلی خیلی کم و غیر قابل ذکر بود! من همان وقت منبر رفتم و سخنرانی کردم و از مردم پرسیدم که شیر و خورشید به شماها چه داده. به نظرم گفتند در طول این دو ماه، صد گرم شکر دادند! به همین تناسب، اجناس مختصری داده بودند، نه اجناس لازم زندگی. خب، ما آنجا رفتیم، دیدیم، کار کردیم. موقعی که من در ایرانشهر تبعید بودم، آنجا سیل آمد؛ تقریباً نود درصد شهر از بین رفت، اغلب خانهها خوابید، نخلستانها خراب شد. ما آنجا باز مدتی با همان تبعیدیهائی که بودند، امداد میکردیم. بنابراین با مشکلات این کار آشنا هستم. کاری که این دفعه در آذربایجان انجام گرفته، بینظیر است؛ هم از لحاظ جستجو، و هم از لحاظ امدادهای اولیه و نصب چادر. برای آسیبدیدگان، چادر یکی از وسائل درجهی اول است. وقتی چادر بود، آن آسیبدیده که خانهاش خراب شده، احساس میکند یک سرپناهی دارد؛ خود این در حفظ امنیت روانی خیلی مؤثر است. خب، الحمدللّه دیدیم چادرهای خیلی زیادی نصب شده و اسکان موقت داده شدهاند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان - 1384/02/19 عنوان فیش :عدم موفقیت انگلیس و آمریکا در راه اندازی مس سرچشمه کلیدواژه(ها) : تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, پیشرفت علمی ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [ما]هیچ ننگمان نمىکند که علم را از غربىها و اروپایىها یاد بگیریم؛ اما ننگمان مىکند که همیشه شاگرد بمانیم. شاگردى مىکنیم تا استعداد خود را پرورش دهیم و از درون بجوشیم. ما نمىخواهیم مثل استخرى باشیم که آبى را در ما سرازیر کنند و هر وقت هم خواستند، آب را بکشند یا اجازه ندهند بیاید، یا هرگونه آب آلودهیى را در این استخر بریزند. ما مىخواهیم مثل چشمهى جوشان باشیم؛ مىخواهیم از خودمان بجوشیم؛ مىخواهیم استعدادهاى خود را بهکار بگیریم. من به هرجا نگاه مىکنم، امکان بهکارگیرى این استعدادها را مىبینم. فقط هم پیشرفت در انرژى اتمى است که مردم در جریان آن قرار گرفتهاند و مىدانند در این بخش چه اتفاقى افتاده است؛ یک نمونهى دیگر، بحث سلولهاى بنیادى است که حیرت بینندگان خارجى را برانگیخت. نمونههاى فراوان دیگرى هم وجود دارد. من دیروز براى بازدید از مجتمع مس سرچشمه به آنجا رفته بودم. یک روز همین مس سرچشمه را انگلیسىها و بعد هم امریکایىها مىخواستند اداره کنند؛ چند سال هم کار و طراحى کردند، اما راهاندازى نشد. بعد وقتى انقلاب پیروز شد، مهندسان ما آمدند و آن را راهاندازى کردند؛ محصول بهدست آوردند و کارهاى خوبى انجام دادند؛ بعد هم طرح توسعه را خود مهندسان ما در دههى سوم - تقریباً از نزدیک سال 80 تا الان - راهاندازى کردند و باز هم دارند آن را توسعه مىدهند. اینکار، جزو بهترین و تمیزترین کارهایى است که بهوسیلهى دولت دارد انجام مىگیرد. آن روز اگر خارجىها سود مىبردند، استفاده مىکردند و یا منافع ملى پامال مىشد، همهى اینها به کنار؛ ملت ایران را تحقیر مىکردند؛ این تحقیر از همه چیز سنگینتر است. ملتى بنشیند و عدهیى از بیرون بیایند به او بگویند تو نمىتوانى؛ برو کنار تا ما برایت درست کنیم؛ او را کنار بزنند و اجازه ندهند حتّى از تجربهى آنها استفاده کند؛ خودشان بیایند این منبع درونى را استخراج کنند؛ چیزى به او بدهند و لُب و خلاصهى سود را هم خودشان ببرند. این کار در نفت مىشده، در مس مىشده، در آهن مىشده، در ساخت و سازهاى گوناگون مىشده، در سدسازى مىشده، در سیلوسازى مىشده، در بخشهاى دانشگاهى و علمى مىشده. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان - 1381/12/06 عنوان فیش :قبل از انقلاب حتّی یک معاون استاندار هم به ایرانشهر سفر نکرده بود! کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, مناطق محروم در رژیم پهلوی, عملکرد حکومت پهلوی, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, ایرانشهر نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در سالهای گذشته کارهای فراوانی انجام گرفته است. شما جوانان، سیستان و بلوچستانِ قبل از انقلاب را ندیدید. دیشب آقای استاندار آماری را در جلسهای که حضور داشتم، دادند. شاخصهای رشد و توسعه در استان هزاردرصد، شش درصد، پانصد درصد، دوهزار درصد پیشرفت کرده است. این اقدامات بعد از انقلاب انجام شده است. قبل از انقلاب وقتی در ایرانشهر تبعید بودم، مردم آن شهر میگفتند: تابهحال حتّی یک معاون استاندار هم به این شهر سفر نکرده است! ایرانشهر روستا نیست، یک شهر است و در آن زمان تا به این حد مورد غفلت بود. آنها به مناطقی سفر میکردند که بتوانند جیبهای خود را پُر و لذّت و آسایش خود را فراهم کنند و با ایرانشهر و خاش و چابهار کاری نداشتند. توجّه مسؤولان، ارتباط و پیوند و علقهی مستحکم بین مردم و مسؤولان و کارهایی که انجام گرفته و فعّالیتهای فراوان که فهرستش بسیار طولانی است، به بعد از انقلاب برمیگردد. البته نیازهای استان بیش از اینهاست؛ باید باز هم تلاش شود. اینطور نیست که کار جدیدی شروع شود؛ نوبهنو باید همّت مسؤولان، در هر برههای از زمان مصروف شود. مربوط به :بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری - 1376/05/12 عنوان فیش :شواهد تاریخی وابستگی رژیم پهلوی کلیدواژه(ها) : ساخت راهآهن در زمان رضاخان, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, وابستگی سلسله پهلوی به مستکبرین, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, چپاول نفت ایران نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شاید در طول دوران رژیم گذشته، حتّی بخشی از آنچه در این چند سال در بازسازی این کشور انجام گرفت، انجام نگرفته بود؛ چون کار را با کیفیّت و کمیّت - هر دو - باید دید. آنها اگر کاری هم برای کشور میکردند - که از لحاظ کمیّت هم نسبت به آنچه در این دورهی کوتاه انجام گرفته است، حقیقتاً کم است - از لحاظ کیفیت، مخدوش بود؛ زیرا در آن، استقلال این ملتْ ملاحظه نشده بود. اساسِ سیاست آن رژیم، بر وابستگی بود. چند نفر دولتمردِ نسبتاً شجاع یک روز در زمان رضاخان پیدا شدند و یک قرار داد نفتی را نوشتند که منافع ملت ایران، تا حدودی در آن ملاحظه شده بود. بهخاطر انگلیسیها، رضاخان با چکمههایش وارد اتاق هیأت دولت شد و نوشتههای آنها - پروندهی نفت - را گرفت، در آتش بخاری انداخت و جلو چشم آنها سوزاند! این، چیزی است که خود آنها نوشتهاند. امثال تقیزاده و دیگران این ماجرا را نوشتهاند.سیاست، سیاستِ وابسته بود. راهآهن هم که میکشیدند، بیش از آنکه برای ایران و تجارت ایران باشد، به نفع اتّصال دو جبههی متّفقین بود که آن روز بایستی علیه آلمان میجنگیدند. راهآهن سراسری این است! (راهآهن شمال و جنوب برای این بود که شورویِ آن روز را به جنوب، در خلیج فارس که محلّ استقرار انگلیسیها بود وصل کنند تا بتوانند سلاح منتقل نمایند، و جبهههای جنگ متّفقین علیه متّحدین - آلمان و همکارانش - همواره قادر به دفاع باشد. راهآهن هم برای این کشیده میشد. طرفداران رژیم منحوس و تفالههای رژیم گذشته، بعد از گذشت پنجاه سال، هنوز که هنوز است، صحبتِ راهآهن شمال و جنوب را میکنند؛ راهآهنی که براساس طرحی خائنانه و بیتوجّهی به استقلال این ملت بهوجود آمد و در آن، آبرو و شأن این ملت رعایت نشد. حالا شما ملاحظه کنید: خطوط راهآهن عظیمی که در دوران بعد از جنگ تحمیلی در ایران ساخته شد، همان چیزی است که ملت ایران به آن نیاز دارد. یکی از مستشرقینی که در همان دوران آمده و در ایران سیاحت کرده است، میگوید: من تعجّب میکنم چطور راه آهن ایران از شهرهایی که محلّ عمدهی تجارت ایران است عبور نکرده است!؟ (همین جاهایی که امروز بحمداللَّه به برکت جمهوری اسلامی، میبینیم که زیر پوشش ارتباطات و اتّصالات و مواصلات صحیح قرار گرفتهاند). نه کمیّت آنچه قبل از جمهوری اسلامی در این مملکت انجام گرفته است، و نه کیفیّت آن، قابل مقایسه با آنچه این نظام مردمی و خدایی - جمهوری اسلامی - انجام داده است، نیست. مربوط به :بیانات در آغاز بکار دهمین گردهمایی سراسری ائمه جمعه - 1373/06/21 عنوان فیش :نبود لوازم التحریر در زمان طاغوت کلیدواژه(ها) : تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, نقشه دشمن, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : شما خیال میکنید که دشمن تمام شد و رفت؟ طاغوت مُرد، اما سلسلهی طواغیتْ از دنیا نرفته است. سلسلهی طواغیت «الی یوم الوقت المعلوم» است. مبارزه برجاست. مبارزه با طاغوت، فرهنگ این جامعه بوده است و باید حفظ شود. دشمن میخواهد جلوِ این را بگیرد؛ لذا در دل و فکر شما تردید ایجاد میکند. «شما» که عرض میکنم، منظورم شما آقایان [ائمه جمعه] نیستید که البته شأنتان اجلّ است؛ بلکه مخاطبین دشمن است. دشمن میخواهد حسّاسیت در مقابل طاغوت را از شما سلب کند. حسّاسیت را که از شما سلب کرد، نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که نسلی که میآید و طاغوت را لمس نکرده است، مورد تهاجمِ دشمن قرار میگیرد. چون نمیداند که در زمان طاغوت چه پدری از این مردم در میآوردند. نمیداند که در زمان طاغوت چه کارهایی میکردند. نمیداند که در زمان طاغوت، لوازم التّحریری نبود. در جاهایی از این کشور، اصلاً خبری از علم و مدرسه و شاگرد مدرسه و کتاب و دفتر، اصلاً وجود نداشت. در بین کسانی که لازمالتّعلیم بودند، چهل درصد بیسواد وجود داشت. جاهایی بود که احدی به آنها راه نداشت که برود و اصلاً ببیند اینها چه کسی هستند؛ خبری از حال آنها بپرسد تا به نان آنها رسد، چه رسد به چیزهای دیگرشان. امروز بعد از پانزده سال، بر اثر سعی و کوشش جوانان مؤمن و مسلمان و تلاش عظیمی که انجام گرفته، زندگی تا اعماق این مملکت گسترده شده است. این همه جاده، این همه راه، این همه دهِ آباد، این همه برکات الهی تا اعماق این مملکت میرود. اما جوانی که زمان طاغوت را لمس نکرده است، نمیتواند مقایسه کند؛ چون آن زمان را ندیده است. بعضی از آنهایی هم که دیدهاند، یادشان میرود. خوب؛ اینجا جایی است که دشمن تهاجمش را شروع میکند. مربوط به :بیانات در دیدار مردم یاسوج - 1373/03/17 عنوان فیش :مقایسه عملکرد رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی در استان کهگیلویه و بویراحمد کلیدواژه(ها) : مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, کهکیلویه و بویراحمد, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بنده به پولهایی که در سال آخرِ رژیم گذشته در این استان[کهگیلویه و بویراحمد]که خرج شده است نگاهی کردم و به این نتیجه رسیدم که مقدار پولی که در تمام طول پنج سالِ آخر رژیم گذشته- که بهترین سالها از لحاظ مالی بوده و دولت آن روز پول زیادی داشته است- در این استان خرج شده، یک چهلم مقداری است که جمهوری اسلامی در کمتر از آن مدت، در این استان خرج کرده است. به تعبیری دیگر، جمهوری اسلامی در مدتی کوتاه، نزدیک به چهل برابرِ آنچه که آنها در اینجا خرج کردهاند، در این استان اعتبارات صرف کرده و پول خرج نموده است. البته در دوران رژیم طاغوت که دستگاههای دولتی فاسد بودند- یعنی استاندار آن روز، فاسد و مسئولین ادارات و پیمانکاران، دزد و فاسد بودند- اگر پولی هم در این استان خرج میشد، برای مردم نمیشد. لذا شما میبینید که در تمام دوران حکومت پهلوی، حتّی یک دانشکده در این استان تأسیس نشد و تعداد فارغالتّحصیلان دانشگاهی در سراسر همین استان، از عدد انگشتانِ دستِ یک نفر هم تجاوز نکرد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1371/12/07 عنوان فیش :بی توجهی دستگاه طاغوت به زلزله زدگان جنوب خراسان کلیدواژه(ها) : رفتار طاغوت, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, سازمان شیر و خورشید, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, زلزله فردوس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در رژیم طاغوت، هر جا اتفاقی میافتاد، بنده این توفیق و این شوق را داشتم که برای امداد بروم. الان شاید مشکل بشود برای مردم گفت که آن وقت، دستگاهها چطور رفتار میکردند: مثل دشمن! شیر و خورشید آن روز که مربوط به دستگاه طاغوت بود، مثل یک بیگانهی بیعاطفه، با حوادث برخورد میکرد. مگر این گونه که حالا میروند و با دل و جان کمک میکنند، به مردم کمک میکردند؟ در نقطهای از جنوب خراسان زلزله آمد؛ تا چندین سال بعد که بنده با آن محل رابطه داشتم و میرفتم و میآمدم، هنوز یک عده مردم زیر چادرهای پوسیدهی رنگورو رفته زندگی میکردند. حالا در این زلزلهی شمال - رودبار و بقیهی مناطق - اهالی آنجا، خود مردم آنجا میآیند و نقل میکنند که غالب مناطق وسیع زلزلهزده، از روز اول بهتر و زیباتر ساخته شده و در دسترس و اختیار مردم قرار گرفته است. این، تلاش مسؤولین است. این، تلاش دستاندرکاران است. امیدواریم خداوند آنها را موفق بدارد. اینها خدمتهایی است که بر عهده دارند و باید انجام دهند و تکلیف آنهاست. مردم هم انشاءاللَّه قدرشناس باشند. مربوط به :بیانات در دیدار اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران - 1370/11/15 عنوان فیش :گمنامی دانشمندان کشور قبل از انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : اثرات انقلاب اسلامی, دستاوردهای انقلاب اسلامی, تکریم نخبگان, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : انقلاب اینها[دانشمندان گمنام کشور] را یکخرده رو میآورد؛ اما اینها قبل از انقلاب گمنامتر بودند. آن کس که میخواست یکخرده برای خودش و برای علمش زندگی کند، گمِ گم بود؛ مگر آن کسی که میخواست یک کار مثلاً تملقآمیزی بکند و یک چیزی بگوید، او جلو میآمد؛ والّا کسی که واقعاً میخواست در زندگی علمی خودش باشد، اصلاً کسی به او کمترین اعتنایی نمیکرد. من یک وقت در زمان ریاست جمهوری به مرکز سرمسازی کرج رفتم، دیدم یک عده از این دانشمندان پیرمرد در آنجا هستند؛ که یکی از آنها هم به گمانم جزو همین کسانی بود که از طریق رادیو با او صحبت شد. من از لهجهاش فهمیدم که نجفآبادی است. پیرمرد از کار افتادهیی بود؛ گریهاش گرفت! دید که رئیس جمهور آمده با او دست میدهد و میگوید: آقا ! احوال شما چهطور است؟ اصلاً چنین چیزی در زندگی او سابقه نداشت که یک مقام کشوری جلو بیاید و با تواضع با او حرف بزند و قدر علم او را بداند. میدید که من قدر علم او را میدانم و به او به عنوان یک عالم، حقیقتاً و قلباً - نه تصنعاً - احترام میکنم؛ این واقعاً برایش چیز عجیبی بود. اصلاً این چیزها در گذشته مطرح نبود. مربوط به :بیانات در دیدار روحانیون دفتر نمایندگی ولىّفقیه در امور اهل سنت - 1370/08/27 عنوان فیش :تبیین سیاست رژیم پهلوی در سیستان وبلوچستان کلیدواژه(ها) : تبعید آیت الله خامنه ای به ایرانشهر, سیستان و بلوچستان, تدوین کتب تعلمیات دینی قبل از انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, خوانین, مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, مناطق محروم در رژیم پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی, فساد رژیم پهلوی, عملکرد حکومت پهلوی, سیاستهای رژیم پهلوی, عملکرد حکومت قاجاریه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در زمان رژیم ستمشاهى - چه دوران منحوس پهلوى، چه دوران منحوس قاجار - در آن منطقه [سیستان وبلوچستان]خیلى ستم شده است. شاید شماها بدانید که هنوز هم در گوشه و کنار بلوچستان، به فارسها «گجر» مىگویند. گجر، یعنى قاجار، قجر؛ مثل اینکه ما مىگوییم «مغول». علتش خاطرهى تلخى است که آنان از دوران قاجاریه دارند؛ از بس به آنان در آن دوران ستم شد. در دوران منحوس پهلوى هم وضع بهتر از دوران قاجاریه نبود. سیاست رژیم پهلوى در بلوچستان این بود که خوانین را به خودشان جذب کنند و از خوانین امنیت منطقه را بخواهند؛ مثل تیولدارهاى زمان قدیم، که شاه یک کشور کسى را به منطقهیى مىفرستاد و مثلاً مىگفت خراسان در تیول تو؛ ما مىخواهیم خراسان را از این کشور جدا نکنند؛ مالیاتى هم هر سال با هدایا براى ما بفرست؛ دیگر هر کار مىکنى، با خودت! او هم به آنجا مىرفت؛ اگر قرار بود که مثلاً ده کرور بفرستد، سى کرور یا پنجاه کرور از مردم درمىآورد! حالا چگونه درمىآورد، آن مربوط به خودش بود. کشتارها، ظلمها، بىعدالتیها، ناحق کردن حقها، ضایع کردن ضعفا و رشد دادن گردن کلفتها، به دولت مرکزى ربطى نداشت! در زمان پهلوى، سیستان و بلوچستان این وضعیت را داشت. در آنجا خوانینى از قبایل مختلف ریگى و مبارکى و نارویى و ششزهى بودند؛ همین زهىهاى فراوان که شنیدهاید و هست. رئیس قبیله در مقابل استاندار مسؤول بود؛ و اگر خوب عمل مىکرد، پاداش او هم وکالت مجلس بود؛ یک دوره بیاید وکیل مجلس بشود و سور و سات استاندار و دستگاه دولتى هم فراهم باشد! دستگاه کارى به کار امنیت منطقه نداشت. وقتى که من در آنجا بودم، بین همین ایرانشهر و چابهار، به اصطلاح حافظ امنیت این مناطق، دلاورهاى آن رژیم بودند. دلاورها چه کسانى بودند؟ یک چند نفر بلوچِ فقیرِ محرومِ مظلومِ بدبختى که به آنها چوبدستى یا تفنگ برنو داده بودند و گفته بودند که شما در این جاده مواظب باشید. آنها مواظب بودند؛ حالا مواظب چه چیزى، آن هم خیلى روشن نیست؛ طبیعتاً طبق معیارهاى خود آنها عمل مىکردند. آن خان، پدر آن مردم را درمىآورد. من در بلوچستان وضعیتى را دیدم که حقیقتاً قابل توصیف نیست؛ یعنى اگر کسى توصیف کند، شما باور نخواهید کرد؛ یعنى اینقدر با حالا فاصله دارد. یک عده در آنجا از همه جهت در نهایت راحتى و آسایش زندگى مىکردند؛ در ایرانشهر، مثل اعیان تهران زندگى مىکردند! در فنّوج و اسپکّه و آن دوردستهایى که پاى آدمهاى معمولى به آنجا نمىرسید، اینها در وضعیت اشرافى زندگى مىکردند! در همان شهرها مردمى بودند که اولیات زندگى برایشان وجود نداشت؛ یعنى فقر به معناى تلخ و سیاه، مسألهى آنوقت در آنجا بود؛ نه جادهیى، نه آبى، نه برقى، نه در تابستان وسیلهى خنککنندهیى. مردم آنجا اینطور محروم شدند. مردم هم راه زندگى را فهمیده بودند. هر کس مىخواست زندگى کند، باید منفذى به آن خان مىیافت. آخوند هم اگر مىخواست زندگى کند، بایستى خودش را به خان وصل مىکرد؛ لذا خیلى از روحانیون آنجا هم به خوانین متصل شده بودند، با آنها ارتباط داشتند، با آنها مأنوس بودند و زندگیشان یک طورى مىگذشت. این، وضعیت بلوچستان بود. مردم در آنجا اینگونه رنج کشیدند. جمهورى اسلامى در آنجا پیامآور یک عطیهى بزرگ بود، و آن اینکه طبقهى ستمگر - خوانین - حذف شدند؛ هرچه هم آمدند و تلاش کردند، نشد. من خودم در سال 58 به بلوچستان رفتم؛ همهى این خوانین درجهى یک بلوچستان به ایرانشهر آمدند و با من ملاقات کردند، تا شاید بتوانند تقرب و تحببى پیدا کنند. من سیاست جمهورى اسلامى را براى آنان روشن کردم. خوانین امیدى پیدا نکردند. البته کسانى بودند که این سیاست را قبول نداشتند. ما نمىخواستیم در آنجا سیاست اعمال کنیم؛ ما مىخواستیم حقیقت را در آنجا اعمال کنیم. حقیقت این بود که مردمى بودند و باید زیر سایهى جمهورى اسلامى زندگى مىکردند؛ الان هم آن مردم هستند. بحمداللَّه خوانین دستشان کنده شد؛ هرچند جمهورى اسلامى سختیهاى زیادى کشید. مربوط به :بیانات در دیدار استاد شحات محمّد انور و استاد محمّد بسیونی - 1369/11/20 عنوان فیش :انقلاب اسلامی؛عامل توجه به قرآن کلیدواژه(ها) : مقایسه عملکرد نظام اسلامی و رژیم پهلوی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تربیت قرآنی, غفلت از قرآن نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [قبل از انقلاب]گاهی در گوشه و کنار، چند نفری دور هم جمع میشدند و تلاوتی میکردند؛این رشد روزافزون و این سیل عظیم توجه جوانان و بچهها به قرآن، اصلاً مربوط به بعد از انقلاب است. به همین جهت، گاهی قبل از انقلاب، بعضی از قرّاء به ایران میآمدند؛ ولی کسی نمیفهمید که اینها چه وقت آمدند و چه زمانی رفتند. قبل از انقلاب، «شیخابوالعینین» با دعوت اوقاف به مشهد آمده بود. من نوارهای او را قبلاً زیاد شنیده بودم و دورادور از خواندن او خیلی خوشم میآمد. ما با کسانی که او را دعوت کرده بودند، بکلی قطع رابطه کرده بودیم و با این که خیلی هم دوست میداشتم صدای او را گوش کنم، اما اصلاً به مجالسی که درست کرده بودند، نرفتم. در مسجد گوهرشاد مشهد، در آن ایوان مقصوره جلسهیی درست کرده بودند و قرآن میخواندند. آن کسانی که در آنجا نشسته بودند، گمان نمیکنم که به صد نفر میرسیدند. همینطور دورتادور نشسته بودند و به تلاوت قرآن گوش میکردند. در آن موقع، هوا سرد بود و مجتبای ما هم که کوچک بود، همراهم بود. چون نمیخواستم به داخل جلسه بروم، ناگزیر در آن هوای سرد در غرفهی بیرون نشستم، تا صدایی را که پخش میشد، بشنوم. آن زمان، جمعیت حدود صدنفر بود؛ در حالیکه حالا وقتی شماها در جایی وارد میشوید، واقعاً همهی شهر تکان میخورد. بله، ما به عشق قرآن و به برکت قرآن زنده هستیم. |