|
چشمانداز، ثمره نگاه تحولگرای رهبری گفتوگو با دکتر علی مبینی صادق حسینزاده ملکی · چکیده گفتوگو را اینجا ببینید - بحث تدوین چشمانداز از کجا مطرح شد؟ در صنعت، در فرهنگ، در حوزهی روابط بینالملل و سیاست خارجی چه تغییراتی بهجود آمد که ما این نیاز را در خود احساس کردیم که باید برای نظاممند شدن کارهامان یک طرح کلی یا چشمانداز داشته باشیم؟ پیگیریهای رهبر انقلاب در روند تدوین چگونه بوده است؟ چند چیز را قبل از اینکه وارد بحث شویم، باید ذکر کرد. ما باید نگاه تحولی به ادارهی جامعه داشته باشیم. به نظر من رهبری بحث چشمانداز را با این خاستگاه تقریباً از ده سال پیش مطرح کردهاند. از 1375 به بعد ایشان صحبتهای زیادی در اینباره میکنند تا میرسند به همین قضیهی چشمانداز. - اولین نشانههای این نکته که میفرمایید، چیست؟ رهبری یک سخنرانی دارند- فکر میکنم سال 78 یا 79 باشد- در جمع سفرای ایران در کشورهای خارجی. آنجا ایشان این بحث را مطرح میکنند که ایران میتواند قدرت همیشگی منطقهای باشد. چیزی که در ذهن من جرقه زد که بیایم چشمانداز را طراحی کنم، تقریباً برگرفته از همین صحبت است. نگاه رهبر انقلاب یک نگاه تحولی است به ادارهی جامعه و به تحولات مدیریتی و تحولات زندگی. ایشان خواستار تحول جایگاه ایران در جهان و تحول در مؤلفههای توسعهی ملی هستند. در تداوم این روند، رویکرد حضور فعال در عرصه جهانی یکی از ویژگیهای تحولی است که ایشان مطرح میکنند. یا یکی از بحثهای دیگر ایشان بحث علم و نوآوری است که باز با همان رویکرد تحولی مطرح شده است. این تحولات، دگرگون کننده است؛ تحولات معمولی نیست. بازشناخت تحولات محیط خارجی، مبنای این نگاه تحولی است. ممکن است این برداشت درست باشد، ممکن هم است که درست نباشد، اما فهم من این است که ایشان درک کرده که پدیدهی حاکم بر جهان، پدیدهی اخلاق نیست، بلکه پدیدهی قدرت است. ما اگر بخواهیم اخلاق اسلامی و دین مبین اسلام را گسترش بدهیم، باید قدرتمند باشیم و قدرت را پشتوانهی اعتقاد و ارزش و مبانی فکری و دینی خود کنیم تا چهارچوبهای مورد نظرمان حاکم شود. به نظر من رهبری بر این اساس، دارند نگاه تحولی را ارائه میدهند. ضمن این که نیازهای درونی جامعه به لحاظ جمعیت، فرهنگ، علم، سلامت، اشتغال، محرومیتزدائی و عدالت و ... هم مورد توجه ایشان است. رهبری دارای یک مهندسی ذهن ساختارمند است که به نظر من مبنای آن قرآن است و ریشهی وحیانی و الهی و دینی دارد. مثلاً میبینیم که ایشان نقشهی جامع علمی کشور را برای اولین بار مطرح میکنند، در حالی که ما شصت هفتاد سال است دانشگاه داریم. متأسفانه وقتی میروید در بدنهی دانشگاهی، اصلاً نقشه را نمیفهمند. در طرح اولیه یک چیزهایی را به هم چسبانده بودند و به عنوان نقشهی جامع علمی میخواستند ببرند پیش رهبری. از من هم دعوت شد که شما چون در چشمانداز هم بودهاید، بیایید در ارائهی این کار خدمت رهبر انقلاب شرکت کنید. اما من گفتم که رهبر انقلاب را آدم حکیمی میدانم و جرأت نمیکنم اسمم را پای یک محصول ناقص بنویسم و ببرم آنجا. اگر من را توبیخ کنند، دیگر اصلاً نمیتوانم از جایم بلند بشوم. به آنها گفتم وقتی شما با حکومت کارفرما مواجهاید، باید نابترین و بهترین محصول را ارائه دهید. حالا اگر او از شما کمتر را هم پذیرفت، این از باب کرم اوست، ولی شما به هیچ وجه نمیتوانید محصولی را که خودتان هم به نقصش اذعان دارید، به دست او بدهید. الآن تقریباً بیست گروه از آدمهای علمی کشور را در گوشهای از وزارت علوم برای این مأموریت سازماندهی کردهایم و امیدواریم در چند روز آینده بتوانیم نسخهی اولیهی نقشهی جامع علمی را ارائه کنیم. آیا بحث از تحول و چشمانداز در یک رویکرد مزیتی و رقابتی مطرح میشود؟ اگر امروز به غرب نگاه کنیم، میبینیم که آنها رسیدند به دامنهای از نیازهاشان. بالاخره نیازهای سطح پایین و فیزیولوژیکشان را در این دنیا تأمین کردند و به مرحلهای از توسعهی مادی رسیدهاند، اما معنویت ندارند که به مردم بدهند. موجودیشان، نیازهای معنوی آنها را جواب نمیدهد. اُمانیسم، معنویتی ندارد که به جهان بدهد. خیلی خب؛ ما این فرصت را باید قدر بدانیم و مبانی معرفتیمان را بدهیم به جهان و این فرصتشناسی ویژهای را میطلبد. رویکرد فعالی که رهبر انقلاب در بحث سیاست خارجی میفرمایند، یکی از مواردش همین است. بحث تهاجم فرهنگی هم از این نقطهی عزیمت مطرح شد که اگر شما بنشینید که بنیانهای لیبرالیسم و اُمانیسم را به خوردتان بدهند، این کار بنیانهای فکری اخلاق و معنویت شما را از بین میبرد. اما اگر شما فعال باشید، شما میتوانید آن بنیانهای نادرست را از بین ببرید. حالا بعضیها هم آمدند و نفی و طرد کردند که تهاجم و این حرفها دیگر چیست؟ من احساس میکنم اینها عمق قضایا دستشان نیست. نقطهی شروع و بروز چشمانداز، همان سخنرانی رهبر معظم انقلاب است. من کتابی هم در زمینهی چشمانداز نوشتهام که تقریباً یک سیر را در تدوین آن نشان میدهد. قرار شد کار را به اسم مجمع بیرون ندهیم؛ چون ممکن بود به شدت نقد شود. گفتیم بگذارید ما را نقد کنند، نه اینکه مجمع را زیر سؤال ببرند. در آن کتاب سه تا سند منتشر کردیم؛ یک سند اولیه است که دولت داده، یک سند ثانویه است که مجمع داده و سند سوم را هم رهبری ابلاغ کردهاند. وقتی این سه تا را با هم مقایسه کنید، نقطه نظرات ویژهی آقا آشکار میشود. هر چند آن چیزی را هم که در دولت تهیه شده بود، باز هم قسمتی از آن را دوستان مجمع به بعضی از دوستان دولت مثل آقای زنگنه داده بودند. - زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی؟ نه؛ دور دوم مجمع که ایشان رئیس مجمع بود؛ تقریباً میشود سالهای هفتاد و نه و هشتاد. به هر حال گام اول آن صحبت رهبر معظم انقلاب بود که ایران میتواند قدرت حقیقی منطقهای باشد. این اولین جرقه و سرچشمه و نقطهی شروع کار تدوین چشمانداز است. - پیشنویس دولت که فرمودید، همان طرح ایران 1400 است که در دولت ششم آماده شده بود؟ نه؛ ایران 1400 قبل از این فرایند است. این فرایندی که به تدوین و ابلاغ سند چشمانداز 1404 انجامید، شروعش از همان سخنظرانی آقاست. طرح ایران 1400 شروعش از دولت بود که تنظیم شد، اما روی زمین ماند و به تصویب نرسید. رونوشتی هم از آن تهیه شد که آقای نجفی در سازمان مدیریت رویش کار میکرد، ولی وسط کار ماند و تداوم پیدا نکرد. البته ما از اطلاعات آن طرح برای تدوین چشمانداز استفاده کردهایم.
وقتی گزارش خدمت آقا مطرح شد، پاسخ ایشان همان بود که روی سیاستهای برنامهی چهارم هم مطرح شده بود؛ یعنی شما اول باید چشمانداز را داشته باشید و بعد سیاستهای برنامه را تدوین کنید. بعد آقا یک نامهی دیگر دادند، اینبار به مجمع و سیاستها را به سه سطح تقسیم کردند. مطابق اصل یک صد و ده قانون اساسی، رهبری سیاستهای کلی را -جز وظایف ویژه رهبری مانند نظارت- با مشورت مجمع تدوین و ابلاغ میکند. مجمع میشود شورای عالی مشاوران رهبری. بند یک اصل 110 به این موضوع اشاره دارد؛ یعنی سیاستگذاری جزو اختیارات ذاتی رهبری با مشورت مجمع است. قانون اساسی ما خیلی در این موارد پیشرو و کارآمد است. وقتی آن را از لحاظ مدیریت استراتژیک نگاه میکنیم، میبینیم خیلی هوشمندانه است. خیلیها میآمدند میگفتند قانون اساسی گیر دارد و این قضیه ناشی از ساختارهای قانون اساسی است؛ من میگفتم نه؛ اثبات می کردم که شما فهم ساختاری ندارید و دنبال آن هستید که بگویید علما نباشند. خب بدون رودربایستی بگویید این را قبول نداریم، میراث امام را قبول نداریم؛ ارثش را خوردیم اما وفا نکردیم. از نظر علم مدیریت و از لحاظ ساختار، قانون اساسی ما ساختار درستی دارد. ما فقط باید سیستمهای هماهنگ کنندهاش را طراحی کنیم. واگرایی و استقلال نهادها در بیشترین حد خودش دیده شده، اما همگرایی و همکاریها به شکل مطلوب تعریف نشده است. قوای سهگانه استقلال دارند، اما باید یادشان باشد که در یک نظام و سیستم کار میکنند. اجزاء در روابط با هم مستقل نیستند. ما هنوز نتوانستهایم این را طراحی کنیم. این یکی از ضعفهامان در طراحی و برنامهریزی مدیریت کشور است. به نظرم مشخصترین عنصر هماهنگکننده در این چرخه رهبری است؛ هماهنگی بر اساس روابط در سیستم. در جامعه شبکهای هم Core و هستهی مرکزی شبکه مطرح میشود که هماهنگکننده و نظمدهنده است و همه باید به آن هسته وصل باشند تا کار سیستم مختل نشود. در مورد چشمانداز قرار شد دولت یک کنفرانس ملی برگزار کند و سیاستهای کلی را برای برنامهی چهارم بنویسد. آنها از همهی بخشها خواستند برای برنامهی چهارم، چالشها و فرصتهای جمهوری اسلامی را ارزیابی کنند. در آن کنفرانس که سازمان مدیریت در پژوهشگاه صنعت نفت برگزار کرد و محورش هم برنامهی چهارم بود، از همهی بخشهای دولتی و خصوصی نظر خواسته شد. قضیه اینگونه تبدیل شد به یک جریان فراگیر. ما در دبیرخانهی مجمع یک کاری را تقریباً از 1375 شروع کرده بودیم برای بررسی سیاستهای کلی آمایش سرزمین که الان هم در دستور مجمع است. از سالها پیش سازمان مدیریت کار کرده بود. برای این کار یک تیم کارشناسی در سه مرحله کشورهای مختلف جهان را بررسی کرده بود. همهی آنها را ما دعوت کردیم و گفتیم شما هرچه میخواهید بگویید و بیاورید. - همین چیزهایی که به صورت جزایر پراکنده بود؟ بله، همهشان را ما آوردیم در آن کمیسیون خاصی که چشمانداز را تعریف میکردیم. تمام نظرات را گرفتیم؛ از هر زاویه و از هر کسی که کارشناسی کار کرده بود و اصلاً محدودیتی ایجاد نکردیم. اوایل من به این کمیسیون نمیرفتم و مینشستم کارهای علمی و تحقیقاتیاش را میکردم. قسمت اولش را دادم آقای جهرمی، گفتم شما جلسه را اداره کن تا من بروم بنشینم کارهای فکری بکنم و بیاورم برای جلسه بعد که دیگر آقای جهرمی رفت شورای نگهبان و ادامهی کار هم باز به عهدهی من افتاد. بر اساس پدیدهی قدرت، پیشنهاد دادیم که ما بیاییم آن مؤلفههای قدرت را بگیریم و سیاستگذاری را بر اساس مؤلفههای قدرت انجام دهیم. این هم در مکاتبات است. - در فرایندی که شما برای چشمانداز تشریح میکنید، اول مأموریت مشخص میشود؛ درست است؟ نه، مأموریت یک بحث دیگر است. میخواهم جرقه را بگویم که در فرمایشهای آقا است. من میگویم یک آغازی در فرایند جدید چشمانداز در جمهوری اسلامی وجود دارد. اصلاً ممکن است شما بگویید نقطهی آغازین چشمانداز، همان موقعی است که امام خمینی جمهوری اسلامی را طراحی کردند؛ میگوییم قبول، اما آن چیزی که از رأس نظام میآید و در یک فرایند قانونی قرار میگیرد و بدنهی کارشناسی و علمی دانشگاهی و اقتصادی در بخشهای مختلف با آن پیوند میخورند و بعد در ساختارهای رسمی مصوب میشود، نقطهی آغازش این است که گفتم. - این نکته از اظهارات برخی کارشناسان برمیآید که طرح این موضوع با دستور رسمی رهبر انقلاب در جریان نامه به آقای ستاریفر صورت گرفته است. نه، نامه به آقای خاتمی است که به مجمع هم رونوشتش آمده است. نامهی رسمی است که میگوید ابتدا چشمانداز و بعد سیاستهای برنامه. - چطور شد که این دستور را به دولت دادند؟ چرا مجمع دریافتکنندهی اولیهی این تصمیم نبود؟ ما از قبل خودمان کار میکردیم و سیاستهایی را که میآمد و در دستور کار قرار میگرفت و بحث میشد، خدمت رهبری گزارش میدادیم. موقعی که سیاستهای دولت آمد خدمت رهبری، ایشان آن نامه را نوشتند و اینجا فصل مشترکی شد که دولت باید بیاید چشمانداز بدهد و ما هم که داشتیم در همین فرآیند کار میکردیم، نیروهامان را در این جهت بیشتر متمرکز کنیم. بعد سیاستهای برنامه آمد بیرون. - متأسفانه کنفرانسهایی که در کشور ما برگزار میشود، گاهی جنبهی صوری بودنش ناخودآگاه میچربد. فکر نمیکنید کنفرانس سازمان مدیریت با آن ساختار و با نظراتی که میگیرد، شاید چندان بیانگر یک کار کارشناسی ویژه نباشد؟ نه. ببینید، همایش که کار کارشناسی ویژه نیست. یک فراخوان عمومی برای جمع کردن دیدگاههای مختلف در بخشهای مختلف خصوصی، علمی، اجرائی و تحقیقاتی برای تدوین یک برنامه است. نیازسنجی میکند و عوامل محیطیش را میشناسد. چون به اکتفای یک بخش نمیشود کار کرد. ما در مجمع تشخیص، نتایج این تلاشها را به کمیسیونهای پنج گانه و همایش و مرکز مطالعات استراتژیک و ... میآوردیم و رویش کار میکردیم. منتها اینها رسانهای نشده است. آرام آرام کار میکردیم تا سند شکل بگیرد. وقتی سند به وجود آمد و محصول به نتیجه رسید، در رسانهها مطرح شد. مثلاً وقتی من میگویم مرکز تحقیقات استراتژیک هم روی این موضوع کار میکرد، باید بدانید که بحثها و ایدههای زیادی بود. مثلاً دربارهی ایران منطقهای و نظریهی چگونگی برخورد ما با غرب، دو نظریهی اختلافی وجود داشت. گروهی نظریهی همپیوندی جهانی را در برابر ایران منطقهای مطرح میکردند. وقتی از طرفداران این نظریه میپرسیدیم که خب، وقتی میگویید پیوند، اینجا ما نقش شاخه را داریم، ساقهی پیوند کی است؟ دیگر بحث اینجا را باز نمیکردند و میگفتند تقسیم کار جهانی. میگفتیم شما این را بر اساس جهانداری و جهانخواری آمریکا دارید میپذیرید. شما میگویید الگوی ما کرهی جنوبی است، در حالی که کرهی جنوبی اول پذیرفته است که آمریکا مسلط بر جهان باشد و بعد شده کرهی جنوبی کنونی. در مدل توسعهی کره، هر کسی باید نقش خودش را در جهان آمریکایی بپذیرد، اما جمهوری اسلامی که نپذیرفته است آمریکا مسلط بر جهان باشد، چگونه بشود کره دوم؟ بعد از این ماجرا، نظریهی تعامل آمد. این را عمدتاً متخصصان علوم سیاسی و روابط بینالملل مطرح کردند که در مرکز تحقیقات استراتژیک جمع شده بودند. اسناد نشستها و جلساتش و محصولش هم هست. من دبیر کار بودم و بحث را دنبال میکردم. خواهش کردم که یک گروه سیاسی بنشینند و کار را ببینند. روی مسألهی ایران منطقهای و حوزهی ژئوپولوتیک و قدرت کلی بحث شد. دربارهی آمایش سرزمین هم از سابق کار شده بود و ما در مجمع برای سیاست گذاریش کار میکردیم. استراتژی توسعهی صنعتی هم که دولت و وزارت صنایع روی آن کار میکردند، گزارشهاشان را در جلسات کمیسیون خاص ارائه دادند. - چه کسانی دخیل بودند؟ غیر از اینها که گفتم، چندین هستهی دیگر هر کدام به نوعی در این مسأله همکاری داشتند؛ مطالعات گستردهی طرح کالبد ملی بود که توسط دکتر توفیق انجام شد، مطالعات طرح جامع آب ایران بود، مطالعات طرح جامع کشاورزی ایران، هماندیشی سازمان اسناد جمهوری اسلامی، نشستهای معادلات سیاسی وزارت خارجه در حوزهی روابط بینالملل، کارهای مؤسسهی عالی پژوهش، مطالعات برنامهی عالی توسعهی صنعتی، گزارش و مطالعات سازمان مدیریت در مورد چشمانداز و برنامهی چهارم توسعه و مطالعهی تجربهی کشورهای مختلف و .... - میخواهید بگویید که مجمع میدانست چه کار میکند، منتها در تکتک همکاران شما شاید این آگاهی وجود نداشته است؟ نه. تنظیمکننده و پیونددهنده در این فرآیند، کمیسیون خاص بود که من دبیرش بودم. ما اجزای مختلف را میگرفتیم و وارد فرایند میکردیم. - اما اجزای مختلف شاید نمیدانستند در چه فرآیندی دارند وارد میشوند. بعضیهاشان میدانستند و بعضیهاشان هم نمیدانستند. مثلاً دربارهی استراتژی صنعتی، ما به مرکز تحقیقات استراتژیک گفته بودیم که برای چه این کار را انجام میدهیم. اینها مربوط به جمعآوری اطلاعات است. قسمت دوم اینست که نحوهی ترسیم چشمانداز را بررسی کنیم. از نامهی رهبر معظم انقلاب دربارهی سیاستهای کلی تا چشماندازی که مجمع تصویب کرده، کلی راه است. باید ببینیم هدف ما برپا ساختن چارچوب برنامههای آینده بر کدام اساس است. آن چیزی که ما به دولت داده بودیم، توسعه پیدا کرد؛ قسمتهای دفاعیش را کم کردند و بر وجههی علمی و فناوریش اضافه شد. ما هم الهامبخشی و تعامل را به آن اضافه کردیم؛ ایران توسعهیافته با جایگاه اول علمی در سطح منطقه و الهامبخش در جهان اسلام و دارای تعامل سازنده با دیگر کشورها. - این سند را مجمع ویرایش کرده است؟ بله؛ یادم هست که آن موقع ما آمدیم دفتر خدمت آقای حجازی و آقای محمدی گلپایگانی. دوستان گفتند شما از آنچه الآن دارید، جلوتر بیایید و یک مقدار تغییر بکنید. گفتم کلمهی «هویت ایرانی اسلامی» باید بیاید اول سند بالاتر از همه. اگر شما مشروح مذاکرات مجمع را هم بگیرید، مشروح این حرفها آنجا است. چرا حالا این عبارت آمد اول کار؟ به خاطر اینکه ما میخواستیم بگوییم نه شرقی نه غربی. این ابتکار از کجا آمد؟ از یکی از فرمایشات خود آقا. در پاورپوینتی که دادم خدمت ایشان و در مجمع هم این را ارائه دادم، گفتم کارهای بزرگ توکل به خدا میخواهد و شناخت عمیق و تلاش و جهاد و شهادت. اگر غیر از این باشد، نمیشود کارهای بزرگ کرد. این بحث اول بود و بعد وارد سند شدم. ارائهی این پاورپوینت در مجمع چهل و پنج دقیقه طول کشید؛ صد و شصت تا اسلاید بود. موقعی که میخواستیم برویم خدمت آقا، خودم رفتم در خیابان جمهوری ایستادم و از این اسلایدها پرینت رنگی گرفتم و آمدم. یک ساعت و نیم طول کشید. آقای حجازی در گیت دفتر گفت چرا اینجوری؟ گفتم آخر این را دست کس دیگری نمیتوانستم بدهم. همه رفته بودند و من هم نگفته بودم که باید صبر کنم تا با این اسلایدها بیایم... - اظهار نظر رهبر انقلاب چطور بود؟ اولین اظهار نظر رسمی آقا بعد از ابلاغ سند، در نماز جمعه بود که فرمودند سند از انسجام، منطق، ارزشها و سازگاری مناسب برخوردار است. - مربوط به چه تاریخی است؟ یادم نیست. گمانم اولین نماز جمعهای بود که در ساختمان جدید مصلی خواندند. پیش از این در دانشگاه به من میگفتند تو بیا این را ارائه بده؛ اما من گفتم نه؛ من هنوز علامتی دریافت نکردم که رهبری این را تأیید کرده باشد که بیایم ارائه بدهم. اطمینان نداشتم که بر خلاف آقا صحبت میکنم یا در مسیر ایشان. - از راهنماییهای راهبردی ایشان، چیزی دیگری هست؟ در ابلاغیهی ایشان کلمهی «هویت اسلامی» اضافه شد؛ «کوشش برنامهریزی شده و مدبرانه» هم از خود آقاست. واژهی «اسلامی انقلابی» را هم آقا اعلام کردند. ابتدا بحث هویت در اواخر سند آمده بود و اولویت نداشت از نگاه برخی دوستان. آقای پورمحمدی از من در دفتر پرسید، گفتم این واژه باید بیاید بالا؛ البته این نظر شخصی من بود و من باید از آن چیزی دفاع کنم که تصویب شده، اما چون شما نظر شخصی من را میپرسید، میگویم باید اینجا باشد. گفت آقا هم فقط یک مورد گفتند آنهم همین که این بحث باید بیاید اول سند. برخی آمدند گفتند اسلامی انقلابی یعنی چی؟ یعنی اسلحه بگیریم و برویم به دیگران حمله کنیم؟ گفتیم نه، انقلابی یعنی یک رویکرد فعال، تسلیم نشدن در مقابل اندیشههای سکولار و ترجیح دادن اندیشههای دینی بر اندیشههای سکولار. این میشود انقلاب. انقلاب دگرگونی در اندیشه است نه دگرگونی در روابط معمول که شما میبینید. اگر بر اساس اندیشه و دیدگاه سیدمهدی هاشمی در اول انقلاب نگاه کنید، بله همان حرفها است که شما میزنید، اما اگر با نگاه امام خمینی و آیتالله خامنهای نگاه میکنید، این است که ما در مقابل فکر اومانیستی تسلیمپذیر نیستیم و انقلاب داریم نسبت به آن فکر. وقتی میگوییم ایران یک قدرت منطقهای است، باید مبانیش را در حوزهی تمدن اسلامی بشناسیم. آقا یک جملهای ذیل این بحث دارند که ایران «حوزهی تمدنی فرهنگ اسلامی» است. من در فکر بودم که این حرف آقا را چطور در چشمانداز مجسم کنم؟ اگر به کتاب «ایران آینده» نگاه کنید، من یک جایی این را آوردم که کشورهای پیرامون ما کی به وجود آمدند؟ یک جدول دارم که تفصیل این حرف آقاست. منتها به صراحت نپرداختم که زیادی برجستهاش کنم. ترکمنستان کی ترکمنستان شد؟ آذربایجان کی؟ بحث تئوریک آقا را مستند کردم. خیلی هم گشتم. اخوی من سردار سپاه است و تاریخ خوانده است. دو ماه و نیم ازش خواستم بیاید این کشورهای پیرامون را دربیاورد که کدامشان چه سالی به وجود آمدند؟ این بحث اصالت ما را روشن میکند. - از همان صحبتهای رهبری اینطور احساس میشود که ایشان دغدغهی کار را از حوزهی سیاست خارجی گرفتهاند. شاید چون حوزهای است که نیازها و خطرها خوب دیده میشوند. آیا شاخکها ابتدا در زمینهی سیاست خارجی حساس شدهاند؟ به نظر من ایشان تحولات جهان را و جنگ سرد را خوب دریافت کرده است. متأسفانه بقیهمان درک نکردیم. ایشان به قول خلبانها یک فاصلهی هزار پایی با بقیهی افراد دارند. فاصلهی آقا با ما فاصلهی قله است با دامنه. فاصلهمان هم با قله خیلی زیاد است. بعد از جنگ سرد یک تحولاتی در درون و برون کشور ما شکل گرفت. ما جنگ را پشت سر گذاشتیم و وارد مقطع جدیدی شدیم که نگاههای جدیدی را به مدیریت کشور میطلبید. در مقدمهی همان کتاب من نوشتهام و تقریباً تحلیل تاریخ یکصد سال گذشته را تا مرحلهای که آقا گفته بود، آنجا آوردهام. |
|||||