
مانند فردایی، خورشید روز پنجم دیماه سال ۸۲، هنوز سر نزده بود که زلزلهای به بزرگی ۶/۶ ریشتر، شهر تاریخی بم را لرزاند. زلزله اگرچه ۱۲ ثانیه بیشتر طول نکشید، اما در همین مدت زمان ناچیز، خرابی و خسارت فاجعهآوری بر جای گذاشت، آنچنانکه طبق آمار رسمی، تقریبا همهی شهر با خاک یکسان شد و ۲۶ هزار نفر کشته، ۳۰ هزار نفر زخمی، و بیش از ۱۰ هزار نفر نیز بیخانمان شدند. حیرت و سرگشتگی و افسردگی، به جهت از دست دادن خانواده و اندوختههای کموبیش زندگی، بر همهی افرادی که از این حادثه جان سالم به در برده بودند، سایه افکند بود. هنوز اما ساعاتی از اعلام خبر زلزله نگذشته بود که رهبر انقلاب، پیامی دراینباره صادر کردند: «بر همهی دستگاههای مسئول در استان کرمان و در مرکز لازم است که با همهی توان و با سرعت به یاری مردم زلزلهزده بشتابند و وسایل مورد نیاز را بهخصوص با توجه به فصل سرما برای آنان فراهم کنند. از همهی مردم عزیزمان بهخصوص در مناطق نزدیک به آن شهرستان درخواست میکنم که به هر اندازهی ممکن، به برادران و هممیهنان آسیبدیده و مصیبتزدهی خود یاری برسانند.» ۱۳۸۲/۱۰/۵
«کار فوقالعاده»، برای حل مشکل مردم بم
اما رهبر انقلاب به همین پیام اکتفا نکردند. سه روز بعد، خود مستقیما وارد بم شده و «رو در رو»، با مردم مصیبتزدهی شهر به گفتگو نشستند و دردلهای آنان را شنیدند. همان روز، رهبر انقلاب در جمع مردم بم، چنین گفتند: «در این چند روز غالباً قلب من زیر فشار مصیبت و غم مردم بم قرار داشت و الان که وضعیت را دیدهام، خیلی بیشتر زیر فشار قرار دارد. همهی ما وظیفه داریم. مسئولان در اینجا، در استان کرمان، در تهران و در همهی مراکز دیگرِ کشور، طبق مدیریّت متمرکزی که تشکیل شده است و انشاءاللَّه تقویت باید شود، امکاناتشان را بسیج کنند و به این مردم کمک نمایند... ما آمدیم به شما تسلیت عرض کنیم و به شما بگوییم که در غمتان شریک هستیم؛ اگرچه شما خودتان هم این را میدانید. بنده دلم از شما جدا نیست. جوانانی که در این حادثه از دست رفتند و عزیزانی که دلها را داغدار کردند، عزیزان خود ما هستند؛ اینها مثل فرزندان خود من هستند؛ حقیقتاً و عمیقاً دل ما را هم داغدار کردند.» ۱۳۸۲/۱۰/۸
۱۸ روز بعد، مجددا رهبر انقلاب، بهصورت سرزده، و با لباسی مبدل، به بم رفته و در بازدیدی میدانی، از نزدیک در جریان کم و کیف کارهای انجامشده قرار گرفتند. بعضی از مردم که انتظار دیدن رهبر انقلاب، آن هم با آن شمایل را نداشتند، هم تعجب کردند و هم از حضور ایشان، دلگرم و خوشحال شدند. همان روز، رهبر انقلاب در پاسخ به این سؤال خبرنگار صداوسیما که «با توجّه به اینکه با فاصلهی نسبتاً کوتاهی مجدّداً به بم بازگشتید، لطفاً علّت آن را بفرمایید.»، چنین گفتند: «من آن روز به آقایانِ هیأت دولت گفتم «فوقالعادگی مسألهی بم نباید فراموش شود»؛ اما روزنامهها نوشتند «مسألهی بم نباید فراموش شود»! معلوم است که مسألهی بم فراموش نخواهد شد. آنچه احتمال داشت فراموش شود و من سفارش کردم فراموش نشود، فوقالعاده بودن این مسأله است. ما اصرار داریم که این مسأله در روال کارهای عادّی قرار نگیرد؛ چون حادثه فوقالعادهای است و حتماً باید رسیدگىِ فوقالعاده شود.» ۱۳۸۲/۱۰/۲۶
دوام جمهوری اسلامی، به مردمی بودن مسئولان است
«آنچه ما بهعنوان دولت اسلامی و حکومت اسلامی بایستی بهطور دائم در نظر داشته باشیم این است که باید حکومت علوی را معیار خودمان قرار بدهیم، خودمان را با حکومت علوی بسنجیم؛ هر مقداری که بین ما و آن حکومت فاصله است، آن را عقبماندگی بهحساب بیاوریم... شاخص عمده در حکومت علوی، یکی عدالت است، یکی پارسایی و پاکدامنی است، یکی «مردمی بودن» و «با مردم بودن» است.» ۹۷/۶/۷ «جمهوری اسلامی - که از انقلاب اسلامی برخاسته است - یک واحدی است که داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دین جامعه است... اسلام یک دین مردمی است؛ یک دینِ مسئولیت عمومی است.» بنابراین اگر «مردمی بودن»، جزء جداییناپذیر جمهوری اسلامی است، این خصیصه میبایست همیشه و هر لحظه وجود داشته و تداوم پیدا کند.
پس اساسا یکی از کارکردهای مسئولین جمهوری اسلامی، حفظ «روحیهی مردمی» و در کنار مردم بودن است. این روحیه، در زمانی که حوادث و بلایا اتفاق میافتد، اهمیت بیشتری پیدا میکند. مردم در حوادث و رخدادها، نیازمند «تکیهگاه» اند، تکیهگاهی که سر به شانههای آن بگذارند و حرفهایشان را بشنود و هر کار که از دستش برمیآید، برای رفع مشکل و محنت آنان انجام دهد. تکیهگاه جامعه در زمان شدائد و حوادث، مسئولان و حاکمان آن کشورند. برای همین است که حضور مسئولان در کنار مردم حادثهدیده، علیرغم آنکه یک «وظیفهی انسانی» است، در نظام اسلامی، «وظیفهای شرعی و حقوقی» نیز هست. مشی و تأکید رهبر انقلاب بر این موضوع از قدیم تا حال، آنچنانکه در سطرهای فوق آمده نیز به همین دلیل بوده است. «روحیّهی مردمی بودن و انس با مردم، تماس با مردم، از نزدیک پای صحبت مردم نشستن؛ راههایی باز کردن -خب ماها به حکم مسئولیّت یک محصوربودنهایی داریم، یک محدودیّتهایی داریم- که گذرگاهی باشد برای تماس با متن زندگی مردم. من به آقای رئیسجمهور هم چندبار تا حالا گفتهام که این سفرهای استانی خیلی چیز خوبی است، این یکی از آن کارهای بسیار مثبت است، به دولتهای قبل هم همین سفارش را من همیشه میکردم؛ یکی از راهها این است؛ رفتن به خانهی مردم، رفتن منزل شهدا -که حالا الحمدلله این کار تا حدودی باب شده و کار خوبی است- راهی برای تماسهای گوناگون مردم؛ اینها خیلی مهم است. این کارها روحیّهی مردمی بودن و شناخت مردم را در انسان حفظ میکند و نگه میدارد. وقتی این نباشد، انسان از حال جامعه غافل میشود و همیشه نگاهش به کلّیّات [است]؛ مثل کسی که با هواپیما دارد از روی یک شهری عبور میکند؛ بله، کلّیّت شهر را انسان بهتر از کسی که پایین است میبیند، امّا [اینکه] داخل این کوچهها، داخل این خیابانها چه خبر است، داخل خانهها چه خبر است، در مغازهها چه [خبر] است، مراجعهکنندگان چه کسانی هستند، اینها را آن کسی میفهمد که برود در این کوچهها راه برود؛ حالا همان مقدار محدودی که ممکن هست؛ مردمی بودن خیلی مهم است.» ۹۴/۶/۴ این روزها که مجددا مردم عزیز و خونگرم خوزستان، درگیر حادثهی سیل و آبگرفتگی هستند و بسیاری از خانهها و خانوادهها، متحمل خسارتهایی شدهاند، بر دولتمردان و مسئولان واجب است حداقل کاری که انجام میدهند این باشد که شخصا در منطقه حضور یافته و از نزدیک، در جریان امور قرار بگیرند. کمترین فایدهی این کار، دلگرم شدن مردم و کاهش آلام ناشی از این حادثه است. مردم ایران هم البته نشان دادهاند که قدردان مسئولان مردمی خود هستند و تلاش آنان را قدر مینهند.