[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1402/01/15
عنوان فیش :رها شدن از غفلت به واسطه ذکرالهی
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, غفلت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
‌[ذکر] ما را از غفلت خلاص میکند. غفلت بلای بزرگی است. در دعای مبارک ابی‌حمزه میخوانیم: یا مَولایَ‌ بِذِکرِکَ‌ عاشَ‌ ‌قَلبی‌ وَ بِمُناجاتِکَ بَرَّدتُ اَلَمَ الخَوفِ عَنّی‌؛(1) با یاد تو، ذکر تو، دلِ من زندگی پیدا کرد؛ با مناجات با تو، اضطراب و ترس از ‌من دور شد و رها شدم. اینکه در قرآن، آیات زیادی ــ ده‌ها آیه، شاید قریب صد آیه که [البتّه] من نشمردم ــ درباره‌ی ‌ذکر وجود دارد، نشان‌دهنده‌ی اهمّیّت این حقیقت در زندگی ما، در ارتباطات ما، در عاقبت ما و انتهای راه ما است. اینکه ‌خدای متعال میفرماید: اُذکُرُوا اللَهَ ذِکراً کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلا،(2) نشان‌دهنده‌ی این است که ذکر، هم لازم است، ‌هم کثیرش لازم است؛ ذکرِ زیاد لازم است.‌
1 )
اقبال‌الاعمال، على بن موسى ابن طاووس ‏، ص ۷۳‏

مَولايَ ، بِذِكرِكَ عاشَ قَلبي ، وبِمُناجاتِكَ بَرَّدتَ ألَمَ الخَوفِ عَنّي ‏
ترجمه :
‏«ای مولای من دلم به یاد تو زندگی کرد و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم...»‏

2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 41
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید،

2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 42
وَسَبِّحوهُ بُكرَةً وَأَصيلًا
ترجمه :
و صبح و شام او را تسبیح گویید!


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام - 1402/01/15
عنوان فیش :تأثیرگذار بودن ذکر مستمر در کارهای فردی و اجتماعی
کلیدواژه(ها) : خدمت به مردم, خدمت, ذکر خدا, کارگزاران نظام, مسئولان نظام(مخاطب)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در کلامی منسوب به امیرالمؤمنین [هست]: مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّکرِ حَسُنَت‌ اَفعالُهُ‌ فِی‌ السِّرِّ وَ الجَهرِ»؛(1) دوام ذکر و به ‌طور مستمر ذاکر بودن، موجب میشود عمل ما ــ هم عملِ پنهانی ما و کاری که خودمان در دلمان، در داخل خانواده‌مان، ‌در اتاق خلوتمان انجام میدهیم، هم عملی که در محیط اجتماعی انجام میدهیم ــ نیکو بشود، خوب بشود... حالا ما ‌مسئولین کشور هستیم دیگر؛ یک بخشی از کارهای جاری کشور... به عهده‌ی این مجموعه‌ای است که اینجا تشریف دارید ‌و همه اینجا جمع شده‌ایم. کارِ ما چیست؟ «خدمت به مردم». کار ما چیست؟ «اداره‌ی خوب کشور»؛ پس «حَسُنَت‌ اَفعالُهُ‌ ‌فِی‌ السِّرِّ وَ الجَهر» در مورد ما این است. اگر ذکرالله داشته باشیم، تأثیر میگذارد در کار خدمت به مردم که مسئولیّت بزرگ ‌ما پیش خدای متعال است. این «خدمت» را در دعاها هم می‌بینیم. در دعای مبارک کمیل [میفرماید]: اَسأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ ‌قُدسِکَ وَ اَعظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسمائِکَ اَن تَجعَلَ اَوقاتى مِنَ اللَیلِ وَ النَّهارِ بِذِکرِکَ مَعمورَةً وَ بِخِدمَتِکَ مَوصولَة؛ ذکر و خدمت، ‌با هم می‌آید. وَ اَعمالى عِندَکَ مَقبولَةً حَتّىٰ تَکونَ اَورادى وَ اَعمالى کُلُّها وِرداً واحِداً وَ حالى فى خِدمَتِکَ سَرمَدا؛ دائم در ‌خدمتِ تو باشم. باز بعدش [میفرماید]: قَوِّ عَلىٰ خِدمَتِکَ جَوارِحى وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَب لِىَ الجِدَّ فى ‌خَشیَتِکَ وَ الدَّوامَ فِى الاِتِّصالِ بِخِدمَتِک؛(2) باز «خدمت»؛ ببینید، تمامش خدمت است.‌
1 )
غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد آمدی، ص ۶۴۴ (با اندکی تفاوت)‏

مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّکرِ حَسُنَت‌ اَفعالُهُ‌ فِی‌ السِّرِّ وَ الجَهرِ ‏
ترجمه :
‏«هر کس دلش را با پیوستگىِ یاد [خدا] آباد کند، کارهایش در نهان و آشکار، نیکو خواهند شد.»‏

2 )
مصباح‌المتهجّد، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۸۴۹ (دعای کمیل)

أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَأَعْظَمِ صِفاتِكَ وَأَسْمائِكَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً؛ ‏وَأَعْمالِى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً، حَتَّىٰ تَكُونَ أَعْمالِى وَأَوْرادِى كُلُّها وِرْداً وَاحِداً، وَحالِى فِى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً . يَا سَيِّدِى يَا مَنْ عَلَيْهِ ‏مُعَوَّلِى، يَا مَنْ إِلَيْهِ شَكَوْتُ أَحْوالِى، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، قَوِّ عَلىٰ خِدْمَتِكَ جَوارِحِى، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوانِحِى، وَهَبْ لِىَ ‏الْجِدَّ فِى خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ.‏
ترجمه :
‏ خِدْمَتِكَ جَوارِحِى، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوانِحِى، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ.‏ ‏«ای خدای من، ای سرور من، ای مولای من و اختیاردارم، ای کسی که مهارم به دست اوست، ای آگاه از پریشانی و ‏ناتوانی‌ام، ای دانای تهیدستی و ناداری‌ام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست می‌کنم به حقّت و قداست و ‏پاکی‌ات و بزرگ‌ترین صفات و نام‌هایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنی و به خدمتگزاری‌ات پیوسته ‏بداری؛ و اعمالم را در پیشگاهت پذیرفته قراردهی تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ و همسو و همه ورد واحدی باشد و حالم ‏در خدمت تو پاینده گردد، ای سرور من، ای آن‌که بر او تکیه دارم، ای آن‌که شکایت حالم را تنها به‌سوی او برم، ای ‏پروردگارم، ای پروردگارم، ای پروردگارم، اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّتت محکم کن و ‏کوشش در راستای پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانی دار...»‏


مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1397/10/11
عنوان فیش :رفتار غیرمنصفانه انسان دربرابر خداوند
کلیدواژه(ها) : انصاف, ذکر خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عَن اَمیرِ المُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَقولُ اللهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی اَتَحَبَّبُ‌ اِلَیکَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَیَّ بِالمَعاصی خَیری عَلَیکَ نازِلٌ وَ شَرُّکَ اِلَیَّ صاعِدٌ وَ لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیحٍ. یَا ابنَ آدَمَ لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ وَ اَنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ اِلىٰ مَقتِهِ. یَا ابنَ آدَمَ اذکُرنی حینَ تَغضَبُ اَذکُرکَ حینَ اَغضَبُ وَ لا اَمحَقُکَ فیمَن اَمحَق.(۱)
یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند، خداوند میفرماید: ای فرزند آدم! با من با انصاف رفتار نمیکنی. واقعش هم همین است؛ این همه لطف الهی، این همه تفضّلات الهی، این همه نعمت الهی، این عظمتِ مقام پروردگار، این ضعف ما، این ذلّت ما، این مسکنت ما، این ناتوانی ما. در مقابل خدا چه جوری باید باشیم؟ آن جور نیستیم. پس بنابر‌این، با انصاف با خدای متعال رفتار نمیکنیم.
اَتَحَبَّبُ‌ اِلَیک بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَیَّ بِالمَعاصی
این همان فقراتی است که در دعای شریف ابوحمزه هم این فقرات را میخوانیم. خدا میفرماید: من با تو دوستی میکنم، تحبّب میکنم، با دادنِ نعمت به تو. این جوری است دیگر؛ هر لحظه‌ای از لحظاتِ عمر ما با چندین نعمت، شاید با هزاران نعمت، همراه است. نعمت اوّل هم این نَفَسی است که شما میکشید. «هر نَفَسی که فرو میرود ممدّ حیات است». [سعدی. گلستان] اگر این نَفَس را نکشیم، همین یک لحظه انسان از بین رفته است. این، اوّلین نعمت. نعمت سلامت، نعمت عقل، نعمت لسان، نعمت بویایی، نعمت بینایی؛ نعمتهایی که اصلاً لا تعدّ و لا تحصیٰ. خدای متعال اینها را دارد به ما در هر لحظه‌ای میدهد دیگر؛ این تحبّبِ الهی است. ما چه کار میکنیم؟ فرمود که «تتَمَقَّتُ»؛ یعنی دشمنی میکنی. «مَقت» یعنی دشمنی. دشمنی میکنی با من، با معصیت؛ گفتم نکن، این کار را انجام نده، تو انجام میدهی. خب این دشمنی است دیگر.

خَیری عَلَیکَ نازِلٌ وَ شَرُّکَ اِلَیَّ صاعِدٌ وَ لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیح
این هم از فقرات دعای شریف ابوحمزه است. شب و روزی نمیگذرد مگر اینکه یک کار خلاف، یک عمل قبیح، از ما صادر میشود و به وسیله‌ی ملکِ کریمِ پروردگار به نامه‌ی اعمال ما و به کتاب محفوظ و لوح محفوظ الهی وارد میشود. این عمل قبیح لازم نیست حتماً از این گناهان کبیره‌ی آن چنانی باشد؛ انواع و اقسام حرف زدن‌ها، گوش کردن‌ها، نگاه کردن‌ها، در آن ممکن است باشد. احساسات قلبی من و شما؛ حسد می‌ورزیم، دشمنی میکنیم، حق را نادیده می‌گیریم، با باطل مقابله نمیکنیم؛ اینها همه گناه است دیگر. هر روز و شبی از ما یک چیزی از این قبیل میرود به سمت مخزن علم کُتّاب الهی.
یَا ابنَ آدَمَ لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ وَ اَنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ اِلىٰ مَقتِه
این نکته‌ی آخر نکته‌ی جالبی است. میفرماید این خصوصیّاتِ خودت را که چه جوری رفتار میکنی، چه جوری عمل میکنی، حتّی چه جوری عبادت میکنی -نماز میخوانیم، [امّا] نمازهای بی‌توجّه، نماز غافل، خدای نکرده نماز همراه با ریا و سُمعه- اگر کسی همین خصوصیّات را بیاید برای شما نقل کند، بگوید «یک آقایی هست، این جوری رفتار میکند، این جوری حرف میزند، این جوری احساس میکند، این جوری نماز میخواند، این جوری مثلاً تبلیغ میکند»، کارهای بد شما را بیاید نقل کند، نسبت بدهد به کسی و تو ندانی که راجع به تو دارد میگوید، ندانی آن کسی که دارند وصفش میکنند کیست و خودت هستی، فوراً میگویی عجب آدم مزخرفی است، عجب آدم بی‌ربطی است، این کیست دیگر! خودمانیم؛ خود من هستم.

یَا ابنَ آدَمَ اذکُرنی حینَ تَغضَبُ اَذکُرکَ حینَ اَغضَب وَ لا اَمحَقُکَ فیمَن اَمحَق
این هم یک نصیحت: وقتی که خشمگین میشوی به یاد خدا بیفت، که از حد تجاوز نکنی؛ آن وقت نتیجه این خواهد بود که من هم آن وقتی که خشم بر تو بگیرم، به یاد تو می‌افتم و تو را ملاحظه میکنم. تو را مَحق نمیکنم. «مَحق» در واقع یعنی نابود کردنِ باطنی و معنوی؛ این مَحق است. «یَمحَقُ اللهُ الرِّبوا»(2) یعنی خدا ربا را پوچ و پوک میکند؛ معنای مَحق این است. میگوید اگر چنانچه در هنگام غضب به یاد من باشی، دیگر این کار را با تو نمیکنم.
1 )
الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 278؛

عَن اَمیرِ المُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَقولُ اللهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی اَتَحَبَّبُ‌ اِلَیکَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَیَّ بِالمَعاصی خَیری عَلَیکَ نازِلٌ وَ شَرُّکَ اِلَیَّ صاعِدٌ وَ لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیحٍ. یَا ابنَ آدَمَ لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ وَ اَنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ اِلىٰ مَقتِهِ. یَا ابنَ آدَمَ اذکُرنی حینَ تَغضَبُ اَذکُرکَ حینَ اَغضَبُ وَ لا اَمحَقُکَ فیمَن اَمحَق
ترجمه :
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) مىفرماید: خداوندِ والا مىفرماید اى فرزند آدم! با من به انصاف رفتار نمىکنی؛ با نعمتهاى خود به تو محبّت مىکنم و تو با گناهان با من بدرفتارى مىکنى؛ نیکىِ من به سوى تو نازل و جارى است و بدىِ تو به سوى من بالا مى‌آید؛ پیوسته، در هر شبانه‌روز، فرشته‌ی بزرگوارى با کردار ناشایستِ تو به نزد من مى‌آید. اى فرزند آدم! اگر صفت خود را از غیر خود مى‌شنیدى و نمىدانستى این صفات از آنِ کیست، شتابان بر او خشمگین مىشدى. اى فرزند آدم! در هنگام خشمناکى‌ات مرا یاد کن تا در هنگام خشمناکى‌ام تو را یاد کنم و تو را در میان نابودشدگان هلاک نسازم.

2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 276
يَمحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَيُربِي الصَّدَقاتِ ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ أَثيمٍ
ترجمه :
خداوند، ربا را نابود می‌کند؛ و صدقات را افزایش می‌دهد! و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکاری را دوست نمی‌دارد.


مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1392/05/18
عنوان فیش :رحمت الهی با خواستن بدست می‌آید/صحیفه سجادیه دعای ۴۶
کلیدواژه(ها) : امید به رحمت خداوند, اعتماد به خدا, ذکر خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بنده لازم میدانم به مناسبت همین عظمتی كه این ایام دارد، و ارزشی كه ذكر و یاد الهی دارد، به مسئولین محترم كشور، مجموعه‌ی تازه‌نفسی كه مسئولیتهای كشور را برعهده گرفتند و ان‌شاءالله در این كار با قدم ثابت، با اراده و عزم راسخ به پیش خواهند رفت، این توصیه را بكنم كه در طول این راه دشوار، از همین سلاح ذكر و توجه و توسل به خداوند متعال و اعتماد به خدا استفاده كنند. «یا من لا یجبه بالرّدّ اهل الدّالّة علیه»(۱) - دعائی كه وارد شده است برای روز عید فطر، در صحیفه‌ی مباركه‌ی سجادیه - حتّی كسانی كه در مخاطبه‌ی با پروردگار عالم، با گستاخی حرف میزنند، خدای متعال رحمت خود را شامل آنها هم میكند. رحمت واسعه‌ی الهی در دسترس كسانی است كه آن را بخواهند و بطلبند. مهم این است كه هدایت الهی را بخواهیم، رحمت الهی را بخواهیم، آن را بطلبیم؛ آن وقت به دست خواهد آمد.
همه‌ی مسئولین كشور - بخصوص مسئولین سطوح بالای كشور - به خداوند متعال توجه كنند، توسل كنند. كارهای سنگین، وظائف مهم، حقوق عمومی مردم، مسئولیتهائی است بر دوش آنها؛ این مسئولیتها را با كمك پروردگار میشود بخوبی انجام داد.
1 )
صحيفه سجاديه: دعای ۴۶

وَ يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ.
ترجمه :
دعای امام سجاد(علیه‌السلام) پس از نماز روز عید فطر: ای خداوندی كه دست رد بر سینه بندگان پرتوقع خود نمی‌زنی.


مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22
عنوان فیش :فرصت ارتباط با خدا در ماه شعبان
کلیدواژه(ها) : مناجات شعبانیه, ماه شعبان, ذکر خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
با قطعِ نظر از سوّم شعبان، ما وارد ماه شعبان شدیم. ماه عبادت، ماه توسّل، ماه مناجات؛ وَ اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُك، وَ اسمَع نِدائی اِذا نادَیتُك؛(۱) فصل مناجات با خدای متعال، فصل مرتبط كردن این دلهای پاكْ با معدن عظمت، با معدن نور؛ این را قدر باید دانست. این مناجات شعبانیّه یك تحفه‌ای است كه در اختیار ما قرار داده شده است. خب ما دعا خیلی داریم، همه‌ی این دعاها هم پر از مضامین عالی است، امّا بعضی یك برجستگی خاصّی دارند. من از امام بزرگوار (رضوان الله علیه) سؤال كردم، گفتم در میان این دعاهایی كه از ائمّه علیهم‌السّلام رسیده است، شما به كدام دعا بیشتر علاقه‌مندید و دلبسته‌اید؟ فرمودند به دعای كمیل و مناجات شعبانیّه؛ به این دو دعا. امام یك دلِ متوجّه به خدا بود، اهل توسّل بود، اهل تضرّع بود، اهل خشوع بود، اهل اتّصال با مبدأ بود؛ وسیله‌ی بهتر در چشم او، این دو دعا بود: دعای كمیل، مناجات شعبانیّه. وقتی انسان مراجعه میكند به این دو دعا، دقّت میكند، می‌بیند چقدر هم شبیه همند این دو دعا؛ شباهتهای زیادی به هم دارند؛ مناجات انسان خاشع، مناجات انسان متوكّل به خدا؛ كَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدَیك، وَ قَد اَظَلها حُسنُ تَوَكُّلی عَلَیك، فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُه، وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِك؛(۲) امید، امید به مغفرت الهی، به رحمت الهی، به توجّه الهی، بلندهمّتیِ در درخواست از پروردگار؛ اِلهی هَب لی كَمالَ الانقِطاعِ اِلَیك، و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیك.(۳) ماه شعبان یك چنین ماهی است؛ دلهای پاك، دلهای نورانی، دلهای جوان، از این موقعیّت بهره بگیرند، استفاده كنند، رابطه‌تان را با خدا قوی كنید.
1 )
الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج‏ 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه).

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ‏ دُعائِي‏ إِذا دَعَوْتُكَ، وَ اسْمَعْ‏ نِدائِی إِذا نادَيْتُكَ، وَ اقْبِلْ عَلَيَّ إِذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ الَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ ... .
ترجمه :
امام علی علیه‌السلام: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و هرگاه دعايت مى‌كنم ، دعايم را بشنو و هرگاه صدايت مى‌زنم، به صدايم گوش فرا ده و هرگاه با تو مناجات مى‌كنم، به من توجّه كن كه من به سوى تو گريخته‌ام.

2 )
الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج‏ 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه).

الهِی انْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ، فَانْتَ اهْلٌ انْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ، الهِی كَأَنِّی بِنَفْسِی واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَيْكَ، فَفَعَلْتَ‏ ما انْتَ اهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي‏ بِعَفْوِكَ‏ ... .
ترجمه :
خداى من! اگر من شايسته رحمت تو نيستم ، تو شايسته آن هستى كه به فضل گسترده‌ات بر من ببخشايى . خداى من! گويى در پيشگاهت ايستاده‌ام و توكّل نيكويم به تو ، بر من سايه افكنده است و تو آنچه را كه شايسته توست ، انجام مى‌دهى و مرا در گذشت خود فرو برده‌اى.

3 )
الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج‏ 3، ص 295؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏91، ص 97؛ كليات مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 156 (مناجات شعبانیه).

الهِی هَبْ لِی كَمالَ الانْقِطاعِ الَيْكَ، وَ انِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها الَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ الى‏ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ، الهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاجابَكَ وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ، فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً.
ترجمه :
خداى من! مرا به كمال جدايى از غير خود عنايت كن ، و ديده دل‌هاى ما را به نور نگريستن به سوى خودت روشنى بخش، تا ديده دل‌ها ، حجاب‌هاى نور را بشكافد و به معدن عظمتت متّصل گردد ، و روح‌هايمان به عزّت مقدّس تو بياويزند.


مربوط به :بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان - 1390/08/11
عنوان فیش :دهه اول ذی‌حجه، مصداق ایام معلومات
کلیدواژه(ها) : ماه ذیحجة, جوان, ذکر خدا, رابطه با خدا, روز عرفه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این ایام، ایام دهه‌ی ذی‌حجه است. شما جوانان عزیز، دلهای نورانی، روحیه‌های شاداب، فرزندان عزیز من، توجه داشته باشید که یکی از بهترین روزها و شبهای دوره‌ی سال، از لحاظ فضیلت و امکان ارتباط دلها با خدا، همین روزهاست. مایه و قوام اصلی همه‌ی حرکتهای بزرگ و پیروز، ذکر الهی است؛ یاد خدا بودن، با خدا ارتباط داشتن. در قرآن میفرماید: «و یذکروا اسم الله فی ایّام معلومات».(1) در حدیث دارد که «ایام معلومات» که خدای متعال به ذکر در این ایام دستور داده است، همین ده روز اول ذی‌حجه است.(2)
در این ده روز، روز عرفه وجود دارد، که روز دعا و استغفار و توجه است. دعای سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، که سیدالشهداء امام حسین (علیه‌السّلام) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشان‌دهنده‌ی آن روحیه‌ی شیدائی و عشق و شوری است که پیروان اهل‌بیت در یک چنین ایامی باید داشته باشند. این ایام را قدر بدانید. فرصت مال شماست. همچنان که امروز فرصت پیشرفت، فرصت شکوفائی، فرصت حرکتهای بزرگ سیاسی و انقلابی و اجتماعی مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خدای متعال و ذکر الهی و مستحکم کردن رابطه‌ی قلبی با خدا هم متعلق به شماست.
1 ) سوره مبارکه الحج آیه 28
لِيَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَيَذكُرُوا اسمَ اللَّهِ في أَيّامٍ مَعلوماتٍ عَلىٰ ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الأَنعامِ ۖ فَكُلوا مِنها وَأَطعِمُوا البائِسَ الفَقيرَ
ترجمه :
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند؛ و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی‌کردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخورید؛ و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید!

2 )
تهذيب الأحكام ، شیخ طوسی، ج ‏5، ص 447 ؛
الوافی، فیض كاشانی، ج ‏14، ص 1261؛
ملاذ الأخيار فی فهم تهذيب الأخبار، علامه مجلسی، ج ‏8، ص 480 ؛

اذْكُرُوا اللَّهَ‏ فِی أَيَّامٍ‏ مَعْلُوماتٍ‏ قَالَ قَالَ عَشْرُ ذِی الْحِجَّةِ وَ أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ‏ قَالَ أَيَّامُ التَّشْرِيقِ.
ترجمه :
حماد بن عیسی گفت از امام صادق(علیه السلام) شنیدم كه فرمود پدرم از قول امام علی(علیه السلام) فرمودند: در «روزهای معین»، [كه] فرمود دهه ذی حجه است و «روزهای مشخص»، [كه] فرمود ایام تشریق [روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم بعد از اعمال حج] است؛ خدا را یاد كنید.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع) - 1390/03/03
عنوان فیش :تفکیک ناپذیری ارتباط با خداوند و اهل بیت (علیهم السلام)
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, رابطه با خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
توصیه‌ی ما این است: تلاوت قرآن، انس با قرآن، انس با حدیث، آشنائی با معارف اهل‌بیت از طریق حدیث، و بالاتر از همه، توجه به خدای متعال، حفظ و تقویت رشته‌ی ارتباط قلبی با ذات اقدس احدیت، با دعا، با توسل،با ذکر،با خشوع، با نماز نافله.
اگر این رشته محفوظ بماند و تقویت شود، همه‌ی کارهای دشوار بتدریج حل میشود؛ اصل کار این است. این رشته‌ی ارتباط با مقام احدیت هم - که خشوع و ذکر و توسل باشد - مرتبط و متصل با اهل‌بیت (علیهم السّلام) است؛ تفکیک‌پذیر نیستند - «من اراد اللَّه بدأ بکم»(1) - اما خب، دعاهای صحیفه‌ی سجادیه، مناجات خمس عشر و دعاها و مناجاتهای گوناگونی که هست، دل را صفا میدهند، ذهن را صفا میدهند، ذهن را هم فعال میکنند. خیلی از معارف را انسان از این طریق به دست می‌آورد.
1 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی، ج 6 ص 95ح1 ؛
من‏لايحضره‏الفقيه، شیخ صدوق ج 2 ص  609 ح3213؛ 
عيون‏أخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق ج  2 ص  272ح1 ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی ج 99 ص 127 ؛

قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ فَإِذَا دَخَلْتَ فَقِفْ وَ قُلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ تَكْبِيرَةً تَمَامَ الْمِائَةِ تَكْبِيرَةٍ ثُمَّ قُلِ(...) بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِی ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ...
ترجمه :
عليّ بن احمد دقّاق و محمد بن احمد سنانيّ و علىّ بن عبد اللَّه وراق و حسين بن ابراهيم مكتّب جملگى بسند مذكور در متن از موسى بن عمران‏ نخعىّ نقل كرده‏اند كه گفت: از حضرت هادى امام علی النّقی عليه السّلام درخواست نمودم كه زيارتى بليغ بمن بياموز كه هر يك از امامان را با آن زيارت كنم، فرمود: چون به در حرم رسيدى بايست و شهادتين را بگو در حالى كه غسل داشته باشى، و چون داخل شدى و چشمت بقبر افتاد بايست و بگو: اللَّه اكبر، و آن را تا سى بار تكرار كن، سپس آرام آرام گام كوتاه بردار و با كمال سنگينى و آرامش پيش رو تا در برابر قبر رسى، آنگاه بايست و باز سى بار ديگر تكبير بگو و بقبر نزديك شو و در اينجا چهل بار ديگر تكبير را تكرار كن تا يك صد بار تمام شود، آنگاه بگو: (...) پدرم و مادرم و جانم و خانواده‏ام و مالم فداى شما! هر كه خدا را خواست بوسيله شما آغاز كرد، و هر كه او را يكتا و بى‏همتا شناخت از ناحيه شما آن را پذيرفت، و هر كه آهنگ او كرد بوسيله شما توجيه شد. اى سروران من، ثناى شما را به احصاء نمى‏آورم، و با زبان مدح بكنه عظمت شما و از طريق وصف بقدر و منزلت شما نميرسم، و شما نور اخيار، و هاديان ابرار، و حجّتهاى خداى جبّاريد. خدا بشما آغاز كرده است، و بشما پايان مى‏بخشد، و بيمن وجود شما باران را فرو ميبارد، و آسمان را از سقوط بزمين بدون اذنش باز ميدارد.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌ - 1386/06/31
عنوان فیش :ذکر کثیر یعنی بی‌حد و مرز بودن ذکر خداوند
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, غفلت, احکام شرعی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
والحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین. قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم یا ایّها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و کان بالمؤمنین رحیما. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدّلهم اجرا کریما» (1)
فرصت مغتنمی است و تقریباً همه‌ی کسانی که بارهای سنگین مدیریت کشور در سطوح اصلی و اساسی بر دوش آنهاست، در این جلسه‌ی بزرگ و پر اهمیت شرکت دارید. حرف سیاست و گزارش امور گوناگون کشور به وسیله‌ی رئیس جمهور محترم بیان شد و سخن در این باره‌ها همیشه هست و بسیار است و لازم هم هست، ولی من فکر کردم که از این فرصت، اندکی هم استفاده کنیم برای چیزی که مقدم است بر استنتاجها و تبیینها و تصمیمهای سیاسی ما؛ و آن حرف دل و حرف ایمان خالصانه‌ی ماست که میتواند در همه‌ی مراحل این حرکت مثل جانی در کالبد، مثل نوری در ظلمت، مثل حیات‌بخشی در میان اجسام بی‌روح، نقش بیافریند. لذا این آیات را انتخاب کردم تا اینها را قدری با هم مرور کنیم. خود من هرچه نگاه میکنم، می‌بینم احتیاج دارم به اینکه این آیه‌ی شریفه‌ی «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم میرسد که شما هم و همه‌مان محتاج به این هستیم. میفرماید: «یا ایّها الّذین امنوا». این، بعد از آن است که جامعه‌ی ایمانی شکل گرفته و این جامعه آزمونهای بزرگ را از سرگذرانده است. این آیات سوره‌ی احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنی بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگهای متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یک چنین شرائطی، قرآن به مسلمانها خطاب میکند که: «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا»؛ خدا را ذکرِ کثیر کنید. ذکر یعنی یاد. ذکر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهای گوناگون شدن و از مطلب اصلی غفلت کردن؛ این، گرفتاری بزرگ ما بنی آدم است. میخواهند این نباشد. آنوقت این یاد هم صِرف یاد کردن و متذکر شدن نیست، ذکر کثیر را از ما خواسته‌اند.
در اینجا من روایتی را ذکر کرده‌ام: «عن ابی عبداللَّه (علیه‌السّلام) قال: ما من شی‌ء إلّا و له حدّ ینتهی إلیه»؛ همه‌ی این فرائض و احکام الهی حدی دارند؛ اندازه‌ای دارند، که وقتی به آن حد و مرز رسیدند، تمام میشود؛ تکلیف تمام میشود؛«الّا الذّکر»؛ مگر ذکر. «فلیس له حدّ ینتهی الیه»؛ ذکر حد ندارد؛ اندازه‌ای ندارد، که وقتی این اندازه ذکر و یاد حاصل شد، بگوئیم دیگر بس است؛ دیگر لازم نیست. بعد خود حضرت توضیح میدهد و میفرماید: «فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض فمن اداهنّ فهو حدّهنّ»؛ هر کس فرائض را ادا کرد، آنها را به حد ومرز خود رساند. «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه»؛ مثلاً ماه رمضان که تمام شد، شما این فریضه را به مرز خودش رساندید؛ تمام شد و دیگر چیزی بر شما واجب نیست. «والحجّ فمن حجّ فهو حدّه»؛ هر کس حج را به جا آورد - به اعمال پایان حج که رسید - آن را به مرز رساند. این در صورتی است که در هر دو جا «فهو حدَّه» بخوانیم. البته میشود «فهو حدُّه» هم با یک تعبیر دیگری خواند؛ اما «الّا الذّکر»؛ فقط ذکر مثل بقیه‌ی فرائض نیست.دیگر بقیه‌ی فرائض را ذکر نفرمودند؛ زکات را وقتی دادید، دیگر واجب نیست، به همان اندازه‌ای که مقرر شده است. خمس را همین‌جور، صله‌ی رحم را همین‌جور. بقیه‌ی فرائض و واجباتی که هست، همه از همین قبیل است، مگر ذکر؛ «الّا الذّکر فانّ اللَّه عزّ و جلّ لن یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّا ینتهی الیه»؛ خدا به ذکرِ قلیل راضی نشده است؛ حدی برای آن قرار نداده است که بشود به آن حد رسید. «ثمّ تلا»؛ بعد، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «یا ایّها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».(2) اهمیت ذکر این است.
در دنباله‌ی آیه میفرماید که: «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته». مرحوم علامه‌ی طباطبائی(رضوان اللَّه علیه) در المیزان میفرمایند: این آیه‌ی شریفه‌ی «هو الّذی یصلّی» در مقام تعلیل برای امر «اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا» است؛ یعنی این ذکر کثیری که از شما خواسته شده است، به این خاطر است که خدائی را یاد کنید که این خدا همان کسی است که «یصلّی علیکم»؛ بر شما درود میفرستد، صلوات میفرستد. خدای متعال صلوات را به شما میفرستد. «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته»؛ نه فقط خدای متعال، ملائکه‌ی الهی هم بر شما مؤمنین درود و صلوات میفرستند؛ که صلوات از طرف پروردگار، رحمت اوست؛ صلوات از ملائکه، استغفاری است که برای مؤمنین میکنند؛ «و یستغفرون للّذین امنوا» (3) که در آیات قرآن هست.
چرا این رحمت و این صلوات و این استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهی برای شما از عالم غیب، از ملأ اعلی میفرستند، «لیخرجکم من الظّلمات الی النّور»؛ برای اینکه شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بکشانند، که داستان این ظلمات و این نور هم داستان گسترده و مفصلی است.ظلمات در اندیشه‌ی ما، ظلمات در قلب ما، در خلقیات ما؛ و نور در مقابل اینهاست.
عمل هم میتواند ظلمانی باشد، هم میتواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان میتواند نورانی باشد، میتواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان میتواند ظلمانی باشد، میتواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت میتواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، میتواند به سمت نور باشد.
اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمه‌ای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این میشود نورانیت. اسلام و قرآن، ما را به این دعوت میکنند. خدای متعال و ملائکه‌ی او ما را برای این تجهیز میکنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند. ذکر خدا را بکنید؛ این هم علت و دلیلش.
1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 41
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید،

1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 42
وَسَبِّحوهُ بُكرَةً وَأَصيلًا
ترجمه :
و صبح و شام او را تسبیح گویید!

1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 43
هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۚ وَكانَ بِالمُؤمِنينَ رَحيمًا
ترجمه :
او کسی است که بر شما درود و رحمت می‌فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می‌کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!

1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 44
تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ ۚ وَأَعَدَّ لَهُم أَجرًا كَريمًا
ترجمه :
تحیّت آنان در روزی که او را دیدار می‌کنند سلام است؛ و برای آنها پاداش پرارزشی فراهم ساخته است.

2 )
الكافی ثقة الإسلام كلينى‏  ج  2 ص 498 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  90 ص  161 ؛

مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِی إِلَيْهِ إِلَّا الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِی إِلَيْهِ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَرَائِضَ فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ إِلَّا الذِّكْرَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِی إِلَيْهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا فَقَالَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِی إِلَيْهِ قَالَ وَ كَانَ أَبِی ع كَثِيرَ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ كَانَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا يَشْغَلُهُ ذَلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ كُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَكِهِ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ وَ الْبَيْتُ الَّذِی يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ يُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِي‏ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِي‏ءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْبَيْتُ الَّذِی لَا يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ لَا يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ أَعْمَالِكُمْ لَكُمْ أَرْفَعِهَا فِی دَرَجَاتِكُمْ وَ أَزْكَاهَا عِنْدَ مَلِيكِكُمْ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّكُمْ فَتَقْتُلُوهُمْ وَ يَقْتُلُوكُمْ فَقَالُوا بَلَى فَقَالَ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ مَنْ خَيْرُ أَهْلِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَكْثَرُهُمْ لِلَّهِ ذِكْراً وَ قَالَ رَسُو
ترجمه :
ز امام صادق (ع)، فرمود: چيزى نيست مگر آنكه براى آن حدّى است كه بدان پايان پذيرد جز ذكر خدا كه پايانى ندارد، خدا عز و جل فريضه‏هائى واجب كرده است و هر كه آنها را انجام‏ دهد همان حدّ و پايان آنها است، و ماه رمضان است و هر كه آن را روزه دارد همان حدّ و پايان آن است، و حجّ را واجب كرده است و هر كه حجّ كرد به پايان آن رسيده جز همان ذكر خدا، به راستى كه خدا عز و جل به اندك از آن راضى نشده و براى آن پايانى مقرر نكرده است، سپس اين آيه را خواند (42 سوره احزاب): «أيا كسانى كه گرويديد! ياد كنيد خدا را بسيار و تسبيح گوئيدش در بامداد و پسين» پس فرمود: خدا براى آن حدّى مقرر نكرده كه در آن به پايان رسد، فرمود (ع): پدرم بسيار ذكر خدا مى‏كرد، من به همراه او مى‏رفتم و او ذكر خدا مى‏گفت، با او ذكر غذا مى‏خوردم و او ذكر خدا مى‏گفت، و هر آينه كه با مردم در گفتگو بود و آنش از ذكر خدا باز نمى‏داشت و من مى‏ديدم زبانش به كامش چسبيده بود و مى‏فرمود: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و شيوه‏اش بود كه ماها را انجمن مى‏كرد و دستور مى‏داد به ذكر خدا تا آفتاب مى‏زد و هر كدام ما كه قرائت (قرآن) مى‏دانستيم، دستور به قرائت مى‏داد و هر كدام كه قرائت نمى‏دانستيم، او را دستور به ذكر مى‏داد. در هر خانه قرآن خوانده شود و ذكر خدا عز و جل گردد، بركتش فزون شود و فرشته‏ها در آن در آيند و شياطين از آن دورى گزينند و براى اهل آسمان بدرخشد چنانچه ستاره‏هاى فروزان براى اهل زمين مى‏درخشند و هر آن خانه كه در آن قرآن نخوانند و ذكر خدا نگويند، بركتش كم شود و فرشته‏ها از آن دورى گزينند و شياطين در آن حاضر شوند. و محققاً رسول خدا (ص) فرموده است: آيا به شما خبر ندهم از بهترين كارهاى شما كه درجه بلندترى است براى شما و در نزد خداوند شما بهتر شما را پاك دامن مى‏كند و از پول طلا و نقره براى‏ شما بهتر است و خوب‏تر از آن است كه به دشمن خود برخوريد و با آنها نبرد كنيد و از آنها بكشيد و كشته شويد؟ عرض كردند: يا رسول اللَّه! چرا، فرمود: آن بسيار ذكر خدا كردن است، سپس فرمود: مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد: بهترين اهل مسجد كيست؟ فرمود: آنكه بسيار ذكر خدا كند و رسول خدا (ص)، فرمود: به هر كه زبان گوياى به ذكر خدا داده شده است خير دنيا و آخرت به او داده شده است و در تفسير قول خدا تعالى (6 سوره مدّثر): «و منّت مگذار كه كار بيشترى كردى» فرم

3 ) سوره مبارکه غافر آیه 7
الَّذينَ يَحمِلونَ العَرشَ وَمَن حَولَهُ يُسَبِّحونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَيُؤمِنونَ بِهِ وَيَستَغفِرونَ لِلَّذينَ آمَنوا رَبَّنا وَسِعتَ كُلَّ شَيءٍ رَحمَةً وَعِلمًا فَاغفِر لِلَّذينَ تابوا وَاتَّبَعوا سَبيلَكَ وَقِهِم عَذابَ الجَحيمِ
ترجمه :
فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می‌کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می‌گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می‌کنند (و می گویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می‌کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌ - 1386/06/31
عنوان فیش :مراحل مختلف ذکر و یاد الهی
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
ذکر و یاد الهی، مراحلی دارد. ما، آدمها همه در یک حد و در یک مرحله که نیستیم؛ رتبه‌ی ماها مختلف است. بعضیها از لحاظ روحی در درجات بالا هستند؛ مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضی هم هستند مثل امثال بنده و ماها که به آن سطوح دسترسی ندارند؛ بعضی‌مان خبر هم نداریم از آنچه که در آن سطوح هست. برای همه‌ی ما ذکر هست - هم برای آنها هست، هم برای ما هست - ذکر برای آنها، همانی است که در روایت از امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) است که فرمود: «الذّکر مجالسة المحبوب»(1) ذکر همنشینی با محبوب است. این، برای اولیاست. لذت ذکر برای آنها لذت همنشینی است. امیرالمؤمنین (سلام‌اللَّه‌علیه) در یک روایت دیگر میفرماید ؛ «الذّکر لذّة المحبّین»(2) ذکر لذت عاشقان و محبان است. خوب، این مال آنهاست.
خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخی حالات شبانه‌روز - بخصوص در این روزها و در این شبها - جرقه‌ای، پرتوی از این حالت در زندگی شما بدرخشد؛ گاهی ممکن است پیش بیاید. البته مال آنها دائمی است. «خوشا آنانکه دائم در نمازند»؛ این مال آنهاست، لکن کسانی که در رتبه‌های پایین‌تر هم هستند، گاهی ممکن است جرقه‌ای بزند؛ باید اینها را قدر دانست. این حالا یک مرحله‌ی از ذکر است که مال محبین است؛ مال اهل دل است.
1 )
غررالحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ‏ص   189 ح 3647  ؛

الذّكر مجالسة المحبوب
ترجمه :


2 )
غررالحكم و درر الكلم ، عبد الواحد بن محمد تميمى آمُدى ‏ص 189 ح 3647 ؛

الذكر لذة المحبين
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌ - 1386/06/31
عنوان فیش :ذکر عامل دفع انگیزه‌های ماده‌گرایانه و هوسرانی‌های گمراه‌کننده در انسان
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
[ذکر و یاد الهی، مراحلی دارد. ما، آدمها همه در یک حد و در یک مرحله که نیستیم؛ بعضیها مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضی هم هستند مثل امثال بنده و ماها که به آن سطوح دسترسی ندارند؛ بعضی‌مان خبر هم نداریم از آنچه که در آن سطوح هست.] لکن برای ما هم که در آن مرحله نیستیم، ذکر فوائد عجیبی دارد که حالا من آنچه را که در اینجا یادداشت کرده‌ام، عرض میکنم: «دفع انگیزه‌های ماده گرایانه و هوسرانیهای گمراه‌کننده».
ذکر مثل مدافعی است که درمقابل هجوم این هوسها، ما را و دل ما را محافظت میکند. دل خیلی آسیب‌پذیر است. ما دلمان، روحمان خیلی آسیب‌پذیر است. در مقابل چیزهائی تحت تأثیر قرار میگیریم؛ دل مجذوب به جاذبه‌های گوناگونی میشود. اگر بخواهیم دل - که جای خداست، جایگاه خداست. رفیعترین مرتبه در وجود انسان، دل انسان است؛ یعنی همان باطن و حقیقت وجودی انسان - سالم و پاکیزه بماند، مدافعی لازم است؛ این مدافع ذکر است. ذکر نمیگذارد که دل دستخوش تهاجم بی‌امان هوسهای گوناگون شود و از دست برود. ذکر دل را نگه میدارد که در فساد و در جاذبه‌های گمراه‌کننده غرق نشود. در همین رابطه من روایتی را دیدم که خیلی پرمعناست؛ میفرماید: «الذّاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارّین». (1) در میدان جنگ، یک رزمنده را می‌بینید که دفاع میکند، ایستادگی میکند و از همه‌ی امکاناتش برای ضربه زدن به دشمن و جلوی تهاجم دشمن را گرفتن، استفاده میکند؛ اما رزمنده‌ی دیگر هم ممکن است باشد که بگریزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگریزد. میفرماید: ذاکر در میان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمنده‌ی ایستادگی‌کننده است در میان کسانی که دارند فرار می‌کنند. ببینید این تشبیه و تنظیر به همین لحاظ است؛ چون او دارد در مقابل تهاجم بیگانه دفاع و ایستادگی میکند، ذکر شما هم دارد ایستادگی میکند؛ دارد از مرز دفاع میکند؛ از مرز دل شما دارد دفاع میکند. لذاست که شما در آیه‌ی شریفه‌ی قرآن که جزو آیات جهاد است، می‌بینید که میفرماید: «اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا اللَّه کثیرا»؛ در میدان جهاد وقتی در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتید، ایستادگی کنید و ذکر کثیر خدا بکنید. «اثبتوا و اذکروا اللَّه کثیرا»؛ ثبات قدم به خرج بدهید، ایستادگی کنید و ذکر خدا کنید. این ذکر خدا آنجا هم به درد میخورد. «لعلّکم تفلحون» (2) که این وسیله‌ای است برای اینکه شما به فلاح و کامیابی دست پیدا کنید. ذکر خدا؛ چرا؟ چون این ذکر، دل را قرص میکند. دل که قرص شد، دل که ثبات پیدا کرد، قدم هم ثبات پیدا میکند. در میدان جنگ اینجوری است. میدان جنگ قبل از آن که پاهای ما، که سست‌عنصر هستیم، به طرف عقب جبهه مشغول دویدن و فرار شود، دل ما فرار کرده. این دل ماست که جسم ما را به فرار وادار میکند؛ و الّا اگر دل ایستاده باشد، جسم می‌ایستد.
در همه‌ی میدانهای جنگ - هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی - ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه‌ی ثبات قدم است.
بنابراین ذکر موجب میشود که ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوک کنیم؛ پیش برویم. آن هدفی که ترسیم کردیم برای خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به عنوان پیرو یک مکتب مترقی، به عنوان کسانی که انگیزه داریم برای برپا داشتن این بنای رفیعی که خبر از شکوفائی تمدن اسلامی در آینده و در قرون آینده میدهد، احتیاج داریم به ذکر خدا تا بتوانیم در این جاده حرکت کنیم.
من و شما بیش از دیگران به ذکر احتیاج داریم. علت اینکه من گفتم این مجلس را مغتنم شمردم، به خاطر همین است که شما با افراد معمولی این تفاوت بزرگ را دارید که شما در جائی، رشته‌ای از این مجموعه را در دست گرفتید که در حفاظت از این مجموعه، کار شما مؤثر است. اگر شما این رشته را محکم نگه دارید یا آن را سست نگه دارید یا بکلی از دست بدهید، وضع فرق خواهد کرد با آن کسانی که سررشته‌های اصلی و اساسی در دست آنها نیست. پس شما بیشتر از دیگران به ذکر احتیاج دارید. و این ذکر - ذکر اللَّه - که بر دل ما حاکم شد، بدون تردید در رفتار ما اثر میگذارد؛ در انجام دادن آنچه که بر عهده‌ی ماست از وظائف و تکالیف، در اجتناب‌کردن و پرهیزکردن از آنچه که بر ما حرام و گناه است و موجب وزر و وبال و موجب غضب الهی است، اثر میگذارد و کمک میکند که از اینها دوری کنیم.
1 )
الأمالی ‏ ،شیخ طوسی ص  525 ؛
مكارم‏الأخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏ ص  458 ؛
 بحار الأنوار ، علامه مجلسی  ج‏74 ص 76 ؛

قدمت الربذة فدخلت على أبی ذر جندب بن جنادة فحدثنی أبو ذر، قال دخلت ذات يوم فی صدر نهاره على رسول الله (صلى الله عليه و آله) فی مسجده، فلم أر فی المسجد أحدا من الناس إلا رسول الله (صلى الله عليه و آله) و علی (عليه السلام) إلى جانبه جالس، فاغتنمت خلوة المسجد، فقلت يا رسول الله، بأبی أنت و أمی أوصنی بوصية ينفعنی الله بها. فقال نعم و أكرم بك يا أبا ذر، إنك منا أهل البيت، و إنی موصيك بوصية إذا حفظتها فإنها جامعة لطرق الخير و سبله، فإنك إن حفظتها كان لك بها كفلان. يا أبا ذر، اعبد الله كأنك تراه، فإن كنت لا تراه فإنه (عز و جل) يراك، و اعلم أن أول عبادته المعرفة به بأنه الأول قبل كل شي‏ء فلا شي‏ء قبله، و الفرد فلا ثانی معه، و الباقی لا إلى غاية، فاطر السماوات و الأرض و ما فيهما و ما بينهما من شي‏ء، و هو الله اللطيف الخبير، و هو على كل شي‏ء قدير، ثم الإيمان بی و الإقرار بأن الله (عز و جل) أرسلنی إلى كافة الناس بشيرا و نذيرا، و داعيا إلى الله بإذنه و سراجا منيرا، ثم حب أهل بيتی الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. و اعلم يا أبا ذر، أن الله (تعالى) جعل أهل بيتی كسفينة النجاة فی قوم نوح، من ركبها نجا، و من رغب عنها غرق‏ ....... يا أبا ذر، من أقام و لم يؤذن، لم يصل معه إلا الملكان اللذان معه. يا أبا ذر، ما من شاب يدع لله الدنيا و لهوها، و أهرم شبابه فی طاعة الله، إلا أعطاه الله أجر اثنين و سبعين صديقا. يا أبا ذر، الذاكر فی الغافلين كالمقاتل فی الفارين......
ترجمه :
از فضيل بن يسار ... از ابو الاسود الدئلى. ابو الاسود گويد: به ربذه بر ابى ذر (رضی الله عنه) وارد شدم، ابو ذر برايم حديث كرد كه روزى اول وقت در مسجد بر رسول اكرم (ص) وارد شدم كه هيچ كس جز رسول اكرم و على (ع) كه در كنار او نشسته بود در مسجد ديده نميشد، از خلوت مسجد استفاده كردم و عرضه داشتم: يا رسول اللَّه پدر و مادرم فدايت ممكنست مرا وصيّتى سودمند فرماييد فرمود: اى ابى ذر كه تو در نزد ما محترم و از اهل بيتى، و من اينك ترا وصيتى ميكنم نگهبان آن باش كه اين وصيت جامع همه راههاى خير و سعادت است و اگر آن را بكار بندى كفيل تو خواهد بود.اى اباذر: خدا را چنان پرستش كن كه او را مى‏بينى و اگر تو او را نمى‏بينى او ترا مى‏بيند، بدان كه قدم اول عبادت و بندگى آفريدگار شناسايى اوست، و خداوند اول است قبل از همه چيز كه هيچ چيز پيش از او نبوده و فرد است كه دوم براى او نمى‏باشد و باقى است كه آخرى براى او تصور نميرود، بوجود آرنده آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست ميباشد و او خداوند لطيف و خبير است و بر همه كارها تواناست، بعد ايمان به من و اقرار باينكه خداوند متعال مرا بر همه مردم جهان بشير و نذير و دعوت‏كننده بسوى خدا و چراغى نور بخش فرستاده، بعد اهل بيت مرا (كه خداوند هر نوع آلودگى (گناه و اخلاق و لغزش و اشتباه) را از ايشان برده) دوست بدار. بدان اى ابا ذر كه خداوند اهل بيت مرا در ميان امّت من چون كشتى نوح قرار داده كه هر كه سوار آن شد نجات يافت و هر كس بآن پشت كرد غرق و هلاك گشت و مثل باب حطّه بنى اسرائيل است كه هر كس داخل آن شد در امان بماند (...) اى اباذر جوانى نيست كه واگذارد دنيا و بازى آن را و جوانيش را در فرمان خدا به پيرى برساند مگر اينكه خداوند پاداش هفتاد و دو راستگو را باو عنايت فرمايد. اى ابا ذر يادكننده‏ى در ميان بيخبران مانند جنگ‏كننده‏ى در ميان فراركنندگانست.......

2 ) سوره مبارکه الأنفال آیه 45
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا لَقيتُم فِئَةً فَاثبُتوا وَاذكُرُوا اللَّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُم تُفلِحونَ
ترجمه :
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو می‌شوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌ - 1386/06/31
عنوان فیش :ذکر یعنی به یادخدابودن درحال حرکت به سمت طاعت یا معصیت خدا
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, همکاری, گناه
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است
ذکر چیست؟ روایتی از حضرت ابی عبداللَّه (علیه‌السّلام) است. و روایت دیگری هم هست، که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را میخوانم. روایت اول از حضرت ابی جعفر (علیه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه علیه) فرمود: «ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد»؛ سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت.
یکی، «انصاف المؤمن من نفسه»؛ اینکه انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنی آنجائی که امر دائر میشود بین اینکه حق را به خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومی را انجام بدهد. آنجائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب کوچک شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این کار سختی است؛ اما کار مهمی است. امام باقر میگوید این، جزو مهمترین کارهاست؛ البته سخت است. و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد.
دوم، «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابری نیست. مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه‌ی امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است.
سوم، «و ذکراللَّه علی کل حال»؛ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد. ذکر این است.
آنوقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر اللَّه علی کل حال» را معنا کرده‌اند: «و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتی که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بی‌انصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره‌ی آنها بی‌اهتمامی به خرج‌دادن. اینها گناهان گوناگون است. در همه‌ی اینها، انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود.
«فیحول ذکر اللَّه بینه و بین تلک المعصیة و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا». بعد حضرت میفرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «انّ الذّین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتی شیطان به اینها تنه میزند، گذرنده‌ی شیطان اینها را مس میکند؛ یعنی هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً اینها متذکر میشوند. «فاذا هم مبصرون(1)»(2) این ذکر موجب میشود که چشم اینها، بصیرت اینها باز بشود. معنای «ذکراللَّه علی کل حال» این است.
در صدر روایت بعدی که مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتی است که خواندم و همان سه چیز را ذکر میکند. در آن روایت، «و ذکر اللَّه علی کل حال» را داشت، در اینجا و در روایتی که حضرت ابی‌عبداللَّه میفرماید، آمده است: «و ذکر اللَّه فی کل المواطن»؛ انسان در همه جا ذکر خدا کند. اما آن نکته‌ی مورد توجه این است که میفرماید: «امّا انّی لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر»؛ اینی که میگویم در همه حال ذکر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست که بگوئید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر. این، ذکر لفظی است. «و ان کان هذا من ذاک»؛ اگرچه این هم ذکر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلی باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلکه «ولکن ذکره فی کلّ موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته» (3) هجمت یا هممت. نسخه‌ای که من دیدم، هجمت است. احتمال میدهم هممت باشد - وقتی به سمت طاعت خدا میروی، یا به سمت معصیت خدا میروی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذکر اللَّه. البته این اذکاری که در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیه‌ی اذکاری که هست - اینها همه وسائل ذکرند، اینها کپسولهای ذکرند - ذکر شده است، انسان باید اینها را با توجه به معانی و حقایقشان بر زبان جاری کند؛ توجه پیدا کند. البته اینها خیلی باارزش است.
1 ) سوره مبارکه الأعراف آیه 201
إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطانِ تَذَكَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ
ترجمه :
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا می‌گردند.

2 )
الخصال، شیخ صدوق، ج 1، ص 131 ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 66، ص 379 ؛

ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ هُوَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ.
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: از دشوارترين كارها كه بندگان خدا انجام ميدهند سه كار است مرد مؤمن نسبت بمردم در باره خود انصاف دادن و با برادرش همدردى كردن و در هر حال بياد خداوند بودن و آن چنين است كه بهنگام تصميم بگناه خداى عز و جل را بياد آورد و ياد خدا ميان او و گناه حائل گردد و اين است مقصود از آيه شريفه كه فرمود: پرهيزكاران چون با مأمورين شيطان برخورد كنند متذكر ميشوند و همان دم چشم حقيقت بينشان باز ميگردد.

3 )
الكافی ، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص  145 ؛ 
معاني‏الأخبار ، شیخ صدوق  ص 192 ؛
الأمالي‏، شیخ مفید، ص 88 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 90 ص 154 ؛

أَ لَا أُخْبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثٌ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُوَاسَاتُكَ أَخَاكَ وَ ذِكْرُ اللَّهِ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ أَمَا إِنِّی لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ هَذَا مِنْ ذَاكَ وَ لَكِنْ ذِكْرُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فِی كُلِّ مَوْطِنٍ إِذَا هَجَمْتَ عَلَى طَاعَةٍ أَوْ عَلَى مَعْصِيَةٍ
ترجمه :
حسن بزاز گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: نميخواهى سه چيزى را كه از سخت ترين واجبات خداست بر خلقش بتو خبر دهم؟ گفتم: چرا، فرمود: انصاف دادن مردم از خود و مساوات با برادرت و ياد كردن خدا در هر جا. بدان كه من نميگويم ياد خدا سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لااله الا اللَّه و اللَّه اكبر است اگر چه اين هم از آنست، بلكه ياد خدا در موقع برخورد با حلال و حرام او است.


مربوط به :بیانات‌ در دیدار کارگزاران نظام - 1385/07/18
عنوان فیش :ماه رمضان فرصتی برای مراقبت از خود
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, رابطه با خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
این دعاها و کلمات مأثور ائمه (علیهم‌السّلام) در این ایام و شبها[ماه رمضان]، یاد دادنِ نوعِ ارتباط ما با خداست که بتوانیم دائم روی خودمان اثر بگذاریم و خودمان را اصلاح کنیم. در دعای ابوحمزه داریم که: «اللّهم فارحمنی اذاً قطعت حجّتی و کلّ عن جوابک لسانی و طاش عند سؤالک ایّای لبّی»؛(1) خدایا! آن لحظه‌ای که در پاسخ به سؤال و مؤاخذه‌ی تو دست من از استدلال خالی بماند و نتوانم استدلال بکنم - چرا این اقدام را کردی؟ چرا این اقدام را نکردی؟ حالا از ما سؤال کنند، همین‌طور پشت سر هم محاجه میکنیم، استدلال میکنیم؛ اما آنجا دستمان از استدلال خالی خواهد ماند؛ چون حقایق روشن است؛ آنجا دیگر جای پشتِ‌هم‌اندازی نیست - آنجا به من رحم کن؛ چون «و کلّ عن جوابک لسانی»؛ زبان انسان در مقابل سؤال و مؤاخذه‌ی الهی بند میآید. «و طاش عند سؤالک ایّای لبّی»؛ و ذهن انسان به هم میریزد. باید فکر آنجا را کرد. امروز من و شما در فرصت حیات و در فرصت نفس کشیدن،میتوانیم؛ و راهش هم همین مراقبت است و مراقبت هم در این ماه حاصل میشود و میتوان این مراقبت را حاصل کرد. این، حرف و عرض اصلیِ ماست. البته مخاطبِ درجه‌ی یکِ این توصیه‌ها هم خودِ این بنده هستم؛ چون از همه‌ی شماها بیشتر احتیاج دارم که این مراقبت را داشته باشم. حالا میگوییم، شاید ان‌شاءاللَّه خدای متعال اثری بگذارد و در این کلمات قرار بدهد؛ تا هم بر دل خود ما اثر کند، هم بر دل شما.
1 )
مصباح المتهجد، شیخ طوسی ص 592،
اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛

... إلهی ارحمنی إذا انقطعت حجتی و كل عن جوابك لسانی و طاش عند سؤالك إيای لبی فيا عظيم رجائی لا تخيبنی إذا اشتدت فاقتی و لا تردنی لجهلی و لا تمنعنی لقلة صبری أعطنی لفقری و ارحمنی لضعفی»
ترجمه :
خدایا بر من رحم كن آنگاه كه دلیل و حجتم قطع شود و زبانم از جواب دادن به تو ضعیف و درمانده شود و عقلم در وقتی كه از من سوال می كنی اشتباه كند پس ای امید فراوانم، هنگامی كه تنگدستی ام سخت گردد، مرا ناامید نگردان و مرا به سبب نادانیم بازنگردان و به خاطر كمی صبرم از من دریغ ندار و به سبب نداریم به من ببخش و به ناتوانیم رحم كن.


مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1379/08/23
عنوان فیش :مبغوض‌ترین مردم، کسی است که خدا را متّهم کند
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, الله (جل جلاله)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
وَ قیلَ لِاَبی عَبدِ اللهِ (عَلَیهِ السَّلامُ): مَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ فَقالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اَکثَرُهُم‌ ذِکراً للهِ‌ وَ اَعمَلُهُم‌ بِطاعَةِ اللهِ؛‌ قُلتُ فَمَن اَبغَضُ الخَلقِ اِلَى الله؟ قالَ )عَلَیهِ السَّلامُ) مَن یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ اَحَدٌ یَتَّهِمُ اللهَ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَنِ استَخارَ اللهَ فَجاءَتهُ الخیَرَةُ بِما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فَذلِکَ یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ یَشکُو اللهَ؛ قُلتُ وَ اَحَدٌ یَشکُوهُ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَن اِذَا ابتُلِیَ شَکا بِاَکثَرَ مِمّا اَصابَهُ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اِذا اُعطیَ لَم یَشکُر وَ اِذَا ابتُلیَ لَم یَصبِر؛ قُلتُ فَمَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن اِذا اُعطیَ شَکَرَ وَ اِذَا ابتُلیَ صَبَر.(۱)
وَ قیلَ لِاَبی عَبدِ اللهِ (عَلَیهِ السَّلامُ): مَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ فَقالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اَکثَرُهُم‌ ذِکراً لله
بنا بر این روایت، نفْس یاد خدا یک ارزش است، با قطع نظر از اطاعت که آن هم یک ارزش دیگری است؛ وجه آن هم معلوم است، چون خود ذکر و یاد، مقدّمه‌ی همه‌ی خیرات است؛ «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکر»(۲) که اصلاً [اگر] یاد و توجّه و ذکر نباشد، اِنذار انبیا هم امکان‌پذیر نخواهد بود؛ یعنی توجّه و یاد. نقطه‌ی مقابل ذکر، غفلت است که اگر غفلت شد، باب همه‌ی خیرات بر روی انسان بسته خواهد شد. لذاست که خود ذکر در اینجا یک ارزشی محسوب شده.

قُلتُ فَمَن اَبغَضُ الخَلقِ اِلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن یَتَّهِمُ الله
آن [فِقره‌ی قبلی] «اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله» بود، [یعنی] عزیزترین مردم؛ در این [فِقره] سؤال میکند که مبغوض‌ترین مردم کیست؟ [حضرت میفرمایند:] آن کسی که خدا را متّهم کند.

قُلتُ اَحَدٌ یَتَّهِمُ الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم، مَنِ استَخارَ اللهَ فَجاءَتهُ الخیَرَةُ بِما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فَذلِکَ یَتَّهِمُ الله
راوی میگوید: عرض کردم مگر کسی خدا را متّهم میکند؟ فرمود: [بله]، کسی که در یک مسئله‌ای از خدای متعال طلب خیر میکند -در اینجا معلوم نیست که مراد از استخاره، این استخاره‌ای که ما با تسبیح و قرآن میکنیم باشد؛ استخاره یعنی طلب خیر کردن؛ همچنانی که در صحیفه‌ی شریفه‌ی سجّادیّه هم عنوان دعایی است، فی الاستخارة مِن الله،(۳) در [مورد] استخاره و طلب خیر کردن- تضرّع میکند، دعا میکند که آنچه خیر من است در این امر اتّفاق بیفتد، بعد، اختیار پروردگار، آن چیزی است که او آن را کراهت دارد، آن را نمی‌پسندد، آنچه در پاسخ دعای او واقع میشود، آن چیزی نیست که او پیش‌داوری کرده، و قبلاً آن را در دل خود خواسته و آن را ترجیح داده است، [پس] خشمگین میشود؛ این، [آن] کسی است که خدای متعال را متّهم میکند. خدای متعال عالِم است به همه‌ی جهات و همه‌ی مصالح و مفاسد، و دعای این شخص هم مستجاب شده است لکن چون او عالم نیست، چون نمیداند و خیر خود را تشخیص نمیدهد، خدای متعال را متّهم میکند که خیر مرا به من نداد. این یکی.

قُلتُ وَ مَن؟ قالَ یَشکُو الله
این راوی سؤال میکند که دیگر چه کسی متّهم میکند خدای متعال را؟ [فرمود:] آن کسی هم که از خدا شکایت میکند، [در واقع] خدا را متّهم میکند.

قُلتُ وَ اَحَدٌ یَشکُوه؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَن اِذَا ابتُلِیَ شَکا بِاَکثَرَ مِمّا اَصابَه
راوی میپرسد: آیا کسی هست که از خدای متعال شِکوه کند؟ شکایت کند از خدای متعال؟ بله، هستند؛ لازم نیست حتماً بنشیند پای کسی درد دل کند که العیاذ بالله خدا به ما این کار را کرد، این بدی را کرد؛ لازم نیست این ‌جوری باشد، این هم نوعی شکایت از خدا است که وقتی که مبتلای به یک گرفتاری شد، شکایت میکند از آن ابتلاء خود بیش از آنچه شایسته‌ی شکایت کردن است. فرض کنید یک بیماری‌ای دارد، میپرسند: آقا حال شما چطور است؟ بنا میکند که «بله، چقدر چنینیم، چنانیم»، شِکوه میکند از حال خود، در حالی ‌که واقع قضیّه این ‌جور نیست و این همه شکایت ندارد؛ امّا او بیش از اندازه از درد خود، از حال خود، از روز خود، از فقر خود شکایت میکند. آن کسی که وقتی مبتلا میشود، به بیش از آنچه به او بدی رسیده است شِکوه میکند [نزد خدا مبغوض است].

قُلتُ وَ مَن؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اِذا اُعطیَ لَم یَشکُر وَ اِذَا ابتُلیَ لَم یَصبِر
سؤال میشود: دیگر چه کسی؟ این هم یک کس [دیگری] که وقتی نعمت خدا به او میرسد شکر نمیکند، امّا وقتی بلای الهی به او میرسد صبر نمیکند و شکایت میکند، شِکوه میکند.

قُلتُ فَمَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن اِذا اُعطیَ شَکَرَ وَ اِذَا ابتُلیَ صَبَر
اینها تأدیب الهی و تربیت خدا است که ما نفوس خودمان را تقویت کنیم.
1 )
تحف‌العقول، ص ۳۶۴

وَ قیلَ لِاَبی عَبدِ اللهِ (عَلَیهِ السَّلامُ): مَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ فَقالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اَکثَرُهُم‌ ذِکراً للهِ‌ وَ اَعمَلُهُم‌ بِطاعَةِ اللهِ؛‌ قُلتُ فَمَن اَبغَضُ الخَلقِ اِلَى الله؟ قالَ )عَلَیهِ السَّلامُ) مَن یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ اَحَدٌ یَتَّهِمُ اللهَ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَنِ استَخارَ اللهَ فَجاءَتهُ الخیَرَةُ بِما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فَذلِکَ یَتَّهِمُ اللهَ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ یَشکُو اللهَ؛ قُلتُ وَ اَحَدٌ یَشکُوهُ؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) نَعَم مَن اِذَا ابتُلِیَ شَکا بِاَکثَرَ مِمّا اَصابَهُ؛ قُلتُ وَ مَن؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) اِذا اُعطیَ لَم یَشکُر وَ اِذَا ابتُلیَ لَم یَصبِر؛ قُلتُ فَمَن اَکرَمُ الخَلقِ عَلَى الله؟ قالَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مَن اِذا اُعطیَ شَکَرَ وَ اِذَا ابتُلیَ صَبَر
ترجمه :
از امام صادق (علیه السّلام) سؤال شد که ارجمندترین مردم نزد خدا چه کسى است‌؟ امام (علیه السّلام) فرمود: هر کس که بیشتر خدا را یاد کند و بیشتر فرمانش بَرَد. [راوى گوید] عرض کردم: مبغوض‌ترین مردم نزد خدا چه کسى باشد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آن کس که خدا را متّهم نماید. عرض کردم: آیا کسى باشد که خدا را متّهم کند؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آرى! آن کس که خواهان خیر از خداوند شده و خیرى که به او رسیده ناپسندش آمده و خشمگین گردیده و خدا را متّهم نموده است. عرض کردم: دیگر چه کسى [نزد خدا مبغوض] باشد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: کسى که از خداوند شِکوه کند. عرض کردم: آیا کسى باشد که از خداوند شِکوه نماید؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آرى! آن کس که چون به مصیبتى دچار گردد، به بیشتر از آنچه به آن دچار شده شِکوه نماید. عرض کردم: و دیگر چه کسى [نزد خدا مبغوض] باشد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آن کس که چون به او بخششى رسد سپاس نگزارد و آنگاه که به بلایى دچار گردد شکیبایى نکند. عرض کردم: پس چه کسى ارجمندترین مردم نزد خدا است‌؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آن کس که چون بخششى به او رسد سپاس گزارد و چون به بلایى دچار شود شکیبایى ورزد

2 ) سوره مبارکه يس آیه 11
إِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ وَخَشِيَ الرَّحمٰنَ بِالغَيبِ ۖ فَبَشِّرهُ بِمَغفِرَةٍ وَأَجرٍ كَريمٍ
ترجمه :
تو فقط کسی را انذار می‌کنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده!

3 )
صحیفه سجادیه؛ دعای 33

دعای 33 صحیفه سجادیه: (وَ كَانَ، مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الِاسْتِخَارَةِ:) (1) اللَّهُمَّ إِنِيِّ أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِي بِالْخِيَرَةِ (2) وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِيَارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ ذَرِيعَةً إِلَى الرِّضَا بِمَا قَضَيْتَ لَنَا وَ التَّسْلِيمِ لِمَا حَكَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَيْبَ الِارْتِيَابِ، وَ أَيِّدْنَا بِيَقِينِ الْمُخْلِصِينَ. (3) وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَيَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَكَ، وَ نَكْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاكَ، وَ نَجْنَحَ إِلَى الَّتِي هِيَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ أَقْرَبُ إِلَى ضِدِّ الْعَافِيَةِ (4) حَبِّبْ إِلَيْنَا مَا نَكْرَهُ مِنْ قَضَائِكَ، وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُكْمِكَ (5) وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِيَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَيْنَا مِنْ مَشِيَّتِكَ حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَا نَكْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَيَّرَ مَا كَرِهْتَ. (6) وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِي هِيَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً، وَ أَكْرَمُ مَصِيراً، إِنَّكَ تُفِيدُ الْكَرِيمَةَ، وَ تُعْطِي الْجَسِيمَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.
ترجمه :
بار خدايا، از تو راه خير را مى‏طلبم، كه تو به آن آگاهى. پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و هر چه خير است براى من مقدر فرماى. و به ما الهام كن شناخت راهى را كه بايد اختيار كنيم. و آن را وسيله‏اى ساز كه به آنچه براى ما مقرر كرده‏اى راضى باشيم و در برابر حكم تو تسليم شويم. پس غبار ترديد از دل ما بزداى و ما را به يقينى چون يقين مخلصان يارى فرماى. بار خدايا، براى ما مخواه كه در شناخت آنچه براى ما گزيده‏اى عاجز آييم، آنگاه تقدير تو را حقير شماريم و آنچه را خشنودى تو در آن است مكروه داريم و به راهى رويم كه ما را از سرانجام نيك دور دارد و به غير عافيت نزديك گرداند. خداوندا، ناخشنودى ما را از قضاى خود به خشنودى بدل فرماى و هر حكم تو را كه دشوار مى‏شماريم بر ما آسان گردان. در دل ما انداز كه مطيع اراده و منقاد مشيت تو باشيم، تا در گزاردن هر كار كه فرمان داده‏اى در آن شتاب ورزيم درنگ نكنيم و در هر كار كه خواسته‏اى درنگ كنيم شتاب نورزيم و آنچه را كه تو دوست مى‏دارى ناخوش نينگاريم و آنچه را تو ناخوش مى‏دارى اختيار نكنيم. بار خدايا، كار ما به راهى انداز كه فرجامش پسنديده‏تر بود و سرانجامش بهتر، كه هر فايدت كه از تو رسد گرانبهاست و هر بخشش كه كنى عظيم است و هر چه خواهى كنى، و أنت على كلّ شي‏ء قدير.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان مجروح حادثه کوی دانشگاه‌ - 1378/05/04
عنوان فیش :ارتباط با خداوند ارتباطی دو طرفه
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, نماز, رابطه با خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عزیزان من! بدانید مهم این است که هرکسی که دلش با خدا ارتباط پیدا کند، یقیناً ارتباطش یک طرفه نیست؛ ارتباطش دو طرفه است. ممکن است بعضیهایی که از معارف الهی و توجّهات و آن علقه‌های معنوی دورند، این به‌نظرشان چیز خیلی عجیبی بیاید که چطور خدا با آدم حرف می‌زند؟ بله؛ حرف می‌زند و شما این را حس خواهید کرد. شما این را حس می‌کنید؛ خیلی هم دور نیست. «و ان الرّاحل الیک قریب المسافه»(1) اگر کسی به طرف خدا برود، او خیلی نزدیک است.
شما فرض کنید همین معانی اذکار نماز را که بلدید و ترجمه‌اش را می‌دانید، اگر انسان از اوّل با توجّه به معنا، بدون این‌که حواسش به چیزی در بیرون و درون و ذهن و خارج برود - همین‌طور که الان من با شما حرف می‌زنم؛ یعنی در طول مدّتی که من با شما صحبت می‌کنم، شما یک لحظه از ذهن من خارج نمی‌شوید، دائم دارم با شما مخاطبه می‌کنم - واقعاً با خدا حرف بزند، کافی است. این چیز خیلی زیادی نیست؛ چیزی بیشتر از این را از ما نخواسته‌اند. شما با دوستتان یا با یک آدم معمولی که حرف می‌زنید، دائم متوجه او هستید، معنای حرفتان را می‌فهمید که چه دارید به او می‌گویید، اراده‌ی شما برایتان مشخّص است. در نماز هم که با خدا حرف می‌زنید، همین‌طور حرف بزنید. اگر شما یک نماز را همین‌طور شروع کنید، اواسط نماز که این حالت را ادامه دادید، ناگهان احساس می‌کنید قلبتان از جایی چیزی را می‌گیرد؛ یک احساس را از جایی درک می‌کند؛ با شما حرف زده می‌شود؛ قلب شما دقیق می‌شود و درست آن جواب را که باید بگیرید، می‌گیرید. البته ممکن است در اوایل، یک قدری مبهم باشد. البته شما جوانان نورانی‌ای هستید؛ شما کارتان خیلی آسانتر از ماست. شما خیلی زودتر و خیلی روشنتر پیام الهی را درک می‌کنید. خدا با شما حرف می‌زند، به شما جواب می‌دهد و شما این جواب را در دل خودتان حس می‌کنید.
1 )
مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص 583
اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص 67 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 95 ص 83 ؛ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 186 (دعای ابوحمزه ثمالی)؛

... وَ أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِی بِمَوْضِعِ إِجَابَةِ وَ لِلْمَلْهُوفِينَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِينَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَيْدِی الْمُسْتَأْثِرِينَ وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِی وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغَاثَتِی وَ بِدُعَائِكَ تَوَسُّلِی مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِكَ مِنِّی وَ لَا اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِكَرَمِكَ وَ سُكُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِكَ وَ لَجَئِی إِلَى الْإِيمَانِ بِتَوْحِيدِكَ وَ ثِقَتِی بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّی أَنْ لَا رَبَّ لِی غَيْرُكَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُكَ حَقٌّ وَ وَعْدُكَ صِدْقٌ- وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ... إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتك يَا سَيِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَ الْعَائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِك‏ ‏...
ترجمه :
می دانم كه تو انسان امیدوار را اجابت می كنی و انسان گرفتار را دادرس و كمك كننده ای و می دانم پناه به جود و بخششت و خشنودی به تقدیرت جانشین دریغ داشتن بخيلان و راه چاره ایست از آنچه در دستان خودخواهان است و اى پروردگار من آنكه به سوى تو سفر می كند فاصله او به تو نزديك است و تو از آفريدگان خود پنهان نمى‏شوى مگر آنكه كردارشان آنان را از تو بپوشاند و من با خواسته و حاجت خویش رو به تو آورده ام و كمك خواهیم را به تو قرار داده ام و به دعای تو تقرب می جویم بدون اینكه استحقاق شنیدنش از من و لزوم عفو و گذشتت داشته باشم بلكه به اطمینانم از بزرگواریت و اعتمادم به وعده راستینت و پناهم به ایمان به یگانگیت و اعتمادم به شناخت از تو كه پروردگاری جز تو برای من نیست و خدایی نیست جز تو كه یگانه هستی و شریكی برای تو نیست. خدایا تو گفتی و سخن تو حقیقت است و و عده ات راست است كه «از فضل خداوند بخواهید كه براستی خداوند نسبت به شما مهربان است» و ای سرور من در وصف تو نیست كه به خواستن فرمان دهی و حال آنكه از بخشش دریغ ورزی و براستی كه تو نسبت به عطایا بر آفریده هایت بسیار بخشنده ای و بر ایشان مهربان و دلسوزی،


مربوط به :بیانات در دیدار زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی - 1377/01/01
عنوان فیش :نوروز برای ملت ایران یعنی توجه به خداوند
کلیدواژه(ها) : عید نوروز, ذکر خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
نوروز برای ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال که می‌شود، مردم دعا می‌خوانند، «یا محوّل الحول والاحوال»(1) می‌گویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع می‌کنند، توجّه خود را به خدا زیاد می‌کنند. این، ارزش است. ثانیاً نوروز را بهانه‌ای برای دید و بازدید و رفع کدورتها و کینه‌ها و محبّت به یکدیگر قرار می‌دهند. این همان برادری و عطوفت اسلامی و همان صله‌ی رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانه‌ای برای زیارت اعتاب مقدّسه قرار می‌دهند؛ به مشهد مسافرت می‌کنند - که همیشه یکی از پرجمعیت‌ترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است - این بسیار خوب است.

۱) زاد المعاد - مفتاح الجنان، علامه مجلسی، ص ۳۲۸؛
وَ رَوَوْا فِی غَیْرِ الْکُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِی عِنْدَ تَحْوِیلِ السَّنَةِ کَثِیراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَایَةٍ أُخْرَی: یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.
ای دگرگون کننده قلب‌ها و دیده‌ها، ای تدبیر کننده شب و روز، ای تغییردهنده سال و حال‌ها، حال ما را به بهترین حال تغییر ده.
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۲۹۹ (اعمال عید نوروز).

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1374/06/29
عنوان فیش :دلبستگی و ارتباط با خدا، راه موفقیت انسان در تمام عرصه ها
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, محبت, دنیاگرایی, رابطه با خدا
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عزیزان من! در درون خودتان صحنه‌ای از ارتباط با خدای متعال بیارایید. این چیزی است که در زندگی شخصی، در زندگی سیاسی، در اداره‌ی کشور، در دم مرگ، در عرصه‌ی محضر پروردگار، در یوم الشّهود، در لقاء با اولیاءاللَّه و ان‌شاءاللَّه در بهشت برین پروردگار به کار شما خواهد آمد. رابطه‌تان را با خدای متعال محکم کنید؛ حرف بزنید و از او بخواهید. مخلصانه و صادقانه با او پیمان ببندید و به آن پیمان متعهّد بمانید. شما جوانید. حیف است که این دلهای پاک و نورانی و روحهای آماده، به چیزی غیر از یاد خدا و محبّت پروردگار آلوده شود. دنیا را فقط ابزار بدانید. مال دنیا و امکانات آن و خانه و زندگی ابزار است و لیاقت دل بستن ندارد. لایق دل بستن فقط ذات مقدّس پروردگار و کسانی هستند که در حوزه‌ی محبّت اویند: «اسئلکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَنْ یُحِبُّک وَ حُبَّ کُلّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلی قُربک»(1) این گوهر را رها نکنید. این آن چیزی است که فقط شما دارید. جوانان مسلمان در هر جای دنیا اگر این گوهر را داشته باشند، راه موفقّیت برایشان باز است. این آن چیزی است که مردی مثل امام بزرگوار را از دوران جوانی تا سن نود سالگی در صراط مستقیم الهی حفظ کرد و با این همه تغییرات که در دنیای پیرامون کسی به وجود می‌آید، راهش عوض نشد.
1 )
بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 91 ص 148 ؛

« الْمُنَاجَاةُ التَّاسِعَةُ مُنَاجَاةُ الْمُحِبِّينَ لِيَوْمِ السَّبْتِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلًا وَ مَنْ ذَا الَّذِی آنس [أَنِسَ‏] بِقُرْبِكَ فَابْتَغَى عَنْكَ حِوَلًا إِلَهِی فَاجْعَلْنَا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَ وَلَايَتِكَ وَ أَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَ مَحَبَّتِكَ وَ شَوَّقْتَهُ إِلَى لِقَائِكَ وَ رَضَّيْتَهُ بِقَضَائِكَ وَ مَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ إِلَى وَجْهِكَ وَ حَبَوْتَهُ بِرِضَاكَ وَ أَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِكَ وَ قِلَاك وَ بَوَّأْتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فِی جِوَارِكَ وَ خَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ وَ أَهَّلْتَهُ لِعِبَادَتِكَ وَ هَيَّمْتَهُ لِإِرَادَتِكَ وَ اجْتَبَيْتَهُ لِمُشَاهَدَتِكَ وَ أَخْلَيْتَ وَجْهَهُ لَكَ وَ فَرَّغْتَ فُؤَادَهُ لِحُبِّكَ وَ رَغَّبْتَهُ فِيمَا عِنْدَكَ وَ أَلْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ وَ أَوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ وَ شَغَلْتَهُ بِطَاعَتِكَ وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ صَالِحِی بَرِيَّتِكَ وَ اخْتَرْتَهُ لِمُنَاجَاتِكَ وَ قَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ يَقْطَعُهُ عَنْكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ الِارْتِيَاحُ إِلَيْكَ وَ الْحَنِينُ وَ دَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَ الْأَنِينُ جِبَاهُهُمْ سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ وَ عُيُونُهُمْ سَاهِرَةٌ فِی خِدْمَتِكَ وَ دُمُوعُهُمْ سَائِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ وَ قُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَ أَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِكَ يَا مَنْ أَنْوَارُقُدْسِهِ لِأَبْصَارِ مُحِبِّيهِ رَائِقَةٌ وَ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عَارِفِيهِ شَائِقَةٌ يَا مُنَى قُلُوبِ الْمُشْتَاقِينَ وَ يَا غَايَةُ آمَالِ الْمُحِبِّينَ أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِی إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا سِوَاكَ وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِيَّاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِی إِلَيْكَ ذَائِداً عَنْ عِصْيَانِكَ وَ امْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَيْكَ عَلَيَّ وَ انْظُرْ بِعَيْنِ الْوُدِّ وَ الْعَطْفِ إِلَيَّ وَ لَا تَصْرِفْ عَنِّی وَجْهَكَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ الْإِسْعَادِ وَ الْحُظْوَةِ عِنْدَكَ يَا مُجِيبُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
ترجمه :
مناجات نهم، مناجات عاشقان برای روز شنبه. به نام خداوند بخشنده بخشایشگر پروردگار من كیست كه مزه محبت تو را چشیده است و از تو جایگزینی بخواهد و كیست كه به قرب تو انس گرفته است و از تو جابجایی خواهد پروردگار من ما را از كسانی قرار ده كه برای قرب و ولایت خود برگزیدی و برای دوستی و محبت خود خالص كردی و برای ملاقات خود تشویق نمودی و به تقدیر خود راضیش كردی و نگاه به وجه خود را به او بخشیدی و به خشنودی خود مژدگانیش دادی و از دوری و دشمنیت پناهش دادی و او را در جایگاه راستی در كنار خود جایش دادی و به معرفت خود مخصوصش داشتی و او را شایسته بندگیت ساختی و دل او را به خواست خود عاشق و شیدا كردی و برای شهود خود او را برگزیدی و با او برای خودت خلوت كردی و دلش را برای دوستیت خالی كردی و به آنچه در نزدت است ترغیب كردی و ذكر خود را به او الهام كردی و شكر خود را نصیبش كردی و به اطاعت خود مشغولش كردی و او را از نیكان مخلوقاتت ساختی و برای مناجاتت اختیارش كردی و هر چیزی كه او را از تو جدا كند جدا كردی. خدایا ما را از كسانی قرار ده كه عادت و شیوه آنان خرسندی و آرزومندی به درگاه توست و روزگارشان آه و ناله و زاری است، پیشانیشان در برابر بزرگی تو به خاك است و چشمانشان در خدمت تو بی خوابنند و اشك هایشان از ترس تو ریزان است و دل هایشان به دوستی تو آویزان است و قلب هایشان از ترس تو كنده شده است. ای كسی كه نورهای پاكی و بركت تو برای دیدگان عاشقانش درخشان است و انوار خداوندیت برای عارفانش سبب شیفتگی است ای آرزوی دل های مشتاقان و ای نهایت آرزوی عاشقان ، محبتت و محبت كسانی كه تو را دوست دارند و محبت هر عملی كه مرا به تو می رساند از تو می خواهم و اینكه خویش را برای من محبوب تر از هر چیزی غیر از خودت سازی و محبتت را رهبری برای رسیدن به بهشتت و اشتیاقم را به تو جلوگیركننده از نافرمانیت قرار دهی و به نگاهت به من منت بنه و با چشم دوستی و مهربانی به من بنگر و رویت را را از من برنگردان و مرا از سعادتمندان و بهره مندان نزد خود قرار ده ای اجابت كننده، ای مهربان ترین مهربانان.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1374/06/29
عنوان فیش :ارتباط با خداعامل قرارگرفتن امام (ره) در صراط مستقیم
کلیدواژه(ها) : ذکر خدا, امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عزیزان من! در درون خودتان صحنه‌ای از ارتباط با خدای متعال بیارایید. این چیزی است که در زندگی شخصی، در زندگی سیاسی، در اداره‌ی کشور، در دم مرگ، در عرصه‌ی محضر پروردگار، در یوم الشّهود، در لقاء با اولیاءاللَّه و ان‌شاءاللَّه در بهشت برین پروردگار به کار شما خواهد آمد. رابطه‌تان را با خدای متعال محکم کنید؛ حرف بزنید و از او بخواهید. مخلصانه و صادقانه با او پیمان ببندید و به آن پیمان متعهّد بمانید. شما جوانید. حیف است که این دلهای پاک و نورانی و روحهای آماده، به چیزی غیر از یاد خدا و محبّت پروردگار آلوده شود. دنیا را فقط ابزار بدانید. مال دنیا و امکانات آن و خانه و زندگی ابزار است و لیاقت دل بستن ندارد. لایق دل بستن فقط ذات مقدّس پروردگار و کسانی هستند که در حوزه‌ی محبّت اویند: «اسئلکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَنْ یُحِبُّک وَ حُبَّ کُلّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلی قُربک»(1) این گوهر را رها نکنید. این آن چیزی است که فقط شما دارید. جوانان مسلمان در هر جای دنیا اگر این گوهر را داشته باشند، راه موفقّیت برایشان باز است. این آن چیزی است که مردی مثل امام بزرگوار را از دوران جوانی تا سن نود سالگی در صراط مستقیم الهی حفظ کرد و با این همه تغییرات که در دنیای پیرامون کسی به وجود می‌آید، راهش عوض نشد.
شما زندگی امام را از دوران اختناق رضاخانی تا دوران بعد و تا تحوّلات گوناگون اجتماعی و سیاسی و پیروزی انقلاب و رسیدن به یکی از بالاترین موقعیتهای سیاسی و دنیایی - که همه‌ی دنیا به او چشم دوخته بودند و نامش در همه جا منتشر بود - نگاه کنید! این انسان از خطّ مستقیم خود هیچ تخطّی نکرد. این به برکت همان رابطه است: «صراط الذین أنعمت علیهم»(2). این نعمت به برکت ارتباط با خدا به دست می‌آید.
1 )
بحارالأنوار، علامه مجلسی ج 91 ص 148 ؛
مفاتيح الجنان ، شیخ عباس قمی، ص 124 (مناجات محبین) ؛

الْمُنَاجَاةُ التَّاسِعَةُ مُنَاجَاةُ الْمُحِبِّينَ لِيَوْمِ السَّبْتِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلًا وَ مَنْ ذَا الَّذِی آنس [أَنِسَ‏] بِقُرْبِكَ فَابْتَغَى عَنْكَ حِوَلًا إِلَهِی فَاجْعَلْنَا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَ وَلَايَتِكَ وَ أَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَ مَحَبَّتِكَ وَ شَوَّقْتَهُ إِلَى لِقَائِكَ وَ رَضَّيْتَهُ بِقَضَائِكَ وَ مَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ إِلَى وَجْهِكَ وَ حَبَوْتَهُ بِرِضَاكَ وَ أَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِكَ وَ قِلَاك وَ بَوَّأْتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فِی جِوَارِكَ وَ خَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ وَ أَهَّلْتَهُ لِعِبَادَتِكَ وَ هَيَّمْتَهُ لِإِرَادَتِكَ وَ اجْتَبَيْتَهُ لِمُشَاهَدَتِكَ وَ أَخْلَيْتَ وَجْهَهُ لَكَ وَ فَرَّغْتَ فُؤَادَهُ لِحُبِّكَ وَ رَغَّبْتَهُ فِيمَا عِنْدَكَ وَ أَلْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ وَ أَوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ وَ شَغَلْتَهُ بِطَاعَتِكَ وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ صَالِحِی بَرِيَّتِكَ وَ اخْتَرْتَهُ لِمُنَاجَاتِكَ وَ قَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ يَقْطَعُهُ عَنْكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ الِارْتِيَاحُ إِلَيْكَ وَ الْحَنِينُ وَ دَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَ الْأَنِينُ جِبَاهُهُمْ سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ وَ عُيُونُهُمْ سَاهِرَةٌ فِی خِدْمَتِكَ وَ دُمُوعُهُمْ سَائِلَةٌ مِنْ خَشْيَتِكَ وَ قُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ وَ أَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِكَ يَا مَنْ أَنْوَارُقُدْسِهِ لِأَبْصَارِ مُحِبِّيهِ رَائِقَةٌ وَ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عَارِفِيهِ شَائِقَةٌ يَا مُنَى قُلُوبِ الْمُشْتَاقِينَ وَ يَا غَايَةُ آمَالِ الْمُحِبِّينَ أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِی إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا سِوَاكَ وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِيَّاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِی إِلَيْكَ ذَائِداً عَنْ عِصْيَانِكَ وَ امْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَيْكَ عَلَيَّ وَ انْظُرْ بِعَيْنِ الْوُدِّ وَ الْعَطْفِ إِلَيَّ وَ لَا تَصْرِفْ عَنِّی وَجْهَكَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ الْإِسْعَادِ وَ الْحُظْوَةِ عِنْدَكَ يَا مُجِيبُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
ترجمه :
مناجات نهم، مناجات عاشقان برای روز شنبه. به نام خداوند بخشنده بخشایشگر پروردگار من كیست كه مزه محبت تو را چشیده است و از تو جایگزینی بخواهد و كیست كه به قرب تو انس گرفته است و از تو جابجایی خواهد پروردگار من ما را از كسانی قرار ده كه برای قرب و ولایت خود برگزیدی و برای دوستی و محبت خود خالص كردی و برای ملاقات خود تشویق نمودی و به تقدیر خود راضیش كردی و نگاه به وجه خود را به او بخشیدی و به خشنودی خود مژدگانیش دادی و از دوری و دشمنیت پناهش دادی و او را در جایگاه راستی در كنار خود جایش دادی و به معرفت خود مخصوصش داشتی و او را شایسته بندگیت ساختی و دل او را به خواست خود عاشق و شیدا كردی و برای شهود خود او را برگزیدی و با او برای خودت خلوت كردی و دلش را برای دوستیت خالی كردی و به آنچه در نزدت است ترغیب كردی و ذكر خود را به او الهام كردی و شكر خود را نصیبش كردی و به اطاعت خود مشغولش كردی و او را از نیكان مخلوقاتت ساختی و برای مناجاتت اختیارش كردی و هر چیزی كه او را از تو جدا كند جدا كردی. خدایا ما را از كسانی قرار ده كه عادت و شیوه آنان خرسندی و آرزومندی به درگاه توست و روزگارشان آه و ناله و زاری است، پیشانیشان در برابر بزرگی تو به خاك است و چشمانشان در خدمت تو بی خوابنند و اشك هایشان از ترس تو ریزان است و دل هایشان به دوستی تو آویزان است و قلب هایشان از ترس تو كنده شده است. ای كسی كه نورهای پاكی و بركت تو برای دیدگان عاشقانش درخشان است و انوار خداوندیت برای عارفانش سبب شیفتگی است ای آرزوی دل های مشتاقان و ای نهایت آرزوی عاشقان ، محبتت و محبت كسانی كه تو را دوست دارند و محبت هر عملی كه مرا به تو می رساند از تو می خواهم و اینكه خویش را برای من محبوب تر از هر چیزی غیر از خودت سازی و محبتت را رهبری برای رسیدن به بهشتت و اشتیاقم را به تو جلوگیركننده از نافرمانیت قرار دهی و به نگاهت به من منت بنه و با چشم دوستی و مهربانی به من بنگر و رویت را را از من برنگردان و مرا از سعادتمندان و بهره مندان نزد خود قرار ده ای اجابت كننده، ای مهربان ترین مهربانان.

2 ) سوره مبارکه الفاتحة آیه 7
صِراطَ الَّذينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضوبِ عَلَيهِم وَلَا الضّالّينَ
ترجمه :
راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای؛ و نه گمراهان.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ - 1370/07/05
عنوان فیش :یاد خدا و تکیه به او در همه حال، درسی بزرگ از پیامبر(صلی الله علیه و آله)
کلیدواژه(ها) : حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم), ذکر خدا, توبه, رابطه با خدا, عبادت پیامبر (صلی‌الله علیه و اله), استغفار پیامبر (صلی الله علیه و اله)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
صحنه‌ی سوم از زندگی پیامبر، ذکر و عبادت الهی آن حضرت بود. پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمی‌شد؛ نیمه‌ی شب می‌گریست و دعا و استغفار می‌کرد. ام‌سلمه یک شب دید پیامبر نیست؛ رفت دید مشغول دعا کردن است و اشک می‌ریزد و استغفار می‌کند و عرض می‌کند: «اللّهم و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین»(1). ام‌سلمه گریه‌اش گرفت. پیامبر از گریه‌ی او برگشت و گفت: این‌جا چه می‌کنی؟ عرض کرد: یا رسول‌اللَّه! تو که خدای متعال این‌قدر عزیزت می‌دارد و گناهانت را آمرزیده است - «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(2) - چرا گریه می‌کنی و می‌گویی خدایا ما را به خودمان وانگذار؟ فرمود: «و ما یؤمننی»(3)؛ اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزی من را نگه خواهد داشت؟ این برای ما درس است. در روز عزت، در روز ذلت، در روز سختی، در روز راحتی، در روزی که دشمن انسان را محاصره کرده است، در روزی که دشمن با همه‌ی عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان تحمیل می‌کند، و در همه‌ی حالات خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر به ماست.
1 )
تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم قمی  ج 2 ص 74 ؛
تفسیر نورالثقلین ، شیخ حویزی :ج3 ص 451 ؛
بحارالانوار : ج16 ص 217 ح 6 ؛ 
میزان الحكمه ، محمدی ری شهری : ج 4 ص 3232 ؛

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا يُؤْمِنُنِی...»
ترجمه :
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش ‍ گذشت كه معمولا از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه به من ایمان آورده است.

2 ) سوره مبارکه الفتح آیه 2
لِيَغفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وَيَهدِيَكَ صِراطًا مُستَقيمًا
ترجمه :
تا خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛

3 )
قال و حدثنی أبی عن ابن أبی عمير عن عبد الله بن‏ سيار عن أبی عبد الله ع قال

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا يُؤْمِنُنِی...»
ترجمه :
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش ‍ گذشت كه معمولا از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه به من ایمان آورده است.