مسعود بنیصدر: «وجود انبوه افراد وفادار به آیتالله خمینی ... بیانگر این نکته است که او در وضعیت غیر قابل تصوری قرار داشت و علاوهبر این، میتوانست با یک سخنرانی، اطلاعیه یا دعوت عمومی افراد بسیاری را به پای تظاهرات و نمازهای جمعه بکشاند.»
تا اواخر دههی هفتاد کسی باور نمیکرد که انقلاب اسلامی یک ریشه و عقبهی بسیار بزرگ دارد، اما در اواسط دههی هشتاد که نسل جدید انقلاب به جریان سیال انقلاب اسلامی پیوستند، تأملات بسیاری را برانگیخت.
همان اتاق فکرهایی که به نفع ما صحبت میکردند، پس از انتخابات تندترین مواضع ضد ایرانی را مطرح کردند. حتی کارشان شده بود تبلیغات علیه جمهوری اسلامی و این برای جمهوری اسلامی یک ضرر بود.
دشمن مدام سعی میکند که در فرصتهایی که بهدست میآورد، علیه کشور ما تبلیغ کند و به گونهای تبلیغ کند که بر حسب تصور خودش این تبلیغات تأثیر زیادی بر افکار ملی بگذارد، ولی ورود مردم به صحنه هر بار آنها را به نقطهی اول بازمیگرداند.
درست است که زمامدار حاکم است، اما نه حاکم قهری. در واقع محبت آن عنصری است که ولایت -به معنی زمامداری- را برای حاکم تعیین میکند تا با مردم و امت رابطه برقرار کند و حقوق آنها را رعایت کند و آن نخ تسبیحی است که این ارتباط را برقرار میکند.
صحنهی پُرآشوب سال 1388 نیز عرصهی تجلی شناخت و شعور بود، چه آنکه معرفتهای نیمدار و سُست در این صحنه رنگ باخت و تنها حاملان بیرق صبر و بَصر توانستند راه را تا آخر بروند و هوشیارانه پیوند خود با جبههی حق را استوار و مستحکم دارند.
انتخابات تنها شاخص سنجش اعتماد عمومی نیست و جامعهشناسان سیاسی در این رابطه از معیارهای دیگری نیز سخن گفتهاند. از جمله این معیارها، مفهومی است که «مناسک سیاسی» خوانده میشود.