others/content
نسخه قابل چاپ

استاد شهید مطهری

لزوم همگامی کار و دانش

رهبر معظم انقلاب صبح امروز هشتم اردیبهشت ماه با جمعی از کارگران نمونه کشور دیدار و در بخشی از سخنانشان، بر لزوم همگامی علم و تولید برای پیشرفت کشور تأکید کردند. آنچه در ادامه می‌خوانید، قسمتی از کتاب «حکمت‌ها و اندرزها» است که در آن استاد شهید مرتضی مطهری «لزوم همگامی کار و دانش» را تشریح کرده‌اند.

قرآن کریم یک روش و سبک خاصی دارد که گاهی مطلبی را که می‌‏خواهد به‏ عموم امت بگوید و عموم را مخاطب قرار دهد شخص رسول اکرم را به‌عنوان سخنگو و سخن‌شنوی امت انتخاب می‌‏کند و او را مخاطب قرار می‌‏دهد. البته‏ این قاعده کلی نیست بلکه قرآن عنایت دارد که مستقیماً با خود مردم سخن‏ بگوید و خود آنها را مخاطب قرار دهد و لهذا کلمه «یا ایها الناس» که به معنای «ای مردم» است از کلمات رایج و شایع قرآن است، ولی در عین حال در پاره‏ای از موارد به واسطه ملاحظاتی، در مطلبی که مربوط به عموم مردم است شخص پیغمبر را مخاطب قرار می‌‏دهد. معمولاً این‌گونه‏ خطاب‌ها در جایی است که توهم این می‌‏رود که استثنائی در کار است، ولی‏ وقتی که شخص اول اسلام مخاطب قرار گرفت دیگر احتمال تبعیض و استثناء نمی‌‏رود. مثلاً در یک جا می‌‏فرماید تو اگر معصیت بکنی چنین و چنان‏ خواهی شد.

البته اگر عموم مردم به‌طور مستقیم طرف سخن می‌‏بودند جای این‏ توهم برای بعضی از خودخواهان بود که این قانون شامل حال ما که دارای‏ فلان امتیاز نژادی و خونی و یا انتسابی هستیم نمی‌‏باشد، ولی وقتی که شخص‏ رسول اکرم طرف خطاب و عتاب قرار گرفت هیچ عاقلی نمی‌‏تواند تصور کند که‏ درباره او استثنائی است. از جمله مواردی که شخص رسول اکرم مخاطب قرار گرفته همان آیه است که‏ در آغاز سخن تلاوت شد: «و قل رب زدنی علما» یعنی «ای پیغمبر بگو : پروردگارا بر علم و دانش من بیفزا» پس وقتی که رسول اکرم که‏ با وحی و الهام سر و کار دارد موظف است که از خداوند افزایش معلومات‏ خود را بخواهد، حال دیگران معلوم است، همه امت اسلامیه که به تعلیمات‏ او گردن نهاده‏‌اند باید با او هم آواز و هماهنگ شوند و بگویند خداوندا برعلم و دانش ما بیفزا. البته واضح است این دستور، دستور گفتار فقط نیست که تنها بگوییم «خدایا بر دانش من بیفزا» بلکه خواستار است، باید بخواهیم و طلب کنیم و جستجو نماییم.

  دو بال برای بشریت
مخاطب این جمله همان کسی‏ است که در تعلیمات خود فرمود: «علم را جستجو کنید و لو آنکه لازم‏ باشد تا چین بروید.» پس تنها گفتار نیست بلکه خواستار است، خواستار فقط هم نیست، کردار و رفتار و حرکت و تکاپو و جستجو است. در آثار دینی ما مکرر به این نکته اشاره شده که علم است که به عمل‏ ارزش می‌‏دهد و آن را بالا می‌‏برد. اثر و ارزش کاری که با نیروی علم و معرفت صورت گیرد، صدها برابر کاری است که جاهلانه صورت گیرد. علم، افزایش‌دهنده اثر و ارزش کار است. هر کاری‏ را که در نظر بگیریم، می‌‏بینیم اگر با علم و شناسایی و معرفت توأم گردد، اثر و ارزش بسیار بیشتری پیدا می‌‏کند. روی همین اصل است که در اسلام دو چیز محترم است: کار و دانش، و دو چیز مردود است: بیکاری و نادانی.

ولی این نکته را از اسلام نباید فراموش کرد که کار و دانش که محترم‏ است از یکدیگر جدا نیستند؛ یعنی نه این است که برای بعضی کار محترم‏ است و برای بعضی دیگر دانش، بعضی اهل کار باشند و بعضی اهل دانش. این‌طور نیست که کار و دانش اگر از یکدیگر جدا افتند، اهمیتی ندارند. این‏ دو اصل مقدس هنگامی‌ برای بشر به صورت دو بال در می‌‏آیند که معاون یکدیگر و کمک یکدیگر بوده باشند؛ یعنی کار در روشنایی علم صورت گیرد و اگر یکی عالم باشد و گوشه‌نشین و دیگری کارگر باشد و جاهل، مثل این است که‏ در یک شب تاریک یکی چراغ به دست بگیرد و در گوشه‏‌ای بنشیند و دیگری‏ راه‌پیمایی کند ولی چراغ نداشته باشد. باید همان کس که راه‌پیمایی‏ می‌‏کند چراغ داشته باشد و همان کس که چراغ دارد راه‌پیمایی کند؛ یعنی همگی به نوبه خود و سهم خود در زندگی حرکت و فعالیت و راه‌پیمایی کنند و همگی چراغ در دست داشته باشند.

تعاون و همکاری اصل مقدسی است، ولی هیچ همکاری و هماهنگی و همگامی‌، مقدس‌تر و پرارزش‌تر از همکاری و همگامی‌ کار و دانش نیست؛ یعنی‏ کارگر دانشمند و مطلع و عالم باشد و عالم اهل عمل و کار و فعالیت باشد. در دوره‏‌هایی از تاریخ در میان بعضی از ملت‌ها فاصله بین کار و دانش‏ وجود داشته است. گذشته از این که این جدایی بین علم و عمل ظلمی‌ عظیم‏ بود، یک عامل مهم رکود بشریت همین بود. یکی از خدمات بزرگی که اسلام به‏ بشریت کرد، این بود که کار را وظیفه همگانی و دانش را حق همگانی دانست‏. گمان نمی‌‏کنم کسی فی‌الجمله به منطق اسلام آشنا باشد و منطق این آیین‏ مقدس را در مورد عمومیت وظیفه مقدس شغل داشتن و کار کردن ببیند و از طرف دیگر، منطق این دین مقدس را در مورد اهمیت علم و اینکه این حق، اختصاصی نیست و حق عموم مردم است بداند، کوچک‌ترین شکی و تردیدی در مطلبی که گفته شد، بتواند بکند.

بی‌هنر لقمه چیند و سختی بیند
نه وظیفه کار کردن اختصاص به دسته‏‌ای‏ دارد و نه حق علم و دانش از مختصات دسته‌ای دیگر است. گذشته از همه اینها اسلام، علم و عمل، دانش و کار را به همکاری و همگامی‌ یکدیگر دعوت کرد و از طرفی فرمود: علم بدون عمل مانند درخت بی‏‌ثمر است، فایده و ارزش ندارد. از طرف دیگر هنگام مقایسه عمل توأم با علم و عمل بدون علم، ارزش عمل توأم با علم را صدها برابر عمل بدون علم‏ تعیین کرد.

کار هر نوع کاری باشد، همین‌که صحیح و لازم و وظیفه شد، باید با دانش‏ توأم شود تا ارزش و اثر زیاد پیدا کند. مگر نه این است که بین کار و نیرو تناسب مستقیم است. نیروی بیشتر، کار بیشتر و عالی‌تر تولید می‌‏کند و مگر نه این است که برای بشر، دانش بزرگ‌ترین منبع نیرو و قدرت است. قدرت عظیم انسان که جماد و نبات و حیوان و صحرا و دریا و فضا را مسخّر کرده از منبع عظیم علم سرچشمه می‌‏گیرد. انسان ماشین نیست که قدرتش بستگی به‏ میزان بخار و برق و حرارت داشته باشد، حیوان هم نیست که مانند اسب و فیل همه قدرتش همان باشد که در دست و پا و پشت اوست بلکه قدرت بیشتر انسان قدرت فکری و مغزی است.

به موجب این قدرت است که چنین تمدنی‏ عظیم به وجود آورده، قدرت‌های برق و بخار و قدرت‌های عضلانی اسب و فیل و هر حیوان دیگر را به استخدام خویش درآورده است. اگر کار از علم و دانش جدا شود، حداکثر اثر و ارزش کار این است که‏ کارگر از زمین، جو و گندم و سبزی و پنبه تولید می‌‏کند، از معدن زغال و فلزات استخراج می‌‏کند، به وسیله دامداری شیر و کره و ماست و پنیر و پشم‏ به وجود می‌‏آورد و دیگر از این حد تجاوز نمی‌‏کند. ولی اگر کار و دانش‏ به کمک یکدیگر آمدند و دست یکدیگر را فشردند، علاوه بر همه اینها از همان‏ پنبه و از همان پشم که با واحد تن و خروار می‌‏فروخت و از همان ابریشم که‏ به بهای مناسب به بازار می‌‏آورد، پارچه‏‌های گران‌قیمت که با واحد متر خرید و فروش بشود به وجود می‌‏آورد و از همان فلز کم‌قیمت ماشین‌های گران‏‌قیمت به وجود می‌‏آورد. این است معنای اینکه دانش اثر و ارزش کار را بالا می‌‏برد و این است معنای هنر و صنعت و کار توأم با دانش. سعدی دراول باب هفتم گلستان می‌‏گوید:

«حکیمی‌ پسران را پند همی‌ داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است؛ یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنرمند در نفس خود دولت است. هرجا که‏ رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی‌هنر لقمه چیند و سختی بیند.»
در اين رابطه بخوانید :
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی